کعب بن عجره در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = کعب بن عجره | | موضوع مرتبط = کعب بن عجره | ||
| عنوان مدخل = [[کعب بن عجره]] | | عنوان مدخل = [[کعب بن عجره]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[کعب بن عجره در تاریخ اسلامی]] - [[کعب بن عجره در تراجم و رجال]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[کعب بن عجرة بن امیه]] از [[طایفه]] [[بنی سواد بن مری]]، هم [[پیمان]] طایفه [[بنی حارثة بن حارث بن خزرج]] و هم [[قسم]] طایفه [[بنی عوف بن خزرج]] و به [[نقلی]] هم پیمان طایفه [[بنی سالم]] از [[انصار]] بوده است و کنیهاش [[ابا محمد]] است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱؛ اسد الغابه، این اثیر، ج۴، ص۱۸۲.</ref>. وی دیر، [[اسلام]] آورد و سپس در [[جنگها]] شرکت کرد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲.</ref>. به نقلی کنیهاش به خاطر فرزندش [[اسحاق]]، [[ابو اسحاق]] و به نقل دیگر، [[ابو عبد الله]] بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹. شیخ طوسی، کعب را از اصحاب امیرالمؤمنین علی شمرده (البته از کسانی که از ایشان روایت نقل کردهاند). رجال الطوسی، ص۸۰. ولی نظر مرحوم خوئی این است که شیخ طوسی، کعب بن عجره (عجزه) را هم از اصحاب پیامبر{{صل}} و هم از اصحاب امام علی{{ع}} میداند. معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۶۹-۷۰.</ref> | [[کعب بن عجرة بن امیه]] از [[طایفه]] [[بنی سواد بن مری]]، هم [[پیمان]] طایفه [[بنی حارثة بن حارث بن خزرج]] و هم [[قسم]] طایفه [[بنی عوف بن خزرج]] و به [[نقلی]] هم پیمان طایفه [[بنی سالم]] از [[انصار]] بوده است و کنیهاش [[ابا محمد]] است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱؛ اسد الغابه، این اثیر، ج۴، ص۱۸۲.</ref>. وی دیر، [[اسلام]] آورد و سپس در [[جنگها]] شرکت کرد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲.</ref>. به نقلی کنیهاش به خاطر فرزندش [[اسحاق]]، [[ابو اسحاق]] و به نقل دیگر، [[ابو عبد الله]] بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹. شیخ طوسی، کعب را از اصحاب امیرالمؤمنین علی شمرده (البته از کسانی که از ایشان روایت نقل کردهاند). رجال الطوسی، ص۸۰. ولی نظر مرحوم خوئی این است که شیخ طوسی، کعب بن عجره (عجزه) را هم از اصحاب پیامبر {{صل}} و هم از اصحاب امام علی {{ع}} میداند. معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۱۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۶۹-۷۰.</ref> | ||
==کعب و شرکت در [[غزوه]] حديبيه== | == کعب و شرکت در [[غزوه]] حديبيه == | ||
[[کعب بن عجره]] میگوید: هنگامی که در [[ابواء]] بودیم، [[پیامبر]]{{صل}} بالای سر من ایستادند، و من مشغول فوت کردن [[آتش]] زیر دیگ بودم، و شپش در موهایم لانه کرده بود، و [[محرم]] بودم. پس پیامبر{{صل}} از من پرسیدند: "شپش سرت آزارت میدهد؟" گفتم: آری. فرمود: "موهای سرت را بتراش". سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«و برای [[خدا]] [[حج]] و [[عمره]] را به پایان رسانید، و اگر به علت موانعی بازداشته شدید، آنچه از [[قربانی]]، میسر است قربانی کنید و تا قربانی به [[قربانگاه]] نرسیده، سر خود را متراشید و هر کس از شما [[بیمار]] باشد یا در سر، [[ناراحتی]] داشته باشد [و ناچار شود در [[احرام]] سر بتراشد] به [[کفاره]] آن، باید [[روزه]] بدارد، یا [[صدقه]] دهد، یا قربانی بکند و چون [[ایمنی]] یافتید، پس هر کس از [[[اعمال]]] عمره به [[حج]] پرداخت، [باید] آنچه از قربانی، [[میر]] است [قربانی کند] و آن کس که [قربانی] نیافت [باید] در هنگام حج، سه [[روز]] روزه [بدارد] و چون برگشتید، هفت [روز دیگر روزه بدارید] این، ده روز تمام است. این [حج [[تمتع]]] برای کسی است که [[اهل]] [[مسجد الحرام]] [[[مکه]]] نباشد. و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت [[کیفر]] است.» سوره بقره، آیه ۱۹۶.</ref>. | [[کعب بن عجره]] میگوید: هنگامی که در [[ابواء]] بودیم، [[پیامبر]] {{صل}} بالای سر من ایستادند، و من مشغول فوت کردن [[آتش]] زیر دیگ بودم، و شپش در موهایم لانه کرده بود، و [[محرم]] بودم. پس پیامبر {{صل}} از من پرسیدند: "شپش سرت آزارت میدهد؟" گفتم: آری. فرمود: "موهای سرت را بتراش". سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«و برای [[خدا]] [[حج]] و [[عمره]] را به پایان رسانید، و اگر به علت موانعی بازداشته شدید، آنچه از [[قربانی]]، میسر است قربانی کنید و تا قربانی به [[قربانگاه]] نرسیده، سر خود را متراشید و هر کس از شما [[بیمار]] باشد یا در سر، [[ناراحتی]] داشته باشد [و ناچار شود در [[احرام]] سر بتراشد] به [[کفاره]] آن، باید [[روزه]] بدارد، یا [[صدقه]] دهد، یا قربانی بکند و چون [[ایمنی]] یافتید، پس هر کس از [[[اعمال]]] عمره به [[حج]] پرداخت، [باید] آنچه از قربانی، [[میر]] است [قربانی کند] و آن کس که [قربانی] نیافت [باید] در هنگام حج، سه [[روز]] روزه [بدارد] و چون برگشتید، هفت [روز دیگر روزه بدارید] این، ده روز تمام است. این [حج [[تمتع]]] برای کسی است که [[اهل]] [[مسجد الحرام]] [[[مکه]]] نباشد. و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت [[کیفر]] است.» سوره بقره، آیه ۱۹۶.</ref>. | ||
پس [[پیامبر]]{{صل}} [[امر]] فرمودند که گوسفندی بکشم، یا سه روز روزه بگیرم، و یا به شش [[فقیر]]، به هر یک دو کیلو طعام بدهم، و هر یک را که انجام دهم کافی است<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۵۷۸؛ نیز ر.ک: فروع کافی، کلینی، ج۴، ص۳۵۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۶۹-۷۰.</ref> | پس [[پیامبر]] {{صل}} [[امر]] فرمودند که گوسفندی بکشم، یا سه روز روزه بگیرم، و یا به شش [[فقیر]]، به هر یک دو کیلو طعام بدهم، و هر یک را که انجام دهم کافی است<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۵۷۸؛ نیز ر. ک: فروع کافی، کلینی، ج۴، ص۳۵۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۶۹-۷۰.</ref> | ||
==کعب و [[سریه بشیر بن سعد]]== | == کعب و [[سریه بشیر بن سعد]] == | ||
