امام حسین در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶۰: خط ۶۰:


=== [[پیش‌گویی]] [[پیامبر خدا]] از [[حادثه کربلا]] ===
=== [[پیش‌گویی]] [[پیامبر خدا]] از [[حادثه کربلا]] ===
پیش از آنکه حادثه کربلا اتفاق افتد، [[رسول اکرم]]{{صل}} از آن خبر داده بود. در [[حقیقت]]، [[پیامبر]]، پیشاپیش امتش را از این حادثه جان‌سوز باخبر کرده بود تا [[انسان‌ها]] را بر [[حقانیت امام]] حسین{{ع}} و [[الهی]] بودن نهضتش [[آگاه]] سازد و بر همگان [[اتمام حجت]] کند تا ندای {{متن حدیث|هل من ناصر}} فرزندش را با [[جان]] و [[دل]] پاسخ گویند. در روایتی [[عایشه]] از رسول خدا{{صل}} نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: "[[جبرئیل]] به من خبر داد که فرزندم، حسین در [[سرزمین طف]] کشته خواهد شد و این [[تربت]] را از آنجا آورد و خبر داد که قبرش در آنجاست"<ref>{{متن حدیث|أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ ابْنِي الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بَعْدِي بِأَرْضِ الطَّفِ وَ جَاءَنِي بِهَذِهِ التُّرْبَةِ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ فِيهَا مَضْجَعَهُ}}؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۳، ح۳۴۹۹.</ref>.
پیش از آنکه حادثه کربلا اتفاق افتد، [[رسول اکرم]]{{صل}} از آن خبر داده بود. در [[حقیقت]]، [[پیامبر]]، پیشاپیش امتش را از این حادثه جان‌سوز باخبر کرده بود تا [[انسان‌ها]] را بر حقانیت امام حسین{{ع}} و [[الهی]] بودن نهضتش [[آگاه]] سازد و بر همگان [[اتمام حجت]] کند تا ندای {{متن حدیث|هل من ناصر}} فرزندش را با [[جان]] و [[دل]] پاسخ گویند. در روایتی [[عایشه]] از رسول خدا{{صل}} نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: "[[جبرئیل]] به من خبر داد که فرزندم، حسین در سرزمین طف کشته خواهد شد و این [[تربت]] را از آنجا آورد و خبر داد که قبرش در آنجاست"<ref>{{متن حدیث|أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ ابْنِي الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بَعْدِي بِأَرْضِ الطَّفِ وَ جَاءَنِي بِهَذِهِ التُّرْبَةِ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ فِيهَا مَضْجَعَهُ}}؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۳، ح۳۴۹۹.</ref>.


