عصر امام حسین
عصر زندگانی امام حسین(ع) مصادف با شش سال پایانی حیات پیامبر اکرم(ص) است تمام کردار و گفتار رسول خدا(ص) در مواجهه با حسین(ع) سراسر محبت و حرمت بود و حضرت سفارشهای فراوانی درباره حسین(ع) داشتند. در دوران خلافت خلفای سه گانه مخصوصا عصر عثمان چند مطلب درباره امام حسین(ع) ذکر شده است، مانند حضور امام در بدرقه ابوذر و نیز داستان دفاع ایشان از عثمان. در عصر خلافت امیرالمؤمنین(ع) آن حضرت همواره کنار پدر و یار و یاور ایشان بود و در جنگهای زمان آن حضرت شرکت کرد و همین نقش را در زمان خلافت برادر داشتند، مخصوصا هنگام صلح امام حسن(ع) با معاویه. پس از شهادت برادر، امامت به عهده ایشان قرار گرفت که ۱۰ سال از آن همزمان با خلافت معاویه بود و حضرت به صلحنامه برادر پایبند بودند، اما پس از معاویه و به واسطه روی کار آمدن یزید، حضرت از بیعت با یزید امتناع کرده و قیام نمودند و در محرم سال ۶۱ هجری در صحرای کربلا به شهادت رسیدند.
مقدمه
امام حسین(ع) در زمان حیات رسول اکرم(ص) به دنیا آمدند. در شش سال آغازین حیات و رشد خویش از فیض هدایت و تربیت سه انسان برگزیده، یعنی «پیامبر(ص)»، «علی(ع)» و «فاطمه(س)» بهرهمند بود. پیامبر گرامی اسلام(ص) بارها در حضور یارانش از امام حسین(ع) به عنوان یکی از امامان اثناعشر یاد میکرد و آنان را به محبت این امام همام سفارش مینمود[۱]
در جریان مباهله با مسیحیان نجران مطابق بیان قرآن کریم، حسن(ع) به همراه حسین(ع) پسران رسول خدا(ص) نامیده شدند[۲] و این محکمترین سند برای نسبت فرزندی آن دو به پیامبر(ص) است[۳].
روایات فراوانی از رسول خدا(ص) درباره حسین(ع) وارد شده که حاکی از جایگاه برجسته وی در دنیای رسالت و امت است[۴].
حسین (ع) هفت سالی بیشتر نداشت که هم جدّ بزرگوار خود و هم مادر گرامیاش را از دست داد. فاطمه (س) بیش از چند ماه پس از وفات رسول الله (ص) زنده نبود و در این مدت نیز بیشتر در حالت اندوه و بیماری و دفاع از حریم نبوّت و ولایت علی (ع) مشغول بود. منابع، موارد اندکی از ارتباطات حسین (ع) با مادر را بیان میکنند. در دوران درد و رنج پس از رحلت رسول خدا (ص) نیز گاه فاطمه (س) به حسنین مینگریست و با اندوه از روزگار حضور جدّشان سخن میگفت و میفرمود کجاست پدرتان که شما را گرامی میداشت و بیش از همه به شما محبت میورزید و نمیگذاشت پای بر زمین بگذارید و بر دوشتان میگرفت[۵].[۶]
عصر خلفای سهگانه
بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) و غصب خلافت از امیرالمؤمنین(ع)، امام حسین(ع) در دوران خلفای سهگانه قرار میگیرد.
دوران خلافت ابوبکر
از عبدالرحمن بن اصفهانی نقل شده است: روزی ابوبکر بر روی منبر رسول خدا نشسته بود؛ حسین بن علی پیش او آمد و فرمود: "از جایگاه پدرم برخیز!" ابوبکر گفت: "راست میگویی اینجا جایگاه پدر توست"[۷]. آنان گمان برده بودند که این مطلب را امیرمؤمنان علی(ع) به حسین(ع) آموخته، اما پس از جستوجو دانستند که این سخنان از آنِ خود اوست[۸].[۹]
دوران خلافت عمر
امام حسین(ع) در دوران خلافت عمر بالندگی یافت و در کنار پدر و برادرش به ظاهر، از سیاست و پذیرش مسئولیت خلافت، خودداری نمود و به تهذیب و تربیت مردم رو آورد و احکام دینشان را در مسیر صحیح رسالت که در سیر و سلوک پدر ارجمندش علی بن ابی طالب(ع) و موضعگیریهای اصولی و ارزشمند آن حضرت تجسم داشت، بدانان میآموخت[۱۰].
دوران خلافت عثمان
درباره عصر عثمان در منابع چند مطلب درباره امام حسین(ع) ذکر شده است. حضرت در ماجرای تبعید ابوذر به ربذه، موضع و رفتار عثمان را نقد کرد و بر درستی اندیشه و عمل ابوذر صحه گذاشت و علیرغم تأکید عثمان و مروان در عدم بدرقه او، با پدر و برادر، وی را همراهی کرد و سخنان قابلتوجهی خطاب به وی گفت[۱۱].
