عصمت از نسیان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = عصمت از نسیان
| موضوع مرتبط = عصمت از نسیان
| عنوان مدخل  = عصمت از نسیان
| عنوان مدخل  = عصمت از نسیان
| مداخل مرتبط = [[عصمت از نسیان در کلام اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[عصمت از نسیان در قرآن]] - [[عصمت از نسیان در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}


[[عصمت از سهو]]، شاخه‌ای از بحث گستره [[عصمت پیامبران]] و [[امامان]] است. در این بخش به دنبال پاسخ به این [[پرسش]] هستیم که آیا [[پیامبران]] و امامان علاوه بر [[عصمت]] از [[گناه]] از [[فراموشی]] نیز [[معصوم]] هستند یا خیر؟ [[متکلمان امامیه]] بر اساس برخی [[براهین عقلی]] و [[ادله نقلی]] اعم از [[آیات]] و [[روایات]]، به عصمت پیامبران و امامان از [[نسیان]] یا فراموشی، چه در دریافت و [[ابلاغ وحی]] و چه در امور عادی [[زندگی]]، [[عقیده]] دارند، با این حال غالب [[پیروان]] [[اهل سنت]] صرفاً به [[عصمت پیامبر]] از فراموشی در حوزه [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]]، عقیده داشته و به عصمت آن حضرت از فراموشی در امور دیگر عقیده‌ای ندارند. البته تعدادی از بزرگان اهل سنت با استناد به برخی آیات و روایات، در عصمت پیامبران از نسیان حتی در حوزه دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده‌اند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از روایات جعلی یا همان [[اسرائیلیات]] است که در برخی [[منابع اهل سنت]] به وفور نقل شده و به صدور فراموشی از آن حضرات اشاره یا تصریح نموده است. [[افسانه غرانیق]] از جمله این روایات است.
'''عصمت از نسیان'''، شاخه‌ای از بحث گستره [[عصمت پیامبران]] و [[امامان]] است. در این بخش به دنبال پاسخ به این [[پرسش]] هستیم که آیا [[پیامبران]] و امامان علاوه بر [[عصمت]] از [[گناه]] از فراموشی نیز [[معصوم]] هستند یا خیر؟ متکلمان امامیه بر اساس برخی براهین عقلی و [[ادله نقلی]] اعم از [[آیات]] و [[روایات]]، به عصمت پیامبران و امامان از نسیان یا فراموشی، چه در دریافت و ابلاغ [[وحی]] و چه در امور عادی [[زندگی]]، [[عقیده]] دارند، با این حال غالب [[پیروان]] [[اهل سنت]] صرفاً به [[عصمت پیامبر]] از فراموشی در حوزه دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]]، عقیده داشته و به عصمت آن حضرت از فراموشی در امور دیگر عقیده‌ای ندارند. البته تعدادی از بزرگان اهل سنت با استناد به برخی آیات و روایات، در عصمت پیامبران از نسیان حتی در حوزه دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده‌اند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از روایات جعلی یا همان [[اسرائیلیات]] است که در برخی منابع [[اهل سنت]] به وفور نقل شده و به صدور فراموشی از آن حضرات اشاره یا تصریح نموده است. [[افسانه غرانیق]] از جمله این روایات است.


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
خط ۱۲: خط ۱۲:
==== معنای لغوی ====
==== معنای لغوی ====
{{اصلی|عصمت در لغت}}
{{اصلی|عصمت در لغت}}
عصمت، واژه‌ای [[عربی]] و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای [[حفظ]] و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای [[حفظ]] و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


==== در اصطلاح [[متکلمان]] ====
==== در اصطلاح [[متکلمان]] ====
در [[علم کلام]] [[دست]] کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
در [[علم کلام]] [[دست]] کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': [[شیخ مفید]] نخستین [[متکلم امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] [[خداوند]] از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. [[متکلمان امامیه]] به تبع شیخ مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، [[نباطی]]<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': [[شیخ مفید]] نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] [[خداوند]] از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع شیخ مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''عصمت به معنای [[ملکه]]''': پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
#'''عصمت به معنای ملکه''': پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


=== [[نسیان]] ===
=== نسیان ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[عصمت از نسیان به چه معناست؟ (پرسش)| عصمت از نسیان به چه معناست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
==== معنای لغوی ====
==== معنای لغوی ====
نسیان که از مادۀ «نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در [[ذهن]] بوده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۳۰۴.</ref>. طبق این معنا نسیان [[ضد]] ذکر و [[حفظ]] می‌باشد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲.</ref>.
نسیان که از مادۀ «نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلاً در ذهن بوده است<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۳۰۴.</ref>. طبق این معنا نسیان ضد ذکر و [[حفظ]] می‌باشد<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲.</ref>.


برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کرده‌اند؛ از جمله: «[[بی‌اعتنائی]]» و «ترک کردن»<ref>زمخشری، جارالله، ابی‌القاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۲م، چاپ اول، ص۶۳۱.</ref> که در [[کلام عرب]] استعمال نسیان در معنای اخیر شایع است<ref>ابنعاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷.</ref>.
برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کرده‌اند؛ از جمله: «بی‌اعتنائی» و «ترک کردن»<ref>زمخشری، جارالله، ابی‌القاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، ص۶۳۱.</ref> که در کلام عرب استعمال نسیان در معنای اخیر شایع است<ref>ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷.</ref>. نسیان و «فراموشی» در اصطلاح [[قرآنی]] غالباً به معنای بی‌اعنتایی به [[خدا]] و [[اوامر]] او اطلاق می‌شود<ref>طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۸۹.</ref>.
 
نسیان و «[[فراموشی]]» در اصطلاح [[قرآنی]] غالباً به معنای بی‌اعنتایی به [[خدا]] و [[اوامر]] او اطلاق می‌شود<ref>طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۸۹.</ref>.


== اختیاری بودن نسیان ==
== اختیاری بودن نسیان ==
خط ۳۲: خط ۳۲:
'''دلیل اول'''  
'''دلیل اول'''  


[[تلاش مضاعف]] [[انسان]] برای ضابط و [[حافظ]] بودن و نداشتن [[سهو]] و نسیان سبب می‌‌شود که درصد خطای او نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب سهو و نسیان کمتر می‌‌شود. [[پیامبر خاتم]]{{صل}} به عنوان [[اشرف مخلوقات]] و حافظ‌ترین و ضابط‌ترین فرد، تنها هدفشان [[جلب رضایت الهی]] بوده و علاوه بر آن تلاش‌های ایشان در راه [[حفظ دین]] و [[احکام الهی]] نیز موجب [[فیض]] و [[لطف الهی]] می‌‌شود: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا}}<ref>«و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است». سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ}}<ref>«و هر که خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد»، سوره حج، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}}<ref>«اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید)»، سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>.
تلاش مضاعف [[انسان]] برای ضابط و حافظ بودن و نداشتن [[سهو]] و نسیان سبب می‌‌شود که درصد خطای او نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب سهو و نسیان کمتر می‌‌شود. [[پیامبر خاتم]]{{صل}} به عنوان اشرف مخلوقات و حافظ‌ترین و ضابط‌ترین فرد، تنها هدفشان جلب رضایت [[الهی]] بوده و علاوه بر آن تلاش‌های ایشان در راه [[حفظ دین]] و [[احکام الهی]] نیز موجب [[فیض]] و [[لطف الهی]] می‌‌شود: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا}}<ref>«و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است». سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ}}<ref>«و هر که خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد»، سوره حج، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً}}<ref>«اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید)»، سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>.


'''دلیل دوم'''  
'''دلیل دوم'''  


ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می‌‌توان از [[نسیان]] جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و... و در مقابل، ذکر مواردی که سبب تقویت [[حافظه]] می‌‌شود نشان دهنده این امر است که [[سهو]] و نسیان از امور اختیاری است و [[انسان]] می‌‌تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام [[خطا]] و نسیان نیفتد. کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری [[اختیار]] داشته باشد، می‌‌توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد؛ زیرا [[قدرت]] بر سبب عین قدرت بر مسبب است.
ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می‌‌توان از نسیان جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و... و در مقابل، ذکر مواردی که سبب تقویت حافظه می‌‌شود نشان دهنده این امر است که [[سهو]] و نسیان از امور اختیاری است و [[انسان]] می‌‌تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام [[خطا]] و نسیان نیفتد. کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری [[اختیار]] داشته باشد، می‌‌توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد؛ زیرا [[قدرت]] بر سبب عین قدرت بر مسبب است.


'''دلیل سوم'''  
'''دلیل سوم'''  


[[سرزنش]] نسیان در بسیاری از [[آیات]] و همچنین ذکر موارد [[عقاب]] در [[آخرت]] به دلیل نسیان خود دلیلی بر اختیاری بودن آن است و الا سرزنش کردن شخصی که دچار سهو و نسیان شده، معنا ندارد: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا}}<ref>«و کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد» سوره کهف، آیه ۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ}}<ref>«و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد (یعنی به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند)» سوره توبه، آیه۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا}}<ref>«امروز ما هم آنها را (به رحمت) در نظر نمی‌آوریم چنانکه آنان دیدار چنین روزشان را به خاطر نیاوردند» سوره اعراف، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ}}<ref>«و مانند آنان نباشید که به کلی خدا را فراموش کردند، خدا هم (حظّ روحانی و بهره ابدی) نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران عالمند». سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ}}<ref>«چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید»، سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا}}<ref>«( به آنها گوییم) پس بچشید ( عذاب جهنم را) به کیفر آنکه دیدار امروزتان را فراموش کردید» سوره سجده، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا}}<ref>«پروردگارا، ما را بر آنچه به فراموشی یا به خطا کرده‌ایم مؤاخذه مکن» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>. در مورد [[آیه]] اخیر [[سید مرتضی]] معتقدند این مطلب بعد از فرض [[صحت]] مواخذه بر [[نسیان]] صحیح است و به طور کلی ایشان دلیل غیاب این مطالب از [[ذهن]] را [[سهل‌انگاری]] و عدم اهتمام می‌‌داند.
[[سرزنش]] نسیان در بسیاری از [[آیات]] و همچنین ذکر موارد عقاب در [[آخرت]] به دلیل نسیان خود دلیلی بر اختیاری بودن آن است و الا سرزنش کردن شخصی که دچار سهو و نسیان شده، معنا ندارد: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا}}<ref>«و کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد» سوره کهف، آیه ۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ}}<ref>«و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد (یعنی به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند)» سوره توبه، آیه۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا}}<ref>«امروز ما هم آنها را (به رحمت) در نظر نمی‌آوریم چنانکه آنان دیدار چنین روزشان را به خاطر نیاوردند» سوره اعراف، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ}}<ref>«و مانند آنان نباشید که به کلی خدا را فراموش کردند، خدا هم (حظّ روحانی و بهره ابدی) نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران عالمند». سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ}}<ref>«چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید»، سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا}}<ref>«( به آنها گوییم) پس بچشید ( عذاب جهنم را) به کیفر آنکه دیدار امروزتان را فراموش کردید» سوره سجده، آیه ۱۴.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا}}<ref>«پروردگارا، ما را بر آنچه به فراموشی یا به خطا کرده‌ایم مؤاخذه مکن» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>. در مورد [[آیه]] اخیر [[سید مرتضی]] معتقدند این مطلب بعد از فرض صحت مواخذه بر نسیان صحیح است و به طور کلی ایشان دلیل غیاب این مطالب از ذهن را [[سهل‌انگاری]] و عدم اهتمام می‌‌داند.


