قرآن در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث قرآن است. "قرآن" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

امام علی(ع) به عنوان اولین گردآورنده قرآن کریم محسوب می‌شود که قرآن را براساس ترتیب نزول و تقدم ناسخ بر منسوخ و تعیین محکم و متشابه نوشته بودند، هرچند خلفا آن را قبول نکردند و هم اکنون نزد امام زمان(ع) است. نهج البلاغه به عنوان سخنان امیرالمؤمنین(ع) مشتمل است بر آیات قرآن و نیز بیان فضایل آن و فضیلت و آداب تلاوت قرآن.

مقدمه

قرآن کریم، کلام پروردگار است. عین الفاظ قرآن توسط جبرئیل، فرشته امین وحی، از جانب خداوند بر قلب و زبان پیامبر اکرم (ص)، هم به‌طور اجمالی و یک‌باره و هم به‌طور تفصیلی و در مدت بیست‌وسه سال نازل شد و پیامبر آن را بر کاتبان وحی خواند. کاتبان با نظارت دقیق پیامبر آن را نوشته‌اند و حافظان بسیار آن را حفظ و به‌دفعات نقل کرده‌اند. قرآن کریم در عصر پیامبر مکتوب بوده، ولی مدون نبوده است. قرآن در سال ۲۸ هجری در عصر عثمان، تدوین شد. قرآن در ۱۱۴ سوره از سوره فاتحه تا سوره ناس تدوین شد. پیامبر اکرم (ص) در سال‌های پایانی عمر خویش در حدیث معروف و متواتر ثقلین از قرآن و اهل بیت خویش به‌عنوان دو یادگار گران‌سنگ یاد می‌کند که هرگز از هم جدا نمی‌شوند و سعادت مردمان در گروه تمسک به این دو است. مردم در سایه هدایت‌های قرآنی می‌توانند راه رستگاری را بازیابند. شناخت قرآن، مبدأ حرکت تکاملی انسان است. کمالی که از تأثیرپذیری از قرآن حاصل می‌شود، از راه دیگر در دسترس انسان قرار نمی‌گیرد. با قرآن این فرصت حاصل می‌شود که انسان پایگاه خود را در جهان هستی و عوالم آن بشناسد و مقصود آفرینش خود را بداند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "هنگامی‌ که فتنه‌ها چون پاره‌های شب تار بر شما هجوم آورند و موجب گمراهی‌تان شوند، به قرآن پناه آورید"[۱]

توجه به این نکته ضروری است که قرآن زمانی نجات‌بخش انسان‌هاست که در متن و بستر زندگی آن‌ها قرار گیرد و انسان‌ها در سایه آن به شناخت و روشن‌بینی دست یابند. بر این اساس، امام علی (ع) در نهج البلاغه توجه ویژه‌ای به قرآن دارد و بر محوریت کلام پروردگار تأکید می‌ورزد. حضرتش از نظر شناخت و آگاهی از ظاهر و باطن و تنزیل و تأویل قرآن، پس از پیامبر، قرآن شناس‌ترین بزرگان صدر اول اسلام است و بزرگان مفسران چون ابن عباس، علم تفسیر را از او فرا گرفته‌اند[۲].

مصحف امام علی (ع)

امام علی (ع) در روایات شیعه اولین گردآورنده و در روایات اهل سنت جزو اولین گردآورندگان قرآن کریم است. مصحف امام علی (ع)، گرچه از نظر محتوای قرآنی با مصحف امام (عثمانی) تفاوتی ندارد، اما در عین حال با دیگر مصاحف تفاوت‌هایی دارد که بارزترین آن‌ها تنظیم برحسب نزول، تقدم ناسخ بر منسوخ و تعیین محکم و متشابه است. اضافات این مصحف نیز اضافات تفسیری است، نه اضافات قرآنی[۳].

امام علی (ع) و قرآن

امام علی (ع) به‌عنوان تنها کسی که از ابتدای اسلام در کنار پیامبر بود، آشناترین فرد با کیفیت نزول قرآن بر پیامبر بود تا آنجا که خود در این‌باره می‌گوید: "نور وحی و رسالت را به چشم خود می‌دیدم و بوی نبوت را استشمام می‌کردم. هنگامی که وحی نازل می‌شد من صدای ناله شیطان را می‌شنیدم. می‌پرسیدم: "یا رسول الله، این صدای چیست؟" فرمود: "صدای شیطان است. از اینکه او را بپرستند، نومید شده است. تو هم می‌شنوی هر چه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را من ‌‎می‌بینم، جز این‌که تو پیامبر نیستی، ولی تو وزیر منی و به راه خیر می‌روی"[۴]. از این‌رو امام بر کیفیت نزول و مسائل آن آشنا بود، چنان‌که خود می‌فرماید: "هیچ آیه‌ای نازل نشد، مگر این‌که می‌دانم در کجا و درباره چه چیزی، در شب یا روز، کوه یا دشت نازل شد"[۵].

