بداء در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'حوزه' به 'حوزه') |
جز (جایگزینی متن - 'بیان' به 'بیان') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
*[[نوح]]{{ع}} به [[قوم]] خود گفت: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا (باران) آسمان را بر شما ریزان، بفرستد و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.</ref>. این مضامین در [[روایات نبوی]] نیز مورد تأکید قرار گرفته است: "[[صله رحم]] سبب افزایش روزی و [[طول عمر]] است"<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۸۲.</ref>، [[نیکی]] کردن به دیگران سبب افزایش [[عمر]] میشود و [[دعا]] [[قدر]] را تغییر میدهد و [[انسان]] به خاطر گناهی که انجام میدهد از روزی [[[حلال]]] [[محروم]] میشود"<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۵.</ref>. | *[[نوح]]{{ع}} به [[قوم]] خود گفت: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا (باران) آسمان را بر شما ریزان، بفرستد و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.</ref>. این مضامین در [[روایات نبوی]] نیز مورد تأکید قرار گرفته است: "[[صله رحم]] سبب افزایش روزی و [[طول عمر]] است"<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۸۲.</ref>، [[نیکی]] کردن به دیگران سبب افزایش [[عمر]] میشود و [[دعا]] [[قدر]] را تغییر میدهد و [[انسان]] به خاطر گناهی که انجام میدهد از روزی [[[حلال]]] [[محروم]] میشود"<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۵.</ref>. | ||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} در [[تفسیر]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> [[روایت]] کرده که فرمود "[[صدقه]] در [[راه خدا]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]] و انجام کارهای [[پسندیده]]، [[شقاوت]] را به [[سعادت]] تبدیل کرده و [[عمر]] را افزایش میدهد و از [[مرگ]] ناگوار نگه میدارد"<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.</ref>. | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} در [[تفسیر]] [[آیه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> [[روایت]] کرده که فرمود "[[صدقه]] در [[راه خدا]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]] و انجام کارهای [[پسندیده]]، [[شقاوت]] را به [[سعادت]] تبدیل کرده و [[عمر]] را افزایش میدهد و از [[مرگ]] ناگوار نگه میدارد"<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.</ref>. | ||
*در [[روایات]]، نمونههایی از [[بدا]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز | *در [[روایات]]، نمونههایی از [[بدا]] در [[تاریخ]] [[ادیان]] نیز بیان شده است: | ||
#در مورد [[قوم]] [[یونس]] برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پیآمدهای [[کفر]] مصون بمانند{{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>. به گفته [[ابن عباس]]، هنگامی که [[قوم]] [[یونس]] نشانههای [[عذاب]] را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود [[یقین]] کردند، با [[زنان]]، [[کودکان]] و حیواناتی که داشتند از [[شهر]] به بیابان رفتند و با [[نیت]] [[خالص]] [[توبه]] کرده، [[ایمان]] خویش را [[آشکار]] نمودند، در نتیجه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]] شده و [[عذاب]] از آنان برداشته شد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref>. | #در مورد [[قوم]] [[یونس]] برای [[خدا]] [[بدا]] حاصل شد و به جای آنکه آنان را [[عذاب]] کند، [[رحمت]] خود را شامل آنان کرد<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. به سرگذشت [[قوم]] [[یونس]] در [[قرآن کریم]] اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن [[عبرت]] بگیرند و با [[برگزیدن]] راه [[ایمان]]، از گزند پیآمدهای [[کفر]] مصون بمانند{{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>. به گفته [[ابن عباس]]، هنگامی که [[قوم]] [[یونس]] نشانههای [[عذاب]] را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود [[یقین]] کردند، با [[زنان]]، [[کودکان]] و حیواناتی که داشتند از [[شهر]] به بیابان رفتند و با [[نیت]] [[خالص]] [[توبه]] کرده، [[ایمان]] خویش را [[آشکار]] نمودند، در نتیجه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]] شده و [[عذاب]] از آنان برداشته شد<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.</ref>. | ||
#[[عیسی]]{{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پایکوبی میکردند، [[عیسی]]{{ع}} گفت: امروز شادماناند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref> بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۶.</ref>. | #[[عیسی]]{{ع}} با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، [[شادی]] و پایکوبی میکردند، [[عیسی]]{{ع}} گفت: امروز شادماناند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از [[بینوایی]] دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است<ref> بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۶.</ref>. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
#[[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقهای که داد به تأخیر افتاد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>. | #[[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مرگ]] خارکن [[یهودی]] خبر داد، اما [[مرگ]] او به خاطر صدقهای که داد به تأخیر افتاد<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.</ref>. | ||
#هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ}}<ref>«پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.</ref> نازل شد، [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[یقین]] کردند که [[عذاب]] [[خدا]] بر [[کافران]] نازل خواهد شد، اما با [[نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> دانستند که [[عذاب]] نازل نخواهد شد <ref>الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در [[مناظره]] با [[سلیمان]] [[مروزی]] درباره [[بدا]] به این [[آیه]] [[استدلال]] کرده است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۳۱.</ref>. | #هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ}}<ref>«پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.</ref> نازل شد، [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[یقین]] کردند که [[عذاب]] [[خدا]] بر [[کافران]] نازل خواهد شد، اما با [[نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> دانستند که [[عذاب]] نازل نخواهد شد <ref>الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در [[مناظره]] با [[سلیمان]] [[مروزی]] درباره [[بدا]] به این [[آیه]] [[استدلال]] کرده است<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۱۳۱.</ref>. | ||
*برای [[فهم]] [[حقیقت]] [[بدا]] که مربوط به حوزه [[تکوین]] است، میتوان آن را با [[نسخ]] مقایسه کرد که به حوزه [[تشریع]] ارتباط دارد. در باب [[نسخ]] در واقع [[حکم]] منسوخ از آغاز برای زمان محدودی [[تشریع]] شده است، ولی چون زمان آن به صورت [[آشکار]] | *برای [[فهم]] [[حقیقت]] [[بدا]] که مربوط به حوزه [[تکوین]] است، میتوان آن را با [[نسخ]] مقایسه کرد که به حوزه [[تشریع]] ارتباط دارد. در باب [[نسخ]] در واقع [[حکم]] منسوخ از آغاز برای زمان محدودی [[تشریع]] شده است، ولی چون زمان آن به صورت [[آشکار]] بیان نشده، [[گمان]] میشود که استمرار دارد و [[حکم]] ناسخ، رافع آن است، در حالی که [[حکم]] ناسخ بیانگر پایان یافتن زمان [[حکم]] منسوخ است نه رافع أن<ref>البیان، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref>. | ||
*در مناظرهای که میان عدهای از [[یهود]] با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره تغییر [[قبله]] [[مسلمانان]] از [[بیتالمقدس]] به سوی [[کعبه]] معظمه واقع شده، [[رسول اکرم]]{{صل}} تغییر [[قبله]] را - که از مقوله [[نسخ]] است- با تحولات در عالم [[تکوین]] - مانند [[بیماری]] پس از [[سلامتی]] و بالعکس - مقایسه کرده و [[عقیده]] [[یهود]] درباره اینکه [[نسخ]] موجب تغییر در [[علم الهی]] است را ابطال کرده است<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.</ref>. [[عالمان]] [[امامیه]] نیز در [[تبیین]] [[بداء]] و رد [[انکار]] آن از سوی [[مخالفان]]، آن را با [[نسخ]] مقایسه کردهاند، [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref>. | *در مناظرهای که میان عدهای از [[یهود]] با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره تغییر [[قبله]] [[مسلمانان]] از [[بیتالمقدس]] به سوی [[کعبه]] معظمه واقع شده، [[رسول اکرم]]{{صل}} تغییر [[قبله]] را - که از مقوله [[نسخ]] است- با تحولات در عالم [[تکوین]] - مانند [[بیماری]] پس از [[سلامتی]] و بالعکس - مقایسه کرده و [[عقیده]] [[یهود]] درباره اینکه [[نسخ]] موجب تغییر در [[علم الهی]] است را ابطال کرده است<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.</ref>. [[عالمان]] [[امامیه]] نیز در [[تبیین]] [[بداء]] و رد [[انکار]] آن از سوی [[مخالفان]]، آن را با [[نسخ]] مقایسه کردهاند، [[بدا]] به منزله [[نسخ]] در [[تشریع]] است و [[نسخ]] به منزله [[بدا]] در [[تکوین]]<ref>التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.</ref>. | ||
