بداء در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ')| ' به ')|')
خط ۱۳: خط ۱۳:
*[[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند]] راه ندارد، زیرا [[حقیقت]] هیچ چیز بر [[خدا]] پوشیده نیست و [[علم]] و [[اراده]] ذاتی [[الهی]] هرگز تغییر نخواهد کرد. با این حال در کتاب‌های [[ملل و نحل]] از [[بدا]] به عنوان عقیده‌ای [[شیعی]] یاد شده و به تغییر در [[علم]] و [[اراده خداوند]] [[تفسیر]] شده است<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۳؛ الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>.
*[[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند]] راه ندارد، زیرا [[حقیقت]] هیچ چیز بر [[خدا]] پوشیده نیست و [[علم]] و [[اراده]] ذاتی [[الهی]] هرگز تغییر نخواهد کرد. با این حال در کتاب‌های [[ملل و نحل]] از [[بدا]] به عنوان عقیده‌ای [[شیعی]] یاد شده و به تغییر در [[علم]] و [[اراده خداوند]] [[تفسیر]] شده است<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۳؛ الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>.
*در اینکه [[بدا]] یکی از [[عقاید]] مهم در [[مذهب شیعه]] است سخنی نیست، ولی [[شیعه]] [[بدا]] را به تغییر در [[علم]] و [[اراده الهی]] معنا نمی‌کند، بلکه [[حقیقت]] [[بدا]] در [[مذهب شیعه]] این است که دست [[قدرت خداوند]] در تغییر مقدرات، بر اساس [[علم]] و [[حکمت الهی]] و نیز [[اعمال]] اختیاری [[بشر]] بسته نیست، و این مطلب -چنان‌که توضیح آن خواهد آمد- از [[معارف]] اصیل [[قرآن کریم]] و [[سنت نبوی]] است که در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} به درستی [[تبیین]] شده و مورد اهتمام قرار گرفته است.
*در اینکه [[بدا]] یکی از [[عقاید]] مهم در [[مذهب شیعه]] است سخنی نیست، ولی [[شیعه]] [[بدا]] را به تغییر در [[علم]] و [[اراده الهی]] معنا نمی‌کند، بلکه [[حقیقت]] [[بدا]] در [[مذهب شیعه]] این است که دست [[قدرت خداوند]] در تغییر مقدرات، بر اساس [[علم]] و [[حکمت الهی]] و نیز [[اعمال]] اختیاری [[بشر]] بسته نیست، و این مطلب -چنان‌که توضیح آن خواهد آمد- از [[معارف]] اصیل [[قرآن کریم]] و [[سنت نبوی]] است که در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} به درستی [[تبیین]] شده و مورد اهتمام قرار گرفته است.
*در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} در باره [[بدا]] تصریح و تأکید شده است که [[بدا]] در مورد [[خداوند]] به هیچ وجه مستلزم تغییر در [[علم الهی]] و نسبت دادن [[جهل]] به [[خداوند]] نمی‌باشد<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۸، باب البداء، ح۱۰ و ۱۱؛ التوحید، باب البدا، ح۸؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۱۱، ح۳۰ و ص۱۲۱، ح۶۳.</ref>. اصولاً منشأ [[بدا]] [[علم مکنون]] و مخزون [[خداوند]] است<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۰.</ref> یعنی [[خداوند]] به آنچه در [[آینده]] واقع خواهد شد [[علم]] [[ازلی]] و ذاتی دارد، اما [[فرشتگان]]، [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] در مواردی که [[خداوند]] آنان را [[آگاه]] نساخته، از آن [[آگاه]] نیستند، آنان اصل واقعه را می‌دانند ولی از شرط آن خبر ندارند، فلذا به صورت مطلق از آن خبر می‌دهند و چون شرط آن تحقق نمی‌یابد، آن واقعه رخ نخواهد داد و در این مرحله [[بدا]] حاصل می‌شود و [[حقیقت]] آن نسبت به [[خداوند]] ابداء است و [[بدا]] نامیده شدن آن، تعبیر مجازی است<ref>نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref> و همان‌گونه که صفاتی چون [[غضب]]، [[رضا]]، [[محبت]] و تعجّب که در [[قرآن کریم]] به [[خداوند]] نسبت داده شده است، به معنایی که در مورد [[انسان‌ها]] [[صادق]] است بر [[خداوند]] محال است و باید به وجه درستی [[تأویل]] شود، نسبت [[بدا]] به [[خدای متعال]] که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} وارد شده است باید به وجه درستی [[تأویل]] شود<ref>اوائل المقالات، ص۸۰.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
*در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} در باره [[بدا]] تصریح و تأکید شده است که [[بدا]] در مورد [[خداوند]] به هیچ وجه مستلزم تغییر در [[علم الهی]] و نسبت دادن [[جهل]] به [[خداوند]] نمی‌باشد<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۸، باب البداء، ح۱۰ و ۱۱؛ التوحید، باب البدا، ح۸؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۱۱، ح۳۰ و ص۱۲۱، ح۶۳.</ref>. اصولاً منشأ [[بدا]] [[علم مکنون]] و مخزون [[خداوند]] است<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۰.</ref> یعنی [[خداوند]] به آنچه در [[آینده]] واقع خواهد شد [[علم]] [[ازلی]] و ذاتی دارد، اما [[فرشتگان]]، [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] در مواردی که [[خداوند]] آنان را [[آگاه]] نساخته، از آن [[آگاه]] نیستند، آنان اصل واقعه را می‌دانند ولی از شرط آن خبر ندارند، فلذا به صورت مطلق از آن خبر می‌دهند و چون شرط آن تحقق نمی‌یابد، آن واقعه رخ نخواهد داد و در این مرحله [[بدا]] حاصل می‌شود و [[حقیقت]] آن نسبت به [[خداوند]] ابداء است و [[بدا]] نامیده شدن آن، تعبیر مجازی است<ref>نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref> و همان‌گونه که صفاتی چون [[غضب]]، [[رضا]]، [[محبت]] و تعجّب که در [[قرآن کریم]] به [[خداوند]] نسبت داده شده است، به معنایی که در مورد [[انسان‌ها]] [[صادق]] است بر [[خداوند]] محال است و باید به وجه درستی [[تأویل]] شود، نسبت [[بدا]] به [[خدای متعال]] که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} وارد شده است باید به وجه درستی [[تأویل]] شود<ref>اوائل المقالات، ص۸۰.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
*در [[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] [[اعتقاد]] به [[بدا]]، در [[تعظیم]] [[خداوند]] از جایگاهی بی‌بدیل برخوردار است: {{متن حدیث|مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۲.</ref> و [[پرستش]] [[خداوند]] از طریق [[اعتقاد]] به [[بدا]] [[برترین]] [[عبادت]] شمرده شده است: {{متن حدیث|مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.</ref> و [[خداوند]] از [[پیامبران]] بر آن [[پیمان]] گرفته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۳، ۱۳، ۱۵؛ التوحید، باب البداء، ح۳، ۵، ۶.</ref> و اگر [[مردم]] [[پاداش]] [[اعتقاد]] به [[بدا]] را می‌دانستند، در سخن گفتن پیرامون آن [[سستی]] نمی‌کردند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱۲؛ التوحید، باب البداء، ح۷.</ref>.