نهج البلاغه و قرآن

نهج البلاغه در ۱۲۲ مورد به شکل تضمین[۶] و اقتباس به آیات قرآن استشهاد کرده است. به شکل تلمیح[۷] و اشاره نیز از حد شمارش خارج است. در ۱۱ مورد نیز قرآن تفسیر شده است، ولی جز خطبه اشباح که تفسیر آیه ۷ سوره آل‌عمران است، بقیه خطبه‌های تفسیری به‌صورت گزیده آمده‌اند. در ۹۶ مورد نیز قرآن وصف و ستایش شده است. اینک به نمونه‌ای از عبارات نهج البلاغه در وصف قرآن اشاره می‌کنیم:

فضایل قرآن

  1. قرآن کریم، تجلی خداوند: قرآن کریم آیات و نشان‌هایی از طرف خداوند بر بندگان است. از این‌رو خداوند در کتاب خویش خود را به بندگان معرفی کرده و آیاتی برای آنان قرار داده است. پس، خداوند سبحان در کتاب خود بی آن‌که او را ببینند، خود را به بندگانش آشکار ساخت به آنچه از قدرت خود به آنان نشان داد[۸].
  2. قرآن کریم، حجت خداوند بر مردم: قرآن کریم حجت خدا در میان مردم است. درواقع خداوند با ارسال قرآن، راه هدایت را بر مردم باز کرده است و احکام مربوط به شریعت و سلوک اسلامی را با مردمان در میان گذاشته است. پس از آن هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که حجت هدایتگر در اختیارش نبوده است. قرآن، فرمان دهنده است و بازدارنده خاموش [اما] گویا. حجت خداست بر آفریدگانش که برای آن از ایشان پیمان گرفته است و همه را در گرو آن قرار داده. خدای تعالی نور هدایت خود را به قرآن تمام کرده است و دین خود را به قرآن کامل[۹].
  3. قرآن کریم، کتاب همیشه: قرآن کتابی است برای همیشه و همه عصرها و نسل‌ها؛ کتابی که هر قدر در آن غور کنند و به تدبر بنشینند پایانی ندارد و همیشه زنده و پویا در اختیار انسان قرار داده شده است: و (قرآن) از زیاد خواندن و شنیدن کهنه نشود[۱۰]. امیرمؤمنان (ع) حقیقت قرآن را چون نوری که هرگز خاموش نشود و فروغی که خاموشی نپذیرد برمی‌شمرد[۱۱] و در بیانی دیگر می‌فرماید: قرآن، ظاهرش زیباست و باطنش ژرف[۱۲]. امام (ع) متذکر می‌شود که قرآن کریم دو بُعد دارد: بعد اول ظاهر الفاظ است که مفهومی را به ذهن متبادر می‌کند، اما در عین حال مفاهیم عمیق و رازهای بزرگی در دل آیات نورانی نهفته که از دسترس انسان‌ها به دور است. امام (ع) قرآن را حاوی علوم ازلی و ابدی می‌داند. آنچه از فهم بشر و ورای آن در جهان هستی وجود دارد، همه در قرآن نهفته است. البته کلام خدا در کنار امامان معصوم (ع) که مفسران حقیقی قرآن هستند، معنا می‌یابد و می‌تواند هدایتگر توده مردم باشد. از این‌رو علی (ع) می‌فرماید: از قرآن بخواهید که برایتان سخن گوید و قرآن هیچ‌گاه سخن نگوید، ولی من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن است علم آینده و حدیث گذشته و داروی درد شما و نظام زندگی شما[۱۳] و در فرازی دیگر می‌فرماید: "آنچه در گذشته رخ داده و در آینده روی خواهد داد، و آنچه دستور زندگی‌تان باشد، در قرآن هست"[۱۴].
