ظلم‌ستیزی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۷: خط ۹۷:
# [[پرونده:1100564.jpg|22px]] [[محمد حسین جمشیدی|جمشیدی، محمد حسین]]، [[احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی (مقاله)|'''احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100564.jpg|22px]] [[محمد حسین جمشیدی|جمشیدی، محمد حسین]]، [[احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی (مقاله)|'''احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[محمد صادق احمدی|احمدی، محمد صادق]]، [[اسلام ناب محمدی (مقاله)| مقاله «اسلام ناب محمدی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[محمد صادق احمدی|احمدی، محمد صادق]]، [[اسلام ناب محمدی (مقاله)| مقاله «اسلام ناب محمدی»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
#[[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[رضا میرزایی|میرزایی، رضا]]، [[انسان‌شناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «انسان‌شناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۷

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم‌ستیزی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اسلام ناب محمدی(ص) با پذیرش هرگونه ولایت طواغیت مخالف بوده و بر اساس آرمان توحیدی خود، مردم را به ولایت الهی می‌خواند. نظام سیاسی شیعه، به گونه‌ای است که علاوه بر ظلم نکردن و مظلوم واقع نشدن، ستیز با ظالم را نیز در برنامه‌های خود جهت تأمین عدالت قرار داده است و امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران پیشگام در این عرصه هستند.

مبارزه با استبداد در اسلام ناب محمدی

اسلام ناب محمدی(ص) با پذیرش هرگونه ولایت طواغیت مخالف بوده[۱] و بر اساس آرمان توحیدی خود، مردم را به ولایت الهی می‌خواند. پیام تاریخی استکبارستیز امام خمینی نیز از تفاوت میان اسلام و کفر و الهی بودن مبانی استکبارستیزی و مادی بودن مبانی استکبار خبر می‌دهد[۲]. پذیرش استکبار ملازم با رفتن تحت ولایت طواغیت و دوری از توحید است و در نتیجه اسلام از اساس با این مسئله مخالف بوده و به ستیزه با استبداد می‌پردازد[۳].[۴]

ظلم‌ستیزی در اندیشه سیاسی شیعه

نظام سیاسی شیعه، به گونه‌ای است که علاوه بر ظلم نکردن و مظلوم واقع نشدن، ستیز با ظالم را نیز در برنامه‌های خود جهت تأمین عدالت قرار داده، بلکه علاوه بر اینکه ظلم به خود را بر نمی‌تابد، ظلم به برادران مسلمان را نیز مانند ظلم بر خود دانسته و ستیز با ظالمان را نیز خواستار شده است.

در همین زمینه امام خمینی از یک سو، خود را مخالف با کشورهایی که ظلم را پیشه خود کرده‌اند دانسته: "ما با هر کشوری که بخواهد ظلم کند مخالفیم. حال این کشور چه در غرب باشد و چه در شرق"[۵] و در سوی دیگر دولت اسلامی را دشمن دولت‌های ظالم (اعم از اینکه به دولت اسلامی ظلم کرده و یا اینکه سایر مسلمانان را مورد ظلم و ستم قرار داده باشند)، معرفی کرده است: "ما با کشورها مخالفتی نداریم، ما با دولت‌هایی که ظالم هستند، چه به ما ظلم کرده باشند و چه به برادران مسلمان ما ظلم کرده باشند و بکنند، با آنها دشمن هستیم"[۶].[۷]

