سفر امام حسین از مدینه تا مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام حسین | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سفر امام حسین از مدینه تا مکه در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سفر امام حسین از مدینه تا مکه در حدیث]] - [[سفر امام حسین از مدینه تا مکه در تاریخ اسلامی]] - [[سفر امام حسین از مدینه تا مکه در معارف و سیره حسینی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==دیدن [[پیامبر]]{{صل}} در [[خواب]] به هنگام [[وداع]] با [[قبر]] ایشان==
== دیدن [[پیامبر]] {{صل}} در [[خواب]] به هنگام وداع با [[قبر]] ایشان ==
[[عبدالله بن منصور]]، از [[امام صادق]]، از پدرش، از جدش [[امام زین العابدین]] نقل می‌کند: چون شب شد، [[حسین]]{{ع}} برای وداع با [[قبر پیامبر]]{{صل}} به [[مسجد النبی]] رفت. چون نزدیک قبر شد، نوری از داخل درخشید و وی به جای خود باز گشت. چون دومین شب رسید، به [[مسجد]] رفت تا با قبر، وداع کند. به [[نماز]] ایستاد و نماز را طولانی کرد. در حال [[سجده]]، خواب، او را ربود. پیامبر{{صل}} نزد او آمد. حسین{{ع}} را به آغوش گرفت و او را به سینه چسبانید و شروع کرد میان چشمان او را بوسیدن و می‌فرمود: «پدرم به فدایت! می‌بینم که در میان گروهی از این [[امت]]، در [[خون]] خود غلتیده‌ای، در حالی که [[امید]] [[شفاعت]] مرا نیز دارند! آنان را نزد [[خداوند]]، بهره و [[نصیبی]] نیست. فرزندم! تو نزد [[پدر]] و [[مادر]] و برادرت می‌آیی - و آنان شیفته [[دیدار]] تو‌اند - و برای تو در [[بهشت]]، جایگاه‌هایی است که جز با [[شهادت]]، بدان دست نمی‌یابی». حسین{{ع}} با [[گریه]] از خواب، بیدار شد و نزد [[خاندان]] خود آمد و خواب را برای آنان بازگو کرد و با آنان وداع نمود<ref>{{متن حدیث|لَمَّا أَقْبَلَ اللَّيْلُ رَاحَ [الحُسَیْنُ{{ع}}] إِلَى مَسْجِدِ النَّبِيِّ{{صل}} لِيُوَدِّعَ الْقَبْرَ فَلَمَّا وَصَلَ إِلَى الْقَبْرِ سَطَعَ لَهُ نُورٌ مِنَ الْقَبْرِ فَعَادَ إِلَى‏ مَوْضِعِهِ‏ فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الثَّانِيَةُ رَاحَ لِيُوَدِّعَ الْقَبْرَ فَقَامَ يُصَلِّي فَأَطَالَ فَنَعَسَ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَجَاءَهُ النَّبِيُّ صوَ هُوَ فِي مَنَامِهِ فَأَخَذَ الْحُسَيْنَ{{ع}}وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَقُولُ بِأَبِي أَنْتَ كَأَنِّي أَرَاكَ مُرَمَّلًا بِدَمِكَ بَيْنَ عِصَابَةٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَرْجُونَ شَفَاعَتِي مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ قَادِمٌ عَلَى أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ أَخِيكَ وَ هُمْ مُشْتَاقُونَ إِلَيْكَ وَ إِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَةِ فَانْتَبَهَ الْحُسَيْنُ{{ع}} مِنْ نَوْمِهِ بَاكِياً فَأَتَى أَهْلَ بَيْتِهِ فَأَخْبَرَهُمْ بِالرُّؤْيَا وَ وَدَّعَهُمْ}} (الأمالی، صدوق، ص۲۱۶، ح۲۳۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۸۸.</ref>
[[عبدالله بن منصور]]، از [[امام صادق]]، از پدرش، از جدش [[امام زین العابدین]] نقل می‌کند: چون شب شد، [[حسین]] {{ع}} برای وداع با [[قبر پیامبر]] {{صل}} به [[مسجد النبی]] رفت. چون نزدیک قبر شد، نوری از داخل درخشید و وی به جای خود باز گشت. چون دومین شب رسید، به [[مسجد]] رفت تا با قبر، وداع کند. به [[نماز]] ایستاد و نماز را طولانی کرد. در حال [[سجده]]، خواب، او را ربود. پیامبر {{صل}} نزد او آمد. حسین {{ع}} را به آغوش گرفت و او را به سینه چسبانید و شروع کرد میان چشمان او را بوسیدن و می‌فرمود: «پدرم به فدایت! می‌بینم که در میان گروهی از این [[امت]]، در [[خون]] خود غلتیده‌ای، در حالی که [[امید]] [[شفاعت]] مرا نیز دارند! آنان را نزد [[خداوند]]، بهره و [[نصیبی]] نیست. فرزندم! تو نزد [[پدر]] و [[مادر]] و برادرت می‌آیی - و آنان شیفته [[دیدار]] تو‌اند - و برای تو در [[بهشت]]، جایگاه‌هایی است که جز با [[شهادت]]، بدان دست نمی‌یابی». حسین {{ع}} با [[گریه]] از خواب، بیدار شد و نزد [[خاندان]] خود آمد و خواب را برای آنان بازگو کرد و با آنان وداع نمود<ref>{{متن حدیث|لَمَّا أَقْبَلَ اللَّيْلُ رَاحَ [الحُسَیْنُ {{ع}}] إِلَى مَسْجِدِ النَّبِيِّ {{صل}} لِيُوَدِّعَ الْقَبْرَ فَلَمَّا وَصَلَ إِلَى الْقَبْرِ سَطَعَ لَهُ نُورٌ مِنَ الْقَبْرِ فَعَادَ إِلَى‏ مَوْضِعِهِ‏ فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الثَّانِيَةُ رَاحَ لِيُوَدِّعَ الْقَبْرَ فَقَامَ يُصَلِّي فَأَطَالَ فَنَعَسَ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَجَاءَهُ النَّبِيُّ صوَ هُوَ فِي مَنَامِهِ فَأَخَذَ الْحُسَيْنَ {{ع}}وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَقُولُ بِأَبِي أَنْتَ كَأَنِّي أَرَاكَ مُرَمَّلًا بِدَمِكَ بَيْنَ عِصَابَةٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَرْجُونَ شَفَاعَتِي مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ قَادِمٌ عَلَى أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ أَخِيكَ وَ هُمْ مُشْتَاقُونَ إِلَيْكَ وَ إِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَةِ فَانْتَبَهَ الْحُسَيْنُ {{ع}} مِنْ نَوْمِهِ بَاكِياً فَأَتَى أَهْلَ بَيْتِهِ فَأَخْبَرَهُمْ بِالرُّؤْيَا وَ وَدَّعَهُمْ}} (الأمالی، صدوق، ص۲۱۶، ح۲۳۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۸۸.</ref>


