امام حسین در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام حسین (ع) امام سوم مسلمانان فرزند امام علی (ع) و فاطمه (س) در سوم شعبان سال سوم هجری در مدینه متولد شدند. کنیه ایشان ابا عبدالله و سیدالشهداء معروف‌ترین لقب ایشان است. حضرت مورد محبت فراوان پیامبر اکرم (ص) قرار داشت و روایات فراوانی از ایشان درباره امام حسین وارد شده است. حضرت پس از پیامبر همواره همراه پدر و برادر بزرگ‌وارشان بودند و پس از شهادت برادر و به هلاکت رسیدن معاویه در دوران خلافت یزید قیام کرده و در عاشورای سال ۶۱ هجری به شهادت رسیدند.

ولادت و نام و نسب

امام حسین (ع) سومین پیشوای مسلمانان و دومین فرزند امام علی (ع) و فاطمه (س) است که در سوم شعبان سال سوم هجری در مدینه دیده به جهان گشود[۱]. البته سال تولد امام را منابع مختلف بین سال‌های سوم تا ششم هجری نقل کرده‌اند. در روایت آمده است نام او را خداوند انتخاب و جبرئیل به پیامبر (ص) ابلاغ کرده است[۲]. بنابراین، نام حسین را پیامبر اکرم (ص) به امر خدا بر وی نهاد. حسین نام فرزند دوم هارون، یعنی "شبیر" است. این نام پیش از این در میان مردمان عرب سابقه نداشته است. پس از تولد، رسول خدا (ص) خود در گوش او اذان و اقامه گفت و پیوسته به ایشان عنایتی ویژه داشت. در روایت آمده است هنگام تولد، جبرئیل به همراه هزار تن از ملائک برای تبریک به حضور پیامبر اکرم (ص) رسیدند و جبرئیل پیامبر را از کیفیّت شهادت ایشان و ادامۀ امامت اهل‌بیت (ع) در نسل او آگاه ساخت[۳].

کنیه و القاب

کنیه امام حسین (ع) ابوعبدالله و دارای القاب فراونی است که بخشی از آنها با امام حسن (ع) مشترک است. از القاب مشهور آن امام، سبط و سیدالشهداء است[۴].

فضائل و مناقب

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

هر چند همۀ امامان معصوم (ع) در عرصۀ اخلاق و رفتار نمونۀ کامل و بی‌مانند هستند اما امام حسین (ع) در این میان جایگاهی ویژه دارد. فداکاری و پاکبازی او برای احیای دین و گذشتن از همۀ هستی خویش برای فرمانبرداری خدای متعال، در تاریخ انسانی بی‌نظیر است. به خداوند عشق می‌ورزید و در همه حال به یاد او بود؛ چنانکه نقل کرده‌اند در شب عاشورا از دشمن مهلت خواست تا به مناجات بایستد و نماز بگزارد و قرآن بخواند و فرمود: «خدا می‌داند من نماز و قرآن و دعای فراوان و استغفار را دوست می‌دارم»[۵]. بیست و پنج بار پیاده به حج رفت و دعای پر مغز عرفه‌ از اوست. در تواضع و جود و بخشایش و رأفت و احسان و حلم و فصاحت و بلاغت و شجاعت، شهره عام و خاص بود[۶].

زندگی سیاسی ـ اجتماعی پیش از امامت

زندگی سیاسی و اجتماعی امام حسین (ع) پیش از امامت ایشان را می‌‌توان در دو دوران مورد بررسی قرار داد. یکی روزگار امام علی (ع) و دیگری دوران امام حسن (ع).

  1. روزگار امام علی (ع): این دوران را می‌توان در دو بخش باز نمود:
    1. دوران ۲۵ ساله سکوت پدر: امام حسین (ع) در این دوران همراه پدر شاهد کژروی‌های برخی اصحاب پیامبر (ص) و پیشامدهای بسیار تلخ بود؛ همانند شهادت مادر، غصب فدک، محرومیت بنی هاشم از خمس و بدعت در احکام و مقررات اسلامی. امام حسین (ع) در این دوران، پیرو و پشتیبان پدر بود و گاه که مصلحت تمنا می‌کرد، نارضایتی و مخالفت خویش به وضعیت جامعه اسلامی را بازگو می‌کرد.
    2. دوران زمامداری امام علی (ع): امام در این دوران، پدر را در زمامداری جامعه اسلامی یاری می‌کرد. فعالیت‌های امام حسین (ع) در روزگار پنج ساله خلافت پدر عبارت بود از: شرکت در امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی. بسیج نیرو برای رویارویی با دشمن و حضور پرشور در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان بخشی از این گونه فعالیت‌هاست[۷]. از آن حضرت خطبه‌ای در جنگ صفین نقل شده که ضمن آن مردم را به جنگ ترغیب می‌کرد[۸]. در مراحل مقدماتی جنگ صفین در گرفتن آب از دست شامیان نقش داشت، امام علی (ع) بعد از آن پیروزی فرمود: «هَذَا أَوَّلُ فَتْحٍ بِبَرَکَةِ الْحُسَیْنِ»[۹]. به طور کلی در دورانی که علی (ع) به خلافت رسید، یاور پدر در حکومت و جهاد بود. امام علی (ع) در نامه ۲۴ نهج البلاغه امام حسین را پس از امام حسن مسئول موقوفات خود قرار می‌دهد[۱۰].
  2. روزگار امام حسن (ع): دوران امامت امام حسن (ع) از سال ۴۰ تا ۵۰ﻫ. طول کشید. امام سوم در دورۀ ده ساله حکومت امام حسن (ع) همواره در رکاب ایشان حاضر بود و همیشه احترام برادرش را پاس می‌داشت و در حضور ایشان سخن نمی‌گفت[۱۱].