أم فضل، دختر حارث نیز به نقل از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] می‌کند: "جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امتم، فرزندم، حسین را خواهند کشت و برای من از تربت خون‌آلود او آورد"<ref>{{متن حدیث|أَتانِي جِبْرِيلُ وَ أَخْبَرَنِي أَنْ أُمَّتِي سَتَقْتُلُ إِبْنِي هَذَا (يَعْنِي الْحُسُيْنَ) وَ أَتَانِي بتربة مِنْ تُرْبَتِهِ حَمْرَاءَ}}؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۹۸، ح۴۸۱۸؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۳، ح۳۴۳۰۰؛ نورالابصار، ص۱۳۹.</ref>.
أم فضل، دختر حارث نیز به نقل از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] می‌کند: "جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امتم، فرزندم، حسین را خواهند کشت و برای من از تربت خون‌آلود او آورد"<ref>{{متن حدیث|أَتانِي جِبْرِيلُ وَ أَخْبَرَنِي أَنْ أُمَّتِي سَتَقْتُلُ إِبْنِي هَذَا (يَعْنِي الْحُسُيْنَ) وَ أَتَانِي بتربة مِنْ تُرْبَتِهِ حَمْرَاءَ}}؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۹۸، ح۴۸۱۸؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۳، ح۳۴۳۰۰؛ نورالابصار، ص۱۳۹.</ref>.
خط ۷۳: خط ۷۳:
رسول خدا{{صل}} در حالی که حسین را در آغوش گرفته بود با خاطری [[اندوهگین]] زده از خانه بیرون آمد؛ ام سلمه [[گمان]] کرد [[پیامبر خدا]]{{صل}} به خاطر وارد شدن حسین اندوهگین شده است، از این رو گفت: "فدای شما شوم ای پیامبر خدا؛ شما به ما ([[همسران]]) فرموده بودید این [[کودک]] را گریه نیندازیم و به من نیز امر فرمودید اجازه ندهم فردی نزد شما وارد شود؛ حسین آمد و مجبور شدم رهایش کنم (تا به نزد شما بیاید)". پیامبر{{صل}} به او توجه نکرد و از خانه خارج شد و به سمت اصحابش که نشسته بودند رفت و فرمود: [[امت]] من این کودک را به شهادت می‌رسانند". در میان [[اصحاب]] آن حضرت [[ابوبکر]] و عمر نیز بودند نسبت به دیگر اصحاب [[جسارت]] بیشتری در حرف زدن با پیامبر داشتند؛ پس به پیامبر گفتند: "در حالی که به [[اسلام]] ایمان دارند او را می‌کشند؟" پیامبر فرمود: "آری؛ این خاک تربت اوست" و آن خاک را به اصحاب خود نشان داد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>
رسول خدا{{صل}} در حالی که حسین را در آغوش گرفته بود با خاطری [[اندوهگین]] زده از خانه بیرون آمد؛ ام سلمه [[گمان]] کرد [[پیامبر خدا]]{{صل}} به خاطر وارد شدن حسین اندوهگین شده است، از این رو گفت: "فدای شما شوم ای پیامبر خدا؛ شما به ما ([[همسران]]) فرموده بودید این [[کودک]] را گریه نیندازیم و به من نیز امر فرمودید اجازه ندهم فردی نزد شما وارد شود؛ حسین آمد و مجبور شدم رهایش کنم (تا به نزد شما بیاید)". پیامبر{{صل}} به او توجه نکرد و از خانه خارج شد و به سمت اصحابش که نشسته بودند رفت و فرمود: [[امت]] من این کودک را به شهادت می‌رسانند". در میان [[اصحاب]] آن حضرت [[ابوبکر]] و عمر نیز بودند نسبت به دیگر اصحاب [[جسارت]] بیشتری در حرف زدن با پیامبر داشتند؛ پس به پیامبر گفتند: "در حالی که به [[اسلام]] ایمان دارند او را می‌کشند؟" پیامبر فرمود: "آری؛ این خاک تربت اوست" و آن خاک را به اصحاب خود نشان داد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>


