بنی جبلة بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بنی معاویة بن کنده | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== این طایفه را از کهلانیان<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.</ref>  و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده گفته‌اند و از انتساب ایش...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۳: خط ۱۳:


بنی جبلة بن عدی پس از [[اسلام]] و در پی [[فتوحات اسلامی]] در [[سرزمین‌های مفتوحه]] از جمله [[عراق]] و به‌ویژه [[کوفه]]<ref>ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۷۰.</ref>، [[شام]]<ref>ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> و [[حمص]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> کوچ کردند و در این مناطق مأوا و [[مسکن]] گرفتند. آنان در [[کوفه]]، مسجدی مختص خود داشتند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref> که حکایت از انبوهی [[جمعیت]] این [[طایفه]] در این [[شهر]] دارد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
بنی جبلة بن عدی پس از [[اسلام]] و در پی [[فتوحات اسلامی]] در [[سرزمین‌های مفتوحه]] از جمله [[عراق]] و به‌ویژه [[کوفه]]<ref>ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۷۰.</ref>، [[شام]]<ref>ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> و [[حمص]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.</ref> کوچ کردند و در این مناطق مأوا و [[مسکن]] گرفتند. آنان در [[کوفه]]، مسجدی مختص خود داشتند<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.</ref> که حکایت از انبوهی [[جمعیت]] این [[طایفه]] در این [[شهر]] دارد.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==بنی جبلة بن عدی و [[تاریخ]] [[جاهلی]] این [[قوم]]==
پس از [[مرگ]] [[حارث بن عمرو]] - بزرگترین و مشهورترین [[ملوک]] کنده، - و با به راه افتادن [[جنگ داخلی]] میان [[فرزندان حارث]] و در پی آن با کشتاری که منذر از بازماندگان آنها به راه انداخت<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵</ref>، [[فرمانروایی]] از آنان منقرض شد<ref>حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸</ref> و باقیمانده [[کِندیان]] به [[مساکن]] نخستین خود در [[حَضرموت]] بازگشتند<ref>ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۰۷.</ref>. در پی این واقعه، [[حکومت]] از [[نسل]] [[بنی آکل المرار]] خارج شد و به دست بنی جبلة بن عدی بن ربیعه - از [[طوایف]] بنی‌معاویة الاکرمین بن حارث - افتاد<ref>مجهول، مجمل التواریخ و القصص ص۱۷۹؛ حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۵۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. معدیکرب بن [[جبله]]، جدّ [[اشعث]]، که از ملوک [[قدرتمند]] [[عرب]] به شمار رفته و توسط «اعشی» [[شاعر]] مشهور، در قصاید چهارگانه‌اش [[ستوده]] شده است، از جمله [[پادشاهان]] این تیره است که عهده‌دار [[ریاست]] این [[قبیله]] گردید<ref>قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، ص۴۹۹.</ref>. پس از کشته شدن او، فرزندش قیس الاشجّ<ref>قیس بن معدی‌کرب به خاطر زخمی که سرش در یکی از جنگ‌ها برداشته بود، به «اشج» معروف بود، (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.)