اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
«در تحلیل دلیل یا شاهد مزبور نکات ذیل اندر تأمّل است: | «در تحلیل دلیل یا شاهد مزبور نکات ذیل اندر تأمّل است: | ||
#'''دفع [[شبهه]] [[سکولارها]]:''' اولین نکته که برای شرکت حضرت در [[شورای ششنفره]] [[تعیین]] [[خلیفه]] به نظر میرسد، رفع اتهام دوری حضرت از عرصه [[حکومت]] و [[سیاست]] است که این [[شبهه]] در قرنهای پیش مطرح و امروزه پررنگتر [[تبلیغ]] میشود. طرفداران تفکیک [[دین]] از [[سیاست]] و [[حکومت]] میکوشند از هر بهانهای برای [[تأیید]] مدّعای خود مستمسکی بسازند، در صفحات گذشته ذکر شد آنان سکوت حضرت، عدم اقدام برای گرفتن [[حکومت]]، استنکاف از [[خلافت]] بعد از قتل [[عثمان]] را به عنوان دلیل و [[تأیید]] مدّعای خود تقریر و تبیین نمودند، در مسئله [[شورا]] نیز اگر حضرت از شرکت در آن سر باز میزد، [[سکولارها]] بالفور آن را به عنوان مؤیّد تز خود معرفی میکردند. لکن برای اینکه طرفداران [[سکولارها]] عدم شرکت حضرت در شورای مزبور را به نفع مدعای خود مصادره نکنند حضرت به عنوان یک تکلیف الهی در آن [[شورا]] شرکت نمود. | |||
#'''اتمام حجّت:'''هرچند نتیجه شورای مزبور از پیش معلوم بود (در پاورقی صفحهٔ گذشته علّت آن ذکر شد)، لکن در صورت عدم حضور حضرت ممکن بود برخی از [[شیعیان]] و غیره حضرت را به سستی در [[حاکمیت]] [[دین]] متهم میکردند که ممکن بود در صورت شرکت حضرت در شورا، حضرت رأی [[اکثریت]] را با توجه به سوابق و [[فضایل]] و نیز [[نصب]] حضرت توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به دست میآورد. حضرت با شرکت خود نشان داد که اعضای [[شورا]] چقدر از حق دورند و به صرف قرابت فامیلی حق را به حقدار نداده و فرد دیگری را [[نصب]] نمودند. به تعبیر دیگر حضرت با شرکت خود مظلومیّت شخص خود و نیز مظلومیّت عدالت و حق را در طول تاریخ ثبت نمود. امّا در صورت عدم حضور حضرت، ممکن بود تاریخ حضرت را متهم میکرد که با کنارهگیری از شورا، عملاً [[حکومت]] را به دست نااهلان سپرد و به نوعی حضرت را نیز شریک جرم تلقی میکرد<ref>مقصود از جرم، حدّاقل بخششهای بیحساب [[خلیفه سوم]] از بیتالمال به نزدیکان خود میباشد که آن یکی از علل قیام [[مردم]] و قتل [[خلیفه]] را موجب شد که در منابع تاریخی ثبت شده است.</ref> | |||
#'''پرهیز از اختلاف و حفظ وحدت:'''در صورت عدم حضور حضرت در شورای مزبور دوباره اختلاف و مناقشات جهان [[اسلام]] را فرا میگرفت؛ چراکه عدم حضور حضرت در [[شورا]] به منزلهٔ رو در رویی حضرت با [[حکومت]] وقت و [[خلیفه]] جدید میشد و طرفداران و [[شیعیان]] حضرت نیز با الگو قرار دادن حضرت به مناقشه و تهاجم با [[حکومت]] و [[خلیفه]] وقت میپرداختند و این موجب تفرقه صفوف [[مسلمانان]] و تضعیف اصل [[اسلام]] میشد، حضرت با وجود [[علم]] به نتیجه [[شورا]] مصلحت اصل [[اسلام]] را بر [[حکومت]] خویش ترجیح داد. علاوه آنکه عدم شرکت در شورای پیشنهادی [[خلیفه دوم]] به معنای طعنه در وی میشد و این برای طرفداران او - که اکثر [[مردم]] عادی بودند - گران تمام میشد و این دایره مناقشات و اختلافات را وسیعتر میکرد. | |||
#'''نقض دیدگاه [[خلیفه دوم]]:'''یکی از علل حضور حضرت در شورای [[تعیین]] [[خلیفه]] نقض دیدگاه [[خلیفه دوم]] است، وی بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} با ادعای [[حدیث]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} که نباید [[نبوت]] و [[حکومت]] در یک خاندان "بنیهاشم" جمع شود، با [[خلافت]] حضرت مخالفت نمود. امّا با [[تعیین]] [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان یک کاندیدا برای [[حکومت]] عملاً به نقض دیدگاه پیشین خود