بازار

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

بازار در کشورهای اسلامی علاوه بر مرکز داد و ستد و تجارت، مهم‌ترین مرکز حل و فصل‌های سیاسی و تحرک‌های دینی است[۱]. به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز بازار همواره کانون خبررسانی درون شهری بوده و اطلاعات و اخبار از همه مراکز دینی مانند مساجد، مدارس، دارالحکومه‌ها و دیوان‌ها و غیره نخست وارد بازار اصلی و از آنجا به نقاط دیگر سرایت می‌کرد[۲]. مدارس دینی نیز در راستای ارتقای علمی و توسعه فکری مردم، اغلب در کنار بازار احداث می‌شدند و این مدارس به علت موقعیت مناسب جغرافیایی و علاقه بازاریان به آنها و حمایت مادی از آنها، از رونق بیشتری نسبت به دیگر مدارس برخوردار بودند[۳]؛ چنان که مدارس دینی شهرهای اصفهان، تهران، قم و یزد در طول بدنه بازار یا در مجاورت آن احداث شده‌اند[۴]. به سبب ارتباط میان مذهب و بازار، مسجد جامع به علت اهمیتش در جای مناسبی در هسته مرکزی و محور اصلی شهر ساخته می‌شد و بازار نیز که مکانی برای معیشت مردم و فعالیت‌های صنفی بود، معمولاً در جوار مسجد جامع قرار داشت[۵].[۶]

تاریخچه

معروف‌ترین بازارهای دوره جاهلیت عبارت بود از: عکاظ، مَجَنه، ذوالمجاز و حباشه. این بازارها در صدر اسلام نیز پابرجا بود. بازار عکاظ اولین بازاری است که در سال ۱۲۹ هجری به دلیل غارتی که در آن صورت گرفت، رها شد[۷] و آخرین آنها نیز بازار حباشه بود که در سال ۱۹۷ هجری رها شد[۸]. برخی از این بازارها مانند عکاظ، تنها محل خرید و فروش کالا نبود؛ بلکه مکانی برای تجمع قبایل نیز به حساب می‌آمد و در آن اخبار و اطلاعات رد و بدل می‌شد و شعرا اشعار و غزل‌های خود را عرضه می‌داشتند و شاید بتوان گفت آن‌چه در یک روزنامه امروزی وجود دارد، به گونه‌ای در بازار عکاظ نیز یافت می‌شد[۹].

بازارهای دوران جاهلیت «عشاران» و «خفیرانی» داشته‌اند که با گرفتن مبالغی از فروشندگان، امنیت بازار را تأمین می‌کردند. در مناطقی که حکومت مقتدری وجود داشت حاکمان را عشار می‌نامیدند. همچنین گاهی فروشندگان، خود را تحت الحمایة قبیله‌ای قرار می‌دادند و آن قبیله فردی را در مقام خفیر برای دریافت وجوه مأمور می‌کرد. به این ترتیب همه بازارهای دوران جاهلیت، به جز بازار عکاظ، عشاران و خفیرانی داشتند که نام آنان در منابع تاریخی آمده است[۱۰].

در عصر ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی به دست پیامبر، مهم‌ترین بازار مدینه «بنی قینقاع» نام داشت و در اختیار یهودیان بود. حضرت به دلیل حساسیت ویژه بازار و نارضایتی از حاکمیت مطلق یهودیان بر آن، در صدد شکستن حاکمیت و سلب انحصار از آنان برآمدند. از این رو بازار دیگری در مدینه تأسیس کردند و مقررات خاصی در آن وضع نمودند؛ نظیر عدم اخذ خراج از بازاریان، نداشتن جایی مشخص برای فروشندگان و ممنوعیت تجاوز به حریم بازار.

در زمان حکومت امیرالمؤمنین (ع) گرچه محل خلافت و حکومت از مدینه به کوفه انتقال یافت، تغییری در محل بازارها گزارش نشده است؛ اما حضرت با توجه به نقش ویژه بازار در رونق فعالیت‌های اقتصادی، برای بهبود وضعیت و افزایش کارایی آن تدابیری اندیشیدند. برخی بازارهای تخصصی زمان امام علی (ع) عبارت بود از: بازار قصابان، بازار خرمافروشان، بازار ماهی فروشان. وجود این‌گونه بازارها می‌تواند با تضمین عادلانه قیمت، خرید کالا را آسان‌تر کند و خریدار با توجه به کیفیت و قیمت کالا درباره خرید خود بهتر تصمیم بگیرد. همچنین از روایت استفاده می‌شود که در محلی به نام «کناسه» صرافی، بزازی، خیاطی و خریدوفروش شتر انجام می‌شده است[۱۱].[۱۲]

