بنی شبام بن اسعد: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی حاشد بن همدان | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==نسب بنیشبام== این طایفه، از قحطانیان<ref>قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۰۲؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۷۸. نیز ر.ک: اب...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==بنیشبام و [[حکومت امام علی]]{{ع}}== | ==بنیشبام و [[حکومت امام علی]]{{ع}}== | ||
از نقش بنی شبام در حوادث و وقایع [[دوران امام علی]]{{ع}} - با وجود نقش پررنگشان در رخدادهای دوران [[حکومت]] آن حضرت - جز معدود گزارشاتی که به دست آمده، اخباری در دست نیست. مهمترین این [[اخبار]] که به نوعی به نقش فعال این [[قوم]] در [[جنگ صفین]] و [[فداکاری]] بسیار [[مردم]] این قوم در [[صفین]] میپردازد، خبر ورود علی{{ع}} پس از پایان جنگ صفین به [[کوفه]] و عبور از از محله همدان و شاخههای آن: [[ثور]]، [[بکیل]]، شبام، [[حاشد]] و فائش است. بر اساس پارهای از گزارشات، زمانی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بازگشت از [[نبرد صفین]] وارد کوفه شدند در عبور از محله شبامیها، صدای ناله و شیون [[زنان]] را که بر [[شهیدان]] صفین مویه میکردند، شنیدند. در همین لحظه، [[حرب بن شرحبیل شبامی]] به دیدار آن حضرت آمد. [[امام]]{{ع}} وی را - که به نظر، از بزرگان این قوم به شمار میرفت - به جهت این وضع، ملامت کرده، فرمودند: «آیا آنسان که میشنوم زنانتان بر شما چیرهاند؟ چرا آنان را از این شیون و [[زاری]] باز نمیدارید؟» [[حرب]] در پاسخ گفت: «یا امیرالمؤمنین، اگر یک [[خانه]] یا دو یا سه خانه بود میتوانستیم آنان را از [[گریه]] بازداریم و لکن از این [[قبیله]] یکصد و هشتاد نفر به [[شهادت]] رسیدهاند. هیچ خانهای نیست مگر آنکه صدای گریه از آن بلند است؛ اما ما مردان گریه نمیکنیم و خوشحالیم،؛ چراکه آنان به [[فیض]] شهادت نایل شدهاند»<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۶۲؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۵۳۱؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۵۳۱.</ref>. بیگمان این حجم از حضور و شهادت این تعداد از آنان، با توجه به [[جمعیت]] آنان در این [[شهر]]، حاکی از گستره وسیع فعالیت بنی شبام در [[واقعه صفین]] و [[گواه]] فداکاری زاید الوصف این قوم در این [[جنگ]] است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | از نقش بنی شبام در حوادث و وقایع [[دوران امام علی]]{{ع}} - با وجود نقش پررنگشان در رخدادهای دوران [[حکومت]] آن حضرت - جز معدود گزارشاتی که به دست آمده، اخباری در دست نیست. مهمترین این [[اخبار]] که به نوعی به نقش فعال این [[قوم]] در [[جنگ صفین]] و [[فداکاری]] بسیار [[مردم]] این قوم در [[صفین]] میپردازد، خبر ورود علی{{ع}} پس از پایان جنگ صفین به [[کوفه]] و عبور از از محله همدان و شاخههای آن: [[ثور]]، [[بکیل]]، شبام، [[حاشد]] و فائش است. بر اساس پارهای از گزارشات، زمانی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بازگشت از [[نبرد صفین]] وارد کوفه شدند در عبور از محله شبامیها، صدای ناله و شیون [[زنان]] را که بر [[شهیدان]] صفین مویه میکردند، شنیدند. در همین لحظه، [[حرب بن شرحبیل شبامی]] به دیدار آن حضرت آمد. [[امام]]{{ع}} وی را - که به نظر، از بزرگان این قوم به شمار میرفت - به جهت این وضع، ملامت کرده، فرمودند: «آیا آنسان که میشنوم زنانتان بر شما چیرهاند؟ چرا آنان را از این شیون و [[زاری]] باز نمیدارید؟» [[حرب]] در پاسخ گفت: «یا امیرالمؤمنین، اگر یک [[خانه]] یا دو یا سه خانه بود میتوانستیم آنان را از [[گریه]] بازداریم و لکن از این [[قبیله]] یکصد و هشتاد نفر به [[شهادت]] رسیدهاند. هیچ خانهای نیست مگر آنکه صدای گریه از آن بلند است؛ اما ما مردان گریه نمیکنیم و خوشحالیم،؛ چراکه آنان به [[فیض]] شهادت نایل شدهاند»<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۶۲؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۵۳۱؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۵۳۱.</ref>. بیگمان این حجم از حضور و شهادت این تعداد از آنان، با توجه به [[جمعیت]] آنان در این [[شهر]]، حاکی از گستره وسیع فعالیت بنی شبام در [[واقعه صفین]] و [[گواه]] فداکاری زاید الوصف این قوم در این [[جنگ]] است.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | ||
==بنیشبام و [[قیام امام حسین]]{{ع}}== | |||
