بحث:عصمت اهل بیت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''عصمت اهل بیت{{ع}}'''، به معنای [[مصونیت]] خاندان [[پیامبر خاتم]]{{صل}} از [[گناه]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و [[نسیان]] است. بر اساس اصطلاح [[قرآنی]] و [[روایی]] [[اهل بیت]]، تنها شامل [[حضرت فاطمه]]{{س}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} می‌شود. از آیات قرآن چنین استفاده می‌شود که گستره عصمت اهل بیت و حضرت فاطمه {{س}}، همانند [[عصمت پیامبرخاتم]]{{صل}} در [[مصونیت]] از انواع گناهان صغیره و کبیره، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] است. [[آیه تطهیر]] و [[آیه مباهله]] دال بر عصمت اهل بیت هستند.
== آیه ابتلا ==
{{اصلی|آیه ابتلا}}
قبل از [[استدلال]] به آیه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و چگونگی دلالت این آیه بر [[عصمت امامان]] لازم است مراد از سه واژه [[امام]]، [[عهد]] و [[ظلم]]، مشخص گردد سپس [[میزان]] دلالت [[آیه]] بررسی شود.


== معناشناسی ==
'''معناشناسی امام و مراد از آن در آیه''': امام جمع "اَم" و جمع آن "[[ائمه]]" هم می‌باشد و آن، جمع مکسر است. امام، یعنی هرکسی یا چیزی که قومی به او [[اقتدا]] کنند و مقدم در امور گردد، مثل [[پیغمبر]] یا [[خلیفه]] او یا [[قرآن]] به پیشوای [[کفر]] هم امام گفته می‌شود مثل:
=== [[عصمت]] ===
{{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref><ref>ر. ک: العین، ج۸، ص۴۲۸-۴۲۹؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴-۲۶؛ الصحاح، ج۵، ص۱۸۶۶؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۵.</ref>.
==== معنای لغوی ====
{{اصلی|عصمت در لغت}}
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


==== در اصطلاح [[متکلمان]] ====
[[دانشمندان]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در [[تفسیر]] واژه امام که [[خداوند]] آن را به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[عطا]] کرده است، وجوهی را ذکر کرده‌اند.
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>


=== [[اهل بیت]] ===
'''تقریر [[فخر رازی]]''': جناب فخر رازی و بعضی از [[مفسرین]] اهل سنت در بیان مراد [[خدای متعال]] از اعطای [[امامت]] به حضرت ابراهیم {{ع}} می‌گویند: حضرت ابراهیم کسی است که جمیع طوایف و [[ملل]] به [[فضل]] او اعتراف دارند و [[مشرکین]] و [[یهود]] و [[نصاری]] به [[فضیلت]] او و فرزندانش معترفند، لذا خداوند اموری را از قول [[حضرت محمد]] {{صل}} برای مشرکین و یهود و نصاری حکایت کرد تا [[مطیع]] دینش گردند به بیان ذیل:
==== معنای لغوی ====
# وقتی خداوند [[ابراهیم]] {{ع}} را به بعضی از [[تکالیف]] [[امر]] نمود و او [[وفا]] کرد، [[نبوت]] و امامت را به او عطاکرد، لذا به مشرکین و یهود و نصاری گوشزد می‌کند که خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] در [[انقیاد]] از [[فرمان]] اوست.
{{اصلی|اهل بیت در لغت}}
# [[خداوند]] با بیان این [[آیه]]، به همه گوشزد می‌کند که اگر طالب این [[مقام]] هستند باید [[عناد]] را ترک کنند.
اهل بیت، ترکیبی از دو واژۀ "[[اهل]]" و "[[بیت]]" است. کلمۀ [[اهل]] معمولاً با توجه به مضاف‌الیه خود معنی می‌شود، "[[أهل]] الرجل" [[قبیله]] و [[نزدیکان]] او هستند. به [[همسر]] مرد نیز [[اهل]] او گفته می‌شود. "[[أهل]] الأمر" والیان و [[فرمانروایان]] هستند و "[[أهل]] الاسلام" [[مسلمانان]] هستند و گاهی به [[خواص]] و نزدیک‌ترین افراد به شخص، "اهل الرجل" گفته می‌شود و "أهل البیت" به معنی ساکنان [[خانه]] یا اتاق است<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۵۰؛ لسان العرب، ج۱۱، ص۲۹.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اهل بیت - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اهل بیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲ ص ۶۶۵.</ref>
# [[حج]] از خصایص [[دین]] [[محمد]] {{صل}} است؛ خداوند از [[ابراهیم]] {{ع}} این مطلب را حکایت کرد تا برای [[یهود]] و [[نصاری]] در انقیاد مقابل حج، [[حجت]] باشد.
# برگرداندن [[قبله]] به [[کعبه]] برای یهود و نصاری سخت آمد. خداوند آن را قبله [[حضرت ابراهیم]] معرفی کرد تا موجب زوال [[کینه]] از [[قلوب]] آنان شود، چون آنان به [[فضیلت]] حضرت ابراهیم {{ع}} اعتراف دارند.
# بعضی از [[مفسرین]] ابتلای ابراهیم {{ع}} را به تنظیف [[بدن]] [[تفسیر]] کردند تا [[مشرکین]] آن را برگزینند و با [[خون]] به [[نظافت]] نپردازند.
# بعضی از مفسرین کلمات را به [[صبر]] ابراهیم در مقابل امتحانات [[خدا]]، مثل نظر کردن به ماه و [[خورشید]]، [[مناظره]] با [[بت پرستان]]، [[ذبح]] [[اسماعیل]] و القای در [[آتش]] تفسیر کرده‌اند که موجب از بین رفتن کینه یهود و نصاری و مشرکین می‌شود تا به خاطر فضیلت حضرت ابراهیم {{ع}} شبیه او شوند و از [[حضرت محمد]] {{صل}} [[پیروی]] کنند. اینها وجوهی است که خداوند [[قصه]] حضرت ابراهیم را ذکر کرده است<ref>ر. ک: تفسیر کبیر، ج۳و ۴، جزء ۴، ص۳۶-۳۷؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۵۸۸-۵۸۹؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۴.</ref>.


در مجموع واژه "[[اهل]]" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، [[خاندان]]، اقوام و [[خویشان]]، عیال و [[فرزندان]]، [[ملت]] و [[امت]] و... آمده است<ref>بصائر ذوی التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳ ـ ۸۴.</ref> و قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و [[الفت]] داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است.
[[فخر رازی]] بعد از بیان وجوه فوق می‌گوید: [[اهل]] تحقیق می‌گویند، مراد از [[امام]] در این آیه، [[نبوت]] است؛ به چند [[دلیل]]:
# {{متن قرآن|لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد بر اینکه [[خداوند تعالی]] او را برای همه [[مردم]] امام قرار داد. این مطلب در مورد [[رسول اکرم]] {{صل}} هم [[صدق]] می‌کند، چون از جانب خدا برای همه مردم هم [[نبی]] است و هم [[رسول]]، و او در باب [[شریعت]] مستقل است.
# لفظ دلالت دارد که او امام هر چیزی است و آن به ناچار نبی است.
# [[انبیا]] از جهت [[تبعیت]] [[خلق]]، برای آنها [[ائمه]] بودند؛ همانطور که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و [[خلفا]] هم [[ائمه]] هستند چون، بر محلی تکیه زده‌اند که بر [[مردم]] [[تبعیت]] از آنها [[واجب]] است و [[قضات]] و [[فقها]] و پیش‌نماز هم ائمه هستند چون دیگران به آنها [[اقتدا]] می‌کنند. گاهی [[امام]] به کسی گفته می‌شود که در [[باطل]] به او اقتدا کنند {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> مگر اینکه اسم امام به صورت اطلاق بر او شامل نیست و [[انبیا]] در اعلا مراتب [[امامت]] می‌باشند، لذا لفظ امام حمل بر [[نبوت]] می‌شود، چون در معرض [[امتنان]] ذکر شده، پس از بزرگ‌ترین نعمت‌هاست<ref>تفسیر کبیر، ج۳ و ۴، جزء ۴، ص۴۳.</ref>.


