نادانی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۳: خط ۱۳:


==گستره جهل==
==گستره جهل==
در [[قرآن]]، [[آیات]] مربوط به جهل معمولاً به بحث از [[جهل بسیط]] می‌پردازند؛ ولی در آیاتی نیز از [[جهل مرکب]] [[سخن]] رفته است، چنان‌که در آیات ۱۰۳ - ۱۰۴ کهف / ۱۸ زیانکارترین افراد کافرانی دانسته شده‌اند که [[کوشش]] آنان در [[دنیا]] به هدر رفته و اعمالشان تباه است، در حالی که خود می‌پندارند که کار خوب می‌کنند: «قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمـلا * اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعـا»؛ همچنین در آیه «اَلا اِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ و لـکِن لایَعلَمون» (بقره / ۲، ۱۳) مقصود از سفیهانی که نمی‌دانند، مبتلایان به جهل مرکب دانسته شده است <ref>تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۴۶۱، ۴۸۰ - ۴۸۱. </ref> و نیز آیه «والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمـ ٔ نُ ماءً» ([[نور]] / ۲۴، ۳۹) مربوط به کافرانی دانسته شده که خود گرفتار جهل مرکّب‌اند و دیگران را به سوی [[باطل]] می‌خوانند <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۹ ـ ۶۰. </ref> و در آیه بعدی: «اَو کَظُـلُمـتٍ فی بَحرٍ لُجّیٍّ... ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ» (نور / ۲۴، ۴۰) مقصود از ظلمت‌های سه‌گانه، مراحل جهل غیر مؤمنان دانسته شده که مرحله سوم آن جهل مرکب است.<ref>نمونه، ج ۱۴، ص ۴۹۳. </ref> برخی نیز در [[تفسیر آیه]] «وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ» (نحل / ۱۶، ۱۲۵) گفته‌اند: اگر منکر[[حق]] به [[جهل مرکب]] و [[اعتقاد]] [[باطل]] [[مبتلا]] بود او را با روشی نیکوتر یعنی از [[راه]] [[باطل]] کردن اعتقاد او به کمک آنچه لازمه [[مذهب]] اوست و با [[رفق و مدارا]]، به [[حق]] [[دعوت]] کن.<ref> تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۹۴. </ref> برخی [[مفسران]]، [[کفر]] را مصداق [[جهل بسیط]] و [[نفاق]] را مصداق جهل مرکب دانسته و با اشاره به [[آیه]] «ولَهُم عَذابٌ [[عَظیم]]» (بقره / ۲، ۷) که درباره [[کافران]] است و آیه «ولَهُم عَذابٌ اَلیم.».. (بقره / ۲، ۱۰) که درباره [[منافقان]] است، گفته‌اند: گرچه [[عذاب]] کافران به [[جهت]] عدمی بودن جهل بسیط و شریّت عدم عظیم‌تر است، عذاب منافقان از این رو که در اصل، [[استعداد]] [[ایمان]] را داشته‌اند و [[ادراک]] و [[طلب]] کمال در آنها باقی است، دردناک‌تر است.<ref> تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص ۲۷۵ ـ ۲۷۶. </ref> از برخی [[آیات قرآن]] برمی‌آید که [[جهل]] در [[قرآن]] نیز مانند لغت تنها در بعد نظری و مقابل [[علم]] به کار نرفته، بلکه در بعد عملی هم استعمال شده است؛ به گونه‌ای که شامل مواردی از علم نیز می‌شود، چنان‌که به گفته برخی در آیه ۶۷ بقره / ۲ [[عمل]] [[استهزاء]] [[جهل]] دانسته شده است <ref>مفردات، ص ۲۰۹، «جهل»؛ تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۱۳۷. </ref> و در آیه ۳۳ [[یوسف]] / ۱۲ دعای [[حضرت یوسف]]{{ع}} چنین نقل شده که پروردگارا! اگر نیرنگِ [[زنان]] را از من بازنگردانی به سوی آنان خواهم‌گرایید و از [[جاهلان]] خواهم شد: «... واِلاّ تَصرِف عَنّی کَیدَهُنَّ اَصبُ اِلَیهِنَّ واَکُن مِنَ الجـهِلین». البته بنا بر استعمال اخیر، در برخی [[آیات]] از آن به «[[جهالت]]» تعبیر شده است، چنان‌که در آیه ۱۷ [[نساء]] / ۴ چنین آمده که [[خداوند]] [[توبه]] کسانی را می‌پذیرد که بر اثر جهالت مرتکب کار بد شده‌اند: «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یَعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ». مراد از جهالت در این آیه، [[جهل]] قاصرانه [[علمی]] نیست، چون گناهی که از روی چنین جهلی باشد بر اساس [[حدیث]] رفع برداشته شده و [[نیازمند]] [[توبه]] نیست، بنابراین مقصود از [[جهالت]] [[جهل]] عملی است.<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص ۳۹۱ - ۳۹۲، «فطرت در قرآن».</ref> به گفته برخی گرچه [[جهل]] بر حسب ذات در برابر [[علم]] است، از نظر عقلا کسی که [[گناه]] را از روی [[هوای نفس]] و [[انگیزه]] شهوی و غضبی با علم و [[اراده]] انجام می‌دهد [[عقل]] ممیز [[حاکم]] که مایه علم است از او [[غایب]] می‌شود و چنین کسی [[جاهل]] است، زیرا علم او به [[جهت]] [[قبح]] فعل، مانع بازداشتن وی از گناه نشده است، چنان‌که به [[جوان]] کم تجربه که به سبب [[غلبه]] هوا و [[ظهور]] [[عواطف]] و [[احساسات]] [[مرتکب گناه]] می‌شود جاهل می‌گویند. از [[خواص]] فعل برخاسته از جهالت این است که وقتی قوا آرام گرفت و [[آتش]] [[غضب]] و [[شهوت]] خاموش شد [[انسان]] به حالت علم بازمی‌گردد و جهالت از او زایل شده، از کرده خود منفعل می‌شود، بنابراین عقلا به کسی که پس از خاموش شدن آتش شهوت و غضب از گناه خود پشیمان نمی‌شود جاهل نمی‌گویند، بلکه او را معاند و لجوج می‌خوانند که دارای [[خبث]] ذات است.