دنیا در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = دنیا | | موضوع مرتبط = دنیا | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = دنیا | ||
| مداخل مرتبط = [[دنیا در لغت]] - [[دنیا در قرآن | | مداخل مرتبط = [[دنیا در لغت]] - [[دنیا در قرآن]] - [[دنیا در نهج البلاغه]] - [[دنیا در معارف دعا و زیارات]] - [[دنیا در معارف و سیره علوی]] - [[دنیا در معارف و سیره سجادی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
خط ۱۵: | خط ۱۴: | ||
== [[ارزش دنیا]] == | == [[ارزش دنیا]] == | ||
[[امیر مؤمنان]] {{ع}} ارزش دنیا را از پوست جُوی کمتر دانسته است؛ آنجا که میفرماید: | [[امیر مؤمنان]] {{ع}} ارزش دنیا را از پوست جُوی کمتر دانسته است؛ آنجا که میفرماید: به [[خدا]] اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر [[آسمانها]] است، به من دهند تا خدا را [[نافرمانی]] نمایم و پوست جوی را از دهان مورچهای به ناروا بربایم، چنین نخواهم کرد<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰. از این پس، تمام خطبهها، نامهها و کلمات قصار (حکمتها) از این ترجمه نشانی داده میشود.</ref>. | ||
به [[خدا]] اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر [[آسمانها]] است، به من دهند تا خدا را [[نافرمانی]] نمایم و پوست جوی را از دهان مورچهای به ناروا بربایم، چنین نخواهم کرد<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰. از این پس، تمام خطبهها، نامهها و کلمات قصار (حکمتها) از این ترجمه نشانی داده میشود.</ref>. | |||
مطالعه آثار بر جای مانده از [[حضرت]] نشان میدهد که دهها بار از [[تحقیر]] دنیا و بیارزش بودن آن سخن گفته، و بررسی و دقت در مهمترین موارد آن برای [[پاسخگویی]] به پرسشهای ذیل سامان یافته است: ۱. مقصود از بیارزش بودن دنیا چیست؟ ۲. کدام دنیا بیارزش است؟ | مطالعه آثار بر جای مانده از [[حضرت]] نشان میدهد که دهها بار از [[تحقیر]] دنیا و بیارزش بودن آن سخن گفته، و بررسی و دقت در مهمترین موارد آن برای [[پاسخگویی]] به پرسشهای ذیل سامان یافته است: ۱. مقصود از بیارزش بودن دنیا چیست؟ ۲. کدام دنیا بیارزش است؟ | ||
=== برخی از [[سخنان امام]] در این باره === | === برخی از [[سخنان امام]] در این باره === | ||
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} در موارد متعدد، از بیمقدار بودن دنیا سخن گفته است؛ از جمله: | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در موارد متعدد، از بیمقدار بودن دنیا سخن گفته است؛ از جمله: {{متن حدیث|لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳، ص۱۱.</ref>؛ «می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و [[حکومت]] را پشیزی [[ارزش]] نمیگذارم». | ||
{{متن حدیث|لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ}}<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳، ص۱۱.</ref>؛ «می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و [[حکومت]] را پشیزی [[ارزش]] نمیگذارم». | |||
عفطه، آب بینی و عَنز به معنای ماده بز است و عفطه مخصوص میش و بز باشد و {{متن حدیث|عَفْطَةِ عَنْزٍ}} را استعاره از چیز اندک آرند. تعبیر حضرت به {{متن حدیث|دُنْيَاكُمْ هَذِهِ}} و {{متن حدیث|دُنْيَاكُمْ عِنْدِي}}، افزون بر ارائه مصداق دنیا از نگاه او، قلمرو مفهومی و ویژگیهای دنیا را نیز برای ما روشن میسازد. | عفطه، آب بینی و عَنز به معنای ماده بز است و عفطه مخصوص میش و بز باشد و {{متن حدیث|عَفْطَةِ عَنْزٍ}} را استعاره از چیز اندک آرند. تعبیر حضرت به {{متن حدیث|دُنْيَاكُمْ هَذِهِ}} و {{متن حدیث|دُنْيَاكُمْ عِنْدِي}}، افزون بر ارائه مصداق دنیا از نگاه او، قلمرو مفهومی و ویژگیهای دنیا را نیز برای ما روشن میسازد. | ||
خط ۳۱: | خط ۲۸: | ||
و آنکه با کاری که [[آخرت]] را است، دنیا را جوید و بدانچه در دنیا کند، راه آخرت را نپوید.... پس، دنیا را خُرد مقدارتر از پر کاه و خشکیده [[گیاه]] بیند<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۲، ص۳۲ - ۳۳.</ref>. | و آنکه با کاری که [[آخرت]] را است، دنیا را جوید و بدانچه در دنیا کند، راه آخرت را نپوید.... پس، دنیا را خُرد مقدارتر از پر کاه و خشکیده [[گیاه]] بیند<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۲، ص۳۲ - ۳۳.</ref>. | ||
به قرینه صدر [[خطبه]]، مقصود از دنیا، [[منافع]] مادی و [[مناصب]] این [[جهان]] است. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: «دنیا به معنای منافع زودگذر، از پر کاهی کم ارزشتر است»؛ «در شگفتم از آبادکننده دار فنایی که رها کننده دار بقا است»<ref>دیلمی، حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۹۴.</ref>؛ «[[مردم]]! خواسته دنیا، خرده گیاهی است خشک وَبا آلود که از آن چراگاه دوریتان باید نمود»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۴۲۵.</ref>؛ «[[نفرین]] بر شما که از سرزنشتان به ستوه آمدم! آیا به زندگانی این [[جهان]]، به جای زندگانی جاودان خرسندید و [[خواری]] را بهتر از سالاری میپسندید؟»<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۴، ص۳۵.</ref>. | به قرینه صدر [[خطبه]]، مقصود از دنیا، [[منافع]] مادی و [[مناصب]] این [[جهان]] است. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: «دنیا به معنای منافع زودگذر، از پر کاهی کم ارزشتر است»؛ «در شگفتم از آبادکننده دار فنایی که رها کننده دار بقا است»<ref>دیلمی، حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۹۴.</ref>؛ «[[مردم]]! خواسته دنیا، خرده گیاهی است خشک وَبا آلود که از آن چراگاه دوریتان باید نمود»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۴۲۵.</ref>؛ «[[نفرین]] بر شما که از سرزنشتان به ستوه آمدم! آیا به زندگانی این [[جهان]]، به جای زندگانی جاودان خرسندید و [[خواری]] را بهتر از سالاری میپسندید؟»<ref>نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۴، ص۳۵.</ref>. | ||
[[امام]] [[زندگانی دنیا]] را در مقابل [[آخرت]]، بیارزش خوانده است: «منم کسی که [[دنیا]] را کوچک شمرده است»<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۴۸۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۸.</ref> و «مثل دنیا، مثل سمی است که اگر کسی آن را نشناسد، خواهد خورد»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷ ص۴۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۹۶.</ref>. | [[امام]] [[زندگانی دنیا]] را در مقابل [[آخرت]]، بیارزش خوانده است: «منم کسی که [[دنیا]] را کوچک شمرده است»<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۴۸۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۸.</ref> و «مثل دنیا، مثل سمی است که اگر کسی آن را نشناسد، خواهد خورد»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷ ص۴۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۹۶.</ref>. | ||
[[امام علی]] {{ع}} در تبیینی از [[ارزش دنیا]]، خطاب به [[سلمان فارسی]] فرمود: | [[امام علی]] {{ع}} در تبیینی از [[ارزش دنیا]]، خطاب به [[سلمان فارسی]] فرمود: دنیا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار، و زهر آن، [[جان]] شکار، پس از آنچه تو را در دنیا شادمان میدارد، روی برگردان؛ چه، اندک زمانی با تو میماند<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۸، ص۳۵۲.</ref>. | ||
دنیا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار، و زهر آن، [[جان]] شکار، پس از آنچه تو را در دنیا شادمان میدارد، روی برگردان؛ چه، اندک زمانی با تو میماند<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۸، ص۳۵۲.</ref>. | |||
