حدیث سد ابواب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حدیث سد ابواب | |||
| عنوان مدخل = حدیث سد ابواب | |||
| مداخل مرتبط = [[حدیث سد ابواب از دیدگاه اهل سنت]] - [[حدیث سد ابواب در تاریخ اسلامی]] - [[حدیث سد ابواب در کلام اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''حدیث سد الابواب''' اشاره به قضیه بسته شدن در حجرههایی است که به سمت [[مسجد النبی]] باز شده بود و [[پیامبر]] {{صل}} به [[دستور خداوند]] امر به بسته شدن آنها داد، غیر از در خانه علی {{ع}}. [[روایات]] فراوانی در این زمینه از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] وارد شده که سند آنها صحیح و روایت، متواتر است. مضمون این [[احادیث]]، بیان یکی از [[فضایل]] مهم [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. | |||
== | == داستان سد الابواب == | ||
ساخت [[مسجد]] در [[شهر مدینه]] از نخستین اقدامات [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[هجرت]] به این [[شهر]] است. همزمان با ساخت مسجدی که بعدها "[[مسجد النبی]]" نامیده شد، حجرههایی برای سکونت [[پیامبر]] {{صل}} و برخی از [[همسران]] آن حضرت، متصل به [[مسجد]] ساخته شد. همچنین کسانی چون [[امام علی|علی]] {{ع}}، [[عمر]]، [[ابوبکر]]، [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، [[حمزه]] نیز در خانههای خود مستقر شدند و از راه [[مسجد]] رفت و آمد میکردند و این برای [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیز ایجاد مزاحمت داشت. این حجرات افزون بر دری که به سمت بیرون داشتند، دری به طرف [[مسجد]] نیز داشتند و در وقت [[نماز]]، صاحبان آنها، از این درها وارد [[مسجد]] میشدند و دوباره از همان در برمی گشتند. در [[سال سوم هجری]]، [[فرستاده خدا]] {{صل}} به [[امر الهی]] [[مأمور]] شد همه آن درها را، جز در حجره [[علی]] {{ع}} ببندد. عدهای از [[صحابه]] ناراحت شدند و به [[پیامبر]] [[اعتراض]] کردند. آن حضرت اعلام کرد که [[خداوند]] او را به این کار [[مأمور]] کرده و این [[اقدام]]، خودسرانه نبوده است<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۲.</ref>. | |||
== | == [[احادیث]] سد ابواب == | ||
# از [[زید بن ارقم]] [[روایت]] شده است عدهای از [[صحابه]] [[رسول اکرم]] {{صل}} درهایی به سوی [[مسجد]] داشتند. روزی حضرت فرمود: "این درها را ببندید جز در [[خانه علی]] {{ع}}". [[مردم]] به این امر [[اعتراض]] داشتند. حضرت که متوجه سخنان [[مردم]] شده بود، فرمود: "من به بستن این درها [[مأمور]] شدهام و شما در این باره سخنانی گفتید. به [[خدا]] [[سوگند]]! من خودسرانه به بستن یا گشودن دری [[دستور]] ندادم؛ [[مأمور]] به وظیفهای شدم و [[تبعیت]] کردم"<ref>نیشابوری، المستدرک، ج۲، ص۱۲۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۴۲؛ محمد فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۵-۴۰۶.</ref> | |||
# [[ابوحمزه ثمالی]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] میکند که فرمود: "تعداد افراد [[غریب]] [[مسلمان]] که به [[مدینه]] وارد شده بودند، زیاد شده بود؛ به طوری که [[مسجد]] برای آنها تنگ شده و گنجایش همه آنها را نداشت. پس [[خداوند]] به [[پیامبر]] {{صل}} چنین [[وحی]] فرمود: " [[مسجد]] خود را [[تطهیر]] کن و نگذار کسی [[شب]] در آنجا بخوابد و [[دستور]] بده درهای باز شده به [[مسجد]] بسته شود، مگر در [[خانه علی]] و [[فاطمه]] و جنب از داخل [[مسجد]] عبور نکند و غریبی در آن نخوابد". پس از آن، [[رسول خدا]] {{صل}} [[دستور]] داد که درهای [[خانهها]] را که به [[مسجد]] باز میشد را ببندند و در [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} را به حال خود باقی گذارند<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۳۹.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۴۷.</ref> | |||
# در [[حدیثی]] دیگر آمده است [[رسول اکرم]] {{صل}} درهای [[مردم]] را به سمت [[مسجد]] بست؛ مگر در حجره [[علی]] {{ع}} را. [[مردم]] سخنانی گفتند و به باز ماندن حجره وی [[اعتراض]] کردند. حضرت فرمود: "من آن را باز نگذاشتم. [[خداوند]] [[دستور]] داد باز بماند"<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۱۳.</ref>. | |||
# بنا به [[نقلی]]، [[پیامبر]] در پاسخ [[اعتراض]] معترضان فرمود: "ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! من این درها را نبستم و نگشودم؛ بلکه [[خداوند]] آنها را بست". سپس [[پیامبر]] {{صل}} این [[آیات]] را خواند: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۱-۴.</ref>.<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۹۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۱۸.</ref> | |||
# در منابع آمده است که [[حمزة بن عبدالمطلب]] با حالتی گریان نزد [[رسول خدا]] {{صل}} رفت و گفت: "عمو را بیرون میکنی و پسر عمو را جای میدهی؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من جای نمیدهم؛ بلکه [[خداوند]] او را جای داده است"<ref>نجم الدین راوندی، شرف النبی، ص۴۴۰-۴۳۹؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۲، ص۱۹۶</ref>. این [[حدیث]] نشان میدهد [[حمزه]]، [[عموی پیامبر]] جزء کسانی بوده است که حجرهای کنار [[مسجد]] داشته و از بسته شدن در حجرهاش به طرف [[مسجد]] و بازماندن در حجره [[علی]]، ناراحت است. [[رسول خدا]] {{صل}} در پاسخ عمویش، این امر را خواست [[خدا]] معرفی میکند<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۵-۴۰۶.</ref>. | |||
==[[ | == منابع [[احادیث]] [[سد ابواب]] == | ||
این [[احادیث]] در بسیاری از کتابها و با اسناد مختلف مطرح شدهاند. | |||
# [[ابن شهرآشوب]] این [[روایات]] را با نقلهای مختلف و از [[راویان]] گوناگون مطرح کرده است<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱.</ref>. وی مینویسد: "[[حدیث سد ابواب]] را حدود سی نفر از [[صحابه]]، از جمله [[زید بن ارقم]]، [[سعد بن ابیوقاص]]، [[ابوسعید خدری]]، [[امسلمه]]، [[ابورافع]] و... [[روایت]] کردهاند<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۸۹.</ref>. | |||
# [[ابنبطریق]] در فصل بیستم کتابش با عنوان {{عربی|"في سد الأبواب من المسجد إلا باب علي"}}، یازده [[حدیث]] را با اسناد مختلف در این باره مطرح کرده است<ref>ابن بطریق اسدی حلی، العمده، ص۱۸۱-۱۷۵.</ref>. | |||
# [[قندوزی]] در ینابیع الموده در باب هفده با عنوان {{عربی|"في سد ابواب المسجد إلا باب علي"}} [[احادیث]] زیادی با استناد مختلف آورده است<ref>سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده، ج۱، ص۲۵۷-۲۶۰.</ref>. | |||
# [[علامه امینی]] ۲۳ صورت برای این حدیث [[نقل]] کرده<ref>الغدیر، ج ۳ ص ۲۰۲، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۹ ص ۳۹۸</ref> و پیش از طرح این [[احادیث]] مینویسد: "[[پیشوایان]] [[اهل سنت]]، با سندهای صحیح و فراوان از جمعی از [[صحابه]] که شمار آنها به حدی است که [[تواتر]] این [[حدیث]] را ثابت میکند، آن را [[نقل]] کردهاند"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۳، ص۲۸۵.