روزی [[رسول خدا]]{{صل}} بشیر بن سعد را همراه سی مرد به سوی [[طایفه]] بنی متره و به سوی [[فدک]] فرستاد. [[بشیر]] از [[مدینه]] بیرون رفت و چوپانهای گوسفندان را دید، و از آنها پرسید: "[[مردم]] کجایند؟" گفتند: "در محافل خود هستند". چون فصل زمستان بود مردم کنار آبها حاضر نبودند. بشیر نیز هر چه شتر و گوسفند بود به [[غنیمت]] گرفت و به سوی مدینه برگشت. چون این خبر به آنها رسید، به دنبال بشیر آمدند و در سیاهی شب به او رسیدند. اطرافیان [[بشیر]] به [[تیراندازی]] پرداختند، به طوری که تیرهایشان تمام شد، و چون صبح شد [[بنی مره]] بر آنها [[حمله]] کردند و گروهی از [[یاران]] بشیر کشته شده، گروهی فرار کردند. خود بشیر نیز [[جنگ]] [[سختی]] کرد ولی پاشنه پایش [[قطع]] شد و آنها [[فکر]] کردند که حتما مرده است، لذا گوسفندان و شتران خود را گرفتند و برگشتند. نخستین کسی که این خبر را به مدينه آورد، [[علبة بن زید حارثی]] بود. بشير بن سعد میان کشتهها افتاده بود، و چون شب شد به سختی خود را به [[فدک]] رساند، و چند روزی پیش یک [[یهودی]] ماند تا زخمهایش به طور نسبی بهبود یافت و سپس به [[مدینه]] برگشت. [[پیامبر]]{{صل}} پس از شنیدن خبر جنگ، [[زبیر بن عوام]] را برای حرکت آماده کردند و به او فرمودند: "حرکت کن و به طرف [[محل]] کشته شدن یاران بشیر برو، و اگر [[خداوند]] تو را بر ایشان [[پیروز]] گردانید، میان ایشان باقی نمان". دویست نفر را هم برای [[همراهی]] با [[زبیر]] آماده کردند و برای او [[پرچم]] بستند. در این موقع [[غالب بن عبدالله]] از سریهای که رفته بود برگشت، و خداوند او را پیروز کرده بود. پس پیامبر{{صل}} به زبیر بن عوام فرمودند: "بمان و حرکت نکن!" و همان غالب بن عبدالله را همراه دویست نفر به آن [[مأموریت]] فرستاد. [[عقبة بن عمرو]]، [[ابو مسعود]]، [[کعب بن عجره]]، [[اسامة بن زيد]]، و [[علبة بن زید]] از همراهان [[غالب]] در این سریه بودند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۲۳-۷۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۱.</ref> | روزی [[رسول خدا]] {{صل}} بشیر بن سعد را همراه سی مرد به سوی [[طایفه]] بنی متره و به سوی [[فدک]] فرستاد. [[بشیر]] از [[مدینه]] بیرون رفت و چوپانهای گوسفندان را دید، و از آنها پرسید: "[[مردم]] کجایند؟" گفتند: "در محافل خود هستند". چون فصل زمستان بود مردم کنار آبها حاضر نبودند. بشیر نیز هر چه شتر و گوسفند بود به [[غنیمت]] گرفت و به سوی مدینه برگشت. چون این خبر به آنها رسید، به دنبال بشیر آمدند و در سیاهی شب به او رسیدند. اطرافیان [[بشیر]] به [[تیراندازی]] پرداختند، به طوری که تیرهایشان تمام شد، و چون صبح شد [[بنی مره]] بر آنها [[حمله]] کردند و گروهی از [[یاران]] بشیر کشته شده، گروهی فرار کردند. خود بشیر نیز [[جنگ]] [[سختی]] کرد ولی پاشنه پایش [[قطع]] شد و آنها [[فکر]] کردند که حتما مرده است، لذا گوسفندان و شتران خود را گرفتند و برگشتند. نخستین کسی که این خبر را به مدينه آورد، [[علبة بن زید حارثی]] بود. بشير بن سعد میان کشتهها افتاده بود، و چون شب شد به سختی خود را به [[فدک]] رساند، و چند روزی پیش یک [[یهودی]] ماند تا زخمهایش به طور نسبی بهبود یافت و سپس به [[مدینه]] برگشت. [[پیامبر]] {{صل}} پس از شنیدن خبر جنگ، [[زبیر بن عوام]] را برای حرکت آماده کردند و به او فرمودند: "حرکت کن و به طرف [[محل]] کشته شدن یاران بشیر برو، و اگر [[خداوند]] تو را بر ایشان [[پیروز]] گردانید، میان ایشان باقی نمان". دویست نفر را هم برای [[همراهی]] با [[زبیر]] آماده کردند و برای او [[پرچم]] بستند. در این موقع [[غالب بن عبدالله]] از سریهای که رفته بود برگشت، و خداوند او را پیروز کرده بود. پس پیامبر {{صل}} به زبیر بن عوام فرمودند: "بمان و حرکت نکن!" و همان غالب بن عبدالله را همراه دویست نفر به آن [[مأموریت]] فرستاد. [[عقبة بن عمرو]]، [[ابو مسعود]]، [[کعب بن عجره]]، [[اسامة بن زيد]]، و [[علبة بن زید]] از همراهان [[غالب]] در این سریه بودند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۲۳-۷۲۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۱.</ref> | ||
==کعب بن عجره و [[جنگ تبوک]]== | == کعب بن عجره و [[جنگ تبوک]] == | ||
روزی [[واثلة بن اسقع لیثی]] به مدینه وارد شد و در کنار [[شهر]]، [[منزل]] کرد. او هنگام [[نماز صبح]] به حضور پیامبر{{صل}} رسید و با آن [[حضرت]] نماز صبح را اقامه کرد. پیامبر{{صل}} معمولا پس از نماز صبح بر میگشت و به چهره [[اصحاب]] خود مینگریست و چون نزدیک واثله رسید او را نشناخت؛ پس به او فرمود: "تو کیستی؟" او خود را معرفی کرد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "برای چه آمدهای؟" گفت: "آمدهام تا [[بیعت]] کنم". پیامبر{{صل}} فرمود: "یعنی به هر چه [[توانایی]]، عمل کنی؟" گفت: "آری" و پیامبر{{صل}} با او بیعت فرمود. پیامبر{{صل}} در آن هنگام در حال رفتن به سوی [[تبوک]] بود و [[واثله]] هم پیش [[خویشاوندان]] خود برگشت. پس از مدتی او به [[مدینه]] آمد و متوجه شد که [[رسول خدا]]{{صل}} دو [[روز]] قبل به سوی تبوک حرکت فرموده ولی هنوز برخی از کاروانها که آماده حرکت هستند، حرکت نکردهاند. واثله میان بازار [[بنی قینقاع]] ایستاد و فریاد زد: "هر کس مرا با خود ببرد سهم [[غنایم]] من از او باشد". او خود گوید: من توان پیاده روی نداشتم؛ [[کعب بن عجره]] مرا صدا زد و گفت: "من یک نوبت در شب و یک نوبت در روز تو را بر اسب خود سوار میکنم و در عوض هر چه به دست آوری و سهم تو، از آن من باشد". و من پذیرفتم. نقل شده، بعدها واثله میگفت: [[خداوند متعال]] به [[کعب]]، جزای خیر بدهد؛ نه تنها دو نوبت بلکه بیشتر هم مرا سوار میکرد و من همراه او [[غذا]] میخوردم و او مرا [[احترام]] میکرد. | روزی [[واثلة بن اسقع لیثی]] به مدینه وارد شد و در کنار [[شهر]]، [[منزل]] کرد. او هنگام [[نماز صبح]] به حضور پیامبر {{صل}} رسید و با آن [[حضرت]] نماز صبح را اقامه کرد. پیامبر {{صل}} معمولا پس از نماز صبح بر میگشت و به چهره [[اصحاب]] خود مینگریست و چون نزدیک واثله رسید او را نشناخت؛ پس به او فرمود: "تو کیستی؟" او خود را معرفی کرد. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "برای چه آمدهای؟" گفت: "آمدهام تا [[بیعت]] کنم". پیامبر {{صل}} فرمود: "یعنی به هر چه [[توانایی]]، عمل کنی؟" گفت: "آری" و پیامبر {{صل}} با او بیعت فرمود. پیامبر {{صل}} در آن هنگام در حال رفتن به سوی [[تبوک]] بود و [[واثله]] هم پیش [[خویشاوندان]] خود برگشت. پس از مدتی او به [[مدینه]] آمد و متوجه شد که [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[روز]] قبل به سوی تبوک حرکت فرموده ولی هنوز برخی از کاروانها که آماده حرکت هستند، حرکت نکردهاند. واثله میان بازار [[بنی قینقاع]] ایستاد و فریاد زد: "هر کس مرا با خود ببرد سهم [[غنایم]] من از او باشد". او خود گوید: من توان پیاده روی نداشتم؛ [[کعب بن عجره]] مرا صدا زد و گفت: "من یک نوبت در شب و یک نوبت در روز تو را بر اسب خود سوار میکنم و در عوض هر چه به دست آوری و سهم تو، از آن من باشد". و من پذیرفتم. نقل شده، بعدها واثله میگفت: [[خداوند متعال]] به [[کعب]]، جزای خیر بدهد؛ نه تنها دو نوبت بلکه بیشتر هم مرا سوار میکرد و من همراه او [[غذا]] میخوردم و او مرا [[احترام]] میکرد. | ||
واثله گوید: چون پیامبر{{صل}} [[خالد بن ولید]] را به [[جنگ]] اکیدر کندی به [[دومة الجندل]] روانه فرمود؛ کعب بن عجره هم در [[سپاه]] او بود و من هم همراهش بودم و غنایم زیادی نصیب ما شد که [[خالد]] آنها را بین [[لشکریان]] تقسیم کرد و شش شتر [[جوان]]، سهم من شد. من آنها را جلو انداختم و کنار [[خیمه]] کعب بن عجره آمدم و گفتم: [[خدا]] رحمتت کند! بیا کره شتران جوان خود را ببین و بگیر! او در حالی که لبخند میزد پیش من آمد و گفت: "[[خداوند]] به تو [[برکت]] بدهد! من تو را با خود نیاوردم برای اینکه چیزی از تو بگیرم"<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۱۰۲۸-۱۰۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۲-۷۳.</ref> | واثله گوید: چون پیامبر {{صل}} [[خالد بن ولید]] را به [[جنگ]] اکیدر کندی به [[دومة الجندل]] روانه فرمود؛ کعب بن عجره هم در [[سپاه]] او بود و من هم همراهش بودم و غنایم زیادی نصیب ما شد که [[خالد]] آنها را بین [[لشکریان]] تقسیم کرد و شش شتر [[جوان]]، سهم من شد. من آنها را جلو انداختم و کنار [[خیمه]] کعب بن عجره آمدم و گفتم: [[خدا]] رحمتت کند! بیا کره شتران جوان خود را ببین و بگیر! او در حالی که لبخند میزد پیش من آمد و گفت: "[[خداوند]] به تو [[برکت]] بدهد! من تو را با خود نیاوردم برای اینکه چیزی از تو بگیرم"<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۱۰۲۸-۱۰۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۲-۷۳.</ref> | ||