از بررسی سخنان [[حضرت]] به دست میآید که بیارزش بودن دنیا در جلوههای گوناگونش، امری مقایسهای و نسبی است؛ یعنی وی، [[ارزش]] ذاتی دنیا را ۔ مگر به معانی خاص که خواهد آمد- [[نفی]] نکرده و در مواردی از [[خطبهها]] و [[حکمتها]] در [[مقام]] وصف اشیا و [[آفریدگان]] [[الهی]]، به ارزش ذاتی دنیا اشاره نموده است؛ همانکه حکیمان آن را وجود شیء خوانده و مساوی خیرش دانستهاند؛ بنابراین، مقصود امام در بیشتر مواردی که ذکر شد، نفی ارزش دنیا و پوچ و هیچ دانستن آن نبوده؛ بلکه یا ارزش دنیا را در تمام جلوههای آن (مانند [[مال]] و [[اولاد]] و [[ریاست]]) در مقایسه با ارزشهای والایی چون [[اجرای عدالت]] و [[قسط]]، [[پاکی]] و [[طهارت]] نفس، و [[فضایل]] [[انسانی]] کمتر دانسته و یا بیآنکه در پی بیارزش خواندن دنیا باشد، در [[میزان]] سنجش و مقایسه، کفه ترازوی [[انصاف]] را به سوی ارزشهای [[معنوی]] و [[دینی]] متمایل دیده است؛ پس نگرش امام علی {{ع}} درباره دنیا و ارزش آن، نگرش مقایسهای است، نه بیارزش خواندن و بیقیمت دانستن [[دنیایی]] که همین [[امام همام]]، آن را [[مسجد]] [[دوستان]] [[خدا]] و مصلای ملائک، [[مهبط وحی]] و متجر [[اولیای الهی]] خوانده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.</ref>. | از بررسی سخنان [[حضرت]] به دست میآید که بیارزش بودن دنیا در جلوههای گوناگونش، امری مقایسهای و نسبی است؛ یعنی وی، [[ارزش]] ذاتی دنیا را ۔ مگر به معانی خاص که خواهد آمد- [[نفی]] نکرده و در مواردی از [[خطبهها]] و [[حکمتها]] در [[مقام]] وصف اشیا و [[آفریدگان]] [[الهی]]، به ارزش ذاتی دنیا اشاره نموده است؛ همانکه حکیمان آن را وجود شیء خوانده و مساوی خیرش دانستهاند؛ بنابراین، مقصود امام در بیشتر مواردی که ذکر شد، نفی ارزش دنیا و پوچ و هیچ دانستن آن نبوده؛ بلکه یا ارزش دنیا را در تمام جلوههای آن (مانند [[مال]] و [[اولاد]] و [[ریاست]]) در مقایسه با ارزشهای والایی چون [[اجرای عدالت]] و [[قسط]]، [[پاکی]] و [[طهارت]] نفس، و [[فضایل]] [[انسانی]] کمتر دانسته و یا بیآنکه در پی بیارزش خواندن دنیا باشد، در [[میزان]] سنجش و مقایسه، کفه ترازوی [[انصاف]] را به سوی ارزشهای [[معنوی]] و [[دینی]] متمایل دیده است؛ پس نگرش امام علی {{ع}} درباره دنیا و ارزش آن، نگرش مقایسهای است، نه بیارزش خواندن و بیقیمت دانستن [[دنیایی]] که همین [[امام همام]]، آن را [[مسجد]] [[دوستان]] [[خدا]] و مصلای ملائک، [[مهبط وحی]] و متجر [[اولیای الهی]] خوانده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.</ref>. | ||
[[امام]] خطاب به مردی که [[دنیا]] را [[نکوهش]] میکرد، فرمود: | [[امام]] خطاب به مردی که [[دنیا]] را [[نکوهش]] میکرد، فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.</ref>؛ «دنیا، [[خانه]] [[راستی]] است برای کسی که آن را [[راستگو]] انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و [[باور]] داشت، و خانه [[بینیازی]] است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانه [[پند]] است برای آنکه از آن پند آموخت». | ||
{{متن حدیث|إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.</ref>؛ «دنیا، [[خانه]] [[راستی]] است برای کسی که آن را [[راستگو]] انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و [[باور]] داشت، و خانه [[بینیازی]] است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانه [[پند]] است برای آنکه از آن پند آموخت». | |||
پس در پاسخ به [[پرسش]] آغازین میتوان گفت [[ارزش]] داشتن و نداشتن چیزی اگر از نظر خود آن چیز ملاحظه شود، همه چیز با ارزش است؛ یعنی هر چیز در مقایسه با خودش [[ارزشمند]] است؛ زیرا مرتبهای از هستی است و هستی هر چیز برای خود آن، عین ارزش است و به تعبیر [[فلاسفه]]، وجود، مساوی با خیر است؛ اما اگر چیزی را نه از نظر خود آن، بلکه از جهت رابطهاش با چیز دیگر و از حیث تأثیرش در هستی دیگر در نظر بگیریم، ممکن است در مقایسه با چیزی بیارزش باشد، و در [[سود]] و زیان آن تأثیری نداشته باشد و ممکن است تأثیر منفی یا مثبت داشته باشد. اگر تأثیر مثبت داشته باشد، میگوییم این چیز برای آن چیز دیگر ارزشمند است. این نوع ارزش که ارزش نسبی (ارزش شیء برای شیء) است، خود، دو گونه است: گاه ارزش آن شیء به [[تنهایی]] در نظر گرفته میشود؛ به طور مثال میگوییم [[پول]] برای [[انسان]] ارزشمند است، و زمانی ارزش آن برای شیء در مقایسه ارزشی شیء سوم در نظر گرفته میشود؛ مثلاً ارزش پول و [[دارایی]] برای انسان در مقایسه با ارزش [[سلامت]] یا [[علم]] یا [[اخلاق]] چه ارزشی دارد؟ | پس در پاسخ به [[پرسش]] آغازین میتوان گفت [[ارزش]] داشتن و نداشتن چیزی اگر از نظر خود آن چیز ملاحظه شود، همه چیز با ارزش است؛ یعنی هر چیز در مقایسه با خودش [[ارزشمند]] است؛ زیرا مرتبهای از هستی است و هستی هر چیز برای خود آن، عین ارزش است و به تعبیر [[فلاسفه]]، وجود، مساوی با خیر است؛ اما اگر چیزی را نه از نظر خود آن، بلکه از جهت رابطهاش با چیز دیگر و از حیث تأثیرش در هستی دیگر در نظر بگیریم، ممکن است در مقایسه با چیزی بیارزش باشد، و در [[سود]] و زیان آن تأثیری نداشته باشد و ممکن است تأثیر منفی یا مثبت داشته باشد. اگر تأثیر مثبت داشته باشد، میگوییم این چیز برای آن چیز دیگر ارزشمند است. این نوع ارزش که ارزش نسبی (ارزش شیء برای شیء) است، خود، دو گونه است: گاه ارزش آن شیء به [[تنهایی]] در نظر گرفته میشود؛ به طور مثال میگوییم [[پول]] برای [[انسان]] ارزشمند است، و زمانی ارزش آن برای شیء در مقایسه ارزشی شیء سوم در نظر گرفته میشود؛ مثلاً ارزش پول و [[دارایی]] برای انسان در مقایسه با ارزش [[سلامت]] یا [[علم]] یا [[اخلاق]] چه ارزشی دارد؟ | ||
[[امام علی]] {{ع}} در مواردی که گذشت، به طور معمول از [[ارزش]] نسبی [[دنیا]] خبر میدهد؛ برای نمونه، وقتی فرمود: «تمام دنیا به اندازه [[ستم]] به مورچهای برای من ارزش ندارد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰.</ref>، [[ارزش دنیا]] و [[ملک]] دنیا را پایین نیاورده؛ بلکه [[ارزش حق]] و [[عدالت]] را بالا برده است. در این باره [[حضرت]] نمیخواسته دنیا و آنچه را در زیر [[آسمان]] وجود دارد - چون خیلی بیقیمت است- در ازای عمل کوچک ستم به مورچه ارزیابی نماید؛ بلکه میخواهد بفرماید ستم آن قدر بزرگ است که تمام ملک دنیا با کوچکترین نوع آنکه ستم به مورچه است (به گرفتن پوست جوی از دهانش) [[برابری]] نمیکند. [[سعدی]] به همین مضمون میگوید: | [[امام علی]] {{ع}} در مواردی که گذشت، به طور معمول از [[ارزش]] نسبی [[دنیا]] خبر میدهد؛ برای نمونه، وقتی فرمود: «تمام دنیا به اندازه [[ستم]] به مورچهای برای من ارزش ندارد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰.</ref>، [[ارزش دنیا]] و [[ملک]] دنیا را پایین نیاورده؛ بلکه [[ارزش حق]] و [[عدالت]] را بالا برده است. در این باره [[حضرت]] نمیخواسته دنیا و آنچه را در زیر [[آسمان]] وجود دارد - چون خیلی بیقیمت است- در ازای عمل کوچک ستم به مورچه ارزیابی نماید؛ بلکه میخواهد بفرماید ستم آن قدر بزرگ است که تمام ملک دنیا با کوچکترین نوع آنکه ستم به مورچه است (به گرفتن پوست جوی از دهانش) [[برابری]] نمیکند. [[سعدی]] به همین مضمون میگوید: دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی. | ||
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی | |||