==نوحه‌سرایی [[زنان]] [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] به هنگام [[سفر]] [[امام]]{{ع}}==
== نوحه‌سرایی [[زنان]] [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] به هنگام [[سفر]] [[امام]] {{ع}} ==
[[جابر]]، از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده است: چون [[حسین]]{{ع}} [[تصمیم]] گرفت از [[مدینه]] بیرون رود، زنان خاندان عبدالمطلب آمدند تا به نوحه‌سرایی بپردازند. [[امام حسین]]{{ع}} نزد آنان رفت و فرمود: «شما را به [[خدا]]، مبادا این کار را فاش کنید که [افشای خروج من] [[معصیت خدا]] و [[پیامبر]] اوست». زنان خاندان [[عبد المطلب]] گفتند: پس [[نوحه]] سرایی و [[گریه]] را برای که نگه داریم؟ این [[روز]] برای ما، مانند روزی است که [[پیامبر خدا]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[رقیه]]، [[زینب]] و [[ام کلثوم]] [، [[دختران پیامبر]]{{صل}}] از [[دنیا]] رفتند. خدا، ما را پیش‌مرگ تو قرار دهد، ای [[محبوب]] خوبان درگذشته!<ref>{{متن حدیث|لَمَّا هَمَّ الْحُسَيْنُ{{ع}} بِالشُّخُوصِ‏ عَنِ‏ الْمَدِينَةِ أَقْبَلَتْ‏ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّيَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِيهِنَّ الْحُسَيْنُ{{ع}} فَقَالَ أَنْشُدُكُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِينَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِيَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِي النِّيَاحَةَ وَ الْبُكَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا كَيَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ رُقَيَّةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ فَنَنْشُدُكَ اللَّهَ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ مِنَ الْمَوْتِ يَا حَبِيبَ الْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ الْقُبُورِ}} (کامل الزیارات، ص۱۹۵، ح۲۷۵؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۸۸، ح۲۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۸۹.</ref>
[[جابر]]، از [[امام باقر]] {{ع}} نقل کرده است: چون [[حسین]] {{ع}} [[تصمیم]] گرفت از [[مدینه]] بیرون رود، زنان خاندان عبدالمطلب آمدند تا به نوحه‌سرایی بپردازند. [[امام حسین]] {{ع}} نزد آنان رفت و فرمود: «شما را به [[خدا]]، مبادا این کار را فاش کنید که [افشای خروج من] [[معصیت خدا]] و [[پیامبر]] اوست». زنان خاندان [[عبد المطلب]] گفتند: پس [[نوحه]] سرایی و [[گریه]] را برای که نگه داریم؟ این [[روز]] برای ما، مانند روزی است که [[پیامبر خدا]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[رقیه]]، [[زینب]] و [[ام کلثوم]] [، [[دختران پیامبر]] {{صل}}] از [[دنیا]] رفتند. خدا، ما را پیش‌مرگ تو قرار دهد، ای [[محبوب]] خوبان درگذشته!<ref>{{متن حدیث|لَمَّا هَمَّ الْحُسَيْنُ {{ع}} بِالشُّخُوصِ‏ عَنِ‏ الْمَدِينَةِ أَقْبَلَتْ‏ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّيَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِيهِنَّ الْحُسَيْنُ {{ع}} فَقَالَ أَنْشُدُكُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِينَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِيَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِي النِّيَاحَةَ وَ الْبُكَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا كَيَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ رُقَيَّةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ فَنَنْشُدُكَ اللَّهَ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ مِنَ الْمَوْتِ يَا حَبِيبَ الْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ الْقُبُورِ}} (کامل الزیارات، ص۱۹۵، ح۲۷۵؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۸۸، ح۲۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۸۹.</ref>


==وصیت‌های امام{{ع}} به برادرش [[محمد بن حنفیه]]==
== وصیت‌های امام {{ع}} به برادرش [[محمد بن حنفیه]] ==
در کتاب [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]] درباره [[وصیت امام]] حسین{{ع}} به برادرش [[محمد بن حنفیه]] آمده است: حسین{{ع}} فرمود: «تو - ای برادرم - منعی نیست که در مدینه بمانی و از سوی من، مراقب امور باشی و چیزی از [[اخبار]] آنان را از من مخفی مداری». [[راوی]] می‌گوید: آن‌گاه حسین{{ع}}، کاغذ و قلمی خواست و نوشت: «به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. این است آنچه [[حسین بن علی بن ابی طالب]]، به برادرش محمد بن حنفیه فرزند [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[وصیت]] می‌کند: به [[راستی]] که [[حسین بن علی]]، [[شهادت]] می‌دهد که جز خدای یگانه، خدایی نیست و همتایی ندارد، و به راستی که [[محمد]]، [[بنده]] و فرستاده اوست و [[پیام]] [[حق]] را از جانب او ([[خدا]]) آورد و به [[راستی]] که [[بهشت]]، حق است و [[دوزخ]]، حق است و [[قیامت]]، بی‌شک، خواهد آمد و [[خداوند]]، بدن‌ها[ی خفته] در قبرها را بر خواهد انگیخت. به [[درستی]] که من از روی [[ناسپاسی]] و [[زیاده‌خواهی]] و برای [[فساد]] و [[ستمگری]]، [[قیام]] نکردم؛ بلکه برای تحقق [[رستگاری]] و [[صلاح]] [[امت]] جدم [[پیامبر]]{{صل}}، قیام نمودم. می‌خواهم [[امر به معروف و نهی از منکر]] نمایم و به [[سیره]] جدم [[محمد]]{{صل}} و پدرم [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[رفتار]] کنم.... آنکه مرا به [[حقانیت]] می‌پذیرد، [بداند که] خداوند، سرچشمه حق است [و [[پاداش]] او را خواهد داد] و اگر کسی در این [[دعوت]]، دست رد بر من زند، [[شکیبایی]] می‌ورزم تا خداوند، میان من و این گروه، بر پایه [[حقیقت]]، [[داوری]] کند و به حقیقت، [[حکم]] دهد، که او [[بهترین]] داوری‌کنندگان است. برادرم! این است [[وصیت]] من به تو. جز از خداوند، [[توفیق]]، [[طلب]] نمی‌کنم. بر او [[توکل]] می‌کنم و به سوی او باز می‌گردم. [[درود]] بر تو و هر آنکه از راه درست، [[پیروی]] کند! و نیرو و توانی جز از جانب خداوند [[برتر]] و بزرگ نیست». [[راوی]] می‌گوید: آن‌گاه [[حسین]]{{ع}} [[نامه]] را بست و مهر خود را بر آن زد و آن را به برادرش [[محمد بن حنفیه]] سپرد و با او خداحافظی کرد<ref>{{متن حدیث|أَمَّا أنتَ يا أَخي فَلا عَلَيكَ أنْ تُقيمَ فِي المَدِينَةِ، فَتَكونُ‏ لِي‏ عَيناً عَلَيهِم‏، وَلا تُخفِ علَيَّ شيئاً مِن أُمورِهم. قال [ابن أعثم]: ثمَّ دعا الحُسينُ{{ع}} بِدَواةٍ و بَياضٍ... فَكتَبَ {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} هذا ما أوصى‏ بهِ الحُسينُ بنُ عليٍّ بنِ أبي طالِبٍ لأَخيهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ المَعروفِ وَلَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ: إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ يَشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، جاءَ بالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ، وَأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ وَالنَّارَ حَقٌّ، وَأنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها، وأنَّ اللَّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ، إنِّي لَم أخرُج أشِرَاً ولا بَطِراً، وَلا مُفسِداً، وَلا ظالِماً، وَإنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَالصَّلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ{{صل}}، أُريدُ أنْ آمُرَ بالمَعروفِ، وَأنْهى‏ عَنِ المُنكَرِ، وَأَسِير بسِيرَةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ{{صل}}، وَسيرَةِ أبي عليِّ بنِ‏ أبي طالِبٍ{{ع}} فمَن قَبِلَني بِقَبولِ الحَقِّ فَاللَّهُ أوْلى‏ بِالحَقِّ، وَمَن رَدَّ علَيَّ هذا أصْبِرُ حتَّى‏ يَقضِيَ اللَّهُ بَيني وبَينَ القَومِ بِالحَقِّ، ويَحكُمَ بَيني وَبَينَهُم وَهُو خَيرُ الحاكِمينَ؛ هذهِ وَصِيَّتي يا أَخي، وما تَوفيقي إلَّاباللَّهِ، عَلَيهِ تَوكَّلتُ وإلَيهِ أُنيبُ، والسَّلامُ عَلَيكَ وعَلى مَنِ اتَّبعَ الهُدى‏، وَلا حَولَ وَلا قوَّة إلَّا بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ. قَالَ: ثُمَّ طَوَى الكِتابَ الحُسَينُ{{ع}} وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ، وَ دَفَعَهُ إلى أخِيهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ ثُمَّ وَدَّعَهُ}} (الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۱، ص۱۸۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۸۹.</ref>
در کتاب [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]] درباره [[وصیت امام حسین]] {{ع}} به برادرش [[محمد بن حنفیه]] آمده است: حسین {{ع}} فرمود: «تو - ای برادرم - منعی نیست که در مدینه بمانی و از سوی من، مراقب امور باشی و چیزی از [[اخبار]] آنان را از من مخفی مداری». [[راوی]] می‌گوید: آن‌گاه حسین {{ع}}، کاغذ و قلمی خواست و نوشت: «به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]. این است آنچه [[حسین بن علی بن ابی طالب]]، به برادرش محمد بن حنفیه فرزند [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[وصیت]] می‌کند: به [[راستی]] که [[حسین بن علی]]، [[شهادت]] می‌دهد که جز خدای یگانه، خدایی نیست و همتایی ندارد، و به راستی که [[محمد]]، [[بنده]] و فرستاده اوست و [[پیام]] [[حق]] را از جانب او ([[خدا]]) آورد و به [[راستی]] که [[بهشت]]، حق است و [[دوزخ]]، حق است و [[قیامت]]، بی‌شک، خواهد آمد و [[خداوند]]، بدن‌ها[ی خفته] در قبرها را بر خواهد انگیخت. به [[درستی]] که من از روی [[ناسپاسی]] و [[زیاده‌خواهی]] و برای [[فساد]] و [[ستمگری]]، [[قیام]] نکردم؛ بلکه برای تحقق [[رستگاری]] و [[صلاح]] [[امت]] جدم [[پیامبر]] {{صل}}، قیام نمودم. می‌خواهم [[امر به معروف و نهی از منکر]] نمایم و به [[سیره]] جدم [[محمد]] {{صل}} و پدرم [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، [[رفتار]] کنم.... آنکه مرا به [[حقانیت]] می‌پذیرد، [بداند که] خداوند، سرچشمه حق است [و [[پاداش]] او را خواهد داد] و اگر کسی در این [[دعوت]]، دست رد بر من زند، [[شکیبایی]] می‌ورزم تا خداوند، میان من و این گروه، بر پایه [[حقیقت]]، [[داوری]] کند و به حقیقت، [[حکم]] دهد، که او [[بهترین]] داوری‌کنندگان است. برادرم! این است [[وصیت]] من به تو. جز از خداوند، [[توفیق]]، [[طلب]] نمی‌کنم. بر او [[توکل]] می‌کنم و به سوی او باز می‌گردم. [[درود]] بر تو و هر آنکه از راه درست، [[پیروی]] کند! و نیرو و توانی جز از جانب خداوند [[برتر]] و بزرگ نیست». [[راوی]] می‌گوید: آن‌گاه [[حسین]] {{ع}} [[نامه]] را بست و مهر خود را بر آن زد و آن را به برادرش [[محمد بن حنفیه]] سپرد و با او خداحافظی کرد<ref>{{متن حدیث|أَمَّا أنتَ يا أَخي فَلا عَلَيكَ أنْ تُقيمَ فِي المَدِينَةِ، فَتَكونُ‏ لِي‏ عَيناً عَلَيهِم‏، وَلا تُخفِ علَيَّ شيئاً مِن أُمورِهم. قال [ابن أعثم]: ثمَّ دعا الحُسينُ {{ع}} بِدَواةٍ و بَياضٍ... فَكتَبَ {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} هذا ما أوصى‏ بهِ الحُسينُ بنُ عليٍّ بنِ أبي طالِبٍ لأَخيهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ المَعروفِ وَلَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ: إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ يَشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، جاءَ بالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ، وَأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ وَالنَّارَ حَقٌّ، وَأنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها، وأنَّ اللَّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ، إنِّي لَم أخرُج أشِرَاً ولا بَطِراً، وَلا مُفسِداً، وَلا ظالِماً، وَإنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَالصَّلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ {{صل}}، أُريدُ أنْ آمُرَ بالمَعروفِ، وَأنْهى‏ عَنِ المُنكَرِ، وَأَسِير بسِيرَةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ {{صل}}، وَسيرَةِ أبي عليِّ بنِ‏ أبي طالِبٍ {{ع}} فمَن قَبِلَني بِقَبولِ الحَقِّ فَاللَّهُ أوْلى‏ بِالحَقِّ، وَمَن رَدَّ علَيَّ هذا أصْبِرُ حتَّى‏ يَقضِيَ اللَّهُ بَيني وبَينَ القَومِ بِالحَقِّ، ويَحكُمَ بَيني وَبَينَهُم وَهُو خَيرُ الحاكِمينَ؛ هذهِ وَصِيَّتي يا أَخي، وما تَوفيقي إلَّاباللَّهِ، عَلَيهِ تَوكَّلتُ وإلَيهِ أُنيبُ، والسَّلامُ عَلَيكَ وعَلى مَنِ اتَّبعَ الهُدى‏، وَلا حَولَ وَلا قوَّة إلَّا بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ. قَالَ: ثُمَّ طَوَى الكِتابَ الحُسَينُ {{ع}} وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ، وَ دَفَعَهُ إلى أخِيهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ ثُمَّ وَدَّعَهُ}} (الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۱، ص۱۸۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۸۹.</ref>


