اوس و خزرج: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اوس و خزرج در قرآن]] - [[اوس و خزرج در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اوس و خزرج در قرآن]] | [[اوس و خزرج در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[اوس]] و [[خزرج]] [[فرزندان]] [[حارثة بن ثعلبه]]، از عرب‌های [[یمنی]] [[قبیله]] اَزْد بودند. از پیشینه آنها در [[یمن]] تا نحوه انتقال و استقرارشان در یثرب جز گزارش‌هایی افسانه‌گونه در منابع [[قرن سوم]] اطلاعات قابل اعتمادی در دست نیست<ref> الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۲؛ النسب، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.</ref> که [[ابن هشام]] [[کامل‌ترین]] آنها را در اثر خود التیجان آورده است. مطالعات باستانشناسان و دیگر محققان معاصر هم به اتفاق نظری در این زمینه منتهی نشده است<ref>ر. ک: دراسات تاریخیه، ج ۱، ص ۳۱۱ ـ ۳۵۲.</ref>. از طرف دیگر عمده [[آیات]] [[مدنی]] [[قرآن]]، پس از [[اسلام]] دو قبیله و تبدیل یثرب به [[پناهگاه]] [[مهاجران]] نازل گردید و ازاین‌رو بسیاری از آیات مدنی به صورتی با این [[جامعه]]، اعضا و مسائلش در [[ارتباط]] است<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
[[اوس]] و [[خزرج]] [[فرزندان]] [[حارثة بن ثعلبه]]، از عرب‌های [[یمنی]] [[قبیله]] اَزْد بودند. از پیشینه آنها در [[یمن]] تا نحوه انتقال و استقرارشان در یثرب اطلاعات قابل اعتمادی در دست نیست<ref> الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۲؛ النسب، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


==خاستگاه و [[نسب]] اوس و خزرج==
== خاستگاه و [[نسب]] اوس و خزرج ==
جدّ دوم اوس و خزرج، عَمرو ملقب به مُزَیْقیاء [[حاکم]] منطقه [[سبأ]] و [[رئیس]] [[قبیله ازد]]، در یمن ساکن بود. [[مهاجرت]] کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن و جنوب [[حجاز]]، به [[رهبری]] او صورت گرفت<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۸۰۹؛ المعارف، ص ۱۰۸، ۶۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۰۳.</ref>.
جدّ دوم اوس و خزرج، عَمرو ملقب به مُزَیْقیاء [[حاکم]] منطقه [[سبأ]] و [[رئیس]] [[قبیله ازد]]، در یمن ساکن بود. [[مهاجرت]] کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن و جنوب [[حجاز]]، به [[رهبری]] او صورت گرفت<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۸۰۹؛ المعارف، ص ۱۰۸، ۶۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۰۳.</ref>. ثَعْلَبَه، ملقب به العَنْقاء پس از [[وفات]] پدرش [[عمرو]]، رهبری [[ازد]] را برعهده گرفت و در [[زمان]] او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا [[شام]] ادامه یافت<ref>المقتضب، ص ۲۲۰؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۷۲.</ref>. در این [[مهاجرت]] بخش‌هایی از [[ازد]] از جمله [[قبیله]] خُزاعَه که بر [[مکه]] مسلط شد از ازد جدا شدند<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۴.</ref>.


بنا به برخی [[روایات تفسیری]]، [[آیه]] {{متن قرآن|فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ}}<ref>«اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر  را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.</ref> از سرزمین‌های [[کشاورزی]] گسترده‌ای که در [[اختیار]] او بود حکایت می‌کند، هرچند متن [[سوره]] از چنین برداشتی فاصله دارد و بیانگر داستان [[قوم]] سبأ و دوره [[حکومت]] [[سلیمان]] است {{متن قرآن|فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ}}<ref>«اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر  را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.</ref>.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۰۵؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۳۲۰.</ref>
[[حارثه]] ([[پدر]] [[اوس]] و [[خزرج]])، پس از [[مرگ]] پدر، به عنوان [[رهبر]] [[قبایل]] [[مهاجر]] که در این [[زمان]] به غَسّان شهره بودند [[برگزیده]] شد و هرچند در آغاز رویارویی‌هایی را در شام بر ضدّ [[روم]] [[رهبری]] کرد؛ امّا به مرور تحت تأثیر عموی خود جَفْنَه، در حاشیه قرار گرفت و پس از آن همراه با هوادارانش به جنوب [[هجرت]] کرد و به یثرب رفت <ref>التیجان، ص ۲۹۳ ـ ۲۹۷.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


ثَعْلَبَه، ملقب به العَنْقاء پس از [[وفات]] پدرش [[عمرو]]، رهبری [[ازد]] را بر عهده گرفت و در [[زمان]] او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا [[شام]] ادامه یافت<ref>المقتضب، ص ۲۲۰؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۷۲.</ref>. در این [[مهاجرت]] بخش‌هایی از [[ازد]] از جمله [[قبیله]] خُزاعَه که بر [[مکه]] مسلط شد از ازد جدا شدند<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۴.</ref>.
== سکونت در یثرب ==
اوس و خزرج که در انتساب به مادرشان به آنها [[بنی قیله]] نیز می‌گفتند<ref>المقتضب، ص ۲۲۲؛ الکامل، ج ۱، ص ۶۵۶.</ref> در [[جوانی]] و پیش از آنکه به قبایلی مستقل تبدیل شوند به یثرب آمدند. پدرشان، حارثه پس از ورود به منطقه، طی پیمانی با [[حاکمان]] یثرب اجازه یافت در حومه یثرب بماند<ref>فتوح البلدان، ص ۲۶؛ الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۵.</ref>؛ اما به مرور زمان که جمعیت آنها افزایش یافت، توانستند در یثرب برای خود جایی بیابند<ref> التیجان، ص ۳۰۲؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰.</ref>. از این مقطع تا مدت‌های مدیدی از اوس و خزرج اطلاعات چندانی وجود ندارد. تنها می‌توان گفت با توجه به پسران بیشتر خزرج، جمعیت آنها سریع‌تر از اوس افزایش یافت تا اینکه به عنوان قبایلی مستقل، مدتی را نیز تحت [[حاکمیت]] حاکمان [[یهودی]] [[ازدی]] تبار<ref>جمهرة النسب، ج۲، ص۲۶۹؛ نسب معد والیمن الکبیر، ج۲، ص ۷.</ref> یثرب سپری کردند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۹۷، ۲۰۴.</ref>. [[در آستانه ظهور]] [[اسلام]] اوس و خزرج از یک [[قبیله]] فراتر رفته و به چند واحد مستقل قبیله‌ای تفکیک شده بودند. برخی از این زیرشاخه‌ها هم از یثرب کوچ کردند<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۳.</ref>.


در [[روایت]] [[شعبی]] عبارت {{متن قرآن|مَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ}}<ref>« همه را سخت پراکندیم» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref> در [[آیه]] {{متن قرآن|فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}}<ref>«اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref> بر تجزیه ازد [[تطبیق]] شده است<ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۱۰۵ ـ ۱۰۶.</ref> [[قتل]] مشکوک ثَعلَبَه در [[شام]]، به [[پریان]] نسبت داده شد و پسرش [[حارثه]] ([[پدر]] [[اوس]] و [[خزرج]])، پس از [[مرگ]] پدر، به عنوان [[رهبر]] [[قبایل]] [[مهاجر]] که در این [[زمان]] به غَسّان شهره بودند [[برگزیده]] شد و هرچند در آغاز رویاروییهایی را در شام بر ضدّ [[روم]] [[رهبری]] کرد؛ امّا به مرور تحت تأثیر عموی خود جَفْنَه، در حاشیه قرار گرفت و پس از آن همراه با هوادارانش به جنوب [[هجرت]] کرد و به یثرب رفت <ref>التیجان، ص ۲۹۳ ـ ۲۹۷.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
کمتر از ۱۰۰ سال پیش از [[هجرت]] [[پیامبر]] {{صل}}، [[مالک بن عجلان خزرجی]] از غسانیان [[شام]] بر ضدّ [[حاکمان]] [[یهودی]] یثرب کمک خواست و طی توطئه‌ای شماری از سران و بزرگان یهودی یثرب کشته شدند و [[دارایی]] آنان در [[اختیار]] بنی‌قیله قرار گرفت<ref> وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۰.</ref> [[حمایت]] غسانیان تابع [[روم]] که در این [[زمان]] عمدتاً [[مسیحی]] شده بودند، از مالک بن عجلان و [[اوس]] و [[خزرج]]، در برابر حاکمان یهودی یثرب را می‌توان در راستای گسترش [[آیین مسیحیت]] بر ضدّ [[کیش]] [[یهود]] دانست، به ویژه آنکه همزمان در جنوب [[حجاز]] و در [[یمن]] همین فرایند با [[حمله]] حبشی‌های مسیحی به یمن دنبال شد. گسترش آیین مسیحیت در یمن، حجاز و شام زمینه [[نفوذ]] بیشتر امپراتوری روم شرقی و در نتیجه [[تسلط]] آنها بر راههای تجاری را افزایش می‌داد <ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۱۰۴.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


==سکونت در یثرب==
== زیرمجموعه‌های اوس و خزرج ==
اوس و خزرج که در انتساب به مادرشان به آنها [[بنی قیله]] نیز می‌گفتند<ref>المقتضب، ص ۲۲۲؛ الکامل، ج ۱، ص ۶۵۶.</ref> در [[جوانی]] و پیش از آنکه به قبایلی مستقل تبدیل شوند به یثرب آمدند. پدرشان، حارثه پس از ورود به منطقه، طی پیمانی با [[حاکمان]] یثرب اجازه یافت در حومه یثرب بماند<ref>فتوح البلدان، ص ۲۶؛ الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۵.</ref>؛ اما به مرور زمان که جمعیت آنها قدری افزایش یافت، توانستند در یثرب برای خود جایی بیابند<ref> التیجان، ص ۳۰۲؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰.</ref>. از این [[مقطع]] تا مدت‌های مدیدی از اوس و خزرج اطلاعات چندانی وجود ندارد. تنها می‌توان گفت با توجه به پسران بیشتر خزرج، جمعیت آنها سریع‌تر از اوس افزایش یافت تا اینکه به عنوان قبایلی مستقل، مدتی را نیز تحت [[حاکمیت]] حاکمان [[یهودی]] [[ازدی]] تبار<ref>جمهرة النسب، ج۲، ص۲۶۹؛ نسب معد والیمن الکبیر، ج۲، ص ۷.</ref> یثرب سپری کردند<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۹۷، ۲۰۴.</ref>.
 
مطمئن‌ترین [[راه]] برای [[تعیین]] مدت [[زمان]] سکونت بنی‌قیله در یثرب، [[محاسبه]] نسل‌های آنان است. با بررسی نسب‌نامه‌های انصاریان معاصر با [[پیامبر]]، مشخص می‌شود که ۱۱ تا ۱۷ واسطه میان آنان و [[اوس]] و [[خزرج]] وجود دارد، بر این اساس می‌توان [[حدس]] زد که آنان دست کم ۴۰۰ سال در یثرب سکونت داشته‌اند. این حدس با [[اخبار]] حاکی از [[حکومت]] چند صد ساله خُزاعه در [[مکه]]<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۰۱؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۲۶.</ref> و غَسانیان در [[شام]]<ref>سنی ملوک الارض و الانبیاء،ص ۸۱؛ التعریف والاعلام، ص ۳۸؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج ۲، ص ۳۳۸.</ref> همخوانی دارد.
 
[[در آستانه ظهور]] [[اسلام]] اوس و خزرج از یک [[قبیله]] فراتر رفته، هریک به چند واحد مستقل قبیله‌ای تفکیک شده بودند. برخی از این زیرشاخه‌ها هم از یثرب کوچ کردند؛ به عنوان نمونه بنی قُطْن بن [[عوف]] بن خزرج به منطقه [[عمان]] [[مهاجرت]] کردند<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۳.</ref>. از آنجا که ازدیان پیش از انشعاب و رسیدن به شام، در [[یمن]] از چشمه [[غسان]] نوشیدند اوس و خزرج هم جزو غسانیان شمرده می‌شدند؛ اما بعدها از محدوده این [[لقب]] خارج شدند، زیرا تنها [[مهاجران]] [[ازدی]] شام غسان خوانده شدند<ref>المعارف، ص ۱۰۷؛جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۱؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۳۱۹.</ref>. شواهدی از [[ارتباط]] غسانیان شام و [[قبیله خزرج]] در یثرب وجود دارد. بخشهایی از خزرج چون [[بنوجردش بن حارث]]، <ref> المقتضب، ص ۲۲۶.</ref> [[بنوعامر بن مالک الاغرّ]]<ref>جمهرة انساب‌العرب، ص۳۶۲؛ المقتضب، ص ۲۲۷.</ref> و [[بنو عُدَی بن کعب]]<ref> المقتضب، ص ۲۲۶.</ref> و نیز [[بنو عوف بن زُرَیق]]<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref> به شام رفته، به غسانیان پیوسته بودند. [[ابن‌حزم]]، ابوجبله [[حاکم]] غسانی شام را نیز از تبار خزرج دانسته<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۶.</ref>؛ امّا سَمْهودی ضمن ردّ این خبر، وی را فردی [[خزرجی]] معرفی کرده که نزد غسانیان شام از اعتباری برخوردار بود<ref> وفاءالوفاء، ج ۱، ص ۱۶۷، ۱۷۹.</ref>.
 
کمتر از ۱۰۰ سال پیش از [[هجرت]] [[پیامبر]]{{صل}}، [[مالک بن عجلان خزرجی]] از غسانیان [[شام]] بر ضدّ [[حاکمان]] [[یهودی]] یثرب کمک خواست و طی توطئه‌ای شماری از سران و بزرگان یهودی یثرب کشته شدند و [[دارایی]] آنان در [[اختیار]] بنی‌قیله قرار گرفت<ref> وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۰.</ref> [[حمایت]] غسانیان تابع [[روم]] که در این [[زمان]] عمدتاً [[مسیحی]] شده بودند، از مالک بن عجلان و [[اوس]] و [[خزرج]]، در برابر حاکمان یهودی یثرب را می‌توان در راستای گسترش [[آیین مسیحیت]] بر ضدّ [[کیش]] [[یهود]] دانست، به ویژه آنکه همزمان در جنوب [[حجاز]] و در [[یمن]] همین فرایند با [[حمله]] حبشی‌های مسیحی به یمن دنبال شد. گسترش آیین مسیحیت در یمن، حجاز و شام زمینه [[نفوذ]] بیشتر امپراتوری روم شرقی و در نتیجه [[تسلط]] آنها بر راههای تجاری را افزایش می‌داد <ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۱۰۴.</ref>.
 
[[آیه]] {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند ؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref> که حکایت از [[امید]] یهود به [[پیروزی]] بر اوس و خزرج با [[ظهور پیامبر]] [[موعود]] دارد می‌تواند ناظر به همین [[مقطع]] باشد<ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۷۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۱۰.</ref> بنا به [[نقل]] سَمْهودی در این زمان تیره‌های اوس و خزرج با تصاحب و توزیع برخی زمینهای [[کشاورزی]] و قلعه‌های یثرب هریک در محلّی مستقر شدند و این وضعیت تا [[هجرت پیامبر]] با اندک تغییری پابرجا بود. آنان همچنین برای تثبیت [[موقعیت]] خود موجی از قلعه‌سازی را به [[راه]] انداختند <ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۰ ـ ۲۱۵، الکامل، ج ۱، ص ۶۵۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
 
==زیرمجموعه‌های اوس وخزرج==
خزرج ۵ پسر به نام‌های عَمْرو، [[عوف]]، جُشَم، [[کعب]] و [[حارث]] داشت که تمامی زیرمجموعه‌های مستقل آن از آنهایند <ref>المقتضب، ص ۲۲۵؛ الطبقات، ابن‌خیاط، ص ۱۶۸؛ النسب، ص ۲۷۷.</ref>. هرچند اطلاعات جمعیت شناسانه در این زمینه کافی نیست؛ اما منابع نسب‌شناسی قبایلی چون [[بنی مالک بن نجار]]، [[بنی عُدی بن نجار]]، [[بنی مازن بن نجار]]، [[بنی دینار بن نجار]]، [[بنی سالم بن عوف]]، [[بنی غَنْم بن عوف]]، [[بنی عُدی بن عوف]] (معروف به قواقل)، [[بنی حُبْلی]]، [[بنی زُریق بن عامر]]، [[بنی بَیاضة بن عامر]]، [[بنی سلمه]]، [[بنی حارث]] و [[بنی ساعده]] را از زیر مجموعه‌های بزرگ [[خزرج]] برشمرده‌اند <ref>المعارف، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ نهایة الارب، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ ر. ک: نسب معد والیمن الکبیر، ج ۲، ص ۳۵ ـ ۱۰۵.</ref>.
خزرج ۵ پسر به نام‌های عَمْرو، [[عوف]]، جُشَم، [[کعب]] و [[حارث]] داشت که تمامی زیرمجموعه‌های مستقل آن از آنهایند <ref>المقتضب، ص ۲۲۵؛ الطبقات، ابن‌خیاط، ص ۱۶۸؛ النسب، ص ۲۷۷.</ref>. هرچند اطلاعات جمعیت شناسانه در این زمینه کافی نیست؛ اما منابع نسب‌شناسی قبایلی چون [[بنی مالک بن نجار]]، [[بنی عُدی بن نجار]]، [[بنی مازن بن نجار]]، [[بنی دینار بن نجار]]، [[بنی سالم بن عوف]]، [[بنی غَنْم بن عوف]]، [[بنی عُدی بن عوف]] (معروف به قواقل)، [[بنی حُبْلی]]، [[بنی زُریق بن عامر]]، [[بنی بَیاضة بن عامر]]، [[بنی سلمه]]، [[بنی حارث]] و [[بنی ساعده]] را از زیر مجموعه‌های بزرگ [[خزرج]] برشمرده‌اند <ref>المعارف، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ نهایة الارب، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ ر. ک: نسب معد والیمن الکبیر، ج ۲، ص ۳۵ ـ ۱۰۵.</ref>.


