بحث:بعثت پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی
بعثت در تاریخ
مطابق نظر بیشتر سیرهنویسان و مورّخان آگاه، رسول اکرم(ص) چهل سال پس از عام الفیل به رسالت مبعوث شد. پیش از این صدای فرشته الهی را میشنید تا این که در چهل سالگی، جبرئیل، پیک امین وحی بر او نمایان گردید.
برخی نیز عمر آن حضرت را به هنگام بعثت، چهل و دو، چهل و سه، و چهل و پنج سال دانستهاند[۱]. شاید در واقع بین این دیدگاهها اختلافی نباشد؛ زیرا برخی دوره دعوت پنهانی را که از سه تا پنج سال به طول انجامید، دوران رسالت به حساب آوردهاند و برخی دیگر، بعثت را از آغاز دوره دعوت علنی دانستهاند[۲].
شاید برخی آن حضرت را در دوره دعوت سرّی، پیامبر مرسل برای همه تودههای مردم ندانند یا آن حضرت را فقط مأمور ابلاغ و دعوت خویشان بدانند. شاید همین مطلب باعث شده که برخی معتقد باشند، دوران دعوت مکّه ده سال به طول انجامید. در حالی که گروه دیگر این دوره را سیزده سال میدانند.[۳].
تاریخ بعثت و چگونگی نزول قرآن
از اهل بیت(ع) روایت شده که پیامبر اکرم(ص) روز بیست و هفت ماه رجب به رسالت مبعوث شد. این دیدگاه مشهور است و حتی علّامه مجلسی مدعی است که شیعه در این باره اتّفاق نظر دارد. از دیگران نیز همین تاریخ نقل شده است[۴]. برخی گفتهاند: پیامبر(ص) در ماه رمضان به رسالت مبعوث شد امّا در روز آن با هم اختلاف دارند[۵]. گروه سوم بعثت را در ماه ربیع الاول میدانند، امّا همانند گروه دوم، در تعیین روز آن با هم اختلاف دارند[۶].
گروه دوم در اثبات دیدگاه خود استدلال کردهاند که پیامبر(ص) با قرآن مبعوث شد و همان گونه که میدانیم قرآن در ماه رمضان فرود آمده است؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[۷].
﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾[۸]. باید به یک اشکال دیگر هم اشاره کنیم. خلاصه آن چنین است؛ هر چند این دو آیه مبارکه بر نزول دفعی قرآن دلالت دارد، امّا در جای دیگر میفرماید: ﴿وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا﴾[۹].
این آیه که در آن واژه «نزّلناه» آمده، بر نزول تدریجی قرآن دلالت دارد. در حالی که در آیات قبلی، واژه «انزل» آمده که بر نزول دفعی دلالت میکند. چنان که آیه ۳۲ سوره فرقان (۲۵) هم بر نزول دفعی دلالت دارد؛ ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾[۱۰].
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که برخی از آیات قرآن مربوط به حوادث زمان داراست که در ظرف زمان به وقوع پیوسته است. مثل: ﴿قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا﴾[۱۱]. علاوه بر این تاریخ نیز گواه است که قرآن در طول بیست و سه سال یعنی به صورت تدریجی نازل شده است.
پاسخ اشکال این است که منافاتی بین دو نزول تدریجی و دفعی نیست. منظور از نزول دفعی، مطابق روایات فراوان، نزول قرآن به بیت المعمور است. سپس به صورت تدریجی از بیت المعمور بر رسول اکرم(ص) نازل میشد[۱۲].
بر این اساس ممکن است، نزول دفعی قرآن در شب قدر بوده، نزول تدریجی آن از ۲۷ رجب آغاز شده باشد. پاسخ دیگر آن است که قرآن به صورت دفعی بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شد، امّا آن حضرت مأمور به تبلیغ آن نبود. سپس مطابق مناسبتهایی که پیش میآمد، به تدریج فرود میآمد. شاید این دیدگاه شواهدی داشته باشد که فعلا مجال بحث درباره آن نیست[۱۳].
دیدگاه سوم بر آن است که آغاز نزول قرآن پس از گذشت سه سال از بعثت یعنی پس از دعوت سرّی بوده است. این مطلب در برخی از روایات آمده، گروهی نیز بر آن تأکید کردهاند[۱۴]. بنابراین بین بعثت پیامبر(ص) در ماه رجب و نزول قرآن در ماه رمضان منافاتی وجود ندارد[۱۵].[۱۶].