</ref> [[حکمران]] [[کندیان]] شد و چون بواسطه خیانتش به [[بنی مراد]]، در [[جنگ]] با آنان کشته شد<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۵.</ref>، پسرش معدیکرب معروف به «اشعث»<ref>چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او «اشعث» می‌‌گفتند. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۳۹.)</ref> به ریاست [[بنی کنده]] دست یافت<ref>ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۵.</ref> اشعث در صدد [[خونخواهی]] پدر برآمد، ولی به [[اسارت]] در آمد و مجبور شد تا جهت [[آزادی]] خود، سه‌هزار شتر فدیه بپردازد<ref>ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.</ref>. [[اشعث]] در نوبه دیگر، با شکستن [[پیمان صلح]] و [[حسن همجواری]] خود با [[بنی حارث بن کعب]] - یکی از [[طوایف]] بزرگ [[مَذحِج]] - [[حمله]] برد اما در این [[جنگ]] نیز [[شکست]] خورد و بار دیگر [[اسیر]] شد و [[تعهد]] کرد تا برای آزادی خود دویست ماده شتر [[جوان]] فدیه دهد، ولی صد شتر پرداخت و از پرداخت ما بقی آن طفره رفت<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.</ref>.
نکته حائز اهمیت این است که هر چند از روؤسای کنده در پیش از [[اسلام]] با نام [[ملوک]] کنده یاد شده اما در [[حقیقت]] این [[پادشاهان]] از [[پادشاهی]] جز نامی نداشتند و آن‌گونه که ابن‌شَبه<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵.</ref>، [[یعقوبی]]<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref>، یاقوت<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۷۱. (ذیل کلمه حضرموت)</ref> و [[بلاذری]]<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۹.</ref> بر ما معلوم داشته‌اند شاهان چهارگانه کنده - مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَه - فقط مالک دره‌های خود بودند. [[کندیان]] پس از [[قتل]] [[حارث بن عمرو]] «اصلاً دارای [[سلطنت]] نبودند، اینان افرادی دارای [[ثروت]] و [[مکنت]] بودند که به نام [[ریحانه]] [[یمن]] خوانده می‌شدند»<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ۵۴۵.</ref>. [[ابن‌خلدون]] نیز از قول [[جرجانی]] می‌نویسد: «پس از پادشاهان [[دولت]] کنده در میان کنده پادشاهی دیده نشد، جز آنکه در میانشان صاحبان [[ریاست]] و [[سروری]] بودند تا آ‌ن‌جا که [[عرب]] [[قبیله کنده]] را [[قبیله]] پادشاهان می‌نامید»<ref>ابن‌خلدون،تاریخ، ج۲، ص۲۷۵.</ref>. بدین‌سان، نظریه کاسکل را در این باره که گفته: «دولت کندیان هرگز دولتی [[بدوی]] ([[بادیه‌نشین]]) نبوده است»<ref>۳۳۹W. Caskel. Die einheirischen Quellen p (به نقل از پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۵۲)</ref> و [[حاکمیت]] آنان را «دولت کنده» و «دولت [[شهر]]» خوانده<ref>پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۵۲.</ref> نمی‌توان پذیرفت و عنوان [[ملک]] را اینان از اجدادشان به [[ارث]] می‌بردند و به آن [[افتخار]] می‌جستند و آن‌گونه که از [[رفتار]] [[امرؤالقیس]]<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۸۷.</ref> [[شاعر]] و [[اشعث بن قیس]] برمی‌آید [[جاه‌طلبی]] آنان را وامی‌داشت تا با این عنوان بر رقبای خود [[برتری]] جویند. در واقع اینان مالک دره‌ها بودند و به [[طور]] مستقل بر قلعه‌ها و سرزمین‌های خود [[حکومت]] می‌کردند و در [[قبیله]] خود ملک خوانده می‌شدند، به طوری که ابن‌سعد می‌گوید: به این علت به آنان [[پادشاه]] می‌گفتند که دره‌هایی داشتند و مالک آنچه در آنها قرار داشت، بودند<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ح۵، ص۱۳.