تقیه در سیره معصوم: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
آنچه بیان شد درباره [[تقیه]] کتمانیه بود؛ یعنی [[ائمه]]{{عم}} در واقع علیه [[حکام جائر]]، نه آشکارا، بلکه [[پنهانی]] فعالیت میکردند. اما گاهی [[ائمه]]{{عم}} بنا به [[مصالح]] و مقتضیات زمانی و مکانی خاصی، [[تقیه]] مداراتی پیشه میکردند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه [[مشروعیت]] خلفای زمان خود را مخدوش میدانست و [[معتقد]] بود [[خلافت]] از آن اوست و دیگران این [[حق]] را از وی سلب کردهاند، [[بردباری]] پیشه ساخت. ایشان در [[خطبه]] سوم [[نهجالبلاغه]] [[دلیل]] آن را اینگونه بیان میکند: “به [[خدا]] [[سوگند]]، فلان ([[ابوبکر]]) [[جامه]] [[خلافت]] را پوشید و میدانست [[خلافت]] جز مرا نشاید... چون چنین دیدم دامن از [[خلافت]] در چیدم... ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شاید؟ با [[دست]] تنها بستیزم یا [[صبر]] پیش گیرم و از [[ستیز]] بپرهیزم؟... چون [[نیک]] سنجیدم، [[شکیبایی]] را خردمندانهتر دیدم و به صبرگراییدم”<ref>نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، ص۹-۱۰.</ref>. البته اینگونه نبود که [[امام علی]]{{ع}} در طول مدت ۲۵ سال [[کنارهگیری]] از [[قدرت]] در همه امور با خلفای وقت [[همکاری]] کند. ایشان در [[رفتار]] با [[خلفا]] سیاستهای مختلفی را پیش گرفت؛ برای مثال از منتقدان [[سیاسی]] [[حمایت]] میکرد. خود نیز از عملکرد [[خلفا]] [[انتقاد]] میکرد. حتی از [[بیعت]] داوطلبانه خودداری ورزید، اما از [[مبارزه]] مستقیم با [[خلفا]] منصرف شد. به طور کلی [[ائمه]]{{عم}} در [[رفتار]] [[سیاسی]] خود از شیوه [[تقیه]] بنا به مصالحی استفاده کردهاند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۷.</ref>. | آنچه بیان شد درباره [[تقیه]] کتمانیه بود؛ یعنی [[ائمه]]{{عم}} در واقع علیه [[حکام جائر]]، نه آشکارا، بلکه [[پنهانی]] فعالیت میکردند. اما گاهی [[ائمه]]{{عم}} بنا به [[مصالح]] و مقتضیات زمانی و مکانی خاصی، [[تقیه]] مداراتی پیشه میکردند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه [[مشروعیت]] خلفای زمان خود را مخدوش میدانست و [[معتقد]] بود [[خلافت]] از آن اوست و دیگران این [[حق]] را از وی سلب کردهاند، [[بردباری]] پیشه ساخت. ایشان در [[خطبه]] سوم [[نهجالبلاغه]] [[دلیل]] آن را اینگونه بیان میکند: “به [[خدا]] [[سوگند]]، فلان ([[ابوبکر]]) [[جامه]] [[خلافت]] را پوشید و میدانست [[خلافت]] جز مرا نشاید... چون چنین دیدم دامن از [[خلافت]] در چیدم... ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شاید؟ با [[دست]] تنها بستیزم یا [[صبر]] پیش گیرم و از [[ستیز]] بپرهیزم؟... چون [[نیک]] سنجیدم، [[شکیبایی]] را خردمندانهتر دیدم و به صبرگراییدم”<ref>نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، ص۹-۱۰.</ref>. البته اینگونه نبود که [[امام علی]]{{ع}} در طول مدت ۲۵ سال [[کنارهگیری]] از [[قدرت]] در همه امور با خلفای وقت [[همکاری]] کند. ایشان در [[رفتار]] با [[خلفا]] سیاستهای مختلفی را پیش گرفت؛ برای مثال از منتقدان [[سیاسی]] [[حمایت]] میکرد. خود نیز از عملکرد [[خلفا]] [[انتقاد]] میکرد. حتی از [[بیعت]] داوطلبانه خودداری ورزید، اما از [[مبارزه]] مستقیم با [[خلفا]] منصرف شد. به طور کلی [[ائمه]]{{عم}} در [[رفتار]] [[سیاسی]] خود از شیوه [[تقیه]] بنا به مصالحی استفاده کردهاند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۷.</ref>. | ||
==تقیه در سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور== | |||
