دنیا در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

بحث درباره دنیا و ویژگی‌های آن، بخش عظیمی از میراث ماندگار مکتوب حضرت است که پژوهش‌گر این آثار را با پرسش‌هایی مواجه می‌سازد. آیا دنیا، مفهوم آشنایی برای مخاطبان امام (اعم از یاران و اصحاب و عموم مردم) در جامعه اسلامی آن روز بوده که امام این لفظ را برای معانی گوناگون در مواعظ و خطبه‌ها و سایر سخنان خویش به کار می‌برده است؟ آیا حضرت در عصر خویش، شاهد دنیاگرایی افراطی خواص و برخی طبقات مسلمانان بوده که پس از فتوحات گسترده و دست‌یابی به امارت، شیفته جلوه‌های دنیا شده‌اند و ارزش‌های نبوی نزد آنان رنگ باخته است؟ یا همان طور که برخی از روایات نشان می‌دهد، حوادث کوچک و بزرگی در زمان حضرت اتفاق می‌افتاده که منشأ بسیاری از آنها، انگیزه‌های شیطانی و هوس‌های دنیاگرایانه بوده و حضرت ناگریز و از سر ارشاد و هدایت مردم، پیش و پس از این حوادث، می‌بایست آنها را آگاهی می‌داده و آنان را از خطرها و آثار دنیاگرایی و توجه به زر و زیور دنیا و فریب آن برحذر می‌داشته است؟ و یا تدبر و تأمل عمیق در سخنان حضرت، هیچ یک از احتمال‌های پیش‌گفته را منتفی ندانسته، برخی را با شواهد بیش‌تری تأیید می‌کند؟

این همه، فقط راز فزونی سهم مباحث مربوط به دنیا را در آثار مکتوب[۱] امام می‌نمایاند و هرگز مفاهیم و معانی گوناگون دنیا را مفاهیمی موقعیتی و متغیر که فقط به اقتضای موقعیت و مقتضیات عصر امام ایراد شده، معرفی نمی‌کند؛ بلکه آنها همچنان به صورت مفاهیم ثابت در کلام علوی برای تمام زمان‌ها، در شمار مفاهیم مکتبی و اخلاقی ثابت قرار می‌گیرند؛ گرچه همچون مفاهیم ارزشی دیگر در وضعیت خاص زمانی و مکانی، اولویت بیش‌تری یابند.

ابتدا چند ویژگی مهم دنیا در سخنان امام علی (ع) را بررسی می‌کنیم تا برای فهم معنای آن از دید وی، از سخنان خودش و ویژگی‌هایی که برای دنیا برشمرده است، کمک گیریم.[۲]

ارزش دنیا

امیر مؤمنان (ع) ارزش دنیا را از پوست جُوی کم‌تر دانسته است؛ آنجا که می‌فرماید: به خدا اگر هفت اقلیم را با آن‌چه زیر آسمان‌ها است، به من دهند تا خدا را نافرمانی نمایم و پوست جوی را از دهان مورچه‌ای به ناروا بربایم، چنین نخواهم کرد[۳].

مطالعه آثار بر جای مانده از حضرت نشان می‌دهد که ده‌ها بار از تحقیر دنیا و بی‌ارزش بودن آن سخن گفته، و بررسی و دقت در مهم‌ترین موارد آن برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های ذیل سامان یافته است: ۱. مقصود از بی‌ارزش بودن دنیا چیست؟ ۲. کدام دنیا بی‌ارزش است؟

برخی از سخنان امام در این باره

امیرمؤمنان (ع) در موارد متعدد، از بی‌مقدار بودن دنیا سخن گفته است؛ از جمله: «لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»[۴]؛ «می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی‌شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی‌گذارم».

عفطه، آب بینی و عَنز به معنای ماده بز است و عفطه مخصوص میش و بز باشد و «عَفْطَةِ عَنْزٍ» را استعاره از چیز اندک آرند. تعبیر حضرت به «دُنْيَاكُمْ هَذِهِ» و «دُنْيَاكُمْ عِنْدِي»، افزون بر ارائه مصداق دنیا از نگاه او، قلمرو مفهومی و ویژگی‌های دنیا را نیز برای ما روشن می‌سازد.

بررسی شأن نزول این سخن، گویای آن است که مقصود از دنیا در خطبه یاد شده، حکومت و ریاست‌طلبی بر مردم است، و به قرینه بخش پیشین خطبه، از دید حضرت علی (ع) حکومتی که برای اقامه قسط و عدل و رسیدگی به حقوق ستمدیدگان نباشد و در دست نااهلان قرار گیرد، جلوه‌ای از دنیا است که پشیزی نمی‌ارزد. به عبارت دیگر، برتری‌طلبی و فساد در زمین به وسیله حکومت کردن، دنیا یا مصداقی آشکار از آن است: «و دنیای شما نزد من، خوارتر است از برگی در دهان ملخ که آن را می‌خاید و طعمه خود می‌کند»[۵].

امام این سخن را در پی طمع‌ورزی‌های دنیاپرستانی چون اشعث بن قیس می‌فرماید؛ آنجا که اشعث شبانه با هدیه‌ای به در خانه حضرت آمد و امیدهای باطلی در سر داشت، امام برآشفت و فرمود: ای اشعث! دنیا، نعمت‌هایی دارد که زودگذر است و لذت‌هایی که دیری نمی‌پاید. بنابراین، چنین نعمت‌ها و لذت‌های زودگذر، در مقایسه با نعمت‌های سرای باقی، هیچ ارزشی ندارند. آن امام همام، در این باره سخنانی نغز دارد: «دنیا، رها کرده شده زیرکان است»[۶]؛ «و در شگفتم از آن‌که به آبادانی ناپایدار می‌پردازد و خانه جاودانه را رها می‌سازد»[۷]، «به خدا که این دنیای شما در دیده من، خوارتر از استخوان خوکی است که در دست شخص جذامی باشد»[۸].

و آن‌که با کاری که آخرت را است، دنیا را جوید و بدان‌چه در دنیا کند، راه آخرت را نپوید.... پس، دنیا را خُرد مقدار‌تر از پر کاه و خشکیده گیاه بیند[۹].

به قرینه صدر خطبه، مقصود از دنیا، منافع مادی و مناصب این جهان است. امام علی (ع) می‌فرماید: «دنیا به معنای منافع زودگذر، از پر کاهی کم ارزش‌تر است»؛ «در شگفتم از آبادکننده دار فنایی که رها کننده دار بقا است»[۱۰]؛ «مردم! خواسته دنیا، خرده گیاهی است خشک وَبا آلود که از آن چراگاه دوری‌تان باید نمود»[۱۱]؛ «نفرین بر شما که از سرزنشتان به ستوه آمدم! آیا به زندگانی این جهان، به جای زندگانی جاودان خرسندید و خواری را بهتر از سالاری می‌پسندید؟»[۱۲].

امام زندگانی دنیا را در مقابل آخرت، بی‌ارزش خوانده است: «منم کسی که دنیا را کوچک شمرده است»[۱۳] و «مثل دنیا، مثل سمی است که اگر کسی آن را نشناسد، خواهد خورد»[۱۴].

امام علی (ع) در تبیینی از ارزش دنیا، خطاب به سلمان فارسی فرمود: دنیا همچون مار است، بپسودن آن نرم و هموار، و زهر آن، جان شکار، پس از آن‌چه تو را در دنیا شادمان می‌دارد، روی برگردان؛ چه، اندک زمانی با تو می‌ماند[۱۵].

از بررسی سخنان حضرت به دست می‌آید که بی‌ارزش بودن دنیا در جلوه‌های گوناگونش، امری مقایسه‌ای و نسبی است؛ یعنی وی، ارزش ذاتی دنیا را ۔ مگر به معانی خاص که خواهد آمد- نفی نکرده و در مواردی از خطبه‌ها و حکمت‌ها در مقام وصف اشیا و آفریدگان الهی، به ارزش ذاتی دنیا اشاره نموده است؛ همان‌که حکیمان آن را وجود شیء خوانده و مساوی خیرش دانسته‌اند؛ بنابراین، مقصود امام در بیش‌تر مواردی که ذکر شد، نفی ارزش دنیا و پوچ و هیچ دانستن آن نبوده؛ بلکه یا ارزش دنیا را در تمام جلوه‌های آن (مانند مال و اولاد و ریاست) در مقایسه با ارزش‌های والایی چون اجرای عدالت و قسط، پاکی و طهارت نفس، و فضایل انسانی کم‌تر دانسته و یا بی‌آن‌که در پی بی‌ارزش خواندن دنیا باشد، در میزان سنجش و مقایسه، کفه ترازوی انصاف را به سوی ارزش‌های معنوی و دینی متمایل دیده است؛ پس نگرش امام علی (ع) درباره دنیا و ارزش آن، نگرش مقایسه‌ای است، نه بی‌ارزش خواندن و بی‌قیمت دانستن دنیایی که همین امام همام، آن را مسجد دوستان خدا و مصلای ملائک، مهبط وحی و متجر اولیای الهی خوانده است[۱۶].

امام خطاب به مردی که دنیا را نکوهش می‌کرد، فرمود: «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا»[۱۷]؛ «دنیا، خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت، و خانه بی‌نیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانه پند است برای آن‌که از آن پند آموخت».