==بیرون رفتن [[امام]]{{ع}} از [[مدینه]] و اقامت گزیدن او در [[مکه]]==
== بیرون رفتن [[امام]] {{ع}} از [[مدینه]] و اقامت گزیدن او در [[مکه]] ==
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] آمده است که: [[حسین]]{{ع}} آن شب را در [[منزل]] خود، باقی ماند و آن، شب [[شنبه]]، سه [[روز]] باقی مانده از [[ماه رجب]] [[سال]] شصت بود. [[ولید بن عقبه]]، در این شب، مشغول گرفتن [[بیعت]] از پسر [[زبیر]] برای [[یزید]] و [[شاهد]] [[امتناع]] وی بود. پسر زبیر، همان شب از مدینه به سمت مکه خارج شد. صبحگاهان، [[ولید]]، مردانی را در پی او فرستاد. او هشتاد سواره از دوستاران [[بنی امیه]] را در جستجوی او فرستاد؛ ولی به وی دست نیافتند و باز گشتند. آخرهای روز شنبه، ولید، مردانی را در پی [[حسین بن علی]]{{ع}} فرستاد تا در مجلس او حضور یافته، با ولید از طرف [[یزید بن معاویه]] بیعت نماید. حسین{{ع}} به آنان فرمود: «تا فردا شود و ببینیم چه می‌کنیم». آنان آن شب، دست از حسین{{ع}} برداشتند و به وی [برای بیعت] [[اصرار]] نکردند.
در کتاب [[الارشاد (کتاب)|الارشاد]] آمده است که: [[حسین]] {{ع}} آن شب را در [[منزل]] خود، باقی ماند و آن، شب [[شنبه]]، سه [[روز]] باقی مانده از [[ماه رجب]] [[سال]] شصت بود. [[ولید بن عقبه]]، در این شب، مشغول گرفتن [[بیعت]] از پسر [[زبیر]] برای [[یزید]] و [[شاهد]] [[امتناع]] وی بود. پسر زبیر، همان شب از مدینه به سمت مکه خارج شد. صبحگاهان، [[ولید]]، مردانی را در پی او فرستاد. او هشتاد سواره از دوستاران [[بنی امیه]] را در جستجوی او فرستاد؛ ولی به وی دست نیافتند و باز گشتند. آخرهای روز شنبه، ولید، مردانی را در پی [[حسین بن علی]] {{ع}} فرستاد تا در مجلس او حضور یافته، با ولید از طرف [[یزید بن معاویه]] بیعت نماید. حسین {{ع}} به آنان فرمود: «تا فردا شود و ببینیم چه می‌کنیم». آنان آن شب، دست از حسین {{ع}} برداشتند و به وی [برای بیعت] [[اصرار]] نکردند.