==کعب در [[زمان]] [[امام علی]]{{ع}}<ref>عجیب اینکه کعب روایات زیادی را درباره فضائل امیرالمؤمنین علی{{ع}} نقل کرده اما اینکه چرا خودش با ایشان بیعت نکرده، معلوم نیست؟</ref>== | == کعب در [[زمان]] [[امام علی]] {{ع}}<ref>عجیب اینکه کعب روایات زیادی را درباره فضائل امیرالمؤمنین علی {{ع}} نقل کرده اما اینکه چرا خودش با ایشان بیعت نکرده، معلوم نیست؟</ref>== | ||
از [[زندگی]] کعب، بعد از [[زمان رسول خدا]]{{صل}} خبری در دست نیست و فقط در کتب [[تاریخی]] از [[بیعت نکردن]] وی با [[امام علی]]{{ع}} مطالبی نقل شده است. [[محمد بن حنفیه]] گوید: هنگامی که [[عثمان]] کشته شد، با پدرم بودم تا شبانگاه که به [[خانه]] آمد و افرادی از [[یاران پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} نزد وی آمدند و گفتند: "این مرد، کشته شد و [[مردم]] باید امامی داشته باشند و ما به [[خلافت]] تو [[راضی]] هستیم". امام علی{{ع}} فرمود: "پس به [[مسجد]] میرویم که با [[رضایت]] همه مردم باشد". آن گاه سوی مسجد رفت و کسانی که میخواستند [[بیعت]] کنند با وی بیعت کردند. [[انصار]]، به جز چند نفر با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردند. [[طلحه]] گفت: "ما از این کار بیش از آن چه سگ بو میکشد، نصیب نداریم". | از [[زندگی]] کعب، بعد از [[زمان رسول خدا]] {{صل}} خبری در دست نیست و فقط در کتب [[تاریخی]] از [[بیعت نکردن]] وی با [[امام علی]] {{ع}} مطالبی نقل شده است. [[محمد بن حنفیه]] گوید: هنگامی که [[عثمان]] کشته شد، با پدرم بودم تا شبانگاه که به [[خانه]] آمد و افرادی از [[یاران پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} نزد وی آمدند و گفتند: "این مرد، کشته شد و [[مردم]] باید امامی داشته باشند و ما به [[خلافت]] تو [[راضی]] هستیم". امام علی {{ع}} فرمود: "پس به [[مسجد]] میرویم که با [[رضایت]] همه مردم باشد". آن گاه سوی مسجد رفت و کسانی که میخواستند [[بیعت]] کنند با وی بیعت کردند. [[انصار]]، به جز چند نفر با [[علی]] {{ع}} [[بیعت]] کردند. [[طلحه]] گفت: "ما از این کار بیش از آن چه سگ بو میکشد، نصیب نداریم". | ||
[[عبدالله بن حسن]] میگوید: وقتی عثمان، کشته شد، انصار به جز [[حسان بن ثابت]]، [[کعب بن مالک]]، [[مسلمة بن مخلد]]، [[ابو سعید خدری]]، [[محمد بن مسلمة]]، [[نعمان بن بشیر]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن خديج]]، [[فضالة بن عبيد]] و [[کعب بن عجره]] که [[عثمانی]] بودند، با علی{{ع}} بیعت کردند. کسی به [[عبدالله]] گفت: "چرا این افراد از [[بیعت با علی]]{{ع}} سرباز زدند و عثمانی شدند؟" گفت: "[[حسان]]، [[شاعری]] بود که کارهایش برایش مهم نبود؛ زید بن ثابت را عثمان به [[ریاست]] [[دیوان]] و [[بیت المال]] گماشته بود و چون عثمان محاصره شد، گفت: ای گروه [[انصار]] دو بار انصار خدا باشید. [[ابو ایوب]] به او گفت: یاریش میکنی از این رو که برای تو سودمند بوده است. کعب بن مالک را عثمان [[مسئول]] دریافت [[زکات]] [[طایفه]] مزینه قرار داد و تمام امور را به خود او واگذاشت"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۰؛ الكامل، ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۱. البته طبری در صفحات بعدی مینویسد: در مدینه به غیر از هفت نفر که منتظر ماندند و بیعت نکردند، همه مردم با علی{{ع}} بیعت کردند. این هفت نفر عبارتند از: سعد بن ابی وقاص، ابن عمر، صهيب، زید بن ثابت، محمد بن مسلمة، سلمة بن وقش و اسامة بن زید. وی در ادامه مینویسد: تا آنجا که میدانیم هیچ کس از انصار از بیعت با علی باز نماند. (تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۱) وی از کعب بن عجره نامی نمیبرد.</ref>. | [[عبدالله بن حسن]] میگوید: وقتی عثمان، کشته شد، انصار به جز [[حسان بن ثابت]]، [[کعب بن مالک]]، [[مسلمة بن مخلد]]، [[ابو سعید خدری]]، [[محمد بن مسلمة]]، [[نعمان بن بشیر]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن خديج]]، [[فضالة بن عبيد]] و [[کعب بن عجره]] که [[عثمانی]] بودند، با علی {{ع}} بیعت کردند. کسی به [[عبدالله]] گفت: "چرا این افراد از [[بیعت با علی]] {{ع}} سرباز زدند و عثمانی شدند؟" گفت: "[[حسان]]، [[شاعری]] بود که کارهایش برایش مهم نبود؛ زید بن ثابت را عثمان به [[ریاست]] [[دیوان]] و [[بیت المال]] گماشته بود و چون عثمان محاصره شد، گفت: ای گروه [[انصار]] دو بار انصار خدا باشید. [[ابو ایوب]] به او گفت: یاریش میکنی از این رو که برای تو سودمند بوده است. کعب بن مالک را عثمان [[مسئول]] دریافت [[زکات]] [[طایفه]] مزینه قرار داد و تمام امور را به خود او واگذاشت"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۰؛ الكامل، ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۱. البته طبری در صفحات بعدی مینویسد: در مدینه به غیر از هفت نفر که منتظر ماندند و بیعت نکردند، همه مردم با علی {{ع}} بیعت کردند. این هفت نفر عبارتند از: سعد بن ابی وقاص، ابن عمر، صهيب، زید بن ثابت، محمد بن مسلمة، سلمة بن وقش و اسامة بن زید. وی در ادامه مینویسد: تا آنجا که میدانیم هیچ کس از انصار از بیعت با علی باز نماند. (تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۱) وی از کعب بن عجره نامی نمیبرد.</ref>. | ||
[[مسعودی]] نیز مینویسد: در [[سال ۳۸ هجری]] [[علی]]{{ع}} با [[خوارج نهروان]] جنگید و افرادی که [[تمایلات]] [[عثمانی]] داشتند از [[بیعت]] او سر باز زدند و منظورشان [[خروج]] از [[اطاعت]] وی بود که [[سعد بن ابی وقاص]] و [[عبد الله بن عمر]] از آن جمله بودند. [[قدامة بن مظعون]]، اهبان بن [[صیفی]]، [[عبدالله بن سلام]] و مغيرة بن شعبه ثقفی نیز از آن جمله بودند. از [[انصار]]؛ [[کعب بن مالک]]، [[حسان بن ثابت]] شاعر، [[ابو سعید خدری]]، [[محمد بن مسلمه]]؛ هم [[پیمان بن عبد الأشهل]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن خدیج]]، [[نعمان بن بشیر]]، [[فضالة بن عبید]]، [[کعب بن عجره]]، [[مسلمة بن خالد]] و گروه دیگری از انصار که تمایلات عثمانی داشتند و جمعی از [[بنی امیه]] و دیگران از [[بیعت با علی]]{{ع}} سرباز زدند. علی{{ع}} املاکی را که [[عثمان]] به بعضی از [[مسلمانان]] بخشیده بود، پس گرفت و موجودی [[بیت المال]] را بین [[مردم]] تقسیم کرد و بین هیچ کدام فرق نگذاشت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۵۳- ۲۵۲. البته قبل از او اسکافی نقل کرده است که علی خطبهای خواندند و خطاب ایشان با ابن عمر، سعد بن ابی وقاص و محمد بن مسلمه بود. (المعيار و الموازنة، ص۱۰۶).