پس در پاسخ به پرسش آغازین می‌توان گفت ارزش داشتن و نداشتن چیزی اگر از نظر خود آن چیز ملاحظه شود، همه چیز با ارزش است؛ یعنی هر چیز در مقایسه با خودش ارزشمند است؛ زیرا مرتبه‌ای از هستی است و هستی هر چیز برای خود آن، عین ارزش است و به تعبیر فلاسفه، وجود، مساوی با خیر است؛ اما اگر چیزی را نه از نظر خود آن، بلکه از جهت رابطه‌اش با چیز دیگر و از حیث تأثیرش در هستی دیگر در نظر بگیریم، ممکن است در مقایسه با چیزی بی‌ارزش باشد، و در سود و زیان آن تأثیری نداشته باشد و ممکن است تأثیر منفی یا مثبت داشته باشد. اگر تأثیر مثبت داشته باشد، می‌گوییم این چیز برای آن چیز دیگر ارزشمند است. این نوع ارزش که ارزش نسبی (ارزش شیء برای شیء) است، خود، دو گونه است: گاه ارزش آن شیء به تنهایی در نظر گرفته می‌شود؛ به طور مثال می‌گوییم پول برای انسان ارزشمند است، و زمانی ارزش آن برای شیء در مقایسه ارزشی شیء سوم در نظر گرفته می‌شود؛ مثلاً ارزش پول و دارایی برای انسان در مقایسه با ارزش سلامت یا علم یا اخلاق چه ارزشی دارد؟

امام علی (ع) در مواردی که گذشت، به طور معمول از ارزش نسبی دنیا خبر می‌دهد؛ برای نمونه، وقتی فرمود: «تمام دنیا به اندازه ستم به مورچه‌ای برای من ارزش ندارد»[۱۸]، ارزش دنیا و ملک دنیا را پایین نیاورده؛ بلکه ارزش حق و عدالت را بالا برده است. در این باره حضرت نمی‌خواسته دنیا و آن‌چه را در زیر آسمان وجود دارد - چون خیلی بی‌قیمت است- در ازای عمل کوچک ستم به مورچه ارزیابی نماید؛ بلکه می‌خواهد بفرماید ستم آن قدر بزرگ است که تمام ملک دنیا با کوچک‌ترین نوع آن‌که ستم به مورچه است (به گرفتن پوست جوی از دهانش) برابری نمی‌کند. سعدی به همین مضمون می‌گوید: دنیا نیرزد آن‌که پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی.

سعدی نیز نمی‌خواهد بگوید دنیا آن قدر کم‌ارزش است که به پریشان کردن دلی نمی‌ارزد؛ بلکه می‌خواهد بگوید: پریشان کردن دل آن‌قدر مهم است که به بهای تمام دنیا هم نباید آن را پذیرفت. این معنای بی‌ارزش مقایسه‌ای است[۱۹]؛ پس، دنیا که از دید امام تحقیر شده، به معنای تحقیر و کوچک کردن مقایسه‌ای است، نه نفی ارزش ذاتی آن.

مطالعه سخنان حضرت و تأمل در آنها نشان می‌دهد که امام برای توجه دادن مردم به سرای باقی و با هدف راهنمایی آنان به سوی فضایل انسانی و انجام اعمال صالح در دنیا، به تحقیر آن به طور مشروط پرداخته؛ چنان که در مواردی از سخنان خویش به ستایش دنیای مشروط با عنوان «مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ...»[۲۰] پرداخته است؛ یعنی دنیا را در نظر مردم کوچک می‌نمایاند تا بهتر و بیش‌تر بتوانند به اصلاح خود بپردازند؛ مثلاً فرموده است: بدانید این جهان که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی می‌آورید و شما را به خشم می‌آرد و خشنود می‌دارد، نه خانه شما است و نه جایگاهی است که شما را برای آن آفریده‌اند و به سوی آن خوانده‌اند. بدانید که دنیا برای شما پایدار نیست و در آن جاودان نخواهید ماند[۲۱].

و در جای دیگر فرموده است: «ای مردم! دنیا محل عبور شما است و آخرت، سرای پایدار می‌باشد»[۲۲]. همچنین حضرت به نقش مردم و اراده و اختیار آنان در این زمینه اشاره کرده و فرموده است: «این دنیا نیست که فریبتان داده؛ بلکه شما به آن شیفته شده‌اید»[۲۳]. بدین‌سان، امام دنیا را محل خوبی برای کسی می‌داند که به بی‌ارزشی نسبی آن پی برده، با دید استقلالی به آن نمی‌نگرد و می‌فرماید: «دنیا برای کسی که به آن دل نبسته و آن را محل اقامت قرار نداده، سرای خوبی است»[۲۴].

بنابراین، بر خلاف آن‌چه سطحی‌نگران می‌پندارند، امام فقط از بی‌ارزش بودن دنیا سخن نگفته؛ بلکه مردم را به شناخت دنیا برای برخورد معقول با آن و استفاده مناسب از آن دعوت کرده است که فقط به ذکر موارد اندکی از این ادبیات گسترده علوی بسنده می‌کنیم: «کسی که معرفتش درست باشد، همت خویش را از دنیای فانی بر می‌دارد»[۲۵]؛ «کم‌ترین معرفت و شناخت انسان، موجب کناره‌گیری‌اش از دنیا می‌شود»[۲۶]؛ «از آنان باشید که نیستی این دنیا و بقای آخرت را شناختند و از دنیا پرهیز کردند»[۲۷].

امام ضمن دعوت به شناخت درست دنیا، بر آثار آن تأکید می‌کند که چگونه بینش درست، ما را در اصالت ندادن به دنیا و توجه به بقای جهان آخرت جهت می‌دهد. از مطالعه سخنان امام به دست می‌آید که دنیا جای ظهور و بروز خوبی‌ها و درستی‌ها و انجام اموری است که ضمن فراهم‌سازی اسباب و شرایط زندگی، به انسان هدفدار و خداگرا در کسب توشه و انجام عمل صالح مدد می‌رساند و او می‌تواند به کوشش مثبت اقتصادی بپردازد و با هدف تأمین نیازهای خود، خانواده و نزدیکانش و حتی انفاق و کمک به دیگران و انجام فعالیت‌های خیر مالی و اقتصادی، به صورت عامل مؤثر در فرآیند توسعه اقتصادی سهم بسزایی داشته باشد؛ بنابراین، حضرت ارزش ذاتی دنیا را نفی نکرده است.

در پاسخ به پرسش دوم باید گفت پس از روشن شدن بی‌ارزشی نسبی دنیا، هیچ نشانه‌ای در سخنان حضرت نیافتیم که جهان خاکی و پدیده‌های حیات را ذاتاً سرزنش یا تحقیر کرده باشد. ما با چنین هدفی (شناخت حقیقت دنیا) در پی ویژگی‌ها و معانی گوناگون دنیا در ادامه این نوشتار بوده‌ایم. تأمل در سخن حضرت، ما را به این مطلب رهنمون نمی‌شود که این جهان و دارایی‌ها و... ذاتاً بد یا بی‌ارزشند؛ بلکه نوع و چگونگی ارتباط قهری یا کسبی ما با این پدیده‌ها و مانند آن، به سادگی می‌تواند به خوب و بد، و ظالمانه و عادلانه متصف شود: این دنیا جایگاه صدق و واقعیت‌ها و حیات معقول است، برای کسی که حقیقتاً آن را بشناسد و همچنین جایگاه فریب و خطا و زندگی پلیدی است، برای کسی که آن را نشناسد و بر مبنای هوا و هوس در آن حرکت کند. اگر به این دنیا به عنوان هدف نهایی و مطلوب مطلق بنگری، با چیزی رو‌به‌رو خواهی گشت که به هیچ اصلی متکی نیست[۲۸].

تأمل در صریح‌ترین سخنان امام در زمینه بی‌ارزش خواندن دنیا و ملاحظه شأن نزول خطاب‌ها و توجه به موقعیت زمانی و مکانی حادثه خاص و حتی شخص مورد خطاب، نشان دهنده این حقیقت است که حضرت، ارزشمند بودن یا بی‌ارزش خواندن پدیده‌هایی چون حکومت کردن و خلافت و نعمت‌های مادی را در لحاظ نوع ارتباط با آنها می‌داند. کوتاه سخن اینکه مطالعه این ویژگی دنیا (صرف نظر از معنای خاص آن) در سخنان امام نشان می‌دهد که دنیا (به هر معنایی) فی حد نفسه از دیدگاه وی بی‌ارزش نیست.[۲۹]

دنیا گذرگاه و سرای ناپایدار

امیرمؤمنان (ع) در موارد فراوانی از سخنان خود، دنیا را خانه و گذرگاهی دانسته که مدت اندکی در آن می‌مانیم و شتابان آن را ترک می‌کنیم: «آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و شتابان می‌رود و از آن جز اندکی باقی نیست»[۳۰]. وی در جای دیگری با توجه به علاقه و وابستگی انسان‌ها به این خانه می‌فرماید: «بندگان خدا! شما را سفارش می‌کنم این دنیا را که وانهنده شما است، واگذارید؛ هر چند وانهادن آن را دوست نمی‌دارید»[۳۱]. از دید امام، دنیا جای ماندن و بقا نبوده، فقط محل گذر ما است: «دنیا خانه‌ای است که از آن بگذرند، نه جایی که در آن به سر برند»[۳۲]. بدین سبب، حضرت قافله بشر را کاروان سریع این گذرگاه دانسته[۳۳] که باید برای سرای پایدار توشه‌ها بر دارد: «شما را از این دنیا می‌پرهیزانم که منزل‌گاهی است ناپایدار، نه خانه ماندن و نه جایگاه قرار.»..[۳۴].

چنین دنیایی از دید امام می‌تواند فریبنده و بی‌وفا باشد؛ به طوری که انسان فریفته این دنیا به سبب نوع ارتباطی که با آن دارد، از ناپایداری و زوالش غافل مانده و چون بدان دل سپرده، از توشه گرفتن برای عالم بقا وامانده است. از منظر امام، مردم پس از طی این گذرگاه، به سرانجام عمر کوتاه خویش رسیده، به دروازه آخرت نزدیک می‌شوند: «همانا دنیا پشت کرده و بدرودگویان است و آخرت روی آورده و نزدیک و آشکار است»[۳۵]. حضرت در بسیاری از سخنان خویش، دنیا را در این معنا به کار برده که برای اختصار به این موارد اشاره شد.[۳۶]

محل آزمایش بودن دنیا

«هان! دنیا خانه‌ای است که از گزند آن ایمنی نیست، مگر در آن خانه کاری کنند که توشه آخرت باشد»[۳۷]. در این خطبه، از دنیا به خانه آزمایش تعبیر شده که پیروزی در این آزمون، به کوشش در این خانه بستگی دارد و از این دیدگاه، دنیا، پست و بی‌ارزش نیست؛ بلکه محل آزمونی بزرگ است: «پس در دنیا از آن چندان توشه بردارید که فردا خود را بدان نگاه دارید»[۳۸]. دنیا، مزرعه‌ای است که با کاشت بذر مناسب در آن، می‌توان برای فردا محصول و توشه‌ای برداشت؛ توشه‌ای از عمل خیر، صدقات و نیکی‌ها. حضرت علی (ع) در این باره می‌فرماید: چه ستایم خانه‌ای را که آغاز آن رنج بردن است و پایان آن مردن. در حلال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن‌که در آن بی‌نیاز است، گرفتار است و آن‌که مستمند است اندوه‌بار[۳۹].