واژه تقیه در [[ادبیات عرب]] به معنای “خوف” و “خشیت”، “حذر” و “پرهیز” به کار رفته است<ref>ر.ک: المعجم الوسیط، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و در اصطلاح [[دینی]]، به اظهار سخن یا انجام کاری بر خلاف [[معتقدات]] درونی گفته میشود که با [[انگیزه]] دفع ضرر از [[جان]]، [[مال]]، [[آبرو]] و یا [[حفظ]] موجودیت صورت میپذیرد<ref>محمد جواد مغنیه، الشیعه و التشیع، ص۴۹.</ref>. | |||
بر این اساس تقیه، یک دستورالعمل [[سیاسی]] است و نوعی [[پنهانکاری]] به شمار میآید. این امر در [[اعمال آدمی]] ظاهر میشود و در [[اعتقادات]] و باورهای [[قلبی]] [[انسان]] ظهوری ندارد. تقیه در [[مکتب اهلبیت]]{{عم}}، یک [[استراتژی]] [[مبارزاتی]] در [[رویارویی]] با [[دشمن]] است نه پشت به دشمن کردن و دست از [[مبارزه]] کشیدن. چنان که [[امام صادق]]{{ع}} به [[نقل]] از [[پدر]] بزرگوارش، تقیه را سپر [[مؤمن]] توصیف میکند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۱۲. ابوبصیر از امام باقر{{ع}} روایت میکند: هنگامی که حکومت در اختیار عناصر نادان و سبکسر قرار گرفت، در ظاهر با توده مردم و برنامههای حکومت همراه باشید ولی در باطن، به وظیفه واقعی خود عمل کنید. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۳۶.</ref> یعنی وسیلهای که در میدان [[نبرد]] و در هنگام مبارزه با دشمن به کار میرود. | |||
در روایتی از [[امام]] محمدباقر{{ع}} در مورد تقیه و شرایط آن چنین آمده است: تقیه به [[دلیل]] [[حفظ جان]] است، اما اگر ریختهشدن [[خون]] [[قطعی]] باشد، تقیه هم منتفی خواهد بود<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۰.</ref>. تقیه از آن جهت اهمیت دارد که میان آن با اوضاع سیاسی [[شیعه در تاریخ]] [[اسلام]]، ارتباطی عمیق برقرار است. با نگاهی اجمالی به [[تاریخ]] سیاسی [[شیعه]] خواهیم دید که این اصل تا چه اندازه در حفظ و استمرار [[مواریث]] [[تشیع]] کاربرد داشته است. میتوان گفت [[پیشوایان معصوم]] به جز در دوران کوتاهی از [[حاکمیت سیاسی]] خود که در مجموع به بیش از پانزده سال نمیرسد، در دوران تقیه به سر میبردند. پس از حادثه خونین [[کربلا]] و [[شهادت]] مظلومانه [[امام حسین]]{{ع}} و یارانش، وضعیت [[امنیتی]] [[شیعیان]] در سراسر [[سرزمین]] [[اسلامی]] سخت شد. در این شرایط [[ضرورت]] کاربرد چنین اصلی بیش از پیش [[احساس]] میشد؛ اگرچه [[تصور]] عمومی بر آن است است که در [[عصر امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} به [[دلیل]] انتقال [[قدرت]] از [[بنیامیه]] به [[بنیعباس]]، شیعیان در شرایط مناسبتری از نظر امنیتی قرار گرفتند، اما [[واقعیت]] امر آن است که در این دوره نیز هیچگاه به طور کامل از شیعیان رفع [[اختناق]] نشد. [[حماد]] بن واقد [[کوفی]] که در دوره امام صادق{{ع}} میزیست، میگوید: با [[ابوعبدالله]] در راهی مواجه شدم، اما روی خود را برگرداندم و عبور کردم، سپس در فرصتی مناسب به [[خدمت]] ایشان رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم من با شما مواجه میشوم، اما روی خود را بر میگردانم و عبور میکنم، مبادا اسباب [[گرفتاری]] و [[زحمت]] شما فراهم شود. امام صادق{{ع}} ضمن [[تأیید]] این عمل فرمودند: خدایت [[رحمت]] کند!<ref>ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۹.</ref>. | |||