در ادامه ایشان به [[نهی]] برخی از [[آیات]] از نسیان اشاره کرده و معتقدند نهی بر امری قرار می‌گیرد که [[توانمندی]] بر ارتکاب آن باشد.{{متن قرآن|وَلا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«لیکن بهره‌ات را هم از (لذّات و نعم حلال) دنیا فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُم}}<ref>«و فضیلت‌هایی که در نیکویی به یکدیگر است فراموش مکنید» سوره بقره، آیه ۲۳۷.</ref>. در این دو آیه مقصود ترک نسیان ناشی از سهل‌انگاری و عدم اهتمام است با [[علم]] به اینکه [[مکلف]] امکان عدم نسیان را دارد. در نتیجه [[عقاب]] بر نسیان در موارد مشابه [[ناپسند]] نیست.
در ادامه ایشان به [[نهی]] برخی از [[آیات]] از نسیان اشاره کرده و معتقدند نهی بر امری قرار می‌گیرد که [[توانمندی]] بر ارتکاب آن باشد.{{متن قرآن|وَلا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}}<ref>«لیکن بهره‌ات را هم از (لذّات و نعم حلال) دنیا فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُم}}<ref>«و فضیلت‌هایی که در نیکویی به یکدیگر است فراموش مکنید» سوره بقره، آیه ۲۳۷.</ref>. در این دو آیه مقصود ترک نسیان ناشی از سهل‌انگاری و عدم اهتمام است با [[علم]] به اینکه [[مکلف]] امکان عدم نسیان را دارد. در نتیجه عقاب بر نسیان در موارد مشابه ناپسند نیست.


[[خداوند متعال]] نیز به اختیاری بودن [[نسیان]] در [[انسان]] اشاره کرده‌اند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref>«و همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم (که فریب شیطان نخورد) و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم». سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref>، این [[آیه]] دال بر این است که اگر [[آدم]] دارای [[طاقت]] و و [[تحمل]] و [[عزم]] بود به آن کار [[اقدام]] نمی‌کرد و هر چه که [[قدرت]] انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم می‌‌شود.
[[خداوند متعال]] نیز به اختیاری بودن نسیان در [[انسان]] اشاره کرده‌اند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا}}<ref>«و همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم (که فریب شیطان نخورد) و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم». سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref>، [[آیه]] دال بر این است که اگر [[آدم]] دارای [[طاقت]] و تحمل و [[عزم]] بود به آن کار [[اقدام]] نمی‌کرد و هر چه که [[قدرت]] انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم می‌‌شود.


'''دلیل چهارم'''
'''دلیل چهارم'''


دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان روایتی است که از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} نقل شده که آن حضرت فرموده‌اند: {{متن حدیث|رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل}}، به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا می‌‌یابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است<ref>عاملی سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۶، ص۱۲۲-۱۱۸.</ref>.<ref>فاطمه ملکی طجر، مقاله: نگاه و نقدی بر مسأله سهو النبی.</ref>
دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان روایتی است از [[پیامبر خاتم]]{{صل}} که آن حضرت فرموده‌اند: {{متن حدیث|رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل}}، به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا می‌‌یابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است<ref>عاملی سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۶، ص۱۲۲-۱۱۸.</ref>.<ref>[[فاطمه ملکی طجر|ملکی طجر، فاطمه]]، [[نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین (مقاله)|نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین]].</ref>


== [[عصمت]] [[معصومان]] از نسیان ==
== [[عصمت]] [[معصومان]] از نسیان ==
مراد از معصومان در اینجا، [[پیامبران]] و در رأس آنها پیامبر خاتم{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} است. [[متکلمان امامیه]] قائل به عصمت همه [[انبیا]] و امامان معصوم{{ع}} از نسیان یا [[فراموشی]] هستند. چه فراموشی در [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] و چه فراموشی در سایر امورات شخصی [[زندگی]].
مراد از معصومان در اینجا، [[پیامبران]] و در رأس آنها پیامبر خاتم{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} است. متکلمان امامیه قائل به عصمت همه [[انبیا]] و امامان معصوم{{ع}} از نسیان یا فراموشی هستند. چه فراموشی در دریافت [[وحی]] و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] و چه فراموشی در سایر امورات شخصی [[زندگی]].


=== [[آیات]] نافی [[عصمت پیامبران]] از نسیان ===
=== ادله [[عصمت انبیا]] از نسیان ===
در بیان داستان و سرگذشت برخی از [[انبیای الهی]] در [[قرآن]]، آیاتی به چشم می‌‌خورد که ظاهرشان دلالت بر پدید آمدن نسیان و فراموشی در مورد برخی از آن حضرات دارد. برای مثال درباره حضرت [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌‌خوانیم: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref>؛ با ملاحظه چنین آیاتی ممکن است این سؤال به [[ذهن]] برسد که آیا امکان پذیر بودن [[فراموشی]] راجع به [[انبیای الهی]]، [[عصمت]] آنها را نقض نمی‌کند؟! [[مفسران]] [[قرآن]]، توضیحات و تبیین‌های مختلفی راجع به چنین آیاتی بیان کرده اند: گروهی از [[مفسرین]] در [[تفسیر آیات]] نسبت دهنده [[نسیان]] به [[پیامبران]] گفته‌اند: «نسيان» گاهى به معناى درنگ کردن و یا ترک نمودن چيزى است، هرچند [[انسان]] آن را فراموش نكرده باشد، همان گونه كه در داستان [[حضرت آدم]]{{ع}} مى خوانيم: {{متن قرآن|وَلقَد عَهِدْنَا الى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ...}}<ref>«پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!»، سوره طه، آیه ۱۱۵</ref>. مسلّماً حضرت آدم پيمان الهى را فراموش نكرده بود، ولى در مورد آن درنگ نمود، از این درنگ و تامل تعبير به فراموشى شده است.
==== ادله عقلی ====
برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از نسیان اقامه کرده‌اند که این ادله عام بوده و عصمت از سهو و [[خطا]] را نیز در برمی‌گیرد<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳.</ref> که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.
 
'''نقض غرض'''
 
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود.
 
توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمى‌‏شود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج‏۱، ص۲۳۷.</ref>
 
==== ادله نقلی ====
===== [[آیات]] نافی [[عصمت پیامبران]] از نسیان =====
در بیان داستان و سرگذشت برخی از [[انبیای الهی]] در [[قرآن]]، آیاتی به چشم می‌‌خورد که ظاهرشان دلالت بر پدید آمدن نسیان و فراموشی در مورد برخی از آن حضرات دارد. برای مثال درباره حضرت [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌‌خوانیم: {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref>؛ با ملاحظه چنین آیاتی ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا امکان پذیر بودن فراموشی راجع به [[انبیای الهی]]، [[عصمت]] آنها را نقض نمی‌کند؟! [[مفسران]] [[قرآن]]، توضیحات و تبیین‌های مختلفی راجع به چنین آیاتی بیان کرده اند: گروهی از [[مفسرین]] در [[تفسیر آیات]] نسبت دهنده نسیان به [[پیامبران]] گفته‌اند: «نسيان» گاهى به معناى درنگ کردن و یا ترک نمودن چيزى است، هرچند [[انسان]] آن را فراموش نكرده باشد، همان گونه كه در داستان [[حضرت آدم]]{{ع}} مى خوانيم: {{متن قرآن|وَلقَد عَهِدْنَا الى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ...}}<ref>«پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!»، سوره طه، آیه ۱۱۵</ref>. مسلّماً حضرت آدم پيمان الهى را فراموش نكرده بود، ولى در مورد آن درنگ نمود، از این درنگ و تامل تعبير به فراموشى شده است.


همچنین درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و پروردگارت هرگز چیزی را فراموش نخواهد کرد». سوره مریم، آیه ۶۴.</ref> که خطاب به [[پیامبر اسلام]] است، گفته شده معنای آن چنین است: «اى [[محمّد]] [[خدا]] تو را به حال خود رها نمى كند». درست همان معنایی که بر آیه: {{متن قرآن|مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى‏}}<ref>سوره ضحی، آیه ۳.</ref> نیز منطبق است و چنین مفهومی به آن می‌‌بخشد: «پروردگارت تو را وانگذاشت و بر تو [[غضب]] نكرد»<ref> طبرسى فضل بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج ‏۴، ص۵۱.</ref>.
همچنین درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و پروردگارت هرگز چیزی را فراموش نخواهد کرد». سوره مریم، آیه ۶۴.</ref> که خطاب به [[پیامبر اسلام]] است، گفته شده معنای آن چنین است: «اى [[محمّد]] [[خدا]] تو را به حال خود رها نمى كند». درست همان معنایی که بر آیه: {{متن قرآن|مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى‏}}<ref>سوره ضحی، آیه ۳.</ref> نیز منطبق است و چنین مفهومی به آن می‌‌بخشد: «پروردگارت تو را وانگذاشت و بر تو [[غضب]] نكرد»<ref> طبرسى فضل بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج ‏۴، ص۵۱.</ref>.


گروهی از مفسران نظر دیگری داده و گفته‌اند: «نسيان كننده» که در آیه ۶۱ [[سوره کهف]]، بیان شده در حقيقت، [[دوست]] همراه موسى{{ع}} بود نه خود آن حضرت و پيامبر بودن آن شخص نیز مسلّم نيست (حدّاقل از نظر آيات قرآن، چنين چيزى ثابت نيست). در آيات مورد بحث مى خوانيم كه دوست موسى{{ع}} افتادن ماهى به دريا و زنده شدن و حركت او را ديده بود و تصميم داشت اين مسأله را با موسى{{ع}} در ميان بگذارد، ولى فراموش كرد، بنابراين فراموش كننده، تنها او بوده است؛ زيرا او اين صحنه را [[مشاهده]] كرد و اگر در جمله‏، «نسيان» به هر دو نسبت داده شده، از قبيل نسبت دادن كار فرد به گروه است كه بسيار رائج مى‌باشد. اگر گفته شود چگونه ممكن است مسأله‌اى به اين مهمى به فراموشى سپرده شود، در پاسخ مى‌گوييم [[دوست]] موسى{{ع}}، معجزاتى مهم‌تر از آن ديده بود، به علاوه آنها در اين [[سفر]] استثنايى به دنبال مسأله مهمترى بودند كه به خاطر آن فراموش كردن اين صحنه جاى تعجّب نيست. همچنین اينكه فراموشى مزبور به شيطان نسبت داده شده؛ ممكن است به خاطر اين باشد كه جريان زنده شدن ماهى، [[ارتباط]] نزديكى با پيدا كردن آن [[مرد]]عالم داشت كه بنا بود، موسى{{ع}} از [[علم]] او بهره بگيرد و از آنجا كه شيطان كارش اغواگرى است و مى خواهد هيچ كس به [[هدف]] مقدّسش نرسد، يا ديرتر برسد، اين فراموشى را در ذهن‏ «دوست موسى» به وجود آورد.
گروهی از [[مفسران]] نظر دیگری داده و گفته‌اند: «نسيان كننده» که در [[آیه]] ۶۱ [[سوره کهف]]، بیان شده در حقيقت، [[دوست]] همراه موسى{{ع}} بود نه خود آن حضرت و پيامبر بودن آن شخص نیز مسلّم نيست (حدّاقل از نظر آيات [[قرآن]]، چنين چيزى ثابت نيست). در آيات مورد بحث مى خوانيم كه دوست موسى{{ع}} افتادن ماهى به دريا و زنده شدن و حركت او را ديده بود و تصميم داشت اين مسأله را با موسى{{ع}} در ميان بگذارد، ولى فراموش كرد، بنابراين فراموش كننده، تنها او بوده است؛ زيرا او اين صحنه را مشاهده كرد و اگر در جمله‏، «نسيان» به هر دو نسبت داده شده، از قبيل نسبت دادن كار فرد به گروه است كه بسيار رائج مى‌باشد. اگر گفته شود چگونه ممكن است مسأله‌اى به اين مهمى به فراموشى سپرده شود، در پاسخ مى‌گوييم دوست موسى{{ع}}، معجزاتى مهم‌تر از آن ديده بود، به علاوه آنها در اين [[سفر]] استثنايى به دنبال مسأله مهمترى بودند كه به خاطر آن فراموش كردن اين صحنه جاى تعجّب نيست. همچنین اينكه فراموشى مزبور به شيطان نسبت داده شده؛ ممكن است به خاطر اين باشد كه جريان زنده شدن ماهى، ارتباط نزديكى با پيدا كردن آن [[مرد]]عالم داشت كه بنا بود، موسى{{ع}} از [[علم]] او بهره بگيرد و از آنجا كه شيطان كارش اغواگرى است و مى خواهد هيچ كس به [[هدف]] مقدّسش نرسد، يا ديرتر برسد، اين فراموشى را در ذهن‏ «دوست موسى» به وجود آورد.