امام علی (ع) دنیا را محلی برای آزمایش تمام آفریدگان (انسان‌ها) معرفی می‌کند: «و بدان که دنیا خانه آزمایش است و دنیادار، ساعتی در آن آسوده نبود، جز که آسودگی وی در روز رستاخیز، مایه دریغ او شود»[۴۰].

همچنین در جای دیگر می‌فرماید: آن‌چه پستی دنیا را بر تو می‌نمایاند، این است که خداوند برای تنبیه و تأمل و انتخاب دوستانش، دنیا را بر آنان تنگ ساخته؛ ولی آن را برای دشمنان خود، به جهت فتنه و آزمایش، توسعه داده و فراخ گردانیده است[۴۱].

بنابراین، دنیایی که محل آزمایش، مزرعه آخرت، و محل تنبیه باشد، نه تنها از دید امام علی (ع) نکوهیده نیست، بلکه به کشت و توشه برگرفتن در آن و طی مراحل کمال برای خشنودی خداوند و بقا در دار جاویدان و... سفارش شده است و این مزرعه، اهمیت و شرف خود را از اهمیت مضاف الیه خود (مزرعة الآخره) کسب می‌کند.

امیرمؤمنان (ع) درباره پایدار نبودن دنیا می‌فرماید: «وَ الدُّنْيَا دَارٌ مُنِيَ لَهَا الْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِيَ حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ الْتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ»[۴۲]؛ «دنیا خانه‌ای است ناپایدار و مردم آن ناچار از گذاشتن شهر و دیار. دنیا شیرین است و خوش‌نما، در پی خواهانش شتابان و پویا، و دل بیننده را فریبا». لفظ «الْجَلَاءُ» در این بخش و ذیل خطبه، گویاترین قرینه بر استظهار ما از کلمه دنیا در این خطبه است. امام هنگام تبعید شدن ابوذر (به وسیله خلیفه سوم) به ربذه فرمود: «این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی»[۴۳].

حضرت در اینجا، مال و منال و کاخ‌نشینی و ریاست‌طلبی را دنیا خوانده است: «پس پیامبر به دل خود از دنیا روی گرداند و یاد آن را از خاطر خود می‌راند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند»[۴۴]. پیامبر به طور قطع از دنیا به مفهوم پیشین، اعراض قلبی (و نه اعراض عملی) داشت و دوست می‌داشت زینت این دنیا (به این معنا) از دید او نهان باشد که بخش پیشین خطبه، این معنا را تأیید می‌کند. مقصود حضرت از اینکه می‌گوید: «أَلَا إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا»[۴۵]؛ «بدانید این دنیا که شما آرزوی آن را دارید و بدان روی می‌آرید»، مال و منال و لذت‌های زودگذر است، نه صرف کره خاکی یا عالَم نزدیک.

خانه و مال و ثروت، بهترین وسیله برای توشه‌گیری است، اگر دلبسته آن نباشیم. گویا سخنان حضرت را آنجا که فرموده‌اند، دنیا چیز خوب یا یاری کننده خوبی و... است، باید بر همین معنا (خانه و مال و ثروت) حمل کنیم و معنا ندارد آن را به معنای جهان خاکی بگیریم. حضرت می‌فرماید: «خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ»[۴۶]؛ «آن‌چه از دنیا نزد تو آید، بستان و از آن‌چه به تو پشت کند، روی بگردان». دنیا در این جا به هر معنایی باشد، از سوی امام نکوهش نشده است. ذیل این سخن، مطلب ما را تأیید می‌کند که ظاهر آن با کار و کسب و در پی منفعت اقتصادی بودن، ناسازگاری ندارد: اما بعد، همانا دنیا آدمی را سرگرم می‌سازد تا جز بدان نپردازد و دنیادار به چیزی از دنیا نرسد، جز که آزمندی و شیفتگی وی بدان فزون شود و آن‌چه از دنیا بهره او گردیده، وی را بی‌نیاز نگذارد از آن‌چه بدان نرسیده[۴۷].

شأن خطاب این سخن امام، قرینه حالیه آشکاری است که نشان می‌دهد حضرت، دنیا را در معنای ریاست بر مردم و جاه‌طلبی و مال دوستی به کار برده است. وی می‌فرماید: «دنیا همچون مار است سودن آن نرم و هموار، و درون آن زهر مرگ‌بار. فریفته نادان، دوستی آن پذیرد و خردمند دانا از آن دوری گیرد»[۴۸]. امام برخورد معقول با دنیا و عدم فریفتگی را نشانه خرد می‌داند. در جای دیگری می‌گوید: «ای مردم! همانا دنیا آرزومند و خواهان خود را فریب می‌دهد»[۴۹]. امام در این سخن تأکید می‌کند که دنیا آرزومندان خود و بریدگان از آخرت را فریب می‌دهد، نه همه را؛ نتیجه این که دنیا هرگز به طور مطلق در دیدگاه امام علی (ع) سرزنش و رد نشده است[۵۰].

دنیا

حضرت امیر(ع) پس از اینکه خداوند متعال را خبردهنده از احوال دنیا معرفی می‌کند، می‌فرماید: «دنیا، خود، خویشتن را برای تو وصف کرده و از زشتی‌هایش پرده برداشته است»[۵۱]. دنیا در سخنان حضرت علی(ع)، معرفی خوب برای خویش است؛ زیرا اولاً، راست می‌گوید: «دنیا خانه‌ای راست‌گو است برای کسی که آن را تصدیق کند»[۵۲].

ثانیاً، در معرفی خود هرگز انسان را فریب نمی‌دهد: چه هنگام تو را فریب داد؟! آیا با گورهای پدرانت که پوسیده‌اند تو را فریب داد یا با آرامگاه‌های مادرانت که در زیر خاک آرمیده‌اند؟! دنیا با سرنوشت آنان حال تو را مجسم کرده و با گورهایشان گور تو را به نمایش گذاشته است[۵۳].

اما اگر دنیا هرگز انسان را فریب نمی‌دهد، پس چرا در سخنان آن حضرت به فریب‌کاری و نیرنگ‌بازی شهره است[۵۴] و چرا بارها و بارها بشر را از فریب دنیا برحذر داشته است؟[۵۵] چگونه است که دنیا فریب نمی‌دهد، اما باید از فریبش برحذر ماند؟ این بدان دلیل است که آن حضرت، مجرم راستین را در این فریب انسان می‌داند، نه دنیا: راست می‌گویم؛ دنیا نیست که تو را فریفته است، بلکه تویی که فریفته دنیا شده‌ای؛ چراکه دنیا پندها را بی‌پرده با تو گفته و دور از هر تبعیضی از حقایق آگاهت کرده است و بی‌گمان دنیا با این همه هشدارهای پی در پی - از فرود آمدن بلا در تن و کاستن نیرؤیت - صادق‌تر و وفادارتر از آن است که دروغت بگوید یا فریبت دهد. چه بسیار پندهایی از دنیا را که متهم کردی و خبرهای راستی را که دروغ انگاشتی[۵۶].

ثالثاً، در معرفی خود، دلسوز است و می‌خواهد انسان را از تباهی نجات دهد: اگر در خانه‌های فروپاشیده و ویرانه‌های خلوت و خاموش به شناخت دنیا برخیزی، با یادآوری‌های زیبا و پندهای رسایش، او را دوستی دلسوز و یاری مهربان می‌یابی که تباهی تو را دریغ می‌دارد[۵۷]. مولای متقیان(ع) در سخنی جامع، نصیحت دنیا را رساترین نصیحت می‌شمارد. تعبیر «رساترین نصیحت» هم راستی و بی‌فریبی‌اش را می‌رساند و هم درستی و دلسوزی‌اش را: رساترین نصیحت کننده از برای تو، دنیا است اگر پندگیری از آن‌چه به تو می‌نماید؛ از تغییر یافتن حالت‌ها و از آن‌چه به تو اعلام می‌کند از دوری و پراکندگی[۵۸].

حضرت امیر(ع) در کنار هر یک از این سه ویژگی، نکته‌ای دیگر را نیز بیان فرموده است: راستی دنیا تنها برای کسی است که دنیا را صادق بداند «دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» و حکایت‌های راستینش را تکذیب نکند. همچنین بی‌فریبی دنیا تنها برای کسی است که خواهان فریب نباشد، و دوستی و دلسوزی‌اش برای کسی است که بخواهد آن را بشناسد، و پند رسایش برای کسی است که پند پذیرد «دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا»[۵۹]. از آن‌چه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که برای شناخت حقیقت دنیا، دو منبع دین و دنیا بسی ارزشمندند. گفتار حضرت علی(ع) از دو جهت، منبعی برای شناخت دنیا است: نخست از این جهت که سخن آن حضرت مانند قرآن و سنت نبوی، از منابع دینی به شمار می‌آید، و دوم از این جهت که منابع دیگر شناخت دنیا - مانند خود دنیا - را به ما می‌نمایاند. حال که حقیقت دنیا از سوی خداوند و رسولانش به خوبی معرفی شده است و خود دنیا نیز حقیقت خود را با بیانی روشن و رسا نمایانده است، چه مانعی یا موانعی فراروی انسان قرار دارد که از عبرت و معرفت محروم می‌ماند و به شناخت راستین دست نمی‌یابد؟ مباحث آینده به بررسی موانع شناخت دنیا و راه‌های رفع آنها می‌پردازند.[۶۰]

