امام علی در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷۷: خط ۷۷:
گروهی که [[جهالت]] و [[نادانی]] آنان از سویی و نیرنگ و خدعه‌های معاویه از سوی دیگر، شکاف بین [[مسلمانان]] را عمیق‌تر کرد و [[آتش فتنه]] جنگ دیگری را به نام «[[جنگ نهروان]]» شعله‌ور ساخت.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۱۴۶.</ref>.
گروهی که [[جهالت]] و [[نادانی]] آنان از سویی و نیرنگ و خدعه‌های معاویه از سوی دیگر، شکاف بین [[مسلمانان]] را عمیق‌تر کرد و [[آتش فتنه]] جنگ دیگری را به نام «[[جنگ نهروان]]» شعله‌ور ساخت.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۱۴۶.</ref>.


==ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] در [[قلمرو حکومت]] [[علوی]]==
==ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] در قلمرو حکومت [[علوی]]==
معاویه پس از بازگشت از [[جنگ صفین]] برای [[تضعیف]] [[موقعیت امام]]{{ع}} نقشه جدیدی طراحی کرد. وی با اعزام سپاهیان غارت‌گر و خون‌خوار خود به گوشه و کنار سرزمین‌های تحت [[حکومت امام]]{{ع}}، [[ناامنی]] وسیعی را برای مسلمانانِ بی‌دفاع از عراق و [[یمن]] و [[حجاز]] به وجود آورد.
معاویه پس از بازگشت از [[جنگ صفین]] برای تضعیف موقعیت امام{{ع}} نقشه جدیدی طراحی کرد. وی با اعزام سپاهیان غارت‌گر و خون‌خوار خود به گوشه و کنار سرزمین‌های تحت [[حکومت امام]]{{ع}}، [[ناامنی]] وسیعی را برای مسلمانانِ بی‌دفاع از عراق و [[یمن]] و [[حجاز]] به وجود آورد.
سپاهیان اعزامی معاویه که به سرزمین‌های بدون سرباز و [[نگهبان]] [[حمله]] می‌کردند و هرگاه در مقابل سپاهیان [[مسلح]] امام قرار می‌گرفتند، می‌گریختند، دستور داشتند تا در قلمرو حکومت [[امام]]{{ع}} بکشند، بسوزانند، [[غارت]] کنند و هر چه [[آبادی]] و [[آبادانی]] می‌دیدند آن را به ویرانه تبدیل نمایند!
سپاهیان اعزامی معاویه که به سرزمین‌های بدون سرباز و [[نگهبان]] [[حمله]] می‌کردند و هرگاه در مقابل سپاهیان [[مسلح]] امام قرار می‌گرفتند، می‌گریختند، دستور داشتند تا در قلمرو حکومت [[امام]]{{ع}} بکشند، بسوزانند، [[غارت]] کنند و هر چه [[آبادی]] و [[آبادانی]] می‌دیدند آن را به ویرانه تبدیل نمایند!
افراد خون‌خوار مزدوری چون «[[بسر بن ارطاة]]»، «[[نعمان بن بشیر]]»، «[[سفیان بن عوف]]» و «[[عبدالله بن مسعده]]» [[مأموریت]] داشتند تا به [[فرمان]] [[معاویه]]، [[امنیت]] و [[آرامش]] را از [[سرزمین‌های اسلامی]] بگیرند و با این ترفند [[مردم]] را از [[حکومت]] آن حضرت [[مأیوس]] سازند.
افراد خون‌خوار مزدوری چون «[[بسر بن ارطاة]]»، «[[نعمان بن بشیر]]»، «[[سفیان بن عوف]]» و «[[عبدالله بن مسعده]]» [[مأموریت]] داشتند تا به [[فرمان]] [[معاویه]]، [[امنیت]] و [[آرامش]] را از [[سرزمین‌های اسلامی]] بگیرند و با این ترفند [[مردم]] را از [[حکومت]] آن حضرت [[مأیوس]] سازند.