  4. قرآن کریم، رشته محکم الهی: قرآن، بهترین وسیله برقراری ارتباط با خداوند است. خداوند در کتابش با انسان‌ها صحبت کرده و آن‌ها را مطابق با استعدادشان از رموز هستی خبر داده است. در کلام قرآن تناقض راه ندارد و آیات، هر یک، شاهد و گواهی بر دیگری است. کتاب خداست که به یاری آن حق را می‌بینید و می‌گویید و می‌شنوید. برخی از آن برخی دیگر را تفسیر می‌کند و برخی از آن به برخی دیگر شهادت می‌دهد. در دین خدا، اختلاف راه ندارد و پیرو خود را از خدا منحرف نگرداند[۱۵].
  5. قرآن کریم، کتاب هدایت: در بیان امام، قرآن بیانگر آیینی استوار است که افراد بشر را به‌سوی کام‌یابی رهنمون می‌شود: ای مردم، آن‌که از خدا خیر خواهد، بدان دست یابد و آن‌که سخن الهی را دلیل راه قرار دهد، به بهترین راه هدایت رود، زیرا پناهنده الهی به مهد امنیت درآید[۱۶]. در فرازی دیگر از نهج البلاغه در بیان مطلق بودن هدایتگری آمده است: بدانید که این قرآن همان ناصح صادقی است که خیانت نکند و راهنمایی است که گمراهی نسازد و سخن‌گویی است که هرگز دروغ نگوید. آری، هرکس با قرآن نشیند، برنخیزد مگر با زیادی یا نقصان؛ زیادی در هدایت و نقصان از کوری و جهالت[۱۷]. تمسک به قرآن، شفای دردهای روحی و قلبی انسان را در پی دارد که این مسئله خود از بین برنده موانع هدایت است: بدانید که هیچ‌کس پس از تمسک به قرآن، رویِ نیاز و ناداری نبیند، و نیز هیچ‌کس پیش از کاربرد قرآن، بی‌نیازی نیابد. پس شفای دردهای خود را از قرآن بخواهید و از آن بر سختی‌ها و مشکلاتتان کمک گیرید، که قرآن شفابخش بزرگ‌ترین دردها، یعنی کفر و نفاق و نومیدی و گمراهی است[۱۸].
  6. قرآن کریم، برترین هم‌نشین انسان: امام (ع) مردم را به هم‌نشینی با قرآن دعوت و سفارش می‌کند که آن‌ها راه رستگاری و فلاح را در پرتو قرآن بجویند و با قرآن انس گیرند. بدانید که این قرآن اندرزدهنده‌ای است که در اندرزش رنگ فریب نیست و راهنمایی است که گمراه نمی‌کند و سخن‌گویی است که دروغ نمی‌گوید. هر کس با قرآن هم‌نشینی کند، چون برخیزد، چیزی بر او افزوده و چیزی از او کاسته شده؛ به هدایتش افزوده و از کوردلی‌اش کاسته شده. بدانید، آن‌که با قرآن است، نیازمند نباشد و کس را بدون قرآن بی‌نیازی حاصل نشود[۱۹].
  7. قرآن کریم، در مقام شفاعت: از آنجا که قرآن امانتی است در میان مردم، وظیفه مردمان نیز در برابر قرآن، خوب امانت‌داری است، لذا قرآن از کسانی که در مقام علم و عمل خوب امانت‌داری کردند، دست‌گیری می‌کند. امیرمؤمنان در این زمینه می‌فرماید: "بدانید که قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته آید و گوینده‌ای است که سخنش به تصدیق مقرون باشد. هر که را در روز قیامت شفاعت کند، بپذیرندش و هر که را در روز قیامت قرآن تقبیح کند، سخنش به زیان او باشد. در روز محشر آوازدهنده‌ای آواز دهد که "هر عمل‌کننده‌ای در دنیا، در این جهان گرفتار عاقبت عمل خویش است، مگر عمل‌کنندگان به قرآن" پس از عمل‌کنندگان به قرآن باشید و از پیروان قرآن؛ و قرآن را دلیل شناخت پروردگار خویش گیرید و اندرزدهنده خود شمارید و هر اندیشه که بر خلاف قرآن در دل دارید، صوابش مشمرید و هواهای نفسانی خود را در برابر آن خیانت‌کار انگارید"[۲۰][۲۱].