در مقابل، تیره‌های [[اوسی]] همگی از ۵ پسر [[مالک]] فرزند [[اوس]]، به نام‌های عوف، [[عمرو]]، مُرَّه، جُشَم و اِمْرَؤ القیس‌اند. تیره‌های عمده‌ای که [[نسب]] شناسان از اوس برشمرده‌اند عبارت‌اند از: [[بنی جَحْجَبا]]، [[بنی ‌زید بن مالک]] (شامل سه مجموعه مستقل [[امیّه]]، صفیّه و [[عبیده]])، [[بنی عبدالاشهل]]، [[بنی خَطْمَه]]، [[بنی‌ واقف]] و [[بنی وائل]]<ref>ر. ک: نسب معد والیمن الکبیر، ج ۲، ص ۸ ـ ۳۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۲؛ النسب، ص ۲۷۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
در مقابل، تیره‌های [[اوسی]] همگی از ۵ پسر [[مالک]] فرزند [[اوس]]، به نام‌های عوف، [[عمرو]]، مُرَّه، جُشَم و اِمْرَؤ القیس‌اند. تیره‌های عمده‌ای که [[نسب‌شناسان]] از اوس برشمرده‌اند عبارت‌اند از: [[بنی جَحْجَبا]]، [[بنی ‌زید بن مالک]] (شامل سه مجموعه مستقل [[امیّه]]، صفیّه و [[عبیده]])، [[بنی عبدالاشهل]]، [[بنی خَطْمَه]]، [[بنی‌ واقف]] و [[بنی وائل]]<ref>ر. ک: نسب معد والیمن الکبیر، ج ۲، ص ۸ ـ ۳۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۲؛ النسب، ص ۲۷۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
 
==[[روابط]] اوس و خزرج==
در [[منابع تاریخی]] جنگ‌های متعددی را به اوس و خزرج نسبت داده‌اند<ref>ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.</ref>. از میان ۱۳ درگیری که ابن‌اثیر گزارش کرده، ۷ درگیری میان شاخه‌ای از اوس با شاخه‌ای از خزرج روی داده است. از ۶ [[نبرد]] دیگر ـ به جز [[جنگ]] بُعاث که به اتفاق مورخان میان تمامی شاخه‌های اوس و خزرج روی داده ـ یعنی درگیری [[سمیر]]، [[ربیع]]، بَقیع، فُجارِ اول و [[فجار]] دوم هم اطلاعات تفصیلی از حضور شاخه‌ها و زیرشاخه‌های اوس یا خزرج وجود ندارد و صرفا گفته شده که این جنگ میان اوس و خزرج روی داده است<ref>ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.</ref>.
 
در ۷ درگیری [[خرد]] میان شاخه‌های اوس و خزرج، [[بنو سالم بن عوف]]، [[بنی‌مازن بن نجار]] (دو بار)، [[بنی مالک بن نجار]]، [[بنی نجّار]] و [[بنی حارث]] (دو بار)، از [[خزرج]] و [[بنی عمروبن عوف]] (دوبار)، [[بنی‌ وائل]]، [[بنی‌ ظفر]]، [[بنی‌ عبدالاشهل]]، [[بنی‌امیّة بن زید]] و [[بنی جَحجَبی]] از [[اوس]] وارد درگیری شده بودند<ref>ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.</ref>.
 
گاه شاخه‌های [[اوسی]] یا [[خزرجی]] با یکدیگر درگیر می‌شدند؛ به عنوان نمونه در حادثه‌ای بنوحبیب و بنو بیاضه که هر دو خزرجی‌اند برضدّ مجموعه خزرجی دیگر به نام بنوحبیب [[پیمان]] بسته‌اند<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۰۶.</ref>. با توجه به نام تیره‌های متفاوت در گزارشها، می‌توان نتیجه گرفت که پس از افزایش جمعیت، شکل‌گیری تیره‌ها و [[غلبه]] بر [[حاکمان]] یثرب، [[محدودیت]] منابع و تضارب [[منافع]] زمینه برخوردهای جزئی اولیه را فراهم آورد تا اینکه در آستانه [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به رویارویی کل اوس و خزرج در [[جنگ]] بعاث انجامید.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
 
==آیین‌ها و [[مناسک]]==
===[[بت پرستی]]===
[[اوس]] و [[خزرج]] همچون دیگر شاخه‌های [[ازدی]] ساکن در [[یمن]] [[رب]] النوعهای گوناگونی داشتند <ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۷.</ref>. نسبت دادن [[تغییر]] [[آیین]] [[ابراهیم]] و رواج [[بت‌پرستی]] به [[عمرو بن لُحی]]، [[حاکم]] [[خزاعی]] [[مکه]] نشان از [[ارتباط مستقیم]] بت‌پرستی با [[مهاجرت]] ازدیان از یمن به [[حجاز]] و [[شام]] دارد<ref>الاصنام،ص ۶، ۱۳ ـ ۲۷؛ المحبر، ص ۹۹.</ref>. [[قبایل]] منتسب به اَزْد چون غسّان، خُزاعه و اوس و خزرج همگی [[بت]] مَنات را می‌پرستیدند<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶؛ الاصنام، ص ۱۳؛ المحبر، ص ۳۱۶.</ref>. بت [[منات]]، [[الهه]] [[قضا و قدر]] بود و [[حاجات]] آنان و به ویژه [[بارش باران]] را برآورده می‌کرد<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۴۲۳؛ المفصل، ج ۶، ص ۲۵۰.</ref> و ازاین‌رو در ساحل دریای سرخ در منطقه مُشَلَّل و در جایی به نام قدید قرار داشت<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۱۱؛ الاصنام، ص ۱۳.</ref>. درباره دیدگاه کامل آنها درباره منات اطلاعاتی در دست نیست؛ همچنین مشخص نیست که ایشان چه [[تصوری]] از "[[الله]]" داشتند و آیا مانند [[قریش]] [[خالق]] بودن الله را [[باور]] داشتند یا نه، زیرا آن دسته از [[آیات قرآن]] که به دیدگاه [[کافران]] درباره الله می‌پردازد همگی مکی است و درباره [[اهل]] یثرب به ما کمکی نمی‌کند.
 
بنابر برخی گزارش‌ها آنان در خانه‌های خود در یثرب نیز بتهایی داشتند و معمولاً در آن عصر [[خانه]] و خاندانی نبود که از بت تهی باشد<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص۱۱۱.</ref> بسیاری از بتهای یثرب از چوب بود<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۲؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>. منابع به بت‌های فراوانی میان تیره‌های [[اوسی]] چون [[بنی عبدالاشهل]]<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱.</ref>، [[بنی واقف]]<ref> اسد الغابه، ج ۵،ص ۶۶.</ref>، [[بنی حارثه]]<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۴۳.</ref>، [[بنی‌بَیاضه]]<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۴۸.</ref>، [[بنی خَطْمَه]]<ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۴، ص ۲۷۹.</ref> و نیز تیره‌های [[خزرجی]] چون [[بنی سلمه]] <ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۹۹.</ref>، [[بنی مالک بن نجار]]<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۷۰، ۴۵۷.</ref>، بنی عُدی بن نجار<ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۸۸.</ref> و [[بنی ساعده]]<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳،ص ۴۶۱.</ref> اشاره کرده است.
 
با ورود [[پیامبر]] به [[مدینه]] تقریبا تمامی تیره‌های خزرجی و بسیاری از تیره‌های [[اوسی]] [[مسلمان]] شدند؛ امّا تیرهای دیگر اوسی چون بنی واقف، بنی خَطْمَه، بنی [[وائل]] و [[بنی امیه]] که به آنها [[اوس]] مَنات گفته می‌شد <ref>الاغانی، ج ۳، ۲۶.</ref> تا [[سال پنجم هجری]] به [[بت پرستی]] خود ادامه دادند<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۸۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۷ ـ ۴۳۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۰.</ref>. انجام دادن [[مناسک]] [[حج]] می‌تواند نشان از اثرپذیری ایشان از [[آیین]] ابراهیمی پس از [[هجرت]] باشد.
 
آنها در ماه [[ذیحجه]] [[احرام]] بسته، به [[مکه]] می‌رفتند و پس از [[طواف]] و وقوف در [[عرفه]] و [[منا]] مکه را به قصد منطقه مُشَلَّل در ساحل دریای سرخ ترک می‌کردند و پس از ذکر تلبیه [[منات]]، طواف و [[قربانی]]، سرهای خود را تراشیده، از احرام بیرون می‌آمدند<ref> الاصنام، ص ۱۴؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۵؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۳۶، ۲۰۴.</ref>. آنها برای منات چنین تلبیه می‌گفتند: {{عربی|لبيك، اللهم لبيك، لولا ان بكرا دونك}}<ref>المحبر، ص ۳۱۳؛ المفصل، ج ۶، ص ۳۷۵.</ref>. چون بر [[صفا و مروه]] بتهایی [[نصب]] شده بود که آنها [[اعتقادی]] بدان نداشتند، [[سعی]] بین این دو [[کوه]] را [[تعظیم]] این بتها شمرده و آن را انجام نمی‌دادند و به همین رو پس از [[اسلام]] نیز، سعی میان صفا و مروه را از مصادیق [[شرک]] می‌دانستند و از سعی [[پرهیز]] می‌کردند که [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بی‌گمان صفا و مروه از نشانه  های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> نازل شد و سعی را بخشی از مناسک حج دانست<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۶۱؛ اسباب النزول، ص ۴۶.</ref> همچنین گزارش شده که آنها هرگاه به قصد [[حج]] یا [[عمره]] [[احرام]] می‌بستند، تا پایان [[مناسک]]، زیر سقف نمی‌رفتند، ازاین‌رو هنگام ورود به منازل، برای آنکه از زیر سر در [[خانه]] عبور نکنند از روی دیوار یا از شکاف آن وارد خانه می‌شدند. برخی این امر را به گروهی از آنان نسبت می‌دهند<ref>جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۲۵۶؛ التبیان، ج ۲، ص ۱۴۲.</ref>، در حالی‌ که دیگران آن را در میان تمامی [[اوس]] و [[خزرج]] رایج می‌دانند <ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۸.</ref>. این [[سنت]] از سوی بعضی از [[انصار]] پس از [[اسلام]] نیز تکرار شد که [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«از تو درباره ماه‌های نو  می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت  خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.</ref> آنان را از این کار بازداشت و آن را امری [[ناپسند]] دانست<ref> مجمع‌البیان، ج۲، ص۵۰۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
 
===[[مسیحیت]]===
درباره رواج مسیحیت در یثرب اطلاعات [[تاریخی]] محدودی، از جمله گزارش‌هایی از تأثیر تاجران [[مسیحی]] بر [[جوانان]] یثرب و [[تغییر]] [[کیش]] آنها به مسیحیت در [[منابع اسلامی]] وجود دارد<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۰.</ref>. [[ابوعامر اوسی]] و [[ابوقیس بن اَسْلَت خزرجی]] از بزرگان اوس و خزرج، در [[زمان]] [[مهاجرت]] [[پیامبر]] به [[مدینه]] تحت تأثیر مسیحیت بودند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۲۶، ۳۳۴.</ref> و ازاین‌رو و با توجه به تأثیر عمیق بزرگان [[قبایل]] بر اعضای [[قبیله]] خود، امکان [[گرایش]] برخی از اوس و خزرج به مسیحیت وجود داشت. احتمالا پس از [[حمایت]] غَسانیان از اوس و خزرج، رواج مسیحیت در یثرب شتاب بیشتری گرفته است.


برخی از [[آیات]] [[سوره بقره]] که نخستین سوره‌ای بود که در مدینه نازل شد و همچنین آیات دیگری نیز می‌توان به وجود جمعیت مسیحی در یثرب که در آن [[زمان]] تنها منطقه [[مسلمان]] نشین بود پی برد. [[خداوند]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی  دارید بیاورید آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بی‌گمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمی‌شوند» سوره بقره، آیه ۱۱۱-۱۱۲.</ref> از [[پیامبر]] خواسته است از مسیحیانی که می‌پندارند تنها آنان در [[آخرت]] [[رستگار]] و [[اهل]] بهشت‌اند [[برهان]] بخواهد. او همچنین موظف شد برای [[رضایت]] [[مسیحیان]] نکوشد، زیرا آنان [[ایمان]] نخواهند آورد: {{متن قرآن|وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای  از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref> خداوند در [[آیه]] {{متن قرآن|لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ}}<ref>«بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.</ref> مسیحیان را از [[دوستان]] نزدیک [[مسلمانان]] می‌خواند که خطری از جانب آنان مسلمانان را [[تهدید]] نمی‌کند. برآیند آیات فوق نشان از وجود جمعیت [[مسیحی]] در [[یثرب]] دارد. شاید بتوان انعکاس نیافتن [[اخبار]] آنها در منابع را به [[دشمنی]] نکردن آنها با پیامبر مرتبط دانست.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
{{فرزندان خزرج}}
{{فرزندان اوس}}
{{زیرمجموعه‌های خزرج}}
{{زیرمجموعه‌های اوس}}


===[[یهودیت]]===
بر خلاف [[آیین مسیحیت]]، درباره [[آیین یهود]] و رواج آن در میان [[اوس]] و [[خزرج]] اطلاعات بیشتری وجود دارد. در ریشه یابی [[روابط]] آنها با [[یهود]]، نشانه‌هایی از [[ارتباط]] نیاکان اوس و خزرج با [[کاهنان]] [[یمن]] وجود دارد<ref>جمهرة النسب، ج ۲،ص ۲۶۲، نسب معد و الیمن الکبیر، ج ۲، ص ۲.</ref>. نخستین و [[جامع‌ترین]] [[سند]] درباره [[یهودیان]] یثرب عهدنامه‌ای است که پیامبر در آغاز ورود خود به [[مدینه]] میان تیره‌های گوناگون بسته است<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۱؛ مسند ابی لیلی، ج ۴، ص ۲۶۷؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. در این [[عهدنامه]] صریحا به یهودیان تیره‌های مختلف خزرج چون [[بنی عوف]]، [[بنی نجار]]، [[بنی ساعده]]، [[بنی‌حارث]] و [[بنی جُشَم]] اشاره شده و درباره [[اوس]] به عنوان کلّی "[[یهود]] اوس" تصریح شده است که بیانگر رواج گسترده [[آیین یهود]] در یثرب است.


درباره علت [[گرایش]] آنها به [[یهودیت]] می‌توان از [[معاشرت]] طولانی آنها با [[یهودیان]] به عنوان عمده‌ترین عامل اشاره کرد، هرچند مورخان و [[مفسران]] [[مسلمان]] [[سعی]] کرده‌اند در این زمینه عللی برشمارند؛ به عنوان نمونه برخی [[روایات تفسیری]] یکی از عوامل تشدید گرایش اوس به یهودیت را استفاده اوسیان از دایه‌های [[یهودی]] برای نوزادان و کودکانشان ذکر کرده‌اند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ اسباب النزول، ص ۷۴ ـ ۷۵.</ref>.  
== [[روابط]] اوس و خزرج ==
درگیری‌های متعددی میان قبیله اوس و خزرج روی داده است<ref>ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.</ref>. در ۷ درگیری میان شاخه‌های اوس و خزرج، [[بنو سالم بن عوف]]، [[بنی‌مازن بن نجار]] (دو بار)، [[بنی مالک بن نجار]]، [[بنی نجّار]] و [[بنی حارث]] (دو بار)، از [[خزرج]] و [[بنی عمروبن عوف]] (دوبار)، [[بنی‌ وائل]]، [[بنی‌ ظفر]]، [[بنی‌ عبدالاشهل]]، [[بنی‌امیّة بن زید]] و [[بنی جَحجَبی]] از [[اوس]] وارد درگیری شده بودند<ref>ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.</ref>.