نسخهٔ ‏۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۰۳

توطئه‌ها در عصر امیرمؤمنان(ع)

از جمله عواملی که در تحقق حادثه کربلا تأثیر بسزایی داشت، توطئه‌هایی بود که توسط معاویه در زمان حکومت علی(ع) صورت پذیرفت. معاویه که از مدت‌ها پیش برای رسیدن به کرسی خلافت کمین کرده بود، برای نیل به این هدف از هر وسیله‌ای سود می‌جست. با بررسی شواهد تاریخی می‌توان به وضوح دستان آلوده وی را در پشت صحنه همه حوادث آن دوران که از قتل عثمان شروع شده بود، مشاهده کرد. حوادثی که هر یک به تقویت جبهه اموی و تسلط آنان بر دنیای اسلام از یک سو، و تضعیف و غربت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از سوی دیگر انجامید.

اینک تصویر فشرده‌ای از نقش ویرانگر معاویه در آن حوادث مهم:

ترک حمایت از عثمان

به کارگمارده شدن عناصر اصلی بنی‌امیه در دوره عثمان بر همه مناصب کلیدی در بلاد و ولایات و سازماندهی آنان در رده‌های بالای حکومتی در سراسر قلمرو اسلامی آن روز و تلقی خلیفه نسبت به بیت المال که می‌تواند چون ملک شخصی خویش آن را مصرف کند یا به نزدیکان و بستگان خود ببخشد، بستر مناسبی برای شکل‌گیری حکومت سلطنتی خودکامه و موروثی معاویه شد. عثمان در پاسخ به کسانی که به بذل و بخشش‌های بی‌حساب و کتاب وی از بیت المال اعتراض داشتند، می‌گفت: فَإِنَّ الْأَمْرَ إِلَیَّ، أَحْکُمُ فِي هَذَا الْمَالِ بِمَا أَرَاهُ صَلَاحاً لِلْأُمَّةِ، وَ إِلَّا فَلِمَاذَا کُنْتُ خَلِیفَةً؛ «اختیار بیت المال در دست من است و هر چه را که برای امت صلاح بدانم انجام می‌دهم و گرنه من چه خلیفه‌ای هستم؟»[۱]. روشن است که به عقیده وی صلاح امت عبارت است از: اهدای فدک به مروان، بازگردندان حکم بن ابی العاص و مروان- تبعیدی پیامبر(ص)- به مدینه، و سپردن مسندی از حکومت به وی، اعطای دویست هزار درهم به ابوسفیان، اعطای صدهزار درهم به مروان، تقسیم خراج عراق بین بنی‌امیه و بذل و بخشش‌های بی‌حساب و کتاب دیگر به ارقاب و نزدیکان خویش[۲]. (این بحث در قسمت قبل مشروحاً گذشت).

بدیهی است این وضعیت نمی‌توانست چندان دوام داشته باشد. ثروت‌اندوزی و جنایات خویشاوندان عثمان بالاخره مسلمانان ناراضی را برآشفت و شورش و انقلاب بلاد مختلف اسلامی را فرا گرفت. به ویژه مدینه- مرکز خلافت اسلامی- مدت‌ها در تب و تاب این شورش می‌سوخت. عثمان که تصور می‌کرد در آن شرایط بحرانی، معاویه در یاری وی کمترین تردیدی به خود راه نمی‌دهد، و از هیچ فرصتی در کمک‌رسانی به وی دریغ نخواهد کرد، با ارسال نامه‌ای از او یاری‌طلبید و تأکید کرد تا با شتاب جنگجویان شام را با هر وسیله‌ای که ممکن است به سوی مدینه گسیل دارد. ولی معاویه که به خوبی اوضاع را تحت نظر داشت و از عمق تنفر و بیزاری مردم نسبت به خلیفه باخبر بود، در این اندیشه بود که با از میان رفتن خلیفه، قدمی به کرسی خلافت نزدیک‌تر خواهد شد. این بود که روزها و هفته‌ها در فرستادن نیروی کمکی به سوی مدینه تعلّل ورزید و این عمل خویش را چنین توجیه می‌کرد که صحابه با عثمان مخالفند و من از مخالفت با صحابه پیامبر(ص) اجتناب می‌کنم!