یکی از بزرگ‌ترین عوامل انحطاط جوامع بشری این است که طرز تفکر افراد و جامعه در مورد مبارزه و مقابله با ظلم و ستم و طرز تصور آنها در مورد عدالت و عدالت‌خواهی بمیرد. در این صورت جامعه تسلیم می‌شود و ظلم و ستم را می‌پذیرد و لذا اشرار (بدترین افراد) بر جامعه مسلط می‌گردند. امام علی‌(ع) در بخشی از سخنان خویش، بی‌تفاوتی آگاهان و ترک امر به معروف و نهی از منکر را دلیل اصلی سقوط تمدن‌ها و جوامع بشری می‌داند: «لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ أَشْرَارُكُمْ»[۸]؛ "امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که تبهکاران بر شما چیره می‌شوند". نه تنها ترک ظلم‌ستیزی و مرگ تفکر عدالت‌خواهی باعث سلطه اشرار و ستمگران بر جامعه می‌گردد‌، بلکه شریعت و دین ـ و در واقع تفکر دینی و مذهبی ـ نیز قوام و پایۀ خویش و در نتیجه قدرت پویایی خود را از دست می‌دهد. امام علی(ع) در این ارتباط می‌فرماید: «قِوَامُ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ»[۹]؛ "قوام و جوهره وجودی شریعت، امر به معروف و نهی از منکر است". در دوران سلطۀ خاندان پهلوی بر این مرز و بوم، تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی در جامعۀ ایرانی مرده بود‌. هیچ ندایی از جایی بلند نمی‌شد. هیچ حرکتی برای تحقق معروفی و هیچ نهیی برای جلوگیری از منکری -جز در موارد جزئی‌- در زمینۀ ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی صورت نمی‌گرفت.

عوامل متعددی باعث مرگ تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی شده بود که برخی از آنها عبارت است از:

  1. ترس از زیان مالی و جانی‌؛ به گونه‌ای که افراد حفظ خود و جان خود را از عدالت‌خواهی و قیام برای برپایی عدالت برتر و بالاتر می‌دانستند و چون احساس خطر می‌کردند، لذا لب فرو می‌بستند و دستگاه ستم‌پیشه همچنان بر سلطۀ خود ادامه می‌داد‌.
  2. ضعف ایمان دینی؛ با کاهش قدرت اعتقادی افراد و سست شدن ایمان آنها، توانایی ایستادگی در مقابل ظلم و ستم را از دست داده بودند. به همین جهت از ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی روی‌گردان بودند.
  3. حرص و طمع و دنیاپرستی‌؛ طمع و دنیاپرستی، تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی را می‌میراند و تفکر تملق‌گرایانه و چاپلوسی را احیا می‌سازد. وقتی انسان به دام حرص و آز گرفتار شود، قدرت “امر به معروف‌” و ستیز و مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی و جرأت مقابله با کژی‌ها و ناروایی‌ها را از دست می‌دهد.
  4. ندادن احتمال اثر؛ یکی دیگر از عوامل عمده مرگ تفکر ظلم‌ستیزی، ندادن احتمال اثر فوری و در زمان حال است. به گونه‌ای که افراد استدلال می‌کردند مبارزۀ ما اثر ندارد و کسی آن را نمی‌پذیرد و بدین‌سان تکلیف را از دوش خود ساقط می‌کردند؛ این‌گونه افراد فکر می‌کردند تأثیر مقابله با ظلم و بی‌عدالتی باید تأثیری آنی، گذار و فوری باشد؛ درحالی‌که در مبارزۀ با ظلم‌، ستم، بی‌عدالتی و قیام در راه حق، همیشه نباید منتظر اثر و نتیجه -آن هم نتیجه‌ای آنی- بود بلکه باید آن را به مثابه تکلیف نگریست.
  5. روحیه سازش‌کاری و مداهنه با اهل ظلم و ستم و ستمگران و جباران‌؛ سازش‌کاران توانایی ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی را از دست می‌دهند و به علت سازش و مداهنه، حاضر به همکاری با ظلم می‌گردند.
  6. مسئلۀ حفظ آبرو؛ برخی نیز به اعتبار اینکه مبارزه با ظلم و ستم و بی‌عدالتی، در جامعه‌ای که در تمام ابعاد آن بی‌عدالتی حاکم است، نتیجه‌ای جز رفتن آبرو پایمال شدن شخصیت آنها به دنبال ندارد، و به علت سرزنش مردم و ملامت دیگران از مبارزه با ظلم و بی‌عدالتیچشم می‌پوشیدند. درحالی‌که در احادیث آمده است: «وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ»[۱۰]؛ "... و پیشانی بدکاران را محکم بکوبید (با آنها بستیزید) و در راه خدا از سلامت و سرزنش دیگران هراس نداشته باشید".
  7. جبرگرایی؛ جبرگرایی مسلکی، فلج‌کننده و میرانندۀ تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی است و دست تطاول زورگویان را درازتر، و انتقام و دادخواهی مظلومان را تنگ‌تر می‌کند.
  8. برداشت‌های غلط از سایر ابعاد دینی چون صبر، توکل، حلم، انتظار فرج.
  9. جامعه‌گریزی و دوری از مردم و جامعه که باعث بی‌اعتنایی و بی‌خبری می‌گردد.