*در [[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] [[اعتقاد]] به [[بدا]]، در [[تعظیم]] [[خداوند]] از جایگاهی بی‌بدیل برخوردار است: {{متن حدیث|مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۲.</ref> و [[پرستش]] [[خداوند]] از طریق [[اعتقاد]] به [[بدا]] [[برترین]] [[عبادت]] شمرده شده است: {{متن حدیث|مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.</ref> و [[خداوند]] از [[پیامبران]] بر آن [[پیمان]] گرفته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۳، ۱۳، ۱۵؛ التوحید، باب البداء، ح۳، ۵، ۶.</ref> و اگر [[مردم]] [[پاداش]] [[اعتقاد]] به [[بدا]] را می‌دانستند، در سخن گفتن پیرامون آن [[سستی]] نمی‌کردند<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱۲؛ التوحید، باب البداء، ح۷.</ref>.
*از مجموع [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} به دست می‌آید که [[بدا]] ناظر به دو اصل مهم در [[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] و [[اسلامی]] است: اول این‌که [[قدرت خداوند]] مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس [[علم]] و [[حکمت]] خود احسن و اصلح بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف [[عقیده]] [[یهود]] که دست [[خدا]] را بسته انگاشته و تصور می‌کردند که در عالم  [[تکوین]] هیچ‌گونه تحولی رخ نخواهد داد{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. دوم این‌که [[اعمال]] خوب و بد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر می‌گذارد. از باب مثال [[صله رحم]] [[عمر]] را طولانی و [[قطع رحم]] [[عمر]] را کوتاه می‌کند<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>، همچنین [[دادگری]] [[سلطان]] سبب طولانی شدن و [[ستمگری]] وی، سبب کوتاه شدن [[زمامداری]] او می‌شود<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.</ref>.
*از مجموع [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} به دست می‌آید که [[بدا]] ناظر به دو اصل مهم در [[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] و [[اسلامی]] است: اول این‌که [[قدرت خداوند]] مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس [[علم]] و [[حکمت]] خود احسن و اصلح بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف [[عقیده]] [[یهود]] که دست [[خدا]] را بسته انگاشته و تصور می‌کردند که در عالم  [[تکوین]] هیچ‌گونه تحولی رخ نخواهد داد{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. دوم این‌که [[اعمال]] خوب و بد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر می‌گذارد. از باب مثال [[صله رحم]] [[عمر]] را طولانی و [[قطع رحم]] [[عمر]] را کوتاه می‌کند<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>، همچنین [[دادگری]] [[سلطان]] سبب طولانی شدن و [[ستمگری]] وی، سبب کوتاه شدن [[زمامداری]] او می‌شود<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.</ref>.
*دو اصل مزبور از اصول مهم و [[مسلم]] در [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است و مجال کم‌ترین تردیدی در آن‌ها نیست. از نگاه [[قرآن کریم]] [[اجل]] هر چیزی معین و مکتوب است امّا این‌گونه نیست که دست [[قدرت خداوند]] در تغییر مقدرات بسته باشد و یا [[اراده خداوند]] مغلوب و مقهور مقدرات باشد، بلکه [[خداوند]] بر اساس [[قدرت]] مطلقه و [[مشیت]] حکیمانه خود آنچه را که بخواهد محو یا اثبات می‌کند<ref>{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} "خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. این [[آیه]] یکی از روشن‌ترین [[آیات]] [[بدا]] است که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} به آن [[استدلال]] شده است<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۹۷، ۹۹، ۱۰۲، ۱۰۸، ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۱.</ref>.
*دو اصل مزبور از اصول مهم و [[مسلم]] در [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است و مجال کم‌ترین تردیدی در آن‌ها نیست. از نگاه [[قرآن کریم]] [[اجل]] هر چیزی معین و مکتوب است امّا این‌گونه نیست که دست [[قدرت خداوند]] در تغییر مقدرات بسته باشد و یا [[اراده خداوند]] مغلوب و مقهور مقدرات باشد، بلکه [[خداوند]] بر اساس [[قدرت]] مطلقه و [[مشیت]] حکیمانه خود آنچه را که بخواهد محو یا اثبات می‌کند<ref>{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} "خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. این [[آیه]] یکی از روشن‌ترین [[آیات]] [[بدا]] است که در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} به آن [[استدلال]] شده است<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۹۷، ۹۹، ۱۰۲، ۱۰۸، ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۱.</ref>.
*همچنین [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[خداوند]] همواره در [[شأن]] [[آفرینش]] و [[تدبیر]] [[جهان]] است<ref>{{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}} "او هماره  در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>، زنده می‌کند و می‌میراند، از طریق اسباب طبیعی عالم [[بیمار]] می‌کند و [[سلامتی]] اعطا می‌کند، همه محرومیت‌ها و برخورداری‌هایی که برای افراد حاصل می‌شود جلوه‌هایی از [[شأن]] آفریدگاری و پروردگاری مداوم [[الهی]] است<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.</ref>.
*همچنین [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[خداوند]] همواره در [[شأن]] [[آفرینش]] و [[تدبیر]] [[جهان]] است<ref>{{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}} "او هماره  در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>، زنده می‌کند و می‌میراند، از طریق اسباب طبیعی عالم [[بیمار]] می‌کند و [[سلامتی]] اعطا می‌کند، همه محرومیت‌ها و برخورداری‌هایی که برای افراد حاصل می‌شود جلوه‌هایی از [[شأن]] آفریدگاری و پروردگاری مداوم [[الهی]] است<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.</ref>.
*[[قرآن کریم]] در رد [[عقیده]] [[یهود]] که دست [[قدرت خدا]] را بسته می‌دانستند: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>، تصریح می‌کند که [[قدرت خدا]] محدودیتی ندارد و این‌گونه نیست که او از کار [[خلقت]] [[جهان]] فارغ شده و هیچ‌گونه تغییری در مقدرات پدید نمی‌آورد، بلکه [[تصرف]] [[خداوند]] در حوادث و امور [[جهان]] وابسته به [[مشیت]] حکیمانه او است: {{متن قرآن|بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ}}<ref>«بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. [[آیه]] مزبور نیز یکی از آیاتی است که در [[روایات]] [[بدا]] به آن استناد شده است<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۹۶، ۹۸، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۷.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۵.</ref>.
*[[قرآن کریم]] در رد [[عقیده]] [[یهود]] که دست [[قدرت خدا]] را بسته می‌دانستند: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>، تصریح می‌کند که [[قدرت خدا]] محدودیتی ندارد و این‌گونه نیست که او از کار [[خلقت]] [[جهان]] فارغ شده و هیچ‌گونه تغییری در مقدرات پدید نمی‌آورد، بلکه [[تصرف]] [[خداوند]] در حوادث و امور [[جهان]] وابسته به [[مشیت]] حکیمانه او است: {{متن قرآن|بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ}}<ref>«بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref>. [[آیه]] مزبور نیز یکی از آیاتی است که در [[روایات]] [[بدا]] به آن استناد شده است<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۹۶، ۹۸، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۷.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۵.</ref>.