در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] آمده است که: [[امام حسین]]{{ع}} همان شب - یعنی شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب - به سمت مکه بیرون رفت<ref>{{متن حدیث|فَأَقَامَ الْحُسَيْنُ{{ع}}فِي مَنْزِلِهِ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ هِيَ لَيْلَةُ السَّبْتِ‏ لِثَلَاثٍ‏ بَقِينَ‏ مِنْ‏ رَجَبٍ‏ سَنَةَ سِتِّينَ وَ اشْتَغَلَ الْوَلِيدُ بْنُ عُتْبَةَ بِمُرَاسَلَةِ ابْنِ الزُّبَيْرِ فِي الْبَيْعَةِ لِيَزِيدَ وَ امْتِنَاعِهِ عَلَيْهِ وَ خَرَجَ ابْنُ الزُّبَيْرِ مِنْ لَيْلَتِهِ عَنِ الْمَدِينَةِ مُتَوَجِّهاً إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا أَصْبَحَ الْوَلِيدُ سَرَّحَ فِي أَثَرِهِ الرِّجَالَ فَبَعَثَ رَاكِباً مِنْ مَوَالِي بَنِي أُمَيَّةَ فِي ثَمَانِينَ رَاكِباً فَطَلَبُوهُ فَلَمْ يُدْرِكُوهُ فَرَجَعُوا. فَلَمَّا كَانَ آخِرُ نَهَارِ يَوْمِ‏ السَّبْتِ بَعَثَ الرِّجَالَ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ{{ع}} لِيَحْضُرَ فَيُبَايِعَ الْوَلِيدَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ أَصْبِحُوا ثُمَّ تَرَوْنَ وَ نَرَى فَكَفُّوا تِلْكَ اللَّيْلَةَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلِحُّوا عَلَيْهِ فَخَرَجَ{{ع}} مِنْ تَحْتِ لَيْلَتِهِ وَ هِيَ لَيْلَةُ الْأَحَدِ لِيَوْمَيْنِ بَقِيَا مِنْ رَجَبٍ مُتَوَجِّهاً نَحْوَ مَكَّةَ}} (الإرشاد، ج۲، ص۳۴؛ روضة الواعظین، ص۱۸۹).</ref>.
در کتاب [[الارشاد (کتاب)|الارشاد]] آمده است که: [[امام حسین]] {{ع}} همان شب - یعنی شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب - به سمت مکه بیرون رفت<ref>{{متن حدیث|فَأَقَامَ الْحُسَيْنُ {{ع}}فِي مَنْزِلِهِ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ هِيَ لَيْلَةُ السَّبْتِ‏ لِثَلَاثٍ‏ بَقِينَ‏ مِنْ‏ رَجَبٍ‏ سَنَةَ سِتِّينَ وَ اشْتَغَلَ الْوَلِيدُ بْنُ عُتْبَةَ بِمُرَاسَلَةِ ابْنِ الزُّبَيْرِ فِي الْبَيْعَةِ لِيَزِيدَ وَ امْتِنَاعِهِ عَلَيْهِ وَ خَرَجَ ابْنُ الزُّبَيْرِ مِنْ لَيْلَتِهِ عَنِ الْمَدِينَةِ مُتَوَجِّهاً إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا أَصْبَحَ الْوَلِيدُ سَرَّحَ فِي أَثَرِهِ الرِّجَالَ فَبَعَثَ رَاكِباً مِنْ مَوَالِي بَنِي أُمَيَّةَ فِي ثَمَانِينَ رَاكِباً فَطَلَبُوهُ فَلَمْ يُدْرِكُوهُ فَرَجَعُوا. فَلَمَّا كَانَ آخِرُ نَهَارِ يَوْمِ‏ السَّبْتِ بَعَثَ الرِّجَالَ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ {{ع}} لِيَحْضُرَ فَيُبَايِعَ الْوَلِيدَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ أَصْبِحُوا ثُمَّ تَرَوْنَ وَ نَرَى فَكَفُّوا تِلْكَ اللَّيْلَةَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلِحُّوا عَلَيْهِ فَخَرَجَ {{ع}} مِنْ تَحْتِ لَيْلَتِهِ وَ هِيَ لَيْلَةُ الْأَحَدِ لِيَوْمَيْنِ بَقِيَا مِنْ رَجَبٍ مُتَوَجِّهاً نَحْوَ مَكَّةَ}} (الارشاد، ج۲، ص۳۴؛ روضة الواعظین، ص۱۸۹).</ref>.


[[ابو مخنف]] نقل کرده است: [[ولید]] به دنبال [[عبدالله بن زبیر]] فرستاد و او از [[بیعت]]، سر باز زد و یک شبانه [[روز]]، آنان را معطل کرد. سپس به همراه [[یاران]] و برادرش [[جعفر]]، به سمت [[مکه]] رهسپار شد و راه فرع را برگزید. ولید، سوارانی را به دنبال او فرستاد؛ ولی رد او را پیدا نکردند و بازگشتند.... اما [[حسین بن علی]]{{ع}}، ولید به خاطر پیگیری کار پسر [[زبیر]]، از او باز ماند و هر گاه به دنبال ایشان می‌فرستاد، می‌فرمود: «تا ببینی و ببینیم». آن‌گاه [[فرزندان]] و خاندانش را جمع کرد و شب یکشنبه، دو شب مانده از [[ماه رجب]] [[سال]] شصت، یک شب پس از خروج پسر زبیر، حرکت کرد و هیچ یک از بستگانش جز [[محمد بن حنفیه]] در [[مدینه]] باقی نماند<ref>{{متن حدیث|بَعَثَ الوَليدُ إلى عَبدِ اللَّهِ بنِ الزُّبَيرِ فَامتَنَعَ عَلَيهِ وماطَلَهُ يَوماً ولَيلَةً، ثُمَّ إنَّ ابنَ الزُّبَيرِ رَكِبَ في مَواليهِ وَاستَصحَبَ مَعَهُ أخاهُ جَعْفَراً وَ سارَ إلى مَكَّةَ عَلى طَريقِ الفُرعِ، وَ بَعَثَ الوَليدُ خَلفَ ابنِ الزُّبَيرِ الرِّجالَ وَالفُرسانَ فَلَمْ يَقْدِروا عَلى رَدِّهِ.... وَ أمَّا الحُسَيْنُ بنُ عَلِيٍّ{{ع}} فَإِنَّ الوَليدَ تَشاغَلَ عَنهُ بِابنِ الزُّبَيرِ وجَعَلَ كُلَّما بَعَثَ إلَيهِ يَقولُ: حَتّى تَنظُرَ ونَنظُرَ. ثُمَّ جَمَعَ أهلَهُ وبَنيهِ ورَكِبَ لَيلَةَ الأَحَدِ لِلَيلَتَينِ بَقِيَتا مِن رَجَبٍ مِن هذِهِ السَّنَةِ [۶۰ ه‌] بَعْدَ خُرُوجِ ابنِ الزُّبَيرِ بِلَيلَةٍ، ولَم يَتَخَلَّف عَنهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ سِوى مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ}} (البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۹۱.</ref>
[[ابو مخنف]] نقل کرده است: [[ولید]] به دنبال [[عبدالله بن زبیر]] فرستاد و او از [[بیعت]]، سر باز زد و یک شبانه [[روز]]، آنان را معطل کرد. سپس به همراه [[یاران]] و برادرش [[جعفر]]، به سمت [[مکه]] رهسپار شد و راه فرع را برگزید. ولید، سوارانی را به دنبال او فرستاد؛ ولی رد او را پیدا نکردند و بازگشتند.... اما [[حسین بن علی]] {{ع}}، ولید به خاطر پیگیری کار پسر [[زبیر]]، از او باز ماند و هر گاه به دنبال ایشان می‌فرستاد، می‌فرمود: «تا ببینی و ببینیم». آن‌گاه [[فرزندان]] و خاندانش را جمع کرد و شب یکشنبه، دو شب مانده از [[ماه رجب]] [[سال]] شصت، یک شب پس از خروج پسر زبیر، حرکت کرد و هیچ یک از بستگانش جز [[محمد بن حنفیه]] در [[مدینه]] باقی نماند<ref>{{متن حدیث|بَعَثَ الوَليدُ إلى عَبدِ اللَّهِ بنِ الزُّبَيرِ فَامتَنَعَ عَلَيهِ وماطَلَهُ يَوماً ولَيلَةً، ثُمَّ إنَّ ابنَ الزُّبَيرِ رَكِبَ في مَواليهِ وَاستَصحَبَ مَعَهُ أخاهُ جَعْفَراً وَ سارَ إلى مَكَّةَ عَلى طَريقِ الفُرعِ، وَ بَعَثَ الوَليدُ خَلفَ ابنِ الزُّبَيرِ الرِّجالَ وَالفُرسانَ فَلَمْ يَقْدِروا عَلى رَدِّهِ.... وَ أمَّا الحُسَيْنُ بنُ عَلِيٍّ {{ع}} فَإِنَّ الوَليدَ تَشاغَلَ عَنهُ بِابنِ الزُّبَيرِ وجَعَلَ كُلَّما بَعَثَ إلَيهِ يَقولُ: حَتّى تَنظُرَ ونَنظُرَ. ثُمَّ جَمَعَ أهلَهُ وبَنيهِ ورَكِبَ لَيلَةَ الأَحَدِ لِلَيلَتَينِ بَقِيَتا مِن رَجَبٍ مِن هذِهِ السَّنَةِ [۶۰ ه‌] بَعْدَ خُرُوجِ ابنِ الزُّبَيرِ بِلَيلَةٍ، ولَم يَتَخَلَّف عَنهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ سِوى مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ}} (البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۴۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۹۱.</ref>