پرداخت. [[حضرت علی]]{{ع}} یکی از علل حضور خود در شورای مزبور را نکته فوق بیان میکند. چنانکه در جواب پیشنهاد [[ابنعباس]] مبنی بر عدم حضور در [[شورا]] به دلیل آشکار بودن [[خلافت]] عثمان، فرمود:{{عربی|"و أنا أعلم ذلك و لكني أدخل معهم في الشورى لأن عمر قد أهلني الآن للخلافة و كان قبل ذلك يقول إن رسول الله ص قال إن النبوة و الإمامة لا يجتمعان في بيت فأنا أدخل في ذلك لأظهر للناس مناقضة فعله لروايته"}} <ref>شرح [[نهجالبلاغه]]، ج ۱، ص ۱۸۹ و ج ۱۰، ص ۲۸۵؛ موسوعة الامام [[امام علی|علی]]{{ع}}، ج ۳، ص ۱۱۹.</ref>. مشخص است که اگر کذب بودن [[روایت]] [[عمر]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} مبنی بر عدم جمع [[نبوت]] و [[خلافت]] نشان داده نشود، بعد از مرگ عثمان، [[خلافت]] [[حضرت علی]]{{ع}} و دیگر [[امامان]] با طرح [[حدیث]] کذب عملاً طرد و نامشروع جلوه خواهد کرد و چنین امری به [[انحراف]] در رکن اصلی [[دین]] یعنی [[امامت]] منجر میشود. | |||
#'''رفع اتهام استبداد به رأی:''' عدم حضور حضرت در شورای مزبور یک لازمه منفی هم داشت و آن این بود که [[اکثریت]] عوام [[مردم]] چنین گمان میکردند حضرت خود را از دیگر [[صحابه]] و اعضای شورا، [[برتر]] و مافوق میداند و این یک نوع استبداد به رأی و خودبزرگی تلقّی میشد، حضرت برای مقابله با این گمان در [[شورا]] حضور یافت. | |||
#'''[[نصوص]] و رفتار حضرت ناقض [[مشروعیت]] خلفا:'''ممکن است این [[شبهه]] وارد شود که حضرت با حضور خود در شوراء، عملاً [[مشروعیت]] دو [[خلیفه]] پیشین و [[خلیفه سوم]] را [[تأیید]] کرد. لکن چنین احتمالی برای نسلهای بعدی که با [[روایات]] حضرت دال بر غاصب خواندن خلفای پیشین خود و [[احتجاج]] حضرت به اصل [[نصب]] در روز شورا آشنا هستند<ref>ر.ک: کنز العمال، ج ۵، ص ۷۲۴، ح ۱۴۲۴۳؛ الصواعق المحرقه، ب ۱۱؛ مناقب خوارزمی، ص ۲۱۳.</ref> در خور اعتنا نیست؛ چرا که حضور حضرت در [[شورا]] با توجیهات متعددی - که اشاره رفت - صورت گرفته و به مسئله [[مشروعیت]] [[خلافت]] ربطی ندارد، باری اگر [[روایات]] حضرت در انتقاد از خلفای پیشین وجود نداشت و حضرت در [[شورا]] به [[نصوص]] [[احتجاج]] نمیکرد <ref>[[احتجاج]] طبرسی، ج ۱، ص ۱۹۷؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۰ و ج ۳، ص ۱۳۳.</ref>، برای چنین احتمالی مجالی وجود داشت، اما [[نصوص]] حضرت احتمال فوق را برنمیتابد. علاوه آنکه حضرت در همان شورای [[تعیین]] [[خلیفه]] به عدم رضایت خود از سیرهٔ دو [[خلیفه]] پیشین تصریح نمود، آن وقتی بود که عبدالرّحمن یکی از اعضای شورا، رأی خود به حضرت را به [[عمل]] به [[کتاب]] و [[سنت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و سیرهٔ دو [[خلیفه]] پیشین "شیخین" متوقف نمود، حضرت تأکید نمود که تنها به [[کتاب]] و [[سنت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و سیرهٔ خود [[عمل]] خواهد کرد. اینکه حضرت از [[عمل]] به سیرهٔ «شیخین» استنکاف مینماید، خود گویای عدم رضا و عدم [[مشروعیت]] سیرهٔ آن دو [[مقام]] است، علاوه اینکه خاطرنشان نمود قول و [[عمل]] به سیرهٔ [[شیخین]] - توسط رقیب حضرت یعنی [[عثمان]] صورت گرفت - با اصل [[کتاب]] و [[سنت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] سازگاری ندارد و بدینسان حضرت هم [[مشروعیت]] و ناسازگاری سیرهٔ دو [[خلیفه]] پیشین و نیز [[خلیفه]] بعدی را نشان و ثابت کرد»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۳۱۶ - ۳۲۱.</ref>. | |||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۴۶
اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | امامت |