سعدی نیز نمیخواهد بگوید دنیا آن قدر کمارزش است که به پریشان کردن دلی نمیارزد؛ بلکه میخواهد بگوید: پریشان کردن [[دل]] آنقدر مهم است که به بهای تمام دنیا هم نباید آن را پذیرفت. این معنای بیارزش مقایسهای است<ref>ر. ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۹۱.</ref>؛ پس، دنیا که از دید [[امام]] [[تحقیر]] شده، به معنای تحقیر و کوچک کردن مقایسهای است، نه [[نفی]] ارزش ذاتی آن. | سعدی نیز نمیخواهد بگوید دنیا آن قدر کمارزش است که به پریشان کردن دلی نمیارزد؛ بلکه میخواهد بگوید: پریشان کردن [[دل]] آنقدر مهم است که به بهای تمام دنیا هم نباید آن را پذیرفت. این معنای بیارزش مقایسهای است<ref>ر. ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۹۱.</ref>؛ پس، دنیا که از دید [[امام]] [[تحقیر]] شده، به معنای تحقیر و کوچک کردن مقایسهای است، نه [[نفی]] ارزش ذاتی آن. | ||
مطالعه سخنان حضرت و [[تأمل]] در آنها نشان میدهد که امام برای توجه دادن [[مردم]] به سرای باقی و با [[هدف]] [[راهنمایی]] آنان به سوی [[فضایل]] [[انسانی]] و انجام [[اعمال صالح]] در دنیا، به تحقیر آن به طور مشروط پرداخته؛ چنان که در مواردی از سخنان خویش به [[ستایش]] دنیای مشروط با عنوان {{متن حدیث|مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ...}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.</ref> پرداخته است؛ یعنی دنیا را در نظر مردم کوچک مینمایاند تا بهتر و بیشتر بتوانند به [[اصلاح خود]] بپردازند؛ مثلاً فرموده است: | |||
بدانید این [[جهان]] که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی میآورید و شما را به [[خشم]] میآرد و [[خشنود]] میدارد، نه [[خانه]] شما است و نه جایگاهی است که شما را برای آن آفریدهاند و به سوی آن خواندهاند. بدانید که [[دنیا]] برای شما [[پایدار]] نیست و در آن جاودان نخواهید ماند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ح۱۷۹.</ref>. | مطالعه سخنان حضرت و [[تأمل]] در آنها نشان میدهد که امام برای توجه دادن [[مردم]] به سرای باقی و با [[هدف]] [[راهنمایی]] آنان به سوی [[فضایل]] [[انسانی]] و انجام [[اعمال صالح]] در دنیا، به تحقیر آن به طور مشروط پرداخته؛ چنان که در مواردی از سخنان خویش به [[ستایش]] دنیای مشروط با عنوان {{متن حدیث|مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ...}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.</ref> پرداخته است؛ یعنی دنیا را در نظر مردم کوچک مینمایاند تا بهتر و بیشتر بتوانند به [[اصلاح خود]] بپردازند؛ مثلاً فرموده است: بدانید این [[جهان]] که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی میآورید و شما را به [[خشم]] میآرد و [[خشنود]] میدارد، نه [[خانه]] شما است و نه جایگاهی است که شما را برای آن آفریدهاند و به سوی آن خواندهاند. بدانید که [[دنیا]] برای شما [[پایدار]] نیست و در آن جاودان نخواهید ماند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ح۱۷۹.</ref>. | ||
و در جای دیگر فرموده است: «ای [[مردم]]! دنیا محل عبور شما است و [[آخرت]]، سرای پایدار میباشد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳، ص۲۳۸.</ref>. همچنین [[حضرت]] به [[نقش مردم]] و [[اراده]] و [[اختیار]] آنان در این زمینه اشاره کرده و فرموده است: «این دنیا نیست که فریبتان داده؛ بلکه شما به آن شیفته شدهاید»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.</ref>. بدینسان، [[امام]] دنیا را محل خوبی برای کسی میداند که به بیارزشی نسبی آن پی برده، با دید استقلالی به آن نمینگرد و میفرماید: «دنیا برای کسی که به آن [[دل]] نبسته و آن را محل اقامت قرار نداده، سرای خوبی است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۴، ص۲۴۶.</ref>. | و در جای دیگر فرموده است: «ای [[مردم]]! دنیا محل عبور شما است و [[آخرت]]، سرای پایدار میباشد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳، ص۲۳۸.</ref>. همچنین [[حضرت]] به [[نقش مردم]] و [[اراده]] و [[اختیار]] آنان در این زمینه اشاره کرده و فرموده است: «این دنیا نیست که فریبتان داده؛ بلکه شما به آن شیفته شدهاید»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.</ref>. بدینسان، [[امام]] دنیا را محل خوبی برای کسی میداند که به بیارزشی نسبی آن پی برده، با دید استقلالی به آن نمینگرد و میفرماید: «دنیا برای کسی که به آن [[دل]] نبسته و آن را محل اقامت قرار نداده، سرای خوبی است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۴، ص۲۴۶.</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۳: | ||
امام ضمن دعوت به شناخت درست دنیا، بر آثار آن تأکید میکند که چگونه [[بینش]] درست، ما را در اصالت ندادن به دنیا و توجه به بقای [[جهان آخرت]] جهت میدهد. از مطالعه [[سخنان امام]] به دست میآید که دنیا جای [[ظهور]] و بروز [[خوبیها]] و درستیها و انجام اموری است که ضمن فراهمسازی اسباب و شرایط [[زندگی]]، به انسان هدفدار و خداگرا در کسب توشه و انجام [[عمل صالح]] مدد میرساند و او میتواند به [[کوشش]] مثبت [[اقتصادی]] بپردازد و با [[هدف]] تأمین نیازهای خود، [[خانواده]] و نزدیکانش و حتی [[انفاق]] و [[کمک به دیگران]] و انجام فعالیتهای خیر [[مالی]] و اقتصادی، به صورت عامل مؤثر در فرآیند [[توسعه اقتصادی]] سهم بسزایی داشته باشد؛ بنابراین، [[حضرت]] [[ارزش]] ذاتی [[دنیا]] را [[نفی]] نکرده است. | امام ضمن دعوت به شناخت درست دنیا، بر آثار آن تأکید میکند که چگونه [[بینش]] درست، ما را در اصالت ندادن به دنیا و توجه به بقای [[جهان آخرت]] جهت میدهد. از مطالعه [[سخنان امام]] به دست میآید که دنیا جای [[ظهور]] و بروز [[خوبیها]] و درستیها و انجام اموری است که ضمن فراهمسازی اسباب و شرایط [[زندگی]]، به انسان هدفدار و خداگرا در کسب توشه و انجام [[عمل صالح]] مدد میرساند و او میتواند به [[کوشش]] مثبت [[اقتصادی]] بپردازد و با [[هدف]] تأمین نیازهای خود، [[خانواده]] و نزدیکانش و حتی [[انفاق]] و [[کمک به دیگران]] و انجام فعالیتهای خیر [[مالی]] و اقتصادی، به صورت عامل مؤثر در فرآیند [[توسعه اقتصادی]] سهم بسزایی داشته باشد؛ بنابراین، [[حضرت]] [[ارزش]] ذاتی [[دنیا]] را [[نفی]] نکرده است. | ||
در پاسخ به [[پرسش]] دوم باید گفت پس از روشن شدن بیارزشی نسبی دنیا، هیچ نشانهای در سخنان حضرت نیافتیم که [[جهان]] خاکی و پدیدههای [[حیات]] را ذاتاً [[سرزنش]] یا [[تحقیر]] کرده باشد. ما با چنین هدفی ([[شناخت]] [[حقیقت دنیا]]) در پی ویژگیها و معانی گوناگون دنیا در ادامه این نوشتار بودهایم. [[تأمل]] در سخن حضرت، ما را به این مطلب رهنمون نمیشود که این جهان و [[داراییها]] و... ذاتاً بد یا بیارزشند؛ بلکه نوع و چگونگی [[ارتباط]] قهری یا کسبی ما با این پدیدهها و مانند آن، به [[سادگی]] میتواند به خوب و بد، و [[ظالمانه]] و عادلانه متصف شود: | در پاسخ به [[پرسش]] دوم باید گفت پس از روشن شدن بیارزشی نسبی دنیا، هیچ نشانهای در سخنان حضرت نیافتیم که [[جهان]] خاکی و پدیدههای [[حیات]] را ذاتاً [[سرزنش]] یا [[تحقیر]] کرده باشد. ما با چنین هدفی ([[شناخت]] [[حقیقت دنیا]]) در پی ویژگیها و معانی گوناگون دنیا در ادامه این نوشتار بودهایم. [[تأمل]] در سخن حضرت، ما را به این مطلب رهنمون نمیشود که این جهان و [[داراییها]] و... ذاتاً بد یا بیارزشند؛ بلکه نوع و چگونگی [[ارتباط]] قهری یا کسبی ما با این پدیدهها و مانند آن، به [[سادگی]] میتواند به خوب و بد، و [[ظالمانه]] و عادلانه متصف شود: این دنیا جایگاه [[صدق]] و واقعیتها و حیات معقول است، برای کسی که حقیقتاً آن را بشناسد و همچنین جایگاه [[فریب]] و [[خطا]] و [[زندگی]] [[پلیدی]] است، برای کسی که آن را نشناسد و بر مبنای [[هوا و هوس]] در آن حرکت کند. اگر به این دنیا به عنوان هدف نهایی و مطلوب مطلق بنگری، با چیزی روبهرو خواهی گشت که به هیچ اصلی متکی نیست<ref>جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۱۷۴.</ref>. | ||
