استخاره در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

استخاره از ریشه "خ ـ ی ـ ر" و از باب استفعال، در لغت به معنای "طلب خیر در چیزی"[۱] و در اصطلاح عبارت است از واگذاردن انتخاب به خداوند با دعا و عمل مخصوص، در کاری که انسان در انجام دادن آن مردّد است. این واژه در قرآن نیامده است؛ ولی با توجه به اینکه مسلمانان در مواردی برای تصمیم‌گیری در کارهایشان از روش استخاره با قرآن استفاده می‌کنند در حوزه مسائل پیرامون قرآن قرار می‌گیرد و از آن جهت که برخی مفسّران آیه شریفه ﴿وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ[۲] را به استخاره تفسیر کرده‌اند می‌تواند در حوزه معارف قرآن قرار گیرد. [۳] واژه استخاره در روایات فراوانی دیده می‌شود و به گفته بحرانی در روایات به ۴ معنا به کار رفته است:

  1. طلب ممکن شدن آنچه در آن خیر است،
  2. طلب عزم بر آنچه در آن خیر است،
  3. طلب خیر از خدا که نوعی دعا تلقی می‌شود،
  4. طلب شناخت چیزی که خیر در آن است. [۴] افزون بر این معانی، وجوه دیگری را نیز در معنای استخاره گفته‌اند. [۵] همه معانی یاد شده به دو معنا باز می‌گردد:
    1. خیرجویی و درخواست دستیابی به خیر. این معنای استخاره، در همه رفتارهای آدمی و در مواردی است که انسان در انجام دادن کاری نگران است که مبادا ضرر و شرّی بر انجام دادن آن مترتب شود و نتواند به منافع فعل مورد نظر دست یابد، ازاین‌رو با تضرع از خداوند می‌خواهد تا نتیجه خیر بر کارش مترتب کند و ضررهای احتمالی را از آن دفع کند. این معنای استخاره عام است و روایاتی متعدد نیز ناظر به این معناست. [۶] در روایتی از امام صادق (ع) آمده که هرکس در کاری بدون خیرخواهی وارد گردد و گرفتار شود مأجور نخواهد بود. [۷]
    2. خیرشناسی و طلب شناخت خیر. این نوع از استخاره که شایع‌تر بوده، بیشتر مورد توجه عموم مردم است در جایی است که انسان خیر و شرّ عملی را حتی با مشورت نتواند تشخیص دهد.[۸]

پیشینه استخاره

تعیین تکلیف در موارد حیرت و آگاهی از آینده و گذشته همواره از نگرانیهای بشر بوده است. [۹] اقوام و ملل گوناگون برای آگاهی از آینده و تعیین نیک و بد کارها از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی و دقت در حرکت آنها، پرواز پرندگان، شعله‌آتش و... استفاده می‌کردند. [۱۰]

یکی از کارهای رایج در میان عرب جاهلی استقسام به ازلام و به سه منظور بود:

  1. تعیین برندگان وبازندگان، با اجرای عملیاتی مشتمل بر برد و باخت در تقسیم گوشت.
  2. یافتن راه حل مشکل. (قرعه)
  3. استخاره و تعیین نیک و بد کارها؛