<ref>المیزان، ج ۴، ص ۲۳۹ - ۲۴۰. </ref> به گفته برخی دیگر جهالت به معنای [[سفاهت]] است، زیرا شخص [[گناهکار]] به [[مصلحت]] خویش [[آگاه]] نیست <ref>المنار، ج ۴، ص ۴۴۲. </ref> و حتی [[جاهلی]] را نیز شامل می‌شود که از روی عمد مرتکب گناه می‌گردد، زیرا چنین شخصی در [[حقیقت]] به مقدار [[منفعت]] و [[خیر و شر]] جاهل است و بر اثر [[عدم آگاهی]] به شرِ گناه، [[معصیت]] می‌کند.<ref>جامع‌البیان، ج ۴، ص ۳۹۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۶. </ref> در [[روایات]] نیز میان جهل علمی و جهالت عملی فرق گذاشته شده، چنان‌که در روایتی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بسیاری از [[عالمان]] را کشته جهل خویش دانسته است.<ref> بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۰. </ref> بر اساس روایتی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} [[گناهکار]] گرچه عالم به [[گناه]] باشد، در [[حقیقت]] [[جاهل]] است، زیرا خود را بر اثر [[معصیت]] در مخاطره قرار داده است. در [[روایت]] مذکور، این [[شاهد]] [[قرآنی]] نیز ذکر شده که [[یوسف]]{{ع}} برادرانش را جاهل دانسته است: «هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِیوسُفَ واَخیهِ اِذ اَنتُم جـهِلون». (یوسف / ۱۲، ۸۹) نسبت دادن [[جهل]] به [[برادران]] از این رو بود که آنها با [[ارتکاب معصیت]]، نفس خود را در مخاطره قرار دادند، با اینکه آنچه را درباره یوسف و برادرش مرتکب شده بودند عالمانه انجام دادند.<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۲۸. </ref> در عین حال برخی [[جهالت]] را در برابر [[علم]] و به معنای نداشتن [[آگاهی]] کامل به حتمی بودن [[کیفر]] به احتمال [[عفو]] و مکفرات و [[شفاعت]] [[شفیعان]] و [[ناآگاهی]] از مقدار [[کیفری]] دانسته‌اند که بر گناه مترتب می‌شود.<ref>المنار، ج ۴، ص ۴۴۲ - ۴۴۳. </ref> در [[آیات]] ۶ - ۷ [[روم]] / ۳۰ پس از اشاره به [[نادانی]] بیشتر [[انسان‌ها]]، بیان شده است که آنان از [[زندگی دنیا]] تنها ظاهری را می‌دانند: «... و لـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمون * یَعلَمونَ ظـهِرًا مِنَ الحَیوةِ الدُّنیا.»... برخی «یَعلَمون» را بدل از «لایَعلَمون» دانسته و چنین نتیجه گرفته‌اند که [[علمی]] که در حد [[دنیا]] باشد با جهل تفاوتی ندارد.<ref>الکشاف، ج ۳، ص ۲۱۵. </ref> بر اساس [[آیات قرآن]]، [[جهل]] گاهی از روی [[قصور]] و گاهی از سر [[تقصیر]] است. جاهل قاصر کسی است که به سبب اوضاع [[حاکم]] بر وی، دسترسی به [[حکم خدا]] برای او ممکن نیست و جاهل مقصر کسی است که امکان [[آموختن]] مسائل را داشته ولی کوتاهی کرده است.<ref>مجمع الرسائل، ص ۵۷۷. </ref> در آیات ۹۷ - ۹۹ [[نساء]] / ۴ [[خداوند]] جهل به [[دین]] را ظلمی دانسته که عفو [[الهی]] شامل آن نمی‌شود و سپس مستضعفانی را استثنا کرده است که در [[سرزمین کفر]] [[زندگی]] کرده، توان [[مهاجرت]] ندارند؛ ولی در ادامه برای [[مستضعفان]] وصفی آورده که عام است و شامل هر [[جاهل]] قاصری می‌شود: «اِنَّ الَّذینَ تَوَفّهُمُ المَلکَةُ ظالِمی اَنفُسِهِم... لا یَستَطیعونَ حیلَةً ولا یَهتَدونَ سَبیلا.»..،<ref>المیزان، ج ۵، ص ۵۱. </ref> بنابراین [[جهل]] به [[معارف دین]] اگر از روی [[قصور]] باشد، بخشوده خواهد شد. بر این مطلب [[آیات]] دیگری نیز دلالت می‌کنند؛ مانند «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها لَها ما کَسَبَت و عَلَیها ما اکتَسَبَت». (بقره / ۲، ۲۸۶)<ref>ر. ک: پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۲ - ۹۹. </ref>.<ref>[[مجید زهدی|زهدی، مجید]]، [[جهل (مقاله)|مقاله «جهل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
در [[قرآن]]، [[آیات]] مربوط به جهل معمولاً به بحث از [[جهل بسیط]] می‌پردازند؛ ولی در آیاتی نیز از [[جهل مرکب]] [[سخن]] رفته است، چنان‌که در آیات {{متن قرآن|قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا}}<ref>«بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟» سوره کهف، آیه ۱۰۳.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref> زیانکارترین افراد کافرانی دانسته شده‌اند که [[کوشش]] آنان در [[دنیا]] به هدر رفته و اعمالشان تباه است، در حالی که خود می‌پندارند که کار خوب می‌کنند. همچنین در آیه {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>« آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۳.</ref> مقصود از سفیهانی که نمی‌دانند، مبتلایان به جهل مرکب دانسته شده است <ref>تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۴۶۱، ۴۸۰ - ۴۸۱. </ref> و نیز آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً}}<ref>«و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد » سوره نور، آیه ۳۹.</ref> مربوط به کافرانی دانسته شده که خود گرفتار جهل مرکّب‌اند و دیگران را به سوی [[باطل]] می‌خوانند <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۹ ـ ۶۰. </ref> و در آیه بعدی: {{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت  که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref> مقصود از ظلمت‌های سه‌گانه، مراحل جهل غیر مؤمنان دانسته شده که مرحله سوم آن جهل مرکب است.<ref>نمونه، ج ۱۴، ص ۴۹۳. </ref>


