خوارج در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست')
جز (جایگزینی متن - 'امت محمد' به 'امت محمد')
خط ۲۶: خط ۲۶:


==[[عقاید خوارج]]==
==[[عقاید خوارج]]==
*[[خوارج]] در بدو امر دارای عقایدی بودند. به‌طور خلاصه می‌توان [[اصول اعتقادی]] آن‌ها را دو وجه نفی [[حکومت]] و [[امامت]] و [[تکفیر]] دگراندیشان قلمداد کرد. [[امام علی]] {{ع}} در [[احتجاجات]] خود با آن‌ها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آن‌ها به [[گفت‌وگو]] نشستند: اگر [[گمان]] آن دارید که من [[خطا]] کرده‌ام و [[گمراه]] شده‌ام، پس به چه سبب همه [[امت]] [[محمد]] {{صل}} را به [[گمراهی]] من، [[گمراه]] می‌شمرید و آنان را به خطایی که من کرده‌ام، بازخواست می‌کنید و به گناهی که من مرتکب شده‌ام به [[کفر]] نسبت می‌دهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهاده‌اید و بر سر بی‌گناه و [[گناه‌کار]] فرود می‌آورید و [[گناه‌کار]] و بی‌گناه را با هم درمی‌آمیزید. خود می‌دانید که [[رسول الله]] {{صل}} کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او [[نماز]] گزارد و میراثش را به کسانش داد. [[قاتل]] را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از [[غنایم]] نصیبشان می‌شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با [[زنان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] کنند. [[رسول الله]] {{صل}} آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ [[خدا]] را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که [[اسلام]] برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان [[مسلمانان]] نزدود. شما بدترین [[مردم]] هستید، از کسانی که [[شیطان]] به هر سو که خواهد آنان را می‌کشاند و [[گمراه]] و سرگردان می‌سازد<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) بِضَلَالِي وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي؟ سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ! وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ؛ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۹.</ref>.
*[[خوارج]] در بدو امر دارای عقایدی بودند. به‌طور خلاصه می‌توان [[اصول اعتقادی]] آن‌ها را دو وجه نفی [[حکومت]] و [[امامت]] و [[تکفیر]] دگراندیشان قلمداد کرد. [[امام علی]] {{ع}} در [[احتجاجات]] خود با آن‌ها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آن‌ها به [[گفت‌وگو]] نشستند: اگر [[گمان]] آن دارید که من [[خطا]] کرده‌ام و [[گمراه]] شده‌ام، پس به چه سبب همه [[امت محمد]] {{صل}} را به [[گمراهی]] من، [[گمراه]] می‌شمرید و آنان را به خطایی که من کرده‌ام، بازخواست می‌کنید و به گناهی که من مرتکب شده‌ام به [[کفر]] نسبت می‌دهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهاده‌اید و بر سر بی‌گناه و [[گناه‌کار]] فرود می‌آورید و [[گناه‌کار]] و بی‌گناه را با هم درمی‌آمیزید. خود می‌دانید که [[رسول الله]] {{صل}} کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او [[نماز]] گزارد و میراثش را به کسانش داد. [[قاتل]] را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از [[غنایم]] نصیبشان می‌شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با [[زنان]] [[مسلمان]] [[ازدواج]] کنند. [[رسول الله]] {{صل}} آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ [[خدا]] را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که [[اسلام]] برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان [[مسلمانان]] نزدود. شما بدترین [[مردم]] هستید، از کسانی که [[شیطان]] به هر سو که خواهد آنان را می‌کشاند و [[گمراه]] و سرگردان می‌سازد<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) بِضَلَالِي وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي؟ سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ! وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ؛ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۹.</ref>.
*از دیگر [[عقاید]] آن‌ها این موارد بود:
*از دیگر [[عقاید]] آن‌ها این موارد بود:
#هرکس [[مرتکب گناه]] شود از [[اصحاب]] جحیم است؛  
#هرکس [[مرتکب گناه]] شود از [[اصحاب]] جحیم است؛  

