فلسفه انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی ردهٔ پرسشهای جامع امامت و ولایت با پرسش) |
|||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
::::::«[[فلسفه انتظار]]، دمیدن [[روح]] [[امیدواری]] و [[پایداری]] است. [[انتظار]] و [[عقیده]] به [[ظهور]] [[مصلح]]، [[شیعه]] را در جریان زمان، برای [[مقاومت]] پرورش داد و [[جامعه]] [[شیعه]] را از زوال نگاه داشت و تا امروز، این [[عقیده]]، عامل بقای [[شیعه]] و [[پایداری]] اوست. شیعیانی که با وضعیت اسفبار [[حکومت]] [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]]، روبهرو شده بودند، اگر [[منتظر]] و آیندهبین نبودند و [[اعتقاد]] به [[پیروزی]] [[حق]] و [[عدالت]] نداشتند، هرگز برایشان حال [[مقاومت]] باقی نمیماند و از دگرگون شدن اوضاع [[ناامید]] میشدند و ریشه هرحرکت و [[پایداری]] در آنها خشک میشد. اما [[قرآن کریم]] [[بشارت]] داده و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[حضرت علی]] {{ع}} نیز وعده دادهاند که این [[دین]]، پایدار میماند و همیشه، [[حق]] پیروز است. پس از [[رحلت]] [[رسول خدا]] {{صل}} تا به امروز، ریشه همه حرکتها و نهضتهای [[شیعه]] علیه [[باطل]]، همین [[فلسفه انتظار]] و [[عقیده]] به ادامه [[مبارزه]] [[حق]] و [[باطل]] بوده است. این همان فلسفهای است که در [[ادیان]] گذشته نیز مایه [[امیدواری]] [[پیروان]] آنها و مشوق آنان به [[پایداری]] بوده است. پس [[فلسفه انتظار]]، مانند یک عامل و ماده حیاتی مهم، در تمام [[ادیان آسمانی]] وجود داشته و رمز بقا و موجودیت آنان بوده است و اکنون هم از عوامل بقای [[جامعه]] [[مسلمانان]] است<ref>امامت و مهدویت، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۶.</ref>. | ::::::«[[فلسفه انتظار]]، دمیدن [[روح]] [[امیدواری]] و [[پایداری]] است. [[انتظار]] و [[عقیده]] به [[ظهور]] [[مصلح]]، [[شیعه]] را در جریان زمان، برای [[مقاومت]] پرورش داد و [[جامعه]] [[شیعه]] را از زوال نگاه داشت و تا امروز، این [[عقیده]]، عامل بقای [[شیعه]] و [[پایداری]] اوست. شیعیانی که با وضعیت اسفبار [[حکومت]] [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]]، روبهرو شده بودند، اگر [[منتظر]] و آیندهبین نبودند و [[اعتقاد]] به [[پیروزی]] [[حق]] و [[عدالت]] نداشتند، هرگز برایشان حال [[مقاومت]] باقی نمیماند و از دگرگون شدن اوضاع [[ناامید]] میشدند و ریشه هرحرکت و [[پایداری]] در آنها خشک میشد. اما [[قرآن کریم]] [[بشارت]] داده و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[حضرت علی]] {{ع}} نیز وعده دادهاند که این [[دین]]، پایدار میماند و همیشه، [[حق]] پیروز است. پس از [[رحلت]] [[رسول خدا]] {{صل}} تا به امروز، ریشه همه حرکتها و نهضتهای [[شیعه]] علیه [[باطل]]، همین [[فلسفه انتظار]] و [[عقیده]] به ادامه [[مبارزه]] [[حق]] و [[باطل]] بوده است. این همان فلسفهای است که در [[ادیان]] گذشته نیز مایه [[امیدواری]] [[پیروان]] آنها و مشوق آنان به [[پایداری]] بوده است. پس [[فلسفه انتظار]]، مانند یک عامل و ماده حیاتی مهم، در تمام [[ادیان آسمانی]] وجود داشته و رمز بقا و موجودیت آنان بوده است و اکنون هم از عوامل بقای [[جامعه]] [[مسلمانان]] است<ref>امامت و مهدویت، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۶.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن|۳. آقای دکتر قائمی؛}} | |||
[[پرونده:1130809.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی قائمی]]]] | |||