=== [[دوستی امام حسین]]{{ع}} ===
=== دوستی امام حسین{{ع}} ===
# از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، نقل شده که گفت: هر کس [[دوست]] دارد بر مردی [[بهشتی]] بنگرد به سیمای حسین{{ع}} نگاه کند؛ همانا من این جمله را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم<ref>نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۸.</ref>.
# از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، نقل شده که گفت: هر کس [[دوست]] دارد بر مردی بهشتی بنگرد به سیمای حسین{{ع}} نگاه کند؛ همانا من این جمله را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم<ref>نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۸.</ref>.
# وهیب می‌گوید: روزی رسول خدا جلوی [[اصحاب]] خود در [[حال]] [[حرکت]] و حسین{{ع}} نیز با بچه‌ها مشغول [[بازی]] بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌خواست او را بگیرد و حسین{{ع}} به این طرف و آن طرف می‌رفت و آن حضرت او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت؛ پس یک دستش را پشت [[سر حسین]]{{ع}} و دست دیگرش را زیر چانه وی گذاشت و دهان مبارکش را بر دهان او نهاد و دهانش را بوسید و فرمود: "حسین از من است و من از اویم؛ [[خداوند]] دوست بدارد هر کسی را که حسین را دوست داشته باشد. حسین یکی از نوه‌های دختری است (یکی از نوه‌های دختری [[انبیا]] است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۷۲.</ref>.
# وهیب می‌گوید: روزی رسول خدا جلوی [[اصحاب]] خود در حال حرکت و حسین{{ع}} نیز با بچه‌ها مشغول [[بازی]] بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌خواست او را بگیرد و حسین{{ع}} به این طرف و آن طرف می‌رفت و آن حضرت او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت؛ پس یک دستش را پشت [[سر حسین]]{{ع}} و دست دیگرش را زیر چانه وی گذاشت و دهان مبارکش را بر دهان او نهاد و دهانش را بوسید و فرمود: "حسین از من است و من از اویم؛ [[خداوند]] دوست بدارد هر کسی را که حسین را دوست داشته باشد. حسین یکی از نوه‌های دختری است (یکی از نوه‌های دختری [[انبیا]] است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۷۲.</ref>.
# از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده فرمود: "روزی [[امام حسین]]{{ع}} در دامان [[پیامبر]]{{صل}} بود و آن حضرت با او بازی می‌کرد و او را می‌خنداند. [[عایشه]] به پیامبر{{صل}} گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این [[کودک]] زیاد است!" [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که حسین میوه [[قلب]] و [[نور]] چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از [[شهادت حسین]] به زیارتش رود، خداوند، [[ثواب]] یکی از حج‌های مرا برای او می‌نویسد". عایشه گفت: "حجی از حج‌های شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه ثواب دو [[حج]] من". دوباره عایشه پرسید: "(ثواب) دو [[حج]] شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه [[ثواب]] چهار حج من". [[عایشه]] پی در پی می‌پرسید و [[پیامبر]]{{صل}} تعداد حج‌ها را بیشتر می‌فرمود تا اینکه به (ثواب) هفتاد حج از حج‌های [[رسول خدا]] به همراه عمره‌های (حج) ایشان رسید"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۳۵-۴۴۱.</ref>
# از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده فرمود: "روزی [[امام حسین]]{{ع}} در دامان [[پیامبر]]{{صل}} بود و آن حضرت با او بازی می‌کرد و او را می‌خنداند. [[عایشه]] به پیامبر{{صل}} گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این [[کودک]] زیاد است!" [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که حسین میوه [[قلب]] و [[نور]] چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از [[شهادت حسین]] به زیارتش رود، خداوند، [[ثواب]] یکی از حج‌های مرا برای او می‌نویسد". عایشه گفت: "حجی از حج‌های شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه ثواب دو [[حج]] من". دوباره عایشه پرسید: "(ثواب) دو [[حج]] شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه [[ثواب]] چهار حج من". [[عایشه]] پی در پی می‌پرسید و [[پیامبر]]{{صل}} تعداد حج‌ها را بیشتر می‌فرمود تا اینکه به (ثواب) هفتاد حج از حج‌های [[رسول خدا]] به همراه عمره‌های (حج) ایشان رسید"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.</ref>.<ref>[[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۳۵-۴۴۱.</ref>



نسخهٔ کنونی تا ‏۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷

پیامبر خاتم (ص) در سخنان بسیاری به بیان جایگاه ارزشمند امام حسین (ع) و نقش والای ایشان در پاسداری از دین مبین اسلام پرداخته است. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی می‌فرماید: "حسین از من است و من از او، کسی که حسین را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است".

مقدمه

رسول خدا(ص) در سخنان بسیاری به بیان جایگاه ارزشمند امام حسین(ع) و نقش والای ایشان در پاسداری از دین مبین اسلام پرداخته است. به راستی، اباعبدالله الحسین(ع) با نهضت عظیم خویش، دین جد بزرگوارش را احیا و از تحریف حقایق ارزشمند آن جلوگیری کرد.

بشر از درک و معرفت مقام امام حسین(ع) ناتوان است. پس چگونه می‌تواند با عقل ناتوان و کلام لکنت‌بار خود، وی را توصیف کند. بی‌شک، چنین شخصیت والایی را باید خالق او، خداوند متعال، پیامبران الهی و خاتم آنها و جانشینانش معرفی و توصیف کنند. خداوند مهربان در توصیف مقام و منزلت اباعبدالله الحسین(ع) می‌فرماید: "ای محمد!... حسین را خزانه‌دار وحی خود قرار دادم و او را با شهادت گرامی داشتم و میراث‌های پیامبران را به وی عطا کردم. پس او سرور شهیدان است"[۱].