نسخهٔ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۴

اسلام

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث خوارج است. "خوارج" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خوارج (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. دفع تباهی خوارج و تجاوز آن‌ها به محرمّات الهی و ارتکاب به جنایات؛
  2. اعلان انحراف آن‌ها از راه راست و اصرارشان بر باطل و ایمن‌سازی جامعه از شعارهای فریبکارانه آن‌ها؛
  3. ضرورت حفظ حکومت؛
  4. ضرورت مجازات پیمان‌شکنان و بیعت‌شکنان برای حفظ منافع جمعی و برقراری نظم و امنیت در جامعه[۱۳].
  • از سپاه خوارج گرچه پس از نهروان تعداد اندکی باقی ماند، اما دنباله آن‌ها هم‌چنان در طول تاریخ باقی‌ماندند. کسانی‌از خوارج که از امام امان خواسته بودند، چندی بعد بر امام خروج کردند که امام بار دیگر فتنه آن‌ها را فرونشاند. آن‌ها پس از امام علی (ع) با امویان و عباسیان نیز به جنگ‌هایی تمام‌عیار پرداختند. امام در پاسخ کسانی که از ایشان می‌پرسیدند خوارج را نابود کردی؟ فرمود: اینان نطفه‌هایی هستند در پشت مردان و زهدان زنان. هر زمان کسی از آنان سر برآورَد، قطع شود، تا سرانجام آخرینشان دزدان و راهزنان باشند[۱۴][۱۵].

حالت‌ها و صفات خوارج

  • خوارج، اغلب از اعراب و بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و خشن بودند؛ مردمانی منحرف و جاهل که عجب و غرور وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود. آن‌ها نسبت به احکام الهی از کمترین آشنایی برخوردار بودند. شیطان بر آن‌ها چیره شد بود و باطل را برایشان آراسته و آن‌ها را به وعده پیروزی گمراه ساخته بود[۱۶]. زهدپیشگی و تظاهر آن‌ها به عبادت اسبابی برای به انحراف کشیدن دیگران فراهم آورده بود. آن‌ها مردانی سطحی‌نگر بودند که همواره در احتجاجات مغلوب می‌شدند. تعصبات قبیله‌ای و جاهلی بر آن‌ها چیره شده بود. آنان مردانی سبک‌مغز، سفیه و ناشکیبا بودند[۱۷] و افرادی تندرو و خشونت‌طلب که قرآن ورد زبانشان بود، اما به آن عمل نمی‌کردند، کتاب خدا را در ظاهر می‌طلبیدند اما دشمن آن بودند. سخن نیک می‌گفتند، اما کردارشان بد بود. دیگران را به قرآن فرامی‌خواندند، اما خود به آن عمل نمی‌کردند. هر که با آنان می‌جنگید و آن‌ها را می‌کشت، از آن‌ها به خداوند شایسته‌تر بود. خوارج خوش‌گفتار و بدکردار بودند و شعارهایشان فریبنده و برانگیزاننده عواطف بود. آن‌ها با انجام اقدام‌های ماجراجویانه عواطف مردمان ساده را به‌سوی خود جلب می‌کردند، هر چند خردمندان را اقبالی به‌سوی آن‌ها نبود. از این‌رو امام (ع) به مردمان سفارش می‌کند که حق را بشناسید تا اهل آن را نیز بشناسید و مردم را با حق بسنجید نه این‌که حق را با مردم[۱۸][۱۹].
  • از خوارج در متون تاریخی اقدام به گناهان کبیره گزارش شده است؛ گناهانی چون هرزگی و عیاشی، ترک نماز، شراب‌خواری، پوشیدن لباس ابریشمی، جعل حدیث، جنایت و آدم‌کشی، ترک حدود الهی و... تاریخ شواهد زیادی دارد که عمل آن‌ها با عقیده‌ای که ابراز می‌داشتند، در تناقض بود. خوارج از نظر ظاهر، مردانی بودند که سر خود را می‌تراشیدند و کناره آن را نگاه می‌داشتند، پیشانی آن‌ها در اثر عبادت پینه بسته بود و لباسشان تا نیمه ساق پا می‌رسید[۲۰].