"[[بیت]]" نیز به معنای [[خانه]] و محل سکونت است<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۵۴۵‌، «بیت».</ref> و بدین ترتیب، ترکیب "[[اهل بیت]]" به معنای "ساکنان [[خانه]]" است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
'''بیان [[علامه طباطبایی]]''': علامه طباطبایی با نقد دو نظریه پیشین [[فخر رازی]] و [[دانشمندان]] [[اهل سنت]]، نظر [[دانشمندان شیعه]] را با این بیان تبیین می‌فرماید: قول [[خداوند]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> اشاره به قصه اعطای امامت است و این قصه در آخر [[عمر]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} - بعد از [[پیری]] و [[تولد]] [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] و اسکان اسماعیل و مادرش در [[مکه]] - رخ داده است. [[دلیل]] این مطلب [[کلام]] [[حضرت]] در آیه است که تقاضای {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} کرده، و حضرت ابراهیم {{ع}} قبل از تولد اسماعیل و اسحاق و [[بشارت]] [[ملائکه]] نمی‌دانست که دارای [[ذریه]] خواهد شد؛ ولی وقتی که ملائکه به او بشارت [[اولاد]] دادند، با آنها مأیوسانه سخن گفت که [[قرآن]] می‌گوید: {{متن قرآن|وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ * قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ * قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ * قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ}}<ref>«و آنان را از مهمانان ابراهیم آگاه کن * هنگامی که بر او وارد شدند و درودی گفتند (ابراهیم) گفت: ما از شما هراسانیم * گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم * گفت: آیا مرا نوید می‌دهید با آنکه به سالمندی رسیده‌ام؟ پس به چه نوید می‌دهید؟ * گفتند: ما به تو نویدی راستین می‌دهیم و از ناامیدان مباش» سوره حجر، آیه ۵۱-۵۵.</ref>؛


==== معنای اصطلاحی ====
و همینطور زوجه‌اش {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ * قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ * قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم * گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است! * گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۱-۷۳.</ref>.
[[اهل بیت]] در اصطلاح در مورد [[خاندان پیامبر اسلام]] به کار می‌‌رود و آنچه می‌‌توان بیان کرد این است که «[[بیت]]» در این ترکیب، به معنای [[خانه]] سنگی و گِلی که در [[مکه]] و [[مدینه]] از [[پیامبر]] به یادگار مانده، نیست؛ بلکه [[بیت]] [[نبوت]] و [[رسالت]] مراد است و منظور از [[بیت]] [[نبوت]]، [[خانه]]‌ای است که رابط بین [[زمین]] و [[آسمان]] است، نه [[خانه]]‌ای که بدن مُلکی [[پیامبر خدا]] {{صل}} در آن زیست می‌‌کرد، شب هنگام در آن می‌‌آرمید و [[همسران]] آن حضرت در آنجا سُکنا داشتند. در نتیجه، [[اهل]] این [[خانه]] کسانی هستند که با [[فضایل]] و کمالات معنوی [[پیامبر]]، ارتباط تام و کامل دارند<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فِنای مقربان]]، ج ۱، ص ۱۰۹-۱۱۱.</ref>.


== مصادیق [[اهل بیت]] ==
این دو [[آیه]] می‌رساند که آن دو [[مأیوس]] از [[ذریه]] بودند، لذا [[ملائکه]] با [[بشارت]] دادن به آنها به نوعی سخن گفتند که آرام گرفتند، لذا جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} گفته کسی است که [[اعتقاد]] به ذریه برای خود دارد و جمله {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ}} می‌رساند که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[امتحانات سخت]] را پشت سر گذاشت و بعد به [[امامت]] رسید، که از جمله این امتحانات [[ذبح]] [[اسماعیل]] بود {{متن قرآن|قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ... إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ * وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}} «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت * و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم) * و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! * تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم * بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود» سوره صافات، آیه ۱۰۲-۱۰۶.</ref> و [[ذبح]] [[اسماعیل]] در [[زمان]] [[پیری]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} رخ داد که [[قرآن]] می‌گوید: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ}}<ref>«سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.</ref> و منظور از [[ابتلاء]] به کلمات، ابتلای در فعل است نه قول، چرا که صفات [[انسان]]، در فعل ظاهر می‌شود، بر خلاف قول که احتمال [[صدق]] و [[کذب]] دارد و قول [[خدا]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} یعنی [[پیشوایی]] که [[مردم]] به او [[اقتدا]] کنند، لذا می‌بینیم عده‌ای از [[مفسرین]] آن را به [[نبوت]] [[تفسیر]] کرده‌اند، چون [[امت]] در [[دین]] به [[نبی]] اقتدا می‌کند، لکن این نظریه [[باطل]] است؛ چون:
{{اصلی|مصداق‌شناسی اهل بیت}}
[[اهل البیت]] دراصطلاح امروزی چه در میان [[شیعه]] و چه [[اهل سنت]] در مورد [[خاندان پیامبر]] {{صل}} به کار می‌‌رود لکن اختلافی که وجود دارد به دایرۀ شمول این ترکیب بر می‌‌گردد. از همین رو، یکی از بحث‌های رایج، مصداق "[[اهل بیت]]" در [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> است، مبنی بر اینکه [[اهل بیت]] چه کسانی‌اند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۶.</ref>.


نزد [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[مسلم]] است، [[اصحاب کساء]]؛ یعنی [[پیامبر]]، [[امام علی]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{ع}} مشمول عنوان [[اهل بیت]] هستند. اما عده ای از [[اهل سنت]] معتقدند علاوه بر این پنج نفر، [[همسران پیامبر]] نیز شامل می‌‌شود و عده ای دیگر قائل‌اند غیر از [[همسران]] آن حضرت، دیگران نیز شامل می‌‌شود. در مقابل، [[شیعه]] [[معتقد]] است افزون بر [[پنج تن آل عبا]]، [[امامان معصوم]] از [[نسل]] [[سیدالشهدا]] نیز داخل در این عنوان هستند هر چند که دوران [[رسول اکرم]] را [[درک]] نکرده باشند<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فِنای مقربان]]، ج ۱، ص ۱۰۹؛ [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۷۶ ـ ۹۵؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۵.</ref>.
'''اولاً'''، {{متن قرآن|إِمَامًا}} مفعول دوم برای {{متن قرآن|جَاعِلُكَ}} می‌باشد و اسم فاعل اگر به معنای ماضی باشد عمل نمی‌کند، بلکه هرگاه به معنای حال یا استقبال باشد عمل می‌کند، لذا {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} [[وعده خداوند]] به حضرت ابراهیم بر [[امامت]] [[آینده]] است، با اینکه این [[کلام]] [[وحی]] است و وحی بر غیر [[پیغمبر]] نازل نمی‌شود، لذا قبل از [[منصب امامت]] [[پیامبر]] بود، بنابراین [[امامت]] به معنای [[نبوت]] نیست.