ابن ابی الحدید به نقل از بلاذری- مورخ معروف قرن سوم- می‌نویسد: «هنگامی که عثمان از معاویه کمک خواست معاویه «یزید بن اسد قسری» را با گروهی سرباز به سوی مدینه روانه ساخت، ولی به وی فرمان داد وارد مدینه نشود، بلکه در سرزمین «ذاخشب» که سرزمینی است به فاصله یک شب از مدینه، توقف کند و منتظر دستور بعدی بماند. این بود که سپاه مذکور طبق مأموریت در بیرون مدینه رحل اقامت افکند و آنقدر درنگ کرد تا عثمان کشته شد و چون آب از آسیاب افتاد، به دستور معاویه بدون آن‌که هیچ کاری انجام داده باشند، به شام بازگشتند»[۳]. بلاذری بر این باور است که در واقع معاویه می‌خواست عثمان در این انقلاب و شورش کشته شود تا وی بتواند به نام عموزادگی و خون‌خواهی وی، مدعی خلافت گردد[۴].

استاد شهید مرتضی مطهری در این مورد می‌نویسد: «[معاویه] آن روزی که تشخیص داد از مرده عثمان بهتر می‌تواند بهره‌برداری کند تا از زنده او و خون زمین ریخته عثمان بیشتر به او نیرو می‌دهد تا خونی که در رگ‌های عثمان حرکت می‌کند، برای قتل او زمینه‌چینی کرد و در لحظاتی که کاملاً قادر بود کمک‌های مؤثری به او بدهد و جلو قتل او را بگیرد، او را در چنگال حوادث تنها گذاشت!»[۵]. حضرت علی(ع) خود در دو مورد از نهج البلاغه به این نکته تصریح می‌کند. یکی در نامه ۲۸ نهج البلاغه آنجا که در نامه‌ای به معاویه خطاب می‌کند که: «کدام‌یک از من و تو بیشتر با وی (عثمان) دشمنی کردیم و راه‌هایی را که به کشته شدن او منتهی می‌شد، هموار نمودیم؟ آن کسی که بی‌دریغ درصدد یاری او برآمد... یا آن کسی که عثمان از او یاری خواست ولی او با دفع الوقت کردن، موجبات مرگش را فراهم ساخت؟». و دیگر در نامه ۳۷ آنجا که خطاب به معاویه می‌فرماید: «فَإِنَّكَ إِنَّمَا نَصَرْتَ عُثْمَانَ حَيْثُ كَانَ النَّصْرُ لَكَ وَ خَذَلْتَهُ حَيْثُ كَانَ النَّصْرُ لَهُ»؛ «تو آنجا که یاری عثمان به سودت بود او را یاری کردی و آنجا که نیاز به یاری تو داشت وی را تنها گذاشتی!».

جستجو در شواهد و قراین تاریخی آن دوران نشان می‌دهد معاویه برای رسیدن به خلافت چشم به حادثه مدینه و قتل عثمان دوخته بود، تا رقیب نیرومندی چون عثمان از میان برداشته شود و زمینه برای خلافت وی هموار گردد. ولی پس از قتل عثمان، آنچه که وی در سر می‌پروراند اتفاق نیفتاد. بلکه مردم با تمام وجود و یک صدا به بیعت با امیرمؤمنان(ع) روی آوردند و این بود که به فکر نقشه‌های شیطانی دیگر افتاد.[۶].[۷].

جنگ جمل یا رویارویی غیر مستقیم معاویه با امام(ع)

مراسم بیعت مردم و انقلابیون با امیرمؤمنان(ع) با شور و هیجان خاصی انجام شد. آن حضرت پس از آنکه ابتدائاً- بنا به مصالحی[۸]- از پذیرش این مسئولیت استنکاف ورزید، در مقابل اصرار بیش از حد مردم، با یک شرط حاضر شد در آن اوضاع بحرانی، زمام امور را به دست گیرد: لغو کلیه امتیازات طبقاتی که از زمان خلیفه دوم شروع شده بود و تساوی حقوق همه افراد در برابر قانون اسلام و بیت المال. «مغیره بن شعبه» پس از بیعت با علی(ع) به آن حضرت رو کرد و گفت: «امروز را دریاب! بگذار معاویه بر سر کار و حکومتش بماند. بگذار عبدالله بن عامر- پسردایی عثمان و فرماندار بصره- به حکومتش ادامه دهد. کارگزاران بنی‌امیه را رها کن بر سر کارشان بمانند تا همگی با تو بیعت کنند. پس از آن هر کس را خواستی برکنار کن». علی(ع) لحظه‌ای درنگ کرد و فرمود: «من در دینم از راه حیله وارد نمی‌شوم و در کارم پستی راه نمی‌دهم»[۹]. در تاریخ طبری آمده است: مغیره به علی(ع) عرض کرد: «معاویه آدم گستاخی است، مردم شام از وی اطاعت می‌کنند. به علاوه تو برای بقای وی بر سر قدرت، دلیل داری و آن این که عمر پیش از تو، این ولایت (شام) را به وی داده بود».

