بحث:حضرت ادریس در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==ادریس در دانشنامه معاصر قرآن کریم == از پیامبرانی که نامش دو بار در قرآن آمده است. بر اساس روایات، از تبار شیث بود و در روزگاری میان حضرت آدم و حضرت نوح، دعوت به یکتاپرستی می‌کرد. بیشتر نویسندگان عرب، لفظ ادریس را از ماده «د ر...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۳: خط ۱۳:


نام ادریس در [[زبان فارسی]]، جلوه درخشانی دارد. بیشتر فارسی‌نویسان در آثار خود، مفاهیمی آکنده از [[پند]] و اندرزهای ادریس را گنجانده‌اند. برخی به [[دانش]] ادریس نظر داشته و به [[حکمت]] وی پرداخته و با اشاراتی درباره [[ارزش]] نهادن به [[علم]] و [[ادب]]، زراندوزی را نکوهیده‌اند و برخی نیز به صعود او به آسمان و رفتن به بهشت توجه کرده‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۳۲۹</ref>.<ref>[[محمد رضا رهبریان|رهبریان، محمد رضا]]، [[ادریس - رهبریان (مقاله)|مقاله «ادریس»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 187.</ref>
نام ادریس در [[زبان فارسی]]، جلوه درخشانی دارد. بیشتر فارسی‌نویسان در آثار خود، مفاهیمی آکنده از [[پند]] و اندرزهای ادریس را گنجانده‌اند. برخی به [[دانش]] ادریس نظر داشته و به [[حکمت]] وی پرداخته و با اشاراتی درباره [[ارزش]] نهادن به [[علم]] و [[ادب]]، زراندوزی را نکوهیده‌اند و برخی نیز به صعود او به آسمان و رفتن به بهشت توجه کرده‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۳۲۹</ref>.<ref>[[محمد رضا رهبریان|رهبریان، محمد رضا]]، [[ادریس - رهبریان (مقاله)|مقاله «ادریس»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 187.</ref>
==[[ادریس]] در [[قرآن مجید]]==
در قرآن مجید، فقط دو بار نام ادریس یاد شده یکی در [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا}}<ref>«بگو: کسانی که در گمراهی به سر برند، باید که (خداوند) بخشنده به (زمان و مهلت) آنها نیک افزونی دهد  تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده داده‌اند- یا عذاب یا رستخیز- ببینند و خواهند دانست چه کسی دارای جایگاهی بدتر و سپاهی ناتوان‌تر است» سوره مریم، آیه ۷۵.</ref> از [[سوره مریم]] و دیگر در آیه {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref> از [[سوره انبیاء]]. در آیه اخیر فقط اسم ادریس میان [[اسماء]] [[پیغمبران]] دیگر مذکور است و در سوره مریم وی به وصف [[صدیق]] موصوف و [[پیغمبری]] معرفی گردیده که به مکان علّی (جائی بلند) او را [[خداوند]] بالا برده است.
[[بیضاوی]] نخست مکان علّی را [[شرف]] [[نبوت]] [[تفسیر]] می‌کند و سپس با صیغه مجهول (قیل) [[عقیده]] دیگران را نسبت به مکان علّی که [[آسمان]] چهارم یا آسمان ششم یا [[بهشت]] باشد بیان می‌نماید.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص 99.</ref>
== داستان [[خنوخ]] یا اخنوخ در [[تورات]]==
«یارد» صد و شصت و دو سال بزیست و خنوخ را آورد و «یارد» بعد از آوردن خنوخ هشتصد سال زندگانی کرد و پسران و [[دختران]] آورد و تمامی ایام «یارد» نهصد و شصت و دو سال بود که مرد و خنوخ شصت و پنج سال بزیست و «متوشالح» را آورد و خنوخ بعد از آوردن «متوشالح» سیصد سال با [[خدا]] راه می‌رفت و پسران و دختران آورد و همه ایام خنوخ سیصد و شصت و پنج سال بود و خنوخ با خدا راه می‌رفت و نایاب شد زیرا خدا او را بر گرفت: ([[سفر]] [[تکوین]] باب پنجم فقرات ۱۸ تا ۲۶)<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص99.</ref>
==بیان اقوال راجع به ریشه لفظ ادریس==
بیشتر نویسندگان [[عرب]]، لفظ ادریس را مشتق از («دَرَس» دانسته‌اند و معتقدند که به واسطه کثرت [[علم]]، نام ادریس به وی داده شده است، عده‌ای می‌گویند که چون ادریس از چشم [[مردم]] ناپدید شد نام وی از دروس به معنی ناپدید شدن اشتقاق یافته، ولی بیضاوی اشتقاق ادریس را از لفظ «درس» و بالنتیجه [[عربی]] بودن آن را [[تصدیق]] ندارد و همچنین [[زمخشری]] و [[جوالیقی]] آن را عربی الأصل نمی‌دانند اما «نولد که» مستشرق آلمانی به [[عربیت]] این لفظ [[معتقد]] است و «لرد جفری» هم طرفدار عقیده اوست «نولدکه» اصل لفظ را [[عبری]] می‌داند که به وسیله سریان‌ها به [[اعراب]] رسیده و صررت [[عربی]] به خود گرفته است.
بعضی از لغویون [[یهود]] و [[مسیحی]]، با توجه به اشتقاق [[ادریس]] از «درس» ادریس را بر اخنوخ یا [[خنوخ]] منطبق ساخته و وضع [[حکمت]] را به اخنوخ نسبت داده‌اند همچنین «جی‌جر» به استناد [[آیه]] ۵ از باب ۱۱ مدراش که مفاد آن با آیه ۵۹ از [[سوره مریم]] نزدیک است، اخنوخ و ادریس را یکی می‌داند. «آلبرت» ادریس را مشتق از حروفPoemanotres یکی از کتب معروف «[[هرمس]]» [[حکیم]] [[مصری]] یا [[خداوند]] [[حکمت]] مصری می‌داند. (به [[عقیده]] «مونتگومری» ادریس همان «آتراهاسیسAtrahasis» بابلی است که نوح [[بابل]] به شمار می‌آید.
