ظلم: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
===ظلم مورد بخشش خداوند=== | ===ظلم مورد بخشش خداوند=== | ||
*[[امام باقر]]{{ع}} در ادامه سخن سابق میفرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ}}؛ ظلمی که [[خدا]] آن را میبخشد ظلمی است که [[انسان]] در رابطه با [[خدا]] (انجام [[طاعات]] و [[ترک گناهان]]) به خویش روا میدارد. بنابراین، گناهانی که با [[حقوق]] [[مردمان]] در [[ارتباط]] نباشند [[امید]] [[بخشش]] بیشتری دارند؛ چون این دسته [[گناهان]] با [[اعمال نیک]] جبران میشوند. [[قرآن کریم]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ}}<ref>«بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>. علاوه بر این فرمود: {{متن قرآن|وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. | |||
===ظلم مورد بازخواست خدا=== | ===ظلم مورد بازخواست خدا=== |
نسخهٔ ۲۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۴
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ظُلم به معنای ستم، از حد گذشتن، به حق کسی تجاوز کردن. ستم گاهی به دیگران است، گاهی به خویشتن. آنکه بدی میکند و مرتکب گناه میشود، به خودش ستم کرده است، چون حق خود را در راه پاک زیستن و به کمال رسیدن پایمال کرده است. در قرآن، شرک به خدا هم ظلم بزرگ به حساب آمده است: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۱]. ظلم و جور، از بزرگترین گناهان است و کیفر آن در همین دنیا هم دامنگیر ظالم میشود و در آخرت هم، دوزخ سوزان کیفر ستمگران است. همچنان که پرهیز از ظلم لازم است، زیربار ظلم رفتن و ظلمپذیری (انظلام) هم ناپسند است. مبارزه با ظلم و ظالم یک وظیفه است و همکاری با ستمگر هم مشارکت در ظلم است و گناه دارد. حتی ظلم به حیوانات هم از دید اسلام ناپسند است، چون حیوانات هم حقوقی دارند که باید مراعات گردد. واژههای دیگری همچون: جور، بغی، عدوان، اعتداء، حیف و... همین معنی را دارند.
مفهومشناسی ظلم
معنای لغوی ظلم
- ظلم اسم مصدر ظَلَم، در لغت به سه معنی استعمال شده است:
- قراردادن چیزی در غیر جای مناسب خودش[۲]؛ از این باب است که عرب میگوید هرکس به پدرش شبیه باشد ظلم نکرده است؛ یعنی شباهت را در غیر موضعش قرار نداده است[۳]؛ و میگوید آن کس که گرگ بچراند، ظلم کرده است؛ یعنی رعایت و چوپانی را در غیر جای مناسبش قرار داده است[۴]. در مقابلِ ظلم به این معنی، عدل به معنی نهادن هر چیزی در جای مناسب خود قرار دارد...
- تجاوز از حد[۵]؛ به این معنی است که قرآن کریم گناهان را ظلم مینامد چون گناه تجاوز از حد الاهی است و از این باب است که هرکس بدون انحراف به چپ و راست در راهی پیش رود، عرب درباره او میگوید ظلم نکرده است[۶]. و باز از همین باب است که برخی کتب لغت[۷] تصرف در ملک و حق دیگری را ظلم نامیدهاند.
- کمکردن[۸]؛ ظلم به این معنی در قرآن کریم به کار رفته است. میفرماید: ﴿كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا﴾[۹]. صاحب معجم مقائیس تنها معنی اول را برای ظلم ذکر کرده است[۱۰] و ظاهر این اکتفا، این است که معانی دیگر، معنی اصلی این واژه نیستند، بلکه از معانی مجازی آن یا از فروع معنی اولند. ...در صورتی که واژه ظلم در آیه یا روایتی همراه با قرینهای آمده باشد، بدیهی است که معنی آن، با توجه به قرینه همراهش تعیین میشود؛ ولی در صورتی که بدون قرینه به کار رود، بر شایعترین معنی خود که همان ظلم رفتاری است حمل میشود[۱۱]
معنای اصطلاحی ظلم
- ظلم یا جور و بیداد از افعال نکوهیده و نقطه مقابل عدل (عدالت) است. بر مبنای تعریفی که امام علی(ع) از واژه عدل ارائه میدهد[۱۲]، ظلم به معنای قرار دادن شیء در غیر جایگاه خود معنا مییابد و آنگاه که آدمی از مصدر حق خارج شود، بهسمت باطلگراییده و فعل ظالمانه اتفاق افتاده است. شخص ظلمکننده را ظالم یا ستمگر گویند. در تعبیر قرآن، واژه "ظلوم" بهمعنای بسیار ظلمکننده نیز دیده میشود[۱۳][۱۴].
