جهاد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۰: خط ۱۰:
[[جهاد دفاعی]] به منظور [[دفاع]] از [[مسلمانان]] و [[کیان اسلام]] در برابر [[حمله]] [[دشمنان]] است که [[وجوب]] آن، مرد و [[زن]] و [[ضعیف]] و سالم را شامل می‌شود<ref>ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴ و ۲۵.</ref>. [[پیکار]] و [[جنگ با دشمن]] در میدان [[کارزار]]، از مصادیق بارز جهاد است که دارای [[فضیلت]] و [[اجر]] خاصی است.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۱۵.</ref>
[[جهاد دفاعی]] به منظور [[دفاع]] از [[مسلمانان]] و [[کیان اسلام]] در برابر [[حمله]] [[دشمنان]] است که [[وجوب]] آن، مرد و [[زن]] و [[ضعیف]] و سالم را شامل می‌شود<ref>ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴ و ۲۵.</ref>. [[پیکار]] و [[جنگ با دشمن]] در میدان [[کارزار]]، از مصادیق بارز جهاد است که دارای [[فضیلت]] و [[اجر]] خاصی است.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۱۵.</ref>


===[[جهاد اکبر]] و اصغر===
===[[جهاد اکبر]] و [[جهاد اصغر|اصغر]]===
نخستین و سخت‌ترین جهاد، جهاد و پیکار با نفس [[سرکش]] و [[اماره]] و [[شیطان]] است که [[پیامبر]] از آن به «جهاد اکبر» تعبیر کرده است؛ در مقابل جهاد در برابر [[دشمن خارجی]] که به «[[جهاد اصغر]]» معروف است<ref>محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۷.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۱۶.</ref>
نخستین و سخت‌ترین جهاد، جهاد و [[پیکار با نفس سرکش]] و [[اماره]] و [[شیطان]] است که [[پیامبر]] از آن به «جهاد اکبر» تعبیر کرده است؛ در مقابل جهاد در برابر [[دشمن خارجی]] که به «[[جهاد اصغر]]» معروف است<ref>محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۷.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۱۶.</ref>


===[[جهاد مالی]]===
===[[جهاد مالی]]===

نسخهٔ ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۷

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث نصرت است. "جهاد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

اقسام جهاد

جهاد ابتدایی و دفاعی

جهاد از منظر دین به ابتدایی و دفاعی تقسیم می‌شود. جهاد ابتدایی آن است که حکومت اسلامی با یک حکومت یا لشکر شرک و کفر که مانع گسترش اسلام است، به جنگ و جهاد بپردازد تا زمینه تبلیغ و تبیین آیین اسلام را برای مردم آن سرزمین فراهم آورد، و در صورت عناد و مقابله حکومت جور با حکومت اسلام، جنگ تا مرحله تسلیم ادامه خواهد داشت.

اما اگر جبهه مخالف، پیروان یکی از کتاب‌های آسمانی باشد، اسلام گزینه سومی برای آنان پیش می‌نهد که «ذمه» نام دارد، که به جای دو گزینه دیگر (پذیرفتن اسلام یا جنگ)، می‌توانند در سایه حکومت اسلامی - با پرداخت مالیات بر آیین خود باقی بمانند. حضرت علی(ع) در روایتی به این گزینه‌ها چنین اشاره می‌کند: «الْقِتَالُ قِتَالانِ قِتَالُ الْفِئَةِ الْبَاغِيَةِ حَتَّى يَفِيئُوا وَ قِتَالُ الْفِئَةِ الْكَافِرَةِ حَتَّى يُسْلِمُوا»[۱]؛ جهاد دفاعی به منظور دفاع از مسلمانان و کیان اسلام در برابر حمله دشمنان است که وجوب آن، مرد و زن و ضعیف و سالم را شامل می‌شود[۲]. پیکار و جنگ با دشمن در میدان کارزار، از مصادیق بارز جهاد است که دارای فضیلت و اجر خاصی است.[۳]

جهاد اکبر و اصغر

نخستین و سخت‌ترین جهاد، جهاد و پیکار با نفس سرکش و اماره و شیطان است که پیامبر از آن به «جهاد اکبر» تعبیر کرده است؛ در مقابل جهاد در برابر دشمن خارجی که به «جهاد اصغر» معروف است[۴].[۵]