علی(ع) در پاسخ فرمود: «وَاللهِ لَا أَسْتَعْمِلُ مُعَاوِیَةَ یَوْمَیْنِ أَبَداً»؛ «به خدا سوگند! حتی دو روز هم او را در این پست (به ناحق) باقی نمی‌گذارم»[۱۰]. عدالت‌جویی شگفت‌انگیز علی(ع) ایجاب می‌کرد که ثروت‌های کلانی که عمال بنی‌امیه در دوران حکومت عثمان به ناحق به چنگ آورده بودند، مصادره کرده و به بیت المال برگرداند. این بود که آن حضرت در روز دوم حکومت خویش به طور رسمی اعلام کرد: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ»؛ «به خدا سوگند! اگر اموال بیت المال را بیابم که مهر زنان شده و یا کنیزانی خریده باشند، آن را به بیت المال بر می‌گردانم»[۱۱]. هنگامی که این خبر به عمرو بن عاص رسید، بلافاصله به معاویه پیغام داد: «هر کاری از دستت ساخته است، انجام ده؛ زیرا در غیر این صورت فرزند ابوطالب اموالت را از تو جدا می‌کند، همان‌گونه که پوست از عصا جدا می‌شود!»[۱۲].

روح تساوی‌طلبی علی(ع) و عدم وجود کمترین اثری از انعطاف و نرمش در مقابل توقع نابجای افراد سرشناسی چون طلحه و زبیر، آنان را پس از گذشت چند ماه از بیعت با علی(ع) به این نتیجه رساند که به نقل طبری می‌گفتند: مَا لَنَا مِنْ هَذَا الْأَمْرِ إِلَّا کَلَحْسَةِ الْکَلْبِ أَنْفَهُ؛ «بهره ما از این کار (حکومت علوی) به اندازه بهره‌ای است که سگ از لیسیدن بینی‌اش می‌برد!»[۱۳]. درست در همین زمان که امثال طلحه و زبیر از رسیدن به هر مقام و امتیازی در حکومت علی(ع) به کلی مأیوس می‌گشتند، معاویه در شام زیرکانه اوضاع «مدینه» را زیر نظر داشت. او که به خوبی روحیه دنیاپرستی طلحه و زبیر را می‌شناخت و از اشتیاق شدید آنان برای رسیدن به حکومت با خبر بود، دست به توطئه‌ای دیگر زد. او پنهانی برای آنان نامه‌ای نوشت و سعی کرد با پاشیدن بذر طمع خلافت در دل‌هایشان، آنها را به جنگ با امام وادار نماید[۱۴]. طرح معاویه به زودی اثر کرد و آنان مغلوب حیله‌های وی شدند. این بود که به بهانه زیارت خانه خدا جهت خداحافظی به نزد علی(ع) آمدند. حضرت پس از اخذ مجدد بیعت، به آنان اجازه مسافرت داد و سپس به یاران خود فرمود: «به خدا سوگند هدف آنان از این مسافرت، زیارت خانه خدا نیست بلکه زیارت را بهانه ساخته‌اند و هدفی جز پیمان‌شکنی و بی‌وفایی ندارند»[۱۵]. بالاخره آنان به مکه شتافتند تا زیر پرچم مخالفت با علی(ع) که عایشه برافراشته بود با دیگر سران بنی‌امیه گردهم آیند. بدون شک، معاویه به خوبی می‌دانست که با امیرمؤمنان(ع) نه در سابقه و نه در فضایل، نمی‌تواند رقابت کند. او می‌اندیشید نتیجه این جنگ هر چه باشد به نفع او است،؛ چراکه اگر امام شکست بخورد او به نتیجه دلخواه رسیده، و اگر طلحه و زبیر از میان بروند، باز دو تن از نیرومندترین رقبای او در خلافت از میدان خارج می‌شوند. در هر دو حالت او می‌تواند گامی بلند به سوی کرسی خلافت بردارد! فایده دیگر جنگ جمل برای معاویه آن بود که وی به تنهایی جرأت و جسارت شوریدن علیه خلیفه وقت، علی(ع) را نداشت؛ لذا می‌بایست افراد معروف دیگری چون عایشه و طلحه و زبیر این راه را برای او هموار کنند تا وی بتواند به راحتی در آن گام نهد.