*[[قرآن کریم]] درباره [[تدبیر]] پیوسته [[جهان]] [[آفرینش]] از [[شأن]] سوی [[خداوند]] فرموده است: {{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>«او هماره  در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>. زنده کردن گروهی و میراندن گروهی دیگر، [[بیماری]] عده‌ای و [[سلامتی]] یافتن عده‌ای دیگر و محرومیت‌ها و برخورداری‌های دیگر، مظاهر این صفت فعل [[الهی]] است<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.</ref>
*[[قرآن کریم]] درباره [[تدبیر]] پیوسته [[جهان]] [[آفرینش]] از [[شأن]] سوی [[خداوند]] فرموده است: {{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>«او هماره  در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>. زنده کردن گروهی و میراندن گروهی دیگر، [[بیماری]] عده‌ای و [[سلامتی]] یافتن عده‌ای دیگر و محرومیت‌ها و برخورداری‌های دیگر، مظاهر این صفت فعل [[الهی]] است<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.</ref>
*تأثیر [[اعمال نیک]] و بد [[انسان]] بر [[سرنوشت]] وی نیز از [[معارف]] اصیل [[اسلامی]] است که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]]، بر آن تصریح و تأکید شده است:{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>؛
*تأثیر [[اعمال نیک]] و بد [[انسان]] بر [[سرنوشت]] وی نیز از [[معارف]] اصیل [[اسلامی]] است که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]]، بر آن تصریح و تأکید شده است:{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>؛
خط ۲۵: خط ۲۵:
*در [[روایات]]، نمونه‌هایی از [[بدا]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز [[بیان]] شده است:
*در [[روایات]]، نمونه‌هایی از [[بدا]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز [[بیان]] شده است:
#در مورد [[قوم]] [[یونس]] برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پی‌آمدهای [[کفر]] مصون بمانند{{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام)  ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>. به گفته [[ابن‌ عباس]]، هنگامی که [[قوم]] [[یونس]] نشانه‌های [[عذاب]] را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود [[یقین]] کردند، با [[زنان]]، [[کودکان]] و حیواناتی که داشتند از [[شهر]] به بیابان رفتند و با [[نیت]] [[خالص]] [[توبه]] کرده، [[ایمان]] خویش را [[آشکار]] نمودند، در نتیجه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]] شده و [[عذاب]] از آنان برداشته شد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref>.
#در مورد [[قوم]] [[یونس]] برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پی‌آمدهای [[کفر]] مصون بمانند{{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام)  ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>. به گفته [[ابن‌ عباس]]، هنگامی که [[قوم]] [[یونس]] نشانه‌های [[عذاب]] را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود [[یقین]] کردند، با [[زنان]]، [[کودکان]] و حیواناتی که داشتند از [[شهر]] به بیابان رفتند و با [[نیت]] [[خالص]] [[توبه]] کرده، [[ایمان]] خویش را [[آشکار]] نمودند، در نتیجه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]] شده و [[عذاب]] از آنان برداشته شد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref>.
#[[عیسی]]{{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پای‌کوبی می‌کردند، [[عیسی]]{{ع}} گفت: امروز شادمان‌اند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref> بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۶.</ref>.
#[[عیسی]]{{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پای‌کوبی می‌کردند، [[عیسی]]{{ع}} گفت: امروز شادمان‌اند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref> بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۶.</ref>.
#حزقیل [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] [[مأموریت]] یافت تا از [[مرگ]] [[پادشاه]] زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی [[مرگ]] آن [[پادشاه]] به تأخیر افتاد و او [[مأمور]] شد تا این مطلب را به او برساند<ref>قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.</ref>.
#حزقیل [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] [[مأموریت]] یافت تا از [[مرگ]] [[پادشاه]] زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی [[مرگ]] آن [[پادشاه]] به تأخیر افتاد و او [[مأمور]] شد تا این مطلب را به او برساند<ref>قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.</ref>.
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقه‌ای که داد به تأخیر افتاد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>.
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقه‌ای که داد به تأخیر افتاد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>.
خط ۳۱: خط ۳۱:
*برای [[فهم]] [[حقیقت]] [[بدا]] که مربوط به [[حوزه]] [[تکوین]] است، می‌توان آن را با [[نسخ]] مقایسه کرد که به [[حوزه]] [[تشریع]] ارتباط دارد. در باب [[نسخ]] در واقع [[حکم]] منسوخ از آغاز برای زمان محدودی [[تشریع]] شده است، ولی چون زمان آن به صورت [[آشکار]] [[بیان]] نشده، [[گمان]] می‌شود که استمرار دارد و [[حکم]] ناسخ، رافع آن است، در حالی که [[حکم]] ناسخ بیان‌گر پایان یافتن زمان [[حکم]] منسوخ است نه رافع أن<ref>البیان، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref>.
*برای [[فهم]] [[حقیقت]] [[بدا]] که مربوط به [[حوزه]] [[تکوین]] است، می‌توان آن را با [[نسخ]] مقایسه کرد که به [[حوزه]] [[تشریع]] ارتباط دارد. در باب [[نسخ]] در واقع [[حکم]] منسوخ از آغاز برای زمان محدودی [[تشریع]] شده است، ولی چون زمان آن به صورت [[آشکار]] [[بیان]] نشده، [[گمان]] می‌شود که استمرار دارد و [[حکم]] ناسخ، رافع آن است، در حالی که [[حکم]] ناسخ بیان‌گر پایان یافتن زمان [[حکم]] منسوخ است نه رافع أن<ref>البیان، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref>.
*در مناظره‌ای که میان عده‌ای از [[یهود]] با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره تغییر [[قبله]] [[مسلمانان]] از [[بیت‌المقدس]] به سوی [[کعبه]] معظمه واقع شده، [[رسول اکرم]]{{صل}} تغییر [[قبله]] را - که از مقوله [[نسخ]] است- با تحولات در عالم [[تکوین]] - مانند [[بیماری]] پس از [[سلامتی]] و بالعکس - مقایسه کرده و [[عقیده]] [[یهود]] درباره اینکه [[نسخ]] موجب تغییر در [[علم الهی]] است را ابطال کرده است<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.</ref>. [[عالمان]] [[امامیه]] نیز در [[تبیین]] [[بداء]] و رد [[انکار]] آن از سوی [[مخالفان]]، آن را با [[نسخ]] مقایسه کرده‌اند، [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref>.
*در مناظره‌ای که میان عده‌ای از [[یهود]] با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره تغییر [[قبله]] [[مسلمانان]] از [[بیت‌المقدس]] به سوی [[کعبه]] معظمه واقع شده، [[رسول اکرم]]{{صل}} تغییر [[قبله]] را - که از مقوله [[نسخ]] است- با تحولات در عالم [[تکوین]] - مانند [[بیماری]] پس از [[سلامتی]] و بالعکس - مقایسه کرده و [[عقیده]] [[یهود]] درباره اینکه [[نسخ]] موجب تغییر در [[علم الهی]] است را ابطال کرده است<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.</ref>. [[عالمان]] [[امامیه]] نیز در [[تبیین]] [[بداء]] و رد [[انکار]] آن از سوی [[مخالفان]]، آن را با [[نسخ]] مقایسه کرده‌اند، [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref>.
*گاهی [[بدا]] در [[تشریع]] تصویر و با [[نسخ]] مقایسه شده است. هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بدا]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است. این بحث در نقد [[استدلال]] [[یهود]] که [[نسخ]] را مستلزم [[بدا]] به معنای [[باطل]] آن (تغییر [[علم الهی]]) می‌پنداشتند، مطرح شده است<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند سبحان]] محال است و ربطی به [[بدا]] به معنای مورد بحث ندارد<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>.
*گاهی [[بدا]] در [[تشریع]] تصویر و با [[نسخ]] مقایسه شده است. هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بدا]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است. این بحث در نقد [[استدلال]] [[یهود]] که [[نسخ]] را مستلزم [[بدا]] به معنای [[باطل]] آن (تغییر [[علم الهی]]) می‌پنداشتند، مطرح شده است<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند سبحان]] محال است و ربطی به [[بدا]] به معنای مورد بحث ندارد<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>.