این دنیا جایگاه [[صدق]] و واقعیتها و حیات معقول است، برای کسی که حقیقتاً آن را بشناسد و همچنین جایگاه [[فریب]] و [[خطا]] و [[زندگی]] [[پلیدی]] است، برای کسی که آن را نشناسد و بر مبنای [[هوا و هوس]] در آن حرکت کند. اگر به این دنیا به عنوان هدف نهایی و مطلوب مطلق بنگری، با چیزی روبهرو خواهی گشت که به هیچ اصلی متکی نیست<ref>جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۱۷۴.</ref>. | |||
تأمل در صریحترین [[سخنان امام]] در زمینه بیارزش خواندن دنیا و ملاحظه [[شأن نزول]] خطابها و توجه به موقعیت زمانی و مکانی حادثه خاص و حتی شخص مورد خطاب، نشان دهنده این [[حقیقت]] است که حضرت، [[ارزشمند]] بودن یا بیارزش خواندن پدیدههایی چون [[حکومت]] کردن و [[خلافت]] و نعمتهای مادی را در لحاظ نوع ارتباط با آنها میداند. کوتاه سخن اینکه مطالعه این ویژگی دنیا (صرف نظر از معنای خاص آن) در سخنان امام نشان میدهد که دنیا (به هر معنایی) فی حد نفسه از دیدگاه وی بیارزش نیست.<ref>[[عبدالامیر خادم علیزاده|خادم علیزاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۱۲-۱۱۸.</ref> | تأمل در صریحترین [[سخنان امام]] در زمینه بیارزش خواندن دنیا و ملاحظه [[شأن نزول]] خطابها و توجه به موقعیت زمانی و مکانی حادثه خاص و حتی شخص مورد خطاب، نشان دهنده این [[حقیقت]] است که حضرت، [[ارزشمند]] بودن یا بیارزش خواندن پدیدههایی چون [[حکومت]] کردن و [[خلافت]] و نعمتهای مادی را در لحاظ نوع ارتباط با آنها میداند. کوتاه سخن اینکه مطالعه این ویژگی دنیا (صرف نظر از معنای خاص آن) در سخنان امام نشان میدهد که دنیا (به هر معنایی) فی حد نفسه از دیدگاه وی بیارزش نیست.<ref>[[عبدالامیر خادم علیزاده|خادم علیزاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۱۲-۱۱۸.</ref> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۳: | ||
== محل [[آزمایش]] بودن دنیا == | == محل [[آزمایش]] بودن دنیا == | ||
«هان! دنیا خانهای است که از گزند آن [[ایمنی]] نیست، مگر در آن خانه کاری کنند که [[توشه آخرت]] باشد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۳، ص۴۹. </ref>. در این [[خطبه]]، از [[دنیا]] به [[خانه]] [[آزمایش]] تعبیر شده که [[پیروزی]] در این [[آزمون]]، به [[کوشش]] در این خانه بستگی دارد و از این دیدگاه، دنیا، [[پست]] و بیارزش نیست؛ بلکه محل آزمونی بزرگ است: «پس در دنیا از آن چندان توشه بردارید که فردا خود را بدان نگاه دارید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۴، ص۴۹.</ref>. دنیا، مزرعهای است که با کاشت بذر مناسب در آن، میتوان برای فردا محصول و توشهای برداشت؛ توشهای از عمل خیر، [[صدقات]] و [[نیکیها]]. [[حضرت علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: | «هان! دنیا خانهای است که از گزند آن [[ایمنی]] نیست، مگر در آن خانه کاری کنند که [[توشه آخرت]] باشد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۳، ص۴۹. </ref>. در این [[خطبه]]، از [[دنیا]] به [[خانه]] [[آزمایش]] تعبیر شده که [[پیروزی]] در این [[آزمون]]، به [[کوشش]] در این خانه بستگی دارد و از این دیدگاه، دنیا، [[پست]] و بیارزش نیست؛ بلکه محل آزمونی بزرگ است: «پس در دنیا از آن چندان توشه بردارید که فردا خود را بدان نگاه دارید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۴، ص۴۹.</ref>. دنیا، مزرعهای است که با کاشت بذر مناسب در آن، میتوان برای فردا محصول و توشهای برداشت؛ توشهای از عمل خیر، [[صدقات]] و [[نیکیها]]. [[حضرت علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: چه ستایم خانهای را که آغاز آن [[رنج]] بردن است و پایان آن مردن. در [[حلال]] آن حساب است و در [[حرام]] آن [[عقاب]]. آنکه در آن [[بینیاز]] است، گرفتار است و آنکه مستمند است اندوهبار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۲ ص۵۹.</ref>. | ||
چه ستایم خانهای را که آغاز آن [[رنج]] بردن است و پایان آن مردن. در [[حلال]] آن حساب است و در [[حرام]] آن [[عقاب]]. آنکه در آن [[بینیاز]] است، گرفتار است و آنکه مستمند است اندوهبار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۲ ص۵۹.</ref>. | |||
[[امام علی]] {{ع}} دنیا را محلی برای آزمایش تمام [[آفریدگان]] ([[انسانها]]) معرفی میکند: «و بدان که دنیا خانه آزمایش است و دنیادار، ساعتی در آن آسوده نبود، جز که [[آسودگی]] وی در [[روز رستاخیز]]، مایه دریغ او شود»<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۹، ص۳۴۴.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} دنیا را محلی برای آزمایش تمام [[آفریدگان]] ([[انسانها]]) معرفی میکند: «و بدان که دنیا خانه آزمایش است و دنیادار، ساعتی در آن آسوده نبود، جز که [[آسودگی]] وی در [[روز رستاخیز]]، مایه دریغ او شود»<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۹، ص۳۴۴.</ref>. | ||
همچنین در جای دیگر میفرماید: | همچنین در جای دیگر میفرماید: آنچه [[پستی]] دنیا را بر تو مینمایاند، این است که [[خداوند]] برای [[تنبیه]] و [[تأمل]] و [[انتخاب]] دوستانش، دنیا را بر آنان تنگ ساخته؛ ولی آن را برای [[دشمنان]] خود، به جهت [[فتنه]] و آزمایش، توسعه داده و فراخ گردانیده است<ref>بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۱۰.</ref>. | ||
آنچه [[پستی]] دنیا را بر تو مینمایاند، این است که [[خداوند]] برای [[تنبیه]] و [[تأمل]] و [[انتخاب]] دوستانش، دنیا را بر آنان تنگ ساخته؛ ولی آن را برای [[دشمنان]] خود، به جهت [[فتنه]] و آزمایش، توسعه داده و فراخ گردانیده است<ref>بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۱۰.</ref>. | |||
بنابراین، [[دنیایی]] که محل آزمایش، مزرعه [[آخرت]]، و محل تنبیه باشد، نه تنها از دید امام علی {{ع}} [[نکوهیده]] نیست، بلکه به کشت و توشه برگرفتن در آن و طی مراحل کمال برای [[خشنودی خداوند]] و بقا در دار جاویدان و... سفارش شده است و این مزرعه، اهمیت و [[شرف]] خود را از اهمیت مضاف الیه خود (مزرعة الآخره) کسب میکند. | بنابراین، [[دنیایی]] که محل آزمایش، مزرعه [[آخرت]]، و محل تنبیه باشد، نه تنها از دید امام علی {{ع}} [[نکوهیده]] نیست، بلکه به کشت و توشه برگرفتن در آن و طی مراحل کمال برای [[خشنودی خداوند]] و بقا در دار جاویدان و... سفارش شده است و این مزرعه، اهمیت و [[شرف]] خود را از اهمیت مضاف الیه خود (مزرعة الآخره) کسب میکند. | ||
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} درباره [[پایدار]] نبودن دنیا میفرماید: | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} درباره [[پایدار]] نبودن دنیا میفرماید: {{متن حدیث|وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ لَهَا الْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.</ref>؛ «دنیا خانهای است ناپایدار و [[مردم]] آن ناچار از گذاشتن [[شهر]] و دیار. [[دنیا]] شیرین است و خوشنما، در پی خواهانش شتابان و پویا، و [[دل]] بیننده را فریبا». لفظ {{متن حدیث|الْجَلَاءُ}} در این بخش و ذیل [[خطبه]]، گویاترین قرینه بر استظهار ما از کلمه دنیا در این خطبه است. [[امام]] هنگام [[تبعید]] شدن [[ابوذر]] (به وسیله [[خلیفه سوم]]) به [[ربذه]] فرمود: «این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر [[دین]] خویش از آنان ترسیدی»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰، ص۱۲۸.</ref>. | ||
