تجارت در معارف و سیره معصوم
تشویق به تجارت
تجارت به شغل خرید و فروش گفته میشود و تاجر به کسی اطلاق میشود که در سطح گستردهای به معامله بپردازد یا برای کسب درآمد از طریق تجارت و بازرگانی سفر کند. معصومان یاران خود را به کسب درآمد از طریق بازرگانی تشویق میکردند و از ترک آن نهی مینمودند. ایشان تجارت را باعث رشد عقل میدانستند[۱]. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: به تجارت بپردازید؛ زیرا باعث بنینیازی شما از آنچه در دست مردم است، میشود[۲]. چنانچه یکی از یاران معصومان بیکار بود، آن بزرگواران ناراحت میشدند. فضیل بن یسار گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: به چه کاری مشغول هستی؟ گفتم: کاری انجام نمیدهم. فرمود: اینگونه است که اموالتان از بین میرود و برای حضرت ناگوار آمد[۳]. در خبری دیگر خود فضیل میگوید پاسخ دادم: من دست از تجارت برداشتهام. حضرت میفرماید: این از جهت ناتوانی توست. اینگونه اموال شما از بین میرود. از تجارت دست بر ندارید و فضل خدا را درخواست کنید[۴]. در خبری دیگر درباره وی چنین آمده است: فضیل بن یسار گوید: به امام صادق(ع) گفتم: من تجارت را ترک کردم. فرمود: این کار را نکن، در مغازهات را باز کن و بساط را پهن نما و از خدا روزی طلب کن[۵].
جز این هم اخبار متعددی داریم که امام صادق(ع) از اینکه برخی یارانش تجارت را رها نموده ناراحت بودند و آنان را به کار و تجارت تشویق میکردند. به نمونههایی اشاره میشود:
۱. فضیل نامی گوید: من در جلسهای حاضر بودم که امام صادق(ع) دربارۀ مردی پرسید که چه چیزی او را از حج بازداشته است؟ گفته شد: او تجارت را رها کرده و اموالش کم شده است. حضرت تکیه داده بود، راست نشست و فرمود: به آنان بگو تجارت را رها نکنید که خوار میشوید و تجارت کنید تا خداوند به شما برکت دهد[۶].
۲. معاذ کیسه و همیانفروش گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: ای معاذ، آیا در تجارت ناتوان شدی یا کمسرمایه؟ گفتم: نه ضعیف شدم و نه کمسرمایه. فرمود: تو را چه شده؟ گفتم: ما منتظر امری بودیم. وقتی ولید کشته شد، نزد من مال زیادی بود و هیچکس از من طلب نداشت و نمیبینم که تا هنگام مرگ از آن استفاده کنم. حضرت فرمود: تجارت را رها میکنی، ترک آن باعث ازبینرفتن عقل میشود. بر خانوادهات توسعه بده و برحذر باش از اینکه بر ضد تو سعایت شود[۷]. در تهذیب الأحکام آمده «منتظر امر شما بودم»[۸]. امر در روایات به معنای تشکیل حکومت توسط اهل بیت عصمت است؛ یعنی منتظر بهقدرترسیدن شما بودم. از این خبر استفاده میشود که او منتظر بوده بعد از مرگ ولید گشایش سیاسی حاصل شود و اهل بیت پیامبر(ع) به قدرت برسند؛ ولی چون این اتفاق نیفتاده، سرخورده شده و از کار و تلاش باز مانده است؛ به همین جهت حضرت او را به کار و تلاش دعوت میکند و در مرحله بعدی به او تذکر میدهد که مبادا این باور وی باعث سعایت علیه او شود و بر ضد او برنامهریزی کنند که مخالف حکومت است و مدعی شوند او به کارهای سیاسی خطرآفرین بر ضد حکومت وقت میپردازد.