*گاهی [[بدا]] در [[تشریع]] تصویر و با [[نسخ]] مقایسه شده است. هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بدا]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است. این بحث در نقد [[استدلال]] [[یهود]] که [[نسخ]] را مستلزم [[بدا]] به معنای [[باطل]] آن (تغییر [[علم الهی]]) میپنداشتند، مطرح شده است<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند سبحان]] محال است و ربطی به [[بدا]] به معنای مورد بحث ندارد<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>. | *گاهی [[بدا]] در [[تشریع]] تصویر و با [[نسخ]] مقایسه شده است. هر گاه [[امر و نهی]] به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک [[مکلف]] تعلق بگیرد [[بدا]] و [[باطل]] است و هرگاه متعلق [[امر و نهی]] دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد [[نسخ]] و جایز است. این بحث در نقد [[استدلال]] [[یهود]] که [[نسخ]] را مستلزم [[بدا]] به معنای [[باطل]] آن (تغییر [[علم الهی]]) میپنداشتند، مطرح شده است<ref>شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.</ref>. [[بدا]] به معنای مزبور در مورد [[خداوند سبحان]] محال است و ربطی به [[بدا]] به معنای مورد بحث ندارد<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۷.</ref>. | ||
*از آنچه درباره خاستگاه و [[دلایل]] [[بدا]] و غرض از طرح آن توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} | *از آنچه درباره خاستگاه و [[دلایل]] [[بدا]] و غرض از طرح آن توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} بیان شد نادرستی سخن [[سلیمان]] بن [[جریر]] [[زیدی]] که غرض از طرح آن از سوی [[ائمه]]{{عم}} را توجیه تحقق نیافتن وعدههایشان در مورد به دست آوردن [[قدرت]] و [[شوکت]] دانسته<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص۳۶۵.</ref> روشن گردید. برخی، طرح [[بدا]] را به مختار ثقفی نسبت داده و گفتهاند: وی برای توجیه تحقق نیافتن [[وعده]] [[پیروزی]] یارانش بر [[مصعب بن زبیر]] به [[بدا]] [[تمسک]] کرد و [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref> را بر درستی مدعای خویش [[شاهد]] آورد<ref>الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.</ref>. [[استدلال]] مختار به [[آیه کریمه]] مزبور بر [[بدا]] درست است و [[وعده]] [[پیروزی]] بر [[دشمن]] از سوی وی نیز میتواند برگرفته از [[آیات قرآنی]] که به [[مسلمانان]] [[وعده]] [[پیروزی]] بر دشمنانشان را داده است باشد، نه دعوی [[وحی]] و [[الهام]] که برخی به او نسبت دادهاند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. در هر حال [[عقیده]] [[بدا]] از سوی [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و بر فرض درستی مطلب مزبور در مورد مختار، وی به [[روایات]] استناد کرده است، نه اینکه این [[عقیده]] را ابداع کرده باشد. | ||
*نکته مهم در باب [[بدا]] این است که محدوده [[بدا]] کتاب محو و اثبات است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچگونه تغییری رخ نمیدهد؛ زیرا در [[قرآن کریم]] پس از | *نکته مهم در باب [[بدا]] این است که محدوده [[بدا]] کتاب محو و اثبات است و در [[ام الکتاب]] یا [[لوح محفوظ]] هیچگونه تغییری رخ نمیدهد؛ زیرا در [[قرآن کریم]] پس از بیان اینکه [[خداوند]] بر اساس [[مشیت]] خود آجال و مقدرات را تغییر میدهد از [[امالکتاب]] سخن گفته که نزد [[خداوند]] است {{متن قرآن|وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{عم}} فرموده است: کتاب محو و اثبات کتابی است که [[خداوند]] آنچه را بخواهد از آن محو میکند و آنچه را بخواهد ثابت میدارد، به همین جهت است که [[دعا]] [[قضای الهی]] را تغییر میدهد و بر آن [[دعا]] نوشته شده که وسیله تغییر [[قضاء]] است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد [[دعا]] در آن تأثیری نخواهد داشت <ref>البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.</ref>. | *[[امام صادق]]{{عم}} فرموده است: کتاب محو و اثبات کتابی است که [[خداوند]] آنچه را بخواهد از آن محو میکند و آنچه را بخواهد ثابت میدارد، به همین جهت است که [[دعا]] [[قضای الهی]] را تغییر میدهد و بر آن [[دعا]] نوشته شده که وسیله تغییر [[قضاء]] است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد [[دعا]] در آن تأثیری نخواهد داشت <ref>البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.</ref>. | ||
*[[ام الکتاب]]، اصل و منشأ کتاب محو و اثبات است، یعنی تحولاتی که در [[نظام]] عالم [[طبیعت]] رخ میدهد بر اساس [[الگو]] و طرح معین و ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری "[[ام الکتاب]]" پس از | *[[ام الکتاب]]، اصل و منشأ کتاب محو و اثبات است، یعنی تحولاتی که در [[نظام]] عالم [[طبیعت]] رخ میدهد بر اساس [[الگو]] و طرح معین و ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری "[[ام الکتاب]]" پس از بیان دگرگونیهایی که بر اساس [[مشیت]] [[خداوند]] در [[جهان]] رخ میدهد بیانگر دو نکته مهم است: | ||
*اول اینکه تحولات، جزاف و بدون ملاک و معیار نیست. | *اول اینکه تحولات، جزاف و بدون ملاک و معیار نیست. | ||
*دوم اینکه تحولات از خارج بر [[اراده الهی]] تحمیل نمیشود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت میگیرد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>. | *دوم اینکه تحولات از خارج بر [[اراده الهی]] تحمیل نمیشود، بلکه از [[مشیت الهی]] که بر پایه [[علم]] پیشین [[خداوند]] [[استوار]] است، نشأت میگیرد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
*در مورد [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شدهاند و تغییرپذیر نیست<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref> با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است که در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]]{{ع}} و [[سید محمد]] [[فرزند]] [[امام هادی]]{{ع}} [[بدا]] رخ داده است<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] - [[امام صادق]] و [[امام هادی]]{{عم}} - از [[دنیا]] رفتند، [[امام]] [[موسی کاظم]] و [[امام حسن عسکری]]{{عم}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند. ولی بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونهای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد و آن، اینکه چون آن دو [[فرزندان]] بزرگتر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>. | *در مورد [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[امامان]] افراد معینی هستند که از سوی [[خداوند]] به [[مقام نبوت]] و [[امامت]] [[برگزیده]] شدهاند و تغییرپذیر نیست<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. این مطلب مورد [[اجماع]] [[عالمان]] [[امامیه]] است و در روایتی نیز آمده است که در [[نبوت]] و [[امامت]] [[بدا]] راه ندارد<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref> با این حال، در برخی [[روایات]] آمده است که در مورد [[اسماعیل فرزند امام صادق]]{{ع}} و [[سید محمد]] [[فرزند]] [[امام هادی]]{{ع}} [[بدا]] رخ داده است<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>؛ یعنی آن دو به [[امامت]] [[منصوب]] شده بودند، ولی چون در زمان [[امام]] [[معصوم]] - [[امام صادق]] و [[امام هادی]]{{عم}} - از [[دنیا]] رفتند، [[امام]] [[موسی کاظم]] و [[امام حسن عسکری]]{{عم}} به [[امامت]] [[منصوب]] شدند. ولی بر فرض صحت این [[روایات]] باید به گونهای [[تأویل]] شود که با اصل بطلان [[بدا]] در [[امامت]]، منافات نداشته باشد و آن، اینکه چون آن دو [[فرزندان]] بزرگتر [[امام]] [[معصوم]] بودند، تصور [[مردم]] این بود که [[امامت]] به آنان اختصاص دارد و با [[مرگ]] آنان نادرستی [[عقیده]] مزبور روشن شد<ref>الغیبه، ص۱۲۱.</ref>. | ||
*[[شیخ مفید]] [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن حدیث| مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ كَمَا بَدَا لَهُ فِي إِسْمَاعِيل}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]]{{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]]{{ع}} تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. | *[[شیخ مفید]] [[بدا]] در [[روایت]]: {{متن حدیث| مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ كَمَا بَدَا لَهُ فِي إِسْمَاعِيل}} را به [[بدا]] در [[مرگ]] [[اسماعیل]] [[تفسیر]] کرده است، یعنی دوبار [[مرگ]] او تقدیر شده بود و [[امام صادق]]{{ع}} تأخیر [[مرگ]] او را از [[خداوند]] درخواست کرد و [[اجابت]] شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: برای [[خدا]] در باره چیزی همانند [[اسماعیل]] [[بدا]] حاصل نشده است، مقصود [[امام]]{{ع}} تأخیر افتادن [[مرگ]] [[اسماعیل]] بوده است نه [[امامت]] وی<ref>الفصول المختاره، ص۳۰۹.</ref>. | ||
*در [[روایات معتبر]] از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]]{{ع}} [[نهی]] شده است<ref>الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref>. با این حال در برخی [[روایات]] آمده است که برای [[فرج]] [[آل محمد]]{{صل}} وقت معین | *در [[روایات معتبر]] از [[تعیین وقت ظهور]] [[امام عصر]]{{ع}} [[نهی]] شده است<ref>الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref>. با این حال در برخی [[روایات]] آمده است که برای [[فرج]] [[آل محمد]]{{صل}} وقت معین بیان شده بود، اما به [[دلیل]] انتشار این مطلب از سوی برخی [[شیعیان]]، یا به [[دلیل]] [[گناهان]] بزرگی مانند فاجعه [[کربلا]] این مطلب تا وقت نامعلومی به تأخیر افتاده است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>. اگر این [[روایات]] از نظر [[سند]] مقبول باشد، ناظر به [[اجل]] موقوف و مشروط است که قابل تغییر میباشد و وقت نامعلوم [[ظهور فرج]] ناظر به [[اجل]] محتوم است<ref>الغیبه، ص۲۶۳.</ref>. | ||
*از بحثهای پیشین به دست آمد که [[نزاع]] در باب [[بدا]] به معنایی که در [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و [[شیعه امامیه]] به آن [[عقیده]] دارد، میان منکران و مثبتان آن لفظی است، یعنی همه [[مسلمانان]] به [[حقیقت]] [[بدا]] معتقدند و تنها در به کار بردن لفظ [[بدا]] مناقشه دارند<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۹.</ref>. | *از بحثهای پیشین به دست آمد که [[نزاع]] در باب [[بدا]] به معنایی که در [[روایات]] [[امامان اهل بیت]]{{عم}} مطرح شده و [[شیعه امامیه]] به آن [[عقیده]] دارد، میان منکران و مثبتان آن لفظی است، یعنی همه [[مسلمانان]] به [[حقیقت]] [[بدا]] معتقدند و تنها در به کار بردن لفظ [[بدا]] مناقشه دارند<ref>اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.</ref><ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۵۹.</ref>. | ||