همچنین در برخی گزارشها دفاع حضرت از عثمان و جلوگیری از کشتهشدن وی آمده است. برخی منابع گفتهاند علی(ع) در یاری عثمان چنان کوشید که حتی حاضر شد حسنین را برای محافظت از خانه عثمان بر در بگمارد که در این راه زخمی شدند و مورد عتاب امیرمؤمنان قرار گرفتند که چگونه با حضور شما عثمان کشته شد؟[۱۲] این سخنان نادرست است؛ زیرا هر چند علی(ع) از آشوب پیشآمده خشنود نبود و با نصیحت و وساطت میکوشید که از خونریزی جلوگیری کند، اما به هیچروی نه چندان علاقهای به عثمان داشت و نه استمرار خلافت او را به نفع اسلام و مسلمانان میدانست. در جریان بیعت مردم با امام علی(ع) یکی از کسانی که به دستور امیرمؤمنانسخن گفت، امام حسین(ع) بود. حضرت فرمود که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود علی، شهر هدایت است و هرکس در آن در آید، هدایت یابد و هرکس از آن کناره جوید، هلاک گردد[۱۳].[۱۴]
عصر خلافت امیرالمؤمنین
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که امام حسین(ع) پیش از جنگ صفین برای مردم کوفه سخنرانی کرده و آنان را به جهاد تشویق نموده و از سستی در آن پرهیز داده است[۱۵]. در جنگها علی (ع) مراقبت ویژه از حسنین داشته است، به گونهای که برخی منابع گفتهاند فرزند حضرت یعنی محمد بن علی (حنفیه) از این امر، اظهار ناراحتی نموده و برخی از یاران علی (ع) به او گفتهاند که تو در حکم دستان اویی و حسنین در حکم چشمانش و او با دستهایش از چشمهایش مراقبت میکند[۱۶].
حسین (ع) مانند برادر تا آخرین لحظات عمر پدر در کنار وی بود و چون امیرمؤمنان به بستر مرگ افتاد، از جانب پدر وصیّ پس از حسن (ع) تعیین شد[۱۷].[۱۸]
امام حسین(ع) در عصر حکومت علوی در کلیه موضعگیریها و جنگ و نبردهای پدر بزرگوارش علی (ع) در کنار آن حضرت قرار داشت و در نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین، لحظهای ضعف و سستی به خود راه نداد؛ با اینکه پدر ارجمندش به جهت بیم از قطع دودمان رسول اکرم (ص) به واسطه شهادت او و برادرش حسن، به حیات و زندگی آنها سخت علاقهمند بود.
عصر امام حسن مجتبی
در مدت ده سالی که امام مجتبی (ع) منصب امامت را عهدهدار بود، امام حسین (ع) چه در وضعیت جنگی و قیام امام مجتبی (ع) و چه در وضعیت قعود یا متارکه نظام و کنارهگیری از حکومت، همواره در کنار برادر و یار و یاور او بود. امام حسین (ع) در راه اعتلای اهداف متعالی برادر از هیچ کوششی دریغ نمیورزید.
امام حسین (ع) در دوره امامت و زمامداری امام مجتبی (ع) پیرو سیاستهای آن حضرت بود. هم در جنگ تابع سیاستهای برادر بود و هم در صلح. او برادرش را امام بر حق و اطاعت از آن حضرت را بر خود لازم میدانست؛ چه هنگامی که آهنگ نبرد و مقابله با سپاه شامیان نواخته شد، حسین بن علی (ع) در بسیج و اعزام نیروها به ارودگاه «نخیله» و «مسکن» نقش داشت و همراه برادر به «مدائن» و «ساباط» برای جمعآوری لشکر رفت و چه هنگامی که پیمان صلح منعقد شد. حسین بن علی (ع) هم در قیام برادر مطیع بود و هم در قعود آن حضرت و نیز بعد از کنارهگیری برادر از حکومت. آنگاه که حسن مجتبی (ع) بار سفر بست و از کوفه رهسپار مدینه شد، حسین بن علی (ع) در کنار برادر بود و مدام از سیاستهای برادر در برابر انتقادهای دوست و دشمن، بهویژه در برابر انتقادهای دوستانی که در جنگ با معاویه پافشاری داشتند و از معاهده صلح آن حضرت ناراضی بودند، دفاع میکرد و خود را سرباز وفادار و فداکار امام مجتبی (ع) معرفی میکرد[۱۹].