*از آنچه درباره خاستگاه و [[دلایل]] [[بدا]] و غرض از طرح آن توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[بیان]] شد نادرستی سخن [[سلیمان]] بن [[جریر]] [[زیدی]] که غرض از طرح آن از سوی [[ائمه]]{{عم}} را توجیه تحقق نیافتن وعده‌هایشان در مورد به دست آوردن [[قدرت]] و [[شوکت]] دانسته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص۳۶۵.</ref> روشن گردید. برخی، طرح [[بدا]] را به مختار ثقفی نسبت داده و گفته‌اند: وی برای توجیه تحقق نیافتن [[وعده]] [[پیروزی]] یارانش بر [[مصعب بن زبیر]] به [[بدا]] [[تمسک]] کرد و [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را بر درستی مدعای خویش [[شاهد]] آورد<ref>الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>. [[استدلال]] مختار به [[آیه کریمه]] مزبور بر [[بدا]] درست است و [[وعده]] [[پیروزی]] بر [[دشمن]] از سوی وی نیز می‌تواند برگرفته از [[آیات قرآنی]] که به [[مسلمانان]] [[وعده]] [[پیروزی]] بر دشمنانشان را داده است باشد، نه دعوی [[وحی]] و [[الهام]] که برخی به او نسبت داده‌اند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. در هر حال [[عقیده]] [[بدا]] از سوی [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و بر فرض درستی مطلب مزبور در مورد مختار، وی به [[روایات]] استناد کرده است، نه این‌که این [[عقیده]] را ابداع کرده باشد.
*از آنچه درباره خاستگاه و [[دلایل]] [[بدا]] و غرض از طرح آن توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[بیان]] شد نادرستی سخن [[سلیمان]] بن [[جریر]] [[زیدی]] که غرض از طرح آن از سوی [[ائمه]]{{عم}} را توجیه تحقق نیافتن وعده‌هایشان در مورد به دست آوردن [[قدرت]] و [[شوکت]] دانسته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص۳۶۵.</ref> روشن گردید. برخی، طرح [[بدا]] را به مختار ثقفی نسبت داده و گفته‌اند: وی برای توجیه تحقق نیافتن [[وعده]] [[پیروزی]] یارانش بر [[مصعب بن زبیر]] به [[بدا]] [[تمسک]] کرد و [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را بر درستی مدعای خویش [[شاهد]] آورد<ref>الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>. [[استدلال]] مختار به [[آیه کریمه]] مزبور بر [[بدا]] درست است و [[وعده]] [[پیروزی]] بر [[دشمن]] از سوی وی نیز می‌تواند برگرفته از [[آیات قرآنی]] که به [[مسلمانان]] [[وعده]] [[پیروزی]] بر دشمنانشان را داده است باشد، نه دعوی [[وحی]] و [[الهام]] که برخی به او نسبت داده‌اند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. در هر حال [[عقیده]] [[بدا]] از سوی [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و بر فرض درستی مطلب مزبور در مورد مختار، وی به [[روایات]] استناد کرده است، نه این‌که این [[عقیده]] را ابداع کرده باشد.
*نکته مهم در باب [[بدا]] این است که محدوده [[بدا]] کتاب محو و اثبات است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچ‌گونه تغییری رخ نمی‌دهد؛ زیرا در [[قرآن کریم]] پس از [[بیان]] این‌که [[خداوند]] بر اساس [[مشیت]] خود آجال و مقدرات را تغییر می‌دهد از [[ام‌الکتاب]] سخن گفته که نزد [[خداوند]] است {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>.
*نکته مهم در باب [[بدا]] این است که محدوده [[بدا]] کتاب محو و اثبات است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچ‌گونه تغییری رخ نمی‌دهد؛ زیرا در [[قرآن کریم]] پس از [[بیان]] این‌که [[خداوند]] بر اساس [[مشیت]] خود آجال و مقدرات را تغییر می‌دهد از [[ام‌الکتاب]] سخن گفته که نزد [[خداوند]] است {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>.
خط ۳۹: خط ۳۹:
*دوم این‌که تحولات از خارج بر [[اراده الهی]] تحمیل نمی‌شود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت می‌گیرد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>.
*دوم این‌که تحولات از خارج بر [[اراده الهی]] تحمیل نمی‌شود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت می‌گیرد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>.
*نکته دیگر این‌که تحولات در قلمرو [[قضا و قدر]] غیر حتمی ([[اجل]] غیر مسمّی / [[اجل]] موقوف) واقع می‌شود، اما [[قضا و قدر]] حتمی [[خداوند]] ([[اجل]] مسمّی/ [[اجل]] محتوم) از گزند تحول مصون است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ}}<ref>«اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.</ref>. مقصود از [[اجل]] مسمّی، [[اجل]] حتمی است که در [[لیله القدر]] رقم می‌خورد و تغییرناپذیر است و [[اجل]] غیر مسمّی، [[اجل]] موقوف است که قابل تغییر می‌باشد<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.</ref>. در برخی [[روایات]] [[اجل]] مسمّی قابل تغییر دانسته شده است<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۱.</ref> که احتمال دارد در [[نقل]]، [[خطا]] رخ داده باشد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۷؛ المیزان، ج۷، ص۱۵.</ref>.
*نکته دیگر این‌که تحولات در قلمرو [[قضا و قدر]] غیر حتمی ([[اجل]] غیر مسمّی / [[اجل]] موقوف) واقع می‌شود، اما [[قضا و قدر]] حتمی [[خداوند]] ([[اجل]] مسمّی/ [[اجل]] محتوم) از گزند تحول مصون است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ}}<ref>«اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.</ref>. مقصود از [[اجل]] مسمّی، [[اجل]] حتمی است که در [[لیله القدر]] رقم می‌خورد و تغییرناپذیر است و [[اجل]] غیر مسمّی، [[اجل]] موقوف است که قابل تغییر می‌باشد<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.</ref>. در برخی [[روایات]] [[اجل]] مسمّی قابل تغییر دانسته شده است<ref>البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۱.</ref> که احتمال دارد در [[نقل]]، [[خطا]] رخ داده باشد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۷؛ المیزان، ج۷، ص۱۵.</ref>.
*در برخی [[روایات]] آمده است که کسی جز [[خداوند]] از [[اجل]] موقوف [[آگاه]] نیست<ref>البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.</ref> در حالی که [[اجل]] موقوف همان است که در آن [[بدا]] واقع می‌شود و [[بدا]] در آنچه [[پیامبر]] از آن خبر داده رخ می‌دهد، حل اشکال به این است که [[آگاهی]] از [[اجل]] موقوف با [[وصف]] موقوف بودن را جز [[خدا]] نمی‌داند<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۸.</ref>.
*در برخی [[روایات]] آمده است که کسی جز [[خداوند]] از [[اجل]] موقوف [[آگاه]] نیست<ref>البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.</ref> در حالی که [[اجل]] موقوف همان است که در آن [[بدا]] واقع می‌شود و [[بدا]] در آنچه [[پیامبر]] از آن خبر داده رخ می‌دهد، حل اشکال به این است که [[آگاهی]] از [[اجل]] موقوف با [[وصف]] موقوف بودن را جز [[خدا]] نمی‌داند<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۸.</ref>.
