ظلمستیزی در سیره پیامبران: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = ظلمستیزی | |||
| عنوان مدخل = ظلمستیزی | |||
| مداخل مرتبط = [[ظلمستیزی در قرآن]] - [[ظلمستیزی در سیره پیامبران]] - [[ظلمستیزی در معارف و سیره نبوی]] - [[ظلمستیزی در معارف و سیره فاطمی]] - [[ظلمستیزی در معارف و سیره علوی]] - [[ظلمستیزی در معارف و سیره سجادی]] - [[ظلمستیزی در فقه سیاسی]] - [[ظلمستیزی در معارف مهدویت]] - [[ظلمستیزی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[ظلمستیزی از دیدگاه اهل سنت]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{ | [[پیامبران]] همواره در موضوع '''[[ظلمستیزی]]''' پیشگام بودهاند. [[قرآن مجید]] از اولین [[پیامبری]] که به عنوان [[منجی]] نام میبرد، [[حضرت نوح]] {{ع}} است. او اولین کسی است که با گروه مستکبرین به [[مبارزه]] برمیخیزد. همچنین حضرت ابراهیم {{ع}} در این راه گام نهاده بود و مهمترین شیوههای مبارزاتی ایشان در مقابل [[ظلم]] و [[استکبار]] عبارتاند از: منطق و [[استدلال]]؛ [[ایستادگی]] در مقابل [[ظلم]]؛ [[مبارزه با بدعتها]] و برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات. از دیگر [[انبیاء الهی]] که نقش پر رنگی در [[تاریخ]] [[مبارزه با ظلم]] و [[استکبار]] دارد [[حضرت موسی]] {{ع}} است که از شیوه [[مبارزه با طاغوت]] و [[فرهنگ]] ظلمپذیری و شکستن ابهت ظالمین استفاده میکرد. | ||
==ظلمستیزی در [[سیره]] نوح{{ع}}== | == ظلمستیزی در [[سیره]] نوح {{ع}} == | ||
[[قرآن مجید]] از اولین [[پیامبری]] که به عنوان [[منجی]] و [[هدایت کننده]] نام میبرد، [[نوح]] است. او اولین کسی است که [[مردم]] را از [[بت پرستی]] به سوی [[یکتاپرستی]] فرا میخواند و با گروه مستکبرین به [[مبارزه]] برمی خیزد. [[قرآن کریم]] از زبان [[نوح]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا}}<ref>«گفت: پروردگارا من شب و روز، قوم خود را (به خداپرستی) فرا خواندم» سوره نوح، آیه ۵.</ref> {{متن قرآن|فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا}}<ref>«و فراخوان من جز به گریز آنان نیفزود» سوره نوح، آیه ۶.</ref> [[نوح]](از زمانی که به [[پیامبری]] رسید تا زمانی که از [[دنیا]] رفت یکسره [[مردم]] را به خدای یگانه [[دعوت]] کرد و حتی یک لحظه هم از این کار [[دست]] برنداشت و در این [[راه]] مرارتها و سختیهای زیادی کشید تا جایی که حتی قومش وی را دیوانه میخواندند و فرزندانشان را بر گردن میگرفتند و برای تماشا نزد [[نوح]](می بردند و به آنها میگفتند: بنگرید او را، این مرد دیوانه است و به [[فرزندان]] خود امر میکردند که از او [[پیروی]] نکنند و به [[اذیت]] و [[آزار]] وی بپردازند<ref>موسوی، خلاصه الاخبار([[تاریخ]] [[انبیاء]])، ۴۹</ref>اما [[نوح]] در این [[راه]] [[صبور]] بود، از [[خداوند]] [[یاری]] خواست و از او استعانت طلبید.{{متن قرآن|فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ}}<ref>«آنگاه پروردگارش را بخواند که: من مغلوب شدهام پس داد (مرا) بستان!» سوره قمر، آیه ۱۰.</ref> و [[هدف]] از [[دعوت]] و رسالتش را چنین عنوان کرد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.</ref>{{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.</ref> {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست میشمارم، و (آمدهام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانهای از پروردگارتان برای شما آوردهام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.</ref> {{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.</ref> {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست میشمارم، و (آمدهام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانهای از پروردگارتان برای شما آوردهام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.</ref>. | |||
اما اشراف و سران [[قوم نوح]] [[پیامبری]] آن [[حضرت]] را [[انکار]] کرده و دچار [[خودبرتربینی]] و [[استکبار]] شده و گفتند: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>نمیبینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را [[پیروی]] کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را [[دروغگو]] میدانیم. [[نوح]](به [[نصیحت]] قومش پرداخت و برایشان [[استدلال]] کرد که: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۶۱.</ref> {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیرخواهی میکنم و از (سوی) خداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۶۲.</ref> {{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه ۶۳.</ref>. باید توجه داشت با [[ظالم]] باید با [[منطق]] خودش [[رفتار]] کرد، زیرا [[فروتنی]] در مقابل [[ظالم]] تنها [[خواری]] و [[ذلت]] به ارمغان خواهد آورد. از این رو، [[نوح]](پس از آنکه قومش را [[انذار]] و [[تبشیر]] کرد ولی [[قوم]] لجوج او نپذیرفتند و به او گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایهتر، از تو پیروی میکنند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۱.