این وضعیت همزمان با تثبیت پایههای [[خلافت]] [[عباسیان]] تشدید شد و فشار و اختناق بر شیعیان افزایش یافت. در چنین شرایطی رعایت اصل [[تقیه]] برای [[پیشوایان معصوم]] و [[پیروان]] ایشان اجتنابناپذیر بود. در این بخش برای شرح این وضعیت ناگزیریم نگاهی گذرا بر دورههای مختلف [[عصر ائمه]]{{عم}} داشته باشیم.<ref>[[محمد ملکزاده|ملکزاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۲۴۸.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۲
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تقیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
تقیه و حفظ هویت شیعیان
- مشی سیاسی امامان معصوم نشان میدهد که قیام و مبارزه برای دستیابی به قدرت سیاسی را غیر ممکن دانسته، یا دستکم به مصلحت اسلام و مسلمانان نمیدانستند، از اینرو، رویکرد تقیه را برای حفظ جان و مال شیعیان خود مطرح کرده، خود نیز در مقام عمل بدان ملتزم شدند. اهمیت اتخاذ این رویکرد در زمانهای که بسیاری از حاکمان جامعه، وجود آنان را در جامعه تهدیدی برای حکومت خود میدانستند و منتظر فرصت مناسب برای قلع و قمع شیعیان بودند، روشنتر میشود. از توصیههای آنان به پیروانشان، همچنین سیره عملیشان در برخورد با حکومتها بر میآید که هدف اصلی آنان حفظ و حراست از شیعیان و ترویج تفکر شیعی به تناسب شرایط زمان و مکان بود تا در آینده شرایط مناسب دستیابی به قدرت سیاسی فراهم شود. منظور از تقیه، پنهان کردن عقیده واقعی خود در موضوع حکومت و آشکار نکردن هدف اصلی شیعیان مبنی بر لزوم قیام و مبارزه برای اسقاط حکومتهای نامشروع است. با آنکه حکومتها را نامشروع دانسته، منتظر فرصتی هستند تا حکومت را به جایگاه اصلی خود بازگردانند، با وجود این، به صورت آشکار از این عقیده و رویکرد سخن نمیگویند و از هرگونه اقدامی که این باور را برملا کند، پرهیز دارند[۱]. به تعبیر برخی از روایات، هدف از تقیه "حفظ دین و عقیده" است. شاید سفارش به حفظ اسرار ائمه در پارهای از روایات ناظر به همین واقعیت باشد[۲].
تقیه در برخورد با حاکمان جور
ائمه(ع) گاهی برای حفظ جان خود و یارانشان در برابر ستم حاکمان جور تقیه میکردند. ایشان به گونهای وانمود میکردند که گویا هیچگونه اختلاف و ناسازگاری با سلاطین ندارند و در پی براندازی و اقدام علیه حاکمیت آنان نیستند. البته روشن است که تقیه به معنای تعطیلی فعالیت علیه نظام جور نیست، بلکه به معنای حرکت سرّی علیه حاکمیت ظالم است. در واقع، تقیه تنها تغییر تاکتیک و راهبرد است، نه سازش با مخالف و تسلیم شدن در برابر او. البته تقیه خود انواع و اقسامی چون خوفیه، مداراتیه و کتمانیه دارد که بحث ما بیشتر ناظر به نوع اخیر آن است[۳]. امام صادق(ع) در حدیثی به این مطلب اشاره کردهاند: “مؤمن در هر حال مجاهد است؛ زیرا او در دولت باطل به وسیله تقیه با دشمنان خدا میجنگد و در دولت حق با شمشیر”[۴]. در واقع، این حدیث شریف آشکارا دلالت میکند که تقیه نه تنها به معنای سکوت، رکود، چاپلوسی و مداحی ظالمان و فرصتطلبی نیست، بلکه خود نوعی جهاد و امر به معروف و نهی از منکر پنهانی است. در حقیقت، مؤمن با این اقدام زمینه پیدایش دولت حق را فراهم میکند که سرانجام در سایه آن، جهاد با کفار و دشمنان اسلام علنی خواهد شد[۵].
به هر حال، تقیه یکی از شیوههای ائمه(ع) در برابر حکومت حاکمان جور بوده است. امام صادق(ع) دراین باره میفرماید: “تقیه شیوه من و شیوه نیاکان من است و کسی که تقیه نمیکند ایمان ندارد”[۶]. اهل بیت(ع) افزون بر اینکه خود تقیه میکردند به پیروانشان نیز تقیه را سفارش میکردند. از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده که فرمودند: “فرمانبرداریِ سلطان از سَرِ تقیه واجب است”[۷]. ائمه هنگام وجود خطر مالی و جانی، افزون بر امور سیاسی در امور عبادی نیز به تقیه توصیه میکردند.