اخلاق در بازار اسلامی

کم‌فروشی و گران‌فروشی و احتکار در بازار اسلامی جرم به شمار می‌رود؛ چنان‌که خداوند در قرآن به بدعاقبتی کم‌فروشان اشاره کرده است[۱۳]. برخی از آیات قرآن، با هشدار به مؤمنان آنان را از کم‌فروشی، احتکار و خلاف عدل و به تعبیری از گران‌فروشی منع کرده‌اند و چنین افرادی را طغیان‌گر خوانده‌اند[۱۴].

پیامبر اکرم(ص) پیش از رسالت خود، بازرگانی امین و درستکار بود و با شکل‌گیری نظام اسلامی در مدینه، این خصلت نیکوی ایشان الگوی مناسبی از کسب و کار شد[۱۵]. آن حضرت از احتکار اجناس باز می‌داشت و مردم را از آن پرهیز می‌داد[۱۶]. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز بازار را همانند مسجد محترم می‌دانست[۱۷] و روزانه به بازار کوفه سر می‌زد و علاوه بر رسیدگی به امور اخلال‌گران بازار، سر هر بازار که می‌رسید آنان را به تقوای الهی، تبرک کارها به خیر، حلم در معامله، پرهیز از کم‌فروشی و گران‌فروشی و دوری کردن از ربا و خیانت در خرید و فروش دعوت می‌کرد[۱۸]. آن حضرت بر فروش اجناس به صورت معمول تأکید داشت و اگر کسی رعایت نمی‌کرد از بازار اخراج می‌شد[۱۹] و مالی را که با احتکار یا گران‌فروشی به دست آید، دارای خیر و منفعت نمی‌دانست[۲۰].

فقها و علمای اسلام اساس بازار اسلامی را مبتنی بر انصاف می‌دانند و بازاری را که در آن معاملاتی خارج از عدل و انصاف انجام شود، غیر اسلامی معرفی می‌کنند[۲۱]. از ویژگی‌های بازار اسلامی در دیدگاه فقهی انطباق با تعالیم اسلامی، دور بودن از احتکار و گران‌فروشی، نظم، تعاون، محبت، دوستی و برادری؛ چنانکه اندیشمندان اسلام همواره بر این تأکید دارند که در بازار اسلامی، شیوه برخورد افراد دوستانه و مبتنی بر عدالت اسلامی باید باشد[۲۲]. از نظر فقه اسلامی بازاری که در آن چپاول، گران‌فروشی و رباخواری و ظلم به مستمندان رواج داشته باشد «اسلامی» نیست[۲۳].[۲۴]

مقدمه

بازار در عربی «سُوْق» نامیده می‌شود و محلّ کسب درآمد حلال است. اسلام بی‌کاری و تنبلی را نکوهیده و مسلمانان را به تلاش و فعالیت می‌‌خواند. از کسب درآمد مشروع، با تعبیرِ فضلِ الهی یاد شده است: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ[۲۵].

بازار مکانی است که زمینه لغزش و گناه در آن وجود دارد و بخشی از گناه‌ها هنگام برخورد و دیدن افراد است. گاهی این لغزش‌ها جنبه اقتصادی و مالی دارد و گاه جنبه فرهنگی؛ ممکن است افرادی برای زنان متدین، مشکل ایجاد کنند، یا زنان، مردانی را در دام مکر خود گرفتار آورند.

پیامبر اکرم (ص) به بازار و معاملاتی که در آن انجام می‌گرفت، حساسیت زیادی داشت؛ مردم را از هر نوع تخلف از دستورهای شرع و انجام معاملات حرام باز می‌داشت و برای اجرای آن ناظر تعیین می‌کرد تا جلو مفاسد مالی مربوط را بگیرد و مانع آسیب دیدن جامعه از این بعد شود. پیامبر معتقد بود تجارت حاکم در میان مردم روا نیست و می‌فرمود: به عدل هرگز عمل نکرده والی که در میان مردمش به تجارت بپردازد[۲۶].[۲۷]

مقدمه

واژه «بازار» که ریشه ایرانی باستانی دارد، به معنای جایگاه داد و ستد است[۲۸]. «سُوق» معادل عربی آن، اسم مصدر از «سَوْق» به معنای راندن و حرکت دادن به پیش است[۲۹] و در وجه این نامگذاری گفته شده که کالاها برای خرید و فروش به بازار «سَوْق» داده می‌شوند[۳۰].