</ref>. | |||
# در بحار الأنوار نیز ۱۳ [[حدیث]] در باب امر [[پیامبر]] به بستن درها مگر در [[خانه علی]] {{ع}} [[نقل]] شده است<ref>بحار الأنوار، ج ۳۹ ص ۱۹</ref>، متنهایی چون: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِي}} و {{متن حدیث| سُدُّوا الْأَبْوَابَ إِلَى الْمَسْجِدِ إِلَّا بَابَ عَلِي}} و {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَنِي بِسَدِّ أَبْوَابِكُمْ وَ تَرْكِ بَابِ عَلِي}} از آن جمله است. | |||
# [[ابنعساکر]] این [[احادیث]] را در جلد اول کتاب ترجمه [[امام علی بن ابی طالب]] {{ع}} در حدود سی صحفه مطرح کرده است<ref>ابن عساکر، ترجمه امام علی بن ابی طالب، ج۱، ص۲۷۵-۳۰۵.</ref>. | |||
# دیگر اشخاصی که این [[احادیث]] را در کتابهای خویش آوردهاند، عبارتاند از: [[نسایی]] در سنن الکبری<ref>نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۱۸.</ref>، [[طبرانی]] در المعجم الاوسط<ref>سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۴، ص۱۸.</ref>، [[ابن ابیالحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۳.</ref> و [[خطیب بغدادی]] در [[تاریخ]] [[بغداد]]<ref>احمد بن علی الخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۱۴.</ref>. [[حدیث]] یاد شده در بسیاری دیگر از کتابهای [[اهل سنت]] و [[شیعیان]] مطرح شده است<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۶-۴۰۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۲.</ref>. | |||
==[[ | == [[جعل حدیث]] به نفع [[ابوبکر]] == | ||
در مقابل [[حدیث سد ابواب]] که در [[فضیلت علی]] {{ع}} است، عدهای از [[اهل سنت]] [[حدیثی]] را مطرح کرده و میگویند [[پیامبر]] {{صل}}، هنگام وفاتش [[دستور]] داد همه درهایی را که به طرف [[مسجد]] باز است ببندند؛ مگر باب [[ابوبکر]]<ref>عمرو بن ابی عاصم، کتاب السنه، ص۵۶۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>. در برخی از [[منابع اهل سنت]] آمده است [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: {{عربی|سُدُّوا عَنِّي كُلَّ خَوْخَةُ فِي الْمَسْجِدَ غَيْرِ خَوْخَةُ أَبِي بَكْرٍ}}<ref>احمد بن شعیب نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۳۵؛ نسانی، فضائل الصحابه، ص۳؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۲۰.</ref>. | |||
برخی از همین افراد، از این [[حدیث]] این گونه بهرهبرداری کردهاند که [[پیامبر]] {{صل}}، [[ابوبکر]] را [[جانشین]] خود خوانده است. [[ابنحبان]] مینویسد: [[پیامبر]] {{صل}} با صدور این [[حدیث]] درباره [[ابوبکر]]، [[طمع]] دستیابی به [[خلافت]] را از دیگران گرفت<ref>محمد بن احمد ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۲۷۵.</ref>. | |||
لازم به توضیح است همه کسانی که [[حدیث سد ابواب]] و خوخه را درباره [[ابوبکر]] آوردهاند، به صحت [[حدیث سد ابواب]] درباره [[حضرت علی]] {{ع}} معتقدند. نکتهای که این گروه مطرح میکنند، این است که این دو گروه [[احادیث]]، نفی کننده یکدیگر نیستند. | |||
[[ابنکثیر]]، پس از [[نقل]] [[حدیث سد ابواب]] درباره [[علی]] {{ع}} مینویسد: "این، منافاتی ندارد با آنچه در [[صحیح بخاری]] ثابت شده که [[پیامبر]] {{صل}} در [[مرض]] موتش به بستن درهای منتهی به [[مسجد]] [[دستور]] فرمود؛ مگر باب ابیبکر [[صدیق]]؛ چرا که در زمان [[حیات پیامبر]] {{صل}}، [[فاطمه]] {{س}} چون میخواست به [[دیدار]] پدرش برود، به منظور رعایت حال او این باب باز بود؛ اما بعد از وفاتش این علت زایل شد و احتیاج شد که باب [[ابوبکر]] باز شود؛ چرا که او (به عنوان [[خلیفه]]) میخواست به [[مسجد]] بیاید و با [[مردم]] [[نماز]] بخواند"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۴۲.</ref>. نکتهای که اینجا به نظر میرسد آن است که اگر قبلاً [[رسول خدا]] {{صل}} [[دستور]] بستن همه درها جز در [[خانه علی]] را به طرف [[مسجد]] داده بود، هنگام [[مرض]] [[موت]] حضرت، دری (جز در [[خانه علی]] {{ع}}) باز نبوده است که حضرت بخواهد [[دستور]] دهد: "همه درها را ببندید؛ مگر باب [[ابوبکر]] را"؛ مگر اینکه بخواهیم "خوخه" را به معنای دیگری بگیریم که البته این احتمال نیز بعید است. عموم کسانی که [[حدیث]] خوخه را مطرح کردهاند، معتقدند خوخه، دری بوده که [[ابوبکر]]، هنگام [[نماز]] از آن وارد [[مسجد]] میشده است. | |||
{{ | |||
{{ | |||
[[ | باید توجه داشت [[اهل سنت]] به [[تعارض]] این دو گروه از [[احادیث]] کاملاً واقف بودهاند؛ مگر اینکه عدهای از آنها درصدد توجیه برآمدهاند که به گونهای [[احادیث]] موجود درباره [[ابوبکر]] را نیز صحیح جلوه دهند؛ اما برخی دیگر، تنها به تنافی این دو گروه [[حدیث]] اشاره کردهاند. [[قاضی نعمان]] به [[نقل]] از ابنحجر مینویسد: "ظاهر احادیثی که به "[[سد ابواب]] الا باب [[ابوبکر]]" اشاره میکنند، با [[احادیث]] دیگری که درباره [[علی]] [[نقل]] شده مخالف است"<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۲، ص۱۸۱.</ref>. | ||
[[ | |||
[[رده: | [[ابن ابیالحدید]] [[معتقد]] است، [[حدیث سد ابواب]] که درباره [[ابوبکر]] بیان شده، از مجعولات "[[بکریه]]" است. او مینویسد: "[[بکریه]]، [[اتباع]] [[ابوبکر]] و آنان، همان کسانی هستند که در مقابل احادیثی که [[شیعیان]] درباره [[علی]] {{ع}} [[روایت]] میکردند، احادیثی ساختند؛ مثلاً در برابر [[حدیث]] الاخاء، [[حدیث]] {{عربی|لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذاً خَلِيلا...}} و در برابر [[حدیث سد ابواب]] که درباره [[علی]] {{ع}} صادر شده، همین [[حدیث]] را درباره [[ابوبکر]] بیان کردند"<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۱۷۵.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۷-۴۰۹.</ref> | ||
== [[سد ابواب]] دیگران، فضیلتی مهم برای [[علی]] {{ع}} == | |||
[[ابنبطریق]] در [[حدیثی]] به [[نقل]] از [[نافع]]، [[غلام]] [[عمر]] مینویسد: "به ابن عمر گفتم: چه کسی پس از [[رسول خدا]] {{صل}} از همه [[برتر]] است؟ گفت: ای بیمادر! به تو چه ربطی دارد؟ سپس گفت: {{عربی|"أَسْتَغْفِرُ اللَّه"}}! [[بهترین]] آنها پس از [[پیامبر]] کسی است که هر آنچه بر خودش [[حلال]] بود، بر او نیز [[حلال]] بود<ref>در حدیثی از پیامبر خطاب به علی {{ع}} آمده است: {{متن حدیث|یا علی لا یحل لاحد یجنب فی المسجد غیری و غیرک}} ضرار بن صرد مینویسد: منظور حضرت این است که کسی نمیتواند مسجد را در حال جنابت طریق عبور قرار دهد، به جز من و تو. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۴۲-۳۴۳.</ref> و هر آنچه بر خودش [[حرام]] بود، بر او نیز [[حرام]] بود. گفتم: او کیست؟ گفت: [[علی]] {{ع}}. سپس گفت: [[پیامبر]] درهای [[مسجد]] را بست؛ مگر باب [[علی]] {{ع}} و به او گفت: هر آنچه در این [[مسجد]] بر من جایز است، بر تو نیز جایز است... تو [[وارث]] و [[وصی]] من هستی و [[دین]] مرا ادا میکنی..."<ref>ابن بطریق اسدی حلی، العمده، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>. | |||
این [[حدیث]] نیز به نحوی ادعای کسانی را رد میکند که میگویند [[حدیث سد ابواب]]، درباره [[ابوبکر]] هم نازل شده است. [[ابنبطریق]] پس از [[نقل]] این [[حدیث]] به [[نقل]] از [[یحیی بن حسن]] مینویسد: "[[خداوند]] در اینجا فرق بین [[علی]] و دیگران را آشکار کرده است و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref><ref>ابن بطریق اسدی حلی، العمده، ص۱۸۱.</ref>. | |||
در [[حدیثی]] دیگر، [[ابنعساکر]] به نقل از [[علاء بن عرار]] از پدرش نقل کرده است که به [[عبدالله بن عمر]] گفتم: "درباره [[علی]] {{ع}} و [[عثمان]] چه میگویی؟" [[عبدالله]] گفت: "اما [[علی]]، کسی درباره او سؤال نکند. به [[منزلت]] او نزد [[پیامبر]] {{صل}} نگاه کن. پدرم گفت: [[پیامبر]]، ما را از [[مسجد]] بیرون کرد؛ مگر [[علی]] {{ع}} را و ابنجعفر گفت: [[پیامبر]] {{صل}} درهای ما را که به سوی [[مسجد]] باز میشد، بست و در [[علی]] {{ع}} را باز گذاشت"<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۹.</ref>. | |||
