معصیت در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۲: خط ۲۲:
در فرهنگ دینی، [[شرک]] به [[خدا]] بزرگ‌ترین گناه کبیره تلقی شده است. [[خداوند]] کریم می‌فرماید: هرکس به [[خدا]] [[شرک]] آرد، [[خدا]] [[بهشت]] را بر او [[حرام]] گرداند و جایگاهش [[آتش دوزخ]] باشد و ستم‌کاران را هیچ‌کس [[یاری]] نخواهد کرد<ref>{{متن قرآن| لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ }}؛ سوره مائده، آیه ۷۲.</ref>. در منظر [[امام علی]] {{ع}}، [[شرک]] به [[خدا]] ستمی است که هرگز بخشوده نمی‌شود<ref>نک: خطبه ۱۷۵.</ref>.
در فرهنگ دینی، [[شرک]] به [[خدا]] بزرگ‌ترین گناه کبیره تلقی شده است. [[خداوند]] کریم می‌فرماید: هرکس به [[خدا]] [[شرک]] آرد، [[خدا]] [[بهشت]] را بر او [[حرام]] گرداند و جایگاهش [[آتش دوزخ]] باشد و ستم‌کاران را هیچ‌کس [[یاری]] نخواهد کرد<ref>{{متن قرآن| لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ }}؛ سوره مائده، آیه ۷۲.</ref>. در منظر [[امام علی]] {{ع}}، [[شرک]] به [[خدا]] ستمی است که هرگز بخشوده نمی‌شود<ref>نک: خطبه ۱۷۵.</ref>.


از جمله گناهان کبیره نیز می‌توان به گناهانی چون [[قتل]]، از بین بردن [[حقوق]] والدین، رباخواری، [[سوگند]] [[دروغ]]، [[شهادت]] [[دروغ]]، [[خیانت]] در [[امانت]]، ترک [[واجبات]] [[دینی]] و [[قطع رحم]] نام برد. در [[فرهنگ دینی]] [[اصرار]] بر صغیره، خود، گناهی کبیره است. این موضوع در [[آیات]] و [[احادیث]] مورد توجه و تأکید بوده است. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: خود را از [[گناهان]] کوچک هم در [[امان]] نبینید، شاید همان، شما را به [[عذاب]] کشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰: {{متن حدیث|وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ}}.</ref>.
از جمله گناهان کبیره نیز می‌توان به گناهانی چون [[قتل]]، از بین بردن [[حقوق]] والدین، رباخواری، [[سوگند]] [[دروغ]]، [[شهادت]] [[دروغ]]، [[خیانت]] در [[امانت]]، ترک [[واجبات]] [[دینی]] و [[قطع رحم]] نام برد. در فرهنگ دینی [صرار بر صغیره، خود، گناهی کبیره است. این موضوع در [[آیات]] و [[احادیث]] مورد توجه و تأکید بوده است. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: خود را از [[گناهان]] کوچک هم در [[امان]] نبینید، شاید همان، شما را به [[عذاب]] کشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰: {{متن حدیث|وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ}}.</ref>.


افزون بر تقسیم گناه به کبیره و صغیره، تقسیم‌بندی دیگری نیز درباره گناه صورت گرفته است. [[امام علی]] {{ع}} گناه را از نظر حالات شخص [[گناه‌کار]] سه نوع برمی‌شمرد:
افزون بر تقسیم گناه به کبیره و صغیره، تقسیم‌بندی دیگری نیز درباره گناه صورت گرفته است. [[امام علی]] {{ع}} گناه را از نظر حالات شخص [[گناه‌کار]] سه نوع برمی‌شمرد:

نسخهٔ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۸

مقدمه

گناه و معصیت به‌معنای نقض اراده تشریعی، تخلف از فرمان خداوند است. گناه به‌طور کلی با اراده و رضایت خداوند و شریعت الهی در تضاد است و موجب تیرگی معنوی در ضمیر آدمی می‌شود. گناه امری منافی سعادت آدمی است و او از کمال و قرب به خداوند که هدف اصلی خلقت اوست، بازمی‌دارد و مستحق کیفر و عذاب خداوند می‌گرداند. کیفر گناه هم در زندگی این جهانی آدمی مؤثر است و هم در زندگی اخروی آشکار خواهد شد. امام علی (ع) می‌فرماید: اما گنه‌کاران را در بدترین خانه‌ها دراندازد و دستشان را به گردنشان زنجیر کند و پیشانی‌شان را به پایشان درپیچید و آنان را لباس‌های جهنمی و پاره‌های آتش درپوشاند و در عذابی شدید و آتشی سوزان دراندازد و در خانه‌ای زندانی کند که از آن آتش زبانه کشد و زوزه کند و شراره‌های آن افروخته شود و صداهای هول‌آور کند. اقامت‌کننده در چنین خانه‌ای دیگر از آن کوچ نکند و از بند آن نرهد و زنجیرها از دست و پایش نگسلد؛ خانه‌ای که نه خراب‌شدنی است و نه زندگی در آن تمام‌شدنی[۱].