بازارهای سنتی غالباً از دو راسته دکان‌های بسیار تشکیل شده که سقفی آن دو را به یکدیگر می‌پیوندد[۳۱]. اجزای گوناگون بازارها عبارت بودند از راسته‌ها به عنوان اصلی‌ترین عنصر که از تقاطع آنها چار سو (چهار سوق) پدید می‌آمد، رسته (محل استقرار صنف)، دالان، سرا (خان یا تجارتخانه)، خانبار (کالنبار) به عنوان محل انبار یا پردازش کالا، تیم یا تیمچه به عنوان محل کار صنعتکاران ظریفکار و دکان‌های مختلف که هر دسته از آنها به عرضه کالای معینی می‌پرداختند. در کنار این عناصر مسجد، حمام، قهوه‌خانه، خوراک‌پزخانه و واحدهای فرهنگی یا خدماتی وجود داشت[۳۲].

بازار در اصطلاح علم اقتصاد معنایی وسیع‌تر از جایگاه داد و ستد دارد و به هرگونه فرایند یا ترتیباتی گفته می‌شود که با رویارویی تقاضا و عرضه، قیمت و مقدار کالا با هم سازگاری می‌یابند[۳۳].[۳۴]

بازار در قرآن کریم

واژه «سوق» تنها دوبار آن هم به صورت جمع در قرآن به کار رفته ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ[۳۵] و در آیاتی نیز از نقدینگی[۳۶] و خرید و فروش[۳۷] در میان اقوام پیشین یاد شده که نشان سابقه تاریخی بازار است؛ با این حال فرهنگ بازار و بازرگانی در شبه جزیره، در قرآن بازتاب گسترده‌ای یافته است؛ در دسته‌ای از آیات به مجموعه‌ای از دستورات اخلاقی ـ فقهی مانند پرهیز از معاملات ربوی و کم‌فروشی[۳۸] و ثبت دقیق معاملات[۳۹] اشاره شده که در مواردی ناظر به وضعیت بازارهای عرب قبل از اسلام بوده است. این آیات از یک سو عادات ناپسند در این بازارها را نکوهش کرده و از سوی دیگر احیانا در شکل دهی بازارهای اسلامی و ایجاد فرهنگ خاصی بین بازاریان تأثیر ویژه داشته است.

در دسته دیگری از آیات، مفاهیم اقتصادی بازار برای تقویت معنویت و تغییر روحیه سودجویانه جاهلی به کار گرفته شده است[۴۰].[۴۱]

چارچوب اقتصادی بازار در قرآن

دستورات اخلاقی و قواعد خرید و فروش خاصی در قرآن و حدیث ارائه شده که نظام بازار متفاوتی را پدید آورده است[۴۲]. حرمت بیع ربوی به طور مطلق ﴿... قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ...[۴۳]، الگوهای متفاوتی را برای بهره‌وری سرمایه در بازار اسلامی مانند تجارت و داد و ستد بدون ربا، شرکت و مضاربه[۴۴]، اجاره[۴۵]، کارهای تولیدی همچون ماهی‌گیری و غواصی[۴۶] و... مطرح ساخته است. دیگر قواعد فعالیت در بازار اسلامی عبارت‌اند از: سفارش به رعایت عدالت: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ ...[۴۷]، تمام گذاشتن پیمانه: ﴿فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ ...[۴۸]، نهی از کم‌فروشی: ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ[۴۹]، ممنوعیت کلاهبرداری، دزدی، رشوه‌گیری و غصب تحت عنوان «بَخْس»[۵۰]، نکوهش «سُحْت» به عنوان هرگونه درآمد حرام[۵۱] که مفسران آن را به درآمد حاصل از فروش سگ و خوک و شراب، رشوه‌گیری و... تفسیر کرده‌اند[۵۲].

انسان مسلمان با رعایت این ضوابط اخلاقی و انجام واجبات و ترک محرمات، رعایت عدالت با همگان و پرهیز از ستم، استفاده بهینه از منابع در جهت دوری از اسراف و آسیب رسانی به دیگران و همچنین آغاز به فعالیت و تولید در حرفه‌هایی که نظام جامعه اسلامی بر آن استوار است، می‌تواند به رقابتی سالم در بازار اسلامی بپردازد؛ اما وضعیت آرمانی بازار از دیدگاه قرآن زمانی حاصل می‌شود که «تعاون» به عنوان اصلی رفتاری در آن نهادینه شده باشد[۵۳].