[[حدیث سد ابواب]]، فضیلتی انحصاری برای [[علی]] {{ع}} بود که بسیاری [[حسرت]] آن را به [[دل]] داشتند. [[حاکم نیشابوری]]، پس از نقل [[حدیث سد ابواب]] و بیان این نکته که این [[حدیث]]، صحیح الاسناد است، مینویسد: "از [[عمر بن خطاب]] نقل شده که به [[علی]] {{ع}} سه [[خصلت]] عطا شد که [[دوست]] داشتم یکی از این سه [[خصلت]] برای من بود. به او گفتند: این سه [[خصلت]] چیست؟ گفت: | |||
# [[فاطمه]] را به [[ازدواج علی]] {{ع}} در آورد؛ | |||
# او را در [[مسجد]] سکونت داد و [[حلال]] کرد برای او، آنچه برای خودش [[حلال]] بود؛ | |||
# [[پرچم]] را در روز [[خیبر]] به دست [[علی]] داد"<ref>نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۵.</ref>. | |||
برخی، همین [[حدیث]] را از [[عبدالله بن عمر]] [[روایت]] کردهاند. [[قاضی نعمان]] مینویسد: "از [[عبدالله بن عمر]] [[روایت]] شده که گفت: به [[علی]] سه منقبت عطا شد که اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من محبوبتر از شتران سرخمو بود: | |||
# [[فاطمه]] {{س}} را به [[ازدواج]] او در آورد که [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} از او متولد شدند؛ | |||
# روز [[خیبر]]، [[پرچم]] را به او داد، بعد از اینکه گفت: [[پرچم]] را فردا به دست کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و [[رسول]]، او را [[دوست]] دارند؛ | |||
# درهای همه [[مردم]] را به سوی [[مسجد]] بست، غیر از در او را..."<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۲، ص۱۸۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۶.</ref>. | |||
بسته شدن درهای دیگران به [[مسجد]]، فضیلتی است که [[علی]] در روز [[شورا]]<ref>شواری شش نفره عمره.</ref> به آن استناد کرد و در این باره از دیگران قرار گرفت. آن حضرت در روز [[شورا]] فرمود: "آیا در میان شما کسی هست که [[کتاب الهی]] او را [[پاک]] دانسته باشد<ref>اشاره به آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ...}} «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ تا جایی که [[پیامبر]]، ابواب همه [[مهاجران]] را به [[مسجد]] بست و باب من را باز گذاشت..."<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. این [[حدیث]] از طرق گوناگون و متعدد و به دست روات [[موثق]] [[نقل]] شده است<ref>ابن نجیم مصری، البحرالرائق، ص۳۴۱.</ref>. | |||
یکی از کسانی که به [[انکار]] این [[حدیث]] پرداخته، [[ابنتیمیه]] است. او این [[حدیث]] را از مجعولات (ساختهها) [[شیعیان]] میداند<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۵، ص۲۹۶.</ref>. بدون [[شک]]، [[تعصب]] و [[دشمنی]] [[ابن تیمیه]] با [[شیعه]]، سبب [[انکار]] حقایق فراوانی درباره [[امام علی]] {{ع}} و [[شیعیان]] شده است که این مورد نیز یکی از همان موارد است. ابن تیمیه [[حدیثی]] را که در اکثر [[جوامع روایی]] [[اهل سنت]] و با اسناد فروان نقل شده است، به حدی که میتوان درباره آن ادعای تواتر داشت، به [[راحتی]] [[انکار]] کرده است. جملهای که [[ابنحجر]] درباره کوردلی و [[گمراهی]] [[ابن تیمیه]] گفته است، میتواند تا حدی [[حقیقت]] را آشکار کند. [[ابنحجر]] مینویسد: "[[ابن تیمیه]]، بندهای است که [[خداوند]] او را ترک گفته و [[گمراه]] و کور و کرش ساخته و او را [[ذلیل]] کرده است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۳، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۴۰۹-۴۱۱.</ref> | |||
== ماجرای ساخت [[مسجد]] و درهای متعدد آن == | |||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در همان [[سال اول هجرت]] در کنار مسجد، [[خانه]] مسکونی سادهای تهیه کرده و ساکن شدند. در آن دوران ایشان تنها یک زوجه داشتند و او [[سودة بنت زمعة]] بود که حضرت در [[مکه]] بعد از وفات [[حضرت خدیجه]] {{س}} با او [[ازدواج]] کرده بودند. بعدها [[عایشه]] اضافه شد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷؛ اسد الغابة، ج۷، ص۱۵۷؛ الاصابه، ج۴، ص۳۳۰.</ref>. عایشه هشت یا نه ماه یا حتی هجده ماه بعد از [[هجرت]] به [[خانه پیامبر]] آمد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۷۰.</ref>. بنابراین به خانه دیگری نیاز بود. این خانه نیز پشت [[قبله]] آن [[روز]] مسجد در جانب جنوب ساخته شد. بعدها با [[تغییر قبله]] از [[بیت المقدس]] (شمال) به سوی [[کعبه]] (جنوب)، درهای این دو خانه رو به [[نمازگزاران]] باز میشد<ref>سبل الهدی، ج۳، ص۵۰۸.</ref>. | |||
[[مهاجران]] [[قریشی]] نیز زمینهایی در جوار مسجد تهیه کرده و در آن خانههایی برای خود ساختند. بخشی از این [[زمینها]] اهدایی [[مردم مدینه]] بود، بخشی دیگر هم صاحبی نداشت و از همه [[خانهها]] دربی به مسجد باز کردند!<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۲۸۱.</ref> | |||
== حساسیت موضوع و دلیل [[امر الهی]] == | |||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در یک یا دو سال آخر [[حیات]] خویش، مجموعه رفتارهایی انجام دادند که میتوانست در تعیین سرنوشت [[آینده]] [[اسلام]] تأثیر [[قطعی]] داشته باشد. از جمله آن حضرت دستور داد که همه درهایی را که از خانههای اطراف به مسجد باز میشد مسدود کنند و تنها درب خانه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به سوی مسجد باز باشد<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵، ش۴۶۳۱ {{عربی|حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه قال الذهبی: صحیح}}؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۸۱؛ السنن الکبری (نسایی)، ج۷، ص۴۲۳، ش۸۳۶۹؛ البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۶؛ التاریخ الکبیر (بخاری)، ج۱، ص۴۰۷ (مؤلف این حدیث را صحیح دانسته)؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶؛ میزان الاعتدال (ذهبی)، ج۴، ص۲۳۵.</ref>. [[مردم]] از اینکه درب خانه پیامبر به روی مسجد باز باشد و همه دربها بسته بماند، [[احساس]] [[ناراحتی]] نمیکردند؛ زیرا به هر طریق [[برتری]] شخص [[پیامبر]] را بر خود را پذیرفته بودند؛ اما امتیاز [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را تحمل نمیکردند!؛ چراکه بیشتر آنها [[قریشی]] بودند یعنی همان کسانی که بعدها به رقابت با امیرالمؤمنین {{ع}} برخاسته و با حضور در [[سقیفه]]، [[قدرت]] را به چنگ آوردند، یا فردای دیگر در شورای [[تعیین خلیفه]] بعد از [[عمر]]، از رقبای ایشان محسوب میشدند، یا [[روز]] دیگر، [[جنگ جمل]] را علیه ایشان به پا کردند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۲۸۱.</ref>. | |||
== [[زمان]] اجرای [[حکم]] [[سد الابواب]] == | |||
در مورد [[تاریخ]] دقیق واقعه سد الابواب، در منابع [[حدیث]] و تاریخ دو دیدگاه عمده وجود دارد: | |||