حقیقت دنیا

پس از معرفی منابع شناخت دنیا و اینکه گفتار حضرت علی(ع) از یک‌سو منبع دین و از سوی دیگر معرفی دنیا از زبان خود دنیا است و پس از بازشناختن موانع شناخت دنیا و راه‌های از میان بردن این موانع، به شناخت حقیقت دنیا از دیدگاه حضرت علی(ع) می‌پردازیم. برای شناخت حقیقت دنیا باید آن را از زوایای گوناگون نگریست: چرا خداوند دنیا را آفریده و محیط زندگی انسان قرار داده است؟ دنیا از چه اجزایی و چگونه آفریده شده است؟ چه سنن و قوانینی در آن جاری است و از چه ارزشی برخوردار است؟ پاسخ تفصیلی به هر یک از این پرسش‌ها، از گنجایش مقاله حاضر خارج است و در اینجا تنها به طرح مهم‌ترین مطالب بسنده، و دورنمایی از پاسخ ارائه می‌گردد[۶۱].[۶۲]

غایت دنیا

نخستین نکته درباره غایت دنیا، اصل هدفداری و عبث نبودن آفرینش دنیا است. حضرت امیر(ع) دنیا را هدفمند می‌داند: و پیامبران را به شوخی نفرستاد و کتب آسمانی را برای بندگان، بیهوده نازل نکرد و آسمان‌ها و زمین و آن‌چه را میان آنها است، بی‌هدف نیافرید[۶۳]. از سوی دیگر، آفرینش انسان را نیز در دنیا هدفمند می‌شمارد: «و بدانید ای بندگان خدا که خداوند شما را بیهوده نیافریده است»[۶۴]. اما این هدف چیست؟ چرا خداوند دنیا را آفریده و چرا انسان را در چنین دنیایی نهاده است؟ هدف آفرینش از دو جهت شایسته بررسی است: هدف فاعل و هدف فعل.[۶۵]

هدف فاعل

مقصود از هدف فاعل، چیزی است که فاعل را به انجام فعل وا می‌دارد و درباره اهداف انسان، آن را «انگیزه» می‌گویند. هدف فاعل در افعال انسان همواره جلب منفعت یا رفع ضرر است. آیا هدف فاعل در آفرینش نیز جلب منفعت یا رفع ضرر است؟ حضرت علی(ع) درباره هدف فاعل در آفرینش، هرگونه نفع خداوند را انکار می‌کند؛ زیرا هر آن‌چه غیر او است، مخلوق خود او است: فلسفه آفریدگاری‌اش، نه استوار ساختن پایه‌های سلطنت، نه بیم از عواقب زمان، نه یاری جستن به گاه شورش رقیبان و نه افزون خواهی شریکان و کین توزی دشمنان است، که در پیشگاه او همگی آفریدگانی پرورده و بندگانی فرمانبردارند[۶۶].[۶۷]

هدف فعل

هدف فعل، غایتی است که فعل به آن می‌انجامد. «هدف فعل» در آفرینش دنیا چیست؟ دنیا چه غایتی را دنبال می‌کند؟ پاسخ این پرسش را در سخنان حضرت امیر(ع) از سه حیث می‌نگریم: حیثیت نخست، به گونه مستقیم هدف از آفرینش دنیا را بررسی می‌کند؛ حیثیت دوم به هدف آفرینش انسان در دنیا می‌پردازد، و حیثیت سوم، بر اساس دو حیثیت پیشین، هدفی را که انسان باید در زندگی دنیایی پی گیرد، ترسیم می‌کند.[۶۸]

هدف از آفرینش دنیا

دنیا برای خودش خلق نشده، بلکه برای چیز دیگری آفریده شده است. حضرت امیر می‌فرماید: دنیا برای غیر دنیا آفریده شده است نه برای خود[۶۹]. شما را از دنیا برحذر می‌دارم؛ زیرا منزلی است برای کوچ نه برای همیشه ماندن[۷۰]. اینک باید پرسید آن‌چه غرض اصلی است و دنیا برای آن آفریده شده است چیست؟ حضرت امیر(ع) آخرت را غایت آفرینش دنیا می‌داند و دنیا را جای توشه‌گیری برای آخرت معرفی می‌کند: ای مردم، دنیا سرای گذر و آخرت سرای جاویدان است. پس، از گذرگاه خویش برای سرمنزل جاودانه توشه برگیرید[۷۱]. و برای رسیدن به بهشت جاویدان رفتاری شایسته در پیش نهید؛ زیرا دنیا برای زندگی همیشگی آفریده نشده است؛ گذرگاهی است تا در آن زاد و توشه آخرت بردارید[۷۲]. گاه ضمن اینکه آخرت را غایت آفرینش دنیا می‌داند، دنیا را محل امتحان می‌خواند: همانا خداوند سبحان دنیا را برای آخرت برنهاده است و مردم را در دنیا به آزمایش گذارده است تا روشن شود کدام یک نیکوتر است[۷۳]. آگاه باشید که دنیا خانه‌ای است که سلامتی از آن جز در خود آن امکان پذیر نیست. با هر کاری که برای رسیدن به دنیا انجام دهند، نجات حاصل نمی‌شود. مردم به وسیله دنیا آزمایش می‌شوند. پس هر پاره از آن را که برای دنیا به دست آورند، ناگزیر از آن رانده خواهند شد و گرفتار حسابرسی‌اش می‌شوند و آن پاره‌ای از دنیا را که برای آخرت بردارند، به آن خواهند رسید و با آن خواهند ماند[۷۴]. این که امام می‌فرماید: «خداوند مردم را در دنیا به آزمایش گذارده است» مراد از دنیا، ظرفی است که انسان در آن زندگی می‌کند و در جمله دوم که می‌فرماید: «مردم به وسیله دنیا آزمایش می‌شوند» مراد از دنیا، نعمت‌ها و بهره‌های دنیا است. از ذیل روایت دوم چنین به دست می‌آید که کسانی از آزمون الهی پیروز به در می‌آیند که دنیا را توشه آخرت کنند.[۷۵]

هدف از آفرینش انسان در دنیا

چون خدا دنیا را برای آخرت آفریده است، روشن است که هدف از آفرینش انسان در دنیا نیز زندگی در این دنیا نیست، بلکه زندگی دنیایی، مقدمه‌ای برای زندگی جاوید اخروی است. آن حضرت در نامه خود به فرزندش امام حسن(ع) چنین می‌نویسد: پسرم، بدان که تو برای آخرت آفریده شده‌ای نه برای دنیا، و برای رفتن نه ماندن، و برای مرگ نه زندگی جاودانه، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنی و به آخرت درآیی[۷۶]. حرف «لام» در «خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ» برای بیان غرض اصلی آفرینش انسان است و در عبارت «لِلْفَنَاءِ لَا لِلْبَقَاءِ وَ لِلْمَوْتِ لَا لِلْحَيَاةِ»، بیان غرض آفرینش در دنیا؛ وگرنه غرض اصلی آفرینش انسان بقا است نه فنا، و حیات است نه مرگ؛ چنان‌که در جای دیگر می‌فرماید: «إِنَّمَا خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ لَا لِلْفَنَاءِ»[۷۷]؛ «برای بقا شما را آفریده است نه برای فنا».[۷۸]

هدف انسان در دنیا

انسان باید در زندگی دنیایی‌اش هدفی برگزیند که با هدف آفرینشش سازگار افتد. کسانی که هدف خود را در زندگی، بدون نگریستن به هدف آفرینش بر می‌گزینند، همواره در گونه‌ای سردرگمی، دوگانگی و نارضایی به سر می‌برند؛ اما آنان که هدف خود را بر اساس هدف آفرینش بر می‌گزینند، همگون با نظام آفرینش زندگی می‌کنند[۷۹]. از این رو، حضرت امیر(ع) هدفی را به انسان توصیه می‌کند که همان هدف آفرینش دنیا است: چون مردمی باشید که بر آنان بانگ زدند و بیدار شدند، و دانستند دنیا خانه جاودان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند.... پس، در این دنیا، از بهره‌های دنیا چونان توشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد[۸۰].[۸۱]

اجزا و پدیده‌های دنیا

مراد از شناخت دنیا از حیث اجزا و پدیده‌ها، شناخت آسمان و زمین و موجوداتی مانند انسان و دیگر حیوانات، و چگونگی پیدایش آنها و نیز پدیده‌هایی همانند باران و طوفان است که امروزه علم زمین‌شناسی، گیاه‌شناسی، جانورشناسی و... به آنها می‌پردازند. آیا در منابع دینی و به ویژه در سخنان حضرت علی(ع) در این باره سخنی به میان آمده است؟ بی‌گمان، در قرآن و روایات، به ویژه روایات حضرت امیر(ع)، در اینباره بسیار سخن آمده است؛ از آفرینش جهان، آسمان، زمین و فضا گرفته تا آفرینش پدیده‌هایی همچون آب، هوا و ابر و آفرینش انسان و اعضای او و حیوانات[۸۲]. آیا زبان قرآن کریم و روایات، درباره این موضوعات، زبان واقع نما و شناختاری است و سخن دین، در این امور مانند قضایای زمین‌شناسی، ستاره‌شناسی و زیست‌شناسی است؟ سه نظریه در این باره مطرح است:

  1. نظریه افراطی، که می‌کوشد این گونه آیات و روایات را با داده‌های علوم تجربی و طبیعی و نیز تاریخ، تفسیر کند و با آنها سازگار نماید؛ هر چند ظاهر این منابع با یکدیگر ناسازگار باشند.
  2. نظریه تفریطی، که زبان دین را به کلی ناشناختاری و صدق و کذب ناپذیر و مغایر با زبان علوم می‌داند. این نظریه کم‌تر درباره قرآن و بیش‌تر دربارهٔ انجیل مطرح است؛ اما به هر روی از سوی علمای ادیان پذیرفته نیست.
  3. نظریه میانه‌رو، که به ظاهر آیات و روایات باز می‌نگرد و گونه زبان آنها را از خودشان و بی‌پیش داوری تعیین می‌کند. در این جا به اختصار نظریه میانه‌رو را توضیح می‌دهیم.

با بررسی استقرایی سخنان حضرت علی(ع) و نیز قرآن کریم و گفتار دیگر معصومان(ع) درباره جهان طبیعت و اجزا و پدیده‌هایش، می‌توان دریافت که آنان از گذر این سخنان در پی اهدافی ورای معرفی اجزا و پدیده‌ها بوده‌اند. برای مثال، وقتی از خورشید و ماه و ستارگان، یا آفرینش انسان و طاووس و مورچه سخن می‌گویند، هدف راستین آنان، جهان‌شناسی نیست، بلکه ارائه مطلبی است که در جهان بینی انسان مؤثر است. مهم‌ترین اهداف منابع دینی از این گونه گفتار، عبارت است از:

  1. بازشناساندن آفریدگار جهان و صفات او؛ مانند علم و قدرت و حکمت؛
  2. بازنمایاندن هدفمندی جهان و فرجام آن؛
  3. بازشناساندن انسان و جایگاهش در جهان خلقت.