با [[ورود مسلم بن عقیل به کوفه]] و آغاز [[بیعت کوفیان]] با او، یزید، [[نعمان بن بشیر انصاری]] را از [[امارت کوفه]] [[عزل]] و [[عبیدالله بن زیاد]] – فرماندار [[بصره]] - را با [[حفظ]] سمت، بر [[کوفه]] گماشت. با ورود وی به کوفه، مسلم از محل اقامت خود در [[خانه]] مختار بن ابیعبیده ثقفی به [[منزل]] [[هانی بن عروه]] عزیمت کرد اما عبیدالله بواسطه جاسوس خود بر محل اختفای مسلم [[آگاهی]] یافت و هانی را با [[خدعه]] به [[دار الاماره کوفه]] کشاند و او را به [[اسارت]] گرفت. [[دستگیری]] هانی بن عروه توسط [[ابن زیاد]] و شرایط خاص پیش آمده، موجب [[قیام مسلم]] و فراخوان [[مردم]] به خروج گردید. پس از فراهم شدن آنان، مسلم فرماندهانی برای هر یک از گروهها و [[قبایل]] تعیین کرد و به سوی [[دارالاماره]] [[حرکت]] کرد. عبیدالله بن زیاد، جهت پراکنده کردن مردم پیرامون مسلم به [[محمد بن اشعث]] [[مأموریت]] داد تا به مقابله با [[سپاه]] مسلم برخیزد. مسلم نیز [[عبدالرحمن بن شریح شبامی]] را به مواجهه او فرستاد. محمد بن اشعث چون کثرت آن [[جماعت]] را دید، از [[جنگ]] کناره گرفت و ناچار عقب نشست<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۰.</ref>. | |||
همچنین، حضور برخی از مردان بنی شبام در [[کربلا]] و [[شهادت]] در رکاب [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} نیز، از دیگر مواقفی است که یادی از این [[طایفه]] به میان آمده است. بیگمان، چهره شاخص آنان در صحنه کربلا، [[حنظلة بن اسعد شبامی]] است. حنظله که مردی [[فصیح]]، [[بلیغ]] و [[شجاع]] و از بزرگان [[شیعه]] و از [[قاریان قرآن]] در کوفه به شمار میرفت<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۳۰.</ref>، پس از ورود [[امام حسین]]{{ع}} به کربلا، به سپاه آن حضرت{{ع}} ملحق شد<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۳۰.</ref>. او قبل از شروع جنگ، به عنوان [[نماینده امام]]{{ع}} نزد [[عمر بن سعد]] رفته و از سوی آن حضرت{{ع}} قرار ملاقاتی را بین امام حسین{{ع}} و عمر بن سعد ترتیب داد<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۳۰.</ref>. وی در [[روز عاشورا]]، نزد [[امام]]{{ع}} آمد و از آن حضرت{{ع}} برای [[جهاد]] [[اجازه]] گرفت؛ اما پیش از آغاز [[نبرد]]، ضمن سخنانی خطاب به [[لشکر]] [[کوفه]] آنان را از [[عاقبت]] کارشان زنهار داد و [[کشتن امام حسین]]{{ع}} را مایه [[رسوائی]] و [[عذاب]] [[روز قیامت]] دانست<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۳؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۵؛ موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۲۴.</ref>. سپس از امام{{ع}} [[اذن میدان]] گرفت و به [[سپاه کوفه]] [[حمله]] برد و [[شجاعانه]] جنگید تا این که بهدست [[دشمنان]] به [[شهادت]] رسید<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==بنیشبام و [[قیام مختار]]== | |||
از دیگر عرصههای حضور بنی شبام در [[تاریخ صدر اسلام]]، مشارکت در [[قیام مختار بن ابوعبیده ثقفی]] در [[محرم]] [[سال ۶۶ هجری]] است. نقل است که پس از آغاز [[قیام]] و به دنبال [[عزم]] وی در [[تصرف]] کوفه، گروهی از [[شیعیان]] این [[شهر]]، از جمله عبدالرحمن بن [[شریح]] [[شبامی]] [[همدانی]] – از بزرگان [[شیعه در کوفه]] - درباره ادعای او در فرستاده شدنش از سوی [[محمد بن حنفیه]] تردید کردند. از اینرو عبدالرحمن بن شریح به همراه جمعی از [[مردم کوفه]] به [[مدینه]] رفتند تا [[صحت]] و سقم ادعای او را مشخص نمایند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۴؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱۴.</ref>. در مدینه، سخنان محمد بن حنفیه آنها را به صحت [[کلام]] مختار متقاعد نمود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۴-۱۵؛ شهابالدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۶، ص۲۰.</ref>. از اینرو شیعیان بسیاری پیرامون مختار جمع شدند که بیشتر آنان را [[همدانیان]] و [[ایرانیان]] ساکن در کوفه تشکیل میدادند<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۲۲۸.</ref>. این اقدام موجب شد تا ابنمطیع به پیشنهاد [[ایاس]] بن مضارب – رئیس [[شرطههای کوفه]]- جهت جلوگیری از شکل گرفتن قیام مختار، بر هر جبانهای فردی را بگمارد. بر این اساس او [[عبدالرحمن بن سعید بن قیس سبیعی همدانی]] را [[مأمور]] [[حفاظت]] از جبانه سبیع - که از آن همدان بود،- کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۲۴.