</ref> {{متن قرآن|قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان میکردند چه آگاهی است؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۲.</ref> إِ{{متن قرآن|نْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}<ref>«اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست» سوره شعراء، آیه ۱۱۳.</ref> {{متن قرآن|وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و من مؤمنان را از خود نمیرانم» سوره شعراء، آیه ۱۱۴.</ref>. | |||
آن حضرت در مقابل [[قوم]] [[سرکش]] و [[متکبر]] خویش با لحنی تحقیرآمیز با آنان برخورد میکند و اینچنین میفرماید که همگی شما با خدایانتان [[متحد]] شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر میتوانید [[جان]] مرا بگیرید و خود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به [[پشتیبان]] [[قادر]] و توانایم تکیه کرده ام و از شما هراسی ندارم.... {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>؛ از این رو، با این گونه پاسخها و برخوردها، [[ابهت]] و [[شوکت]] [[ظالمان]] و [[مستکبران]] را میشکند و باعث [[تحقیر]] آنها میشود. از دیگر روشهای مبارزاتی [[نوح]](در [[رفع ظلم]] از [[جامعه]]، [[مبارزه]] با اشراف گری و [[یاری]] [[مستضعفان]] است، چرا که [[بینش]] و [[تفکر]] [[مستکبران]] در باره مؤمنانی که از اقشار [[مستضعف]] جامعهاند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوحاند. {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.</ref>. و [[گمان]] میکنند که [[خداوند]] به محرومان و [[مستضعفان]]، [[خیر]] و سعادت نداده است. از این رو، باید [[تحقیر]] شوند و [[انتظار]] چنین برخوردی را از [[پیامبران]] نیز دارند. در صورتی که [[پیامبران]] هیچگاه محرومان را از خود نمیرانند، بلکه به آنها توجه میکنند. {{متن قرآن|وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمیگویم که خداوند هیچگاه به آنان خیری نمیرساند، خداوند از درون آنان آگاهتر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه ۳۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] ذیل این [[آیه]] میفرماید: این بخش از [[کلام]] [[حضرت نوح]] (اشاره به [[اعتقاد]] “ملأ” دارد، همان [[اعتقادی]] که اساس اشرافیگری را تشکیل میدهد. از نظر آنان [[جامعه انسانی]] به دو گروه اقویا و ضعفاء تقسیم میشود. اقویا، [[صاحبان قدرت]] و [[ثروت]] و دارای [[شخصیت]] [[انسانی]] و [[شایسته]] سروریاند، همه باید برای آنها کار کنند و برای آنان [[آفریده]] شدهاند. “ضعفا” انسانهای منحط یا حیوانات [[انسان]] نما هستند و [[فلسفه]] وجودیشان [[خدمت]] به اشراف است. آنان از دایره [[شرافت]] [[انسانی]] به دور و از [[رحمت]] و [[عنایت الهی]] بی نصیبند. از این رو [[حضرت نوح]](این [[اعتقاد]] آنها را رد میکند و [[اشتباهات]] آنان را توضیح میدهد که اگر شما، آنان را [[تحقیر]] میکنید، به [[دلیل]] [[ضعف]] مادی آنان است در حالی که ملاک دستیابی به کمال و احراز [[سعادت]] و [[کرامت]] و پاداشهای [[الهی]]، “نفس” [[انسان]] است و صفحه [[جان]] را باید به [[فضائل]] آراست و من و سما راهی به [[باطن]] و زوایای [[قلب]] آنان نداریم و تنها [[خداوند]] از [[اسرار]] آنان [[آگاه]] است، پس [[حق]] نداریم [[ضعیفان]] را به حرمان از [[سعادت]] [[محروم]] کنیم و چنین قضاوتی ظالمانه است<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۰۹</ref> از این رهگذر، [[نوح]](با یک [[سیر]] مبارزاتی که متکی بر [[انذار]] و [[تهدید]] و [[تشویق]] بود [[مردم]] را از کجیها [[بیم]] میداد و در مقابل هر گونه [[استکبار]] و خودکامگی و اشراف گری که زمینه ای برای [[ظلم]] است، [[ایستادگی]] کرد و حتی در این [[راه]] با نزدیکترین افراد [[خانواده]] خودش نیز [[تعارف]] نکرد. | |||
== | زمانی که [[طوفان]] شروع میشود و [[فرزند]] خویش را در صف [[گمراهان]] و ظالمین میبیند تنها برای [[اتمام حجت]] وی را به سوی [[حق]] میخواند، [[قرآن]] در آیاتی از [[سوره مؤمنون]] چنین حکایت میکند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانوادهات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از ر» سوره مؤمنون، آیه ۲۷.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[نوح]](می فرماید که [[ستمگر]] هر کس که باشد، [[حق]] [[شفاعت]] نداری و [[ستمگران]] باید [[مجازات]] شوند. از این نکته فهمیده میشود که [[شفاعت]] به ظالمین نمیرسد و [[ظلم]] در هر مکان و هر موقعیت که باشد [[ناپسند]] است و [[ظالم]] هر کس که با شد منفور و مورد [[طعن]] است. | ||
== ظلمستیزی در [[سیره]] [[ابراهیم]] {{ع}} == | |||