بی‌شک گرایش به یهودیت در میان اوس شتاب بیشتری داشته، به گونه‌ای که بنا به [[روایت]] [[مجاهد]] [[جوانان]] [[اوسی]] به یهودیت متمایل بودند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۰.</ref>. این امر را باید مرهون [[روابط]] نزدیک جغرافیایی میان اوس با یهود یثرب و نیز روابط و پیمانهای [[سیاسی]] [[عهد]] [[جاهلی]] دانست. اوسیان همراه با [[قبایل]] همپیمان خود یعنی [[بنی‌نضیر]] و [[بنی قریظه]] در یثرب بالا (عالیه) می‌زیستند، در حالی‌که [[خزرج]] در یثرب پایین مستقر بودند<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref>. این مجاورت زمینه [[ارتباط]] بیشتر و نزدیک‌تر آنها را فراهم می‌آورد تا جایی که به برقراری پیمانهای سیاسی انجامید و اوسیان بر ضدّ خزرج با بنی‌نضیر و بنی قریظه [[پیمان]] بستند<ref> الاغانی، ج ۳، ص ۲۰، ۲۶؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۵۲.</ref>. این ارتباط بیش از پیمان خزرج با [[بنی قینقاع]] موثر بود، زیرا بنی‌نضیر و [[بنی‌قریظه]] خود را از آن رو که [[نسب]] به [[هارون]] می‌رساندند [[کاهن]] می‌نامیدند، و اعتبار مذهبی خاصی برای خود قائل بودند، در حالی‌که در مورد [[بنی‌قینقاع]] چنین ادعایی وجود نداشت<ref>النهایه، ج ۴، ص ۲۱۵؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref>. البته یهودیان [[خزرجی]] در منابع کمتر نمایان‌اند. برخی گزارش‌های پراکنده از یهودانی در تیره‌های [[خزرجی]] چون بنی نجار<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۱۶، ۵۲۶.</ref> و [[بنی زُرَیق]]<ref> صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۴.</ref> خبر می‌دهد. برجسته‌ترین خبر دراین‌باره از یک [[یهودی]] خزرجی است که می‌خواست با [[جادو]] به [[پیامبر]] صدمه زند.<ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۱۵؛ المصنف، ج ۶، ص ۶۵.</ref> اعضای دو [[قبیله اوس]] یا [[خزرج]] برای حل و فصل دعاوی خود به [[کاهنان]] یهودی مراجعه می‌کردند<ref>التبیان، ج ۳، ص ۲۳۸؛ اسباب النزول، ص ۱۳۳.</ref> و زمانی که زنی از آنها نگران [[مرگ]] نوزاد یا [[کودک]] خود بود [[نذر]] می‌کرد در صورت بهبودی فرزند خود را یهودی کند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱؛ اسباب النزول، ص ۷۳؛ التبیان، ج ۲، ص ۳۱۱.</ref>. این گزارش‌ها به خوبی از اعتبار [[مرجعیت]] [[آیین یهودی]] در میان آنها حکایت دارد.
در مورد دلیل این جنگ‌ها می توان گفت: پس از افزایش جمعیت، شکل‌گیری تیره‌ها و [[غلبه]] بر [[حاکمان]] یثرب، [[محدودیت]] منابع و تضارب [[منافع]] زمینه برخوردهای جزئی اولیه را فراهم آورد تا اینکه در آستانه [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به رویارویی کامل اوس و خزرج در [[جنگ]] بعاث انجامید.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


[[اوس]] و خزرج تحت تأثیر [[یهود]]، به محدودیت‌هایی در [[روابط]] جنسی خود با همسرانشان ملتزم شده بودند و [[گمان]] داشتند در صورت عدم توجه به این مسئله [[بینایی]] جنین آسیب خواهد دید. [[آیه]] {{متن قرآن|نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«همسرانتان کشتگاه  شمایند، هر جا (و هر گاه) که خواهید به کشتگاه خود درآیید؛ و برای خویش (توشه نیک) پیش فرستید،  و از خداوند پروا کنید و بدانید که (روزی) به لقای وی خواهید رسید و (آن روز را) به مؤمنان بشارت ده!» سوره بقره، آیه ۲۲۳.</ref> در این باره نازل شد و چنین محدودیتهایی را بی‌اساس دانست<ref>صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۰۵، ۱۰۷؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۶۴.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
== آیین‌ها و [[مناسک]] ==
=== [[بت پرستی]] ===
[[اوس]] و [[خزرج]] مانند دیگر شاخه‌های [[ازدی]] ساکن در [[یمن]] [[بت‌پرست]] بودند <ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۷.</ref>. آنها همگی [[بت]] مَنات را می‌پرستیدند<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶؛ الاصنام، ص ۱۳؛ المحبر، ص ۳۱۶.</ref>. بت [[منات]]، [[الهه]] [[قضا و قدر]] بود و [[حاجات]] آنان و به ویژه [[بارش باران]] را برآورده می‌کرد<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۴۲۳؛ المفصل، ج ۶، ص ۲۵۰.</ref> و ازاین‌رو در ساحل دریای سرخ در منطقه مُشَلَّل و در جایی به نام قدید قرار داشت<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۱۱؛ الاصنام، ص ۱۳.</ref>. بنابر برخی گزارش‌ها آنان در خانه‌های خود در یثرب نیز بت‌هایی داشتند و معمولاً در آن عصر [[خانه]] و خاندانی نبود که از بت خالی باشد<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص۱۱۱.</ref>.


==[[گسترش اسلام]] درمیان تیره‌های [[اوسی]] و خزرجی==
با ورود [[پیامبر]] به [[مدینه]] تقریبا تمامی تیره‌های خزرجی و بسیاری از تیره‌های [[اوسی]] [[مسلمان]] شدند؛ امّا تیرهای دیگر اوسی چون بنی واقف، بنی خَطْمَه، بنی [[وائل]] و [[بنی امیه]] که به آنها [[اوس]] مَنات گفته می‌شد <ref>الاغانی، ج ۳، ۲۶.</ref> تا [[سال پنجم هجری]] به [[بت پرستی]] خود ادامه دادند<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۸۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۷ ـ ۴۳۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۰.</ref>. انجام دادن [[مناسک]] [[حج]] می‌تواند نشان از اثرپذیری ایشان از [[آیین]] ابراهیمی پس از [[هجرت]] باشد<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
روایاتی متعدد و گاه [[متعارض]] درباره [[نخستین مسلمانان]] یثربی وجود دارد. بنا به [[روایت]] مشهور [[ابن‌اسحاق]] نخستین کسانی که به پیامبر [[ایمان]] آوردند ۶ تن از [[خزرجیان]] بودند (دو تن از [[بنی‌نجار]]، سه تن از بنی [[سلمه]] و یک نفر از بنی‌زریق) که در [[مراسم]] [[حجّ]] در سال یازدهم [[بعثت]] با پیامبر آشنا شدند و پس از شنیدن سخنان ایشان، به ویژه اشاره وی به [[وعده]] [[یهودیان]] یثرب به [[ظهور پیامبر]]، ایمان آوردند <ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۲۱۷، ۲۳۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۹۵. </ref>. البته در این دوره بزرگان [[اوس]] نیز مخاطب [[دعوت پیامبر]] قرار گرفتند؛ اما آن را [[اجابت]] نکردند. در مورد بزرگان اوس چون سُوید بن [[صامت]] که پس از [[حجّ]] و [[دیدار]] [[پیامبر]] در [[نبرد بعاث]] در یثرب کشته شدند [[نقل]] شده که به هنگام [[مرگ]] در عرصه [[نبرد]] [[مسلمان]] از [[دنیا]] رفتند<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۷ ـ ۴۲۸ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۳۳۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۷. </ref>.


شاید بتوان گفت چنین نقل‌هایی بیشتر زاییده رقابت‌های قبیله‌ای است. به موازات [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، [[موسی‌ بن عُقْبَه]] به نقل از [[عُرْوَة بن زبیر]] [[نخستین مسلمانان]] را ۶ [[خزرجی]] و دو [[اوسی]] دانسته است<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۶۹؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۳. </ref>. در حجّ سال بعد (دوازدهم [[بعثت]]) ۱۲ مسلمان که دو تن اوسی و بقیه از [[خزرج]] بودند پس از دیدار با پیامبر از وی خواستند [[بیعت]] با آنها را به سال بعد موکول نکند، ازاین‌رو در بیعت خود با آنها، تعهداتی [[اخلاقی]] و [[اعتقادی]] از آنها گرفت که به [[بیعت عقبه اول]] [[شهرت]] یافت<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۰؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۸ ـ ۵۵۹. </ref> ([[بیعت عقبه]]) آنها پس از بازگشت به یثرب با پیامبر مکاتبه کردند؛ گویا اختلافی درباره اینکه چه کسی از اوسیان یا [[خزرجیان]] [[نماز جماعت]] را [[امامت]] کند رخ داده بود<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۴؛ اسدالغابه، ج ۱۴، ص ۳۶۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، س ۱۸۵. </ref>، افزون بر این آنان به مبلّغی نیاز داشتند که بتواند [[آموزه‌های اسلامی]] را در میان دیگران گسترش دهد<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۶. </ref>. پیامبر در پاسخ به این درخواست، [[مُصْعَب بن عُمیر]] را به یثرب فرستاد<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۴؛ المصنف، ج ۳، ص ۱۶۰. </ref>. تا پیش از آمدن [[مصعب]]، [[أسعد بن زراره خررجی]] (از بنی نجار) [[نماینده]] نو [[مسلمانان]] بود و تا حضور مصعب [[نماز جماعت]] را بر پا می‌کرد <ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱؛ ج ۳، ص ۴۵۷. </ref>. مصعب نیز در یثرب در [[پناه]] او به فعالیت [[تبلیغی]] خود در تیره‌های مختلف ادامه می‌داد؛ اما با فشارهایی که [[قبیله]] بنی نجار بر [[اسعد]] وارد کردند وی وادار شد دست از [[حمایت]] مصعب بردارد<ref> وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵. </ref>. با آمدن مصعب به یثرب، [[اسلام]] بر سر زبان‌ها افتاد و فعالیت مسلمانان آشکار گردید<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۵. </ref>. مصعب بر [[اسلام آوردن]] سران تیره‌ها تأکید داشت، زیرا اسلام آوردن بزرگان قبیله می‌توانست به [[گسترش اسلام]] در همه قبیله بینجامد، نحوه گزارش [[منابع تاریخی]] به گونه‌ای است که گویا در این مرحله تنها تیره [[اوسی]] عبدالاشهل کاملاً اسلام آورده‌اند، زیرا در مورد بیشتر تیره‌ها آمده که از هر یک تنها اندکی [[مسلمان]] شده بودند<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۷؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱. </ref>.
=== [[مسیحیت]] ===
درباره رواج مسیحیت در یثرب اطلاعات [[تاریخی]] محدودی، از جمله گزارش‌هایی از تأثیر تاجران [[مسیحی]] بر [[جوانان]] یثرب و [[تغییر]] [[کیش]] آنها به مسیحیت در [[منابع اسلامی]] وجود دارد<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۰.</ref>. [[ابوعامر اوسی]] و [[ابوقیس بن اَسْلَت خزرجی]] از بزرگان اوس و خزرج، در [[زمان]] [[مهاجرت]] [[پیامبر]] به [[مدینه]] تحت تأثیر مسیحیت بودند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۲۶، ۳۳۴.</ref> و ازاین‌رو و با توجه به تأثیر عمیق بزرگان [[قبایل]] بر اعضای [[قبیله]] خود، امکان [[گرایش]] برخی از اوس و خزرج به مسیحیت وجود داشت<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


اسلام سعد بن مُعاذ، [[رهبر]] این تیره در این مرحله او را به برجسته‌ترین رهبر اوسی در دوره [[پیامبر]] مبدل ساخت. او در آغاز کار، چون دریافت دیگر [[اسعد بن زراره]] تحت فشارهای [[بنی‌نجار]] از حمایت [[مصعب بن عمیر]]، مبلغ پیامبر [[دست]] کشیده است او را در پناه خود گرفت<ref> وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۵. </ref>. در [[حجّ]] سال سیزدهم [[بعثت]] و پس از بازگشت مصعب به [[مکه]]<ref>السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۸. </ref> حدود ۷۰ تن<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱. </ref> از نو مسلمانان یثرب پس از [[زیارت]] مخفیانه پیامبر، با او پیمانی بستند و براساس آن پیامبر را یکی از خود دانسته، [[تعهد]] کردند در برابر حملات [[دشمنان پیامبر]] به ایشان، تا پای [[جان]] بایستند. در این [[پیمان]] که [[عقبه دوم]] نام گرفت ۱۱ نفر از [[اوس]] و ۶۳ نفر از [[خزرج]] حضور داشتند که دو تن از آنها [[زنان]] [[خزرجی]] بودند و اینان نخستین زنان یثربی به شمار می‌آمدند که با [[پیامبر]] [[بیعت]] می‌کردند. پیامبر از میان بیعت‌کنندگان ۱۲ [[نقیب]] برگزید که ۹ تن از خزرج و سه تن از اوس بودند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۴۳؛ المعجم الاوسط، ج ۱۹، ص ۹۰. </ref>. ([[بیعت عقبه]]) در جریان بیعت و گفت و گو میان پیامبر و [[مسلمانان]] یثرب [[بَراء بن مَعْرور خزرجی]] و [[ابوالهیثم اوسی]] به [[نمایندگی]] و سخنگویی از دیگر حاضران، بر [[حمایت]] قطعی خود از پیامبر تأکید کردند<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۴۲. </ref>. در این باره که چه کسی در این بیعت، در دست دادن و [[بیعت کردن]] با پیامبر پیشقدم بود [[اختلاف]] است؛ برخی [[براء بن معرور]] خزرجی<ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۲۲۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۳۶. </ref> و دیگران ابوالهیثم اوسی را مقدم می‌دانند. گزارش‌هایی که ابوالهیثم اوسی را ترجیح می‌دهد به [[عروة بن زبیر]] باز می‌گردد<ref>المعجم الاوسط، ج ۱۹، ص ۲۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۴۷. </ref>.
=== [[یهودیت]] ===
بر خلاف [[آیین مسیحیت]]، درباره [[آیین یهود]] و رواج آن میان [[اوس]] و [[خزرج]] اطلاعات بیشتری وجود دارد. در ریشه یابی [[روابط]] آنها با [[یهود]]، نشانه‌هایی از [[ارتباط]] نیاکان اوس و خزرج با [[کاهنان]] [[یمن]] وجود دارد<ref>جمهرة النسب، ج ۲،ص ۲۶۲، نسب معد و الیمن الکبیر، ج ۲، ص ۲.</ref>. نخستین و [[جامع‌ترین]] [[سند]] درباره [[یهودیان]] یثرب عهدنامه‌ای است که پیامبر در آغاز ورود خود به [[مدینه]] میان تیره‌های گوناگون بسته است<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۱؛ مسند ابی لیلی، ج ۴، ص ۲۶۷؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. در این [[عهدنامه]] صریحا به یهودیان تیره‌های مختلف خزرج چون [[بنی عوف]]، [[بنی نجار]]، [[بنی ساعده]]، [[بنی‌حارث]] و [[بنی جُشَم]] اشاره شده و درباره [[اوس]] به عنوان کلّی "[[یهود]] اوس" تصریح شده است که بیانگر رواج گسترده [[آیین یهود]] در یثرب است.


نقل‌های ضعیف‌تری [[اسعد بن زراره]] خزرجی را مطرح می‌کند، در حالی‌که به اقتضای [[جوانی]] وی نمی‌توان او را بر بزرگان حاضر مقدم دانست<ref>الاصابه، ج ۱، ص ۲۰۸؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۲۸۰. </ref>. طی سه ماه پس از این [[پیمان]]، مسلمانان [[مکه]] که چند ده نفر بودند<ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۲۳۸. </ref> به [[یثرب]] [[مهاجرت]] کردند<ref>الثقات، ج ۱، ص ۱۱۳؛ سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۳۰۶. </ref>. بخش قابل توجهی از [[مهاجران]] در [[قُبا]] که موطن تیره اوسی [[عمرو بن عوف]] بود مستقر شدند. [[منابع تاریخی]] از خانه‌ای به نام "[[منزل]] العَزّاب" ([[خانه]] مجرّدها) یا العصبه<ref>انساب الاشراف، ج ۱،ص ۳۰۴</ref> یاد می‌کنند که مهاجران در آنجا گرد آمده بودند<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۸۰؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۴۶. </ref>. اوسیان در یثرب بالا سکنا داشتند که [[قبا]] بخشی از آن بود. [[پیامبر]] پس از [[مهاجرت]] با اقامت در قبا مسجدی را در آنجا بنا نهاد که به [[مسجد قبا]] [[شهرت]] یافت<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۰ ـ۳۱۱. </ref>. پس از اندی که [[علی ‌بن ابی‌طالب]]{{ع}} در قبا به پیامبر پیوست، مشخص گردید که ایشان قبا را برای اقامت مناسب ندانسته است؛ اما انتقال ایشان به هر نقطه دیگر در یثرب می‌توانست موجب [[نارضایتی]] تیره‌های دیگر و در نتیجه تشدید رقابتهای قبیله‌ای شود و مانعی در برابر [[گسترش اسلام]] در میان [[قبایل]] ناراضی به حساب آید.
درباره علت [[گرایش]] آنها به [[یهودیت]] می‌توان از [[معاشرت]] طولانی آنها با [[یهودیان]] به عنوان عمده‌ترین عامل اشاره کرد، هرچند مورخان و [[مفسران]] [[مسلمان]] [[سعی]] کرده‌اند در این زمینه عللی برشمارند؛ به عنوان نمونه برخی [[روایات تفسیری]] یکی از عوامل تشدید گرایش اوس به یهودیت را استفاده اوسیان از دایه‌های [[یهودی]] برای نوزادان و کودکانشان ذکر کرده‌اند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ اسباب النزول، ص ۷۴ ـ ۷۵.</ref>. بی‌شک گرایش به یهودیت در میان اوس شتاب بیشتری داشته، به گونه‌ای که بنا به [[روایت]] [[مجاهد]] [[جوانان]] [[اوسی]] به یهودیت متمایل بودند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۰.</ref>. این امر را باید مرهون [[روابط]] نزدیک جغرافیایی میان اوس با یهود یثرب و نیز روابط و پیمانهای [[سیاسی]] [[عهد]] [[جاهلی]] دانست. اوسیان همراه با [[قبایل]] همپیمان خود یعنی [[بنی‌نضیر]] و [[بنی قریظه]] در یثرب بالا (عالیه) می‌زیستند، در حالی‌که [[خزرج]] در یثرب پایین مستقر بودند<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref>. این مجاورت زمینه [[ارتباط]] بیشتر و نزدیک‌تر آنها را فراهم می‌آورد تا جایی که به برقراری پیمان‌های سیاسی انجامید و اوسیان بر ضدّ خزرج با بنی‌نضیر و بنی قریظه [[پیمان]] بستند<ref> الاغانی، ج ۳، ص ۲۰، ۲۶؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۵۲.</ref>.  


