آزادی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = آزادی
| موضوع مرتبط = آزادی
| عنوان مدخل  = [[آزادی]]
| عنوان مدخل  = آزادی
| مداخل مرتبط = [[آزادی در لغت]] - [[آزادی در قرآن]] - [[آزادی در کلام اسلامی]] - [[آزادی در نهج البلاغه]] - [[آزادی در فقه سیاسی]] - [[آزادی در معارف دعا و زیارات]] - [[آزادی در معارف و سیره نبوی]] - [[آزادی در معارف و سیره سجادی]] - [[آزادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[آزادی از دیدگاه برون‌دینی]] - [[آزادی در حقوق اسلامی]] - [[آزادی در خانواده]]
| مداخل مرتبط = [[آزادی در لغت]] - [[آزادی در قرآن]] - [[آزادی در کلام اسلامی]] - [[آزادی در نهج البلاغه]] - [[آزادی در فقه سیاسی]] - [[آزادی در معارف دعا و زیارات]] - [[آزادی در معارف و سیره نبوی]] - [[آزادی در معارف و سیره سجادی]] - [[آزادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[آزادی از دیدگاه برون‌دینی]] - [[آزادی در حقوق اسلامی]] - [[آزادی در خانواده]]
| پرسش مرتبط  = آزادی (پرسش)
| پرسش مرتبط  = آزادی (پرسش)
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
در [[زبان فارسی]] دو واژه آزادی و [[رهایی]]، نقطه مقابل [[محدودیت]]، قید و بند، [[اسارت]] و مجبور بودن به کار رفته است. معادلِ عربیِ واژه‌های آزادی و رهایی، دو واژه [[حریت]] و [[اختیار]] است؛ چنان که معادل [[انگلیسی]] آن دو Freedom و Liberty است.
در زبان فارسی دو واژه آزادی و [[رهایی]]، نقطه مقابل محدودیت، قید و بند، [[اسارت]] و مجبور بودن به کار رفته است. معادلِ عربیِ واژه‌های آزادی و رهایی، دو واژه [[حریت]] و [[اختیار]] است؛ چنان که معادل انگلیسی آن دو Freedom و Liberty است.


از دقت در کاربردهای واژه آزادی و رهایی در زبان فارسی و نیز کاربردهای آن در [[عربی]] و انگلیسی چنین برمی‌آید که در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد که گاهی صفت [[روح]] و بیان‌گر حالتی [[نفسانی]] است و گاهی وصف [[جسم]] و بیان کننده حالتی بدنی و [[جسمانی]]. در جنبه نخست نیز گاهی ناظر به بُعد غریزی و حیوانی نفس است و گاهی ناظر به بُعد [[عقلانی]] و [[معنوی]] نفس. البته در کاربردهای انگلیسی [[آزادی]]، این جنبه به چشم نمی‌خورد، ولی در عربی و [[فارسی]] بسیار کاربرد دارد. این تفاوت لغوی و زبانی در تفاوت [[فرهنگی]] [[تمدن]] غربی با [[تمدن اسلامی]] ریشه دارد. زیرا [[تمدن]] جدید غربی اومانیستی و سکولاریستی است، در حالی که در تمدن اسلامی، [[خدا]] محوری و [[ارزش مداری]] [[حاکم]] است. <ref>مقاله دین و آزادی، کلام اسلامی، ش ۳۲</ref>.
از دقت در کاربردهای واژه آزادی و رهایی در زبان فارسی و نیز کاربردهای آن در عربی و انگلیسی چنین برمی‌آید که در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد که گاهی صفت [[روح]] و بیان‌گر حالتی [[نفسانی]] است و گاهی وصف جسم و بیان کننده حالتی بدنی و جسمانی. در جنبه نخست نیز گاهی ناظر به بُعد غریزی و حیوانی نفس است و گاهی ناظر به بُعد [[عقلانی]] و [[معنوی]] نفس. البته در کاربردهای انگلیسی [[آزادی]]، این جنبه به چشم نمی‌خورد، ولی در عربی و [[فارسی]] بسیار کاربرد دارد. این تفاوت لغوی و زبانی در تفاوت [[فرهنگی]] [[تمدن]] غربی با [[تمدن اسلامی]] ریشه دارد. زیرا تمدن جدید غربی اومانیستی و سکولاریستی است، در حالی که در تمدن اسلامی، [[خدا]] محوری و [[ارزش مداری]] [[حاکم]] است<ref>مقاله دین و آزادی، کلام اسلامی، ش ۳۲.</ref>.