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام نیز در وصف امام حسین(ع) می‌فرماید: "حسین از من است و من از حسین. نام او بر سمت راست عرش نوشته شده است. همانا حسین، چراغ پر فروغ هدایت و کشتی نجات است"[۲]

اکنون بخشی از روایاتی را که از زبان پیامبر خدا در شأن و منزلت امام حسین(ع) بیان شده است، نقل می‌کنیم. گفتنی است بیشتر فضایل امام حسین(ع)، همراه با فضایل امام حسن(ع) بیان شده است. امام حسین(ع) در دوران امامتش، حماسه خونین کربلا را آفرید و قیام آن حضرت به عنوان نقطه عطفی در تاریخ اسلام تجلی کرد و نهضت عظیم آن بزرگوار، سیاست تدلیس و تلبیس امویان را آشکار ساخت. آن حضرت احیاگر سنت اسلامی جدش بود که دچار تحریف و فراموشی شده بود.

پیامبر اسلام بارها در سخنان خود به بیان فضائل و مناقب امام حسین(ع) می‌پردازد و آیندگان را با راه و نهضت فرزندش هر چه بیشتر آشنا می‌سازد تا همگان با گام نهادن در مسیر فرزندش، حسین(ع) و پیروی از او، در مسیر حقیقی دین اسلام گام بردارند. پیامبر اکرم(ص) در حدیث زیبایی می‌فرماید: "حسین از من است و من از او، کسی که حسین را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است"[۳].

پیامبر بارها در سخنانش به پیوند خود با امام حسین(ع) اشاره می‌کند و بدین وسیله امت خود را به پیروی از وی و فرزندانش فرا می‌خواند[۴].

فضایل مشترک

سرور جوانان بهشتی

رسول خدا(ص) در سخنی می‌فرماید: "حسن و حسین(ع)، سروران جوانان اهل بهشت هستند"[۵].

ابن مسعود نیز از حضرت رسول روایت می‌کند: "این دو فرزندم، حسن و حسین(ع)، سید و سرور جوانان اهل بهشت هستند و پدرشان از آنها بر‌تر است"[۶].

حذیفه حدیث زیبایی از رسول اکرم(ص) در این باره نقل می‌کند: "آیا ندیدی آنچه را پیش از این بر من عارض شد؟ او فرشته‌ای از فرشتگان بود که پیش از این به زمین فرود نیامده بود. وی از پروردگارش اجازه خواست تا به من سلام کند و مژده دهد که حسن و حسین(ع)، سروران جوانان اهل بهشت هستند و فاطمه، بانوی زنان اهل بهشت است"[۷].[۸]

دو گل زیبا

ابن عمر از پیامبر خدا نقل می‌کند: "به راستی، حسن و حسین(ع)، دو گل من از دنیا هستند". این روایت از ابی بکر نیز نقل شده است[۹].[۱۰]

مهرورزی و پرهیز از دشمنی

از اسامة بن زید روایت شده است که رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: "اینان فرزندان من و فرزندان دخترم هستند. خدایا! من آنها را دوست می‌دارم. تو نیز آنها و دوستان آنها را دوست بدار"[۱۱]

ابوهریره نیز از قول رسول گرامی اسلام(ص) می‌گوید: "هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که آنها را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است"[۱۲].[۱۳]

محبوب‌ترین خاندان

انس از رسول اکرم(ص) روایت کرده است: "محبوب‌ترین خاندانم، حسن و حسین هستند"[۱۴].[۱۵]

دوستی امام حسن و امام حسین(ع)