میزان گناه یا ثواب بودن افعال آدمی از طریق کتاب خدا و سنت شناخته می‌شود. این امر به مقتضای علم و حکمت خداوند و از طریق وحی و دین برای بشر بیان شده و اوصیای الهی در طول زمان آن را بازگو و به آن عمل کرده‌اند. امام علی (ع) می‌فرماید: نور –هدایت- خود را با قرآن تمام گرداند و دین خود را بدان به کمال رساند و جان پیامبر خویش را هنگامی ستاند که از رساندن احکامی که موجب رستگاری آفریدگان است، فارغ ماند. پس خدا را چنان بزرگ دارید که خود بزرگ داشته، چه، او چیزی از دین خویش را از شما پنهان نداشته و آنچه را از آن خشنود باشد یا نپسندد وانگذاشته، جز آن‌که برای آن نشانی نهاده است آشکارا و آیتی محکم –و معنای آن هویدا تا مردم را از آنچه نخواهد –باز دارید یا- حرام و حلال خدا نه دست‌خوش گذشت زمان است –و بدانید که خداوند چیزی را از شما نمی‌پسندد که از پیشینیان شما ناپسند انگاشته و بر چیزی خشم نمی‌گیرد که از آنان خوش می‌داشته...[۲].

همان‌گونه که از این فراز برمی‌آید، محدوده حرام و حلال اعمال که باعث ثواب یا عقاب می‌شود، مشخص شده است و آدمیان موظف به رعایت حدود الهی در زندگی خویش هستند. از این‌رو بندگان خدا نیز دو دسته‌اند: گروهی پیروان شریعت الهی و گروهی دیگر کسانی که فرمان خدا را رها کرده و تنها به دنیا مشغول‌اند. امام (ع) می‌فرماید: مردم دو دسته‌اند: گروهی پیرو شریعت و دین و برخی بدعت‌گذارند که از طرف خدا دلیلی از سنت پیامبر و نوری از براهینحق ندارند[۳].[۴]

اقسام گناه

گناه در هر شرایطی چون نافرمانی بنده در برابر خداوند است، کبیره به‌شمار می‌رود، اما گناهان در مقایسه با هم به دو دسته گناهان کبیره و صغیره تقسیم می‌شوند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده‌اند اجتناب کنید، از دیگر گناهانتان درمی‌گذریم و شما را به مکانی نیکو درمی‌آوریم[۵].

در فرهنگ دینی، گناه کبیره گناهی است که آیه یا روایتی دلالت بر کبیره بودن آن داشته باشد یا در کتاب و سنت بر مرتکب آن با صراحت با ضمنی وعده عذاب داده شود. اما به‌طور جداگانه برای گناه صغیره و کبیره حدی مشخص و ضابطه‌ای دقیق و جامع و مانع تعیین نشده است. از این‌رو معاصی در سنجش و نسبت با یکدیگر صغیره یا کبیره خواهند بود. در فرهنگ دینی بر ترک معاصی صغیره تأکید شده و تکرار آن گناه کبیره دانسته شده است.

انسان‌ها در هر حال و در هر شرایطی که باشند، همواره در معرض گناه قرار دارند. حتی اگر فردی گناهان کبیره را ترک کرده باشد، باز نمی‌تواند یقین حاصل کند که در آینده نیز هیچ حرامی را مرتکب نخواهد شد و هیچ واجبی را ترک نخواهد کرد. پس کسی که عامل به واجبات و تارک معاصی کبیره است، هرگز نمی‌تواند با اتکا به این امر مرتکب گناه صغیره شود، زیرا امکان انجام کبیره برای او وجود دارد. در این صورت، تا زمانی که کبائر از پرونده آدمی پاک نشود، گناهان صغیره نیز بخشوده نمی‌شود، چون شرط بخشودگی صغایر، ترک کبائر در گذشته و آینده است. امام (ع) می‌فرماید: هیچ‌یک از شما چشم امیدش جز به پروردگار نباشد و جز از گناه (و نافرمانی) او نهراسد[۶].