*اشکال لفظی [[بدا]] این است که چون کاربرد این لفظ در مورد [[انسان]] مستلزم [[جهل]] و [[ناآگاهی]] از حقایق و [[مصالح]] و [[مفاسد]] یا سود و زیان است، به کار بردن آن درباره [[خداوند]] نیز موهم چنین معنای نادرستی خواهد بود. پاسخ این است که [[شیعه]] در به کار بردن این لفظ در باره [[خداوند]] به معنای درست آن، از روایاتی که توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[نقل]] شده [[پیروی]] میکنند و از این جهت همانند واژگانی چون [[استهزاء]] و [[خدعه]]، [[مکر]] و [[غضب]] است که در [[قرآن کریم]] در مورد [[خداوند]] به کار رفته است، معنای معهود این واژگان در مورد [[انسان]]، نسبت به [[خداوند]] [[باطل]] است، لذا [[عالمان]] [[اسلامی]] آنها را [[تأویل]] کردهاند. بر همین اساس، [[روایات]] [[بدا]] در مورد [[خداوند]] نیز قابل [[تأویل]] و [[تفسیر]] است<ref>نقض الوشیعة، ص۴۰۹.</ref>. | *اشکال لفظی [[بدا]] این است که چون کاربرد این لفظ در مورد [[انسان]] مستلزم [[جهل]] و [[ناآگاهی]] از حقایق و [[مصالح]] و [[مفاسد]] یا سود و زیان است، به کار بردن آن درباره [[خداوند]] نیز موهم چنین معنای نادرستی خواهد بود. پاسخ این است که [[شیعه]] در به کار بردن این لفظ در باره [[خداوند]] به معنای درست آن، از روایاتی که توسط [[امامان اهل بیت]]{{عم}} [[نقل]] شده [[پیروی]] میکنند و از این جهت همانند واژگانی چون [[استهزاء]] و [[خدعه]]، [[مکر]] و [[غضب]] است که در [[قرآن کریم]] در مورد [[خداوند]] به کار رفته است، معنای معهود این واژگان در مورد [[انسان]]، نسبت به [[خداوند]] [[باطل]] است، لذا [[عالمان]] [[اسلامی]] آنها را [[تأویل]] کردهاند. بر همین اساس، [[روایات]] [[بدا]] در مورد [[خداوند]] نیز قابل [[تأویل]] و [[تفسیر]] است<ref>نقض الوشیعة، ص۴۰۹.</ref>. | ||
*مضافاً بر اینکه واژه [[بدا]] در برخی [[احادیث نبوی]] که در [[صحاح]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است، در مورد [[خدا]] به کار رفته است: {{عربی|أَنَّ ثَلَاثَةَ فِي بَنِي إِسْرَائِيل، الْأَقْرَعُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُم...}}<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنیاسرائیل.</ref>. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] [[بدا]] در این [[حدیث]] را به [[قضای الهی]] [[تفسیر]] کرده است<ref>النهایه، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. اگر چه این [[تفسیر]] مناقشهپذیر است؛ زیرا فضای سابق [[الهی]] [[عمومیت]] دارد، ولی [[بدا]] به اموری اختصاص دارد که در معرض تحول و تجدد قرار دارند<ref>نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.</ref>، ولی با صرفنظر از این مناقشه نکته اساسی این است که هر [[تفسیر]] درستی که برای [[بدا]] در این [[حدیث نبوی]] | *مضافاً بر اینکه واژه [[بدا]] در برخی [[احادیث نبوی]] که در [[صحاح]] [[اهل سنت]] [[نقل]] شده است، در مورد [[خدا]] به کار رفته است: {{عربی|أَنَّ ثَلَاثَةَ فِي بَنِي إِسْرَائِيل، الْأَقْرَعُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُم...}}<ref>صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنیاسرائیل.</ref>. بعضی از [[عالمان اهل سنت]] [[بدا]] در این [[حدیث]] را به [[قضای الهی]] [[تفسیر]] کرده است<ref>النهایه، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. اگر چه این [[تفسیر]] مناقشهپذیر است؛ زیرا فضای سابق [[الهی]] [[عمومیت]] دارد، ولی [[بدا]] به اموری اختصاص دارد که در معرض تحول و تجدد قرار دارند<ref>نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.</ref>، ولی با صرفنظر از این مناقشه نکته اساسی این است که هر [[تفسیر]] درستی که برای [[بدا]] در این [[حدیث نبوی]] بیان شود، درباره [[بدا]] در [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز روا خواهد بود. | ||
*بر اساس مبانی [[فلسفی]] در [[هستیشناسی]] و با [[الهام]] از پارهای [[روایات]] میتوان [[بدا]] را اینگونه [[تفسیر]] کرد که [[بدا]] در [[حقیقت]] برای [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّالهای واقع میشود که از یک سو به [[اذن الهی]] در [[تدبیر]] عالم [[طبیعت]] نقش آفرینند {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref> و از سوی دیگر از اسباب این عالم مانند دعای [[صالحان]] تأثیر میپذیرند. بر این اساس، چه بسا حوادث ویژهای از این عالم ([[دعا]]، [[صدقه]]، [[صله رحم]] و...) در [[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله تأثیر گذاشته و منشأ دگرگونی حوادث این عالم شود و از آن جا که عالم [[ملکوت]] ([[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله) در برابر [[اراده الهی]] [[مطیع]] و منقادند، همانگونه که حواس بدنی [[مطیع]] و منقاد [[نفس]] ناطقه [[آدمی]] هستند، [[اراده]] و فعل آنها به [[خدا]] نسبت داده میشود، همانگونه که فعل حواس بدنی به [[نفس]] ناطقه نسبت داده میشود. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> آمده است که [[خداوند]] از [[تأسف]] و انزجار روحی همانند [[بشر]] پیراسته است، ولی اولیایی را آفریده است که این صفات را دارند و [[خداوند]] [[رضا]] و [[سخط]] آنان را [[رضا]] و [[سخط]] خود دانسته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.</ref>. بنابراین، وقتی گفته میشود "[[بدا]] لله"، در معنای [[بدا]] تجوزی نیست و مقصود تغییر در [[اراده]] و تصمیم است، ولی تجوز در اسناد است، زیرا تغییر در [[اراده]] برخی از مخلوقات [[خداوند]] است که از باب مجاز در اسناد، به [[خداوند]] نسبت داده میشود. وجه اینکه در برخی از گزارشهای [[پیامبران]] یا [[امامان]] [[بدا]] و تغییر رخ میدهد این است که در منشأ [[علم]] آنان از حوادث این [[جهان]] که همان [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله است (کتاب محو و اثبات) تغییر حاصل شده است، یعنی [[پیامبر]] یا [[امام]] از طریق اتصال با عالم [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عمّاله از واقعهای [[آگاه]] میشود و از آن خبر میدهد و بار دیگر که به آن عالم متصل میشود، از تغییری که در آن رخ داده [[آگاه]] شده و مطابق آن خبر میدهد<ref>شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>. میتوان گفت: تغییر در [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عماله (کتاب محو و اثبات) [[بداء]] ثبوتی و تغییر در گزارش [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[بداء]] اثباتی است<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۶۰.</ref>. | *بر اساس مبانی [[فلسفی]] در [[هستیشناسی]] و با [[الهام]] از پارهای [[روایات]] میتوان [[بدا]] را اینگونه [[تفسیر]] کرد که [[بدا]] در [[حقیقت]] برای [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّالهای واقع میشود که از یک سو به [[اذن الهی]] در [[تدبیر]] عالم [[طبیعت]] نقش آفرینند {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}}<ref>«آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.</ref> و از سوی دیگر از اسباب این عالم مانند دعای [[صالحان]] تأثیر میپذیرند. بر این اساس، چه بسا حوادث ویژهای از این عالم ([[دعا]]، [[صدقه]]، [[صله رحم]] و...) در [[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله تأثیر گذاشته و منشأ دگرگونی حوادث این عالم شود و از آن جا که عالم [[ملکوت]] ([[نفوس]] سماوی و [[ملائکه]] عمّاله) در برابر [[اراده الهی]] [[مطیع]] و منقادند، همانگونه که حواس بدنی [[مطیع]] و منقاد [[نفس]] ناطقه [[آدمی]] هستند، [[اراده]] و فعل آنها به [[خدا]] نسبت داده میشود، همانگونه که فعل حواس بدنی به [[نفس]] ناطقه نسبت داده میشود. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> آمده است که [[خداوند]] از [[تأسف]] و انزجار روحی همانند [[بشر]] پیراسته است، ولی اولیایی را آفریده است که این صفات را دارند و [[خداوند]] [[رضا]] و [[سخط]] آنان را [[رضا]] و [[سخط]] خود دانسته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.</ref>. بنابراین، وقتی گفته میشود "[[بدا]] لله"، در معنای [[بدا]] تجوزی نیست و مقصود تغییر در [[اراده]] و تصمیم است، ولی تجوز در اسناد است، زیرا تغییر در [[اراده]] برخی از مخلوقات [[خداوند]] است که از باب مجاز در اسناد، به [[خداوند]] نسبت داده میشود. وجه اینکه در برخی از گزارشهای [[پیامبران]] یا [[امامان]] [[بدا]] و تغییر رخ میدهد این است که در منشأ [[علم]] آنان از حوادث این [[جهان]] که همان [[نفوس]] سماویه و [[فرشتگان]] عمّاله است (کتاب محو و اثبات) تغییر حاصل شده است، یعنی [[پیامبر]] یا [[امام]] از طریق اتصال با عالم [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عمّاله از واقعهای [[آگاه]] میشود و از آن خبر میدهد و بار دیگر که به آن عالم متصل میشود، از تغییری که در آن رخ داده [[آگاه]] شده و مطابق آن خبر میدهد<ref>شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.</ref>. میتوان گفت: تغییر در [[نفوس]] سماویه و [[ملائکه]] عماله (کتاب محو و اثبات) [[بداء]] ثبوتی و تغییر در گزارش [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[بداء]] اثباتی است<ref>[[ علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ]]، ج۲، ص ۶۰.</ref>. | ||
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۲
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بداء (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بدا در لغت به معنی آشکار شدن است و هرگاه به انسان نسبت داده شود، مقصود این است که چیزی که بر او پنهان بوده، آشکار شده و رای او در مورد آن تغییر کرده است[۱]. کلمه بدا در قرآن کریم به همین معنا به کار رفته است: ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ﴾[۲].