آنان برای آگاهی از اراده خدایان خود (بتها) در امور گوناگون زندگی و دانستن نیک و بد کارها و آگاهی از آینده و گذشته چون ازدواج، سفر، تجارت، جنگ و صلح، شروع به کار، بهبودی بیمار، بازگشت مسافر و پیدا شدن گمشده و... از ازلام استفاده می‌کردند. [۱۱] تیرهایی که به این منظور به کار گرفته می‌شد سه عدد بود و بر روی آنها عباراتی مانند "افعل، لاتفعل و غَفْل (پوچ)" یا "اَمَرَنی ربّی، نَهانی ربّی و غَفْل" نوشته شده بود. [۱۲] استقسام در این موارد بدین گونه بود که متصدی یا خود شخص سه تیر را در ظرفی مخصوص قرار می‌داد و رو برمی‌گرداند و آنها را به هم می‌زد. سپس یکی ازتیرها را بیرون می‌آورد. اگر امر یا نهی بیرون می‌آمد بدان عمل می‌کردند و اگر تیر پوچ بیرون می‌آمد آن را به ظرف بازگردانده کار را ادامه می‌دادند تا وضع روشن شود. (ازلام) [۱۳] آنان از این عمل به استخاره تعبیر می‌کردند. [۱۴] اسلام با توجه به نیاز انسان به سببی که با آن در دو راهیهای حیرت و سرگردانی، تردید خود را بزداید، جنبه‌های خرافی و شرک آلود این سنّت جاهلی را حذف کرده و به استخاره با صبغه‌ای الهی در مواردی خاصّ مشروعیت داده است،[۱۵] ازاین‌رو پیامبر (ص) به مسلمانان استخاره یاد می‌داد. [۱۶] پس از رسول‌خدا (ص)، اهل‌بیت (ع) در موارد تردید و دودلی به برخی انواع استخاره توصیه می‌کردند. البته استخاره‌ای که در بیشتر روایات به آن توجه شده غیر از آن چیزی است که اکنون با تسبیح یا قرآن رواج دارد و این‌گونه استخاره در روایات کمتر به آن توجه شده است، هرچند در مشروعیت آن در موارد خاص تردیدی نیست. از امام باقر (ع) نقل شده که هرگاه پدر بزرگوارشان می‌خواستند حجّ، عمره یا خرید و فروش انجام دهند یا برده‌ای را آزاد کنند وضو می‌گرفتند و نماز استخاره می‌گزاردند[۱۷].[۱۸]

جایگاه و قلمرو استخاره

استخاره به معنای خیرجویی در همه افعال و تروک انسان جاری است؛ ولی استخاره به معنای خیرشناسی محدودیت دارد و در هنگام تردید اگر شخص‌نتواند با عقل خود خیر و شرّ کارها را بازشناسد و دین نیز بیانی نداشته باشد [۱۹] کاربرد دارد، ازاین‌رو در انجام دادن واجبات و ترک محرمات[۲۰] و در مواردی که عقل حکم قاطع و روشنی در مورد خیر و شرّ فعلی داشته باشد [۲۱] یا جایی که بتوان با مشورت دیگران خیر را از شرّ بازشناخت [۲۲] جای استخاره نیست. استخاره در انجام دادن مکروه و ترک مستحب را برخی جایز شمرده‌اند [۲۳] و برخی جایز نمی‌دانند[۲۴].[۲۵]

مشروعیت استخاره

همه مذاهب اسلامی اصل استخاره را پذیرفته‌اند. [۲۶] البته بعضی، در برخی روش‌های آن با استناد به ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۷] که بر حرمت استقسام با ازلام تصریح و تأکید دارد تشکیک کرده‌اند. مفسّران در تفسیر استقسام به ازلام که قرآن کریم آن را حرام شمرده اختلاف نظر دارند. جمعی مقصود از آن را استخاره (= طلب شناخت خیر و شرّ) به وسیله ازلام[۲۸] دانسته‌اند. طرفداران این رأی درباره علّت تحریم آن گفته‌اند: این عمل نوعی تلاش برای دستیابی به علم‌غیب است که از طرف خداوند حرام شده است. از نظر این مفسّران ازلام خصوصیتی ندارد و تحریم آیه هرگونه استقسامی، از جمله استخاره با قرآن یا تسبیح را شامل می‌شود؛[۲۹] ولی جمعی با ردّ این ادّعا می‌گویند: استقسام به ازلام هیچ ارتباطی با علم‌ غیب ندارد، بلکه تلاش برای دستیابی به گمان به وسیله امارات و قراین متعارف است وگرنه باید علم تعبیر خواب و امثال آن نیز حرام و کفر باشد. [۳۰]