بحث از آزادی در [[تاریخ]] [[تفکر]] [[بشر]] پیشینه‌ای کهن دارد. در یونان باستان در آثار فیلسوفانی چون [[فیثاغورس]]، [[سقراط]]، [[افلاطون]]، [[ارسطو]] و دیگران درباره آزادی بحث شده است. در عصر جدید نیز در [[جهان غرب]] مسئله آزادی از جنبه‌های مختلف مورد بحث‌های جدی قرار گرفته است. [[اندیشوران]] [[اسلامی]] نیز در آثار [[فلسفی]]، [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] خود درباره آزادی بحث‌های مهمی مطرح کرده‌اند.
بحث از آزادی در [[تاریخ]] [[تفکر]] [[بشر]] پیشینه‌ای کهن دارد. در یونان باستان در آثار فیلسوفانی چون [[فیثاغورس]]، [[سقراط]]، [[افلاطون]]، [[ارسطو]] و دیگران درباره آزادی بحث شده است. در عصر جدید نیز در [[جهان غرب]] مسئله آزادی از جنبه‌های مختلف مورد بحث‌های جدی قرار گرفته است. [[اندیشوران]] [[اسلامی]] نیز در آثار [[فلسفی]]، [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] خود درباره آزادی بحث‌های مهمی مطرح کرده‌اند.


از دیدگاه اسلامی، آزادی از ارکان و ارزش‌های [[حیات انسان]] است، تا جایی که برای [[انسان]] ارزشی مافوق ارزش‌های مادی دارد <ref>انسان کامل، ص ۴۸</ref>. [[اسلام]] آزادی را [[واقعیت]] [[مقدس]] <ref>پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷</ref>، [[امر]] مقدس <ref>گفتارهای معنوی، ص ۱۵</ref> و یک اصل مهم اسلامی<ref>پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۵۳</ref> می‌‌داند.
از دیدگاه اسلامی، آزادی از ارکان و ارزش‌های [[حیات انسان]] است، تا جایی که برای [[انسان]] ارزشی مافوق ارزش‌های مادی دارد<ref>انسان کامل، ص ۴۸.</ref>. [[اسلام]] آزادی را [[واقعیت]] [[مقدس]] <ref>پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷.</ref>، [[امر]] مقدس<ref>گفتارهای معنوی، ص ۱۵.</ref> و یک اصل مهم اسلامی<ref>پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۵۳.</ref> می‌‌داند.


به صورت کلی آزادی در دو شاخه [[آزادی معنوی]] <ref>فردی</ref> و [[آزادی اجتماعی]] قابل طرح است، چرا که [[اسارت]] که نقطه مقابل [[آزادی]] است درونی و بیرونی است؛ یعنی [[انسان]] یا در درون خویش [[اسیر]] است و یا در بیرون.
به صورت کلی آزادی در دو شاخه [[آزادی معنوی]]<ref>فردی.</ref> و [[آزادی اجتماعی]] قابل طرح است، چرا که [[اسارت]] که نقطه مقابل آزادی است درونی و بیرونی است؛ یعنی [[انسان]] یا در درون خویش [[اسیر]] است و یا در بیرون.


[[آزادی بیان]]، [[آزادی عقیده]]، [[آزادی]] [[رفتار]]، [[آزادی اقتصادی]] و [[آزادی سیاسی]] از شاخه‌های آزادی اجتماعی به شمار می‌‌روند.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۵۲-۵۹.</ref>
[[آزادی بیان]]، [[آزادی عقیده]]، [[آزادی]] [[رفتار]]، [[آزادی اقتصادی]] و [[آزادی سیاسی]] از شاخه‌های آزادی اجتماعی به شمار می‌‌روند<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۵۲-۵۹.</ref>.