دیدگاه ما
ما دیدگاه خود را درباره تاریخ بعثت رسول اکرم(ص) به شرح زیر خلاصه میکنیم؛
- خداوند متعال میفرماید: ﴿قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾[۱۷]. در این آیه واژه «نزّل» به کار رفته و منظور نزول دفعی است. بنابراین «نزّل» فقط به معنی نزول تدریجی نیست.
- از تتبّع آیات قرآنی به دست میآید که بین ماده «انزال» و «تنزیل» تفاوتی وجود ندارد. مثلا در قرآن آمده: ﴿وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ﴾[۱۸]. در اینجا نزّل به معنای نزول دفعی به کار رفته است. چنان که گاهی اوقات واژه نزّل و زمانی واژه انزل به کار میرود؛ ﴿أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾[۱۹]. نمونههای این مطلب فراوان است و فعلاً مجال تتبّع آن را نداریم.
- این که میگویند: پیامبر اکرم(ص) با قرآن مبعوث شده درست نیست. روایات اهل بیت(ع) که بیان میکند: آن حضرت در ماه رجب به رسالت مبعوث شد؛ در دلالت بر سستی این عقیده بس است.
- روایات نزول قرآن بر بیت المعمور را نمیتوان از طریق اهل بیت(ع) اثبات کرد. چنان که قابل اعتماد هم نیست. این عقیده شیخ مفید است[۲۰]. از سوی دیگر اثبات نزول دفعی قرآن بر قلب پیامبر(ص) نیز خیلی مشکل است و بدون داشتن حجّت، نمیتوان از آن صحبت کرد.
- نمیتوان به این حدیث اعتماد کرد که به استناد نزول قرآن در طول مدت بیست سال میگوید: قرآن سه سال پس از بعثت فرود آمد؛ زیرا احتمال دارد این سخن به نحو تقریب و تسامح بیان شده و در مقام تعیین دقیق مسأله نبوده است. این عادت مردم است که به هنگام خبر دادن از یک حادثه، زیادی اندک را میاندازند یا اضافه میکنند. چنان که معلوم است در این کار، خلاف واقع صورت نگرفته است. آری، ممکن است، معانی و حقایق قرآن بر قلب نازنین پیامبر اکرم(ص) فرود آمده باشد تا انسانی کامل باشد و خویشتن را مطابق همان معانی عالی پرورش دهد. با این حال صرفا یک احتمال است و نیاز به اثبات دارد.
از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که مطابق روایات اهل بیت(ع) رسول اکرم(ص) در ماه رجب به رسالت مبعوث شد تا برای دریافت وحی قرآنی آماده شود: ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا﴾[۲۱].
سپس به تدریج نزول قرآن در ماه مبارک رمضان آغاز شد. در این نیز مانعی وجود ندارد که حقایق و معانی قرآنی به صورت دفعی بر آن حضرت فرود آمده و سپس نزول تدریجی آن آغاز شد. روایت مفضّل از امام صادق(ع) احتمال اخیر را تأیید میکند[۲۲].
چنان که این روایت نیز مؤید همین مطلب است که پیامبر(ص) را فرشتهای بود که آن حضرت را به انجام اخلاق حسنه فرمان میداد و پیش از آنکه قرآن فرود آید، فرشته خود را به او نشان میداد...[۲۳]. احتمال دیگر آن است که قرآن در شب قدر به طور دفعی نازل شده باشد، اما رسول خدا(ص) مأمور به ابلاغ آن نگردید. سپس در مناسبتهای مختلف به صورت تدریجی فرود آمد تا آن را به مردم ابلاغ نماید.[۲۴].
آغاز وحی
آغاز وحی در غار حراء بود. این غار روی کوه نور واقع است که در سه میلی شهر مکّه قرار دارد. گفته میشود، جبل النور همان کوه فاران است که در تورات آمده است، جز این که ظاهرا فاران نام کوههای مکّه است نه فقط کوه نور. یاقوت حموی در فرهنگ جغرافیایی خود، معجم البلدان به این نکته تصریح کرده است. رسول اکرم(ص) در این غار مطابق شریعتی که برایش ثابت شده بود، عبادت میکرد. عبد المطلب نیز پیش از نوهاش در همین غار عبادت میکرد.
نخستین آیهای که بر پیامبر(ص) فرود آمد، این آیات بود؛ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ﴾[۲۵]. به نام خداوند رحمتگر مهربان، بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از علق آفرید.
این مطلب از اهل بیت(ع) روایت شده است[۲۶]. چنان که از دیگران هم به وفور نقل شده است. سیاق آیات مذکور هم بر همین نکته دلالت دارد[۲۷]. شاید گفته شود، نخستین آیاتی که فرود آمد، سوره فاتحة الکتاب بود[۲۸].
خصوصا که رسول اکرم(ص)، علی(ع) و خدیجه(س) روز دوم بعثت نماز خواندند. روشن است که این مطلب چیزی را ثابت نمیکند؛ زیرا احتمال دارد، سوره فاتحة الکتاب بلافاصله پس از سوره علق نازل شده باشد. چنان که احتمال میرود، نماز در ابتدا بدون سوره فاتحة الکتاب بوده، سپس خواندن این سوره در نماز واجب شد. البته این مطلب را هیچ کس نگفته است.
از سوی دیگر این نکته با روایاتی که نماز بدون سوره را نماز نمیداند[۲۹]، منافاتی ندارد؛ زیرا ممکن است، هنوز در آن زمان قرائت سوره در نماز تشریع نشده باشد. از سویی روایت کردهاند که سوره فاتحه پس از سوره مدثّر یعنی چندین سال پس از بعثت نازل شد[۳۰].
دیدگاه سوم این است که نخستین آیاتی که بر رسول اکرم(ص) نازل شد، سوره مدثّر بود[۳۱]. به زودی خواهیم دید که این سوره پس از دعوت سرّی، فرود آمد. چنان که خود آنان روایاتی نقل کردهاند که با این نظرشان منافات دارد[۳۲].[۳۳].
آغاز بعثت
عموم مسلمانان معتقدند رسول خدا(ص) در چهل سالگی با نزول پنج آیه نخست سوره علق به رسالت مبعوث شد، اما درباره زمان و چگونگی بعثت اختلاف نظر دارند. با اینکه همگان به گونهای همزمانی بعثت و آغاز نزول وحی را باور دارند، اما بنابر مشهور میان شیعه، بعثت در ۲۷ ماه رجب[۳۴] و نزول وحی در ماه مبارک رمضان بوده است.
همزمانی این دو در ماه مبارک رمضان گرچه در میان اهل سنت مشهور است، اما برخی از آنان نیز نزول قرآن را در ماه ربیع الاول، شعبان یا هماهنگ با نظر شیعه، در ماه رجب دانستهاند[۳۵].
آیات الهی به نزول قرآن در ماه مبارک رمضان تصریح دارند: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾[۳۶]؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[۳۷]؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾[۳۸] و با نظر بعثت در غیر ماه مبارک رمضان که میان زمان بعثت و نزول وحی جدایی انداخته، سازگار به نظر نمیرسد. برخی برای رفع این ناسازگاری از سه سالی که میان آغاز بعثت تا دعوت عمومی فاصله بوده، بهره گرفتهاند و میان وحی به عنوان آغاز رسالت با نزول قرآن به عنوان یک کتاب الهی تفاوت گذاشتهاند. آنان بر این باورند که رسول خدا(ص) در سه سال نخست، مأمور به دعوت عمومی نبوده و نزول قرآن به عنوان یک کتاب الهی پس از این سه سال در ماه مبارک رمضان رخ داده است.
بدینسان این اختلاف نیز برداشته میشود که رسول خدا(ص) پس از بعثت چه مدت در مکه مردم را به آیین جدید دعوت کرده است؟ برخی این مدت را سیزده سال و برخی ده سال گفتهاند. دلیل این اختلاف همان فاصله سه سال میان آغاز بعثت تا دعوت عمومی است، که برخی آن را از همان آغاز رسالت و برخی دیگر از ابتدای دعوت عمومی محاسبه کردهاند[۳۹]. برای رفع این ناهماهنگی آرای دیگری نیز مانند نزول دفعی و تدریجی قرآن در میان شیعه و اهل سنت[۴۰] مطرح شده، که در هر صورت، این ناهماهنگی از پیچیدگیهای آغاز رسالت است.
گزارشها درباره چگونگی رخداد بعثت حکایت از آن دارند، که خداوند تربیت رسول خدا(ص) را پیش از بعثت، بر عهده داشته و حضرت را برای آیندهای دشوار آماده میکرده است. امام علی(ع) میفرماید: خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه رسول خدا(ص) کرد. این فرشته شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری میکرد[۴۱]. از این رو، پیامبر خدا(ص) پیش از بعثت حالات معنوی و مشاهدههای روحانی داشته است، که نشان میدهد هم عظمت خداوند را دریافته و هم برای رسالت آمادگی داشته است. حضرت پیش از بعثت پیوسته خوابهایی (رویاهای) صادق میدید، به تنها بودن علاقهمند بود و در مواردی نیز سنگ و درخت با خطاب: «يَا رَسُولَ اللَّهِ» به او سلام میدادند[۴۲]. رسول خدا(ص) هر سال یک ماه در غار حرا، واقع در شمال شرق مکه، با خدای خود خلوت میکرد و به عبادت میپرداخت و چیزی را به آن ترجیح نمیداد[۴۳]. بنا بر روایتی از امام هادی(ع)، پیامبر(ص) هر روز برای عبادت به حرا میرفت و به تماشای نشانههای رحمت الهی و شگفتیهای آفرینش میپرداخت[۴۴].
عبادت در خلوت، رسمی در میان عرب قبل از اسلام بود و برخی کسانی که از شرک گریزان بودند، آن را انجام میدادند. این عبادت که عبدالمطلب بنیان نهاده بود[۴۵]، «تَحَنُّث» نامیده میشد[۴۶]. با این حال، خلوتگزینی حضرت به گونهای بود، که نه کسی او را فرمان داده بود و نه از کسی تقلید میکرد[۴۷]. رسول خدا(ص) در مدت خلوتگزینی به مستمندانی که نزدش میرفتند، اطعام میکرد و در پایان، نخست به طواف کعبه میپرداخت و سپس به خانه باز میگشت. خبر ابن اسحاق حکایت میکند، که خدیجه(س) برای حضرت زاد و توشه به حِرا میبرد[۴۸] و بنابر نقلی، خود حضرت هر چند روز یکبار به منزل میآمد و زاد و توشهاش را با خود به حرا میبرد[۴۹]. حرا، مکانی بود، برای تهذیب نفس و آمادگی روحی برای رسالتی بزرگ. وقتی خداوند قلب رسول خدا(ص) را بهترین و آمادهترین قلبها برای دریافت وحی دید، درهای آسمان را به روی او گشود. حضرت به آسمانها مینگریست، فرشتگان را میدید، که چگونه به فرمان الهی فرود میآمدند. جبرئیل را آشکارا در افق دید، که در هالهای از نور به سوی او آمد و بازویش را تکان داد و گفت: «بخوان! گفت: چه بخوانم؟ گفت: «بخوان به نام پروردگارت که آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است، خدایی که با قلم آموزش داد، آموخت به آدمی آنچه را که نمیدانست»[۵۰]. آنگاه گفت: ای محمد تو پیغمبر خدایی و پس از ابلاغ رسالت، به آسمان رفت. پیامبر(ص) از بزرگی خداوند، سنگینی مسئولیت و از بیم اینکه قریش وی را مجنون خواهند خواند، مدهوش شد و به لرزه افتاد. او از نخست خردمندترین بندگان خدا و گرامیترین آنان بود. منفورترین چیز نزد او شیطان و گفتار و کردار دیوانگان بود.
خداوند برای استواری قلب او چنین کرد، که از کنار هر سنگ و درختی میگذشت، او را به عنوان «حبیب خدا»، و «ولی خدا» سلام میدادند و میگفتند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»؛ ای حبیب خدا، مژده باد که خداوند تو را بر مخلوقات پیشین و پسین برتری داده است. از رفتار قریش و عتاب آنان نهراس، که بزرگ کسی است که خداوند جهان به وی بزرگی بخشد، و او را گرامی دارد[۵۱]. امام علی(ع) در وصف آغاز رسالت میفرماید: هنگام نزول نخستین آیات، همراه رسول(ص) بودم،که ناله شیطان را شنیدم و پرسیدم این ناله چیست؟ پیامبر خدا(ص) فرمود: این شیطان است که از اطاعت شدن ناامید شده است؛ تو آنچه را من میشنوم، میشنوی و آنچه را که من میبینم، میبینی، جز آنکه تو پیامبر نیستی؛ ولی تو وزیر و در راه خیر هستی[۵۲]. برخی اخبار داستانی که ریشه در گزارشهای ضعیف و منابع اهل سنت دارند، بعثت را در خواب، همراه با فشار جسمی برای ایجاد توانایی خواندن، ترس از جنزدگی، قصد خودکشی و پرتاب از کوه روایت کرده و نشان دادهاند که رسول خدا(ص) به هنگام بعثت دچار بحران عصبی بوده است که این گزارشها با نقدهای سندی و محتوایی جدی روبهرویند؛ زیرا وقتی آغاز رسالت با آمادگی قبلی و نشانههای آشکار همراه باشد و رسول خدا(ص) نیز به فرشته و وحی آگاه باشد، نه ترس، نه خودکشی و نه پرتاب از کوه معنا دارد که بگوید: «دَثِّرُونِي، دَثِّرُونِي، زَمِّلُونِي، زَمِّلُونِي» و نه تأیید خدیجه(س) و ورقة بن نوفل مسیحی جایگاهی دارد، که بگوید: محمد مانند پیامبر خدا است[۵۳].
در خبر ضعیف دیگری که از ورقة بن نوفل گزارش شده، به نوعی رسول خدا(ص)، پیامبر جنگ و خشونت معرفی شده است؛ ورقه به خدیجه گفت: فرشته وحی اگر میکائیل باشد، دستور آسایش و آرامش و نرمی آورده و اگر جبرئیل باشد فرمان کشتن و برده گرفتن آورده است. خدیجه این سخن را با رسول خدا(ص) واگویه کرد و چون شنید که جبرئیل است، (از روی تأسف) دست بر پیشانی زد[۵۴]. بر اساس مشهور میان شیعه و سنی، آیات پنجگانه اول سوره علق نخستین آیاتی است که بر رسول خدا(ص) نازل شده است. برخی سوره مدثر را نخستین سوره شمردهاند، که میتوان از آن به سوره کامل یا نخستین سوره پس از تأخیر وحی یاد کرد[۵۵]. از تأخیر وحی به انقطاع وحی یا فترت وحی تعبیر شده و زمان آن را به اختلاف از دو روز تا دو سال و نیم گفتهاند[۵۶]. این موضوع بنا بر روایتی بهانهای شد تا گفته شود که خدا پیامبرش را رها ساخته یا بر او خشم گرفته است. این آیه نازل شد که: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى﴾[۵۷] و خواست تا پیامبر(ص) نعمت نبوتش را به مردم بازگو کند و آنان را به حق دعوت نماید[۵۸].
نخستین اصل و آغازین فرمان سلبی در دعوت رسول خدا(ص)، پس از نفی بتپرستی، پرهیز از خشونت، خصومت و کینهتوزی بود، که جبرئیل آن را ابلاغ کرد. بر اساس خبری دیگر، جبرئیل پیوسته حضرت را در طول زندگی از آن پرهیز میداد و در نهی کردن آن را در ردیف شرب خمر و بت پرستی یاد میکرد[۵۹]. بدینسان رسالت پیامبر(ص)، به عنوان پیام رحمت و دوستی برای هدایت جهانیان در گستره جغرافیا و در ازنای تاریخ آغاز شد. قرآن با تعبیرهایی چون: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ﴾[۶۰]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۶۱] و ﴿أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾[۶۲] جهانی بودن دعوت رسول خدا(ص) را به عنوان خاتم پیامبران بیان کرد. سپس قرآن به حضرت دستور داد جهانی بودن دعوتش را به اطلاع همگان نیز برساند: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا﴾[۶۳]. پیامبر(ص) نیز تصریح کرد که من برای همه مردم برانگیخته و برای هدایت سرخ و سیاه (به معنای انس و جن) مبعوث شدهام[۶۴]. رسول خدا(ص) نیز دعوت را نخست در سطح محدود خانواده شروع کرد و سپس آن را در سطوح مختلف گسترش داد، که در ادامه بحث به دعوت، سطوح دعوت و شیوههای دعوت پرداخته میشود.[۶۵]
پانویس
- ↑ بنگرید: سیره مغلطای، ص۱۴؛ سیره حلبی، ج۱، ص۲۲۴؛ تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۷۷؛ کمال الدین، ص۱۹۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹؛ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۸۰؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۴۳.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۲۴۸.
- ↑ بنگرید: سیره حلبی، ج۱، ص۲۳۸؛ سیره مغلطای، ص۱۴؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۳.
- ↑ بنگرید: تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۴؛ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۵۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲.
- ↑ المواهب اللدنیه، ج۱، ص۳۹؛ سیره مغلطای، ص۱۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲.
- ↑ «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «و آن را قرآنی بخشبخش کردهایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خردهخرده فرو فرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.
- ↑ بنگرید: المیزان، ج۲، ص۱۵.
- ↑ بنگرید: المیزان، ج۲، ص۱۸؛ تاریخ القرآن (زنجانی)، ص۱۰.
- ↑ بنگرید: التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۸۲- ۸۳؛ الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴.
- ↑ التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۸۱.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۴۹.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ «یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.
- ↑ «و از آسمان، آبی پاک فرو فرستادیم» سوره فرقان، آیه ۴۸.
- ↑ تصحیح الاعتقاد، ص۵۸.
- ↑ «ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو میفرستیم» سوره مزمل، آیه ۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۱، ص۵۳؛ ج۹۲، ص۳۸.
- ↑ التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۸۳.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۲۵۱.
- ↑ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید» سوره علق، آیه ۱-۲.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۹.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۳۶۸؛ الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۳.
- ↑ الدر المنثور، ج۱، ص۲۴.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۴، ص۷۳۲- ۷۳۳.
- ↑ الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۴.
- ↑ الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۳.
- ↑ بنگرید: المیزان، ج۲، ص۲۲.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۲۵۳.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹.
- ↑ ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۲۵، ص۱۳۹؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۲۲۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
- ↑ «که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم» سوره دخان، آیه ۳.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج۱، ص۲۶؛ ر.ک: معرفت، التمهید، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۹۰.
- ↑ برای ملاحظه اقوال مربوط به نزول دفعی و تدریجی، ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۴؛ ج۹، ص۱۰۳؛ سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۵-۱۸.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (قاصعه).
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۵؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۴۶ و۱۵۳-۱۵۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۴. امام علی(ع) فرمود: «وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ»؛ (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲).
- ↑ امام عسکری(ع)، تفسیر (منسوب به امام عسکری(ع))، ص۱۵۷.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیره، ص۳۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید * بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.
- ↑ امام عسکری(ع)، تفسیر (منسوب به امام عسکری(ع))، ص۱۵۷.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۳۲۳؛ دوانی، آغاز وحی و بعثت پیامبر(ص)، ص۱۵۷- ۲۰۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۳، ص۷-۴۰؛ میرشریفی، پیامآور رحمت، ص۲۳-۲۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۳. دشمنی یهود با جبرئیل، از عوامل لجاجت یهود شمرده شده است؛ ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۵، احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۲۷۴ و ریشه این دشمنی آن است که یهود تصور میکرد، جبرئیل ملک عذاب است، برخلاف میکائیل که ملک رحمت است. همچنین جبرئیل نبوت را از بنی اسرائیل به دیگران منتقل کرده و از اسرار یهود باخبر است (ابن حجر، فتح الباری، ج۸، ص۱۲۵-۱۲۷). قرآن کریم در سوره بقره (۹۷-۹۸) به این دشمنی اشاره دارد.
- ↑ طبرانی، الاوائل، ص۴۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۸۱؛ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۳۹۶ - ۴۰۱.
- ↑ «که پروردگارت تو را رها نکرده و (از تو) آزرده نشده است» سوره ضحی، آیه ۳.
- ↑ ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى﴾ «که پروردگارت تو را رها نکرده و (از تو) آزرده نشده است» سوره ضحی، آیه ۳؛ طبری، جامع البیان، ج۳، ص۲۹۰.
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۵۰۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۳؛ طوسی، الامالی، ص۵۱۲.
- ↑ «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
- ↑ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.
- ↑ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۷۳.