عقاید خوارج

  • خوارج در بدو امر دارای عقایدی بودند. به‌طور خلاصه می‌توان اصول اعتقادی آن‌ها را دو وجه نفی حکومت و امامت و تکفیر دگراندیشان قلمداد کرد. امام علی (ع) در احتجاجات خود با آن‌ها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آن‌ها به گفت‌وگو نشستند: اگر گمان آن دارید که من خطا کرده‌ام و گمراه شده‌ام، پس به چه سبب همه امت محمد (ص) را به گمراهی من، گمراه می‌شمرید و آنان را به خطایی که من کرده‌ام، بازخواست می‌کنید و به گناهی که من مرتکب شده‌ام به کفر نسبت می‌دهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهاده‌اید و بر سر بی‌گناه و گناه‌کار فرود می‌آورید و گناه‌کار و بی‌گناه را با هم درمی‌آمیزید. خود می‌دانید که رسول الله (ص) کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او نماز گزارد و میراثش را به کسانش داد. قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از غنایم نصیبشان می‌شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان مسلمان ازدواج کنند. رسول الله (ص) آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان مسلمانان نزدود. شما بدترین مردم هستید، از کسانی که شیطان به هر سو که خواهد آنان را می‌کشاند و گمراه و سرگردان می‌سازد[۲۱][۲۲].
  • از دیگر عقاید آن‌ها این موارد بود:
  1. هرکس مرتکب گناه شود از اصحاب جحیم است؛
  2. هرجا خوارج حاکم نباشند، دارالکفر است؛
  3. هرکس در دارالکفر ساکن شود، کافر است و باید علیه او قیام شود؛
  4. تنها حکومت ابوبکر، عمر و عثمان و امام علی تا قبل از حکمیّت مشروع بود؛
  5. انتخاب امام تنها باید با رأی و انتخاب مردم صورت گیرد؛
  6. حکومت اختصاص به اهل بیت پیامبر ندارد؛
  7. جایز است در عالَم امامی نباشد؛
  8. خروج علیه امامی که خلاف سنت عمل کند، واجب است[۲۳].

فرقه‌های خوارج

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. (نیست حکمی جز حکم خدا)
  2. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  3. «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ، نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۵- ۳۷۶.
  5. «لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۰
  6. خطبه‌های ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۶.
  8. «أَكُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ؟ فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ. قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ. وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا. ثُمَّ كَلَّمَهُمْ بِكَلَامٍ طَوِيلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ (علیه السلام): أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ؟ فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ، فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ، وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا. وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَهَا وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ. فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ، فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِيمَاناً وَ مُضِيّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ، فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱؛ نیز نک: خطبه ۱۲۷
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۶- ۳۷۷.
  10. «أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِيَ مِنْكُمْ [آبِرٌ] آثِرٌ، أَ بَعْدَ إِيمَانِي بِاللَّهِ‏ وَ جِهَادِي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِي بِالْكُفْرِ؟ لَـ "قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ" فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ. أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِي ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِيكُمْ سُنَّةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۷
  11. «مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۸
  12. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۷.
  13. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۷.
  14. «كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ، كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى يَكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِينَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۰
  15. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۸.
  16. «الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۱۵
  17. «وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۶
  18. «إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ [أَهْلَهُ]، وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ، فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲
  19. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 378-379.
  20. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۸- ۳۷۹.
  21. «فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) بِضَلَالِي وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي؟ سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ! وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) رَجَمَ الزَّانِيَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ، وَ قَطَعَ [يَدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ؛ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷
  22. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۹.
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۹.
  24. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۷۹.