</ref>. با آغاز [[قیام]]، [[سعید بن منقذ]] [[ثوری]] [[همدانی]] به نشانه شروع قیام، [[آتش]] افروخت و سفیان بن لیل همدانی هم به همراه قدامة بن مالک با بانگ «[[یا لثارات الحسین]]{{ع}}» [[مردم]] را به قیام فرا خواندند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۲۵.</ref>. با [[دعوت]] مردم به قیام، [[طوایف]] همدان از جمله بنی شاکر و بنی شبام در نقاط مختلف [[شهر]] به تکاپو افتادند. در این بین، بنی شبام در آخر شب در میدان مراد فراهم آمدند. [[عبدالرحمن بن سعید بن قیس]] به آنان پیغام داد که در صورتی که آهنگ پیوستن به مختار را دارند از جبانه سبیع عبور نکنند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۲۳؛ شهابالدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۵، ص۲۲.</ref>. آنان نیز چنین کرده، از راه دیگر، خود را به مختار رساندند. تا اینکه سرانجام با [[همت]] گروههای مختلف مردمی در [[کوفه]] قیام به نتیجه رسید. در ادامه قیام و با [[شورش]] اشراف علیه مختار، [[همدانیان]] و طوایف آن از جمله بنی شبام یه دو گروه شده رودرروی هم قرار گرفتند. افرادی مانند عبدالرحمن بن سعید بن قیس و بسیاری دیگر از همدانیان - به [[ستیز]] با مختار برخاستند و در مقابل بسیاری از همدانیان به [[رهبری]] [[عبدالله بن کامل شاکری همدانی]] و دیگر بزرگان این [[قوم]] در این سوی میدان ندای «یا لثارات الحسین» سر دادند. اوج این رو در رویی در واقعه شورش اشراف در [[جبانة السبیع]]، رقم خورد که بر اثر آن عبدالرحمن بن سعید بن قیس - بزرگ همدانیان کوفه - کشته شد. سعر بن ابی سعر و [[ابوزبیر]] [[شبامی]] و مردی دیگر، سه نفری بودند که ادعای کشتن او را داشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۹.</ref>. از آنجا که [[شبام]] از [[طوایف]] [[قبیله همدان]] بود، از اینروی [[محمد بن عبدالرحمن بن سعید]] به [[سرزنش]] [[ابوزبیر]] پرداخت و گفت: «تو پدرم را کشتی در حالی که او پیشوای تو بود». ابوزبیر نیز در پاسخ به [[آیه]] ۲۲ [[سوره مجادله]] [[تمسک]] جست و گفت: «لا تجد قوما یؤمنون بالله والیوم [[الآخر]] یوادون من حاد [[الله]] ورسوله؛ قومی که [[ایمان به خدا]] و [[روز قیامت]] را ادعا میکنند هرگز آنها [[دوست]] [[دشمن خدا]] و [[رسول]] نخواهند بود».<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۹.</ref> نقل است که در پی [[شورش]] اشراف علیه مختار، [[مردم]] هر کوچه با مجاوران خود درگیر شدند. بنی شبام هم در [[همراهی]] با مختار فراهم آمدند و فردی به نام ابو القلوص – از [[شجاعان]] همدان - را سالار خویش کردند و همسخن شدند که از پشت سر بر یمنیهای [[متخاصم]] بتازند. اما بعضیشان [[رأی]] صواب را در [[حمله]] به [[قبایل مضر]] و [[ربیعه]] میدیدند. از این رو به [[شور]] پرداختند و سپس از ابو القلوص که ساکت نشسته بود، در این باره نظر خواستند. او هم با استناد به [[آیه شریفه]]: «قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً؛ با آن کسان از [[کافران]] که مجاور شمایند [[کارزار]] کنید، باید در شما خشونتی ببینند»<ref>سوره توبه آیه ۱۲۴.</ref>. رأی خود را اعلام نمود و بدین ترتیب آنها به سوی [[اهل یمن]] روانه شدند. آنان در [[جبانه السبیع]] (محل تجمع و میدان [[نبرد]] اهل یمن)، پس از مواجهه با اعسر شاکری که با افراد خود، در دهانه کوچه به مقابله با آنها برخاسته بود و مانع رسیدن آنها به مقصد بود، او را کشتند و پس از ورود به میدان سبیع فریاد «[[یا لثارات الحسین]]» سر دادند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۹-۵۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۹۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۴.</ref>. | |||
پس از پایان [[نبرد]] جبانه سبیع و [[سرکوب]] اشراف، مختار در صدد [[انتقام]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} بر آمد. در این میان برخی از بزرگان [[شبامی]] مانند [[ابوالقلوص]] شبامی نقش ویژهای در قلع و قمع قتله [[کربلا]] ایفا نمودند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۸-۲۴۷؛ ابناعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۴۷-۲۶۷؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰-۲۴۲.</ref>. بر اساس یکی از گزارشها، مختار پس از دریافت خبری مبنی بر این که [[شبث بن ربعی]] و [[عمرو بن حجاج]] و [[عمر بن سعد]] و گروهی از [[اشراف کوفه]] راه [[بصره]] را در پیش گرفتند، ابوالقلوص شبامی را همراه با تنی چند از سواران به تعقیب آنان فرستاد. ابوالقلوص در [[مذار]] به آن گروه رسید و پس از مدتی نبرد، عمر بن سعد به [[اسارت]] در آمد و بقیه از معرکه گریختند<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۰۱.</ref>. همچنین در گزارشی دیگر، از اعزام جمعی از نیروهای مختار - که [[عبیدالله بن ناجیه شبامی]] در شمار آنها بود - جهت [[دستگیری]] [[مرة بن منقذ عبدی]] [[قاتل]] [[حضرت علی اکبر]]{{ع}} خبر داده شده است. نقل است که [[مره]] روی به [[گریز]] نهاد در این حین عبیدالله بن ناجیه شبامی بر او ضربتی زد و او را مجروح نمود اما زخم او کارساز نبود و مرة بن منقذ از میدان گریخت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹.</ref>. | |||