- بدا به معنای مزبور در مورد خداوند راه ندارد، زیرا حقیقت هیچ چیز بر خدا پوشیده نیست و علم و اراده ذاتی الهی هرگز تغییر نخواهد کرد. با این حال در کتابهای ملل و نحل از بدا به عنوان عقیدهای شیعی یاد شده و به تغییر در علم و اراده خداوند تفسیر شده است[۳].
- در اینکه بدا یکی از عقاید مهم در مذهب شیعه است سخنی نیست، ولی شیعه بدا را به تغییر در علم و اراده الهی معنا نمیکند، بلکه حقیقت بدا در مذهب شیعه این است که دست قدرت خداوند در تغییر مقدرات، بر اساس علم و حکمت الهی و نیز اعمال اختیاری بشر بسته نیست، و این مطلب -چنانکه توضیح آن خواهد آمد- از معارف اصیل قرآن کریم و سنت نبوی است که در مکتب اهل بیت(ع) به درستی تبیین شده و مورد اهتمام قرار گرفته است.
- در روایات اهل بیت(ع) در باره بدا تصریح و تأکید شده است که بدا در مورد خداوند به هیچ وجه مستلزم تغییر در علم الهی و نسبت دادن جهل به خداوند نمیباشد[۴]. اصولاً منشأ بدا علم مکنون و مخزون خداوند است[۵] یعنی خداوند به آنچه در آینده واقع خواهد شد علم ازلی و ذاتی دارد، اما فرشتگان، پیامبران و اولیای الهی در مواردی که خداوند آنان را آگاه نساخته، از آن آگاه نیستند، آنان اصل واقعه را میدانند ولی از شرط آن خبر ندارند، فلذا به صورت مطلق از آن خبر میدهند و چون شرط آن تحقق نمییابد، آن واقعه رخ نخواهد داد و در این مرحله بدا حاصل میشود و حقیقت آن نسبت به خداوند ابداء است و بدا نامیده شدن آن، تعبیر مجازی است[۶] و همانگونه که صفاتی چون غضب، رضا، محبت و تعجّب که در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده است، به معنایی که در مورد انسانها صادق است بر خداوند محال است و باید به وجه درستی تأویل شود، نسبت بدا به خدای متعال که در روایات اهل بیت(ع) وارد شده است باید به وجه درستی تأویل شود[۷][۸].
- در جهانبینی توحیدی اعتقاد به بدا، در تعظیم خداوند از جایگاهی بیبدیل برخوردار است: «مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ»[۹] و پرستش خداوند از طریق اعتقاد به بدا برترین عبادت شمرده شده است: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ»[۱۰] و خداوند از پیامبران بر آن پیمان گرفته است[۱۱] و اگر مردم پاداش اعتقاد به بدا را میدانستند، در سخن گفتن پیرامون آن سستی نمیکردند[۱۲].
- از مجموع روایات امامان اهل بیت(ع) به دست میآید که بدا ناظر به دو اصل مهم در جهانبینی توحیدی و اسلامی است: اول اینکه قدرت خداوند مطلق و نامحدود است و آنچه را که بر اساس علم و حکمت خود احسن و اصلح بداند، محقق خواهد ساخت، بر خلاف عقیده یهود که دست خدا را بسته انگاشته و تصور میکردند که در عالم تکوین هیچگونه تحولی رخ نخواهد داد﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۳]. دوم اینکه اعمال خوب و بد انسان در سرنوشت او تأثیر میگذارد. از باب مثال صله رحم عمر را طولانی و قطع رحم عمر را کوتاه میکند[۱۴]، همچنین دادگری سلطان سبب طولانی شدن و ستمگری وی، سبب کوتاه شدن زمامداری او میشود[۱۵].
- دو اصل مزبور از اصول مهم و مسلم در جهانبینی اسلامی است و مجال کمترین تردیدی در آنها نیست. از نگاه قرآن کریم اجل هر چیزی معین و مکتوب است امّا اینگونه نیست که دست قدرت خداوند در تغییر مقدرات بسته باشد و یا اراده خداوند مغلوب و مقهور مقدرات باشد، بلکه خداوند بر اساس قدرت مطلقه و مشیت حکیمانه خود آنچه را که بخواهد محو یا اثبات میکند[۱۶]. این آیه یکی از روشنترین آیات بدا است که در روایات اهل بیت(ع) به آن استدلال شده است[۱۷].
- همچنین قرآن کریم یادآور شده است که خداوند همواره در شأن آفرینش و تدبیر جهان است[۱۸]، زنده میکند و میمیراند، از طریق اسباب طبیعی عالم بیمار میکند و سلامتی اعطا میکند، همه محرومیتها و برخورداریهایی که برای افراد حاصل میشود جلوههایی از شأن آفریدگاری و پروردگاری مداوم الهی است[۱۹].
- قرآن کریم در رد عقیده یهود که دست قدرت خدا را بسته میدانستند: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾[۲۰]، تصریح میکند که قدرت خدا محدودیتی ندارد و اینگونه نیست که او از کار خلقت جهان فارغ شده و هیچگونه تغییری در مقدرات پدید نمیآورد، بلکه تصرف خداوند در حوادث و امور جهان وابسته به مشیت حکیمانه او است: ﴿بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ﴾[۲۱]. آیه مزبور نیز یکی از آیاتی است که در روایات بدا به آن استناد شده است[۲۲][۲۳].
- قرآن کریم درباره تدبیر پیوسته جهان آفرینش از شأن سوی خداوند فرموده است: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾[۲۴]. زنده کردن گروهی و میراندن گروهی دیگر، بیماری عدهای و سلامتی یافتن عدهای دیگر و محرومیتها و برخورداریهای دیگر، مظاهر این صفت فعل الهی است[۲۵]
- تأثیر اعمال نیک و بد انسان بر سرنوشت وی نیز از معارف اصیل اسلامی است که در قرآن کریم و روایات، بر آن تصریح و تأکید شده است: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۶]؛
- نوح(ع) به قوم خود گفت: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا﴾[۲۷]؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴾[۲۸]. این مضامین در روایات نبوی نیز مورد تأکید قرار گرفته است: "صله رحم سبب افزایش روزی و طول عمر است"[۲۹]، نیکی کردن به دیگران سبب افزایش عمر میشود و دعا قدر را تغییر میدهد و انسان به خاطر گناهی که انجام میدهد از روزی [[[حلال]]] محروم میشود"[۳۰].
- امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) در تفسیر آیه ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ﴾[۳۱] روایت کرده که فرمود "صدقه در راه خدا، نیکی به پدر و مادر و انجام کارهای پسندیده، شقاوت را به سعادت تبدیل کرده و عمر را افزایش میدهد و از مرگ ناگوار نگه میدارد"[۳۲].