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۳-۷۴.</ref> | [[مسعودی]] نیز مینویسد: در [[سال ۳۸ هجری]] [[علی]] {{ع}} با [[خوارج نهروان]] جنگید و افرادی که [[تمایلات]] [[عثمانی]] داشتند از [[بیعت]] او سر باز زدند و منظورشان [[خروج]] از [[اطاعت]] وی بود که [[سعد بن ابی وقاص]] و [[عبد الله بن عمر]] از آن جمله بودند. [[قدامة بن مظعون]]، اهبان بن [[صیفی]]، [[عبدالله بن سلام]] و مغيرة بن شعبه ثقفی نیز از آن جمله بودند. از [[انصار]]؛ [[کعب بن مالک]]، [[حسان بن ثابت]] شاعر، [[ابو سعید خدری]]، [[محمد بن مسلمه]]؛ هم [[پیمان بن عبد الأشهل]]، [[زید بن ثابت]]، [[رافع بن خدیج]]، [[نعمان بن بشیر]]، [[فضالة بن عبید]]، [[کعب بن عجره]]، [[مسلمة بن خالد]] و گروه دیگری از انصار که تمایلات عثمانی داشتند و جمعی از [[بنی امیه]] و دیگران از [[بیعت با علی]] {{ع}} سرباز زدند. علی {{ع}} املاکی را که [[عثمان]] به بعضی از [[مسلمانان]] بخشیده بود، پس گرفت و موجودی [[بیت المال]] را بین [[مردم]] تقسیم کرد و بین هیچ کدام فرق نگذاشت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۵۳- ۲۵۲. البته قبل از او اسکافی نقل کرده است که علی خطبهای خواندند و خطاب ایشان با ابن عمر، سعد بن ابی وقاص و محمد بن مسلمه بود. (المعيار و الموازنة، ص۱۰۶).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۳-۷۴.</ref> | ||
==کعب و [[نقل روایت]]== | == کعب و [[نقل روایت]] == | ||
[[اهل]] [[مدینه]] و [[اهل کوفه]] از کعب [[روایت]] کردهاند<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.</ref>. به [[نقلی]]، از او [[عبدالله بن عمرو بن عاص]]<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲.</ref>، ابن [[عمر]]، [[جابر بن عبدالله]]، [[ابن عباس]]، [[طارق بن شهاب]]، [[ابو وائل]]، [[زید بن وهب]]، [[ابن ابی لیلی]] و فرزندانش [[اسحاق]]، [[عبدالملک]] و [[محمد]] و [[ربیع]] از او [[روایت]] نقل کردهاند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۴.</ref> | [[اهل]] [[مدینه]] و [[اهل کوفه]] از کعب [[روایت]] کردهاند<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.</ref>. به [[نقلی]]، از او [[عبدالله بن عمرو بن عاص]]<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲.</ref>، ابن [[عمر]]، [[جابر بن عبدالله]]، [[ابن عباس]]، [[طارق بن شهاب]]، [[ابو وائل]]، [[زید بن وهب]]، [[ابن ابی لیلی]] و فرزندانش [[اسحاق]]، [[عبدالملک]] و [[محمد]] و [[ربیع]] از او [[روایت]] نقل کردهاند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۴.</ref> | ||
===چند نمونه از [[روایات]]=== | === چند نمونه از [[روایات]] === | ||
از [[کعب بن عجره]] روایت شده که گفته است زمانی که [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، بر او [[درود]] فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید، نازل شد، مردی از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید: "ما [[سلام کردن]] به تو را فهمیدیم که چگونه است، چگونه بر شما [[صلوات]] بفرستیم؟" | از [[کعب بن عجره]] روایت شده که گفته است زمانی که [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، بر او [[درود]] فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید، نازل شد، مردی از [[رسول خدا]] {{صل}} پرسید: "ما [[سلام کردن]] به تو را فهمیدیم که چگونه است، چگونه بر شما [[صلوات]] بفرستیم؟" | ||
فرمود: "بگو {{متن حدیث|اللّهُـمَّ صَلِّ عى محمّدٍ و عَلى آلِ محمّدٍ و بارِكْ عَلى محمّدٍ و عَلى آلِ محمّدٍ كما بارَكْتَ على إبراهيمَ و على آلِ إبراهيمَ إنّكَ حَميدٌ مَجيدٌ}}<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۳۸۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۲۱۶. علامه طباطبایی در ذیل این مطلب مینویسد: سیوطی غیر از این حدیث هجده حدیث دیگر آورده که همه دلالت دارند بر اینکه باید آن را نیز در صلوات اضافه کرد؛ یعنی باید گفت: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و این روایات را صاحبان سنن و جوامع حدیث، از عدهای از صحابه رسول خدا{{صل}} از آن جمله ابن عباس، طلحه، ابو سعید خدری، ابو هريره، ابو مسعود، کعب بن عجره، و على{{ع}} تقل کردهاند. و اما روایات شیعه از حد شمار بیرون است. و در آن کتاب آمده است که احمد و ترمذی از حسین بن على{{ع}} روایت کردهاند که فرمود: رسول خدا{{صل}} فرمود: بخيل کسی است که نام من نزد او برده شود، و صلوات بفرستد. (تفسير الميزان، ج۱۶، ص۳۴۴) همچنین در ذیل این روایت آمده است که پیامبر{{صل}} فرمودند: هیچ آدمی از صمیم دل و به راستی بر من درود نمیفرستد، مگر اینکه خدای عز و جل بر او ده درود میفرستد و بر او ده درجه میافزاید و برای او ده حسنه مینویسد و ده خطا از او محو میفرماید. (روضة الواعظين، فتال نیشابوری، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳؛ البته ایشان کعب بن عجزه نقل کرده است).</ref>. | فرمود: "بگو {{متن حدیث|اللّهُـمَّ صَلِّ عى محمّدٍ و عَلى آلِ محمّدٍ و بارِكْ عَلى محمّدٍ و عَلى آلِ محمّدٍ كما بارَكْتَ على إبراهيمَ و على آلِ إبراهيمَ إنّكَ حَميدٌ مَجيدٌ}}<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۳۸۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۲۱۶. علامه طباطبایی در ذیل این مطلب مینویسد: سیوطی غیر از این حدیث هجده حدیث دیگر آورده که همه دلالت دارند بر اینکه باید آن را نیز در صلوات اضافه کرد؛ یعنی باید گفت: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و این روایات را صاحبان سنن و جوامع حدیث، از عدهای از صحابه رسول خدا {{صل}} از آن جمله ابن عباس، طلحه، ابو سعید خدری، ابو هريره، ابو مسعود، کعب بن عجره، و على {{ع}} تقل کردهاند. و اما روایات شیعه از حد شمار بیرون است. و در آن کتاب آمده است که احمد و ترمذی از حسین بن على {{ع}} روایت کردهاند که فرمود: رسول خدا {{صل}} فرمود: بخيل کسی است که نام من نزد او برده شود، و صلوات بفرستد. (تفسير الميزان، ج۱۶، ص۳۴۴) همچنین در ذیل این روایت آمده است که پیامبر {{صل}} فرمودند: هیچ آدمی از صمیم دل و به راستی بر من درود نمیفرستد، مگر اینکه خدای عز و جل بر او ده درود میفرستد و بر او ده درجه میافزاید و برای او ده حسنه مینویسد و ده خطا از او محو میفرماید. (روضة الواعظين، فتال نیشابوری، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳؛ البته ایشان کعب بن عجزه نقل کرده است).</ref>. | ||