در واقع او می‌اندیشید برای اغفال مردم سطحی‌نگر لازم است افرادی چون طلحه و زبیر که روزی طبق وصیت خلیفه دوم، همردیف علی(ع) از اعضای شورای شش نفره تعیین خلیفه وقت بودند، در این راه سدشکنی نمایند، تا راه شوریدن بر ضد خلیفه مسلمین برای امثال معاویه باز گردد. از سوی دیگر، بنی‌امیه که با علی(ع) عداوتی دیرینه داشتند و منتظر فرصتی بودند تا بر ضد حکومت آن حضرت به پا خیزند، با ترغیب و تحریک معاویه، از هر کوی و برزن، در مکه گرد عایشه اجتماع کردند. فرمانداران و والیان دوران عثمان که یکی پس از دیگری، توسط امیرمؤمنان معزول می‌شدند با ثروت‌های هنگفت به سوی عایشه شتافتند. مروان بن حکم - داماد و مشاور خاص عثمان - نیز در این جمع حضوری فعال داشت. مورخ معروف «طبری» از «زُهَری» نقل می‌کند که «عبدالله بن عامر» - پسردایی عثمان و فرماندار بصره از طرف عثمان- پس از آنکه حضرت علی(ع) وی را عزل نمود با یک دنیا ثروت به مکه گریخت تا در زیر پرچم عایشه بر ضد حکومت علی(ع) وارد عمل شود. «یعلی بن امیه» - فرماندار عثمان در یمن- نیز پس از عزل شدن از طرف علی(ع) با ثروتی کلان به سوی عایشه شتافت[۱۶]. بدین ترتیب، ساز و برگ نظامی و هزینه سنگین جنگ جمل از ثروت‌های بادآورده عمال بنی‌امیه که در دوران عثمان از بیت المال غارت کرده بودند، تأمین شد. این است که اگر جنگ جمل را رویارویی غیرمستقیم معاویه با حکومت امیرمؤمنان(ع) بدانیم سخنی به گزاف نگفته‌‌ایم.[۱۷].[۱۸].

جنگ صفین، یا رویارویی مستقیم معاویه با امام(ع)

تحقیق پیرامون اتفاقات و حوادث زنجیره‌ای آن دوران نشان می‌دهد که معاویه پس از هر حادثه مهم، گامی بلند به سوی خلافت و حکومت بر تمام قلمرو اسلامی بر می‌داشت. وی روزی با تعلل در یاری رساندن به عثمان، زمینه قتل او را فراهم ساخت، و این مانع بزرگ را از سر راه خلافت خود برداشت؛ روز دیگر با تحریک طلحه و زبیر و دیگر عمال بنی‌امیه نقش پشت صحنه جمل را بازی کرد و باعث قتل آن دو رقیب اصلی خود شد. این بار به فکر اجرای نقشه‌ای بسیار خطرناک و ویران‌گر افتاد. او که از یک سو، عنوان مظلومیت عثمان[۱۹] و ادعای خون‌خواهی وی را دستاویز خود قرار داده و از دیگر سو، راه شوریدن بر ضد خلیفه مسلمین پس از جنگ جمل باز شده بود، به جنگ مستقیم با امام(ع) برخاست. و انبوهی از شامیان را که حدود بیست سال تحت تربیت او در یک جهالت و بی‌خبری وحشتناکی به سر می‌بردند بر ضد امام(ع) بسیج کرد.

