امام باقر در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام باقر (ع) پنجمین امام مسلمانان در اول رجب سال ۵۷ﻫ. در مدینه به دنیا آمد و پنجاه و هفت سال زندگی کرد. پدرش زین‌العابدین (ع) و مادر ایشان، "فاطمه بنت الحسن" است؛ لذا امام باقر (ع) از پدر و مادر به خاندان عصمت پیوسته است. پیامبر اسلام (ص) به آن حضرت لقب "باقرالعلوم" را ارزانی فرمود به معنای شکافنده علوم.

مقدمه

نام مبارکش محمد و فرزند امام چهارم و هفتمین تن از چهارده معصوم (ع) است. در اول رجب یا سوم صفر سال ۵۷ﻫ. در مدینه به دنیا آمد و پنجاه و هفت سال زندگی کرد. جد والامقام امام باقر (ع)، حسین بن علی (ع) و پدرش زین‌العابدین (ع) و مادر ارجمندش، فاطمه ـ دختر امام حسن مجتبی (ع) ـ است. بدین‌سان، امام باقر (ع) از پدر و مادر به خاندان عصمت پیوسته است. پیامبر اسلام (ص) بدو لقب "باقرالعلوم" را ارزانی فرمود به معنای شکافنده علوم. از دیگر القاب شریف او است: شاکر، امین و شبیه (به پیامبر). کنیه گرامی‌اش، ابوجعفر است[۱].[۲]

فضائل و مناقب

امام باقر (ع) را آیینه تمام نمای پیامبر (ص) و امامان پیشین دانسته‌اند. در روایتی که پیامبر برای جابر بن عبدالله انصاری نام یکایک امامان معصوم (ع) را باز می‌گوید، آمده است که چون پیامبر به امام باقر (ع) می‌رسد، به جابر فرمان می‌دهد که سلام مرا بدو برسان[۳].

از فضائل آن امام همام است:

  1. علم: امام باقر (ع) سرآمد عالمان روزگار خویش بود. برخی دانشمندان بزرگ مسلمان گفته‌اند که او چنان به رموز و اسرار علوم آگاه بود و احکام و حکمت‌ها و لطایف علمی را به طالبان عطا می‌فرمود که کسی جز کوردلان یا گمراهان منکر آن نتواند بود[۴].
  2. حلم: فرو خوردن خشم و خویشتنداری هنگام غضب، از صفات آشکار امام باقر (ع) است.
  3. تسلیم: رضا و تسلیم در برابر خواست و اراده الهی، از دیگر ویژگی‌ها و فضیلت‌های امام باقر (ع) است. در روایتی همان امام همام (ع) می‌فرماید: "ما [اهل بیت‌] دست به دعا برمی‌داریم و حاجت خویش را از خدا می‌خواهیم؛ اما چون قضای الهی به گونه‌ای دیگر رقم خورد، همان را می‌پسندیم"[۵].
  4. انفاق: دستگیری از فقیران و تهیدستان، یکی دیگر از فضیلت‌های اخلاقی امام باقر (ع) است. امام (ع) از این نظر میان مردم شهرتی چشمگیر داشت و همه او را به احسان و کرم می‌شناختند هر چند دارایی فراوانی نداشت. امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید: "دارایی پدرم در میان خاندانش، کم‌تر بود؛ ولی خرجش بیش‌تر. با این حال، او هر جمعه یک دینار صدقه می‌داد"[۶].
  5. هیبت: شخصیت امام باقر (ع) را جلوه‌ای ویژه‌ در دیده دیگران بود و هر کسی را در تأثیر خویش می‌گرفت.

از دیگر فضائل امام باقر (ع) است: عبادت و راز و نیاز، فروتنی، مهم شمردن امر آخرت، سخاوت و کار و کوشش[۷].[۸]

جایگاه و ویژگی‌ها

امام باقر(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت و کمالات معنوی بسیاری بود. به گزارش روایات متعدد از منابع شیعه و سنی، پیامبر اکرم(ص) پیش از تولد امام باقر(ع) از آمدن ایشان به جابر بن عبدالله انصاری از صحابه خود خبر داد و ایشان را به «باقرالعلوم» ملقّب کرد و از جابر خواست تا سلام ایشان را به باقرالعلوم برساند[۹]. بعضی از راویان حدیث از امام باقر(ع) به «وصی الاوصیاء» یاد می‌کردند[۱۰].