==همراهان [[امام]]{{ع}} از خاندانش، در [[سفر]] به [[مکه]]==
== همراهان [[امام]] {{ع}} از خاندانش، در [[سفر]] به [[مکه]] ==
از [[ابو مخنف]] نقل شده: [[حسین]]{{ع}} با [[فرزندان]]، [[برادران]]، برادرزاده‌ها و تمام خانواده‌اش بجز [[محمد بن حنفیه]]، بیرون رفت<ref>{{متن حدیث|وَ أمَّا الحُسَينُ فَإِنَّهُ خَرَجَ بِبَنِيهِ وَ إخوَتِهِ وَ بَنِي أخِيهِ وَ جُلِّ أهْلِ بَيْتِهِ إلّا مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِيَّةِ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۳۰).</ref>.
از [[ابو مخنف]] نقل شده: [[حسین]] {{ع}} با [[فرزندان]]، [[برادران]]، برادرزاده‌ها و تمام خانواده‌اش بجز [[محمد بن حنفیه]]، بیرون رفت<ref>{{متن حدیث|وَ أمَّا الحُسَينُ فَإِنَّهُ خَرَجَ بِبَنِيهِ وَ إخوَتِهِ وَ بَنِي أخِيهِ وَ جُلِّ أهْلِ بَيْتِهِ إلّا مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِيَّةِ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۳۰).</ref>.


[[عبدالله بن منصور]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است: حسین{{ع}} خواهرانش و دخترش و برادرزاده‌اش [[قاسم بن حسن بن علی]] را بر محمل، سوار کرد. سپس با بیست و یک مرد از [[یاران]] و خانواده‌اش از جمله: [[ابوبکر بن علی]]، [[محمد بن علی]]، [[عثمان بن علی]]، [[عباس بن علی]]، [[عبدالله بن مسلم بن عقیل]]، [[علی اکبر]] و [[علی اصغر]]<ref>درباره مقصود از «علی اکبر» و «علی اصغر» (ر.ک: ص۳۶ «بخش یکم / فصل ششم: فرزندان»).</ref>، رهسپار شد<ref>{{متن حدیث|حَمَلَ[الحُسَیْنُ{{ع}}] أَخَوَاتِهِ عَلَى‏ الْمَحَامِلِ‏ وَ ابْنَتَهُ وَ ابْنَ أَخِيهِ الْقَاسِمَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ{{ع}} ثُمَّ سَارَ فِي أَحَدٍ وَ عِشْرِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ مِنْهُمْ أَبُو بَكْرِ بْنُ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عُثْمَانُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَكْبَرُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَصْغَرُ{{ع}}}} (الأمالی، صدوق، ص۲۱۷، ح۲۹۳؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۹۳.</ref>
[[عبدالله بن منصور]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است: حسین {{ع}} خواهرانش و دخترش و برادرزاده‌اش [[قاسم بن حسن بن علی]] را بر محمل، سوار کرد. سپس با بیست و یک مرد از [[یاران]] و خانواده‌اش از جمله: [[ابوبکر بن علی]]، [[محمد بن علی]]، [[عثمان بن علی]]، [[عباس بن علی]]، [[عبدالله بن مسلم بن عقیل]]، [[علی اکبر]] و [[علی اصغر]]<ref>درباره مقصود از «علی اکبر» و «علی اصغر» (ر. ک: ص۳۶ «بخش یکم / فصل ششم: فرزندان»).</ref>، رهسپار شد<ref>{{متن حدیث|حَمَلَ[الحُسَیْنُ {{ع}}] أَخَوَاتِهِ عَلَى‏ الْمَحَامِلِ‏ وَ ابْنَتَهُ وَ ابْنَ أَخِيهِ الْقَاسِمَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ {{ع}} ثُمَّ سَارَ فِي أَحَدٍ وَ عِشْرِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ مِنْهُمْ أَبُو بَكْرِ بْنُ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عُثْمَانُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَكْبَرُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَصْغَرُ {{ع}}}} (الأمالی، صدوق، ص۲۱۷، ح۲۹۳؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۲۹۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
==طرح [[ترور]] حضرت در [[مکه]]==
[[امام]] خائفاً یترقب [[مدینه]] را به قصد مکه ترک کرده بود و در مکه [[شخصیت]] متعالی امام محور [[اندیشه]] و [[فکر]] [[امت اسلامی]] شده بود. [[مسلمانان]] و [[قبائل]] مختلف مشتاقانه به [[زیارت امام]] نائل می‌شدند و [[خط فکری]] و [[مبارزاتی]] امام را دریافت می‌کردند. حضور چهار ماهه امام در مکه مقدمه بسیار خوب و مفیدی برای [[هجرت]] به [[کوفه]] و [[نهضت حسینی]] بود. امام به امت اسلامی [[اتمام حجت]] کرد و [[حقایق]] را شفاف و واضح به همگان رساند و راه عذر و بهانه را به روی همه مدعیان [[توحید]] بست. یزید از [[حضور امام]] [[سیدالشهداء]] در مکه [[آگاه]] بود و تنویر [[افکار عمومی]] را از ناحیه حضرت دریافته بود و لذا برای شکستن این [[نورانیت]] [[فکری]] و اشاعه [[فرهنگ]] [[آزادی‌خواهی]] [[اسلامی]] طرح [[ترور امام]] را توسط باند [[اموی]] در دستور کار خود قرار داد.
طریحی در منتخب خود آورده که: یزید سی تن از مأمورین خود را [[مأمور]] کرده بود که همراه [[زائران]] [[بیت الله الحرام]] باشند و در مکه حسین{{ع}} را دستگیر کنند و اگر نتوانستند به [[قتل]] برسانند و امام بر نقشه آنان آگاه بود و لذا [[سفر]] به کوفه را به [[پشتیبانی]] تقاضاهای [[کوفیان]] در پیش گرفت<ref>ناسخ التواریخ، ج۲، ص۱۱۹.</ref>.
مرحوم مفید در [[ارشاد]] می‌نویسد: [[عمرو بن سعید]] به دستور یزید از [[شام]] به بهانه [[حج]] با گروهی مکه آمده بود که امام را دستگیر کند و نزد یزید بفرستد و گرنه او را بکشد.
[[مجلسی]] در بحار آورده: یزید، عمرو بن سعید را با [[لشکر]] بزرگی در موقع حج متصدی امر حج کرد و او را [[امیرالحاج]] قرار داد. یزید به عمرو بن سعید دستور داده بود: [[امام حسین]] را مخفیانه بگیرد و اگر نتوانست آن حضرت را به ناگهانی [[شهید]] کند. سپس از طرفی هم تعداد سی نفر از [[بنی‌امیه]] را در آن سال به عنوان جاسوس فرستاد و ایشان را به [[قتل امام حسین]] [[مأمور]] کرد و گفت: به هر نحوی که بشود آن حضرت را بکشید، وقتی [[امام حسین]]{{ع}} از این جریان [[آگاه]] شد از [[لباس]] [[احرام حج]] خارج شد و [[حج]] خود را به [[عمره]] مفرده تبدیل کرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۵، ص۹۹.</ref>.