با توجه به آنچه گفته شد، مصداق اهل بیت{{ع}}، [[حضرت فاطمه]]{{س}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} از نسل آن حضرت هستند که بر اساس [[آیه تطهیر]] همگی [[معصوم]] از هر گونه [[رجس]] و [[پلیدی]] اعم از [[گناه]]، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] خواهند بود.
'''ثانیاً'''، [[قصه]] امامت در آخر [[عمر]] [[ابراهیم]] {{ع}} بعد از [[بشارت]] [[ملائکه]] به [[اسماعیل]] و [[اسحاق]] بود و در [[زمان]] بشارت به [[اولاد]]، [[حضرت ابراهیم]] پیامبر بود، لذا امامت غیر از نبوت است و بعد از نبوت به آن نائل شد.


== [[گستره عصمت]] ==
'''ثالثاً'''، امامت، یعنی [[انسان]] به درجه‌ای برسد که غیرش از او در [[افعال]] و اقوال [[تبعیت]] کند و معنا ندارد که [[خداوند]] به پیامبر [[واجب الاطاعه]] بگوید: {{عربی|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ نَبِيّاً}} پس امامت بر حسب [[باطن]]، نحو [[ولایتی]] است بر [[اعمال]] [[مردم]] و [[هدایت]] و ایصال آنها به سوی مطلوب به [[امر خداوند]]، برخلاف [[ارائه طریق]] که فقط [[شأن]] [[نبی]] و [[رسول]] است، پس امامت با این [[شرافت]] و [[عظمت]] به کسی داده نمی‌شود مگر [[سعید]] الذات، و کسی که متلبس به [[ظلم]] شود، سعادتش به هدایت غیر او وابسته است که [[قرآن]] می‌گوید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> که به قرینه مقابله بین [[هادی]] به [[حق]] و [[مهتدی]] به غیر، مهتدی بنفسه هادی الی الحق است.
=== گستره [[عصمت اهل بیت]] ===
بنا بر اینکه مراد از [[اهل بیت]]{{ع}} را در [[درجه]] [[اول]]، [[اصحاب کساء]] دانسته و به تبع آنها سایر [[ائمه]] را نیز داخل در عنوان [[اهل بیت]] کنیم، می‌توان گستره [[عصمت اهل بیت]]{{ع}} در [[قرآن کریم]] را از دو [[آیه تطهیر]] و [[مباهله]] به دست آورد که [[قدر]] متیقن بر [[عصمت]] از انواع [[معاصی کبیره]] و [[صغیره]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] [[دلالت]] دارد. هر چند در خصوص برخی [[اصحاب کساء]] می‌‌توان به [[عصمت]] ایشان از [[ترک اولی]]، [[نسیان]] و [[مصونیت]] از هر آنچه [[پیامبرخاتم]]{{صل}} را از آن [[معصوم]] می‌دانیم، [[معتقد]] شویم. مثل [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که در [[آیه مباهله]] با عنوان [[نفس]] [[پیامبر]] از او نام برده شده و روشن است که [[نفس]] [[پیامبر]]، همه [[مقامات]]، [[شئون]] و اوصاف آن [[حضرت]] را دارا خواهد بود پس از آنجا که به [[نص]] [[قرآن کریم]] [[رسول خدا]] [[معصوم]] از هر گونه [[گناه]]، [[خطا]]، [[اشتباه]] و نسیانی است، [[نفس]] آن [[حضرت]] هم از همه این امور [[معصوم]] خواهد بود. <ref>جهت کسب اطلاعات بیشتر، نک: مدخل گستره عصمت پیامبران و مدخل اثبات عصمت پیامبر خاتم{{صل}}.</ref>.


کیفیت [[استدلال]] به این [[آیات]] بر [[عصمت اهل بیت]]، در بخش [[اثبات عصمت اهل بیت]] از همین مدخل آمده است.
پس [[واجب]] است که [[امام]]، [[معصوم]] از ضلال و [[معصیت]] باشد، وگرنه غیر مهتد بنفسه است که قرآن می‌گوید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> افعال امام [[خیرات]] است که با [[تأیید الهی]] به سوی آن هدایت می‌جویند. این [[آیه]] دلالت دارد بر اینکه، آن چیزی که از فعل خیرات انجام می‌دهند به [[وحی]] [[باطنی]] و [[تأیید]] آسمانی است. بنابراین کسی که [[معصوم]] نیست [[امام هادی]] الی الحق نیست<ref>ر. ک: المیزان، ج۱، ص۲۶۷-۲۷۴.</ref>.


== اثبات عصمت اهل بیت ==
'''مراد از [[عهد الهی]]''': درباره واژه [[عهد]]، در میان [[اهل سنت]] و [[شیعه]] دو دیدگاه موجود است:
{{اصلی|اثبات عصمت اهل بیت}}
# '''[[نظریه]] اهل سنت''': [[دانشمندان]] اهل سنت مراد از عهد را در [[آیه]]، همان [[نبوت]] می‌دانند که به [[ظالمین]] نمی‌رسد؛ مثلا جناب [[آلوسی]] [[بغدادی]] و [[فخر رازی]] می‌گویند متبادر از عهد، همان [[امامت]] است و لکن امامت همان نبوت است که [[امانت الهی]] به دست بعضی از [[بندگان]] اوست، و امامت [[انبیا]] از [[ذریه ابراهیم]] {{ع}} [[جعل]] مستقلی ندارد، بلکه در ضمن نبوت و [[رهبری]] [[ابراهیم]] {{ع}} است که در [[زمان]] خاص آنها به آنان می‌رسد و این، موجب [[نقص]] در رتبه [[پیامبر]] ما [[حضرت محمد]] {{صل}} نیست<ref>ر. ک: تفسیر روح المعانی، ج۱، ص۵۹۳؛ تفسیر الکبیر، ج۳ و ۴، جزء ۴، ص۴۳؛ کشاف، ج۱، ص۱۸۴.</ref>.
اندیشمندان جهت [[اثبات عصمت]] پیامبر و امامان به [[ادله]]‌ای تمسک کرده‌اند.  
# '''نظریه شیعه''': [[علامه]] [[طبرسی]] و [[علامه طباطبایی]] مراد از عهد را در آیه مذکور امامت می‌دانند که در اواخر [[عمر]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و بعد از نبوت به آن [[حضرت]] اعطا گردید، لذا امامت و عهد در این آیه غیر از نبوت است<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰؛ المیزان، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. علامه طبرسی این معنا را به [[روایت]] [[مجاهد]] از [[امام صادق]] {{ع}} و [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن دو [[امام]] بزرگوار فرمودند: "مراد از عهد در [[آیه امامت]] است"<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰؛ المیزان، ج۱، ص۲۶۷.</ref>.