خبری دیگر درباره کار تجاری معاذ نقل شده است که نشان میدهد امام صادق(ع) پیگیر کار وی بوده تا او را سامان دهد و او به تجارت مشغول شود. اسباط بن سالم گوید: روزی امام صادق(ع) درباره معاذ فروشنده کرباس سؤال کرد؛ گفته شد: تجارت را ترک کرده است. فرمود: ترک تجارت کار شیطانی است، کار شیطانی است. هر کس تجارت را ترک کند، دوسوم عقلش از بین میرود. آیا نمیداند که رسول خدا(ص) وقتی کاروانی از شام آمد، از آن جنس خرید و با آن تجارت کرد و سود برد بهمقداری که قرضش را داد[۹].
۳. عمر بن مسلم یکی دیگر از یاران امام صادق(ع) بود که حضرت پیگیر کار وی بوده است. اسباط بن سالم گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم. ایشان از ما دربارۀ عمر بن مسلم پرسید که چه کرد؛ گفتم: مرد صالحی است، ولی دست از تجارت برداشته است. امام صادق(ع) فرمود: کاری شیطانی است. این نکته را سه بار تکرار کرد و افزود: آیا نمیداند که رسول خدا(ص) از کاروانی که از شام آمده بود جنس خرید و در تجارت سود برد بهمقداری که قرضش را داد و بخشی از درآمد آن را در میان خویشانش تقسیم کرد. خداوند عزوجل میفرماید: ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۱۰]. قصهگویان میگویند: مسلمانان صدر اسلام تجارت نمیکردند؛ آنان دروغ میگویند؛ ولی آنان نمازها را در اوقات آن رها نمیکردند و این عمل برتر است از عمل کسی که نماز بخواند و تجارت نکند[۱۱].
در خبر علی بن عبدالعزیز آمده که امام صادق(ع) پرسید: عمر بن مسلم چه کرد؟ گفتم: فدایتان شوم، او به عبادت روی آورده و تجارت را رها کرده است. فرمود: «وَيْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا يُسْتَجَابُ لَهُ»: «وای بر او، آیا نمیداند که تارکِ طلبِ مال دعایش مستجاب نمیشود». وقتی آیه قرآن نازل شد که ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾[۱۲]، جمعی از اصحاب رسول خدا(ص) درها را بستند و به عبادت مشغول شدند و گفتند: خداوند روزی ما را کفایت میکند. خبر این موضوع به پیامبر(ص) رسید. حضرت به دنبال آنان فرستاد و فرمود: چه چیزی شما را به این کار واداشته؟ گفتند: روزی ما تأمین شده؛ لذا به عبادت روی آوردهایم. حضرت فرمود: «إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ. عَلَيْكُمْ بِالطَّلَبِ»[۱۳]: «همانا هر کس اینگونه عمل کند، دعایش اجابت نمیشود. بر شما باد به طلب روزی و تلاش». از این دو خبر استفاده میشود که رسول خدا(ص) نیز به کار تجارت پرداخته است. منظور از قُصاص کسانی بودند که در مساجد به گفتن داستانهای بنیاسرائیل و حکایات عجیب و غریب مشغول میشدند و در ضمن مردم را به زهد منفی دعوت میکردند.[۱۴].
بازار، مکان تجارت
تجارت بهطور معمول در بازار رخ میدهد و انجام آن دارای آداب و شرایطی است. در صدر اسلام بازارها در منطقهای خاص برپا میشده است و هر روز افراد برای معامله به بازار میرفتند و مکانی را برای خود بر میگزیدند؛ مانند جمعهبازارهایی که امروزه در مناطق مختلف برگزار میشود؛ در نتیجه هر کس زودتر میرفت، مکان بهتری را برای خود انتخاب میکرد؛ ازاینرو امام صادق(ع) از امیر مؤمنان(ع) نقل میکند که فرمود: بازار مسلمانان مانند مسجد آنان است؛ هر کس زودتر مکانی را بگیرد، او سزاوارتر به آن تا شب است[۱۵]. این سخن با تفاوتی اندک از امام صادق(ع) نیز نقل شده است[۱۶]. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: برای خانههای بازار کرایهای دریافت نمیشود[۱۷]. این سخن وضعیت بازار را در زمان حضرت امیر مشخص میکند که در محدوده خاصی بوده و اگر اتاقی داشته، برای استفادۀ بازاریان بدون پرداخت وجه بوده است و حکومت برای رونق اقتصادی جامعه اجارهای برای خانهها در بازار نمیگرفته است؛ البته ممکن است امروز وضعیت بازار با گذشته متفاوت باشد.[۱۸].