{{متن حدیث|وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ لَهَا الْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.</ref>؛ «دنیا خانهای است ناپایدار و [[مردم]] آن ناچار از گذاشتن [[شهر]] و دیار. [[دنیا]] شیرین است و خوشنما، در پی خواهانش شتابان و پویا، و [[دل]] بیننده را فریبا». | |||
لفظ {{متن حدیث|الْجَلَاءُ}} در این بخش و ذیل [[خطبه]]، گویاترین قرینه بر استظهار ما از کلمه دنیا در این خطبه است. [[امام]] هنگام [[تبعید]] شدن [[ابوذر]] (به وسیله [[خلیفه سوم]]) به [[ربذه]] فرمود: «این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر [[دین]] خویش از آنان ترسیدی»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰، ص۱۲۸.</ref>. | |||
حضرت در اینجا، [[مال و منال]] و کاخنشینی و [[ریاستطلبی]] را دنیا خوانده است: «پس [[پیامبر]] به دل خود از دنیا روی گرداند و یاد آن را از خاطر خود میراند و [[دوست]] داشت که [[زینت]] دنیا از او [[نهان]] ماند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۱۶۲.</ref>. پیامبر به طور قطع از دنیا به مفهوم پیشین، [[اعراض]] [[قلبی]] (و نه اعراض عملی) داشت و دوست میداشت زینت این دنیا (به این معنا) از دید او نهان باشد که بخش پیشین خطبه، این معنا را [[تأیید]] میکند. مقصود حضرت از اینکه میگوید: {{متن حدیث|أَلَا إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ص۱۷۹.</ref>؛ «بدانید این دنیا که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی میآرید»، مال و منال و لذتهای زودگذر است، نه صرف کره خاکی یا عالَم نزدیک. | |||
[[خانه]] و [[مال]] و [[ثروت]]، بهترین وسیله برای توشهگیری است، اگر دلبسته آن نباشیم. گویا سخنان حضرت را آنجا که فرمودهاند، دنیا چیز خوب یا [[یاری]] کننده خوبی و... است، باید بر همین معنا (خانه و مال و ثروت) حمل کنیم و معنا ندارد آن را به معنای [[جهان]] خاکی بگیریم. حضرت میفرماید: {{متن حدیث|خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۳.</ref>؛ «آنچه از دنیا نزد تو آید، بستان و از آنچه به تو پشت کند، روی بگردان». دنیا در این جا به هر معنایی باشد، از سوی [[امام]] [[نکوهش]] نشده است. ذیل این سخن، مطلب ما را [[تأیید]] میکند که ظاهر آن با کار و کسب و در پی [[منفعت]] [[اقتصادی]] بودن، [[ناسازگاری]] ندارد: | [[خانه]] و [[مال]] و [[ثروت]]، بهترین وسیله برای توشهگیری است، اگر دلبسته آن نباشیم. گویا سخنان حضرت را آنجا که فرمودهاند، دنیا چیز خوب یا [[یاری]] کننده خوبی و... است، باید بر همین معنا (خانه و مال و ثروت) حمل کنیم و معنا ندارد آن را به معنای [[جهان]] خاکی بگیریم. حضرت میفرماید: {{متن حدیث|خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹۳.</ref>؛ «آنچه از دنیا نزد تو آید، بستان و از آنچه به تو پشت کند، روی بگردان». دنیا در این جا به هر معنایی باشد، از سوی [[امام]] [[نکوهش]] نشده است. ذیل این سخن، مطلب ما را [[تأیید]] میکند که ظاهر آن با کار و کسب و در پی [[منفعت]] [[اقتصادی]] بودن، [[ناسازگاری]] ندارد: | ||
اما بعد، همانا [[دنیا]] [[آدمی]] را سرگرم میسازد تا جز بدان نپردازد و دنیادار به چیزی از دنیا نرسد، جز که [[آزمندی]] و شیفتگی وی بدان فزون شود و آنچه از دنیا بهره او گردیده، وی را [[بینیاز]] نگذارد از آنچه بدان نرسیده<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۳۲۲.</ref>. | اما بعد، همانا [[دنیا]] [[آدمی]] را سرگرم میسازد تا جز بدان نپردازد و دنیادار به چیزی از دنیا نرسد، جز که [[آزمندی]] و شیفتگی وی بدان فزون شود و آنچه از دنیا بهره او گردیده، وی را [[بینیاز]] نگذارد از آنچه بدان نرسیده<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۳۲۲.</ref>. | ||
[[شأن]] خطاب این [[سخن امام]]، قرینه حالیه آشکاری است که نشان میدهد [[حضرت]]، دنیا را در معنای [[ریاست]] بر [[مردم]] و [[جاهطلبی]] و [[مال]] [[دوستی]] به کار برده است. وی میفرماید: «دنیا همچون مار است سودن آن نرم و هموار، و درون آن زهر مرگبار. فریفته [[نادان]]، دوستی آن پذیرد و [[خردمند]] [[دانا]] از آن دوری گیرد»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹.</ref>. امام برخورد معقول با دنیا و عدم [[فریفتگی]] را نشانه [[خرد]] میداند. در جای دیگری میگوید: «ای مردم! همانا دنیا آرزومند و خواهان خود را [[فریب]] میدهد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۱۸۶.</ref>. امام در این سخن تأکید میکند که دنیا آرزومندان خود و بریدگان از [[آخرت]] را فریب میدهد، نه همه را؛ نتیجه این که دنیا هرگز به طور مطلق در دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} [[سرزنش]] و رد نشده است | [[شأن]] خطاب این [[سخن امام]]، قرینه حالیه آشکاری است که نشان میدهد [[حضرت]]، دنیا را در معنای [[ریاست]] بر [[مردم]] و [[جاهطلبی]] و [[مال]] [[دوستی]] به کار برده است. وی میفرماید: «دنیا همچون مار است سودن آن نرم و هموار، و درون آن زهر مرگبار. فریفته [[نادان]]، دوستی آن پذیرد و [[خردمند]] [[دانا]] از آن دوری گیرد»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹.</ref>. امام برخورد معقول با دنیا و عدم [[فریفتگی]] را نشانه [[خرد]] میداند. در جای دیگری میگوید: «ای مردم! همانا دنیا آرزومند و خواهان خود را [[فریب]] میدهد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۱۸۶.</ref>. امام در این سخن تأکید میکند که دنیا آرزومندان خود و بریدگان از [[آخرت]] را فریب میدهد، نه همه را؛ نتیجه این که دنیا هرگز به طور مطلق در دیدگاه [[امام علی]] {{ع}} [[سرزنش]] و رد نشده است<ref>[[عبدالامیر خادم علیزاده|خادم علیزاده، عبدالامیر]]، [[دنیا و آخرت (مقاله)| مقاله «دنیا و آخرت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۲۲-۱۲۵.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۹
مقدمه
بحث درباره دنیا و ویژگیهای آن، بخش عظیمی از میراث ماندگار مکتوب حضرت است که پژوهشگر این آثار را با پرسشهایی مواجه میسازد. آیا دنیا، مفهوم آشنایی برای مخاطبان امام (اعم از یاران و اصحاب و عموم مردم) در جامعه اسلامی آن روز بوده که امام این لفظ را برای معانی گوناگون در مواعظ و خطبهها و سایر سخنان خویش به کار میبرده است؟ آیا حضرت در عصر خویش، شاهد دنیاگرایی افراطی خواص و برخی طبقات مسلمانان بوده که پس از فتوحات گسترده و دستیابی به امارت، شیفته جلوههای دنیا شدهاند و ارزشهای نبوی نزد آنان رنگ باخته است؟ یا همان طور که برخی از روایات نشان میدهد، حوادث کوچک و بزرگی در زمان حضرت اتفاق میافتاده که منشأ بسیاری از آنها، انگیزههای شیطانی و هوسهای دنیاگرایانه بوده و حضرت ناگریز و از سر ارشاد و هدایت مردم، پیش و پس از این حوادث، میبایست آنها را آگاهی میداده و آنان را از خطرها و آثار دنیاگرایی و توجه به زر و زیور دنیا و فریب آن برحذر میداشته است؟ و یا تدبر و تأمل عمیق در سخنان حضرت، هیچ یک از احتمالهای پیشگفته را منتفی ندانسته، برخی را با شواهد بیشتری تأیید میکند؟
این همه، فقط راز فزونی سهم مباحث مربوط به دنیا را در آثار مکتوب[۱] امام مینمایاند و هرگز مفاهیم و معانی گوناگون دنیا را مفاهیمی موقعیتی و متغیر که فقط به اقتضای موقعیت و مقتضیات عصر امام ایراد شده، معرفی نمیکند؛ بلکه آنها همچنان به صورت مفاهیم ثابت در کلام علوی برای تمام زمانها، در شمار مفاهیم مکتبی و اخلاقی ثابت قرار میگیرند؛ گرچه همچون مفاهیم ارزشی دیگر در وضعیت خاص زمانی و مکانی، اولویت بیشتری یابند.