</ref>. آنان در [[یمن]] از [[همبستگی]] و [[اتحاد]] و حکومت واحد برخوردار نبودند، از شواهد این عدم همبستگی اعزام سه هیأت [[نمایندگی]] از کنده، تُجیب و صَدف به [[مدینه منوره]] است. هیأت نمایندگی کنده به [[رهبری]] [[اشعث بن قیس بن معدی کرب]] را چهار نفر از بزرگان کنده به نام‌های مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَة [[همراهی]] می‌کردند<ref>ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>
==تعاملات [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] بنی [[جبله]] با دیگر [[قبایل]] [[جاهلی]]==
در کل می‌‌توان رفتار [[قبیله کنده]]<ref>مراد از کنده، بنو معاویه است و چنانچه مقصود بنی‌الأشرس باشد، به اسم یکی از آنان مثل صدف، سکون و سکاسک خوانده می‌‌شود. (عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، ص۴۳)</ref> و [[طوایف]] آن با دیگر قبایل را [[رفتاری]] خصمانه و [[خشن]] توأم با تبختر و [[خیانت]] ارزیابی کرد. چندان که گفته شده، جنگ‌هایی که بین آنان و قبایل حضرموت به وقوع پیوست، آنها را نابود ساخت<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. با این [[حال]]، وضع پیوسته بر مدار [[جنگ]] و [[خونریزی]] نمی‌گشت بلکه [[شاهد]] تعاملات سازنده و صلح‌آمیز طوایف [[کندی]] با خود و دیگر قبایل - در عرصه‌های مختلف - نیز هستیم. به طور کلی، کنده با [[مَذحِج]] پیوندهای [[نیکو]] برقرار کرده بود<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۵۲ و ۵۹۶.</ref>، ولی گاه روابط آنان تیره می‌شد مثلاً [[قیس بن معدی کرب کندی]] پدر [[اشعث]] با آنکه [[هم‌پیمان]] مراد بود، [[عهد]] خویش را نقض کرد و با آنها جنگید و کشته شد. اشعث در صدد [[خونخواهی]] پدر برآمد، ولی [[اسیر]] شد و مجبور به پرداخت سه‌هزار شتر فدیه شد تا [[آزادی]] خود را به دست آورد<ref>ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.</ref>. اشعث بار دیگر به [[بنی حارث بن کعب]] از [[مَذحِج]] [[نیرنگ]] زد و [[پیمان صلح]] و [[حسن همجواری]] خود را با آنان [[شکست]]، در نتیجه دگر بار به [[اسارت]] در آمد و [[متعهد]] گردید، برای آزادی خود دویست شتر ماده [[جوان]] فدیه دهد، ولی او صد شتر داد و صد شتر دیگر را پرداخت نکرد تا این که [[اسلام]] آمد و امور [[جاهلی]] را از بین برد<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.</ref>.چنین به نظر می‌رسد که [[خیانت]] در [[تاریخ]] [[خاندان]] [[معدیکرب بن جبله]]، قبل و بعد از اسلام، امری رایج بوده است: [[فروة بن مسیک مرادی]] هم‌پیمان با کنده بود، ولی آنان به وی خیانت کرده؛ او را [[یاری]] ندادند. اشعث در [[جریان ارتداد قبایل]] جنوب، پس از شکست از [[زیاد بن لبید بیاضی]] [[پیمان]] صلحی با وی بست و به [[قوم]] خود خیانت کرد<ref>واقدی، کتاب الرده، ص۲۱۱.</ref>. بعد از اسلام [[شاهد]] [[ارتداد]] اشعث و خیانت‌های وی به [[حضرت علی]]{{ع}} هستیم و بعداً نیز فرزند و نواده‌اش خیانت‌هایی داشته‌اند؛ به همین جهت، این خاندان در تاریخ «مشهور به خیانت می‌باشند»<ref>ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.</ref> - <ref>منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۱۰۳ - ۱۰۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۵

