منشأ دين: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'بکار' به 'به‌کار')
 
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = دین
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[دین]]''' است. "'''دین'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[منشأ دين در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[دین در قرآن]] | [[دین در حدیث]] | [[دین در کلام اسلامی]] | [[دین در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[دین (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
*منشأ دین گاه به معنای پرسش درباره چگونگی پیدایش دین و مؤلفه‌های آن "باورها، ارزش‌ها، نمادها و جز آنها" و گاه به معنای کنکاش درباره سبب گرایش مردم به دین و اعتقاد به آن است. نظریه‌های منشأ دین در دو دسته الحادی و خداگرایانه جای می‌گیرند. نظریه‌های الحادی که بیشتر فرضیه‌اند تا نظریه، دو ویژگی اساسی دارند؛ نخست اینکه تکامل‌گرایند و در نتیجه ادیان را در آغاز دارای صورتی ساده و ابتدایی دانسته و ادیان پیچیده را صورت تکامل یافته آن می‌خوانند. ویژگی دوم و مهم‌تر اینکه با نفی منشأ فراطبیعی برای پیدایش دین، نبود خداوند را بدون هیچ دلیلی به عنوان پیش‌فرض در نظر گرفته و تلاش می‌کنند با رویکرد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی منشأ دین را نیازهای گوناگون بشری معرفی کنند. در نظریه‌های الحادی، منشأ گرایش به دین و منشأ پیدایش آن، یک چیز است؛ ابتدا زمینه‌های روانی یا اجتماعی مؤثر در پیدایش خداباوری بیان و سپس به تبیین عواملی پرداخته می‌شود که باور یادشده را به شکل دینی درآورده و موجب شکل‌گیری ادیان شده است؛ اما براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش دین، خداست و عواملی مانند نیازهای روانی یا اجتماعی و جز آنها سبب دینداری و گرایش انسان به دین و پذیرش آن شده‌اند و نقشی در پیدایش دین ندارند. نظریه‌های خداگرایانه فقط به کنکاش درباره دلیل دینداری و گرایش انسان به دین می‌پردازند<ref>نک: جامعه شناسی دین، ص۳۷؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۴۸-۵۴۹، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۱۶-۱۳، ۲۰-۲۲.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
[[منشأ دین]] از موضوعات مهم فلسفۀ [[دین]] و حوزۀ [[دین]] پژوهی است. در این باره دو [[پرسش]] بنیادی مطرح است: [[دین]] از کجا سرچشمه گرفته است؟ و علت [[دینداری]] [[انسان]] چیست<ref>جامعه‌شناسی دین، ص۳۷؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۴۸-۵۴۹، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۱۶-۱۳، ۲۰-۲۲؛ دین‌شناسی‌، ۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲.</ref> نظریه‌های [[منشأ دین]] در دو دسته [[الحادی]] و خداگرایانه جای می‌گیرند.


==نظریه بیم و امید==
== ویژگی نظریه [[الحادی]] ==
*[[دیوید هیوم]] شرک را دین نخستین آدمیان دانسته و بر این باور است که انسان پیش از اختراع خط که نوعی پیشرفت است، نسبت به دوران پس از آن عقب افتاده و نادان بود و این پذیرفتنی نیست که مردم در آن دوران دارای دین توحیدی، ولی پس از دستیابی به دانش و ادب به شرک گرایش یابند. شاهد دیگر اینکه بنیانگذاری هر آیینی بسیار دشوارتر از نگه داشتن آن است، بنابراین، انسانی که در آغاز به‌اندیشه‌های توحیدی رسیده است، راحت‌تر می‌توانست آن را حفظ کرده و گسترش دهد<ref>نک: تاریخ طبیعی دین، ص۳۰-۳۲؛ منشأ دین، ص۴۹-۵۰.</ref>. این نظریه با چالش‌های جدی روبه‌روست. [[قرآن کریم]] نخستین انسان "[[حضرت آدم]]{{ع}}" را یگانه‌پرست و [[پیامبر]] الهی خوانده و از نزول مجموعه‌ای از آموزه‌های وحیانی بر وی خبر می‌دهد، در حالی که براساس برخی روایات، شرک و بت‌پرستی به دست قابیل و پیروان وی پدید آمد. از سوی دیگر هیچ تلازمی میان پیشرفت مادی و دینی وجود ندارد، زیرا بر اساس آیات [[قرآن]]، اولاً بی‌نیازی مادی زمینه طغیانگری انسان است{{متن قرآن| كَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى}}<ref> حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد،چون خود را بی‌نیاز بیند.به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست؛ سوره علق، آیه: ۶- ۸.</ref>. ثانياً از همان آغاز آفرینش به سبب هدایت پیامبران الهی عقاید توحیدی در میان انسان‌ها وجود داشته است؛ ولی بعدها به سبب عوامل گوناگون، عقاید شرک‌آلود پدید آمدند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ  ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳ - ۳۴.</ref>، {{متن قرآن| وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}<ref> و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است؛ سوره نحل، آیه: ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا يُظْلَمُونَ شَيْئًا}}<ref> آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند.و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوت‌ها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبه‌رو گردند. جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمی‌آیند و هیچ ستم نمی‌بینند؛ سوره مریم، آیه: ۵۸ - ۶۰.</ref>، بنابراین، آنچه پس از اختراع خط ثبت شده است می‌تواند مربوط به دوران پس از انحرافات باشد. سوم اینکه برخی از اقوام نسبت به اقوام بعدی از قدرت، عظمت و شکوه مادی بیشتری برخوردار بودند؛ ولی به سبب کفر و شرک و طغیانگری نابود شدند{{متن قرآن|أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ }}<ref> و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند که سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنها از ایشان در زمین توانمندتر و پراثرتر بودند و خداوند برای گناهانشان آنان را فرو گرفت و ایشان را در برابر خداوند نگهدارنده‌ای نبود؛ سوره غافر، آیه: ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّه الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُواْ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالاً وَأَوْلادًا فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُواْ أُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref> خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتیدچنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند.آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمین‌های زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها  آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند؛ سوره توبه، آیه: ۶۸- ۷۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref> و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند؛ سوره روم، آیه:۹.</ref>، {{متن قرآن| أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا}}<ref> و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان و توانمندتر از آنان بودند چگونه بوده است؟ و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد، بی‌گمان او دانایی تواناست؛ سوره فاطر، آیه: ۴۴.</ref>. این سخن که اگر انسان‌ها دارای اندیشه‌های متعالی باشند حتماً آن را حفظ می‌کنند نیز حتمیت ندارد؛ [[قرآن کریم]] از افراد و گروه‌هایی در دوره‌های مختلف تاریخی یاد می‌کند که با ترک توحید به ارتداد و شرک گراییده یا بر آن پای فشردند{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ}}<ref> و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۸۳.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
نظریه‌های [[الحادی]] که بیشتر فرضیه‌اند تا نظریه، دو ویژگی اساسی دارند:
# تکامل‌گرایند و در نتیجه [[ادیان]] را در آغاز دارای صورتی ساده و ابتدایی دانسته و [[ادیان]] پیچیده را صورت [[تکامل]] یافتۀ آن می‌خوانند.
# با [[نفی]] منشأ فراطبیعی برای پیدایش [[دین]]، نبود [[خداوند]] را بدون هیچ دلیلی به عنوان پیش‌فرض در نظر گرفته و تلاش می‌کنند با رویکرد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی [[منشأ دین]] را نیازهای گوناگون بشری معرفی کنند. در نظریه‌های [[الحادی]]، منشأ گرایش به دین و منشأ پیدایش آن یک چیز است؛ ابتدا زمینه‌های روانی یا [[اجتماعی]] مؤثر در پیدایش [[خداباوری]] بیان و سپس به [[تبیین]] عواملی پرداخته می‌شود که [[باور]] یادشده را به شکل [[دینی]] درآورده و موجب شکل‌گیری [[ادیان]] شده است<ref>جامعه‌شناسی دین، ص۳۷؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۴۸-۵۴۹، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۱۶-۱۳، ۲۰-۲۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>