فضیلت و آداب تلاوت قرآن

انس و ارتباط با قرآن مراتب گوناگونی دارد. بالاترین مرتبه، آن است که قرآن هر شرایطی با انسان همراه باشد. هرکس به فراخور حال خویش باید از این منبع فیاض الهی بهره برگیرد. تلاوت قرآن یکی از راه‌های بهره‌گیری از آن است که در نهج البلاغه مورد توجه قرار گرفته و آدابی برای آن ذکر شده است: ترتیل: ترتیل به‌معنای حفظ آداب لفظی و خواندن آهنگین قرآن همراه با آرامش و تأنی است[۲۲]. امام (ع) در بیان صفات متقین می‌فرماید: "پرهیزکاران در دل شب همواره ایستاده‌اند و قرآن را شمرده‌شمرده و با تدبیر تلاوت می‌کنند"[۲۳].

انسان با تدبر در آیات قرآنی و تجسم مبدأ و معاد، هم خلقت خود را به‌یاد می‌آورد و هم آینده پیش‌رویش را در نظرگاه خود بازمی‌یابد. از آیات رحمت مسرور می‌شود و خود را متصف به صفاتی می‌کند که موجب رحمت الهی است و از آیات عذاب محزون می‌شود و خود را از صفاتی که موجب نزول عذاب الهی است، دور می‌کند. بنابراین با تدبر در آیات قرآن، قرائت انسان تکمیل می‌شود و عمل نیک به احسن وجه برای انسان رقم می‌خورد[۲۴].

هشدار و بیداری بزرگ

امیرمؤمنان (ع) در بخشی از نهج البلاغه هشدار می‌دهد زمانی خواهد رسید که مردم به قرآن توجهی نشان نمی‌دهند و عاملان به قرآن در اقلیت‌اند و در جامعه جایگاهی ندارند. اما حتی در چنین شرایطی آن عده اندک جزو هدایت‌یافتگان و رستگاران‌اند، حتی اگر در حیات دنیوی با اقبال جامعه مواجه نشوند. لذا فرامین قرآن را باید پیش‌روی قرار داد و چون جرعه آب حیات از آن نوشید و اطمینان داشت که طریق هدایت و رستگاری تنها با قرآن و بیان مفسران ان به‌دست می‌آید. از این‌رو فرمود: به‌زودی پس از من زمانی بر شما آید که حق از مدار خویش خارج شود و به محاق تعطیل و اختفا رود و باطل بازیگر میدان شود و خودنمایی کند و دروغ بستن بر خدا و رسول فراوان شود. در دیدگاه مردم آن زمان کالایی نارواج‌تر از کتاب الهی نباشد، اگر آن را به‌حق خوانند و بدان عمل کنند و نیز پرسودتر از آن نباشد اگر تحریفش کنند. کار بدان‌جا کشد که در جای‌جای کشور ناشناخته‌تر از کار نیک چیزی نباشد و نیز شناخته‌‌تر از ناراستی و ناشایستگی به چشم نخورَد. به‌راستی چنین شود که مسلمانان خود، قرآن را کنار زنند و حافظان کتاب الهی خود، آن را به طاق نسیان سپارند.

آنک قرآن مقدس و قرآنیان چونان تبعیدی و آواره‌اند و هر دوان به یک سرنوشت دچار، و هیچ کس بدانان پناه ندهد. آری، قرآن و قرآنیان در آن زمان به‌ظاهر در میان مردم‌اند و با مردم، ولی در واقع بی‌جایگاه و دور از آنان، زیرا گمراهی با هدایت سازگار نیست گرچه با هم در یک جا گرد آیند. پس آن قوم بر ناهماهنگی، هماهنگ‌اند و از همراهی با توده‌ها پراکنده. گویی آنان پیشوایان قرآن‌اند نه قرآن امام آن‌ها. پس، از کتاب الهی نزد آنان جز نامی نمانَد و از آن جز خطی و کلماتی نشناسند[۲۵].

امام (ع) در وصیت خود در بستر شهادت نیز از توجه به قرآن در کردار و گفتار یاد می‌کند و هشدار می‌دهد که مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی گیرند که در این صورت زندگی مسلمانان غیر قرآنی و عقب‌افتاده خواهد شد[۲۶].[۲۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ارشاد القلوب، ۱ / ۳۶.
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۳۶- ۶۳۷.
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۳۷.
  4. «أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ (صلی الله علیه وآله)، فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ، إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى، إِلَّا أَنَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ، وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۳۷.
  6. تضمین از آرایه‌های ادبی و به معنای آوردن آیه، حدیث یا سخن مشهور در بین سخن است.
  7. تلمیح از صنایع ادبی است که در آن نویسنده یا گوینده در ضمن نوشتار یا گفتار خودش به آیه، حدیث، داستان، یا مثل معروفی اشاره می‌کند.
  8. «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  9. «حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، أَخَذَ عَلَيْهِ مِيثَاقَهُمْ وَ ارْتَهَنَ عَلَيْهِمْ أَنْفُسَهُمْ؛ أَتَمَّ نُورَهُ وَ أَكْمَلَ بِهِ دِينَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
  10. «وَ لَا تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  11. «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.
  12. «وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸.
  13. «أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷.
  14. «وَ فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ، وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ، وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۰۵.
  15. «كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.
  16. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ، وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلًا هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ، فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  17. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  18. «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ، فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلَالُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  19. «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  20. «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُفِّعَ فِيهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَلَا إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ، فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ؛ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۳۸ ـ ۶۴۰.
  22. تفسیر مجمع البیان / ذیل تفسیر سوره مزمل.
  23. «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴.
  24. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۰.
  25. «فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فِي النَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ، لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا، فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَ افْتَرَقُوا [عَنِ] عَلَى الْجَمَاعَةِ، كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  26. «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  27. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۱.