مقدمه

این طایفه را از کهلانیان[۱]  و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده گفته‌اند و از انتساب ایشان به جبلة بن عدی بن ربیعة بن معاویة بن حارث بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتّع بن معاویة بن کندة بن عفیر خبر داده‌اند[۲]. جبله و برادرش حجر، از مادری به نام لمیس بنت امری‌ء القیس بن حارث الولاده تولد یافتند[۳]. جبله فرزندانی به اسامی معاویه[۴]، اسود[۵]، ابی شمر[۶]، عدی[۷] و ثابت[۸] داشت که نسل او از آنها تداوم یافت. بنی جبله که در منابع با نسبت «البجلی» از ایشان یاد می‌‌شود[۹]، از فروعات و شعب متعددی برخوردار بودند که از معروفترین آنان می‌‌توان به بنی أشاة[۱۰] و آل اشعث بن قیس[۱۱] اشاره کرد.[۱۲]

منازل و مساکن بنی عمرو بن معاویه

از خاستگاه و محل اولیه سکونت این طایفه تا پیش از مهاجرت به حَضرموت و نیز تاریخ دقیق این کوچ که به دلایل نامعلوم و در پی بروز حوادث، همراه با دیگر طوایف کنده اتفاق افتاده است[۱۳]، اطلاع دقیقی در دست نیست. آنان پس از مهاجرت به یمن در سلسله جبال اطراف حضرموت مأوا گزیدند[۱۴]. سکونتگاه کندیان - و از جمله آنان بنی جبلة بن عدی - از غمر تا ذات العرق امتداد داشت[۱۵] و جبال یمن، حضرموت و غمر ذی کنده عمده مناطقی بودند که کندیان در آن سکنی گزیده بودند[۱۶]. غمر ذی کنده - که در بیست مایلی مکه قرار داشت - [۱۷] پیوسته به نام کندیان مشهور و معروف بود و چهار قبیله صدف، تجیب، عباد و بنی معاویه کنده در آن سکونت داشتند[۱۸]. حضرموت هم که در پیش و پس از اسلام، بطون عمده‌ای از کندیان را - عمدتاً در قسمت شرقی یمن - در خود جا داده بود، از مناطق اصلی کندیان و نیز طایفه بنی جبلة بن عدی به شمار می‌رفت[۱۹] در اواسط قرن پنجم میلادی، بخش کوچکی از قبیله کنده[۲۰] - که خاندان حجر آکل المرار و نیز بنی جبلة بن عدی از جمله آنان بودند - در حالی که روابط خود را با آن دسته از قبایل خویش که در جنوب باقی ماندند، همچنان حفظ کرده و از حمایت ملوک حِمیَر نیز برخوردار بودند[۲۱] از جنوب یمن به شمال شبه جزیره عربستان عزیمت کردند[۲۲]. در بیان علت این مهاجرت برخی بر این اعتقادند که درگیر شدن دو قبیله کنده و حضرموت و تهدید هر دو قبیله به نابودی، موجب شد تا قبیله ضعیف‌تر - یعنی کنده - به نجد کوچ کند و به ادامه حیات در این سرزمین بپردازد[۲۳]. با افول دولت کندیان و در پی جنگ داخلی بین فرزندان حارث و کشتاری که منذر بن ماء السماء از بازماندگان آنان به راه انداخت[۲۴]، فرمانروایی از آنان منقرض شد[۲۵] و باقیمانده کِندیان به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند[۲۶].

بنی جبلة بن عدی پس از اسلام و در پی فتوحات اسلامی در سرزمین‌های مفتوحه از جمله عراق و به‌ویژه کوفه[۲۷]، شام[۲۸] و حمص[۲۹] کوچ کردند و در این مناطق مأوا و مسکن گرفتند. آنان در کوفه، مسجدی مختص خود داشتند[۳۰] که حکایت از انبوهی جمعیت این طایفه در این شهر دارد.[۳۱]

بنی جبلة بن عدی و تاریخ جاهلی این قوم

پس از مرگ حارث بن عمرو - بزرگترین و مشهورترین ملوک کنده، - و با به راه افتادن جنگ داخلی میان فرزندان حارث و در پی آن با کشتاری که منذر از بازماندگان آنها به راه انداخت[۳۲]، فرمانروایی از آنان منقرض شد[۳۳] و باقیمانده کِندیان به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند[۳۴]. در پی این واقعه، حکومت از نسل بنی آکل المرار خارج شد و به دست بنی جبلة بن عدی بن ربیعه - از طوایف بنی‌معاویة الاکرمین بن حارث - افتاد[۳۵]. معدیکرب بن جبله، جدّ اشعث، که از ملوک قدرتمند عرب به شمار رفته و توسط «اعشی» شاعر مشهور، در قصاید چهارگانه‌اش ستوده شده است، از جمله پادشاهان این تیره است که عهده‌دار ریاست این قبیله گردید[۳۶]. پس از کشته شدن او، فرزندش قیس الاشجّ[۳۷] حکمران کندیان شد و چون بواسطه خیانتش به بنی مراد، در جنگ با آنان کشته شد[۳۸]، پسرش معدیکرب معروف به «اشعث»[۳۹] به ریاست بنی کنده دست یافت[۴۰] اشعث در صدد خونخواهی پدر برآمد، ولی به اسارت در آمد و مجبور شد تا جهت آزادی خود، سه‌هزار شتر فدیه بپردازد[۴۱]. اشعث در نوبه دیگر، با شکستن پیمان صلح و حسن همجواری خود با بنی حارث بن کعب - یکی از طوایف بزرگ مَذحِج - حمله برد اما در این جنگ نیز شکست خورد و بار دیگر اسیر شد و تعهد کرد تا برای آزادی خود دویست ماده شتر جوان فدیه دهد، ولی صد شتر پرداخت و از پرداخت ما بقی آن طفره رفت[۴۲].