  1. اسامة بن زید می‌گوید: "روزی برای درخواست حاجتی به منزل رسول خدا(ص) رفتم، (رسول اکرم(ص) نشسته بود و) زیر عبای ایشان چیزی بود که نفهمیدم چیست. وقتی کارم تمام شد از آن حضرت پرسیدم: چه چیزی در زیر عبای شماست؟ رسول خدا(ص) عبا را کنار زد؛ دیدم حسن و حسین بر روی ران‌های مبارک آن حضرت نشسته‌اند، (در این هنگام) رسول خدا(ص) فرمود: "این دو پسران من و پسران دخترم هستند. خداوندا، تو میدانی من این دو را دوست دارم، تو نیز آنان را و کسانی را که آنان را دوست دارند، دوست بدار"[۱۶].
  2. انس بن مالک می‌گوید: از رسول خدا(ص) پرسیده شد کدام یک از اهل بیت شما برایتان دوست داشتنی‌ترند؟ آن حضرت فرمود: "حسن و حسین"؛ و در این حال به فاطمه(س) فرمود: "دو فرزندم را صدا بزن تا نزد من بیایند". سپس آنان را بوئید و به سینه خود چسبانید[۱۷].
  3. امام باقر(ع) از پدرش امام سجاد(ع) و ایشان از جدش امیرالمؤمنین(ع) نقل می‌کند روزی پیامبر(ص) دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: "کسی که مرا و این دو و پدر و مادرشان را دوست داشته باشد، در روز قیامت، هم‌درجه من خواهد بود"[۱۸].
  4. ابن عباس از نبی اکرم(ص) نقل می‌کند که فرمود: "هر کسی حسن و حسین را دوست بدارد اهل بهشت است و هر فردی کینه آنان را داشته باشد اهل جهنم است"[۱۹].
  5. از سلمان نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: "هر کسی حسن و حسین را دوست بدارد، من او را دوست دارم و هر کسی را که من او را دوست بدارم، خدا دوستش می‌دارد و خداوند هر کسی را که دوست داشته باشد در بهشت پرنعمت خود وارد می‌سازد و هر فردی کینه آنها را (در دل) داشته باشد و بر این کینه پایدار بماند، من نیز کینه او را به دل می‌گیرم و هر شخصی که من کینه او را در دل داشته باشم، خداوند از او خشمگین خواهد شد و هر کسی که خداوند بر او خشم گیرد، اهل آتش و برای او عذابی پایدار است"[۲۰].
  6. ابوهریره می‌گوید: روزی رسول خدا(ص) در حالی که حسن و حسین را بر دوش خود نهاده بود، پیش ما آمدند. گفتم: ای رسول خدا گویا آنها را دوست می‌داری؟ آن حضرت فرمود: "هر کسی آن دو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که نسبت به آنان کینه ورزد به یقین به من کینه ورزیده است"[۲۱].
  7. عبدالله بن مسعود می‌گوید: روزی پیامبر اکرم(ص) در حال نماز خواندن بود و حسن و حسین بر پشت ایشان نشسته بودند و پیامبر خدا به هر کسی که می‌خواست آن دو را پایین آورد، اشاره می‌فرمود که رهایشان کنید؛ وقتی نماز حضرت تمام شد آن دو را در آغوش گرفت و فرمود: "پدر و مادرم فدای شما (دو برادر) باد! هر کسی مرا دوست دارد باید این دو تن را نیز دوست داشته باشد"[۲۲].
  8. در روایت دیگری عبدالله بن مسعود می‌گوید: روزی در مسجد، حسن و حسین که بر روی دست و شکم راه می‌رفتند (هنوز راه نیفتاده بودند) آمدند تا به پیامبر خدا(ص) که در مسجد در حال نماز بود، رسیدند و بر پشت ایشان سوار شدند. چون آن حضرت از نماز فارغ شد آنها را به سینه چسباند و فرمود: "پدر و مادرم فدای شما دو تن باد! هر کسی مرا دوست دارد باید این دو تن را نیز دوست داشته باشد"[۲۳].
  9. اسامة بن زید نقل می‌کند که پیامبر(ص) امام حسن و امام حسین را در آغوش خود گرفته بود و می‌فرمود: "خداوندا، من این دو را دوست دارم؛ تو نیز آنها را دوست بدار"[۲۴].
  10. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: "حسن و حسین، دو گل بهاری من در این دنیا هستند"[۲۵].[۲۶]