الگو:شاخه اگر امام علی(ع) برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «تعیین امام» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- خلیفه دوم در آخرین روزهای خود انتخاب خلیفه بعدی خود را به عهده شورای شش نفره مرکب از: علی(ع)، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، عثمان، طلحه و سعد بن مالک گذاشت [۱]، حضرت علی(ع) با شرکت در جلسات این شورا عملاً مشروعیت خلافت خلیفه دوم و همچنین راهکاری وی برای تعیین خلیفه سوم را تأیید نمود؛ چراکه اصل خلافت عمر را قبول نمیکرد، میبایست فرمانهای او را رد و با اعلام انصراف از شورای مزبور عملاً اعتراض خود را علنی میکرد؛ در حالیکه حضرت چنین نکرد بلکه با شرکت خود در شورای فوق به تأیید اصل خلافت خلیفه دوم و فرمان تشکیل شورای مزبور پرداخت. این دلیل از سوی متکلمان متقدّم اهل سنت و معاصران به عنوان یکی از ادلّهٔ فقدان نصب در امر حکومت و مشروعیت خلافت خلفای راشدین از قرنها پیش ارائه و تقریر شده است[۲]. علاوه بر آن با توجه به ترکیب اعضای شورا میتوان پیشبینی کرد[۳] که خلافت به عثمان خواهد رسید، پس علی(ع) چه حجّتی برای شرکت خود در شورای مزبور داشت؟
پاسخ
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«در تحلیل دلیل یا شاهد مزبور نکات ذیل اندر تأمّل است:
- دفع شبهه سکولارها: اولین نکته که برای شرکت حضرت در شورای ششنفره تعیین خلیفه به نظر میرسد، رفع اتهام دوری حضرت از عرصه حکومت و سیاست است که این شبهه در قرنهای پیش مطرح و امروزه پررنگتر تبلیغ میشود. طرفداران تفکیک دین از سیاست و حکومت میکوشند از هر بهانهای برای تأیید مدّعای خود مستمسکی بسازند، در صفحات گذشته ذکر شد آنان سکوت حضرت، عدم اقدام برای گرفتن حکومت، استنکاف از خلافت بعد از قتل عثمان را به عنوان دلیل و تأیید مدّعای خود تقریر و تبیین نمودند، در مسئله شورا نیز اگر حضرت از شرکت در آن سر باز میزد، سکولارها بالفور آن را به عنوان مؤیّد تز خود معرفی میکردند. لکن برای اینکه طرفداران سکولارها عدم شرکت حضرت در شورای مزبور را به نفع مدعای خود مصادره نکنند حضرت به عنوان یک تکلیف الهی در آن شورا شرکت نمود.
- اتمام حجّت:هرچند نتیجه شورای مزبور از پیش معلوم بود (در پاورقی صفحهٔ گذشته علّت آن ذکر شد)، لکن در صورت عدم حضور حضرت ممکن بود برخی از شیعیان و غیره حضرت را به سستی در حاکمیت دین متهم میکردند که ممکن بود در صورت شرکت حضرت در شورا، حضرت رأی اکثریت را با توجه به سوابق و فضایل و نیز نصب حضرت توسّط پیامبر(ص) به دست میآورد. حضرت با شرکت خود نشان داد که اعضای شورا چقدر از حق دورند و به صرف قرابت فامیلی حق را به حقدار نداده و فرد دیگری را نصب نمودند. به تعبیر دیگر حضرت با شرکت خود مظلومیّت شخص خود و نیز مظلومیّت عدالت و حق را در طول تاریخ ثبت نمود. امّا در صورت عدم حضور حضرت، ممکن بود تاریخ حضرت را متهم میکرد که با کنارهگیری از شورا، عملاً حکومت را به دست نااهلان سپرد و به نوعی حضرت را نیز شریک جرم تلقی میکرد[۴]
- پرهیز از اختلاف و حفظ وحدت:در صورت عدم حضور حضرت در شورای مزبور دوباره اختلاف و مناقشات جهان اسلام را فرا میگرفت؛ چراکه عدم حضور حضرت در شورا به منزلهٔ رو در رویی حضرت با حکومت وقت و خلیفه جدید میشد و طرفداران و شیعیان حضرت نیز با الگو قرار دادن حضرت به مناقشه و تهاجم با حکومت و خلیفه وقت میپرداختند و این موجب تفرقه صفوف مسلمانان و تضعیف اصل اسلام میشد، حضرت با وجود علم به نتیجه شورا مصلحت اصل اسلام را بر حکومت خویش ترجیح داد. علاوه آنکه عدم شرکت در شورای پیشنهادی خلیفه دوم به معنای طعنه در وی میشد و این برای طرفداران او - که اکثر مردم عادی بودند - گران تمام میشد و این دایره مناقشات و اختلافات را وسیعتر میکرد.