امام باقر(ع) نزد مردم و علمای روزگار خود از نظر فضل و علم و سیادت نیز جایگاه ویژه‌ای داشت[۱۱]. ایشان را داناترین مردم می‌شمردند[۱۲] و معضلات فقهی از آن حضرت پرسیده می‌شد[۱۳]. کرامت‌ها و معجزات بسیاری به دست ایشان ظاهر شده است که از دلایل امامت و ولایت حضرت شمرده می‌شود[۱۴].

امام باقر(ع) گنجینه دانش قرآن بود و اگر کسی را مناسب می‌یافت که حامل دانشی که خداوند به ایشان ارزانی کرده است باشد، توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از کلمه «صمد» در سوره توحید استخراج و در میان مردم منتشر می‌کرد[۱۵].

امام باقر(ع) مانند دیگر امامان معصوم(ع) آینه تمام‌نمای همه فضایل معنوی و انسانی بود[۱۶]؛ از جمله ایشان در علم و دانش سرآمد همه علمای زمان خود بود[۱۷] و دانشمندان در نزدش کوچک می‌نمودند[۱۸].

امام باقر(ع) زاهد و ساده‌زیست[۱۹]، فروتن و بردبار و مردمی[۲۰] بود. ایشان گشاده‌دست و باسخاوت بود و به نیازمندان و دوستان یاری می‌رساند[۲۱]. حضرت به خدمتکاران خود در کارهای خانه یاری می‌رساند[۲۲] و کسانی را شیعه خود می‌شمرد که به همسایگان تهیدست، مستمند، بدهکار و یتیم خدمت کنند[۲۳].[۲۴]

امامت

امامت امام باقر (ع) را می‌توان به نص پیامبر (ص) و وصیت امام پیشین ثابت کرد. پیامبر اسلام (ص) در روایتی، نام مبارک او را به عنوان پنجمین خلیفه و وصی خویش آورده و فرمانبرداری او را بر مسلمانان واجب دانسته است[۲۵]. نقل است که حضرت زین العابدین (ع) پیش از شهادت، فرزندان خویش را گرد آورد و حضرت باقر (ع) را وصی خود خواند و امر دیگر فرزندان را نیز بدو سپرد[۲۶]. افزون بر این، برتری و کمال آن امام همام (ع) بر دیگران، دلیلی دیگر بر امامت او است. شکی در این نیست که همه اهل آن روزگار، آن حضرت را اعلم و افضل می‌دانسته‌اند[۲۷].[۲۸]

روزگار امامت

امام باقر (ع) در روزگار طفولیت بود که همراه کاروان جد گرامی‌اش، حضرت حسین بن علی (ع)، به کربلا رفت. آن امام ارجمند (ع) چهار سال با امام حسین (ع) و سی و چهار سال با پدر گرامی‌اش زیست و به سال ۹۵ﻫ. به امامت رسید و حدود بیست سال امامت کرد.

حاکمان معاصر امامت او عبارت‌اند از: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک[۲۹].

مهم‌ترین ویژگی روزگار امامت امام باقر (ع) آن بود که فرصتی برای راه انداختن نهضتی علمی و فکری پیش آمد. امام از این فرصت بهره جست و شاگردان برجسته‌ای تربیت کرد و فرهنگ شیعی و آموزه‌های راستین اسلام را گسترانید. پیش از آن، دیگر امامان تنها مجال یافتند از کیان اسلام به دفاع برخیزند و بقای دین را پی جویند؛ زیرا بنیان دین آسمانی با خطری جدی رو به رو گشته بود. در روزگار امام باقر (ع) می‌باید آنچه امامان پیشین حفظ کرده بودند، به میان جامعه می‌رفت و گسترش می‌یافت.

بدین‌سان، می‌توان عصر امامان معصوم (ع) را دو دوره دانست: یکی دوره تثبیت و دیگر دوره ترویج. امامت امام باقر (ع) در دوره دوم جای داشت و وقت آن بود که تعالیم دینی از حلقه شیعیانی معدود به‌ عرصه گسترده جامعه اسلامی راه یابند و آموزه‌های شیعی در چارچوبی منطقی آشکارا پدیدار گردند. گفته‌اند که امام باقر (ع) در یک روز هزار مسئله بیان فرمود[۳۰] و این نشان می‌دهد که در دوره ترویج، فرصتی گران‌بها فراچنگ آمده بود و امام (ع) به خوبی از آن سود برده است.