امام خمینی ، با مطالعات دینی و اسلامی خود و درک مسئولیت عالمان متعهد اسلامی ـ به عنوان یک دانشمند متعهد و مسئول ـ از همان آغاز حرکت علنی خویش در حوزۀ علمیه، مرگ تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی را در جامعۀ آن روز احساس کرد و سعی کرد جوانب این امر را به دقت مورد شناسایی قرار دهد و علل آن را کشف نماید، آنگاه به مقابله با علل و عوامل مرگ این نوع تفکر پرداخته و از سوی دیگر نیز با مواعظ پی‌درپی، پیام‌ها، نامه‌ها و مکتوبات و آثار خویش به احیای آن بپردازد. امام خمینی مرگ تفکر ظلم‌ستیزی را هم در جامعۀ ایرانی می‌دید و هم در جوامع جهانی و سراسر جهان. امام خمینی در مورد اوضاع داخلی می‌گوید: "... شاه استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همۀ ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است. مردم ایران را زیر شکنجه و سیاهچال‌های زندان کشته است. از تمام علما و خطبا برای گفتن حقایق جلوگیری کرده است"[۱۱]. و در جای دیگر می‌فرماید: "آنها می‌خواهند که این نسل جوانی که ممکن است یک ثروت بزرگی برای یک مملکت باشد و این مملکت را جلو ببرد، این نسل جوان را کاری بکنند که به عقب برگردد یعنی چیزی بشود بی‌فایده‌، یک امر بی‌فایده‌ای..."[۱۲]. و مهم‌تر اینکه: "اینها می‌خواستند که هر قوه‌ای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب و ارباب‌ها می‌آیند و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست‌، اگر بتوانند، فکر را از آنها بگیرند... این یک برنامه‌ای بود که روی یک حساب دقیق این کارها انجام می‌گرفت"[۱۳]

امام خمینی در مورد اینکه مرگ تفکر عدالت‌خواهی جهان را فراگرفته است چنین می‌فرماید: "ما در عصری هستیم که جنایتکاران به جای توبیخ و تأدیب، تحسین و تأیید می‌شوند. ما در عصری بسر می‌بریم که سازمان‌های به اصطلاح حقوق بشر، نگهبان منافع ظالمانه ابرجنایتکاران و مدافع ستمکاری آنان و بستگان آنان هستند"[۱۴]. امام خمینی در تمام ابعاد و ارزش‌های اسلامی، حرکت احیاگری خود را در دو بعد نظری و عملی آغاز کرد. او در بعد اندیشه و عملی آیینۀ تمام‌نمای ارزش‌های احیای شدۀ اسلامی بود. یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های احیاگری امام خمینی، احیاگری او در بعد ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی‌، مبارزه و قیام در برابر ظلم و ستم و بی‌عدالتی بود. همین احیاگری بود که توانست مردم را به حرکت و پویایی وادارد و در نهایت انقلاب عظیم و شگرف در ایران بوجود آورد که تمام جهان را حرکت دهد. همین احیاگری امام خمینی در بعد ظلم‌ستیزی و امر به معروف و نهی از منکر (امر به عدالت و نفی از ظلم) بود که انگیزۀ مردمی‌ترین قیام آزادی‌بخش و انقلابی عدالت‌خواه و اسلامی گردید و آزادی و استقلال و عزت را نصیب ملت بزرگ ایران نمود و با آزاد نمودن نیروهای پر توان درونی، جامعۀ ایرانی، شگفتی‌ساز دوران معاصر گردد. امام خمینی می‌دانست که تنها راه برانگیختن ملت مسلمان ایران و بیدار کردن مسلمانان جهان، احیای تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی اسلامی و دینی است؛ زنده کردن اندیشه و تصور قیام و مبارزه در راه حق است[۱۵].