از مهمترین شیو ههای مبارزاتی [[ابراهیم]]، در مقابل [[ظلم]] و [[استکبار]] که در [[قرآن]] به آن اشاره شده است، عبارتاند از: | |||
'''الف) [[منطق]] و [[استدلال]]''': یکی از شیوههای [[مبارزه با ظلم]] و [[زشتیها]]، داشتن [[استدلال]] و [[منطق]] [[قوی]] است که آن [[استدلال]] بتواند [[زشتی]] [[ظلم]] را بیان کند و جایگزین [[استدلال]] غلط گردد. چنان که میبینیم [[ابراهیم]](در مقابل نمرودیان و [[قوم]] [[گمراه]] برای [[آگاهی]] از [[اندیشه]] باطلشان چنین [[استدلال]] میکند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> و همچنین هنگامی ماه را در [[آسمان]] دید، چنین [[استدلال]] کرد: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>. اگر پروردگارم مرا [[هدایت]] نکرده بود قطعاً از گروه [[گمراهان]] بودم”.و نیز زمانی که [[خورشید]] پرستان را میبیند، میگوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref> اما وقتی آنها را دگرگون و از بین رفتنی میبیند از این [[خدایان]] [[بیزاری]] میجوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref>. در [[تفاسیر]] آمده است مراد از این گفتار، [[ارشاد]] [[مردم]] به وسیله [[تنبیه]] بوده است و این که [[ابراهیم]](هنگامی که [[ستارگان]] و ماه و [[خورشید]] را میبیند و با [[ستاره پرستان]] و ماه پرستان و [[آفتاب]] پرستان همراه میشود از باب [[همراهی]] و مماشات با آنان نبوده است بلکه از تکنیک استفاده از [[منطق]] خوشان علیه خودشان میباشد و این [[بهترین]] روش است که یک [[اندیشه]] را با استفاده از مبانی آن [[اندیشه]] نقد کرد و از بین برد. | |||
'''ب) [[ایستادگی]] در مقابل [[ظلم]]''': [[خداوند]] در [[سوره زخرف]] [[آیات]] ۲۶ تا ۲۸ میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه ۲۶.</ref> {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ}}<ref>«مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه ۲۷.</ref> {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> [[ابراهیم]] {{ع}} یک تنه در مقابل همه [[ظلم]] و [[استکبار]] ایستاد حتی از خاندانش نیز [[بیزاری]] جست و از [[شکنجه]] هیچ کس نهراسید و [[خداوند]] این خصیصه را در [[نسل ابراهیم]] قرار داد تا [[مشرکان]] و [[ظالمان]] به [[حق]] بازگردند. [[قرآن کریم]] درباره [[ابراهیم]] خلیل(می فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref> پس آن کس که [[کفر]] ورزیده بود مبهوت ماند. و [[خداوند]] [[قوم]] [[ستمکار]] را [[هدایت]] نمیکند. [[مبارزه]] [[ابراهیم]](یک [[مبارزه]] همه جانبه در [[راه]] [[هدایت مردم]] و [[مبارزه با ظلم]] است، [[حضرت ابراهیم]](،نه تنها با بتهای بی [[جان]]، بلکه با بتهای جاندار که خود را [[سلاطین]] و [[خدایان]] [[مردم]] و [[رهبران]] [[جامعه]] میدانستند، نیز [[مبارزه]] میکرد. وی نه تنها در بعد عقیدی و [[مبارزه]] با [[بت پرستی]]، بلکه در حیطه مسائل [[اجتماعی]] نیز با [[بدعتها]] و [[خرافه]] پرستیها به [[مبارزه]] برمی خیزد و از [[جان]] مایه میگذارد. | |||
'''ج) [[مبارزه با بدعتها]]''': از آنجا که یکی از روشهای [[فرهنگ]] [[ظلم]]، [[بدعت]] در [[جامعه]] و [[سوء]] استفاده از آن [[بدعت]] هاست. از این رو، باید ابتدا شناسایی و سپس با آن [[مبارزه]] شود؛ زیرا یکی از [[دلایل]] قبول [[ظلم]] و بی تفاوتی افراد نسبت به آن عدم [[شناخت]] اسباب و مصادیق [[ظلم]] است. از این رو، در داستان [[حضرت ابراهیم]](،روزی که همه [[مردم]] از [[شهر]] بیرون میرفتند، [[ابراهیم]](نیز با آنها همراه شد، امّا در میانه [[راه]] با عنوان کردن عذری به [[شهر]] بازگشت و با [[فرصت]] مناسب بهدست آمده، [[هدف]] خویش را عملی ساخت. چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.</ref> در این جا نیز [[حضرت]] ابراهیمبا درایتی ویژه، [[مردم]] را به واقعیت امر واقف کرد و آنان را از کار [[نادرستی]] که انجام میدادند [[آگاه]] کرد، شاید اگر [[حضرت ابراهیم]] [[بت]] بزرگ را هم میشکست”إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ”، با جریحهدار کردن کامل [[احساسات]] آنان، نه تنها به مقصود خود [[دست]] نمییافت، بلکه نتیجه معکوس میگرفت و زمینه [[تفکّر]] بکلّی از میان میرفت. [[آیات]] بیان میدارد که [[حضرت ابراهیم]](با شناسایی [[بدعت]] – همان [[ظلم]] و [[شرک]]- برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، [[دست]] به چنین اقدامی زد؛ چرا که [[عقیده]] [[انحرافی]]، [[انسان]] را دچار [[قضاوت]] [[انحرافی]] میکند. تا جایی که به ابراهیم(گفتند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref>؛ گاهی [[انسان]] چنان [[سقوط]] میکند که بالاترین [[ظلم]] ([[شرک]]) را [[حقّ]]، و روشنترین حقایق ([[توحید]]) را [[ظلم]] میپندارد<ref>قرائتی، [[تفسیر]] [[نور]]، ۷/۴۶۹</ref> از این رو، یکی از راهکارهای [[مبارزه با ظلم]] و [[ظلم]] پذیری شناسایی و ابطال [[بدعتها]] در [[جامعه]] است که باید به آن توجه کرد. | |||