[[شریک بن عبدالله نخعی]] (مفتی و [[قاضی کوفه]]) از ابی [[اسحاق]] سبیعی و او از [[عمرو بن میمون اودی]] [[روایت]] کرده که در نزد [[عمرو]] از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نام برده شد، او گفت: "گروهی درباره آن [[حضرت]]، سخنان ناروا میگویند!! این گروه، [[آتش]] گیره [[جهنم]] هستند؛ همانا من از عده ای از [[اصحاب محمد]] و از جمله حذيفة بن يمان و [[کعب بن عجره]]، شنیدم که هر یک از آنها میگفتند: همانا به [[علی]] چیزهائی [[عطا]] شده که به هیچ بشری داده نشده است. علی [[همسر]] [[فاطمه]] است، که بانوی [[زنان]] جهانیان است؛ مانند چنین بانوئی را چه کسی دیده و چه کسی شنیده که کسی در [[خلق]] اولین و آخرین با بانوئی چون او [[ازدواج]] کرده باشد؟ علی، [[پدر]] [[حسن]] و [[حسین]] است، که [[سرور]] [[جوانان]] [[اهل]] بهشتاند، از اولین و آخرین؛ ای [[مردم]]، چه کسی است که برای او مانند آن دو فرزند بوده باشد؟ و [[رسول خدا]] پدر همسر اوست و او [[وصی]] [[رسول]] خداست در میان [[خاندان]] و زنانش؛ و تمام درهائی که از حجرههای [[اصحاب]] و کسان [[پیامبر]] به [[مسجد]] باز میشد، بسته شد، جز در حجره علی. او کسی است که در [[جنگ]] خيبر [[پرچم]] را به دست گرفت و در قلعه [[خیبر]] را به تنهائی کند، در حالی که به درد چشم دچار بود و رسول خدا آب دهان مبارکش را به چشمان او ماليد و او بهبودی یافت، به طوری که بعد از آن دیگر چشم درد نگرفت و بعد از آن [[روز]]، هیچ گرم و سردی در آن حضرت مؤثر نیفتاد. و اوست صاحب [[روز غدیر]]، زیرا رسول خدا در آن [[روز]] از ایشان نام برد و به [[امت]] فرمود که [[ولایت]] او را بپذیرند و اهمیت و [[عظمت]] او و جایگاه او را برای [[مردم]] بیان فرمود و به مردم فرمود: کیست اولی به شما از خود شما؟ گفتند: [[خدا]] و رسولش داناترند؛ فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ...}}<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۴۱۷.</ref>. | [[شریک بن عبدالله نخعی]] (مفتی و [[قاضی کوفه]]) از ابی [[اسحاق]] سبیعی و او از [[عمرو بن میمون اودی]] [[روایت]] کرده که در نزد [[عمرو]] از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} نام برده شد، او گفت: "گروهی درباره آن [[حضرت]]، سخنان ناروا میگویند!! این گروه، [[آتش]] گیره [[جهنم]] هستند؛ همانا من از عده ای از [[اصحاب محمد]] و از جمله حذيفة بن يمان و [[کعب بن عجره]]، شنیدم که هر یک از آنها میگفتند: همانا به [[علی]] چیزهائی [[عطا]] شده که به هیچ بشری داده نشده است. علی [[همسر]] [[فاطمه]] است، که بانوی [[زنان]] جهانیان است؛ مانند چنین بانوئی را چه کسی دیده و چه کسی شنیده که کسی در [[خلق]] اولین و آخرین با بانوئی چون او [[ازدواج]] کرده باشد؟ علی، [[پدر]] [[حسن]] و [[حسین]] است، که [[سرور]] [[جوانان]] [[اهل]] بهشتاند، از اولین و آخرین؛ ای [[مردم]]، چه کسی است که برای او مانند آن دو فرزند بوده باشد؟ و [[رسول خدا]] پدر همسر اوست و او [[وصی]] [[رسول]] خداست در میان [[خاندان]] و زنانش؛ و تمام درهائی که از حجرههای [[اصحاب]] و کسان [[پیامبر]] به [[مسجد]] باز میشد، بسته شد، جز در حجره علی. او کسی است که در [[جنگ]] خيبر [[پرچم]] را به دست گرفت و در قلعه [[خیبر]] را به تنهائی کند، در حالی که به درد چشم دچار بود و رسول خدا آب دهان مبارکش را به چشمان او ماليد و او بهبودی یافت، به طوری که بعد از آن دیگر چشم درد نگرفت و بعد از آن [[روز]]، هیچ گرم و سردی در آن حضرت مؤثر نیفتاد. و اوست صاحب [[روز غدیر]]، زیرا رسول خدا در آن [[روز]] از ایشان نام برد و به [[امت]] فرمود که [[ولایت]] او را بپذیرند و اهمیت و [[عظمت]] او و جایگاه او را برای [[مردم]] بیان فرمود و به مردم فرمود: کیست اولی به شما از خود شما؟ گفتند: [[خدا]] و رسولش داناترند؛ فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ...}}<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۴۱۷.</ref>. | ||
[[کعب]] از [[روایت]] کنندگان [[حدیث غدیر]] نیز هست. [[سید بن طاووس]] اسامی کسانی را که حدیث غدیر از آنها نقل شده، ذکر کرده که نام [[کعب بن عجره]] نیز در میان ایشان دیده میشود"<ref>الطرائف سید بن طاووس، ج۱، ص۱۴۰؛ الغدير، علامه امینی، ج۱، ص۱۴۰.</ref>. | [[کعب]] از [[روایت]] کنندگان [[حدیث غدیر]] نیز هست. [[سید بن طاووس]] اسامی کسانی را که حدیث غدیر از آنها نقل شده، ذکر کرده که نام [[کعب بن عجره]] نیز در میان ایشان دیده میشود"<ref>الطرائف سید بن طاووس، ج۱، ص۱۴۰؛ الغدير، علامه امینی، ج۱، ص۱۴۰.</ref>. | ||
[[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید: [[پیامبر]]{{صل}} به کعب بن عجره فرمود: "ای کعب، خدا تو را از [[امارت]] بی خردان، [[پناه]] دهد". | [[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید: [[پیامبر]] {{صل}} به کعب بن عجره فرمود: "ای کعب، خدا تو را از [[امارت]] بی خردان، [[پناه]] دهد". | ||
او پرسید: "ای [[رسول خدا]] امارت بی خردان چیست؟" | او پرسید: "ای [[رسول خدا]] امارت بی خردان چیست؟" | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
فرمود: "امیرانی که پس از من خواهند بود؛ نه با راهنمائیهای من به [[راه]] میآیند و نه شیوه مرا روش خود میگردانند؛ پس کسانی که ایشان را در [[دروغ]] گوئیشان تصديق کنند و آنها را بر ستمکاریشان، [[یاری]] دهند از من نیستند و من از آنان نیستم و بر [[حوض]] من وارد نمیشوند و کسانی که ایشان را به دروغ گوئیشان [[تصدیق]] نکنند و بر ستمکاریشان یاری ندهند آنان از مناند و من از آنانم و بر حوض من وارد میشوند"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۴۳؛ الغدير، علامه امینی، ج۱۱، ص۷۵.</ref>. | فرمود: "امیرانی که پس از من خواهند بود؛ نه با راهنمائیهای من به [[راه]] میآیند و نه شیوه مرا روش خود میگردانند؛ پس کسانی که ایشان را در [[دروغ]] گوئیشان تصديق کنند و آنها را بر ستمکاریشان، [[یاری]] دهند از من نیستند و من از آنان نیستم و بر [[حوض]] من وارد نمیشوند و کسانی که ایشان را به دروغ گوئیشان [[تصدیق]] نکنند و بر ستمکاریشان یاری ندهند آنان از مناند و من از آنانم و بر حوض من وارد میشوند"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۴۳؛ الغدير، علامه امینی، ج۱۱، ص۷۵.</ref>. | ||
[[جابر]] میگوید: از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیدم که به کعب بن عجره میفرمود: "کسی که گوشتش از [[حرام]] روییده باشد، به [[بهشت]] وارد نمیشود؛ برای او [[آتش جهنم]]، سزاوارتر است"<ref>مجموعة ورام، ورام بن ابی فراس، ج۱، ص۶۱.</ref>. | [[جابر]] میگوید: از [[پیامبر خدا]] {{صل}} شنیدم که به کعب بن عجره میفرمود: "کسی که گوشتش از [[حرام]] روییده باشد، به [[بهشت]] وارد نمیشود؛ برای او [[آتش جهنم]]، سزاوارتر است"<ref>مجموعة ورام، ورام بن ابی فراس، ج۱، ص۶۱.</ref>. | ||