- قرآن کریم به رذیلت ظلم توجه داشته و این معنا را در مفاهیمی چند مطرح کرده و ظالمان و ستمگران را مورد نکوهش قرار داده است. میدان معنایی ظلم در قرآن کریم عبارت است از:
- ستم کردن: راه نکوهش تنها بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و در [روی] زمین به ناحق سر برمیدارند. آنان عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت[۱۵][۱۶].
- تجاوز از حدود الهی و بر اساس فرمان خدا حکم نکردن: و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، نافرماناند[۱۷][۱۸].
- انحراف از عدل و دادگری: در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم بازمیدارد. به شما اندرز میدهد، باشد که پند گیرید[۱۹][۲۰].
- شرک ورزیدن نسبت به خداوند: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش (در حالی که وی او را اندرز میداد) گفت: "ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک، ستمی بزرگ است"[۲۱][۲۲].
- همچنین در فرازهایی چند ظالمان را نکوهش کرده و آنها را به عذاب الهی وعده داده است: کسانی که ستم کردهاند بهزودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت[۲۳]؛ ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ﴾؛[۲۴][۲۵].
- ظلم و ظالم در روایات و احادیث اهل بیت(ع) نیز مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است. امام علی(ع) در نکوهش و دوری گزینی خود از ستم بر دیگران میفرماید: به خد سوگند، اگر در خارستان همه شب سر بر بالین خار نهم و از رنج و درد بیدار مانم و دست و پا در زنجیر کشیده شوم، خوشتر از آنم که فردیا قیامت خدا و رسولش را شرمسارانه بینم که برخی از بندگان را مورد ستم قرار داده و چیزی از مال دنیا را از آنان غصب کرده باشم. چگونه دست ظلم به روی کسی دراز کنم به خاطر تنی که بهسرعت به خاک نابودی بازگردد و ماندنش در گور به درازا کشد[۲۶][۲۷].
- در منظر امام، ظلم از طرف کسی که بر دیگران تسلط دارد، ناپسندیدهتر است. از اینرو بدترین فرمانروایان را فرمانروایی میداند که به ملت خویش ستم کند[۲۸]. ستم قاضیان را نکوهش میکند و آن را بُرندهترین رشته اجتماع بیان میدارد[۲۹]. از پادشاه ستمگر نیز با عنوان یاریگر دشمن خویش یاد میکند[۳۰][۳۱].
تفاوت ظلم و جور
- بین ظلم و جور تفاوت مختصری ذکر کردهاند و آن اینکه جور، انحراف از حکم است؛ مثلاً در روش یک سلطان میگویند حاکم در حکم خود "جور" نمود و سلطان در روشش؛ یعنی هنگامی که از حکم واقعی انحراف داشته باشد. ولی امکان دارد که در مفهوم ظلم، لزوماً انحراف از حکم وجود نداشته باشد و ابتدائاً صورت گیرد، چه از سلطان یا حاکم یا غیر آنها باشد. اصل ظلم، نقصان و کم گذاشتن حق است و جور عدول و باز گشتن از حق است[۳۲][۳۳].
- ظلم با همه اقسامش از گناهان کبیره و موجب ویرانی دین و دنیای ظالم، و سبب دخول در عذاب جهنم است.
- اقسام ظلم عبارتند از:
- ظلم به خدا، یعنی شرک
- ظلم به مردم، یعنی تجاوز به حقوق دیگران.
- ظلم به نفس، یعنی معصیت، زیرا آثار معصیت دامنگیر خود ظالم است[۳۴].
- اسلام با ظالم بودن، ظلم پذیری و ظلم به دشمنان مخالف است.
- به واسطه اهمیت مفهوم "عدالت" اندیشمندان مسلمان و غربی تعاریف متفاوتی از آن به دست دادهاند.