*در پاره‌ای از [[روایات]] [[بدا]] آمده است که [[خداوند]] آنچه که [[پیامبران]] از آن خبر داده‌اند را تغییر نخواهد داد و [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] خود را [[تکذیب]] نخواهد کرد<ref>الکافی، ج۱، باب البداء، ح۶؛ البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.</ref>؛ در حالی که [[بدا]] در همین گزارش‌ها واقع می‌شود؛ شاید مقصود این باشد که آنچه [[پیامبران]] از [[طریق وحی]] از آن [[آگاه]] می‌شوند دو گونه است: یکی این‌که محتوم بودن آن به آنان اعلان می‌شود و دیگر آن‌که حتمی بودنش به آنان اعلان نمی‌شود [[پیامبران]] از گونه نخست به صورت حتمی خبر می‌دهند، در این‌گونه موارد [[بدا]] واقع نخواهد شد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>. شایان ذکر است که در آن دسته از گزارش‌های [[پیامبران]] که در آن [[بدا]] واقع شده، شواهدی بر درستی خبر آنان نمایان گردیده تا [[تکذیب]] آن‌ها از سوی [[خدا]] لازم نیاید؛ چنان‌که [[قوم]] [[یونس]] نشانه‌های قطعی [[عذاب]] را مشاهده کردند و بر درستی [[وعید]] [[عذاب]] توسط [[یونس]]{{ع}} مطمئن شدند. حکایات دیگر [[بدا]] نیز بیان‌گر همین مطلب است<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۱۳۴.</ref>.
*در پاره‌ای از [[روایات]] [[بدا]] آمده است که [[خداوند]] آنچه که [[پیامبران]] از آن خبر داده‌اند را تغییر نخواهد داد و [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] خود را [[تکذیب]] نخواهد کرد<ref>الکافی، ج۱، باب البداء، ح۶؛ البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.</ref>؛ در حالی که [[بدا]] در همین گزارش‌ها واقع می‌شود؛ شاید مقصود این باشد که آنچه [[پیامبران]] از [[طریق وحی]] از آن [[آگاه]] می‌شوند دو گونه است: یکی این‌که محتوم بودن آن به آنان اعلان می‌شود و دیگر آن‌که حتمی بودنش به آنان اعلان نمی‌شود [[پیامبران]] از گونه نخست به صورت حتمی خبر می‌دهند، در این‌گونه موارد [[بدا]] واقع نخواهد شد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>. شایان ذکر است که در آن دسته از گزارش‌های [[پیامبران]] که در آن [[بدا]] واقع شده، شواهدی بر درستی خبر آنان نمایان گردیده تا [[تکذیب]] آن‌ها از سوی [[خدا]] لازم نیاید؛ چنان‌که [[قوم]] [[یونس]] نشانه‌های قطعی [[عذاب]] را مشاهده کردند و بر درستی [[وعید]] [[عذاب]] توسط [[یونس]]{{ع}} مطمئن شدند. حکایات دیگر [[بدا]] نیز بیان‌گر همین مطلب است<ref>بحارالأنوار، ج۴، ص۱۳۴.</ref>.
*در مورد [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شده‌اند و تغییرپذیر نیست<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref> با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است که در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]]{{ع}} و [[سید محمد]] [[فرزند]] [[امام هادی]]{{ع}} [[بدا]] رخ داده است<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] - [[امام صادق]] و [[امام هادی]]{{عم}} - از [[دنیا]] رفتند، [[امام]] [[موسی کاظم]] و [[امام حسن عسکری]]{{عم}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند. ولی بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونه‌ای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد و آن، این‌که چون آن دو [[فرزندان]] بزرگ‌تر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>.
*در مورد [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شده‌اند و تغییرپذیر نیست<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref> با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است که در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]]{{ع}} و [[سید محمد]] [[فرزند]] [[امام هادی]]{{ع}} [[بدا]] رخ داده است<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] - [[امام صادق]] و [[امام هادی]]{{عم}} - از [[دنیا]] رفتند، [[امام]] [[موسی کاظم]] و [[امام حسن عسکری]]{{عم}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند. ولی بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونه‌ای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد و آن، این‌که چون آن دو [[فرزندان]] بزرگ‌تر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>.
*[[شیخ مفید]] [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن  حدیث| مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ كَمَا بَدَا لَهُ فِي إِسْمَاعِيل‏}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]]{{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]]{{ع}}  تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>.
*[[شیخ مفید]] [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن  حدیث| مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ كَمَا بَدَا لَهُ فِي إِسْمَاعِيل‏}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]]{{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]]{{ع}}  تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>.
*در [[روایات معتبر]] از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]]{{ع}} [[نهی]] شده است<ref>الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref>. با این حال در برخی [[روایات]] آمده است که برای [[فرج]] [[آل محمد]]{{صل}} وقت معین [[بیان]] شده بود، اما به [[دلیل]] انتشار این مطلب از سوی برخی [[شیعیان]]، یا به [[دلیل]] [[گناهان]] بزرگی مانند فاجعه [[کربلا]] این مطلب تا وقت نامعلومی به تأخیر افتاده است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>. اگر این [[روایات]] از نظر [[سند]] مقبول باشد، ناظر به [[اجل]] موقوف و مشروط است که قابل تغییر می‌باشد و وقت نامعلوم [[ظهور فرج]] ناظر به [[اجل]] محتوم است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>.
*در [[روایات معتبر]] از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]]{{ع}} [[نهی]] شده است<ref>الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref>. با این حال در برخی [[روایات]] آمده است که برای [[فرج]] [[آل محمد]]{{صل}} وقت معین [[بیان]] شده بود، اما به [[دلیل]] انتشار این مطلب از سوی برخی [[شیعیان]]، یا به [[دلیل]] [[گناهان]] بزرگی مانند فاجعه [[کربلا]] این مطلب تا وقت نامعلومی به تأخیر افتاده است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>. اگر این [[روایات]] از نظر [[سند]] مقبول باشد، ناظر به [[اجل]] موقوف و مشروط است که قابل تغییر می‌باشد و وقت نامعلوم [[ظهور فرج]] ناظر به [[اجل]] محتوم است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>.
*از بحث‌های پیشین به دست آمد که [[نزاع]] در باب [[بدا]] به معنایی که در [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و [[شیعه امامیه]] به آن [[عقیده]] دارد، میان منکران و مثبتان آن لفظی است، یعنی همه [[مسلمانان]] به [[حقیقت]] [[بدا]] معتقدند و تنها در به کار بردن لفظ [[بدا]] مناقشه دارند<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۹.</ref>.
*از بحث‌های پیشین به دست آمد که [[نزاع]] در باب [[بدا]] به معنایی که در [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و [[شیعه امامیه]] به آن [[عقیده]] دارد، میان منکران و مثبتان آن لفظی است، یعنی همه [[مسلمانان]] به [[حقیقت]] [[بدا]] معتقدند و تنها در به کار بردن لفظ [[بدا]] مناقشه دارند<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۹.</ref>.
*اشکال لفظی [[بدا]] این است که چون کاربرد این لفظ در مورد [[انسان]] مستلزم [[جهل]] و [[ناآگاهی]] از حقایق و [[مصالح]] و [[مفاسد]] یا سود و زیان است، به کار بردن آن درباره [[خداوند]] نیز موهم چنین معنای نادرستی خواهد بود. پاسخ این است که [[شیعه]] در به کار بردن این لفظ در باره [[خداوند]] به معنای درست آن، از روایاتی که توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[نقل]] شده [[پیروی]] می‌کنند و از این جهت همانند واژگانی چون [[استهزاء]] و [[خدعه]]، [[مکر]] و [[غضب]] است که در [[قرآن کریم]] در مورد [[خداوند]] به کار رفته است، معنای معهود این واژگان در مورد [[انسان]]، نسبت به [[خداوند]] [[باطل]] است، لذا [[عالمان]] [[اسلامی]] آنها را [[تأویل]] کرده‌اند. بر همین اساس، [[روایات]] [[بدا]] در مورد [[خداوند]] نیز قابل [[تأویل]] و [[تفسیر]] است<ref>نقض الوشیعة، ص۴۰۹.</ref>.