نویسندگان [[عرب]] معتقدند که ادریس همان «اخنوخ، [[تورات]] است و برخی از قدما، ادریس را «هرمس» حکیم [[یونانی]] پنداشته‌اند.
[[مصریان]] خدائی بنام «هرمس» داشته‌اند که خط و صرف و نحو و [[علوم]] را به وی نسبت می‌داده‌اند نام کامل او«Trismegiste» است و به [[زعم]] ایشان ۴۲ کتاب بر وی نازل شده است.
بعضی نویسندگان عرب، ادریس را با وجود این که در نام پدر و [[زمان]] [[زندگی]] با اخنوخ مشترک می‌دانند او را غیر از اخنوخ می‌شناسند.
به هرحال برحسب [[قصص]] موجود، ادریس، پسر «یارد» است ولی معلوم نیست که «یارد» همان پدر «اخنوخ» و جد پدر نوح باشد.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص99-100.</ref>
== [[قصه]]ادریس بنا بر نقل [[مفسرین]] [[قرآن]]==
[[ادریس بن یردو]] یا [[ادریس بن یارد]] یا [[ادریس بن یارید]] [[پادشاه]] و [[پیغمبر]] بوده و به لحاظ [[نبوت]]، ۳۰ صحیفۀ آسمانی به او [[وحی]] گردیده و از نظر [[سلطنت]]، بر [[مصر]] [[تسلط]] یافته و با نواده‌های [[قینان]] که در مصر به [[فساد]] دست زده بودند جنگیده و اولین کسی است که برای [[جهاد در راه خدا]] بر اسب سوار شده است.
ادریس، از جهت [[علمی]] نیز در داستان‌های [[اسلامی]] اهمیتی به سزا دارد. او اولین کسی است که خط نوشته و [[لباس]] دوخته و لباس پوشیده و نخستین کسی است که [[شهر]] بنا کرده وعلم [[نجوم]] و تقویم نیز به وسیله او شروع شده است و برای این که [[اسرار الهی]] [[کشف]] نشود کتب [[علمی]] [[ادریس]] در دریا افکنده شد.
می‌گویند ادریس سیصد و شصت و پنج سال در [[زمین]] زیست و [[تقوی]] و پارسائی او تا جائی بود که [[فرشتگان]] اورا ستوده‌اند وملک الموت به [[اذن خداوند]] در صورت [[انسانی]] [[خدمت]] ادریس شرفیاب شد و ادریس که صائم الدهر بود، هنگام [[افطار]]، تا سه [[روز]] [[ملک الموت]] را به خوان خود [[دعوت]] کرد. ملک الموت [[امتناع]] ورزید و چون ادریس ملک الموت را [[شناخت]] از او خواست که [[روح]] او را [[قبض]] کند و پس از یک [[ساعت]] به بدن او بازگرداند، ملک الموت این کار را در هنگام [[غروب]] [[آفتاب]] انجام داد. سپس ادریس از ملک الموت خواست که او را به [[آسمان]] برد و در آسمان نخست ورود به [[دوزخ]] را خواستار شد و پس از عبور از دوزخ درخواست کرد که به [[بهشت]] داخل گردد و چون وارد بهشت شد، دیگر به خروج از بهشت [[راضی]] نگردید و چون کسی را از بهشت [[اخراج]] نمی‌کنند، همچنان در بهشت جاودان مانده است. و چون یک ساعت طعم [[مرگ]] را چشیده از قاعده کل نفس ذائقة الموت بیرون نمانده است.
بعضی گفته‌اند که وی را به آسمان، بالا بردند ولی چون از علائق [[دنیوی]] یک سوزن و کمی نخ همراه داشت، نتوانست از آسمان چهارم فراتر رود. بعضی گفته‌اند که ادریس قبل از [[قیام قیامت]]، به زمین باز خواهد گشت و خواهد مرد و برخی گفته‌اند که هنگام نفخ [[صور]] از شدت [[ترس]] مدتی مدهوش خواهد گردید.
باری داستان ادریس از جهاتی با داستان‌های مهر پرستان [[قرابت]] دارد، چه مدت شماره سال [[عمر]] او سیصد و شصت و پنج است و [[قبض روح]] وی هنگام غروب آفتاب انجام یافته و فعلا هم در آسمان چهارم، یعنی در [[ملک]] [[خورشید]] اقامت دارد. به علاوه به موجب یکی از [[روایات]]، وی از [[ملک نگهبان]] [[خورشید]] خواسته است که وی از [[عزرائیل]] مهلت بگیرد، اما چون عزرائیل، [[اجابت]] این [[مسئول]] را غیر مقدور دانسته و چون هنگام [[قبض روح]] او [[غروب]] [[خورشید]] تعیین شده است، هر [[روز]] او را [[ملک]] [[حافظ]] خورشید به [[مشرق]] [[آفتاب]] منتقل می‌کند و هنگامی که از مشرق [[جهان]] خورشید غروب کند او به [[مغرب]] منتقل می‌گردد و به این ترتیب وی همیشه زنده است.
«نولد که» در یکی از اقوال خود [[معتقد]] است که [[ادریس]] مخفف «[[اندریاس]]» می‌باشد ولی [[هویت]] اندریاس را صریحا معرفی نکرده و شاید احتمال می‌داده که وی اندریاس مذکور در [[انجیل]] باشد که در سکیثیه و یونان و [[آسیای صغیر]] به نشر [[دعوت]] [[مسیح]] مشغول بوده و از [[حواریون]] [[دوازده گانه]] به شمار میرفته و در اخاثیه به دار آویخته شده است.
«هارتمان» معتقد شده که ادریس همان «اندریاس» آشپز [[اسکندر]] بوده که بر حسب [[افسانه‌ها]]، روزی ماهی در آب چشمه‌ای می‌شست و ماهی زنده گردید و آندریاس از آن آب [[معجزه]] آسا نوشید و در نتیجه [[نوشیدن آب]] [[حیات]]، جاودان شد. آنچه مسلم است شخصیتی که از جهت [[صدق]] و [[نبوت]] به [[مقام]] خاص نائل گشته و نام وی ادریس یا نزدیک به ادریس بوده وجود داشته است. از جانب دیگر [[شک]] نیست در این که داستان‌های اخنوخ و [[هرمس]] و آندریاس، آشپز اسکندر به هم آمیخته و داستان ادریس را به وجود آورده است.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص101-102.</ref>