دلایل امامت

امامت حسین بن علی (ع) از سال ۵۰ آغاز و تا ۶۱ﻫ. ادامه یافت. امام حسین (ع) جزء دوازده نفری است که پیامبر (ص) در حدیث مشهور جابر انصاری از آنان یاد می‌کند و آنان را خلیفه و وصی خویش می‌خواند. افزون بر این، امام (ع) در ماجرای مباهله همراه پیامبر (ص) بود. پیامبر (ص) دربارۀ امامت او و برادرش امام حسن (ع) فرمود: "این دو فرزندم، امام‌اند؛ چه بنشینند و چه قیام کنند"[۱۲]. امام حسن (ع) نیز بر امامت ایشان تصریح کرده و هنگام شهادت، برادر را امام پس از خود خوانده و فرموده است: «چون وفات یابم و روح از تنم جدا گردد، حسین بن علی امام است. وراثت او از پیامبر، نزد خدا در کتاب ثبت است»[۱۳].[۱۴]

دوران امامت امام حسین (ع)

موضع‌گیری امام حسین (ع) در دوران امامت را به دو دوره می‌توان تقسیم کرد:

  1. قسم اوّل در عهد معاویه بود که حضرت به احترام معاهده برادرش و اینکه با وجود معاویه حرکت نظامی به نتیجه نمی‌رسید، از درگیری مسلّحانه با معاویه خودداری کرد و در جواب دعوت مردم کوفه ـ که حضرت را به قیام فرا می‌خواند ـ بیان کرد با بودن معاویه قیام به مصلحت نیست، آمادگی خود را حفظ کنید، اگر معاویه مرد و ما زنده بودیم آن‌گاه تصمیم خواهیم گرفت. چراکه معاویه شخصیتی دینی برای خویش ساخته بود و عناوینی جعلی همانند خال المؤمنین و کاتب وحی بر خود نهاده بود. سیاست معاویه، از طرفی با فریب‌کاری و ظاهرسازی و عوام فریبی همراه بود و از طرف دیگر بر پایۀ ترور، ایجاد وحشت و تبعید استوار شده بود[۱۵]. البتّه معنای این سخن، آن نیست که امام در حالت انزوا به سر می‌برد و هیچ‌گونه فعالیّت اجتماعی نداشت؛ بکله امام فعّالانه در جریان‌های سیاسی ـ اجتماعی حضور داشت و همچون برادرش امام حسن مانعی در جهت سیاست‌های مزوّرانه معاویه بود و با نامه‌های کوبنده، اقدامات معاویه را در جهت اذیّت و آزار و قتل و غارت مسلمانان، به ویژه شیعیان محکوم می‌کرد و او را به محاکمه می‌کشید؛ چنان‌که در همین دوران در جلسه‌ای که با شرکت چند صد نفر از اصحاب و دیگران در موسم حج تشکیل داد، به روشنگری سیاسی پرداخت و از حضّار خواست تا پیام او را بعد از بازگشت به وطن خود، به افراد مورد وثوق برسانند و به این ترتیب زمینه را برای یک قیام شکوهمند فراهم می‌کرد. از طرفی، از این فرصت در جهت تربیت نقش آفرینان قیام کربلا و عاشوراسازان استفاده کرد و همچنین تبیین و توضیح احکام و معارف الهی در مناسبت‌های مختلف نیز یکی از ابعاد فعالیّت‌های امام بود.
  2. قسم دوّم که در دوران امامت حضرت و در خلافت یزید بود، ویژگی خاصّی داشت. با آنکه معاویه در عهدنامه صلح به امام حسن پیمان سپرده بود برای خود جانشینی بر نگزیند، امّا همچون سایر مفاد عهدنامه، این ماده را نیز زیر پا گذاشت و با هر تزویری که بود از مردم برای فرزندش یزید، بیعت گرفت. یزید برخلاف پدرش دارای شخصیّت پیچیده‌ای نبود. او نه تنها یک شخصیّت سیاسی نبود که از داشتن جایگاه مذهبی، علمی و اجتماعی نیز محروم بود و حتّی از زندگی در محیط‌های دارای تمدّن و آداب و رسوم آن روز هم برخوردار نبود. یزید از یک زن که اصلاً مسیحی و از یک خاندان مسیحی و بادیه‌نشین بود، متولّد شد و دور از تمدّن شهری، در بادیه، همراه دایی‌های مسیحی خود رشد کرد. شراب و شعر و انس با حیوانات از جمله سگ و میمون برایش مهم بود.