::::::آقای دکتر '''[[علی قائمی]]'''، در کتاب ''«[[نگاهی به مسأله انتظار (کتاب)|نگاهی به مسأله انتظار]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«[[فلسفه انتظار]] میتواند گاهی از منحطترین و زمانی از مترقیترین فلسفهها باشد. منحطترین میشود به هنگامی که برداشتها از آن تخدیری و بدینگونه باشد که برای ایجاد تحول و تغییر باید دست به دامان یافتن مدد غیبی زد و [[منتظر]] بود که [[رهبری]] آسمانی برای [[نجات]] [[مردم]] بپا خیزد بدون اینکه خود [[مردم]] را در این زمینه وظیفهای باشد. این چنین [[انتظار]] که متاسفانه گریبانگیر عدهای از [[مردم]] است در [[دین]] وجود ندارد، امری است ساختگی و حتی بهتر است بگوئیم پدید آمده از سوی کسانی که میخواهند [[جامعه]] را به سوی فنا و نابودی بکشانند، [[مردم]] را تحت [[استعمار]] و [[استثمار]] [[فکری]] خود قرار داده و از حاصل کوشش و تلاش از استفاده کنند. | |||
::::::مترقیترین به هنگامی است که [[انسان]] خود [[زمینهساز]] تحقق [[انتظار]] باشد. تلاشی و کوششی پیگیر برای پاکسازی محیط، ساختن و آباد کردن ویرانیها، ترمیم خرابیها داشته باشد. او با خود بیندیشد که وی را وظیفهای است انسانی، بهرگونهای که باشد [[وظیفه]] از او سلب نمیگردد، حرکت و تلاش او کاری است که بر دوش اوست و او میبایست بدان [[اقدام]] نماید. او میداند که [[نظام]] حیات بر اساس قواعد [[علت]] و معلولی است، مبتنی بر اصل عمل و عکسالعمل است. این خطاست که همه قواعد اصیل [[حاکم]] بر [[طبیعت]] محو و فانی شوند تا او به خواسته [[دل]] برسد. | |||
::::::بر این اساس [[انتظار]] نوع اول عامل رکود و در جا زدن، [[منتظر]] ماندن، و در حین آن طعمه [[بلاها]] و عقوبتها شدن است و [[انتظار]] نوع دوم عامل حرکت و ترقی و سببی برای [[پیشرفت]]، [[انجام وظیفه]] و سببسازی است. [[دشمن]] از [[انتظار]] نوع اول استقبال میکند وحتی میکوشد آن را پرو بال دهد، فلسفهاش را در اذهان بگستراند. در حالی که از این نوع دوم [[وحشت]] و [[خوف]] دارد. سعی مینماید از رشد و گسترش آن جلوگیر باشد»<ref>[[علی قائمی|قائمی، علی]]، [[نگاهی به مسأله انتظار (کتاب)|نگاهی به مسأله انتظار]]، ص39-40.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
==پرسشهای وابسته== | ==پرسشهای وابسته== | ||
نسخهٔ ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۵
فلسفه انتظار چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / وظایف و تکالیف مسلمانان در عصر غیبت |
مدخل اصلی | فلسفه انتظار |
فلسفه انتظار چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی در کتاب «سلسله مباحث امامت و مهدویت» در اینباره گفتهاست:
- «انتظار مصلح آخر الزمان و مهدی موعود، علاوه بر ریشههای استوار مذهبی و اسلامی، دارای عالیترین فلسفه اجتماعی است.
مسلمانان عقیده دارند که انقلاب اسلام، جهانگیر و پیروز میشود و عالم از این نابسامانیهای مدنیت منهای شرف و انسانیت نجات پیدا میکند و بازگشت به عقب و ارتداد و عقبگرد، خلاف اصل و خلاف نهضت انبیا و تعالیم اسلام است.
- اگر چه دنیای مادی امروز به ظاهر رو به جاهلیت گذارده و اهداف عالی انسانی و حقیقت و فضیلت و ما به الامتیاز بشر از حیوان، در بسیاری از جوامع فراموش شده، و طغیان و ظلم و بیدادگری و تجاوز و زور و استبداد و قلدری و استثمار و شهوترانی و نابکاری و خیانت و ناامنی به صورتها و جلوههای نو در جهان رایج شده و روز به روز رایجتر میشود؛ و اگر چه الفاظ و کلمات صلح، عدالت، آزادی، مساوات، برادری، همکاری، تعاون و بشر دوستی را در معانی دیگر یا برای مقاصد دیگر به کار میبرند؛ و اگر چه فاصله بین زورمندان و فرماندهان و زیردستان و فرمانبران هر روز زیادتر و رابطه آنها با یکدیگر به رابطه دو انسان برابر هیچ شباهت ندارد؛ ولی این توحش تا هر کجا برود، تا دو هزار و پانصد سال، تا سه هزار سال، و پنج هزار سال بیشتر هم به عقب برگردد، چون خلاف خواستهای واقعی بشر و سیر کمالی او و خلاف عقیده و آرمان او است، پیروز نمیشود و سرانجام به شدیدترین وضعی سرکوب و ریشهکن خواهد شد.