== داستان هرامسه آمیخته به [[قصه]]ادریس==
#هرمس اول: [[ابومعشر]] می‌نویسد: هرامسه بسیار بودند لیکن [[افضل]] و اعم آنها سه نفرند، اول، هرمس اول که قبل از [[طوفان]] بوده و نبیره کیومرث است به [[عبری]] او را «اخنوخ» گویند و به [[عربی]] ادریس نامند. این هرمس اول کسی است که از موجودات [[علوی]] سخن گفته و از حرکات کواکب و [[سیر]] آنها خبر داده و برای [[عبادت]] [[پروردگار]]، هیاکل بنا نموده. باز ابومعشر می‌گوید: هرمس اول کسی است که [[علم طب]] به [[مردم]] آموخته و اشعار در بیان موجودات [[علوی]] و سفلی گفته و به [[ملت]] خود [[تعلیم]] داده. [[هرمس]] از [[طوفان]] و آفات سماوی پیش از وقوع آن خبر داده و در [[صعید]] [[مصر]]، [[اهرام]] و [[مداین]] بنا کرده و به جهت [[محافظت]] [[علوم]] و مصون بودن آن از طوفان در «برابی»<ref>برای جمع بربا، لفظی است قبطی، یا قوت می‌نویسد عبارت است از قصور بسیاری که در مواضع متعدد در صعید مصر بنا شده است و صور حیوانات را به اشکال مختلف در آن قصور به سنگ نقش کردند به طوری که رؤس بعضی چسبیده به بدن دیگری است.</ref> بنائی ساخته و جمیع علوم آن [[زمان]] را آنجا نوشته و آلات صناعات را منقوش داشته است. هرمس اول، کسی است که اختراع کتب کرده و خیاطت را به مردم آموخته است. می‌گویند سی صحیفۀ آسمانی بر او نازل شده است.
#هرمس دوم: هرمس دوم که معروف به «هرمس» بابلی است، بعد از طوفان بوده و در [[شهر]] «کلدانیین» اقامت داشته. این هرمس استاد فیثاغورت است. او اول کسی است که بعد از [[نمرود]] بنای [[بابل]] را نهاد و در علم طب و [[فلسفه]]، مهارتی به سزا داشت و به طبایع اعداد آشنا بود و آنچه را از علوم و صنایع که در زمان طوفان از میان رفته بود، تجدید کرد و به مردم آموخت. می‌گویند. [[شهر]] «کلدانیین» شهر [[فلاسفه]] [[مشرق]] [[زمین]] بوده است.
#هرمس سوم: هرمس سوم نیز بعد از طوفان بود. کتابی در شرح حال حیوانات «ذات السموم» نوشته و غالب اوقات خود را به [[مسافرت]] در بلاد و [[سیاحت]] و [[مشاهده]] احوال و طبایع عباد می‌گذرانیده و به [[علم]] [[کیمیا]] و سایر [[علوم غریبه]] هم آشنا بوده و «اسقلیبوس» در نزد او تلمذ کرده. محل تولدش شهر «منف» بوده که تا [[فسطاط]] [[دوازده]] میل مسافت داشته و تا قبل از بنای اسکندریه مرکز علم و [[حکمت]] بوده است. پس از آن، دارالحکمة به اسکندریه انتقال یافته است.
[[هرمس]]، معرّب آرمس است و آرمس به لغت [[یونانی]] به معنی عطارد است و نیز او را «ارسمین، گویند که [[عربی]] آن [[ادریس]] است و به لغت [[عبری]] اخنوخ بن اخنوخ پسر تارج بن [[مهلائیل]] بن [[قینان]] بن [[انوش]] بن [[شیث]] بن [[آدم]]{{ع}} است. هرمس [[شاگرد]] «[[آغاثاذیمون]]» [[مصری]] بوده که یکی از [[انبیاء]] یونان و [[مصر]] است. «آغاثاذیمون»، اوریاء دوم است و ادریس اوریاء سوم. [[ترجمه]] آغاثاذیمون، نیکبخت است. هرمس سوم غالب معمورۀ [[زمین]] را [[سیاحت]] کرد و پس از آن به مصر مراجعت نمود و در سن هشتاد و دو سالگی از [[دنیا]] [[رحلت]] کرد و [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|رَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا}}<ref>«و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۷.</ref>[[منزل]] در [[حق]] ادریس است. ادریس به غالب لغات معموله [[زمان]] خود آشنا بود و هر قومی را به زبان خود آنها به سوی [[توحید]] [[دعوت]] می‌نمود.
ابتداء ظهور [[علم نجوم]] را به ادریس نسبت می‌دهند. ادریس یا هرمس سوم شهرهای متعدد بنا کرده که کوچک‌تر آنها [[شهر]] «رها» است. هرمس برای هر اقلیمی، سنتی برقرار ساخت که مناسب حال آن اقلیم و آن بلد بود. [[ملوک]] ربع مسکون، طوق [[اطاعت]] و [[بندگی]] او را گردن نهادند. هرمس دائما [[مردم]] را [[دعوت به توحید]] و [[پرستش]] [[پروردگار]] می‌نمود و آنان را از [[دوستی دنیا]] برحذر می‌داشت و تحریص به امر [[آخرت]] می‌کرد و به [[اعمال نیک]] و [[عدالت]] و [[دوستی]] [[راهنمائی]] می‌فرمود. [[نماز خواندن]] و [[روزه]] گرفتن ایام معین را به مردم یاد داد و همچنین اداء [[زکوة]] و اعانت به فقراء را به آنها آموخت و با [[دشمنان دین]] [[جهاد]] کرد. هرمس در خصوص [[نظافت]] و [[پاک]] بودن از حیض و [[نجاست]] و جنابت و مس اموات، [[سخت‌گیری]] می‌کرد. هرمس خوردن گوشت خوک و شتر و خر و سگ و انواع مسکرات را بر [[امت]] خود [[حرام]] نمود و از خوردن چیزهائی که [[مضر]] به دماغ است از قبیل پیاز و باقلا منع کرد و کسانی را که برخلاف [[احکام]] مذکوره عمل می‌کردند، به شدید‌ترین [[عقوبت]] [[مجازات]] می‌داد. [[هرمس]] [[اعیاد]] متعددی برقرار داشت و در موسم اعیاد، [[نمازها]] و قربانی‌ها مقرر کرد از جمله اعیاد برقراری هرمس یکی موقع دخول [[آفتاب]] در هر [[برج]] بوده است و دیگر از اعیاد، موقع [[رؤیت هلال]] و اوقات قرانات [[ستارگان]] و دخول کواکب به [[خانه]] [[شرف]] و همچنین وقت نظرات آنها به یکدیگر بود. هنگام اعیاد، برای [[تقرب]] به [[حق تعالی]] مقررات ذبیحه کردن را به [[مردم]] یاد داد. هرمس مردم را به آمدن [[پیغمبران]] از جانب [[خدا]] مژده داد و [[صفات انبیاء]] به [[حق]] را بیان کرد.