- حضرت علی(ع) در پاسخ به این پرسش که عدل، برتر است یا بخشش میفرمایند: "... عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید، و بخشش آن را از جایش برون نماید..."[۳۵].
- براساس این تعریف از حضرت علی(ع) عدالت شامل انسان و طبیعت میشود.
- ارسطو نیز عدالت را چنین تعریف میکند: "رفتار برابر با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها". دیوید راس در تئوری عدالت خود، اصل تفاوت را میپذیرد.
- از طرفی، عدالت دارای اقسامی است، از جمله: عدالت فردی، عدالت اجتماعی، عدالت توزیعی، عدالت کیفری، عدالت مکافاتی، عدالت حقوقی[۳۶]، عدالت طبیعی یا رویهای[۳۷].[۳۸].
ارتباط ظلم با سایر مفاهیم
- حکومت و ظلم
- عدالت و ظلم
- ایمان و ظلم
- امامت و ظلم
- آرامش وامنیت و ظلم
- آبادانی و ظلم
- مهدویت و ظلم
- سیاست و ظلم
گستره و مصداقهای ظلم
ظلم به ارزش ها
- ظلم به حق و حقیقت
- ظلم به دانش
ظلم به خدا
- ظلم به آیات خدا
- ظلم به پیامبران
- ظلم به پیامبر خاتم
- ظلم به اهل بیت
ظلم به خود
ظلم به دیگران
- ظلم به صالحان
- ظلم به مسلمانان
- ظلم به بى گناهان
- ظلم به غافلان
- ظلم به شریک
ظلم به طبیعت
- ظلم به محیط زیست
- ظلم به حیوانات
- ظلم به گیاهان و درختان
دستاندرکاران ظلم
نخست: ظالم
نشانهها و ویژگی های ظالمان (ظلمه)
- از دیدگاه مکتب اهل بیت، به حکومتها و حاکمانی که منصب رهبری و خلافت را که خاصّ ائمه اهل بیت(ع) است، غصب کردند و به خاندان پیامبر و شیعیانشان ستم روا داشتند، خلفای اموی و عباسی و دودمانهای ظالم دیگر گفته میشود. سفارش امامان، دوری گزیدن از دربارهای ظالمان و مبارزۀ منفی با خلفای جور بود. داستان نهی امام کاظم(ع) نسبت به صفوان جمّال برای کرایه دادن شترانش به هارون الرشید، حتّی برای سفر حج که مشهور است یک نمونه از آن است.[۳۹] دیدگاه عدالتخواهانۀ تشیّع، با حکومت جور سر ناسازگاری داشته و هرگونه همکاری با آن را حرام میداند. در کتابهای فقهی، عناوینی چون: حکومت جور، حاکم جائر، ظلمه، اعوان الظّلمه و ابوابی چون "حرمت مسؤولیتپذیری از سوی حکومت ظالم" دیده میشود.[۴۰] مردی از امام صادق(ع) پرسید: کسانی از شیعه وارد دستگاه حکومتی میشوند، برای آنان کار میکنند و هوادار آنان میشوند. حضرت فرمود: "لیس هم من الشّیعة، و لکنّهم من أولئک"[۴۱] این دیدگاه از آنجا سرچشمه میگیرد که حکومت و خلافت، باید در تداوم رسالت و در مسیر "ولایت اللّه" باشد و مجری احکام الهی گردد. مشروعیّت چنین حکومتی با نصّ خاص یا به نیابت عامّ است. از دیدگاه ائمه، حتّی منصبهایی چون امامت جمعه و نماز عید، خاصّ برگزیدگان و خلفای الهی است که دیگران با قهر و غلبه آن را تصرّف کرده و حکم خدا را تغییر داده و کتاب الهی و فرائض دین را پشتسر انداختهاند. امام سجاد(ع) از این ظلم یاد میکند و دشمنان اهل بیت را لعنت میکند.[۴۲][۴۳].