# سالهای اولیه [[هجرت]]: برخی با استناد به وجود [[حمزه]] در [[روایات]] این حادثه گفتهاند که این واقعه در سالهای اولیه هجرت اتفاق افتاده است<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۵.</ref>. چون حمزه در سال سوم از هجرت [[شهید]] شده است<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۱ و ۳۱۲.</ref>. کوشش این روایات برای این است که در دامان [[پاک]] حضرت [[حمزه سید الشهدا]] نقطه ضعفی به نمایش بگذارند. | |||
# پس از [[فتح مکه]] و در سالهای پایانی حیات پیامبر: واکنش عباس عموی پیامبر به بستن در خانهاش حکایت از آن دارد که این ماجرا پس از فتح مکه بوده؛ زیرا عباس پس از فتح مکه در [[مدینه]] ساکن شده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۸۷.</ref>. | |||
دیدگاه دوم صحیح است؛ زیرا میتواند در رأس مجموعه کارهایی قرار گیرد که پیامبر برای نشان دادن راه [[آینده]] [[امت]] انجام داده است. در این زمینه چند [[روایت]] میآوریم: [[ابوسعید خدری]] میگوید: آنگاه که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} عباس عموی خویش و غیر او را از [[مسجد]] بیرون راند، یعنی درهای خانههای آنها را به مسجد بست، عباس به محضر آن حضرت آمد و عرضه داشت: ما را از مسجد بیرون راندی در حالی که ما [[خویشاوندان]] و عموهای شما هستیم؛ اما علی را در مسجد باقی گذاشتی؟! پیامبر {{صل}} فرمود: من شما را خارج نساخته و او را ساکن نکردهام؛ بلکه [[خدا]] شما خارج ساخته و خدا او را در [[مسجد]] ساکن کرده است<ref>السنن الکبری، ج۷، ص۴۲۴، ش۸۳۷۱؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۵؛ الامالی (صدوق)، ص۵۲۶؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۰.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۲۸۲.</ref> | |||
== درخواستهای دیگران برای شراکت در این [[فضیلت]] == | |||
وقتی [[پیامبر]] دستور داد که همه دربهای مسجد به جز درب [[خانه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بسته شود، عباس به نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و عرض کرد: ای رسول خدا اجازه دهید به اندازهای که تنها خودم بتوانم وارد و خارج مسجد شوم، دربی برای من باز بماند! [[پیامبر خدا]] فرمود: [[مأمور]] به این کار نیستم. (اجازه چنین کاری را از جانب [[خدای متعال]] ندارم)<ref>المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۴۶، ش۲۰۳۱؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۷.</ref>. از دیگران هم این نقل وجود دارد که بعد از حادثه بسته شدن درب [[خانهها]]، خدمت پیامبر {{صل}} رسیدند و نوعی [[اعتراض]] یا درخواست جهت باز بودن درب، پنجره و یا حتی سوراخی را به مسجد داشتند، اما پیامبر اجازه نفرمود. | |||
[[جابر بن سمره]] میگوید: با دستور پیامبر به بسته شدن دربهای مسجد، کسی از پیامبر درخواست کرد که اجازه بدهند یک درب کوچکی برای فقط وارد و خارج شدن به مسجد، داشته باشد که پیامبر به این مقدار اجازه نفرمود و فرمود: مجاز و مأمور نیستم. سپس گفت: یا [[رسول الله]] به اندازه شکافی اجازه بدهید. پیامبر فرمود: مأمور نیستم. دیگری آمد و گفت: به اندازه سوراخی که سرم را بتوانم از آن داخل مسجد کنم، اجازه بدهید. پیامبر فرمود: به این مقدار هم مأمور نیستم. در اینجا بود که آن شخص با [[ناراحتی]] در حالی که چشمانش گریان بود بازگشت<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶.</ref>. | |||
عمرو بن سهل میگوید: وقتی پیامبر دستور بسته شدن دربهای منتهی به مسجد را دادند، شخصی از [[اصحاب]] به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: تنها به اندازه یک شکاف و دریچه کوچک، اجازه بدهید تا من بتوانم حداقل رفت و آمد شما را به مسجد ببینم. پیامبر فرمودند: به [[خدا]] قسم حتی به مقدار سوراخ سوزنی اجازه این کار را ندارم<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۷.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۸۸.</ref> | |||
== [[اعتراض]] برخی از [[اصحاب]] و توبیخ پیامبر == | |||
این کار، کاری ظاهراً ساده ولی فوقالعاده عمیق و معنادار بود. یک نشانه بزرگ برای [[هدایت امت]]. همه کسانی که اطراف [[مسجد]] [[نبوی]] [[خانه]] داشتند، درب خانهشان به درون مسجد باز میشد. در را باز میکردند، داخل مسجد میشدند. یکی از این کسان عموی پیامبر [[عباس بن عبدالمطلب]] بود. همه به مقابله با [[پیامبر]] آمدند. هر کس چیزی میگفت. بعضی میگفتند: به خاطر این است که علی از بستگان اوست. بعضی گفتند: به خاطر دخترش [[فاطمه]] آن را باز گذاشته است. | |||
صدای اعتراض پارهای از اصحاب به پیامبر رسید که میتوانست تأثیرگذار باشد. پیامبر ناگزیر شد مسأله را حل کند. بنابراین در یک خطابه جدی و کوبنده، که با [[ناراحتی]] بسیار و صورتی برافروخته، بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود:... من دربهای مسجد را نبستهام و آنها را باز نکردم (همگی به [[اذن الهی]] بوده است). علی را من در مسجد جای ندادم، بلکه [[خدا]] او را جای داده است<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶.</ref>. سپس فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَيْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ لَكِنِّي أُمِرْتُ بِشَيْءٍ فَاتَّبَعْتُهُ}}: به خدا [[سوگند]]، من از پیش خود دربی را نبسته و دربی را نگشودهام، لکن من متابعت میکنم آنچه را خدا به من [[وحی]] کرده است و خدا مرا به این بستن و باز گذاشتن امر کرده است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵ ش، ۴۶۳۱ (هذا حدیث صحیح، من تلخیص الذهبی صحیح)؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۱۸؛ مناقب (ابن المغازلی)، ص۳۲۴؛ البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۴؛ السیرة الحلبیة، ج۳، ص۴۴۸؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۳؛ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۷؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۳.</ref>. | |||
یعنی این درها را که بسته شده است من نبستهام. خدا آنها را بسته است؛ دستور، دستور اوست، درب خانه علی که باز مانده است، خدا باز گذاشته و او دستور داده است. باز گذاشتن در [[خانه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} دستور خاص خداست<ref>المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۴۷؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴؛ شرح الزرقانی، ج۱۲، ص۸۲؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶؛ روضة الواعظین، ص۱۱۸؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۳۲؛ الامالی، ص۳۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۵۵، {{عربی|قال العسقلانی فی فتح الباری: «و هذه الأحادیث یقوی بعضها بعضا، و کل طریق منها صالح للإحتجاج، فضلا عن مجموعها}}؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۵ {{عربی|و ایضاً قال: «فهذه الطرق المتظاهرة (المتضافرة) من روایات الثقات تدل علی أن الحدیث صحیح دلالة قویة، و هذه غایة نظر المحدث}}؛ القول المسدد، ج۲۳، ص۳۰.</ref>. | |||
سپس [[پیامبر]] [[آیات]] اولیه [[سوره نجم]] را [[تلاوت]] فرمود: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۱-۴.</ref>.<ref>المسند، ج۴، ص۴۰۳، ش۴۷۹۷، ط. شاکر؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۷، ح۹۵۵؛ البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۴۱؛ الصواعق المحرقة الفصل، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۲۸۴.</ref> | |||
== معنا و مفهوم این [[اقدام]] [[الهی]] == | |||