زبان دین را در این امور، می‌توان زبان آیه‌ای و نشانه‌ای نامید. ویژگی‌های این زبان عبارتند از:

  1. بر ظاهر گفتار استوار است؛ یعنی ظاهر گفتار قرآن و حدیث نماینده چنین دیدگاهی است، نه اینکه بر تحلیل‌های برون دینی استوار باشد.
  2. هر چند هدف در زبان آیه‌ای و نشانه‌ای، چیزی ورای باز شناساندن جهان است، این باعث نمی‌شود که سخنْ بهره خود را از بازنمودن واقعیت از دست دهد؛ مثلاً چون حضرت علی(ع) از شگفتی‌های آفرینش خفاش سخن می‌گوید و چگونگی بال‌ها و بینایی‌اش را در شب و استراحتش را در روز بیان می‌کند، هر چند هدف اصلی، بازشناساندن عظمت خداوند است، واقع نما نیز هست، بلکه تأمین هدف، جز با واقعی بودن این شگفتی‌ها ممکن نیست.
  3. از آنجا که هدف از بازشناساندن جهان و پدیده‌هایش یادآوری نشانه بودن آن است، معمولاً در پی بیان همه واقعیت و حقیقت جهان نیست و غالباً نمی‌توان نظریه‌ای جامع را درباره شناخت جهان و طبیعت از آن به دست آورد؛ بلکه تنها می‌توان به آن اندازه که ظاهر سخن بر آن دلالت دارد، برداشت کرد.
  4. چنین نیست که زبان همه سخنانی که درباره طبیعت است، یکسان باشد؛ بلکه هر سخنی را باید همراه همه قراینش مستقلانه سنجید تا برداشتی درست از آن به دست آورد. به عبارت دیگر، نمی‌توان از پیش، دیدگاهی را بر کتاب و سنت تحمیل کرد و آنها را از آن دیدگاه معنا کرد، بلکه به عکس، با فهم کتاب و سنت است که می‌توان به دیدگاه آن پی برد؛ فهمی که همه عناصرش مورد تأیید دین باشد[۸۳].[۸۴]

ارزش دنیا

به دنیا می‌توان از سه لحاظ نگریست:

  1. ذات دنیا؛ یعنی اجزا و پدیده‌های دنیا از جمله خود انسان؛
  2. ارتباط دنیا با انسان؛ یعنی محیطی که دنیا برای انسان فراهم می‌کند؛
  3. ارتباط انسان با دنیا؛ یعنی ارتباطی که انسان با دنیا برقرار می‌کند؛ مانند بهره‌مندی از دنیا یا کناره‌گیری از آن.

وقتی از ارزش دنیا می‌پرسند، ملاک ارزش در هر یک از این سه لحاظ، گوناگون است. ملاک ارزش در لحاظ اول، کمال و نقص است و در لحاظ دوم، خیر و شر، و در لحاظ سوم پسند و ناپسند. مطالعه ارزش دنیا به لحاظ اول در برهان نظم و شناخت عظمت آفرینش سودمند است، و به لحاظ دوم در مسائل کلامی، و به لحاظ سوم در مباحث اخلاق و فقه به کار می‌آید[۸۵].[۸۶]

ارزش ذات دنیا

آیا ذات دنیا ارزشمند و کامل است؟ یا ناقص و بی‌ارزش؟ آیا نظام آفرینش دنیا تحسین برانگیز است؟ در فلسفه اسلامی، هر وجودی مرتبه‌ای از کمال است. در سلسله موجودات، خداوند متعال، که وجودش بی‌نیاز مطلق است، کمال مطلق است[۸۷] و آفریدگانش هر یک به اعتبار مرتبه وجودی‌اش دارای کمال است. پس آن‌چه هست، به اندازه خود دارای کمال است. خداوند متعال در معرفی خود از زبان موسی می‌فرماید: «همان کسی [است] که هر چیزی را آفرید نیکو آفرید»[۸۸]. حضرت علی(ع) نیز در تحسین آفرینش می‌فرماید: آن‌چه را آفرید، با اندازه‌گیری دقیق استوار کرد و با لطف و مهربانی نظمشان داد و به خوبی تدبیر کرد. هر پدیده‌ای را برای همان جهت که آفرید، به حرکت درآورد؛ چنان که نه از حد و مرز خویش برون آید و نه در رسیدن به مراحل رشد خود کوتاهی کند[۸۹].[۹۰]

ارزش دنیا از حیث ارتباط آن با انسان

آیا دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، جای خوبی برای انسان است و همه چیزش برای کمال انسان مناسب است؟ یا همه آن و یا برخی از آن پسندیده نیست و مانع رسیدن به کمال انسان است؟ آیا دنیا خیر محض است یا شر محض یا آمیزه‌ای از خیر و شر؟ مکتب ثنویت، دنیا را به خیر و شر تقسیم می‌کند؛ بخشی از اشیا و پدیده‌های جهان - مانند خورشید، باران، حیات و سلامتی - را خیر می‌داند و مخلوق خدایی به نام یزدان و بخشی دیگر - مانند توفان، سیل، زلزله، مرگ و بیماری - را شر و مخلوق خدایی دیگر به نام اهریمن می‌انگارد. مکتب بدبینی نیز بنای همه جهان را بر درد و رنج و سختی می‌داند[۹۱]. اما اسلام سراسر جهان را خیر و آفریده خدایی حکیم، عادل و مهربان می‌داند و حتی بلاها و گرفتاری‌ها را - که به ظاهر شر می‌نمایند -خیر می‌شمارد[۹۲]. حضرت علی(ع) خطاب به جابر می‌فرماید: دنیا سرای راستی است برای کسی که آن را تصدیق کند و خانه تندرستی است برای کسی که آن را بشناسد و خانه بی‌نیازی است برای کسی که از آن توشه برگیرد و خانه پند است برای کسی که از آن پند گیرد. دنیا سجده‌گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهی، فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان خدا است که در آن رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود بردند[۹۳].

درباره علت سختی‌ها و گرفتاری‌ها می‌فرماید: خداوند بندگان خود را با انواع رنج‌ها می‌آزماید و با سختی‌ها به عبادت می‌خواند و به گرفتاری‌ها دچار می‌سازد؛ تا کبر و خودپسندی را از دل‌هایشان بزداید و به جای آن فروتنی برنشانَد و درهای فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید و وسایل بخشایش و آمرزش را به آسانی در اختیارشان بگذارد[۹۴]. این دو روایت می‌رسانند که چگونه مؤمن می‌تواند با شناختی صحیح از دنیا، آن را جای رستگاری و کسب بهترین فضایل گرداند و از سختی‌ها و گرفتاری‌ها برای رسیدن به کمال بهره جوید. از این دیدگاه نه تنها آن‌چه همگان نعمت می‌دانند، خیر است، نیز آن‌چه را شر می‌انگارند، نعمت است و همه چیز برای آزمایش و تکامل انسان. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «چه بسیار کسانی که با بلا و سختی به نعمت رسیده‌اند[۹۵]. ایمان مؤمن کامل نمی‌شود مگر هنگامی که سختی را آزمایش و بلا را نعمت بداند»[۹۶].[۹۷]

ارزش دنیا از حیث ارتباط انسان با دنیا

آیا بهره‌مندی از دنیا پسندیده است یا ناپسند؟ انسان چقدر باید همت خود را به دنیا معطوف دارد؟ دیدگاه حضرت امیر(ع) را می‌توان از میان دو دسته از روایات به دست آورد: دسته اول در بیان کم ارزشی یا بی‌ارزشی دنیا است و دسته دوم در بیان ارزشمندی دنیا درباره بی‌ارزشی دنیا نزد خداوند متعال، می‌فرماید: دنیا خانه‌ای است که چون نزد خداوند بی‌مقدار است، حلال و حرام، خیر و شر، آن را در هم آمیخته است[۹۸]. در خواری دنیا نزد خدا، همان بس که جز در دنیا نافرمانی او نشود و جز با ترک دنیا به پاداش الهی نرسند[۹۹]. درباره بی‌ارزشی دنیا نزد پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: پیامبر(ص) دنیا را کوچک می‌شمرد و در چشم دیگران ناچیزش می‌نمود و... می‌دانست که خداوند برای احترام به او، دنیا را از او دور ساخته است و برای ناچیز بودنش به دیگری‌اش بخشیده است[۱۰۰].

بی‌ارزشی دنیا را در دیدگاه حضرت امیر(ع)، از روایتی که ضرار بن حمزه ضبایی[۱۰۱] نقل کرده است، می‌توان دریافت: ای دنیا، ای دنیا، از من دور شو، آیا برای من خود می‌نمایی؟! یا به من شوق می‌ورزی؟ چنین روزی بر تو مباد! هیهات! غیر مرا بفریب که مرا به تو هیچ نیازی نیست. تو را سه طلاقه کرده‌ام تا بازگشتی نباشد. دوران زندگانی تو کوتاه، ارزش‌ات اندک، و آرزو کردنت پست است[۱۰۲]. دسته دوم از روایات حضرت، درباره ارزشمندی دنیا است. از دیدگاه حضرت علی(ع) خدایی که نعمت‌هایش را بر بندگان حلال کرده است، دوست دارد آنان از نعمت‌ها بهره برند و از زهد افراطی بپرهیزند. آن حضرت به عاصم بن زید - که از دنیا کناره گرفته بود - می‌فرماید: ای دشمنک جان خویش، شیطان سرگردانت کرده است. آیا تو به زن و فرزندت رحم نمی‌کنی؟ می‌پنداری که خداوند نعمت‌های پاکیزه‌اش را حلال کرده است، اما دوست ندارد تو از آنها بهره جویی؟! تو در برابر خدا کوچک‌تر از آنی که چنین با تو رفتار کند. عاصم گفت: «ای امیرمؤمنان، پس چرا تو با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می‌بری؟ امام فرمود: وای بر تو! من همانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایان واجب کرده است که خود را با تنگ‌دستان همسان کنند، تا فقر و ناداری، تنگ‌دست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند[۱۰۳].