هرمس یا [[ادریس]] که او را مثلث الحکمه نیز می‌نامند قطع نظر از [[مقام نبوت]]، [[سلطان]] و [[حکیم]] هم بوده و چون دارای سه صفت است معروف به [[لقب]] مثلث الحکمه شده است.
هرمس وصایائی هم به «آمون [[ملک]]» کرده است.
باز «[[شهر]] زوری» درباره او می‌نویسد: «[[شریعت]] هرمس که گاهی در [[قرآن]] از آن تعبیر به [[ملت]] [[حنیفه]] شده است و گاهی به [[دین]] القیمه تمام روی [[زمین]] را از شمال و جنوب، [[مشرق]] و [[مغرب]] فراگرفت، به طوری که باقی نماند احدی مگر آنکه [[متدین]] به دین او گردید. [[قبله]] هرمس نقطه جنوب سمت خط نصف النهار بوده است».
برخی از [[دانشمندان اسلامی]] تقسیم زمین را به چهار ربع و همچنین تقسیم مردم را به سه طبقه ([[روحانیون]]، [[سلاطین]] و [[لشکریان]]، کشاورزان و پیشه وران) منسوب به ادریس پنداشته‌اند و بعضی از حکماء گفته‌اند که ادریس در [[بابل]] متولد شده و از متولیان هفتگانه [[معابد]] بوده و [[معبد]] عطارد را [[نگهبانی]] می‌کرده و از بابل به [[مصر]] افتاده و در آنجا [[سلطنت]] و [[نبوت]] داشته است. عده‌ای هم نام [[یونانی]] عطارد را «اتریمیس» نوشته و ادریس را از آن مأخوذ پنداشته‌اند و شاید اتریمیس مقلوب «ارتمیس» باشد.
[[مسعودی]] در مروج الذهب می‌نویسد: اخنوخ همان [[ادریس]] [[پیغمبر]]{{ع}} است که سیصد سال یا بیشتر در روی [[زمین]] زیسته و [[صابئه]]، او را [[هرمس]] می‌نامند و هرمس به [[یونانی]] نام عطارد است و باز می‌گوید بر ادریس سی [[صحیفه]] آسمانی نازل شد و پیش از او بیست و یک صحیفه بر [[آدم]] و بیست و نه صحیفه برشیث{{ع}} نازل شده بود.
بنابر نقل بریتانیکا، اولین ماخذ نام هرمس ومحل ظهور او معلوم نیست و قدیم‌ترین [[معبد]] وی شاید در «آرکادیا» یکی از سرزمین‌های یونان بوده است و [[خداوند]] کشت و [[گله]] معروف می‌شده.
در داستان «ایلیاد» از هرمس به عنوان راهنمای [[ارواح]] [[مردگان]] به «هادس» «[[جهان]] زیرزمین» یاد شده و در [[افسانه]] «اودیسه» وی خدواند [[رؤیا]] و [[پیامبر]] [[خدایان]] است. به تدریج [[حفظ]] طرق هم بر عهده او قرار میگیرد و خداوند[[تجارت]] هم می‌شود و همچنین خداوند [[فصاحت]] و خداوند [[موسیقی]] هم هست و آلت موسیقی «کیتارا» منسوب به اوست. از جانب دیگر هرمس یکی از عناوین «توث» خداوند[[حکمت]] [[مصری]] است که از جمله اوصاف وی «دو بار توانا و سه بار توانا و پنج بار توانا» است و به تدریج هرمس تریس مجیست Hermes triamegiste» معرفی شده و از [[مقام]] خدائی تنزل یافته و رتبه [[نبوت]] و [[حکمت]] پیدا کرده و بر او چهل و دو صحیفه نازل گشته و [[نعمت]] [[سلطنت]] هم براو ارزانی شده است.
عدد چهل و دو خاطره چهل و دو عضو [[دادگاه]] «اوزیریس» را به خاطر می‌آورد که آن هم به نوبه خود ناشی از تعداد نواحی چهل و دوگانه [[مصر]] است. از [[قرن سوم میلادی]] مجموعه‌ای به نام مجموعه «Hermetique» زبانزد نویسندگان بوده لکن آن مجموعه از میان رفته و کتابی به نامHermes poemandres»» در دست است و مطالبی هم از [[صحف]] هرمس در برخی از آثار [[عرب]] به چشم می‌خورد و کتابی به نام «معاتبة النفس» هم منسوب به اوست که «ولایشر» در ۱۸۷۰ آن را به طبع رسانیده است
<ref>مآخذ این مقال
١- دائرة المعارف اسلامی (به زبان فرانسه) ۲- دائرة المعارف بستانی ۳- تفسیر تبیان ۴- عرائس التیجان ثعلبی ۵- The Foreign Vocabulary of the Qur'an ۶- Dictionnaire general biographie ۷- جلد ۱۱ Britannica ۸- مروج الذهب مسعودی جلد۱ ۹- قاموس کتاب مقدس ۱۰- تورات ۱۱- اخبار الحکماء قفطی ۱۲- ترجمۀ کنزالحکمه شهر زوری ۱۳- المنجد قسمت اعلام ۱۴- مفردات راغب ۱۵- مثنوی مولوی ۱۶- حدیقة سنائی ۱۷- دیوان خاقانی.</ref>.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص102-106.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010214.jpg|22px]] [[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|'''اعلام قرآن''']]
{{پایان منابع}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۶