در فرهنگ دینی، شرک به خدا بزرگ‌ترین گناه کبیره تلقی شده است. خداوند کریم می‌فرماید: هرکس به خدا شرک آرد، خدا بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش دوزخ باشد و ستم‌کاران را هیچ‌کس یاری نخواهد کرد[۷]. در منظر امام علی (ع)، شرک به خدا ستمی است که هرگز بخشوده نمی‌شود[۸].

از جمله گناهان کبیره نیز می‌توان به گناهانی چون قتل، از بین بردن حقوق والدین، رباخواری، سوگند دروغ، شهادت دروغ، خیانت در امانت، ترک واجبات دینی و قطع رحم نام برد. در فرهنگ دینی [صرار بر صغیره، خود، گناهی کبیره است. این موضوع در آیات و احادیث مورد توجه و تأکید بوده است. امام علی (ع) می‌فرماید: خود را از گناهان کوچک هم در امان نبینید، شاید همان، شما را به عذاب کشد[۹].

افزون بر تقسیم گناه به کبیره و صغیره، تقسیم‌بندی دیگری نیز درباره گناه صورت گرفته است. امام علی (ع) گناه را از نظر حالات شخص گناه‌کار سه نوع برمی‌شمرد:

  1. گناه بخشودنی؛
  2. گناه نابخشودنی؛
  3. گناهی که برای صاحبش، هم امید بخشش است و هم بیم کیفر.

اما گناهی که بخشیده می‌شود، گناه بنده‌ای است که خداوند او را در دنیا کیفر می‌کند. در این صورت خداوند هرگز بنده‌اش را دو بار کیفر نمی‌کند. اما گناهی که نابخشودنی است. حق الناس است، یعنی ظلم بندگان نسبت به همدیگر، که بدون رضایت فرد مظلوم بخشیده نمی‌شود؛ و سوم گناهی که خداوند آن را بر بنده‌اش پوشانده و توبه را نصیب او کرده است، اما از گناهش هراسان است و امید به آمرزش خداوند دارد. درباره چنین بنده‌ای، هم باید امید داشت و هم باید ترسید[۱۰].

علت گناه

فرهنگ دینی علت‌های گوناگونی را برای مردمان برمی‌شمرد. نخستین سابقه گناه مربوط به نافرمانی ابلیس می‌شود. امام علی (ع) در خطبه قاصعه ریشه گناه شیطان و نافرمانی او در برابر فرمان الهی و سجده نکردن بر حضرت آدم (ع) را کبر و حمیت می‌داند. سابقه نخستین گناه در زندگی آدم (ع) ریشه در رذیلت حرص دارد. بر این اساس، آدم (ع) و حوا نسبت به آنچه منع شده بودند، حرص ورزیدند و مستحق رانده‌شدن از بهشت شدند. نخستین گناه در عرصه وجود و تکلیف فرزندان آدم، ریشه در رذیلت حسد دارد که باعث شد هابیل به‌دست برادرش قابیل کشته شود. در سخنان امام، مهم‌ترین مسئله‌ای که عامل گناه است، مسئله دوری مردم از فضیلت تقوا و پارسایی است. ایشان در فرازهایی چند از گفتار خویش، مردمان را به فضیلت تقوا راهنمایی کرده و بر آن تأکید ورزیده‌اند. از جمله می‌فرمایند: شمایان را به تقوای الهی سفارش می‌کنم؛ خداوندی که با آنچه بیم داده، راه عذر و بهانه را بسته و با راه و برهانی که نشان داده، حجت را بر همگان تمام کرده است[۱۱].