گاهی نیز به افراد خاصی که در حکومت منسبهای کلیدی داشتند، دستور میدادند که همانند دیگران وضو بگیرند و نماز بخوانند تا کسی به شیعه بودن آنان شک نبرد. هدف ایشان این بود که بتوانند به شیعیان خدمتی کنند. برای مثال، امام موسی بن جعفر(ع) در مقطعی به علی بن یقطین دستور دادند که برخی از تکالیف شرعی خود را همچون نماز و وضو همانند اهل سنت انجام دهد تا کسی به شیعه بودن او مشکوک نشود[۸]. امام این تکلیف را پس از آنکه خطر مرتفع شد، برداشتند. بسیاری از روایات نیز از سر تقیه صادر شده است. ائمه(ع) گاهی بنا به مصالحی، از جمله مصلحت حفظ جان شیعیان میکوشیدند حکم واقعی را آشکارا اظهار نکنند. بنابراین احکام را به گونهای بیان میفرمودند که مخاطب میپنداشت حکم واقعی است. البته این نوع تقیه علل و عوامل متعددی داشته است که ما در این مجال خواهان بررسی آن نیستیم[۹].
آنچه بیان شد درباره تقیه کتمانیه بود؛ یعنی ائمه(ع) در واقع علیه حکام جائر، نه آشکارا، بلکه پنهانی فعالیت میکردند. اما گاهی ائمه(ع) بنا به مصالح و مقتضیات زمانی و مکانی خاصی، تقیه مداراتی پیشه میکردند. امیرالمؤمنین(ع) با آنکه مشروعیت خلفای زمان خود را مخدوش میدانست و معتقد بود خلافت از آن اوست و دیگران این حق را از وی سلب کردهاند، بردباری پیشه ساخت. ایشان در خطبه سوم نهجالبلاغه دلیل آن را اینگونه بیان میکند: “به خدا سوگند، فلان (ابوبکر) جامه خلافت را پوشید و میدانست خلافت جز مرا نشاید... چون چنین دیدم دامن از خلافت در چیدم... ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شاید؟ با دست تنها بستیزم یا صبر پیش گیرم و از ستیز بپرهیزم؟... چون نیک سنجیدم، شکیبایی را خردمندانهتر دیدم و به صبرگراییدم”[۱۰]. البته اینگونه نبود که امام علی(ع) در طول مدت ۲۵ سال کنارهگیری از قدرت در همه امور با خلفای وقت همکاری کند. ایشان در رفتار با خلفا سیاستهای مختلفی را پیش گرفت؛ برای مثال از منتقدان سیاسی حمایت میکرد. خود نیز از عملکرد خلفا انتقاد میکرد. حتی از بیعت داوطلبانه خودداری ورزید، اما از مبارزه مستقیم با خلفا منصرف شد. به طور کلی ائمه(ع) در رفتار سیاسی خود از شیوه تقیه بنا به مصالحی استفاده کردهاند[۱۱].
تقیه در سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور
واژه تقیه در ادبیات عرب به معنای “خوف” و “خشیت”، “حذر” و “پرهیز” به کار رفته است[۱۲] و در اصطلاح دینی، به اظهار سخن یا انجام کاری بر خلاف معتقدات درونی گفته میشود که با انگیزه دفع ضرر از جان، مال، آبرو و یا حفظ موجودیت صورت میپذیرد[۱۳].
بر این اساس تقیه، یک دستورالعمل سیاسی است و نوعی پنهانکاری به شمار میآید. این امر در اعمال آدمی ظاهر میشود و در اعتقادات و باورهای قلبی انسان ظهوری ندارد. تقیه در مکتب اهلبیت(ع)، یک استراتژی مبارزاتی در رویارویی با دشمن است نه پشت به دشمن کردن و دست از مبارزه کشیدن. چنان که امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش، تقیه را سپر مؤمن توصیف میکند[۱۴] یعنی وسیلهای که در میدان نبرد و در هنگام مبارزه با دشمن به کار میرود.