و همچنین درباره زهد پسندیده اسلامی و حال پرهیزگاران می‌فرماید: آگاه باشید ای بندگان خدا، پرهیزگاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، اما در آخرت آنان شریک نشدند. پرهیزگاران در بهترین خانه‌های دنیا سکونت گزیدند و بهترین خوراک‌های دنیا را خوردند و همان لذت‌ها را چشیدند که دنیاداران چشیدند و از دنیا بهره گرفتند همان طور که سرکشان و خودبینان بهره گرفتند. سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان و تجارتی پرسود، به سوی آخرت شتافتند. لذت زهد دنیا را در دنیا چشیدند و یقین کردند که در روز قیامت از همسایگان خدایند[۱۰۴]. از مجموع این احادیث می‌توان به نتایج زیر دست یافت: یک. بی‌ارزشی دنیا، نسبی است. مراد از بی‌ارزشی نسبی، آن است که چون چیزی از دنیا را با چیزی دیگر از دنیا مقایسه کنیم، گاه یکی نسبت به دیگری ارزشمندتر است؛ به گونه‌ای که اگر انسان را میان آن دو مخیر کنند، آن را که ارزشمندتر است، برمی‌گزیند. همچنین اگر دنیا را با آخرت مقایسه کنند، آشکار است که دنیا در برابر آخرت بی‌ارزش است. بدین ترتیب، اگر چیزهایی را که برای انسان ارزشمند است، با یکدیگر مقایسه کنیم، در می‌یابیم که ارزش آنها برای انسان یکسان نیست؛ مثلاً مال برای انسان ارزشمند است، اما اگر سلامتی‌اش به خطر افتد، به راحتی از مال می‌گذرد. سلامتی نیز در برابر برخی چیزها - مانند شرافت، آبرو و آرمان‌های انسانی - از ارزش کم‌تری برخوردار است و انسان سلامتی خود را فدای آن می‌کند. حضرت علی(ع) در مقایسه دنیا با آرمان‌های بلندی چون «عدالت»، می‌فرماید: «شکنجه‌های سخت دنیا بر من خوش‌تر است از اینکه ستمی بر بنده‌ای کنم و همه نعمت‌های جهان به آن نیرزد که بر موری ستم کنم»[۱۰۵]. این بدان معنا نیست که شکنجه‌های دنیا سخت نیست یا دنیا بی‌ارزش است، بلکه بدین معنا است که عدالت ارزشمندتر از گریختن از شکنجه‌های سخت است. آن‌گاه که ارزش دنیا را با ارزش آخرت می‌سنجد، می‌فرماید: «همه چیز دنیا شنیدنش بزرگ‌تر از دیدن است و هر چیز آخرت دیدنش بزرگ‌تر از شنیدن است»[۱۰۶]؛ زیرا انسان همواره آرزوی دنیا را در سر می‌پروراند، اما هنگامی که به مطلوب می‌رسد آن را کوچک‌تر از آن می‌یابد که می‌دانست و به آن راضی نمی‌شود. از این رو است که آرزوها هرگز پایان ندارند. این که انسان به خیال و آرزو پناه می‌برد، بدین دلیل است که خیال دنیا بزرگ‌تر از دنیا است. اما حقیقت آخرت چنین نیست. انسان برای آخرت آفریده شده است و از این رو، نعمت‌هایش نیز او را راضی می‌کند؛ ولی چون ذهن انسان با دنیا مأنوس‌تر است، از درک عظمت آخرت باز می‌ماند[۱۰۷].

ناگفته پیدا است که این سخن حضرت ویژه نعمت‌های دنیا و آخرت نیست. سختی‌های دنیا نیز کوچک‌تر از آن است که از آن می‌هراسند و سختی آخرت بزرگ‌تر از آن است که شنیده‌اند[۱۰۸]. امام علی(ع) هنگام مقایسه دنیا با کرامت انسان می‌فرماید: آیا آزاد مردی نیست که این لقمه جویده را به اهلش واگذارد؟! بهایی برای جان شما جز بهشت نیست، پس به کم‌تر نفروشید[۱۰۹]. دو. دنیایی نکوهیده و بی‌ارزش است که انسان را از آخرت بازدارد. دنیایی که انسان را به آخرت می‌رساند، پسندیده و نیکو است. دنیای ناپسند، دنیایی است که هدف نهایی انسان شود و او را به خود مشغول کند و از آخرت روی گرداند[۱۱۰] و انسان را اسیر خود سازد و خدا، آخرت، دین و حتی خویشتن را چنان در نظرش کوچک نماید که به دنیایش بفروشد[۱۱۱].[۱۱۲]

سنت‌های دنیا

شناخت حقیقت دنیا بدون شناخت سنن آن کامل نمی‌شود؛ سننی که در طول تاریخ حیات بشر حکومت کرده و از غرضی برخاسته که خداوند از آفرینش دنیا داشته است. پس ای بندگان خدا، خدا را، خدا را، که دنیا با روند و قانونمندی شناخته شده‌ای بر شما می‌گذرد[۱۱۳]. و بدان که دنیا را جز بر همان نقشه و نظامی که خدایش پی نهاده است، استقراری نیست[۱۱۴]. این سنن عبرت‌های دنیایند که چشم عبرت‌بین از آنها پند می‌گیرد. در اینجا به مهم‌ترین سنن دنیا میپردازیم که در سخنان آن حضرت بسامد فراوان دارد:

دگرگونی احوال دنیا

دنیا نه شادی مطلق دارد، نه غم مطلق؛ نه آسایش خالص است، نه سختی تنها؛ در کنار هر لذتی سختی‌ای نهفته است و در پس هر گرفتاری‌ای گشایشی. حضرت علی(ع) می‌فرماید: شادی و سرور دنیا با غم و اندوه آمیخته است، و توانایی انسان به ضعف و سستی می‌گراید[۱۱۵]. کسی از دنیا شادمانی ندید جز آن‌که پس از آن با اشک و آه روبه‌رو شد؛‌... اگر از یک طرف شیرین و گوارا است، از طرف دیگر تلخ و ناگوار است[۱۱۶]. [دنیا] خانه‌ای است که نزد خداوند بی‌مقدار است؛ زیرا حلال آن با حرام، و خوبی آن با بدی، و زندگی در آن با مرگ و شیرینی آن با تلخی‌ها در آمیخته است[۱۱۷]. از دگرگونی‌های دنیا آن است که کسی که دیروز مردم به او ترحم می‌کردند، امروز حسرت او را می‌خورند؛ و آن کس که حسرت او را می‌خوردند، امروز به او ترحم می‌کنند؛ و این نیست مگر برای نعمت‌هایی که به سرعت دگرگون می‌شود و بلاهایی که ناگهان نازل می‌گردد[۱۱۸]. عزت و افتخارات دنیا پایان می‌پذیرد، و زینت و نعمت‌هایش نابود می‌گردد، و رنج و سختی آن تمام می‌شود[۱۱۹]. این دگرگونی‌ها در سخنان آن حضرت پیام‌آور نکاتی است که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

  1. مغرور نشدن به راحت‌های دنیا: در بسیاری از جملاتی که حضرت در آنها از دگرگونی‌های دنیا سخن گفته است، این پیام نمایان است؛ از جمله: پس فراوانی آن‌چه شگفتیتان را بر می‌انگیزد، دچار غرورتان نسازد، که دوران همدمی با آن بسیار کوتاه است[۱۲۰].
  2. دلسرد نشدن از سختی‌های دنیا: از تمام شدن رنج و سختی دنیا این گونه خبر داد و فرمود: زینت‌ها و نعمت‌های دنیا نباید شما را به شگفتی آرد؛ و نیز رنج‌ها و سختی‌هایش سزاوار نیست که شما را بی‌تاب کند[۱۲۱]. این دو پیام را می‌توان در مفهوم زهد در سخنان حضرت علی(ع) جست: زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: «تا بر آن‌چه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آن‌چه به شما رسیده شادمان مباشید»[۱۲۲]. کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعایت کرده است[۱۲۳].
  3. بی‌ارزشی دنیا نزد خداوند: در سخنان حضرت خواندیم که اختلاط خیر و شر و شیرینی و تلخی دنیا، بی‌ارزشی آن نزد خداوند معرفی شده است؛ یعنی اگر دنیا نزد خدا ارزش داشت، هرگز شیرینی آن را با تلخی، و خیر آن را با شر عجین نمی‌کرد.
  4. تذکر بهشت و جهنم: حضرت امیر(ع) شادی و غم، و عافیت و گرفتاری دنیا را مایه تذکر نعمت‌های بهشت و عذاب‌های جهنم می‌داند:

دنیا همواره با گرفتاری‌اش گرفتاری مطلق را مجسم، و با شادی خود به شادی مطلق تشویقشان کرده است. شامگاهان، عافیت را می‌نماید و بامدادان چهره‌ای از فاجعه را نشان می‌دهد تا انگیزه، اخطار، تهدید و هشدار دهد[۱۲۴]. مراد از «گرفتاری مطلق» و «شادی مطلق»، بلای جهنم است که سخت‌تر از بلای دنیا است و سرور بهشت که شدیدتر از سرور دنیا می‌باشد.[۱۲۵]

استدراج و امهال

از سنت‌های الهی که به آن سنت تاریخی نیز گفته می‌شود، امهال و استدراج است. قانون الهی در هلاک اقوام و نابودی اشخاص چنین است که هرگز بلافاصله پس از سرکشی و نافرمانی کسی را کیفر نمی‌دهد، بلکه نخست به او مهلت می‌دهد (امهال) و گاه در این مهلت دادن، نعمت‌های مادی خود را بر او افزون می‌کند (استدراج). حضرت علی(ع) می‌فرماید: خدا هرگز جباران دنیا را درهم نشکست مگر پس از آن‌که مهلت‌های لازم و نعمت‌های فراوان بخشید[۱۲۶].