برخی نیز در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>« با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! » سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref> گفته‌اند: اگر منکر [[حق]] به [[جهل مرکب]] و [[اعتقاد]] [[باطل]] [[مبتلا]] بود او را با روشی نیکوتر یعنی از [[راه]] [[باطل]] کردن اعتقاد او به کمک آنچه لازمه [[مذهب]] اوست و با [[رفق و مدارا]]، به [[حق]] [[دعوت]] کن.<ref> تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۹۴. </ref> برخی [[مفسران]]، [[کفر]] را مصداق [[جهل بسیط]] و [[نفاق]] را مصداق جهل مرکب دانسته و با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>« عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> که درباره [[کافران]] است و آیه {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>« عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.</ref> که درباره [[منافقان]] است، گفته‌اند: گرچه [[عذاب]] کافران به [[جهت]] عدمی بودن جهل بسیط و شریّت عدم عظیم‌تر است، عذاب منافقان از این رو که در اصل، [[استعداد]] [[ایمان]] را داشته‌اند و [[ادراک]] و [[طلب]] کمال در آنها باقی است، دردناک‌تر است.<ref> تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص ۲۷۵ ـ ۲۷۶. </ref>
از برخی [[آیات قرآن]] برمی‌آید که [[جهل]] در [[قرآن]] نیز مانند لغت تنها در بعد نظری و مقابل [[علم]] به کار نرفته، بلکه در بعد عملی هم استعمال شده است؛ به گونه‌ای که شامل مواردی از علم نیز می‌شود، چنان‌که به گفته برخی در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.</ref> [[عمل]] [[استهزاء]] [[جهل]] دانسته شده است <ref>مفردات، ص ۲۰۹، «جهل»؛ تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۱۳۷. </ref> و در آیه {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref> دعای [[حضرت یوسف]]{{ع}} چنین نقل شده که پروردگارا! اگر نیرنگِ [[زنان]] را از من بازنگردانی به سوی آنان خواهم‌گرایید و از [[جاهلان]] خواهم شد. البته بنا بر استعمال اخیر، در برخی [[آیات]] از آن به "[[جهالت]]" تعبیر شده است، چنان‌که در آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را می‌پذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref> چنین آمده که [[خداوند]] [[توبه]] کسانی را می‌پذیرد که بر اثر جهالت مرتکب کار بد شده‌اند. مراد از جهالت در این آیه، [[جهل]] قاصرانه [[علمی]] نیست، چون گناهی که از روی چنین جهلی باشد بر اساس [[حدیث]] رفع برداشته شده و [[نیازمند]] [[توبه]] نیست، بنابراین مقصود از [[جهالت]] [[جهل]] عملی است.<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص ۳۹۱ - ۳۹۲، «فطرت در قرآن».</ref>
به گفته برخی گرچه [[جهل]] بر حسب ذات در برابر [[علم]] است، از نظر عقلا کسی که [[گناه]] را از روی [[هوای نفس]] و [[انگیزه]] شهوی و غضبی با علم و [[اراده]] انجام می‌دهد [[عقل]] ممیز [[حاکم]] که مایه علم است از او [[غایب]] می‌شود و چنین کسی [[جاهل]] است، زیرا علم او به [[جهت]] [[قبح]] فعل، مانع بازداشتن وی از گناه نشده است، چنان‌که به [[جوان]] کم تجربه که به سبب [[غلبه]] هوا و [[ظهور]] [[عواطف]] و [[احساسات]] [[مرتکب گناه]] می‌شود جاهل می‌گویند. از [[خواص]] فعل برخاسته از جهالت این است که وقتی قوا آرام گرفت و [[آتش]] [[غضب]] و [[شهوت]] خاموش شد [[انسان]] به حالت علم بازمی‌گردد و جهالت از او زایل شده، از کرده خود منفعل می‌شود، بنابراین عقلا به کسی که پس از خاموش شدن آتش شهوت و غضب از گناه خود پشیمان نمی‌شود جاهل نمی‌گویند، بلکه او را معاند و لجوج می‌خوانند که دارای [[خبث]] ذات است.<ref>المیزان، ج ۴، ص ۲۳۹ - ۲۴۰. </ref> به گفته برخی دیگر جهالت به معنای [[سفاهت]] است، زیرا شخص [[گناهکار]] به [[مصلحت]] خویش [[آگاه]] نیست <ref>المنار، ج ۴، ص ۴۴۲. </ref> و حتی [[جاهلی]] را نیز شامل می‌شود که از روی عمد مرتکب گناه می‌گردد، زیرا چنین شخصی در [[حقیقت]] به مقدار [[منفعت]] و [[خیر و شر]] جاهل است و بر اثر [[عدم آگاهی]] به شرِ گناه، [[معصیت]] می‌کند.<ref>جامع‌البیان، ج ۴، ص ۳۹۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۶. </ref>
در [[روایات]] نیز میان جهل علمی و جهالت عملی فرق گذاشته شده، چنان‌که در روایتی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بسیاری از [[عالمان]] را کشته جهل خویش دانسته است.<ref> بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۰. </ref> بر اساس روایتی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} [[گناهکار]] گرچه عالم به [[گناه]] باشد، در [[حقیقت]] [[جاهل]] است، زیرا خود را بر اثر [[معصیت]] در مخاطره قرار داده است. در [[روایت]] مذکور، این [[شاهد]] [[قرآنی]] نیز ذکر شده که [[یوسف]]{{ع}} برادرانش را جاهل دانسته است: {{متن قرآن|هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ}}<ref>« آیا می‌دانید که با یوسف و برادرش هنگامی که نادان بودید چه کردید؟» سوره یوسف، آیه ۸۹.</ref> نسبت دادن [[جهل]] به [[برادران]] از این رو بود که آنها با [[ارتکاب معصیت]]، نفس خود را در مخاطره قرار دادند، با اینکه آنچه را درباره یوسف و برادرش مرتکب شده بودند عالمانه انجام دادند.<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۲۸. </ref> در عین حال برخی [[جهالت]] را در برابر [[علم]] و به معنای نداشتن [[آگاهی]] کامل به حتمی بودن [[کیفر]] به احتمال [[عفو]] و مکفرات و [[شفاعت]] [[شفیعان]] و [[ناآگاهی]] از مقدار [[کیفری]] دانسته‌اند که بر گناه مترتب می‌شود.<ref>المنار، ج ۴، ص ۴۴۲ - ۴۴۳. </ref>
در [[آیات]] {{متن قرآن|وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابر وعده خداوند؛  خداوند در وعده خود خلاف نمی‌ورزد امّا بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ}}<ref>«نمایی از زندگانی این جهان را می‌شناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۷.</ref> پس از اشاره به [[نادانی]] بیشتر [[انسان‌ها]]، بیان شده است که آنان از [[زندگی دنیا]] تنها ظاهری را می‌دانند. برخی {{متن قرآن|يَعْلَمُونَ}} را بدل از {{متن قرآن|لَا يَعْلَمُونَ}} دانسته و چنین نتیجه گرفته‌اند که [[علمی]] که در حد [[دنیا]] باشد با جهل تفاوتی ندارد.<ref>الکشاف، ج ۳، ص ۲۱۵. </ref> بر اساس [[آیات قرآن]]، [[جهل]] گاهی از روی [[قصور]] و گاهی از سر [[تقصیر]] است. جاهل قاصر کسی است که به سبب اوضاع [[حاکم]] بر وی، دسترسی به [[حکم خدا]] برای او ممکن نیست و جاهل مقصر کسی است که امکان [[آموختن]] مسائل را داشته ولی کوتاهی کرده است.<ref>مجمع الرسائل، ص ۵۷۷. </ref>
در آیات {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا}}<ref>«بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۸.</ref>، {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}}<ref>«که آنان را امید است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۹۹.</ref> [[خداوند]] جهل به [[دین]] را ظلمی دانسته که عفو [[الهی]] شامل آن نمی‌شود و سپس مستضعفانی را استثنا کرده است که در [[سرزمین کفر]] [[زندگی]] کرده، توان [[مهاجرت]] ندارند؛ ولی در ادامه برای [[مستضعفان]] وصفی آورده که عام است و شامل هر [[جاهل]] قاصری می‌شود<ref>المیزان، ج ۵، ص ۵۱. </ref> بنابراین [[جهل]] به [[معارف دین]] اگر از روی [[قصور]] باشد، بخشوده خواهد شد. بر این مطلب [[آیات]] دیگری نیز دلالت می‌کنند؛ مانند {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ}}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref>.<ref>ر. ک: پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۲ - ۹۹. </ref>.<ref>[[مجید زهدی|زهدی، مجید]]، [[جهل (مقاله)|مقاله «جهل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>