آداب و شرایط تجارت
در روایات آداب و شرایطی برای تجارت بیان شده است که به برخی از آنها اشاره کنیم. مهمترین نکتهای که یک بازاری و تاجر در اسلام باید مراعات کند، آشنایی با حلال و حرام در هنگام کسب است. تاجر اگر این آشنایی را نداشته باشد، گرفتار ربا و کسب درآمد از راه نامشروع و حرام میشود. این نکتهای است که در روایات به آن توجه داده شده و همراه با نکاتی دیگر، آمده است. رسول خدا(ص) برای شخصی که میخواهد به کسب و کار بپردازد، پنج ویژگی بیان کردند که با توجه به آنها وارد بازار شود، در غیر آن صورت خرید و فروش نکند: معامله ربوی نکند، سوگند نخورد، عیب کالای خود را نهان نکند، وقت فروش ستایش (بیمورد) نکند و وقت خرید بر کالای دیگران عیب ننهد[۱۹]. شیخ صدوق این خبر را با اندک تفاوتی در عبارت در کتب فقهی خود آورده است[۲۰]. بدیهی است که معرفی کالا مشکلی ندارد؛ بلکه منظور تعریفی است که نادرست باشد یا هنگام خرید، برای ارزانتر خریدن کالای دیگران، آن را بد جلوه ندهد.
مردی به حضرت علی گفت: ای امیرالمؤمنین(ع)، من میخواهم تجارت کنم. حضرت فرمود: آیا با مسائل دینی آشنا هستی؟ گفت: به برخی؛ فرمود: وای بر تو، اول فقه، بعد تجارت. بهتحقیق کسی که چیزی بخرد و بفروشد و از حرام و حلال آن نپرسد، گرفتار ربا شود، گرفتار ربا شود[۲۱]. در خبری دیگر امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا ثُمَّ ارْتَطَمَ»[۲۲]: «هر کس بدون فقه و آگاهی به احکام شرعی تجارت کند، گرفتار ربا شود، سپس گرفتار شود». آن حضرت این نکته را به تمام تاجران بازار کوفه توصیه میکرد[۲۳]. «ارتطام» را به معنای گرفتاریای دانستهاند که امکان خروج و برونرفت از آن نیست[۲۴]. شناخت حلال و حرام برای کسب حلال به تلاش و تقید دینی نیاز دارد.
حکیم بن حزام که از ثروتمندان مکه بود و در فتح مکه مسلمان شد و در زمان خلفا به جهت برخورداری از ثروت، عطا قبول نکرد[۲۵]، تصمیم به کسب و کار در مدینه گرفت. پیامبر(ص) با بیان شرایطی به او اجازه کسب و تجارت داد. رسول خدا(ص) به حکیم بن حزام اجازه تجارت نداد تا اینکه چند چیز را برای حضرت ضمانت کند: اگر کسی از معامله پشیمان شد بپذیرد، به افراد ناتوان مهلت دهد، به حق بگیرد، چه وافی باشد چه نباشد[۲۶]؛ بنابراین سیره نبوی، برای پرداختن به هر کاری نیاز به مجوز و اجازه حاکم اسلامی است تا شخص با داشتن شرایط و رعایت اصولی ویژه، به کار و حرفهای خاص بپردازد. امیرالمؤمنین(ع) یکی از نکات مهم دیگر را برای تجارت، داشتن عقل و مهارت تجاری دانسته است[۲۷]؛ در غیر این صورت شخص سرمایه خود را از دست میدهد. برخی از شرایط کسب و کار برای اجتناب از معاملات حرام در قسمت نظارت بر بازار بیان شده است. گاهی ممکن است شخص در تجارت نوع و کالای خاصی، مهارت و موفقیت داشته باشد؛ باید آن را کشف کند. در خبری امام صادق(ع) از مردی گزارش میدهد که نزد پیامبر(ص) آمد و از موفقنشدن در کارش شکایت کرد. پیامبر(ص) به او دستور داد چند صنف از کارها را تجربه کند و در هر کدام موفق بود، آن را ادامه دهد[۲۸].[۲۹].