جهاد مالی

جهاد و نبرد با دشمن در میدان کارزار، احتیاج به تأمین هزینه مالی آن دارد که این وظیفه برعهده افراد متمول و توانمند است. از این رو، حضرت در اکثر موارد، جهاد با جان و مال و زبان را سفارش می‌کرد: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۶]؛[۷]

جهاد زبانی

یکی دیگر از مصادیق جهاد، جهاد با زبان است. مؤمن، با گفتار و تبیین و تشریح احکام و آموزه‌های دینی، از جمله بیان فضایل جهاد و وجوب آن و امر به معروف و نهی از منکر، در عرصه جهاد زبانی وارد می‌شود. حضرت ترک جهاد زبانی را از علل شکست اسلام شمرده‌اند[۸].

گفتنی است که بعضی عبادات از جهت ثواب اخروی، همسنگ جهاد دانسته شده‌اند. البته این هم‌طرازی در جایی است که شخص از ادای فریضه جهاد در میدان کارزار، معذور باشد؛ مانند زنان که همسرداری و صبر بر ناملایمات خانه[۹] برای آنان در حکم جهاد است، یا شخص ضعیفی که نمی‌تواند در عرصه جهاد حضور رساند، حج وی ثواب جهاد را دارد: «الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»[۱۰].[۱۱]

مشروعیت جهاد

اسلام با نگرش عَرَضی به جنگ و جهاد، اعتبار آن را حفظ کرده است؛ اما در این محدوده خاص نیز اهداف الهی و انسانی را تعقیب می‌کند و به شدت از دست زدن به جهاد برای دست‌یابی به منافع مادی و دنیوی پرهیز می‌دهد. اکنون به این اهداف از منظر امام علی(ع) اشاره می‌کنیم:

تقویت و گسترش اسلام

از آنجا که آیین مقدس اسلام، ناسخ ادیان آسمانی پیشین، و یگانه صراط مستقیم است، از همه مردم جهان و همچنین از پیروان ادیان دیگر می‌خواهد برای گام برداشتن در صراط نجات و مستقیم و تقرب به خداوند متعال، رو به اسلام آورند. اسلام برای دعوت مردم به این هدف، از راه‌کاری منطقی و عقلانی، مانند گفت‌وگو و جدال احسن استفاده کرده است و اگر حکومت ظالمی در مقابل آیین حق، به نبرد و پیکار دست یازد، یا مانع تبیین و تبلیغ حقانیت آن گردد، در این فرض، جهاد کارساز و مشروع خواهد بود. حضرت هماره فلسفه تشریع جهاد را احیای «کلمة الله»، تقویت اسلام و هدایت انسان‌ها ذکر کرده‌اند: «لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى»[۱۲].

امام علی(ع) در روایت پیش‌گفته، هدف جهاد را اعلای کلمه الهی، و در روایتی ذیل، عزت و تقویت اسلام ذکر می‌کند: «فَرَضَ اللَّهُ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ‌»[۱۳].

در روایت دیگری، فلسفه جهادهای پیامبر را جهاد با روی برگردانندگان از خداوند و مشرکان قلمداد می‌کند: «فَجَاهَدَ فِي اللَّهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ وَ الْعَادِلِينَ بِهِ»[۱۴]. همچنین فلسفه جهاد خویش را با مخالفانش، قصد آنان در خاموش کردن نور الهی می‌خواند: «خُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَهَا... لِكَيْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ‌»[۱۵].