== [[آزادی معنوی]] ==
== آزادی معنوی ==
==[[آزادی بیان]]==
{{اصلی|آزادی معنوی}}
آزادی معنوی بدان معناست که انسان غریزه‌های خود را مهار کند و در بند [[غضب]]، [[حرص]]، [[طمع]]، [[جاه‌طلبی]] و افزون خواهی نباشد؛ [[انسانی]] [[آزاد]] است که اسیر بت‌های درونی خود نشود <ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>. آزادی معنوی مقدس‌ترین نوع آزادی و [[هدف]] [[پیامبران الهی]] است. [[قرآن کریم]] یکی از [[فلسفه‌های بعثت]] [[انبیا]] را آزادی [[انسان‌ها]] از اسارت درونی می‌‌داند<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳؛ سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>. یکی از نقاط تمایز آزادی در [[فرهنگ اسلامی]] تأکید بر آزادی معنوی و درونی در کنار آزادی اجتماعی است. [[فیلسوفان]] و [[اندیشمندان]] غربی عموماً به آزادی اجتماعی و بیرونی اهمیت داده‌اند، در حالی که اگر آزادی درونی نباشد، آزادی بیرونی هم به معنای درست و کامل آن هیچ گاه تحقق نمی‌یابد<ref>گفتارهای معنوی، ص ۱۰ـ ۱۷.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۵۲-۵۹.</ref>


== [[آزادی عقیده]] ==
== آزادی بیان ==
== [[آزادی رفتار]] ==
{{اصلی|آزادی بیان}}
آزادی بیان از اموری است که [[اسلام]] آنرا قبول داشته و بر آن تاکید ورزیده است و وظایف [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] وجود دارد که انجام آنها بدون این نوع از [[آزادی]] امکان ندارد؛ یکی از این امور [[امر به معروف و نهی از منکر]] است. البته باید توجه داشت گرچه اسلام آزادی بیان و قلم را برای همگان در [[جامعه اسلامی]] پذیرفته است، ولی حدود و مقرراتی برای آن مشخص کرده است. آزادی بیان دارای مبانی [[فقهی]] است که از [[آیات]]، [[روایات]]، [[سیره معصومین]] و ادله عقلی قابل استنباط است<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۵۲-۵۹.</ref>.


== [[آزادی اقتصادی]] ==
== آزادی عقیده ==
{{اصلی|آزادی عقیده}}
آزادی عقیده عبارت است از [[آزادی]] [[انسان]] در [[انتخاب]] ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. [[آزادی]] در انتخاب دین، فعالیت‌های سیاسی و [[اجتماعی]] مانند [[انتخاب]] شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در [[حزب]]، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و [[پوشاک]] انواع [[حق]] آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۱۰۱؛ [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۲۶.</ref>.


== [[آزادی سیاسی]] ==
== آزادی رفتار ==
در [[نظام اسلامی]] ارکان و شاخصه‌هایی وجود دارد که همگی حاکی از وجود [[آزادی]] در این حوزه می‌‌باشد؛ [[حق]] [[آگاهی]] یکی از این شاخصه هاست. در [[نظام ولایی]] [[مردم]] [[حق]] دارند از مسائل [[حکومتی]] کاملاً [[آگاه]] باشند و [[حکومت]] موظف است آنان را در جریان امور بگذارد. [[حضرت علی]] {{ع}} [[وضع حکومت]] را چنان ترسیم می‌‌کند که گویی [[حاکم]] و برنامه‌های حکومتی اش، به جز [[اسرار]] [[جنگی]]، باید در معرض دید مردم باشد <ref>نهج البلاغه، ص ۳۲۳ و نامه ۶۷</ref>.
{{اصلی|آزادی رفتار}}
نوع [[تفسیر]] از آزادی رفتار متفاوت است. از دیدگاه اسلام، [[انسان]] در برابر اعمالش [[مسئول]] است و نمی‌تواند هر کاری را انجام دهد. در این باره [[آیات]] و [[روایات]] بسیاری را می‌‌توان [[شاهد]] آورد که ابعاد [[مسئولیت انسان]] را در برابر اعمالش از دیدگاه اسلام نشان می‌‌دهد. در بعضی از آیات به این نکته اشاره است که [[انسان]] در روز قیامت همه [[اعمال]] خود را می‌‌بیند و از [[نیک]] و بد آنها [[آگاه]] می‌‌شود<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۵۲-۵۹.</ref>