==منابع==
[[ابن جوزی]] در [[تذکره الخواص]] می‌نویسد: عبدالله [[زبیر]] بر اساس [[سیاست]] و [[منافع]] خود به [[امام]] پیشنهاد می‌کرد که در [[مکه]] بماند. می‌گفت: کبوتری از کبوتران [[حرم]] باش. امام چون [[احساس]] می‌کند ترورش در دستور کار [[امویان]] می‌باشد، به عبدالله زبیر فرمود: {{متن حدیث|و اللّه لان اقتل خارجا منها بشبر أحبّ إليّ من أن اقتل فيها و أيم اللّه لو كنت في جحر هامّة من هذه الهوام لاستخرجوني حتى يقضوا بي حاجتهم، و اللّه ليعتدنّ عليّ كما اعتدت اليهود في السبت}}؛ یعنی به [[خدا]] قسم که اگر من در خارج حرم و [[کعبه]] اگر چه به اندازه یک وجب هم باشد کشته شوم، دوست‌تر دارم از اینکه کشته شوم و [[احترام]] حرم به واسطه کشتن من در آن از بین برود و [[قسم به خدا]] که اگر من در حرم من در سوراخ حشره‌ای در آیم [[یقین]] دارم که آنها مرا از آن درآورده و [[مأموریت]] خود را که کشتن است انجام می‌دهند و قسم به خدا که این [[قوم]] بر من [[تعدی]] و [[تجاوز]] خواهند کرد، همان طور من که [[ملت یهود]] در [[روز]] [[شنبه]] خود تجاوز نمودند.
*[[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
امام [[سیدالشهداء]] می‌فرمود: من دوست دارم به هنگام کشته شدن، فاصله‌ام تا [[خانه خدا]] به اندازه درازی دستم باشد که آن نزد من بهتر است از اینکه به مقدار یک وجب باشد! و در نزد من چنان است که اگر در [[طف]] کشته شوم بهتر از آن است که در حرم کشته شوم و این برای حرمتی است که امام برای [[بیت الله الحرام]] قائل بود و برای [[حفظ]] این [[قداست]] حرم [[اصرار]] دارد از حرم فاصله بگیرد. در [[روایت]] دیگر آمده است [[امام]] فرمود: اگر من بر [[تل]] اعفر کشته شوم نزد من محبوب‌تر است از آنکه در [[مکه]] کشته شوم<ref>کامل الزیارات، ص۷۲.</ref>.
[[امام حسین]]{{ع}} در [[روز]] [[سوم شعبان]] [[سال ۶۰]] به مکه وارد شده و [[اعمال]] [[عمره]] ورود را انجام داده، در اینجا اگر قصد [[حج تمتع]] داشته که تا [[روز ترویه]] احرامی نبسته و اگر مثل ساکنان مکه قصد [[حج]] افراد داشته با تصمیم [[حرکت]] به [[عراق]] که طبعاً از چند روز پیش در [[فکر]] آن حضرت بوده موضوعی نداشته، ظاهر این است که امام برای [[وداع]] مکه، عمره مفرده را انجام داده باشد و در این صورت [[عدول]] به عمره که ظاهر عبارت است اشکالی ندارد.
امام حسین{{ع}} فاصله میان مکه تا [[کربلا]] را با پیمودن بیست و دو [[منزل]] در بیست و چهار روز پیموده است.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۱، ص ۱۲۲.</ref>


==پانویس==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
# [[پرونده:IM010710.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۱ (کتاب)|'''مظلومیت سیدالشهداء ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:سفر امام حسین از مدینه تا مکه]]
[[رده:امام حسین]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۳

دیدن پیامبر (ص) در خواب به هنگام وداع با قبر ایشان

عبدالله بن منصور، از امام صادق، از پدرش، از جدش امام زین العابدین نقل می‌کند: چون شب شد، حسین (ع) برای وداع با قبر پیامبر (ص) به مسجد النبی رفت. چون نزدیک قبر شد، نوری از داخل درخشید و وی به جای خود باز گشت. چون دومین شب رسید، به مسجد رفت تا با قبر، وداع کند. به نماز ایستاد و نماز را طولانی کرد. در حال سجده، خواب، او را ربود. پیامبر (ص) نزد او آمد. حسین (ع) را به آغوش گرفت و او را به سینه چسبانید و شروع کرد میان چشمان او را بوسیدن و می‌فرمود: «پدرم به فدایت! می‌بینم که در میان گروهی از این امت، در خون خود غلتیده‌ای، در حالی که امید شفاعت مرا نیز دارند! آنان را نزد خداوند، بهره و نصیبی نیست. فرزندم! تو نزد پدر و مادر و برادرت می‌آیی - و آنان شیفته دیدار تو‌اند - و برای تو در بهشت، جایگاه‌هایی است که جز با شهادت، بدان دست نمی‌یابی». حسین (ع) با گریه از خواب، بیدار شد و نزد خاندان خود آمد و خواب را برای آنان بازگو کرد و با آنان وداع نمود[۱].[۲]

نوحه‌سرایی زنان خاندان عبدالمطلب به هنگام سفر امام (ع)

جابر، از امام باقر (ع) نقل کرده است: چون حسین (ع) تصمیم گرفت از مدینه بیرون رود، زنان خاندان عبدالمطلب آمدند تا به نوحه‌سرایی بپردازند. امام حسین (ع) نزد آنان رفت و فرمود: «شما را به خدا، مبادا این کار را فاش کنید که [افشای خروج من] معصیت خدا و پیامبر اوست». زنان خاندان عبد المطلب گفتند: پس نوحه سرایی و گریه را برای که نگه داریم؟ این روز برای ما، مانند روزی است که پیامبر خدا، علی، فاطمه، رقیه، زینب و ام کلثومدختران پیامبر (ص)] از دنیا رفتند. خدا، ما را پیش‌مرگ تو قرار دهد، ای محبوب خوبان درگذشته![۳].[۴]

وصیت‌های امام (ع) به برادرش محمد بن حنفیه

در کتاب الفتوح درباره وصیت امام حسین (ع) به برادرش محمد بن حنفیه آمده است: حسین (ع) فرمود: «تو - ای برادرم - منعی نیست که در مدینه بمانی و از سوی من، مراقب امور باشی و چیزی از اخبار آنان را از من مخفی مداری». راوی می‌گوید: آن‌گاه حسین (ع)، کاغذ و قلمی خواست و نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این است آنچه حسین بن علی بن ابی طالب، به برادرش محمد بن حنفیه فرزند علی بن ابی طالب (ع)، وصیت می‌کند: به راستی که حسین بن علی، شهادت می‌دهد که جز خدای یگانه، خدایی نیست و همتایی ندارد، و به راستی که محمد، بنده و فرستاده اوست و پیام حق را از جانب او (خدا) آورد و به راستی که بهشت، حق است و دوزخ، حق است و قیامت، بی‌شک، خواهد آمد و خداوند، بدن‌ها[ی خفته] در قبرها را بر خواهد انگیخت. به درستی که من از روی ناسپاسی و زیاده‌خواهی و برای فساد و ستمگری، قیام نکردم؛ بلکه برای تحقق رستگاری و صلاح امت جدم پیامبر (ص)، قیام نمودم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم محمد (ص) و پدرم علی بن ابی طالب (ع)، رفتار کنم.... آنکه مرا به حقانیت می‌پذیرد، [بداند که] خداوند، سرچشمه حق است [و پاداش او را خواهد داد] و اگر کسی در این دعوت، دست رد بر من زند، شکیبایی می‌ورزم تا خداوند، میان من و این گروه، بر پایه حقیقت، داوری کند و به حقیقت، حکم دهد، که او بهترین داوری‌کنندگان است. برادرم! این است وصیت من به تو. جز از خداوند، توفیق، طلب نمی‌کنم. بر او توکل می‌کنم و به سوی او باز می‌گردم. درود بر تو و هر آنکه از راه درست، پیروی کند! و نیرو و توانی جز از جانب خداوند برتر و بزرگ نیست». راوی می‌گوید: آن‌گاه حسین (ع) نامه را بست و مهر خود را بر آن زد و آن را به برادرش محمد بن حنفیه سپرد و با او خداحافظی کرد[۵].[۶]

بیرون رفتن امام (ع) از مدینه و اقامت گزیدن او در مکه

در کتاب الارشاد آمده است که: حسین (ع) آن شب را در منزل خود، باقی ماند و آن، شب شنبه، سه روز باقی مانده از ماه رجب سال شصت بود. ولید بن عقبه، در این شب، مشغول گرفتن بیعت از پسر زبیر برای یزید و شاهد امتناع وی بود. پسر زبیر، همان شب از مدینه به سمت مکه خارج شد. صبحگاهان، ولید، مردانی را در پی او فرستاد. او هشتاد سواره از دوستاران بنی امیه را در جستجوی او فرستاد؛ ولی به وی دست نیافتند و باز گشتند. آخرهای روز شنبه، ولید، مردانی را در پی حسین بن علی (ع) فرستاد تا در مجلس او حضور یافته، با ولید از طرف یزید بن معاویه بیعت نماید. حسین (ع) به آنان فرمود: «تا فردا شود و ببینیم چه می‌کنیم». آنان آن شب، دست از حسین (ع) برداشتند و به وی [برای بیعت] اصرار نکردند.