ایشان تحت [[حمایت]] سواره نظام‌های [[خزرجی]] (از بنی نجار که از بستگان او بودند)<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۸۱. </ref>حرکت خود را آغاز کرد و به دنبال شتر خویش از محله‌های متعدد یثرب گذر کرد تا به محله [[خزرجیان]] [[بنی مالک بن نجار]] رسید و در آنجا مستقر شد و بعدها [[مسجد]] خود را نیز در همان مکان بنا نهاد. تیره‌هایی که در مسیر حرکت پیامبر قرار گرفتند از جمله بنی سالم، بنی حُبْلی، [[بنی ساعده]]، [[بنی‌بیاضه]]، بلحارث و [[بنی عدی بن نجار]] همگی خزرجی بودند<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۵۶ ـ ۲۶۲. </ref>. محلی که پیامبر برای اقامت برگزید همچون دیگر مناطق یثربِ پایین بیشتر از آن تیره‌های خزرجی چون بنی‌زریق، بلحارث، بنی ساعده و بنی نجار بود و ازاین‌رو با تیره‌های [[اوسی]] و قبایل [[یهودی]] مستقر در یثرب علیا، فاصله بیشتری داشت<ref> اطلس تاریخ اسلام، ص ۶۶ ـ ۶۷. </ref>.
اعضای دو [[قبیله اوس]] یا [[خزرج]] برای حل و فصل دعاوی خود به [[کاهنان]] یهودی مراجعه می‌کردند<ref>التبیان، ج ۳، ص ۲۳۸؛ اسباب النزول، ص ۱۳۳.</ref> و زمانی که زنی از آنها نگران [[مرگ]] نوزاد یا [[کودک]] خود بود [[نذر]] می‌کرد در صورت بهبودی فرزند خود را یهودی کند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱؛ اسباب النزول، ص ۷۳؛ التبیان، ج ۲، ص ۳۱۱.</ref>. این گزارش‌ها به خوبی از اعتبار [[مرجعیت]] [[آیین یهودی]] در میان آنها حکایت دارد<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


پس از استقرار پیامبر به مرور اسلام بسیاری از تیره‌ها به ویژه تیره‌های خزرجی را فراگرفت و موجی از [[بت‌شکنی]] در یثرب به [[راه]] افتاد <ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۲۱، ۴۵۰، ۴۸۶، ۵۱۲، ۵۸۳، ۵۹۸، ۶۱۰. </ref> و چنانچه مخالفانی هم در میان آنها وجود داشت در پرده [[نفاق]] [[پوشش]] گرفتند. با این همه بخش قابل توجهی از تیره‌های [[اوسی]] شامل [[بنی‌ خطمه]]، [[بنی واقف]] و [[اوس]] [[منات]] (شامل [[بنی امیة بن زید]]، [[بنی وائل]]، و بنی‌عطیّه) که افزون بر همپیمانی با [[یهودیان]] [[بنی‌نضیر]] و [[بنی‌قریظه]]<ref> الاغانی، ج ۳، ص ۲۴. </ref>، تحت تأثیر بزرگان خوداز جمله ابن‌اسلت بودند، [[اسلام]] نیاوردند<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۱؛ سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۲۹۳. </ref>.
== [[گسترش اسلام]] درمیان تیره‌های [[اوسی]] و خزرجی ==
روایاتی متعدد و گاه [[متعارض]] درباره [[نخستین مسلمانان]] یثربی وجود دارد. بنا به [[روایت]] مشهور [[ابن‌اسحاق]]، نخستین کسانی که به پیامبر [[ایمان]] آوردند ۶ تن از [[خزرجیان]] بودند که در [[مراسم]] [[حجّ]] سال یازدهم [[بعثت]] با پیامبر آشنا شدند و پس از شنیدن سخنان ایشان، به ویژه اشاره وی به [[وعده]] [[یهودیان]] یثرب به [[ظهور پیامبر]]، ایمان آوردند<ref>السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۲۱۷، ۲۳۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۹۵. </ref>. در حجّ سال بعد (دوازدهم [[بعثت]]) ۱۲ مسلمان که دو تن اوسی و بقیه از [[خزرج]] بودند پس از دیدار با پیامبر از وی خواستند [[بیعت]] با آنها را به سال بعد موکول نکند، ازاین‌رو در بیعت خود با آنها، تعهداتی [[اخلاقی]] و [[اعتقادی]] از آنها گرفت که به [[بیعت عقبه اول]] [[شهرت]] یافت<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۰؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۸ ـ ۵۵۹. </ref> ([[بیعت عقبه]]) آنها پس از بازگشت به یثرب با پیامبر مکاتبه کردند؛ گویا اختلافی درباره اینکه چه کسی از اوسیان یا [[خزرجیان]] [[نماز جماعت]] را [[امامت]] کند رخ داده بود<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۴؛ اسدالغابه، ج ۱۴، ص ۳۶۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، س ۱۸۵. </ref>، افزون بر این آنان به مبلّغی نیاز داشتند که بتواند [[آموزه‌های اسلامی]] را در میان دیگران گسترش دهد<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۶. </ref>. پیامبر در پاسخ به این درخواست، [[مُصْعَب بن عُمیر]] را به یثرب فرستاد<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۴؛ المصنف، ج ۳، ص ۱۶۰. </ref>. تا پیش از آمدن [[مصعب]]، [[أسعد بن زراره خررجی]] (از بنی نجار) [[نماینده]] نو [[مسلمانان]] بود و تا حضور مصعب [[نماز جماعت]] را بر پا می‌کرد <ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱؛ ج ۳، ص ۴۵۷. </ref>. مصعب نیز در یثرب در [[پناه]] او به فعالیت [[تبلیغی]] خود در تیره‌های مختلف ادامه می‌داد؛ اما با فشارهایی که [[قبیله]] بنی نجار بر [[اسعد]] وارد کردند وی وادار شد دست از [[حمایت]] مصعب بردارد<ref> وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵. </ref>. با آمدن مصعب به یثرب، [[اسلام]] بر سر زبان‌ها افتاد و فعالیت مسلمانان آشکار گردید<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۵. </ref>. مصعب بر [[اسلام آوردن]] سران تیره‌ها تأکید داشت، زیرا اسلام آوردن بزرگان قبیله می‌توانست به [[گسترش اسلام]] در همه قبیله بینجامد، نحوه گزارش [[منابع تاریخی]] به گونه‌ای است که گویا در این مرحله تنها تیره [[اوسی]] عبدالاشهل کاملاً اسلام آورده‌اند، زیرا در مورد بیشتر تیره‌ها آمده که از هر یک تنها اندکی [[مسلمان]] شده بودند<ref> السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۷؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱. </ref>.


۵ سال بعد که یهودیان [[تبعید]] و اتحادیه [[قبایل]] در [[نبرد]] [[احزاب]] ناکام ماندند، بقیه اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر نام اوس منات را به "اوس [[الله]]" [[تغییر]] داد <ref>النسب، ص ۲۷۰. </ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
اسلام سعد بن مُعاذ، [[رهبر]] این تیره در این مرحله او را به برجسته‌ترین رهبر اوسی در دوره [[پیامبر]] مبدل ساخت. او در آغاز کار، [[مصعب بن عمیر]]، مبلغ پیامبر را در پناه خود گرفت<ref> وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۵. </ref>. در [[حجّ]] سال سیزدهم [[بعثت]] و پس از بازگشت مصعب به [[مکه]]<ref>السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۸. </ref> حدود ۷۰ تن<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱.</ref> از مسلمانان یثرب پس از [[زیارت]] مخفیانه پیامبر، با او پیمانی بستند و براساس آن پیامبر را یکی از خود دانسته، [[تعهد]] کردند در برابر حملات [[دشمنان پیامبر]] به ایشان، تا پای [[جان]] بایستند. در این [[پیمان]] که [[عقبه دوم]] نام گرفت ۱۱ نفر از [[اوس]] و ۶۳ نفر از [[خزرج]] حضور داشتند که دو تن از آنها [[زنان]] [[خزرجی]] بودند و اینان نخستین زنان یثربی به شمار می‌آمدند که با [[پیامبر]] [[بیعت]] می‌کردند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۴۳؛ المعجم الاوسط، ج ۱۹، ص ۹۰. </ref>.


==اوس و [[خزرج]] در [[حکومت نبوی]]==
[[پیامبر]] پس از [[مهاجرت]] با اقامت در قبا مسجدی بنا نهاد که به [[مسجد قبا]] [[شهرت]] یافت<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۰ ـ۳۱۱. </ref>. پس از مدتی کوتاه که [[علی ‌بن ابی‌طالب]] {{ع}} در قبا به پیامبر پیوست، مشخص گردید ایشان قبا را برای اقامت مناسب ندانسته است؛ اما انتقال ایشان به هر نقطه دیگر در یثرب می‌توانست موجب [[نارضایتی]] تیره‌های دیگر و در نتیجه تشدید رقابت‌های قبیله‌ای شود و مانعی در برابر [[گسترش اسلام]] در میان [[قبایل]] ناراضی به حساب آید. ایشان تحت [[حمایت]] سواره نظام‌های [[خزرجی]] (از بنی نجار که از بستگان او بودند)<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۸۱. </ref>حرکت خود را آغاز کرد و به دنبال شتر خویش از محله‌های متعدد یثرب گذر کرد تا به محله [[خزرجیان]] [[بنی مالک بن نجار]] رسید و در آنجا مستقر شد و بعدها [[مسجد]] خود را نیز در همان مکان بنا نهاد<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۵۶ ـ ۲۶۲. </ref>.
به رغم [[اختلافات]] پیشین اوس و خزرج با اقدامهای پیامبر اُلفتی میان تیره‌ها ایجاد شد. ایشان عهدنامه‌ای میان آنان بست<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۱.</ref> و از هر تیره خواست تا دیه خونهایی را که بر عهده دارند پذیرفته، بپردازند<ref> المبسوط، ج ۲۶، ص ۶۵.</ref>. به [[روایت]] سدّی، [[ابن‌اسحاق]] و دیگران [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد ؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.</ref> حکایت از این امر دارد<ref>جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۷؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۵۱.</ref>


از آنجا که پیامبر اندکی پس از آخرین [[جنگ]] بزرگ میان اوس و خزرج (بعاث) به یثرب آمده بود، برخوردهای خُردی که در دوره [[اسلامی]] میان اوس و خزرج صورت می‌گرفت معمولاً با دخالت پیامبر برطرف می‌شد، چنان که در [[زمان]] کوتاهی که پیامبر در [[قُبا]] مهمان اوسیان بود بسیاری از [[خزرجیان]] که به جهت درگیریهای گذشته ممکن بود در [[معرض]] [[انتقام]] قرار گیرند نمی‌توانستند به [[زیارت پیامبر]] بیایند<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.</ref>؛ اما این وضعیت چنان با شتاب [[تغییر]] کرد که برخی [[یهودیان]] از همنشینیهای اوسیان با [[خزرجیان]] شگفت‌زده می‌شدند و برای صدمه زدن به [[پیامبر]] تلاش می‌کردند [[اختلافات]] آنها را مجدداً [[احیا]] کنند. یک بار [[اقدام]] آنها مؤثر افتاد و بازگویی خاطرات [[جنگ]] بعاث به [[یادآوری]] کینه‌های پیشین انجامید. پس از آن تعدادی از هر دو گروه با هم [[وعده]] کردند در یکی از سنگلاخهای حومه یثرب با هم [[مبارزه]] کنند؛ اما پس از حضور سریع پیامبر و شنیدن سخنان آن [[حضرت]]، گریه‌کنان یکدیگر را در آغوش گرفتند. [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند و چگونه کفر می‌ورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما می‌خوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید  و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خداوند و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰-۱۰۵.</ref> به همین مناسبت نازل شده است<ref>جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۳۴ ـ ۵۴؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۰۲ ـ ۸۰۸؛ لباب النقول، ص ۴۴.</ref>. البته [[شأن]] نزول‌های دیگری نیز ذیل این آیات مطرح شده؛ اما همگی ناظر به همین امر است، هرچند در گزارش حادثه متفاوت است<ref>الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۷۸ ـ ۲۸۷.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیات اطاعت]] از یهودیان را بازگشت به [[کفر]] دانسته، از [[مؤمنان]] می‌خواهد بر [[اسلام]] خود [[استوار]] باشند و [[رفتار]] اوسیان و خزرجیان را مورد [[توبیخ]] قرار می‌دهد که چگونه با آنکه [[پیامبر خدا]] و [[آیات الهی]] را در [[اختیار]] دارید به [[کفر]] باز می‌گردید. در ادامه [[خداوند]] آنان را از [[تفرقه]] برحذر داشته، [[اخوّت]] و [[الفت]] آنان را نعمتی [[الهی]] و موجب [[رهایی]] از [[آتش]] می‌داند و از آنان می‌خواهد همچون دیگر اقوامِ گرفتار در [[عذاب]]، پس از دلیلهای روشنی که دریافت کرده‌اند دچار تفرقه و [[اختلاف]] نشوند.
پس از استقرار پیامبر به مرور اسلام بسیاری از تیره‌ها به ویژه تیره‌های خزرجی را فراگرفت و موجی از [[بت‌شکنی]] در یثرب به [[راه]] افتاد <ref> الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۲۱، ۴۵۰، ۴۸۶، ۵۱۲، ۵۸۳، ۵۹۸، ۶۱۰. </ref> و چنانچه مخالفانی هم در میان آنها وجود داشت در پرده [[نفاق]] [[پوشش]] گرفتند. با این همه بخش قابل توجهی از تیره‌های [[اوسی]] [[اسلام]] نیاوردند<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۱؛ سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۲۹۳. </ref>. اما ۵ سال بعد که یهودیان [[تبعید]] و اتحادیه [[قبایل]] در [[نبرد]] [[احزاب]] ناکام ماندند، بقیه اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر نام اوس منات را به "اوس [[الله]]" [[تغییر]] داد<ref>النسب، ص ۲۷۰. </ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


بازخوانی اشعار جنگ‌های [[جاهلی]] و تحریک [[احساسات]] قبیله‌ای به وسیله [[یهودیان]]<ref>الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۰.</ref> و گاه [[یادآوری]] خاطرات جنگ‌های پیشین در نشست‌های گروهی، آنان را رویاروی یکدیگر قرار می‌داد.<ref> تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج ۳، ص ۷۱۹.</ref> اما [[پیامبر]] هر بار با [[خواندن]] همین [[آیات]]، اوضاع را به حالت نخستین آن باز می‌گرداند<ref> الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۸۰.</ref>.
== اوس و [[خزرج]] در [[حکومت نبوی]] ==
به رغم [[اختلافات]] پیشین اوس و خزرج با اقدام‌های پیامبر، اُلفتی میان تیره‌ها ایجاد شد. ایشان عهدنامه‌ای میان آنان بست<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۱.</ref> و از هر تیره خواست تا دیه خون‌هایی را که برعهده دارند پذیرفته و بپردازند<ref> المبسوط، ج ۲۶، ص ۶۵.</ref>. از آنجا که پیامبر اندکی پس از آخرین [[جنگ]] بزرگ میان اوس و خزرج (بعاث) به یثرب آمده بود، برخوردهای خُردی که در دوره [[اسلامی]] میان اوس و خزرج صورت می‌گرفت معمولاً با دخالت پیامبر برطرف می‌شد، چنان که در [[زمان]] کوتاهی که پیامبر در [[قُبا]] مهمان اوسیان بود بسیاری از [[خزرجیان]] که به جهت درگیری‌های گذشته ممکن بود در [[معرض]] [[انتقام]] قرار گیرند نمی‌توانستند به [[زیارت پیامبر]] بیایند<ref>وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.</ref>؛ اما این وضعیت چنان با شتاب [[تغییر]] کرد که برخی از [[یهودیان]] از همنشینی‌های اوسیان با [[خزرجیان]] شگفت‌زده می‌شدند و برای صدمه زدن به [[پیامبر]] تلاش می‌کردند [[اختلافات]] آنها را مجدداً [[احیا]] کنند. بازخوانی اشعار جنگ‌های [[جاهلی]] و تحریک [[احساسات]] قبیله‌ای به وسیله [[یهودیان]]<ref>الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۰.</ref> و گاه [[یادآوری]] خاطرات جنگ‌های پیشین در نشست‌های گروهی، آنان را رویاروی یکدیگر قرار می‌داد.<ref> تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج ۳، ص ۷۱۹.</ref> اما [[پیامبر]] هر بار با خواندن [[آیات]]<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۰۰-۱۰۵.</ref>. اوضاع را به حالت نخستین آن باز می‌گرداند<ref> الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۸۰.</ref>.


شاید آخرین [[مشاجره]] میان [[اوس]] و [[خزرج]] در [[سال ششم هجری]] روی داده باشد؛ زمانی که [[عبدالله بن ابیّ]] با دامن زدن به مسئله [[افک]] درصدد فشار بر پیامبر بود و چون این مشکل برطرف شد پیامبر از عبدالله بن ابیّ [[خزرجی]] به بزرگ [[خزرجیان]] یعنی [[سعد بن عباده]] [[گله]] کرد. در این [[زمان]] یکی از بزرگان اوس به پیامبر گفت: اگر از فردی [[اوسی]] گله دارید ما [[اقدام]] خواهیم کرد؛ اما اگر از فردی خزرجی گله‌مندید کافی است [[فرمان]] دهید تا گردنهایشان را بزنیم. با سخنان تند وی، سعد بن عباده، [[رهبر]] [[مسلمانان]] خزرجی برآشفت و مشاجره‌ای میان آنان درگرفت.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۶۷؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>
بررسی نبردهای پیامبر نیز به خوبی نشان می‌دهد [[هویت]] قبیله‌ای ساکنان یثرب همچنان پابرجا بود. اوس و خزرج در جنگ‌های [[بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۵۸؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۲۶۴؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱.</ref>، [[اُحد]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۱۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۲۹؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۴.</ref>، [[خیبر]]<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۸۱؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۵.</ref>، وادی القری <ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۱۰؛ تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۵۸.</ref>، [[فتح مکّه]]<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۵۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۳، ص ۴۵۳.</ref>، [[حُنین]]<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۹۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۱۴.</ref> و [[تبوک|تَبوک]]<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۹۶؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref> هر کدام پرچمی جداگانه داشتند که نشان از دسته‌های متمایز آنها در [[سپاه]] است، افزون بر این آنها در نبردهای گوناگون چون [[بدر]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۸.</ref>، [[فتح مکه]] و [[حنین]]<ref> السیرة النبویه، ج ۴، ص ۴۰۹؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۸۵.</ref> [[شعار]] خاصی سرمی دادند<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