'''د) برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[ابراهیم]](و پیروانش به عنوان الگویی در [[راه]] [[مبارزه]] با ظالمین و مستکبرین نام میبرد و میفرماید:.{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref> [[مبارزه]] با ظالمین و [[طاغوتیان]] و [[بت]] شکنی، از جمله [[وظایف]] اصلی [[پیامبران الهی]] بوده است. چنان که در [[آیه]] ۵۸ [[سوره ابراهیم]] که در بالا گذشت، فرمود: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. از این رو، اگر [[استدلال]] و [[موعظه]] فایدهای نبخشد، نوبت به برخورد انقلابی میرسد. نکته دیگری که از عبارت {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. فهمیده میشود، این است که برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، تلف کردن برخی اشیا و [[اموال]] لازم است. این که عده ای بدعتی در [[جامعه]] به وجود آورده باشند و برای آنها مهم و محترم باشد [[دلیل]] نمیشود که به بهانه [[احترام]] به [[ارزشها]] با آن [[مبارزه]] نشود، هر چند که جمعیت کثیری آن را قبول داشته باشند. چنان که در داستان [[حضرت ابراهیم]](می بینیم [[بتها]] برای نمرودیان خیلی [[ارزش]] داشت، اما باید توجه داشت که [[بت]] از [[احترام]] و [[مالکیّت]] ساقط است و شکستن آن جایز است. بتهای بزرگ، در دید [[بتپرستان]] بزرگ است نه در نزد [[موحّدان]]. چنان که میفرماید: “کَبیراً لَهُمْ”؛ زیرا [[مبارزه]] با ظالمین و [[آگاهی]] دادن به [[مردم]] و [[شکستن بتها]] مقدّمه [[رهایی]] [[فکر]] از [[جمود]] و فراهم آمدن زمینه سؤال و جواب است: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>که [[حضرت ابراهیم]] به خوبی آن را در [[جامعه]] پیاده کرد<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۸</ref>. | |||
== ظلمستیزی در [[سیره]] [[موسی]] {{ع}} == | |||
از دیگر [[انبیاء الهی]] که نقش پر رنگی در [[تاریخ]] [[مبارزه با ظلم]] و [[استکبار]] دارد و در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] در این باره سخن رفته است، [[موسی]](است. در این جا تنها به نمونههایی از شیوههای مبارزاتی این [[پیامبر بزرگ الهی]] اشاره میکنیم. | |||
'''الف) [[مبارزه با طاغوت]] و [[فرهنگ]] ظلمپذیری''': [[قیام]] بر ضد ظالمین و مستکبرین [[جهان]] در تمام [[ادیان آسمانی]] طریقه [[انبیا]] [[الهی]] بوده است به طوری که ابتدا به شناسایی [[فرهنگ]] آنان و سپس به [[مبارزه]] با آن برمی خاستند. [[موسی]](با شناسایی [[طاغوت]] زمان(فرعون) با [[ظلم]] و [[بیداد]] آنها که عبارت بود از [[استعمار]] و به [[بردگی]] گرفتن و [[سلطه]] بر [[مردم]]، به [[مبارزه]] برخاست. چنان که در [[آیه]] ۴۹ [[سوره بقره]] به آن اشاره دارد: {{متن قرآن|وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.</ref> [[فرعونیان]] [[پسران]] را به [[قتل]] میرسانیدند و [[دختران]] را به [[خدمت]] میگرفتند و بر [[قوم بنی اسرائیل]] [[ستم]] میکردند از این رو، [[موسی]](با شناسایی این [[فرهنگ]] غلط به [[مبارزه]] با آن پرداخت. [[قرآن کریم]] در این باره میفرماید:{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ}}<ref>«و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم» سوره هود، آیه ۹۶.</ref> {{متن قرآن|إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ}}<ref>«نزد فرعون و سرکردگان وی؛ آنگاه، آن (سرکرده)ها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر کاردانی نبود» سوره هود، آیه ۹۷.</ref>. | |||
'''ب) شکستن [[ابهت]] ظالمین''': [[ظالمان]] همانهایی هستند که از حد و مرز خود گذشته، به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده و در برابر [[حق]] [[خضوع]] ندارند و در مقابل به [[استهزاء]] و [[تهدید]] دیگران پرداخته و با [[ظلم]] و [[زور]] و [[تعدی]] و [[دست]] درازی<ref>یونس/۲۳</ref> و [[بی عدالتی]] و بی انصافی و [[اذیت]] و [[آزار]] رسانیدن، [[ظلم]] پیشه و [[ستمکار]] گشتند و نه تنها بر دیگران بلکه بر اثر [[جهل]] و نشناختن [[جایگاه]] خویش، [[حق]] خداوندی را نیز بجا نیاوردند<ref>بقره/۲۲۹</ref>و بر اثر [[غوطه]] ور شدن در منجلاب [[گناه]] و [[شهوت]] و [[خودپرستی]] <ref>قصص/۴</ref>، [[نافرمانی]] و [[عصیان]] <ref>نور/۵۵؛ بقره/۵۹</ref> را به اوج رسانده به خودشان هم [[ظلم]] کردند.<ref>عنکبوت/۴۰؛ اعراف/۱۶۰؛ بقره/۵۷ و...</ref> همه این مسائل برمی گردد به خود برتربینیهای توهمی که [[ظالمان]] [[مستکبر]] برای خود ساختهاند و [[گمان]] میکنند از دیگران برترند؛ مانند [[ابلیس]] اولین [[مستکبر]] عالم که [[دلیل]] [[برتری]] خود را از [[آدم]] در جنس خود میدانست. از این رو یکی از اصول [[مبارزه با ظلم]] و [[ظالم]]، شکستن [[ابهت]] ظاهری [[ظالم]] و برخورد با توهمات آنان به وسیله [[تحقیر]] آنهاست<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۶۱</ref>؛ چنانکه در برخورد ساحران [[فرعون]] پس از [[ایمان آوردن]] به [[موسی]](میبینیم. آنان با آنکه ازسوی [[فرعون]] [[تهدید]] به [[قطع]] [[دست]] و پایشان شدند، با بی اعتنایی به این گفته، با برخوردی تحقیرآمیز پاسخ دادند: {{متن قرآن|قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا}}<ref>«گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.