ابتدا چند ویژگی مهم دنیا در سخنان امام علی (ع) را بررسی میکنیم تا برای فهم معنای آن از دید وی، از سخنان خودش و ویژگیهایی که برای دنیا برشمرده است، کمک گیریم.[۲]
ارزش دنیا
امیر مؤمنان (ع) ارزش دنیا را از پوست جُوی کمتر دانسته است؛ آنجا که میفرماید: به خدا اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانها است، به من دهند تا خدا را نافرمانی نمایم و پوست جوی را از دهان مورچهای به ناروا بربایم، چنین نخواهم کرد[۳].
مطالعه آثار بر جای مانده از حضرت نشان میدهد که دهها بار از تحقیر دنیا و بیارزش بودن آن سخن گفته، و بررسی و دقت در مهمترین موارد آن برای پاسخگویی به پرسشهای ذیل سامان یافته است: ۱. مقصود از بیارزش بودن دنیا چیست؟ ۲. کدام دنیا بیارزش است؟
برخی از سخنان امام در این باره
امیرمؤمنان (ع) در موارد متعدد، از بیمقدار بودن دنیا سخن گفته است؛ از جمله: «لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»[۴]؛ «می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمیگذارم».
عفطه، آب بینی و عَنز به معنای ماده بز است و عفطه مخصوص میش و بز باشد و «عَفْطَةِ عَنْزٍ» را استعاره از چیز اندک آرند. تعبیر حضرت به «دُنْيَاكُمْ هَذِهِ» و «دُنْيَاكُمْ عِنْدِي»، افزون بر ارائه مصداق دنیا از نگاه او، قلمرو مفهومی و ویژگیهای دنیا را نیز برای ما روشن میسازد.
بررسی شأن نزول این سخن، گویای آن است که مقصود از دنیا در خطبه یاد شده، حکومت و ریاستطلبی بر مردم است، و به قرینه بخش پیشین خطبه، از دید حضرت علی (ع) حکومتی که برای اقامه قسط و عدل و رسیدگی به حقوق ستمدیدگان نباشد و در دست نااهلان قرار گیرد، جلوهای از دنیا است که پشیزی نمیارزد. به عبارت دیگر، برتریطلبی و فساد در زمین به وسیله حکومت کردن، دنیا یا مصداقی آشکار از آن است: «و دنیای شما نزد من، خوارتر است از برگی در دهان ملخ که آن را میخاید و طعمه خود میکند»[۵].
امام این سخن را در پی طمعورزیهای دنیاپرستانی چون اشعث بن قیس میفرماید؛ آنجا که اشعث شبانه با هدیهای به در خانه حضرت آمد و امیدهای باطلی در سر داشت، امام برآشفت و فرمود: ای اشعث! دنیا، نعمتهایی دارد که زودگذر است و لذتهایی که دیری نمیپاید. بنابراین، چنین نعمتها و لذتهای زودگذر، در مقایسه با نعمتهای سرای باقی، هیچ ارزشی ندارند. آن امام همام، در این باره سخنانی نغز دارد: «دنیا، رها کرده شده زیرکان است»[۶]؛ «و در شگفتم از آنکه به آبادانی ناپایدار میپردازد و خانه جاودانه را رها میسازد»[۷]، «به خدا که این دنیای شما در دیده من، خوارتر از استخوان خوکی است که در دست شخص جذامی باشد»[۸].
و آنکه با کاری که آخرت را است، دنیا را جوید و بدانچه در دنیا کند، راه آخرت را نپوید.... پس، دنیا را خُرد مقدارتر از پر کاه و خشکیده گیاه بیند[۹].
به قرینه صدر خطبه، مقصود از دنیا، منافع مادی و مناصب این جهان است. امام علی (ع) میفرماید: «دنیا به معنای منافع زودگذر، از پر کاهی کم ارزشتر است»؛ «در شگفتم از آبادکننده دار فنایی که رها کننده دار بقا است»[۱۰]؛ «مردم! خواسته دنیا، خرده گیاهی است خشک وَبا آلود که از آن چراگاه دوریتان باید نمود»[۱۱]؛ «نفرین بر شما که از سرزنشتان به ستوه آمدم! آیا به زندگانی این جهان، به جای زندگانی جاودان خرسندید و خواری را بهتر از سالاری میپسندید؟»[۱۲].
امام زندگانی دنیا را در مقابل آخرت، بیارزش خوانده است: «منم کسی که دنیا را کوچک شمرده است»[۱۳] و «مثل دنیا، مثل سمی است که اگر کسی آن را نشناسد، خواهد خورد»[۱۴].
امام علی (ع) در تبیینی از ارزش دنیا، خطاب به سلمان فارسی فرمود: دنیا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار، و زهر آن، جان شکار، پس از آنچه تو را در دنیا شادمان میدارد، روی برگردان؛ چه، اندک زمانی با تو میماند[۱۵].
از بررسی سخنان حضرت به دست میآید که بیارزش بودن دنیا در جلوههای گوناگونش، امری مقایسهای و نسبی است؛ یعنی وی، ارزش ذاتی دنیا را ۔ مگر به معانی خاص که خواهد آمد- نفی نکرده و در مواردی از خطبهها و حکمتها در مقام وصف اشیا و آفریدگان الهی، به ارزش ذاتی دنیا اشاره نموده است؛ همانکه حکیمان آن را وجود شیء خوانده و مساوی خیرش دانستهاند؛ بنابراین، مقصود امام در بیشتر مواردی که ذکر شد، نفی ارزش دنیا و پوچ و هیچ دانستن آن نبوده؛ بلکه یا ارزش دنیا را در تمام جلوههای آن (مانند مال و اولاد و ریاست) در مقایسه با ارزشهای والایی چون اجرای عدالت و قسط، پاکی و طهارت نفس، و فضایل انسانی کمتر دانسته و یا بیآنکه در پی بیارزش خواندن دنیا باشد، در میزان سنجش و مقایسه، کفه ترازوی انصاف را به سوی ارزشهای معنوی و دینی متمایل دیده است؛ پس نگرش امام علی (ع) درباره دنیا و ارزش آن، نگرش مقایسهای است، نه بیارزش خواندن و بیقیمت دانستن دنیایی که همین امام همام، آن را مسجد دوستان خدا و مصلای ملائک، مهبط وحی و متجر اولیای الهی خوانده است[۱۶].