==پیامدهای [[جهل]]==
==پیامدهای [[جهل]]==

نسخهٔ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۹


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث نادانی است. "نادانی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نادانی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

جهل در لغت به دو معناست: نخست نادانی که بر خلاف علم است و دیگری سبکی و اضطراب که بر خلاف طمأنینه و آرامش است.[۱] برخی معنای اصلی جهل را فقدان علم دانسته و اضطراب و سبکی را لازم آن معرفی کرده‌اند.[۲] به نظر می‌رسد معنای نخست باتوجه به بعد علمی و نظری انسان و معنای دوم با عنایت به بعد عملی و رفتاری وی است. برخی در بیان تفاوت جهل با حُمْق گفته‌اند: جهل در امور عادی حمق است.[۳] جهل به دو گونه بسیط و مرکب قسمت می‌شود. جهل بسیط نبودن علم در چیزی است که شأنیت علم را دارد، از این رو جهل بسیط صفتی عدمی و تقابل آن با علم، تقابل عدم و ملکه است؛ ولی جهل مرکب اعتقاد داشتن به چیزی است که خلاف واقع است، بنابراین جهل مرکب صفتی وجودی و تقابل آن با علم، تقابل تضاد است.[۴] به تعبیری دیگر جهل مرکب آن است که انسان در عین ناآگاهی نسبت به یک چیز، خود را آگاه (عالم) به آن پنداشته، به جهل خود واقف نباشد.[۵] جهل در علوم گوناگون اسلامی به ویژه فقه و اخلاق مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. در فقه کمتر بابی از ابواب فقهی را می‌توان یافت که در آن حکمی برای جاهل ذکر نشده باشد، بلکه در غالب ابواب فقهی از جمله تقلید،[۶] وضو،[۷] غسل،[۸] نماز،[۹] روزه،[۱۰]خمس و زکات [۱۱] برای جاهل احکامی ذکر شده است.[۱۲] در اخلاق، اصول رذایل اخلاقی ۸ رذیله دانسته شده که یکی از آنها جهل است.[۱۳] در روایات، به صورت رمز درباره آفرینش جهل اشاراتی آمده است، چنان که گفته شده: خداوند جهل را که ظلمانی است از دریایی تلخ آفرید و هنگامی که به او دستور ادبار داد ادبار کرد؛ ولی چون به وی فرمان اقبال داد امتناع کرد؛ آن‌گاه خداوند به او گفت: آیا استکبار ورزیدی؟ و بدین ترتیب مورد لعن قرار گرفت.[۱۴] در توضیح این حدیث گفته شده: دریا اشاره به کثرت جهل در انسان‌ها و وصف ظلمت به جهت پوشاندن نور علم است و منظور از ادبارِ جهل آن است که به امر تکوینی خداوند از عالم ملکوت و نور به عالم ظلمات فرود آمد تا عالم دنیا نظام یابد، زیرا این عالم بدون وجود نفوس شریر آباد نمی‌شود و تکامل سعادتمندان جز با وجود شقاوتمندان ممکن نیست و مقصود از عدم اقبال جهل، رو نیاوردن آن به سوی خدا و بازنگشتن به مقام قرب به سبب شدت ظلمانیت آن است؛[۱۵] هچنین در روایات برای جهل مانند عقل جنودی ذکر شده[۱۶] و در روایات متعددی جهل به شدّت نکوهش شده است.[۱۷] جهل در قرآن با ماده «ج ـ ه ـ ل» ۲۴ بار به کار رفته و بدون آن در آیاتی دیگر به صورت‌هایی مانند «لایَعقِلون» (بقره / ۲، ۱۷۱)، «لایَعلَمون» (روم / ۳۰، ۶، ۳۰، ۵۹) و «لایُبصِرون» (بقره / ۲، ۱۷) آمده است؛ همچنین برخی مفسران، واژه‌هایی دیگر را نیز به نوعی جهل تفسیر کرده‌اند؛ مانند ضلالت (شعراء / ۲۶، ۲۰)،[۱۸] ظلمت (احزاب / ۳۳، ۴۳؛ انعام / ۶، ۱۲۲)،[۱۹] غیّ (نجم / ۵۳، ۲؛ مریم / ۱۹، ۵۹)،[۲۰] غَمْرَه (ذاریات / ۵۱، ۱۱)[۲۱] و سَفَه. (بقره / ۲، ۱۳)[۲۲] موضوع جهل در قرآن کریم غالبا به شکل نکوهش جهل و ذکر پیامدهای شوم آن مطرح شده است. حکمت * نکوهش شدید جهل و تشویق به علم که در آیات و روایات فراوانی آمده، زمانی روشن‌تر می‌شود که بدانیم در دوران پیش از اسلام در شبه جزیره حجاز، جهل فراگیری حاکم بود؛ به گونه‌ای که قرآن کریم آن دوره را دوران جاهلیت * نامیده است. (احزاب / ۳۳، ۳۳؛ فتح / ۴۸، ۲۶؛ آل عمران / ۳، ۱۵۴؛ مائده / ۵، ۵۰)[۲۳] با وجود این به آیاتی نیز برمی‌خوریم که در آنها به گونه‌ای از جنبه‌های مثبت جهل سخن رفته است؛ مثلاً آیه ۱۰۱ سوره مائده که اهل ایمان را از پرسش درباره برخی امور نهی کرده و آگاه شدن به آنها را مایه اندوه و ناراحتی مؤمنان دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَسـ ٔ لوا عَن اَشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم». به گفته برخی، اگرچه مواردی به عنوان شأن نزول آیه بیان شده است؛ لیکن آیه در مقام بیان این مطلب است که درباره احکام شرعی پیش از آنکه حکمی از سوی خدای متعالی بیان شود با سؤال از پیامبر(ص) خود را به تکلف نیندازید [۲۴] یا در آیه ۷۲ احزاب / ۳۳ پس از بیان این مطلب که خداوند امانت الهی را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن سر باز زدند و انسان آن را حمل کرد، سبب پذیرش این امانت از سوی انسان، ظلوم و جهول بودن او دانسته شده است: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها و حَمَلَهَا الاِنسـنُ اِنَّه کانَ ظَـلومـًا جَهولا». مثبت بودن جهل در این آیه از آن روست که ظلم و جهل در انسان گرچه ملاک سرزنش و بازخواست‌اند، همان دو مصحّح حمل امانت الهی نیز هستند، زیرا کسی به ظلم و جهل متصف می‌شود که شأنیت اتصاف به عدل و علم را داشته باشد،[۲۵] گرچه برخی از مفسران در این آیه تنها به جنبه منفی جهل توجه کرده‌اند.[۲۶] برخی از عارفان نیز با ارائه تأویلی مثبت از جهل در آیه یاد شده، مقصود از آن را جهل نسبت به غیر خدا و فراموش کردن و نفی ماسوا دانسته‌اند؛[۲۷] همچنین عارفان، علم به خدا را عین جهل به او [۲۸] و نهایت معرفت الهی را دانستن عجز از معرفت به حساب آورده‌اند.[۲۹] در برخی آیات نیز با نگاهی متفاوت، به وظیفه مؤمنان در برخورد با جاهلان اشاره و راه برخورد با جهل جاهلان حلم و مدارا دانسته شده است، چنان‌که در آیه ۶۳ فرقان/ ۲۵ از جمله اوصاف بندگان ویژه الهی آن دانسته شده که چون نادانان ایشان را مخاطب قرار دهند، به ملایمت پاسخ می‌دهند: «... و اِذا خاطَبَهُمُ الجـهِلونَ قالوا سَلـمـا» و در آیه ۱۹۹ اعراف / ۷ به پیامبر دستور داده شده که با جاهلان مدارا کرده، از برخورد با آنان بپرهیزد: «خُذِ العَفوَ وأمُر بِالعُرفِ واَعرِض عَنِ الجـهِلین»[۳۰] و نیز در روایتی ذیل آیه «ولا تَستَوِی الحَسَنَةُ ولاَ السَّیِّئَةُ اِدفَع بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ؛ و نیکی با بدی یکسان نیست. بدی را به آنچه خود بهتر است دفع کن» (فصّلت / ۴۱، ۳۴) چنین آمده که مؤمنان به حلم در برابر جهل فرمان داده شده‌اند.[۳۱].[۳۲]