</ref>.<ref> [[روحالله محمدی|محمدی، روحالله]]، [[کوثر (نشریه)|فصلنامه کوثر]]، [[بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم (مقاله)| بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم (مقاله)]]، ص۳۶-۴۵.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[ظلم]] | * [[ظلم]] | ||
* [[اعتراض]] | * [[اعتراض]] | ||
خط ۴۵: | خط ۵۳: | ||
* [[عدالتخواهی]] | * [[عدالتخواهی]] | ||
* [[عزتطلبی]] | * [[عزتطلبی]] | ||
{{پایان | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
==منابع== | == منابع == | ||
# [[پرونده:1102332432.jpg|22px]] [[روحالله محمدی|محمدی، روحالله]]، [[ بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم (مقاله)| '''بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم''']] | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1102332432.jpg|22px]] [[روحالله محمدی|محمدی، روحالله]]، [[بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم (مقاله)| '''بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:ظلم]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۰
پیامبران همواره در موضوع ظلمستیزی پیشگام بودهاند. قرآن مجید از اولین پیامبری که به عنوان منجی نام میبرد، حضرت نوح (ع) است. او اولین کسی است که با گروه مستکبرین به مبارزه برمیخیزد. همچنین حضرت ابراهیم (ع) در این راه گام نهاده بود و مهمترین شیوههای مبارزاتی ایشان در مقابل ظلم و استکبار عبارتاند از: منطق و استدلال؛ ایستادگی در مقابل ظلم؛ مبارزه با بدعتها و برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات. از دیگر انبیاء الهی که نقش پر رنگی در تاریخ مبارزه با ظلم و استکبار دارد حضرت موسی (ع) است که از شیوه مبارزه با طاغوت و فرهنگ ظلمپذیری و شکستن ابهت ظالمین استفاده میکرد.
ظلمستیزی در سیره نوح (ع)
قرآن مجید از اولین پیامبری که به عنوان منجی و هدایت کننده نام میبرد، نوح است. او اولین کسی است که مردم را از بت پرستی به سوی یکتاپرستی فرا میخواند و با گروه مستکبرین به مبارزه برمی خیزد. قرآن کریم از زبان نوح میفرماید: ﴿إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا﴾[۱] ﴿فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا﴾[۲] نوح(از زمانی که به پیامبری رسید تا زمانی که از دنیا رفت یکسره مردم را به خدای یگانه دعوت کرد و حتی یک لحظه هم از این کار دست برنداشت و در این راه مرارتها و سختیهای زیادی کشید تا جایی که حتی قومش وی را دیوانه میخواندند و فرزندانشان را بر گردن میگرفتند و برای تماشا نزد نوح(می بردند و به آنها میگفتند: بنگرید او را، این مرد دیوانه است و به فرزندان خود امر میکردند که از او پیروی نکنند و به اذیت و آزار وی بپردازند[۳]اما نوح در این راه صبور بود، از خداوند یاری خواست و از او استعانت طلبید.﴿فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾[۴] و هدف از دعوت و رسالتش را چنین عنوان کرد: ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۵]﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ﴾[۶] ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۷] ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۸] ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۹].
اما اشراف و سران قوم نوح پیامبری آن حضرت را انکار کرده و دچار خودبرتربینی و استکبار شده و گفتند: ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ﴾[۱۰]نمیبینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را پیروی کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را دروغگو میدانیم. نوح(به نصیحت قومش پرداخت و برایشان استدلال کرد که: ﴿قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۱] ﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۲] ﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱۳]. باید توجه داشت با ظالم باید با منطق خودش رفتار کرد، زیرا فروتنی در مقابل ظالم تنها خواری و ذلت به ارمغان خواهد آورد. از این رو، نوح(پس از آنکه قومش را انذار و تبشیر کرد ولی قوم لجوج او نپذیرفتند و به او گفتند: ﴿قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ﴾[۱۴] ﴿قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۵] إِ﴿نْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ﴾[۱۶] ﴿وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۷].