==== ادله قرآنی ====
'''مراد از [[ظلم]]''': ظلم، قرار دادن شیء است در غیر موضع خود، و اصل ظلم، [[جور]] و [[تجاوز]] از حد است و در [[قرآن]] [[عزیز]] به معنای [[شرک]] آمده<ref>غریب الحدیث، ج۱، ص۵۸ و ۲۰۲؛ صحاح، ج۵، ص۱۹۷۷؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳؛ تاج العروس، ج۸، ص۳۸۳؛ قاموس المحیط، ج۴، ص۱۴۵.</ref>. [[ظالم]] کسی است که [[حق]] را از راه خود دور می‌کند و در قرآن عزیز آمده: "چه کسی از حدود [[خدا]] تجاوز می‌کند". و به کافرین و شرک و [[ظلم به نفس]]، ظالم گفته می‌شود<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۹۵، غریب الحدیث، ج۱، ص۵۸ و ۲۰۲؛ تاج العروس، ج۹، ص۳۹۳؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.</ref>. بنابراین [[ظلم]] به معنای [[تعدی]] به حدود [[خدا]]، مثل [[کفر]]، [[شرک]] و [[گناه]] است.
[[آیات]] و [[روایات]] فراوانی بر [[عصمت پیامبر]] و [[امامان معصوم]] از جهت [[مقام نبوت]] و امامتشان دلالت دارند که در مدخل [[اثبات عصمت پیامبران]] و [[اثبات عصمت امام]] ذکر شده‌اند. با این حال در اینجا به دنبال آیات و روایاتی هستیم که به واسطه آنها بتوان عصمت اهل بیت{{ع}} که حضرت [[فاطمه]]{{س}} نیز یکی از انها است به [[اثبات]] رساند.


===== [[آیه تطهیر]] =====
'''دلالت آیه بر [[عصمت]]''': در چگونگی دلالت آیه بر عصمت، دیدگاه [[مفسرین]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] را ذکر می‌کنیم.
آیه تطهیر به بخشی از آیه سی و سوم [[سوره احزاب]] اشاره دارد: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}. در این آیه به [[اراده خداوند]] بر [[پاک]] گردانیدن [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} از [[پلیدی]] ([[رجس]]) تصریح شده است و علمای امامیه برای اثبات [[عصمت امامان]] به آن استناد می‌کنند. آیه با {{متن قرآن|إِنَّمَا}} که به تصریح لغویان، برای [[حصر]] است، آغاز شده و انحصار [[ارادۀ الهی]] به آنان را بیان می‌کند. تعبیر {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}} در پی {{متن قرآن|يُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ}} تأکیدی بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]] به دنبال دور شدن پلیدی‌هاست و {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} هرگونه پلیدی [[فکری]] و عملی اعمّ از [[شرک]]، [[کفر]]، [[نفاق]]، [[جهل]] و [[گناه]] را در برمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۱؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۴۲۲ - ۴۲۵.</ref>.


درباره مصداق [[اهل بیت]] در آیه تطهیر چند دیدگاه وجود دارد؛ برخی مصداق را تنها [[همسران پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌دانند؛ عده‌ای علاوه بر [[همسران]]، [[خمسه طیبه]] را هم داخل اهل بیت قرار داده‌اند، دیدگاه سوم، مصداق را تنها [[پنج تن آل عبا]] می‌داند که با بررسی احادیث نبوی؛سیاق [[آیه]]، [[روایات]] [[مفسر]] آن و [[دلایل]] دیگر مانند آیه مباهله و ... همین نظریه [[اثبات]] می‌شود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۶۱-۶۳؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تطهیر - سرمدی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[سید عباس صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید عباس]]، [[آیه تطهیر - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص ۲۵۷.</ref>.
'''دیدگاه اهل سنت'''


به یقین تطهیری که قرآن در این [[آیه]] بیان می‌کند، در درجه اول، تطهیر از آن چیزهایی است که خود [[قرآن]] آنها را [[رجس]] می‌داند. رجس در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن [[نهی]] می‌کند؛ هر چه که [[گناه]] شمرده می‌شود؛ می‌خواهد گناه اعتقادی باشد یا گناه [[اخلاقی]] و یا گناه عملی. اینها رجس و پلیدی است. این است که می‌گویند مفاد این آیه، دال بر عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن آنها از هر نوع [[آلودگی]] است<ref>مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۴، ص۹۱۳.</ref>. با [[اثبات]] طهارت و عصمت اهل بیت {{عم}}، نتایج مهمی در بحث [[امامت]] و [[ولایت]] قابل [[استنباط]] است. از جمله آنکه اهل بیت {{عم}} [[اسوه]] و مبین [[احکام الهی]] و معیار تفصیل [[حق]] از [[باطل]] محسوب می‌گردند. چنین فضیلتی ایجاب می‌نماید که [[مقام ولایت الهی]] به [[اذن خداوند]] متعین در آنان باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۸۵ و ۱۰۹.</ref>.
جناب [[فخر رازی]] می‌گوید: "[[امام]] کسی است که مقتدای [[مردم]] باشد. اگر از او گناه سر بزند، [[اقتدا]] به او [[واجب]] است و انجام [[معصیت]] بر ما واجب می‌شود و آن محال است چون معصیت، عبارت است از [[ممنوع]] بودن، و واجب، یعنی ترک آن ممنوع است و جمع بین آن دو محال است و جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد بر اینکه امام، از همه [[گناهان]]، [[معصوم]] است"<ref>تفسیر کبیر، ج۳ و ۴، جزء ۴، ص۴۴.</ref>.


===== [[آیه مباهله]] =====
صاحب [[روح]] البیان جناب شیخ [[اسماعیل]] حقی البروسوی می‌گوید: "این [[آیه]] [[دلیل]] است بر [[عصمت انبیا]] از کبایر در قبل و بعد از [[بعثت]]"<ref>روح البیان، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.
{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} <ref>«از آن پس که به آگاهى رسیده‌اى، هر کس که درباره او (عیسی مسیح) با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما هم نفس خود را، آن گاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>.


در [[شأن نزول]] این [[آیه]] چنین آمده که نصارای نجران با [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[عیسی مسیح]]{{ع}} [[مجادله]] نمودند و اصرار داشتند که چون [[عیسی]] پدر ندارد پس پسر خداست. [[خداوند متعال]] در [[پاسخ]] به آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ}} <ref>«مثَل عیسى نزد خدا، چون مثَل آدم است که او را از خاک بیافرید و به او گفت: موجود شو. پس موجود شد». سوره آل عمران، آیه ۵۹</ref>. یعنی اگر پدر نداشتن [[عیسی]]{{ع}} [[دلیل]] است که [[خدا]] پدر اوست، پس [[خدا]] باید هم پدر [[آدم]]{{ع}} باشد هم مادرش؛ چون او بدون پدر و مادر [[خلق]] شده است؛ در حالی که [[نصاری]] [[آدم]] را مخلوق [[خدا]] می‌دانند، نه [[فرزند خدا]].
جناب [[بیضاوی]] هم می‌گوید: "این آیه دلیل است بر عصمت انبیا از کبائر [[قبل از بعثت]] و اینکه [[فاسق]]، [[صلاحیت امامت]] ندارد"<ref>تفسیر البیضاوی، ج۱، ص۱۳۹.</ref>.


چون [[نصاری]] این [[استدلال]] [[قاطع]] را شنیدند، شروع کردند به آوردن توجیهات و سخنان غیر منطقی؛ لذا [[خداوند متعال]] از [[رسول خدا]] خواست که وارد [[مجادله]] نشود و در عوض از آنها بخواهد که اگر [[سخن]] خود را [[حقّ]] می‌دانید پس بیایید ما [[فرزندان]] خود را و شما [[فرزندان]] خود را، ما [[زنان]] خود را و شما [[زنان]] خود را، ما [[نفس]] خود را و شما نیز [[نفس]] خود را حاضر سازیم و از [[خدا]] بخواهیم که طرف [[باطل]] را نابود سازد. فردای آن [[روز]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}}، [[فاطمه]]{{س}} و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} را همراه خویش به [[مباهله]] آورد؛ لکن [[نصاری]] با دیدن چهره‌های [[نورانی]] آنها از انجام [[مباهله]] ترسیده و انصراف دادند.
جناب [[آلوسی]] [[بغدادی]] هم می‌گوید: "متبادر از ظلم، کفر است به دلیل {{متن قرآن|وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref> پس در آیه دلالتی بر عصمت انبیا از کبایر در قبل از بعثت، دلالتی وجود ندارد و دلیلی نیست که فاسق، برای [[خلافت]]، صلاحیت نداشته باشد"<ref>روح المعانی، ج۱، ص۵۹۳.</ref>.