احیای تفکر ظلم‌ستیزی

اولین حرکت امام خمینی در جهت احیای تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی، نگارش کتاب "کشف الاسرار" در سال ۱۳۲۲ می‌باشد‌. مدت‌ها به علت از بین رفتن و مرگ تفکر امر به معروف و نهی از منکر در جوامع اسلامی، در برابر تلاش‌هایی که برای تخریب و به جمود کشاندن دین و ارزش‌های دینی صورت می‌گرفت، هیچ‌گونه حرکتی مشاهده نمی‌شد. در همین دوران کتاب اسرار هزار ساله توسط شخصی برای تحقق چنین هدفی نگاشته شد‌، و این موضوع درست در فضای آزاد چند سالۀ بعد از رفتن رضاخان و اوائل حکومت پسرش محمدرضا بود. تنها کسی که برای اولین بار در برابر این اقدام قلم مبارزه را به دست گرفت‌، امام خمینی بود که مدتی درس خود را تعطیل کرد و این کتاب را نگاشت. وی با نگارش کتاب کشف الاسرار، هم جواب دندان‌شکنی به نویسنده اسرار هزار ساله داد و هم اولین حرکت در جهت احیاگری خود را شروع نمود. وی در پایان کتاب و به عنوان نتیجه‌گیری چنین آورده است: "در پایان سخن از نویسندگان کتاب‌ها یا روزنامه‌ها تقاضا می‌شود‌... با یک شجاعت ادبی و از خودگذشتگی دست بدهد [هم‌] داده ملت را بیدار کنند و حس دینداران را که در این چند سال خفه کردند باز در توده زنده کنند تا مورد سوء استفادۀ دیگران نشوند..."[۱۶]. ایشان همچنین در همان سال (۱۱ جمادی الاول ۱۳۶۳ ه.ق. ۱۳۲۳ش) در نامه‌ای -که یکی از تاریخی‌ترین اسناد مبارزاتی ایشان است‌- با اشاره به آیۀ قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى[۱۷] و موعظۀ خداوند مبنی بر قیام در راه خدا می‌فرماید: "خدای تعالی در این کلام شریف از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه‌هایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها را اصلاح در جهان است..."[۱۸]. بعد از آن نیز می‌افزاید: "خودخواهی و ترک قیام برای خدا، ما را به این روزگار سیاه رسانده و همۀ جهانیان را بر ما چیره کرده... هان ای روحانیین اسلامی؛ ای علماء ربانی! ای دانشمندان دیندار! ای گویندگان آئین دوست! ای دینداران خداخواه! ای خداخواهان حق‌پرست! ای حق‌پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان باناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‌های شخصی کرده تا به همۀ سعادت‌های دور جهان نائل شوید و با زندگانی شرفتمندانه در عالمدست در آغوش شوید... امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما را دستخوش اغراض باطلۀ خود کنند..."[۱۹]. با مراجعه به آثار امام خمینی در مورد ضرورت مبارزه با ظلم و ستم و قیام برای خدا، درمی‌یابیم که ایشان -با عناوین گوناگون- برای احیای ظلم‌ستیزی به این آیه ارجاع نموده‌اند. تأکید امام خمینی بر روی این آیه، بیانگر این است که در بعد احیای قیام در راه خدا و ظلم‌ستیزی این آیه جنبۀ کلیدی و محوری را برای او دارد و در واقع بنیان بحث‌های سیاسی و انقلابی امام خمینی را تشکیل می‌دهد[۲۰].[۲۱]