بررسی نبردهای پیامبر نیز به خوبی نشان می‌دهد [[هویت]] قبیله‌ای ساکنان یثرب همچنان پابرجا بود. اوس و خزرج در جنگ‌های [[بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۵۸؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۲۶۴؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱.</ref>، [[اُحد]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۱۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۲۹؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۴.</ref>، [[خیبر]]<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۸۱؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۵.</ref>، وادی القری <ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۱۰؛ تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۵۸.</ref>، [[فتح مکّه]]<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۵۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۳، ص ۴۵۳.</ref>، [[حُنین]]<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۹۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۱۴.</ref> و [[تبوک|تَبوک]]<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۹۶؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref> هر کدام پرچمی جداگانه داشتند که نشان از دسته‌های متمایز آنها در [[سپاه]] است، افزون بر این آنها در نبردهای گوناگون چون [[بدر]]<ref> المغازی، ج ۱، ص ۸.</ref>، [[فتح مکه]] و [[حنین]]<ref> السیرة النبویه، ج ۴، ص ۴۰۹؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۸۵.</ref> [[شعار]] خاصی سرمی دادند.
== مخالفان [[اوسی]] یا خزرجی پیامبر ==
در برخی از [[آیات]] [[مدنی]] [[قرآن کریم]]، [[مسلمانان]] از برقراری [[روابط]] دوستانه با [[یهودیان]] و [[کافران]] [[نهی]] شده‌اند. با توجه به اینکه چنین آیاتی در سال‌های نخست [[هجرت پیامبر]] نازل شده که قلمرو [[حکومت نبوی]] محدود به [[شهر مدینه]] بود و نیز با توجه به [[شأن]] نزول‌های [[نقل]] شده ذیل هر یک از این [[آیات]] به دست می‌آید چنین آیاتی ناظر به [[یهودیان]] و [[کافران]] [[مدینه]] است، به ویژه یهودیان [[بنی‌نضیر]] و [[بنی‌قریظه]] و [[کفار]] [[اوسی]]، زیرا از کافران [[خزرجی]] کمتر سخنی گزارش شده و [[بنی‌قینقاع]] نیز به عنوان یک [[قبیله]] [[متحد]] با [[خزرج]] به سبب [[تبعید]] زود هنگام آنها (در [[سال دوم هجری]]) کمتر مجال فعالیت پیدا کردند، گرچه تنی از آنها به ظاهر [[اسلام]] آوردند و در شمار [[منافقان]] درآمدند <ref>سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۳۷۰.</ref>، در نتیجه هرچند چنین آیاتی خطاب به همه [[مؤمنان]] است؛ اما بیشتر به مؤمنان اوسی توجه دارد و آنان را از [[روابط]] دوستانه با اوسیان [[کافر]] و همپیمانان [[یهودی]] پیشین خود باز می‌دارد: {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref><ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref>


به نظر می‌رسد [[پیامبر]] بیش از آنکه در پی کم‌رنگ کردن [[هویت]] قبیله‌ای آنها باشد، تلاش کرد از [[رقابت]] آن دو در جهت [[تقویت ایمان]] و تحکیم [[حکومت اسلامی]] بهره ببرد. در گفت و گویی میان تنی از اوسیان و [[خزرجیان]] گزارش شده که اوسیان در افتخارات خود به [[شهیدان]] برجسته‌ای چون سعد بن مُعاذ، [[حنظله غسیل الملائکه]]، [[خُزیمة بن ثابت]] و [[عاصم بن ثابت]] تأکید می‌کردند و خزرجیان ۴ تن از [[قاریان]] [[خزرجی]] و برجسته [[قرآن]] چون [[اُبیّ بن کعب]]، [[معاذ بن جبل]]، [[زید بن ثابت]] و [[ابوزید]] را از خود می‌دانستند و این بحث باز به [[مشاجره]] آنها انجامید<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۸۷؛ تاریخ دمشق، ج ۱۶، ص ۳۶۸ ـ ۳۶۹.</ref>. بنا به گزارش‌های دیگری پس از [[قتل]] [[کعب بن اشرف نضیری]] به دست اوسیان<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref>، مردانی از [[خزرج]] در رقابت با آنان، [[سلاّم بن ابی‌الحُقَیق نضیری]] از [[مخالفان]] برجسته پیامبر را کشتند<ref> السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
[[مخالفان]] اوسی یا [[خزرجی]] [[پیامبر]] افزون بر کافرانِ ایشان، شامل گروه‌های دیگری نیز می‌شد؛ از جمله برخی مسلمانانِ اوسی و خزرجی که به جهت برخی مخالفت‌ها و اقدام‌ها به [[نفاق]] متهم شده بودند. چنین افرادی.... عمدتاً میانسال و [[کهنسال]] بودند<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۱۹ ـ ۵۲۹.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


==مخالفان [[اوسی]] یا خزرجی پیامبر==
=== منافقان [[خزرجی]] ===
در برخی از [[آیات]] [[مدنی]] [[قرآن کریم]]، [[مسلمانان]] از برقراری [[روابط]] دوستانه با [[یهودیان]] و [[کافران]] [[نهی]] شده‌اند. با توجه به اینکه چنین آیاتی در سالهای نخست [[هجرت پیامبر]] نازل شده که قلمرو [[حکومت نبوی]] محدود به [[شهر مدینه]] بود و نیز با توجه به [[شأن]] نزولهای [[نقل]] شده ذیل هر یک از این [[آیات]] به دست می‌آید که چنین آیاتی ناظر به [[یهودیان]] و [[کافران]] [[مدینه]] است، به ویژه یهودیان [[بنی‌نضیر]] و [[بنی‌قریظه]] و [[کفار]] [[اوسی]]، زیرا از کافران [[خزرجی]] کمتر سخنی گزارش شده و [[بنی‌قینقاع]] نیز به عنوان یک [[قبیله]] [[متحد]] با [[خزرج]] به سبب [[تبعید]] زود هنگام آنها (در [[سال دوم هجری]]) کمتر مجال فعالیت پیدا کردند، گرچه تنی از آنها به ظاهر [[اسلام]] آوردند و در شمار [[منافقان]] درآمدند <ref>سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۳۷۰.</ref>، در نتیجه هرچند چنین آیاتی خطاب به همه [[مؤمنان]] است؛ اما بیشتر به مؤمنان اوسی توجه دارد و آنان را از [[روابط]] دوستانه با اوسیان [[کافر]] و همپیمانان [[یهودی]] پیشین خود باز می‌دارد: {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref>
منافقان خزرجی (کمتر از ۲۵ % منافقان) تا حدودی در دو دسته قابل تفکیک‌اند: حدود نیمی از آنها از بنی‌نجارند که کمتر در منابع انعکاس یافته‌اند و تنها گفته شده: در جلسه‌ای تنی چند از [[مؤمنان]]، آنها را از [[مسجد پیامبر]] بیرون کرده‌اند<ref>زادالمسیر، ج ۱، ص ۲۶.</ref>. نیم دیگر [[عبدالله بن ابیّ]] و اطرافیان او هستند. عبدالله بن ابیّ در [[نبرد]] [[احد]] با ۳۱ نیروها عقب نشست و با [[یهودیان بنی‌قینقاع]] [[ارتباط]] داشت {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref><ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۱۴.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


به [[روایت]] [[ابن‌عباس]] این [[آیه]] درباره کافران اوسی نازل شده است که به [[پیامبر]] [[ایمان]] نیاورده‌اند<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۳۰۹؛ اسباب النزول، ص ۸۸؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۳۷۱.</ref>. آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور  مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref> نیز درباره تنی چند از اوسیان نازل شده و اشاره به [[کفّار]] [[اوس]] و همپیمانان یهودی آنان دارد<ref>جامع‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۹۱؛ اسباب النزول، ص ۳۹۱؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref>
=== [[منافقان]] [[اوسی]] ===
به گزارش [[ابن‌عساکر]] در سال نهم پدیده [[نفاق]] تشدید شده بود<ref>.تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۲۸.</ref> منافقان اوسی در این سال به رغم [[دارایی]] و [[توانایی]] از درخواست پیامبر مبنی بر شرکت در [[غزوه تبوک]] سرباز زده، خود را رسوا ساختند. برخی اوسیان در محله بنی عبدالاشهل (راتج) در خانه‌ای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک باز می‌داشتند که به [[فرمان پیامبر]] [[خانه]] مورد نظر سوزانیده شد<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۱۷.</ref>.


[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز  مگیرید که از هیچ تباهی  در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref> نیز به کافران ([[اوسی]]) اشاره دارد<ref>جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۸۰؛ اسباب النزول، ص ۱۰۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۲۰.</ref>
همه کسانی که در محله [[اوسی]] ِ [[بنی عمرو بن عوف]] و نزدیک [[مسجد قبا]] مسجدی بنا کردند که [[قرآن]] ضرارش نامید اوسی بودند<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۱۵؛ الدرر، ج ۱، ص ۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref>. آنها می‌خواستند این [[مسجد]] را پایگاهی برای [[یاران]] یکی از [[دشمنان]] به [[روم]] گریخته [[پیامبر]] ([[ابوعامر]]) و نیز پوششی برای فعالیتهای خصمانه خود قرار دهند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۳۵؛ اسباب النزول، ص ۲۱۴.</ref> که پس از مراجعت پیامبر از [[غزوه تبوک]] در سال نهم و به [[فرمان]] ایشان سوزانیده شد{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷. التبیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ اسباب النزول، ص ۲۱۴.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


[[مخالفان]] اوسی یا [[خزرجی]] [[پیامبر]] افزون بر کافرانِ ایشان شامل گروههای دیگری نیز می‌شد؛ از جمله برخی مسلمانانِ اوسی و خزرجی که به جهت برخی مخالفتها و اقدامها به [[نفاق]] متهم شده بودند. چنین افرادی.... عمدتاً میانسال و [[کهنسال]] بودند<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۱۹ ـ ۵۲۹.</ref>. در بررسی آماری نام‌هایی که [[ابن‌اسحاق]] در این زمینه بر شمرده است<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۱۹ ـ ۵۲۷.</ref> بیش از ۷۵ % آنان اوسی‌اند و از میان تیره‌های اوسی [[بنی عمرو بن عوف]] بیشترین [[منافقان]] را در خود جا داده‌اند (۶۰ % منافقان اوسی).
== اسلام اوس و خزرج ==
رسول خدا {{صل}} در هنگام [[مراسم حج]] و سایر اجتماعات مکه، [[قبایل عرب]] را به [[دین اسلام]] دعوت می‌فرمود، از آن جمله: در مراسم حج سال یازده، شش نفر از [[مردم]] [[خزرج]] با رسول خدا {{صل}} [[ملاقات]] کردند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۲۸.</ref>. اینان چون [[بشارت ظهور]] یک پیامبر را از [[یهودیان]] شنیده بودند<ref>سوره بقره، آیه ۸۹.</ref> دعوت رسول‌الله {{صل}} را [[اجابت]] کردند و با [[امید]] آنکه اسلام، سبب تسکین کشمکش‌ها و [[اختلافات]] آنان خواهد شد و بین آنها [[الفت]] ایجاد خواهد کرد به [[شهر]] خود بازگشتند. با بازگشت این گروه به یثرب، در محافل اوس و خزرج، آوازه [[اسلام]] در پیچید<ref> ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۰.</ref>.


برجسته‌ترین و نخستین منافقان [[اهل]] [[مدینه]] خزرجی بودند. پدیده نفاق در آغاز [[حکومت نبوی]] در میان [[خزرجیان]] برجسته‌تر بود؛ اما به مرور و به ویژه پس از [[تحکیم حکومت]] [[نبوی]] در سال پنجم و [[اسلام آوردن]] [[کفار]] اوسی، منافقان اوسی فعالیت بیشتری از خود نشان دادند و در [[شأن]] نزولها هم انعکاس بیشتری یافتند و اوج این امر را می‌توان در [[حوادث سال نهم هجری]] از جمله [[غزوه تبوک]] دریافت. البته برخی [[آیات]] نازل شده بعدی نشان می‌دهد برخی [[منافقان]] [[توبه]] کردند{{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند  که خداوند بسیار توب» سوره توبه، آیه ۱۱۸. جامع‌البیان، مج۷، ج۱۱، ص۳۰؛ التبیان، ج۵، ص۲۱۶؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۲۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
در جریان [[حج]] سال دوازده [[بعثت]] در گردنه [[عقبه]] [[منی]]، در [[مکه]] پنج نفر از شش نفر سال قبل و هفت نفر دیگر (جمعاً دوازده نفر که ده نفرشان [[خزرجی]] و دو نفر دیگر [[اوسی]] بودند) با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کردند که «برای [[خدا]] شریکی قرار ندهند، دزدی و [[زنا]] نکنند، [[فرزندان]] خود را نکشند، [[بت‌ها]] را نپرستند و در [[کارهای نیک]] که [[رسول خدا]] {{صل}} [[دستور]] دهد [[نافرمانی]] نکنند». این [[پیمان]]، [[عقبه اول]] یا «[[بیعة النساء]]» خوانده شده است<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۱.</ref>.


===منافقان [[خزرجی]]===
پس از انجام [[بیعت]]، یثربیان از رسول خدا {{صل}} خواستند که فردی را برای [[دعوت]] [[مردم]] یثرب به [[کتاب خدا]] همراه آنان بفرستد. رسول خدا {{صل}} نیز [[مُصعَب بن عُمَیر بن هاشم بن عبدمناف]] را همراه ایشان به [[مدینه]] فرستاد. مصعب] چون وارد یثرب شد در [[خانه]] [[اسعد بن زراره]] [[سکونت]] [[اختیار]] کرد<ref>یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۹۷.</ref> و روزها در محله‌های اوس و خزرج می‌رفت و آنان را به اسلام دعوت می‌کرد. بدین‌سان، اسلام در یثرب شیوع یافت و کم‌کم در تمام خانه‌های مدینه وارد شد و خانه‌ای نبود که چندین مرد یا [[زن]] [[مسلمان]] در آن یافت نشود<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۷.</ref>.
منافقان خزرجی (کمتر از ۲۵ % منافقان) تا حدودی در دو دسته قابل تفکیک‌اند: حدود نیمی از آنها از بنی‌نجارند که کمتر در منابع انعکاس یافته‌اند و تنها گفته شده: در جلسه‌ای تنی چند از [[مؤمنان]]، آنها را از [[مسجد پیامبر]] بیرون کرده‌اند<ref>زادالمسیر، ج ۱، ص ۲۶.</ref>. نیم دیگر [[عبدالله بن ابیّ]] و اطرافیان او هستند. عبدالله بن ابیّ در [[نبرد]] [[احد]] با ۳۱ نیروها عقب نشست و با [[یهودیان بنی‌قینقاع]] [[ارتباط]] داشت {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۱۴.</ref> او در غزوه‌های [[بنی قینقاع]] و [[بنی‌نضیر]] با [[وعده]] [[یاری]] خود و پیروانش به [[یهودیان]]، آنان را به [[مقاومت]] واداشت {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما  از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.</ref>.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۷۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴.</ref> در این [[آیات]] [[خداوند]] وعده‌های آنها را [[دروغ]] می‌شمارد. وی در [[نبرد بنی مصطلق]] به درگیری [[مهاجر]] و [[انصار]] دامن زد<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۶۴.</ref>و بنا به گزارشها از عمده کسانی بود که در [[حادثه افک]] [[عایشه]] را متهم کرد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ  را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است  عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱. التبیان، ج ۷، ص ۴۱۵؛ اسباب النزول، ص ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۰۵.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.


===[[منافقان]] [[اوسی]]===
مصعب پس از نزدیک به یک سال [[تبلیغ اسلام]]، [[موفقیت]] زیادی پیدا کرد تا هنگام [[مراسم حج]] [[سال سیزدهم بعثت]] همراه [[مسلمانان]] یثرب به مکه باز آمد<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۲۰.</ref>. با اتمام مراسم حج، ۷۳ مرد و دو زن (که یازده نفرشان اوسی و ۶۴ نفر دیگر خزرجی بودند) در محل عقبه منی با رسول خدا {{صل}} بیعت کردند تا همان‌گونه که از [[زنان]] و فرزندان خود [[دفاع]] می‌کنند از پیامبر {{صل}} نیز دفاع کنند.
بخشی از اوسیان (از تیره بنی [[حارثه]]) در [[جنگ خندق]] [[وعده]] [[پیروزی]] [[پیامبر]] را [[فریب]] دانسته، صحنه [[نبرد]] را به بهانه [[دفاع]] از خانه‌های خود رها کردند {{متن قرآن| وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورًا  وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارًا }}<ref>«و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده نداده‌اند؛ و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است  با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۲-۱۳.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۱، ج۲۱، ص۱۶۲ ـ ۱۶۵؛ التبیان، ج۸، ص۳۲۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۷۵ ـ ۵۷۹.</ref>.


به گزارش [[ابن‌عساکر]] در سال نهم پدیده [[نفاق]] تشدید شده بود<ref>.تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۲۸.</ref> منافقان اوسی در این سال به رغم [[دارایی]] و [[توانایی]] از درخواست پیامبر مبنی بر شرکت در [[غزوه تبوک]] سرباز زده، خود را رسوا ساختند. برخی اوسیان در محله بنی عبدالاشهل (راتج) در خانه‌ای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک باز می‌داشتند که به [[فرمان پیامبر]] [[خانه]] مورد نظر سوزانیده شد<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۱۷.</ref>. برخی دیگر از اوسیان نیز در محلّه [[بنی عمرو بن عوف]] چنین کردند<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۲۴ ـ ۵۲۵.</ref> پیامبر در این نبرد از [[مردم]] [[کمک مالی]] خواسته بود. تنی چند از اوسیانِ [[مخالف]] با این امر به کسانی که کمک فراوانی می‌کردند [[تهمت]] [[ریا]] می‌زدند و کسانی را که کمکهایشان ناچیز بود [[تحقیر]] می‌کردند{{متن قرآن|الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۹.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۸۴.</ref> نیمه دوم [[سوره توبه]] به ویژه [[آیات]] ۳۸ به بعد بیانگر [[عتاب]] [[الهی]] به [[منافقان]] و رسواکننده منویات منافقان است و آنان را به عذابی دردناک [[وعده]] می‌دهد. در دو [[آیه]] این [[سوره]] به [[نفاق]] [[اهل]] [[مدینه]] تصریح شده است: که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد، {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> در [[شأن]] نزول‌های [[نقل]] شده ذیل آیات مورد نظر به نام اعضایی از [[اوس]] و [[خزرج]] اشاره شده که عمدتاً اوسی‌اند و در [[تبوک]] شرکت نکرده‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۱۹، ۸۷؛ التبیان، ج ۵، ص ۲۹۰، ۳۱۹؛ اسباب‌النزول، ص ۲۱۳.</ref>.
بدین صورت، پیمان‌های عقبه اول و دوم، مقدمات [[هجرت]] [[مسلمانان]] و [[پیامبر]] {{صل}} را به یثرب فراهم کرد و «هجرت موجب [[شکوفایی]]، [[تحکیم]] و تثبیت [[انقلاب]] و علت مبقیه [[بعثت]] در قالب [[تشکیل حکومت]] بود. [[رسول اکرم]] {{صل}} [[سیاست داخلی]] خود را از مرحله [[تبلیغ اسلام]] و [[دعوت]] به [[کلمه طیبه]] و [[موعظه]] [[حسنه]] به مرحله استقرار [[حکومت اسلامی]] و [[تحول]] [[نظام]] قبیله‌ای به [[دولت]] و [[تشریع احکام]]، تبدیل کرد»<ref>اصغر منتظر القائم، تاریخ صدر اسلام، ص۱۱۱.</ref>.