امام باقر (ع) برای بهره بردن از فرصت پیش آمده، دو شیوه برگزید:

  1. آموزش و پرورش شاگردان مستعد و تشکیل حوزه علمی؛
  2. آشنا ساختن عموم مردم با تعالیم راستین دینی از گذر سخنرانی، جلسه‌های علمی ـ دینی، مباحثه با اهل فِرَق و اعزام مبلغ به میان مردم[۳۱].

حکومت اموی از عصر عبدالملک مروان به بعد به ظاهر، سیاستِ مماشات با آل ابی‌طالب را در پیش گرفت و این از مهم‌ترین علل شدت یافتن فعالیت‌های علمی- فرهنگی امام بود[۳۲]. افزون بر این، نحله‌های کژاندیش فقهی و کلامی نیز در این روزگار ظهور و بروز یافته بودند و از این رو، لازم می‌نمود برای مقابله با انحرافات فکری جدید، حرکت علمی نظام‌مندی راه افتد و مرکزیت و مرجعیت فکری جامعه را در دست گیرد. بر جای ماندن صدها روایت از امام باقر (ع) درباره مسائل فکری و دینی نشان می‌دهد که امام باقر (ع) برای از میان بردن بیراهه‌های فکری و دینی بسیار کوشیده است[۳۳].[۳۴]

امام باقر(ع) بخش بزرگی از دانش‌های دینی از جمله علوم قرآن، سنت، تاریخ و اخلاق را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از صحابه پیامبر(ص) و بزرگان تابعین و رهبران مذاهب اسلامی[۳۵]، از ایشان کسب دانش می‌کردند[۳۶].

اهمیت کار امام باقر(ع) به گونه‌ای بود که گفته شده با تلاش ایشان تشیع به صورت یک مکتب فقهی متمایز در آمد و هویت شیعی به هویتی تثبیت شده مبدّل گردید[۳۷].

امام باقر(ع) افرادی از تربیت شدگان خود را برای تعلیم و تربیت مردم آماده کرده بود[۳۸] و به کمک آنان تشکلی ایجاد کرد و برخی از آنان به اصحاب السر (رازداران) شهره شدند[۳۹].

امام باقر(ع) برای دفاع از اسلام و هدایت مردم کوشش بسیار کرد. مناظره ایشان با پیشوای مسیحیان شام، برتری جایگاه علمی ایشان را نشان داد و به توجه مسیحیان به ایشان انجامید[۴۰]. دعوت مردم به مکتب اهل بیت(ع) از دیگر کارهای حضرت بود[۴۱].

مبارزه با غالیان و افراد مدعی تشیع که ائمه(ع) را به مقام خدایی ارتقا می‌دادند، از دیگر فعالیت‌های امام باقر(ع) بود[۴۲]. حضرت برای تبیین درست سنت پیامبر(ص) با رهبران دیگر مذاهب اسلامی از جمله پیشوایان خوارج[۴۳]، پیشوای فقهای اهل بصره[۴۴] و نیز با رهبران صوفیه و جریان مدعیان زهد و ترک دنیا[۴۵] مناظراتی انجام داد. مبارزه با اسرائیلیات و افکار نادرست یهودیان درباره پیامبران الهی از دیگر اقدام‌های ایشان بود[۴۶].

امام باقر(ع) قرآن را برای مردم تفسیر و آیات مبهم و نیازمند به شرح را برای آنان تشریح می‌کرد[۴۷]. تفسیری از قرآن کریم که از امام باقر(ع) به قلم ابوالجارود منذر بن زیاد گرد آمده، در شمار نخستین تفسیرهای قرآن در منابع به ثبت رسیده است[۴۸].

امام باقر(ع) برای تهذیب معنوی و اخلاقی مردم به ویژه شیعیان بسیار تلاش کرد. امام باقر(ع) آموزش درست احکام فقهی[۴۹] به ویژه در مواضع اختلافی و احکام در معرض تحریف و شرح بسیاری از مسائل فقهی در ابواب گوناگون فقه[۵۰] را به مردم آموخت[۵۱].