==نظریه تکاملی<ref>evolutionary theory.</ref>==
== سه رویکرد نظریه [[الحادی]] درباره [[منشأ دین]] ==
*به نظر اگوست کنت<ref>Auguste conte.</ref> یگانه معرفت معتبر، دانش حسی و مبتنی بر روش‌های علوم تجربی است. او براین اساس، منشأ دین را جهل انسان به دانش تجربی و روش‌های آن دانسته و با اعتقاد به سیر تکاملی و تدریجی تاریخ فکر و فرهنگ بشری، برای آن سه دوره قائل است:
بنابر نظریۀ [[الحادی]] دربارۀ [[منشأ دین]]، سه دیدگاه و رویکرد کلان و عمده وجود دارد:
#دوره دینی که به سه دوره جزئی‌تر دوران طلسم‌باوری<ref>Fetishism.</ref>، چندخدایی<ref>Polytheism.</ref> و یکتاپرستی<ref>Monotheism.</ref> قسمت می‌شود. به اعتقاد وی انسان‌ها در مرحله طلسم باوری معتقد بودند که همه چیز حتی موجودات بی‌جان نیز مانند انسان دارای روح و جان‌اند و حوادث مربوط به آن موجودات را پدید می‌آورند. در دوران چندخدایی، پدیده‌های مربوط به یک نوع مانند همه درختان و نه یکایک آنها دارای یک روح جمعی پنداشته شدند و در نتیجه، مفهوم "خدای جنگل" و نیز "خدای دریاها" و مانند آن شکل گرفت و انسان‌ها با تصور اثرگذاری آنها بر جهان و انسان‌ها به پرستش آنها پرداختند. در دوره دینی که دوران طفولیت عقلی و علمی بشر بود، انسان به سبب فقدان رشد علمی و ناآگاهی از علل پدیده‌های طبیعی، از تبیین علمی ناتوان بود و با ارائه تبیین‌های دینی، آنها را به عوامل فراطبیعی و فرامادی مانند روح و خدا نسبت می‌داد<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
=== دیدگاه [[جامعه]] شناختی ===
#دوران فلسفی که در آن، حوادث طبیعی به عوامل انتزاعی و جوهرهای مجرد نسبت داده می‌شدند؛ مثلاً رشد گیاهان براساس روح نباتی آنان تبیین می‌شد<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
محور آموزه‌های همۀ [[ادیان]] تقسیم اشیاء به [[مقدس]] و نامقدس است و منشأ همۀ آنها توتم پرستی است. در [[حقیقت]] [[پرستش]] توتم نمادی از [[پرستش]] [[جامعه]] است. اقوام ابتدایی روح جمعی خود یا [[جامعه]] را در قالب توتم [[تقدیس]] می‌کنند که دارای توانایی‌های فردی است. اصل توتمی یا روح جمعی در قالب مراسم مذهبی به اوج خود رسیده و [[باور]] به عالم [[برتر]] و در مراحل بعدی [[باور]] به خدای واحد در آنها شکل می‌گیرد<ref>دین پژوهی در جهان معاصر، ۵۲- ۴۱.</ref>. بر اساس نظریه کارکرگرایی امیل دورکیم توتم‌پرستی ([[دین]] [[قبایل]] بومی استرالیا) ساده‌ترین [[دین]] موجود و ابتدایی‌ترین شکل [[دینداری]] در دوران کنونی است. او [[معتقد]] است گونه‌های دیگر [[پرستش]] [[دینی]] از همین جا برخاسته‌اند. توتم نیرویی قدرتمند، پنهان، بی‌نام و نشان و غیر متشخص است که در طول زمان به صورت‌های گوناگون از جمله مفهوم [[خدا]] تجلی یافته است<ref>جامعه‌شناسی دین، ص۱۷۳-۱۷۴؛ منشأ دین، ص۱۰۹-۱۱۰، ۱۱۴-۱۱۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>
#دوران علمی و پوزیتیویستی. در این دوره انسان به سبب رشد علمی با استفاده از مشاهده و استدلال به تبیین روابط ضروری میان حوادث پرداخته و سپس با طرح قوانینی آنها را تبیین می‌کند<ref>جامعه شناسی دین، ص۳۸-۴۰؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۲۵، ۲۷، ۳۳؛ منشأ دین، ص۶۴-۶۶.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
*نظریه تکاملی با نقدهایی روبه‌روست؛ از جمله:
#دوره‌های سه‌گانه تاریخ فکر و فرهنگ و نیز مراحل سه‌گانه برای دوران الهیاتی دست‌کم درباره ادیان الهی صادق نیستند، زیرا [[قرآن کریم]] یگانه‌پرستی را همزاد انسان می‌خواند {{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref> گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند و آنان که کافر شدند و نشانه‌های ما را دروغ شمردند دمساز آتش‌اند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه: ۳۸ - ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}</ref> و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد.اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌هراسم؛ سوره مائده، آیه: ۲۷- ۲۸.</ref> براساس بینش قرآنی و نیز گزارش عهد عتیق، یگانه‌پرستی از همان آغاز آفرینش چونان جریانی ادامه‌دار و هرچند با افت و خیز وجود داشته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
#[[قرآن کریم]] خاستگاه ادیان الهی بر حق را اراده خدا دانسته و نگاه تکاملی و تدریجی به معنای مورد نظر آگوست کنت به آنها را تأیید نمی‌کند. برهمین اساس، آموزه‌های نخستین پیامبران الهی در بسیاری از اصول اعتقادی و عملی با دین [[پیامبر خاتم]]{{صل}} مشترک‌اند {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت  که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی گران  است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمی‌گزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون می‌گردد و به پراکندگی نیفتادند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی  میان خود و اگر سخنی از سوی پروردگارت تا زمانی معیّن پیشی نگرفته بود بی‌گمان میان آنان داوری می‌شد و آنان که پس از ایشان به کتاب (آسمانی) رسیدند از آن در تردیدی گمان‌انگیزند؛ سوره شوری، آیه:۱۳ - ۱۴.</ref> البته سیر تکاملی به صورت دیگری در خصوص ادیان الهی نیز صادق است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
#جهل نمی‌تواند عامل گرایش به دین باشد<ref>نک: مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۸۱-۵۸۲، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۳۴-۳۹.</ref> قرآن کریم خشیت الهی را به عنوان یک ویژگی روحی و حس عمیق دینی به علما و دانشمندان محدود می‌سازد: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ}}<ref> و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگ‌های گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است؛ سوره فاطر، آیه: ۲۸.</ref> و از سوی دیگر از غلبه دین حق بر همه ادیان و گسترش روزافزون آن در آینده خبر می‌دهد: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref> اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.