امهال و استدراج در احوال شخصی افراد نیز جاری است و به اقوام و ملل اختصاص ندارد. حضرت امیر(ع) درباره این نوع از استدراج فرمود: اگر دیدی که خداوند سبحان نعمت را پی در پی بر تو افزون می‌کند در حالی که تو سرکشی می‌کنی، بدان که این نعمت‌ها برای استدراج است[۱۲۷]. فلسفه امهال و استدراج، آن‌گونه که از آیات و روایات به دست می‌آید، عبارت است از:

  1. استدراج نتیجه وضعی رفتار خود کافران و ظالمان است. حالت طبیعی گرایش به دنیا و دوری از خدا، جمع و تصاحب دنیا است. پس استدراج دامی است که آنان برای خود پهن کرده‌اند.
  2. برخی از کفار و ظالمان لیاقت سعادت اخروی را از دست داده‌اند[۱۲۸]. اگر اینان در این دنیا عمل نیکی انجام دهند، پاداش آن در همین دنیا به آنها داده می‌شود تا ظلمی متوجه آنان نشده باشد.
  3. استدراج نوعی امتحان است؛ هم امتحان کافران و ظالمانی که گرفتار استدراج می‌شوند[۱۲۹]، و هم امتحان مؤمنانی که نعمت‌های دنیوی کافران را مشاهده می‌کنند و شکی به دل راه نمی‌دهند[۱۳۰].

این سه نکته در استدراج و امهال مشترک است[۱۳۱]. البته امهال مصالح دیگری نیز دارد؛ مانند فرصت توبه و بازگشت. اگر خداوند در عقاب ظالمان تعجیل کند و فرصت توبه و اصلاح به آنان ندهد، اولاً انسانی باقی نمی‌ماند که از عقوبت دنیوی سالم بماند، ثانیاً با نبود فرصت توبه روح ناامیدی بر مردم حاکم می‌شود[۱۳۲].

گفتنی است که سنت ازدیاد نعمت به واسطه شکر، نباید با استدراج خلط شود. حضرت امیر(ع) شکر را هم باعث دوام و هم سبب ازدیاد نعمت می‌داند: دوام نعمت‌ها در شکر آنها است[۱۳۳]. میوه شکر، زیادی نعمت‌ها است[۱۳۴]. پس چنین نیست که ازدیاد نعمت همواره استدراج باشد. این سنت‌های الهی هر یک مجرایی دارد. شاید بتوان گفت که نعمت‌های انسان بر اثر شکر افزون می‌گردد و از او گرفته نمی‌شود، اما در صورت کفران و ناسپاسی و ظلم، چنین نیست که حتماً نعمت از او گرفته شود؛ زیرا ممکن است سنت الهی دیگری (مانند امهال و استدراج) آن نعمت‌ها را باقی نگه دارد[۱۳۵].[۱۳۶]