گفته شد که فلسفه مهم جهاد، پذیرش اسلام و هدایت انسان‌ها است. از این رو، امام امیرالمؤمنین علی(ع) در مبارزه تن به تن خود با عمرو بن عبدود در جنگ خندق، نخست وی را به اسلام دعوت می‌کند و بعد از عناد و مخالفت وی، تن به مبارزه می‌دهد[۱۶]. همچنین از پیامبر نقل می‌کند که آن گرامی، وی را برای دعوت مردم یمن به اسلام فرستاد و تأکید فرمود: مبادا دست به پیکار بزنی، پیش از آن‌که نخست آنان را به اسلام دعوت کنی[۱۷].[۱۸]

براندازی فتنه و گمراهی

تقویت و گسترش اسلام در جهاد با غیرمسلمانان، هدفی معقول و پذیرفته است؛ اما اگر گروهی از مسلمانان گمراه در ناحیه‌ای دست به آشوب و اغتشاش یا تشکیل حکومت خودسر زدند و به انحراف مسلمانان و ایجاد فساد و بدعت در دین و احکام آن همت گماشتند، جهاد با چنین مسلمانانی مشروع خواهد بود. جهادهای داخلی حضرت با مخالفان خود (ناکثین، قاسطین، مارقین) به همین منظور بوده که توضیح بیش‌تر آن در جای خود آمده است؛ در این جا به نقل نامه حضرت به یکی از حاکمان خود در توجیه جهاد با مخالفان بسنده می‌کنیم: جهاد ما با این مخالفان به دلیل عمل به غیر آن‌چه خدا نازل کرده و تعطیلی حدود الهی و نابودی حق و ایجاد فساد در زمین است[۱۹].

حضرت در روایت دیگری پیکار با مخالفان حق و گمراهان را از برنامه‌های خود ذکر می‌کند[۲۰] و در جای دیگر آن را از وظایف عارفان می‌شمرد[۲۱].[۲۲]

ستم‌ستیزی

از منظر حضرت یکی از اهداف مهم جهاد، حمایت از حقوق مردم، مانند آزادی، و جلوگیری از ستم بر آنان است؛ چنان‌که حضرت دلیل پیکار خود را با امثال معاویه تأسف و نگرانی خویش از حکمرانی سفیهان و فاسقان بر می‌شمارد که رهاورد آن تصرف و تملک اموال عمومی به نفع خویش و به اسارت گرفتن مردم است.

تأسف و اندوه من از این است که حکومت این امت به دست سفیهان و فاسقان بیفتد که لازمه آن تصاحب مال خدا (بیت المال) و اسارت و استثمار بندگان الهی است[۲۳].

حضرت در جایی دیگر، یکی از اهداف جهاد خود را تصمیم جبهه مخالف بر تسلط بر انسان‌ها و تسخیر بندگان خدا ذکر می‌کند[۲۴].[۲۵]

فضیلت جهاد و مجاهدان

چنان‌که گفته شد، جنگ به تنهایی فاقد ارزش است؛ اما اگر برای اهداف و غایات یاد شده باشد، از منظر امام ارزش دینی، بلکه انسانی، به شمار می‌آید. حضرت پی در پی به ارزش و اهمیت جهاد اشاره کرده‌اند که در این جا به ذکر چند روایت بسنده می‌شود:

درِ بهشت: حضرت در روایت ذیل جهاد را «لباس تقوا»، «زره محکم الهی» و «درِ بهشت» می‌شمارد که بر روی اولیای خاص الهی گشوده می‌شود: همانا جهاد دری از درهای بهشت است که آن را برروی اولیای خاص خود می‌گشاید و آن، لباس تقوا و زره محکم الهی است[۲۶].

رفعت اسلام: جهاد در روایت ذیل به اوج و شکوفایی اسلام تعبیر شده است: برترین وسیله تقرب به سوی خداوند سبحان، تصدیق و اعتراف به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر او و جهاد در راه خداوند است که سبب بلندی و رفعت اسلام می‌شود[۲۷].

هر چند امام در اکثر مواضع از مردم و یاران خود به دلیل عدم مشارکت جدی و قاطع در عرصه‌های جهاد و جنگ، به زبان گلایه و انتقاد سخن می‌گوید، در میدان کارزار و بعد از پیروزی، به تشویق و تمجید و تجلیل لشکریان خود می‌پردازد. آن حضرت در پایان جنگ جمل که به پیروزی جبهه حضرت انجامید و لشکر حضرت روحیه جنگی و آمادگی خود را حفظ کرده بود، خطاب به آنان فرمود: شما حق را یاوران، و در دین برادران، و روز سختی (در میدان جنگ) سپرها، و خواص اصحاب سِر و یاران (من) هستید، نه دیگران. به کمک شما شمشیر می‌زنم به کسی که (به حق) پشت کرده، و اطاعت و پیروی کسی را که رو (به حق) نموده، امیدوارم[۲۸].