==نظریه مارکس==
==== نقد دیدگاه [[جامعه]] شناختی ====
*[[کارل مارکس]] دین را ساخته و پرداخته طبقه حاکمان و ابزار سلطه آنان می‌داند. به اعتقاد وی در دوران حیات ابتدایی و قبیله‌ای، دینی وجود نداشت و زندگی بشر به شکل اشتراکی بود. هنگامی که در پی پیدایش مالکیت، جامعه طبقاتی و در نتیجه فئودالیسم و پس از آن سرمایه‌داری شکل گرفت، طبقه دیگری هم پدید آمد که محکوم، مظلوم، رنجبر و زحمتکش بودند. دو طبقه یادشده همواره با یکدیگر در جنگ و ستیز بوده‌اند. طبقه حاکم "زمینداران بزرگ و سرمایه‌داران" برای حفظ منافع خویش و جلوگیری از قیام طبقه محکوم "کارگر" دین را اختراع کرد تا به وسیله آن، توده‌ها را تخدیر و مهار کنند؛ بنابراین طبقه حاکم اغلب بدون آنکه معتقد به دین باشند، فقط برای حفظ اقتدار و سلطه خویش، دین را پدید آوردند و طبقه محکوم و مستضعف برای تسکین درد و رنج خویش و توجیه نابرابری‌های موجود در جامعه به این گرایش پیدا می‌کند؛ و برای همین، مارکس دین را افيون توده‌ها می‌نامد<ref>نک: مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۷۷، «فطرت»؛ جامعه شناسی دین، ص۱۳۹-۱۴۲؛ منشأ دین، ص۷۵۔۷۹.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
این رویکرد با [[دلایل]] مفصلی رد شده است<ref>درآمدی بر منشأ دین‌، ۱۱۹- ۱۱۴.</ref>:  
*دیدگاه مارکس با چالش‌هایی جدی روبه‌روست؛ از جمله:
# آنچه به همۀ [[ادیان]] نسبت داده می‌شود، مبتنی بر استقرای ناقص دربارۀ یک قبیلۀ استرالیایی است، روشن است [[معتقدات]] یکی قبیلۀ دور افتاده را نمی‌توان به همۀ [[ادیان]] نسبت داد<ref>آموزش دین ص ۷۷ ـ ۸۵؛ جامعه‌شناسی دین، ص۱۸۰؛ منشأ دین، ص۱۲۰.</ref>.  
#دین نسبت به مالکیت، پیشینه بسیار کهن‌تری دارد و دست‌کم، یگانه‌پرستی پیش از پیدایش جوامع طبقاتی وجود داشته و نخستین انسان روی زمین [[پیامبر]] الهی بوده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۳.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
# بسیاری از باورهای مذهبی بیش‌تر از جامعه‌ای که فرد در آن [[زندگی]] می‌‌کند، بر او [[سلطه]] دارند؛ چنانکه حتی گاه فرد برای [[دفاع]] از [[باورهای دینی]] خویش در برابر [[جامعه]] می‌ایستد. این دیدگاه در [[حقیقت]] [[دین]] را وسیله‌ای برای یکپارچگی و [[یگانگی]] [[جامعه]] می‌داند؛ در حالی که [[دین]] آسمانی، [[جامعۀ بشری]] را به دو [[قطب]] [[حق و باطل]] تقسیم می‌کند<ref>جامعه‌شناسی دین، ص۱۸۰؛ منشأ دین، ص۱۲۰، [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۴۳۲.</ref>. دورکیم با معرفی [[دین]] به عنوان تجلی روح جمعی، [[قداست]] [[دین]] را زدوده است و نقش [[خداوند]] و [[انبیای الهی]]، در پیدایش [[ادیان الهی]] و ابعاد و آموزه‌های فردی [[ادیان]] نادیده گرفته شده است<ref>منشأ دین، ص۱۲۴.</ref>. [[ادیان الهی]] از آغاز پیدایش [[جامعۀ بشری]] به عنوان اصلی‌ترین و تنها جریان معارض با همۀ گونه‌های [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] به تقابل با آنها پرداخته‌اند و بر این اساس [[یگانه‌پرستی]] نمی‌تواند یکی از اشکال توتم‌پرستی باشد که متناسب با تحول [[جامعه]] شکل نوینی به خود گرفته است<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
#دیدگاه مارکس با تاریخ ادیان توحیدی، به ویژه آیات [[قرآن کریم]] سازگار نیست. براساس این دیدگاه، باید طبقه حاکم و سرمایه‌دار همواره طرفدار رواج دین برای تخدیر توده‌ها باشند، در حالی که حاکمان، اشراف و ثروتمندان که [[قرآن کریم]] با عنوان "مَلَأ" از آنان یاد می‌کند{{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ}}<ref> و پادشاه (مصر) گفت: من (در خواب) هفت گاو فربه می‌بینم «3» که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) دیگر خشک؛ ای بزرگان! اگر خوابگزارید به من درباره خوابم نظر بدهید؛ سوره یوسف، آیه:۴۳.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ  إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref> آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامه‌ای ارزشمند افکنده‌اند.آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: به نام خداوند بخشنده بخشاینده؛ سوره نمل، آیه: ۲۹- ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}}<ref> سلیمان گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من می‌آورد؟؛ سوره نمل، آیه:۳۸.</ref>، همواره از مخالفان سرسخت پیامبران الهی بوده‌اند{{متن قرآن|وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ }}<ref> و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند؛ سوره ص، آیه: ۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ }}<ref> سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم.آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم.پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۵- ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ  فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمًا عَمِينَ وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ }}<ref> سرکردگان قوم او گفتند: بی‌گمان ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم.گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیانم.پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند.پس او را دروغگو شمردند؛ ما هم او و کسانی را که در کشتی با وی بودند رهایی بخشیدیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم؛ بی‌گمان، آنان گروهی کوردل بودند.و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم؛ سوره اعراف، آیه: ۶۰ - ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذَاً لَّخَاسِرُونَ}}<ref> سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت: اگر چه خوش نداشته باشیم؟اگر به آیین شما- پس از آنکه خداوند ما را از آن رهایی بخشیده است- باز گردیم بی‌گمان بر خداوند دروغ بسته‌ایم و ما را نرسد که به آن باز گردیم مگر آنکه خداوند پروردگار ما بخواهد، دانش پروردگار ما همه چیز را فرا گرفته است، ما بر خداوند توکّل داریم، خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما و تو بهترین داورانی.و سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید در آن صورت بی‌گمان زیانکار خواهید بود؛ سوره اعراف، آیه: ۸۸- ۹۰.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ}}<ref> سرکردگان قوم فرعون گفتند: این (مرد) جادوگری داناست! (که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟  (و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛  تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۰۹- ۱۱۲.</ref>؛ همچنین براساس دیدگاه مارکس باید طبقه حاکم و سرمایه‌دار نسبت به دین بی‌اعتقاد باشند، در حالی که [[قرآن کریم]] از نمونه‌هایی مانند [[حضرت یوسف]]{{ع}}، [[حضرت سلیمان]]{{ع}}، [[حضرت داود]]{{ع}}، طالوت، ذوالقرنین و دیگران یاد می‌کند که به رغم تعلق به طبقه اشراف و حاکمان نه تنها بی‌دین نبودند، بلکه خود از پیامبران الهی و شخصیت‌های برجسته دینی بودند. افزون بر آن، در میان آنها دین‌باوران صادقی نیز بودند که حتی جان و مال خود را در راه عقاید خویش نثار کردند. آسیه همسر فرعون، مؤمن آل فرعون، اصحاب کهف و [[حضرت خدیجه]]{{س}} از این قبیل‌اند<ref>التبیان، ج۱۰، ص۵۵؛ نمونه، ج۲۴، ص۳۰۳.</ref>{{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref> و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان؛ سوره تحریم، آیه: ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا  ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا هَؤُلاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِه ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا }}<ref> آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم  از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟ (یاد کن) آنگاه را که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگارا! به ما از سوی خویش بخشایشی رسان و از کار ما برای ما رهیافتی  فراهم ساز.پس آنان را در آن غار چندین سال به خواب بردیم.سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند.ما داستان آنان را برای تو راستین باز می‌گوییم: آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان (پنهانی) ایمان آوردند و ما بر رهنمود آنان افزودیم.و دل‌هایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمی‌خوانیم که در آن صورت بی‌گمان سخنی نادرست گفته‌ایم. اینان- قوم ما- خدایانی جز او  را (به پرستش) گرفته‌اند؛ چرا برهانی روشن برای آنها نمی‌آورند؟ و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد، کیست؟ و اکنون که از آنان و از آنچه جز خداوند می‌پرستند کناره جستید، در غار پناه گیرید تا پروردگارتان بخشایش خویش را بر شما بگسترد و از کارتان برای شما نوایی فراهم سازد؛ سوره کهف، آیه: ۹- ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلاَّ مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الأَحْزَابِ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ  وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ}}<ref> و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند.ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت: جز چیزی را که خود (صلاح) می‌بینم به شما نشان نمی‌دهم و شما را جز به راه رستگاری رهنمون نمی‌شوم!و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دسته‌ها (ی کفر) بیم دارم.مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد.و ای قوم من! من بر شما از روز فراخوانی یکدیگر بیم دارم.روزی که پشت‌کنان روی می‌گردانید؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد و بی‌گمان پیش‌تر یوسف برای شما برهان‌ها (ی روشن) آورد اما شما از آنچه برایتان آورده بود همچنان در شک بودید تا چون درگذشت گفتید که پس از وی هرگز خداوند پیامبری نخواهد فرستاد؛ بدین‌گونه خداوند کسی را که گزافکاری بدگمان است در گمراهی می‌نهد؛ سوره غافر، آیه: ۲۸- ۳۴.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
#برخلاف دیدگاه مارکس، ادیان توحیدی همواره از میان طبقات ضعیف و فرودست جامعه ظهور کرده‌اند. [[حضرت موسی]]{{ع}} از میان بنی اسرائیل بود که فرعون آنان را به استضعاف، بردگی و استعمار کشیده بود {{متن قرآن|وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ }}<ref> و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود؛ سوره بقره، آیه: ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref> بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود؛ سوره قصص، آیه: ۴.</ref> از سوی دیگر، خود آن حضرت به رغم اینکه در میان طبقه حاکم "قصر فرعون" و اشراف زندگی کرده و بزرگ شده بود بر ضد منافع آن طبقه قیام کرد{{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref> آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند.و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمی‌یافتند (که چه می‌کنند؛ سوره قصص، آیه: ۸- ۹.</ref> [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در فقر و یتیمی بزرگ شده بود{{متن قرآن| أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلا فَأَغْنَى }}<ref>  آیا یتیمت نیافت و در پناه گرفت؟و تو را گم‌گشته یافت و راه نمود.و تو را نیازمند یافت و بی‌نیاز کرد؛ سوره ضحی، آیه: ۶-۸.</ref> و پیروان آن حضرت نیز بیشتر از طبقه فرودست جامعه بودند؛ مانند بلال حبشی، صُهَیب رومی، عمار، یاسر، سمیه و ابوذر. نکته مهم‌تر اینکه برخلاف دیدگاه مارکس مبنی بر افیون بودن دین برای توده‌ها، همه پیامبران و پیروان آنها در برابر قوم حاکم و مسلط مانند نمرود، فرعون، قارون، ابوسفیان و طبقات اشراف قرار گرفته و با آنان درافتادند<ref>نک: مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۳۸۹-۳۹۲، «خورشید دین هرگز غروب نمی‌کند».</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
#براساس دیدگاه مارکس، همه آموزه‌های دینی باید در راستای تأمین منافع طبقه حاکمان، اشراف و اغنيا باشند، در حالی که قرآن کریم و دیگر کتاب‌های وحیانی برای آنان هیچ امتیاز ویژه‌ای قائل نشده و معیار اصلی ارزش انسان نزد خداوند را تقوا معرفی کرده‌اند{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref> ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۳.</ref> افزون بر آن، در موارد زیادی بسیاری از احکام بر خلاف منافع آنهاست؛ نکوهش شدید زراندوزانی که از انفاق خودداری می‌کنند، وعده عذاب دردناک الهی به آنان{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref> ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره توبه، آیه:۳۴.</ref>، تحریم ربا و استثمار انسان‌ها{{متن قرآن| الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ  }}<ref> آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست  و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند.خداوند ربا را کاستی می‌دهد و صدقات را افزایش می‌بخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمی‌دارد؛ سوره بقره، آیه:۲۷۵- ۲۷۶.</ref>، وجوب پرداخت خمس {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref> و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه:۴۱.</ref> و زکات{{متن قرآن| وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref> و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید؛ سوره بقره، آیه: ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ}}<ref> و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۸۳.</ref> و جز آنها از این قبیل احکام‌اند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
#آموزه‌های مربوط به جهاد {{متن قرآن|لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده و به همگان وعده نیکو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است؛ سوره نساء، آیه: ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref> با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند؛ سوره توبه، آیه: ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا}}<ref> کیفر و پاداش) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب (وابسته) نیست، هر کس کار بدی کند کیفر آن را می‌بیند و در برابر خداوند برای خویش یار و یاوری نخواهد یافت؛ سوره نساء، آیه: ۱۲۳.</ref>، {{متن قرآن|مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا }}<ref> محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است؛ سوره فتح، آیه:۲۹.</ref>، لزوم امر به معروف و نهی از منکر{{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref> و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۴.</ref>، {{متن قرآن|لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ }}<ref> آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند  که در طول شب آیات خداوند را تلاوت می‌کنند در حالی که سر به سجده دارند.به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و به کارهای خیر می‌شتابند و آنان از شایستگانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۱۳- ۱۱۴.</ref>، نپذیرفتن ولایت طاغوت {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيدًا }}<ref> آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند؛ سوره نساء، آیه: ۶۰.</ref>؛ {{متن قرآن| وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}<ref> و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است؛ سوره نحل، آیه: ۳۶.</ref>، تلاش و قیام در برابر ظلم و جور و بسیاری دیگر از این قبیل آموزه‌ها نشان می‌دهند که افيون بودن دین برای توده‌ها دست‌کم درباره اسلام و دیگر ادیان توحیدی تحریف ناشده صادق نیست<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
==جانگرایی<ref>Animism.</ref>==
*[[ادوارد برنت تایلور]]<ref>Edward Burnett Tylor.</ref> گوهر و نخستین صورت دین را جانگرایی یا جاندارانگاری می‌داند؛ به این معنا که در پس همه چیز، قدرتی زنده و شخصی وجود دارد. به عقیده وی انسانِ نخستین در تلاش برای فهم سبب تمایز بدن زنده از مرده، خواب و بیداری و شناخت آن چیزی که در عالم رؤیا به شکل انسان دیده می‌شود، به شناخت نفس و روح پی برد. سپس با تعمیم این موضوع، پدیده‌های دیگر را نیز دارای روح پنداشت و سرانجام به ارواح عالی و خاصی به نام خدایان اعتقاد یافت که به جهان هستی حیات می‌دهند. به عقیده تایلور، پرستش بت‌ها و اشیای مقدس نیز به سبب روحی است که درون آنها وجود دارد و به آنها قدرت و حیات می‌دهد و آموزه‌های مربوط به زندگی اخروی، اعتقاد به رستاخیز و جاودانگی نفس نیز از جاندارانگاری ناشی می‌شود. براساس این دیدگاه، چون همه خدایان در فرهنگ‌های مختلف از روح و نفس انسانی الگوبرداری شده‌اند، شخصیت بشری دارند. این ایده‌ها به مرور گسترش یافت. در آغاز به ارواح شخصی و کوچک هر رودخانه، درخت و حیوان اعتقاد داشتند و پس از آن، اعتقاد به روح جنگل، الاهه دریاها و مانند آن پدید آمد و در نهایت، اعتقاد به خدای یگانه شکل گرفت<ref>نک: جامعه شناسی دین، ص۴۳-۴۴؛ منشأ دین، ص۹۴-۱۰۱.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
*نظریه تایلور دست کم از تبیین چگونگی شکل‌گیری ادیان توحیدی و گرایش به آن ناتوان است. شواهد و مدارک ارائه شده وی فاقد زمان است و نمی‌تواند متأخر بودن یگانه‌پرستی از چندگانه‌پرستی را ثابت کند. ترتیب یاد شده کار خود اوست. آیات [[قرآن]] نشان می‌دهند که یگانه‌پرستی از همان عصر نخستین رایج بود و شرک و بت‌پرستی در دوره‌های بعد پدید آمد. دانشمندانی مانند اندرو لانگ<ref>Andrew Lang.</ref> نیز این موضوع را گفته و شواهدی برای آن اقامه کرده‌اند؛ همچنین به رغم ادعای وی، دین در عصر حاضر نیز کارایی دارد و اصولاً هر یک از علم و دین قلمرو خاص خود را دارد<ref>نک: جامعه شناسی دین، ص۴۹-۴۷؛ منشأ دین، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
*افزون بر موارد یاد شده، ادیان برحق الهی همواره در تاریخ، معارض ادیان شرک‌آلود و آیین بت‌پرستی بوده و به موازات آن حضور داشته‌اند و آنها را هرگز نمی‌توان صورت تحول و تکامل یافته بت‌پرستی دانست{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ}}<ref> و به یقین نوح را نزد قومش فرستادیم (و به ایشان گفت:) من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌هراسم.پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم.گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر من برهانی از پروردگارم داشته باشم و به من بخشایشی از سوی خویش داده باشد که از چشم شما پنهان گردانده باشند آیا می‌توانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند می‌دارید؟ و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم، پاداش من جز بر (عهده) خداوند نیست و من کسانی را که ایمان آورده‌اند (از خود) نمی‌رانم، بی‌گمان آنان به لقای پروردگار خویش خواهند رسید اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید.و ای قوم من! اگر آنان را از خود برانم چه کسی مرا در برابر خداوند یاری می‌رساند پس آیا پند نمی‌پذیرید؟؛ سوره هود، آیه: ۲۵- ۳۰ .</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
==نظریه جادو، دین و علم==
*[[سِر جیمز جورج فریزر]]<ref>Sir James George Frazer.</ref> که برای یافتن زمینه‌های پیدایش دین و علل گرایش به آن جوامع ابتدایی را مطالعه کرده، تاریخ تفکر بشر را به ترتیب دارای سه مرحله جادویی، دینی و علمی می‌داند. بنابر این دیدگاه، انسان‌ها برای یافتن قوانینی عام با هدف تغيير نظم پدیدارهای طبیعی به سود خویش، این مراحل را پیموده‌اند و هنگامی که روش‌های جادویی را در رسیدن به مقاصد خویش مؤثر نیافتند، به تدریج به خدایان قادر مطلق معتقد شدند و با این اعتقاد که کنترل و هدایت فرایندها و جریان‌های طبیعی و زندگی انسانی در دست آنهاست برای جلب خشنودی آنان تضرع و زاری کردند. به مرور که ناکارآمدی دین نیز در این حوزه به اثبات رسید، انسان‌ها به قوانین طبیعی و تجربی روی آوردند<ref>جامعه شناسی دین، ص۴۶؛ منشأ دین، ص۱۰۴-۱۰۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
*اشکالات وارد بر نظریه تایلور بر این نظریه نیز وارد است. روش وی در اثبات نظریه خویش بیشتر ذهنی و تخیلی است<ref>منشأ دین، ص۱۰۸.</ref> براساس آیات [[قرآن کریم]]، دست کم در دوران پیامبرانی مانند [[حضرت موسی]]{{ع}}{{متن قرآن|وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ}}<ref> و ما را به بخشایش خویش از (شرّ) کافران رهایی بخش!؛ سوره یونس، آیه:۸۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ قَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاؤُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ}}<ref> و به فرعون) گفتند: او و برادرش را باز دار و گردآورندگانی را به شهرها (دنبال جادوگران) بفرست؛تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند.و جادوگران نزد فرعون آمدند، گفتند: اگر ما خود چیره گردیم به راستی پاداشی خواهیم داشت؟ (فرعون) گفت: آری و شما از نزدیکان (من) خواهید بود.گفتند: ای موسی! تو می‌افکنی یا ما بیفکنیم؟گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمان‌های خود را) افکندند مردم را چشم‌بندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند.و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید.حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد.پس، در آنجا شکست خوردند و خوارگردیدند.و جادوگران به سجده در افتادند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۱- ۱۲۰.</ref>، [[حضرت سلیمان]]{{ع}}{{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}<ref> و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها  در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با به‌کارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد  و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۲.</ref> و [[حضرت محمد]]{{صل}}{{متن قرآن|لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ}}<ref> باز می‌گفتند ما را تنها چشم‌بندی کرده‌اند بلکه ما گروهی جادو شده‌ایم؛ سوره حجر، آیه: ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ }}<ref> بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند؛ سوره ص، آیه:۴.</ref> در کنار ادیان الهی سحر و جادو نیز وجود داشته است و آن دو لزوماً در طول یکدیگر نیستند<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
*اساساً یکی از نسبت‌های ناروای کافران به همه پیامبران الهی، جادوگری بود: {{متن قرآن|كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ}}<ref> بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است؛ سوره ذاریات، آیه: ۵۲.</ref> و این نشان از وجود سحر در دوران همه [[انبیا]] و همپای همه ادیان الهی است. براین اساس و بر فرض پذیرش مراحل ادعایی فریزر، نمی‌توان گفت که در مرحله جادو هیچ گونه گرایشی به خدا و دین وجود نداشته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.