دعا برای موفقیت در کسب و کار
در روایات آدابی برای موفقیت در تجارت و کسب و کار بیان شده است. فرزند ولید بن صبیح از پدرش ولید نقل میکند که امام صادق(ع) به من فرمود: ای ولید، فاصله مغازهات با مسجد چقدر است؟ گفتم: در کنار در مسجد است. فرمود: وقتی خواستی وارد مغازهات شوی، اول به مسجد برو و دو یا چهار رکعت نماز بخوان؛ سپس بگو: «غَدَوْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ غَدَوْتُ بِلَا حَوْلٍ مِنِّي وَ لَا قُوَّةٍ بَلْ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ يَا رَبِّ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَيَسِّرْ لِي ذَلِكَ وَ أَنَا خَافِضٌ فِي عَافِيَتِكَ»[۳۰]. این روایت و دعا به نقلی دیگر نیز گزارش شده است[۳۱]. امام باقر(ع) گوید: مردی خدمت پیامبر رسید و گفت: ای رسول خدا(ص)، من دارای خانواده پرجمعیتی هستم، قرض هم دارم و وضعیتم سخت شده است. به من دعایی بیاموز که هر وقت آن را بخوانم، خداوند به من روزی دهد، بهمقداری که قرضم را بدهم و مخارج خانوادهام را تأمین کنم. حضرت فرمود: ای بنده خدا، وضو بگیر، خوب وضو بگیر؛ سپس دو رکعت نماز بخوان که رکوع و سجود آن کامل باشد؛ آنگاه این دعا را بخوان: «يَا مَاجِدُ يَا كَرِيمُ يَا وَاحِدُ يَا كَرِيمُ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ رَبِّكَ وَ رَبِّ كُلِّ شَيْءٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَسْأَلُكَ نَفْحَةً مِنْ نَفَحَاتِكَ وَ فَتْحاً يَسِيراً وَ رِزْقاً وَاسِعاً أَلُمُّ بِهِ شَعْثِي وَ أَقْضِي بِهِ دَيْنِي وَ أَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى عِيَالِي»[۳۲]. در تهذیب مشابه این خبر از ابوجعفر امام جواد(ع) نقل شده که مردی خدمت امام رضا(ع) رسید و حضرت این توصیه را به او فرمود[۳۳].
مردی به امام صادق(ع) از فقر و نیازمندی و موفقنشدن خود در کار شکایت کرد؛ درحالیکه بعد از گشایشی که داشته است، به دنبال کاری نمیرفته، جز اینکه معیشت بر او سخت میشده است. امام صادق(ع) به او دستور داد به مقام پیامبر(ص) بین قبر و منبر برود و دو رکعت نماز بخواند و صد مرتبه بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُوَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ وَ بِعِزَّتِكَ وَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ أَنْ تُيَسِّرَ لِي مِنَ التِّجَارَةِ أَوْسَعَهَا رِزْقاً وَ أَعَمَّهَا فَضْلًا وَ خَيْرَهَا عَاقِبَةً» آن مرد گفت: پس آنچه را حضرت به من امر کرده بود، انجام دادم؛ پس از آن به کاری روی نمیآوردم مگر اینکه خداوند به من رزق (زیاد) عنایت میکرد[۳۴].[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۸: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: التِّجَارَةُ تَزِيدُ فِي الْعَقْلِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۹: «تَعَرَّضُوا لِلتِّجَارَةِ فَإِنَّ فِيهَا غِنًى لَكُمْ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۸: «أَيَّ شَيْءٍ تُعَالِجُ؟ قُلْتُ: مَا أُعَالِجُ الْيَوْمَ شَيْئاً. فَقَالَ: كَذَلِكَ تَذْهَبُ أَمْوَالُكُمْ وَ اشْتَدَّ عَلَيْهِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۹: «كَذَلِكَ تَذْهَبُ أَمْوَالُكُمْ لَا تَكُفُّوا عَنِ التِّجَارَةِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۵: «افْتَحْ بَابَكَ وَ ابْسُطْ بِسَاطَكَ وَ اسْتَرْزِقِ اللَّهَ رَبَّكَ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۹: «لَا تَدَعُوا التِّجَارَةَ فَتَهُونُوا اتَّجِرُوا بَارَكَ اللَّهُ لَكُمْ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۴۸: «قَالَ: تَتْرُكُهَا فَإِنَّ تَرْكَهَا مَذْهَبَةٌ لِلْعَقْلِ اسْعَ عَلَى عِيَالِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ يَكُونَ هُمُ السُّعَاةَ عَلَيْكَ».
