امام باقر در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اهل بیت پیامبر خاتم است. "امام باقر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام باقر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

بیشتر دوران زندگانی امام باقر(ع) در زمان قدرت آل مروان از بنی امیه سپری شد. دورانی بود که مروانیان اوج قدرت را تجربه می‌کردند و پایان دوران امامت حضرت باقر(ع)، همزمان شد با نشانه‌های ضعفِ قدرت بنی امیه. همین موضوع باعث شد که امام باقر(ع) و بعد امام صادق(ع) فرصت مناسبی برای بیان معارف ناب اسلامی بیابند. در مدت کوتاهی که عمر بن عبدالعزیز خلیفه بود (۹۹-۱۰۱ق)، اموال فدک و موقوفات علی(ع) را به علویان بازگرداند؛ ولی به این بهانه که زید بن حسن بزرگ‌تر از امام باقر(ع) است، آنها را به زید داد[۱]. تا اینکه هشام بن عبد الملک به خلافت (۱۰۵-۱۲۵ق) رسید. او امام باقر(ع) را به شام فراخواند[۲] و قیام زید بن علی بن الحسین را سرکوب کرد و او را به شهادت رساند[۳]. در آن مقطع زمانی تشکیلات سرّی متعددی با اندیشه‌های متفاوت در مخالفت با حکومت اموی شکل گرفته بود. این تشکیلات پس از امام باقر(ع) رشد کرد و در مسائل سیاسی بعدی جامعه بسیار تأثیرگذار بود. تشکیلات سرّی ابوهاشم یکی از آنها بود؛ گروهی از شیعیان که امامت را از آنِ محمد بن حنفیه[۴] و بعد پسرش، ابو هاشم عبدالله می‌دانستند. ابوهاشم سازمانی سرّی با دعات ویژه ایجاد کرده بود. ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی (ح ۸۶-۹۶) به ابو هاشم مظنون شد و او را دستگیر و زندانی کرد. امام سجاد(ع) برای آزادی وی نزد ولید رفت. ولید او را آزاد کرد و تحت نظر گرفت[۵].

ابو هاشم (م ۹۹ق) توسط سلیمان بن عبدالملک (خلافت ۹۶-۹۹) مسموم شد و در “حُمَیمَه”[۶] نزد محمد بن علی بن عبدالله بن عباس (م ۱۲۵ق) اولین داعی رسمی بنی عباس درگذشت. ابو هاشم که فرزند پسری نداشت، قبل از مرگ، اسامی دعات شیعه را به محمد بن علی عباسی داد[۷]. بنی عباس وارث تشکیلات ابو هاشم شدند. آنان به خوبی توانستند از این تشکیلات سرّی در جهت اهداف خود و رسیدن به قدرت استفاده و افرادی را برای نبرد با بنی امیه سازمان‌دهی کنند[۸]. محمد بن علی عباسی دعوتش را در سال ۱۰۰ هجری نهانی آغاز کرد و در شرات مرد[۹]. بعد از محمد، پسرش ابراهیم امام و بعد از وی، برادرش سفاح مسئول این تشکیلات شدند[۱۰]. ابو مسلم به دستور ابراهیم امام به خراسان رفت و بعد قیام کرد[۱۱]. شیعیان کوفه تصور می‌کردند او دنبال فرد شایسته‌ای از بنی هاشم است و امام صادق(ع) را این فرد شایسته می‌دانستند؛ ولی حضرت به نامۀ ابومسلم پاسخ نداد[۱۲]؛ چون می‌دانست او از نوکران بنی عباس است. تفکر قیام توسط زید در زمان امام باقر(ع) مطرح شد[۱۳] و قیام زید (م ۱۲۳ق) در زمان امام صادق(ع) رخ داد و حضرت بر شهادت او اشک ریخت[۱۴]. بعد از زید، محمد بن عبدالله بن حسن با داعیه مهدویت و به عنوان یکی از رهبران زیدیه به تحرکاتی دست زد. جریان بیعت بنی هاشم با محمد بن عبدالله در ابواء نمونه روشن آن است[۱۵]. معتزله هم که مخالف بنی امیه بودند، از وی حمایت کردند. درخواست معتزله از امام صادق(ع) برای بیعت با محمد، بعد از کشته شدن ولید بن یزید[۱۶] در سال ۱۲۶هجری[۱۷] از این مطلب حکایت دارد. تشکیلات سرّی بنی عباس به فرماندهی ابومسلم توانست آخرین ضربه‌ها را به قدرت پوشالی بنی امیه وارد کند و در سال ۱۳۲ قمری بنی عباس را به قدرت برساند[۱۸]. ابوالعباس سفاح به عنوان اولین خلیفه عباسی[۱۹]. مرکز خلافت خود را حیره قرار داد که امام ششم به آنجا دعوت شد[۲۰]. پس از چهار سال برادرش منصور[۲۱] در حیره جانشین وی شد[۲۲]. دعوت از امام صادق(ع) برای حضور در مرکز خلافتِ آنان، حیره، برای کسب مشروعیت بود.