ادریس در دانشنامه معاصر قرآن کریم

از پیامبرانی که نامش دو بار در قرآن آمده است. بر اساس روایات، از تبار شیث بود و در روزگاری میان حضرت آدم و حضرت نوح، دعوت به یکتاپرستی می‌کرد. بیشتر نویسندگان عرب، لفظ ادریس را از ماده «د ر س» دانسته‌اند و معتقدند که به واسطه کثرت علم، نام ادریس به وی داده شده است. زمخشری آن را عربی اصل نمی‌داند.

نولدکه مستشرق آلمانی اصل لفظ را عبری می‌داند که به وسیله سریان‌ها به اعراب رسیده و صورت عربی به خود گرفته است[۱]؛ نویسندگان عرب معتقدند که ادریس، همان «اخنوخ» یا «خنوخ» است که در تورات آمده است و برخی از قدما ادریس را با «هرمس» یونانی یکی پنداشته‌اند.

نام او دو بار در قرآن آمده. یک بار تنها در کنار پیامبران دیگر به عنوان اسوه‌ای از صابرین و صالحین ذکر شده: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ[۲] و بار دیگر در سوره مریم که از او با عنوان پیامبری راستگو و بلند مرتبه یاد شده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا[۳].

اشاره کوتاه قرآن و اطلاعات محدود درباره ادریس سبب شده است که شخصیت واقعی او با داستان‌ها و افسانه‌های ملل گوناگون به هم درآمیزد. بر اساس بعضی منابع که اغلب مبتنی بر اسطوره است، او نخستین کسی است که با قلم نوشت و نخستین معلم است. از علوم متعدد آگاهی داشت و علم پزشکی و نجوم را بنیان نهاد و اولین کسی است که جامه پوشید و به دیگران جامه دوختن آموخت. عمری طولانی داشت و تقوی و پارسایی او تا جایی بود که فرشتگان او را ستوده‌اند.

در روایات داستانی، استفاده از سلاح، ترازو، تأسیس علم نجوم و رمل و ساختن شهرها و اهرام به او نسبت داده شده است.

ادریس در ۳۶۵ سالگی به آسمان صعود کرد و با ملک‌الموت همنشین شد، فرشته مرگ، جان او را ستاند و سپس به فرمان خدا او را به زندگی برگرداند و او در بهشت ماندگار شد[۴]؛ بعضی گفته‌اند که وی را به آسمان بالا بردند، ولی چون از علایق دنیوی یک سوزن و کمی نخ همراه داشت، نتوانست از آسمان چهارم فراتر رود[۵]. بعضی از منابع اسلامی، زندگی ادریس را به گونه‌ای به پیامبر اسلام و دوره بعد از اسلام پیوند می‌دهند از جمله دیدار حضرت پیامبر با ادریس در شب معراج در آسمان چهارم و این که ادریس پیامبر را، برادر خود و پیامبر صالح خوانده است.

نام ادریس در زبان فارسی، جلوه درخشانی دارد. بیشتر فارسی‌نویسان در آثار خود، مفاهیمی آکنده از پند و اندرزهای ادریس را گنجانده‌اند. برخی به دانش ادریس نظر داشته و به حکمت وی پرداخته و با اشاراتی درباره ارزش نهادن به علم و ادب، زراندوزی را نکوهیده‌اند و برخی نیز به صعود او به آسمان و رفتن به بهشت توجه کرده‌اند[۶].[۷]

ادریس در قرآن مجید

در قرآن مجید، فقط دو بار نام ادریس یاد شده یکی در آیه ﴿قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا[۸] از سوره مریم و دیگر در آیه ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ[۹] از سوره انبیاء. در آیه اخیر فقط اسم ادریس میان اسماء پیغمبران دیگر مذکور است و در سوره مریم وی به وصف صدیق موصوف و پیغمبری معرفی گردیده که به مکان علّی (جائی بلند) او را خداوند بالا برده است.

بیضاوی نخست مکان علّی را شرف نبوت تفسیر می‌کند و سپس با صیغه مجهول (قیل) عقیده دیگران را نسبت به مکان علّی که آسمان چهارم یا آسمان ششم یا بهشت باشد بیان می‌نماید.[۱۰]

داستان خنوخ یا اخنوخ در تورات

«یارد» صد و شصت و دو سال بزیست و خنوخ را آورد و «یارد» بعد از آوردن خنوخ هشتصد سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد و تمامی ایام «یارد» نهصد و شصت و دو سال بود که مرد و خنوخ شصت و پنج سال بزیست و «متوشالح» را آورد و خنوخ بعد از آوردن «متوشالح» سیصد سال با خدا راه می‌رفت و پسران و دختران آورد و همه ایام خنوخ سیصد و شصت و پنج سال بود و خنوخ با خدا راه می‌رفت و نایاب شد زیرا خدا او را بر گرفت: (سفر تکوین باب پنجم فقرات ۱۸ تا ۲۶)[۱۱]

بیان اقوال راجع به ریشه لفظ ادریس

بیشتر نویسندگان عرب، لفظ ادریس را مشتق از («دَرَس» دانسته‌اند و معتقدند که به واسطه کثرت علم، نام ادریس به وی داده شده است، عده‌ای می‌گویند که چون ادریس از چشم مردم ناپدید شد نام وی از دروس به معنی ناپدید شدن اشتقاق یافته، ولی بیضاوی اشتقاق ادریس را از لفظ «درس» و بالنتیجه عربی بودن آن را تصدیق ندارد و همچنین زمخشری و جوالیقی آن را عربی الأصل نمی‌دانند اما «نولد که» مستشرق آلمانی به عربیت این لفظ معتقد است و «لرد جفری» هم طرفدار عقیده اوست «نولدکه» اصل لفظ را عبری می‌داند که به وسیله سریان‌ها به اعراب رسیده و صررت عربی به خود گرفته است.