مواضع سیاسی

امام باقر(ع) با حاکمان نامشروعی از خلفای اموی هم‌زمان بود[۵۲]. مردم عراق که به اهل بیت(ع) و امام باقر(ع) توجه داشتند، بیش از دیگران زیر فشار خلفای اموی قرار داشتند[۵۳]. از میان حاکمان اموی، ولید[۵۴] و هشام[۵۵] بسیار ستمکار و کینه‌توز بودند.

حکومت همه حاکمان اموی از نگاه امام باقر(ع) نامشروع بود[۵۶]، موضع‌گیری ایشان با توجه به رفتار حاکمان اموی متفاوت بود[۵۷]. شرایط قیام مسلحانه علیه حکومت غاصب اموی فراهم نبود، وگرنه امام باقر(ع) نیز همچون امام علی(ع) و امام حسین(ع) زره به تن می‌کرد و می‌جنگید[۵۸].

قیام نکردن امام باقر(ع) در برابر حاکمان اموی به معنای سکوت در برابر ظلم‌های آنان نبود. ایشان مردم را تشویق می‌کرد که به ستمکاری حاکمان ستمگر اعتراض کنند[۵۹] و از همکاری برخی خواص مانند علما و شاعران با دربار حاکمان اموی انتقاد می‌کرد[۶۰].

انتقاد امام محمد باقر(ع) از حاکمان ستمگر اموی[۶۱] و از گمراهی مردم در انحراف از سیره اهل بیت(ع)[۶۲] و دعوت به ولایت و امامت اهل بیت(ع)[۶۳] و همچنین دعوت به همراهی مالی با ائمه(ع)[۶۴] موجب گردید هشام بن عبدالملک ایشان را به همراه فرزند خود امام صادق(ع)[۶۵] از مدینه به شام، مرکز خلافت امویان، احضار کند[۶۶] و هدف از این احضار ترساندن امام باقر(ع) بود[۶۷].[۶۸]

مناظره امام باقر با خوراج

گزارش‌های بسیاری درباره مناظره امام با برخی مخالفان از جمله نافع، مولای ابن عمر (م ۱۱۷ق)[۶۹] وجود دارد. بر پایه برخی گزارش‌ها، حضرت با عبدالله، پسر نافع (م ۱۵۴ق) درباره مخالفت مارقین با امیرالمؤمنین(ع) مناظره کرد و برای حق‌بودن حکمیت به این آیه استدلال نمود، که: ﴿فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ...[۷۰]. همچنین حضرت به حکمیت سعد بن معاذ از سوی رسول خدا(ص) درباره یهود بنی‌قریظه استناد کرد و افزود: وقتی امیرالمؤمنین حکمیت را پذیرفت، فرمان داد تا بر اساس قرآن حکم شود و از حکم خداوند فراتر نروند که حکم خلاف قرآن را نمی‌پذیرد. وقتی حکمیت بر ضد علی(ع) انجام گرفت و برخی اعتراض کردند، حضرت فرمود: من حکمیت کتاب خدا را پذیرفتم، نه حکمیتِ افراد را. امام باقر(ع) از ابن نفع پرسید کجای این حکمیت، انحراف از حُکم قرآن است. نافع پاسخی نداشت[۷۱].

حضرت در مناظره‌ها چنان با قدرت حق را تبیین می‌کرد، که طرف مناظره آن را می‌پذیرفت و می‌گفت: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۷۲] [۷۳].

عبدالله بن نافع در مخالفت با حضرت علی(ع) می‌گفت: اگر کسی من را قانع کند که علی(ع) در کشتن خوارج بر حق بوده است، مطیع وی می‌شوم. کسی گفت: در میان خاندان علی(ع) فردی به نام محمد بن علی(ع) (باقر) هست که در مدینه سکونت دارد. عبدالله به مدینه رفت و در مناظره با حضرت، گفت: از مناقب علی(ع) آگاهم، ولی او بعد از حکمیت کافر شد.