دشت پهناور صفین میدان رویارویی سپاهیان امام(ع) و معاویه بود و نبرد ماه‌ها طول کشید، و چنان که می‌دانیم در واپسین ساعات نبرد، آن هنگامی که ستون‌های لشکر امام(ع) با دلاوری‌های مردانی چون «مالک اشتر» در اعماق جبهه شام نفوذ کرده بود و می‌رفت تا نماینده تمام عیار دوران جاهلیت برای همیشه از بین برود و حکومت عدل علوی سراسر قلمرو اسلام را در برگیرد، ناگهان با طرح شیطانی «عمرو بن عاص» قرآن‌ها بر سر نیزه‌ها قرار گرفت و به یک باره سرنوشت جنگ به نحو دیگری رقم خورد. مردانی که ماه‌ها دلیرانه در کنار علی(ع) ایستادگی کرده و خود را تا آستانه پیروزی رسانده بودند، در مقابل این نیرنگ شوم، عرصه را بر امام تنگ کردند. در نتیجه، کار به داستان داوری و حکمیت کشیده شد و چون داور شام عمرو بن عاص آن فریبکار کهنه‌کار، داور عراق ابوموسی اشعری را فریب داد، این شکست زشت را ننگی بزرگ برای خویش دانستند؛ ولی برای جبران آن، به ننگ بزرگ‌تری تن دادند و با بهانه تراشی‌های ابلهانه، از سپاه امام کناره‌گیری کردند و بدین ترتیب دسته بزرگی به نام «خوارج» در اسلام ظهور کرد. گروهی که جهالت و نادانی آنان از سویی و نیرنگ و خدعه‌های معاویه از سوی دیگر، شکاف بین مسلمانان را عمیق‌تر کرد و آتش فتنه جنگ دیگری را به نام «جنگ نهروان» شعله‌ور ساخت.[۲۰].

ایجاد رعب و وحشت در قلمرو حکومت علوی

معاویه پس از بازگشت از جنگ صفین برای تضعیف موقعیت امام(ع) نقشه جدیدی طراحی کرد. وی با اعزام سپاهیان غارت‌گر و خون‌خوار خود به گوشه و کنار سرزمین‌های تحت حکومت امام(ع)، ناامنی وسیعی را برای مسلمانانِ بی‌دفاع از عراق و یمن و حجاز به وجود آورد. سپاهیان اعزامی معاویه که به سرزمین‌های بدون سرباز و نگهبان حمله می‌کردند و هرگاه در مقابل سپاهیان مسلح امام قرار می‌گرفتند، می‌گریختند، دستور داشتند تا در قلمرو حکومت امام(ع) بکشند، بسوزانند، غارت کنند و هر چه آبادی و آبادانی می‌دیدند آن را به ویرانه تبدیل نمایند! افراد خون‌خوار مزدوری چون «بسر بن ارطاة»، «نعمان بن بشیر»، «سفیان بن عوف» و «عبدالله بن مسعده» مأموریت داشتند تا به فرمان معاویه، امنیت و آرامش را از سرزمین‌های اسلامی بگیرند و با این ترفند مردم را از حکومت آن حضرت مأیوس سازند.

در تمام این مدت امیرمؤمنان(ع) هر قدر مردم عراق و مخصوصاً کوفه را به دفاع از کیان اسلام و مسلمین دعوت می‌کرد، کمتر گوش شنوایی وجود داشت. هنگامی که «سفیان بن عوف» به شهر انبار حمله کرد و تعدادی از مردان و زنان بی‌گناه را بی‌رحمانه به قتل رساند، امام(ع) در واکنشی شدید نسبت به این اعمال وحشیانه به سربازان بی‌اراده خویش خطاب کرد و فرمود: «أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ... فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ»؛ «آگاه باشید! من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با این گروه (معاویه و حاکمان شام) فراخواندم و گفتم پیش از آنکه آنها با شما نبرد کنند؛ با آنها بجنگید... اما شما هر کدام، مسئولیت را به گردن دیگری افکندید، و دست از یاری هم برداشتید، تا آنکه مورد هجوم پی در پی دشمن واقع شدید و سرزمین‌هایتان از دست رفت»[۲۱].