علاوه بر آن، شبامیها در جنگهای مختار با زبیریان نیز نقش برجستهای داشتند. پس از [[شکست]] [[سپاه مختار]] در مذار و کشته شدن [[عبدالله بن کامل شاکری]] و بسیاری دیگر<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۵-۹۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref>، مختار در «[[حروراء]]» [[اردو]] زد و سپاهش را [[آرایش]] داد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۶.</ref>. مختار برای مقابله با هر یک از پنج [[قبیله]] [[بصری]]، یک تن از افراد زبده خود را که [[عبدالرحمن بن شریح شبامی همدانی]] یکی از آنان بود، [[فرماندهی]] داد. مختار، عبدالرحمن را که عهدهدار [[بیت المال]] او بود به [[نبرد]] [[قبیله عبدالقیس]] فرستاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۹-۱۰۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۳۷.</ref>. او و [[سعید بن منقذ ثوری]] در این نبرد، متناوب [[حمله]] میکردند وقتی یکی حمله میکرد و سپس باز میگشت، دیگری حمله میبرد و بسا میشد که با هم حمله میکردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۰۰.</ref>. [[هبیرة]] ین [[یریم]] شبامی هم از دیگر [[اصحاب]] مختار به شمار میرفت<ref>زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۷۷. نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱.</ref> که به نقل «[[ابن سعد]]» به [[روز]] [[جنگ]] مختار، از او [[فتنه]] و شری سر زد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
==معاریف و مشاهیر بنی شبام== | |||
از معاریف و مشاهیر [[جاهلی]] این [[قوم]] میتوان از [[ابودویلة الملک]] فرمانروای [[ربیعة بن نزار]] یاد کرد<ref>حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۵۴.</ref>. ضمن این که [[حرب بن شرحبیل شبامی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۶۲؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۵۳۱؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۵۳۱.</ref>، ابو القلوص شبامی<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۰۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۹-۵۰؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۴.</ref>، [[ابوزبیر شبامی]] یکی از [[قاتلان]] [[عبدالرحمن بن سعید بن قیس همدانی]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۹.</ref> و محدثانی نظیر [[هبیرة بن یریم شبامی]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۶۴.</ref> و پدرش ابوالعلاء<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱.</ref>، [[عمیرة بن سعد شبامی همدانی]]<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۵۰۰.</ref>، [[کریب بن شراحیل شبامی]]<ref>حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۲.</ref>، [[عبدالجبار بن عباس شبامی کوفی]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۶، ص۱۰۸؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۱؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۶، ص۳۸۴.</ref>، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن عبدالله شبامی<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۱۱۳.</ref>، [[ابراهیم بن سوید شبامی]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۱۶۳.</ref> و نیز [[عبدالجبار بن قاسم شبامی]] از فقهای این [[قوم]]<ref>حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۲.</ref>، از جمله شخصیتهای بنام این [[طایفه]] در دوران [[اسلامی]] به شمار رفتهاند. | |||