در بعضى از روايات از پيامبر خاتم{{صل}} چنین نقل شده است، هنگامى كه ماهى‏ حركت كرد و به دريا افتاد و راه خود را پيش گرفت و رفت، موسى{{ع}} در [[خواب]] بود و دوستش (كه اين ماجرا را ديده بود) نخواست موسى را از خواب بيدار كند و ماجرا را بگويد و بعد از بيداری هم فراموش كرد جريان را به او بازگو كند و لذا يك شبانه [[روز]] ديگر به راه خود ادامه دادند، سپس دوست موسى{{ع}} ماجرا را به خاطر آورد و بازگو كرد، ناچار آنها به مكان اوّل كه ماهى در آب افتاده بود، بازگشتند<ref>تفسير المراغى، مراغى، احمد بن مصطفى، ج ۱۵، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>.
در بعضى از روايات از پيامبر خاتم{{صل}} چنین نقل شده است، هنگامى كه ماهى‏ حركت كرد و به دريا افتاد و راه خود را پيش گرفت و رفت، موسى{{ع}} در [[خواب]] بود و دوستش (كه اين ماجرا را ديده بود) نخواست موسى را از خواب بيدار كند و ماجرا را بگويد و بعد از بيداری هم فراموش كرد جريان را به او بازگو كند و لذا يك شبانه [[روز]] ديگر به راه خود ادامه دادند، سپس [[دوست]] موسى{{ع}} ماجرا را به خاطر آورد و بازگو كرد، ناچار آنها به مكان اوّل كه ماهى در آب افتاده بود، بازگشتند<ref>تفسير المراغى، مراغى، احمد بن مصطفى، ج ۱۵، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>.


توضیح دیکری نيز راجع به چنین آیاتی بیان شده و آن اینکه پيامبران در برابر نسيان و فراموشى معصومند، امّا نسيان‌‏هايى كه به نوعى با [[دعوت]] آنها [[ارتباط]] داشته باشد، ولى نسيان در يك كار عادى روزانه كه هيچ ارتباطى با مسأله وحى و نبّوت و تعليم و تربيت و تبليغ ندارد، بلكه عدم ارتباط آن را همه مى‏‌دانند، لطمه‏‌اى به [[مقام عصمت]] انبياء نمى‏‌زند و نسيانى كه در آيات بالا آمده از همين قبيل است<ref>چنانچه سيّد مرتضى در مورد سخن موسى{{ع}} به جناب خضر یعنی {{متن قرآن|قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}، «مرا مؤاخذه به چيزى كه فراموش كردم [و عهد و پيمانى كه با تو بسته بودم] نكن)»، سوره کهف، آیه ۷۳، این است که در اینجا سه احتمال وجود دارد. نخست اينكه نسيان به همان معناى معروفش يعنى فراموش‏كارى است و تعجب ندارد كه موسى{{ع}} در اين مدت كوتاه چنين پيمانى را فراموش كند، به خاطر اشتغال فكرى به مسائل مهم‏تر و غير آن. احتمال دیگر این است که بگوییم منظور حضرت موسی{{ع}} اين بود كه مرا مؤاخذه به آنچه ترك كردم مكن. يعنى موسى آگاهانه اين پيمان را ترك كرده بود و مى‏ دانيم پيمان او مشروط بود، يعنى خضر به حضرت موسی{{ع}} گفته بود که: «اگر مى‏ خواهى با من باشى بايد سؤالى نكنى تا خودم توضيح دهم». وجه سوم هم این است که معتقد شویم منظور حضرت موسى{{ع}} اين بود كه مرا به كارى كه شبيه فراموش‏كارى بود مؤاخذه نكن. سید مرتضی پس از نقل وجوه سه گانه مى‏ افزايد: هر گاه عبارت «نسیت» را به معنایی غير از نسيان حقيقى تفسير كنيم، هیچ اشکالی پیش نمی آید و عصمت نقض نمی گردد ولی اگر آن را بر نسيان حقيقى حمل كنيم توجيه آن اين است كه نسيان‏ در صورتى بر پيامبر جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا در مورد شريعت، يا در امورى كه مردم را از او متنفر مى سازد، بيان كند، اما در مورد چيزى كه از اين دايره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل اينكه پيامبر غذا يا نوشيدنى خود را فراموش كند امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى. چنين چيزى بر پيامبر محال نيست. مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن‏، ج ‏۷، ص۱۲۴-۱۲۷.</ref>.
توضیح دیگری نيز راجع به چنین آیاتی بیان شده و آن اینکه پيامبران در برابر نسيان و فراموشى معصومند، امّا نسيان‌‏هايى كه به نوعى با [[دعوت]] آنها ارتباط داشته باشد، ولى نسيان در يك كار عادى روزانه كه هيچ ارتباطى با مسأله وحى و نبّوت و تعليم و تربيت و تبليغ ندارد، بلكه عدم ارتباط آن را همه مى‏‌دانند، لطمه‏‌اى به [[مقام عصمت]] انبياء نمى‏‌زند و نسيانى كه در آيات بالا آمده از همين قبيل است<ref>چنانچه سيّد مرتضى در مورد سخن موسى{{ع}} به جناب خضر یعنی {{متن قرآن|قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}، «مرا مؤاخذه به چيزى كه فراموش كردم [و عهد و پيمانى كه با تو بسته بودم] نكن)»، سوره کهف، آیه ۷۳، این است که در اینجا سه احتمال وجود دارد. نخست اينكه نسيان به همان معناى معروفش يعنى فراموش‏كارى است و تعجب ندارد كه موسى{{ع}} در اين مدت كوتاه چنين پيمانى را فراموش كند، به خاطر اشتغال فكرى به مسائل مهم‏تر و غير آن. احتمال دیگر این است که بگوییم منظور حضرت موسی{{ع}} اين بود كه مرا مؤاخذه به آنچه ترك كردم مكن. يعنى موسى آگاهانه اين پيمان را ترك كرده بود و مى‏ دانيم پيمان او مشروط بود، يعنى خضر به حضرت موسی{{ع}} گفته بود که: «اگر مى‏ خواهى با من باشى بايد سؤالى نكنى تا خودم توضيح دهم». وجه سوم هم این است که معتقد شویم منظور حضرت موسى{{ع}} اين بود كه مرا به كارى كه شبيه فراموش‏كارى بود مؤاخذه نكن. سید مرتضی پس از نقل وجوه سه گانه مى‏ افزايد: هر گاه عبارت «نسیت» را به معنایی غير از نسيان حقيقى تفسير كنيم، هیچ اشکالی پیش نمی آید و عصمت نقض نمی گردد ولی اگر آن را بر نسيان حقيقى حمل كنيم توجيه آن اين است كه نسيان‏ در صورتى بر پيامبر جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا در مورد شريعت، يا در امورى كه مردم را از او متنفر مى سازد، بيان كند، اما در مورد چيزى كه از اين دايره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل اينكه پيامبر غذا يا نوشيدنى خود را فراموش كند امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى. چنين چيزى بر پيامبر محال نيست. مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن‏، ج ‏۷، ص۱۲۴-۱۲۷.</ref>.


=== [[عصمت پیامبر خاتم]] و [[امامان]] اثنی عشر از [[نسیان]] ===
===== [[عصمت پیامبر خاتم]] و [[امامان]] اثنی عشر از نسیان =====
یکی از دغدغه‌های [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، احتمال فراموش کردن [[آیات]] [[وحی]] از سوی آن حضرت بود؛ آن هم در شرایطی که حجم انبوهی از آیات بر او نازل شده و پیامبر خاتم{{صل}} موظف به دریافت کامل از [[فرشته وحی]] و [[ابلاغ]] آنها بدون هیچ کم و زیادی به [[مردم]] بود. به همین سبب [[قرآن کریم]] در آیات مختلفی این [[نگرانی]] را از آن حضرت دفع نموده و به نوعی به [[عصمت پیامبر]] از نسیان یا [[فراموشی]] اشاره نموده است.
یکی از دغدغه‌های [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، احتمال فراموش کردن [[آیات]] [[وحی]] از سوی آن حضرت بود؛ آن هم در شرایطی که حجم انبوهی از آیات بر او نازل شده و پیامبر خاتم{{صل}} موظف به دریافت کامل از فرشته وحی و [[ابلاغ]] آنها بدون هیچ کم و زیادی به [[مردم]] بود. به همین سبب [[قرآن کریم]] در آیات مختلفی این [[نگرانی]] را از آن حضرت دفع نموده و به نوعی به [[عصمت پیامبر]] از نسیان یا فراموشی اشاره نموده است.


از آنجا که فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[پیامبر]] یا [[امام]] ـ که [[جانشین]] و [[خلیفه پیامبر]] به شمار آمده و [[وظیفه]] حفط و [[تبیین دین]] را به عهده دارد ـ باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد<ref>جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸، می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد.</ref>، از این رو اگر [[رسول]] یا امام در گرفتن وحی، [[حفظ وحی]] و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشند؛ غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ رسالت]] حاصل نمی‌شود. یکی از مراحل مصونیت، حفظ وحی از [[خطا]] و نسیان است که باید بی‌کم‌وکاست به دست مردم برسد.
از آنجا که فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[پیامبر]] یا [[امام]] ـ که [[جانشین]] و [[خلیفه پیامبر]] به شمار آمده و [[وظیفه]] حفط و [[تبیین دین]] را به عهده دارد ـ باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد<ref>جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸، می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد.</ref>، از این رو اگر [[رسول]] یا امام در گرفتن وحی، حفظ وحی و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشند؛ غرض [[خداوند]] یعنی ابلاغ [[رسالت]] حاصل نمی‌شود. یکی از مراحل مصونیت، حفظ وحی از [[خطا]] و نسیان است که باید بی‌کم‌وکاست به دست مردم برسد.


==== ادله [[عصمت پیامبر خاتم]] از نسیان ====  
==== ادله [[عصمت پیامبر خاتم]] از نسیان ====  
===== ادله عقلی =====
===== ادله عقلی =====
از همان براهینی که [[متکلمان]] از آنها برای [[اثبات]] اصل [[عصمت پیامبران]] استفاده کرده‌اند، می‌توان جهت اثبات گستره این [[عصمت]] که [[عصمت از نسیان]] یکی از شاخه‌های آن است نیز استفاده نمود. این [[براهین]] عبارت‌اند از:
از همان براهینی که [[متکلمان]] از آنها برای [[اثبات]] اصل [[عصمت پیامبران]] استفاده کرده‌اند، می‌توان جهت اثبات گستره این [[عصمت]] که [[عصمت از نسیان]] یکی از شاخه‌های آن است نیز استفاده نمود. این [[براهین]] عبارت‌اند از:
# '''[[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبران]]:''' اگر از [[پیامبران]] [[خطا]] یا [[فراموشی]] سرزند، [[مخالفت]] و [[انکار]] آنها [[واجب]] خواهد بود که این مسأله با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از آنها مغایرت دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>
# '''[[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبران]]:''' اگر از [[پیامبران]] [[خطا]] یا فراموشی سرزند، [[مخالفت]] و [[انکار]] آنها [[واجب]] خواهد بود که این مسأله با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از آنها مغایرت دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.
# '''[[برهان حفظ شریعت]]:''' پیامبران، [[حافظ شریعت]] هستند، ([[حافظان]] [[شریعت]] باید [[معصوم]] باشند)، پس واجب است پیامبران، معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.
# '''[[برهان حفظ شریعت]]:''' پیامبران، [[حافظ شریعت]] هستند، (حافظان [[شریعت]] باید [[معصوم]] باشند)، پس واجب است پیامبران، معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.
# '''[[برهان خلف]] یا [[لزوم]] [[اطمینان]]:''' [[پیامبر]] می‌خواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسد و اگر [[خطاکار]] باشد ما اطمینان به این مورد نداریم؛ لذا باید معصوم باشد<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>.
# '''برهان خلف یا [[لزوم]] [[اطمینان]]:''' [[پیامبر]] می‌خواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برسد و اگر خطاکار باشد ما اطمینان به این مورد نداریم؛ لذا باید معصوم باشد<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>.