ظلم‌ستیزی در بعد فقهی و فتوایی

یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین دیدگاه‌های احیاگری امام خمینی در این راستا، نظر فقهی و فتوایی ایشان می‌باشد که در میان بسیاری از مراجع و فقهای معاصر خود -به استثنای مرجع شهید سید محمدباقر صدر- اولین کسی است که با آوردن "باب امر به معروف و نهی از منکر" در کتب فقهی و فتوایی خود‌، آن هم در قالبی کامل و انقلابی به احیای این اندیشه و تفکر پرداخته. امام خمینی در کتاب شریف تحریرالوسیله که آن را در دوران تبعید خود در "بورسای" ترکیه -در سال ۱۳۴۳ ه.ش.- نگاشت، در باب امر به معروف و نهی از منکر، مسائلی را مطرح می‌سازد که قطعاً می‌توان آنها را انگیزه و محرک اصلی انقلاب اسلامی ایران دانست. وی در جلد اول کتاب، در بحث از شرط چهارم امر به معروف و نهی از منکر ـ مسائل ۶ به بعد ـ برای اولین بار، به عنوان فتوایی فقهی، موضوع "اهمیت" را در امر به معروف و نهی از منکر جایگزین "احتمال اثر [آنی‌]‌" و "ضرر و زیان" می‌سازد.

در مسئلۀ ۶ (به اختصار) بیان می‌دارند: "اگر معروف و منکر از مسائلی هستند که در نزد شارع اهمیت دارند نظیر حفظ جهان گروهی از مسلمین، هتک نوامیس، محو آثار اسلامی، محو حجج اسلام، محو شعائر اسلامی و... و این اهمیت به اندازهء [اهمیت‌]دین باشد حرج و ضرر موجب رفع تکلیف نمی‌شود. اگر اقامه حجج اسلام متوقف بر بذل جان یا جان‌ها باشد ظاهر این است که بذل جان واجب است‌"[۲۲].

امام خمینی برای اولین بار در اینجا مطرح می‌سازند که در مبارزه با ظلم و ستم و بی‌عدالتی، "اهمیت" مسئله این است که از "حرج و ضرر" ـ و حتی احتمال تأثیر ـ مهم‌تر است و در جایی که اهمیت وجود دراد، حتی بذل جان هم برای ستیز با ظلم و ستم و بی‌داد واجب است تا چه رسد به رفتن به زندان‌، ریخته شدن آبرو، ندادن احتمال تأثیر و مسائلی از این قبیل‌. در مسئله ۷ نیز می‌فرمایند: "اگر بدعتی در اسلام واقع شود و سکوت علمای دین و رؤسای مذهب (اعلی الله کلمتهم) موجب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمانان گردد، به هر وسیله‌ای که ممکن است‌، باید از آن جلوگیری بعمل آید"[۲۳].

آنچه در مورد این مسئله حائز اهمیت است این است که امام خمینی "احتمال تأثیر" را مطرح نمی‌سازد؛ زیرا اولاً اهمیت مسئله به مراتب بزرگ‌تر از مسائلی چون احتمال تأثیر یا ضرر و حرج است. ثانیاً، لزومی برای احتمال تأثیر آن وجود ندراد، زیرا در این‌گونه موارد، احتمال تأثیر قطعاً وجود دارد ولی آنچه اهمیت بیشتری دارد تأثیر درازمدت و در آینده است که با کثرت برخوردها و مبارزات، این تأثیر بیش از پیش آشکار خواهد شد. ثالثاً، آنچه از نظر امام خمینی اهمیت دارد، نه نتیجۀ عملی و آثار عملی مبارزه با ظلم و ظلم‌ستیزی، بلکه طرح آن به عنوان یک "تکلیف" است؛ و این موضوع را امام خمینی بعدها نیز به کرّات مطرح کرد که آنچه برای ما اهمیت دارد، تکلیف و انجام وظیفه است نه تأثیر و پیروزی و.... امام خمینی در ادامه بحث خود در مسئله هشتم نیز می‌فرماید‌: "چنانچه سکوت علما و رؤسای مذهب باعث شود که بدی‌ها در نظر مردم خوب و خوبی‌ها بد جلوه کند، و یا موجب تقویت و تأیید ظلم و یا جرأت ستمکاران، ارتکاب محرمات و بدعت‌ها گردد و یا باعث سوءظن و هتک مقام علم شود و خدای نکرده به آنان نسبت همکاری با ستمکاران داده شود، واجب است اظهار حق و انکار باطل‌، اگرچه تأثیر فعلی نداشته باشد"[۲۴]. و در مسئله ۹ نیز می‌نویسد: "اگر در سکوت علمای دین و رؤسای مذهب تأیید و تقویت ظالم باشد، سکوت بر ایشان حرام است و اظهار بر ایشان واجب است حتی اجر در رفع ظلمش مؤثر نباشد"[۲۵].