براساس گزارش آیات سوره توبه منافقان از اینکه در خانه‌های خود مانده و [[پیامبر]] را در تبوک [[همراهی]] نکرده‌اند [[راضی]] {{متن قرآن|رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«راضی شده‌اند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان  و کودکان)  باشند و بر دل‌هایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمی‌یابند» سوره توبه، آیه ۸۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) می‌خواهند؛ به این خشنودند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دل‌های آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمی‌دانند» سوره توبه، آیه ۹۳.</ref> و از این جهت شادمان‌اند. (آیه {{متن قرآن|فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ}}<ref>«بازماندگان  (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانه‌نشینی خویش در مخالفت با پیامبر  شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرم‌تر است اگر در می‌یافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.</ref>) آنان [[صدقه]] دهندگان (آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۹.</ref>)، پیامبر و آیات [[خداوند]] را به سخره می‌گیرند و چون رسوا شوند می‌گویند: در کار خود جدی نبودیم (آیه {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم  بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref>) و برای رفع [[تهمت]] از خود [[سوگند]] یاد می‌کنند (آیات {{متن قرآن|لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«اگر غنیمتی  در دسترس و سفری آسان می‌بود از تو پیروی می‌کردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند می‌خورند که اگر یارایی می‌داشتیم با شما روانه می‌شدیم؛ خود را (با دروغ) نابود می‌کنند و خداوند می‌داند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۴۲.</ref>،  {{متن قرآن|وَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَمَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ}}<ref>«و به خداوند سوگند می‌خورند که از شمایند در حالی که از شما نیستند امّا آنان گروهی هستند که می‌هراسند» سوره توبه، آیه ۵۶.</ref>) و چون پیامبر سخنانشان را می‌پذیرد با زودباور [[خواندن]] او، وی را می‌آزارند (آیه {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref>) و از [[رنج]] و درد پیامبر خوشحال و از [[شادمانی]] او آزرده حال‌اند. (آیه {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم  و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref>) آنان در [[سپاه]] تبوک جاسوسانی دارند (آیه {{متن قرآن|لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ}}<ref>«اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند  و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷.</ref>) و هرچند به رغم میل خود [[انفاق]] می‌کنند؛ اما انفاقشان پذیرفته نیست. ([[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ}}<ref>«هیچ‌چیز آنان را از پذیرفته شدن بخشش‌هایشان باز نداشت جز اینکه آنان به خداوند و پیامبرش انکار ورزیدند و جز با کسالت نماز نمی‌گزارند و جز با ناخشنودی بخشش نمی‌کنند» سوره توبه، آیه ۵۴.</ref>) [[دارایی]] و فرزندانشان مایه [[عذاب]] آنها در دنیاست. ([[آیات]] {{متن قرآن|فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و دارایی‌ها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ}}<ref>«و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند» سوره توبه، آیه ۵۸.</ref>) به [[خدا]] و [[آخرت]] [[ایمان]] ندارند. (آیات {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ}}<ref>«هیچ‌چیز آنان را از پذیرفته شدن بخشش‌هایشان باز نداشت جز اینکه آنان به خداوند و پیامبرش انکار ورزیدند و جز با کسالت نماز نمی‌گزارند و جز با ناخشنودی بخشش نمی‌کنند» سوره توبه، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ}}<ref>«آیا ندانسته‌اند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد  بی‌گمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است» سوره توبه، آیه ۶۳.</ref>،  {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.</ref>) [[نفاق]] مایه هلاک آنهاست (آیه {{متن قرآن|لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«اگر غنیمتی  در دسترس و سفری آسان می‌بود از تو پیروی می‌کردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند می‌خورند که اگر یارایی می‌داشتیم با شما روانه می‌شدیم؛ خود را (با دروغ) نابود می‌کنند و خداوند می‌داند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۴۲.</ref>) و به [[عذاب الهی]] گرفتار خواهند بود (آیه {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ}}<ref>«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۶۸.</ref>) و [[خداوند]] از گناهشان درنخواهد گذشت. (آیه {{متن قرآن|اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«چه برای آنان آمرزش بخواهی چه نخواهی (سودی ندارد زیرا) اگر هفتاد بار برای آنها آمرزش بخواهی هیچ‌گاه خداوند آنان را نخواهد آمرزید؛ این از آن روست که آنان به خداوند و پیامبرش کافر شده‌اند و خداوند این گروه نافرمان را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۸۰.</ref>) پس از بازگشت [[مجاهدان]] از [[تبوک]] با [[سوگند]] دادن تلاش می‌کنند [[رضایت]] آنان را جلب کنند. (آیات {{متن قرآن|سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است برای شما سوگند می‌خورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان  خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۵-۹۶.</ref>) همه کسانی که در محله [[اوسی]] ِ [[بنی عمرو بن عوف]] و نزدیک [[مسجد قبا]] مسجدی بنا کردند که [[قرآن]] ضرارش نامید اوسی بودند<ref>الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۱۵؛ الدرر، ج ۱، ص ۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref>. آنها می‌خواستند این [[مسجد]] را پایگاهی برای [[یاران]] یکی از [[دشمنان]] به [[روم]] گریخته [[پیامبر]] ([[ابوعامر]]) و نیز پوششی برای فعالیتهای خصمانه خود قرار دهند<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۳۵؛ اسباب النزول، ص ۲۱۴.</ref> که پس از مراجعت پیامبر از [[غزوه تبوک]] در سال نهم و به [[فرمان]] ایشان سوزانیده شد{{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷. التبیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ اسباب النزول، ص ۲۱۴.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
پس از گذشت حدود یک سال از ورود [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] بنای [[مسجدالنبی]] {{صل}} و حجرات اطراف آن به پایان رسید و بیشتر [[مردم]] اوس و خزرج [[مسلمان]] شدند و تنها چند [[طایفه]] [[اوس]] به نام‌های [[خَطمة]]، [[واقف]]، [[وائل]] و [[أمیه]] در حال [[شرک]] باقی مانده بودند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۵۰۰.</ref>.


==واژگان اوسی و [[خزرجی]] در [[قرآن]]==
مسلمانان [[خزرج]] و [[اوس]] در طی دوران ده ساله هجرت از هیچ‌گونه [[همکاری]] با [[رسول‌الله]] {{صل}} دریغ نکردند و در [[جنگ‌های پیامبر]] با [[دشمنان اسلام]] با تمام توان وی را [[یاری]] کردند، به گونه‌ای که در [[فتح مکه]] با چهار هزار نفر همراه رسول خدا {{صل}} بودند<ref> واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۹۸.</ref> و با این خدمات مقامی [[شایسته]] و در خور پیدا کردند به گونه‌ای که [[قرآن]] درباره آنان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>.
در قرآن واژگانی به کار رفته است که [[عالمان]] [[علم]] قرائت آن را به واژگان [[قبایل]] متعددی از جمله [[اوس]] و [[خزرج]] نسبت می‌دهند؛ به عنوان نمونه واژه {{متن قرآن|لِينَةٍ}} در آیه {{متن قرآن|مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشه‌های آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۵.</ref> در گفتار اوسیان به مفهوم درخت خرماست<ref>الاتقان، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref> بر این اساس مشخص می‌شود که [[آیه]] در پاسخ آن دسته از انصاریانی است که بریدن درختان خرمای [[یهودیان]] [[بنی‌نضیر]] را نامطلوب دانستند، زیرا این اوسیان بودند که از نظر [[تاریخی]] همپیمان و همراه با بنی‌نضیر بوده‌اند<ref>الاغانی، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref> و از [[قطع]] درختان بنی‌نضیر بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.


[[خداوند]] در آیه {{متن قرآن|وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده  رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است و خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره جمعه، آیه ۱۱.</ref> نیز گزارش می‌دهد که [[مسلمانان]] [[نماز جمعه]] را رها کردند و به سوی کاروان تجاری شتافتند تا [[داد و ستد]] کنند و برای بیان مفهوم رفتن به جای واژه {{متن قرآن|ذَّهَبِوَا}} از واژه {{متن قرآن|انْفَضُّوا}} استفاده می‌کند که در لغت [[خزرجیان]] بدین معنا کاربرد دارد<ref>الاتقان، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref>، ازاین‌رو می‌توان گفت که بسیاری از کسانی که [[خطبه]] [[پیامبر]] را در نماز جمعه رها کرده، به [[تجارت]] پرداختند [[خزرجی]] بوده‌اند، به ویژه آنکه اساسا [[مسجد پیامبر]] در میان تیره‌های خزرجی بنا شده بود.
بدین‌صورت، آنان به [[مقام]] پُر [[افتخار]] [[انصار]] نایل شدند. در مقابل نیز رسول‌الله {{صل}} با اقدامات اصلاح‌گرایانه خود موفق شد آنها را از شرک، [[اختلافات]] و چالش‌های قبیله‌ای، [[اخلاق جاهلی]]، [[فقر]] و [[بدبختی]] و [[تحمل]] [[ستم]] [[یهود]] [[نجات]] بخشد.<ref>[[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت]]، ص:۹۳-۹۴.</ref>


ذیل آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن ، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰۴.</ref> نیز آمده است که بومیان زمانی که می‌خواستند از پیامبر بخواهند به آنان نظر کند تا سخنانش را بهتر بشنوند از واژه {{متن قرآن|رَاعِنَا}} استفاده می‌کردند. مفهوم [[عربی]] چنین واژه‌ای موجب استهزای مسلمانان و رنجش خاطر پیامبر می‌شد؛ زیرا واژه {{متن قرآن|رَاعِنَا}} در [[زبان]] [[یهودی]] ترکیبی از دو واژه "راع" و "نا"<ref>واژه‌های دخیل، ص ۲۱۴.</ref> و به معنای "ما را احمق گردان" است، ازاین‌رو در [[آیات]] از کاربرد این واژه [[نهی]] شده است<ref>التبیان، ج ۱، ص ۳۸۸؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۲۵۲؛ لباب‌النقول، ص۲۴.</ref> {{متن قرآن|مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا»  و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
==اوس و خزرج==
به جز [[قبایل]] [[یهود]] و [[اعرابی]] که در یثرب ساکن بودند، تعدادی از [[اعراب]] نیز از «[[یمن]]» و جنوب شبه [[جزیره]] [[مهاجرت]] کرده و در سرزمین‌های شمالی از جمله «یثرب» و «غسّان» ساکن شدند. سبب مهاجرت این عده به [[طور]] اختصار چنین بود: وقتی سیل «[[عرم]]» که [[خداوند تعالی]] در [[قرآن کریم]] داستان آن را برای ما نقل کرده است، در جنوب جاری شد و [[سد]] «[[مأرب]]» را خراب کرد، «[[عمروبن عامر بن ثعلبه]]» [[قوم]] خود را جمع کرد و گفت: من برای شما سرزمینی را وصف می‌کنم، پس کسی که به آن [[رغبت]] کند رفتن به سوی آن برایش آسان خواهد بود و کسی که بخواهد به سوی این [[سرزمین]] [[حرکت]] کند پس در «ذات النَّخیل» یثرب فرود آید؛ لذا این دسته از اعراب به تدریج در «یثرب» و «غسّان» ساکن و در کنار [[یهودیان]] قلعه‌ها و خانه‌هایی ساختند<ref>وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۱۶۶.</ref>. این [[مهاجران]] به علت انتساب به «[[یعرب بن قحطان]]»، «[[اعراب قحطانی]]» نامیده شدند؛ در مقابل ایشان، اعرابی که در [[حجاز]] و به ویژه [[مکه]] ساکن و از [[فرزندان]] عدنان از [[نسل]] اسماعیل{{ع}} بودند «[[اعراب عدنانی]]» نامیده می‌شدند.
اعراب جنوبی یا [[قحطانی]]، که همان یمنی‌های [[مهاجر]] باشند، برخلاف اعراب عدنانی یا ساکنان مکه، از [[تمدن]] و [[شهرنشینی]] برخوردار بوده و کار و پیشه اصلی آنان را [[کشاورزی]]، [[زراعت]]، تولیدات و مصنوعات دستی تشکیل می‌داد. چون یثرب در سراسر شبه جزیره دارای امتیازات و ویژگی‌های مورد نظر آنان بود، آن را برای سکونت مناسب دیدند. آنان بر خلاف [[عدنانیان]] و ساکنان مرکز شبه جزیره که بیشتر از طریق [[تجارت]] و [[بازرگانی]] [[روزگار]] می‌گذرانیدند، به [[زمین]] و آب وابسته بودند. از میان [[اعراب یمانی]] که در یثرب ساکن شدند دو [[طایفه]] نیرومند «[[اوس]]» و «[[خزرج]]» که بعدها [[پیامبر]]{{صل}} آنان را «[[انصار]]» نامید، با یهود «[[بنی قریظه]] و [[بنی نضیر]]» پیمان‌هایی بستند.


==منابع==
اوس و خزرج که از فرزندان «[[حارث بن زید بن سواد بن اسلم بن اسحاق بن قضاعه]]» بودند، همواره برای [[تسلط]] بر [[شهر یثرب]] با یکدیگر [[رقابت]] می‌کردند. [[منابع تاریخی]] مملو از شرح وقایع، [[جنگ‌ها]] و ستیزهای این دو [[طایفه]] با یکدیگر است که به آنها «[[ایام العرب]]» گفته می‌شده و چه بسا بسیاری از این جنگ‌ها از جمله «[[حرب]] البَسوس» به علت آن به وجود آمده بود که شتری از [[قبیله بکر]]، بدون [[اجازه]] [[قبیله]] دیگر -یعنی [[تغلب]]- به چراگاه آنان رفته بود، این [[جنگ]] چهل سال ادامه داشت. نبردهای «[[یوم]] الربیع»، «یوم [[سمیر]]»، «یوم [[حاطب]]» و آخرین درگیری آنان «[[یوم بعاث]]» از مشهورترین این جنگ‌ها است<ref>طبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۶۰۴؛ تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۷.</ref>. این دو طایفه هیچ‌گاه به علت رقابت‌های داخلی نتوانستند [[اتحاد]] خود را مقابل رقیب اصلی یعنی [[عدنانیان]] و ساکنان [[مکه]] [[حفظ]] کنند. درگیری و [[کشتار]] میان [[اوس و خزرج]] امری عادی و کاری روزمره بود، در حالی که هیچ کس در این منطقه نبود تا بتواند این دو رقیب را با هم تفاهم داده و به زیر [[سلطه]] و [[نفوذ]] خود درآورد و به عبارتی هیچ کس نبود که حرف آخر را بزند.
* [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']]
[[خداوند]] در این [[زمان]] با [[ظهور اسلام]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آنان را به [[هدایت]] و [[صلح]] و [[دوستی]] رهنمون ساخت و [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان فرمانروای مطلق، جهت التیام [[بیماری]] [[عداوت]] و [[دشمنی]] و اعاده [[امنیت]] به این [[شهر]] رهسپار شد. در این موقعیت ویژه بود که [[رسول خدا]]{{صل}} به عنوان «[[عامل وحدت]]» رخ نمود و [[قبایل]] مختلف [[یمانی]] را تحت عنوان «[[انصار]]» در پیمان‌های [[عقبه اول]] و [[عقبه دوم]] [[متحد]] ساخت و سرانجام نیز دو جناح [[متخاصم]] و نیرومند شبه جزیره یعنی «[[قحطانیان]]» و «عدنانیان» را پس از قبول [[دین مبین اسلام]] با نام «انصار» و «[[مهاجر]]» در زیر لوای این [[دین]] به یکدیگر پیوند اتحاد زد<ref>طبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۳۸.</ref>. با [[مهاجرت]] رسول خدا{{صل}} به یثرب این [[شهر]] را «[[مدینة النبی]]» نامیدند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۴۶.</ref>


==جستارهای وابسته==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[اوس و خزرج (مقاله)|مقاله «اوس و خزرج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:1100763.jpg|22px]] [[اصغر منتظرالقائم|منتظرالقائم، اصغر]]، [[نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت (کتاب)|'''نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت''']]
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:اوس و خزرج]]
[[رده:اوس و خزرج]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۴

مقدمه

اوس و خزرج فرزندان حارثة بن ثعلبه، از عرب‌های یمنی قبیله اَزْد بودند. از پیشینه آنها در یمن تا نحوه انتقال و استقرارشان در یثرب اطلاعات قابل اعتمادی در دست نیست[۱][۲].

خاستگاه و نسب اوس و خزرج

جدّ دوم اوس و خزرج، عَمرو ملقب به مُزَیْقیاء حاکم منطقه سبأ و رئیس قبیله ازد، در یمن ساکن بود. مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن و جنوب حجاز، به رهبری او صورت گرفت[۳]. ثَعْلَبَه، ملقب به العَنْقاء پس از وفات پدرش عمرو، رهبری ازد را برعهده گرفت و در زمان او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا شام ادامه یافت[۴]. در این مهاجرت بخش‌هایی از ازد از جمله قبیله خُزاعَه که بر مکه مسلط شد از ازد جدا شدند[۵].

حارثه (پدر اوس و خزرج)، پس از مرگ پدر، به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این زمان به غَسّان شهره بودند برگزیده شد و هرچند در آغاز رویارویی‌هایی را در شام بر ضدّ روم رهبری کرد؛ امّا به مرور تحت تأثیر عموی خود جَفْنَه، در حاشیه قرار گرفت و پس از آن همراه با هوادارانش به جنوب هجرت کرد و به یثرب رفت [۶][۷].