بازتاب تعالیم قرآن در بازارهای اسلامی

بازار از عناصر اصلی شهرهای اسلامی بوده است[۵۴]، به نوعی که بسیاری از شهرهای اسلامی در اصل بر اثر وجود بازار و شکل‌گیری محلات شهری به دور آن پدید آمده‌اند[۵۵] و بسیاری از فقهای مسلمان، بازار را از مشخصه‌های شهر اسلامی دانسته‌اند[۵۶]. بازارهای اسلامی در تعامل تنگاتنگ با تعالیم قرآنی قرار گرفته و هویت فرهنگی ویژه‌ای را تشکیل داده‌اند. مسجد جامع به سبب تقدم وظایف مذهبی مسلمانان و بازار به عنوان مرکز معیشت و فعالیت‌های صنفی، مجموعه‌ای را تشکیل می‌دادند که در هسته مرکزی بسیاری از شهرهای اسلامی قرار داشت[۵۷]، برای نمونه مسجد جامع بصره، کوفه و سامراء که از اولین و بزرگ‌ترین شهرهای اسلامی بودند، در میانه بازار قرار داشتند[۵۸]. این واقعیت بی‌تأثر از آموزه‌های قرآنی در مورد اهمیت و تقدیم عبادت و از جهتی دیگر، تشویق و تحریض به کسب حلال و توسعه رزق در فرهنگ اسلامی نیست.