«بُسر بن ارطاة» یکی از خون‌خوارترین فرستادگان معاویه بود. وی حتی به زنان و کودکان خردسال هم رحم نمی‌کرد. ابوالفرج اصفهانی- مورخ مشهور- در کتاب اغانی می‌نویسد: «معاویه، بُسر را بعد از داستان حکمیت به قلمرو حکومت امام(ع) فرستاد و به وی فرمان داد تا در شهرهای مختلف گردش کند و هر کس از شیعیان و یاران امام را یافت، بکشد و اموالشان را غارت کند و حتی به زنان و کودکانشان رحم نکند»[۲۲]. وقتی که امیرمؤمنان(ع) قساوت‌ها و بی‌رحمی‌های این مرد را شنید با این عبارت وی را نفرین کرد: «بارالها! از او دینش را بازستان و عقلش را قبل از مرگش زایل کن!». دعای امام به اجابت رسید و او قبل از مرگش عقل خود را از دست داد و با نکبت و خواری طعم مرگ را چشید[۲۳].

با دقت در آن بخشی از کلمات امام در نهج البلاغه، که به سختی از بی‌انضباطی و سستی مردم کوفه می‌نالد و دردناک‌تر از آن، این که برای خویش طلب مرگ می‌کند؛ می‌یابیم که این کلمات بیشتر مربوط به همین دوره است که با توطئه‌های معاویه و عمالش، ناامنی و غارتگری بخش‌های وسیعی از قلمرو حکومت امام(ع) را فراگرفته بود. در واقع، لشکر امام(ع) به این نتیجه رسیده بود که در صورت اجابت خواسته امام(ع)، طبق نظر آن حضرت، می‌بایست به تمام قید و بندهای اخلاقی و انسانی پایبند باشد. اگر پیروز شوند حق ندارند اموال کسی از افراد ظاهراً مسلمان را به غنیمت بگیرند و یا زن و فرزندانشان را به اسارت گیرند و یا آزادانه همه چیز را ویران کنند و غارت نمایند. تنها چیزی که جنگ برای آنها به ارمغان می‌آورد همان خطر مرگ بود، بدون آن‌که (به ظاهر) هیچ منفعت مادی برایشان داشته باشد. این بود که جز تعداد اندکی از یاران امام(ع) که دارای انگیزه الهی بودند کسی به فریادهای آن حضرت پاسخ نگفت.

در مقابل، مردم شام به طور کامل از معاویه اطاعت می‌کردند؛ زیرا آنان آزاد بودند هر کس را بکشند. دختران و زنان را اسیر کنند و هر مالی که به چنگشان می‌آمد، برای خویش بگیرند. این آزادی مطلق، غرایز و امیال حیوانیشان را ارضا می‌کرد؛ لذا با دل و جان، گوش به فرمان معاویه بودند. وقوع سه جنگ ویران‌گر در کمتر از چهار سال، به علاوه ایجاد ناامنی و آشوب در اقصی نقاط سرزمین اسلامی آن روز، اشراف ناراضی را که می‌دیدند سفره آنان از همراهی با علی(ع) چرب و شیرین نمی‌شود، و با تیزبینی دریافته بودند که آینده از آن معاویه خواهد بود، بر آن داشت تا پنهانی با معاویه وارد معامله شوند. این بود که با نامه‌های ذلت‌بار از حاتم بخشی‌های وی برخوردار شدند و معاویه نیز با استناد به آن نامه‌ها وانمود می‌کرد، مردم عراق از وی می‌خواهند تا برای سامان دادن به کارهایشان به آنجا رود. دوران غربت قرآن و به حاشیه رانده شدن خاندان پیامبر(ص) فرا رسیده بود؛ همه عوامل برای حاکمیت بلامنازع معاویه بر قلمرو اسلامی فراهم شده بود. تنها مانع بسیار مهم، شخص امیرمؤمنان علی(ع) بود که او نیز در صبح نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری به دست یکی از دست پرورده شدگان سیاهکاری‌های معاویه ضربت شهادت نوشید و در شب بیست و یکم شبانه و پنهان، دفن شد. دفن غریبانه و مخفیانه این حاکم بزرگ اسلامی و الهی و پنهان ماندن قبر آن حضرت در سال‌های طولانی حکایت از عمق جنایات معاویه و بنی‌امیه و غربت اسلام راستین و اهل بیت پیامبر(ع) داشت.[۲۴].