کعب بن عجره از [[عبدالله بن مسعود]] نقل میکند: صبحگاهی در [[مسجد]] به نزد پیامبر خدا{{صل}} رفتم، مردم به سرعت میرفتند گویا که پرنده بر سرشان نشسته است. در این حال [[علی]] به مسجد آمد و به پیامبر{{صل}} [[سلام]] کرد؛ بعضی از کسانی که آنجا بودند با چشم به او اشاره کردند؛ [[پیامبر]] به به آنان نگاه کرد و فرمود: "آیا از من نمیپرسید که با [[فضیلت]] ترین شما کیست؟" گفتند: "آری" فرمود: "با فضیلتترین شما على است که در [[قبول اسلام]] از شما پیشتر است و داراترین شما در [[ایمان]] و بالاترین شما در [[علم]] و [[برترین]] شما در [[حلم]] و شدیدترین شما در [[غضب]] برای [[خدا]] و شدیدترین شما در [[دشمن]] ستیزی است. او [[بنده]] خدا و [[برادر]] [[رسول]] خداست. علم خود را به او آموختهام و سر خودم را به او سپردهام و او [[امین]] من بر امتم است". بعضی از حاضران گفتند: "[[علی]]، [[پیامبر خدا]] را [[مفتون]] خود نموده تا جایی که گویا جز او چیزی نمیبیند!"، پس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ * بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ}}<ref>«پس به زودی میبینی و خواهند دید؛ * که کدامیک از شما دیوانهاید» سوره قلم، آیه ۵-۶.</ref><ref>تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهيم، ص۴۹۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۵-۷۷.</ref> | کعب بن عجره از [[عبدالله بن مسعود]] نقل میکند: صبحگاهی در [[مسجد]] به نزد پیامبر خدا {{صل}} رفتم، مردم به سرعت میرفتند گویا که پرنده بر سرشان نشسته است. در این حال [[علی]] به مسجد آمد و به پیامبر {{صل}} [[سلام]] کرد؛ بعضی از کسانی که آنجا بودند با چشم به او اشاره کردند؛ [[پیامبر]] به به آنان نگاه کرد و فرمود: "آیا از من نمیپرسید که با [[فضیلت]] ترین شما کیست؟" گفتند: "آری" فرمود: "با فضیلتترین شما على است که در [[قبول اسلام]] از شما پیشتر است و داراترین شما در [[ایمان]] و بالاترین شما در [[علم]] و [[برترین]] شما در [[حلم]] و شدیدترین شما در [[غضب]] برای [[خدا]] و شدیدترین شما در [[دشمن]] ستیزی است. او [[بنده]] خدا و [[برادر]] [[رسول]] خداست. علم خود را به او آموختهام و سر خودم را به او سپردهام و او [[امین]] من بر امتم است". بعضی از حاضران گفتند: "[[علی]]، [[پیامبر خدا]] را [[مفتون]] خود نموده تا جایی که گویا جز او چیزی نمیبیند!"، پس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ * بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ}}<ref>«پس به زودی میبینی و خواهند دید؛ * که کدامیک از شما دیوانهاید» سوره قلم، آیه ۵-۶.</ref><ref>تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهيم، ص۴۹۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۵-۷۷.</ref> | ||
==سرانجام [[کعب بن عجره]]== | == سرانجام [[کعب بن عجره]] == | ||
[[کعب]] در [[کوفه]] ساکن شد و در [[مدینه]] به سال ۵۱ یا ۵۳ [[هجری]]<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.</ref> و به [[نقلی]] در [[سال ۵۲ هجری]] در <ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.</ref>۷۵ یا ۷۷ سالگی از [[دنیا]] رفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۸.</ref> | [[کعب]] در [[کوفه]] ساکن شد و در [[مدینه]] به سال ۵۱ یا ۵۳ [[هجری]]<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.</ref> و به [[نقلی]] در [[سال ۵۲ هجری]] در <ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.</ref>۷۵ یا ۷۷ سالگی از [[دنیا]] رفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[کعب بن عجره (مقاله)|مقاله «کعب بن عجره»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷]]، ج۷، ص۷۸.</ref> | ||
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۸
مقدمه
کعب بن عجرة بن امیه از طایفه بنی سواد بن مری، هم پیمان طایفه بنی حارثة بن حارث بن خزرج و هم قسم طایفه بنی عوف بن خزرج و به نقلی هم پیمان طایفه بنی سالم از انصار بوده است و کنیهاش ابا محمد است[۱]. وی دیر، اسلام آورد و سپس در جنگها شرکت کرد[۲]. به نقلی کنیهاش به خاطر فرزندش اسحاق، ابو اسحاق و به نقل دیگر، ابو عبد الله بوده است[۳].[۴]
کعب و شرکت در غزوه حديبيه
کعب بن عجره میگوید: هنگامی که در ابواء بودیم، پیامبر (ص) بالای سر من ایستادند، و من مشغول فوت کردن آتش زیر دیگ بودم، و شپش در موهایم لانه کرده بود، و محرم بودم. پس پیامبر (ص) از من پرسیدند: "شپش سرت آزارت میدهد؟" گفتم: آری. فرمود: "موهای سرت را بتراش". سپس این آیه نازل شد: ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۵].
پس پیامبر (ص) امر فرمودند که گوسفندی بکشم، یا سه روز روزه بگیرم، و یا به شش فقیر، به هر یک دو کیلو طعام بدهم، و هر یک را که انجام دهم کافی است[۶].[۷]
کعب و سریه بشیر بن سعد
روزی رسول خدا (ص) بشیر بن سعد را همراه سی مرد به سوی طایفه بنی متره و به سوی فدک فرستاد. بشیر از مدینه بیرون رفت و چوپانهای گوسفندان را دید، و از آنها پرسید: "مردم کجایند؟" گفتند: "در محافل خود هستند". چون فصل زمستان بود مردم کنار آبها حاضر نبودند. بشیر نیز هر چه شتر و گوسفند بود به غنیمت گرفت و به سوی مدینه برگشت. چون این خبر به آنها رسید، به دنبال بشیر آمدند و در سیاهی شب به او رسیدند. اطرافیان بشیر به تیراندازی پرداختند، به طوری که تیرهایشان تمام شد، و چون صبح شد بنی مره بر آنها حمله کردند و گروهی از یاران بشیر کشته شده، گروهی فرار کردند. خود بشیر نیز جنگ سختی کرد ولی پاشنه پایش قطع شد و آنها فکر کردند که حتما مرده است، لذا گوسفندان و شتران خود را گرفتند و برگشتند. نخستین کسی که این خبر را به مدينه آورد، علبة بن زید حارثی بود. بشير بن سعد میان کشتهها افتاده بود، و چون شب شد به سختی خود را به فدک رساند، و چند روزی پیش یک یهودی ماند تا زخمهایش به طور نسبی بهبود یافت و سپس به مدینه برگشت. پیامبر (ص) پس از شنیدن خبر جنگ، زبیر بن عوام را برای حرکت آماده کردند و به او فرمودند: "حرکت کن و به طرف محل کشته شدن یاران بشیر برو، و اگر خداوند تو را بر ایشان پیروز گردانید، میان ایشان باقی نمان". دویست نفر را هم برای همراهی با زبیر آماده کردند و برای او پرچم بستند. در این موقع غالب بن عبدالله از سریهای که رفته بود برگشت، و خداوند او را پیروز کرده بود. پس پیامبر (ص) به زبیر بن عوام فرمودند: "بمان و حرکت نکن!" و همان غالب بن عبدالله را همراه دویست نفر به آن مأموریت فرستاد. عقبة بن عمرو، ابو مسعود، کعب بن عجره، اسامة بن زيد، و علبة بن زید از همراهان غالب در این سریه بودند[۸].[۹]
کعب بن عجره و جنگ تبوک
روزی واثلة بن اسقع لیثی به مدینه وارد شد و در کنار شهر، منزل کرد. او هنگام نماز صبح به حضور پیامبر (ص) رسید و با آن حضرت نماز صبح را اقامه کرد. پیامبر (ص) معمولا پس از نماز صبح بر میگشت و به چهره اصحاب خود مینگریست و چون نزدیک واثله رسید او را نشناخت؛ پس به او فرمود: "تو کیستی؟" او خود را معرفی کرد. پیامبر (ص) فرمود: "برای چه آمدهای؟" گفت: "آمدهام تا بیعت کنم". پیامبر (ص) فرمود: "یعنی به هر چه توانایی، عمل کنی؟" گفت: "آری" و پیامبر (ص) با او بیعت فرمود. پیامبر (ص) در آن هنگام در حال رفتن به سوی تبوک بود و واثله هم پیش خویشاوندان خود برگشت. پس از مدتی او به مدینه آمد و متوجه شد که رسول خدا (ص) دو روز قبل به سوی تبوک حرکت فرموده ولی هنوز برخی از کاروانها که آماده حرکت هستند، حرکت نکردهاند. واثله میان بازار بنی قینقاع ایستاد و فریاد زد: "هر کس مرا با خود ببرد سهم غنایم من از او باشد". او خود گوید: من توان پیاده روی نداشتم؛ کعب بن عجره مرا صدا زد و گفت: "من یک نوبت در شب و یک نوبت در روز تو را بر اسب خود سوار میکنم و در عوض هر چه به دست آوری و سهم تو، از آن من باشد". و من پذیرفتم. نقل شده، بعدها واثله میگفت: خداوند متعال به کعب، جزای خیر بدهد؛ نه تنها دو نوبت بلکه بیشتر هم مرا سوار میکرد و من همراه او غذا میخوردم و او مرا احترام میکرد.