- نقض دیدگاه خلیفه دوم:یکی از علل حضور حضرت در شورای تعیین خلیفه نقض دیدگاه خلیفه دوم است، وی بعد از رحلت پیامبر(ص) با ادعای حدیث از پیامبر(ص) که نباید نبوت و حکومت در یک خاندان "بنیهاشم" جمع شود، با خلافت حضرت مخالفت نمود. امّا با تعیین حضرت علی(ع) به عنوان یک کاندیدا برای حکومت عملاً به نقض دیدگاه پیشین خود پرداخت. حضرت علی(ع) یکی از علل حضور خود در شورای مزبور را نکته فوق بیان میکند. چنانکه در جواب پیشنهاد ابنعباس مبنی بر عدم حضور در شورا به دلیل آشکار بودن خلافت عثمان، فرمود:"و أنا أعلم ذلك و لكني أدخل معهم في الشورى لأن عمر قد أهلني الآن للخلافة و كان قبل ذلك يقول إن رسول الله ص قال إن النبوة و الإمامة لا يجتمعان في بيت فأنا أدخل في ذلك لأظهر للناس مناقضة فعله لروايته" [۵]. مشخص است که اگر کذب بودن روایت عمر از پیامبر(ص) مبنی بر عدم جمع نبوت و خلافت نشان داده نشود، بعد از مرگ عثمان، خلافت حضرت علی(ع) و دیگر امامان با طرح حدیث کذب عملاً طرد و نامشروع جلوه خواهد کرد و چنین امری به انحراف در رکن اصلی دین یعنی امامت منجر میشود.
- رفع اتهام استبداد به رأی: عدم حضور حضرت در شورای مزبور یک لازمه منفی هم داشت و آن این بود که اکثریت عوام مردم چنین گمان میکردند حضرت خود را از دیگر صحابه و اعضای شورا، برتر و مافوق میداند و این یک نوع استبداد به رأی و خودبزرگی تلقّی میشد، حضرت برای مقابله با این گمان در شورا حضور یافت.
- نصوص و رفتار حضرت ناقض مشروعیت خلفا:ممکن است این شبهه وارد شود که حضرت با حضور خود در شوراء، عملاً مشروعیت دو خلیفه پیشین و خلیفه سوم را تأیید کرد. لکن چنین احتمالی برای نسلهای بعدی که با روایات حضرت دال بر غاصب خواندن خلفای پیشین خود و احتجاج حضرت به اصل نصب در روز شورا آشنا هستند[۶] در خور اعتنا نیست؛ چرا که حضور حضرت در شورا با توجیهات متعددی - که اشاره رفت - صورت گرفته و به مسئله مشروعیت خلافت ربطی ندارد، باری اگر روایات حضرت در انتقاد از خلفای پیشین وجود نداشت و حضرت در شورا به نصوص احتجاج نمیکرد [۷]، برای چنین احتمالی مجالی وجود داشت، اما نصوص حضرت احتمال فوق را برنمیتابد. علاوه آنکه حضرت در همان شورای تعیین خلیفه به عدم رضایت خود از سیرهٔ دو خلیفه پیشین تصریح نمود، آن وقتی بود که عبدالرّحمن یکی از اعضای شورا، رأی خود به حضرت را به عمل به کتاب و سنت پیامبر(ص) و سیرهٔ دو خلیفه پیشین "شیخین" متوقف نمود، حضرت تأکید نمود که تنها به کتاب و سنت پیامبر(ص) و سیرهٔ خود عمل خواهد کرد. اینکه حضرت از عمل به سیرهٔ «شیخین» استنکاف مینماید، خود گویای عدم رضا و عدم مشروعیت سیرهٔ آن دو مقام است، علاوه اینکه خاطرنشان نمود قول و عمل به سیرهٔ شیخین - توسط رقیب حضرت یعنی عثمان صورت گرفت - با اصل کتاب و سنت رسول خدا سازگاری ندارد و بدینسان حضرت هم مشروعیت و ناسازگاری سیرهٔ دو خلیفه پیشین و نیز خلیفه بعدی را نشان و ثابت کرد»[۸].