برخی نیز حکمت تحریم آیه را نفی خرافه‌پرستی و اوهام دانسته، می‌گویند: این معنا مخصوص استقسام به ازلام نیست، بلکه شامل هرگونه استقسام، هر چند با تسبیح یا مصحف می‌گردد، ازاین‌رو استخاره را مورد هجوم قرار داده، آن را عامل عقب‌ماندگی و مانع پیشرفت معرفی می‌کنند. [۳۱] برخی از معاصران با ردّ این سخنان با استناد به روایات جواز استخاره می‌گویند: استخاره نوعی رجوع به خداوند در زمان حیرت و سرگردانی است و با اندیشیدن و تعقل منافاتی ندارد،[۳۲] افزون بر این، جمعی ازمحققان سبب حرمت استقسام به ازلام را تفکّری شرک‌آلود دانسته‌اند که در پس این عمل وجود داشته است، زیرا مشرکان عرب این عمل را در کنار بتهای خود و به فرمان آنها دانسته و برای یاری جستن از آنها در یافتن سرنوشت خویش انجام می‌دادند و بر اثر همین تلقی شرک‌آلود بوده که قرآن‌کریم آن را حرام کرده است و گرنه این عمل به خودی خود حرام نیست. [۳۳]

علامه طباطبایی و برخی دیگر معتقدند با توجه به سیاق آیه که درباره تحریم برخی خوردنیهاست استقسام به ازلام در تقسیم گوشت به وسیله تیرها که نوعی قمار بود، ظهور دارد و اساساً شامل استخاره و موارد مشابه آن مانند قرعه نمی‌شود،[۳۴] به هر روی، علما در اینکه استخاره در مواردی خاص مشروعیت دارد و تحریم آیه شامل آن نمی‌شود اتفاق نظر دارند. برای‌مشروعیت و اعتبار استخاره به دلایلی استناد شده است:

  1. هر دو معنای استخاره (خیرجویی و خیرشناسی) نوعی دعا و درخواست از خداوند است که فرد متحیّر عاجزانه از خدای عالِم و قادر می‌خواهد تا نتیجه خیر بر اعمال او مترتب کند یا خیر را در کوره راههای زندگی به او بشناساند، ازاین‌رو عموم آیه ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ[۳۵] شامل آن می‌شود.
  2. روایاتی فراوان در منابع شیعی و سنی بر مشروعیت استخاره دلالت می‌کند؛ مانند آنچه از جابر بن عبداللّه نقل شده و نزد همه مذاهب اسلامی پذیرفته است. او می‌گوید: پیامبر (ص) به ما استخاره می‌آموخت، چنان که سوره‌های قرآن را آموزش می‌داد[۳۶] در روایتی دیگر فضیل از امام صادق (ع) نقل کرده که هیچ مؤمنی استخاره نکند، مگر آنکه خداوند، برای او خیر مقدر فرماید، حتی اگر حوادث ناگواری برای او پیش آید. [۳۷]

روش‌های استخاره

استخاره برای بازشناسی خیر به روشهای مشروعی از طرف دین نیاز دارد، از این‌رو در روایات به روشهایی برای آن اشاره شده است [۳۸] که به ۵ مورد اشاره می‌شود[۳۹]:

استخاره با نماز

فقیهان امامیه [۴۰] و اهل سنت [۴۱] نماز استخاره را از نمازهای مستحب برشمرده‌اند. علامه حلّی می‌گوید: نماز استخاره به اتفاقامامیه و بیشتر اهل سنت مستحب است [۴۲].

این نماز به روش‌هایی گوناگون در روایات وارد شده است؛[۴۳] ولی همه روایات، نماز استخاره را دو رکعت همراه با دعاهای مخصوص قبل یا بعد از آن، بیان کرده است. [۴۴] در برخی ازاین‌ روایات خواندن سوره‌های مخصوص نیز توصیه شده است[۴۵].[۴۶]