==نظریه کارکردگرایی دورکیم==
=== دیدگاه روان‌شناختی ===
*[[امیل دورکیم]]<ref>Emil Durkheim.</ref> برای شناخت علل گرایش به دین، آیین اقوام بدوی موجود را بررسی کرده است. وی توتم‌پرستی (دین قبایل بومی استرالیا) را ساده‌ترین دین موجود و ابتدایی‌ترین شکل دینداری در دوران کنونی دانسته و معتقد است که گونه‌های دیگر پرستش دینی مانند پرستش ارواح، ستارگان، خورشید، حیوانات و خدایان از همین جا برخاسته‌اند. توتم نیرویی قدرتمند، پنهان، بی‌نام و نشان و غیر متشخص است که در طول زمان به صورت‌های گوناگون از جمله مفهوم خدا تجلی یافته است<ref>جامعه شناسی دین، ص۱۷۳-۱۷۴؛ منشأ دین، ص۱۰۹-۱۱۰، ۱۱۴-۱۱۷.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
بنابراین دیدگاه، [[دین]] برآیند هیجان‌ها و تعارض‌های [[روحی]] [[انسان]] است. دو [[تفسیر]] از این دیدگاه وجود دارد:
*نظریه دورکیم مبتنی بر استقرای ناقص و دارای اشکال روش‌شناختی است. او فقط دین شماری از بومیان استرالیا را مطالعه کرده؛ ولی نتیجه آن را به همه ادیان تعمیم داده است<ref>جامعه شناسی دین، ص۱۸۰؛ منشأ دین، ص۱۲۰.</ref> معرفی توتم‌پرستی به عنوان سرچشمه نهایی دیگر ادیان، بی‌مدرک است<ref>جامعه شناسی دین، ص۱۸۱.</ref> بدوی بودن یک جامعه نیز لزوماً همیشه به معنای ساده و ابتدایی بودن دین آنان نیست. امروزه جوامعی هستند که به رغم نداشتن جایگاهی مناسب از نظر فن‌آوری و پیشرفت‌های علمی، نظام دینی پیچیده‌ای دارند<ref>منشأ دین، ص۱۲۱.</ref> دورکیم با معرفی دین به عنوان تجلی روح جمعی، قداست دین را زدوده است که با رویکرد الهی به دین سازگار نیست. در دیدگاه وی نقش خداوند و انبیای الهی، در پیدایش ادیان الهی و ابعاد و آموزه‌های فردی ادیان نادیده گرفته شده است<ref>منشأ دین، ص۱۲۴.</ref>، در حالی که افزون بر ابعاد اجتماعی، بخش عظیمی از آموزه‌های ادیان الهی به حوزه ارتباط انسان با خدا، خود و محیط زیست پرداخته‌اند. مهم‌تر اینکه ادیان الهی از آغاز پیدایش جامعه بشری به عنوان اصلی‌ترین و تنها جریان معارض با همه گونه‌های شرک و بت‌پرستی به تقابل با آنها پرداخته‌اند و بر این اساس یگانه‌پرستی نمی‌تواند یکی از اشکال توتم‌پرستی باشد که متناسب با تحول جامعه شکل نوینی به خود گرفته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
# بنابر [[تفسیر]] اول پدر، عامل [[حفظ]] [[خانواده]] از آفات و آسیب‌هاست، این مسأله پدید آورندۀ [[باور]] به [[حفظ]] [[خانواده]] پس از [[مرگ]] است که [[روح]] پدر پس از [[مرگ]] نیز بر [[خانواده]] [[سلطه]] و [[نظارت]] دارد و از آن حمایت می‌کند. این [[باور]] منشأ نیاپرستی شده و سپس رفته رفته به قالب [[دین]] درآمده و اثرات آن را می‌توان میان همۀ [[جوامع]] و [[ملل]] متمدن‌ نیز مشاهده کرد.
# بنابر [[تفسیر]] دوم، [[ترس]] و [[هراس]] و [[ناتوانی]] [[انسان]] در برابر نیروهای طبیعی به [[خدا]] آفرینی انجامیده و [[منشأ دین]] همین است<ref>آینده یک پندار ۲۴۷- ۲۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۴۳۳.</ref>