فضایل اختصاصی

نام حسین(ع) در معراج

رسول خدا(ص) فرمودند: "زمانی که مرا به معراج بردند، دیدم بر در بهشت نوشته‌اند: خدایی جز خداوند یکتا نیست؛ محمد فرستاده خداست؛ علی صاحب به امر خدا اختیار مردم است و حسن و حسین، دو فرزند رسول خدایند و فاطمه زهرا (بنده) برگزیده خداست و بر منکران و کینه‌توزان نسبت به آنان، لعنت خداوند باد"[۲۷].[۲۸]

مظهر سخاوت و شجاعت

حضرت فاطمه(س) از رسول خدا(ص) نقل فرمود: "و به فرزندم حسین، جرئت و سخاوتم را بخشیده‌ام"[۲۹].[۳۰]

پیش‌گویی پیامبر خدا از حادثه کربلا

پیش از آنکه حادثه کربلا اتفاق افتد، رسول اکرم(ص) از آن خبر داده بود. در حقیقت، پیامبر، پیشاپیش امتش را از این حادثه جان‌سوز باخبر کرده بود تا انسان‌ها را بر حقانیت امام حسین(ع) و الهی بودن نهضتش آگاه سازد و بر همگان اتمام حجت کند تا ندای «هل من ناصر» فرزندش را با جان و دل پاسخ گویند. در روایتی عایشه از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: "جبرئیل به من خبر داد که فرزندم، حسین در سرزمین طف کشته خواهد شد و این تربت را از آنجا آورد و خبر داد که قبرش در آنجاست"[۳۱].

أم فضل، دختر حارث نیز به نقل از رسول خدا(ص) روایت می‌کند: "جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امتم، فرزندم، حسین را خواهند کشت و برای من از تربت خون‌آلود او آورد"[۳۲].

احمد بن حنبل نیز در این باره روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: "فرشته‌ای وارد خانه‌ام شده که پیش از این نیامده بود و به من گفت: فرزندت حسین کشته خواهد شد. اگر می‌خواهی، خاک زمینی را که در آن کشته می‌شود، نشانت دهم؟ آن‌گاه خاک قرمز رنگی را به من نشان داد"[۳۳].

بی‌تردید، نهضت بی‌مانند و پایدار امام حسین(ع) به گونه‌ای با رسالت پیامبر خدا گره خورده بود که آن حضرت، یکی از اهداف و رسالت‌های مهم خویش را شناساندن فرزندش به همگان و پیش‌گویی نهضت عاشورا و حماسه خونین کربلا می‌دانست و همواره بر این موضوع مهم تأکید می‌کرد[۳۴].

سفارش پیامبر(ص) به همسران خود درباره امام حسین(ع)

ابوأمامه می‌گوید: "رسول خدا(ص) به زنان خود چنین فرمود: "این کودک؛ یعنی حسین را گریه نیندازید". روزی نوبت حضور پیامبر در خانه ام سلمه بود. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و رسول خدا(ص) به خانه ام سلمه داخل شد و به ام سلمه فرمود: "به هر کسی که خواست نزد من آید، اجازه ورود نده". در این زمان، حسین به آنجا آمد و وقتی دید پیامبر(ص) در خانه است؛ خواست به خانه وارد شود، ام سلمه او را در آغوش گرفت و خواست او را سرگرم و ساکت کند و وقتی گریه حسین زیاد شد، ام سلمه(س) او را رها کرد و حسین به اتاق پیامبر(ص) داخل شد و در دامان ایشان نشست. جبرئیل گفت: "امتت این پسرت را به شهادت می‌رسانند". رسول خدا(ص) فرمود: "در حالی که به من ایمان دارند (و بر دین من هستند) او را می‌کشند؟ "جبرئیل گفت: "آری؛ و مقداری خاک بیرون آورد و گفت: "این تربت مربوط به فلان مکان (محل شهادت حسین) است".