- در روایات، نمونههایی از بدا در تاریخ ادیان نیز بیان شده است:
- در مورد قوم یونس برای خدا بدا حاصل شد و به جای آنکه آنان را عذاب کند، رحمت خود را شامل آنان کرد[۳۳]. به سرگذشت قوم یونس در قرآن کریم اشاره شده و از دیگران خواسته شده که از آن عبرت بگیرند و با برگزیدن راه ایمان، از گزند پیآمدهای کفر مصون بمانند﴿فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ﴾[۳۴]. به گفته ابن عباس، هنگامی که قوم یونس نشانههای عذاب را بالای سر خود دیدند و به هلاک خود یقین کردند، با زنان، کودکان و حیواناتی که داشتند از شهر به بیابان رفتند و با نیت خالص توبه کرده، ایمان خویش را آشکار نمودند، در نتیجه مشمول رحمت خداوند شده و عذاب از آنان برداشته شد[۳۵].
- عیسی(ع) با یارانش از کنار قومی گذشتند که به مناسبت مجلس عروسی، شادی و پایکوبی میکردند، عیسی(ع) گفت: امروز شادماناند و فردا گریان خواهند بود. سبب را پرسیدند، گفت: عروس امشب خواهد مرد؛ اما چنان نشد، پس از بررسی معلوم شد که عروس آن شب از بینوایی دستگیری کرده و به سبب آن، مرگش تأخیر افتاده است[۳۶][۳۷].
- حزقیل پیامبر از جانب خدا مأموریت یافت تا از مرگ پادشاه زمان خود در روزی معین خبر دهد، ولی مرگ آن پادشاه به تأخیر افتاد و او مأمور شد تا این مطلب را به او برساند[۳۸].
- پیامبر اکرم(ص) از مرگ خارکن یهودی خبر داد، اما مرگ او به خاطر صدقهای که داد به تأخیر افتاد[۳۹].
- هنگامی که آیه ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ﴾[۴۰] نازل شد، اصحاب پیامبر(ص) یقین کردند که عذاب خدا بر کافران نازل خواهد شد، اما با نزول آیه ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۱] دانستند که عذاب نازل نخواهد شد [۴۲]. امام رضا(ع) در مناظره با سلیمان مروزی درباره بدا به این آیه استدلال کرده است[۴۳].
- برای فهم حقیقت بدا که مربوط به حوزه تکوین است، میتوان آن را با نسخ مقایسه کرد که به حوزه تشریع ارتباط دارد. در باب نسخ در واقع حکم منسوخ از آغاز برای زمان محدودی تشریع شده است، ولی چون زمان آن به صورت آشکار بیان نشده، گمان میشود که استمرار دارد و حکم ناسخ، رافع آن است، در حالی که حکم ناسخ بیانگر پایان یافتن زمان حکم منسوخ است نه رافع أن[۴۴].
- در مناظرهای که میان عدهای از یهود با پیامبر اکرم(ص) درباره تغییر قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سوی کعبه معظمه واقع شده، رسول اکرم(ص) تغییر قبله را - که از مقوله نسخ است- با تحولات در عالم تکوین - مانند بیماری پس از سلامتی و بالعکس - مقایسه کرده و عقیده یهود درباره اینکه نسخ موجب تغییر در علم الهی است را ابطال کرده است[۴۵]. عالمان امامیه نیز در تبیین بداء و رد انکار آن از سوی مخالفان، آن را با نسخ مقایسه کردهاند، بدا به منزله نسخ در تشریع است و نسخ به منزله بدا در تکوین[۴۶].
- گاهی بدا در تشریع تصویر و با نسخ مقایسه شده است. هر گاه امر و نهی به عین یک فعل و در یک زمان و نسبت به یک مکلف تعلق بگیرد بدا و باطل است و هرگاه متعلق امر و نهی دو فعل همانند و نسبت به دو زمان باشد نسخ و جایز است. این بحث در نقد استدلال یهود که نسخ را مستلزم بدا به معنای باطل آن (تغییر علم الهی) میپنداشتند، مطرح شده است[۴۷]. بدا به معنای مزبور در مورد خداوند سبحان محال است و ربطی به بدا به معنای مورد بحث ندارد[۴۸].
- از آنچه درباره خاستگاه و دلایل بدا و غرض از طرح آن توسط امامان اهل بیت(ع) بیان شد نادرستی سخن سلیمان بن جریر زیدی که غرض از طرح آن از سوی ائمه(ع) را توجیه تحقق نیافتن وعدههایشان در مورد به دست آوردن قدرت و شوکت دانسته[۴۹] روشن گردید. برخی، طرح بدا را به مختار ثقفی نسبت داده و گفتهاند: وی برای توجیه تحقق نیافتن وعده پیروزی یارانش بر مصعب بن زبیر به بدا تمسک کرد و آیه کریمه ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ﴾[۵۰] را بر درستی مدعای خویش شاهد آورد[۵۱]. استدلال مختار به آیه کریمه مزبور بر بدا درست است و وعده پیروزی بر دشمن از سوی وی نیز میتواند برگرفته از آیات قرآنی که به مسلمانان وعده پیروزی بر دشمنانشان را داده است باشد، نه دعوی وحی و الهام که برخی به او نسبت دادهاند[۵۲]. در هر حال عقیده بدا از سوی امامان اهل بیت(ع) مطرح شده و بر فرض درستی مطلب مزبور در مورد مختار، وی به روایات استناد کرده است، نه اینکه این عقیده را ابداع کرده باشد.
- نکته مهم در باب بدا این است که محدوده بدا کتاب محو و اثبات است و در ام الکتاب یا لوح محفوظ هیچگونه تغییری رخ نمیدهد؛ زیرا در قرآن کریم پس از بیان اینکه خداوند بر اساس مشیت خود آجال و مقدرات را تغییر میدهد از امالکتاب سخن گفته که نزد خداوند است ﴿وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۵۳].
- امام صادق(ع) فرموده است: کتاب محو و اثبات کتابی است که خداوند آنچه را بخواهد از آن محو میکند و آنچه را بخواهد ثابت میدارد، به همین جهت است که دعا قضای الهی را تغییر میدهد و بر آن دعا نوشته شده که وسیله تغییر قضاء است، ولی هنگامی که به امّ الکتاب برسد دعا در آن تأثیری نخواهد داشت [۵۴].
- ام الکتاب، اصل و منشأ کتاب محو و اثبات است، یعنی تحولاتی که در نظام عالم طبیعت رخ میدهد بر اساس الگو و طرح معین و ثابتی است که در امّ الکتاب مقرر شده است. یادآوری "ام الکتاب" پس از بیان دگرگونیهایی که بر اساس مشیت خداوند در جهان رخ میدهد بیانگر دو نکته مهم است:
- اول اینکه تحولات، جزاف و بدون ملاک و معیار نیست.
- دوم اینکه تحولات از خارج بر اراده الهی تحمیل نمیشود، بلکه از مشیت الهی که بر پایه علم پیشین خداوند استوار است، نشأت میگیرد[۵۵].
- نکته دیگر اینکه تحولات در قلمرو قضا و قدر غیر حتمی (اجل غیر مسمّی / اجل موقوف) واقع میشود، اما قضا و قدر حتمی خداوند (اجل مسمّی/ اجل محتوم) از گزند تحول مصون است: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ﴾[۵۶]. مقصود از اجل مسمّی، اجل حتمی است که در لیله القدر رقم میخورد و تغییرناپذیر است و اجل غیر مسمّی، اجل موقوف است که قابل تغییر میباشد[۵۷]. در برخی روایات اجل مسمّی قابل تغییر دانسته شده است[۵۸] که احتمال دارد در نقل، خطا رخ داده باشد[۵۹].
- در برخی روایات آمده است که کسی جز خداوند از اجل موقوف آگاه نیست[۶۰] در حالی که اجل موقوف همان است که در آن بدا واقع میشود و بدا در آنچه پیامبر از آن خبر داده رخ میدهد، حل اشکال به این است که آگاهی از اجل موقوف با وصف موقوف بودن را جز خدا نمیداند[۶۱].
- در پارهای از روایات بدا آمده است که خداوند آنچه که پیامبران از آن خبر دادهاند را تغییر نخواهد داد و پیامبران و فرشتگان خود را تکذیب نخواهد کرد[۶۲]؛ در حالی که بدا در همین گزارشها واقع میشود؛ شاید مقصود این باشد که آنچه پیامبران از طریق وحی از آن آگاه میشوند دو گونه است: یکی اینکه محتوم بودن آن به آنان اعلان میشود و دیگر آنکه حتمی بودنش به آنان اعلان نمیشود پیامبران از گونه نخست به صورت حتمی خبر میدهند، در اینگونه موارد بدا واقع نخواهد شد[۶۳]. شایان ذکر است که در آن دسته از گزارشهای پیامبران که در آن بدا واقع شده، شواهدی بر درستی خبر آنان نمایان گردیده تا تکذیب آنها از سوی خدا لازم نیاید؛ چنانکه قوم یونس نشانههای قطعی عذاب را مشاهده کردند و بر درستی وعید عذاب توسط یونس(ع) مطمئن شدند. حکایات دیگر بدا نیز بیانگر همین مطلب است[۶۴].