آیا پیامبر با قرائت این آیات نمیخواستند بعد از بارها و بارها گفتن و تکرار و تأکید کردن به اطرافیان و [[یاران]] و اصحابشان نشان بدهند که آنچه میکنند یا میگویند همه بر اساس دلالت آسمانی، [[وحی]] و [[الهام]] ربانی است؟ و آنها با آن همه تأکید و تکرار در [[قرآن]] و [[کلام]] [[رسول]] هنوز از [[ادراک]] این [[حقیقت]] دور هستند؟ پیامبر میخواست بفرماید: علی در شمار شما نیست. [[منزلت]] دیگری دارد. او با آن منزلت خدادادیاش، [[رهبری]] [[آینده]] [[امت]] را به دست خواهد گرفت. | |||
برخی از نامآوران [[صحابه]] از این [[فضیلت]] سخن گفته و آرزوی داشتن آن را کردهاند. از جمله [[خلیفه دوم]] میگفت: به علی سه خصلت عطا شد که [[دوست]] داشتم یکی از آنها برای من بود. به او گفتند: «این سه خصلت چیست؟» «گفت: اول آنکه [[پیامبر]] [[فاطمه]] را به [[ازدواج]] او درآورد؛ دوم اینکه او را در [[مسجد]] سکونت داد و [[حلال]] کرد برای او آنچه برای خودش حلال بود (یعنی ایشان و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میتوانستند در حال جنابت از مسجد عبور کنند در حالی که این کار برای دیگران ممنوع بود. این به خاطر این بود تنها در [[خانه]] امیرالمؤمنین به مسجد باز میشد، ایشان باید از آن در به بیرون از [[منزل]] برود.) سوم [[پرچم]] [[جنگ]] را در [[روز]] [[خیبر]] به دست او داد، (و او در آن جنگ [[پیروز]] شد)<ref>المسند، ج۴، ص۴۷۹۷، ط. شاکر؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۳۷۳؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۶۷؛ مسند ابی یعلی، ج۹، ص۴۵۲ (استاد صحیح)؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۳۶۹؛ اتحاف الخیرة، ج۷، ص۱۵۵؛ الجامع الکبیر (سیوطی)، ج۲۱، ص۷۴؛ الریاض النضرة، ج۳، ص۱۵۸؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۳.</ref>. | |||
به همین شکل فرزند [[خلیفه]] هم این [[حسرت]] و [[غبطه]] را داشته است. و میگفته است: سه خصلت در [[علی بن ابی طالب]] وجود داشت که اگر یکی از آنها را داشتم برای من از شتران سرخ مو (از [[اموال]] بسیار با [[ارزش]] [[عرب]]) محبوبتر است: یکی آنکه او داماد رسول خدا {{صل}} بود، دیگر آنکه همه دربهای ورود به مسجد بسته شد مگر درب خانه او و دیگر آنکه در [[نبرد خیبر]] پیامبر پرچم جنگ را به او داد<ref>{{عربی|سدوا عنی کل خوخه فی المسجد غیر خوخه ابیبکر}}؛ (وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۲).</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۲۸۵.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[سد ابواب (مقاله)|سد ابواب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | |||
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱''']] | |||
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:حدیث سد ابواب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۰
حدیث سد الابواب اشاره به قضیه بسته شدن در حجرههایی است که به سمت مسجد النبی باز شده بود و پیامبر (ص) به دستور خداوند امر به بسته شدن آنها داد، غیر از در خانه علی (ع). روایات فراوانی در این زمینه از اهل سنت و شیعه وارد شده که سند آنها صحیح و روایت، متواتر است. مضمون این احادیث، بیان یکی از فضایل مهم امیرالمؤمنین (ع) است.
داستان سد الابواب
ساخت مسجد در شهر مدینه از نخستین اقدامات رسول خدا (ص) پس از هجرت به این شهر است. همزمان با ساخت مسجدی که بعدها "مسجد النبی" نامیده شد، حجرههایی برای سکونت پیامبر (ص) و برخی از همسران آن حضرت، متصل به مسجد ساخته شد. همچنین کسانی چون علی (ع)، عمر، ابوبکر، عباس، حمزه نیز در خانههای خود مستقر شدند و از راه مسجد رفت و آمد میکردند و این برای پیامبر خدا نیز ایجاد مزاحمت داشت. این حجرات افزون بر دری که به سمت بیرون داشتند، دری به طرف مسجد نیز داشتند و در وقت نماز، صاحبان آنها، از این درها وارد مسجد میشدند و دوباره از همان در برمی گشتند. در سال سوم هجری، فرستاده خدا (ص) به امر الهی مأمور شد همه آن درها را، جز در حجره علی (ع) ببندد. عدهای از صحابه ناراحت شدند و به پیامبر اعتراض کردند. آن حضرت اعلام کرد که خداوند او را به این کار مأمور کرده و این اقدام، خودسرانه نبوده است[۱].
احادیث سد ابواب
- از زید بن ارقم روایت شده است عدهای از صحابه رسول اکرم (ص) درهایی به سوی مسجد داشتند. روزی حضرت فرمود: "این درها را ببندید جز در خانه علی (ع)". مردم به این امر اعتراض داشتند. حضرت که متوجه سخنان مردم شده بود، فرمود: "من به بستن این درها مأمور شدهام و شما در این باره سخنانی گفتید. به خدا سوگند! من خودسرانه به بستن یا گشودن دری دستور ندادم؛ مأمور به وظیفهای شدم و تبعیت کردم"[۲].[۳]
- ابوحمزه ثمالی از امام باقر (ع) روایت میکند که فرمود: "تعداد افراد غریب مسلمان که به مدینه وارد شده بودند، زیاد شده بود؛ به طوری که مسجد برای آنها تنگ شده و گنجایش همه آنها را نداشت. پس خداوند به پیامبر (ص) چنین وحی فرمود: " مسجد خود را تطهیر کن و نگذار کسی شب در آنجا بخوابد و دستور بده درهای باز شده به مسجد بسته شود، مگر در خانه علی و فاطمه و جنب از داخل مسجد عبور نکند و غریبی در آن نخوابد". پس از آن، رسول خدا (ص) دستور داد که درهای خانهها را که به مسجد باز میشد را ببندند و در خانه فاطمه (س) را به حال خود باقی گذارند[۴].[۵]
- در حدیثی دیگر آمده است رسول اکرم (ص) درهای مردم را به سمت مسجد بست؛ مگر در حجره علی (ع) را. مردم سخنانی گفتند و به باز ماندن حجره وی اعتراض کردند. حضرت فرمود: "من آن را باز نگذاشتم. خداوند دستور داد باز بماند"[۶].
- بنا به نقلی، پیامبر در پاسخ اعتراض معترضان فرمود: "ای کسانی که ایمان آوردهاید! من این درها را نبستم و نگشودم؛ بلکه خداوند آنها را بست". سپس پیامبر (ص) این آیات را خواند: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۷].[۸]
- در منابع آمده است که حمزة بن عبدالمطلب با حالتی گریان نزد رسول خدا (ص) رفت و گفت: "عمو را بیرون میکنی و پسر عمو را جای میدهی؟" پیامبر (ص) فرمود: "من جای نمیدهم؛ بلکه خداوند او را جای داده است"[۹]. این حدیث نشان میدهد حمزه، عموی پیامبر جزء کسانی بوده است که حجرهای کنار مسجد داشته و از بسته شدن در حجرهاش به طرف مسجد و بازماندن در حجره علی، ناراحت است. رسول خدا (ص) در پاسخ عمویش، این امر را خواست خدا معرفی میکند[۱۰].
منابع احادیث سد ابواب
این احادیث در بسیاری از کتابها و با اسناد مختلف مطرح شدهاند.
- ابن شهرآشوب این روایات را با نقلهای مختلف و از راویان گوناگون مطرح کرده است[۱۱]. وی مینویسد: "حدیث سد ابواب را حدود سی نفر از صحابه، از جمله زید بن ارقم، سعد بن ابیوقاص، ابوسعید خدری، امسلمه، ابورافع و... روایت کردهاند[۱۲].
- ابنبطریق در فصل بیستم کتابش با عنوان "في سد الأبواب من المسجد إلا باب علي"، یازده حدیث را با اسناد مختلف در این باره مطرح کرده است[۱۳].
- قندوزی در ینابیع الموده در باب هفده با عنوان "في سد ابواب المسجد إلا باب علي" احادیث زیادی با استناد مختلف آورده است[۱۴].
- علامه امینی ۲۳ صورت برای این حدیث نقل کرده[۱۵] و پیش از طرح این احادیث مینویسد: "پیشوایان اهل سنت، با سندهای صحیح و فراوان از جمعی از صحابه که شمار آنها به حدی است که تواتر این حدیث را ثابت میکند، آن را نقل کردهاند"[۱۶].
- در بحار الأنوار نیز ۱۳ حدیث در باب امر پیامبر به بستن درها مگر در خانه علی (ع) نقل شده است[۱۷]، متنهایی چون: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِي» و « سُدُّوا الْأَبْوَابَ إِلَى الْمَسْجِدِ إِلَّا بَابَ عَلِي» و «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَنِي بِسَدِّ أَبْوَابِكُمْ وَ تَرْكِ بَابِ عَلِي» از آن جمله است.