از [[رجال]] [[شیعی]] این قوم هم، علاوه بر [[عبدالرحمن بن شریح]] - از وجوه [[شیعه]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۴.</ref> و از [[یاران]] و امرای [[مختار بن ابوعبیده ثقفی]] -<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۹-۱۰۰.</ref> و [[حنظلة بن اسعد شبامی]] از [[اصحاب امام حسین]]{{ع}} و از شهدای گرانقدر [[کربلا]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۳؛ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۰۰.</ref>، میتوان از [[اسعد]] شبامی از [[اصحاب]] و [[راویان]] [[امام حسین]]{{ع}}<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۹۹.</ref>، [[عبدالله بن عون همدانی شبامی کوفی]]<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۳۰؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۹۲.</ref>، [[عبدالجبار بن عباس همدانی شبامی]]<ref>شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۴۲؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۸۳.</ref> و [[کهیل بن عماره شبامی کوفی]]<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۳۷.</ref> جملگی از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} یاد کرد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۲
نسب بنیشبام
این طایفه، از قحطانیان[۱] و در شمار طوایف بنی حاشد بن همدان هستند که نسب از شِبام بن اسعد بن جُشَم بن حاشد بن جشم بن خیوان (خیران) بن نوف بن أوسله (همدان) میبرند[۲]. غالب منابع، نام اصلی شبام را عبدالله بن اسعد گفتهاند[۳]. این در حالی است که همدانی (م. ۳۳۴) در نظری متفاوت از دیگران، از سعید فرزند عبدالله بن اسعد، به عنوان نام اصلی شبام یاد کرده است[۴]. در وجه تسمیه شبام به این نام، نظرات متفاوتی از سوی علما بیان شده است. برخی بر این اعتقادند که شبام منسوب به سرزمینی به همین نام بوده که در ایام جاهلی از آن به عنوان زندان استفاده میشده و نخستین بار توسط أقیان بن زرعة بن سبأ الأصغر، آن را به این نام نامگذاری کرده است[۵]. برخی هم شبام را نام کوهی دانستهاند که بنی عبدالله بن اسعد، بواسطه سکونت در آن، نام آن را به خود گرفته، بدین نام معروف شدهاند[۶]. از شهر شبام در یمن به عنوان یکی از منزلگاههای اختصاصی این قوم یاد شده که از پس سکونت ایشان، شبام خوانده شد[۷]. همچنین، پس از ظهور اسلام جمعی از شبامیها همراه با دیگر طوایف بنی همدان به کوفه کوچیدند و در آن رحل اقامت افکندند[۸]. چندان که مؤلف کتاب «تاریخ کوفه» از شبام به عنوان یکی از بیست و چهار شاخه همدان ساکن کوفه یاد کرده است[۹].
تاریخ جاهلی بنیشبام بن اسعد
از معدود اخبار دوران جاهلی این قوم میتوان به خبر قتل ابودویلة الملک اشاره کرد. او فرمانروای ربیعة بن نزار بود که به مکر بنی ربیعه گرفتار آمد و غفلةً کشته شد. پسر دویله پس از قتل پدر، شبام و قبایل عرب را گرد آورد و با حمله به بنی ربیعه، جمعی از آنان را کشته و اسیر کرد و سپس بازگشت[۱۰]. این حمله، بازخوردی نیز در اشعار عرب داشت[۱۱]. علاوه بر این حادثه، پرستش بتها نیز از دیگر اخبار دوران جاهلی این قوم گزارش شده است. بنی شبام بمانند بسیاری دیگر از اعراب آن روز، در جاهلیت بت میپرستیدند. علاوه بر بتهایی نظیر «سواء»[۱۲] و «یعوق»[۱۳]، که شبامیها در کنار همراهی با دیگر طوایف همدانی به پرستش آنان اشتغال داشتند، «قیان» هم از دیگر الهههای محلی بود که در میان مردم شبام جایگاهی برای خود داشت[۱۴].
بنیشبام و حکومت امام علی(ع)
از نقش بنی شبام در حوادث و وقایع دوران امام علی(ع) - با وجود نقش پررنگشان در رخدادهای دوران حکومت آن حضرت - جز معدود گزارشاتی که به دست آمده، اخباری در دست نیست. مهمترین این اخبار که به نوعی به نقش فعال این قوم در جنگ صفین و فداکاری بسیار مردم این قوم در صفین میپردازد، خبر ورود علی(ع) پس از پایان جنگ صفین به کوفه و عبور از از محله همدان و شاخههای آن: ثور، بکیل، شبام، حاشد و فائش است. بر اساس پارهای از گزارشات، زمانی که امیرالمؤمنین(ع) در بازگشت از نبرد صفین وارد کوفه شدند در عبور از محله شبامیها، صدای ناله و شیون زنان را که بر شهیدان صفین مویه میکردند، شنیدند. در همین لحظه، حرب بن شرحبیل شبامی به دیدار آن حضرت آمد. امام(ع) وی را - که به نظر، از بزرگان این قوم به شمار میرفت - به جهت این وضع، ملامت کرده، فرمودند: «آیا آنسان که میشنوم زنانتان بر شما چیرهاند؟ چرا آنان را از این شیون و زاری باز نمیدارید؟» حرب در پاسخ گفت: «یا امیرالمؤمنین، اگر یک خانه یا دو یا سه خانه بود میتوانستیم آنان را از گریه بازداریم و لکن از این قبیله یکصد و هشتاد نفر به شهادت رسیدهاند. هیچ خانهای نیست مگر آنکه صدای گریه از آن بلند است؛ اما ما مردان گریه نمیکنیم و خوشحالیم،؛ چراکه آنان به فیض شهادت نایل شدهاند»[۱۵]. بیگمان این حجم از حضور و شهادت این تعداد از آنان، با توجه به جمعیت آنان در این شهر، حاکی از گستره وسیع فعالیت بنی شبام در واقعه صفین و گواه فداکاری زاید الوصف این قوم در این جنگ است.[۱۶].