امام خطاب به مردی که دنیا را نکوهش میکرد، فرمود: «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا»[۱۷]؛ «دنیا، خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت، و خانه بینیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانه پند است برای آنکه از آن پند آموخت».
پس در پاسخ به پرسش آغازین میتوان گفت ارزش داشتن و نداشتن چیزی اگر از نظر خود آن چیز ملاحظه شود، همه چیز با ارزش است؛ یعنی هر چیز در مقایسه با خودش ارزشمند است؛ زیرا مرتبهای از هستی است و هستی هر چیز برای خود آن، عین ارزش است و به تعبیر فلاسفه، وجود، مساوی با خیر است؛ اما اگر چیزی را نه از نظر خود آن، بلکه از جهت رابطهاش با چیز دیگر و از حیث تأثیرش در هستی دیگر در نظر بگیریم، ممکن است در مقایسه با چیزی بیارزش باشد، و در سود و زیان آن تأثیری نداشته باشد و ممکن است تأثیر منفی یا مثبت داشته باشد. اگر تأثیر مثبت داشته باشد، میگوییم این چیز برای آن چیز دیگر ارزشمند است. این نوع ارزش که ارزش نسبی (ارزش شیء برای شیء) است، خود، دو گونه است: گاه ارزش آن شیء به تنهایی در نظر گرفته میشود؛ به طور مثال میگوییم پول برای انسان ارزشمند است، و زمانی ارزش آن برای شیء در مقایسه ارزشی شیء سوم در نظر گرفته میشود؛ مثلاً ارزش پول و دارایی برای انسان در مقایسه با ارزش سلامت یا علم یا اخلاق چه ارزشی دارد؟
امام علی (ع) در مواردی که گذشت، به طور معمول از ارزش نسبی دنیا خبر میدهد؛ برای نمونه، وقتی فرمود: «تمام دنیا به اندازه ستم به مورچهای برای من ارزش ندارد»[۱۸]، ارزش دنیا و ملک دنیا را پایین نیاورده؛ بلکه ارزش حق و عدالت را بالا برده است. در این باره حضرت نمیخواسته دنیا و آنچه را در زیر آسمان وجود دارد - چون خیلی بیقیمت است- در ازای عمل کوچک ستم به مورچه ارزیابی نماید؛ بلکه میخواهد بفرماید ستم آن قدر بزرگ است که تمام ملک دنیا با کوچکترین نوع آنکه ستم به مورچه است (به گرفتن پوست جوی از دهانش) برابری نمیکند. سعدی به همین مضمون میگوید: دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی.
سعدی نیز نمیخواهد بگوید دنیا آن قدر کمارزش است که به پریشان کردن دلی نمیارزد؛ بلکه میخواهد بگوید: پریشان کردن دل آنقدر مهم است که به بهای تمام دنیا هم نباید آن را پذیرفت. این معنای بیارزش مقایسهای است[۱۹]؛ پس، دنیا که از دید امام تحقیر شده، به معنای تحقیر و کوچک کردن مقایسهای است، نه نفی ارزش ذاتی آن.
مطالعه سخنان حضرت و تأمل در آنها نشان میدهد که امام برای توجه دادن مردم به سرای باقی و با هدف راهنمایی آنان به سوی فضایل انسانی و انجام اعمال صالح در دنیا، به تحقیر آن به طور مشروط پرداخته؛ چنان که در مواردی از سخنان خویش به ستایش دنیای مشروط با عنوان «مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ...»[۲۰] پرداخته است؛ یعنی دنیا را در نظر مردم کوچک مینمایاند تا بهتر و بیشتر بتوانند به اصلاح خود بپردازند؛ مثلاً فرموده است: بدانید این جهان که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی میآورید و شما را به خشم میآرد و خشنود میدارد، نه خانه شما است و نه جایگاهی است که شما را برای آن آفریدهاند و به سوی آن خواندهاند. بدانید که دنیا برای شما پایدار نیست و در آن جاودان نخواهید ماند[۲۱].
و در جای دیگر فرموده است: «ای مردم! دنیا محل عبور شما است و آخرت، سرای پایدار میباشد»[۲۲]. همچنین حضرت به نقش مردم و اراده و اختیار آنان در این زمینه اشاره کرده و فرموده است: «این دنیا نیست که فریبتان داده؛ بلکه شما به آن شیفته شدهاید»[۲۳]. بدینسان، امام دنیا را محل خوبی برای کسی میداند که به بیارزشی نسبی آن پی برده، با دید استقلالی به آن نمینگرد و میفرماید: «دنیا برای کسی که به آن دل نبسته و آن را محل اقامت قرار نداده، سرای خوبی است»[۲۴].
بنابراین، بر خلاف آنچه سطحینگران میپندارند، امام فقط از بیارزش بودن دنیا سخن نگفته؛ بلکه مردم را به شناخت دنیا برای برخورد معقول با آن و استفاده مناسب از آن دعوت کرده است که فقط به ذکر موارد اندکی از این ادبیات گسترده علوی بسنده میکنیم: «کسی که معرفتش درست باشد، همت خویش را از دنیای فانی بر میدارد»[۲۵]؛ «کمترین معرفت و شناخت انسان، موجب کنارهگیریاش از دنیا میشود»[۲۶]؛ «از آنان باشید که نیستی این دنیا و بقای آخرت را شناختند و از دنیا پرهیز کردند»[۲۷].
امام ضمن دعوت به شناخت درست دنیا، بر آثار آن تأکید میکند که چگونه بینش درست، ما را در اصالت ندادن به دنیا و توجه به بقای جهان آخرت جهت میدهد. از مطالعه سخنان امام به دست میآید که دنیا جای ظهور و بروز خوبیها و درستیها و انجام اموری است که ضمن فراهمسازی اسباب و شرایط زندگی، به انسان هدفدار و خداگرا در کسب توشه و انجام عمل صالح مدد میرساند و او میتواند به کوشش مثبت اقتصادی بپردازد و با هدف تأمین نیازهای خود، خانواده و نزدیکانش و حتی انفاق و کمک به دیگران و انجام فعالیتهای خیر مالی و اقتصادی، به صورت عامل مؤثر در فرآیند توسعه اقتصادی سهم بسزایی داشته باشد؛ بنابراین، حضرت ارزش ذاتی دنیا را نفی نکرده است.
در پاسخ به پرسش دوم باید گفت پس از روشن شدن بیارزشی نسبی دنیا، هیچ نشانهای در سخنان حضرت نیافتیم که جهان خاکی و پدیدههای حیات را ذاتاً سرزنش یا تحقیر کرده باشد. ما با چنین هدفی (شناخت حقیقت دنیا) در پی ویژگیها و معانی گوناگون دنیا در ادامه این نوشتار بودهایم. تأمل در سخن حضرت، ما را به این مطلب رهنمون نمیشود که این جهان و داراییها و... ذاتاً بد یا بیارزشند؛ بلکه نوع و چگونگی ارتباط قهری یا کسبی ما با این پدیدهها و مانند آن، به سادگی میتواند به خوب و بد، و ظالمانه و عادلانه متصف شود: این دنیا جایگاه صدق و واقعیتها و حیات معقول است، برای کسی که حقیقتاً آن را بشناسد و همچنین جایگاه فریب و خطا و زندگی پلیدی است، برای کسی که آن را نشناسد و بر مبنای هوا و هوس در آن حرکت کند. اگر به این دنیا به عنوان هدف نهایی و مطلوب مطلق بنگری، با چیزی روبهرو خواهی گشت که به هیچ اصلی متکی نیست[۲۸].
تأمل در صریحترین سخنان امام در زمینه بیارزش خواندن دنیا و ملاحظه شأن نزول خطابها و توجه به موقعیت زمانی و مکانی حادثه خاص و حتی شخص مورد خطاب، نشان دهنده این حقیقت است که حضرت، ارزشمند بودن یا بیارزش خواندن پدیدههایی چون حکومت کردن و خلافت و نعمتهای مادی را در لحاظ نوع ارتباط با آنها میداند. کوتاه سخن اینکه مطالعه این ویژگی دنیا (صرف نظر از معنای خاص آن) در سخنان امام نشان میدهد که دنیا (به هر معنایی) فی حد نفسه از دیدگاه وی بیارزش نیست.[۲۹]
دنیا گذرگاه و سرای ناپایدار
امیرمؤمنان (ع) در موارد فراوانی از سخنان خود، دنیا را خانه و گذرگاهی دانسته که مدت اندکی در آن میمانیم و شتابان آن را ترک میکنیم: «آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و شتابان میرود و از آن جز اندکی باقی نیست»[۳۰]. وی در جای دیگری با توجه به علاقه و وابستگی انسانها به این خانه میفرماید: «بندگان خدا! شما را سفارش میکنم این دنیا را که وانهنده شما است، واگذارید؛ هر چند وانهادن آن را دوست نمیدارید»[۳۱]. از دید امام، دنیا جای ماندن و بقا نبوده، فقط محل گذر ما است: «دنیا خانهای است که از آن بگذرند، نه جایی که در آن به سر برند»[۳۲]. بدین سبب، حضرت قافله بشر را کاروان سریع این گذرگاه دانسته[۳۳] که باید برای سرای پایدار توشهها بر دارد: «شما را از این دنیا میپرهیزانم که منزلگاهی است ناپایدار، نه خانه ماندن و نه جایگاه قرار.»..[۳۴].