استخاره با دعا

در این روش باید استخاره کننده یکی از دعاهای وارد شده را بخواند. سپس ذکر الگو:عربی"اَستَخیرُ الله" را در امور عادی ۷ بار و در امور مهم ۱۰۰ بار بگوید و آنگاه به قلب خود رجوع کند و به هریک از راه‌هایی که قلبش به آن میل کرد عمل کند. گفتنی است که دعاهایی که در روایات وارد شده مضامینی متنوّع دارد. [۴۷] یکی از آن دعاهاچنین است: ﴿ يَا أَبْصَرَ اَلنَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْمَعَ اَلسَّامِعِينَ وَ يَا أَسْرَعَ اَلْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ وَ يَا أَحْكَمَ اَلْحَاكِمِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ خِرْ لِي فِي كَذَا وَ كَذَا خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ[۴۸] این نوع استخاره که بیشتر روایات درباره آداب آن دستور داده‌اند فقط دعا و طلب خیر است [۴۹] و در مشروعیت آن تردیدی نیست[۵۰]

استخاره ذات الرقاع

کیفیت آن چنین است که بر روی سه برگه نوشته می‌شود: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ خِيَرَةٌ مِنَ اَللَّهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَكِيمِ».بر سه برگه دیگر همان ذکر نوشته شده به جای افعل "لاتفعل" نوشته می‌شود آنگاه استخاره کننده هر ۶ برگه را زیر سجاده گذارده، دو رکعت نماز می‌گزارد و بعد از نماز، در سجده ۱۰۰ بار می‌گوید: « أَسْتَخِيرُ اَللَّهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرَةً فِي عَافِيَةٍ». سپس آن برگه‌ها را به هم زده، آنها را یکی یکی تا سه برگه بیرون می‌آورد. چنانچه هر سه "اِفْعَل" داشت آن را انجام می‌دهد و چنانچه هرسه "لاتفعل" داشت آن را انجام نمی‌دهد؛ ولی اگر یکی "اِفْعَل" بود و دیگری "لاتفعل"، تا ۵ برگه بیرون می‌آورد و بر طبق اکثریت عمل می‌کند. [۵۱] استخاره ذات‌الرقاع مورد توجه بسیاری از بزرگان بوده و روایات پرشماری از امامان معصوم (ع)، درباره آن وارد شده است. بیشتر فقیهان امامیه مشروعیت آن را پذیرفته‌اند[۵۲].[۵۳]

استخاره با قرآن

امروزه این نوع استخاره رایج‌تر است و شرط اساسی آن داشتن طهارت جسمی و روحی و آشنا بودن به معنا و تفسیر قرآن و درک مناسبت آیات با موضوع مورد استخاره است. [۵۴] در استخاره با قرآن روشهایی گوناگون روایت شده است؛ از جمله اینکه امام صادق (ع) به کسی که گفت: گاه تصمیم به انجام دادن کاری می‌گیرم و درباره آن از خدا طلب خیر می‌کنم؛ اما فکرم به جایی نمی‌رسد، فرمود: قرآن را بگشای و به اولین آیه‌ای که نگاهت به آن افتاد، به خواست خدا عمل کن. [۵۵]. علامه مجلسی در شرح این روایت گفته است: مراد از اولین آیه، اولین آیه صفحه سمت راست است. [۵۶]

سیره علما و تجربه عملی آنان نشان می‌دهد که استمداد از قرآن با استخاره ثمرات عملی فراوانی برای راهگشایی کارها داشته است، به‌گونه‌ای که برخی شگفت انگیز بودن نتایج آن را از معجزات قرآن دانسته‌اند. [۵۷] برخی استخاره با قرآن را با روایتی از امام صادق (ع) که می‌گوید: "با قرآن تفأل نزنید" منافی دانسته‌اند. به این اشکال پاسخ داده شده که اولاً این روایت ضعیف است. ثانیاً استخاره با تفأل فرق دارد؛ زیرا استخاره چنان‌که گذشت، این است که انسان در کاری مردد باشد و از خداوند بخواهد او را در گزینش یکی از دو کار راهنمایی کند و خیر او را در آن قرار دهد؛ اما تفأل زدن به معنای پیش‌بینی کردن فرجام کارها و پیشامدهای آینده و غیبگویی است. [۵۸] البته تفأل به معنای استخاره و فال نیک زدن نیز در روایات و عبارات‌عالمان به کار رفته [۵۹] که به معنای اول، حکم استخاره را دارد [۶۰] و به معنای دوم اگر به قرآن نباشد نه تنها از آن نهی نشده[۶۱] بلکه بر پایه برخی نقل‌ها پیامبر (ص) فال نیک زدن را دوست می‌داشت[۶۲].[۶۳]