منابع

پانویس

  1. مقصود از آثار مکتوب امام علی (ع) در این نوشتار، سخنان حضرت در نهج البلاغه و کتاب‌های روایی و تاریخی است که به صورت میراث مکتوب وی، به ما رسیده است.
  2. خادم علی‌زاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۱۱.
  3. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰. از این پس، تمام خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار (حکمت‌ها) از این ترجمه نشانی داده می‌شود.
  4. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳، ص۱۱.
  5. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰.
  6. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۱، ص۱۲۰.
  7. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۶، ص۳۸۳؛ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ص۱۹۲.
  8. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶، ص۴۰۰.
  9. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۲، ص۳۲ - ۳۳.
  10. دیلمی، حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، ص۲۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۹۴.
  11. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۴۲۵.
  12. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۳۴، ص۳۵.
  13. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴، ص۴۸۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۸.
  14. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷ ص۴۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۹۶.
  15. نهج البلاغه، نامه ۶۸، ص۳۵۲.
  16. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
  17. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
  18. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۲۶۰.
  19. ر. ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۹۱.
  20. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ح۱۷۹.
  22. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳، ص۲۳۸.
  23. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۳۸۴.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۴، ص۲۴۶.
  25. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ح۹۱۴۱.
  26. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ح۱۰۹۸۴.
  27. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ح۷۱۹۱.
  28. جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۱۷۴.
  29. خادم علی‌زاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۱۲-۱۱۸.
  30. نهج البلاغه، خطبه ۴۲، ص۴۰.
  31. نهج البلاغه، خطبه ۹۹، ص۹۱.
  32. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۳.
  33. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۵.
  34. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۱۱۰.
  35. نهج البلاغه، خطبه ۲۸، ص۲۸.
  36. خادم علی‌زاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۲۱.
  37. نهج البلاغه، خطبه ۶۳، ص۴۹.
  38. نهج البلاغه، خطبه ۶۴، ص۴۹.
  39. نهج البلاغه، خطبه ۸۲ ص۵۹.
  40. نهج البلاغه، نامه ۵۹، ص۳۴۴.
  41. بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۱۰.
  42. نهج البلاغه، خطبه ۴۵، ص۴۱.
  43. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰، ص۱۲۸.
  44. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۱۶۲.
  45. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ص۱۷۹.
  46. نهج البلاغه، حکمت ۳۹۳.
  47. نهج البلاغه، نامه ۴۹، ص۳۲۲.
  48. نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹.
  49. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۱۸۶.
  50. خادم علی‌زاده، عبدالامیر، مقاله «دنیا و آخرت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۲۲-۱۲۵.
  51. نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ تحف العقول، ص۵۷ «وَ نَعَتَتْ لَكَ نَفْسَهَا»، «نعتت» در نسخه تحف العقول از ماده «نعت» به معنای توصیف کردن است و در نهج السعاده (ج ۴، ص۳۰۷) تعبیر «وَ نَعَتْ لَكَ نَفْسَهَا» مانند نهج البلاغه آمده است. «نعت» در نسخه نهج البلاغه از ماده «نعی» به معنای خبر مرگ دادن است. (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۳۸).
  52. نهج البلاغه، حکمت، ۱۳۱، ص۶۵۴؛ تحف العقول، ص۱۳۲ «الدُّنْيَا مَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا»؛ نهج السعاده، ج۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷) «أَ لَيْسَتْ مَنْزِلَ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا»؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۹.
  53. نهج البلاغه حکمت، ۱۳۱، ص۶۵۴؛ تحف العقول، ص۱۳۲ «مَتَى اسْتَذَمَّتْ إِلَيْكَ بَلْ مَتَى غَرَّتْكَ... بَلْ مَثَّلَتِ الدُّنْيَا بِهِ نَفْسَكَ وَ بِحَالِهِ حَالَكَ غَدَاةَ»؛ نهج السعاده، ص۳۱۹ و ۲۷۷ (با اختلاف اندک).
  54. برای نمونه «فَاحْذَرُوا الدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ»؛ «پس، از دنیا بپرهیزید که حیله‌گری است بس پر فریب و نیرنگ باز». (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰، ص۴۶۸ و نیز خطبه ۱۱۱، ص۲۱۲).
  55. برای نمونه «وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا»؛ «دنیا فریبتان ندهد». (همان).
  56. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳، ص۴۵۸.
  57. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳، ص۴۵۸.
  58. غررالحکم، ج۲، ص۴۸۰، ح۳۳۶۲.
  59. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۶. در نقل نهج السعاده (ج ۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷) و تحف العقول (ص ۱۳۱) نیامده است.
  60. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۷۶.
  61. قرآن بدون سنت، و سنت بدون قرآن، و سخنان هر معصوم با قطع نظر از سخنان دیگر معصومان، نه بیان کننده دیدگاه قرآن و نه دیدگاه هر یک از معصومان هستند؛ بلکه همه اینها قرائن یکدیگرند و در این مقاله نیز این مطلب لحاظ شده است؛ هر چند به دلیل رعایت اختصار از ذکر آیات قرآن و سخنان دیگر معصومان(ع) چشم پوشیده‌ایم.
  62. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۶.
  63. نهج البلاغه، حکمت، ۷۸، ص۶۴۰. در شرح ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۲۲۸ آمده است: «وَ لَمْ يُرْسِلِ الرُّسُلَ إِلَى خَلْقِهِ عَبَثاً»؛ در غررالحکم، ج۲، ص۶۱۳، ح۳۶۴۹ مانند متن نهج البلاغه آمده است.
  64. نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۵، ص۴۱۰؛ غررالحکم، ج۵، ص۱۰۳، ح۷۵۶۱: «لَمْ يَخْلُقْكُمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَبَثاً»؛ ج۲، ص۲۲۲، ح۲۴۳۵ «فَإِنَّكَ لَمْ تُخْلَقْ عَبَثاً».
  65. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۷.
  66. نهج البلاغه، خطبه ۶۵، ص۱۱۴؛ نهج السعاده، ج۲، ص۳۵۱، با اختلاف در تعبیر، برای آگاهی از رأی فلاسفه و نقد رأی متکلمان در این زمینه، ر.ک: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، النمط السادس، ص۱۳۸.
  67. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۷.
  68. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۸.
  69. نهج البلاغه، حکمت ۴۶۳، ص۷۳۸.
  70. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۶. نیز فرمود: «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۱۳۳، ص۶۵۶).
  71. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳، ص۴۲۴.
  72. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۲، ص۲۵۰.
  73. نهج البلاغه، نامه ۵۵، ص۵۹۲؛ غررالحکم، ج۴، ص۶۵۹، ح۳۶۹۶.
  74. نهج البلاغه، خطبه ۶۳، ص۱۱۲؛ غررالحکم، ج۲، ص۶۶۱، ح۳۶۹۸: «إِنَّ الدُّنْيَا لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا بِالزُّهْدِ فِيهَا».
  75. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۸.
  76. نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ تحف العقول، ص۵۷؛ نهج السعاده، ج۴، ص۳۰۶.
  77. غررالحکم، ج۳، ص۷۵، ح۳۸۶۲.
  78. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۸۹.
  79. آفرینش انسان با نظام تکوین عالم همگون است. دین (نظام تشریع الهی) هم با نظام تکوین عالم و هم با فطرت انسان همسو است. هرگاه انسان نیز سلوک فردی و اجتماعی خود را با نظام تکوین و تشریع هم جهت کند، در جایگاه حقیقی خود قرار گرفته، آرامش خواهد داشت و هر زندگی خود را مخالف جهت تکوین و تشریع گرداند، همواره احساس کمبود خواهد کرد.
  80. نهج البلاغه، خطبه ۶۴، ص۱۱۲.
  81. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۰.
  82. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۳۲ و خطبه ٨٣، ص۱۳۸ و خطبه ۹۱، ص۱۵۱ و خطبه ۱۵۵، ص۲۸۶ و خطبه ۱۶۳، ص۳۰۸ و خطبه ۱۶۵، ص۳۱۰ و خطبه ۱۷۱، ص۳۲۴ و خطبه ۱۸۵، ص۳۶۰ و خطبه ۲۱۱، ص۴۳۴.
  83. برای مطالعه بیش‌تر درباره نگاه آیه‌ای و نشانه‌ای به جهان و زبان دین در این امر، ر.ک: علی اکبریان، حسن علی، درآمدی بر قلمرو دین، ص۶۱.
  84. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۰.
  85. ر.ک: علی اکبریان، حسن علی، ارزش دنیا، ص۹.
  86. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۲.
  87. البته ذات باری تعالی، خارج از دنیا و جهان خلقت است، اما در مراتب وجود، در اعلامرتبه آن قرار دارد و دیگر موجودات همه وابسته به اویند.
  88. الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷. نیز ر.ک: ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ «سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴؛ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  89. نهج البلاغه، خطبه ۹۱، ص۱۵۸.
  90. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۳.
  91. ر.ک: مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص۵۸ و ۷۰ و ۱۲۵.
  92. به فرموده امام علی(ع): «لَا يَكْمُلُ إِيمَانُ الْمُؤْمِنِ حَتَّى يَعُدَّ الرَّخَاءَ فِتْنَةً وَ الْبَلَاءَ نِعْمَةً»؛ (غررالحکم، ج۶، ص۴۰۸، ح۱۰۸۱۱) نیز فرموده‌اند: «كَمْ مِنْ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ بِالْبَلَاءِ». (غررالحکم، ج۴، ص۵۵۲، ح۶۹۵۲). همچنین ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۸ وج ۳، ص۱۴۲. این سخن اقتضا نمی‌کند که اطلاق شر به بلا و گرفتاری غلط باشد؛ زیرا چنین اطلاقی از دیدگاه ابتدایی و به نظر عرف مردم صحیح است. از این رو در برخی از روایات چنین اطلاقی دیده می‌شود؛ مانند سخن حضرت امیر(ع) که در هنگام بیماری فرمود: «أَصْبَحْتُ بِشَرٍّ»؛ (بحار الانوار، ج۱، ص۲۰۹، کتاب الطهاره، باب آداب المریض، ح۲۵) قرآن نیز می‌فرماید: وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً «و شما را با بد و نیک می‌آزماییم» سوره انبیاء، آیه ۳۵.
  93. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱، ص۶۵۶؛ تحف العقول، ص۱۳۲؛ نهج السعاده، ج۳، ص۳۱۹ و ۲۷۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۹.
  94. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۳۹۰؛ الکافی، ج۴، ص۲۰۰ «... يَخْتَبِرُ عَبِيدَهُ...»؛ نیز فرمود: «وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى‌»؛ یعنی: بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته می‌شود. (نهج البلاغه، حکمت ۲۷۳، ص۶۹۶).
  95. غررالحکم، ج۴، ص۵۵۲، ج۶۹۵۲.
  96. غررالحکم، ج۶، ص۴۰۸، ح۱۰۸۱۱.
  97. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۳.
  98. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۶؛ غررالحکم، ج۲، ص۶۵۰، ح۳۶۸۷.
  99. نهج البلاغه، حکمت، ۳۸۵، ص۷۲۲؛ غررالحکم، ج۲، ص۶۲۵، ح۳۶۶۲؛ ج۶، ص۳۲، ح۹۳۶۷.
  100. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص۲۰۸؛ نهج السعاده، ج۲، ص۶۵۷.
  101. سید رضی در نهج البلاغه نام راوی را «ضرار بن حمزة الضبایی» ضبط کرده است؛ ولی در نهج السعاده، ج۳، ص۱۹۹ به نام «ضرار بن حمزه اکتانی»، و در صفحه ۳۲۷ به نام «ضرار بن ضمرة النهشلی» و در مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۱، به نام «ضرار بن ضمره»، و در ینابیع الموده، ص۴۳۸ به نام «ضرار بن ضمرة الضبائی» و در صفحه ۲۱۶ به نام «ضرار الضبابی» آمده است.
  102. نهج البلاغه، حکمت ۷۷، ص۶۳۸؛ نهج السعاده، ج۳، ص۱۹۹ و ۳۲۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۱؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۲۱۶.
  103. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص۴۳۰.
  104. نهج البلاغه، نامه ۲۷، ص۵۰۸؛ طوسی، الامالی، ص۲۵.
  105. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۴۵۸.
  106. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴، ص۲۲۰.
  107. پس از مرگ قوای ادراکی انسان از بند محدودیت‌های دنیا رها می‌شود. به فرموده قرآن در خطاب به پیامبر(ص): فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
  108. ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص١٠١.
  109. نهج البلاغه، حکمت ۵۶، ص۷۳۸؛ غررالحکم، ج۲، ص۳۳۱، ح۲۷۶۴ – ۲۷۶۳.
  110. «النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ...»؛ یعنی مردم در کار دنیا دو گونه‌اند: برای دنیا کار کرده و دنیا او را از آخرتش باز داشته..... نهج البلاغه، حکمت ۲۶۹) «فَإِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا، وَ لَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً»؛ یعنی: همانا دنیا - آدمی را - سرگرم می‌سازد، تا جز بدان نپردازد. دنیادار به چیزی از دنیا نرسد، جز آن‌که آزمندی و شیفتگی وی بدان فزون شود. (نهج البلاغه، نامه ۴۹).
  111. «وَ كَذَلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ آثَرَهَا عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا وَ صَارَ عَبْداً لَهَا»؛ یعنی: همچنین است کسی که دنیا در دیده‌اش کلان نماید، و ارزش و اعتبار آن در دل وی فراوان نماید، آن را بر خدا مقدم سازد و جز آن به چیزی نپردازد و پایند و بنده آن شود. (نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰).
  112. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۵.
  113. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰، ص۳۷۲؛ غررالحکم، ج۲، ص۵۳۲، ح۳۵۱۷.
  114. نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۲۴؛ تحف العقول، ص۵۴.
  115. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ نهج السعاده، ج۷، ص۵۴؛ تحف العقول، ص۱۴۳.
  116. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۱، ص۲۱۲؛ تحف العقول، ص۱۲۷؛ نهج السعاده، ج۳، ص۱۵۶.
  117. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۶.
  118. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴، ص۲۲۰؛ طوسی، الامالی، ص۴۵۶؛ تحف العقول، ص۱۵۶.
  119. نهج البلاغه، خطبه ۹۹، ص۱۸۴.
  120. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ نهج السعاده، ج۳، ص۲۸۰.
  121. نهج البلاغه، خطبه ۹۹، ص۱۸۴.
  122. لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۳.
  123. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۹، ص۷۳۴.
  124. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱، ص۶۵۴.
  125. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۹۹.
  126. نهج البلاغه، خطبه ۸۸، ص۱۵۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۱۵۵. برای مطالعه استدراج در قرآن، ر.ک: سوره زخرف، آیه ۳۳-۳۵؛ سوره اعراف، آیه ۹۵، ۱۸۲-۱۸۳؛ سوره رعد، آیه ۳۲؛ سوره قلم، آیه ۴۴-۴۵؛ و برای مطالعه امهال ر.ک: سوره آل عمران، آیه ۱۷۸؛ سوره فاطر، آیه ۴۵.
  127. غررالحکم، ج۳، ص۱۳۲، ح۴۰۴۷؛ و نیز ر.ک: همان، ج۴، ص۵۵۰ و ۶۸، ح۶۹۴۳ و ۵۳۱۸.
  128. ر.ک: وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ «و زیورهایی و همه اینها چیزی جز برخورداری زندگانی این جهان نیست و جهان واپسین نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» سوره زخرف، آیه ۳۵.
  129. شر و خیر در فرهنگ قرآن هر دو برای امتحان است. ر.ک: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ «هر کسی (مزه) مرگ را می‌چشد و شما را با بد و نیک می‌آزماییم و به سوی ما بازگردانده می‌شوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵.
  130. ر.ک: وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ «و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد می‌شدند بی‌گمان برای خانه‌های کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند بام‌هایی سیمین و نردبان‌هایی که از آنها فرا روند قرار می‌دادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.
  131. ر.ک: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
  132. ر.ک: وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا «و اگر خداوند مردم را به آنچه کرده‌اند فرو می‌گرفت هیچ جنبنده‌ای را بر پشت زمین وا نمی‌نهاد اما تا زمانی معیّن (مرگ) آنان را پس می‌افکند و آنگاه که اجل آنان برسد خداوند به بندگان خویش بیناست» سوره فاطر، آیه ۴۵.
  133. غررالحکم، ج۶، ص۵۹، ح۹۵۰۰ و ج۵ ص۴۴۶ و ۴۴۵ و ۲۷۶ و ۱۷۶ و ۶۸، ح۹۱۰۵ و ۹۱۰۲ و ۸۳۳۵ و ۷۸۴۷ و ۷۴۳۵ و ج۴، ص۴۰۱ و ۳۹۹ و ۱۷۹، ح۶۴۸۵ و ۶۴۷۴ و ۵۶۶۰ و ج۱، ص۲۷۳، ح۱۰۸۸.
  134. غررالحکم، ج۴، ص۱۵۹ و ۱۱۲، ح۵۶۵۸ و ۵۵۴۴ و ج۳، ص۳۲۸ و ۲۰۱، ح۴۶۲۲ و ۴۱۹۸ و ج۲، ص۱۷۴ و ۱۱۹، ح۲۲۵۶ و ۲۰۴۴؛ آیات قرآن نیز بر همین مضمونند: سوره ابراهیم، آیه ۷؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ سوره مائده، آیه ۶۶؛ سوره هود، آیه ۲-۳؛ سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲؛ سوره جن، آیه ۱۶.
  135. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص۴۲۶ تا آخر کتاب.
  136. اکبریان، حسنعلی علی، مقاله «حقیقت دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۰۱.