===== [[ادله نقلی]] =====
===== [[ادله نقلی]] =====
[[آیات]] زیر بر [[عصمت پیامبر]] از [[نسیان]] دلالت دارند:
[[آیات]]<ref>سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> متعددی دلالت بر [[عصمت پیامبر اسلام]] از [[خطا]] و [[سهو]] و نسیان دارند که اینک به برخی از آنها اشاره می‌‌کنیم. 
#{{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ الله إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری * مگر آنچه را خدا خواهد که او آشکار و نهان را می‌داند» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref>.
 
'''[[آیه تطهیر]]'''
 
خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>.
 
نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/rabani/morajeat/۹۵/۹۵۱۱۰۶/ ربانی گلپایگانی، علی، درس گفتار امامت: کتاب المراجعات، ۹۵/۱۱/۶]</ref>.<ref>همچنین ر.ک: حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص ۱۳۹؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ‏۱، ص ۲۴۱.</ref>
 
'''[[آیه اذن واعیه]]'''
 
[[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}<ref>«تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لکن گوش شنواى هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»، سوره حاقه، آیه ۱۲».</ref> [[مفسران شیعه]]<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۹؛ ذکاوتى، قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب النزول، ص۲۳۴؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، محقق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص۲۱۸؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص۵۳۰؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص۱۶۳.</ref> و [[سنی]]<ref>ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۲۸؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام، عبدالشافى، محمد، ج ۵، ص۳۵۸؛ فخرالدین رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص۶۲۴؛ رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: على اصغر حکمت، ج ۱۰، ص۲۰۹؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص۶۰۰.</ref> گفته‌اند این [[آیه]] به فرموده [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} در [[حق]] حضرت [[امام علی]]{{ع}} نازل شده و مراد از «اذن واعیه»<ref>«گوش‌های حافظ و نگهدارنده»</ref>، امام علی{{ع}}است.
 
«اذن واعیه»؛ یعنی گوش‌هایى که ظرفیت و قابلیت [[حفظ]] و نگاهدارى ـ  پیام‌های الهی را ـ داشته باشد و این صلاحیت و قابلیت، اختصاص به [[معصوم]] دارد که [[سهو]] و [[اشتباه]] و نسیان و [[جهل]] و عدم [[درک]] در او راه نداشته باشد و گرنه واعیه نیست<ref>أطیب البیان، ج ‏۱۳، ص۱۶۳.</ref>. این [[آیه]] مطلق است و شامل تمام امور چه [[تبلیغ]] چه غیر تبلیغ می‌شود و به دلالت این آیه [[سهو]] و نسیان و [[خطا]] از [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} [[نفی]] شده است پس به طریق اولی دلالت بر نفی سهو و نسیان و خطا از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دارد و به طریق اولی باید گفت سهو و نسیان و خطا در [[پیامبر خاتم]]{{صل}} راه ندارد<ref>عبد الرسول، غفار، شبهة الغلو عند الشیعة، ص۲۴۳.‏</ref>.
 
'''آیه عدم فراموشی قرآن'''
 
خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودی (قرآن را) بر تو می‌خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» سوره اعلی، آیه ۶</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[خدای متعال]] به [[پیامبر خاتم]]{{صل}} [[امر]] نموده که هنگام نزول وحی [[عجله]] مکن و هرگز نگران فراموش کردن [[آیات الهی]] مباش، آن کس که این [[آیات]] بزرگ را برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست، آری او نقش این آیات را در سینه [[پاک]] تو ثابت می‌دارد، به طوری که هرگز گرد و غبار نسیان بر آن نخواهد نشست<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]، ج۲۶، ص۳۹۳.</ref> و این همان عصمت از نسیان است.
 
نکات آیه فوق:
 
# [[اطمینان]] [[خداوند]] به [[پیامبر]] درباره [[حفظ]] و عدم فراموشی [[آیات قرآن]] از سوی وی و [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، مصون از هرگونه [[سهو]] و نسیان در تعالیم [[الهی]]: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}؛
# فراموشی بعضی از [[قرآن]] از سوی پیامبر در صورت تعلّق [[مشیت خداوند]]: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}}<ref>و استثناء در جمله: {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}} برگرفته از فعل تَنْسی است و (ما) موصوله از مستثنی است. و تقدیر: {{عربی| إلا الذی شاء اللّه أن تنساه}}، است یعنی مگر آن‌که خدا بخواهد که تو فراموش کنی، در نتیجه مفعول فعل مشیئت حذف شده، همان‌طور که در غالب این موارد در زبان عرب حذف می‌شود مثل: {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ الله لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ}} اگر خدا بخواهد قوه شنیدن و دیدن معنوی آنان را از بین می‌برد و مقصود از آن این جمله بعضی از قرآن است. التحریر والتنویر، ج۳۰، ص۲۴۸.</ref>. [[علامه طباطبایی]] می‌نویسد: و جمله {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}} وعده‌ای است از [[خدای تعالی]] به پیامبرش، به اینکه [[علم به قرآن]] و حفظ قرآن را در اختیارش بگذارد، به طوری که قرآن را آن‌طور که نازل شده همواره حافظ باشد و هرگز دچار نسیان نگردد و همان‌طور که نازل شده قرائتش کند و ملاک در تبلیغ رسالت و [[وحی]] به همان‌طور که وحی شده همین است. و جمله {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}} استثنایی است که تنها به منظور بقای [[قدرت الهی]] بر اطلاقش آورده شده، می‌خواهد بفهماند چنین نیست که خدای تعالی بعد از دادن چنین عطیه‌ای، دیگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشی کند، نه، بعد از اعطاء هم باز به [[قدرت]] مطلقه خود باقی است و این استثنایی نظیر استثنایی است که در [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ}}<ref>«و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند؛ تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد» سوره هود، آیه ۱۰۸.</ref> است: اما کسانی که [[سعادت]] داده شده‌اند در بهشتند، در حالی که جاودان در آنند، مادام که [[آسمان]] و [[زمین]] بر جاست، مگر آنچه که پروردگارت بخواهد ـ عطایی غیر مقطوع ـ پس در این استثنا نمی‌خواهد بعضی از مصادیق نسیان را از عموم “لا تنسی” خارج کند و بفرماید به زودی [[علم قرآن]] را به تو می‌دهیم به طوری که هیچ چیز از [[قرآن]] را فراموش نکنی، مگر آنچه را که او خواسته است فراموش کنی، برای اینکه اگر معنا چنین باشد اختصاص به [[رسول خدا]]{{صل}} ندارد، همه [[مردم]] این‌طورند و از هر چیزی و هر محفوظی آن مقداری را فراموش می‌کنند که [[خدا]] خواسته باشد و از اشیا مقداری را [[حفظ]] می‌کنند و مقداری را فراموش می‌نمایند، پس این چه منّتی است که بر شخص رسول خدا{{صل}} نهاده‌؟ با اینکه [[عطیه]]، عطیه‌ای است عمومی و مشترک بین آن جناب و عموم مردم. پس وجه درست همان است که ما بیان کردیم<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۴۴.</ref> و آیه شریفه با سیاقی که دارد خالی از [[تأیید]] گفتار بعضی از [[مفسرین]] نیست که گفته‌اند: رسول خدا{{صل}} هر وقت [[جبرئیل]] بر او نازل می‌شد قرآن را می‌خواند تا مبادا چیزی از آن را فراموش کرده باشد، به طوری که هیچ گاه نمی‌شد که جبرئیل [[وحی]] را به آخر برساند، و آن جناب شروع به خواندن از اولش نکرده باشد، ولی همین که این [[آیه]] نازل شد رسول خدا{{صل}} از این دلواپسی در آمد، و چیزی را فراموش نکرد<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۵.</ref>.
 
'''سایر آیات'''
 
[[آیات]] زیر نیز بر [[عصمت پیامبر]] از نسیان دلالت دارند:
#{{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}}<ref>«زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی * گردآوری و خواندن آن با ماست * پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن * سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۹.</ref>.
#{{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}}<ref>«زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی * گردآوری و خواندن آن با ماست * پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن * سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۹.</ref>.
#{{متن قرآن|فَتَعَالَى الله الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref>.
#{{متن قرآن|فَتَعَالَى الله الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref>.
خط ۸۶: خط ۱۲۱:


در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[اطمینان]] [[خداوند]] به [[پیامبر]] درباره [[حفظ]] و عدم [[فراموشی]] [[آیات قرآن]] از سوی وی و [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، مصون از هرگونه [[سهو]] و [[نسیان]] در [[تعالیم]] [[الهی]]: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}}؛
# فراموشی بعضی از [[قرآن]] از سوی پیامبر در صورت تعلّق [[مشیت خداوند]]: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}}<ref>و استثناء در جمله: {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}} برگرفته از فعل تَنْسی است و (ما) موصوله از مستثنی است. و تقدیر: {{عربی| إلا الذی شاء اللّه أن تنساه}}، است یعنی مگر آن‌که خدا بخواهد که تو فراموش کنی، در نتیجه مفعول فعل مشیئت حذف شده، همان‌طور که در غالب این موارد در زبان عرب حذف می‌شود مثل: {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ الله لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ}} اگر خدا بخواهد قوه شنیدن و دیدن معنوی آنان را از بین می‌برد و مقصود از آن این جمله بعضی از قرآن است. التحریر والتنویر، ج۳۰، ص۲۴۸.</ref>. [[علامه طباطبایی]] می‌نویسد: و جمله {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى}} وعده‌ای است از [[خدای تعالی]] به پیامبرش، به اینکه [[علم به قرآن]] و [[حفظ قرآن]] را در اختیارش بگذارد، به طوری که قرآن را آن‌طور که نازل شده همواره [[حافظ]] باشد و هرگز دچار نسیان نگردد و همان‌طور که نازل شده قرائتش کند و ملاک در [[تبلیغ رسالت]] و [[وحی]] به همان‌طور که وحی شده همین است. و جمله {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}} استثنایی است که تنها به منظور بقای [[قدرت الهی]] بر اطلاقش آورده شده، می‌خواهد بفهماند چنین نیست که خدای تعالی بعد از دادن چنین عطیه‌ای، دیگر [[قادر]] نباشد تو را گرفتار فراموشی کند، نه، بعد از اعطاء هم باز به [[قدرت]] مطلقه خود باقی است و این استثنایی نظیر استثنایی است که در [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ}}<ref>«و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند؛ تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد» سوره هود، آیه ۱۰۸.</ref> است: اما کسانی که [[سعادت]] داده شده‌اند در بهشتند، در حالی که جاودان در آنند، مادام که [[آسمان]] و [[زمین]] بر جاست، مگر آنچه که پروردگارت بخواهد ـ عطایی غیر مقطوع ـ پس در این استثنا نمی‌خواهد بعضی از مصادیق [[نسیان]] را از عموم “لا تنسی” خارج کند و بفرماید به زودی [[علم قرآن]] را به تو می‌دهیم به طوری که هیچ چیز از [[قرآن]] را فراموش نکنی، مگر آنچه را که او خواسته است فراموش کنی، برای اینکه اگر معنا چنین باشد اختصاص به [[رسول خدا]]{{صل}} ندارد، همه [[مردم]] این‌طورند و از هر چیزی و هر محفوظی آن مقداری را فراموش می‌کنند که [[خدا]] خواسته باشد و از اشیا مقداری را [[حفظ]] می‌کنند و مقداری را فراموش می‌نمایند، پس این چه منّتی است که بر شخص رسول خدا{{صل}} نهاده‌؟ با اینکه [[عطیه]]، عطیه‌ای است عمومی و مشترک بین آن جناب و عموم مردم. پس وجه درست همان است که ما بیان کردیم<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۴۴.</ref> و آیه شریفه با سیاقی که دارد خالی از [[تأیید]] گفتار بعضی از [[مفسرین]] نیست که گفته‌اند: رسول خدا{{صل}} هر وقت [[جبرئیل]] بر او نازل می‌شد قرآن را می‌خواند تا مبادا چیزی از آن را فراموش کرده باشد، به طوری که هیچ گاه نمی‌شد که جبرئیل [[وحی]] را به آخر برساند، و آن جناب شروع به خواندن از اولش نکرده باشد، ولی همین که این [[آیه]] نازل شد رسول خدا{{صل}} از این دلواپسی در آمد، و چیزی را فراموش نکرد<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۵.</ref>.
# نیاز به تکرار کلمات [[وحی]] نیست؛ زیرا [[خداوند]] آن را نگهداری می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ}}؛
# نیاز به تکرار کلمات [[وحی]] نیست؛ زیرا [[خداوند]] آن را نگهداری می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ}}؛
# نباید که [[پیامبر]] در ادای وحی [[شتاب]] به [[خرج]] دهد و نگران [[فراموشی]] آن باشد: {{متن قرآن|وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ}}؛
# نباید که [[پیامبر]] در ادای وحی [[شتاب]] به [[خرج]] دهد و نگران فراموشی آن باشد: {{متن قرآن|وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ}}؛
# [[لزوم]] ان‌شاءالله گفتن، برای پیامبر هنگام [[یاد خدا]] پس از برطرف شدن فراموشی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص۳۵۹.</ref>.
# [[لزوم]] ان‌شاءالله گفتن، برای پیامبر هنگام [[یاد خدا]] پس از برطرف شدن فراموشی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص۳۵۹.</ref>.