استخاره با تسبیح

این روش نیز اقسامی دارد که به دو مورد آنکه منسوب به امام زمان است اشاره می‌شود:

  1. استخاره کننده تسبیح را گرفته پس از سه بار صلوات بر پیامبر و آل او مقداری از تسبیح را جدا می‌کند و دو تا دو تا می‌شمارد، چنانچه یک دانه ماند نشان امر به آن عمل و اگر دو تا باقی ماند نشان نهی از آن است. [۶۴]
  2. پس از قرائت دعا قبضه‌ای از تسبیح را بگیرد و هشت هشت جدا کند، پس اگر یکی بماند به‌طور کلی خوب است و اگر دو تا بماند یک نهی دارد و اگر سه تا بماند فعل و ترکش یکسان است و اگر ۴ تا بماند دو نهی دارد و اگر ۵ تا بماند بعضی گفته‌اند که تعب و رنج دارد و بعضی گفته‌اند: در آن ملامت است و اگر ۶ تا بماند نهایت خوبی را دارد و باید شتاب کرد و اگر ۷ تا بماند حکمش مانند ۵ تاست و اگر ۸ تا ماند ۴ نهی دارد. [۶۵] شایان ذکر است که روایاتِ برخی انواع استخاره نظیر استخاره با تسبیح ضعیف است؛[۶۶] ولی بر پایه روایات تسامح در ادلّه سنن عمل به آن جایز دانسته شده [۶۷] و حتّی برخی ادعای اجماع برآن کرده و آن را از شعائر امامیه دانسته‌اند[۶۸].[۶۹]

آداب استخاره

استخاره نوعی دعا و نیایش با خداست، ازاین‌رو در روایات برای آن آدابی بیان شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. وضو داشتن و نماز خواندن. امام صادق (ع) می‌فرمود: هرگاه پدرم می‌خواست استخاره کند وضو می‌گرفت. سپس دو رکعت نماز می‌گزارد. [۷۰]
  2. صدقه دادن. امام موسی بن جعفر (ع) می‌فرمایند: هرگاه امر بزرگی بر تو سنگینی کرد در همان روز به ۶۰ مسکین به هر کدام نصف صاع خرما یا گندم یا جو صدقه بده. سپس می‌گویی: خدایا با علم تو استخاره می‌کنم. آنگاه خدا را به هر یک از نامهایش که می‌خواهی بخوان. [۷۱]
  3. استخاره زمان ویژه‌ای ندارد؛ اما در روایات برخی زمانها زمان فضیلت استخاره دانسته شده است؛ از جمله پس از نمازهای مستحب و واجب،[۷۲]نماز صبح[۷۳] در آخرین سجده آن،[۷۴] آخرین رکعت نماز شب [۷۵] و هنگام زوال خورشید. [۷۶]
  4. در روایات به استخاره در مرقد امام حسین (ع) و مسجد پیامبر (ص)[۷۷] توصیه شده است.[۷۸]

مباحث فقهی استخاره

درباره لزوم عمل بر طبق استخاره سه دیدگاه متفاوت وجود دارد:

  1. اوامر و نواهی در باب استخاره اقتضای وجوب موافقت و حرمت مخالفت دارد.
  2. اوامر و نواهی در این باب حداکثر بر استحباب موافقت و کراهت مخالفت دلالت دارد.
  3. این گونه اوامر ونواهی برای ارشاد به مصالح و مفاسد است و بر الزام دلالت ندارد. [۷۹]