- در مورد نبوت و امامت بدا راه ندارد؛ زیرا پیامبران و امامان افراد معینی هستند که از سوی خداوند به مقام نبوت و امامت برگزیده شدهاند و تغییرپذیر نیست[۶۵]. این مطلب مورد اجماع عالمان امامیه است و در روایتی نیز آمده است که در نبوت و امامت بدا راه ندارد[۶۶] با این حال، در برخی روایات آمده است که در مورد اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و سید محمد فرزند امام هادی(ع) بدا رخ داده است[۶۷]؛ یعنی آن دو به امامت منصوب شده بودند، ولی چون در زمان امام معصوم - امام صادق و امام هادی(ع) - از دنیا رفتند، امام موسی کاظم و امام حسن عسکری(ع) به امامت منصوب شدند. ولی بر فرض صحت این روایات باید به گونهای تأویل شود که با اصل بطلان بدا در امامت، منافات نداشته باشد و آن، اینکه چون آن دو فرزندان بزرگتر امام معصوم بودند، تصور مردم این بود که امامت به آنان اختصاص دارد و با مرگ آنان نادرستی عقیده مزبور روشن شد[۶۸].
- شیخ مفید بدا در روایت: « مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ كَمَا بَدَا لَهُ فِي إِسْمَاعِيل» را به بدا در مرگ اسماعیل تفسیر کرده است، یعنی دوبار مرگ او تقدیر شده بود و امام صادق(ع) تأخیر مرگ او را از خداوند درخواست کرد و اجابت شد. امام(ع) فرمود: برای خدا در باره چیزی همانند اسماعیل بدا حاصل نشده است، مقصود امام(ع) تأخیر افتادن مرگ اسماعیل بوده است نه امامت وی[۶۹].
- در روایات معتبر از تعیین وقت ظهور امام عصر(ع) نهی شده است[۷۰]. با این حال در برخی روایات آمده است که برای فرج آل محمد(ص) وقت معین بیان شده بود، اما به دلیل انتشار این مطلب از سوی برخی شیعیان، یا به دلیل گناهان بزرگی مانند فاجعه کربلا این مطلب تا وقت نامعلومی به تأخیر افتاده است[۷۱]. اگر این روایات از نظر سند مقبول باشد، ناظر به اجل موقوف و مشروط است که قابل تغییر میباشد و وقت نامعلوم ظهور فرج ناظر به اجل محتوم است[۷۲].
- از بحثهای پیشین به دست آمد که نزاع در باب بدا به معنایی که در روایات امامان اهل بیت(ع) مطرح شده و شیعه امامیه به آن عقیده دارد، میان منکران و مثبتان آن لفظی است، یعنی همه مسلمانان به حقیقت بدا معتقدند و تنها در به کار بردن لفظ بدا مناقشه دارند[۷۳][۷۴].
- اشکال لفظی بدا این است که چون کاربرد این لفظ در مورد انسان مستلزم جهل و ناآگاهی از حقایق و مصالح و مفاسد یا سود و زیان است، به کار بردن آن درباره خداوند نیز موهم چنین معنای نادرستی خواهد بود. پاسخ این است که شیعه در به کار بردن این لفظ در باره خداوند به معنای درست آن، از روایاتی که توسط امامان اهل بیت(ع) نقل شده پیروی میکنند و از این جهت همانند واژگانی چون استهزاء و خدعه، مکر و غضب است که در قرآن کریم در مورد خداوند به کار رفته است، معنای معهود این واژگان در مورد انسان، نسبت به خداوند باطل است، لذا عالمان اسلامی آنها را تأویل کردهاند. بر همین اساس، روایات بدا در مورد خداوند نیز قابل تأویل و تفسیر است[۷۵].
- مضافاً بر اینکه واژه بدا در برخی احادیث نبوی که در صحاح اهل سنت نقل شده است، در مورد خدا به کار رفته است: أَنَّ ثَلَاثَةَ فِي بَنِي إِسْرَائِيل، الْأَقْرَعُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْتَلِيَهُم...[۷۶]. بعضی از عالمان اهل سنت بدا در این حدیث را به قضای الهی تفسیر کرده است[۷۷]. اگر چه این تفسیر مناقشهپذیر است؛ زیرا فضای سابق الهی عمومیت دارد، ولی بدا به اموری اختصاص دارد که در معرض تحول و تجدد قرار دارند[۷۸]، ولی با صرفنظر از این مناقشه نکته اساسی این است که هر تفسیر درستی که برای بدا در این حدیث نبوی بیان شود، درباره بدا در روایات اهل بیت(ع) نیز روا خواهد بود.
- بر اساس مبانی فلسفی در هستیشناسی و با الهام از پارهای روایات میتوان بدا را اینگونه تفسیر کرد که بدا در حقیقت برای نفوس سماویه و فرشتگان عمّالهای واقع میشود که از یک سو به اذن الهی در تدبیر عالم طبیعت نقش آفرینند ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا﴾[۷۹] و از سوی دیگر از اسباب این عالم مانند دعای صالحان تأثیر میپذیرند. بر این اساس، چه بسا حوادث ویژهای از این عالم (دعا، صدقه، صله رحم و...) در نفوس سماوی و ملائکه عمّاله تأثیر گذاشته و منشأ دگرگونی حوادث این عالم شود و از آن جا که عالم ملکوت (نفوس سماوی و ملائکه عمّاله) در برابر اراده الهی مطیع و منقادند، همانگونه که حواس بدنی مطیع و منقاد نفس ناطقه آدمی هستند، اراده و فعل آنها به خدا نسبت داده میشود، همانگونه که فعل حواس بدنی به نفس ناطقه نسبت داده میشود. در حدیثی از امام صادق(ع) در تفسیر آیه کریمه ﴿فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ﴾[۸۰] آمده است که خداوند از تأسف و انزجار روحی همانند بشر پیراسته است، ولی اولیایی را آفریده است که این صفات را دارند و خداوند رضا و سخط آنان را رضا و سخط خود دانسته است[۸۱]. بنابراین، وقتی گفته میشود "بدا لله"، در معنای بدا تجوزی نیست و مقصود تغییر در اراده و تصمیم است، ولی تجوز در اسناد است، زیرا تغییر در اراده برخی از مخلوقات خداوند است که از باب مجاز در اسناد، به خداوند نسبت داده میشود. وجه اینکه در برخی از گزارشهای پیامبران یا امامان بدا و تغییر رخ میدهد این است که در منشأ علم آنان از حوادث این جهان که همان نفوس سماویه و فرشتگان عمّاله است (کتاب محو و اثبات) تغییر حاصل شده است، یعنی پیامبر یا امام از طریق اتصال با عالم نفوس سماویه و ملائکه عمّاله از واقعهای آگاه میشود و از آن خبر میدهد و بار دیگر که به آن عالم متصل میشود، از تغییری که در آن رخ داده آگاه شده و مطابق آن خبر میدهد[۸۲]. میتوان گفت: تغییر در نفوس سماویه و ملائکه عماله (کتاب محو و اثبات) بداء ثبوتی و تغییر در گزارش پیامبران و امامان، بداء اثباتی است[۸۳].
بداء در فرهنگ شیعه
- از اعتقادات ویژه شیعیان است. کلمه "بداء" به معنای آشکار شدن است و معنای جهل و تغییر رأی و اراده نیز در آن نهفته است. چون انسان، چیزی را نمیداند و سپس بر او آشکار میشود و رأی و نظرش دگرگون میگردد، گویند که بداء حاصل شده است. کاربرد این معنا از بداء برای خداوند، در نظر مسلمانان روا نیست؛ زیرا لازمه آن نسبت جهل و تغییر به ذات متعالی او است[۸۴][۸۵].
- "بداء" هفت بار در قرآن کریم آمده که از آن میان، شش بار به معنای "آشکار شدن" و یک بار نیز به معنای "خوب به نظر آمدن" است و هیچ یک از آنها به خداوند نسبت داده نشده است[۸۶][۸۷].
- اما روایات بزرگان معصوم(ع) بداء را به خدا نسبت دادهاند و یکی از بابهای کتب روایی، بدین موضوع میپردازد[۸۸]. در جوامع روایی اهل سنت نیز احادیثی از پیامبر(ص) آمده است که بداء به خداوند منسوب است. در روایتی نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: "... برای خدا در آزمون آنان، بداء پیش آمد..".[۸۹][۹۰].
- تدبر در روایات بزرگان معصوم(ع) حقایقی را درباره بداء نشان میدهد که عبارتاند از:
- امامان معصوم(ع) اعتقاد به بداء را ستودهاند و آن را عبادتی بسیار بزرگ شمردهاند. از این روایات برمیآید که هر کس خدا را به بداء نشناسد، او را درست نشناخته است و خداوند از پیامبران خویش پیمان گرفته است که بداء را باور کنند؛ همان سان که از آنان پیمان گرفته است گرد شرک نیایند.