حال اگر بخواهیم این افراد را بر [[آیه]] تطبیق نماییم، [[حضرت فاطمه]]{{س}} مصادق «نِساءَنا» است؛ [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} نیز مصداق «أَبْناءَنا» هستند و امّا [[علی]]{{ع}} نیز مصداق «أَنْفُسَنا» خواهد بود.
جناب [[زمخشری]] هم گفته: "در این آیه دلالت است بر اینکه فاسق صلاحیت امامت ندارد و شهادتش مقبول نیست و حکمش و خبرش قبول نمی‌شود و [[امام جماعت]] نمی‌شود"<ref>کشاف، ج۱، ص۱۸۴.</ref>.


دلالت این آیه بر عصمت اهل بیت{{ع}} را می‌توان از امر خود قرآن کریم به رسول خدا{{صل}} بر آوردن نزدیکان خویش جهت مباهله به دست آورد روشن است که این افراد نزد خدای متعال از جایگاهی ویژه برخوردار بوده‌اند که لعن و نفرینشان در درگاه الهی مستجاب بوده و چنین اثری را داشته که مسیحیان نیز با دیدن انها از ادامه دعوای خویش دست کشیده و منصرف شدند، رسیدن به چنین مقامی جز با اجتناب از گناهان و معاصی میسر نبوده و این  همان معنای عصمت است. علاوه بر اینکه عصمت تک تک آن افراد را میتوان از اموری دیگر نیز ثابت نمود به عنوان نمونه بر اساس نص این [[آیه]]، [[امام علی]]{{ع}} [[نفس]] خود [[رسول الله]]{{صل}} است و شکّی نیست که [[رسول خدا]] [[معصوم]] بود. پس کسی که به منزله نفس آن حضرت است هم باید [[معصوم]] باشد.
'''دیدگاه شیعه'''
 
جناب [[علامه]] [[طبرسی]] می‌گوید: "[[اصحاب]] ما (شیعه) به واسطه این آیه بر [[عصمت امام]] {{ع}} [[استدلال]] می‌کنند، چون [[خداوند سبحان]] از رسیدن [[عهد]] امات به [[ظالم]] [[نفی]] کرده است و کسی که معصوم نباشد ظالم است یا به نفس خود یا به غیر<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.</ref>.
 
اکنون این [[پرسش]] مطرح است که آیا اگر ظالمی [[توبه]] کند دیگر [[ظالم]] نامیده نمی‌شود و [[حکم]] [[آیه]] شامل او نمی‌شود؟ جواب این است که ظالم اگرچه توبه کند خارج نمی‌شود از شمول آیه او را در حال ظلمش، لذا وقتی از او [[نفی]] کرد در آن حال، بر او حکم کرده که هرگز به این [[عهد]] نمی‌رسد و آیه مطلق است و [[مقید]] به زمانی دون زمانی نیست، لذا ظالم اگرچه توبه کند به آن عهد نمی‌رسد"<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.</ref>.
 
[[علامه طباطبایی]] نیز می‌فرماید: همانا مراد از [[ظالمین]] در {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق کسانی هستند که از آنها یک ظلمی از [[شرک]] یا [[معصیت]] صادر شده باشد، اگرچه در برهه‌ای از عمرش باشد و بعد توبه کرده باشد. همانا [[مردم]] از نظر بهره [[عقلی]] چهار قسم‌اند:
# کسانی که همیشه ظالم بوده‌اند؛
# کسانی که در تمام [[عمر]] [[معصوم]] بوده‌اند؛
# کسانی که از اول عمر ظالم‌اند برخلاف آخر عمر؛
# برخلاف سوم، یعنی اول خوب بودند، ولی آخر عمر ظالم بوده‌اند. و [[حضرت ابراهیم]] شأنش بالاتر از این است که برای دو قسم اول و آخر تقاضای [[امامت]] کند، لذا دو قسم می‌ماند. [[خداوند]] یک قسم را نفی کرده است و آن قسم سوم است و یک قسم باقی می‌ماند و آن کسانی هستند که هیچ ظلمی از آنها صادر نشده است<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>.
 
[[علامه]] سپس به روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} [[تمسک]] می‌کند: امام صادق {{ع}} فرمود: همانا خداوند حضرت ابراهیم {{ع}} را قبل از اینکه [[نبوت]] [[عطا]] کند به [[مقام]] [[بندگی]] رساند و همانا خداوند قبل از اینکه او را به [[مقام رسالت]] برساند به او نبوت عطا کرد و همانا خداوند قبل از اینکه به او مقام [[خلیل]] دهد [[رسالت]] عطا کرد و همانا خداوند قبل از اینکه او را امامت عطا کند مقام خلیل را عطا کرد؛ پس وقتی تمام این موارد برای [[ابراهیم]] جمع شد فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: پس به خاطر بزرگی این [[مقام]] در چشم [[ابراهیم]] فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} [[امام]] فرمود: سفیه، نمی‌تواند امام [[پرهیزگار]] گردد<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۶؛ کافی، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>.
 
[[مرحوم علامه]] سپس چند نکته را از [[آیه]] استفاده می‌کند:
# [[امامت]] مجعول [[الهی]] است،
# امام باید [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] باشد،
# [[زمین]] هیچ‌وقت با وجود [[مردم]] از [[امام حق]] خالی نیست،
# امام باید نزد خدامؤید باشد،
# [[اعمال]] [[بندگان]] از امام محجوب نیست،
# امام لازم است به جمیع حوایج مردم از امور [[آخرت]] و [[دنیا]] [[آگاه]] باشد،
# محال است در میان مردم کسی مافوق امام باشد"<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.</ref>.
 
بنابراین به نظر می‌رسد با توجه به آرای [[اندیشمندان اسلامی]]، [[تفسیری]] که [[مفسرین]] [[شیعه]] از آیه ارائه می‌کنند با [[آیات قرآن]] و [[روایت]] تناسب دارد، زیرا:
# اگرچه واژه [[عهد]] هم [[نبوت]] و هم امامت را شامل است و [[ظالم]] هیچ بهره‌ای از امامت و نبوت ندارد، لکن واژه عهد با توجه به ذکر واژه امام در آیه، فقط امامت را شامل می‌شود.
# واژه [[ظلم]] از ماده اسم فاعل، به [[حکم]] آیه بر قامت هر که پوشانده شود [[لباس]] امامت را از او سلب می‌کند، اگرچه بعداً [[توبه]] کند؛ آن هم در هر برهه‌ای از از [[حیات انسانی]] و هر گناهی که باشد.
# آیه در مقام بیان [[امتنان]] و بیان [[نعمت]] جدید برای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} است و چون امامت در اواخر [[عمر]] آن [[حضرت]] به او [[عطا]] گردید، لذا امامت غیر از نبوت و بالاتر از آن است.
# حضرت ابراهیم این مقام را برای [[فرزندان]] خود نیز [[طلب]] کرد و می‌دانیم طبق [[قرآن]]، در [[زمان]] [[پیری]] به آن حضرت مژده فرزند داده شد و سپس به او عطا شد و اگر حضرت ابراهیم فرزند نداشت، معنا نداشت که برای فرزندان خود این مقام را طلب کند.
# مفهوم ظلم، همه [[گناهان]] ظاهری و پنهانی را در بر می‌گیرد. ظالم نیز هم شامل [[ظلم به نفس]] و هم شامل [[ظلم]] به غیر است و کلاً ظلم، همه [[گناهان]] را شامل است و این [[آیه]] می‌گوید: [[امام]] کسی است که نباید هیچ‌گونه ظلمی، نه ظاهری و نه پنهانی، از او سر زده باشد و این همان [[عصمت]] مطلق است.
# [[امامت]] مثل [[نبوت]] مجعول [[الهی]] است و با اکتساب و [[انتخاب مردم]] حاصل نمی‌شود.
# عصمت، امری خفی و فقط [[خداوند]] از آن باخبر است، لذا کسی که به نبوت یا امامت [[منصوب]] می‌گردد، [[معصوم]] است، چون امامت به غیر معصوم نمی‌رسد.
 