بنیشبام و قیام امام حسین(ع)
با ورود مسلم بن عقیل به کوفه و آغاز بیعت کوفیان با او، یزید، نعمان بن بشیر انصاری را از امارت کوفه عزل و عبیدالله بن زیاد – فرماندار بصره - را با حفظ سمت، بر کوفه گماشت. با ورود وی به کوفه، مسلم از محل اقامت خود در خانه مختار بن ابیعبیده ثقفی به منزل هانی بن عروه عزیمت کرد اما عبیدالله بواسطه جاسوس خود بر محل اختفای مسلم آگاهی یافت و هانی را با خدعه به دار الاماره کوفه کشاند و او را به اسارت گرفت. دستگیری هانی بن عروه توسط ابن زیاد و شرایط خاص پیش آمده، موجب قیام مسلم و فراخوان مردم به خروج گردید. پس از فراهم شدن آنان، مسلم فرماندهانی برای هر یک از گروهها و قبایل تعیین کرد و به سوی دارالاماره حرکت کرد. عبیدالله بن زیاد، جهت پراکنده کردن مردم پیرامون مسلم به محمد بن اشعث مأموریت داد تا به مقابله با سپاه مسلم برخیزد. مسلم نیز عبدالرحمن بن شریح شبامی را به مواجهه او فرستاد. محمد بن اشعث چون کثرت آن جماعت را دید، از جنگ کناره گرفت و ناچار عقب نشست[۱۷].
همچنین، حضور برخی از مردان بنی شبام در کربلا و شهادت در رکاب اباعبدالله الحسین(ع) نیز، از دیگر مواقفی است که یادی از این طایفه به میان آمده است. بیگمان، چهره شاخص آنان در صحنه کربلا، حنظلة بن اسعد شبامی است. حنظله که مردی فصیح، بلیغ و شجاع و از بزرگان شیعه و از قاریان قرآن در کوفه به شمار میرفت[۱۸]، پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، به سپاه آن حضرت(ع) ملحق شد[۱۹]. او قبل از شروع جنگ، به عنوان نماینده امام(ع) نزد عمر بن سعد رفته و از سوی آن حضرت(ع) قرار ملاقاتی را بین امام حسین(ع) و عمر بن سعد ترتیب داد[۲۰]. وی در روز عاشورا، نزد امام(ع) آمد و از آن حضرت(ع) برای جهاد اجازه گرفت؛ اما پیش از آغاز نبرد، ضمن سخنانی خطاب به لشکر کوفه آنان را از عاقبت کارشان زنهار داد و کشتن امام حسین(ع) را مایه رسوائی و عذاب روز قیامت دانست[۲۱]. سپس از امام(ع) اذن میدان گرفت و به سپاه کوفه حمله برد و شجاعانه جنگید تا این که بهدست دشمنان به شهادت رسید[۲۲].[۲۳].
بنیشبام و قیام مختار
از دیگر عرصههای حضور بنی شبام در تاریخ صدر اسلام، مشارکت در قیام مختار بن ابوعبیده ثقفی در محرم سال ۶۶ هجری است. نقل است که پس از آغاز قیام و به دنبال عزم وی در تصرف کوفه، گروهی از شیعیان این شهر، از جمله عبدالرحمن بن شریح شبامی همدانی – از بزرگان شیعه در کوفه - درباره ادعای او در فرستاده شدنش از سوی محمد بن حنفیه تردید کردند. از اینرو عبدالرحمن بن شریح به همراه جمعی از مردم کوفه به مدینه رفتند تا صحت و سقم ادعای او را مشخص نمایند[۲۴]. در مدینه، سخنان محمد بن حنفیه آنها را به صحت کلام مختار متقاعد نمود[۲۵]. از اینرو شیعیان بسیاری پیرامون مختار جمع شدند که بیشتر آنان را همدانیان و ایرانیان ساکن در کوفه تشکیل میدادند[۲۶]. این اقدام موجب شد تا ابنمطیع به پیشنهاد ایاس بن مضارب – رئیس شرطههای کوفه- جهت جلوگیری از شکل گرفتن قیام مختار، بر هر جبانهای فردی را بگمارد. بر این اساس او عبدالرحمن بن سعید بن قیس سبیعی همدانی را مأمور حفاظت از جبانه سبیع - که از آن همدان بود،- کرد[۲۷]. با آغاز قیام، سعید بن منقذ ثوری همدانی به نشانه شروع قیام، آتش افروخت و سفیان بن لیل همدانی هم به همراه قدامة بن مالک با بانگ «یا لثارات الحسین(ع)» مردم را به قیام فرا خواندند[۲۸]. با دعوت مردم به قیام، طوایف همدان از جمله بنی شاکر و بنی شبام در نقاط مختلف شهر به تکاپو افتادند. در این بین، بنی شبام در آخر