==نظریه فطرت==
==== نقد دیدگاه روان‌شناختی ====
*نظریه فطرت از آنِ دانشمندان مسلمان است. براساس این دیدگاه که تنها به بیان علل گرایش به دین توحیدی و نه خاستگاه آن می‌پردازد، خاستگاه گرایش انسان به دین، آن دسته از ویژگی‌های شناختی و گرایشی است که ریشه در فطرت او دارند. فطرت مجموعه‌ای از توانمندی‌ها و گرایش‌هاست که خداوند برای هدایت تکوینی انسان در سرشت وی نهاده است<ref>مبانی انسان شناسی در قرآن، ص۱۶۶.</ref> وجود اصل دینداری در میان همه جوامع بشری، غیر اکتسابی بودن گرایش به پرستش و ستایش یک قدرت برتر و تکیه بر آن و نیز زوال‌ناپذیری و دگرگون و جایگزین‌ناپذیری اصلِ این گرایش، ادله فطری بودن آن‌اند. گرایش‌هایی مانند میل به کمال مطلق، حس کنجکاوی، میل به شناخت، جمال‌طلبی، عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی به عنوان امور فطری و ریشه‌های گرایش به دین خوانده شده‌اند. شناخت‌گرایی انسان سبب می‌شود که وی برای آگاهی از همه چیز از جمله ساحت‌های مادی و فرامادی انسان و جهان و نیز چگونگی پیدایش یا آفرینش انسان و سرانجام وی و هدف خلقت تلاش کرده و در نهایت به وجود خدا پی برده و به او معتقد شود. از سوی دیگر، دین‌گرایی را با میل انسان به سوی کمال پیوند زده‌اند<ref>منشأ دین، ص۱۶۷-۱۶۹.</ref> براین اساس، همه موجودات به سوی كمال خود در حرکت‌اند. انسان نیز به گونه‌ای آفریده شده است که در نهاد خود دارای امکانات و توانمندی‌هایی است که او را به سوی کمال سوق می‌دهند. این گرایش و توانمندی، انسان را به جست‌وجوی کمال مطلق، راه دستیابی به آن و در نتیجه گرایش به دین سوق می‌دهد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
نقدهای این دیدگاه از نظر [[آموزه‌های اسلامی]] عبارت است از:
*شماری از مفسران<ref>نک: فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۶۲-۲۶۱؛ نیز نک: ج۱۶، ص۱۷۸-۱۷۹.</ref> و دین‌پژوهان<ref>فی ظلال التوحید، ص۲۳۱-۲۳۲؛ فطرت و دین، ص۴۸، ۵۷، ۷۹.</ref> معاصر با استناد به آیاتی از قرآن کریم از فطری بودن برخی شناخت‌ها و گرایش‌های جزئی‌تر دینی هم سخن گفته‌اند: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت،پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت سوره شمس، آیه: ۷-۱۰.</ref>  از این آیات برمی‌آید که هنگام آفرینش روح و جان آدمی "نفس"، گونه‌ای از شناخت و آگاهی در ارتباط با آنچه [[قرآن کریم]] آن را "تقوا و فجور" می‌نامد، به وی داده شده است<ref>نک: المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸-۲۹۷؛ فطرت و دین، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref> و انسان بر اساس یک ادراک و دریافت درونی و سرشتی، از خوب و بد بودن مصادیق تقوا و فجور آگاه است، چنان که گرایش به تقوا و گریز و تنفر از فجور نیز در سرشت و نهاد وی نهفته است، هر چند در مقام گزینش و عمل، می‌تواند متأثر از امیال و گرایش‌های متضاد<ref>فطرت و دین، ص۸۵-۸۶، ۹۴.</ref>، از تقوا روی برتابد و به فجور دامن آلاید<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۲۱، ص۲۵۸-۲۶۱، «اسلام و نیازهای زمان»؛ پرتوی از قرآن، ج۳، ص۱۱۱، ۱۱۳.</ref> برخی مفسران، آیه {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref>و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟؛ سوره بلد، آیه:۱۰.</ref> را نیز بیانگر همین معنا دانسته‌اند<ref>فتح القدیر، ج۵، ص۵۴۰؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۹۲.</ref> بر اساس این شناخت، اگر کسی با گزینش آزادانه، تقوا پیشه کند و به وسیله آن، به تزکیه نفس و پرورش استعدادهای روحی خود بپردازد، با رسیدن به کمال انسانی رستگار می‌شود و کسی که به سبب آلوده شدن به فجور، استعدادها و توانمندی‌های روحی خود را تباه سازد و از رسیدن به کمال بازماند، نادم و ناامید می‌گردد<ref>فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ نمونه، ج۲۷، ص۴۸-۴۵.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
# رویارویی با نیروهای‌طبیعی، همواره [[انسان]] را به [[ترس]] و عجز نمی‌اندازد؛ بلکه بیش‌تر [[شجاعت]]، [[استواری]] و [[پایداری]] می‌بخشد<ref>سوره آل عمران آیه ۱۴۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶۷ ص ۱۳۰.</ref>.
*[[علامه طباطبایی]] در بیانی نسبتاً متفاوت و با استناد به [[قرآن کریم]]، آموزه‌های دین الهی را کاملاً مطابق با فطرت انسان می‌داند: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.</ref> بر اساس این بیان، سنت تشریع بر پایه سنت تكوین استوار است. همه پدیده‌های هستی، هدفمند بوده و براساس قوانین تکوینی به سوی آن هدف در حرکت‌اند. انسان افزون بر این سیر تکوینی دارای حرکت تکاملی دیگری به سوی کمال است که کاملاً ارادی است و مسیر و چگونگی آن با قوانین تشریعی "دین" تعیین می‌شود. فطری بودن دین به معنای مطابق و هماهنگ بودن آموزه‌های آن با نظام آفرینش و قوانین تکوینی است، زیرا اصول اعتقادی و سنن و قوانین عملی دین که موجب سعادت و کمال راستین انسان می‌شود، براساس نیازها و اقتضائات خلقت و تکوینی اوست؛ برای نمونه، انسان به سبب اجتماعی بودن، از حیات جمعی ناگزیر است و در زندگی اجتماعی ناگزیر تضاد منافع و در نتیجه نیاز به نظم و قوانین اجتماعی وجود دارد. این قوانین زمانی می‌توانند انسان را به کمال مطلوب برسانند که با نیازهای واقعی او هماهنگ باشند. در این صورت است که هم مورد تأیید عقل قرار می‌گیرند و هم گرایش‌های فطری انسان را به شکل صحیح ارضا می‌کنند<ref>الميزان، ج۱۶، ص۱۸۹-۱۹۳.</ref><ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ]]؛ ج۱۳، ص: ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
# به فرض که علت گرایش به دین، [[ترس]] و عوامل روانی باشد، نمی‌توان به این نتیجه رسید که [[خدا]] و [[تعالیم دینی]]، توهم محض‌اند؛ زیرا شاید [[باور]] به چیزی [[باطل]] باشد؛ ولی خود آن چیز بر [[حق]] باشد.
# اینکه پدر سلطه‌ای بر [[خانواده]] دارد و این موجب شده است باورهایی دربارۀ او پدید آید و به [[باورهای دینی]] دامان زده است، در اندیشۀ [[یهودی]] و [[مسیحی]] "پدر آسمانی" ریشه دارد که چنین آموزه‌ای اساساً در [[تعالیم اسلامی]] پیدا نمی‌شود<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۴۳۱.</ref>.


==منابع==
ذیل دیدگاه روان شناختی، نظریات کوچک متعددی نیز شکل گرفته که برخی از آنها عبارتند از: نظریه بیم و امید؛ نظریه تکاملی؛ نظریه جانگرایی و نظریه [[جادو]]، [[دین]] و [[علم]].
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]؛
 
=== دیدگاه [[اقتصادی]] ===
این دیدگاه در [[حقیقت]] به دیدگاه جامعه‌شناختی بازمی‌گردد؛ ولی نظر به اهمیت آن، به صورت مستقل مطرح شده است. بنابراین دیدگاه، [[دین]] محصول از خود بیگانگی [[انسان]] است<ref>مارکس و مارکسیسم‌، ۳۰ و ۳۱.</ref> که ریشه در شرایط زندگی اجتماعی و تضادهای طبقاتی دارد. در [[حقیقت]]، [[دین]] دستاورد و معلول وضعیت [[اقتصادی]] طبقات جامعه است. بدین‌سان، اگر اختلاف طبقاتی [[جامعه]] از میان برود، [[دین]] نیز از میان خواهد رفت<ref>نقدی بر مارکسیسم، ۸۴ ـ ۸۹.</ref>.
 