- نسبت بداء به خداوند بدان معنا نیست که جهل به ذات متعالی او راه دارد. خداوند از آنچه روی خواهد داد، آگاه است. در روایات آمده است که بپرهیزید از اینکه گمان برید چیزی بر خدا ظاهر میشود که از آن آگاه نبوده است. این گمان در حق خدا، به معنای خروج از توحید است. این بیانات امامان معصوم(ع) گواهی میدهد که چون بداء برای خدا به کار میرود، به معنای ظاهری خویش نیست. در قرآن کریم صفات و تعابیری دیگر نیز میتوان یافت که برای خداوند به معنای حقیقی به کار نرفتهاند؛ مانند نسبت کید و مکر و نسیان[۹۱]. بداء الهی بدین معنا است که خداوند سرنوشت انسان را بر اساس اعمال نیک و بد آنها تغییر میدهد. بدینسان، انسان میتواند با نیکوکاری یا زشتکاری آینده خویش را رقم زند. اعمال آدمی حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاه موجب نزول بلا میشوند و گاه، بلایی را دور میکنند و یا مایه برکات آسمانی و الهی میشوند. اعمالی همانند استغفار، توبه، شکر نعمت، صدقه، احسان، صله ارحام و نیکی به والدین موجب تغییر سرنوشت انسان و نزول برکاتاند و در مقابل، کفر و گناهان موجب بلا و عذاب الهی[۹۲][۹۳].
- قضای الهی بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمیپذیرد و قرآن، آن را "لوح محفوظ" مینامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر میپذیرد و در قرآن، "لوح محو و اثبات" نام دارد.بداء در قضای مشروط یا لوح محو و اثبات صورت میپذیرد. به عنوان مثال، صله رحم موجب میشود که مرگ انسان به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثهای در آینده قطعی شود، آن را در لوح محفوظ ثبت میکنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر فلسفی علت تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی علل ناقصه گرد هم آیند و علت تامه وجود نیابد، حادثه در لوح محو و اثبات نوشته میشود و آینده آدمی تغییر میکند[۹۴]. چون بداء پیش میآید و در لوح محو و اثبات، تغییری روی میدهد، به لوح محفوظ و قضای الهی راه نمییابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و خداوند همواره میداند که چه چیز دگرگون میگردد و هر کس با چه رفتاری آینده خویش را رقم میزند. بدینسان، بداء موجب تغییر علم الهی نمیشود. این دست دگرگونیها تنها به برخی عرصههای زندگی بشر همانند احکام شرعی یا اطاعت و گناه بندگان و یا سختیها و تغییر در وقت مرگ انسانها تعلق نمیگیرد؛ بلکه همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی انسان را میپوشاند؛ چنان که قرآن کریم به صورت مطلق میفرماید: "خداوند هر چه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و اصل کتاب، نزد او است"[۹۵][۹۶].
- اعتقاد به بداء در برابر باوری است که میان یهود رواج دارد. آنان معتقدند خداوند جهان را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و سرنوشت انسانها و سعادت و شقاوت آنان را تقدیر کرده است و نمیتواند تغییری به آن راه دهد. انسان نیز دستی در تغییر سرنوشت خویش ندارد. قرآن کریم از این عقیده یهود یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست قدرت الهی بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان میفرماید: "دست خدا باز است و به هر کس بخواهد، میبخشد"[۹۷]. یهود با چنین باوری است که هیچ تغییری را در تکوین و تشریع جایز نمیدانند و نسخ شرایع و احکام را برنمیتابند[۹۸][۹۹].
- خدای متعال، دو گونه علم دارد: یکی همان که به فرشتگان و پیامبران و اولیای خویش میبخشد. در این علم هیچ تغییری نیست؛ زیرا خداوند پیامبران و اولیای خویش را تکذیب نمیکند. معارفی که خداوند در چارچوب نبوت و رسالت به پیامبرانش میدهد، از این دست است. دوم، علمی که نزد خود او است و از علم غیب الهی است و کسی از آن آگاه نمیشود، مگر آنان را که بپسندد. در تفسیر آیه ۲۸ سوره جن آمده است که پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از این کساناند. بداء در این گونه علم پدید میآید و جز شماری از انبیاء و اولیای الهی کسی از آن آگاه نیست[۱۰۰]. گاه اولیای خدا، از وقوع تغییر و بداء در رخدادی آگاه نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را آشکار نمیسازند و از وقوع آن رخداد در آینده خبر میدهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمیافتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به تعلیم و تربیت آنان است رخ نمیدهد و مردم را نیز از علت تغییر در آن رخداد آگاه میسازند تا از تأثیر اعمال نیک و بدشان در تغییر سرنوشت خود باخبر شوند[۱۰۱][۱۰۲].
- دانشمندان شیعه، با نظرداشت روایات بزرگان معصوم(ع) بداء را، چون به خدا منسوب میشود، به معنای ابداء و اظهار آنچه مردم گمان نمیبردهاند، میدانند و از راههای مختلف در صدد تفسیر آن برمیآیند[۱۰۳]. برخی دانشمندان شیعه نیز بداء در تکوینیات را همچون نسخ تشریعیات دانستهاند. نسخ احکام شریعت بدین معنا است که مدت آن به پایان رسیده است و به معنای تغییر علم خداوند نیست. همه مسلمانان این حقیقت را پذیرفتهاند. علمای اهل سنت از آن رو که بداء را در روایات امامان(ع) و علمای شیعه به معنای ظاهریاش پنداشتهاند، بر شیعه خرده گرفتهاند با اینکه امامان معصوم(ع) و علمای شیعه بداء را به این معنا نمیدانند. در نتیجه اختلاف در این باره لفظی است و از بیدقتی نشئت میگیرد[۱۰۴][۱۰۵].
بداء در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- بداء از اختصاصات اعتقادی شیعه است که دورانهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذرانده، تا جایی که گاه همین اعتقاد موجب اتهاماتی مانند کفر و الحاد از سوی برخی مخالفان نسبت به شیعه شده است.
- با مطالعات و تحقیق در این حوزه، نکات قابل توجهی به دست میآید:
- مطلب اول اینکه، بداء سه دوره تاریخی را به خود دیده است: دوران ظهور ائمه(ع) مبتنی بر روایات، دوره بعد در قرن چهارم مبتنی بر کلام عقلی و معتزلی و مرحله آخر را میتوان دوران گسترش فلسفه و رونق کلام فلسفی دانست. البته میتوان قرن نهم به بعد را با توجه به مطالب پیش رو به عنوان دوره جدید اضافه نمود.
- در دوره اول حقیقت بداء توسط علمای شیعه آن عصر که میتوان از مدرسه کوفه و قم نام برد، به خوبی ارائه و نگارش شد. در مرحله دوم با توجه به فاصله گرفتن از عصر حضور ائمه و فشار معتزله و نفوذ آنها در دربار آلبویه که اوج آن در مدرسه بغداد بود، مقداری با معنای حقیقی بداء فاصله ایجاد شد[۱۰۶]؛ از جمله اینکه گاهی با معنای نسخ یکی انگاشته میشد[۱۰۷]. البته مسئله تقیه را نیز دراینباره نمیتوان نادیده گرفت. بعد از دوره بغداد تا قرن نهم دیگر مسئله بداء مطرح نمیشود[۱۰۸].
- ازاینرو باید از مرحوم ابنابیجمهور احسایی از عرفا و متکلمان برجسته شیعه یاد کرد که در قرن نهم پس از اینکه چندین قرن این مسئله به حاشیه رفته بود، ظاهراً ایشان بود که آن را دوباره برای اولینبار در کتاب عوالی اللئالی مطرح نمود؛ تا آنجا که طرح این مسئله توسط عالمان بعدی مانند میرداماد در نبراص الضیاء نیز با تأثر از ایشان بوده است[۱۰۹].
- مطلب دوم اینکه، روایات اسلامی از جهات مختلف اهمیت و جایگاه بداء را در دین مورد توجه قرار دادهاند؛ از جمله اینکه بداء موجب فهم خداشناسی است[۱۱۰]، یا اینکه خداوند همه پیامبران را بر اقرار به بداء مبعوث نمود[۱۱۱]. دستهای از روایات بر فهم حقیقت بداء دارند[۱۱۲]؛ برخلاف قضا و قدر و تفکر درباره خدا. در برخی روایات نیز معنا و مفهوم بداء طرح شده است که به آن اشاره خواهد شد[۱۱۳].
- مطلب سوم اینکه، "بداء" در منابع لغوی و قرآنی به دو معنای ظهور بین[۱۱۴] و تغییر و تبدیل رأی[۱۱۵] آمده است. اما بداء در ذات خداوند، مانند بداء بشری از نوع تغییر رأی به علت جهل و ندامت نیست. از این رو امام صادق(ع) میفرماید: "کسی که گمان کند برای خداوند در چیزی بداء حاصل میشود که روز قبل آن را نمیدانست، از او بیزاری بجویید"[۱۱۶]. در حدیث دیگری آمده است: "برای خدا در چیزی بداء حاصل نمیشود، مگر اینکه پیش از آن به آن علم داشته است"[۱۱۷][۱۱۸].