پس این آیه می‌تواند [[عصمت امامان]] [[شیعه]] را در تمام [[عمر]] از جمیع گناهان ثابت کند، چون با توجه به نکات هفت‌گانه فوق، [[امامان دوازده‌گانه]] مثل [[انبیا]] منصوب [[خدا]] می‌باشند و ادعای فرق میان این دو [[نصب]]، ادعایی بی‌دلیل است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۶۷-۱۷۹.</ref>.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳

آیه ابتلا

قبل از استدلال به آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱] و چگونگی دلالت این آیه بر عصمت امامان لازم است مراد از سه واژه امام، عهد و ظلم، مشخص گردد سپس میزان دلالت آیه بررسی شود.

معناشناسی امام و مراد از آن در آیه: امام جمع "اَم" و جمع آن "ائمه" هم می‌باشد و آن، جمع مکسر است. امام، یعنی هرکسی یا چیزی که قومی به او اقتدا کنند و مقدم در امور گردد، مثل پیغمبر یا خلیفه او یا قرآن به پیشوای کفر هم امام گفته می‌شود مثل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۲][۳].

دانشمندان اهل سنت و شیعه در تفسیر واژه امام که خداوند آن را به حضرت ابراهیم (ع) عطا کرده است، وجوهی را ذکر کرده‌اند.

تقریر فخر رازی: جناب فخر رازی و بعضی از مفسرین اهل سنت در بیان مراد خدای متعال از اعطای امامت به حضرت ابراهیم (ع) می‌گویند: حضرت ابراهیم کسی است که جمیع طوایف و ملل به فضل او اعتراف دارند و مشرکین و یهود و نصاری به فضیلت او و فرزندانش معترفند، لذا خداوند اموری را از قول حضرت محمد (ص) برای مشرکین و یهود و نصاری حکایت کرد تا مطیع دینش گردند به بیان ذیل:

  1. وقتی خداوند ابراهیم (ع) را به بعضی از تکالیف امر نمود و او وفا کرد، نبوت و امامت را به او عطاکرد، لذا به مشرکین و یهود و نصاری گوشزد می‌کند که خیر دنیا و آخرت در انقیاد از فرمان اوست.
  2. خداوند با بیان این آیه، به همه گوشزد می‌کند که اگر طالب این مقام هستند باید عناد را ترک کنند.
  3. حج از خصایص دین محمد (ص) است؛ خداوند از ابراهیم (ع) این مطلب را حکایت کرد تا برای یهود و نصاری در انقیاد مقابل حج، حجت باشد.
  4. برگرداندن قبله به کعبه برای یهود و نصاری سخت آمد. خداوند آن را قبله حضرت ابراهیم معرفی کرد تا موجب زوال کینه از قلوب آنان شود، چون آنان به فضیلت حضرت ابراهیم (ع) اعتراف دارند.
  5. بعضی از مفسرین ابتلای ابراهیم (ع) را به تنظیف بدن تفسیر کردند تا مشرکین آن را برگزینند و با خون به نظافت نپردازند.
  6. بعضی از مفسرین کلمات را به صبر ابراهیم در مقابل امتحانات خدا، مثل نظر کردن به ماه و خورشید، مناظره با بت پرستان، ذبح اسماعیل و القای در آتش تفسیر کرده‌اند که موجب از بین رفتن کینه یهود و نصاری و مشرکین می‌شود تا به خاطر فضیلت حضرت ابراهیم (ع) شبیه او شوند و از حضرت محمد (ص) پیروی کنند. اینها وجوهی است که خداوند قصه حضرت ابراهیم را ذکر کرده است[۴].

فخر رازی بعد از بیان وجوه فوق می‌گوید: اهل تحقیق می‌گویند، مراد از امام در این آیه، نبوت است؛ به چند دلیل:

  1. ﴿لِلنَّاسِ إِمَامًا دلالت دارد بر اینکه خداوند تعالی او را برای همه مردم امام قرار داد. این مطلب در مورد رسول اکرم (ص) هم صدق می‌کند، چون از جانب خدا برای همه مردم هم نبی است و هم رسول، و او در باب شریعت مستقل است.
  2. لفظ دلالت دارد که او امام هر چیزی است و آن به ناچار نبی است.
  3. انبیا از جهت تبعیت خلق، برای آنها ائمه بودند؛ همانطور که خداوند می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۵] و خلفا هم ائمه هستند چون، بر محلی تکیه زده‌اند که بر مردم تبعیت از آنها واجب است و قضات و فقها و پیش‌نماز هم ائمه هستند چون دیگران به آنها اقتدا می‌کنند. گاهی امام به کسی گفته می‌شود که در باطل به او اقتدا کنند ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۶] مگر اینکه اسم امام به صورت اطلاق بر او شامل نیست و انبیا در اعلا مراتب امامت می‌باشند، لذا لفظ امام حمل بر نبوت می‌شود، چون در معرض امتنان ذکر شده، پس از بزرگ‌ترین نعمت‌هاست[۷].

بیان علامه طباطبایی: علامه طباطبایی با نقد دو نظریه پیشین فخر رازی و دانشمندان اهل سنت، نظر دانشمندان شیعه را با این بیان تبیین می‌فرماید: قول خداوند در آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ...[۸] اشاره به قصه اعطای امامت است و این قصه در آخر عمر حضرت ابراهیم (ع) - بعد از پیری و تولد اسماعیل و اسحاق و اسکان اسماعیل و مادرش در مکه - رخ داده است. دلیل این مطلب کلام حضرت در آیه است که تقاضای ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي کرده، و حضرت ابراهیم (ع) قبل از تولد اسماعیل و اسحاق و بشارت ملائکه نمی‌دانست که دارای ذریه خواهد شد؛ ولی وقتی که ملائکه به او بشارت اولاد دادند، با آنها مأیوسانه سخن گفت که قرآن می‌گوید: ﴿وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ * قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ * قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ * قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ[۹]؛

و همینطور زوجه‌اش ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ * قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ * قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ[۱۰].