عصر حکومت معاویه
امامت امام حسین (ع) تقریبا با ۱۰ سال پایانی حکومت معاویه معاصر بود؛ امام حسن در سال ۴۹[۲۰] یا ۵۰ به شهادت رسید[۲۱]. زمانی که شیعیان کوفه در اعتراض ضد معاویه، نزد امام حسن (ع) در مدینه رفته، تا ایشان را به قیام ترغیب کنند و امام (ع) اوضاع را نامناسب دانست، آنها که بر قیام خود پای میفشردند، خدمت امام حسین (ع) رسیدند و ایشان نیز تأکید کردند تا معاویه بر سر قدرت است، شیعیان در خانه خود بمانند[۲۲]. نامهنگاری شیعیان کوفه با امام (ع) پس از شهادت امام حسن (ع) نیز ادامه یافت؛ ولی امام حسین (ع) میبایست تا زمان مرگ معاویه به مفاد پیمان صلح وفادار میماند[۲۳].[۲۴]
عصر حکومت یزید
امتناع از بیعت یزید
پس از اینکه معاویه در رجب سال ۶۰ق از دنیا رفت، یزید بیفوت وقت، پیکی را روانه مدینه کرد و از حاکم مدینه، ولید بن عتبة بن ابیسفیان خواست یا از حسین (ع) بیعت بستاند و یا او را بکشد و سرش را به شام ارسال نماید. ولید با مروان بن حکم مشورت کرد و مروان نیز همان فرمان یزید را تکرار کرد[۲۵]. ولید، عبدالله بن عمرو بن عثمان را برای احضار امام حسین (ع) در نیمه شب نزد حضرت فرستاد. حسین (ع) با سینفر از جوانان بنیهاشم نزد حاکم مدینه رفت و به آنان فرمود اگر شما را صدا کردم و یا صدای من بلند شد، داخل شوید و مداخله نمایید. وقتی امام سخن ولید را شنید، بیعت پنهانی را شایسته ندانست و خواست زمانی که همه بیعت میکنند، تکلیف بیعت وی نیز یکسره شود. حاکم مدینه این مطلب را پذیرفت، اما مروان این فرصت را خطا دانست و به او متذکر شد که دیگر حسین را نخواهی دید و دستت به او نخواهد رسید[۲۶].[۲۷]
امام با توجه به شرایط پیشآمده و نیز مشورت با کسانی چون محمد بن حنفیه تنها راه ممکن را مهاجرت به مکه دید و از اینرو با فاصله اندکی در اواخر رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. منقول است که امام پیش از خروج از مدینه به محمد بن حنفیه وصیت کرد و بیان داشت که من برای اصلاح امّت جدم و امر به معروف و نهی از منکر خروج کردم و قصد فساد ندارم[۲۸]. پس از ورود امام به مکه توجهات به وی معطوف شد و این امر موجب نگرانی بنیامیه و حتی عبدالله بن زبیر که مدعی خلافت بود، شد. در مدت چهار ماهی که امام از سوم شعبان تا هشتم ذی حجه سال ۶۰ق در مکه بود، مردم مکرر به حضرت مراجعه میکردند و از وی بهره میبردند[۲۹].
کوفیان و دعوت از امام
کوفیان که متوجه حضور امام در مکه شده بودند، در خانه سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند و تصمیم به یاری حضرت و جهاد با یزید و کارگزارانش گرفتند. آنان برای حضرت نامههای دعوت بسیاری فرستادند و از مناسب بودن شرایط و آمادگی خود سخن گفتند[۳۰]. امام که خیل عظیم نامههای کوفیان را میدید، برای تحقیق درستی ادعاهایشان، مسلم بن عقیل را به جانب کوفه فرستاد و حضور خود در کوفه را موکول به تأیید او دانست[۳۱]. مسلم به دشواری خود را به کوفه رسانید و در آنجا با استقبال خوبی از جانب کوفیان مواجه شد و این موجب شد که نامهای به حضرت بنویسد و او را به کوفه دعوت کند. مسلم در نامه خود به امام نوشت که هجدههزار نفر با من بیعت کردهاند و همگی با تو هستند و به خاندان معاویه علاقهای ندارند[۳۲]
یزید که اخبار حضور امام را در مکه میشنید، برای مقابله با حضرت، عمرو بن سعید را که دشمنی دیرینه با اهل بیت (ع) داشت، به حکومت حجاز منصوب کرد. امام که میدانست درگیری خونینی در راه است و حرمت ماه حج و حرم امن الهی در خطر است، حج خود را نیمهتمام رها کرد و به جانب کوفه راهی شد. حتی در نیمه راه درگیری جدیای برای بازگرداندن امام حسین (ع) و همراهانش صورت گرفت که نهایتاً سودی برای عمرو بن سعید نداشت[۳۳].[۳۴]
واقعه کربلا
کاروان امام در دوم محرم ۶۱ق در کربلا متوقف شد و سپاه عمر بن سعد در سوم محرم به آن مکان رسید. او از جانب ابن زیاد دستور یافته بود که بر امام حسین (ع) و همراهانش سخت بگیرد و حتی آب را از ایشان دریغ کند، تا بیعت کنند یا اینکه کشته شوند[۳۵]. چنانکه برخی منابع گفتهاند امام در مذاکراتی که با ابن سعد داشت، خواهان رفتاری صحیح با خود و همراهانش شد. حضرت اعلام کرد هرچند حاضر به بیعت با فاسق فاجری چون یزید نیست، با این حال برای نزاع نیز نیامده و در صورتی که کاری با آنان نداشته باشند، حاضر است به مدینه و یا یکی از شهرهای اسلامی برود و در آنجا مانند شخصی عادی زندگی کند[۳۶]. ابن زیاد از این پیشنهاد استقبال کرد، اما شمر بن ذیالجوشن او را از این کار منصرف کرد و به او گفت اگر حسین را رها کنی دم به دم قویتر میشود و تو لحظه به لحظه ضعیفتر و کار به جایی میرسد که او بر تو چیره میگردد. پس اکنون که بر او تسلط داری، او را به فرمان خویش درآر و یا او را از میان بردار[۳۷]. ابن زیاد از این سخن خوشش آمد و شمر را به جانب عمر بن سعد فرستاد تا به او بگوید یا کار حسین (ع) را یکسره کند یا امارت لشکر را به شمر واگذار نماید. ابن زیاد از او خواسته بود با شدت تمام پس از کشتن امام، با سرها و بدنهای حضرت و همراهانش مواجه شود[۳۸].