شاخصه دیگر، [[نظارت]] است که پس از [[تشکیل حکومت]]، مردم موظفند در صحنه [[سیاست]] حاضر بوده وناظر بر کار حکومت باشند. حضرت علی {{ع}} هنگام معرفی [[ابن عباس]] به [[مردم بصره]] از مردم می‌‌خواهد که بر کار او نظارت داشته باشند و در صورت تخلّف وی بدانند که او از طرف [[حضرت]] معزول است <ref>مصنفات الشیخ المفید، ج۱،ص ۴۲۰</ref>. حضرت علی {{ع}} علت [[وجوب]] [[نظارت مردم]] بر حکومت را احتمال خطای [[حاکمان]] می‌‌داند <ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>.
== آزادی اقتصادی ==
{{اصلی|آزادی اقتصادی}}
آزادی اقتصادی از نگاه [[اسلام]] در صورتی پذیرفته شده است که در چهارچوب [[بندگی خدا]] و [[احترام]] نهادن به حریم [[حلال‌ها]] و حرام‌ها [[تفسیر]] قرار بگیرد. در اسلام [[آزادی مالکیت]] برای همه افراد [[امت]] تأمین شده است، گرچه این [[آزادی]] مطلق نبوده و به [[توانایی]] تصرف در آن مقید است. [[آزادی]] [[مردم]] در [[احیای موات]] و حیازت مباحات و ... دلیل روشنی بر گستردگی آزادی اقتصادی در [[اسلام]] است. آزادی اقتصادی در دو موضوع متصور است: عدم [[وابستگی]] [[مالی]] افراد [[جامعه]] به دیگران و [[آزادی]] همه آحاد افراد جامعه به [[انتخاب]] کار و [[تولید]] و [[میزان]] کارکردن و [[مالکیت]] به اندازه توان و علایق خود<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۵۲-۵۹؛ [[علی حسن‌زاده|حسن‌زاده، علی]]، [[آزادی اسلامی - حسن‌زاده (مقاله)| مقاله «آزادی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۸۰۱.</ref>.


[[شکایت]]، یکی دیگر از شاخصه‌هاست که [[پای بندی]] به حق نظارت مردم، ایجاب می‌‌کند که در [[حکومت اسلامی]] فرد یا نهادی، عنوان [[مرجع]] رسیدگی به نتیجه نظارت مردم و شکایت آنان را داشته باشد. حضرت علی {{ع}} علاوه بر اینکه مردم را در امر نظارت [[تشویق]] می‌‌کرد، افرادی را برای تحقیق درباره احوال شخصی و [[مدیریت]] [[والیان]] خود می‌‌فرستاد و در بعضی موارد با رسیدن گزارش اینان، به [[عزل]] یا [[توبیخ]] آنان [[اقدام]] می‌‌کرد. نامه‌های ۴۰، ۴۳، ۴۵، ۶۳ و ۷۱ [[نهج البلاغه]] در همین موارد نوشته شده است.
== آزادی سیاسی ==
{{اصلی|آزادی سیاسی}}
یکی از مصادیق مهم [[آزادی اجتماعی]]، آزادی سیاسی است. آزادی سیاسی به [[نقش مردم]] در [[زندگی سیاسی]] اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی‌هایی است که فرد در حوزه [[اجتماع]] و در برابر [[حکومت]] داراست؛ از این‌رو تعیین سرنوشت، [[آزادی بیان]]، حق اظهار نظر، [[آزادی قلم]] و [[آزادی مطبوعات|مطبوعات]]، آزادی انتقاد و اعتراض و مواردی از این قبیل در شمار آزادی‌های [[سیاسی]] است.