مطابق برخی روایات نباید به نتیجه استخاره بدبین بود و باید به قضای الهی راضی بود،[۸۰] ازاین‌رو موافقت با استخاره امری مطلوب تلقی می‌شود. درباره تکرار استخاره گفته‌اند: در صورتی که با مراعات شرایط، استخاره شود دلیلی برای تکرار آن نیست [۸۱] و در صورت تکرار به اولین استخاره عمل شود، مگر آنکه اوضاع و شرایط تغییر کرده باشد. [۸۲] نکته پایانی اینکه دلیلی بر وکالت در استخاره وجود ندارد، زیرا در زمان ائمه (ع) معمول نبوده است که یارانشان برای استخاره گرفتن به آنان مراجعه کنند[۸۳] و در روایات استخاره نیز به استخاره خود افراد توصیه شده است؛[۸۴] ولی احادیث فراوانی درباره دعا برای مؤمنان و برآوردن حاجاتشان‌ وارد شده که پذیرش نیابت در استخاره برای مؤمنان می‌تواند از مصادیق آن باشد[۸۵][۸۶]

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج ۴، ص ۲۵۹، "خیر".
  2. سوره مائده، آیه ۳.
  3. احکام القرآن، ابن العربی، ج ۲، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵.
  4. الحدائق، ج ۱۰، ص ۵۲۴ ـ ۵۲۶.
  5. معجم‌المحاسن والمساوی، ص ۴۴؛ المحاسن، ج ۲، ص ۵۹۹ ـ ۶۰۰.
  6. وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۶۳ ـ ۶۸.
  7. وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۸۰.
  8. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  9. تاریخ‌الحضارات، ج ۱، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۰؛ تاریخ تمدن، ج ۳، ص ۷۳ ـ ۷۴.
  10. تاریخ تمدن، ج ۳، ص ۷۳؛ تاریخ الحضارات، ج ۱، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۰؛ تاریخ ادیان، ج ۱، ص ۱۵۰.
  11. اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸؛ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۴؛ الاصنام، ص ۲۸؛ بلوغ الارب، ج ۳، ص ۶۲ ـ ۶۳، ۶۶.
  12. جامع‌البیان، مج۴، ج ۶، ص۱۰۱؛ بلوغ‌الارب، ج ۳، ص ۶۶ ـ۶۷.
  13. المیسر والقداح، ص ۳۳؛ جامع‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۳؛ احکام‌القرآن، جصاص، ج ۲، ص ۴۴۰.
  14. المحبر، ص ۱۹۶؛ المنمق، ص ۱۶۶.
  15. مجموعه‌الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۳ ـ ۱۳۴.
  16. صحیح البخاری، ج ۲، ص ۶۴؛ ج ۷، ص ۲۰۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴۰؛ سنن نسائی، ج ۶، ص ۸۰.
  17. مصباح المتهجد، ص ۵۳۳.
  18. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  19. کشف الاسرار، ص ۹۰ ـ ۹۱؛ مجموعة الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۶.
  20. منهاج الهدایه، ص ۷۹.
  21. مجموعة الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۶.
  22. مجموعة الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۳.
  23. مجموعة الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۳.
  24. رسالة فی الاستخاره، ص ۶۲.
  25. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  26. الموسوعه‌الفقهیه، ج ۲، ص ۲۸۱؛ موسوعة الفقه، ج ۶، ص ۱۱۶.
  27. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  28. التفسیرالکبیر، ج ۱۱، ص ۱۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۳.
  29. احکام القرآن، ابن‌العربی، ج ۲، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵؛ تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.
  30. التفسیرالکبیر، ج ۱۱، ص ۱۳۶؛ روح المعانی، مج ۴، ج ۶، ص ۸۸.
  31. تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱؛ تفسیر مراغی، مج ۲، ج ۶، ص ۵۲ ـ۵۳.
  32. من وحی القرآن، ج۸، ص۴۲ ـ ۴۳؛ مجموعه‌الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۶.
  33. التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۱۳۶؛ روح‌المعانی، مج ۴، ج ۶، ص۸۸.
  34. المیزان، ج۵،ص۱۶۶؛ ج۶،ص۱۱۸؛ مواهب‌الرحمن، ج ۱، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱.