گستره جهل

در قرآن، آیات مربوط به جهل معمولاً به بحث از جهل بسیط می‌پردازند؛ ولی در آیاتی نیز از جهل مرکب سخن رفته است، چنان‌که در آیات ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا[۳۳]، ﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۳۴] زیانکارترین افراد کافرانی دانسته شده‌اند که کوشش آنان در دنیا به هدر رفته و اعمالشان تباه است، در حالی که خود می‌پندارند که کار خوب می‌کنند. همچنین در آیه ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ[۳۵] مقصود از سفیهانی که نمی‌دانند، مبتلایان به جهل مرکب دانسته شده است [۳۶] و نیز آیه ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً[۳۷] مربوط به کافرانی دانسته شده که خود گرفتار جهل مرکّب‌اند و دیگران را به سوی باطل می‌خوانند [۳۸] و در آیه بعدی: ﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۳۹] مقصود از ظلمت‌های سه‌گانه، مراحل جهل غیر مؤمنان دانسته شده که مرحله سوم آن جهل مرکب است.[۴۰]

برخی نیز در تفسیر آیه ﴿وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۴۱] گفته‌اند: اگر منکر حق به جهل مرکب و اعتقاد باطل مبتلا بود او را با روشی نیکوتر یعنی از راه باطل کردن اعتقاد او به کمک آنچه لازمه مذهب اوست و با رفق و مدارا، به حق دعوت کن.[۴۲] برخی مفسران، کفر را مصداق جهل بسیط و نفاق را مصداق جهل مرکب دانسته و با اشاره به آیه ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۴۳] که درباره کافران است و آیه ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴۴] که درباره منافقان است، گفته‌اند: گرچه عذاب کافران به جهت عدمی بودن جهل بسیط و شریّت عدم عظیم‌تر است، عذاب منافقان از این رو که در اصل، استعداد ایمان را داشته‌اند و ادراک و طلب کمال در آنها باقی است، دردناک‌تر است.[۴۵]

از برخی آیات قرآن برمی‌آید که جهل در قرآن نیز مانند لغت تنها در بعد نظری و مقابل علم به کار نرفته، بلکه در بعد عملی هم استعمال شده است؛ به گونه‌ای که شامل مواردی از علم نیز می‌شود، چنان‌که به گفته برخی در آیه ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۴۶] عمل استهزاء جهل دانسته شده است [۴۷] و در آیه ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۴۸] دعای حضرت یوسف(ع) چنین نقل شده که پروردگارا! اگر نیرنگِ زنان را از من بازنگردانی به سوی آنان خواهم‌گرایید و از جاهلان خواهم شد. البته بنا بر استعمال اخیر، در برخی آیات از آن به "جهالت" تعبیر شده است، چنان‌که در آیه ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۴۹] چنین آمده که خداوند توبه کسانی را می‌پذیرد که بر اثر جهالت مرتکب کار بد شده‌اند. مراد از جهالت در این آیه، جهل قاصرانه علمی نیست، چون گناهی که از روی چنین جهلی باشد بر اساس حدیث رفع برداشته شده و نیازمند توبه نیست، بنابراین مقصود از جهالت جهل عملی است.[۵۰]

به گفته برخی گرچه جهل بر حسب ذات در برابر علم است، از نظر عقلا کسی که گناه را از روی هوای نفس و انگیزه شهوی و غضبی با علم و اراده انجام می‌دهد عقل ممیز حاکم که مایه علم است از او غایب می‌شود و چنین کسی جاهل است، زیرا علم او به جهت قبح فعل، مانع بازداشتن وی از گناه نشده است، چنان‌که به جوان کم تجربه که به سبب غلبه هوا و ظهور عواطف و احساسات مرتکب گناه می‌شود جاهل می‌گویند. از خواص فعل برخاسته از جهالت این است که وقتی قوا آرام گرفت و آتش غضب و شهوت خاموش شد انسان به حالت علم بازمی‌گردد و جهالت از او زایل شده، از کرده خود منفعل می‌شود، بنابراین عقلا به کسی که پس از خاموش شدن آتش شهوت و غضب از گناه خود پشیمان نمی‌شود جاهل نمی‌گویند، بلکه او را معاند و لجوج می‌خوانند که دارای خبث ذات است.[۵۱] به گفته برخی دیگر جهالت به معنای سفاهت است، زیرا شخص گناهکار به مصلحت خویش آگاه نیست [۵۲] و حتی جاهلی را نیز شامل می‌شود که از روی عمد مرتکب گناه می‌گردد، زیرا چنین شخصی در حقیقت به مقدار منفعت و خیر و شر جاهل است و بر اثر عدم آگاهی به شرِ گناه، معصیت می‌کند.[۵۳]

در روایات نیز میان جهل علمی و جهالت عملی فرق گذاشته شده، چنان‌که در روایتی امیرمؤمنان(ع) بسیاری از عالمان را کشته جهل خویش دانسته است.[۵۴] بر اساس روایتی دیگر از امام صادق(ع) گناهکار گرچه عالم به گناه باشد، در حقیقت جاهل است، زیرا خود را بر اثر معصیت در مخاطره قرار داده است. در روایت مذکور، این شاهد قرآنی نیز ذکر شده که یوسف(ع) برادرانش را جاهل دانسته است: ﴿هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ[۵۵] نسبت دادن جهل به برادران از این رو بود که آنها با ارتکاب معصیت، نفس خود را در مخاطره قرار دادند، با اینکه آنچه را درباره یوسف و برادرش مرتکب شده بودند عالمانه انجام دادند.[۵۶] در عین حال برخی جهالت را در برابر علم و به معنای نداشتن آگاهی کامل به حتمی بودن کیفر به احتمال عفو و مکفرات و شفاعت شفیعان و ناآگاهی از مقدار کیفری دانسته‌اند که بر گناه مترتب می‌شود.[۵۷]

در آیات ﴿وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۵۸]، ﴿يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ[۵۹] پس از اشاره به نادانی بیشتر انسان‌ها، بیان شده است که آنان از زندگی دنیا تنها ظاهری را می‌دانند. برخی ﴿يَعْلَمُونَ را بدل از ﴿لَا يَعْلَمُونَ دانسته و چنین نتیجه گرفته‌اند که علمی که در حد دنیا باشد با جهل تفاوتی ندارد.[۶۰] بر اساس آیات قرآن، جهل گاهی از روی قصور و گاهی از سر تقصیر است. جاهل قاصر کسی است که به سبب اوضاع حاکم بر وی، دسترسی به حکم خدا برای او ممکن نیست و جاهل مقصر کسی است که امکان آموختن مسائل را داشته ولی کوتاهی کرده است.[۶۱]

در آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۶۲]، ﴿إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا[۶۳]، ﴿فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا[۶۴] خداوند جهل به دین را ظلمی دانسته که عفو الهی شامل آن نمی‌شود و سپس مستضعفانی را استثنا کرده است که در سرزمین کفر زندگی کرده، توان مهاجرت ندارند؛ ولی در ادامه برای مستضعفان وصفی آورده که عام است و شامل هر جاهل قاصری می‌شود[۶۵] بنابراین جهل به معارف دین اگر از روی قصور باشد، بخشوده خواهد شد. بر این مطلب آیات دیگری نیز دلالت می‌کنند؛ مانند ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۶۶].[۶۷].[۶۸]

پیامدهای جهل

در قرآن کریم برای جهل پیامدهایی ذکر شده است:

  1. عذاب جهنم: کسانی که از گوش و چشم و قلب خود برای کسب علم و معرفت استفاده نکرده، جاهل بمانند راهی جز به سوی جهنم نخواهند داشت: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا [۶۹].[۷۰]
  2. ظلم: ظلم نیز از پیامدهای جهل است، زیرا ظلم یا به جهت جهل به قبح آن یا بر اثر نیاز است و از این‌رو خداوند ظلم به جهانیان را از خود نفی می‌کند: ﴿تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ[۷۱]، زیرا اگر خداوند بخواهد ظلم کند و کسی را که مستحق کیفر نیست عذاب کند یا از پاداش مستحق ثواب بکاهد باید یا به قبح این کار جاهل باشد یا از روی نیاز مرتکب آن شود و چون خداوند از جهل و نیاز و صفات نقص منزه است ظلم نمی‌کند. [۷۲]
  3. استهزا: استهزا به سبب جهل است. [۷۳] هنگامی که موسی(ع) به بنی‌اسرائیل فرمود: خداوند فرمان می‌دهد که ماده گاوی را ذبح کنید آنها پاسخ دادند: آیا ما را استهزا می‌کنی؟ موسی(ع) فرمود: من از نادانی به خدا پناه می‌برم: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۷۴]؛ بدین معنا که استهزا کار انسان جاهل است که مقام الهی را نمی‌شناسد. [۷۵]
  4. استکبار و بینش طبقاتی: مستکبران قوم نوح از وی خواستند تا تهیدستان را از خود براند و او آن مستکبران را جاهل دانست: ﴿ وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ [۷۶] به گفته برخی مفسران، جهل آنان به امر معاد بود و اینکه حساب و جزا با خداست نه غیر او [۷۷].
  5. گناه: از دیگر پیامدهای جهل گناه است. خداوند در قرآن می‌فرماید: کسانی که بر اثر جهالت به گناه آلوده شوند و قبل از مرگ توبه کنند خداوندتوبه آنها را می‌پذیرد ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۷۸].
  6. انحراف اخلاقی: انحراف از مسیر فطرت الهی نیز از پیامدهای جهل است،[۷۹] چنان‌که قوم لوط از زنان عزلت گزیده، به مردان روی آوردند و از همین رو قرآن آنها را جاهل دانسته است: ﴿أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۸۰]
  7. درخواست بی‌مورد: خداوند به نوح(ع) می‌فرماید: فرزند تو از اهل تو نیست. او کردار ناشایسته است، پس چیزی را که بدان علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز می‌دهم که مبادا از جاهلان باشی:﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۸۱].
  8. گمراهی در عقیده: بنی‌اسرائیل با اینکه با فضل خداوند از سیطره فرعون نجات یافتند، فضل الهی را فراموش کرده، از موسی(ع) خواستند تا برای آنها بتی قرار دهد تا آن را عبادت کنند. این عقیده انحرافی برخاسته از جهل آنان بود: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۸۲].[۸۳]
  9. ایمان نیاوردن با مشاهده معجزات الهی: خداوند می‌فرماید: و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان (مشرکان) فرو می‌فرستادیم و مردگان با آنان سخن می‌گفتند و هر چیزی را روبه‌روی آنها گرد می‌آوردیم [تا برای آنان گواهی دهند] باز هم ایمان نمی‌آوردند، جز اینکه خدا بخواهد؛ ولی بیشترشان نادانی می‌کنند: ﴿وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ[۸۴] برخی مفسران ذیل آیه﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۸۵] گفته‌اند: خداوند ظلمات را مَثَل برای اعمال کافر و دریای ژرف را مَثَل برای قلب او قرار داده است؛ توضیح آنکه کافر عمل خود را با نیت قلبی خود انجام می‌دهد و قلب وی را جهل به خدا فراگرفته و بر آن مهر زده شده و روی آن را گمراهی و حیرت پوشانده است، از این رو از خداوند پروا نمی‌کند و به سبب مهری که بر گوش وی زده شده و پرده‌ای که بر چشم او آویخته شده است نه پندها را می‌شنود و نه به حجت‌های الهی بینا می‌گردد و این ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ است. [۸۶]
  10. گمانه زنی: خداوند کسانی را که به گمانه‌زنی می‌پردازند نفرین کرده، آنان را در ورطه نادانی بی‌خبر دانسته است: ﴿قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ[۸۷]، ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ[۸۸] برخی غمره را مبالغه در جهل دانسته‌اند[۸۹].[۹۰]

راه برطرف کردن جهل

راه برطرف کردن جهل از خود، تفکر و تعقل و تدبر و طلب علم است، از این‌رو قرآن کریم پس از تصریح به نادانی نوزادان، تجهیز آنان به اسباب کسب علم یعنی گوش و چشم و قلب را یادآوری می‌کند: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۹۱] و در آیات بسیاری به طرق مختلف به طلب علم ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۹۲]÷ و تفکر در اموری گوناگون ترغیب کرده است؛ مانند تفکر در مراحل آفرینش انسان ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹۳]، زنده ساختن زمین پس از مرگ آن ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹۴]، زنده کردن مردگان ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹۵]، فرود آوردن قرآن ﴿ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ [۹۶] ؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹۷] و دیگر آیات الهی ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۹۸]، ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[۹۹]، ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۰۰]؛ همچنین قرآن کریم که خود کتاب علم ﴿وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۰۱]، حکمت ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ[۱۰۲] و بیان ﴿هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۱۰۳] است، داروی شفابخش بیماری جهل است، چنان‌که خداوند، قرآن را شفا دانسته است: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا[۱۰۴]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ[۱۰۵] شفا بودن قرآن از آن روست که شک و جهل و حیرت را از قلب می‌زداید.[۱۰۶].[۱۰۷]

جهل در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

منظور از این مدخل آیاتی است که خداوند موضع‌گیری مخالفان و مشرکان و داشتن انتظارات و در خواست‌های غیر عادی و غیر منطقی از پیامبر را از جهالت آنان می‌داند.