نکته حائز اهمیت این است که هر چند از روؤسای کنده در پیش از اسلام با نام ملوک کنده یاد شده اما در حقیقت این پادشاهان از پادشاهی جز نامی نداشتند و آن‌گونه که ابن‌شَبه[۴۳]، یعقوبی[۴۴]، یاقوت[۴۵] و بلاذری[۴۶] بر ما معلوم داشته‌اند شاهان چهارگانه کنده - مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَه - فقط مالک دره‌های خود بودند. کندیان پس از قتل حارث بن عمرو «اصلاً دارای سلطنت نبودند، اینان افرادی دارای ثروت و مکنت بودند که به نام ریحانه یمن خوانده می‌شدند»[۴۷]. ابن‌خلدون نیز از قول جرجانی می‌نویسد: «پس از پادشاهان دولت کنده در میان کنده پادشاهی دیده نشد، جز آنکه در میانشان صاحبان ریاست و سروری بودند تا آ‌ن‌جا که عرب قبیله کنده را قبیله پادشاهان می‌نامید»[۴۸]. بدین‌سان، نظریه کاسکل را در این باره که گفته: «دولت کندیان هرگز دولتی بدوی (بادیه‌نشین) نبوده است»[۴۹] و حاکمیت آنان را «دولت کنده» و «دولت شهر» خوانده[۵۰] نمی‌توان پذیرفت و عنوان ملک را اینان از اجدادشان به ارث می‌بردند و به آن افتخار می‌جستند و آن‌گونه که از رفتار امرؤالقیس[۵۱] شاعر و اشعث بن قیس برمی‌آید جاه‌طلبی آنان را وامی‌داشت تا با این عنوان بر رقبای خود برتری جویند. در واقع اینان مالک دره‌ها بودند و به طور مستقل بر قلعه‌ها و سرزمین‌های خود حکومت می‌کردند و در قبیله خود ملک خوانده می‌شدند، به طوری که ابن‌سعد می‌گوید: به این علت به آنان پادشاه می‌گفتند که دره‌هایی داشتند و مالک آنچه در آنها قرار داشت، بودند[۵۲]. آنان در یمن از همبستگی و اتحاد و حکومت واحد برخوردار نبودند، از شواهد این عدم همبستگی اعزام سه هیأت نمایندگی از کنده، تُجیب و صَدف به مدینه منوره است. هیأت نمایندگی کنده به رهبری اشعث بن قیس بن معدی کرب را چهار نفر از بزرگان کنده به نام‌های مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَة همراهی می‌کردند[۵۳].[۵۴]