در جای دیگر، از اهل مصر به دلیل اطاعت و تبعیت آنان از فرمان حضرت در جنگ قدردانی می‌کند: «وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُمْ»[۲۹].

در ذوقار، در جنگ با خوارج، مردم کوفه را گرامی‌ترین، متعادل‌ترین، پایبندترین به سنت رسول خدا و با فضیلت‌ترین مسلمانان در اسلام یاد می‌کند: «إِنَّكُمْ مِنْ أَكْرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ أَقْصَدِهِمْ تَقْوِيماً وَ أَعْدَلِهِمْ سُنَّةً وَ أَفْضَلِهِمْ سَهْماً فِي الْإِسْلَامِ»[۳۰]. بقیة السیف: حضرت در احادیث خویش به مجاهدانی که در جبهه‌های نبرد به درجه شهادت نایل نیآمدند، نشان «بقیة السیف» - یعنی یادگاران شمشیر و عرصه‌های دلاوری و از جان گذشتگی - می‌دهد که خود تعریف و پاسداشتی بزرگ و گویا از مجاهدان است: «بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»[۳۱].[۳۲]

آیین جهاد

جهاد پاره‌ای آداب و اصول عمومی دارد که در تمام جنگ‌ها از سوی دو لشکر متخاصم اجرا می‌شود؛ مانند بهره‌گیری از فنون جنگی و حفظ اسرار نظامی. اما از دیدگاه امام، جبهه اسلام علاوه بر رعایت اصول کلی جنگ، باید ملتزم به مجموعه‌ای از آداب خاص باشند که رعایت آنها، هم در پیروزی آنان مؤثر است و هم در اثبات حقانیت جبهه اسلام، که در ذیل به برخی از این اصول اشاره می‌شود:

۱. قصد خلوص: در مکتب علوی، ارزش جهاد در احیای ارزش‌های دینی و انسانی است، و رزمنده باید تمام همت خود را برای نیل به هدف مزبور به کار گیرد؛ لذا حضرت جهاد را به «سبیل الله» مقید می‌کند، و بدین‌سان، روش و مقصد رزمنده دینی را از غیردینی متمایز می‌نماید. امیرالمؤمنین(ع) در وصیت‌نامه خود می‌فرماید: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۳۳]؛

٢. نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی: رزمنده اسلام باید همه تعصبات جاهلی، قومی، نسبی و ملی را کنار گذاشته، تنها بر محور حق مجاهده کند. اگر اقوام و نسب نزدیک یا دور در محور حق مجتمع شدند، جهاد در کنار آنها خواهد بود، اما اگر آنان در زیر پرچم باطل گرد آمدند، جهاد با آنان خواهد بود. در این مرحله حساس است که رزمنده متدین باید دین خویش را بر جمیع تعصبات خود مقدم کند و در صورت لزوم شمشیر بر هموطن یا حتی خانواده خویش کشد؛ چنان‌که امام جنگ‌های پیامبر را جنگ مسلمانان با پدران، فرزندان و برادران و عموها توصیف می‌کند: «وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) نَقْتُلَ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقْمِ»[۳۴].

به فرموده امیرالمؤمنین علی(ع)، کشتار نزدیکان مشرک، برای رزمنده الهی نه تنها موجب تأسف و آسیب روحی نمی‌شود، که به ازدیاد ایمان و تسلیم و ثبات قدم وی نیز می‌انجامد. امام علی(ع) در نامه‌ای به یکی از فرماندهان خود، وی را از شروع جنگ به سائقة تعصبات باز می‌دارد[۳۵] و در جایی دیگر لشکر خویش را موعظه می‌کند که مبادا با شنیدن دشنا‌م‌های زنان مشرک که متوجه اعراض و شرافت یا متوجه فرماندهانتان می‌شود، به آزار آنان بپردازید[۳۶]. در پرتو همین فرهنگ دینی جهاد بود که محمد بن ابی بکر با وجود روابط تیره میان پدرش (ابوبکر) و حضرت، همیشه در کنار امام بود و در جنگ جمل که میان علی و خواهرش (عایشه) واقع شد، حضوری فعال داشت.