سکونت در یثرب

اوس و خزرج که در انتساب به مادرشان به آنها بنی قیله نیز می‌گفتند[۸] در جوانی و پیش از آنکه به قبایلی مستقل تبدیل شوند به یثرب آمدند. پدرشان، حارثه پس از ورود به منطقه، طی پیمانی با حاکمان یثرب اجازه یافت در حومه یثرب بماند[۹]؛ اما به مرور زمان که جمعیت آنها افزایش یافت، توانستند در یثرب برای خود جایی بیابند[۱۰]. از این مقطع تا مدت‌های مدیدی از اوس و خزرج اطلاعات چندانی وجود ندارد. تنها می‌توان گفت با توجه به پسران بیشتر خزرج، جمعیت آنها سریع‌تر از اوس افزایش یافت تا اینکه به عنوان قبایلی مستقل، مدتی را نیز تحت حاکمیت حاکمان یهودی ازدی تبار[۱۱] یثرب سپری کردند[۱۲]. در آستانه ظهور اسلام اوس و خزرج از یک قبیله فراتر رفته و به چند واحد مستقل قبیله‌ای تفکیک شده بودند. برخی از این زیرشاخه‌ها هم از یثرب کوچ کردند[۱۳].

کمتر از ۱۰۰ سال پیش از هجرت پیامبر (ص)، مالک بن عجلان خزرجی از غسانیان شام بر ضدّ حاکمان یهودی یثرب کمک خواست و طی توطئه‌ای شماری از سران و بزرگان یهودی یثرب کشته شدند و دارایی آنان در اختیار بنی‌قیله قرار گرفت[۱۴] حمایت غسانیان تابع روم که در این زمان عمدتاً مسیحی شده بودند، از مالک بن عجلان و اوس و خزرج، در برابر حاکمان یهودی یثرب را می‌توان در راستای گسترش آیین مسیحیت بر ضدّ کیش یهود دانست، به ویژه آنکه همزمان در جنوب حجاز و در یمن همین فرایند با حمله حبشی‌های مسیحی به یمن دنبال شد. گسترش آیین مسیحیت در یمن، حجاز و شام زمینه نفوذ بیشتر امپراتوری روم شرقی و در نتیجه تسلط آنها بر راههای تجاری را افزایش می‌داد [۱۵][۱۶].

زیرمجموعه‌های اوس و خزرج

خزرج ۵ پسر به نام‌های عَمْرو، عوف، جُشَم، کعب و حارث داشت که تمامی زیرمجموعه‌های مستقل آن از آنهایند [۱۷]. هرچند اطلاعات جمعیت شناسانه در این زمینه کافی نیست؛ اما منابع نسب‌شناسی قبایلی چون بنی مالک بن نجار، بنی عُدی بن نجار، بنی مازن بن نجار، بنی دینار بن نجار، بنی سالم بن عوف، بنی غَنْم بن عوف، بنی عُدی بن عوف (معروف به قواقل)، بنی حُبْلی، بنی زُریق بن عامر، بنی بَیاضة بن عامر، بنی سلمه، بنی حارث و بنی ساعده را از زیر مجموعه‌های بزرگ خزرج برشمرده‌اند [۱۸].

در مقابل، تیره‌های اوسی همگی از ۵ پسر مالک فرزند اوس، به نام‌های عوف، عمرو، مُرَّه، جُشَم و اِمْرَؤ القیس‌اند. تیره‌های عمده‌ای که نسب‌شناسان از اوس برشمرده‌اند عبارت‌اند از: بنی جَحْجَبا، بنی ‌زید بن مالک (شامل سه مجموعه مستقل امیّه، صفیّه و عبیدهبنی عبدالاشهل، بنی خَطْمَه، بنی‌ واقف و بنی وائل[۱۹][۲۰].

الگو:فرزندان خزرج الگو:فرزندان اوس

خزرج
بنی مالک بن نجاربنی عُدی بن نجاربنی مازن بن نجاربنی دینار بن نجار
بنی سالم بن عوفبنی غَنْم بن عوفبنی عُدی بن عوفبنی حُبْلی
بنی زُریق بن عامربنی بَیاضة بن عامربنی سلمهبنی‌‌حارث بن خزرجبنی ساعده

الگو:زیرمجموعه‌های اوس



روابط اوس و خزرج

درگیری‌های متعددی میان قبیله اوس و خزرج روی داده است[۲۱]. در ۷ درگیری میان شاخه‌های اوس و خزرج، بنو سالم بن عوف، بنی‌مازن بن نجار (دو بار)، بنی مالک بن نجار، بنی نجّار و بنی حارث (دو بار)، از خزرج و بنی عمروبن عوف (دوبار)، بنی‌ وائل، بنی‌ ظفر، بنی‌ عبدالاشهل، بنی‌امیّة بن زید و بنی جَحجَبی از اوس وارد درگیری شده بودند[۲۲].

در مورد دلیل این جنگ‌ها می توان گفت: پس از افزایش جمعیت، شکل‌گیری تیره‌ها و غلبه بر حاکمان یثرب، محدودیت منابع و تضارب منافع زمینه برخوردهای جزئی اولیه را فراهم آورد تا اینکه در آستانه هجرت پیامبر (ص) به رویارویی کامل اوس و خزرج در جنگ بعاث انجامید.[۲۳].

آیین‌ها و مناسک

بت پرستی

اوس و خزرج مانند دیگر شاخه‌های ازدی ساکن در یمن بت‌پرست بودند [۲۴]. آنها همگی بت مَنات را می‌پرستیدند[۲۵]. بت منات، الهه قضا و قدر بود و حاجات آنان و به ویژه بارش باران را برآورده می‌کرد[۲۶] و ازاین‌رو در ساحل دریای سرخ در منطقه مُشَلَّل و در جایی به نام قدید قرار داشت[۲۷]. بنابر برخی گزارش‌ها آنان در خانه‌های خود در یثرب نیز بت‌هایی داشتند و معمولاً در آن عصر خانه و خاندانی نبود که از بت خالی باشد[۲۸].

با ورود پیامبر به مدینه تقریبا تمامی تیره‌های خزرجی و بسیاری از تیره‌های اوسی مسلمان شدند؛ امّا تیرهای دیگر اوسی چون بنی واقف، بنی خَطْمَه، بنی وائل و بنی امیه که به آنها اوس مَنات گفته می‌شد [۲۹] تا سال پنجم هجری به بت پرستی خود ادامه دادند[۳۰]. انجام دادن مناسک حج می‌تواند نشان از اثرپذیری ایشان از آیین ابراهیمی پس از هجرت باشد[۳۱].

مسیحیت

درباره رواج مسیحیت در یثرب اطلاعات تاریخی محدودی، از جمله گزارش‌هایی از تأثیر تاجران مسیحی بر جوانان یثرب و تغییر کیش آنها به مسیحیت در منابع اسلامی وجود دارد[۳۲]. ابوعامر اوسی و ابوقیس بن اَسْلَت خزرجی از بزرگان اوس و خزرج، در زمان مهاجرت پیامبر به مدینه تحت تأثیر مسیحیت بودند[۳۳] و ازاین‌رو و با توجه به تأثیر عمیق بزرگان قبایل بر اعضای قبیله خود، امکان گرایش برخی از اوس و خزرج به مسیحیت وجود داشت[۳۴].

یهودیت

بر خلاف آیین مسیحیت، درباره آیین یهود و رواج آن میان اوس و خزرج اطلاعات بیشتری وجود دارد. در ریشه یابی روابط آنها با یهود، نشانه‌هایی از ارتباط نیاکان اوس و خزرج با کاهنان یمن وجود دارد[۳۵]. نخستین و جامع‌ترین سند درباره یهودیان یثرب عهدنامه‌ای است که پیامبر در آغاز ورود خود به مدینه میان تیره‌های گوناگون بسته است[۳۶]. در این عهدنامه صریحا به یهودیان تیره‌های مختلف خزرج چون بنی عوف، بنی نجار، بنی ساعده، بنی‌حارث و بنی جُشَم اشاره شده و درباره اوس به عنوان کلّی "یهود اوس" تصریح شده است که بیانگر رواج گسترده آیین یهود در یثرب است.

درباره علت گرایش آنها به یهودیت می‌توان از معاشرت طولانی آنها با یهودیان به عنوان عمده‌ترین عامل اشاره کرد، هرچند مورخان و مفسران مسلمان سعی کرده‌اند در این زمینه عللی برشمارند؛ به عنوان نمونه برخی روایات تفسیری یکی از عوامل تشدید گرایش اوس به یهودیت را استفاده اوسیان از دایه‌های یهودی برای نوزادان و کودکانشان ذکر کرده‌اند[۳۷]. بی‌شک گرایش به یهودیت در میان اوس شتاب بیشتری داشته، به گونه‌ای که بنا به روایت مجاهد جوانان اوسی به یهودیت متمایل بودند[۳۸]. این امر را باید مرهون روابط نزدیک جغرافیایی میان اوس با یهود یثرب و نیز روابط و پیمانهای سیاسی عهد جاهلی دانست. اوسیان همراه با قبایل همپیمان خود یعنی بنی‌نضیر و بنی قریظه در یثرب بالا (عالیه) می‌زیستند، در حالی‌که خزرج در یثرب پایین مستقر بودند[۳۹]. این مجاورت زمینه ارتباط بیشتر و نزدیک‌تر آنها را فراهم می‌آورد تا جایی که به برقراری پیمان‌های سیاسی انجامید و اوسیان بر ضدّ خزرج با بنی‌نضیر و بنی قریظه پیمان بستند[۴۰].

اعضای دو قبیله اوس یا خزرج برای حل و فصل دعاوی خود به کاهنان یهودی مراجعه می‌کردند[۴۱] و زمانی که زنی از آنها نگران مرگ نوزاد یا کودک خود بود نذر می‌کرد در صورت بهبودی فرزند خود را یهودی کند[۴۲]. این گزارش‌ها به خوبی از اعتبار مرجعیت آیین یهودی در میان آنها حکایت دارد[۴۳].

گسترش اسلام درمیان تیره‌های اوسی و خزرجی

روایاتی متعدد و گاه متعارض درباره نخستین مسلمانان یثربی وجود دارد. بنا به روایت مشهور ابن‌اسحاق، نخستین کسانی که به پیامبر ایمان آوردند ۶ تن از خزرجیان بودند که در مراسم حجّ سال یازدهم بعثت با پیامبر آشنا شدند و پس از شنیدن سخنان ایشان، به ویژه اشاره وی به وعده یهودیان یثرب به ظهور پیامبر، ایمان آوردند[۴۴]. در حجّ سال بعد (دوازدهم بعثت) ۱۲ مسلمان که دو تن اوسی و بقیه از خزرج بودند پس از دیدار با پیامبر از وی خواستند بیعت با آنها را به سال بعد موکول نکند، ازاین‌رو در بیعت خود با آنها، تعهداتی اخلاقی و اعتقادی از آنها گرفت که به بیعت عقبه اول شهرت یافت[۴۵] (بیعت عقبه) آنها پس از بازگشت به یثرب با پیامبر مکاتبه کردند؛ گویا اختلافی درباره اینکه چه کسی از اوسیان یا خزرجیان نماز جماعت را امامت کند رخ داده بود[۴۶]، افزون بر این آنان به مبلّغی نیاز داشتند که بتواند آموزه‌های اسلامی را در میان دیگران گسترش دهد[۴۷]. پیامبر در پاسخ به این درخواست، مُصْعَب بن عُمیر را به یثرب فرستاد[۴۸]. تا پیش از آمدن مصعب، أسعد بن زراره خررجی (از بنی نجار) نماینده نو مسلمانان بود و تا حضور مصعب نماز جماعت را بر پا می‌کرد [۴۹]. مصعب نیز در یثرب در پناه او به فعالیت تبلیغی خود در تیره‌های مختلف ادامه می‌داد؛ اما با فشارهایی که قبیله بنی نجار بر اسعد وارد کردند وی وادار شد دست از حمایت مصعب بردارد[۵۰]. با آمدن مصعب به یثرب، اسلام بر سر زبان‌ها افتاد و فعالیت مسلمانان آشکار گردید[۵۱]. مصعب بر اسلام آوردن سران تیره‌ها تأکید داشت، زیرا اسلام آوردن بزرگان قبیله می‌توانست به گسترش اسلام در همه قبیله بینجامد، نحوه گزارش منابع تاریخی به گونه‌ای است که گویا در این مرحله تنها تیره اوسی عبدالاشهل کاملاً اسلام آورده‌اند، زیرا در مورد بیشتر تیره‌ها آمده که از هر یک تنها اندکی مسلمان شده بودند[۵۲].

اسلام سعد بن مُعاذ، رهبر این تیره در این مرحله او را به برجسته‌ترین رهبر اوسی در دوره پیامبر مبدل ساخت. او در آغاز کار، مصعب بن عمیر، مبلغ پیامبر را در پناه خود گرفت[۵۳]. در حجّ سال سیزدهم بعثت و پس از بازگشت مصعب به مکه[۵۴] حدود ۷۰ تن[۵۵] از مسلمانان یثرب پس از زیارت مخفیانه پیامبر، با او پیمانی بستند و براساس آن پیامبر را یکی از خود دانسته، تعهد کردند در برابر حملات دشمنان پیامبر به ایشان، تا پای جان بایستند. در این پیمان که عقبه دوم نام گرفت ۱۱ نفر از اوس و ۶۳ نفر از خزرج حضور داشتند که دو تن از آنها زنان خزرجی بودند و اینان نخستین زنان یثربی به شمار می‌آمدند که با پیامبر بیعت می‌کردند[۵۶].

پیامبر پس از مهاجرت با اقامت در قبا مسجدی بنا نهاد که به مسجد قبا شهرت یافت[۵۷]. پس از مدتی کوتاه که علی ‌بن ابی‌طالب (ع) در قبا به پیامبر پیوست، مشخص گردید ایشان قبا را برای اقامت مناسب ندانسته است؛ اما انتقال ایشان به هر نقطه دیگر در یثرب می‌توانست موجب نارضایتی تیره‌های دیگر و در نتیجه تشدید رقابت‌های قبیله‌ای شود و مانعی در برابر گسترش اسلام در میان قبایل ناراضی به حساب آید. ایشان تحت حمایت سواره نظام‌های خزرجی (از بنی نجار که از بستگان او بودند)[۵۸]حرکت خود را آغاز کرد و به دنبال شتر خویش از محله‌های متعدد یثرب گذر کرد تا به محله خزرجیان بنی مالک بن نجار رسید و در آنجا مستقر شد و بعدها مسجد خود را نیز در همان مکان بنا نهاد[۵۹].

پس از استقرار پیامبر به مرور اسلام بسیاری از تیره‌ها به ویژه تیره‌های خزرجی را فراگرفت و موجی از بت‌شکنی در یثرب به راه افتاد [۶۰] و چنانچه مخالفانی هم در میان آنها وجود داشت در پرده نفاق پوشش گرفتند. با این همه بخش قابل توجهی از تیره‌های اوسی اسلام نیاوردند[۶۱]. اما ۵ سال بعد که یهودیان تبعید و اتحادیه قبایل در نبرد احزاب ناکام ماندند، بقیه اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر نام اوس منات را به "اوس الله" تغییر داد[۶۲].[۶۳].

اوس و خزرج در حکومت نبوی

به رغم اختلافات پیشین اوس و خزرج با اقدام‌های پیامبر، اُلفتی میان تیره‌ها ایجاد شد. ایشان عهدنامه‌ای میان آنان بست[۶۴] و از هر تیره خواست تا دیه خون‌هایی را که برعهده دارند پذیرفته و بپردازند[۶۵]. از آنجا که پیامبر اندکی پس از آخرین جنگ بزرگ میان اوس و خزرج (بعاث) به یثرب آمده بود، برخوردهای خُردی که در دوره اسلامی میان اوس و خزرج صورت می‌گرفت معمولاً با دخالت پیامبر برطرف می‌شد، چنان که در زمان کوتاهی که پیامبر در قُبا مهمان اوسیان بود بسیاری از خزرجیان که به جهت درگیری‌های گذشته ممکن بود در معرض انتقام قرار گیرند نمی‌توانستند به زیارت پیامبر بیایند[۶۶]؛ اما این وضعیت چنان با شتاب تغییر کرد که برخی از یهودیان از همنشینی‌های اوسیان با خزرجیان شگفت‌زده می‌شدند و برای صدمه زدن به پیامبر تلاش می‌کردند اختلافات آنها را مجدداً احیا کنند. بازخوانی اشعار جنگ‌های جاهلی و تحریک احساسات قبیله‌ای به وسیله یهودیان[۶۷] و گاه یادآوری خاطرات جنگ‌های پیشین در نشست‌های گروهی، آنان را رویاروی یکدیگر قرار می‌داد.[۶۸] اما پیامبر هر بار با خواندن آیات[۶۹]. اوضاع را به حالت نخستین آن باز می‌گرداند[۷۰].

بررسی نبردهای پیامبر نیز به خوبی نشان می‌دهد هویت قبیله‌ای ساکنان یثرب همچنان پابرجا بود. اوس و خزرج در جنگ‌های بدر[۷۱]، اُحد[۷۲]، خیبر[۷۳]، وادی القری [۷۴]، فتح مکّه[۷۵]، حُنین[۷۶] و تَبوک[۷۷] هر کدام پرچمی جداگانه داشتند که نشان از دسته‌های متمایز آنها در سپاه است، افزون بر این آنها در نبردهای گوناگون چون بدر[۷۸]، فتح مکه و حنین[۷۹] شعار خاصی سرمی دادند[۸۰].