- استاد مطهری مسئله بداء را با رویکرد قضای غیر حتمی و قابل تغییر و ارتباط عالم علوی و سفلی اینگونه مطرح میکند: "بداء به معنای تغییر سرنوشت است و از لطیفترین حقایق فلسفی است؛ یعنی اینکه در برنامه قضا و قدر الهی تجدیدنظر رخ میدهد؛ بدان معنا که در حوادث تاریخی بشر، خداوند تبارک و تعالی برای پیش و پس رفتن و تحولات تاریخ بشر، صورت قطعی معین نکرده است. زبان حال پروردگار این است کهای انسان! تو خود مجری قضا و قدر الهی و سنتهای پروردگار هستی! تو هستی که تاریخ را میتوانی به جلو و عقب ببری! میتوانی آن را نگه داری! هیچ جبری از ناحیه طبیعت و از نظر ابزارهای زندگی و مشیت الهی بر تاریخ حکومت نمیکند".
- قرآن کریم که برای اولینبار در تاریخ معارف بشری مسئله بداء را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین میکند: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۱۱۹][۱۲۰].
- تغییر سرنوشت، به معنای اینکه عاملی از زمره مظاهر قضا و قدر الهی و حلقهای از حلقات علیت سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی بشود؛ به عبارت دیگر تغییر سرنوشت به موجب سرنوشت و تبدیل قضا و قدر به حکم قضا و قدر، هرچند شگفت و مشکل به نظر میرسد، حقیقت است.
- تغییر قضا و قدر در این معنا و مفهوم، تغییر در عالم علوی و الواح و کتابهای ملکوتی و علم الهی به خود میگیرد. البته این سؤالات پیامد قهری مسئله بداء است: مگر ممکن است در علم خداوند بلندمرتبه تغییر و تبدیل پیدا شود؟ آیا حکم خداوند قابل نقض است؟ آیا دانی میتواند در عالی اثر بگذارد؟ جواب همه اینها مثبت است. خداوند علم قابل تغییر هم دارد. حکم خداوند قابل نقض است و دانی میتواند در عالی اثر بگذارد. نظام سفلی و مخصوصاً اراده و خواست و عمل انسان، بلکه اختصاصاً اراده و خواست و عمل انسان، میتواند عالم علوی را تکان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود، و این عالیترین شکل تسلط انسان بر سرنوشت است[۱۲۱].
- زیرا بداء تحت تأثیر دو عامل است: یکی اراده الله و دیگری اراده انسان. قضا یعنی عالم بالا و قدر یعنی عالم پایین، و اراده انسان میتواند در اراده غیر حتمی خدا تأثیر بگذارد؛ زیرا بنابر آنچه در روایات آمده، مراحل پنجگانهای از آغاز تا انجام یک فعل از سوی خدا وجود دارد: مشیت، اراده، تقدیر، قضا و امضا. تا قبل از امضا و قضای غیر حتمی، با عواملی مانند دعا و صدقه امکان نقض وجود دارد، اما وقتی امضا شد، دیگر قابل تغییر نیست[۱۲۲].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۴۱-۴۲؛ الصحاح، ج۲، ص۱۱۶۰؛ اقرب الموارد، ج۱، ص۳۴.
- ↑ «آنگاه، پس از آنکه آن نشانهها را دیدند بر آن شدند که او را تا زمانی زندانی کنند» سوره یوسف، آیه ۳۵.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۳؛ الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۸؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۸، باب البداء، ح۱۰ و ۱۱؛ التوحید، باب البدا، ح۸؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۱۱، ح۳۰ و ص۱۲۱، ح۶۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۰.
- ↑ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.
- ↑ اوائل المقالات، ص۸۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱؛ التوحید، باب البداء، ح۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۳، ۱۳، ۱۵؛ التوحید، باب البداء، ح۳، ۵، ۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۶، باب البداء، ح۱۲؛ التوحید، باب البداء، ح۷.
- ↑ و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد و بیگمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی میکوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۰؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۳.
- ↑ ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾ "خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴، ص۹۷، ۹۹، ۱۰۲، ۱۰۸، ۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۱.
- ↑ ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ "او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۲۰۲.
- ↑ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ «بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۹۶، ۹۸، ۱۰۴، ۱۱۳، ۱۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۵.
- ↑ «او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۲۰۲.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است تا (باران) آسمان را بر شما ریزان، بفرستد و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۸۲.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۵.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۶۶.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۹۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۶.
- ↑ قصص الأنبیاء، ص۲۴۱؛ بحارالانوار، ج۴، ص۹۵ و ص۱۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۱.
- ↑ «پس، از آنان روی بگردان که سزاوار سرزنش نیستی» سوره ذاریات، آیه ۵۴.
- ↑ «و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.
- ↑ الدرالمنثور، ج۷، ص۵۴۶-۵۴۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۱.
- ↑ نورالثقلین، ج۵، ص۱۳۱.
- ↑ البیان، ص۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۴۱-۴۲.
- ↑ التوحید، ص۳۳۵-۳۳۶؛ الغیبه، ص۲۶۴-۲۶۵؛ نبراس الضیاء، ص۵۵-۵۶؛ نقض الوشیعه، ص۴۰۹-۴۱۰.
- ↑ شرح جمل العلم و العمل، ص۱۸۶؛ رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۷.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص۳۶۵.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ الفرق بین الفرق، ص۵۲-۵۳؛ التبصیر فی الدین، ص۳۴.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۹.
- ↑ «و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ البرهان، ج۲، ص۲۹۸، ح۲۴.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۷۵-۳۷۶.
- ↑ «اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست» سوره انعام، آیه ۲.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۳، ح۵، ح۶، ح۹.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۵۱۷، ح۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۷؛ المیزان، ج۷، ص۱۵.
- ↑ البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۸.
- ↑ الکافی، ج۱، باب البداء، ح۶؛ البرهان، ج۲، ص۳۰۰، ح۱۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۳۴.
- ↑ الفصول المختاره، ص۳۰۹.
- ↑ الفصول المختاره، ص۳۰۹.
- ↑ الغیبه، ص۱۲۱.
- ↑ الغیبه، ص۱۲۱.
- ↑ الفصول المختاره، ص۳۰۹.
- ↑ الغیبه، ص۲۶۱-۲۶۲.
- ↑ الغیبه، ص۲۶۳.
- ↑ الغیبه، ص۲۶۳.
- ↑ اوائل المقالات، ص۸۰؛ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۱-۳۸۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۵۹.
- ↑ نقض الوشیعة، ص۴۰۹.
- ↑ صحیح بخاری، ج۲، ص۲۵۸، کتاب بدء الخلقه، حدیث ابرص و اعمی و اقرع فی بنیاسرائیل.
- ↑ النهایه، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ نبراس الضیاء، ص۵۷؛ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۴.
- ↑ «آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.
- ↑ «و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۴، کتاب التوحید، باب النوادر، ح۶.
- ↑ شرح اصول الکافی، ج۴، ص۱۸۸-۱۹۲؛ الحکمه المتعالیه، ج۶، ص۳۹۵-۳۹۹؛ علم الیقین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ، ج۲، ص ۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ۴/ ۹۲؛ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۲؛ مفردات راغب، ۳۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ ﴿بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴾؛ سوره انعام، آیه ۲۸؛ ﴿ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۲۲؛ ﴿ فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى﴾؛ سوره طه، آیه ۱۲۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون ﴾؛ سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸؛ ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون﴾؛ سوره جاثیه، آیه ۳۳؛ ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴾؛ سوره یوسف، آیه ۳۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴.
- ↑ صحیح البخاری، ۴/ ۲۰۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۸.
- ↑ ﴿وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ﴾؛ سوره نور، آیه ۱۰- ۱۲؛ ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴾؛ سوره رعد، آیه ۱۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴾؛ سوره طلاق، آیه ۲ و ۳؛ ﴿فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ﴾؛ سوره یونس، آیه ۹۸؛ بحارالانوار، ۹۰/ ۲۸۸ و ۲۸۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۱.
- ↑ ر.ک: المیزان، ۱۱/ ۳۸۱؛ تفسیر نمونه، ۱۰/ ۲۴۲.
- ↑ ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾؛ سوره رعد، آیه ۳۹؛ المیزان، ۱۱/ ۳۷۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
- ↑ ﴿ وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ التوحید، باب ۲۵/ ۱۶۷.
- ↑ البداء فی ضوء الکتاب و السنة، ۱۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
- ↑ الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۷ و ۲۵۶؛ مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، ۳۱.
- ↑ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۹۸- ۹۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
- ↑ مصابیح الانوار، ۱/ ۳۳- ۴۷؛ بحارالانوار، ۴/ ۱۲۶- ۱۳۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۵.
- ↑ همان؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم، ۴۲۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
- ↑ با توجه به اختلاف در این دو دوره است که میبینیم ابوالحسن اشعری در کتاب مقالات الاسلامیین میگوید: شیعه در بداء اختلاف دارد.
- ↑ حال آنکه تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده است و در یک زمان رخ میدهد.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
- ↑ صدوق، توحید، ص۳۳۳.
- ↑ صدوق، توحید، ص۳۳۴.
- ↑ صدوق، توحید، ص۳۳۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «بداء».
- ↑ ابنفارس، مقاییس اللغة، واژه «بداء».
- ↑ «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.
- ↑ «مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ»؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۰.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.
- ↑ مطهری، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۶؛ همو، نبوت، ص۱۸۰ - ۱۷۹؛ همو، انسان و سرنوشت، ص۶۵ - ۶۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.