رسول خدا(ص) در حالی که حسین را در آغوش گرفته بود با خاطری اندوهگین زده از خانه بیرون آمد؛ ام سلمه گمان کرد پیامبر خدا(ص) به خاطر وارد شدن حسین اندوهگین شده است، از این رو گفت: "فدای شما شوم ای پیامبر خدا؛ شما به ما (همسران) فرموده بودید این کودک را گریه نیندازیم و به من نیز امر فرمودید اجازه ندهم فردی نزد شما وارد شود؛ حسین آمد و مجبور شدم رهایش کنم (تا به نزد شما بیاید)". پیامبر(ص) به او توجه نکرد و از خانه خارج شد و به سمت اصحابش که نشسته بودند رفت و فرمود: امت من این کودک را به شهادت می‌رسانند". در میان اصحاب آن حضرت ابوبکر و عمر نیز بودند نسبت به دیگر اصحاب جسارت بیشتری در حرف زدن با پیامبر داشتند؛ پس به پیامبر گفتند: "در حالی که به اسلام ایمان دارند او را می‌کشند؟" پیامبر فرمود: "آری؛ این خاک تربت اوست" و آن خاک را به اصحاب خود نشان داد[۳۵].[۳۶]

دوستی امام حسین(ع)

  1. از جابر بن عبدالله انصاری، نقل شده که گفت: هر کس دوست دارد بر مردی بهشتی بنگرد به سیمای حسین(ع) نگاه کند؛ همانا من این جمله را از رسول خدا(ص) شنیدم[۳۷].
  2. وهیب می‌گوید: روزی رسول خدا جلوی اصحاب خود در حال حرکت و حسین(ع) نیز با بچه‌ها مشغول بازی بود. پیامبر اکرم(ص) می‌خواست او را بگیرد و حسین(ع) به این طرف و آن طرف می‌رفت و آن حضرت او را می‌خنداند تا اینکه او را گرفت؛ پس یک دستش را پشت سر حسین(ع) و دست دیگرش را زیر چانه وی گذاشت و دهان مبارکش را بر دهان او نهاد و دهانش را بوسید و فرمود: "حسین از من است و من از اویم؛ خداوند دوست بدارد هر کسی را که حسین را دوست داشته باشد. حسین یکی از نوه‌های دختری است (یکی از نوه‌های دختری انبیا است"[۳۸].
  3. از امام صادق(ع) نقل شده فرمود: "روزی امام حسین(ع) در دامان پیامبر(ص) بود و آن حضرت با او بازی می‌کرد و او را می‌خنداند. عایشه به پیامبر(ص) گفت: "چقدر شادمانیت نسبت به این کودک زیاد است!" پیامبر خدا(ص) به او فرمود: "وای بر تو! وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و شادمان نباشم در حالی که حسین میوه قلب و نور چشم من است؛ اما امتم او را خواهند کشت. هر کسی بعد از شهادت حسین به زیارتش رود، خداوند، ثواب یکی از حج‌های مرا برای او می‌نویسد". عایشه گفت: "حجی از حج‌های شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری بلکه ثواب دو حج من". دوباره عایشه پرسید: "(ثواب) دو حج شما؟!" آن حضرت فرمود: "آری، بلکه ثواب چهار حج من". عایشه پی در پی می‌پرسید و پیامبر(ص) تعداد حج‌ها را بیشتر می‌فرمود تا اینکه به (ثواب) هفتاد حج از حج‌های رسول خدا به همراه عمره‌های (حج) ایشان رسید"[۳۹].[۴۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «یَا مُحَمَّدُ!...وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِنَ وَ حْيِي، و أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ، وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ فَهُوَ سَيِّدُ الشُّهَداءِ...»؛ ابن نما حلی، مثیر الاحزان.
  2. «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ‌... إِسْمُهُ مَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ‌: إِنَّ الْحُسَيْنَ مِصْبَاحُ الْهُدَى وَ سَفِينَةُ النَّجَاةِ...»؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۰۵، ح۸.
  3. «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً»؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۷۷.
  4. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۵.
  5. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۶۹، ح۱۰۶۱۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۸۲، ح۴۷۷۸؛ حلیة الأولیاء ج۵، ص۷۱؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۲، ح۲۴۶؛ نور الابصار، ص۱۲۶.
  6. «إِبْنايَ هَذانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا»؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۸۲، ح۴۷۷۹.
  7. «أَ مَا رَأَيْتَ الْعَارِضَ الَّذِي عَرَضَ لِي قَبْلَ ذلِکَ؟ هُوَ مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَا هَبِطَ إِلَى الْأَرْضِ قَطُّ قَبْلَ هَذِهِ اللَّيْلَةِ اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَيَّ وَ يُبَشِّرَنِي أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۸۶۴ ح۴۷۲۱؛ حلیة الأولیاء، ج۴، ص۱۹۰؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۳، ح۳۴۲۴۹.