امام علی (ع) در فرازهای فراوانی از نهج البلاغه به نقش تقوا در پیش‌گیری از گناه تأکید می‌کند:خدا رحمت کند بنده‌ای را که سخن خردمندانه را بشنود و دریابد و هرگاه به‌سوی رشد و هدایت خوانده شود، پاسخ مثبت گوید و دامن راهبر گیرد تا به ساحل نجات رسد، پروردگارش را منظور دارد و دل در هوای او سپرد و از گناهش ترسان باشد، خالص و بی‌ریا به بارگاه او رود و کردار شایسته تقدیم کند، ره‌توشه آخرت به دست آورَد و از قانون‌شکنی دوری جوید، هدف‌دار حرکت کند و در جست‌وجوی پاداش الهی باشد، با نفس خود بستیزد و بر آمال و آرزوها غلبه کند، صبر و بردباری را مرکب راهوار نجات خویش سازد، پرهیزگاری و خودنگهبانی را ساز و برگ سفر مرگ خویش دارد، راه روشن شریعت را در پیش گیرد و برهان‌های نورانی و روشنگر دین پایدار باشد، فرصت را غنیمت شمارد و بر اجل سبقت گیرد و از عمل صالح ره‌توشه سازد[۱۲].

مطابق با فرمایش امام (ع) از عوامل بازدارنده از گناه می‌توان فضایل و عواملی چند را برشمرد: فضیلت خلوص، خوف از خدا، زندگی هدفمند در سایه شناخت، مبارزه با نفص اماره، پیروی نکردن از آرزوهای دور و دراز، فضیلت صبر، پیروی از شریعت و آیین دین، مرگ‌آگاهی، توجه به معاد و انجام عمل صالح. در نقطه مقابل، رذیله تکبر به‌عنوان عامل نابودگر آدمی در کلام امام مورد توجه ویژه است. امام در خطبه قاصعه موضوع تکبر را به‌عنوان عامل انحراف شیطان معرفی کرده و درباره آن سخن گفته است. در فراز دیگری از نهج البلاغه نیز باز بر این امر تأکید می‌کند و می‌فرماید: به هنگام تلاوت آیه شریفه ﴿يَا أَيُهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَكَ بِرَبِكَ الْكَرِيمِ فرمود: این انسان محکوم‌ترین پرسش‌شونده از نظر دلیل و ناپذیرفته‌ترین فریب‌خورده از نظر پوزش‌خواهی است. به راستی که او از جهالتش به تنگ آمده است. ای انسان، چه چیزی تو را بر گناهت گستاخ کرد و به پروردگارت مغرور ساخت و هلاکت نفست را این‌گونه راحت و عادی جلوه داد. آیا بیماری‌ات شفا نمی‌یابد و خوابت بیداری ندارد. چرا همان‌گونه که نسبت به دیگران ترحم کنی به خود رحم نمی‌کنی. چه بسا گرمازده‌ای را در سایه‌سارت از تابش سوزنده خورشید پناه دهی و برای بیماری که درد، بدن او را مورد تاخت و تاز قرار داده از روی مهربانی گریه کنی. پس چرا بر درد خود این‌گونه شکیبایی و مصیبت‌هایت این‌گونه صبورت کرده است و بر خود که از همه عزیزتری اشک ترحم نریزی و چگونه ترس زوال نعمت شبانگاهی، بیدارت نکند و تو هم‌چناندر گرداب گناه به پیش روی و با خدا یاغیگری کنی. پس اینک به‌پا خیز و با اراده‌ای آهنین این بیماری سستی و خودفراموشی را که بر دلت پنجه افکنده، مداوا کن و با بیداری و هشیاری، خواب غفلت را از دیدگانت بشوی و تنها فرمان‌بردار خدا باش و با یاد او انس و الفت گیر[۱۳].

از دیگر عواملی که برای گناه برشمرده‌اند، شیرینی کاذب طعم گناه در مذاق آدمی و نقش ابلیس در وارنه جلوه دادن زشتی‌ها و زیبایی‌هاست. امام علی (ع) می‌فرماید: شیطان وعده دهد و آدمی را در دریای رؤیاها غرق کند، زشتی‌های گناهان را زینت دهد، پرتگاه لغزش‌های بزرگ را کوچک کند تا کم‌کم طعمه و قربانی خود را به دام افکنَد[۱۴]. انسان‌ها در اثر تکرار به گناه عادت می‌کنند. این امر نیز یکی دیگر از عوامل گناه در زندگی انسان است. امام (ع) در فرازی از گفتار خویش به این امر اشاره می‌کند و می‌فرماید: به علت زیادی گناه از مرگ ناخشنود است، ولی از آن دست برندارد[۱۵].[۱۶]

بازگشت به‌سوی خدا (توبه)

توبه یا بازگشت به سوی خدا بابی است که خداوند به‌روی انسان گشوده است تا انسان به هنگام ندامت و پشیمانی از گناه توبه کند و به‌سوی خداوند بازگردد. امام بر مغتنم شمردن فرصت توبه تأکید دارد و به انسان‌ها هشدار می‌دهد تا هنگامی که فرصت دارند به توبه برخیزند، زیرا همواره آدمی در معرض خطر مرگ قرار دارد و باید به این موضوع توجه داشته باشد که هر آینه ممکن است مرگ او فرا رسد[۱۷].