*اشکال لفظی [[بدا]] این است که چون کاربرد این لفظ در مورد [[انسان]] مستلزم [[جهل]] و [[ناآگاهی]] از حقایق و [[مصالح]] و [[مفاسد]] یا سود و زیان است، به کار بردن آن درباره [[خداوند]] نیز موهم چنین معنای نادرستی خواهد بود. پاسخ این است که [[شیعه]] در به کار بردن این لفظ در باره [[خداوند]] به معنای درست آن، از روایاتی که توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[نقل]] شده [[پیروی]] می‌کنند و از این جهت همانند واژگانی چون [[استهزاء]] و [[خدعه]]، [[مکر]] و [[غضب]] است که در [[قرآن کریم]] در مورد [[خداوند]] به کار رفته است، معنای معهود این واژگان در مورد [[انسان]]، نسبت به [[خداوند]] [[باطل]] است، لذا [[عالمان]] [[اسلامی]] آنها را [[تأویل]] کرده‌اند. بر همین اساس، [[روایات]] [[بدا]] در مورد [[خداوند]] نیز قابل [[تأویل]] و [[تفسیر]] است<ref>نقض الوشیعة، ص۴۰۹.</ref>.
*مضافاً بر اینکه واژه [[بدا]] در برخی [[احادیث نبوی]] که در [[صحاح]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است، در مورد [[خدا]] به کار رفته است: {{عربی|أَنَّ ثَلَاثَةَ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏، الْأَقْرَعُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُم‏...}}<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنی‌اسرائیل.</ref>. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] [[بدا]] در این [[حدیث]] را به [[قضای الهی]] [[تفسیر]] کرده است<ref>النهایه، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. اگر چه این [[تفسیر]] مناقشه‌پذیر است؛ زیرا فضای سابق [[الهی]] [[عمومیت]] دارد، ولی [[بدا]] به اموری اختصاص دارد که در معرض تحول و تجدد قرار دارند<ref>نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.</ref>، ولی با صرف‌نظر از این مناقشه نکته اساسی این است که هر [[تفسیر]] درستی که برای [[بدا]] در این [[حدیث نبوی]] [[بیان]] شود، درباره [[بدا]] در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز روا خواهد بود.
*مضافاً بر اینکه واژه [[بدا]] در برخی [[احادیث نبوی]] که در [[صحاح]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است، در مورد [[خدا]] به کار رفته است: {{عربی|أَنَّ ثَلَاثَةَ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏، الْأَقْرَعُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُم‏...}}<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنی‌اسرائیل.</ref>. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] [[بدا]] در این [[حدیث]] را به [[قضای الهی]] [[تفسیر]] کرده است<ref>النهایه، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. اگر چه این [[تفسیر]] مناقشه‌پذیر است؛ زیرا فضای سابق [[الهی]] [[عمومیت]] دارد، ولی [[بدا]] به اموری اختصاص دارد که در معرض تحول و تجدد قرار دارند<ref>نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.</ref>، ولی با صرف‌نظر از این مناقشه نکته اساسی این است که هر [[تفسیر]] درستی که برای [[بدا]] در این [[حدیث نبوی]] [[بیان]] شود، درباره [[بدا]] در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز روا خواهد بود.
*بر اساس مبانی [[فلسفی]] در [[هستی‌شناسی]] و با [[الهام]] از پاره‌ای [[روایات]] می‌توان [[بدا]] را این‌گونه [[تفسیر]] کرد که [[بدا]] در [[حقیقت]] برای [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله‌ای واقع می‌شود که از یک سو به [[اذن الهی]] در [[تدبیر]] عالم [[طبیعت]] نقش آفرینند {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref> و از سوی دیگر از اسباب این عالم مانند دعای [[صالحان]] تأثیر می‌پذیرند. بر این اساس، چه بسا حوادث ویژه‌ای از این عالم ([[دعا]]، [[صدقه]]، [[صله رحم]] و...) در [[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله تأثیر گذاشته و منشأ دگرگونی حوادث این عالم شود و از آن جا که عالم [[ملکوت]] ([[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله) در برابر [[اراده الهی]] [[مطیع]] و منقادند، همان‌گونه که حواس بدنی [[مطیع]] و منقاد [[نفس]] ناطقه [[آدمی]] هستند، [[اراده]] و فعل آن‌ها به [[خدا]] نسبت داده می‌شود، همان‌گونه که فعل حواس بدنی به [[نفس]] ناطقه نسبت داده می‌شود. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> آمده است که [[خداوند]] از [[تأسف]] و انزجار روحی همانند [[بشر]] پیراسته است، ولی اولیایی را آفریده است که این صفات را دارند و [[خداوند]] [[رضا]] و [[سخط]] آنان را [[رضا]] و [[سخط]] خود دانسته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.</ref>. بنابراین، وقتی گفته می‌شود "[[بدا]] لله"، در معنای [[بدا]] تجوزی نیست و مقصود تغییر در [[اراده]] و تصمیم است، ولی تجوز در اسناد است، زیرا تغییر در [[اراده]] برخی از مخلوقات [[خداوند]] است که از باب مجاز در اسناد، به [[خداوند]] نسبت داده می‌شود. وجه این‌که در برخی از گزارش‌های [[پیامبران]] یا [[امامان]] [[بدا]] و تغییر رخ می‌دهد این است که در منشأ [[علم]] آنان از حوادث این [[جهان]] که همان [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله است (کتاب محو و اثبات) تغییر حاصل شده است، یعنی [[پیامبر]] یا [[امام]] از طریق اتصال با عالم [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عمّاله از واقعه‌ای [[آگاه]] می‌شود و از آن خبر می‌دهد و بار دیگر که به آن عالم متصل می‌شود، از تغییری که در آن رخ داده [[آگاه]] شده و مطابق آن خبر می‌دهد<ref>شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>. می‌توان گفت: تغییر در [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عماله (کتاب محو و اثبات) [[بداء]] ثبوتی و تغییر در گزارش [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[بداء]] اثباتی است<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۶۰.</ref>.