در روز عاشورا امام و یارانش به شهادت رسیدند و لشکریان عمر بن سعد از هیچ رفتار وحشیانهای در حق آنان دریغ نورزیدند و علاوه بر بریدن سر همه ایشان، بر بدنهایشان اسب تازاندند و آنها را مثله کردند. آن جماعت به زنان و کودکان نیز رحم نکردند و به خیمهها ریخته و آنان را غارت کرده و مورد آزار و توهین قرار دادند و ایشان را اسیر کرده و به شام نزد یزید بردند[۳۹].[۴۰]
منابع
- حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵
- کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲
- عاشوری لنگرودی، حسن، مقاله «حیات سیاسی اجتماعی امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۱
- روستایی، اکبر، حسین بن علی بن ابی طالب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
- عالمی، سید علی رضا، حسین بن علی، دانشنامه فاطمی ج۱
- اسماعیلی، مهران، حسین بن علی، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱
پانویس
- ↑ عاشوری لنگرودی، حسن، مقاله «حیات سیاسی اجتماعی امام حسین» فرهنگ عاشورایی ج۱، ص۳۹.
- ↑ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد * حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش! * بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۵۹-۶۱.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۳۸-۴۵۴.
- ↑ روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۴۳-۴۴۵.
- ↑ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱؛ تسلیة المجالس، ج۱، ص۵۶۷.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵، ص۲۲-۲۹.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳۰، ص۳۰۷.
- ↑ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۶، ص۲۵۸۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵؛ الأمالی، طوسی، ص۷۰۳؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۴۰.
- ↑ روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۶۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵، ص۲۲-۲۹؛ روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۶۶.
- ↑ السقیفة و فدک، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۳، ص۴۵۹-۴۶۰.
- ↑ التوحید، ص۳۰۷-۳۰۸؛ الاختصاص، ص۲۳۸.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۳۸-۴۵۴؛ اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵، ص۲۲-۲۹؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسین بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۱۱۴-۱۱۵؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج۳. ص۱۸۶.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴.
- ↑ عاشوری لنگرودی، حسن، مقاله «حیات سیاسی اجتماعی امام حسین» فرهنگ عاشورایی ج۱، ص ۴۱ ـ ۵۳؛ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۵؛ عقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۹؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۴۰ - ۴۱.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۲۰ - ۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰ - ۲۹۱.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
- ↑ أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۹۹؛ البدایة والنهایة، ج۸ ص۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۳۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴؛ روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۴۸۳-۴۸۶.
- ↑ کتاب الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسین بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۲۰۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷.
- ↑ وقعة الطف، ص۹۶؛ الارشاد، ج۲، ص۳۹.
- ↑ الأخبار الطوال، ص۲۴۳؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۵.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۴۳، ۳۸۵.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۰-۴۱۲؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۱۸۰؛ المنتظم، ج۵، ص۳۳۵-۳۳۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۱۴؛ کتاب الفتوح، ج۵، ص۹۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۴.
- ↑ الإرشاد، ج۲، ص۸۷-۸۸.
- ↑ الإرشاد، ج۲، ص۸۸.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۵۳، ۴۵۶؛ الإرشاد، ج۲، ص۹۵.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام حسین بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۳۸-۴۵۴؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسین بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۲۰۷.