در منطق امام، در اصل، گناه نکردن مقدم بر توبه است. امام (ع) گناه نکردن را آسان‌تر از توبه کردن برمی‌شمرد[۱۸]. هم‌چنین امام در فرازهایی درباره توبه‌پذیری خداوند و میل او به درگذشتن از گناه‌های مردمان و رأفت او نسبت به مردمان توجه داشته است، چنان‌که می‌فرماید:خداوند بر آستان مقدسش دربانی نگماشته است تا بین تو و مهر او حجابی شود و تو را ناگزیر به آوردن میانجی نکرده، به جرم زشت‌کاری راه توبه‌ات را نبسته، در کیفرت شتاب نکرده و بازگشت تو را بی‌هیچ سرزنشی پذیرا شده است؛ و آن‌جا که استحقاق رسوایی داشتی شرمسارت نساخته و به آسانی توبه‌ات را پذیرفته است و در پرداخت تاوان، توانت را نفرسوده و از مهربانی و رحمت خویش ناامیدت نکرده است، بلکه دل برکندن از گناه را "کار نیک" شمرده و در حساب، گناهت را "یک" و کردار نیکت را "ده" نبشته است[۱۹].

در فرهنگ دینی، توبه آن‌گاه مقبول درگاه خداوند واقع می‌شود که با عمل و اراده ترک گناه همراه باشد و تا این‌گونه نباشد، در واقع توبه‌ای صورت نگرفته است تا مقبول درگاه خداوند واقع شود[۲۰]. از این‌رو امام (ع) در فرازی می‌فرماید: در دنیا دو کس بر خیر و خوبی‌اند: نخست مردی که به گناهانی دست یازیده ولی با آب توبه آن‌ها را شست‌وشو داده و دیگری آن‌که در خیرات پیشتاز است[۲۱]. برخی از حوادث روزگار و اعمال آدمی نقش کفاره بر گناهان آدمی دارند. برای مثال، مصائب و شدایدی که در طول زندگی، آدمی ناگزیر از درک آن‌هاست. این مصائب افزون بر نقش سازنده‌ای که در زندگی آدمی دارند، از گناهان او می‌کاهند. هم‌چنین بیماری‌ها نیز گرچه فضیلتی برای آدمی به‌حساب نمی‌آیند، اما تحمل سختی بیماری به‌مثابه کفاره‌ای برای گناهان آدمی است. امام (ع) به یکی از یارانش که بیمار شده بود، فرمود: خداوند ناله تو را وسیله فروریختن گناهانت قرار داده است، زیرا در بیماری پاداشی نیست، اما گناهان را چون برگ درخت می‌ریزد[۲۲]. هم‌چنین برخی اعمال حسنه نیز چنین نقشی ایفا می‌کنند. نماز گناهان را چون برگ درختان فرومی‌ریزد و انسان را از بند بندگی شهوت آزاد می‌سازد[۲۳]. حج خانه خدا و عمره از عوامل فروریزنده گناهان است[۲۴]. نیز فریادرسی از ستم‌دیدگان و غم‌زداییِ اندوهگینان نیز تاوان گناهان بزرگ است[۲۵].[۲۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹: «وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِيَةِ فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَارٍ وَ غَلَّ الْأَيْدِيَ إِلَى الْأَعْنَاقِ وَ قَرَنَ النَّوَاصِيَ بِالْأَقْدَامِ وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِيلَ الْقَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ، فِي عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ فِي نَارٍ لَهَا كَلَبٌ وَ لَجَبٌ وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ وَ قَصِيفٌ هَائِلٌ، لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا وَ لَا يُفَادَى أَسِيرُهَا وَ لَا تُفْصَمُ كُبُولُهَا، لَا مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَى وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَيُقْضَى».
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲: «أَتَمَّ نُورَهُ وَ أَكْمَلَ بِهِ دِينَهُ وَ قَبَضَ نَبِيَّهُ (صلى الله عليه واله) وَ قَدْ فَرَغَ إِلَى الْخَلْقِ مِنْ أَحْكَامِ الْهُدَى بِهِ فَعَظِّمُوا مِنْهُ سُبْحَانَهُ مَا عَظَّمَ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يُخْفِ عَنْكُمْ شَيْئاً مِنْ دِينِهِ وَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً رَضِيَهُ أَوْ كَرِهَهُ إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ عَلَماً بَادِياً وَ آيَةً مُحْكَمَةً تَزْجُرُ عَنْهُ أَوْ تَدْعُو إِلَيْهِ فَرِضَاهُ فِيمَا بَقِيَ وَاحِدٌ وَ سَخَطُهُ فِيمَا بَقِيَ وَاحِدٌ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَنْ يَرْضَى عَنْكُمْ بِشَيْ‌ءٍ سَخِطَهُ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ لَنْ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ بِشَيْ‌ءٍ رَضِيَهُ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ».
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵: «وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَةً وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَةً، لَيْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّةٍ وَ لَا ضِيَاءُ حُجَّةٍ».
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۵۷ ـ ۶۵۸.