== دیدگاه [[اهل سنت]] ==
== دیدگاه [[اهل سنت]] ==
=== منشأ انتساب نسیان به پیامبر خاتم{{صل}} ===
=== منشأ انتساب نسیان به پیامبر خاتم{{صل}} ===
[[اکثریت]] اهل سنت صرفا به [[عصمت پیامبران]] از [[نسیان]] در مرحله [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] [[باور]] دارند، از این رو این گروه عقیده‌ای به [[عصمت]] آن حضرت نه تنها از فراموشی که از [[اشتباه]]، [[خطا]] و... در امور شخصی [[زندگی]] آن حضرت که مرتبط با وحی نیست ندارند. با این حال برخی [[پیروان]] اهل سنت، اعم از [[متکلمان]]، [[مفسران]] و [[محدثان]]، حتی در عصمت پیامبران از نسیان در دریافت وحی از [[خدای تعالی]] و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده و آن را نیز لازم نمی‌دانند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از [[روایات]] جعلی یا همان [[اسرائیلیات]] است که در برخی [[منابع اهل سنت]] به وفور نقل شده است. به عنوان نمونه در [[صحیح مسلم]] روایات متعددی درباره فراموشی [[قرآن]] از سوی [[پیامبر خاتم]]{{صل}} نقل شده است که از باب نمونه به این مورد اشاره می‌‌کنیم: «[[عایشه]] می‌‌گوید: پیامبر صدای قرائت شخصی را از [[مسجد]] شنید و فرمود: [[خدا]] او را [[رحمت]] کند که مرا به یاد آیه‌ای از قرآن انداخت که آن را فراموش کرده بودم»<ref>{{عربی|عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَسْتَمِعُ قِرَاءَةَ رَجُلٍ فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: «رَحِمَهُ اللهُ لَقَدْ أَذْکَرَنِی آیَةً کُنْتُ أُنْسِیتُهَا}}، صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج القشیری، ج۱، ص۵۴۳، ح ۷۸۸.</ref>؛ همچنین در [[صحیح بخاری]] نیز [[روایات]] جعلی متعدد دیگری از [[ابوهریره]] وارد شده که متضمن [[فراموشی]] [[نماز]] توسط [[پیامبر]] است<ref>ر.ک: صحیح بخاری، محمد بن‏ اسماعیل بخاری‏، ج۵، ص۲۲۴۹، کتاب الأدب، باب ۴۵، ح۵۷۰۴.</ref>.
[[اکثریت]] اهل سنت صرفا به [[عصمت پیامبران]] از نسیان در مرحله دریافت وحی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] [[باور]] دارند، از این رو این گروه عقیده‌ای به [[عصمت]] آن حضرت نه تنها از فراموشی که از [[اشتباه]]، [[خطا]] و... در امور شخصی [[زندگی]] آن حضرت که مرتبط با وحی نیست ندارند. با این حال برخی [[پیروان]] اهل سنت، اعم از [[متکلمان]]، [[مفسران]] و محدثان، حتی در عصمت پیامبران از نسیان در دریافت وحی از [[خدای تعالی]] و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده و آن را نیز لازم نمی‌دانند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از [[روایات]] جعلی یا همان [[اسرائیلیات]] است که در برخی منابع [[اهل سنت]] به وفور نقل شده است. به عنوان نمونه در [[صحیح مسلم]] روایات متعددی درباره فراموشی [[قرآن]] از سوی [[پیامبر خاتم]]{{صل}} نقل شده است که از باب نمونه به این مورد اشاره می‌‌کنیم: «[[عایشه]] می‌‌گوید: پیامبر صدای قرائت شخصی را از [[مسجد]] شنید و فرمود: [[خدا]] او را [[رحمت]] کند که مرا به یاد آیه‌ای از قرآن انداخت که آن را فراموش کرده بودم»<ref>{{عربی|عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَسْتَمِعُ قِرَاءَةَ رَجُلٍ فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: «رَحِمَهُ اللهُ لَقَدْ أَذْکَرَنِی آیَةً کُنْتُ أُنْسِیتُهَا}}، صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج القشیری، ج۱، ص۵۴۳، ح ۷۸۸.</ref>؛ همچنین در [[صحیح بخاری]] نیز [[روایات]] جعلی متعدد دیگری از [[ابوهریره]] وارد شده که متضمن فراموشی [[نماز]] توسط [[پیامبر]] است<ref>ر.ک: صحیح بخاری، محمد بن‏ اسماعیل بخاری‏، ج۵، ص۲۲۴۹، کتاب الأدب، باب ۴۵، ح۵۷۰۴.</ref>.
 
اعتماد به راویان چنین احادیثی موجب پذیرش این [[احادیث]] از سوی محدثان و دیگر علمای [[اهل سنت]] شده تا جایی که این روایات در موارد بسیاری مبانی [[اعتقادی]] و [[کلامی]] [[پیروان]] اهل سنت را تشکیل داده است.


[[اعتماد]] به [[راویان]] چنین احادیثی موجب پذیرش این [[احادیث]] از سوی [[محدثان]] و دیگر علمای [[اهل سنت]] شده تا جایی که این روایات در موارد بسیاری مبانی [[اعتقادی]] و [[کلامی]] [[پیروان]] اهل سنت را تشکیل داده است.
=== افسانه غرانیق ===
{{اصلی|افسانه غرانیق}}
از جمله روایات سخیف و جعلی که در پاره‌ای از منابع [[اهل سنت]] نقل شده<ref>ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۴و۳۶۶-۳۶۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، بیروت، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۸، ص۴۳۹-۴۴۰ و...</ref> و دستمایه تردید در [[عصمت پیامبر]] از فراموشی نیز قرار گرفته، روایتی است که به افسانه غرانیق [[شهرت]] دارد. بر اساس این [[روایت]]، پیامبر حدود دو ماه پس از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[حبشه]] در جمع [[مشرکان]] بود که [[سوره نجم]] بر وی نازل شد. آن حضرت نیز به [[امر الهی]] این [[سوره]] را بر [[مردم]] [[تلاوت]] کرد اما هنگامی که به [[آیه]] نوزدهم و بیستم رسید، تحت‌تأثیر [[شیطان]] قرار گرفت و [[آیات]] نازل شده [[الهی]] را فراموش نمود لذا عباراتی را بر آن سوره افزود که مضمونشان [[تأیید]] بت‌های بزرگ مشرکان و [[امید]] [[شفاعت]] توسط آنها بود: {{عربی|تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَإنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}}؛ آنها (بت‌های [[لات]] و عُزّی و منات) پرندگان زیبای بلند مقامی‌اند و از آنها امید شفاعت می‌رود». با این وجود شب‌ هنگام که [[جبرئیل]] نزد پیامبر{{صل}} آمده و از آن حضرت خواست تا سوره نجم را قرائت کند. پیامبر آن سوره را با همان آیات مذکور قرائت نمود. هنگامی که جبرئیل عبارات {{عربی|تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}} را [[انکار]] کرد، پیامبر فرمود: «آیا چیزی به [[خدا]] نسبت دادم که نفرموده است؟» پس از این [[خداوند]] آیات ۷۳ تا ۷۵ [[سوره اسراء]] را به [[پیامبر]] [[وحی]] کرد که ترجمه آن چنین است: «و نزدیک بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم [[گمراه]] کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و سپس تو را به [[دوستی]] خود گیرند؛ و اگر تو را [[استوار]] نمی‌داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی؛ در آن صورت، حتما تو را (عذابی) دو برابر (در) [[زندگی]] و دو برابر (پس از) [[مرگ]] می‌چشانیدیم، آنگاه در برابر ما برای خود [[یاوری]] نمی‌یافتی»<ref>عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.


=== [[افسانه غرانیق]] ===
روشن است که این [[روایت]] علاوه بر آنکه به لحاظ سندی مخدوش و مردود است<ref>هیچکدام از روایاتی که به نقل داستان غرانیق پرداخته‌اند، به صحابه پیامبر نمی‌رسند و نزدیک‌ترین راویان به دوره پیامبر، تابعان هستند که هیچکدام پیامبر را درک نکرده و در حین رخ دادن ماجرای مذکور حاضر نبوده‌اند. درباره ابن‌عباس نیز که یکی از راویان این ماجرا است، گفته شده که او در سال سوم قبل از هجرت متولد شده و نمی‌توانسته خود شاهد ماجرا باشد. ر.ک: معرفت، محمدهادی، التمهید، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۲۱.</ref>، به لحاظ دلالت و محتوا نیز مخالف نص صریح آیاتی است که [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[پیامبران]] را [[انکار]] نموده است<ref>ر.ک: سوره نجم، آیات ۴-۱ و سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>؛ ضمن آنکه مورد انکار برخی از بزرگان [[اهل سنت]] نیز قرار گرفته است<ref>ر.ک: ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج۷، ص۵۲۶؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۳، ص۳۴۵-۳۴۹؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۲۳۷.</ref>.
از جمله روایات سخیف و جعلی که در پاره‌ای از [[منابع اهل سنت]] نقل شده<ref>ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۴و۳۶۶-۳۶۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، بیروت، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۸، ص۴۳۹-۴۴۰ و...</ref> و دستمایه تردید در [[عصمت پیامبر]] از فراموشی نیز قرار گرفته، روایتی است که به افسانه غرانیق [[شهرت]] دارد. بر اساس این [[روایت]]، پیامبر حدود دو ماه پس از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[حبشه]] در جمع [[مشرکان]] بود که [[سوره نجم]] بر وی نازل شد. آن حضرت نیز به [[امر الهی]] این [[سوره]] را بر [[مردم]] [[تلاوت]] کرد اما هنگامی که به [[آیه]] نوزدهم و بیستم رسید، تحت‌تأثیر [[شیطان]] قرار گرفت و [[آیات]] نازل شده [[الهی]] را فراموش نمود لذا عباراتی را بر آن سوره افزود که مضمونشان [[تأیید]] بت‌های بزرگ مشرکان و [[امید]] [[شفاعت]] توسط آنها بود: {{عربی|تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَإنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}}؛ آنها (بت‌های [[لات]] و [[عُزّی]] و [[منات]]) پرندگان زیبای بلند مقامی‌اند و از آنها امید شفاعت می‌رود». با این وجود شب‌ هنگام که [[جبرئیل]] نزد پیامبر{{صل}} آمده و از آن حضرت خواست تا سوره نجم را قرائت کند. پیامبر آن سوره را با همان آیات مذکور قرائت نمود. هنگامی که جبرئیل عبارات {{عربی|تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}} را [[انکار]] کرد، پیامبر فرمود: «آیا چیزی به [[خدا]] نسبت دادم که نفرموده است؟» پس از این [[خداوند]] آیات ۷۳ تا ۷۵ [[سوره اسراء]] را به [[پیامبر]] [[وحی]] کرد که [[ترجمه]] آن چنین است: «و نزدیک بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم [[گمراه]] کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و سپس تو را به [[دوستی]] خود گیرند؛ و اگر تو را [[استوار]] نمی‌داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی؛ در آن صورت، حتما تو را (عذابی) دو برابر (در) [[زندگی]] و دو برابر (پس از) [[مرگ]] می‌چشانیدیم، آنگاه در برابر ما برای خود [[یاوری]] نمی‌یافتی»<ref>عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.