آن حضرت در مقابل قوم سرکش و متکبر خویش با لحنی تحقیرآمیز با آنان برخورد میکند و اینچنین میفرماید که همگی شما با خدایانتان متحد شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر میتوانید جان مرا بگیرید و خود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به پشتیبان قادر و توانایم تکیه کرده ام و از شما هراسی ندارم.... ﴿يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ﴾[۱۸]؛ از این رو، با این گونه پاسخها و برخوردها، ابهت و شوکت ظالمان و مستکبران را میشکند و باعث تحقیر آنها میشود. از دیگر روشهای مبارزاتی نوح(در رفع ظلم از جامعه، مبارزه با اشراف گری و یاری مستضعفان است، چرا که بینش و تفکر مستکبران در باره مؤمنانی که از اقشار مستضعف جامعهاند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوحاند. ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ﴾[۱۹]. و گمان میکنند که خداوند به محرومان و مستضعفان، خیر و سعادت نداده است. از این رو، باید تحقیر شوند و انتظار چنین برخوردی را از پیامبران نیز دارند. در صورتی که پیامبران هیچگاه محرومان را از خود نمیرانند، بلکه به آنها توجه میکنند. ﴿وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۰] علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه میفرماید: این بخش از کلام حضرت نوح (اشاره به اعتقاد “ملأ” دارد، همان اعتقادی که اساس اشرافیگری را تشکیل میدهد. از نظر آنان جامعه انسانی به دو گروه اقویا و ضعفاء تقسیم میشود. اقویا، صاحبان قدرت و ثروت و دارای شخصیت انسانی و شایسته سروریاند، همه باید برای آنها کار کنند و برای آنان آفریده شدهاند. “ضعفا” انسانهای منحط یا حیوانات انسان نما هستند و فلسفه وجودیشان خدمت به اشراف است. آنان از دایره شرافت انسانی به دور و از رحمت و عنایت الهی بی نصیبند. از این رو حضرت نوح(این اعتقاد آنها را رد میکند و اشتباهات آنان را توضیح میدهد که اگر شما، آنان را تحقیر میکنید، به دلیل ضعف مادی آنان است در حالی که ملاک دستیابی به کمال و احراز سعادت و کرامت و پاداشهای الهی، “نفس” انسان است و صفحه جان را باید به فضائل آراست و من و سما راهی به باطن و زوایای قلب آنان نداریم و تنها خداوند از اسرار آنان آگاه است، پس حق نداریم ضعیفان را به حرمان از سعادت محروم کنیم و چنین قضاوتی ظالمانه است[۲۱] از این رهگذر، نوح(با یک سیر مبارزاتی که متکی بر انذار و تهدید و تشویق بود مردم را از کجیها بیم میداد و در مقابل هر گونه استکبار و خودکامگی و اشراف گری که زمینه ای برای ظلم است، ایستادگی کرد و حتی در این راه با نزدیکترین افراد خانواده خودش نیز تعارف نکرد.
زمانی که طوفان شروع میشود و فرزند خویش را در صف گمراهان و ظالمین میبیند تنها برای اتمام حجت وی را به سوی حق میخواند، قرآن در آیاتی از سوره مؤمنون چنین حکایت میکند: ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ﴾[۲۲]. خداوند در این آیه به نوح(می فرماید که ستمگر هر کس که باشد، حق شفاعت نداری و ستمگران باید مجازات شوند. از این نکته فهمیده میشود که شفاعت به ظالمین نمیرسد و ظلم در هر مکان و هر موقعیت که باشد ناپسند است و ظالم هر کس که با شد منفور و مورد طعن است.
ظلمستیزی در سیره ابراهیم (ع)
از مهمترین شیو ههای مبارزاتی ابراهیم، در مقابل ظلم و استکبار که در قرآن به آن اشاره شده است، عبارتاند از:
الف) منطق و استدلال: یکی از شیوههای مبارزه با ظلم و زشتیها، داشتن استدلال و منطق قوی است که آن استدلال بتواند زشتی ظلم را بیان کند و جایگزین استدلال غلط گردد. چنان که میبینیم ابراهیم(در مقابل نمرودیان و قوم گمراه برای آگاهی از اندیشه باطلشان چنین استدلال میکند: ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾[۲۳] و همچنین هنگامی ماه را در آسمان دید، چنین استدلال کرد: ﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ﴾[۲۴]. اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم”.و نیز زمانی که خورشید پرستان را میبیند، میگوید: ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ﴾[۲۵] اما وقتی آنها را دگرگون و از بین رفتنی میبیند از این خدایان بیزاری میجوید: ﴿فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾[۲۶]. در تفاسیر آمده است مراد از این گفتار، ارشاد مردم به وسیله تنبیه بوده است و این که ابراهیم(هنگامی که ستارگان و ماه و خورشید را میبیند و با ستاره پرستان و ماه پرستان و آفتاب پرستان همراه میشود از باب همراهی و مماشات با آنان نبوده است بلکه از تکنیک استفاده از منطق خوشان علیه خودشان میباشد و این بهترین روش است که یک اندیشه را با استفاده از مبانی آن اندیشه نقد کرد و از بین برد.