به‌طور کلی نظری که امام خمینی برای احیای بعد ظلم‌ستیزی و امر به معروف و نهی از منکر در اینجا مطرح می‌کند براساس ارجحیت موضوع "اهمیت مسئله‌" در برابر مسائلی چون "احتمال تأثیر" و "ضرر و حرج" می‌باشد. نمونه‌هایی از موارد دیگر: امام خمینی در سایر موارد نیز اکیداً بر موضوع ظلم‌ستیزی و تلاش و قیام در جهت برقراری عدالت در جامعه بذل توجه نموده‌اند؛ به گونه‌ای که بررسی سایر آثار امام خمینی نشان می‌دهد که در بعد احیاگری محوری‌ترین مسئله احیای تفکر ظلم‌ستیزی، تفکر قیام و مبارزه‌، تفکر عدالت‌طلبی و عدالت‌خواهی بوده است. در اینجا به اختصار به نمونه‌های کوتاهی از بیانات ایشان در مورد احیای تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی اشاره می‌شود[۲۶].

ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی در بیانات امام خمینی

امام خمینی در پاسخ به نامۀ اتحادیۀ انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا می‌نویسد: "سرلوحۀ هدفتان اسلام و احکام عدالت‌پرور آن باشد و ناچار بدون حکومت اسلامی عدالت‌خواه، رسیدن به این هدف محال است. تولی و تبری دو اصل اساسی اسلامی است؛ باید با حکومت عدل موافق و به حاکم عادل دل ببندید و از رژیم غیر اسلام و غیر اسلامی که در رأس آن رژیم منحط پهلوی است تبری کنید و با کمال صراحت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون کردن آن کوشا باشید و در غیر انصورت روی استقلال و آزادی را نمی‌بینید..."[۲۷].

امام خمینی با تأسی به پیامبران که مهم‌ترین بعد اندیشه‌شان ظلم‌ستیزی و مبارزه با بی‌عدالتی بوده است، خاطرنشان می‌سازند که بعثت انبیاء هم برای انسان‌سازی است و هم برای ظلم‌ستیزی، و این درسی است که تمام پیامبران الهی به ما داده‌اند: "انبیاء هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم و علاوه بر آن مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند..."[۲۸]. در جای دیگر همین موضوع را با بیان دیگری مطرح می‌کنند: "نبوت اصلاً آمده است و نبی مبعوث است برای اینکه قدرتمندهایی که به مردم ظلم می‌کنند پایه‌های ظلم آنها را بشکنند‌..."[۲۹]. و باز می‌فرماید: "...یکی از کارهایش (پیامبران‌) هم این بود که همین جهت مستضعف را مقابل مستکبر تجهیز می‌کرد، با تبلیغاتی که می‌کرد، مهیا می‌کرد، تجهیز می‌کرد بر ضد آنها، بر ضد مستکبرین..."[۳۰].

پیامبر اسلام(ص) نیز بعثتش برای احیای تفکر ظلم‌ستیزی و مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی بوده است‌. سیره و سنت رسول خدا(ص) و ائمۀ اطهار(ع) نیز همین را نشان می‌دهد و رسول خدا(ص) و ائمه اطهار الگوی راستینی برای ما هستند‌. "بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرت‌های بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند... ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد راه او را به ما فهمانده است..."[۳۱].

همچنین از دیدگاه امام خمینی، شیعه بودن در مبارزه بودن و آماده بودن همیشگی برای ستیز با ظلم و بی‌عدالتی و تلاش در جهت استقرار عدالت خلاصه می‌گردد و اصولاً خصلت ذاتی و واقعی تشیع، ظلم‌ستیزی آن است و این موضوع، هم از سنت و سیرۀ ائمه اطهار و پیروان آنها برمی‌آید و هم جریانات تاریخی مؤید آن است. ائمه اطهار(ع) و پیروان راستین آنها، هدفی جز بیدار کردن مردم، هدایت و راهنمایی آنها و احیای تفکر دین آنها در تمام ابعاد نداشته‌اند. "یکی از خصلت‌های ذاتی تشیع از آغاز تاکنون مقاومت و قیام در برابر دیکتاتوری و ظلم است که در تمامی تاریخ شیعه به چشم می‌خورد، هرچند اوج این مبارزات در بعضی از مقطع‌های زمانی بوده است..."[۳۲].