در کتاب الارشاد آمده است که: امام حسین (ع) همان شب - یعنی شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب - به سمت مکه بیرون رفت[۷].

ابو مخنف نقل کرده است: ولید به دنبال عبدالله بن زبیر فرستاد و او از بیعت، سر باز زد و یک شبانه روز، آنان را معطل کرد. سپس به همراه یاران و برادرش جعفر، به سمت مکه رهسپار شد و راه فرع را برگزید. ولید، سوارانی را به دنبال او فرستاد؛ ولی رد او را پیدا نکردند و بازگشتند.... اما حسین بن علی (ع)، ولید به خاطر پیگیری کار پسر زبیر، از او باز ماند و هر گاه به دنبال ایشان می‌فرستاد، می‌فرمود: «تا ببینی و ببینیم». آن‌گاه فرزندان و خاندانش را جمع کرد و شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب سال شصت، یک شب پس از خروج پسر زبیر، حرکت کرد و هیچ یک از بستگانش جز محمد بن حنفیه در مدینه باقی نماند[۸].[۹]

همراهان امام (ع) از خاندانش، در سفر به مکه

از ابو مخنف نقل شده: حسین (ع) با فرزندان، برادران، برادرزاده‌ها و تمام خانواده‌اش بجز محمد بن حنفیه، بیرون رفت[۱۰].

عبدالله بن منصور از امام صادق (ع) نقل کرده است: حسین (ع) خواهرانش و دخترش و برادرزاده‌اش قاسم بن حسن بن علی را بر محمل، سوار کرد. سپس با بیست و یک مرد از یاران و خانواده‌اش از جمله: ابوبکر بن علی، محمد بن علی، عثمان بن علی، عباس بن علی، عبدالله بن مسلم بن عقیل، علی اکبر و علی اصغر[۱۱]، رهسپار شد[۱۲].[۱۳]

طرح ترور حضرت در مکه

امام خائفاً یترقب مدینه را به قصد مکه ترک کرده بود و در مکه شخصیت متعالی امام محور اندیشه و فکر امت اسلامی شده بود. مسلمانان و قبائل مختلف مشتاقانه به زیارت امام نائل می‌شدند و خط فکری و مبارزاتی امام را دریافت می‌کردند. حضور چهار ماهه امام در مکه مقدمه بسیار خوب و مفیدی برای هجرت به کوفه و نهضت حسینی بود. امام به امت اسلامی اتمام حجت کرد و حقایق را شفاف و واضح به همگان رساند و راه عذر و بهانه را به روی همه مدعیان توحید بست. یزید از حضور امام سیدالشهداء در مکه آگاه بود و تنویر افکار عمومی را از ناحیه حضرت دریافته بود و لذا برای شکستن این نورانیت فکری و اشاعه فرهنگ آزادی‌خواهی اسلامی طرح ترور امام را توسط باند اموی در دستور کار خود قرار داد. طریحی در منتخب خود آورده که: یزید سی تن از مأمورین خود را مأمور کرده بود که همراه زائران بیت الله الحرام باشند و در مکه حسین(ع) را دستگیر کنند و اگر نتوانستند به قتل برسانند و امام بر نقشه آنان آگاه بود و لذا سفر به کوفه را به پشتیبانی تقاضاهای کوفیان در پیش گرفت[۱۴]. مرحوم مفید در ارشاد می‌نویسد: عمرو بن سعید به دستور یزید از شام به بهانه حج با گروهی مکه آمده بود که امام را دستگیر کند و نزد یزید بفرستد و گرنه او را بکشد. مجلسی در بحار آورده: یزید، عمرو بن سعید را با لشکر بزرگی در موقع حج متصدی امر حج کرد و او را امیرالحاج قرار داد. یزید به عمرو بن سعید دستور داده بود: امام حسین را مخفیانه بگیرد و اگر نتوانست آن حضرت را به ناگهانی شهید کند. سپس از طرفی هم تعداد سی نفر از بنی‌امیه را در آن سال به عنوان جاسوس فرستاد و ایشان را به قتل امام حسین مأمور کرد و گفت: به هر نحوی که بشود آن حضرت را بکشید، وقتی امام حسین(ع) از این جریان آگاه شد از لباس احرام حج خارج شد و حج خود را به عمره مفرده تبدیل کرد[۱۵].

ابن جوزی در تذکره الخواص می‌نویسد: عبدالله زبیر بر اساس سیاست و منافع خود به امام پیشنهاد می‌کرد که در مکه بماند. می‌گفت: کبوتری از کبوتران حرم باش. امام چون احساس می‌کند ترورش در دستور کار امویان می‌باشد، به عبدالله زبیر فرمود: «و اللّه لان اقتل خارجا منها بشبر أحبّ إليّ من أن اقتل فيها و أيم اللّه لو كنت في جحر هامّة من هذه الهوام لاستخرجوني حتى يقضوا بي حاجتهم، و اللّه ليعتدنّ عليّ كما اعتدت اليهود في السبت»؛ یعنی به خدا قسم که اگر من در خارج حرم و کعبه اگر چه به اندازه یک وجب هم باشد کشته شوم، دوست‌تر دارم از اینکه کشته شوم و احترام حرم به واسطه کشتن من در آن از بین برود و قسم به خدا که اگر من در حرم من در سوراخ حشره‌ای در آیم یقین دارم که آنها مرا از آن درآورده و مأموریت خود را که کشتن است انجام می‌دهند و قسم به خدا که این قوم بر من تعدی و تجاوز خواهند کرد، همان طور من که ملت یهود در روز شنبه خود تجاوز نمودند. امام سیدالشهداء می‌فرمود: من دوست دارم به هنگام کشته شدن، فاصله‌ام تا خانه خدا به اندازه درازی دستم باشد که آن نزد من بهتر است از اینکه به مقدار یک وجب باشد! و در نزد من چنان است که اگر در طف کشته شوم بهتر از آن است که در حرم کشته شوم و این برای حرمتی است که امام برای بیت الله الحرام قائل بود و برای حفظ این قداست حرم اصرار دارد از حرم فاصله بگیرد. در روایت دیگر آمده است امام فرمود: اگر من بر تل اعفر کشته شوم نزد من محبوب‌تر است از آنکه در مکه کشته شوم[۱۶]. امام حسین(ع) در روز سوم شعبان سال ۶۰ به مکه وارد شده و اعمال عمره ورود را انجام داده، در اینجا اگر قصد حج تمتع داشته که تا روز ترویه احرامی نبسته و اگر مثل ساکنان مکه قصد حج افراد داشته با تصمیم حرکت به عراق که طبعاً از چند روز پیش در فکر آن حضرت بوده موضوعی نداشته، ظاهر این است که امام برای وداع مکه، عمره مفرده را انجام داده باشد و در این صورت عدول به عمره که ظاهر عبارت است اشکالی ندارد. امام حسین(ع) فاصله میان مکه تا کربلا را با پیمودن بیست و دو منزل در بیست و چهار روز پیموده است.[۱۷]