این دو آیه می‌رساند که آن دو مأیوس از ذریه بودند، لذا ملائکه با بشارت دادن به آنها به نوعی سخن گفتند که آرام گرفتند، لذا جمله ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي گفته کسی است که اعتقاد به ذریه برای خود دارد و جمله ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ می‌رساند که حضرت ابراهیم (ع) امتحانات سخت را پشت سر گذاشت و بعد به امامت رسید، که از جمله این امتحانات ذبح اسماعیل بود ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ... إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ[۱۱] و ذبح اسماعیل در زمان پیری حضرت ابراهیم (ع) رخ داد که قرآن می‌گوید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ[۱۲] و منظور از ابتلاء به کلمات، ابتلای در فعل است نه قول، چرا که صفات انسان، در فعل ظاهر می‌شود، بر خلاف قول که احتمال صدق و کذب دارد و قول خدا ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا یعنی پیشوایی که مردم به او اقتدا کنند، لذا می‌بینیم عده‌ای از مفسرین آن را به نبوت تفسیر کرده‌اند، چون امت در دین به نبی اقتدا می‌کند، لکن این نظریه باطل است؛ چون:

اولاً، ﴿إِمَامًا مفعول دوم برای ﴿جَاعِلُكَ می‌باشد و اسم فاعل اگر به معنای ماضی باشد عمل نمی‌کند، بلکه هرگاه به معنای حال یا استقبال باشد عمل می‌کند، لذا ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا وعده خداوند به حضرت ابراهیم بر امامت آینده است، با اینکه این کلام وحی است و وحی بر غیر پیغمبر نازل نمی‌شود، لذا قبل از منصب امامت پیامبر بود، بنابراین امامت به معنای نبوت نیست.

ثانیاً، قصه امامت در آخر عمر ابراهیم (ع) بعد از بشارت ملائکه به اسماعیل و اسحاق بود و در زمان بشارت به اولاد، حضرت ابراهیم پیامبر بود، لذا امامت غیر از نبوت است و بعد از نبوت به آن نائل شد.

ثالثاً، امامت، یعنی انسان به درجه‌ای برسد که غیرش از او در افعال و اقوال تبعیت کند و معنا ندارد که خداوند به پیامبر واجب الاطاعه بگوید: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ نَبِيّاً پس امامت بر حسب باطن، نحو ولایتی است بر اعمال مردم و هدایت و ایصال آنها به سوی مطلوب به امر خداوند، برخلاف ارائه طریق که فقط شأن نبی و رسول است، پس امامت با این شرافت و عظمت به کسی داده نمی‌شود مگر سعید الذات، و کسی که متلبس به ظلم شود، سعادتش به هدایت غیر او وابسته است که قرآن می‌گوید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى[۱۳] که به قرینه مقابله بین هادی به حق و مهتدی به غیر، مهتدی بنفسه هادی الی الحق است.

پس واجب است که امام، معصوم از ضلال و معصیت باشد، وگرنه غیر مهتد بنفسه است که قرآن می‌گوید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ[۱۴] افعال امام خیرات است که با تأیید الهی به سوی آن هدایت می‌جویند. این آیه دلالت دارد بر اینکه، آن چیزی که از فعل خیرات انجام می‌دهند به وحی باطنی و تأیید آسمانی است. بنابراین کسی که معصوم نیست امام هادی الی الحق نیست[۱۵].

مراد از عهد الهی: درباره واژه عهد، در میان اهل سنت و شیعه دو دیدگاه موجود است:

  1. نظریه اهل سنت: دانشمندان اهل سنت مراد از عهد را در آیه، همان نبوت می‌دانند که به ظالمین نمی‌رسد؛ مثلا جناب آلوسی بغدادی و فخر رازی می‌گویند متبادر از عهد، همان امامت است و لکن امامت همان نبوت است که امانت الهی به دست بعضی از بندگان اوست، و امامت انبیا از ذریه ابراهیم (ع) جعل مستقلی ندارد، بلکه در ضمن نبوت و رهبری ابراهیم (ع) است که در زمان خاص آنها به آنان می‌رسد و این، موجب نقص در رتبه پیامبر ما حضرت محمد (ص) نیست[۱۶].
  2. نظریه شیعه: علامه طبرسی و علامه طباطبایی مراد از عهد را در آیه مذکور امامت می‌دانند که در اواخر عمر حضرت ابراهیم (ع) و بعد از نبوت به آن حضرت اعطا گردید، لذا امامت و عهد در این آیه غیر از نبوت است[۱۷]. علامه طبرسی این معنا را به روایت مجاهد از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) نقل می‌کند که آن دو امام بزرگوار فرمودند: "مراد از عهد در آیه امامت است"[۱۸].

مراد از ظلم: ظلم، قرار دادن شیء است در غیر موضع خود، و اصل ظلم، جور و تجاوز از حد است و در قرآن عزیز به معنای شرک آمده[۱۹]. ظالم کسی است که حق را از راه خود دور می‌کند و در قرآن عزیز آمده: "چه کسی از حدود خدا تجاوز می‌کند". و به کافرین و شرک و ظلم به نفس، ظالم گفته می‌شود[۲۰]. بنابراین ظلم به معنای تعدی به حدود خدا، مثل کفر، شرک و گناه است.

دلالت آیه بر عصمت: در چگونگی دلالت آیه بر عصمت، دیدگاه مفسرین اهل سنت و شیعه را ذکر می‌کنیم.

دیدگاه اهل سنت

جناب فخر رازی می‌گوید: "امام کسی است که مقتدای مردم باشد. اگر از او گناه سر بزند، اقتدا به او واجب است و انجام معصیت بر ما واجب می‌شود و آن محال است چون معصیت، عبارت است از ممنوع بودن، و واجب، یعنی ترک آن ممنوع است و جمع بین آن دو محال است و جمله ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا دلالت دارد بر اینکه امام، از همه گناهان، معصوم است"[۲۱].

صاحب روح البیان جناب شیخ اسماعیل حقی البروسوی می‌گوید: "این آیه دلیل است بر عصمت انبیا از کبایر در قبل و بعد از بعثت"[۲۲].

جناب بیضاوی هم می‌گوید: "این آیه دلیل است بر عصمت انبیا از کبائر قبل از بعثت و اینکه فاسق، صلاحیت امامت ندارد"[۲۳].

جناب آلوسی بغدادی هم می‌گوید: "متبادر از ظلم، کفر است به دلیل ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۴] پس در آیه دلالتی بر عصمت انبیا از کبایر در قبل از بعثت، دلالتی وجود ندارد و دلیلی نیست که فاسق، برای خلافت، صلاحیت نداشته باشد"[۲۵].

جناب زمخشری هم گفته: "در این آیه دلالت است بر اینکه فاسق صلاحیت امامت ندارد و شهادتش مقبول نیست و حکمش و خبرش قبول نمی‌شود و امام جماعت نمی‌شود"[۲۶].

دیدگاه شیعه

جناب علامه طبرسی می‌گوید: "اصحاب ما (شیعه) به واسطه این آیه بر عصمت امام (ع) استدلال می‌کنند، چون خداوند سبحان از رسیدن عهد امات به ظالم نفی کرده است و کسی که معصوم نباشد ظالم است یا به نفس خود یا به غیر[۲۷].

اکنون این پرسش مطرح است که آیا اگر ظالمی توبه کند دیگر ظالم نامیده نمی‌شود و حکم آیه شامل او نمی‌شود؟ جواب این است که ظالم اگرچه توبه کند خارج نمی‌شود از شمول آیه او را در حال ظلمش، لذا وقتی از او نفی کرد در آن حال، بر او حکم کرده که هرگز به این عهد نمی‌رسد و آیه مطلق است و مقید به زمانی دون زمانی نیست، لذا ظالم اگرچه توبه کند به آن عهد نمی‌رسد"[۲۸].