*بر اساس مبانی [[فلسفی]] در [[هستی‌شناسی]] و با [[الهام]] از پاره‌ای [[روایات]] می‌توان [[بدا]] را این‌گونه [[تفسیر]] کرد که [[بدا]] در [[حقیقت]] برای [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله‌ای واقع می‌شود که از یک سو به [[اذن الهی]] در [[تدبیر]] عالم [[طبیعت]] نقش آفرینند {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref> و از سوی دیگر از اسباب این عالم مانند دعای [[صالحان]] تأثیر می‌پذیرند. بر این اساس، چه بسا حوادث ویژه‌ای از این عالم ([[دعا]]، [[صدقه]]، [[صله رحم]] و...) در [[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله تأثیر گذاشته و منشأ دگرگونی حوادث این عالم شود و از آن جا که عالم [[ملکوت]] ([[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله) در برابر [[اراده الهی]] [[مطیع]] و منقادند، همان‌گونه که حواس بدنی [[مطیع]] و منقاد [[نفس]] ناطقه [[آدمی]] هستند، [[اراده]] و فعل آن‌ها به [[خدا]] نسبت داده می‌شود، همان‌گونه که فعل حواس بدنی به [[نفس]] ناطقه نسبت داده می‌شود. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> آمده است که [[خداوند]] از [[تأسف]] و انزجار روحی همانند [[بشر]] پیراسته است، ولی اولیایی را آفریده است که این صفات را دارند و [[خداوند]] [[رضا]] و [[سخط]] آنان را [[رضا]] و [[سخط]] خود دانسته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.</ref>. بنابراین، وقتی گفته می‌شود "[[بدا]] لله"، در معنای [[بدا]] تجوزی نیست و مقصود تغییر در [[اراده]] و تصمیم است، ولی تجوز در اسناد است، زیرا تغییر در [[اراده]] برخی از مخلوقات [[خداوند]] است که از باب مجاز در اسناد، به [[خداوند]] نسبت داده می‌شود. وجه این‌که در برخی از گزارش‌های [[پیامبران]] یا [[امامان]] [[بدا]] و تغییر رخ می‌دهد این است که در منشأ [[علم]] آنان از حوادث این [[جهان]] که همان [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله است (کتاب محو و اثبات) تغییر حاصل شده است، یعنی [[پیامبر]] یا [[امام]] از طریق اتصال با عالم [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عمّاله از واقعه‌ای [[آگاه]] می‌شود و از آن خبر می‌دهد و بار دیگر که به آن عالم متصل می‌شود، از تغییری که در آن رخ داده [[آگاه]] شده و مطابق آن خبر می‌دهد<ref>شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>. می‌توان گفت: تغییر در [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عماله (کتاب محو و اثبات) [[بداء]] ثبوتی و تغییر در گزارش [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[بداء]] اثباتی است<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۶۰.</ref>.


==بداء در فرهنگ شیعه==
==بداء در فرهنگ شیعه==

نسخهٔ ‏۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۳

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث بداء است. "بداء" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بداء (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. در مورد قوم یونس برای خدا بدا حاصل شد و به جای آنکه آنان را عذاب کند، رحمت خود را شامل آنان کرد[۳۳]. به سرگذشت قوم یونس در قرآن کریم اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن عبرت بگیرند و با برگزیدن راه ایمان، از گزند پی‌آمدهای کفر مصون بمانند﴿فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ[۳۴]. به گفته ابن‌ عباس، هنگامی که قوم یونس نشانه‌های عذاب را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود یقین کردند، با زنان، کودکان و حیواناتی که داشتند از شهر به بیابان رفتند و با نیت خالص توبه کرده، ایمان خویش را آشکار نمودند، در نتیجه مشمول رحمت خداوند شده و عذاب از آنان برداشته شد[۳۵].
  2. عیسی(ع) با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، شادی و پای‌کوبی می‌کردند، عیسی(ع) گفت: امروز شادمان‌اند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از بینوایی دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است[۳۶][۳۷].
  3. حزقیل پیامبر از جانب خدا مأموریت یافت تا از مرگ پادشاه زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی مرگ آن پادشاه به تأخیر افتاد و او مأمور شد تا این مطلب را به او برساند[۳۸].
  4. پیامبر اکرم(ص) از مرگ خارکن یهودی خبر داد، اما مرگ او به خاطر صدقه‌ای که داد به تأخیر افتاد[۳۹].
  5. هنگامی که آیه ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ[۴۰] نازل شد، اصحاب پیامبر(ص) یقین کردند که عذاب خدا بر کافران نازل خواهد شد، اما با نزول آیه ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ[۴۱] دانستند که عذاب نازل نخواهد شد [۴۲]. امام رضا(ع) در مناظره با سلیمان مروزی درباره بدا به این آیه استدلال کرده است[۴۳].

بداء در فرهنگ شیعه

  1. امامان معصوم(ع) اعتقاد به بداء را ستوده‌اند و آن را عبادتی بسیار بزرگ شمرده‌اند. از این روایات برمی‌آید که هر کس خدا را به بداء نشناسد، او را درست نشناخته است و خداوند از پیامبران خویش پیمان گرفته است که بداء را باور کنند؛ همان سان که از آنان پیمان گرفته است گرد شرک نیایند.
  2. نسبت بداء به خداوند بدان معنا نیست که جهل به ذات‌ متعالی او راه دارد. خداوند از آنچه روی خواهد داد، آگاه است. در روایات آمده است که بپرهیزید از اینکه گمان برید چیزی بر خدا ظاهر می‌شود که از آن آگاه نبوده است. این گمان در حق خدا، به معنای خروج از توحید است. این بیانات امامان معصوم(ع) گواهی می‌دهد که چون بداء برای خدا به کار می‌رود، به معنای ظاهری خویش نیست. در قرآن کریم صفات و تعابیری دیگر نیز می‌توان یافت که برای خداوند به معنای حقیقی به کار نرفته‌اند؛ مانند نسبت کید و مکر و نسیان[۹۱]. بداء الهی بدین معنا است که خداوند سرنوشت انسان را بر اساس اعمال نیک و بد آنها تغییر می‌دهد. بدین‌سان، انسان می‌تواند با نیکوکاری یا زشتکاری آینده خویش را رقم زند. اعمال آدمی حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاه موجب نزول بلا می‌شوند و گاه، بلایی را دور می‌کنند و یا مایه برکات آسمانی و الهی می‌شوند. اعمالی همانند استغفار، توبه، شکر نعمت، صدقه، احسان، صله ارحام و نیکی به والدین موجب تغییر سرنوشت انسان و نزول برکات‌اند و در مقابل، کفر و گناهان موجب بلا و عذاب الهی[۹۲][۹۳].
  3. قضای الهی بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمی‌پذیرد و قرآن، آن را "لوح محفوظ" می‌نامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر می‌پذیرد و در قرآن، "لوح محو و اثبات" نام دارد.بداء در قضای مشروط یا لوح محو و اثبات صورت می‌پذیرد. به عنوان مثال، صله رحم موجب می‌شود که مرگ انسان به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثه‌ای در آینده قطعی شود، آن را در لوح محفوظ ثبت می‌کنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر فلسفی علت تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی علل ناقصه گرد هم آیند و علت تامه وجود نیابد، حادثه در لوح محو و اثبات نوشته می‌شود و آینده آدمی تغییر می‌کند[۹۴]. چون بداء پیش می‌آید و در لوح محو و اثبات، تغییری روی می‌دهد، به لوح محفوظ و قضای الهی راه نمی‌یابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و خداوند همواره می‌داند که چه چیز دگرگون می‌گردد و هر کس با چه رفتاری آینده خویش را رقم می‌زند. بدین‌سان، بداء موجب تغییر علم الهی نمی‌شود. این دست دگرگونی‌ها تنها به برخی عرصه‌های زندگی بشر همانند احکام شرعی یا اطاعت و گناه بندگان و یا سختی‌ها و تغییر در وقت مرگ انسان‌ها تعلق نمی‌گیرد؛ بلکه همه عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی انسان را می‌پوشاند؛ چنان که قرآن کریم به صورت مطلق می‌فرماید: "خداوند هر چه را بخواهد، محو یا اثبات می‌کند و اصل کتاب، نزد او است"[۹۵][۹۶].