- این جاهلی مسلکی هر چه نیرو بگیرد و از هر حلقومی برایش تبلیغ شود، و هر چند که آموزش و فرهنگ را با زور قوای انتظامی با آن همگام و همراه سازند، عاقبت در برابر منطق آسمانی، قرآن که میفرماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[۱]. و در برابر آیه: ﴿إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۲]. و در مقابل منطق وحی: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۳]. و آیات بسیار دیگر شکست میخورد، و زبان و بلندگوهایش خاموش و قلم نویسندگانش میشکند. فساد، فحشا، نابکاری جوانان و بانوان، وضع بسیار ننگین و پر از آلودگیهای زن در شرق و غرب جهان امروز و خیانت و جنایت، هر چه جلو برود؛ و هر چه نیروهای مادی، این فسادها را تهییج کند و آن را برای منافع پلید استثماری یا استعماری گسترش دهد، جنبش و انقلاب را علیه این مفاسد، کوبندهتر و ضربت آن را بر کاخهای فساد و طغیان، کاریتر میسازد.
- مقاومت در برابر بازگشت به جاهلیت: مسلمانی که با چنین فکر و عقیده آینده گرا زندگی میکند، هرگز با گروههای فاسد و مشرک و خدانشناس همراه نمیشود و تا میتواند تقدم و نوگرایی و آیندهبینی خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوی هدف پیش میرود. او اطمینان دارد و به یقین میداند که بساط ظلم و فساد برچیده شدنی است، چون بر جامعه و بر فطرت بشر تحمیل است و آینده برای پرهیزکاران و زمین از آن شایستگان است: ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۴]. بنابراین مسلمان تسلیم ظلم و فساد نمیشود و با ستمگران و مفسدان همکار و همراه و هم صدا نخواهد شد. این اصل انتظار مانند یک قوه مبقیه و عامل بقا و پایداری، طرفداران حق و عدالت و اسلامخواهان حقیقی را در برابر تمام دستگاههای فشار، استعباد، جهل و شرک، بشر پرستی و فساد انگیزی پایدار نگه میدارد و همواره بر روشنی چراغ امیداوری منتظران و ثبات قدم و مقاومت آنها میافزاید و آنان را در انجام وظایف، شور و شوق و نشاط میدهد.
- این اصل انتظار است که در مبارزه حق و باطل صفوف طرفداران حق را فشردهتر و مقاومتر میکند و آنها را به نصرت خدا و فتح و ظفر نوید میدهد و گوش آنها را همواره با صداهای نوید بخش قرآن آشنا میدارد: ﴿قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ﴾[۵].﴿فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾[۶]. ﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۷]. خاص و عام، و شیعه و سنی، از رسول خدا (ص) روایت کردهاند که فرمود: «" لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ اَلدُّنْيَا إِلاَّ يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اَللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ اَلْيَوْمَ حَتَّى يَظْهَرَ فِيهِ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي يُوَاطِئُ اِسْمُهُ اِسْمِي يَمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً"»؛ «یعنی اگر نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند متعال آن روز را طولانی فرماید تا بیرون آید مردی از فرزندان من که نامش نام من و کنیهاش کنیه من باشد، زمین را پر از عدل و قسط کند، همچنانکه از جور و ظلم پر شده باشد».
- این انتظار، ضعف و سستی و مسامحه در انجام تکالیف و وظایف نیست و عذر کسی در ترک مبارزه مثبت یا منفی و ترک امر به معروف و نهی از منکر نمیباشد؛ و سکوت و بیحرکتی و بیتفاوتی و تسلیم به وضع موجود و یأس و ناامیدی را هرگز با آن نمیتوان توجیه کرد. این انتظار، حرکت، نهضت، فداکاری، طرد انحراف و مبارزه با بازگشت به عقب و ارتداد است؛ مکتب زنده و سازنده اسلام و محمد و علی و زهرا و حسن و حسین و زین العابدین و جعفر بن محمد و تمام ائمه (ع) و اصحاب و یاران خاص و پیروان آنها است. اگر نادانان یا مغرضان آن را بطور دیگر تفسیر کرده و آن را مکتب کنار رفتهها و کنار گذاشته شدهها، بیچارهها، مأیوسان، تن به خواری دادگان، چاپلوسان و دینفروشان، معرفی کنند، خود در ردیف یهود که مصداق ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ﴾[۸] میباشند، قرار دادهاند. ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ﴾[۹]»[۱۰].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
|
۲. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
|
۳. آقای دکتر قائمی؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
- ↑ «بگو چشم به راه باشید که ما نیز چشم به راهیم» سوره انعام، آیه ۱۵۸.
- ↑ «پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
- ↑ «پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم» سوره اعراف، آیه ۷۱.
- ↑ «کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابهجا میکنند» سوره نساء، آیه ۴۶.
- ↑ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان میگفتند ایمان آوردهایم در حالی که دلهاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش میسپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامدهاند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش میکنند» سوره مائده، آیه ۴۱.
- ↑ صافی گلپایگانی، لطفالله، سلسله مباحث امامت و مهدویت،ج۲، ص۳۴-۴۰.
- ↑ آیت الله صافی، امامت و مهدویت، ج ۱، ص ۳۹۴.
- ↑ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص ۲۰۹ - ۲۱۱.
- ↑ امامت و مهدویت، ج ۱، ص ۳۹۴.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۴۶.
- ↑ قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص39-40.