- شاخصه و ویژگیهایی که ریشه در معصیت خالق دارند:
- کفرپیشگی و ظلمگرایی
- انکار آیات و انبیای الهی و جلوگیری از دعوت انبیا در مسیر حق
- عدم اجرای قوانین الهی و نقض احکام
- مبارزه با آموزههای وحیانی
- شاخصه و ویژگیهایی که موجب تضییع حقوق دیگران میشود:
- بی عدالتی اقتصادی
- استکبار و به استضعاف کشیدن دیگران
- فسق و فجور (ارتکاب جرم)
- حاکمیت ظالم
دوم: یاری کنندگان ظالم
سوم: رضایت دهندگان به ظلم
چهارم: پذیرنده ظلم
موجبات و عوامل زمینهساز ظلم (عوامل عملکرد ظالمانه)
- امام علی(ع) به تبیین و آسیبشناسی گرایش انسانها به این رذیلت اخلاقی پرداختهاند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: منافع مادی که انسانها را بر یاری باطل و ظلم به اهل حق ترغیب میکند[۴۴]؛ نافرمانی خدا و سستی در آن[۴۵]؛ طغیان آدمی، گذشتن از حد و میل به تجاوز به حقوق دیگران[۴۶]؛ فراموشی مرگ و معاد[۴۷]؛ قدرت و نیروی نظامی[۴۸]؛ فراموشی تعالیم دین و دنیاطلبی[۴۹]. امام علی(ع) هنگام تبعید ابوذر به ربذه به او چنین فرمود: ای ابوذر، بهراستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو به خاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آن را به سینه میزنند و میترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود به سوی خدا رو بگذار[۵۰][۵۱].
سطوح و مراتب ظلم
ظلم فردی
ظلم اجتماعى
ابعاد ظلم
ظلم فکری
ظلم فرهنگی
ظلم اقتصادی
ظلم سیاسی
ظلم قضایی
ظلم اداری
انواع ظلم
- امام علی(ع) در تبیین میدان معنایی ظلم، آن را بر سه گونه میداند: بدان ظلم بر سه گونه است: ستمی که بخشوده نشود؛ و ستمی که به این زودی رهایش نکنند؛ و سه دیگر، ستمی که آن را ببخشایند و دیگر به حساب نیاورند. اما ظلمی که بخشوده نشود، شرک به خداوند است که فرمود: "خداوند هرگز شرک به آستانش را نبخشد." و اما ظلمی که آمرزیده شود ستم بنده به خویش در پارهای از لغزشهاست. و اما ظلمی که به این زودیها رهایش نکنند، ظلم بندگان به یکدیگر است؛ و "قصاص" در مورد سوم شدید است و از قبیل زخم تیغ و ضرب تازیانه نیست، بلکه اینها در برابر آن بسیار کم و کوچک است[۵۲][۵۳]. امام علی(ع) از شرک به خداوند، بهعنوان گناهی نابخشودنی و بزرگترین ظلم به خویشتن یاد کرده است[۵۴].
ظلم غیر قابل بخشش از سوی خدا
- شرک، ظلمی است که بخشیده نمیشود. امام باقر(ع) در ادامه سخن پیشین میفرماید: «فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يَغْفِرُهُ فَالشِّرْكُ»؛ ظلمی که خدا آن را نمیبخشد شرک است. قرآن کریم در دو آیه جداگانه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۵۵]. بنابراین اگر مشرک بدون توبه از دنیا برود، قابل بخشش نیست[۵۶].
ظلم مورد بخشش خداوند
- امام باقر(ع) در ادامه سخن سابق میفرماید: «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ»؛ ظلمی که خدا آن را میبخشد ظلمی است که انسان در رابطه با خدا (انجام طاعات و ترک گناهان) به خویش روا میدارد. بنابراین، گناهانی که با حقوق مردمان در ارتباط نباشند امید بخشش بیشتری دارند؛ چون این دسته گناهان با اعمال نیک جبران میشوند. قرآن کریم میفرماید:
﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[۵۷]. علاوه بر این فرمود: ﴿وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۵۸].