امام خمینی در رهنمودهای خود که باعث احیای تفکر مبارزه‌طلبی و ظلم‌ستیزی می‌گردد، به خصائلی اشاره می‌کند که مانع احیای جنین تفکری است و لذا افرادی که از آن خصائل برخوردارند، توانایی احیای تفکر ظلم‌ستیزی را در وجود خود ندارند. ایشان می‌فرماید: "ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد‌، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند، آب در هاون می‌کوبند، بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند..."[۳۳].

از دیدگاه امام خمینی، سرمایه‌داری و استعمار نیز از عوامل مرگ تفکر مبارزاتی در میان مردم است و وظیفۀ مؤمنان و دانشمندان و دین‌باوران است که مردم را یاری کنند تا از خطر استعمار و سرمایه‌داری برهند؛ و نه ظالمی باقی بماند و نه مظلومی و این یک وظیفه و تکلیف اساسی است و هدف اساسی ما و قیام ما و هدفی که پیامبران و امامان نیز آن را تعقیب کردند‌: "استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده‌اند نظامات اقتصادی ظالمانه‌ای را تحمیل کرده‌اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده‌اند: ظالم و مظلوم‌... ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم"[۳۴]. اگر بخواهیم تفکر قیام،تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی احیا شود و سرتاسر جامعه را فراگیرد‌، باید از هیج کس ملاحظه‌ای نداشته باشیم. از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسیم. این مسئولیت همیشگی و همه‌جایی ماست‌. اگر انحرافی دیده شد، از هرکسی، در هر مقامی و در هر مکانی باید ندای عدالت‌خواهی بلند شود و جلوی انحراف را بگیرد: "«كُلُّكُمْ رَاع» همه باید مراعات کنید، همه‌تان راعی هستید و همه مردم همه مسئول هستند... مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان و همه‌مان باید مراعات بکنیم... اگر یک فرد خیلی به نظر مردم مثلاً پایین از یک فردی که به نظر مردم خیلی اعلا مرتبه هم هستند، اگر از نو یک انحرافی دید، اسلام گفته است برو به او بگو نهی کن بایستد در مقابلش بگوید این کارت انحراف بود نکن"[۳۵].

بنیاد و اساس اسلام نیز مبارزه و تفکر مثبت ظلم‌ستیزی است: "ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامۀ آن مکتب خلاصه می‌شود در دو کلمه لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ[۳۶]"[۳۷]. امام خمینی خودش نیز این اصل را پذیرفته، زیرا در پی احیای چنین تفکری است و لذا خود قبل از هرکسی بدان پای‌بند شده است و این وظیفه و تکلیف را در هر مکانی انجام می‌دهد: "برای من مکان مطرح نیست، آنچه، مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است و هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد، آنجا خواهم بود"[۳۸]. "باید در مقابل ظلم و ستم بایستید‌. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا‌... ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا کربلاست و ما باید نقش کربلا را پیاده کنیم..."[۳۹].

بنابراین، تغبیر امام خمینی از حدیث شریف بالا همان احیای تفکر ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی در همۀ زمان‌ها و مکان‌هاست. امام خمینی همچنین عدالت‌خواهی و گسترش آن را از ضروریات اولیه حیات اجتماعی و فردی انسان‌ها می‌دانسته و خروج از آن را خروج از دایرۀ حق و حقیقت می‌داند‌. برای امام خمینی عدالت‌خواهی یک وظیفه، مسئولیت و تکلیف همگانی است که گریزی از آن نیست: "خروج از اعتدال و عدالت‌خواهی و صراط مستقیم انحراف است و اجتناب از آن وظیفه‌ای الهی است"[۴۰]. "به جهانیان بگویید در راه حق و اقامۀ عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت و از هر چیزی حتی مثل اسماعیل ذبیح الله گذشت که حق جاودانه شود"[۴۱].