در آیات دیگری از بی‌ارزشی دنیا[۵۹]، پرهیز از زراندوزی[۶۰] و دنیاگرایی[۶۱]، فراموش نکردن یاد خدا و برپایی نماز به سبب اشتغال به داد و ستد[۶۲] سخن رفته که همجواری مسجد و بازار را می‌طلبد؛ همچنین این آموزه‌ها، گرایش به تصوف و دستگاه فتوت و طریقه جوانمردان را در بازاریان تقویت می‌کرد؛ به صورتی که بسیاری از پیشه وران از متصوفه بودند[۶۳]. حرمت ربا در قرآن و نکوهش شدید رباخواران[۶۴] باعث شد مسلمانان از سود تضمینی وام‌های بهره‌دار صرف نظر کرده، با معاملات مضاربه در امور تجاری و مزارعه و مساقات در امور کشاورزی، وارد چرخه تولید و عرضه شوند و در سود و زیان این فعالیت‌ها سهیم گردند؛ همچنین گاه سرمایه‌دار بازاری خود مدیریت فعالیت اقتصادی را بر عهده می‌گرفت و افرادی را بر این امر می‌گماشت که گاه غلامان وی یا افرادی آزاد و قابل اعتماد بودند که به عنوان اجیر و وکیل استخدام می‌شدند[۶۵]. فرمان فراگیر امر به معروف و نهی از منکر[۶۶] و نیز موارد جزئی مانند نهی از بَخْس[۶۷] و تطفیف[۶۸] و تصرف باطل و بدون رضایت در اموال دیگران[۶۹] و به خصوص حرمت ربا[۷۰] و... باعث شد نهاد حسبه و نظارت در بازار اسلامی چه از سوی حکومت و چه به دست عواملی از درون بازار شکل گیرد[۷۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شفقی، سیروس، بازار بزرگ اصفهان، ص۳۹.
  2. سیرجانی، سعید، وقایع اتفاقیه؛ مجموعه گزارش‌های خفیه نویسان انگلیس، ص۳۹۲ – ۳۹۴.
  3. شفقی، سیروس، بازار بزرگ اصفهان، ص۳۰۶.
  4. شایق، ابوالقاسم و غلامرضا حسن پور، چهارسوق ایثار (نقش اصناف و بازاریان یزد در انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس)، ص۴۴.
  5. پروشانی، ایرج و دیگران، بازار در تمدن اسلامی، ص۸.
  6. امانی توانی، فاطمه، مقاله «بازار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۳۹.
  7. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام. ج۷، ص۳۸۰.
  8. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۱، ص۲۷۰.
  9. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۸۳.
  10. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۳۷۹.
  11. قاضی نعمان، ابوحنیفه، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۳.
  12. نظرپور، محمد تقی، مقاله «بازار»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۵۰۶.
  13. مطففین، ص۱ – ۳.
  14. رحمن، ۹؛ اسراء، ۳۵؛ اعراف، ۸۵.
  15. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۱، ص۲۴۹- ۲۶۰.
  16. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۶۴.
  17. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۵۵.
  18. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۵۱.
  19. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۳، ص۲۷۸.
  20. مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال والحرام والقضایا والاحکام، ج۲، ص۳۵.
  21. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج۸، ص۱۴.
  22. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج۶، ص۳۹۵ و ج۸، ص۴۸-۴۹.
  23. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج۸، ص۱۴ و ۴۲۱.
  24. امانی توانی، فاطمه، مقاله «بازار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۴۳.
  25. «و چون نماز گزارده شد در زمین پراکنده شوید و (روزی خود را) از بخشش خداوند فرا جویید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره جمعه، آیه ۱۰.
  26. «ٰما عَدَلَ والٍ اتَّجَرَ فِی رَعیّتِهِ أبداً»؛ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ج۸، ص۸۹؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ج۱۶، ص۴۲.
  27. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۶۴۸ - ۶۵۱.
  28. اساس اشتقاق فارسی، ج ۱، ص۲۱۹، ۳۰۲، ۵۵۸.
  29. التحقیق، ج ۶، ص۲۷۱، «سوق».
  30. لسان العرب، ج ۶، ص۴۳۵؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۷۳، «سوق».
  31. لغت‌نامه، ج ۳، ص۳۵۲۱، «بازار».
  32. از شار تا شهر، ص۴۶ ـ ۴۷.
  33. فرهنگ علوم اجتماعی؛ ص۲۱۲ ـ ۲۱۳؛ اقتصاد، ج ۱، ص۸۰.
  34. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۲-۲۶۳.
  35. «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!» سوره فرقان، آیه ۷.
  36. سوره کهف، آیه ۱۹.
  37. سوره یوسف، آیه ۲۰.
  38. سوره بقره، آیه ۲۷۵؛ سوره مطففین، آیه ۱.
  39. سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  40. سوره توبه، آیه ۱۱۱؛ سوره صف، آیه ۱۱.
  41. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۳-۲۶۴.
  42. من لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۱۹۰ـ۱۹۷؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۷، ص۸۱.
  43. «خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است ...» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  44. فقه القرآن، ج ۲، ص۶۵.
  45. فقه القرآن، ج ۲، ص۶۳.
  46. سوره فاطر، آیه ۱۲.
  47. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد ...» سوره نحل، آیه ۹۰.
  48. «پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید ...» سوره اعراف، آیه ۸۵.
  49. «وای بر کم‌فروشان!» سوره مطففین، آیه ۱.
  50. التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۱۷۴.
  51. لسان العرب، ج ۶، ص۱۸۶، «سحت».
  52. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص۳۰۳.
  53. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۷-۲۶۹.
  54. شهرهای عربی اسلامی، ص۲۲۱.
  55. از شار تا شهر، ص۴۶ ـ ۴۷؛ ر.ک: مدینه اسلامی، ص۲۳۸.
  56. الخلاف، ج ۱، ص۵۹۷.
  57. از شار تا شهر، ص۴۶؛ بازارهای ایرانی، ص۵۸ ـ ۶۰؛ شهرهای عربی اسلامی، ص۱۹۴، ۲۲۱ ـ ۲۲۳.
  58. اصناف در عصر عباسی، ص۵۶ ـ ۵۸.
  59. سوره یونس، آیه ۲۴؛ سوره رعد، آیه ۲۶؛ سوره قصص، آیه ۶۰.
  60. سوره توبه، آیه ۳۴.
  61. سوره یونس، آیه ۷ و ۸.
  62. سوره نور، آیه ۳۷.
  63. اصناف در عصر عباسی، ص۳۶.
  64. سوره بقره، آیه ۲۷۵ ـ ۲۷۹.
  65. المبسوط، ج۱۱، ص۱۷۵؛ الرساله‌القشیریه، ص۳۷۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص۹۳.
  66. سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  67. سوره هود، آیه ۸۵.
  68. سوره مطففین، آیه ۱.
  69. سوره نساء، آیه ۲۹.
  70. سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  71. معموری، محمد جواد، مقاله «بازار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵، ص ۲۶۹-۲۷۰.