بعضی از لغویون یهود و مسیحی، با توجه به اشتقاق ادریس از «درس» ادریس را بر اخنوخ یا خنوخ منطبق ساخته و وضع حکمت را به اخنوخ نسبت داده‌اند همچنین «جی‌جر» به استناد آیه ۵ از باب ۱۱ مدراش که مفاد آن با آیه ۵۹ از سوره مریم نزدیک است، اخنوخ و ادریس را یکی می‌داند. «آلبرت» ادریس را مشتق از حروفPoemanotres یکی از کتب معروف «هرمس» حکیم مصری یا خداوند حکمت مصری می‌داند. (به عقیده «مونتگومری» ادریس همان «آتراهاسیسAtrahasis» بابلی است که نوح بابل به شمار می‌آید.

نویسندگان عرب معتقدند که ادریس همان «اخنوخ، تورات است و برخی از قدما، ادریس را «هرمس» حکیم یونانی پنداشته‌اند.

مصریان خدائی بنام «هرمس» داشته‌اند که خط و صرف و نحو و علوم را به وی نسبت می‌داده‌اند نام کامل او«Trismegiste» است و به زعم ایشان ۴۲ کتاب بر وی نازل شده است.

بعضی نویسندگان عرب، ادریس را با وجود این که در نام پدر و زمان زندگی با اخنوخ مشترک می‌دانند او را غیر از اخنوخ می‌شناسند.

به هرحال برحسب قصص موجود، ادریس، پسر «یارد» است ولی معلوم نیست که «یارد» همان پدر «اخنوخ» و جد پدر نوح باشد.[۱۲]

قصهادریس بنا بر نقل مفسرین قرآن

ادریس بن یردو یا ادریس بن یارد یا ادریس بن یارید پادشاه و پیغمبر بوده و به لحاظ نبوت، ۳۰ صحیفۀ آسمانی به او وحی گردیده و از نظر سلطنت، بر مصر تسلط یافته و با نواده‌های قینان که در مصر به فساد دست زده بودند جنگیده و اولین کسی است که برای جهاد در راه خدا بر اسب سوار شده است.

ادریس، از جهت علمی نیز در داستان‌های اسلامی اهمیتی به سزا دارد. او اولین کسی است که خط نوشته و لباس دوخته و لباس پوشیده و نخستین کسی است که شهر بنا کرده وعلم نجوم و تقویم نیز به وسیله او شروع شده است و برای این که اسرار الهی کشف نشود کتب علمی ادریس در دریا افکنده شد.

می‌گویند ادریس سیصد و شصت و پنج سال در زمین زیست و تقوی و پارسائی او تا جائی بود که فرشتگان اورا ستوده‌اند وملک الموت به اذن خداوند در صورت انسانی خدمت ادریس شرفیاب شد و ادریس که صائم الدهر بود، هنگام افطار، تا سه روز ملک الموت را به خوان خود دعوت کرد. ملک الموت امتناع ورزید و چون ادریس ملک الموت را شناخت از او خواست که روح او را قبض کند و پس از یک ساعت به بدن او بازگرداند، ملک الموت این کار را در هنگام غروب آفتاب انجام داد. سپس ادریس از ملک الموت خواست که او را به آسمان برد و در آسمان نخست ورود به دوزخ را خواستار شد و پس از عبور از دوزخ درخواست کرد که به بهشت داخل گردد و چون وارد بهشت شد، دیگر به خروج از بهشت راضی نگردید و چون کسی را از بهشت اخراج نمی‌کنند، همچنان در بهشت جاودان مانده است. و چون یک ساعت طعم مرگ را چشیده از قاعده کل نفس ذائقة الموت بیرون نمانده است.

بعضی گفته‌اند که وی را به آسمان، بالا بردند ولی چون از علائق دنیوی یک سوزن و کمی نخ همراه داشت، نتوانست از آسمان چهارم فراتر رود. بعضی گفته‌اند که ادریس قبل از قیام قیامت، به زمین باز خواهد گشت و خواهد مرد و برخی گفته‌اند که هنگام نفخ صور از شدت ترس مدتی مدهوش خواهد گردید.

باری داستان ادریس از جهاتی با داستان‌های مهر پرستان قرابت دارد، چه مدت شماره سال عمر او سیصد و شصت و پنج است و قبض روح وی هنگام غروب آفتاب انجام یافته و فعلا هم در آسمان چهارم، یعنی در ملک خورشید اقامت دارد. به علاوه به موجب یکی از روایات، وی از ملک نگهبان خورشید خواسته است که وی از عزرائیل مهلت بگیرد، اما چون عزرائیل، اجابت این مسئول را غیر مقدور دانسته و چون هنگام قبض روح او غروب خورشید تعیین شده است، هر روز او را ملک حافظ خورشید به مشرق آفتاب منتقل می‌کند و هنگامی که از مشرق جهان خورشید غروب کند او به مغرب منتقل می‌گردد و به این ترتیب وی همیشه زنده است.

«نولد که» در یکی از اقوال خود معتقد است که ادریس مخفف «اندریاس» می‌باشد ولی هویت اندریاس را صریحا معرفی نکرده و شاید احتمال می‌داده که وی اندریاس مذکور در انجیل باشد که در سکیثیه و یونان و آسیای صغیر به نشر دعوت مسیح مشغول بوده و از حواریون دوازده گانه به شمار میرفته و در اخاثیه به دار آویخته شده است.