علامه طباطبایی نیز می‌فرماید: همانا مراد از ظالمین در ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ مطلق کسانی هستند که از آنها یک ظلمی از شرک یا معصیت صادر شده باشد، اگرچه در برهه‌ای از عمرش باشد و بعد توبه کرده باشد. همانا مردم از نظر بهره عقلی چهار قسم‌اند:

  1. کسانی که همیشه ظالم بوده‌اند؛
  2. کسانی که در تمام عمر معصوم بوده‌اند؛
  3. کسانی که از اول عمر ظالم‌اند برخلاف آخر عمر؛
  4. برخلاف سوم، یعنی اول خوب بودند، ولی آخر عمر ظالم بوده‌اند. و حضرت ابراهیم شأنش بالاتر از این است که برای دو قسم اول و آخر تقاضای امامت کند، لذا دو قسم می‌ماند. خداوند یک قسم را نفی کرده است و آن قسم سوم است و یک قسم باقی می‌ماند و آن کسانی هستند که هیچ ظلمی از آنها صادر نشده است[۲۹].

علامه سپس به روایتی از امام صادق (ع) تمسک می‌کند: امام صادق (ع) فرمود: همانا خداوند حضرت ابراهیم (ع) را قبل از اینکه نبوت عطا کند به مقام بندگی رساند و همانا خداوند قبل از اینکه او را به مقام رسالت برساند به او نبوت عطا کرد و همانا خداوند قبل از اینکه به او مقام خلیل دهد رسالت عطا کرد و همانا خداوند قبل از اینکه او را امامت عطا کند مقام خلیل را عطا کرد؛ پس وقتی تمام این موارد برای ابراهیم جمع شد فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا امام صادق (ع) فرمود: پس به خاطر بزرگی این مقام در چشم ابراهیم فرمود: ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ امام فرمود: سفیه، نمی‌تواند امام پرهیزگار گردد[۳۰].

مرحوم علامه سپس چند نکته را از آیه استفاده می‌کند:

  1. امامت مجعول الهی است،
  2. امام باید معصوم به عصمت الهی باشد،
  3. زمین هیچ‌وقت با وجود مردم از امام حق خالی نیست،
  4. امام باید نزد خدامؤید باشد،
  5. اعمال بندگان از امام محجوب نیست،
  6. امام لازم است به جمیع حوایج مردم از امور آخرت و دنیا آگاه باشد،
  7. محال است در میان مردم کسی مافوق امام باشد"[۳۱].

بنابراین به نظر می‌رسد با توجه به آرای اندیشمندان اسلامی، تفسیری که مفسرین شیعه از آیه ارائه می‌کنند با آیات قرآن و روایت تناسب دارد، زیرا:

  1. اگرچه واژه عهد هم نبوت و هم امامت را شامل است و ظالم هیچ بهره‌ای از امامت و نبوت ندارد، لکن واژه عهد با توجه به ذکر واژه امام در آیه، فقط امامت را شامل می‌شود.
  2. واژه ظلم از ماده اسم فاعل، به حکم آیه بر قامت هر که پوشانده شود لباس امامت را از او سلب می‌کند، اگرچه بعداً توبه کند؛ آن هم در هر برهه‌ای از از حیات انسانی و هر گناهی که باشد.
  3. آیه در مقام بیان امتنان و بیان نعمت جدید برای حضرت ابراهیم (ع) است و چون امامت در اواخر عمر آن حضرت به او عطا گردید، لذا امامت غیر از نبوت و بالاتر از آن است.
  4. حضرت ابراهیم این مقام را برای فرزندان خود نیز طلب کرد و می‌دانیم طبق قرآن، در زمان پیری به آن حضرت مژده فرزند داده شد و سپس به او عطا شد و اگر حضرت ابراهیم فرزند نداشت، معنا نداشت که برای فرزندان خود این مقام را طلب کند.
  5. مفهوم ظلم، همه گناهان ظاهری و پنهانی را در بر می‌گیرد. ظالم نیز هم شامل ظلم به نفس و هم شامل ظلم به غیر است و کلاً ظلم، همه گناهان را شامل است و این آیه می‌گوید: امام کسی است که نباید هیچ‌گونه ظلمی، نه ظاهری و نه پنهانی، از او سر زده باشد و این همان عصمت مطلق است.
  6. امامت مثل نبوت مجعول الهی است و با اکتساب و انتخاب مردم حاصل نمی‌شود.
  7. عصمت، امری خفی و فقط خداوند از آن باخبر است، لذا کسی که به نبوت یا امامت منصوب می‌گردد، معصوم است، چون امامت به غیر معصوم نمی‌رسد.

پس این آیه می‌تواند عصمت امامان شیعه را در تمام عمر از جمیع گناهان ثابت کند، چون با توجه به نکات هفت‌گانه فوق، امامان دوازده‌گانه مثل انبیا منصوب خدا می‌باشند و ادعای فرق میان این دو نصب، ادعایی بی‌دلیل است[۳۲].

پانویس

  1. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  2. «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  3. ر. ک: العین، ج۸، ص۴۲۸-۴۲۹؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴-۲۶؛ الصحاح، ج۵، ص۱۸۶۶؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۱۰۵.
  4. ر. ک: تفسیر کبیر، ج۳و ۴، جزء ۴، ص۳۶-۳۷؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۵۸۸-۵۸۹؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۴.
  5. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  6. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  7. تفسیر کبیر، ج۳ و ۴، جزء ۴، ص۴۳.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  9. «و آنان را از مهمانان ابراهیم آگاه کن * هنگامی که بر او وارد شدند و درودی گفتند (ابراهیم) گفت: ما از شما هراسانیم * گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم * گفت: آیا مرا نوید می‌دهید با آنکه به سالمندی رسیده‌ام؟ پس به چه نوید می‌دهید؟ * گفتند: ما به تو نویدی راستین می‌دهیم و از ناامیدان مباش» سوره حجر، آیه ۵۱-۵۵.
  10. «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم * گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است! * گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۱-۷۳.
  11. ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ * وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت * و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم) * و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! * تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم * بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود» سوره صافات، آیه ۱۰۲-۱۰۶.
  12. «سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.
  13. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  14. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  15. ر. ک: المیزان، ج۱، ص۲۶۷-۲۷۴.
  16. ر. ک: تفسیر روح المعانی، ج۱، ص۵۹۳؛ تفسیر الکبیر، ج۳ و ۴، جزء ۴، ص۴۳؛ کشاف، ج۱، ص۱۸۴.
  17. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰؛ المیزان، ج۱، ص۲۶۷.
  18. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰؛ المیزان، ج۱، ص۲۶۷.
  19. غریب الحدیث، ج۱، ص۵۸ و ۲۰۲؛ صحاح، ج۵، ص۱۹۷۷؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳؛ تاج العروس، ج۸، ص۳۸۳؛ قاموس المحیط، ج۴، ص۱۴۵.
  20. مجمع البحرین، ج۳، ص۹۵، غریب الحدیث، ج۱، ص۵۸ و ۲۰۲؛ تاج العروس، ج۹، ص۳۹۳؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
  21. تفسیر کبیر، ج۳ و ۴، جزء ۴، ص۴۴.
  22. روح البیان، ج۱، ص۳۳۸.
  23. تفسیر البیضاوی، ج۱، ص۱۳۹.
  24. «و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
  25. روح المعانی، ج۱، ص۵۹۳.
  26. کشاف، ج۱، ص۱۸۴.
  27. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.
  28. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.
  29. المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
  30. المیزان، ج۱، ص۲۷۶؛ کافی، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷.
  31. المیزان، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.
  32. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۶۷-۱۷۹.