- ابنعساکر این احادیث را در جلد اول کتاب ترجمه امام علی بن ابی طالب (ع) در حدود سی صحفه مطرح کرده است[۱۸].
- دیگر اشخاصی که این احادیث را در کتابهای خویش آوردهاند، عبارتاند از: نسایی در سنن الکبری[۱۹]، طبرانی در المعجم الاوسط[۲۰]، ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه[۲۱] و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد[۲۲]. حدیث یاد شده در بسیاری دیگر از کتابهای اهل سنت و شیعیان مطرح شده است[۲۳].
جعل حدیث به نفع ابوبکر
در مقابل حدیث سد ابواب که در فضیلت علی (ع) است، عدهای از اهل سنت حدیثی را مطرح کرده و میگویند پیامبر (ص)، هنگام وفاتش دستور داد همه درهایی را که به طرف مسجد باز است ببندند؛ مگر باب ابوبکر[۲۴]. در برخی از منابع اهل سنت آمده است پیامبر (ص) فرمود: سُدُّوا عَنِّي كُلَّ خَوْخَةُ فِي الْمَسْجِدَ غَيْرِ خَوْخَةُ أَبِي بَكْرٍ[۲۵].
برخی از همین افراد، از این حدیث این گونه بهرهبرداری کردهاند که پیامبر (ص)، ابوبکر را جانشین خود خوانده است. ابنحبان مینویسد: پیامبر (ص) با صدور این حدیث درباره ابوبکر، طمع دستیابی به خلافت را از دیگران گرفت[۲۶].
لازم به توضیح است همه کسانی که حدیث سد ابواب و خوخه را درباره ابوبکر آوردهاند، به صحت حدیث سد ابواب درباره حضرت علی (ع) معتقدند. نکتهای که این گروه مطرح میکنند، این است که این دو گروه احادیث، نفی کننده یکدیگر نیستند.
ابنکثیر، پس از نقل حدیث سد ابواب درباره علی (ع) مینویسد: "این، منافاتی ندارد با آنچه در صحیح بخاری ثابت شده که پیامبر (ص) در مرض موتش به بستن درهای منتهی به مسجد دستور فرمود؛ مگر باب ابیبکر صدیق؛ چرا که در زمان حیات پیامبر (ص)، فاطمه (س) چون میخواست به دیدار پدرش برود، به منظور رعایت حال او این باب باز بود؛ اما بعد از وفاتش این علت زایل شد و احتیاج شد که باب ابوبکر باز شود؛ چرا که او (به عنوان خلیفه) میخواست به مسجد بیاید و با مردم نماز بخواند"[۲۷]. نکتهای که اینجا به نظر میرسد آن است که اگر قبلاً رسول خدا (ص) دستور بستن همه درها جز در خانه علی را به طرف مسجد داده بود، هنگام مرض موت حضرت، دری (جز در خانه علی (ع)) باز نبوده است که حضرت بخواهد دستور دهد: "همه درها را ببندید؛ مگر باب ابوبکر را"؛ مگر اینکه بخواهیم "خوخه" را به معنای دیگری بگیریم که البته این احتمال نیز بعید است. عموم کسانی که حدیث خوخه را مطرح کردهاند، معتقدند خوخه، دری بوده که ابوبکر، هنگام نماز از آن وارد مسجد میشده است.
باید توجه داشت اهل سنت به تعارض این دو گروه از احادیث کاملاً واقف بودهاند؛ مگر اینکه عدهای از آنها درصدد توجیه برآمدهاند که به گونهای احادیث موجود درباره ابوبکر را نیز صحیح جلوه دهند؛ اما برخی دیگر، تنها به تنافی این دو گروه حدیث اشاره کردهاند. قاضی نعمان به نقل از ابنحجر مینویسد: "ظاهر احادیثی که به "سد ابواب الا باب ابوبکر" اشاره میکنند، با احادیث دیگری که درباره علی نقل شده مخالف است"[۲۸].
ابن ابیالحدید معتقد است، حدیث سد ابواب که درباره ابوبکر بیان شده، از مجعولات "بکریه" است. او مینویسد: "بکریه، اتباع ابوبکر و آنان، همان کسانی هستند که در مقابل احادیثی که شیعیان درباره علی (ع) روایت میکردند، احادیثی ساختند؛ مثلاً در برابر حدیث الاخاء، حدیث لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذاً خَلِيلا... و در برابر حدیث سد ابواب که درباره علی (ع) صادر شده، همین حدیث را درباره ابوبکر بیان کردند"[۲۹].[۳۰]
سد ابواب دیگران، فضیلتی مهم برای علی (ع)
ابنبطریق در حدیثی به نقل از نافع، غلام عمر مینویسد: "به ابن عمر گفتم: چه کسی پس از رسول خدا (ص) از همه برتر است؟ گفت: ای بیمادر! به تو چه ربطی دارد؟ سپس گفت: "أَسْتَغْفِرُ اللَّه"! بهترین آنها پس از پیامبر کسی است که هر آنچه بر خودش حلال بود، بر او نیز حلال بود[۳۱] و هر آنچه بر خودش حرام بود، بر او نیز حرام بود. گفتم: او کیست؟ گفت: علی (ع). سپس گفت: پیامبر درهای مسجد را بست؛ مگر باب علی (ع) و به او گفت: هر آنچه در این مسجد بر من جایز است، بر تو نیز جایز است... تو وارث و وصی من هستی و دین مرا ادا میکنی..."[۳۲].
این حدیث نیز به نحوی ادعای کسانی را رد میکند که میگویند حدیث سد ابواب، درباره ابوبکر هم نازل شده است. ابنبطریق پس از نقل این حدیث به نقل از یحیی بن حسن مینویسد: "خداوند در اینجا فرق بین علی و دیگران را آشکار کرده است و میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ﴾[۳۳][۳۴].
در حدیثی دیگر، ابنعساکر به نقل از علاء بن عرار از پدرش نقل کرده است که به عبدالله بن عمر گفتم: "درباره علی (ع) و عثمان چه میگویی؟" عبدالله گفت: "اما علی، کسی درباره او سؤال نکند. به منزلت او نزد پیامبر (ص) نگاه کن. پدرم گفت: پیامبر، ما را از مسجد بیرون کرد؛ مگر علی (ع) را و ابنجعفر گفت: پیامبر (ص) درهای ما را که به سوی مسجد باز میشد، بست و در علی (ع) را باز گذاشت"[۳۵].
حدیث سد ابواب، فضیلتی انحصاری برای علی (ع) بود که بسیاری حسرت آن را به دل داشتند. حاکم نیشابوری، پس از نقل حدیث سد ابواب و بیان این نکته که این حدیث، صحیح الاسناد است، مینویسد: "از عمر بن خطاب نقل شده که به علی (ع) سه خصلت عطا شد که دوست داشتم یکی از این سه خصلت برای من بود. به او گفتند: این سه خصلت چیست؟ گفت:
- فاطمه را به ازدواج علی (ع) در آورد؛
- او را در مسجد سکونت داد و حلال کرد برای او، آنچه برای خودش حلال بود؛
- پرچم را در روز خیبر به دست علی داد"[۳۶].
برخی، همین حدیث را از عبدالله بن عمر روایت کردهاند. قاضی نعمان مینویسد: "از عبدالله بن عمر روایت شده که گفت: به علی سه منقبت عطا شد که اگر یکی از آنها برای من بود، نزد من محبوبتر از شتران سرخمو بود:
- فاطمه (س) را به ازدواج او در آورد که حسن و حسین (ع) از او متولد شدند؛
- روز خیبر، پرچم را به او داد، بعد از اینکه گفت: پرچم را فردا به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول، او را دوست دارند؛
- درهای همه مردم را به سوی مسجد بست، غیر از در او را..."[۳۷].
بسته شدن درهای دیگران به مسجد، فضیلتی است که علی در روز شورا[۳۸] به آن استناد کرد و در این باره از دیگران قرار گرفت. آن حضرت در روز شورا فرمود: "آیا در میان شما کسی هست که کتاب الهی او را پاک دانسته باشد[۳۹]؛ تا جایی که پیامبر، ابواب همه مهاجران را به مسجد بست و باب من را باز گذاشت..."[۴۰]. این حدیث از طرق گوناگون و متعدد و به دست روات موثق نقل شده است[۴۱].