روشن است که این [[روایت]] علاوه بر آنکه به لحاظ سندی مخدوش و مردود است<ref>هیچکدام از روایاتی که به نقل داستان غرانیق پرداخته‌اند، به صحابه پیامبر نمی‌رسند و نزدیک‌ترین راویان به دوره پیامبر، تابعان هستند که هیچکدام پیامبر را درک نکرده و در حین رخ دادن ماجرای مذکور حاضر نبوده‌اند. درباره ابن‌عباس نیز که یکی از راویان این ماجرا است، گفته شده که او در سال سوم قبل از هجرت متولد شده و نمی‌توانسته خود شاهد ماجرا باشد. ر.ک: معرفت، محمدهادی، التمهید، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۲۱.</ref>، به لحاظ دلالت و محتوا نیز مخالف [[نص صریح]] آیاتی است که [[تسلط]] [[شیطان]] بر [[پیامبران]] را [[انکار]] نموده است<ref>ر.ک: سوره نجم، آیات ۴-۱ و سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>؛ ضمن آنکه مورد انکار برخی از بزرگان [[اهل سنت]] نیز قرار گرفته است<ref>ر.ک: ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ۱۴۲۰ق، ج۷، ص۵۲۶؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۱ش، ج۱۳، ص۳۴۵-۳۴۹؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، ۱۴۱۱ق، ج۲۳، ص۲۳۷.</ref>.
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[عصمت از نسیان به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:152461.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|'''پیام قرآن ج۹''']]
# [[پرونده:IM009795.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)|'''تفسیر نمونه''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر]]؛ [[سید محمد علی ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر]]؛ [[سید محمد علی ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:136891.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|'''شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[فاطمه ملکی طجر|ملکی طجر، فاطمه]]، [[نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین (مقاله)|'''نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین''']]، [[فصلنامه علمی تخصصی محفل (کتاب)|'''فصلنامه علمی تخصصی محفل''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۹

عصمت از نسیان، شاخه‌ای از بحث گستره عصمت پیامبران و امامان است. در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا پیامبران و امامان علاوه بر عصمت از گناه از فراموشی نیز معصوم هستند یا خیر؟ متکلمان امامیه بر اساس برخی براهین عقلی و ادله نقلی اعم از آیات و روایات، به عصمت پیامبران و امامان از نسیان یا فراموشی، چه در دریافت و ابلاغ وحی و چه در امور عادی زندگی، عقیده دارند، با این حال غالب پیروان اهل سنت صرفاً به عصمت پیامبر از فراموشی در حوزه دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم، عقیده داشته و به عصمت آن حضرت از فراموشی در امور دیگر عقیده‌ای ندارند. البته تعدادی از بزرگان اهل سنت با استناد به برخی آیات و روایات، در عصمت پیامبران از نسیان حتی در حوزه دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده‌اند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از روایات جعلی یا همان اسرائیلیات است که در برخی منابع اهل سنت به وفور نقل شده و به صدور فراموشی از آن حضرات اشاره یا تصریح نموده است. افسانه غرانیق از جمله این روایات است.

معناشناسی

عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع شیخ مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

نسیان

معنای لغوی

نسیان که از مادۀ «نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلاً در ذهن بوده است[۱۱]. طبق این معنا نسیان ضد ذکر و حفظ می‌باشد[۱۲].

برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کرده‌اند؛ از جمله: «بی‌اعتنائی» و «ترک کردن»[۱۳] که در کلام عرب استعمال نسیان در معنای اخیر شایع است[۱۴]. نسیان و «فراموشی» در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بی‌اعنتایی به خدا و اوامر او اطلاق می‌شود[۱۵].

اختیاری بودن نسیان

پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا نسیان امری اختیاری است یا اینکه صدور آن از انسان، خارج از اختیار اوست؟! برخی معتقدند نسیان از جمله اعمالی است که انسان در انجام آن دارای اختیار است. دلایلی نیز در این خصوص بیان شده که عبارت‌اند از:

دلیل اول

تلاش مضاعف انسان برای ضابط و حافظ بودن و نداشتن سهو و نسیان سبب می‌‌شود که درصد خطای او نیز کمتر شود، در واقع اهتمام زیاد سبب سهو و نسیان کمتر می‌‌شود. پیامبر خاتم(ص) به عنوان اشرف مخلوقات و حافظ‌ترین و ضابط‌ترین فرد، تنها هدفشان جلب رضایت الهی بوده و علاوه بر آن تلاش‌های ایشان در راه حفظ دین و احکام الهی نیز موجب فیض و لطف الهی می‌‌شود: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۱۶]؛ ﴿وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ[۱۷]؛ ﴿إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً[۱۸].

دلیل دوم

ذکر مواردی که با اجتناب از آنها می‌‌توان از نسیان جلوگیری کرد مانند خوردن پنیر و... و در مقابل، ذکر مواردی که سبب تقویت حافظه می‌‌شود نشان دهنده این امر است که سهو و نسیان از امور اختیاری است و انسان می‌‌تواند اسباب و وسایلی فراهم آورد که هرگز به دام خطا و نسیان نیفتد. کسی که نسبت به اسباب و علل تحقق کاری اختیار داشته باشد، می‌‌توان گفت که بر خود آن کار نیز اختیار دارد؛ زیرا قدرت بر سبب عین قدرت بر مسبب است.

دلیل سوم

سرزنش نسیان در بسیاری از آیات و همچنین ذکر موارد عقاب در آخرت به دلیل نسیان خود دلیلی بر اختیاری بودن آن است و الا سرزنش کردن شخصی که دچار سهو و نسیان شده، معنا ندارد: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا[۱۹]؛ ﴿نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ[۲۰]؛ ﴿فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا[۲۱]؛ ﴿وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ[۲۲]؛ ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ[۲۳]؛ ﴿فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا[۲۴]؛ ﴿رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا[۲۵]. در مورد آیه اخیر سید مرتضی معتقدند این مطلب بعد از فرض صحت مواخذه بر نسیان صحیح است و به طور کلی ایشان دلیل غیاب این مطالب از ذهن را سهل‌انگاری و عدم اهتمام می‌‌داند.

در ادامه ایشان به نهی برخی از آیات از نسیان اشاره کرده و معتقدند نهی بر امری قرار می‌گیرد که توانمندی بر ارتکاب آن باشد.﴿وَلا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا[۲۶]، ﴿وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُم[۲۷]. در این دو آیه مقصود ترک نسیان ناشی از سهل‌انگاری و عدم اهتمام است با علم به اینکه مکلف امکان عدم نسیان را دارد. در نتیجه عقاب بر نسیان در موارد مشابه ناپسند نیست.

خداوند متعال نیز به اختیاری بودن نسیان در انسان اشاره کرده‌اند: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۲۸]، آیه دال بر این است که اگر آدم دارای طاقت و تحمل و عزم بود به آن کار اقدام نمی‌کرد و هر چه که قدرت انسان و عزم و طاقت او زیاد شود به نسبت آن نسیان او به مقتضای آیه کم می‌‌شود.

دلیل چهارم

دلیل آخر بر اختیاری بودن نسیان روایتی است از پیامبر خاتم(ص) که آن حضرت فرموده‌اند: «رفع عن امتی نسیان حیث انه رفع امتنان و تسهیل»، به گفته ایشان رفع و از بین رفتن امری زمانی معنا می‌‌یابد که در مقابلش مواخذه باشد و مواخذه نیز برای امور اختیاری است[۲۹].[۳۰]

عصمت معصومان از نسیان

مراد از معصومان در اینجا، پیامبران و در رأس آنها پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع) است. متکلمان امامیه قائل به عصمت همه انبیا و امامان معصوم(ع) از نسیان یا فراموشی هستند. چه فراموشی در دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم و چه فراموشی در سایر امورات شخصی زندگی.

ادله عصمت انبیا از نسیان

ادله عقلی

برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از نسیان اقامه کرده‌اند که این ادله عام بوده و عصمت از سهو و خطا را نیز در برمی‌گیرد[۳۱] که عمده آنها به یک دلیل بر می‌گردد که همان نقض غرض باشد.

نقض غرض

عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود.

توضیح اینکه؛ یکی از هدف‌های بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمی‌آید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شده‌اند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت می‌کند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید می‌‌گردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمى‌‏شود»[۳۲].[۳۳]

ادله نقلی

آیات نافی عصمت پیامبران از نسیان

در بیان داستان و سرگذشت برخی از انبیای الهی در قرآن، آیاتی به چشم می‌‌خورد که ظاهرشان دلالت بر پدید آمدن نسیان و فراموشی در مورد برخی از آن حضرات دارد. برای مثال درباره حضرت حضرت موسی(ع) می‌‌خوانیم: ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا[۳۴]؛ با ملاحظه چنین آیاتی ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا امکان پذیر بودن فراموشی راجع به انبیای الهی، عصمت آنها را نقض نمی‌کند؟! مفسران قرآن، توضیحات و تبیین‌های مختلفی راجع به چنین آیاتی بیان کرده اند: گروهی از مفسرین در تفسیر آیات نسبت دهنده نسیان به پیامبران گفته‌اند: «نسيان» گاهى به معناى درنگ کردن و یا ترک نمودن چيزى است، هرچند انسان آن را فراموش نكرده باشد، همان گونه كه در داستان حضرت آدم(ع) مى خوانيم: ﴿وَلقَد عَهِدْنَا الى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ...[۳۵]. مسلّماً حضرت آدم پيمان الهى را فراموش نكرده بود، ولى در مورد آن درنگ نمود، از این درنگ و تامل تعبير به فراموشى شده است.

همچنین درباره آیه ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا[۳۶] که خطاب به پیامبر اسلام است، گفته شده معنای آن چنین است: «اى محمّد خدا تو را به حال خود رها نمى كند». درست همان معنایی که بر آیه: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى‏[۳۷] نیز منطبق است و چنین مفهومی به آن می‌‌بخشد: «پروردگارت تو را وانگذاشت و بر تو غضب نكرد»[۳۸].