٣. ابتدا به جنگ، ممنوع: مکتب امام، مکتب صلح و محبت و هدایت است و تا آنجا که میسور است، جلوی جنگ و خون‌ریزی را می‌گیرد. اگر از بروز جنگ گریزی نبود، در میدان کارزار می‌بایست منتظر شروع جنگ از سوی دشمن شد.

یکی از اصحاب حضرت به نام جندب ازدی نقل می‌کند امام در هر جبهه‌ای ما را به عدم شروع در جنگ سفارش می‌کرد[۳۷]. حضرت در نامه خود به مالک اشتر که یکی از فرماندهان ارشد وی در جنگ صفین بود، او را به همین اصل توصیه می‌کن[۳۸]د، و خود به لشکرش می‌فرماید: «لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ»[۳۹].

نکته قابل اشاره اینکه گاه امام از لشکر خویش می‌خواهد که در جنگ با دشمن پیش‌دستی کرده، قبل از آنان به جنگ بپردازند: «اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ»[۴۰]. روشن است که این حکم، با اصل پیشین مبنی بر عدم شروع جنگ منافاتی ندارد؛ زیرا مقصود از عدم شروع جنگ، عدم شروع درگیری و حمله در میدان جنگ است؛ میدانی که دو جبهه مخالف رودرروی یکدیگر قرار گرفتند. اما مراد از پرداختن به جنگ و پیش‌دستی بر دشمن، آمادگی و تجهیز لشکر برای رودررو قرار گرفتن با دشمن است و این که لشکر اسلام با تجهیزات و آمادگی کامل در میدان جنگ حاضر شده، منتظر فرمان جهاد باشند؛ اما بعد از آمادگی و تجهیز لازم و مواجهه با دشمن، اولین اقدام برای شروع جنگ واقعی باید از سوی دشمن آغاز شود.

۴. خودداری از دشنام: یکی دیگر از آداب جبهه دینی که امام لشکر خود را بدان سفارش می‌کند، پرهیز از دشنام به مخالفان است. در جنگ صفین، که دو نفر از لشکر حضرت به سب و ناسزاگویی به جبهه معاویه پرداختند، حضرت با ارسال پیکی آنان را از این کار منع کرد و در پاسخ اعتراض آن دو که ما بر حق هستیم و معاویه باطل، فرمود: من دوست ندارم شما اهل شام را لعن و سب کنید. اگر شما به جای لعن و دشنام، اعمال زشت آنان را متذکر شوید، بهتر و صواب‌تر خواهد بود و اگر به جای لعن در حق آنان دعا کنید، که خداوند خون ما و آنان را حفظ کند و بین ما صلح ایجاد کند، بهتر خواهد بود[۴۱].

۵. دعا و نیایش: گفته شد که رزمنده دینی برای خداوند به جهاد می‌پردازد و در همه لحظات جنگ، از خداوند متعال درخواست نصرت و یاری می‌کند، علاوه اینکه نفس دعا و پیوند با خدا موجب تقویت روحی مجاهد شده، وی را در جهاد با کفار استوراتر می‌کند. امام در مواجهه با دشمن و در میدان جهاد نیز از نیایش دست برنمی‌داشت و در حق لشکر خود و همچنین برای هدایت جبهه مقابل دعاهایی می‌خواند که گزارش آنها در این مقال نمی‌گنجد[۴۲].

۶. شعار و تبلیغات جنگی: از زمان‌های قدیم، دادن شعار و به راه انداختن تبلیغات در جنگ‌ها برای تقویت روحیه سربازان خودی و تضعیف جبهه مقابل، مرسوم و رایج بوده است. پیامبر اسلام(ص) نیز از این اصل جنگی سود می‌برد. امام از پیامبر نقل می‌کند که آن حضرت ما را به دادن شعار پیش از آغاز جنگ فرمان می‌داد. البته ویژگی شعارها و تبلیغات جبهه اسلام، توجه به معنویت و خداوند است. توجه به شعارهای حضرت در جهادهای مختلف، سخن یاد شده را اثبات می‌کند. شعارهای جبهه امام علی(ع) در جنگ صفین، «الله اکبر»، «یا احد»، «یا محمد» و... بود[۴۳].