یکی از کسانی که به انکار این حدیث پرداخته، ابنتیمیه است. او این حدیث را از مجعولات (ساختهها) شیعیان میداند[۴۲]. بدون شک، تعصب و دشمنی ابن تیمیه با شیعه، سبب انکار حقایق فراوانی درباره امام علی (ع) و شیعیان شده است که این مورد نیز یکی از همان موارد است. ابن تیمیه حدیثی را که در اکثر جوامع روایی اهل سنت و با اسناد فروان نقل شده است، به حدی که میتوان درباره آن ادعای تواتر داشت، به راحتی انکار کرده است. جملهای که ابنحجر درباره کوردلی و گمراهی ابن تیمیه گفته است، میتواند تا حدی حقیقت را آشکار کند. ابنحجر مینویسد: "ابن تیمیه، بندهای است که خداوند او را ترک گفته و گمراه و کور و کرش ساخته و او را ذلیل کرده است"[۴۳].[۴۴]
ماجرای ساخت مسجد و درهای متعدد آن
پیامبر اکرم (ص) در همان سال اول هجرت در کنار مسجد، خانه مسکونی سادهای تهیه کرده و ساکن شدند. در آن دوران ایشان تنها یک زوجه داشتند و او سودة بنت زمعة بود که حضرت در مکه بعد از وفات حضرت خدیجه (س) با او ازدواج کرده بودند. بعدها عایشه اضافه شد[۴۵]. عایشه هشت یا نه ماه یا حتی هجده ماه بعد از هجرت به خانه پیامبر آمد[۴۶]. بنابراین به خانه دیگری نیاز بود. این خانه نیز پشت قبله آن روز مسجد در جانب جنوب ساخته شد. بعدها با تغییر قبله از بیت المقدس (شمال) به سوی کعبه (جنوب)، درهای این دو خانه رو به نمازگزاران باز میشد[۴۷].
مهاجران قریشی نیز زمینهایی در جوار مسجد تهیه کرده و در آن خانههایی برای خود ساختند. بخشی از این زمینها اهدایی مردم مدینه بود، بخشی دیگر هم صاحبی نداشت و از همه خانهها دربی به مسجد باز کردند![۴۸]
حساسیت موضوع و دلیل امر الهی
پیامبر اکرم (ص) در یک یا دو سال آخر حیات خویش، مجموعه رفتارهایی انجام دادند که میتوانست در تعیین سرنوشت آینده اسلام تأثیر قطعی داشته باشد. از جمله آن حضرت دستور داد که همه درهایی را که از خانههای اطراف به مسجد باز میشد مسدود کنند و تنها درب خانه امیرالمؤمنین (ع) به سوی مسجد باز باشد[۴۹]. مردم از اینکه درب خانه پیامبر به روی مسجد باز باشد و همه دربها بسته بماند، احساس ناراحتی نمیکردند؛ زیرا به هر طریق برتری شخص پیامبر را بر خود را پذیرفته بودند؛ اما امتیاز امیرالمؤمنین (ع) را تحمل نمیکردند!؛ چراکه بیشتر آنها قریشی بودند یعنی همان کسانی که بعدها به رقابت با امیرالمؤمنین (ع) برخاسته و با حضور در سقیفه، قدرت را به چنگ آوردند، یا فردای دیگر در شورای تعیین خلیفه بعد از عمر، از رقبای ایشان محسوب میشدند، یا روز دیگر، جنگ جمل را علیه ایشان به پا کردند[۵۰].
زمان اجرای حکم سد الابواب
در مورد تاریخ دقیق واقعه سد الابواب، در منابع حدیث و تاریخ دو دیدگاه عمده وجود دارد:
- سالهای اولیه هجرت: برخی با استناد به وجود حمزه در روایات این حادثه گفتهاند که این واقعه در سالهای اولیه هجرت اتفاق افتاده است[۵۱]. چون حمزه در سال سوم از هجرت شهید شده است[۵۲]. کوشش این روایات برای این است که در دامان پاک حضرت حمزه سید الشهدا نقطه ضعفی به نمایش بگذارند.
- پس از فتح مکه و در سالهای پایانی حیات پیامبر: واکنش عباس عموی پیامبر به بستن در خانهاش حکایت از آن دارد که این ماجرا پس از فتح مکه بوده؛ زیرا عباس پس از فتح مکه در مدینه ساکن شده است[۵۳].
دیدگاه دوم صحیح است؛ زیرا میتواند در رأس مجموعه کارهایی قرار گیرد که پیامبر برای نشان دادن راه آینده امت انجام داده است. در این زمینه چند روایت میآوریم: ابوسعید خدری میگوید: آنگاه که پیامبر اکرم (ص) عباس عموی خویش و غیر او را از مسجد بیرون راند، یعنی درهای خانههای آنها را به مسجد بست، عباس به محضر آن حضرت آمد و عرضه داشت: ما را از مسجد بیرون راندی در حالی که ما خویشاوندان و عموهای شما هستیم؛ اما علی را در مسجد باقی گذاشتی؟! پیامبر (ص) فرمود: من شما را خارج نساخته و او را ساکن نکردهام؛ بلکه خدا شما خارج ساخته و خدا او را در مسجد ساکن کرده است[۵۴].[۵۵]
درخواستهای دیگران برای شراکت در این فضیلت
وقتی پیامبر دستور داد که همه دربهای مسجد به جز درب خانه امیرالمؤمنین (ع) بسته شود، عباس به نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا اجازه دهید به اندازهای که تنها خودم بتوانم وارد و خارج مسجد شوم، دربی برای من باز بماند! پیامبر خدا فرمود: مأمور به این کار نیستم. (اجازه چنین کاری را از جانب خدای متعال ندارم)[۵۶]. از دیگران هم این نقل وجود دارد که بعد از حادثه بسته شدن درب خانهها، خدمت پیامبر (ص) رسیدند و نوعی اعتراض یا درخواست جهت باز بودن درب، پنجره و یا حتی سوراخی را به مسجد داشتند، اما پیامبر اجازه نفرمود.
جابر بن سمره میگوید: با دستور پیامبر به بسته شدن دربهای مسجد، کسی از پیامبر درخواست کرد که اجازه بدهند یک درب کوچکی برای فقط وارد و خارج شدن به مسجد، داشته باشد که پیامبر به این مقدار اجازه نفرمود و فرمود: مجاز و مأمور نیستم. سپس گفت: یا رسول الله به اندازه شکافی اجازه بدهید. پیامبر فرمود: مأمور نیستم. دیگری آمد و گفت: به اندازه سوراخی که سرم را بتوانم از آن داخل مسجد کنم، اجازه بدهید. پیامبر فرمود: به این مقدار هم مأمور نیستم. در اینجا بود که آن شخص با ناراحتی در حالی که چشمانش گریان بود بازگشت[۵۷].
عمرو بن سهل میگوید: وقتی پیامبر دستور بسته شدن دربهای منتهی به مسجد را دادند، شخصی از اصحاب به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: تنها به اندازه یک شکاف و دریچه کوچک، اجازه بدهید تا من بتوانم حداقل رفت و آمد شما را به مسجد ببینم. پیامبر فرمودند: به خدا قسم حتی به مقدار سوراخ سوزنی اجازه این کار را ندارم[۵۸].[۵۹]
اعتراض برخی از اصحاب و توبیخ پیامبر
این کار، کاری ظاهراً ساده ولی فوقالعاده عمیق و معنادار بود. یک نشانه بزرگ برای هدایت امت. همه کسانی که اطراف مسجد نبوی خانه داشتند، درب خانهشان به درون مسجد باز میشد. در را باز میکردند، داخل مسجد میشدند. یکی از این کسان عموی پیامبر عباس بن عبدالمطلب بود. همه به مقابله با پیامبر آمدند. هر کس چیزی میگفت. بعضی میگفتند: به خاطر این است که علی از بستگان اوست. بعضی گفتند: به خاطر دخترش فاطمه آن را باز گذاشته است.
صدای اعتراض پارهای از اصحاب به پیامبر رسید که میتوانست تأثیرگذار باشد. پیامبر ناگزیر شد مسأله را حل کند. بنابراین در یک خطابه جدی و کوبنده، که با ناراحتی بسیار و صورتی برافروخته، بعد از حمد و ثنای الهی فرمود:... من دربهای مسجد را نبستهام و آنها را باز نکردم (همگی به اذن الهی بوده است). علی را من در مسجد جای ندادم، بلکه خدا او را جای داده است[۶۰]. سپس فرمود: «إِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَيْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ لَكِنِّي أُمِرْتُ بِشَيْءٍ فَاتَّبَعْتُهُ»: به خدا سوگند، من از پیش خود دربی را نبسته و دربی را نگشودهام، لکن من متابعت میکنم آنچه را خدا به من وحی کرده است و خدا مرا به این بستن و باز گذاشتن امر کرده است[۶۱].