گروهی از مفسران نظر دیگری داده و گفته‌اند: «نسيان كننده» که در آیه ۶۱ سوره کهف، بیان شده در حقيقت، دوست همراه موسى(ع) بود نه خود آن حضرت و پيامبر بودن آن شخص نیز مسلّم نيست (حدّاقل از نظر آيات قرآن، چنين چيزى ثابت نيست). در آيات مورد بحث مى خوانيم كه دوست موسى(ع) افتادن ماهى به دريا و زنده شدن و حركت او را ديده بود و تصميم داشت اين مسأله را با موسى(ع) در ميان بگذارد، ولى فراموش كرد، بنابراين فراموش كننده، تنها او بوده است؛ زيرا او اين صحنه را مشاهده كرد و اگر در جمله‏، «نسيان» به هر دو نسبت داده شده، از قبيل نسبت دادن كار فرد به گروه است كه بسيار رائج مى‌باشد. اگر گفته شود چگونه ممكن است مسأله‌اى به اين مهمى به فراموشى سپرده شود، در پاسخ مى‌گوييم دوست موسى(ع)، معجزاتى مهم‌تر از آن ديده بود، به علاوه آنها در اين سفر استثنايى به دنبال مسأله مهمترى بودند كه به خاطر آن فراموش كردن اين صحنه جاى تعجّب نيست. همچنین اينكه فراموشى مزبور به شيطان نسبت داده شده؛ ممكن است به خاطر اين باشد كه جريان زنده شدن ماهى، ارتباط نزديكى با پيدا كردن آن مردعالم داشت كه بنا بود، موسى(ع) از علم او بهره بگيرد و از آنجا كه شيطان كارش اغواگرى است و مى خواهد هيچ كس به هدف مقدّسش نرسد، يا ديرتر برسد، اين فراموشى را در ذهن‏ «دوست موسى» به وجود آورد.

در بعضى از روايات از پيامبر خاتم(ص) چنین نقل شده است، هنگامى كه ماهى‏ حركت كرد و به دريا افتاد و راه خود را پيش گرفت و رفت، موسى(ع) در خواب بود و دوستش (كه اين ماجرا را ديده بود) نخواست موسى را از خواب بيدار كند و ماجرا را بگويد و بعد از بيداری هم فراموش كرد جريان را به او بازگو كند و لذا يك شبانه روز ديگر به راه خود ادامه دادند، سپس دوست موسى(ع) ماجرا را به خاطر آورد و بازگو كرد، ناچار آنها به مكان اوّل كه ماهى در آب افتاده بود، بازگشتند[۳۹].

توضیح دیگری نيز راجع به چنین آیاتی بیان شده و آن اینکه پيامبران در برابر نسيان و فراموشى معصومند، امّا نسيان‌‏هايى كه به نوعى با دعوت آنها ارتباط داشته باشد، ولى نسيان در يك كار عادى روزانه كه هيچ ارتباطى با مسأله وحى و نبّوت و تعليم و تربيت و تبليغ ندارد، بلكه عدم ارتباط آن را همه مى‏‌دانند، لطمه‏‌اى به مقام عصمت انبياء نمى‏‌زند و نسيانى كه در آيات بالا آمده از همين قبيل است[۴۰].

عصمت پیامبر خاتم و امامان اثنی عشر از نسیان

یکی از دغدغه‌های پیامبر خاتم(ص)، احتمال فراموش کردن آیات وحی از سوی آن حضرت بود؛ آن هم در شرایطی که حجم انبوهی از آیات بر او نازل شده و پیامبر خاتم(ص) موظف به دریافت کامل از فرشته وحی و ابلاغ آنها بدون هیچ کم و زیادی به مردم بود. به همین سبب قرآن کریم در آیات مختلفی این نگرانی را از آن حضرت دفع نموده و به نوعی به عصمت پیامبر از نسیان یا فراموشی اشاره نموده است.

از آنجا که فراموش کردن احکام الهی از جانب پیامبر یا امام ـ که جانشین و خلیفه پیامبر به شمار آمده و وظیفه حفط و تبیین دین را به عهده دارد ـ باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد[۴۱]، از این رو اگر رسول یا امام در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشند؛ غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود. یکی از مراحل مصونیت، حفظ وحی از خطا و نسیان است که باید بی‌کم‌وکاست به دست مردم برسد.

ادله عصمت پیامبر خاتم از نسیان

ادله عقلی

از همان براهینی که متکلمان از آنها برای اثبات اصل عصمت پیامبران استفاده کرده‌اند، می‌توان جهت اثبات گستره این عصمت که عصمت از نسیان یکی از شاخه‌های آن است نیز استفاده نمود. این براهین عبارت‌اند از:

  1. برهان وجوب اطاعت از پیامبران: اگر از پیامبران خطا یا فراموشی سرزند، مخالفت و انکار آنها واجب خواهد بود که این مسأله با دستور خداوند بر اطاعت از آنها مغایرت دارد[۴۲].
  2. برهان حفظ شریعت: پیامبران، حافظ شریعت هستند، (حافظان شریعت باید معصوم باشند)، پس واجب است پیامبران، معصوم باشند[۴۳].
  3. برهان خلف یا لزوم اطمینان: پیامبر می‌خواهد رضا و سخط ـ شریعت ـ را به ما برسد و اگر خطاکار باشد ما اطمینان به این مورد نداریم؛ لذا باید معصوم باشد[۴۴].
ادله نقلی

آیات[۴۵] متعددی دلالت بر عصمت پیامبر اسلام از خطا و سهو و نسیان دارند که اینک به برخی از آنها اشاره می‌‌کنیم.

آیه تطهیر

خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مى‌‏فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴۶]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدى‌ها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام(ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۴۷].

نسيان و سهو نيز يکی از گونه‌های رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز می‌‌گردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر می‌‌گردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است[۴۸].[۴۹].[۵۰]

آیه اذن واعیه

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ[۵۱] مفسران شیعه[۵۲] و سنی[۵۳] گفته‌اند این آیه به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص) در حق حضرت امام علی(ع) نازل شده و مراد از «اذن واعیه»[۵۴]، امام علی(ع)است.

«اذن واعیه»؛ یعنی گوش‌هایى که ظرفیت و قابلیت حفظ و نگاهدارى ـ پیام‌های الهی را ـ داشته باشد و این صلاحیت و قابلیت، اختصاص به معصوم دارد که سهو و اشتباه و نسیان و جهل و عدم درک در او راه نداشته باشد و گرنه واعیه نیست[۵۵]. این آیه مطلق است و شامل تمام امور چه تبلیغ چه غیر تبلیغ می‌شود و به دلالت این آیه سهو و نسیان و خطا از امیر المؤمنین علی(ع) نفی شده است پس به طریق اولی دلالت بر نفی سهو و نسیان و خطا از پیامبر اکرم(ص) دارد و به طریق اولی باید گفت سهو و نسیان و خطا در پیامبر خاتم(ص) راه ندارد[۵۶].

آیه عدم فراموشی قرآن

خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم (ص) می‌فرماید: ﴿سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى[۵۷]. بر اساس این آیه خدای متعال به پیامبر خاتم(ص) امر نموده که هنگام نزول وحی عجله مکن و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهی مباش، آن کس که این آیات بزرگ را برای هدایت انسان‌ها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست، آری او نقش این آیات را در سینه پاک تو ثابت می‌دارد، به طوری که هرگز گرد و غبار نسیان بر آن نخواهد نشست[۵۸] و این همان عصمت از نسیان است.

نکات آیه فوق:

  1. اطمینان خداوند به پیامبر درباره حفظ و عدم فراموشی آیات قرآن از سوی وی و پیامبر اکرم(ص)، مصون از هرگونه سهو و نسیان در تعالیم الهی: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى؛
  2. فراموشی بعضی از قرآن از سوی پیامبر در صورت تعلّق مشیت خداوند: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ[۵۹]. علامه طباطبایی می‌نویسد: و جمله ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى وعده‌ای است از خدای تعالی به پیامبرش، به اینکه علم به قرآن و حفظ قرآن را در اختیارش بگذارد، به طوری که قرآن را آن‌طور که نازل شده همواره حافظ باشد و هرگز دچار نسیان نگردد و همان‌طور که نازل شده قرائتش کند و ملاک در تبلیغ رسالت و وحی به همان‌طور که وحی شده همین است. و جمله ﴿إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ استثنایی است که تنها به منظور بقای قدرت الهی بر اطلاقش آورده شده، می‌خواهد بفهماند چنین نیست که خدای تعالی بعد از دادن چنین عطیه‌ای، دیگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشی کند، نه، بعد از اعطاء هم باز به قدرت مطلقه خود باقی است و این استثنایی نظیر استثنایی است که در آیه شریفه: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ[۶۰] است: اما کسانی که سعادت داده شده‌اند در بهشتند، در حالی که جاودان در آنند، مادام که آسمان و زمین بر جاست، مگر آنچه که پروردگارت بخواهد ـ عطایی غیر مقطوع ـ پس در این استثنا نمی‌خواهد بعضی از مصادیق نسیان را از عموم “لا تنسی” خارج کند و بفرماید به زودی علم قرآن را به تو می‌دهیم به طوری که هیچ چیز از قرآن را فراموش نکنی، مگر آنچه را که او خواسته است فراموش کنی، برای اینکه اگر معنا چنین باشد اختصاص به رسول خدا(ص) ندارد، همه مردم این‌طورند و از هر چیزی و هر محفوظی آن مقداری را فراموش می‌کنند که خدا خواسته باشد و از اشیا مقداری را حفظ می‌کنند و مقداری را فراموش می‌نمایند، پس این چه منّتی است که بر شخص رسول خدا(ص) نهاده‌؟ با اینکه عطیه، عطیه‌ای است عمومی و مشترک بین آن جناب و عموم مردم. پس وجه درست همان است که ما بیان کردیم[۶۱] و آیه شریفه با سیاقی که دارد خالی از تأیید گفتار بعضی از مفسرین نیست که گفته‌اند: رسول خدا(ص) هر وقت جبرئیل بر او نازل می‌شد قرآن را می‌خواند تا مبادا چیزی از آن را فراموش کرده باشد، به طوری که هیچ گاه نمی‌شد که جبرئیل وحی را به آخر برساند، و آن جناب شروع به خواندن از اولش نکرده باشد، ولی همین که این آیه نازل شد رسول خدا(ص) از این دلواپسی در آمد، و چیزی را فراموش نکرد[۶۲].

سایر آیات

آیات زیر نیز بر عصمت پیامبر از نسیان دلالت دارند:

  1. ﴿لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ[۶۳].
  2. ﴿فَتَعَالَى الله الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا[۶۴].
  3. ﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ الله وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۶۵].

نکات برگرفته از آیات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. نیاز به تکرار کلمات وحی نیست؛ زیرا خداوند آن را نگهداری می‌کند: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ؛
  2. نباید که پیامبر در ادای وحی شتاب به خرج دهد و نگران فراموشی آن باشد: ﴿وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ؛
  3. لزوم ان‌شاءالله گفتن، برای پیامبر هنگام یاد خدا پس از برطرف شدن فراموشی: ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ[۶۶].

دیدگاه اهل سنت

منشأ انتساب نسیان به پیامبر خاتم(ص)

اکثریت اهل سنت صرفا به عصمت پیامبران از نسیان در مرحله دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم باور دارند، از این رو این گروه عقیده‌ای به عصمت آن حضرت نه تنها از فراموشی که از اشتباه، خطا و... در امور شخصی زندگی آن حضرت که مرتبط با وحی نیست ندارند. با این حال برخی پیروان اهل سنت، اعم از متکلمان، مفسران و محدثان، حتی در عصمت پیامبران از نسیان در دریافت وحی از خدای تعالی و ابلاغ آن به مردم نیز خدشه نموده و آن را نیز لازم نمی‌دانند. دلیل این مسأله نیز برگرفته از روایات جعلی یا همان اسرائیلیات است که در برخی منابع اهل سنت به وفور نقل شده است. به عنوان نمونه در صحیح مسلم روایات متعددی درباره فراموشی قرآن از سوی پیامبر خاتم(ص) نقل شده است که از باب نمونه به این مورد اشاره می‌‌کنیم: «عایشه می‌‌گوید: پیامبر صدای قرائت شخصی را از مسجد شنید و فرمود: خدا او را رحمت کند که مرا به یاد آیه‌ای از قرآن انداخت که آن را فراموش کرده بودم»[۶۷]؛ همچنین در صحیح بخاری نیز روایات جعلی متعدد دیگری از ابوهریره وارد شده که متضمن فراموشی نماز توسط پیامبر است[۶۸].