شب در میدان مراد فراهم آمدند. عبدالرحمن بن سعید بن قیس به آنان پیغام داد که در صورتی که آهنگ پیوستن به مختار را دارند از جبانه سبیع عبور نکنند[۲۹]. آنان نیز چنین کرده، از راه دیگر، خود را به مختار رساندند. تا اینکه سرانجام با همت گروههای مختلف مردمی در کوفه قیام به نتیجه رسید. در ادامه قیام و با شورش اشراف علیه مختار، همدانیان و طوایف آن از جمله بنی شبام یه دو گروه شده رودرروی هم قرار گرفتند. افرادی مانند عبدالرحمن بن سعید بن قیس و بسیاری دیگر از همدانیان - به ستیز با مختار برخاستند و در مقابل بسیاری از همدانیان به رهبری عبدالله بن کامل شاکری همدانی و دیگر بزرگان این قوم در این سوی میدان ندای «یا لثارات الحسین» سر دادند. اوج این رو در رویی در واقعه شورش اشراف در جبانة السبیع، رقم خورد که بر اثر آن عبدالرحمن بن سعید بن قیس - بزرگ همدانیان کوفه - کشته شد. سعر بن ابی سعر و ابوزبیر شبامی و مردی دیگر، سه نفری بودند که ادعای کشتن او را داشتند[۳۰]. از آنجا که شبام از طوایف قبیله همدان بود، از اینروی محمد بن عبدالرحمن بن سعید به سرزنش ابوزبیر پرداخت و گفت: «تو پدرم را کشتی در حالی که او پیشوای تو بود». ابوزبیر نیز در پاسخ به آیه ۲۲ سوره مجادله تمسک جست و گفت: «لا تجد قوما یؤمنون بالله والیوم الآخر یوادون من حاد الله ورسوله؛ قومی که ایمان به خدا و روز قیامت را ادعا میکنند هرگز آنها دوست دشمن خدا و رسول نخواهند بود».[۳۱] نقل است که در پی شورش اشراف علیه مختار، مردم هر کوچه با مجاوران خود درگیر شدند. بنی شبام هم در همراهی با مختار فراهم آمدند و فردی به نام ابو القلوص – از شجاعان همدان - را سالار خویش کردند و همسخن شدند که از پشت سر بر یمنیهای متخاصم بتازند. اما بعضیشان رأی صواب را در حمله به قبایل مضر و ربیعه میدیدند. از این رو به شور پرداختند و سپس از ابو القلوص که ساکت نشسته بود، در این باره نظر خواستند. او هم با استناد به آیه شریفه: «قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً؛ با آن کسان از کافران که مجاور شمایند کارزار کنید، باید در شما خشونتی ببینند»[۳۲]. رأی خود را اعلام نمود و بدین ترتیب آنها به سوی اهل یمن روانه شدند. آنان در جبانه السبیع (محل تجمع و میدان نبرد اهل یمن)، پس از مواجهه با اعسر شاکری که با افراد خود، در دهانه کوچه به مقابله با آنها برخاسته بود و مانع رسیدن آنها به مقصد بود، او را کشتند و پس از ورود به میدان سبیع فریاد «یا لثارات الحسین» سر دادند[۳۳].
پس از پایان نبرد جبانه سبیع و سرکوب اشراف، مختار در صدد انتقام از قاتلان امام حسین(ع) بر آمد. در این میان برخی از بزرگان شبامی مانند ابوالقلوص شبامی نقش ویژهای در قلع و قمع قتله کربلا ایفا نمودند[۳۴]. بر اساس یکی از گزارشها، مختار پس از دریافت خبری مبنی بر این که شبث بن ربعی و عمرو بن حجاج و عمر بن سعد و گروهی از اشراف کوفه راه بصره را در پیش گرفتند، ابوالقلوص شبامی را همراه با تنی چند از سواران به تعقیب آنان فرستاد. ابوالقلوص در مذار به آن گروه رسید و پس از مدتی نبرد، عمر بن سعد به اسارت در آمد و بقیه از معرکه گریختند[۳۵]. همچنین در گزارشی دیگر، از اعزام جمعی از نیروهای مختار - که عبیدالله بن ناجیه شبامی در شمار آنها بود - جهت دستگیری مرة بن منقذ عبدی قاتل حضرت علی اکبر(ع) خبر داده شده است. نقل است که مره روی به گریز نهاد در این حین عبیدالله بن ناجیه شبامی بر او ضربتی زد و او را مجروح نمود اما زخم او کارساز نبود و مرة بن منقذ از میدان گریخت[۳۶].