تعاملات سیاسی - اجتماعی بنی جبله با دیگر قبایل جاهلی

در کل می‌‌توان رفتار قبیله کنده[۵۵] و طوایف آن با دیگر قبایل را رفتاری خصمانه و خشن توأم با تبختر و خیانت ارزیابی کرد. چندان که گفته شده، جنگ‌هایی که بین آنان و قبایل حضرموت به وقوع پیوست، آنها را نابود ساخت[۵۶]. با این حال، وضع پیوسته بر مدار جنگ و خونریزی نمی‌گشت بلکه شاهد تعاملات سازنده و صلح‌آمیز طوایف کندی با خود و دیگر قبایل - در عرصه‌های مختلف - نیز هستیم. به طور کلی، کنده با مَذحِج پیوندهای نیکو برقرار کرده بود[۵۷]، ولی گاه روابط آنان تیره می‌شد مثلاً قیس بن معدی کرب کندی پدر اشعث با آنکه هم‌پیمان مراد بود، عهد خویش را نقض کرد و با آنها جنگید و کشته شد. اشعث در صدد خونخواهی پدر برآمد، ولی اسیر شد و مجبور به پرداخت سه‌هزار شتر فدیه شد تا آزادی خود را به دست آورد[۵۸]. اشعث بار دیگر به بنی حارث بن کعب از مَذحِج نیرنگ زد و پیمان صلح و حسن همجواری خود را با آنان شکست، در نتیجه دگر بار به اسارت در آمد و متعهد گردید، برای آزادی خود دویست شتر ماده جوان فدیه دهد، ولی او صد شتر داد و صد شتر دیگر را پرداخت نکرد تا این که اسلام آمد و امور جاهلی را از بین برد[۵۹].چنین به نظر می‌رسد که خیانت در تاریخ خاندان معدیکرب بن جبله، قبل و بعد از اسلام، امری رایج بوده است: فروة بن مسیک مرادی هم‌پیمان با کنده بود، ولی آنان به وی خیانت کرده؛ او را یاری ندادند. اشعث در جریان ارتداد قبایل جنوب، پس از شکست از زیاد بن لبید بیاضی پیمان صلحی با وی بست و به قوم خود خیانت کرد[۶۰]. بعد از اسلام شاهد ارتداد اشعث و خیانت‌های وی به حضرت علی(ع) هستیم و بعداً نیز فرزند و نواده‌اش خیانت‌هایی داشته‌اند؛ به همین جهت، این خاندان در تاریخ «مشهور به خیانت می‌باشند»[۶۱] - [۶۲].[۶۳]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۲۵۷.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  4. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۵؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۰؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۲۳۰.
  5. ر.ک: ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۳۰.
  6. ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۳۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۶۹۶.
  7. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۱؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۰۷.
  8. ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.
  9. ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۲۵۷.
  10. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳. در کتاب «الاشتقاق» این نام، «بنی أشاءه» ذکر شده است. (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۴)
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۰؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۱، ص۱۷۲.
  12. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  13. ر.ک: شرف الدین، دراسات فی أنساب قبائل الیمن، ص۷۱.
  14. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب،، ج۳، ص۹۹۸.
  15. اسامه اختیار، مقاله کنده، الموسوعة العربیه.
  16. عبدالعزیز سالم، تاریخ العرب قبل السلام، ج۳، ص۳۱۵ - ۳۱۹.
  17. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۶۶ - ۱۶۹.
  18. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۶۶ - ۱۶۹.
  19. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۵؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۸۸. ابن کلبی از عمرو (افحل) بن ابوکرب بن قیس بن سلمه به عنوان کسی که کنده را از غمر ذی کنده به حضرموت وارد کرده، نام برده است. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۰)
  20. G.olinder al - Gaun of the Family of Akil al Murar. le Monde oriental، ۱۹۳۱، V۲۵، p۲۰۸.
  21. پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۴۱.
  22. ر.ک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۱۹. از جمله ساکنان نجد خاندان بنی آکل المرار از ملوک کنده بودند که در منطقه شرف منزل داشتند. (عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۹) حموی از شَرَف به عنوان کبد نجد و یکی از منازل بنی آکل المرار کنده یاد کرده است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۳۶)
  23. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۱۶.
  24. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵.
  25. حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸.
  26. ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۱۹ و ۳۷۸.
  27. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۷۰.
  28. ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.
  29. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.
  30. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  31. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  32. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵
  33. حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸
  34. ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۰۷.
  35. مجهول، مجمل التواریخ و القصص ص۱۷۹؛ حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۵۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۳۱.
  36. قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، ص۴۹۹.
  37. قیس بن معدی‌کرب به خاطر زخمی که سرش در یکی از جنگ‌ها برداشته بود، به «اشج» معروف بود، (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.)
  38. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۵.
  39. چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او «اشعث» می‌‌گفتند. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۳۹.)
  40. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۵.
  41. ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.
  42. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.
  43. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵.
  44. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.
  45. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۷۱. (ذیل کلمه حضرموت)
  46. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۹.
  47. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ۵۴۵.
  48. ابن‌خلدون،تاریخ، ج۲، ص۲۷۵.
  49. ۳۳۹W. Caskel. Die einheirischen Quellen p (به نقل از پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۵۲)
  50. پیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۵۲.
  51. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۸۷.
  52. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ح۵، ص۱۳.
  53. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۳.
  54. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  55. مراد از کنده، بنو معاویه است و چنانچه مقصود بنی‌الأشرس باشد، به اسم یکی از آنان مثل صدف، سکون و سکاسک خوانده می‌‌شود. (عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، ص۴۳)
  56. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۶۷.
  57. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۵۲ و ۵۹۶.
  58. ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.
  59. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.
  60. واقدی، کتاب الرده، ص۲۱۱.
  61. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.
  62. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۱۰۳ - ۱۰۴.
  63. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت