شأن پیامبر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شأن پیامبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

شأن پیامبر یا همان مقام معصوم و جایگاه او از دو منظر قابل بررسی است:

  1. در "قوس نزول فیض و رحمت الهی" که در این صورت به معنای "منصب" و جایگاهی است که خدای متعال به این بنده برگزیده خود داده است که از آن به "منصب معصوم" تعبیر می‌شود؛ مانند: خلافت، نبوت، رسالت، امامت، وصایت، حکومت و امثال ذلک. اين مقام يا شأن و منصب الهی، وظایفی برای معصوم به دنبال دارد.
  2. در "قوس صعود و عروج الی الله" است که در این صورت به معنای درجه ای از درجات قرب الهی خواهد بود؛ مانند: مقام مقربین، مقام صابرین، مقام مکرمین و غیره. به همین دلیل از آن به درجه معصوم تعبیر می‌شود.

مقدمه

  1. ایشان مقام امامت داشت؛ یعنی پیشوا و مرجع دینی مسلمانان و گفتار و کردارشان برای همگان حجت بود. علامه طباطبائی با استناد به آیه شریفه ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۱] مقام امامت را در همه جوانب برای حضرت اثبات نموده و می‌فرماید: "امر در این جمله با صرف نظر از سیاقی که دارد، تمام اوامر و نواهی رسول خدا(ص) را شامل می‌شود و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمی از فیء آنچه از اموال کفار، پس از فرو نشستن آتش جنگ بگیرند نیست، بلکه شامل همه اوامر و نواهی‌ای که صادر می‌فرماید هست"[۲].
  2. ایشان دارای مقام قضا بود و حکمشان در اختلافات حقوقی و مخاصمات داخلی نافذ بود. در شرع مقدس اسلام، قضا شأنی الهی است و همان‌گونه که خداوند عادل است، قاضی نیز کسی است که در مخاصمات و اختلافات باید به عدل حکم کند[۳]. این مَنصب به نصّ قرآن: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۴] به پیامبر اکرم(ص) تفویض شده است. از نظرگاه علامه معنای این آیه عام است، زیرا هم شامل احکام تشریعی خدا و رسول و هم احکام تکوینی خدای تعالی - هر دو - می‌شود، بلکه از این هم عمومی‌تر است و شامل قضای رسول خدا(ص) یعنی داوری آن‌جناب و حتی همه روش‌هایی که آن حضرت در زندگی پرخیر و برکت خویش سیره قرار داده نیز می‌شود و مسلمانان باید اعمال آن جناب را سیره خود قرار دهند، هر چند خوش‌آیندشان نباشد[۵].
  3. ایشان دارای ولایت سیاسی و اجتماعی بود؛ یعنی علاوه بر اینکه مبیّن و مبلّغ احکام و قاضی مسلمین بود، رئیس و مدیر اجتماع آنان بوده و از جانب خداوند، ولیّ امر مسلمین و اختیاردار اجتماع مسلمین بود[۶]. لذا با چنین مقامی که خداوند به پیامبر اکرم(ص) واگذار کرده است[۷] اگر ایشان فرمانی بدهد، غیر از فرمانی است که در آن وحی خدا را ابلاغ می‌کند و بر همه واجب است پیروی کنند. آیه کریمه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸] هم‌چنین آیه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۹] ناظر به این قسمت است. پیغمبر اکرم(ص) رسماً بر مردم حکومت و سیاست اجتماع مسلمین را رهبری مینمود؛ به حکم آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۰] از مردم مالیات میگرفت، و شئون مالی و اقتصادی اجتماع اسلامی را اداره می‌کرد.
  4. حضرت دارای جنبه باطنی و معنوی بسیار قوی بود و به نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان داشت. آیه کریمه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۱۱] ناظر به این معنا نیز هست[۱۲].
  1. آیه شریفه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۱۵]، دلالت دارد حضرت ابراهیم(ع) در اواخر عمر و بعد از سال‌ها نبوت، به مقام امامت نائل آمد، پس رسیدن به مقام امامت یک سری شرایط باطنی و معنوی‌ای را میطلبد که در مقام نبوت ضرورت نیست[۱۶].
  2. اگر به دلیل‌های نبیّ و رسول خوانده شدنِ ایشان توجه کنیم، پی می‌بریم که رسالت و نبوت، در مقامِ قول و گفتار، محقق است اما مقام امامت، فقط نشان دادن راه (ارائه الطّریق) نیست، بلکه رساندن به مقصد (ایصال الی المطلوب) است و در واقع، وظیفه هدایت باطنی و معنوی مردم بر عهده امام نهاده شده است، به همین دلیل امام، قطب عالَمِ امکان است جهان هیچ‌گاه از وجودِ مقدسِ امام، خالی نیست[۱۷].

شأن پیامبر راهی برای اثبات نبوت

  • قلمرو دین، همه امور مربوط به سعادت انسان است و پیامبر در همه این امور باید معصوم باشد لذا مهم‌ترین شئون پیامبر عبارت است از:
  1. مرجعیت دینی: شناخت باورها و امور اخلاقی و حقوقی، امری ضروری برای سعادت انسان است و معصوم بهترین مرجع در این امور است لذا از باب قبح تقدیم مفضول بر افضل، معنا ندارد با وجود معصوم، معارف دینی را از دیگران بگیریم.
  2. زعامت سیاسی "وضع و اجرا قوانین": وضع و اجرای قوانین اجتماعی متناسب با مبانی دینی، نقشی اساسی در سعادت انسان دارد. اولاً غیر معصوم از شناخت کمتری نسبت به قانون الهی و نحوه اجرای مطلوب آن برخوردار است و ثانیاً غیر معصوم به دلیل تأثیرپذیری از هوای نفس و شیطان، ممکن است مخالف شناخت حقیقی خویش عمل کند. پس حق ولایت سیاسی برای پیامبر معصوم است یا کسی که از او اجازه دارد [۲۳].
  1. شأن تشریعی:
    1. شأن ابلاغ رسالت (شأن ابلاغ وحی
    2. شأن تبیین رسالت (شامل: شأن تفسیر قرآن، شأن تفسیر شریعت
    3. شأن تأویل قرآن؛
    4. شأن تشریع احکام؛
    5. شأن تفریع؛
    6. شأن تطبیق.
  2. شأن تکوینی؛
  3. شأن ولایی (شأن ولايت):
    1. شأن ولایت مادی:
    2. شأن رهبری (شأن مدیریت
    3. شأن حکومت (شأن اجرا
    4. شأن قضاوت.
    5. شأن ولایت:
    6. شأن هدایت (شأن ایصال الی المطلوب
    7. شأن دستورهای اخلاقی (شأن دستورهای تربیتی).

تفویض شئون نبوت به امام

پرسش‌های وابسته


منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع شأن پیامبر



پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
  2. محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۲۰۴.
  3. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۷.
  4. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  5. المیزان، ج۴، ص۴۰۶.
  6. مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۷۰.
  7. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۹.
  8. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  9. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  10. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  11. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  12. مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۷۷- ۷۸.
  13. "نبوت" از ریشه "نبأ" به معنای خبر است و کسی را "نبی" می‌گویند که از طرف خدا بدون واسطه بشری به او خبر داده شده باشد؛ چه آن‌که دارای شریعت باشد - مانند پیغمبر ما و پیغمبران مُرسَل(ع) - یا آن‌که صاحب شریعت نباشد - مانند حضرت یحیی و دیگر پیغمبران غیر مُرسَل -.
  14. ر.ک: سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، امام‌شناسی (دوره علوم و معارف اسلامی ۲)، ص۱۲۷- ۱۴۰؛ ر.ک: محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، مقدمه قیصری، ص۱۴۸: قیصری درباره برتری ولایت پیامبران بر نبوت ایشان و برتری نبوتشان بر رسالتشان میگوید: مرتبة ولايتهم اعلی من نبوتهم و نبوتهم أعلی من رسالتهم لأنّ ولايتهم جهة حقيقتهم لفنائهم فيه و نبوتهم جهة ملكيتهم اذ بها يحصل المناسبة للعالم الملائكة فيأخذون الوحي منهم و رسالتهم جهة بشريتهم المناسبة للعالم الانساني.
  15. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  16. محمد محمدی‌ری شهری، رهبری در اسلام، ص۶۶.
  17. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۱۲۱.
  18. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  19. «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ». تفسیر صافی، ج۴، ص۱۶؛ به نقل از: علل الشّرائع صدوق.
  20. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سیدحسین میرجهانی اصفهانی، امامت و ولایت خاتم‌الانبیاء، ماهنامه موعود، ۱۵ اسفند ۱۳۸۵، شماره ۶۶.
  21. برای اطلاع بیشتر از رابطه نبوت و ولایت، ر.ک: محمدحسین طباطبائی، ظهور شیعه به ضمیمه مصاحبه پرفسور هانری کربن، ص۱۳۴ به بعد.
  22. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۱-۲۶.
  23. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۱۳۰ و ۱۳۱.
  24. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۵.
  25. «تو آنچه را می‌‏شنوم می‏‌شنوی، و آنچه را می‏‌بينم می‏‌بينی، جز اينكه پيامبر نيستی‏» نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  26. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۰ - ۲۱۲.