چنین دنیایی از دید امام میتواند فریبنده و بیوفا باشد؛ به طوری که انسان فریفته این دنیا به سبب نوع ارتباطی که با آن دارد، از ناپایداری و زوالش غافل مانده و چون بدان دل سپرده، از توشه گرفتن برای عالم بقا وامانده است. از منظر امام، مردم پس از طی این گذرگاه، به سرانجام عمر کوتاه خویش رسیده، به دروازه آخرت نزدیک میشوند: «همانا دنیا پشت کرده و بدرودگویان است و آخرت روی آورده و نزدیک و آشکار است»[۳۵]. حضرت در بسیاری از سخنان خویش، دنیا را در این معنا به کار برده که برای اختصار به این موارد اشاره شد.[۳۶]
محل آزمایش بودن دنیا
«هان! دنیا خانهای است که از گزند آن ایمنی نیست، مگر در آن خانه کاری کنند که توشه آخرت باشد»[۳۷]. در این خطبه، از دنیا به خانه آزمایش تعبیر شده که پیروزی در این آزمون، به کوشش در این خانه بستگی دارد و از این دیدگاه، دنیا، پست و بیارزش نیست؛ بلکه محل آزمونی بزرگ است: «پس در دنیا از آن چندان توشه بردارید که فردا خود را بدان نگاه دارید»[۳۸]. دنیا، مزرعهای است که با کاشت بذر مناسب در آن، میتوان برای فردا محصول و توشهای برداشت؛ توشهای از عمل خیر، صدقات و نیکیها. حضرت علی (ع) در این باره میفرماید: چه ستایم خانهای را که آغاز آن رنج بردن است و پایان آن مردن. در حلال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آنکه در آن بینیاز است، گرفتار است و آنکه مستمند است اندوهبار[۳۹].
امام علی (ع) دنیا را محلی برای آزمایش تمام آفریدگان (انسانها) معرفی میکند: «و بدان که دنیا خانه آزمایش است و دنیادار، ساعتی در آن آسوده نبود، جز که آسودگی وی در روز رستاخیز، مایه دریغ او شود»[۴۰].
همچنین در جای دیگر میفرماید: آنچه پستی دنیا را بر تو مینمایاند، این است که خداوند برای تنبیه و تأمل و انتخاب دوستانش، دنیا را بر آنان تنگ ساخته؛ ولی آن را برای دشمنان خود، به جهت فتنه و آزمایش، توسعه داده و فراخ گردانیده است[۴۱].
بنابراین، دنیایی که محل آزمایش، مزرعه آخرت، و محل تنبیه باشد، نه تنها از دید امام علی (ع) نکوهیده نیست، بلکه به کشت و توشه برگرفتن در آن و طی مراحل کمال برای خشنودی خداوند و بقا در دار جاویدان و... سفارش شده است و این مزرعه، اهمیت و شرف خود را از اهمیت مضاف الیه خود (مزرعة الآخره) کسب میکند.
امیرمؤمنان (ع) درباره پایدار نبودن دنیا میفرماید: «وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ لَهَا الْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ»[۴۲]؛ «دنیا خانهای است ناپایدار و مردم آن ناچار از گذاشتن شهر و دیار. دنیا شیرین است و خوشنما، در پی خواهانش شتابان و پویا، و دل بیننده را فریبا». لفظ «الْجَلَاءُ» در این بخش و ذیل خطبه، گویاترین قرینه بر استظهار ما از کلمه دنیا در این خطبه است. امام هنگام تبعید شدن ابوذر (به وسیله خلیفه سوم) به ربذه فرمود: «این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی»[۴۳].
حضرت در اینجا، مال و منال و کاخنشینی و ریاستطلبی را دنیا خوانده است: «پس پیامبر به دل خود از دنیا روی گرداند و یاد آن را از خاطر خود میراند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند»[۴۴]. پیامبر به طور قطع از دنیا به مفهوم پیشین، اعراض قلبی (و نه اعراض عملی) داشت و دوست میداشت زینت این دنیا (به این معنا) از دید او نهان باشد که بخش پیشین خطبه، این معنا را تأیید میکند. مقصود حضرت از اینکه میگوید: «أَلَا إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا»[۴۵]؛ «بدانید این دنیا که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی میآرید»، مال و منال و لذتهای زودگذر است، نه صرف کره خاکی یا عالَم نزدیک.
خانه و مال و ثروت، بهترین وسیله برای توشهگیری است، اگر دلبسته آن نباشیم. گویا سخنان حضرت را آنجا که فرمودهاند، دنیا چیز خوب یا یاری کننده خوبی و... است، باید بر همین معنا (خانه و مال و ثروت) حمل کنیم و معنا ندارد آن را به معنای جهان خاکی بگیریم. حضرت میفرماید: «خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ»[۴۶]؛ «آنچه از دنیا نزد تو آید، بستان و از آنچه به تو پشت کند، روی بگردان». دنیا در این جا به هر معنایی باشد، از سوی امام نکوهش نشده است. ذیل این سخن، مطلب ما را تأیید میکند که ظاهر آن با کار و کسب و در پی منفعت اقتصادی بودن، ناسازگاری ندارد: اما بعد، همانا دنیا آدمی را سرگرم میسازد تا جز بدان نپردازد و دنیادار به چیزی از دنیا نرسد، جز که آزمندی و شیفتگی وی بدان فزون شود و آنچه از دنیا بهره او گردیده، وی را بینیاز نگذارد از آنچه بدان نرسیده[۴۷].
شأن خطاب این سخن امام، قرینه حالیه آشکاری است که نشان میدهد حضرت، دنیا را در معنای ریاست بر مردم و جاهطلبی و مال دوستی به کار برده است. وی میفرماید: «دنیا همچون مار است سودن آن نرم و هموار، و درون آن زهر مرگبار. فریفته نادان، دوستی آن پذیرد و خردمند دانا از آن دوری گیرد»[۴۸]. امام برخورد معقول با دنیا و عدم فریفتگی را نشانه خرد میداند. در جای دیگری میگوید: «ای مردم! همانا دنیا آرزومند و خواهان خود را فریب میدهد»[۴۹]. امام در این سخن تأکید میکند که دنیا آرزومندان خود و بریدگان از آخرت را فریب میدهد، نه همه را؛ نتیجه این که دنیا هرگز به طور مطلق در دیدگاه امام علی (ع) سرزنش و رد نشده است[۵۰].
منابع
پانویس
- ↑ مقصود از آثار مکتوب امام علی (ع) در این نوشتار، سخنان حضرت در نهج البلاغه و کتابهای روایی و تاریخی است که به صورت میراث مکتوب وی، به ما رسیده است.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰. از این پس، تمام خطبهها، نامهها و کلمات قصار (حکمتها) از این ترجمه نشانی داده میشود.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳، ص۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۱، ص۱۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۲۶، ص۳۸۳؛ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ص۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶، ص۴۰۰.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۲، ص۳۲ - ۳۳.
- ↑ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۹۴.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۴۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۴، ص۳۵.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۴۸۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۸.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷ ص۴۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۹۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۸، ص۳۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰.
- ↑ ر. ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۹۱.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ح۱۷۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳، ص۲۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۴، ص۲۴۶.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ح۹۱۴۱.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ح۱۰۹۸۴.
- ↑ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ح۷۱۹۱.
- ↑ جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۱۷۴.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۱۲-۱۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۲، ص۴۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۹، ص۹۱.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۱۱۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۸، ص۲۸.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۶۳، ص۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۶۴، ص۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۲ ص۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۹، ص۳۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۱۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰، ص۱۲۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۱۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ص۱۷۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۳۲۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۱۸۶.
- ↑ خادم علیزاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۲۲-۱۲۵.