حضرت فرمود: درباره اینکه خدا و رسولش او را در جنگ خیبر دوست دارند، نظرت چیست؟ گفت: این پیش از ماجرای حکمیت است. حضرت فرمود: آیا خداوند هنگامی که او را دوست داشت، می‌دانست آن حضرت خوارج را می‌کشد یا نه؟ اگر بگویی نمی‌دانست، کافر شده‌ای، پس خداوند می‌دانست. آیا خداوند علی(ع) را به خاطر اطاعتش دوست داشت یا به سبب گناهانش؟

عبدالله گفت: به سبب اطاعتش. امام فرمود: برخیز که محکوم شدی. عبدالله نیز به نشانه اقرار، آیات ﴿حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ[۷۴] و ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ را خواند[۷۵].

آن حضرت برای مهم‌ترین مسایل علمی فرهنگی عصر خود مانند جبر، قضا و تناسخ مناظره می‌کرد. امام(ع) بدین منظور با عالمانی توانمندی در فقه، کلام، حدیث و تصوف، از جمله قَتادة بن دِعامه (م ۱۱۷ق) فقیه بصره[۷۶]، ابوجارود[۷۷]، پیشوای مسیحیان شام[۷۸]، طاوس یمانی[۷۹]، عمر بن ذر (م ۱۵۳ یا ۱۵۲ق)، ابن قیس الماصر، صلت بن بهرام[۸۰]، حسن بصری (م ۱۱۰ق)، ابن شهاب زهری (م ۱۲۴ق) و محمد بن منکدر (م ۱۳۱ق) گفتگو داشته است[۸۱].

شهادت

حکام اموی، سرانجام از فعالیت‌های امام (ع) به بیم افتادند و هشام بن عبدالملک، دهمین حاکم اموی فرمان داد تا ابراهیم بن ولید، با زهری کشنده امام باقر (ع) را مسموم کند. امام در ماه ذی‌الحجه ۱۱۴ﻫ. در ۵۷ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرده شد[۸۲].[۸۳]