ب) ایستادگی در مقابل ظلم: خداوند در سوره زخرف آیات ۲۶ تا ۲۸ میفرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ﴾[۲۷] ﴿إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ﴾[۲۸] ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۲۹] ابراهیم (ع) یک تنه در مقابل همه ظلم و استکبار ایستاد حتی از خاندانش نیز بیزاری جست و از شکنجه هیچ کس نهراسید و خداوند این خصیصه را در نسل ابراهیم قرار داد تا مشرکان و ظالمان به حق بازگردند. قرآن کریم درباره ابراهیم خلیل(می فرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۳۰] پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند. مبارزه ابراهیم(یک مبارزه همه جانبه در راه هدایت مردم و مبارزه با ظلم است، حضرت ابراهیم(،نه تنها با بتهای بی جان، بلکه با بتهای جاندار که خود را سلاطین و خدایان مردم و رهبران جامعه میدانستند، نیز مبارزه میکرد. وی نه تنها در بعد عقیدی و مبارزه با بت پرستی، بلکه در حیطه مسائل اجتماعی نیز با بدعتها و خرافه پرستیها به مبارزه برمی خیزد و از جان مایه میگذارد.
ج) مبارزه با بدعتها: از آنجا که یکی از روشهای فرهنگ ظلم، بدعت در جامعه و سوء استفاده از آن بدعت هاست. از این رو، باید ابتدا شناسایی و سپس با آن مبارزه شود؛ زیرا یکی از دلایل قبول ظلم و بی تفاوتی افراد نسبت به آن عدم شناخت اسباب و مصادیق ظلم است. از این رو، در داستان حضرت ابراهیم(،روزی که همه مردم از شهر بیرون میرفتند، ابراهیم(نیز با آنها همراه شد، امّا در میانه راه با عنوان کردن عذری به شهر بازگشت و با فرصت مناسب بهدست آمده، هدف خویش را عملی ساخت. چنانکه قرآن میفرماید: ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ﴾[۳۱] ﴿قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۳۲] ﴿قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ﴾[۳۳] در این جا نیز حضرت ابراهیمبا درایتی ویژه، مردم را به واقعیت امر واقف کرد و آنان را از کار نادرستی که انجام میدادند آگاه کرد، شاید اگر حضرت ابراهیم بت بزرگ را هم میشکست”إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ”، با جریحهدار کردن کامل احساسات آنان، نه تنها به مقصود خود دست نمییافت، بلکه نتیجه معکوس میگرفت و زمینه تفکّر بکلّی از میان میرفت. آیات بیان میدارد که حضرت ابراهیم(با شناسایی بدعت – همان ظلم و شرک- برای بیدار کردن افکار عمومی و محو شرک، دست به چنین اقدامی زد؛ چرا که عقیده انحرافی، انسان را دچار قضاوت انحرافی میکند. تا جایی که به ابراهیم(گفتند: ﴿إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۳۴]؛ گاهی انسان چنان سقوط میکند که بالاترین ظلم (شرک) را حقّ، و روشنترین حقایق (توحید) را ظلم میپندارد[۳۵] از این رو، یکی از راهکارهای مبارزه با ظلم و ظلم پذیری شناسایی و ابطال بدعتها در جامعه است که باید به آن توجه کرد.
د) برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات: خداوند در قرآن کریم از ابراهیم(و پیروانش به عنوان الگویی در راه مبارزه با ظالمین و مستکبرین نام میبرد و میفرماید:.﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ﴾[۳۶] مبارزه با ظالمین و طاغوتیان و بت شکنی، از جمله وظایف اصلی پیامبران الهی بوده است. چنان که در آیه ۵۸ سوره ابراهیم که در بالا گذشت، فرمود: ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا﴾[۳۷]. از این رو، اگر استدلال و موعظه فایدهای نبخشد، نوبت به برخورد انقلابی میرسد. نکته دیگری که از عبارت ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا﴾[۳۸]. فهمیده میشود، این است که برای بیدار کردن افکار عمومی و محو شرک، تلف کردن برخی اشیا و اموال لازم است. این که عده ای بدعتی در جامعه به وجود آورده باشند و برای آنها مهم و محترم باشد دلیل نمیشود که به بهانه احترام به ارزشها با آن مبارزه نشود، هر چند که جمعیت کثیری آن را قبول داشته باشند. چنان که در داستان حضرت ابراهیم(می بینیم بتها برای نمرودیان خیلی ارزش داشت، اما باید توجه داشت که بت از احترام و مالکیّت ساقط است و شکستن آن جایز است. بتهای بزرگ، در دید بتپرستان بزرگ است نه در نزد موحّدان. چنان که میفرماید: “کَبیراً لَهُمْ”؛ زیرا مبارزه با ظالمین و آگاهی دادن به مردم و شکستن بتها مقدّمه رهایی فکر از جمود و فراهم آمدن زمینه سؤال و جواب است: ﴿لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ﴾[۳۹]که حضرت ابراهیم به خوبی آن را در جامعه پیاده کرد[۴۰].
ظلمستیزی در سیره موسی (ع)
از دیگر انبیاء الهی که نقش پر رنگی در تاریخ مبارزه با ظلم و استکبار دارد و در آیات بسیاری از قرآن در این باره سخن رفته است، موسی(است. در این جا تنها به نمونههایی از شیوههای مبارزاتی این پیامبر بزرگ الهی اشاره میکنیم.