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲: «قَالَ: فَمَا لَكَ؟ قُلْتُ: كُنْتُ أَنْتَظِرُ أَمْرَكَ».
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴: «فَقَالَ: عَمَلُ الشَّيْطَانِ عَمَلُ الشَّيْطَانِ مَنْ تَرَكَ التِّجَارَةَ ذَهَبَ ثُلُثَا عَقْلِهِ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَدِمَتْ عِيرٌ مِنَ الشَّامِ فَاشْتَرَى مِنْهَا وَ اتَّجَرَ فَرَبِحَ فِيهَا مَا قَضَى دَيْنَهُ».
- ↑ «مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۵: «يَقُولُ الْقُصَّاصُ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَكُونُوا يَتَّجِرُونَ كَذَبُوا وَ لَكِنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا يَدَعُونَ الصَّلَاةَ فِي مِيقَاتِهَا وَ هُوَ أَفْضَلُ مِمَّنْ حَضَرَ الصَّلَاةَ وَ لَمْ يَتَّجِرْ».
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید * و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۸۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۶۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۵؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۹؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۸۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۶۲؛ ج۵، ص۱۵۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۹: «سُوقُ الْمُسْلِمِينَ كَمَسْجِدِهِمْ فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَى اللَّيْلِ قَالَ: وَ كَانَ لَا يَأْخُذُ عَلَى بُيُوتِ السُّوقِ كِرَاءً».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۶۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶: «مَنْ بَاعَ وَ اشْتَرَى فَلْيَحْفَظْ خَمْسَ خِصَالٍ وَ إِلَّا فَلَا يَشْتَرِ وَ لَا يَبِعِ الرِّبَا وَ الْحَلْفَ وَ كِتْمَانَ الْعَيْبِ وَ الْحَمْدَ إِذَا بَاعَ وَ الذَّمَّ إِذَا اشْتَرَى».
- ↑ شیخ صدوق، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۳۱۳؛ شیخ صدوق، المقنع، ص۳۶۳: «و إذا اتجرت فاجتنب خمسة أشياء: اليمين، و الكذب، و كتمان العيب، و المدح إذا بعت، و الذم إذا اشتريت».
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۶: «وَيْحَكَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ فَإِنَّهُ مَنْ بَاعَ وَ اشْتَرَى وَ لَمْ يَسْأَلْ عَنْ حَرَامٍ وَ لَا حَلَالٍ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا ثُمَّ ارْتَطَمَ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج، ص۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۴۲۵: و ارْتَطَمَ فلانٌ في أمر فلا مخرج له منه.
- ↑ ابناثیر جزری(عزالدین)، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۳.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۵: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَمْ يَأْذَنْ لِحَكِيمِ بْنِ حِزَامٍ فِي تِجَارَةٍ حَتَّى ضَمِنَ لَهُ إِقَالَةَ النَّادِمِ وَ إِنْظَارَ الْمُعْسِرِ وَ أَخْذَ الْحَقِّ وَافِياً أَوْ غَيْرَ وَافٍ».
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳: «فَلَا يَقْعُدَنَّ فِي السُّوقِ إِلَّا مَنْ يَعْقِلُ الشِّرَاءَ وَ الْبَيْعَ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۸؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۹: «شَكَا رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) الْحُرْفَةَ. فَقَالَ: انْظُرْ بُيُوعاً فَاشْتَرِهَا ثُمَّ بِعْهَا فَمَا رَبِحْتَ فِيهِ فَالْزَمْهُ».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۶۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۷۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۷۳.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۳۱۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۴۷۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۷۰.