اعتماد به راویان چنین احادیثی موجب پذیرش این احادیث از سوی محدثان و دیگر علمای اهل سنت شده تا جایی که این روایات در موارد بسیاری مبانی اعتقادی و کلامی پیروان اهل سنت را تشکیل داده است.

افسانه غرانیق

از جمله روایات سخیف و جعلی که در پاره‌ای از منابع اهل سنت نقل شده[۶۹] و دستمایه تردید در عصمت پیامبر از فراموشی نیز قرار گرفته، روایتی است که به افسانه غرانیق شهرت دارد. بر اساس این روایت، پیامبر حدود دو ماه پس از هجرت مسلمانان به حبشه در جمع مشرکان بود که سوره نجم بر وی نازل شد. آن حضرت نیز به امر الهی این سوره را بر مردم تلاوت کرد اما هنگامی که به آیه نوزدهم و بیستم رسید، تحت‌تأثیر شیطان قرار گرفت و آیات نازل شده الهی را فراموش نمود لذا عباراتی را بر آن سوره افزود که مضمونشان تأیید بت‌های بزرگ مشرکان و امید شفاعت توسط آنها بود: تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَإنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی؛ آنها (بت‌های لات و عُزّی و منات) پرندگان زیبای بلند مقامی‌اند و از آنها امید شفاعت می‌رود». با این وجود شب‌ هنگام که جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمده و از آن حضرت خواست تا سوره نجم را قرائت کند. پیامبر آن سوره را با همان آیات مذکور قرائت نمود. هنگامی که جبرئیل عبارات تِلْکَ الْغَرانیقُ الْعُلی وَ اِنّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی را انکار کرد، پیامبر فرمود: «آیا چیزی به خدا نسبت دادم که نفرموده است؟» پس از این خداوند آیات ۷۳ تا ۷۵ سوره اسراء را به پیامبر وحی کرد که ترجمه آن چنین است: «و نزدیک بود که تو را از آنچه به سوی تو وحی کرده‌ایم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و سپس تو را به دوستی خود گیرند؛ و اگر تو را استوار نمی‌داشتیم، قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی؛ در آن صورت، حتما تو را (عذابی) دو برابر (در) زندگی و دو برابر (پس از) مرگ می‌چشانیدیم، آنگاه در برابر ما برای خود یاوری نمی‌یافتی»[۷۰].

روشن است که این روایت علاوه بر آنکه به لحاظ سندی مخدوش و مردود است[۷۱]، به لحاظ دلالت و محتوا نیز مخالف نص صریح آیاتی است که تسلط شیطان بر پیامبران را انکار نموده است[۷۲]؛ ضمن آنکه مورد انکار برخی از بزرگان اهل سنت نیز قرار گرفته است[۷۳].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۳۰۴.
  12. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۲.
  13. زمخشری، جارالله، ابی‌القاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، ص۶۳۱.
  14. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج۶، ص۹۷.
  15. طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۸۹.
  16. «و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است». سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  17. «و هر که خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد»، سوره حج، آیه ۴۰.
  18. «اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید)»، سوره انفال، آیه ۲۹.
  19. «و کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد» سوره کهف، آیه ۵۷.
  20. «و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد (یعنی به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند)» سوره توبه، آیه۶۷.
  21. «امروز ما هم آنها را (به رحمت) در نظر نمی‌آوریم چنانکه آنان دیدار چنین روزشان را به خاطر نیاوردند» سوره اعراف، آیه ۵۱.
  22. «و مانند آنان نباشید که به کلی خدا را فراموش کردند، خدا هم (حظّ روحانی و بهره ابدی) نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدکاران عالمند». سوره حشر، آیه ۱۹.
  23. «چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور می‌دهید و خود را فراموش می‌کنید»، سوره بقره، آیه ۴۴.
  24. «( به آنها گوییم) پس بچشید ( عذاب جهنم را) به کیفر آنکه دیدار امروزتان را فراموش کردید» سوره سجده، آیه ۱۴.
  25. «پروردگارا، ما را بر آنچه به فراموشی یا به خطا کرده‌ایم مؤاخذه مکن» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  26. «لیکن بهره‌ات را هم از (لذّات و نعم حلال) دنیا فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۵۷.
  27. «و فضیلت‌هایی که در نیکویی به یکدیگر است فراموش مکنید» سوره بقره، آیه ۲۳۷.
  28. «و همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم (که فریب شیطان نخورد) و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم». سوره طه، آیه ۱۱۵.
  29. عاملی سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۶، ص۱۲۲-۱۱۸.
  30. ملکی طجر، فاطمه، نقد و بررسی مسأله سهو النبی(ص) از منظر فریقین.
  31. شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳.
  32. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏۱، ص۳۵۹.
  33. رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج‏۱، ص۲۳۷.
  34. «(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد)» سوره کهف، آیه ۶۱.
  35. «پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!»، سوره طه، آیه ۱۱۵
  36. «و پروردگارت هرگز چیزی را فراموش نخواهد کرد». سوره مریم، آیه ۶۴.
  37. سوره ضحی، آیه ۳.
  38. طبرسى فضل بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج ‏۴، ص۵۱.
  39. تفسير المراغى، مراغى، احمد بن مصطفى، ج ۱۵، ص۱۷۴-۱۷۵.
  40. چنانچه سيّد مرتضى در مورد سخن موسى(ع) به جناب خضر یعنی ﴿قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ، «مرا مؤاخذه به چيزى كه فراموش كردم [و عهد و پيمانى كه با تو بسته بودم] نكن)»، سوره کهف، آیه ۷۳، این است که در اینجا سه احتمال وجود دارد. نخست اينكه نسيان به همان معناى معروفش يعنى فراموش‏كارى است و تعجب ندارد كه موسى(ع) در اين مدت كوتاه چنين پيمانى را فراموش كند، به خاطر اشتغال فكرى به مسائل مهم‏تر و غير آن. احتمال دیگر این است که بگوییم منظور حضرت موسی(ع) اين بود كه مرا مؤاخذه به آنچه ترك كردم مكن. يعنى موسى آگاهانه اين پيمان را ترك كرده بود و مى‏ دانيم پيمان او مشروط بود، يعنى خضر به حضرت موسی(ع) گفته بود که: «اگر مى‏ خواهى با من باشى بايد سؤالى نكنى تا خودم توضيح دهم». وجه سوم هم این است که معتقد شویم منظور حضرت موسى(ع) اين بود كه مرا به كارى كه شبيه فراموش‏كارى بود مؤاخذه نكن. سید مرتضی پس از نقل وجوه سه گانه مى‏ افزايد: هر گاه عبارت «نسیت» را به معنایی غير از نسيان حقيقى تفسير كنيم، هیچ اشکالی پیش نمی آید و عصمت نقض نمی گردد ولی اگر آن را بر نسيان حقيقى حمل كنيم توجيه آن اين است كه نسيان‏ در صورتى بر پيامبر جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا در مورد شريعت، يا در امورى كه مردم را از او متنفر مى سازد، بيان كند، اما در مورد چيزى كه از اين دايره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل اينكه پيامبر غذا يا نوشيدنى خود را فراموش كند امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى. چنين چيزى بر پيامبر محال نيست. مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن‏، ج ‏۷، ص۱۲۴-۱۲۷.
  41. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸، می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد.
  42. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  43. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
  44. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  45. سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
  46. «خدا چنین مى‏‌خواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  47. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
  48. ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
  49. ربانی گلپایگانی، علی، درس گفتار امامت: کتاب المراجعات، ۹۵/۱۱/۶
  50. همچنین ر.ک: حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص ۱۳۹؛ رضوانی، علی اصغر، شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ‏۱، ص ۲۴۱.
  51. «تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لکن گوش شنواى هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»، سوره حاقه، آیه ۱۲».
  52. ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۹؛ ذکاوتى، قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب النزول، ص۲۳۴؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، محقق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص۲۱۸؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص۵۳۰؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص۱۶۳.
  53. ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۲۸؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام، عبدالشافى، محمد، ج ۵، ص۳۵۸؛ فخرالدین رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص۶۲۴؛ رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: على اصغر حکمت، ج ۱۰، ص۲۰۹؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص۶۰۰.
  54. «گوش‌های حافظ و نگهدارنده»
  55. أطیب البیان، ج ‏۱۳، ص۱۶۳.
  56. عبد الرسول، غفار، شبهة الغلو عند الشیعة، ص۲۴۳.‏
  57. «ما بزودی (قرآن را) بر تو می‌خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» سوره اعلی، آیه ۶
  58. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۹۳.
  59. و استثناء در جمله: ﴿إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ برگرفته از فعل تَنْسی است و (ما) موصوله از مستثنی است. و تقدیر: إلا الذی شاء اللّه أن تنساه، است یعنی مگر آن‌که خدا بخواهد که تو فراموش کنی، در نتیجه مفعول فعل مشیئت حذف شده، همان‌طور که در غالب این موارد در زبان عرب حذف می‌شود مثل: ﴿وَلَوْ شَاءَ الله لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ اگر خدا بخواهد قوه شنیدن و دیدن معنوی آنان را از بین می‌برد و مقصود از آن این جمله بعضی از قرآن است. التحریر والتنویر، ج۳۰، ص۲۴۸.
  60. «و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند؛ تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد» سوره هود، آیه ۱۰۸.
  61. ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۴۴.
  62. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۵.
  63. «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی * گردآوری و خواندن آن با ماست * پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن * سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۹.
  64. «پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.
  65. «و هرگز در هیچ کار مگو: «من فردا انجام دهنده آن خواهم بود» * مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۳-۲۴.
  66. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص۳۵۹.
  67. عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَسْتَمِعُ قِرَاءَةَ رَجُلٍ فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: «رَحِمَهُ اللهُ لَقَدْ أَذْکَرَنِی آیَةً کُنْتُ أُنْسِیتُهَا، صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج القشیری، ج۱، ص۵۴۳، ح ۷۸۸.
  68. ر.ک: صحیح بخاری، محمد بن‏ اسماعیل بخاری‏، ج۵، ص۲۲۴۹، کتاب الأدب، باب ۴۵، ح۵۷۰۴.
  69. ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۴و۳۶۶-۳۶۸؛ حلبی، السیرة الحلبیه، بیروت، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۶؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۷، ص۱۳۱-۱۳۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۸، ص۴۳۹-۴۴۰ و...
  70. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۳۷-۱۳۸.
  71. هیچکدام از روایاتی که به نقل داستان غرانیق پرداخته‌اند، به صحابه پیامبر نمی‌رسند و نزدیک‌ترین راویان به دوره پیامبر، تابعان هستند که هیچکدام پیامبر را درک نکرده و در حین رخ دادن ماجرای مذکور حاضر نبوده‌اند. درباره ابن‌عباس نیز که یکی از راویان این ماجرا است، گفته شده که او در سال سوم قبل از هجرت متولد شده و نمی‌توانسته خود شاهد ماجرا باشد. ر.ک: معرفت، محمدهادی، التمهید، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۲۱.
  72. ر.ک: سوره نجم، آیات ۴-۱ و سوره یونس، آیه ۱۵.
  73. ر.ک: ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، ج۷، ص۵۲۶؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۳، ص۳۴۵-۳۴۹؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۲۳۷.