الف) مبارزه با طاغوت و فرهنگ ظلمپذیری: قیام بر ضد ظالمین و مستکبرین جهان در تمام ادیان آسمانی طریقه انبیا الهی بوده است به طوری که ابتدا به شناسایی فرهنگ آنان و سپس به مبارزه با آن برمی خاستند. موسی(با شناسایی طاغوت زمان(فرعون) با ظلم و بیداد آنها که عبارت بود از استعمار و به بردگی گرفتن و سلطه بر مردم، به مبارزه برخاست. چنان که در آیه ۴۹ سوره بقره به آن اشاره دارد: ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۴۱] فرعونیان پسران را به قتل میرسانیدند و دختران را به خدمت میگرفتند و بر قوم بنی اسرائیل ستم میکردند از این رو، موسی(با شناسایی این فرهنگ غلط به مبارزه با آن پرداخت. قرآن کریم در این باره میفرماید:﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾[۴۲] ﴿إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ﴾[۴۳].
ب) شکستن ابهت ظالمین: ظالمان همانهایی هستند که از حد و مرز خود گذشته، به خدا کفر ورزیده و در برابر حق خضوع ندارند و در مقابل به استهزاء و تهدید دیگران پرداخته و با ظلم و زور و تعدی و دست درازی[۴۴] و بی عدالتی و بی انصافی و اذیت و آزار رسانیدن، ظلم پیشه و ستمکار گشتند و نه تنها بر دیگران بلکه بر اثر جهل و نشناختن جایگاه خویش، حق خداوندی را نیز بجا نیاوردند[۴۵]و بر اثر غوطه ور شدن در منجلاب گناه و شهوت و خودپرستی [۴۶]، نافرمانی و عصیان [۴۷] را به اوج رسانده به خودشان هم ظلم کردند.[۴۸] همه این مسائل برمی گردد به خود برتربینیهای توهمی که ظالمان مستکبر برای خود ساختهاند و گمان میکنند از دیگران برترند؛ مانند ابلیس اولین مستکبر عالم که دلیل برتری خود را از آدم در جنس خود میدانست. از این رو یکی از اصول مبارزه با ظلم و ظالم، شکستن ابهت ظاهری ظالم و برخورد با توهمات آنان به وسیله تحقیر آنهاست[۴۹]؛ چنانکه در برخورد ساحران فرعون پس از ایمان آوردن به موسی(میبینیم. آنان با آنکه ازسوی فرعون تهدید به قطع دست و پایشان شدند، با بی اعتنایی به این گفته، با برخوردی تحقیرآمیز پاسخ دادند: ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾[۵۰].[۵۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «گفت: پروردگارا من شب و روز، قوم خود را (به خداپرستی) فرا خواندم» سوره نوح، آیه ۵.
- ↑ «و فراخوان من جز به گریز آنان نیفزود» سوره نوح، آیه ۶.
- ↑ موسوی، خلاصه الاخبار(تاریخ انبیاء)، ۴۹
- ↑ «آنگاه پروردگارش را بخواند که: من مغلوب شدهام پس داد (مرا) بستان!» سوره قمر، آیه ۱۰.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و تورات پیش از خود را راست میشمارم، و (آمدهام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانهای از پروردگارتان برای شما آوردهام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.
- ↑ «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و تورات پیش از خود را راست میشمارم، و (آمدهام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانهای از پروردگارتان برای شما آوردهام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه ۵۰.
- ↑ «پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.
- ↑ «گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۶۱.
- ↑ «پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیرخواهی میکنم و از (سوی) خداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۶۲.
- ↑ «آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه ۶۳.
- ↑ «گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایهتر، از تو پیروی میکنند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۱.
- ↑ «(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان میکردند چه آگاهی است؟» سوره شعراء، آیه ۱۱۲.
- ↑ «اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست» سوره شعراء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و من مؤمنان را از خود نمیرانم» سوره شعراء، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.
- ↑ «پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمیدانیم و جز این نمیبینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کردهاند و در شما برتری نسبت به خویش نمیبینیم بلکه شما را دروغگو میپنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.
- ↑ «و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمیگویم که خداوند هیچگاه به آنان خیری نمیرساند، خداوند از درون آنان آگاهتر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه ۳۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۰۹
- ↑ «آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانوادهات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از ر» سوره مؤمنون، آیه ۲۷.
- ↑ «و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
- ↑ «آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.
- ↑ «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
- ↑ «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه ۲۶.
- ↑ «مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه ۲۷.
- ↑ «و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.
- ↑ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
- ↑ «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.
- ↑ «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.
- ↑ «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۹
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
- ↑ «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
- ↑ «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۸
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.
- ↑ «و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم» سوره هود، آیه ۹۶.
- ↑ «نزد فرعون و سرکردگان وی؛ آنگاه، آن (سرکرده)ها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر کاردانی نبود» سوره هود، آیه ۹۷.
- ↑ یونس/۲۳
- ↑ بقره/۲۲۹
- ↑ قصص/۴
- ↑ نور/۵۵؛ بقره/۵۹
- ↑ عنکبوت/۴۰؛ اعراف/۱۶۰؛ بقره/۵۷ و...
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۶۱
- ↑ «گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
- ↑ محمدی، روحالله، فصلنامه کوثر، بررسی ظلمستیزی و عدالتگستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم (مقاله)، ص۳۶-۴۵.