«هارتمان» معتقد شده که ادریس همان «اندریاس» آشپز اسکندر بوده که بر حسب افسانه‌ها، روزی ماهی در آب چشمه‌ای می‌شست و ماهی زنده گردید و آندریاس از آن آب معجزه آسا نوشید و در نتیجه نوشیدن آب حیات، جاودان شد. آنچه مسلم است شخصیتی که از جهت صدق و نبوت به مقام خاص نائل گشته و نام وی ادریس یا نزدیک به ادریس بوده وجود داشته است. از جانب دیگر شک نیست در این که داستان‌های اخنوخ و هرمس و آندریاس، آشپز اسکندر به هم آمیخته و داستان ادریس را به وجود آورده است.[۱۳]

داستان هرامسه آمیخته به قصهادریس

  1. هرمس اول: ابومعشر می‌نویسد: هرامسه بسیار بودند لیکن افضل و اعم آنها سه نفرند، اول، هرمس اول که قبل از طوفان بوده و نبیره کیومرث است به عبری او را «اخنوخ» گویند و به عربی ادریس نامند. این هرمس اول کسی است که از موجودات علوی سخن گفته و از حرکات کواکب و سیر آنها خبر داده و برای عبادت پروردگار، هیاکل بنا نموده. باز ابومعشر می‌گوید: هرمس اول کسی است که علم طب به مردم آموخته و اشعار در بیان موجودات علوی و سفلی گفته و به ملت خود تعلیم داده. هرمس از طوفان و آفات سماوی پیش از وقوع آن خبر داده و در صعید مصر، اهرام و مداین بنا کرده و به جهت محافظت علوم و مصون بودن آن از طوفان در «برابی»[۱۴] بنائی ساخته و جمیع علوم آن زمان را آنجا نوشته و آلات صناعات را منقوش داشته است. هرمس اول، کسی است که اختراع کتب کرده و خیاطت را به مردم آموخته است. می‌گویند سی صحیفۀ آسمانی بر او نازل شده است.
  2. هرمس دوم: هرمس دوم که معروف به «هرمس» بابلی است، بعد از طوفان بوده و در شهر «کلدانیین» اقامت داشته. این هرمس استاد فیثاغورت است. او اول کسی است که بعد از نمرود بنای بابل را نهاد و در علم طب و فلسفه، مهارتی به سزا داشت و به طبایع اعداد آشنا بود و آنچه را از علوم و صنایع که در زمان طوفان از میان رفته بود، تجدید کرد و به مردم آموخت. می‌گویند. شهر «کلدانیین» شهر فلاسفه مشرق زمین بوده است.
  3. هرمس سوم: هرمس سوم نیز بعد از طوفان بود. کتابی در شرح حال حیوانات «ذات السموم» نوشته و غالب اوقات خود را به مسافرت در بلاد و سیاحت و مشاهده احوال و طبایع عباد می‌گذرانیده و به علم کیمیا و سایر علوم غریبه هم آشنا بوده و «اسقلیبوس» در نزد او تلمذ کرده. محل تولدش شهر «منف» بوده که تا فسطاط دوازده میل مسافت داشته و تا قبل از بنای اسکندریه مرکز علم و حکمت بوده است. پس از آن، دارالحکمة به اسکندریه انتقال یافته است.

هرمس، معرّب آرمس است و آرمس به لغت یونانی به معنی عطارد است و نیز او را «ارسمین، گویند که عربی آن ادریس است و به لغت عبری اخنوخ بن اخنوخ پسر تارج بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم(ع) است. هرمس شاگرد «آغاثاذیمون» مصری بوده که یکی از انبیاء یونان و مصر است. «آغاثاذیمون»، اوریاء دوم است و ادریس اوریاء سوم. ترجمه آغاثاذیمون، نیکبخت است. هرمس سوم غالب معمورۀ زمین را سیاحت کرد و پس از آن به مصر مراجعت نمود و در سن هشتاد و دو سالگی از دنیا رحلت کرد و آیه مبارکه ﴿رَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا[۱۵]منزل در حق ادریس است. ادریس به غالب لغات معموله زمان خود آشنا بود و هر قومی را به زبان خود آنها به سوی توحید دعوت می‌نمود.

ابتداء ظهور علم نجوم را به ادریس نسبت می‌دهند. ادریس یا هرمس سوم شهرهای متعدد بنا کرده که کوچک‌تر آنها شهر «رها» است. هرمس برای هر اقلیمی، سنتی برقرار ساخت که مناسب حال آن اقلیم و آن بلد بود. ملوک ربع مسکون، طوق اطاعت و بندگی او را گردن نهادند. هرمس دائما مردم را دعوت به توحید و پرستش پروردگار می‌نمود و آنان را از دوستی دنیا برحذر می‌داشت و تحریص به امر آخرت می‌کرد و به اعمال نیک و عدالت و دوستی راهنمائی می‌فرمود. نماز خواندن و روزه گرفتن ایام معین را به مردم یاد داد و همچنین اداء زکوة و اعانت به فقراء را به آنها آموخت و با دشمنان دین جهاد کرد. هرمس در خصوص نظافت و پاک بودن از حیض و نجاست و جنابت و مس اموات، سخت‌گیری می‌کرد. هرمس خوردن گوشت خوک و شتر و خر و سگ و انواع مسکرات را بر امت خود حرام نمود و از خوردن چیزهائی که مضر به دماغ است از قبیل پیاز و باقلا منع کرد و کسانی را که برخلاف احکام مذکوره عمل می‌کردند، به شدید‌ترین عقوبت مجازات می‌داد. هرمس اعیاد متعددی برقرار داشت و در موسم اعیاد، نمازها و قربانی‌ها مقرر کرد از جمله اعیاد برقراری هرمس یکی موقع دخول آفتاب در هر برج بوده است و دیگر از اعیاد، موقع رؤیت هلال و اوقات قرانات ستارگان و دخول کواکب به خانه شرف و همچنین وقت نظرات آنها به یکدیگر بود. هنگام اعیاد، برای تقرب به حق تعالی مقررات ذبیحه کردن را به مردم یاد داد. هرمس مردم را به آمدن پیغمبران از جانب خدا مژده داد و صفات انبیاء به حق را بیان کرد.