برافراشتن پرچم، از محورهای عمده تبلیغات جنگ‌های قدیمی بود که نشانه نشاط و آمادگی لشکر و قدرت تهاجمی آنها به شمار می‌آمد. از این رو، حضرت توصیه می‌کرد که پرچم جنگ را همیشه برافراشته نگه دارید و دور آن را خالی نگذارید و آن را به دست افراد شجاع و دلیر بسپارید[۴۴]. از تبلیغات جنگی لشکر حضرت در جنگ صفین، بستن پارچه سفید بر سر و کتف بود؛ در مقابل لشکر معاویه که پارچه زرد می‌بستند[۴۵].

۷. ایثار و فداکاری: از ویژگی‌های رزمنده دینی، داشتن روحیه ایثار و فداکاری و کمک به دیگر رزمندگان است. انسان‌ها از حیث نیروی فیزیکی و بدنی و همچنین از جهت شجاعت و بی‌باکی، متفاوتند. در میدان کارزار، گاهی انسان‌های ناتوان از جهت نیروی فیزیکی یا روحی در برابر دشمن با مشکل مواجه می‌شوند، یا رزمنده‌ای مجروح می‌گردد، یا دشمن می‌خواهد وی را غافل‌گیر کند که در این هنگامه‌ها، رزمنده دیگر که از توان لازم و شجاعت برخوردار است باید به یاری و کمک همرزم خود شتافته، او را از تیررس دشمن خارج کند. امام در میدان جنگ به لشکریان خود چنین سفارش می‌کرد: هر مردی از شما که هنگام ملاقات دشمن، قوت قلب در خود احساس کند و در یکی از برادرانش خوف و ترس مشاهده کند، باید به شکرانه برتری و دلیری‌ای که خداوند به او اعطا کرده است، دشمن را از وی براند؛ همان طوری که از خود دفع می‌نماید[۴۶].

حضرت در جاهای دیگر نیز درباره مجروحان و ضعیفان و رزمندگان دیگری که به هر علتی دشمن، طمع کشتار یا اسارت آنها را داشت، سفارش اکید می‌فرمود[۴۷].

۸. رفتار انسانی با دشمن: در مکتب امام، اصل بر رفتار انسانی با همه انسان‌ها، حتی دشمن است. چنان‌که در پیش گفته آمد، حضرت به سب و لعن دشمن رضا نمی‌دهد و به جای لعن، درخواست هدایت و صلح برای آنان می‌کند. در مکتب امام، جنگ و جهاد تنها با دشمن جنگ‌جو - آن هم در میدان جهاد - تجویز شده است؛ اما بعد از پایان جنگ، مبنا باید عطوفت و مدارا قرار گیرد و نباید فراریان و مجروحان دشمن را از دم تیغ گذراند.

حضرت در موارد متعددی، لشکر خویش را به این اصول اخلاقی و انسانی سفارش می‌نمود و از آنان می‌خواست اجساد دشمن را مثله نکنند[۴۸] و وارد خانه‌های مردم نشوند و اموال آنان را چپاول نکنند[۴۹] و کودکان و پیران و زنان را نکشند[۵۰]. امام بعد از پیروزی در جنگ جمل، وقتی بصره را فتح کرد، با عدالت و عفو با آنان برخورد کرد[۵۱] و در جنگ نهروان زخمی‌های خوارج را در کوفه مداوا و سپس آزاد کرد[۵۲].

۹. غنایم جنگی: در فرهنگ امام، غنیمت جنگی از آن مجاهدان حاضر در صحنه‌های نبرد است و کسانی که در جنگ حاضر نباشند سهمی از آن نمی‌برند. حضرت در پاسخ به درخواست یکی از اصحابش که مطالبه غنیمت کرده بود، فرمود: این مال نه از آن من و نه از آن تو است؛ همانا غنیمت مسلمانان است و اندوخته شمشیرهایشان. اگر با آنان در عرصه جنگ مشارکت داشتی، در این فرض تو هم مثل آنان سهمی خواهی برد وگرنه ثمره و چیده دستان آنان برای دهان غیر مجاهدان نیست[۵۳].