نشانه و شاخصه دیگر وجود [[آزادی سیاسی]] در [[اسلام]]، [[مشورت]] است. از مهم ترین [[دلایل]] [[ضرورت]] مشورت حاکم با مردم و آزادی آنان در اظهار نظر، [[آیات]] و روایاتی است که در [[شأن نزول]] و بیان آنها آمده است {{متن قرآن|مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا}}<ref>«پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشته‌اند و فرمان خداوند دارای اندازه‌ای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>.  
مهم‌ترین و اساسی‌ترین بحث آزادی سیاسی، حق تعیین آزادانه [[سرنوشت]] و آزادی انتخاب و آزادی رأی است. اینکه آیا یک [[انسان]] [[مسلمان]] می‌تواند و حق دارد که به [[حکومتی]] رأی دهد و آن را انتخاب کند و به آن گردن نهد و یا اینکه در مقابل حکومتی بایستد و در براندازی آن بکوشد، از جمله پرسش‌هایی است که پاسخ‌های متفاوت و متناقضی به آن داده شده است<ref>[[شریف لک‌زایی|لک‌زایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۴۷-۵۵.</ref>.


[[رهبری دینی]] در [[امور جامعه]] به مشورت می‌‌پردازد و با رعایت [[مصالح]] و [[مفاسد]] به [[تصمیم‌گیری]] نهایی می‌‌رسد که در این زمینه فرقی میان [[رهبران]] [[معصوم]] و غیر معصوم نیست. [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[حضرت علی]] {{ع}} در [[مشورت]] با [[مردم]] با اینکه از [[لغزش]] و [[خطا]] مصون بوده‌اند نوعی [[حرمت]] نهادن به [[شخصیت]] [[فکری]] ـ [[فرهنگی]] افراد و مایه [[رشد]] و [[بالندگی]] [[اندیشه‌ها]] بوده است <ref>الحکم الاسلامی بین النظریة والتطبیق، ص ۱۱۷</ref>.
== آزادی تکوینی ==
 
{{اصلی|آزادی تکوینی}}
همچنین رعایت [[مصالح]] و [[حقوق مردم]] را می‌‌توان به عنوان اصل و شاخصه دیگری در راستای مردمی بودن [[نظام اسلامی]] دانست. در [[منطق]] [[اسلام]]، رعایت [[حقوق متقابل]] می‌‌تواند ضامن [[پایداری]] [[نظام]] و [[آزادی]] مردم باشد. در نگاه [[امام علی]] {{ع}} مردم می‌‌توانند در شرایط سخت وناگوار و در تنگناها، نقطه اتکای حکومت باشند. پس باید به پاسداشت حقوق و منافع آنان اندیشید و در تحقق این هدف کوشید <ref>نهج البلاغه، ص ۹۹۲ ۹۹۳، ۹۹۶ و ۹۸۳</ref>. به طور کلی در مواردی که حقوق مردم تضییع نشود و به [[اختلال نظام]] نینجامد مردم [[آزادی سیاسی]] دارند. پس مردم و [[حکومت]] باید بکوشند تا [[حقوق]] یکدیگر را بشناسند و پاسدار آن باشند. این حقوق متقابل در [[نهج البلاغه]] خطبه ۳۴ ترسیم شده است.
[[آزادی]] گاهی مقابل [[جبر]] است و مقصود از آن اینکه [[انسان]] فاعلی [[آزاد]] و مختار است و کس یا شیئی او را مجبور به اعمالش نمی‌کند؛ به عبارت دیگر، انسان از جهت [[خلقت]] و [[تکوین]]، موجودی آزاد است<ref>در فلسفه و کلام برای آزادی فلسفی تعاریف مختلفی ارائه شده است که این جا تنها به عناوین آن بسنده می‌کنیم: استقلال و عدم اجبار خارجی؛ خودانگیختگی؛ خود مجبورسازی؛ ضرورت دینی؛ ارادی بودن؛ فقدان مانع؛ قوه و قدرت؛ صدفه و علت‌ناگرایی؛ پیش‌ناپذیر؛ علم و رضایت کامل؛ حکم عقل و روح؛ اتحاد مجبر و مجبور. (برای توضیح بیشتر، ر. ک: محمد حسن قدردان قراملکی، انسان و اختیار).</ref>. این تعریف از [[آزادی]]، "آزادی تکوینی" یا "آزادی [[فلسفی]] ـ کلامی" است که در [[فلسفه]] و [[کلام]] به کار می‌رود؛ اما در اینکه آیا [[انسان]] حقیقتاً فاعل [[آزاد]] و مختار است، بین [[فلاسفه]] و [[متکلمان]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد و در سده‌های اخیر از موضوعات پیچیده و جنجالی در [[غرب]] بوده است، به طوری که [[عالمان]] تجربی مانند فیزیک‌دانان و روان‌شناسان را نیز به چالش فراخوانده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]، ص ۲۳.</ref>.
 