منابع

پانویس

  1. «لَمَّا أَقْبَلَ اللَّيْلُ رَاحَ [الحُسَیْنُ (ع)] إِلَى مَسْجِدِ النَّبِيِّ (ص) لِيُوَدِّعَ الْقَبْرَ فَلَمَّا وَصَلَ إِلَى الْقَبْرِ سَطَعَ لَهُ نُورٌ مِنَ الْقَبْرِ فَعَادَ إِلَى‏ مَوْضِعِهِ‏ فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الثَّانِيَةُ رَاحَ لِيُوَدِّعَ الْقَبْرَ فَقَامَ يُصَلِّي فَأَطَالَ فَنَعَسَ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَجَاءَهُ النَّبِيُّ صوَ هُوَ فِي مَنَامِهِ فَأَخَذَ الْحُسَيْنَ (ع)وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَقُولُ بِأَبِي أَنْتَ كَأَنِّي أَرَاكَ مُرَمَّلًا بِدَمِكَ بَيْنَ عِصَابَةٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَرْجُونَ شَفَاعَتِي مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ يَا بُنَيَّ إِنَّكَ قَادِمٌ عَلَى أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ أَخِيكَ وَ هُمْ مُشْتَاقُونَ إِلَيْكَ وَ إِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَةِ فَانْتَبَهَ الْحُسَيْنُ (ع) مِنْ نَوْمِهِ بَاكِياً فَأَتَى أَهْلَ بَيْتِهِ فَأَخْبَرَهُمْ بِالرُّؤْيَا وَ وَدَّعَهُمْ» (الأمالی، صدوق، ص۲۱۶، ح۲۳۹).
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۸۸.
  3. «لَمَّا هَمَّ الْحُسَيْنُ (ع) بِالشُّخُوصِ‏ عَنِ‏ الْمَدِينَةِ أَقْبَلَتْ‏ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّيَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِيهِنَّ الْحُسَيْنُ (ع) فَقَالَ أَنْشُدُكُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِينَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِيَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِي النِّيَاحَةَ وَ الْبُكَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا كَيَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ رُقَيَّةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ فَنَنْشُدُكَ اللَّهَ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ مِنَ الْمَوْتِ يَا حَبِيبَ الْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ الْقُبُورِ» (کامل الزیارات، ص۱۹۵، ح۲۷۵؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۸۸، ح۲۶).
  4. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۸۹.
  5. «أَمَّا أنتَ يا أَخي فَلا عَلَيكَ أنْ تُقيمَ فِي المَدِينَةِ، فَتَكونُ‏ لِي‏ عَيناً عَلَيهِم‏، وَلا تُخفِ علَيَّ شيئاً مِن أُمورِهم. قال [ابن أعثم]: ثمَّ دعا الحُسينُ (ع) بِدَواةٍ و بَياضٍ... فَكتَبَ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هذا ما أوصى‏ بهِ الحُسينُ بنُ عليٍّ بنِ أبي طالِبٍ لأَخيهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ المَعروفِ وَلَدِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ: إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ يَشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، جاءَ بالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ، وَأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ وَالنَّارَ حَقٌّ، وَأنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها، وأنَّ اللَّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ، إنِّي لَم أخرُج أشِرَاً ولا بَطِراً، وَلا مُفسِداً، وَلا ظالِماً، وَإنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَالصَّلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ (ص)، أُريدُ أنْ آمُرَ بالمَعروفِ، وَأنْهى‏ عَنِ المُنكَرِ، وَأَسِير بسِيرَةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ (ص)، وَسيرَةِ أبي عليِّ بنِ‏ أبي طالِبٍ (ع) فمَن قَبِلَني بِقَبولِ الحَقِّ فَاللَّهُ أوْلى‏ بِالحَقِّ، وَمَن رَدَّ علَيَّ هذا أصْبِرُ حتَّى‏ يَقضِيَ اللَّهُ بَيني وبَينَ القَومِ بِالحَقِّ، ويَحكُمَ بَيني وَبَينَهُم وَهُو خَيرُ الحاكِمينَ؛ هذهِ وَصِيَّتي يا أَخي، وما تَوفيقي إلَّاباللَّهِ، عَلَيهِ تَوكَّلتُ وإلَيهِ أُنيبُ، والسَّلامُ عَلَيكَ وعَلى مَنِ اتَّبعَ الهُدى‏، وَلا حَولَ وَلا قوَّة إلَّا بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ. قَالَ: ثُمَّ طَوَى الكِتابَ الحُسَينُ (ع) وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ، وَ دَفَعَهُ إلى أخِيهِ مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ ثُمَّ وَدَّعَهُ» (الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۱، ص۱۸۸).
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۸۹.
  7. «فَأَقَامَ الْحُسَيْنُ (ع)فِي مَنْزِلِهِ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ هِيَ لَيْلَةُ السَّبْتِ‏ لِثَلَاثٍ‏ بَقِينَ‏ مِنْ‏ رَجَبٍ‏ سَنَةَ سِتِّينَ وَ اشْتَغَلَ الْوَلِيدُ بْنُ عُتْبَةَ بِمُرَاسَلَةِ ابْنِ الزُّبَيْرِ فِي الْبَيْعَةِ لِيَزِيدَ وَ امْتِنَاعِهِ عَلَيْهِ وَ خَرَجَ ابْنُ الزُّبَيْرِ مِنْ لَيْلَتِهِ عَنِ الْمَدِينَةِ مُتَوَجِّهاً إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا أَصْبَحَ الْوَلِيدُ سَرَّحَ فِي أَثَرِهِ الرِّجَالَ فَبَعَثَ رَاكِباً مِنْ مَوَالِي بَنِي أُمَيَّةَ فِي ثَمَانِينَ رَاكِباً فَطَلَبُوهُ فَلَمْ يُدْرِكُوهُ فَرَجَعُوا. فَلَمَّا كَانَ آخِرُ نَهَارِ يَوْمِ‏ السَّبْتِ بَعَثَ الرِّجَالَ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) لِيَحْضُرَ فَيُبَايِعَ الْوَلِيدَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ أَصْبِحُوا ثُمَّ تَرَوْنَ وَ نَرَى فَكَفُّوا تِلْكَ اللَّيْلَةَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلِحُّوا عَلَيْهِ فَخَرَجَ (ع) مِنْ تَحْتِ لَيْلَتِهِ وَ هِيَ لَيْلَةُ الْأَحَدِ لِيَوْمَيْنِ بَقِيَا مِنْ رَجَبٍ مُتَوَجِّهاً نَحْوَ مَكَّةَ» (الارشاد، ج۲، ص۳۴؛ روضة الواعظین، ص۱۸۹).
  8. «بَعَثَ الوَليدُ إلى عَبدِ اللَّهِ بنِ الزُّبَيرِ فَامتَنَعَ عَلَيهِ وماطَلَهُ يَوماً ولَيلَةً، ثُمَّ إنَّ ابنَ الزُّبَيرِ رَكِبَ في مَواليهِ وَاستَصحَبَ مَعَهُ أخاهُ جَعْفَراً وَ سارَ إلى مَكَّةَ عَلى طَريقِ الفُرعِ، وَ بَعَثَ الوَليدُ خَلفَ ابنِ الزُّبَيرِ الرِّجالَ وَالفُرسانَ فَلَمْ يَقْدِروا عَلى رَدِّهِ.... وَ أمَّا الحُسَيْنُ بنُ عَلِيٍّ (ع) فَإِنَّ الوَليدَ تَشاغَلَ عَنهُ بِابنِ الزُّبَيرِ وجَعَلَ كُلَّما بَعَثَ إلَيهِ يَقولُ: حَتّى تَنظُرَ ونَنظُرَ. ثُمَّ جَمَعَ أهلَهُ وبَنيهِ ورَكِبَ لَيلَةَ الأَحَدِ لِلَيلَتَينِ بَقِيَتا مِن رَجَبٍ مِن هذِهِ السَّنَةِ [۶۰ ه‌] بَعْدَ خُرُوجِ ابنِ الزُّبَيرِ بِلَيلَةٍ، ولَم يَتَخَلَّف عَنهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ سِوى مُحَمَّدِ ابنِ الحَنَفِيَّةِ» (البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۴۷).
  9. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۹۱.
  10. «وَ أمَّا الحُسَينُ فَإِنَّهُ خَرَجَ بِبَنِيهِ وَ إخوَتِهِ وَ بَنِي أخِيهِ وَ جُلِّ أهْلِ بَيْتِهِ إلّا مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِيَّةِ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۳۰).
  11. درباره مقصود از «علی اکبر» و «علی اصغر» (ر. ک: ص۳۶ «بخش یکم / فصل ششم: فرزندان»).
  12. «حَمَلَ[الحُسَیْنُ (ع)] أَخَوَاتِهِ عَلَى‏ الْمَحَامِلِ‏ وَ ابْنَتَهُ وَ ابْنَ أَخِيهِ الْقَاسِمَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) ثُمَّ سَارَ فِي أَحَدٍ وَ عِشْرِينَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ مِنْهُمْ أَبُو بَكْرِ بْنُ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عُثْمَانُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَكْبَرُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَصْغَرُ (ع)» (الأمالی، صدوق، ص۲۱۷، ح۲۹۳؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۱۲).
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۲۹۳.
  14. ناسخ التواریخ، ج۲، ص۱۱۹.
  15. بحار الأنوار، ج۴۵، ص۹۹.
  16. کامل الزیارات، ص۷۲.
  17. راجی، علی، مظلومیت سیدالشهداء، ج۱، ص ۱۲۲.