  4. اعتقاد به بداء در برابر باوری است که میان یهود رواج دارد. آنان معتقدند خداوند جهان را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و سرنوشت انسان‌ها و سعادت و شقاوت آنان را تقدیر کرده است و نمی‌تواند تغییری به آن راه دهد. انسان نیز دستی در تغییر سرنوشت خویش ندارد. قرآن کریم از این عقیده یهود یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست قدرت الهی بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان می‌فرماید: "دست خدا باز است و به هر کس بخواهد، می‌بخشد"[۹۷]. یهود با چنین باوری است که هیچ تغییری را در تکوین و تشریع جایز نمی‌دانند و نسخ شرایع و احکام را برنمی‌تابند[۹۸][۹۹].
  5. خدای متعال، دو گونه علم دارد: یکی همان که به فرشتگان و پیامبران و اولیای خویش می‌بخشد. در این علم هیچ تغییری نیست؛ زیرا خداوند پیامبران و اولیای خویش را تکذیب نمی‌کند. معارفی که خداوند در چارچوب نبوت و رسالت به پیامبرانش می‌دهد، از این دست است. دوم، علمی که نزد خود او است و از علم غیب الهی است و کسی از آن آگاه نمی‌شود، مگر آنان را که بپسندد. در تفسیر آیه ۲۸ سوره جن آمده است که پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از این کسان‌اند. بداء در این گونه علم پدید می‌آید و جز شماری از انبیاء و اولیای الهی کسی از آن آگاه نیست[۱۰۰]. گاه اولیای خدا، از وقوع تغییر و بداء در رخدادی آگاه نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را آشکار نمی‌سازند و از وقوع آن رخداد در آینده خبر می‌دهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمی‌افتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به تعلیم و تربیت آنان است رخ نمی‌دهد و مردم را نیز از علت تغییر در آن رخداد آگاه می‌سازند تا از تأثیر اعمال نیک و بدشان در تغییر سرنوشت خود باخبر شوند[۱۰۱][۱۰۲].

بداء در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.
  2. «آنگاه، پس از آنکه آن نشانه‌ها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.
  3. مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۳؛ الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.
  4. الکافی، ج۱، ص۱۴۸، باب البداء، ح۱۰ و ۱۱؛ التوحید، باب البدا، ح۸؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۱۱، ح۳۰ و ص۱۲۱، ح۶۳.
  5. بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۰.
  6. نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.
  7. اوائل المقالات، ص۸۰.
  8. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۴.
  9. الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۲.
  10. الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.
  11. الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۳، ۱۳، ۱۵؛ التوحید، باب البداء، ح۳، ۵، ۶.
  12. الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱۲؛ التوحید، باب البداء، ح۷.
  13. و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
  14. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.
  15. بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.
  16. ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ "خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  17. بحارالأنوار، ج۴، ص۹۷، ۹۹، ۱۰۲، ۱۰۸، ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۱.
  18. ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ "او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
  19. مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.
  20. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.
  21. «بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد» سوره مائده، آیه ۶۴.
  22. بحارالانوار، ج۴، ص۹۶، ۹۸، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۷.
  23. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۵.
  24. «او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
  25. مجمع‌البیان، ج۵، ص۲۰۲.
  26. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  27. «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا (باران) آسمان را بر شما ریزان، بفرستد و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
  28. «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
  29. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۸۲.
  30. سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۵.
  31. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.
  32. الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.
  33. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.
  34. پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
  35. مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.
  36. بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.
  37. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۶.
  38. قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.
  39. بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.
  40. «پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.
  41. «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
  42. الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.
  43. نورالثقلین، ج۵، ص۱۳۱.
  44. البیان، ص۲۷۹-۲۸۰.
  45. الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.
  46. التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.
  47. شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۷.
  49. الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص۳۶۵.
  50. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.
  51. الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.
  52. الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹.
  53. «و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  54. البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.
  55. المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.
  56. «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.
  57. البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.
  58. البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۱.
  59. بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۷؛ المیزان، ج۷، ص۱۵.
  60. البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.
  61. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۸.
  62. الکافی، ج۱، باب البداء، ح۶؛ البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.
  63. بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.
  64. بحارالأنوار، ج۴، ص۱۳۴.
  65. الفصول المختاره، ص۳۰۹.
  66. الفصول المختاره، ص۳۰۹.
  67. الغیبه، ص۱۲۱.
  68. الغیبه، ص۱۲۱.
  69. الفصول المختاره، ص۳۰۹.
  70. الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.
  71. الغیبه، ص۲۶۳.
  72. الغیبه، ص۲۶۳.
  73. اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.
  74. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۹.
  75. نقض الوشیعة، ص۴۰۹.
  76. صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنی‌اسرائیل.
  77. النهایه، ج۱، ص۱۰۹.
  78. نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.
  79. «آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.
  80. «و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.
  81. الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.
  82. شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.
  83. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۶۰.
  84. بحارالانوار، ۴/ ۹۲؛ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۲؛ مفردات راغب‌، ۳۷.
  85. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
  86. ﴿بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ؛ سوره انعام، آیه ۲۸؛ ﴿ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ؛ سوره اعراف، آیه ۲۲؛ ﴿ فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى؛ سوره طه، آیه ۱۲۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون ؛ سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸؛ ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون؛ سوره جاثیه، آیه ۳۳؛ ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ؛ سوره یوسف، آیه ۳۵.
  87. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
  88. الاصول من الکافی‌، ۱/ ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴.
  89. صحیح البخاری‌، ۴/ ۲۰۸.
  90. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
  91. البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۸.
  92. ﴿وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ؛ سوره نور، آیه ۱۰- ۱۲؛ ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ؛ سوره رعد، آیه ۱۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ؛ سوره طلاق، آیه ۲ و ۳؛ ﴿فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ؛ سوره یونس، آیه ۹۸؛ بحارالانوار، ۹۰/ ۲۸۸ و ۲۸۹.
  93. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۱.
  94. ر.ک: المیزان‌، ۱۱/ ۳۸۱؛ تفسیر نمونه‌، ۱۰/ ۲۴۲.
  95. ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ سوره رعد، آیه ۳۹؛ المیزان‌، ۱۱/ ۳۷۷.
  96. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
  97. ﴿ وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ التوحید، باب ۲۵/ ۱۶۷.
  98. البداء فی ضوء الکتاب و السنة، ۱۸.
  99. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
  100. الاصول من الکافی‌، ۱/ ۱۴۷ و ۲۵۶؛ مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، ۳۱.
  101. البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۹۸- ۹۷.
  102. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
  103. مصابیح الانوار، ۱/ ۳۳- ۴۷؛ بحارالانوار، ۴/ ۱۲۶- ۱۳۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۵.
  104. همان؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم‌، ۴۲۷.
  105. فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
  106. با توجه به اختلاف در این دو دوره است که می‌‌بینیم ابوالحسن اشعری در کتاب مقالات الاسلامیین می‌‌گوید: شیعه در بداء اختلاف دارد.
  107. حال آنکه تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده است و در یک زمان رخ می‌‌دهد.
  108. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹.
  109. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
  110. صدوق، توحید، ص۳۳۳.
  111. صدوق، توحید، ص۳۳۴.
  112. صدوق، توحید، ص۳۳۴.
  113. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۰.
  114. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «بداء».
  115. ابن‌فارس، مقاییس اللغة، واژه «بداء».
  116. «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْ‏ءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.
  117. «مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ»؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.
  118. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۰.
  119. «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
  120. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.
  121. مطهری، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۶؛ همو، نبوت، ص۱۸۰ - ۱۷۹؛ همو، انسان و سرنوشت، ص۶۵ - ۶۴.
  122. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.