۱۰. صلح: چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، از منظر امام، جنگ و خونریزی فاقد ارزش بود و عملی جاهلی محسوب می‌شد. همچنین گفته شد که حضرت آخرین راه‌کار را جنگ و جهاد می‌دانست. بر این اساس، حضرت از پیشنهاد صلح و آتش بس به گرمی استقبال می‌کرد و در موارد متعدد، فرماندهان لشکر خویش را بدان توصیه می‌کرد. امام در روایتی می‌فرماید: «صلح و ترک مخاصمه برای من از جنگ گواراتر است؛ به شرطی که موجب وهن و سستی اسلام نگردد»[۵۴]. حضرت در عهدنامه معروف خویش به مالک اشتر، او را به پذیرش پیشنهاد صلح از سوی دشمن تشویق می‌کند: ای مالک، هیچ وقت صلحی را که دشمنت تو را به آن فرا می‌خواند و در آن رضای خدا باشد، رد نکن؛ برای این که در سایه صلح، آرامش برای لشکر و راحتی از اندوه برای تو است، و همچنین موجب امنیت ایالات و شهرها خواهد شد[۵۵].

در این عهدنامه، فواید صلح را آرامش و آسایش لشکر، خلاص حکومت و حاکم از آفات و اندوه جنگ، و امنیت شهرها و کشور ذکر می‌کند؛ اما در ادامه کلام خویش، به حاکم خود درباره سوء استفاده دشمن از صلح، هشدار می‌دهد که مبادا دشمن در پشت پرده صلح، شکست جبهه اسلام را در نظر داشته باشد: «وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ»[۵۶].[۵۷]

منابع

پانویس

  1. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۲ و ۱۸؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۸.
  2. ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴ و ۲۵.
  3. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۵.
  4. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۳۷.
  5. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  6. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه ۴۷.
  7. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  8. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷.
  9. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۳۹.
  10. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۱.
  11. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۱۶.
  12. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۵.
  13. نهج البلاغه، نامه ۲۴۴.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.
  15. بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۴۱.
  16. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۹۹.
  17. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۰.
  18. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۵.
  19. بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۴۱.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۲۴.
  21. نهج البلاغه، نامه ۶۲؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۴۰.
  22. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۶.
  23. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
  24. ابن حنبل، احمد، مسند ابن حنبل، ج۱، ص۱۹۸؛ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۵.
  25. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۷.
  26. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  27. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹.
  28. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۷.
  29. نهج البلاغه، نامه ۲.
  30. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۹؛ همو، الجمل، ص۲۶۶.
  31. نهج البلاغه، حکمت ۸۱.
  32. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۲۷.
  33. نهج البلاغه، نامه ۴۷ و حکمت ۳۶۶.
  34. نهج البلاغه، خطبه ۵۵.
  35. نهج البلاغه، نامه ۱۲.
  36. نهج البلاغه، نامه ۱۴.
  37. ر.ک: تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۵.
  38. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۵۳؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۷۴ و ۴۱۴.
  39. نهج البلاغه، نامه ۱۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۹.
  40. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  41. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷. همچنین ر.ک: غررالحکم، ح۱۰۴۱۸.
  42. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۷۰ و نامه ۱۵؛ تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۳۷ و ۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۵.
  43. ر.ک: تمیمی مغربی، ابوحنیفه، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۶۳.
  44. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۸.
  45. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸ ص۱۵؛ وقعة صفین، ص۳۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۷ و ۳۸۰.
  46. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲.
  47. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۱۰۷؛ بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۸ و ۲۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۳.
  48. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  49. نهج البلاغه، نامه ۱۴ و ۶۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۳؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۵۵.
  50. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۹.
  51. تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۹۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۵۷.
  52. الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۲۴.
  53. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۳.
  54. غررالحکم، ح۱۰۱۳۸.
  55. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  56. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  57. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۳۵.