آزادی سیاسی در یک [[نظام حکومتی]]، به ویژه [[حکومت دینی]]، با رعایت حدود آن، آثار مهمی دربردارد که از جمله آن آثار، [[مشارکت]] مردمی در امر حکومت، [[گرایش]] مردم به [[دین]] و [[جلب رضایت مردم]] و افزایش [[کارآمدی]] نظام اسلامی را می‌‌توان نام برد.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۵۲-۵۹.</ref>
 
== [[آزادی تکوینی]] ==
[[آزادی]] تکوینی زیربنای [[دیانت]] است، چون با فرض مجبور بودن [[انسان]]، [[تکلیف دینی]]، [[امر و نهی]]، [[پاداش]] و [[کیفر]] و [[بیم و امید]]، بی‌اثر می‌‌ماند. آزادی و [[اختیار]] یکی از شرایط [[تکلیف]] است. یعنی انسان آن گاه مکلّف است [[وظیفه]] ای را انجام دهد که [[اجبار]] یا [[اضطراری]] در کار نباشد، در این صورت تکلیف ساقط می‌‌شود. بی‌شک مسلک [[جبر]]، آن گونه که [[اشاعره]] یا انسان ماشین انگاران، [[بشر]] را به کلی بدون اختیار و آزادی می‌‌دانند، آثار منفی [[اجتماعی]] زیادی دربردارد. جبرگرا چون رابطه سبب و مسببی میان [[رفتار]] و [[شخصیت]] [[روحی]] [[انسان]] با [[آینده]] [[سعادت]] بار یا [[شقاوت]] بار او را [[انکار]] می‌‌کند، هرگز به [[فکر]] تقویت شخصیت و [[اصلاح]] [[اخلاق]] و کنترل رفتار خود نیست. [[قرآن مجید]] در [[آیات]] بسیاری بر [[آزادی]] و [[اختیار انسان]] تأکید کرده است: {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۵۲-۵۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۸۸: خط ۹۲:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی]] و [[محمد جواد اصغری|اصغری]]، [[آزادی - اسحاقی و اصغری (مقاله)|مقاله «آزادی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:1100625.jpg|22px]] [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:1100721.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|'''آزادی در فقه و حدود آن''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[علی حسن‌زاده|حسن‌زاده، علی]]، [[آزادی اسلامی - حسن‌زاده (مقاله)| مقاله «آزادی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100648.jpg|22px]] [[شریف لک‌زایی|لک‌زایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|'''آزادی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۰

مقدمه

در زبان فارسی دو واژه آزادی و رهایی، نقطه مقابل محدودیت، قید و بند، اسارت و مجبور بودن به کار رفته است. معادلِ عربیِ واژه‌های آزادی و رهایی، دو واژه حریت و اختیار است؛ چنان که معادل انگلیسی آن دو Freedom و Liberty است.