  8. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۷.
  9. «إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا»؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۴، ح۳۴۲۵۶؛ ج۱۳، ص۶۷۳، ح۳۷۷۱۹.
  10. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۸.
  11. «هَذَانِ ابْنَايَ وَ ابْنَا ابْنَتِي اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا وَ أَحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُمَا»؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۴، ح۳۴۲۵۵؛ ج۱۳، ص۶۷۱، ح۳۷۷۱۱؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۷۴.
  12. «مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي‌، وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي»؛ مسند احمد، ج۲، ص۱۶۱، ح۷۸۱۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۸۲، ح۴۷۷۷.
  13. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۸.
  14. «أَحَبُّ اهْلِ بَيْتى الَىَّ الْحَسَنُ وَ الحُسَيْنُ»؛ نظم درر السمطین، ص۲۱۰؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۶، ح۳۴۲۶۵.
  15. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۹.
  16. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۱۱.
  17. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۱۰.
  18. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۱۰.
  19. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۱۰.
  20. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۱۰.
  21. نظم الدرر المسطین، زرندی حنفی، ص۲۰۹.
  22. نظم الدرر المسطین، زرندی حنفی، ص۲۰۹.
  23. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۹
  24. صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۱۶.
  25. صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۱۷، باب مناقب المهاجرین و فضلهم، باب مناقب الحسن و الحسین(ع).
  26. روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۳۵-۴۴۱.
  27. کتاب سلیم، سلیم بن قیس، ص۲۷۵-۲۷۶.
  28. روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۴۳.
  29. «...وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ فَإِنَّ لَهُ جُرْأَتِي وَ جُودِي...»؛ کنزالعمال، ج۷، ص۲۶۸، ح۱۸۸۳۹؛ ج۱۲، ص۱۱۳، ح۳۴۲۵۰؛ ص۱۱۷، ح۳۴۲۷۲؛ ج۱۳، ص۶۷۰، ح۳۷۷۰۹.
  30. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۸.
  31. «أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ ابْنِي الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بَعْدِي بِأَرْضِ الطَّفِ وَ جَاءَنِي بِهَذِهِ التُّرْبَةِ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ فِيهَا مَضْجَعَهُ»؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۳، ح۳۴۹۹.
  32. «أَتانِي جِبْرِيلُ وَ أَخْبَرَنِي أَنْ أُمَّتِي سَتَقْتُلُ إِبْنِي هَذَا (يَعْنِي الْحُسُيْنَ) وَ أَتَانِي بتربة مِنْ تُرْبَتِهِ حَمْرَاءَ»؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۹۸، ح۴۸۱۸؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۳، ح۳۴۳۰۰؛ نورالابصار، ص۱۳۹.
  33. «لَقَدْ دَخَلَ عَلِيَّ الْبَيْتَ مَلَكٌ لَمْ يَدْخُلْ عَلَيَّ قَبْلَهَا، فَقَالَ لِي: إِنَّ ابْنَكَ هَذَا حُسَيْنَاً مَقْتُولٌ، وَإِنْ شِئْتَ أُرِيكَ مِنْ تُرْبَةِ الْأَرْضِ الَّتِي يُقْتَلُ بِهَا، قَالَ: "فَأَخْرَجَ تُرْبَةً حَمْرَاءَ"»؛ مسند احمد، ج۷، ص۴۱۸، ح۲۵۹۸۵؛ کنز العمال، ح۳۴۳۲۳.
  34. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۹.
  35. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۹۰-۱۹۱؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۰۳.
  36. روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۴۵-۴۴۶.
  37. نظم درر السمطین، زرندی حنفی، ص۲۰۸.
  38. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۷۲.
  39. الامالی، شیخ طوسی، ص۶۶۸.
  40. روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۳۵-۴۴۱.