هرمس یا ادریس که او را مثلث الحکمه نیز می‌نامند قطع نظر از مقام نبوت، سلطان و حکیم هم بوده و چون دارای سه صفت است معروف به لقب مثلث الحکمه شده است.

هرمس وصایائی هم به «آمون ملک» کرده است.

باز «شهر زوری» درباره او می‌نویسد: «شریعت هرمس که گاهی در قرآن از آن تعبیر به ملت حنیفه شده است و گاهی به دین القیمه تمام روی زمین را از شمال و جنوب، مشرق و مغرب فراگرفت، به طوری که باقی نماند احدی مگر آنکه متدین به دین او گردید. قبله هرمس نقطه جنوب سمت خط نصف النهار بوده است».

برخی از دانشمندان اسلامی تقسیم زمین را به چهار ربع و همچنین تقسیم مردم را به سه طبقه (روحانیون، سلاطین و لشکریان، کشاورزان و پیشه وران) منسوب به ادریس پنداشته‌اند و بعضی از حکماء گفته‌اند که ادریس در بابل متولد شده و از متولیان هفتگانه معابد بوده و معبد عطارد را نگهبانی می‌کرده و از بابل به مصر افتاده و در آنجا سلطنت و نبوت داشته است. عده‌ای هم نام یونانی عطارد را «اتریمیس» نوشته و ادریس را از آن مأخوذ پنداشته‌اند و شاید اتریمیس مقلوب «ارتمیس» باشد.

مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد: اخنوخ همان ادریس پیغمبر(ع) است که سیصد سال یا بیشتر در روی زمین زیسته و صابئه، او را هرمس می‌نامند و هرمس به یونانی نام عطارد است و باز می‌گوید بر ادریس سی صحیفه آسمانی نازل شد و پیش از او بیست و یک صحیفه بر آدم و بیست و نه صحیفه برشیث(ع) نازل شده بود.

بنابر نقل بریتانیکا، اولین ماخذ نام هرمس ومحل ظهور او معلوم نیست و قدیم‌ترین معبد وی شاید در «آرکادیا» یکی از سرزمین‌های یونان بوده است و خداوند کشت و گله معروف می‌شده.

در داستان «ایلیاد» از هرمس به عنوان راهنمای ارواح مردگان به «هادس» «جهان زیرزمین» یاد شده و در افسانه «اودیسه» وی خدواند رؤیا و پیامبر خدایان است. به تدریج حفظ طرق هم بر عهده او قرار میگیرد و خداوندتجارت هم می‌شود و همچنین خداوند فصاحت و خداوند موسیقی هم هست و آلت موسیقی «کیتارا» منسوب به اوست. از جانب دیگر هرمس یکی از عناوین «توث» خداوندحکمت مصری است که از جمله اوصاف وی «دو بار توانا و سه بار توانا و پنج بار توانا» است و به تدریج هرمس تریس مجیست Hermes triamegiste» معرفی شده و از مقام خدائی تنزل یافته و رتبه نبوت و حکمت پیدا کرده و بر او چهل و دو صحیفه نازل گشته و نعمت سلطنت هم براو ارزانی شده است.

عدد چهل و دو خاطره چهل و دو عضو دادگاه «اوزیریس» را به خاطر می‌آورد که آن هم به نوبه خود ناشی از تعداد نواحی چهل و دوگانه مصر است. از قرن سوم میلادی مجموعه‌ای به نام مجموعه «Hermetique» زبانزد نویسندگان بوده لکن آن مجموعه از میان رفته و کتابی به نامHermes poemandres»» در دست است و مطالبی هم از صحف هرمس در برخی از آثار عرب به چشم می‌خورد و کتابی به نام «معاتبة النفس» هم منسوب به اوست که «ولایشر» در ۱۸۷۰ آن را به طبع رسانیده است [۱۶].[۱۷]

پانویس

  1. اعلام قرآن، ص۱۰۰.
  2. «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
  3. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۶-۵۷.
  4. جامع البیان، ج۴، ص۹۴۹ و ۹۵۱.
  5. اعلام قرآن، ص۱۰۱.
  6. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۳۲۹
  7. رهبریان، محمد رضا، مقاله «ادریس»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 187.
  8. «بگو: کسانی که در گمراهی به سر برند، باید که (خداوند) بخشنده به (زمان و مهلت) آنها نیک افزونی دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده داده‌اند- یا عذاب یا رستخیز- ببینند و خواهند دانست چه کسی دارای جایگاهی بدتر و سپاهی ناتوان‌تر است» سوره مریم، آیه ۷۵.
  9. «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
  10. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 99.
  11. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص99.
  12. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص99-100.
  13. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص101-102.
  14. برای جمع بربا، لفظی است قبطی، یا قوت می‌نویسد عبارت است از قصور بسیاری که در مواضع متعدد در صعید مصر بنا شده است و صور حیوانات را به اشکال مختلف در آن قصور به سنگ نقش کردند به طوری که رؤس بعضی چسبیده به بدن دیگری است.
  15. «و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۷.
  16. مآخذ این مقال ١- دائرة المعارف اسلامی (به زبان فرانسه) ۲- دائرة المعارف بستانی ۳- تفسیر تبیان ۴- عرائس التیجان ثعلبی ۵- The Foreign Vocabulary of the Qur'an ۶- Dictionnaire general biographie ۷- جلد ۱۱ Britannica ۸- مروج الذهب مسعودی جلد۱ ۹- قاموس کتاب مقدس ۱۰- تورات ۱۱- اخبار الحکماء قفطی ۱۲- ترجمۀ کنزالحکمه شهر زوری ۱۳- المنجد قسمت اعلام ۱۴- مفردات راغب ۱۵- مثنوی مولوی ۱۶- حدیقة سنائی ۱۷- دیوان خاقانی.
  17. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص102-106.

منابع