علاوه بر آن، شبامیها در جنگهای مختار با زبیریان نیز نقش برجستهای داشتند. پس از شکست سپاه مختار در مذار و کشته شدن عبدالله بن کامل شاکری و بسیاری دیگر[۳۷]، مختار در «حروراء» اردو زد و سپاهش را آرایش داد[۳۸]. مختار برای مقابله با هر یک از پنج قبیله بصری، یک تن از افراد زبده خود را که عبدالرحمن بن شریح شبامی همدانی یکی از آنان بود، فرماندهی داد. مختار، عبدالرحمن را که عهدهدار بیت المال او بود به نبرد قبیله عبدالقیس فرستاد[۳۹]. او و سعید بن منقذ ثوری در این نبرد، متناوب حمله میکردند وقتی یکی حمله میکرد و سپس باز میگشت، دیگری حمله میبرد و بسا میشد که با هم حمله میکردند[۴۰]. هبیرة ین یریم شبامی هم از دیگر اصحاب مختار به شمار میرفت[۴۱] که به نقل «ابن سعد» به روز جنگ مختار، از او فتنه و شری سر زد[۴۲].[۴۳].
معاریف و مشاهیر بنی شبام
از معاریف و مشاهیر جاهلی این قوم میتوان از ابودویلة الملک فرمانروای ربیعة بن نزار یاد کرد[۴۴]. ضمن این که حرب بن شرحبیل شبامی[۴۵]، ابو القلوص شبامی[۴۶]، ابوزبیر شبامی یکی از قاتلان عبدالرحمن بن سعید بن قیس همدانی[۴۷] و محدثانی نظیر هبیرة بن یریم شبامی[۴۸] و پدرش ابوالعلاء[۴۹]، عمیرة بن سعد شبامی همدانی[۵۰]، کریب بن شراحیل شبامی[۵۱]، عبدالجبار بن عباس شبامی کوفی[۵۲]، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن عبدالله شبامی[۵۳]، ابراهیم بن سوید شبامی[۵۴] و نیز عبدالجبار بن قاسم شبامی از فقهای این قوم[۵۵]، از جمله شخصیتهای بنام این طایفه در دوران اسلامی به شمار رفتهاند.
از رجال شیعی این قوم هم، علاوه بر عبدالرحمن بن شریح - از وجوه شیعه[۵۶] و از یاران و امرای مختار بن ابوعبیده ثقفی -[۵۷] و حنظلة بن اسعد شبامی از اصحاب امام حسین(ع) و از شهدای گرانقدر کربلا[۵۸]، میتوان از اسعد شبامی از اصحاب و راویان امام حسین(ع)[۵۹]، عبدالله بن عون همدانی شبامی کوفی[۶۰]، عبدالجبار بن عباس همدانی شبامی[۶۱] و کهیل بن عماره شبامی کوفی[۶۲] جملگی از اصحاب امام صادق(ع) یاد کرد.[۶۳].
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۰۲؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۷۸. نیز ر.ک: ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۲.
- ↑ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۳ و۴۷۵؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۰۲؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ بتی، تذکرة الالباب بأصول الانساب، ص۱۴۲؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱؛ بتی، تذکرة الالباب بأصول الانساب، ص۱۴۲؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۳۰۲؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۸۲؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۵۴.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۱۸؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۲، ص۵۶۴.
- ↑ این بیست و چهار شاخه عبارتند از: حاشد، بکیل، حجور، قدم، أدران، أهنوم، راهب، شاور، خیوان، غدر، وادعة، یام، شبام، جشم، تغلب، مذکر، هبیرة، العزة، دعام، مرهبة، أرحب، شاکر، سفیان، ذبیان، بنو حریم، بنو صاع، بنو مدلج، بنو حملة، أسلم، الاقروح. (البراقی، تاریخ الکوفه، ص۲۲۶.)
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۵۴.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱.
- ↑ عمر کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۲۲۵.
- ↑ ابنکلبی، الاصنام، ص۵۷؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۲۷-۳۲۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۳۸.
- ↑ العلی، عرب کهن در آستانه بعثت، ص۵۷.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۶۲؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۵۳۱؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۵۳۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۰.
- ↑ محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۳۰.
- ↑ محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۳۰.
- ↑ محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۳۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۳؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۵؛ موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۲۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۴؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۴-۱۵؛ شهابالدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۶، ص۲۰.
- ↑ دینوری، اخبار الطوال، ص۲۲۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۲۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۲۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۲۳؛ شهابالدین احمد نویری، نهایة الارب فی فنون ادب، ج۵، ص۲۲.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ سوره توبه آیه ۱۲۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۹-۵۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۹۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۸-۲۴۷؛ ابناعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۴۷-۲۶۷؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰-۲۴۲.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۰۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۵-۹۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۹-۱۰۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۳۷.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۰۰.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۷۷. نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۵۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۶۲؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۵۳۱؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۵۳۱.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۰۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۹-۵۰؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۶۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۱.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۵۰۰.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۲.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۶، ص۱۰۸؛ ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، ج۶، ص۳۱؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۶، ص۳۸۴.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۱۱۳.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۱۶۳.
- ↑ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۲.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۹۹-۱۰۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۳؛ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۰۰.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۹۹.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۳۰؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۹۲.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۲۴۲؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۸۳.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۳۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.