پاسخهای دیگر
پرسشهای مصداقی همطراز
- چرا نام امام علی در قرآن نیامده است؟ (پرسش)
- آیا نصب امام در روایات نبوی آمده است؟ (پرسش)
- آیا نصب امام عامل تفرقه بین مسلمانان است؟ (پرسش)
- اگر نصب امام اتفاق افتاده است پس چرا شهرت ندارد؟ (پرسش)
- آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟ (پرسش)
- اگر نصب امام علی اتفاق افتاد پس چرا او به این انتصاب احتجاج نکرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا برای تصدی حکومت اقدام نکرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا سالها سکوت کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا بیعت ابوبکر پذیرفت؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا حکومت را پس از قتل خلیفه سوم نپذیرفت؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا با خلفای وقت خود همکاری کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا به نماز خلفا اقتدا کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده و خلیفه دوم از دید او نامشروع است پس چرا رابطه فامیلی با او برقرار کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده و دیگر خلفا از دید او نامشروعاند پس چرا سه فرزند خود را به نامهای خلفا نامگذاری کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده و دیگر خلفا از دید او نامشروعاند پس چرا از خلفا ستایش و تمجید کرد؟ (پرسش)
- آیا نصوص نصب و خلافت امام علی تعارض ندارند؟ (پرسش)
- نظریه انتخاب در تعیین امام چیست؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- امامت چیست؟ (پرسش)
- امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
- امام کیست؟ (پرسش)
- امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
- امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
- بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- دیدگاههای مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
- موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
- نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
- آیا وجوب تعیین امام بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا کلامیانگاری امامت بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
- آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
- آیا امامت از دوران کودکی امکانپذیر است؟ (پرسش)
- آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
- آیا میتوان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
- آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۶۱؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۷۳۲؛ تاریخ کامل، ج ۳، ص ۶۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۵۰؛ موسوعة الامام علی، ج ۳، ص ۹۷.
- ↑ ر.ک: قاضی عبدالجبّار، المغنی، کتاب الامامة، ج ۲۰؛ ابن حزم، الفصل، ج ۳، ص ۱۵؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج ۱۲، صص ۲۵۶ - ۲۶۸ و ۲۷۱، ج ۱، ص ۱۸۹، ج ۱۸، ص ۴۱۵؛ احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص ۲۳.
- ↑ نکته قابل ذکر اینکه خلیفه دوم تصریح کرده بود که اگر آرای شورا نصف نصف شدند، یعنی سه نفر اوّل بر یکی و سه نفر دوم به فرد دیگری اتّفاق نمودند، ملاک گزینش آن ترکیبی است که در آن عبدالرّحمن قرار دارد و عمر دستور داد سه نفر دیگر را به قتل برسانند، از ترکیب شورا معلوم بود با توجه به اینکه عبدالرّحمن داماد عثمان و پسر عموی سعد میباشد آن سه نفر بر فردی اتفاق نموده و سه نفر دیگر که در آن علی(ع) قرار دارد عملاً از صحنه حذف میشدند، این نکته را خود حضرت علی(ع) و ابنعباس و غیره از ترکیب شورا و دستور خاص عمر پیش بینی کرده بودند؛ ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه سوم؛ موسوعة الامام علی، ج ۳، صص ۱۲۷ و ۱۱۸.
- ↑ مقصود از جرم، حدّاقل بخششهای بیحساب خلیفه سوم از بیتالمال به نزدیکان خود میباشد که آن یکی از علل قیام مردم و قتل خلیفه را موجب شد که در منابع تاریخی ثبت شده است.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ج ۱، ص ۱۸۹ و ج ۱۰، ص ۲۸۵؛ موسوعة الامام علی(ع)، ج ۳، ص ۱۱۹.
- ↑ ر.ک: کنز العمال، ج ۵، ص ۷۲۴، ح ۱۴۲۴۳؛ الصواعق المحرقه، ب ۱۱؛ مناقب خوارزمی، ص ۲۱۳.
- ↑ احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۹۷؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۰ و ج ۳، ص ۱۳۳.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۳۱۶ - ۳۲۱.