یعنی این درها را که بسته شده است من نبستهام. خدا آنها را بسته است؛ دستور، دستور اوست، درب خانه علی که باز مانده است، خدا باز گذاشته و او دستور داده است. باز گذاشتن در خانه امیرالمؤمنین (ع) دستور خاص خداست[۶۲].
سپس پیامبر آیات اولیه سوره نجم را تلاوت فرمود: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۶۳].[۶۴].[۶۵]
معنا و مفهوم این اقدام الهی
آیا پیامبر با قرائت این آیات نمیخواستند بعد از بارها و بارها گفتن و تکرار و تأکید کردن به اطرافیان و یاران و اصحابشان نشان بدهند که آنچه میکنند یا میگویند همه بر اساس دلالت آسمانی، وحی و الهام ربانی است؟ و آنها با آن همه تأکید و تکرار در قرآن و کلام رسول هنوز از ادراک این حقیقت دور هستند؟ پیامبر میخواست بفرماید: علی در شمار شما نیست. منزلت دیگری دارد. او با آن منزلت خدادادیاش، رهبری آینده امت را به دست خواهد گرفت.
برخی از نامآوران صحابه از این فضیلت سخن گفته و آرزوی داشتن آن را کردهاند. از جمله خلیفه دوم میگفت: به علی سه خصلت عطا شد که دوست داشتم یکی از آنها برای من بود. به او گفتند: «این سه خصلت چیست؟» «گفت: اول آنکه پیامبر فاطمه را به ازدواج او درآورد؛ دوم اینکه او را در مسجد سکونت داد و حلال کرد برای او آنچه برای خودش حلال بود (یعنی ایشان و امیرالمؤمنین (ع) میتوانستند در حال جنابت از مسجد عبور کنند در حالی که این کار برای دیگران ممنوع بود. این به خاطر این بود تنها در خانه امیرالمؤمنین به مسجد باز میشد، ایشان باید از آن در به بیرون از منزل برود.) سوم پرچم جنگ را در روز خیبر به دست او داد، (و او در آن جنگ پیروز شد)[۶۶].
به همین شکل فرزند خلیفه هم این حسرت و غبطه را داشته است. و میگفته است: سه خصلت در علی بن ابی طالب وجود داشت که اگر یکی از آنها را داشتم برای من از شتران سرخ مو (از اموال بسیار با ارزش عرب) محبوبتر است: یکی آنکه او داماد رسول خدا (ص) بود، دیگر آنکه همه دربهای ورود به مسجد بسته شد مگر درب خانه او و دیگر آنکه در نبرد خیبر پیامبر پرچم جنگ را به او داد[۶۷].[۶۸]
منابع
پانویس
- ↑ حاجیزاده، یدالله، سد ابواب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۲.
- ↑ نیشابوری، المستدرک، ج۲، ص۱۲۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۴۲؛ محمد فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص۱۱۸.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، سد ابواب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۵-۴۰۶.
- ↑ فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۳۹.
- ↑ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابیطالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۱۳.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۱-۴.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۹۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۱۸.
- ↑ نجم الدین راوندی، شرف النبی، ص۴۴۰-۴۳۹؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۲، ص۱۹۶
- ↑ حاجیزاده، یدالله، سد ابواب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۵-۴۰۶.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۱۸۹.
- ↑ ابن بطریق اسدی حلی، العمده، ص۱۸۱-۱۷۵.
- ↑ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده، ج۱، ص۲۵۷-۲۶۰.
- ↑ الغدیر، ج ۳ ص ۲۰۲، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۹ ص ۳۹۸
- ↑ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۳، ص۲۸۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۳۹ ص ۱۹
- ↑ ابن عساکر، ترجمه امام علی بن ابی طالب، ج۱، ص۲۷۵-۳۰۵.
- ↑ نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۱۸.
- ↑ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۴، ص۱۸.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۳.
- ↑ احمد بن علی الخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۱۴.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، سد ابواب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۲.
- ↑ عمرو بن ابی عاصم، کتاب السنه، ص۵۶۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۱۷۴-۱۷۵.
- ↑ احمد بن شعیب نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۳۵؛ نسانی، فضائل الصحابه، ص۳؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ محمد بن احمد ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۲۷۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۴۲.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۲، ص۱۸۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۱۷۵.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، سد ابواب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۷-۴۰۹.
- ↑ در حدیثی از پیامبر خطاب به علی (ع) آمده است: «یا علی لا یحل لاحد یجنب فی المسجد غیری و غیرک» ضرار بن صرد مینویسد: منظور حضرت این است که کسی نمیتواند مسجد را در حال جنابت طریق عبور قرار دهد، به جز من و تو. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۴۲-۳۴۳.
- ↑ ابن بطریق اسدی حلی، العمده، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ابن بطریق اسدی حلی، العمده، ص۱۸۱.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۳۹.
- ↑ نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۲، ص۱۸۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۶.
- ↑ شواری شش نفره عمره.
- ↑ اشاره به آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ...﴾ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۳، ص۳۰۱.
- ↑ ابن نجیم مصری، البحرالرائق، ص۳۴۱.
- ↑ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۵، ص۲۹۶.
- ↑ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ حاجیزاده، یدالله، سد ابواب، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۴۰۹-۴۱۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷؛ اسد الغابة، ج۷، ص۱۵۷؛ الاصابه، ج۴، ص۳۳۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۷۰.
- ↑ سبل الهدی، ج۳، ص۵۰۸.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۸۱.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵، ش۴۶۳۱ حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه قال الذهبی: صحیح؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۸۱؛ السنن الکبری (نسایی)، ج۷، ص۴۲۳، ش۸۳۶۹؛ البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۶؛ التاریخ الکبیر (بخاری)، ج۱، ص۴۰۷ (مؤلف این حدیث را صحیح دانسته)؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶؛ میزان الاعتدال (ذهبی)، ج۴، ص۲۳۵.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۸۱.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۱ و ۳۱۲.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۸۷.
- ↑ السنن الکبری، ج۷، ص۴۲۴، ش۸۳۷۱؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۵؛ الامالی (صدوق)، ص۵۲۶؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۰.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۸۲.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۴۶، ش۲۰۳۱؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۷.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۷.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۸۸.
- ↑ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵ ش، ۴۶۳۱ (هذا حدیث صحیح، من تلخیص الذهبی صحیح)؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۱۸؛ مناقب (ابن المغازلی)، ص۳۲۴؛ البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۴؛ السیرة الحلبیة، ج۳، ص۴۴۸؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۳؛ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۷؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۴۷؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴؛ شرح الزرقانی، ج۱۲، ص۸۲؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۶؛ روضة الواعظین، ص۱۱۸؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۳۲؛ الامالی، ص۳۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۵۵، قال العسقلانی فی فتح الباری: «و هذه الأحادیث یقوی بعضها بعضا، و کل طریق منها صالح للإحتجاج، فضلا عن مجموعها؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۵ و ایضاً قال: «فهذه الطرق المتظاهرة (المتضافرة) من روایات الثقات تدل علی أن الحدیث صحیح دلالة قویة، و هذه غایة نظر المحدث؛ القول المسدد، ج۲۳، ص۳۰.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۱-۴.
- ↑ المسند، ج۴، ص۴۰۳، ش۴۷۹۷، ط. شاکر؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۷، ح۹۵۵؛ البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۴۱؛ الصواعق المحرقة الفصل، ج۲، ص۳۷۳.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۸۴.
- ↑ المسند، ج۴، ص۴۷۹۷، ط. شاکر؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۳۷۳؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۶۷؛ مسند ابی یعلی، ج۹، ص۴۵۲ (استاد صحیح)؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۳۶۹؛ اتحاف الخیرة، ج۷، ص۱۵۵؛ الجامع الکبیر (سیوطی)، ج۲۱، ص۷۴؛ الریاض النضرة، ج۳، ص۱۵۸؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۳.
- ↑ سدوا عنی کل خوخه فی المسجد غیر خوخه ابیبکر؛ (وفاء الوفاء، ج۲، ص۶۲).
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۸۵.