هیچ‌گاه خود را به حفظ ظاهری مقید نمی‌دید، از عقاید متین و مستحکمی برخوردار نبود و از تظاهر به فساد اخلاق، شرب خمر و انحراف عقیدتی ابایی نداشت و بسیاری از مسلمانان از وضع یزید آگاه بودند؛ به این سبب، درگیری و مبارزه با یزید (بر خلاف مبارزه با معاویه) کار دشوار و پیچیده‌ای نبود. تکلیف هر مسلمانی هم در برابر چنین حاکمی روشن است. امام حسین (ع) در مسیر کربلا سخن جدّش پیامبر (ص) را به این مضمون نقل نمود که هر کس سلطان جابری را ببیند که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال و بر بندگان خدا ستم کند و او با سخن و عمل در مقابل سلطان مذکور نایستد، بر خداست که آن شخص را در دوزخ، در جایگاه همان سلطان وارد کند. امام حسین می‌فرمود: اگر امّت به شخصی همچون یزید مبتلا شود، فاتحه اسلام را باید خواند. در چنین شرایطی یزید به حاکم مدینه نوشت یا از امام حسین بیعت بگیرد یا سر او را برایش بفرستد. امام از همان ابتدا دست به شمشیر برد و با عدّه‌ای مسلّح به منزل حاکم رفت و عاقبت برای خودداری از بیعت به مکّه عزیمت فرمود و در مکّه حضرت مورد توجّه مسلمانان در سر تا سر جهان اسلام قرار گرفت.

شخصیّت‌های بزرگ به ملاقات حضرت می‌شتافتند. از سوی مسلمانان عراق نامه‌های بی‌شماری برای امام نوشته شد و او را برای قیام به عراق دعوت می‌کردند. امام پسر عمو و شخصیت مورد اعتماد خود (مسلم بن عقیل) را برای ارزیابی اوضاع عراق به کوفه اعزام کرد و پس از دریافت نامه او مبنی بر مساعد بودن اوضاع کوفه، به سمت کوفه حرکت کرد. در عراق، کوفیان خیانت کردند و از یاری امام خودداری نمودند و در یک درگیری کاملاً نابرابر، فرزند پیامبر (ص) با خاندان و معدود یارانش توسّط سپاهیان یزید محاصره شدند و چون تسلیم ناجوانمردان نشدند همه مردان و حتّی بعضی کودکان به شهادت رسیدند و زن‌ها را به اسارت بردند. خون پاک امام، بنیان ستم را به لزره درآورد و پرده از چهره مکر و ریا و خودکامگی و زورمداری برافکند. فرزندان ابو سفیان رسوا و سپس نابود شدند. امام حسین (ع) خط جبهه کفر و نفاق و فسق را شکست و مکتبی را پی افکند که تا روز قیامت، فرا راه ظلم‌ستیزان خواهد بود[۱۶].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۳.
  2. مناقب آل ابی طالب‌، ۴/ ۸۶- ۸۴؛ اسد الغابة، ۲/ ۱۸.
  3. ر. ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۹؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲.
  4. ر. ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲.
  5. «فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ»؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۲.
  6. ر. ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲.
  7. زندگانی امام حسین‌، ۴۹- ۳۱.
  8. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۳۲، ص۴۰۵.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۶۶.
  10. نهج البلاغه، نامه ۲۴
  11. ر. ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۹.
  12. « الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا حَقٍّ قَامَا أَوْ قَعَدَا»؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۶.
  13. «أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (ع)بَعْدَ وَفَاةِ نَفْسِی وَ مُفَارَقَةِ رُوحِی جِسْمِی إِمَامٌ مِنْ بَعْدِی وَ عِنْدَ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فِی الْکِتَابِ وِرَاثَةً مِنَ النَّبِیِّ ص»؛ ‏ کافی، ج۱، ص۳۰۱.
  14. ر. ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۳.
  15. معاویه و تاریخ؛ کشف الهاویه.
  16. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۳۶-۱۳۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۹؛ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ص ۴۳۱؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۳-۱۰۴.