ظلم مورد بازخواست خدا
ظلم جوارحی
ظلم جوانحی
ظلم آگاهانه
ظلم ناآگاهانه
ظلم در پاداش
ظلم در جنگ
ظلم در قضاوت
ظلم در قیامت
ظلم در کیفر
شیوههای ظلم
بدترین ظلمها و ظالمها
راهکارها و ابزارهای ظلم
اصرار بر ظلم
موانع ظلم
اجتناب از ظلم
پیشگیری و درمان پدیده ظلم
- امام(ع) راههایی را فراروی انسانها قرار میدهد که با تقویت و بهکارگیری آنها، انسانها از ستمگری بازمیاستند. از جمله: تقویت ایمان به خدا و روز رستاخیز[۵۹]؛ به یاد آوردن قدرت خداوند در برابر قدرتنماییهای انسانها در عرصههای مختلف اجتماع و یادکرد قدرت لایزال الهی در کیفر و مجازات خطاکاران[۶۰]؛ توجه به پاداش رفتار عادلانه نزد پروردگار و اینکه پاداش عدالت چندان بزرگ است که بهانهای برای ظلم و تباهی باقی نمیگذارد[۶۱]؛ شناخت حق و یاری و عمل به آن، چنانکه فرمود: خدای رحمت کند کسی را که حق را بشناسد و آن را یاری کند یا ظلم و تجاوزی را ببیند و با آن بستیزد و همواره اهل حق را یاور و طرفدار باشد[۶۲][۶۳].
- از نگاه آن حضرت، انسان باید همواره خود را ملاک و معیار سنجش قرار دهد: فرزندم، در روابط اجتماعی و حقوقی متقابل، "خویشتن خویش" را معیار سنجش قرار ده و با دیگران چنان باش که انتظار داری با تو باشند. پس آنچه را برای دیگران میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود ناپسند میبینی برای آنان نیز مپسند و همان گونه که ظلم را به خود روا نمیداری، هرگز دست ستم [بر دیگری] مگشا[۶۴][۶۵].
استعاذه از ظلم
استغفار از ظلم
توبه از ظلم
رفع ظلم
دفاع از مظلوم
اقرار به ظلم
تنزیه از ظلم
حکم ظلم
صبر بر ظلم
ظلمپذیری و ظلمناپذیری
مبارزه با ظلم (ظلمستیزی)
راهکارهای مواجهه با ظلم
نجات از ظلم
سرانجام ظلم
- امام(ع) برای آگاهی مردم و دور کردن آنها از انجام رذیلت ظلم به برخی از آثار ظلم در زندگی و عاقبت آن اشاره کردهاند. از جمله: یادکرد روزگار سختی که بر ظالم فرو خواهد آمد[۶۶]؛ کیفرداد خداوند بر ستمگران[۶۷]؛ ظلم بهمثابه نافرمانی خداوند، گناه فرد است و ظالم مستحق کیفر خواهد شد[۶۸]؛ تباهی آخرت[۶۹]؛ ظلم بهمثابه دشمنی با خداوند که باعث استحقاق کیفر الهی میشود[۷۰]؛ بدبختی در آخرت[۷۱]؛ ستم عامل تباهی و سرافکندگی فرد میشود[۷۲]؛ ستم عامل رنج و گرفتاری و از بین برنده نعمت و آسایش فرد خواهد شد[۷۳]؛ ظالم، خود نیز اسیر ستم میشود[۷۴]؛ کار ستمگر آشفته میشود[۷۵]. از اینرو امام علی(ع) در آخرین وصیتهای حیات خود و در بستر شهادت، ضمن سفارشهایی خطاب به فرزندانش میفرماید: شما را به تقوای الهی وصیت کنم و آنکه... دشمن ظالم و یار مظلوم باشید[۷۶][۷۷].
آثار و پیامدهای ظلم (عواقب و خطرات ظلم)
- تأثیر بر سرنوشت انسانها
- فروپاشی و هلاکت جوامع بشری
- تسلط و چیرگی ظالمان بر جامعه
- رواج بی عدالتی
- از بین رفتن ارزشهای الهی و انسانی حاکم بر جامعه
- ناامنی و عدم آرامش (عدم امنیت در جامعه)
- نارضایتی و عدم لذت از زندگی
- اختلاف و تفرقه
- بدعت و تحریف حقایق دینی
- ذلت و خواری
- دچارشدن به عذابهای دنیوی (عذاب استیصال، گرفتار غم و اندوه شدن)
- زوال نعمت
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
- دانشنامه نهج البلاغه ج۲
- احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج14
پانویس
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است؛ سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ فیومی، مصباح المنیر، ص۳۸۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ بغدادی، خزانة الادب، ج۴، ص۱۱۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸؛ جوهری صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۹۷.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۱۶۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۷.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۷، ص۴۴۸.