مخالفان اوسی یا خزرجی پیامبر

در برخی از آیات مدنی قرآن کریم، مسلمانان از برقراری روابط دوستانه با یهودیان و کافران نهی شده‌اند. با توجه به اینکه چنین آیاتی در سال‌های نخست هجرت پیامبر نازل شده که قلمرو حکومت نبوی محدود به شهر مدینه بود و نیز با توجه به شأن نزول‌های نقل شده ذیل هر یک از این آیات به دست می‌آید چنین آیاتی ناظر به یهودیان و کافران مدینه است، به ویژه یهودیان بنی‌نضیر و بنی‌قریظه و کفار اوسی، زیرا از کافران خزرجی کمتر سخنی گزارش شده و بنی‌قینقاع نیز به عنوان یک قبیله متحد با خزرج به سبب تبعید زود هنگام آنها (در سال دوم هجری) کمتر مجال فعالیت پیدا کردند، گرچه تنی از آنها به ظاهر اسلام آوردند و در شمار منافقان درآمدند [۸۱]، در نتیجه هرچند چنین آیاتی خطاب به همه مؤمنان است؛ اما بیشتر به مؤمنان اوسی توجه دارد و آنان را از روابط دوستانه با اوسیان کافر و همپیمانان یهودی پیشین خود باز می‌دارد: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۸۲][۸۳]

مخالفان اوسی یا خزرجی پیامبر افزون بر کافرانِ ایشان، شامل گروه‌های دیگری نیز می‌شد؛ از جمله برخی مسلمانانِ اوسی و خزرجی که به جهت برخی مخالفت‌ها و اقدام‌ها به نفاق متهم شده بودند. چنین افرادی.... عمدتاً میانسال و کهنسال بودند[۸۴][۸۵].

منافقان خزرجی

منافقان خزرجی (کمتر از ۲۵ % منافقان) تا حدودی در دو دسته قابل تفکیک‌اند: حدود نیمی از آنها از بنی‌نجارند که کمتر در منابع انعکاس یافته‌اند و تنها گفته شده: در جلسه‌ای تنی چند از مؤمنان، آنها را از مسجد پیامبر بیرون کرده‌اند[۸۶]. نیم دیگر عبدالله بن ابیّ و اطرافیان او هستند. عبدالله بن ابیّ در نبرد احد با ۳۱ نیروها عقب نشست و با یهودیان بنی‌قینقاع ارتباط داشت ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ[۸۷][۸۸][۸۹].

منافقان اوسی

به گزارش ابن‌عساکر در سال نهم پدیده نفاق تشدید شده بود[۹۰] منافقان اوسی در این سال به رغم دارایی و توانایی از درخواست پیامبر مبنی بر شرکت در غزوه تبوک سرباز زده، خود را رسوا ساختند. برخی اوسیان در محله بنی عبدالاشهل (راتج) در خانه‌ای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک باز می‌داشتند که به فرمان پیامبر خانه مورد نظر سوزانیده شد[۹۱].

همه کسانی که در محله اوسی ِ بنی عمرو بن عوف و نزدیک مسجد قبا مسجدی بنا کردند که قرآن ضرارش نامید اوسی بودند[۹۲]. آنها می‌خواستند این مسجد را پایگاهی برای یاران یکی از دشمنان به روم گریخته پیامبر (ابوعامر) و نیز پوششی برای فعالیتهای خصمانه خود قرار دهند[۹۳] که پس از مراجعت پیامبر از غزوه تبوک در سال نهم و به فرمان ایشان سوزانیده شد﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۹۴][۹۵].

اسلام اوس و خزرج

رسول خدا (ص) در هنگام مراسم حج و سایر اجتماعات مکه، قبایل عرب را به دین اسلام دعوت می‌فرمود، از آن جمله: در مراسم حج سال یازده، شش نفر از مردم خزرج با رسول خدا (ص) ملاقات کردند[۹۶]. اینان چون بشارت ظهور یک پیامبر را از یهودیان شنیده بودند[۹۷] دعوت رسول‌الله (ص) را اجابت کردند و با امید آنکه اسلام، سبب تسکین کشمکش‌ها و اختلافات آنان خواهد شد و بین آنها الفت ایجاد خواهد کرد به شهر خود بازگشتند. با بازگشت این گروه به یثرب، در محافل اوس و خزرج، آوازه اسلام در پیچید[۹۸].

در جریان حج سال دوازده بعثت در گردنه عقبه منی، در مکه پنج نفر از شش نفر سال قبل و هفت نفر دیگر (جمعاً دوازده نفر که ده نفرشان خزرجی و دو نفر دیگر اوسی بودند) با پیامبر (ص) بیعت کردند که «برای خدا شریکی قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، بت‌ها را نپرستند و در کارهای نیک که رسول خدا (ص) دستور دهد نافرمانی نکنند». این پیمان، عقبه اول یا «بیعة النساء» خوانده شده است[۹۹].

پس از انجام بیعت، یثربیان از رسول خدا (ص) خواستند که فردی را برای دعوت مردم یثرب به کتاب خدا همراه آنان بفرستد. رسول خدا (ص) نیز مُصعَب بن عُمَیر بن هاشم بن عبدمناف را همراه ایشان به مدینه فرستاد. مصعب] چون وارد یثرب شد در خانه اسعد بن زراره سکونت اختیار کرد[۱۰۰] و روزها در محله‌های اوس و خزرج می‌رفت و آنان را به اسلام دعوت می‌کرد. بدین‌سان، اسلام در یثرب شیوع یافت و کم‌کم در تمام خانه‌های مدینه وارد شد و خانه‌ای نبود که چندین مرد یا زن مسلمان در آن یافت نشود[۱۰۱].

مصعب پس از نزدیک به یک سال تبلیغ اسلام، موفقیت زیادی پیدا کرد تا هنگام مراسم حج سال سیزدهم بعثت همراه مسلمانان یثرب به مکه باز آمد[۱۰۲]. با اتمام مراسم حج، ۷۳ مرد و دو زن (که یازده نفرشان اوسی و ۶۴ نفر دیگر خزرجی بودند) در محل عقبه منی با رسول خدا (ص) بیعت کردند تا همان‌گونه که از زنان و فرزندان خود دفاع می‌کنند از پیامبر (ص) نیز دفاع کنند.

بدین صورت، پیمان‌های عقبه اول و دوم، مقدمات هجرت مسلمانان و پیامبر (ص) را به یثرب فراهم کرد و «هجرت موجب شکوفایی، تحکیم و تثبیت انقلاب و علت مبقیه بعثت در قالب تشکیل حکومت بود. رسول اکرم (ص) سیاست داخلی خود را از مرحله تبلیغ اسلام و دعوت به کلمه طیبه و موعظه حسنه به مرحله استقرار حکومت اسلامی و تحول نظام قبیله‌ای به دولت و تشریع احکام، تبدیل کرد»[۱۰۳].

پس از گذشت حدود یک سال از ورود رسول خدا (ص) به مدینه بنای مسجدالنبی (ص) و حجرات اطراف آن به پایان رسید و بیشتر مردم اوس و خزرج مسلمان شدند و تنها چند طایفه اوس به نام‌های خَطمة، واقف، وائل و أمیه در حال شرک باقی مانده بودند[۱۰۴].

مسلمانان خزرج و اوس در طی دوران ده ساله هجرت از هیچ‌گونه همکاری با رسول‌الله (ص) دریغ نکردند و در جنگ‌های پیامبر با دشمنان اسلام با تمام توان وی را یاری کردند، به گونه‌ای که در فتح مکه با چهار هزار نفر همراه رسول خدا (ص) بودند[۱۰۵] و با این خدمات مقامی شایسته و در خور پیدا کردند به گونه‌ای که قرآن درباره آنان می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[۱۰۶].

بدین‌صورت، آنان به مقام پُر افتخار انصار نایل شدند. در مقابل نیز رسول‌الله (ص) با اقدامات اصلاح‌گرایانه خود موفق شد آنها را از شرک، اختلافات و چالش‌های قبیله‌ای، اخلاق جاهلی، فقر و بدبختی و تحمل ستم یهود نجات بخشد.[۱۰۷]

اوس و خزرج

به جز قبایل یهود و اعرابی که در یثرب ساکن بودند، تعدادی از اعراب نیز از «یمن» و جنوب شبه جزیره مهاجرت کرده و در سرزمین‌های شمالی از جمله «یثرب» و «غسّان» ساکن شدند. سبب مهاجرت این عده به طور اختصار چنین بود: وقتی سیل «عرم» که خداوند تعالی در قرآن کریم داستان آن را برای ما نقل کرده است، در جنوب جاری شد و سد «مأرب» را خراب کرد، «عمروبن عامر بن ثعلبه» قوم خود را جمع کرد و گفت: من برای شما سرزمینی را وصف می‌کنم، پس کسی که به آن رغبت کند رفتن به سوی آن برایش آسان خواهد بود و کسی که بخواهد به سوی این سرزمین حرکت کند پس در «ذات النَّخیل» یثرب فرود آید؛ لذا این دسته از اعراب به تدریج در «یثرب» و «غسّان» ساکن و در کنار یهودیان قلعه‌ها و خانه‌هایی ساختند[۱۰۸]. این مهاجران به علت انتساب به «یعرب بن قحطان»، «اعراب قحطانی» نامیده شدند؛ در مقابل ایشان، اعرابی که در حجاز و به ویژه مکه ساکن و از فرزندان عدنان از نسل اسماعیل(ع) بودند «اعراب عدنانی» نامیده می‌شدند. اعراب جنوبی یا قحطانی، که همان یمنی‌های مهاجر باشند، برخلاف اعراب عدنانی یا ساکنان مکه، از تمدن و شهرنشینی برخوردار بوده و کار و پیشه اصلی آنان را کشاورزی، زراعت، تولیدات و مصنوعات دستی تشکیل می‌داد. چون یثرب در سراسر شبه جزیره دارای امتیازات و ویژگی‌های مورد نظر آنان بود، آن را برای سکونت مناسب دیدند. آنان بر خلاف عدنانیان و ساکنان مرکز شبه جزیره که بیشتر از طریق تجارت و بازرگانی روزگار می‌گذرانیدند، به زمین و آب وابسته بودند. از میان اعراب یمانی که در یثرب ساکن شدند دو طایفه نیرومند «اوس» و «خزرج» که بعدها پیامبر(ص) آنان را «انصار» نامید، با یهود «بنی قریظه و بنی نضیر» پیمان‌هایی بستند.

اوس و خزرج که از فرزندان «حارث بن زید بن سواد بن اسلم بن اسحاق بن قضاعه» بودند، همواره برای تسلط بر شهر یثرب با یکدیگر رقابت می‌کردند. منابع تاریخی مملو از شرح وقایع، جنگ‌ها و ستیزهای این دو طایفه با یکدیگر است که به آنها «ایام العرب» گفته می‌شده و چه بسا بسیاری از این جنگ‌ها از جمله «حرب البَسوس» به علت آن به وجود آمده بود که شتری از قبیله بکر، بدون اجازه قبیله دیگر -یعنی تغلب- به چراگاه آنان رفته بود، این جنگ چهل سال ادامه داشت. نبردهای «یوم الربیع»، «یوم سمیر»، «یوم حاطب» و آخرین درگیری آنان «یوم بعاث» از مشهورترین این جنگ‌ها است[۱۰۹]. این دو طایفه هیچ‌گاه به علت رقابت‌های داخلی نتوانستند اتحاد خود را مقابل رقیب اصلی یعنی عدنانیان و ساکنان مکه حفظ کنند. درگیری و کشتار میان اوس و خزرج امری عادی و کاری روزمره بود، در حالی که هیچ کس در این منطقه نبود تا بتواند این دو رقیب را با هم تفاهم داده و به زیر سلطه و نفوذ خود درآورد و به عبارتی هیچ کس نبود که حرف آخر را بزند. خداوند در این زمان با ظهور اسلام و پیامبر اکرم(ص) آنان را به هدایت و صلح و دوستی رهنمون ساخت و پیامبر(ص) به عنوان فرمانروای مطلق، جهت التیام بیماری عداوت و دشمنی و اعاده امنیت به این شهر رهسپار شد. در این موقعیت ویژه بود که رسول خدا(ص) به عنوان «عامل وحدت» رخ نمود و قبایل مختلف یمانی را تحت عنوان «انصار» در پیمان‌های عقبه اول و عقبه دوم متحد ساخت و سرانجام نیز دو جناح متخاصم و نیرومند شبه جزیره یعنی «قحطانیان» و «عدنانیان» را پس از قبول دین مبین اسلام با نام «انصار» و «مهاجر» در زیر لوای این دین به یکدیگر پیوند اتحاد زد[۱۱۰]. با مهاجرت رسول خدا(ص) به یثرب این شهر را «مدینة النبی» نامیدند.[۱۱۱]

منابع

پانویس

  1. الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۲؛ النسب، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.
  2. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  3. مروج الذهب، ج ۲، ص ۸۰۹؛ المعارف، ص ۱۰۸، ۶۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۰۳.
  4. المقتضب، ص ۲۲۰؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۷۲.
  5. اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۴.
  6. التیجان، ص ۲۹۳ ـ ۲۹۷.
  7. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  8. المقتضب، ص ۲۲۲؛ الکامل، ج ۱، ص ۶۵۶.
  9. فتوح البلدان، ص ۲۶؛ الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۵.
  10. التیجان، ص ۳۰۲؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰.
  11. جمهرة النسب، ج۲، ص۲۶۹؛ نسب معد والیمن الکبیر، ج۲، ص ۷.
  12. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۹۷، ۲۰۴.
  13. جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۳.
  14. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۰.
  15. تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۱۰۴.
  16. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  17. المقتضب، ص ۲۲۵؛ الطبقات، ابن‌خیاط، ص ۱۶۸؛ النسب، ص ۲۷۷.
  18. المعارف، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰؛ نهایة الارب، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ ر. ک: نسب معد والیمن الکبیر، ج ۲، ص ۳۵ ـ ۱۰۵.
  19. ر. ک: نسب معد والیمن الکبیر، ج ۲، ص ۸ ـ ۳۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۲؛ النسب، ص ۲۷۰.
  20. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  21. ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.
  22. ر. ک: الکامل، ج ۱، ص ۶۵۸ ـ ۶۸۴.
  23. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  24. تاریخ عرب قبل از اسلام، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۷.
  25. اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶؛ الاصنام، ص ۱۳؛ المحبر، ص ۳۱۶.
  26. الکشاف، ج ۴، ص ۴۲۳؛ المفصل، ج ۶، ص ۲۵۰.
  27. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۱۱؛ الاصنام، ص ۱۳.
  28. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص۱۱۱.
  29. الاغانی، ج ۳، ۲۶.
  30. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۸۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۷ ـ ۴۳۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۰.
  31. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  32. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۰.
  33. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۲۶، ۳۳۴.
  34. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  35. جمهرة النسب، ج ۲،ص ۲۶۲، نسب معد و الیمن الکبیر، ج ۲، ص ۲.
  36. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۱؛ مسند ابی لیلی، ج ۴، ص ۲۶۷؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۷۱.
  37. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ اسباب النزول، ص ۷۴ ـ ۷۵.
  38. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۳؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۰.
  39. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۱۹۸.
  40. الاغانی، ج ۳، ص ۲۰، ۲۶؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۵۲.
  41. التبیان، ج ۳، ص ۲۳۸؛ اسباب النزول، ص ۱۳۳.
  42. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۲۱؛ اسباب النزول، ص ۷۳؛ التبیان، ج ۲، ص ۳۱۱.
  43. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  44. السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۲۱۷، ۲۳۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۹۵.
  45. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۰؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۸ ـ ۵۵۹.
  46. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۴؛ اسدالغابه، ج ۱۴، ص ۳۶۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، س ۱۸۵.
  47. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۶.
  48. السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۴؛ المصنف، ج ۳، ص ۱۶۰.
  49. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱؛ ج ۳، ص ۴۵۷.
  50. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵.
  51. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱؛ وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۵.
  52. السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۷؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱.
  53. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۲۵.
  54. السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۳۸.
  55. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۷۱.
  56. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۴۳؛ المعجم الاوسط، ج ۱۹، ص ۹۰.
  57. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱۰ ـ۳۱۱.
  58. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۱، ص ۱۸۱.
  59. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۵۶ ـ ۲۶۲.
  60. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۲۱، ۴۵۰، ۴۸۶، ۵۱۲، ۵۸۳، ۵۹۸، ۶۱۰.
  61. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۶۱؛ سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۲۹۳.
  62. النسب، ص ۲۷۰.
  63. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  64. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰۱.
  65. المبسوط، ج ۲۶، ص ۶۵.
  66. وفاء الوفاء، ج ۱، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.
  67. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۰.
  68. تفسیر ابن‌ابی‌حاتم، ج ۳، ص ۷۱۹.
  69. سوره آل عمران، آیه ۱۰۰-۱۰۵.
  70. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۸۰.
  71. المغازی، ج ۱، ص ۵۸؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۲۶۴؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۳۲۱.
  72. المغازی، ج ۱، ص ۲۱۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۲۹؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۴.
  73. المغازی، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۸۱؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۵.
  74. المغازی، ج ۲، ص ۷۱۰؛ تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۵۸.
  75. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۵۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ تاریخ دمشق، ج ۲۳، ص ۴۵۳.
  76. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۵؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۱۴.
  77. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۶؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج ۲، ص ۱۲۵.
  78. المغازی، ج ۱، ص ۸.
  79. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۴۰۹؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۸۵.
  80. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  81. سیرة النبی صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ج ۲، ص ۳۷۰.
  82. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  83. المغازی، ج ۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.
  84. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۱۹ ـ ۵۲۹.
  85. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  86. زادالمسیر، ج ۱، ص ۲۶.
  87. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.
  88. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۱۴.
  89. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  90. .تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۲۸.
  91. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۱۷.
  92. الطبقات، ابن‌سعد، ج ۳، ص ۴۱۵؛ الدرر، ج ۱، ص ۲۵۷ ـ ۲۵۸.
  93. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۳۵؛ اسباب النزول، ص ۲۱۴.
  94. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷. التبیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ اسباب النزول، ص ۲۱۴.
  95. اسماعیلی، مهران، مقاله «اوس و خزرج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  96. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۲۸.
  97. سوره بقره، آیه ۸۹.
  98. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۰.
  99. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۱.
  100. یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۳۹۷.
  101. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۴۳۷.
  102. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۲۰.
  103. اصغر منتظر القائم، تاریخ صدر اسلام، ص۱۱۱.
  104. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۵۰۰.
  105. واقدی، المغازی، المجلد الثانی، ص۷۹۸.
  106. «و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.
  107. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۹۳-۹۴.
  108. وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج۱، ص۱۶۶.
  109. طبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۶۰۴؛ تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۷.
  110. طبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۳۸.
  111. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۴۶.