در روایتی از امام محمدباقر(ع) در مورد تقیه و شرایط آن چنین آمده است: تقیه به دلیل حفظ جان است، اما اگر ریختهشدن خون قطعی باشد، تقیه هم منتفی خواهد بود[۱۵]. تقیه از آن جهت اهمیت دارد که میان آن با اوضاع سیاسی شیعه در تاریخ اسلام، ارتباطی عمیق برقرار است. با نگاهی اجمالی به تاریخ سیاسی شیعه خواهیم دید که این اصل تا چه اندازه در حفظ و استمرار مواریث تشیع کاربرد داشته است. میتوان گفت پیشوایان معصوم به جز در دوران کوتاهی از حاکمیت سیاسی خود که در مجموع به بیش از پانزده سال نمیرسد، در دوران تقیه به سر میبردند. پس از حادثه خونین کربلا و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یارانش، وضعیت امنیتی شیعیان در سراسر سرزمین اسلامی سخت شد. در این شرایط ضرورت کاربرد چنین اصلی بیش از پیش احساس میشد؛ اگرچه تصور عمومی بر آن است است که در عصر امام باقر و امام صادق(ع) به دلیل انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس، شیعیان در شرایط مناسبتری از نظر امنیتی قرار گرفتند، اما واقعیت امر آن است که در این دوره نیز هیچگاه به طور کامل از شیعیان رفع اختناق نشد. حماد بن واقد کوفی که در دوره امام صادق(ع) میزیست، میگوید: با ابوعبدالله در راهی مواجه شدم، اما روی خود را برگرداندم و عبور کردم، سپس در فرصتی مناسب به خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم من با شما مواجه میشوم، اما روی خود را بر میگردانم و عبور میکنم، مبادا اسباب گرفتاری و زحمت شما فراهم شود. امام صادق(ع) ضمن تأیید این عمل فرمودند: خدایت رحمت کند![۱۶].
این وضعیت همزمان با تثبیت پایههای خلافت عباسیان تشدید شد و فشار و اختناق بر شیعیان افزایش یافت. در چنین شرایطی رعایت اصل تقیه برای پیشوایان معصوم و پیروان ایشان اجتنابناپذیر بود. در این بخش برای شرح این وضعیت ناگزیریم نگاهی گذرا بر دورههای مختلف عصر ائمه(ع) داشته باشیم.[۱۷]
جستارهای وابسته
منابع
- میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت
- ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی
- ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور
پانویس
- ↑ تقیه در امور عقیدتی را هم اینگونه تعریف کردهاند: التقية كتمان الحق و ستر الاعتقاد فيه و مكاتمة المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضررا في الدين أو الدنيا و فرض ذلك إذا علم بالضرورة أو قوي في الظن فمتى لم يعلم ضررا بإظهار الحق و لا قوي في الظن ذلك لم يجب فرض التقية (شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۳۷).
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص111، 112.
- ↑ برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک: تهرانی، علی، تقیه در اسلام.
- ↑ «وَ الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحَقِ بِالسَّيْفِ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۷؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۹).
- ↑ ر.ک: سیداحمد طیبی شبستری، تقیه، امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، ص۱۲-۱۳؛ به نقل از: محمدرضا خاتمی، نظریه انقلاب در اسلام، ص۷۲.
- ↑ «التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ» (تاجالدین شعیری، جامع الأخبار، ص۹۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۳، ص۷۱).
- ↑ «أَنَّ طَاعَةَ السُّلْطَانِ لِلتَّقِيَّةِ وَاجِبَةٌ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۲۱).
- ↑ «وَ الَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ... تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ» (ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تحقیق السید حسن الخراسانی، محمدباقر البهبودی و السیدابراهیم المیانجی، ج۴۸، ص۳۹؛ حجازی، مهدی و خسروشاهی، محمد، دررالاخبار، ص۳۶۰).
- ↑ برای مطالعه بیشتر دراین باره، ر.ک: محمدحسین واثقی راد، مبانی و جایگاه تقیه در استدلالهای فقهی و گذری بر شرائط فقهی- سیاسی عصر امامان فقه، قم، ۱۳۷۸.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، ص۹-۱۰.
- ↑ میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۲۷.
- ↑ ر.ک: المعجم الوسیط، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ محمد جواد مغنیه، الشیعه و التشیع، ص۴۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۱۲. ابوبصیر از امام باقر(ع) روایت میکند: هنگامی که حکومت در اختیار عناصر نادان و سبکسر قرار گرفت، در ظاهر با توده مردم و برنامههای حکومت همراه باشید ولی در باطن، به وظیفه واقعی خود عمل کنید. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۳۶.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۰.
- ↑ ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۹.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۴۸.