- ↑ «هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم» سوره کهف، آیه ۳۳.
- ↑ ابنفارس، معجم مقائیس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص94، 95.
- ↑ «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
- ↑ ﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴾؛ سوره ابراهیم، آیه ۳۴ و ﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا ﴾؛ سوره احزاب، آیه ۷۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۲۹.
- ↑ ﴿ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِكَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾؛ سوره شوری، آیه ۴۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾؛سوره مائده، آیه ۴۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴾؛ سوره نحل، آیه ۹۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴾؛ سوره لقمان، آیه ۱۳
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ﴿ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ﴾؛ سوره شعراء،آیه ۲۲۷
- ↑ سوره ابراهیم، آیه۴۲
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا؟»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ «شرّ الأمراء من ظلم رعيّته»؛ غررالحکم، ۱ / ۴۴۵
- ↑ «أقطع شيىء ظلم القضاة»؛ غررالحکم، ۱ / ۱۸۳
- ↑ «من ظلم رعيّته نصر أضداده»؛ غررالحکم، 2 / ۶۱۸
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰.
- ↑ ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲-۳۵۳.
- ↑ حبیب الله طاهری، اخلاق اسلامی، ص۲۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه جعفر، شهیدی، کلمات قصار ۴۳۷، ص۴۴۰.
- ↑ احمد شلبی مینویسد: «دکتر ادموند بورک میگوید: «قانون اسلامی درباره همه یکسان است و فرقی بین شاه تاجدار و مستخدم فقیر نیست و این شیوه اسلامی، برای بشر تازگی دارد». احمد شلبی، زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، ترجمه سید محمود اسداللهی، ص۲۵۲.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۳.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۴.
- ↑ حیاة الامام موسی بن جعفر، ج ۲ ص ۲۶۶، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۱
- ↑ مکاسب شیخ انصاری، باب «حرمة الولایة من قبل الجائر»، «المکاسب المحرّمه» امام خمینی، ج ۲ ص ۱۰۵
- ↑ «آنان شیعه نیستند، بلکه از همانانند!» وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۳۸. ر. ک: «باب تحریم معونة الظالمین»، وسائل الشیعه، ج ۱۲ ص ۱۲۷
- ↑ صحیفۀ سجّادیه، دعای ۴۸
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۶.
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۴
- ↑ «إحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان على طاعة اللّه»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵ و ۶۶۲
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۷۴۲
- ↑ «إن عزم على التّوبة سوّفها و أصرّ على الحوبة إن عوفي ظنّ أن قد تاب إن ابتلي ظنّ و ارتاب إن مرض أخلص و أناب إن صحّ نسي و عاد و اجترى على مظالم العباد إن أمن افتتن لاهيا بالعاجلة فنسي الأخرة و غفل عن المعاد»؛ غررالحکم، ۲ / ۸۵۲
- ↑ نک: نهج البلاغه، نامه ۶۰
- ↑ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ «يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱- ۵۳۲.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّيَاطِ وَ لَكِنَّهُ مَا يُسْتَصْغَرُ ذَلِكَ مَعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۰- ۵۳۱.
- ↑ «بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص105.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ نک: «لا يؤمن بالمعاد من لم يتحرّج عن ظلم العباد»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵، ۶۶۲ و ۸۵۲
- ↑ «أذكر عند الظّلم عدل اللّه فيك و عند القدرة قدرة اللّه عليك»؛ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا كُلِّفْتُمْ بِهِ يَسِيرٌ وَ أَنَّ ثَوَابَهُ كَثِيرٌ. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ، لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَا عُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱
- ↑ «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٥
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ «یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۱.
- ↑ غررالحکم، ۱ / ۱۴۷
- ↑ غررالحکم، ۱ / ۳۱۹
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۵
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶و ۶۶۲
- ↑ «الظلم عنوان الشقاء في الآخرة»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۶
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷ و ۶۲۰
- ↑ «بالظلم تزول النعم و تجلب النقم»؛ غررالحکم، ۲ / ۴۷۷
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۶۱۳
- ↑ «من ركب محجّة الظّلم كرهت أيّامه»؛ غررالحکم، ۲ / ۶۱۵
- ↑ «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۳۲.