از دقت در کاربردهای واژه آزادی و رهایی در زبان فارسی و نیز کاربردهای آن در عربی و انگلیسی چنین برمی‌آید که در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد که گاهی صفت روح و بیان‌گر حالتی نفسانی است و گاهی وصف جسم و بیان کننده حالتی بدنی و جسمانی. در جنبه نخست نیز گاهی ناظر به بُعد غریزی و حیوانی نفس است و گاهی ناظر به بُعد عقلانی و معنوی نفس. البته در کاربردهای انگلیسی آزادی، این جنبه به چشم نمی‌خورد، ولی در عربی و فارسی بسیار کاربرد دارد. این تفاوت لغوی و زبانی در تفاوت فرهنگی تمدن غربی با تمدن اسلامی ریشه دارد. زیرا تمدن جدید غربی اومانیستی و سکولاریستی است، در حالی که در تمدن اسلامی، خدا محوری و ارزش مداری حاکم است[۱].

بحث از آزادی در تاریخ تفکر بشر پیشینه‌ای کهن دارد. در یونان باستان در آثار فیلسوفانی چون فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو و دیگران درباره آزادی بحث شده است. در عصر جدید نیز در جهان غرب مسئله آزادی از جنبه‌های مختلف مورد بحث‌های جدی قرار گرفته است. اندیشوران اسلامی نیز در آثار فلسفی، اخلاقی و اجتماعی خود درباره آزادی بحث‌های مهمی مطرح کرده‌اند.

از دیدگاه اسلامی، آزادی از ارکان و ارزش‌های حیات انسان است، تا جایی که برای انسان ارزشی مافوق ارزش‌های مادی دارد[۲]. اسلام آزادی را واقعیت مقدس [۳]، امر مقدس[۴] و یک اصل مهم اسلامی[۵] می‌‌داند.

به صورت کلی آزادی در دو شاخه آزادی معنوی[۶] و آزادی اجتماعی قابل طرح است، چرا که اسارت که نقطه مقابل آزادی است درونی و بیرونی است؛ یعنی انسان یا در درون خویش اسیر است و یا در بیرون.

آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی رفتار، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی از شاخه‌های آزادی اجتماعی به شمار می‌‌روند[۷].

آزادی معنوی

آزادی معنوی بدان معناست که انسان غریزه‌های خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، جاه‌طلبی و افزون خواهی نباشد؛ انسانی آزاد است که اسیر بت‌های درونی خود نشود [۸]. آزادی معنوی مقدس‌ترین نوع آزادی و هدف پیامبران الهی است. قرآن کریم یکی از فلسفه‌های بعثت انبیا را آزادی انسان‌ها از اسارت درونی می‌‌داند[۹]. یکی از نقاط تمایز آزادی در فرهنگ اسلامی تأکید بر آزادی معنوی و درونی در کنار آزادی اجتماعی است. فیلسوفان و اندیشمندان غربی عموماً به آزادی اجتماعی و بیرونی اهمیت داده‌اند، در حالی که اگر آزادی درونی نباشد، آزادی بیرونی هم به معنای درست و کامل آن هیچ گاه تحقق نمی‌یابد[۱۰].[۱۱]

آزادی بیان

آزادی بیان از اموری است که اسلام آنرا قبول داشته و بر آن تاکید ورزیده است و وظایف سیاسی و اجتماعی وجود دارد که انجام آنها بدون این نوع از آزادی امکان ندارد؛ یکی از این امور امر به معروف و نهی از منکر است. البته باید توجه داشت گرچه اسلام آزادی بیان و قلم را برای همگان در جامعه اسلامی پذیرفته است، ولی حدود و مقرراتی برای آن مشخص کرده است. آزادی بیان دارای مبانی فقهی است که از آیات، روایات، سیره معصومین و ادله عقلی قابل استنباط است[۱۲].

آزادی عقیده

آزادی عقیده عبارت است از آزادی انسان در انتخاب ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. آزادی در انتخاب دین، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مانند انتخاب شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در حزب، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و پوشاک انواع حق آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۳].