  5. ﴿ إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِيمًا ؛ سوره نساء، آیه ۳۱.
  6. نهج البلاغه، حکمت ۷۹: «لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ».
  7. ﴿ لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ؛ سوره مائده، آیه ۷۲.
  8. نک: خطبه ۱۷۵.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰: «وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ».
  10. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۵۸ ـ ۶۶۰.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۸۲: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ وَ احْتَجَّ بِمَا نَهَجَ».
  12. نهج البلاغه، خطبه ۷۵: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً، فَوَعَى‏ وَ دُعِيَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا، وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ، هَادٍ فَنَجَا رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً اكْتَسَبَ مَذْخُوراً، وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً كَابَرَ هَوَاهُ‏، وَ كَذَّبَ مُنَاهُ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ، وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ، الْبَيْضَاءَ اغْتَنَمَ الْمَهَلَ‏، وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَل».
  13. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۴: «أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً، لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَةً بِنَفْسِهِ. يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أَمَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ، أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ [نَوْمِكَ] يَقَظَةٌ؟ أَمَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ؟ فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِيَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِي رَحْمَةً لَهُ، فَمَا صَبَّرَكَ عَلَى دَائِكَ وَ جَلَّدَكَ عَلَى مُصَابِكَ وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِكَ، وَ هِيَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكَ؟ وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ؟ فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَةٍ وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فِي نَاظِرِكَ بِيَقَظَةٍ، وَ كُنْ لِلَّهِ مُطِيعاً وَ بِذِكْرِهِ آنِساً».
  14. نهج البلاغه، خطبه ۸۲: «وَعَدَ فَمَنَّى وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ الْجَرَائِمِ وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ وَ اسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ».
  15. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۲: «يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ».
  16. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۶۰ ـ ۶۶۱.
  17. نهج البلاغه، خطبه ۸۲.
  18. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱: «تَرْكُ الذَّنْبِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْمَعُونَةِ التَّوْبَةِ».
  19. نهج البلاغه، نامه ۳۱، نیز نک: خطبه ۱۷۷: «وَ لَمْ يَجْعَلْ [بَيْنَهُ وَ بَيْنَكَ] بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلَى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يُعَاجِلْكَ بِالنِّقْمَةِ وَ لَمْ يُعَيِّرْكَ بِالْإِنَابَةِ وَ لَمْ يَفْضَحْكَ حَيْثُ [تَعَرَّضْتَ لِلْفَضِيحَةِ] الْفَضِيحَةُ بِكَ أَوْلَى وَ لَمْ يُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِي قَبُولِ الْإِنَابَةِ وَ لَمْ يُنَاقِشْكَ بِالْجَرِيمَةِ وَ لَمْ يُؤْيِسْكَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَكَ عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً وَ حَسَبَ سَيِّئَتَكَ وَاحِدَةً وَ حَسَبَ حَسَنَتَكَ عَشْرا».
  20. نک: حکمت ۱۴۲.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۹۱: «وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ، رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ».
  22. نهج البلاغه، حکمت ۴۰: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ».
  23. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.
  25. نهج البلاغه، حکمت ۲۳.
  26. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۶۲ ـ ۶۶۳.