  1. ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۰۸]
  2. ﴿وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۱۰۹]؛ ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ[۱۱۰]
  3. ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ[۱۱۱]
  4. ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۱۱۲]
  5. ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۱۳]
  6. ﴿كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ * فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۱۱۴]
  7. ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۱۱۵]
  8. ﴿وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ * كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۱۶]
  9. ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۱۱۷]
  10. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۱۱۸]
  11. ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ[۱۱۹]
  12. ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ[۱۲۰]
  13. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا[۱۲۱]﴿أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا[۱۲۲]
  14. ﴿أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ [۱۲۳]
  15. ﴿قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۱۲۴]
  16. ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۲۵]
  17. ﴿قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ[۱۲۶]؛ ﴿وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۱۲۷]
  18. ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۲۸]؛ ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[۱۲۹]
  19. ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ[۱۳۰]
  20. ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ[۱۳۱]
  21. ﴿قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا[۱۳۲]
  22. ﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۱۳۳]
  23. ﴿قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ[۱۳۴]؛ ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ * إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۱۳۵]
  24. ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۳۶]
  25. ﴿قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۱۳۷]
  26. ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ[۱۳۸]
  27. ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۱۳۹]
  28. ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا[۱۴۰]

نکات: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. تحقیر پیامبر و مؤمنان از سوی منافقان، ناشی از جهل آنان نسبت به انحصار عزت به خدا، رسول و مؤمنان از سوی خدا اعلام شده است: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۴۱]
  2. توقع هدایت پذیری همه مردم، بیجا و ناشی از جهل: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۱۴۲]
  3. توقع بیجای مشرکان از پیامبر برخاسته از نادانی آنان: ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ[۱۴۳]
  4. درخواست مشرکان از پیامبر برای پرستش غیر خدا، ناشی از جهل آنان: ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ[۱۴۴]
  5. رفتار کریمانه قانون‌مند و امر به آن - معروف - و اعراض از جاهلان، توصیه خداوند به پیامبر: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۱۴۵]
  6. نسبت افترا به پیامبر از سوی مشرکان، ناشی از جهل آنان: ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۴۶]
  7. جهل تکذیب کنندگان پیامبر اسلام به سرنوشت شوم خود: ﴿فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۱۴۷]
  8. کافران عصر بعثت، پیامبراسلام وارثان مردمی ناآگاه و گمراه: ﴿قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۱۴۸]
  9. جهل مشرکان، فلسفه دستور خداوند به پیامبر در باره پناه دادن به آنان برای شنیدن سخن خدا: ﴿فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۱۴۹]
  10. پیامبر مأمور وانهادن مشرکان، در غرقاب جهلشان: ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ[۱۵۰]
  11. جهل منافقان، عامل نسبت دادن خوبی‌ها به خدا و بدی‌ها به پیامبر: ﴿وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا[۱۵۱]
  12. اظهار بی‌اطلاعی پیامبر از حوادث آینده در مورد خود و مشرکان مگر اینکه از طریق وحی الهی آگاه شود ﴿وَمَا أَدْرِي مَا یفْعَلُ بی‌وَ لاٰ بِکمْ إِنْ أَتبِعُ إِلاٰ مٰا یوحیٰ إِلَی[۱۵۲]
  13. آگاهی نداشتن تفصیلی پیامبر از ایمان و عقائد حق و اعمال صالح، پیش از نبوتش: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا[۱۵۳]
  14. جهل مردم عصر جاهلیت به حکمت‌های الهی پیش از بعثت پیامبراسلام و هدف رسالت آگاه نمودن و زدودن جهالت از آنها: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۱۵۴]. ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[۱۵۵]
  15. بی‌اطلاع بودن پیامبر از عالم فرشتگان، هنگام مخاصمه آنان در باره آفرینش انسان، بدون وحی الهی: ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ * إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۱۵۶]
  16. آگاهی نداشتن پیامبر و قوم او از قصه نوح قبل از نزول قرآن: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا[۱۵۷]
  17. بی‌اطلاع بودن پیامبر، از وجود برخی منافقان، درمدینه و بیابان‌های اطراف آن: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ[۱۵۸][۱۵۹].