==== نقد دیدگاه [[اقتصادی]] ====
دیدگاه [[اقتصادی]] با چالش‌هایی جدی رو به رو است و ایرادها و نقض‌های متعددی بر آن وارد است. از جمله آنکه:
# آنچه طرفداران این دیدگاه به صورت عام به [[دین]] نسبت می‌دهند، در [[آیین اسلام]] یافت نمی‌شود<ref>مارکسیسم و مذهب، ص ۱۵.</ref>. [[تعالیم اسلامی]] همواره از طبقات زیرین [[جامعه]] حمایت می‌کنند و [[زورگویان]] و [[سرمایه‌داران]] دنیاپرست را بر نمی‌تابند<ref>{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>.
# این دیدگاه در مقام عمل نتوانسته است با طرد [[دین]]، [[جامعه]] را به سوی [[عدالت اجتماعی]] راه نماید. نظام‌های [[سیاسی]] پیرو این دیدگاه، با نظام‌های [[سرمایه‌داری]] کنار آمده‌اند و به اختلاف طبقاتی دامن زده‌اند<ref>پایان عمر مارکسیسم، ۱۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۳۳.</ref>
 
کارل مارکس بنیانگذار این نظریه [[دین]] را ساخته و پرداخته طبقه [[حاکمان]] و ابزار [[سلطه]] آنان می‌داند. به دنبال پیدایش [[مالکیت]]، جامعۀ طبقاتی شکل گرفت. دو طبقه [[حاکم]] و محکوم همواره با یکدیگر در [[جنگ]] و [[ستیز]] بوده‌اند. طبقه [[حاکم]] «زمینداران بزرگ و [[سرمایه‌داران]]» برای [[حفظ]] منافع خویش و جلوگیری از [[قیام]] طبقه محکوم «کارگر» [[دین]] را اختراع کرد تا به وسیله آن، توده‌ها را تخدیر و مهار کنند. برای همین، مارکس [[دین]] را افیون توده‌ها می‌نامد. دیدگاه مارکس با چالش‌هایی جدی روبه‌روست؛ از جمله:
# [[یگانه‌پرستی]] قبل از پیدایش [[جوامع]] طبقاتی وجود داشته است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>
# براساس این دیدگاه، طبقۀ [[حاکم]] و سرمایه‌دار همواره باید طرفدار رواج [[دین]] برای تخدیر توده‌ها باشند، درحالی که [[حاکمان]]، اشراف و [[ثروتمندان]]، همواره از مخالفان سرسخت [[پیامبران الهی]] بوده‌اند: {{متن قرآن|وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ}}<ref>«و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند» سوره ص، آیه ۶.</ref>؛ همچنین براساس دیدگاه مارکس طبقۀ [[حاکم]] باید نسبت به [[دین]] بی‌اعتقاد باشند، در حالی که [[قرآن]] از [[حضرت یوسف]] {{ع}}، [[حضرت سلیمان]] {{ع}}، [[حضرت داود]] {{ع}}، [[طالوت]]، [[ذوالقرنین]] یاد می‌کند که به رغم تعلق به طبقۀ اشراف و [[حاکمان]] نه تنها بی‌دین نبودند، بلکه خود از [[پیامبران الهی]] و شخصیت‌های برجسته [[دینی]] بودند. افزون برآن، درمیان آنها دین‌باورانی نیز بودند که حتی [[جان]] و [[مال]] خود را در راه [[عقاید]] خویش نثارکردند. [[آسیه همسر فرعون]]، [[مؤمن آل فرعون]]، [[اصحاب کهف]] و [[حضرت خدیجه]] {{س}} از این قبیل‌اند؛ {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref>.
# برخلاف دیدگاه مارکس، [[ادیان توحیدی]] همواره از میان طبقات ضعیف [[جامعه]] [[ظهور]] کرده‌اند. [[حضرت موسی]] {{ع}} از میان جامعه ضعیف بود که [[فرعون]] آنان را به [[استضعاف]]، [[بردگی]] و [[استعمار]] کشیده بود<ref>سوره قصص، آیه۴.</ref>. خود آن حضرت به رغم اینکه در میان طبقه [[حاکم]] «[[قصر]] [[فرعون]]» و اشراف [[زندگی]] کرده بود، بر ضد منافع آن طبقه [[قیام]] کرد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[فقر]] و یتیمی بزرگ شده بود<ref>سوره ضحی، آیه: ۶-۸.</ref>؛ [[پیروان]] آن حضرت نیز بیشتر از طبقه فرودست [[جامعه]] بودند؛ مانند [[بلال حبشی]]، صُهَیب رومی، [[عمار]]، [[یاسر]]، [[سمیه]] و [[ابوذر]]. همچنین برخلاف دیدگاه مارکس مبنی بر افیون بودن [[دین]] برای توده‌ها، همه [[پیامبران]] و [[پیروان]] آنها در برابر [[قوم]] [[حاکم]] و مسلط مانند نمرود، [[فرعون]]، [[قارون]]، [[ابوسفیان]] و طبقات اشراف قرار گرفته و با آنان درافتادند.
# براساس دیدگاه مارکس، همۀ [[آموزه‌های دینی]] باید در راستای تأمین منافع طبقۀ [[حاکمان]] و اغنیا باشند، در حالی که [[قرآن کریم]] برای آنان هیچ امتیاز ویژه‌ای قائل نشده و معیار اصلی ارزش انسان نزد [[خداوند]] را [[تقوا]] معرفی کرده‌اند؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> افزون بر آن، بسیاری از [[احکام]] بر خلاف منافع آنهاست؛ نکوهش شدید زراندوزانی که از [[انفاق]] خودداری می‌کنند<ref>سوره توبه، آیه۳۴.</ref>، [[تحریم]] [[ربا]] و [[استثمار]] [[انسان‌ها]]<ref>سوره بقره، آیه۲۷۵- ۲۷۶.</ref>، [[وجوب]] پرداخت [[خمس]]<ref>سوره انفال، آیه۴۱.</ref> و [[زکات]]<ref>سوره بقره، آیه۴۳.</ref> و جز آنها از این قبیل احکام‌اند.
# آموزه‌های مربوط به [[جهاد]]: {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>، تلاش و [[قیام]] در برابر [[ظلم و جور]] و آموزه‌هایی از این قبیل نشان می‌دهند افیون بودن [[دین]] برای توده‌ها دربارۀ [[اسلام]] و [[ادیان]] توحیدیِ [[تحریف]] نشده صادق نیست<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>.
 
== رویکرد [[اسلام]] درباره [[منشأ دین]] ==
براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش [[دین]]، خداست و نیازهای روانی یا [[اجتماعی]] نقشی در پیدایش [[دین]] ندارند. در مورد علت دین‌گرایی نیز باید گفت: بنابر [[آیات قرآنی]] و [[روایات اسلامی]] علت دین‌گرایی [[فطرت]] و [[خرد]] [[انسانی]] است و عوامل روانی، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] زمینه ساز گرایش به دین هستند<ref>دین‌شناسی، ۳۸؛ انتظار بشر از دین، ص ۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۴۳۱.</ref>
 
نظریه [[فطرت]] از آنِ دانشمندان [[مسلمان]] است که تنها به بیان علل گرایش به دین [[توحیدی]] و نه خاستگاه آن می‌پردازد، خاستگاه [[گرایش]] [[انسان]] به [[دین]]، ویژگی‌های شناختی و گرایشی است که ریشه در [[فطرت]] او دارند<ref>مبانی انسان‌شناسی در قرآن، ص۱۶۶.</ref>. وجود اصل [[دینداری]] در میان همۀ [[جوامع بشری]]، غیر اکتسابی بودن [[گرایش]] به [[پرستش]] و [[ستایش]] یک [[قدرت]] [[برتر]] و زوال‌ناپذیری و جایگزین‌ناپذیری اصلِ این [[گرایش]]، ادله فطری بودن آن‌اند. میل به کمال مطلق، [[حس]] کنجکاوی، میل به [[شناخت]]، جمال‌طلبی، [[عدالت‌خواهی]] و [[ستم‌ستیزی]] به عنوان [[امور فطری]] و ریشه‌های گرایش به دین خوانده شده‌اند<ref>منشأ دین، ص۱۶۷-۱۶۹.</ref>. براین اساس، همۀ موجودات از جمله [[انسان]] به سوی کمال خود در حرکت‌اند. این [[گرایش]] و [[توانمندی]]، [[انسان]] را به جست‌وجوی کمال مطلق، راه دستیابی به آن و در نتیجه گرایش به دین سوق می‌دهد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref>.
 
شماری از [[مفسران]]<ref>فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۶۲-۲۶۱؛ و نیز ج۱۶، ص۱۷۸-۱۷۹.</ref> و دین‌پژوهان<ref>فی ظلال التوحید، ص۲۳۱-۲۳۲؛ فطرت و دین، ص۴۸، ۵۷، ۷۹.</ref> بر اساس [[آیات قرآن]] از جمله: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷ ـ ۱۰</ref> گونه‌ای از [[شناخت]] و دریافت درونی، از خوب و بد به [[انسان]] داده شده است و [[گرایش]] به [[تقوا]] و [[گریز]] و تنفر از [[فجور]] در [[سرشت]] و نهاد وی نهفته است<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸-۲۹۷؛ فطرت و دین، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>. از این رو اگر کسی با [[گزینش]] آزادانه، [[تقوا]] پیشه کند، با رسیدن به [[کمال انسانی]] [[رستگار]] می‌شود و کسی که به سبب [[آلوده]] شدن به [[فجور]]، استعدادها و توانمندی‌های [[روحی]] خود را تباه سازد و از رسیدن به کمال بازماند، نادم و [[ناامید]] می‌گردد<ref>فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ نمونه، ج۲۷، ص۴۸-۴۵.</ref>.
 