منابع

پانویس

  1. مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۱۵۹- ۱۵۵.
  2. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۶.
  3. حلیة الابرار، ۳/ ۳۶۱.
  4. الصواعق المحرقة، ۲۰۱.
  5. سنن النبی‌، ص۳۷۲.
  6. وسائل الشیعة، ۷۱/ ۴۱۳.
  7. اعیان الشیعه‌، ۱/ ۶۵۳- ۶۵۱.
  8. فرهنگ شیعه، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸.
  9. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۸ ـ ۱۵۹؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، ج۵۴، ص۲۷۵؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۷.
  10. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶۰؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۳۳۶.
  11. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، ج۵۴، ص۲۷۹ ـ ۲۸۰؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۳۲۹ ـ ۳۳۰.
  12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۶۷.
  13. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۳۲۹.
  14. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۳۵۴ ـ ۳۶۴؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۸۹۶ ـ ۸۹۷.
  15. امام خمینی، سید روح الله، آداب الصلاة، ص۳۱۶؛ صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۶۲ ـ ۲۶۳.
  16. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۷.
  17. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۷ و ۱۶۰.
  18. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۳۲۹؛ ابن‌عماد، ج۲، ص۷۲.
  19. مغربی، قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکرالحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج۲، ص۱۶۰.
  20. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۰۷.
  21. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶۶ ـ ۱۶۷؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۸۹۲ ـ ۸۹۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۲۸۸.
  22. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۳۰۳.
  23. ابن شعبه، ص۲۹۵.
  24. رضوی، سید عباس، مقاله «محمد بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۱۳۶.
  25. ینابیع المودة، ۵۵۴.
  26. بحارالانوار، ۴۶/ ۲۳۰.
  27. الصواعق المحرقة، ۲۰۱.
  28. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۸.
  29. اعلام الوری‌، ۲۵۹.
  30. بحارالانوار، ۴۶/ ۲۵۹.
  31. پیشوایان ما، ۱۷۳ و ۱۷۴.
  32. عوالم العلوم‌، ۱۸/ ۱۷۱.
  33. سیره چهارده معصوم‌، ۴۸۱.
  34. فرهنگ شیعه، ص۱۰۸ ـ ۱۰۹.
  35. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۷.
  36. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ص۴۶ و ۳۴۰؛ ابوزهره، محمد، الامام الصادق(ع) حیاته و عصره، ص۲۲ ـ ۲۳.
  37. مدرس طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، نظری برتطور مبانی فکرتشیع در سه قرن نخستین، ص۳۰ ـ ۳۱؛ ادیب، ص۴۶ ـ ۴۸.
  38. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۰.
  39. خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، ص۲۷۹.
  40. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۲۲ ـ ۱۲۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۳۰۹ ـ ۳۱۳.
  41. مسعودی، اثبات‌الوصیه، ص۱۸۰.
  42. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۸، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲.
  43. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶۴ ـ ۱۶۵؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۲.
  44. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۵۳.
  45. همان، ج۱، ص۶۵۲.
  46. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۲۳۹ ـ ۲۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴.
  47. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۹، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ابوزهره، محمد، الامام الصادق(ع) حیاته و عصره، ص۲۴.
  48. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، کتاب الفهرست، ص۵۹.
  49. ابوزهره، محمد، الامام الصادق(ع) حیاته و عصره، ص۲۴.
  50. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام ابوجعفر محمد بن علی، ج۳، ص۴۵۲ ـ ۴۷۸؛ ج۴، ص۳ ـ ۵۶۸؛ ج۵، ص۳ ـ ۴۵۲؛ لالانی، ص۱۶۱ ـ ۱۷۰.
  51. رضوی، سید عباس، مقاله «محمد بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۱۳۸.
  52. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۶، ص۲۱۲.
  53. مظفر، محمدحسین تاریخ شیعه، ص۱۴۲.
  54. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۵۷.
  55. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۸.
  56. مسعودی، اثبات‌الوصیه، ص۱۸۱.
  57. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۰۵.
  58. ولایت‌فقیه، ص۱۹.
  59. مفید، الاختصاص، ص۲۵۹ ـ ۲۶۱؛ حرّعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل‌الشیعة الی تحصیل مسائل‌الشریعه، ج۱۶، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۲، ص۳۷۵.
  60. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۲۰۷؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام ابوجعفر محمد بن علی، ج۱، ص۳۹.
  61. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۴۳ ـ ۴۴.
  62. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۸۸.
  63. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۸؛ فیض‌کاشانی، ج۴، ص۸۸.
  64. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۵.
  65. طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.
  66. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۱ ـ ۴۷۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.
  67. بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، ج۲، ص۲۳۲ ـ ۲۳۶؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۲۳۳ ـ ۲۳۴.
  68. رضوی، سید عباس، مقاله «محمد بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۹ ص ۱۴۱.
  69. نافع مولی ابن عمر مکنّی به ابوعبدالله (ابن ابی‌حاتم، الجرح والتعدیل، ج۸، ص۴۵۱) در سال ۱۱۷ق (ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۱، ص۴۴۱) و فرزند وی عبدالله در سال ۱۵۴ ق درگذشت (خلیفه بن خیاط، تاریخ، ص۳۴۵). از این تعبیر برخی نساخ از نافع به نافع بن ازرق خارجی، درگذشته به سال ۶۵ق صحیح نیست.
  70. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  71. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۳۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۲۰۴.
  72. «و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  73. کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۷.
  74. «آمیزش با زنانتان در شب روزه‌داری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی می‌ورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (می‌توانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشته است باز جویید، و تا سپیدی سپیده‌دم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (می‌توانید) بخورید و بیاشامید؛ سپس روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالی که در مسجدها اعتکاف کرده‌اید از آنان کام مجویید، اینها حدود خداوند است، به آنها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیاتش را برای مردم روشن می‌گرداند باشد که آنان پرهیزگاری ورزند» سوره بقره، آیه ۱۸۷.
  75. کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۴۹؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۳۲.
  76. کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۵۶؛ ج۸، ص۳۱۱.
  77. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۵۹.
  78. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۲۲؛ قمی، تفسیر، ج۱، ص۹۸.
  79. بحرانی، مدینة المعاجز، ج۵، ص۵۸؛ حلی حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ص۶۰.
  80. کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۲۳؛ نجاشی، رجال، ج۲، ص۴۸۲.
  81. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۴۴.
  82. مناقب آل ابی طالب‌، ۴/ ۲۲۷ و ۲۲۸.
  83. فرهنگ شیعه، ص۱۰۹.