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم
  2. زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۸۹، «جهل».
  2. التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۲، «جهل».
  3. الفروق اللغویه، ص ۲۰۳.
  4. التعاریف، ص ۲۶۰؛ التعریفات، ص ۹۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۵۹۹، «جهل».
  5. معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص ۱۴۵.
  6. مجمع الرسائل، ص ۱۱ - ۱۲.
  7. مجمع الرسائل، ص ۱۰۴، ۱۰۸.
  8. مجمع الرسائل، ص ۱۲۷.
  9. مجمع الرسائل، ص ۱۸۳، ۱۹۰، ۲۴۲، ۲۹۲، ۳۹۰.
  10. مجمع الرسائل، ص ۴۳۳، ۴۴۰، ۴۵۷.
  11. مجمع الرسائل، ص ۵۳۳.
  12. ر. ک: معجم فقه الجواهر، ج ۲، ص ۲۲۸.
  13. جامع السعادات، ج ۱، ص ۸۲.
  14. المحاسن، ج ۱، ص ۱۹۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۰۹.
  15. شرح اصول الکافی، صدرالمتألهین، ج ۱، ص ۴۰۶ - ۴۰۸؛ شرح اصول کافی، مازندرانی، ج ۱، ص ۲۰۸ - ۲۰۹.
  16. مرآه‌العقول، ج ۱، ص ۶۶ - ۷۶؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۲.
  17. بحارالانوار، ج ۱، ص ۸۷ - ۹۶.
  18. جامع‌البیان، ج ۱۹، ص ۸۴؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۶۲.
  19. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۶۸؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۳۷.
  20. مفردات، ص ۶۲۰، «غوی».
  21. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۳۱.
  22. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۴۶۱.
  23. المیزان، ج ۴، ص ۱۵۱ - ۱۵۲.
  24. احسن الحدیث، ج ۳، ص ۱۵۱؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۴۸۰.
  25. المیزان، ج ۱۶، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
  26. مجمع البیان، ج ۹، ص ۵۸۵؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۳۱۸؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۲۲۰.
  27. شرح فصوص الحکم، ص ۳۳۹؛ شرح الاسماء، ج ۱، ص ۲۴۹.
  28. الفتوحات المکیه، ج ۱۰، ص ۴۸۴.
  29. شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۶؛ مصباح الهدایه، ص ۱۳؛ المبدأ و المعاد، ص ۱۳۸.
  30. المیزان، ج ۸، ص ۳۸۰.
  31. الدرالمنثور، ج ۷، ص ۳۲۷.
  32. زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  33. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟» سوره کهف، آیه ۱۰۳.
  34. «آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
  35. « آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۳.
  36. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۴۶۱، ۴۸۰ - ۴۸۱.
  37. «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد » سوره نور، آیه ۳۹.
  38. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۹ ـ ۶۰.
  39. «یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  40. نمونه، ج ۱۴، ص ۴۹۳.
  41. « با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! » سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  42. تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۹۴.
  43. « عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  44. « عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
  45. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص ۲۷۵ ـ ۲۷۶.
  46. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
  47. مفردات، ص ۲۰۹، «جهل»؛ تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۱۳۷.
  48. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  49. «(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را می‌پذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.
  50. تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص ۳۹۱ - ۳۹۲، «فطرت در قرآن».
  51. المیزان، ج ۴، ص ۲۳۹ - ۲۴۰.
  52. المنار، ج ۴، ص ۴۴۲.
  53. جامع‌البیان، ج ۴، ص ۳۹۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۶.
  54. بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۰.
  55. « آیا می‌دانید که با یوسف و برادرش هنگامی که نادان بودید چه کردید؟» سوره یوسف، آیه ۸۹.
  56. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۲۸.
  57. المنار، ج ۴، ص ۴۴۲ - ۴۴۳.
  58. «بنابر وعده خداوند؛ خداوند در وعده خود خلاف نمی‌ورزد امّا بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۶.
  59. «نمایی از زندگانی این جهان را می‌شناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۷.
  60. الکشاف، ج ۳، ص ۲۱۵.
  61. مجمع الرسائل، ص ۵۷۷.
  62. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
  63. «بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۸.
  64. «که آنان را امید است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۹۹.
  65. المیزان، ج ۵، ص ۵۱.
  66. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است؛ پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا لغزیدیم بر ما مگیر، پروردگارا! بر دوش ما بار گران مگذار چنان که بر دوش پیشینیان ما نهادی؛ پروردگارا! چیزی که در توان ما نیست بر گرده ما منه و از ما درگذر و ما را بیامرز و بر ما ببخشای؛ تو سرور مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  67. ر. ک: پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۲ - ۹۹.
  68. زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  69. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  70. پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۲ ـ ۸۳.
  71. «اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۸.
  72. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۰.
  73. التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۵۴۶.
  74. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان می‌دهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
  75. العقل و العلم، ص ۱۳۱.
  76. «و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمی‌خواهم، پاداش من جز بر (عهده) خداوند نیست و من کسانی را که ایمان آورده‌اند (از خود) نمی‌رانم، بی‌گمان آنان به لقای پروردگار خویش خواهند رسید اما من شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌ورزید» سوره هود، آیه ۲۹.
  77. المیزان، ج ۹، ص ۲۰۷.
  78. «(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را می‌پذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.
  79. العقل و العلم، ص ۱۳۳.
  80. «آیا با شهوت به جای زنان به مردان رو می‌آورید؟ بلکه شما قومی هستید که نادانی می‌ورزید» سوره نمل، آیه ۵۵.
  81. «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
  82. «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند ، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  83. القرآن و العقل، ج ۲، ص ۷۸ ـ ۷۹.
  84. «و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو می‌فرستادیم و مردگان با ایشان سخن می‌گفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد می‌آوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.
  85. «یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  86. جامع البیان، ج ۱۸، ص ۲۰۰.
  87. «مرگ بر آنان که نادرست برآورد می‌کنند!» سوره ذاریات، آیه ۱۰.
  88. «آنان که در گردابی (از گمراهی) غافلند» سوره ذاریات، آیه ۱۱.
  89. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۳۱.
  90. زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  91. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  92. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  93. «اوست که شما را از خاک سپس از نطفه و آنگاه از خونی بسته آفرید، سرانجام شما را به گونه نوزادی برآورد سپس (توان می‌دهد) تا به رشد کاملتان برسید، پس از آن تا پیر گردید- و جان برخی از شما پیش‌تر (از پیری) گرفته می‌شود- و تا به زمانی معیّن برسید و باشد که شما» سوره غافر، آیه ۶۷.
  94. «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.
  95. «باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  96. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  97. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  98. «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
  99. «آیا کسی از شما دوست می‌دارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانه‌ها را برای شما روشن می‌دارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
  100. «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانه‌های خویش بخورید یا از خانه‌های پدرانتان یا خانه‌های مادرانتان یا خانه‌های برادرانتان یا خانه‌های خواهرانتان یا خانه‌های عموهایتان یا خانه‌های عمّه‌هایتان یا خانه‌های دایی‌هایتان یا خانه‌های خاله‌هایتان یا آن خانه‌ای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
  101. «و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۵۲.
  102. « این آیات کتاب حکیم است» سوره یونس، آیه ۱.
  103. «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  104. «و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و بخشایش است فرو می‌فرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمی‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.
  105. «ای مردم! برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دل‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷.
  106. جامع‌البیان، ج ۱۱، ص ۱۶۱؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۰۵.
  107. زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  108. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  109. «و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۵.
  110. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.
  111. «بگو ای نادانان! آیا به من فرمان می‌دهید که جز خداوند را بپرستم؟» سوره زمر، آیه ۶۴.
  112. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  113. «و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۱۰۱.
  114. «کسانی که پیش از آنان بودند (پیامبران را) دروغگو شمردند آنگاه عذاب از جایی که در نمی‌یافتند به سراغشان آمد * آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین بزرگ‌تر است» سوره زمر، آیه ۲۵-۲۶.
  115. «خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و ماده‌زاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند و بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند * و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  116. «و بی‌گمان ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی زده‌ایم و اگر برای آنان نشانه‌ای بیاوری کافران خواهند گفت: شما تباه‌اندیشانی بیش نیستید * بدین گونه خداوند بر دل آن کسان که (حقیقت را) نمی‌دانند مهر می‌زند» سوره روم، آیه ۵۸-۵۹.
  117. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  118. «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
  119. «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
  120. «آیا ندانسته‌اند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بی‌گمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است» سوره توبه، آیه ۶۳.
  121. «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداو» سوره نساء، آیه ۷۷.
  122. «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در می‌یابد و اگر نیکی‌یی به ایشان رسد می‌گویند این از سوی خداوند است و اگر بدی‌یی به آنان رسد می‌گویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.
  123. «آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹.
  124. «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
  125. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  126. «بگو: جز این نیست که به من وحی می‌شود که خدای شما، تنها خدایی یگانه است، پس آیا (به آن) گردن می‌نهید؟ * و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۸-۱۰۹.
  127. «و نمی‌دانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد» سوره انبیاء، آیه ۱۱۱.
  128. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  129. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  130. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  131. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  132. «بگو: نمی‌دانم آیا آنچه به شما وعده می‌دهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز می‌نهد؟» سوره جن، آیه ۲۵.
  133. «و می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده کی می‌رسد؟ * بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ملک، آیه ۲۵-۲۶.
  134. «بگو: این خبری سترگ است،» سوره ص، آیه ۶۷.
  135. «مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند * به من جز این وحی نمی‌شود که من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ص، آیه ۶۹-۷۰.
  136. «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  137. «گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکت‌هایی بر تو و بر امت‌هایی از همراهانت و امت‌هایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید * این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۸-۴۹.
  138. «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود هم‌داستان شدند و نیرنگ می‌باختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
  139. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  140. «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پ» سوره فتح، آیه ۲۷.
  141. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  142. «و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۵.
  143. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.
  144. «بگو ای نادانان! آیا به من فرمان می‌دهید که جز خداوند را بپرستم؟» سوره زمر، آیه ۶۴.
  145. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  146. «و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره نحل، آیه ۱۰۱.
  147. «آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر می‌دانستند عذاب جهان واپسین بزرگ‌تر است» سوره زمر، آیه ۲۶.
  148. «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
  149. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  150. «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
  151. «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در می‌یابد و اگر نیکی‌یی به ایشان رسد می‌گویند این از سوی خداوند است و اگر بدی‌یی به آنان رسد می‌گویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.
  152. «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
  153. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  154. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  155. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  156. «مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که هم‌ستیزی می‌کردند * به من جز این وحی نمی‌شود که من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ص، آیه ۶۹-۷۰.
  157. «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
  158. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  159. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۳۳-۴۳۷.