واثله گوید: چون پیامبر (ص) خالد بن ولید را به جنگ اکیدر کندی به دومة الجندل روانه فرمود؛ کعب بن عجره هم در سپاه او بود و من هم همراهش بودم و غنایم زیادی نصیب ما شد که خالد آنها را بین لشکریان تقسیم کرد و شش شتر جوان، سهم من شد. من آنها را جلو انداختم و کنار خیمه کعب بن عجره آمدم و گفتم: خدا رحمتت کند! بیا کره شتران جوان خود را ببین و بگیر! او در حالی که لبخند میزد پیش من آمد و گفت: "خداوند به تو برکت بدهد! من تو را با خود نیاوردم برای اینکه چیزی از تو بگیرم"[۱۰].[۱۱]
کعب در زمان امام علی (ع)[۱۲]
از زندگی کعب، بعد از زمان رسول خدا (ص) خبری در دست نیست و فقط در کتب تاریخی از بیعت نکردن وی با امام علی (ع) مطالبی نقل شده است. محمد بن حنفیه گوید: هنگامی که عثمان کشته شد، با پدرم بودم تا شبانگاه که به خانه آمد و افرادی از یاران پیامبر خدا (ص) نزد وی آمدند و گفتند: "این مرد، کشته شد و مردم باید امامی داشته باشند و ما به خلافت تو راضی هستیم". امام علی (ع) فرمود: "پس به مسجد میرویم که با رضایت همه مردم باشد". آن گاه سوی مسجد رفت و کسانی که میخواستند بیعت کنند با وی بیعت کردند. انصار، به جز چند نفر با علی (ع) بیعت کردند. طلحه گفت: "ما از این کار بیش از آن چه سگ بو میکشد، نصیب نداریم".
عبدالله بن حسن میگوید: وقتی عثمان، کشته شد، انصار به جز حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلد، ابو سعید خدری، محمد بن مسلمة، نعمان بن بشیر، زید بن ثابت، رافع بن خديج، فضالة بن عبيد و کعب بن عجره که عثمانی بودند، با علی (ع) بیعت کردند. کسی به عبدالله گفت: "چرا این افراد از بیعت با علی (ع) سرباز زدند و عثمانی شدند؟" گفت: "حسان، شاعری بود که کارهایش برایش مهم نبود؛ زید بن ثابت را عثمان به ریاست دیوان و بیت المال گماشته بود و چون عثمان محاصره شد، گفت: ای گروه انصار دو بار انصار خدا باشید. ابو ایوب به او گفت: یاریش میکنی از این رو که برای تو سودمند بوده است. کعب بن مالک را عثمان مسئول دریافت زکات طایفه مزینه قرار داد و تمام امور را به خود او واگذاشت"[۱۳].
مسعودی نیز مینویسد: در سال ۳۸ هجری علی (ع) با خوارج نهروان جنگید و افرادی که تمایلات عثمانی داشتند از بیعت او سر باز زدند و منظورشان خروج از اطاعت وی بود که سعد بن ابی وقاص و عبد الله بن عمر از آن جمله بودند. قدامة بن مظعون، اهبان بن صیفی، عبدالله بن سلام و مغيرة بن شعبه ثقفی نیز از آن جمله بودند. از انصار؛ کعب بن مالک، حسان بن ثابت شاعر، ابو سعید خدری، محمد بن مسلمه؛ هم پیمان بن عبد الأشهل، زید بن ثابت، رافع بن خدیج، نعمان بن بشیر، فضالة بن عبید، کعب بن عجره، مسلمة بن خالد و گروه دیگری از انصار که تمایلات عثمانی داشتند و جمعی از بنی امیه و دیگران از بیعت با علی (ع) سرباز زدند. علی (ع) املاکی را که عثمان به بعضی از مسلمانان بخشیده بود، پس گرفت و موجودی بیت المال را بین مردم تقسیم کرد و بین هیچ کدام فرق نگذاشت[۱۴].[۱۵]
کعب و نقل روایت
اهل مدینه و اهل کوفه از کعب روایت کردهاند[۱۶]. به نقلی، از او عبدالله بن عمرو بن عاص[۱۷]، ابن عمر، جابر بن عبدالله، ابن عباس، طارق بن شهاب، ابو وائل، زید بن وهب، ابن ابی لیلی و فرزندانش اسحاق، عبدالملک و محمد و ربیع از او روایت نقل کردهاند[۱۸].[۱۹]
چند نمونه از روایات
از کعب بن عجره روایت شده که گفته است زمانی که آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۲۰]. ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید، نازل شد، مردی از رسول خدا (ص) پرسید: "ما سلام کردن به تو را فهمیدیم که چگونه است، چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟"
فرمود: "بگو «اللّهُـمَّ صَلِّ عى محمّدٍ و عَلى آلِ محمّدٍ و بارِكْ عَلى محمّدٍ و عَلى آلِ محمّدٍ كما بارَكْتَ على إبراهيمَ و على آلِ إبراهيمَ إنّكَ حَميدٌ مَجيدٌ»[۲۱].
شریک بن عبدالله نخعی (مفتی و قاضی کوفه) از ابی اسحاق سبیعی و او از عمرو بن میمون اودی روایت کرده که در نزد عمرو از علی بن ابی طالب (ع) نام برده شد، او گفت: "گروهی درباره آن حضرت، سخنان ناروا میگویند!! این گروه، آتش گیره جهنم هستند؛ همانا من از عده ای از اصحاب محمد و از جمله حذيفة بن يمان و کعب بن عجره، شنیدم که هر یک از آنها میگفتند: همانا به علی چیزهائی عطا شده که به هیچ بشری داده نشده است. علی همسر فاطمه است، که بانوی زنان جهانیان است؛ مانند چنین بانوئی را چه کسی دیده و چه کسی شنیده که کسی در خلق اولین و آخرین با بانوئی چون او ازدواج کرده باشد؟ علی، پدر حسن و حسین است، که سرور جوانان اهل بهشتاند، از اولین و آخرین؛ ای مردم، چه کسی است که برای او مانند آن دو فرزند بوده باشد؟ و رسول خدا پدر همسر اوست و او وصی رسول خداست در میان خاندان و زنانش؛ و تمام درهائی که از حجرههای اصحاب و کسان پیامبر به مسجد باز میشد، بسته شد، جز در حجره علی. او کسی است که در جنگ خيبر پرچم را به دست گرفت و در قلعه خیبر را به تنهائی کند، در حالی که به درد چشم دچار بود و رسول خدا آب دهان مبارکش را به چشمان او ماليد و او بهبودی یافت، به طوری که بعد از آن دیگر چشم درد نگرفت و بعد از آن روز، هیچ گرم و سردی در آن حضرت مؤثر نیفتاد. و اوست صاحب روز غدیر، زیرا رسول خدا در آن روز از ایشان نام برد و به امت فرمود که ولایت او را بپذیرند و اهمیت و عظمت او و جایگاه او را برای مردم بیان فرمود و به مردم فرمود: کیست اولی به شما از خود شما؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند؛ فرمود: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ...»[۲۲].