آزادی رفتار

نوع تفسیر از آزادی رفتار متفاوت است. از دیدگاه اسلام، انسان در برابر اعمالش مسئول است و نمی‌تواند هر کاری را انجام دهد. در این باره آیات و روایات بسیاری را می‌‌توان شاهد آورد که ابعاد مسئولیت انسان را در برابر اعمالش از دیدگاه اسلام نشان می‌‌دهد. در بعضی از آیات به این نکته اشاره است که انسان در روز قیامت همه اعمال خود را می‌‌بیند و از نیک و بد آنها آگاه می‌‌شود[۱۴].[۱۵]

آزادی اقتصادی

آزادی اقتصادی از نگاه اسلام در صورتی پذیرفته شده است که در چهارچوب بندگی خدا و احترام نهادن به حریم حلال‌ها و حرام‌ها تفسیر قرار بگیرد. در اسلام آزادی مالکیت برای همه افراد امت تأمین شده است، گرچه این آزادی مطلق نبوده و به توانایی تصرف در آن مقید است. آزادی مردم در احیای موات و حیازت مباحات و ... دلیل روشنی بر گستردگی آزادی اقتصادی در اسلام است. آزادی اقتصادی در دو موضوع متصور است: عدم وابستگی مالی افراد جامعه به دیگران و آزادی همه آحاد افراد جامعه به انتخاب کار و تولید و میزان کارکردن و مالکیت به اندازه توان و علایق خود[۱۶].

آزادی سیاسی

یکی از مصادیق مهم آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی است. آزادی سیاسی به نقش مردم در زندگی سیاسی اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادی‌هایی است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت داراست؛ از این‌رو تعیین سرنوشت، آزادی بیان، حق اظهار نظر، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی انتقاد و اعتراض و مواردی از این قبیل در شمار آزادی‌های سیاسی است.

مهم‌ترین و اساسی‌ترین بحث آزادی سیاسی، حق تعیین آزادانه سرنوشت و آزادی انتخاب و آزادی رأی است. اینکه آیا یک انسان مسلمان می‌تواند و حق دارد که به حکومتی رأی دهد و آن را انتخاب کند و به آن گردن نهد و یا اینکه در مقابل حکومتی بایستد و در براندازی آن بکوشد، از جمله پرسش‌هایی است که پاسخ‌های متفاوت و متناقضی به آن داده شده است[۱۷].

آزادی تکوینی

آزادی گاهی مقابل جبر است و مقصود از آن اینکه انسان فاعلی آزاد و مختار است و کس یا شیئی او را مجبور به اعمالش نمی‌کند؛ به عبارت دیگر، انسان از جهت خلقت و تکوین، موجودی آزاد است[۱۸]. این تعریف از آزادی، "آزادی تکوینی" یا "آزادی فلسفی ـ کلامی" است که در فلسفه و کلام به کار می‌رود؛ اما در اینکه آیا انسان حقیقتاً فاعل آزاد و مختار است، بین فلاسفه و متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و در سده‌های اخیر از موضوعات پیچیده و جنجالی در غرب بوده است، به طوری که عالمان تجربی مانند فیزیک‌دانان و روان‌شناسان را نیز به چالش فراخوانده است[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مقاله دین و آزادی، کلام اسلامی، ش ۳۲.
  2. انسان کامل، ص ۴۸.
  3. پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷.
  4. گفتارهای معنوی، ص ۱۵.
  5. پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۵۳.
  6. فردی.
  7. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
  8. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  9. سوره اعراف، آیه ۱۵۷؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳؛ سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  10. گفتارهای معنوی، ص ۱۰ـ ۱۷.
  11. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
  12. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹.
  13. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۰۱؛ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۶.
  14. سوره آل عمران، آیه ۳۰.
  15. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
  16. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹؛ حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۸۰۱.
  17. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۴۷-۵۵.
  18. در فلسفه و کلام برای آزادی فلسفی تعاریف مختلفی ارائه شده است که این جا تنها به عناوین آن بسنده می‌کنیم: استقلال و عدم اجبار خارجی؛ خودانگیختگی؛ خود مجبورسازی؛ ضرورت دینی؛ ارادی بودن؛ فقدان مانع؛ قوه و قدرت؛ صدفه و علت‌ناگرایی؛ پیش‌ناپذیر؛ علم و رضایت کامل؛ حکم عقل و روح؛ اتحاد مجبر و مجبور. (برای توضیح بیشتر، ر. ک: محمد حسن قدردان قراملکی، انسان و اختیار).
  19. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۳.