آموزه‌های [[دین الهی]] مطابق با [[فطرت انسان]] است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref> [[انسان]] افزون بر این [[سیر]] [[تکوینی]] دارای حرکت ارادی و تکاملی دیگری به سوی کمال است که مسیر و چگونگی آن با [[قوانین]] [[تشریعی]] «[[دین]]» تعیین می‌شود. [[فطری]] بودن [[دین]] به معنای مطابق و هماهنگ بودن آموزه‌های آن با نظام آفرینش و [[قوانین]] [[تکوینی]] است، زیرا [[اصول اعتقادی]] و [[سنن]] و [[قوانین]] عملی [[دین]] که موجب [[سعادت]] و کمال راستین [[انسان]] می‌شود، براساس نیازها و اقتضائات [[خلقت]] و [[تکوینی]] اوست<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۸۹-۱۹۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۲۵۳- ۲۶۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}  
{{ستون-شروع|5}}  
* [[ادیان توحیدی]]
* [[ادیان توحیدی]]
* [[دین حضرت آدم]]{{ع}}
* [[دین حضرت آدم]] {{ع}}
* [[دین حضرت نوح]]{{ع}}
* [[دین حضرت نوح]] {{ع}}
* [[دین حضرت هود]]{{ع}}
* [[دین حضرت هود]] {{ع}}
* [[دین حضرت صالح]]{{ع}}
* [[دین حضرت صالح]] {{ع}}
* [[دین حضرت ابراهیم]]{{ع}}
* [[دین حضرت ابراهیم]] {{ع}}
* [[دین حضرت شعیب]]{{ع}}
* [[دین حضرت شعیب]] {{ع}}
* [[دین حضرت موسی]]{{ع}}
* [[دین حضرت موسی]] {{ع}}
* [[دین حضرت عیسی]]{{ع}}
* [[دین حضرت عیسی]] {{ع}}
* [[دین اسلام]]
* [[دین اسلام]]
* [[دین منطقه‌ای]]
* [[دین منطقه‌ای]]
خط ۷۲: خط ۷۸:
* [[اختلاف ادیان الهی]]
* [[اختلاف ادیان الهی]]
* [[ادیان غیر توحیدی]]
* [[ادیان غیر توحیدی]]
* [[منشأ دين]]
* منشأ دين
* [[قلمرو دین]]
* [[قلمرو دین]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان}}
 
=='''[[:رده:آثار دین|منبع‌شناسی جامع دین]]'''==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های دین|کتاب‌شناسی دین]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های دین|مقاله‌شناسی دین]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های دین|پایان‌نامه‌شناسی دین]].


== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]
{{پایان منابع}}


{{نبوت شناسی}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


==پانویس==
[[رده:دین]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۰

مقدمه

منشأ دین از موضوعات مهم فلسفۀ دین و حوزۀ دین پژوهی است. در این باره دو پرسش بنیادی مطرح است: دین از کجا سرچشمه گرفته است؟ و علت دینداری انسان چیست[۱].[۲] نظریه‌های منشأ دین در دو دسته الحادی و خداگرایانه جای می‌گیرند.

ویژگی نظریه الحادی

نظریه‌های الحادی که بیشتر فرضیه‌اند تا نظریه، دو ویژگی اساسی دارند:

  1. تکامل‌گرایند و در نتیجه ادیان را در آغاز دارای صورتی ساده و ابتدایی دانسته و ادیان پیچیده را صورت تکامل یافتۀ آن می‌خوانند.
  2. با نفی منشأ فراطبیعی برای پیدایش دین، نبود خداوند را بدون هیچ دلیلی به عنوان پیش‌فرض در نظر گرفته و تلاش می‌کنند با رویکرد روان‌شناختی و جامعه‌شناختی منشأ دین را نیازهای گوناگون بشری معرفی کنند. در نظریه‌های الحادی، منشأ گرایش به دین و منشأ پیدایش آن یک چیز است؛ ابتدا زمینه‌های روانی یا اجتماعی مؤثر در پیدایش خداباوری بیان و سپس به تبیین عواملی پرداخته می‌شود که باور یادشده را به شکل دینی درآورده و موجب شکل‌گیری ادیان شده است[۳].[۴]

سه رویکرد نظریه الحادی درباره منشأ دین

بنابر نظریۀ الحادی دربارۀ منشأ دین، سه دیدگاه و رویکرد کلان و عمده وجود دارد:

دیدگاه جامعه شناختی

محور آموزه‌های همۀ ادیان تقسیم اشیاء به مقدس و نامقدس است و منشأ همۀ آنها توتم پرستی است. در حقیقت پرستش توتم نمادی از پرستش جامعه است. اقوام ابتدایی روح جمعی خود یا جامعه را در قالب توتم تقدیس می‌کنند که دارای توانایی‌های فردی است. اصل توتمی یا روح جمعی در قالب مراسم مذهبی به اوج خود رسیده و باور به عالم برتر و در مراحل بعدی باور به خدای واحد در آنها شکل می‌گیرد[۵]. بر اساس نظریه کارکرگرایی امیل دورکیم توتم‌پرستی (دین قبایل بومی استرالیا) ساده‌ترین دین موجود و ابتدایی‌ترین شکل دینداری در دوران کنونی است. او معتقد است گونه‌های دیگر پرستش دینی از همین جا برخاسته‌اند. توتم نیرویی قدرتمند، پنهان، بی‌نام و نشان و غیر متشخص است که در طول زمان به صورت‌های گوناگون از جمله مفهوم خدا تجلی یافته است[۶].[۷]

نقد دیدگاه جامعه شناختی

این رویکرد با دلایل مفصلی رد شده است[۸]:

  1. آنچه به همۀ ادیان نسبت داده می‌شود، مبتنی بر استقرای ناقص دربارۀ یک قبیلۀ استرالیایی است، روشن است معتقدات یکی قبیلۀ دور افتاده را نمی‌توان به همۀ ادیان نسبت داد[۹].
  2. بسیاری از باورهای مذهبی بیش‌تر از جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌‌کند، بر او سلطه دارند؛ چنانکه حتی گاه فرد برای دفاع از باورهای دینی خویش در برابر جامعه می‌ایستد. این دیدگاه در حقیقت دین را وسیله‌ای برای یکپارچگی و یگانگی جامعه می‌داند؛ در حالی که دین آسمانی، جامعۀ بشری را به دو قطب حق و باطل تقسیم می‌کند[۱۰]. دورکیم با معرفی دین به عنوان تجلی روح جمعی، قداست دین را زدوده است و نقش خداوند و انبیای الهی، در پیدایش ادیان الهی و ابعاد و آموزه‌های فردی ادیان نادیده گرفته شده است[۱۱]. ادیان الهی از آغاز پیدایش جامعۀ بشری به عنوان اصلی‌ترین و تنها جریان معارض با همۀ گونه‌های شرک و بت‌پرستی به تقابل با آنها پرداخته‌اند و بر این اساس یگانه‌پرستی نمی‌تواند یکی از اشکال توتم‌پرستی باشد که متناسب با تحول جامعه شکل نوینی به خود گرفته است[۱۲].

دیدگاه روان‌شناختی

بنابراین دیدگاه، دین برآیند هیجان‌ها و تعارض‌های روحی انسان است. دو تفسیر از این دیدگاه وجود دارد:

  1. بنابر تفسیر اول پدر، عامل حفظ خانواده از آفات و آسیب‌هاست، این مسأله پدید آورندۀ باور به حفظ خانواده پس از مرگ است که روح پدر پس از مرگ نیز بر خانواده سلطه و نظارت دارد و از آن حمایت می‌کند. این باور منشأ نیاپرستی شده و سپس رفته رفته به قالب دین درآمده و اثرات آن را می‌توان میان همۀ جوامع و ملل متمدن‌ نیز مشاهده کرد.
  2. بنابر تفسیر دوم، ترس و هراس و ناتوانی انسان در برابر نیروهای طبیعی به خدا آفرینی انجامیده و منشأ دین همین است[۱۳].[۱۴]

نقد دیدگاه روان‌شناختی

نقدهای این دیدگاه از نظر آموزه‌های اسلامی عبارت است از:

  1. رویارویی با نیروهای‌طبیعی، همواره انسان را به ترس و عجز نمی‌اندازد؛ بلکه بیش‌تر شجاعت، استواری و پایداری می‌بخشد[۱۵].
  2. به فرض که علت گرایش به دین، ترس و عوامل روانی باشد، نمی‌توان به این نتیجه رسید که خدا و تعالیم دینی، توهم محض‌اند؛ زیرا شاید باور به چیزی باطل باشد؛ ولی خود آن چیز بر حق باشد.
  3. اینکه پدر سلطه‌ای بر خانواده دارد و این موجب شده است باورهایی دربارۀ او پدید آید و به باورهای دینی دامان زده است، در اندیشۀ یهودی و مسیحی "پدر آسمانی" ریشه دارد که چنین آموزه‌ای اساساً در تعالیم اسلامی پیدا نمی‌شود[۱۶].

ذیل دیدگاه روان شناختی، نظریات کوچک متعددی نیز شکل گرفته که برخی از آنها عبارتند از: نظریه بیم و امید؛ نظریه تکاملی؛ نظریه جانگرایی و نظریه جادو، دین و علم.

دیدگاه اقتصادی

این دیدگاه در حقیقت به دیدگاه جامعه‌شناختی بازمی‌گردد؛ ولی نظر به اهمیت آن، به صورت مستقل مطرح شده است. بنابراین دیدگاه، دین محصول از خود بیگانگی انسان است[۱۷] که ریشه در شرایط زندگی اجتماعی و تضادهای طبقاتی دارد. در حقیقت، دین دستاورد و معلول وضعیت اقتصادی طبقات جامعه است. بدین‌سان، اگر اختلاف طبقاتی جامعه از میان برود، دین نیز از میان خواهد رفت[۱۸].