کعب از روایت کنندگان حدیث غدیر نیز هست. سید بن طاووس اسامی کسانی را که حدیث غدیر از آنها نقل شده، ذکر کرده که نام کعب بن عجره نیز در میان ایشان دیده میشود"[۲۳].
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: پیامبر (ص) به کعب بن عجره فرمود: "ای کعب، خدا تو را از امارت بی خردان، پناه دهد".
او پرسید: "ای رسول خدا امارت بی خردان چیست؟"
فرمود: "امیرانی که پس از من خواهند بود؛ نه با راهنمائیهای من به راه میآیند و نه شیوه مرا روش خود میگردانند؛ پس کسانی که ایشان را در دروغ گوئیشان تصديق کنند و آنها را بر ستمکاریشان، یاری دهند از من نیستند و من از آنان نیستم و بر حوض من وارد نمیشوند و کسانی که ایشان را به دروغ گوئیشان تصدیق نکنند و بر ستمکاریشان یاری ندهند آنان از مناند و من از آنانم و بر حوض من وارد میشوند"[۲۴].
جابر میگوید: از پیامبر خدا (ص) شنیدم که به کعب بن عجره میفرمود: "کسی که گوشتش از حرام روییده باشد، به بهشت وارد نمیشود؛ برای او آتش جهنم، سزاوارتر است"[۲۵].
کعب بن عجره از عبدالله بن مسعود نقل میکند: صبحگاهی در مسجد به نزد پیامبر خدا (ص) رفتم، مردم به سرعت میرفتند گویا که پرنده بر سرشان نشسته است. در این حال علی به مسجد آمد و به پیامبر (ص) سلام کرد؛ بعضی از کسانی که آنجا بودند با چشم به او اشاره کردند؛ پیامبر به به آنان نگاه کرد و فرمود: "آیا از من نمیپرسید که با فضیلت ترین شما کیست؟" گفتند: "آری" فرمود: "با فضیلتترین شما على است که در قبول اسلام از شما پیشتر است و داراترین شما در ایمان و بالاترین شما در علم و برترین شما در حلم و شدیدترین شما در غضب برای خدا و شدیدترین شما در دشمن ستیزی است. او بنده خدا و برادر رسول خداست. علم خود را به او آموختهام و سر خودم را به او سپردهام و او امین من بر امتم است". بعضی از حاضران گفتند: "علی، پیامبر خدا را مفتون خود نموده تا جایی که گویا جز او چیزی نمیبیند!"، پس این آیه نازل شد: ﴿فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ * بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ﴾[۲۶][۲۷].[۲۸]
سرانجام کعب بن عجره
کعب در کوفه ساکن شد و در مدینه به سال ۵۱ یا ۵۳ هجری[۲۹] و به نقلی در سال ۵۲ هجری در [۳۰]۷۵ یا ۷۷ سالگی از دنیا رفت[۳۱].[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱؛ اسد الغابه، این اثیر، ج۴، ص۱۸۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹. شیخ طوسی، کعب را از اصحاب امیرالمؤمنین علی شمرده (البته از کسانی که از ایشان روایت نقل کردهاند). رجال الطوسی، ص۸۰. ولی نظر مرحوم خوئی این است که شیخ طوسی، کعب بن عجره (عجزه) را هم از اصحاب پیامبر (ص) و هم از اصحاب امام علی (ع) میداند. معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۱۷.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۶۹-۷۰.
- ↑ «و برای خدا حج و عمره را به پایان رسانید، و اگر به علت موانعی بازداشته شدید، آنچه از قربانی، میسر است قربانی کنید و تا قربانی به قربانگاه نرسیده، سر خود را متراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر، ناراحتی داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره آن، باید روزه بدارد، یا صدقه دهد، یا قربانی بکند و چون ایمنی یافتید، پس هر کس از [[[اعمال]]] عمره به حج پرداخت، [باید] آنچه از قربانی، میر است [قربانی کند] و آن کس که [قربانی] نیافت [باید] در هنگام حج، سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید، هفت [روز دیگر روزه بدارید] این، ده روز تمام است. این [حج تمتع] برای کسی است که اهل مسجد الحرام [[[مکه]]] نباشد. و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است.» سوره بقره، آیه ۱۹۶.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۳، ص۵۷۸؛ نیز ر. ک: فروع کافی، کلینی، ج۴، ص۳۵۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۴۰۲.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۶۹-۷۰.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۲۳-۷۲۴.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۷۱.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۳، ص۱۰۲۸-۱۰۲۹.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۷۲-۷۳.
- ↑ عجیب اینکه کعب روایات زیادی را درباره فضائل امیرالمؤمنین علی (ع) نقل کرده اما اینکه چرا خودش با ایشان بیعت نکرده، معلوم نیست؟
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۴۲۹-۴۳۰؛ الكامل، ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۱. البته طبری در صفحات بعدی مینویسد: در مدینه به غیر از هفت نفر که منتظر ماندند و بیعت نکردند، همه مردم با علی (ع) بیعت کردند. این هفت نفر عبارتند از: سعد بن ابی وقاص، ابن عمر، صهيب، زید بن ثابت، محمد بن مسلمة، سلمة بن وقش و اسامة بن زید. وی در ادامه مینویسد: تا آنجا که میدانیم هیچ کس از انصار از بیعت با علی باز نماند. (تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۱) وی از کعب بن عجره نامی نمیبرد.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۵۳- ۲۵۲. البته قبل از او اسکافی نقل کرده است که علی خطبهای خواندند و خطاب ایشان با ابن عمر، سعد بن ابی وقاص و محمد بن مسلمه بود. (المعيار و الموازنة، ص۱۰۶).
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۷۳-۷۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۷۴.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ الامالی، شیخ صدوق، ص۳۸۶؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۲۱۶. علامه طباطبایی در ذیل این مطلب مینویسد: سیوطی غیر از این حدیث هجده حدیث دیگر آورده که همه دلالت دارند بر اینکه باید آن را نیز در صلوات اضافه کرد؛ یعنی باید گفت: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و این روایات را صاحبان سنن و جوامع حدیث، از عدهای از صحابه رسول خدا (ص) از آن جمله ابن عباس، طلحه، ابو سعید خدری، ابو هريره، ابو مسعود، کعب بن عجره، و على (ع) تقل کردهاند. و اما روایات شیعه از حد شمار بیرون است. و در آن کتاب آمده است که احمد و ترمذی از حسین بن على (ع) روایت کردهاند که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: بخيل کسی است که نام من نزد او برده شود، و صلوات بفرستد. (تفسير الميزان، ج۱۶، ص۳۴۴) همچنین در ذیل این روایت آمده است که پیامبر (ص) فرمودند: هیچ آدمی از صمیم دل و به راستی بر من درود نمیفرستد، مگر اینکه خدای عز و جل بر او ده درود میفرستد و بر او ده درجه میافزاید و برای او ده حسنه مینویسد و ده خطا از او محو میفرماید. (روضة الواعظين، فتال نیشابوری، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳؛ البته ایشان کعب بن عجزه نقل کرده است).
- ↑ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۴۱۷.
- ↑ الطرائف سید بن طاووس، ج۱، ص۱۴۰؛ الغدير، علامه امینی، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۴۳؛ الغدير، علامه امینی، ج۱۱، ص۷۵.
- ↑ مجموعة ورام، ورام بن ابی فراس، ج۱، ص۶۱.
- ↑ «پس به زودی میبینی و خواهند دید؛ * که کدامیک از شما دیوانهاید» سوره قلم، آیه ۵-۶.
- ↑ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهيم، ص۴۹۷.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۷۵-۷۷.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۲۱.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۴۴۹.
- ↑ عسکری، عبدالرضا، مقاله «کعب بن عجره»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۷۸.