امام خمینی برای احیای تفکر ظلم‌ستیزی اسلامی در جامعه به احیای برخی دیگر از ابعاد مذهب و ارزش‌های اخلاقی و دینی که مرگ و رکود آنها باعث مرگ ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی می‌شود مبادرت ورزیده‌اند. در این زمینه می‌توان از موارد متعددی نظیر مسئلۀ غیبت امام عصر(ع)، مسئله انتظار فرج، مسئله فقر و غنا، مسئلۀ صبر، مسئلۀ توکل، مسئلۀ زهد و... یاد کرد[۴۲].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  2. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۱.
  3. آیت الله خامنه‌ای، ۲۲/۷/۱۳۸۲.
  4. احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ج۴ ص ۱۴۸.
  5. صحیفه امام، ج۵، ص۲۹۵.
  6. صحیفه امام، ج۵، ص۳۴۶.
  7. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۳۲.
  8. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ابواب امر به معروف و نهی از منکر.
  9. عبدالواحد آمدی‌، غرر الحکم و درر الحکم، شرح و ترجمه‌: محمد خوانساری، ج۴، ص۵۱۸.
  10. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۲۱.
  11. صحیفۀ نور، ج۲، ص۱۶۴.
  12. صحیفۀ نور، ج۴، ص۸۵؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۱۵۷.
  13. صحیفۀ نور‌، ج۷، ص۲۷۰‌؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۱۵۸.
  14. صحیفۀ نور، ج۱۷، صص ۱۹-۱۸۹؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۴۲۸.
  15. جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی، ۳۱-۴۷.
  16. کشف اسرار، امام خمینی. قم: انتشارات آزادی، بی‌تا، صص ۳۳۴-۳۳۳.
  17. «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.
  18. صحیفۀ نور، ج۱، ص۴.
  19. صحیفۀ نور‌، ج۱، ص۵-۴.
  20. ر.ک: صحیفۀ نور، جلدهای متعدد، تفسیر سوره حمد و...
  21. جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی، ۳۱-۴۷.
  22. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۷۲ (مسئله ۶).
  23. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۷۴-۴۷۲ (مسائل ۷ به بعد): لازم به یادآوری است که این فتواها نسبت به سایر مراجع و علما حکم ارشادی دارد ولی نسبت به مقلدین حضرت امام‌، حکم مولوی.
  24. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۷۴-۴۷۲ (مسائل ۷ به بعد): لازم به یادآوری است که این فتواها نسبت به سایر مراجع و علما حکم ارشادی دارد ولی نسبت به مقلدین حضرت امام‌، حکم مولوی.
  25. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۷۴-۴۷۲ (مسائل ۷ به بعد): لازم به یادآوری است که این فتواها نسبت به سایر مراجع و علما حکم ارشادی دارد ولی نسبت به مقلدین حضرت امام‌، حکم مولوی.
  26. جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی، ۳۱-۴۷.
  27. صحیفۀ نور، ج۲، ص۱۸-۱۷‌.
  28. صحیفۀ نور، ج۱۸، ص۳۳-۳۲؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۴۲.
  29. صحیفۀ نور، ج۲، ص۲۱۴؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۴۵.
  30. صحیفۀ نور، ج۸، ص۱۷۸.
  31. صحیفۀ نور، ج۱۷، ص۲۵۳-۲۵۲؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۵۹.
  32. صحیفۀ نور‌، ج۲۴‌، ص۱۸۸.
  33. صحیفۀ نور، ج۲۰، ص۲۵۳؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۲۹۲‌.
  34. ولایت فقیه، ص۴۳-۴۲.
  35. صحیفۀ نور، ج۹، ص۱۹۵-۱۹۴‌؛ آیین انقلاب اسلامی، ۳۲۶.
  36. «نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
  37. صحیفۀ نور، ج۱۴، ص۶۶.
  38. صحیفۀ نور، ج۴، ص۱۱۰؛ آیین انقلاب اسلامی، ص۳۹۰.
  39. صحیفۀ نور‌، ج۹، ص۲۰۲‌.
  40. کلمات قصار، پندها و حکمت‌ها، ص۲۸۹.
  41. کلمات قصار، پندها و حکمت‌ها، ص۲۸۹.
  42. جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلم‌ستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی، ۳۱-۴۷.