نقد دیدگاه اقتصادی

دیدگاه اقتصادی با چالش‌هایی جدی رو به رو است و ایرادها و نقض‌های متعددی بر آن وارد است. از جمله آنکه:

  1. آنچه طرفداران این دیدگاه به صورت عام به دین نسبت می‌دهند، در آیین اسلام یافت نمی‌شود[۱۹]. تعالیم اسلامی همواره از طبقات زیرین جامعه حمایت می‌کنند و زورگویان و سرمایه‌داران دنیاپرست را بر نمی‌تابند[۲۰].
  2. این دیدگاه در مقام عمل نتوانسته است با طرد دین، جامعه را به سوی عدالت اجتماعی راه نماید. نظام‌های سیاسی پیرو این دیدگاه، با نظام‌های سرمایه‌داری کنار آمده‌اند و به اختلاف طبقاتی دامن زده‌اند[۲۱].[۲۲]

کارل مارکس بنیانگذار این نظریه دین را ساخته و پرداخته طبقه حاکمان و ابزار سلطه آنان می‌داند. به دنبال پیدایش مالکیت، جامعۀ طبقاتی شکل گرفت. دو طبقه حاکم و محکوم همواره با یکدیگر در جنگ و ستیز بوده‌اند. طبقه حاکم «زمینداران بزرگ و سرمایه‌داران» برای حفظ منافع خویش و جلوگیری از قیام طبقه محکوم «کارگر» دین را اختراع کرد تا به وسیله آن، توده‌ها را تخدیر و مهار کنند. برای همین، مارکس دین را افیون توده‌ها می‌نامد. دیدگاه مارکس با چالش‌هایی جدی روبه‌روست؛ از جمله:

  1. یگانه‌پرستی قبل از پیدایش جوامع طبقاتی وجود داشته است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۲۳]
  2. براساس این دیدگاه، طبقۀ حاکم و سرمایه‌دار همواره باید طرفدار رواج دین برای تخدیر توده‌ها باشند، درحالی که حاکمان، اشراف و ثروتمندان، همواره از مخالفان سرسخت پیامبران الهی بوده‌اند: ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ[۲۴]؛ همچنین براساس دیدگاه مارکس طبقۀ حاکم باید نسبت به دین بی‌اعتقاد باشند، در حالی که قرآن از حضرت یوسف (ع)، حضرت سلیمان (ع)، حضرت داود (ع)، طالوت، ذوالقرنین یاد می‌کند که به رغم تعلق به طبقۀ اشراف و حاکمان نه تنها بی‌دین نبودند، بلکه خود از پیامبران الهی و شخصیت‌های برجسته دینی بودند. افزون برآن، درمیان آنها دین‌باورانی نیز بودند که حتی جان و مال خود را در راه عقاید خویش نثارکردند. آسیه همسر فرعون، مؤمن آل فرعون، اصحاب کهف و حضرت خدیجه (س) از این قبیل‌اند؛ ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۲۵].
  3. برخلاف دیدگاه مارکس، ادیان توحیدی همواره از میان طبقات ضعیف جامعه ظهور کرده‌اند. حضرت موسی (ع) از میان جامعه ضعیف بود که فرعون آنان را به استضعاف، بردگی و استعمار کشیده بود[۲۶]. خود آن حضرت به رغم اینکه در میان طبقه حاکم «قصر فرعون» و اشراف زندگی کرده بود، بر ضد منافع آن طبقه قیام کرد. پیامبر اکرم (ص) در فقر و یتیمی بزرگ شده بود[۲۷]؛ پیروان آن حضرت نیز بیشتر از طبقه فرودست جامعه بودند؛ مانند بلال حبشی، صُهَیب رومی، عمار، یاسر، سمیه و ابوذر. همچنین برخلاف دیدگاه مارکس مبنی بر افیون بودن دین برای توده‌ها، همه پیامبران و پیروان آنها در برابر قوم حاکم و مسلط مانند نمرود، فرعون، قارون، ابوسفیان و طبقات اشراف قرار گرفته و با آنان درافتادند.
  4. براساس دیدگاه مارکس، همۀ آموزه‌های دینی باید در راستای تأمین منافع طبقۀ حاکمان و اغنیا باشند، در حالی که قرآن کریم برای آنان هیچ امتیاز ویژه‌ای قائل نشده و معیار اصلی ارزش انسان نزد خداوند را تقوا معرفی کرده‌اند؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۲۸] افزون بر آن، بسیاری از احکام بر خلاف منافع آنهاست؛ نکوهش شدید زراندوزانی که از انفاق خودداری می‌کنند[۲۹]، تحریم ربا و استثمار انسان‌ها[۳۰]، وجوب پرداخت خمس[۳۱] و زکات[۳۲] و جز آنها از این قبیل احکام‌اند.
  5. آموزه‌های مربوط به جهاد: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۳۳]، تلاش و قیام در برابر ظلم و جور و آموزه‌هایی از این قبیل نشان می‌دهند افیون بودن دین برای توده‌ها دربارۀ اسلام و ادیان توحیدیِ تحریف نشده صادق نیست[۳۴].

رویکرد اسلام درباره منشأ دین

براساس نظریه‌های خداگرایانه، منشأ پیدایش دین، خداست و نیازهای روانی یا اجتماعی نقشی در پیدایش دین ندارند. در مورد علت دین‌گرایی نیز باید گفت: بنابر آیات قرآنی و روایات اسلامی علت دین‌گرایی فطرت و خرد انسانی است و عوامل روانی، اجتماعی و اقتصادی زمینه ساز گرایش به دین هستند[۳۵].[۳۶]

نظریه فطرت از آنِ دانشمندان مسلمان است که تنها به بیان علل گرایش به دین توحیدی و نه خاستگاه آن می‌پردازد، خاستگاه گرایش انسان به دین، ویژگی‌های شناختی و گرایشی است که ریشه در فطرت او دارند[۳۷]. وجود اصل دینداری در میان همۀ جوامع بشری، غیر اکتسابی بودن گرایش به پرستش و ستایش یک قدرت برتر و زوال‌ناپذیری و جایگزین‌ناپذیری اصلِ این گرایش، ادله فطری بودن آن‌اند. میل به کمال مطلق، حس کنجکاوی، میل به شناخت، جمال‌طلبی، عدالت‌خواهی و ستم‌ستیزی به عنوان امور فطری و ریشه‌های گرایش به دین خوانده شده‌اند[۳۸]. براین اساس، همۀ موجودات از جمله انسان به سوی کمال خود در حرکت‌اند. این گرایش و توانمندی، انسان را به جست‌وجوی کمال مطلق، راه دستیابی به آن و در نتیجه گرایش به دین سوق می‌دهد[۳۹].

شماری از مفسران[۴۰] و دین‌پژوهان[۴۱] بر اساس آیات قرآن از جمله: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۴۲] گونه‌ای از شناخت و دریافت درونی، از خوب و بد به انسان داده شده است و گرایش به تقوا و گریز و تنفر از فجور در سرشت و نهاد وی نهفته است[۴۳]. از این رو اگر کسی با گزینش آزادانه، تقوا پیشه کند، با رسیدن به کمال انسانی رستگار می‌شود و کسی که به سبب آلوده شدن به فجور، استعدادها و توانمندی‌های روحی خود را تباه سازد و از رسیدن به کمال بازماند، نادم و ناامید می‌گردد[۴۴].

آموزه‌های دین الهی مطابق با فطرت انسان است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۴۵] انسان افزون بر این سیر تکوینی دارای حرکت ارادی و تکاملی دیگری به سوی کمال است که مسیر و چگونگی آن با قوانین تشریعی «دین» تعیین می‌شود. فطری بودن دین به معنای مطابق و هماهنگ بودن آموزه‌های آن با نظام آفرینش و قوانین تکوینی است، زیرا اصول اعتقادی و سنن و قوانین عملی دین که موجب سعادت و کمال راستین انسان می‌شود، براساس نیازها و اقتضائات خلقت و تکوینی اوست[۴۶].[۴۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. جامعه‌شناسی دین، ص۳۷؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۴۸-۵۴۹، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۱۶-۱۳، ۲۰-۲۲؛ دین‌شناسی‌، ۳۸.
  2. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  3. جامعه‌شناسی دین، ص۳۷؛ مجموعه آثار، مطهری، ج۳، ص۵۴۸-۵۴۹، «فطرت»؛ درآمدی بر منشأ دین، ص۱۶-۱۳، ۲۰-۲۲.
  4. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  5. دین پژوهی در جهان معاصر، ۵۲- ۴۱.
  6. جامعه‌شناسی دین، ص۱۷۳-۱۷۴؛ منشأ دین، ص۱۰۹-۱۱۰، ۱۱۴-۱۱۷.
  7. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  8. درآمدی بر منشأ دین‌، ۱۱۹- ۱۱۴.
  9. آموزش دین ص ۷۷ ـ ۸۵؛ جامعه‌شناسی دین، ص۱۸۰؛ منشأ دین، ص۱۲۰.
  10. جامعه‌شناسی دین، ص۱۸۰؛ منشأ دین، ص۱۲۰، فرهنگ شیعه ص ۴۳۲.
  11. منشأ دین، ص۱۲۴.
  12. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  13. آینده یک پندار ۲۴۷- ۲۳۸.
  14. ر.ک: فرهنگ شیعه ص ۴۳۳.
  15. سوره آل عمران آیه ۱۴۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶۷ ص ۱۳۰.
  16. ر.ک: فرهنگ شیعه ص ۴۳۱.
  17. مارکس و مارکسیسم‌، ۳۰ و ۳۱.
  18. نقدی بر مارکسیسم، ۸۴ ـ ۸۹.
  19. مارکسیسم و مذهب، ص ۱۵.
  20. ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  21. پایان عمر مارکسیسم، ۱۷.
  22. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۳.
  23. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  24. «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند» سوره ص، آیه ۶.
  25. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
  26. سوره قصص، آیه۴.
  27. سوره ضحی، آیه: ۶-۸.
  28. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  29. سوره توبه، آیه۳۴.
  30. سوره بقره، آیه۲۷۵- ۲۷۶.
  31. سوره انفال، آیه۴۱.
  32. سوره بقره، آیه۴۳.
  33. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  34. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.
  35. دین‌شناسی، ۳۸؛ انتظار بشر از دین، ص ۲۶.
  36. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲؛ فرهنگ شیعه ص ۴۳۱.
  37. مبانی انسان‌شناسی در قرآن، ص۱۶۶.
  38. منشأ دین، ص۱۶۷-۱۶۹.
  39. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۱-۱۸۲.
  40. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۶۲-۲۶۱؛ و نیز ج۱۶، ص۱۷۸-۱۷۹.
  41. فی ظلال التوحید، ص۲۳۱-۲۳۲؛ فطرت و دین، ص۴۸، ۵۷، ۷۹.
  42. «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷ ـ ۱۰
  43. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸-۲۹۷؛ فطرت و دین، ص۲۰۹-۲۱۰.
  44. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ نمونه، ج۲۷، ص۴۸-۴۵.
  45. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  46. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۹-۱۹۳.
  47. ر.ک: اسدی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۲۵۳- ۲۶۲.