بخشی از دوران امامت امام صادق(ع)، در این زمان پرالتهاب با مشکلات و ناملایمات بسیاری همراه بود که در سیره سیاسی به جزئیات آن خواهیم پرداخت. توجه به این نکته مهم است که بنی عباس با داعیه خویشاوندی با پیامبر(ص) و شعار الرضا من آل محمد[۲۳] به قدرت رسیدند؛ بنابراین هر چیزی را که این ادعا را -که مبنای مشروعیت حکومتشان بود- دچار تردید می‌کرد، از بین می‌بردند. موضع آنان در برابر امامان شیعه از این جهت قابل ارزیابی است؛ زیرا حضور سیاسی و نفوذ رهبران شیعه و علویان در جامعه، مشروعیت خلافت بنی عباس را مورد تردید قرار می‌داد و آن را از بین می‌برد. این احساس خطر از همان آغاز در زمان امام صادق(ع) بروز کرد.[۲۴]

نسب ابوجعفر محمد بن علی باقر(ع)

ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین(ع)، باقر علم دین، در سال ۵۷ در مدینه متولد شد و در سال ۱۱۴ در ۵۷ سالگی در همانجا درگذشت. مادرش ام عبیده دختر حسن بن علی(ع) و هاشمی بود که از هاشمی متولد شد. قبر ایشان در بقیعِ مدینةالرسول در کنار قبر پدرش علی بن الحسین(ع) است[۲۵]. دوران امامت حضرت نوزده سال و دو ماه بود[۲۶]. کلینی[۲۷]، صدوق[۲۸] و مفید نام مادر حضرت را ام عبدالله دانسته‌اند[۲۹]. درباره مقام و مرتبه ام عبدالله کلینی دو روایت آورده است. در یکی امام باقر(ع) می‌فرماید: ام عبدالله در کنار دیواری بود. دیوار شکاف برداشت. ام عبدالله گفت: به حق مصطفی به تو اذن فرود داده نشد. دیوار وقتی سقوط کرد که ام عبدالله از کنار آن رفته بود. امام صادق(ع) درباره جده‌اش می‌فرماید: او صدیقه و از راستگویان بود. در میان آل حسن خانمی به فضیلت وی تاکنون نبوده است[۳۰]. لقب باقر را رسول خدا(ص) به ایشان دادند و فرمودند: او علم و دانش را می‌شکافد، شکافتنی. جابر بن عبدالله انصاری در کوچه‌های مدینه به دنبال وی بود و از قول پیامبر(ص) این لقب را به حضرت داد[۳۱].[۳۲]

جستارهای وابسته

منابع

  1. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۱ و ج۶، ص۸.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۹۴-۳۹۵؛ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۵۶.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۱.
  5. احمد بن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۷۲. همو، جمل من أنساب الاشراف، ج۳، ص۴۶۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۷۶.
  6. منطقه‌ای در شراتِ عمان از توابع شام (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۰۷).
  7. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۴، ص۱۱۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۲۷۵؛ همو، جمل من أنساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۶-۴۶۷: و أعطاه كتبه و سَمّي له شيعته.
  8. ر.ک: أخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۶. این اثر که مؤلف آن ناشناخته است، فعالیت‌های بنی عباس و تشکیلات آنان را معرفی کرده است.
  9. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۶، ص۲۷۱.
  10. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۱، ص۵۹.
  11. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۴، ص۱۶۳ و ۱۷۴.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۴؛ ملاصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۲، ص۳۶۹؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲، ص۴۵۲.
  13. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۷: «ثُمَّ قَالَ (زيد لمحمد أخيه): لَيْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَ أَرْخَى سِتْرَهُ».
  14. شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۹۲؛ همو، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۴۹؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۴۳۴؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲، ص۲۲۶.
  15. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۹۰.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۲ و ج۵، ص۲۳.
  17. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۱۲۳.
  18. خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۳، ص۳۳۷.
  19. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۴، ص۲۰۴؛ شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۸، ص۳۳۴.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۷۸.
  21. علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الأشراف، ص۲۹۲.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۷.
  23. احمد بن احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ج۴، ص۲۴۳؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۳ و ۲۸۲-۲۸۳.
  24. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۶۳.
  25. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۷۷.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲.
  27. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۶۹.
  28. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۱.
  29. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵۵.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۶۹.
  31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۹: «إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً».
  32. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۶۶.