منابع

پانویس

  1. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۳۰؛ ج۱، ص۳۳۹، ذیل خطبه ۲۵.
  2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۹۸. مراجعه شود به: پیام امام، ج۱، ذیل خطبه ۱۵.
  3. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵۴. مراجعه شود به: نقش عایشه در تاریخ اسلام، بخش سوم کتاب. «سیوطی» در «تاریخ الخلفا» نقل می‌کند که فردی از صحابه به نزد معاویه رفت، معاویه به وی گفت: آیا تو از قاتلان عثمان نیستی؟ پاسخ داد: خیر؛ اما از کسانی هستم که در مدینه حاضر بودم ولی او را یاری نکردم. معاویه گفت: چرا وی را یاری نکردی؟ پاسخ داد: چون مهاجران و انصار (از او بیزار شده و) به یاری‌اش نشتافتند. معاویه گفت: ولی لازم بود همگان او را یاری کنند. آن مرد پاسخ داد: اگر چنین است چرا تو با آن‌که سپاه شام در اختیارت بود به کمکش نشتافتی!؟ (تاریخ الخلفا، ص۲۲۳).
  4. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵۴. مراجعه شود به: نقش عایشه در تاریخ اسلام، بخش سوم کتاب.
  5. سیری در نهج البلاغه، ص۱۶۸.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۱۳۹.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۱۳۹.
  8. مراجعه شود به: پیام امام(ع)، ج۴، ص۲۰۸، ذیل خطبه ۹۲ نهج البلاغه.
  9. الامام علی صوت العداله الانسانیه، ج۱، ص۷۹. و مراجعه شود به: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۲.
  10. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۱.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۵. مراجعه شود به: پیام امام، ج۱، ص۵۲۵.
  12. مَا کُنْتَ صَانِعاً فَاصْنَعْ إِذْ قَشَرْکَ ابْنُ أبي طَالِبٍ مِنْ کُلِّ مَالٍ تَمْلِکُهُ کَمَا تُقْشَرُ عَنِ الْعَصَا لِحَاهَا؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۰۲. ذیل خطبه ۱۵.
  13. تاریخ طبری، ج۵، ص۵۳.
  14. معاویه در آن نامه به زبیر نوشته است: قَدْ بَايَعْتُ لَكَ أَهْلَ الشَّامِ فَأَجَابُوا وَ اسْتَوْثَقُوا الْحَلْفَ فَدُونَكَ الْكُوفَةَ وَ الْبَصْرَةَ لَا يَسْبِقَنَّكَ لَهَا ابْنُ أَبِي طَالِبٍ... وَ قَدْ بَايَعْتُ لِطَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِكَ فَأَظْهِرَا الطَّلَبَ بِدَمِ عُثْمَانَ وَ ادْعُوَا النَّاسَ إِلَى ذَلِكَ؛ «من از شامیان برای تو بیعت گرفتم، آنان نیز پذیرفتند و پیمان محکمی در وفاداری به تو بستند. پس کوفه و بصره را دریاب! تا فرزند ابوطالب بر تو پیش‌دستی نکند. برای طلحه نیز پس از تو بیعت گرفتم. پس به خون‌خواهی عثمان برخیزید و مردم را نیز به این امر دعوت کنید!.»... هنگامی که این نامه به زبیر رسید، خوشحال شد و طلحه را بدان آگاه ساخت. آن دو در خیرخواهی معاویه در حق خویش تردیدی نداشتند. از این رو تصمیم گرفتند به مخالفت با علی(ع) برخیزند. (بحارالانوار، ج۳۲، ص۵؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱).
  15. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷؛ تاریخ ابن اعثم، ص۱۶۶- ۱۶۷.
  16. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۹ به بعد.
  17. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۱۴۲.
  18. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۱۴۲.
  19. معاویه با آویختن پیراهن عثمان در کنار منبر و برپا کردن مجالس عزاداری برای وی، احساسات مردم شام را تحریک نمود و سپاه عظیمی را بر ضد علی(ع) به راه انداخت. مراجعه شود به: تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۴.
  20. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۱۴۶.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  22. الاغانی، ج۱۵، ص۴۵. و نیز مراجعه شود به: اسد الغابة، ج۳، ص۳۴۰.
  23. رجوع کنید به: پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ج۲، ص۸۷ به بعد (ذیل خطبه ۲۵).
  24. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۱۴۸.