  35. «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» سوره غافر، آیه ۶۰.
  36. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۲۴؛ سنن ابن‌ماجه، ج ۱، ص ۴۴۰.
  37. فتح الابواب، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹.
  38. الرسائل العشر، ص ۱۰۲.
  39. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  40. تذکره، ج ۱، ص ۷۵؛ جواهرالکلام، ج ۱۲، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۷.
  41. المغنی، ج ۱، ص ۷۶۹؛ نیل الاوطار، ج ۲، ص ۸۷؛ موسوعة الفقه، ج ۶، ص ۱۱۷.
  42. منتهی‌المطلب، ج ۱، ص ۳۶۲.
  43. مصباح المتهجد، ص ۵۳۳.
  44. فتح‌الابواب، ص ۲۳۷؛ منتهی‌المطلب، ج۱، ص۳۶۲؛ موسوعة الفقه، ج ۶، ص ۱۱۷.
  45. وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۶۳.
  46. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  47. الحدائق، ج ۱۰، ص ۵۲۶؛ بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۵۶.
  48. المقنعه، ص۲۱۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۶۳؛ وسائل‌الشیعه، ج ۸، ص ۷۵.
  49. کشف الاسرار، ص ۹۰.
  50. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  51. الکافی، ج ۳، ص ۴۷۰؛ تهذیب، ج ۳، ص ۱۹۹.
  52. الذکری، ص ۲۵۳؛ جواهرالکلام، ج ۱۲، ص ۱۶۸.
  53. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  54. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۶۵.
  55. جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۲۷۲؛ تهذیب، ج ۳، ص ۳۴۲.
  56. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۴۴.
  57. قاعده‌القرعه، ص۸۰؛ رساله‌فی‌الاستخاره، ص۷۲ـ۸۳؛ دانشنامه قرآن، ج ۱، ص ۱۹۹.
  58. جواهرالکلام، ج۱۲، ص۱۷۰ـ۱۷۱؛ مجموعه‌الرسائل، ج ۱، ص ۱۲۰.
  59. النهایه، ج۳، ص۴۰۶؛ مجمع‌البحرین، ج۳، ص۳۵۳؛ لغت‌نامه، ج ۴، ص ۶۰۱۲.
  60. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۴۲.
  61. جواهرالکلام، ج ۱۲، ص ۱۷۱.
  62. المستطرف، ص ۵۱۵؛ بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۳.
  63. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  64. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۵۰.
  65. جواهر الکلام، ج ۱۲، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۳.
  66. مصطلحات الفقه، ص ۶۶.
  67. جواهرالکلام، ج ۱۲، ص ۱۷۴؛ العروة الوثقی، ج ۲، ص ۲۲۳.
  68. الاستخاره من‌القرآن، ص ۶.
  69. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  70. بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۶۲؛ المحاسن، ص ۵۹۹.
  71. مکارم الاخلاق، ص ۳۲۶.
  72. مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۲۵۴؛ فتح الابواب، ص ۲۳۸.
  73. بحارالانوار، ج ۸۸، ص۲۵۸؛ فتح‌الابواب، ص۲۳۴.
  74. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۵۶۳.
  75. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۵۶۳.
  76. وسائل‌الشیعه، ج ۸، ص ۸۳؛ فتح‌الابواب، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.
  77. فتح الابواب، ص ۲۴۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۸۶.
  78. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  79. کشف‌ الغطاء، ج ۱، ص ۲۶۲؛ رسالة فی الاستخاره، ص ۶۴؛ منهاج الهدایه، ص ۷۹.
  80. وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۷۹ ـ ۸۱.
  81. منهاج الهدایه، ص ۷۹؛ صراط النجاه، ج ۲، ص ۴۱۹.
  82. رسالة فی الاستخاره، ص ۲۹.
  83. فتح الابواب، ص ۲۸۱؛ بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۸۵.
  84. الحدائق، ج ۱۰، ص ۵۳۲.
  85. فتح الابواب، ص ۲۸۱.
  86. حسینی‌زاده و ضمیری، مقاله «استخاره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.