امام باقر در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام محمد باقر (ع) اول ماه رجب سال ۵۷ﻫ. در مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام زین‌العابدین (ع) و مادر ارجمندش "ام عبدالله فاطمه" دختر امام حسن مجتبی (ع) است. پیامبر اکرم (ص) به ایشان لقب "باقرالعلوم" داده بود، به معنای شکافنده علوم.

مهم‌ترین ویژگی روزگار امامت امام باقر (ع) فرصتی بود که در پی ضعیف شدن بنی‌امیه برای راه انداختن نهضتی علمی و فکری پیش آمد و امام در این مدت، هم شاگردانی همچون "ابان بن تَغلب"، "زُراره"، "کمیت اسدی" و "محمد بن مسلم" را تربیت کرد و هم عموم مردم را با تعالیم راستین دینی از راه سخنرانی، مباحثه با اهل فِرَق و اعزام مبلغ به میان مردم آشنا نمود.

سرانجام "هشام بن عبدالملک"، دهمین حاکم اموی فرمان داد تا "ابراهیم بن ولید"، با زهری کشنده امام (ع) را مسموم کند و ایشان در ماه ذی‌الحجه ۱۱۴ﻫ. در ۵۷ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

مقدمه

امام باقر (ع) امام پنجم مسلمانان و جد بزرگ امام رضا (ع) است. ایشان در میان ائمه (ع)، نخستین کسی است که هم‌نام پیامبر است. منابع کنیه حضرت را ابوجعفر ضبط کرده‌اند[۱] و چون امام نهم، حضرت جواد (ع) نیز چنین کنیه‌ای دارد، ایشان را «ابوجعفر اول»[۲] و امام جواد (ع) را «ابوجعفر ثانی»[۳] نامیده‌اند. القاب متعددی برای امام باقر (ع) در منابع ذکر شده است که از شمار آنها می‌توان به القابی چون شاکر للّه، هادی و امین اشاره کرد[۴].

امام باقر (ع) در مدینه متولد شد[۵]. درباره سال و روز تولد حضرت در میان منابع اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی منابع گفته‌اند که در اول رجب متولد شده است[۶] و برخی سوم صفر را ذکر کرده‌اند[۷]. سال ۵۷ و ۵۸ق نیز عمدتاً سال تولد آورده شده است[۸].[۹]

باقرالعلوم

مشهورترین لقب حضرت که می‌توان آن را صفتی جانشین اسم دانست «باقر» است. این لقب را بیشتر منابع خلاصه «باقرالعلم» دانسته‌اند و گفته‌اند وی را بدین جهت به این لقب ملقّب کرده‌اند که احاطه علمی قابل توجهی داشته و در بررسی مسائل علمی موشکافی‌های دقیقی می‌نموده است[۱۰]. منابع لغوی گفته‌اند «باقر» کسی است که علم را می‌شکافد و اصلش را می‌شناسد و فرعش را بیرون می‌کشد[۱۱]. همچنین گفته شده حضرت را به این جهت چنین نامیده‌اند که دانش را وسعت بخشید[۱۲]. این لقب سال‌ها پیش از ولادت امام محمد بن علی (ع) به ایشان داده شده بود. در منابع شیعی آمده که این لقب را پیامبر (ص) به ایشان داده است. بر اساس این منابع جابر بن عبد الله انصاری که از صحابه پیامبر اکرم (ص) بود در زمانی که امام باقر (ع) کودک بود در مسجد می‌نشست و دائم چنین می‌گفت «یا باقر العلم». مردم گمان بردند که او به جهت کهولت سن سخن یاوه می‌گوید. اما جابر به ایشان گفت که چنین نیست، بلکه من از پیامبر (ص) شنیدم که می‌فرمود: جابر! تو به مردی از خاندان من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شمائل من است و علم را می‌شکافد و تشریح می‌کند. این است سبب آنچه می‌گویم[۱۳]. قریب به این روایت در موقعیت‌های دیگری نیز که جابر و امام باقر (ع) حضور دارند ذکر شده است. در برخی موارد جابر سلام پیامبر اکرم (ص) را به امام می‌رساند و ادب بسیار در مقابل ایشان به جا می‌آورد و از دانش و حکمت امام سخن می‌گوید[۱۴]. این لقب در زمان امام باقر (ع) شهرت بسیاری داشته است. حتی مخالفان ایشان نیز از این لقب باخبر بوده‌اند و امام را با آن مورد تمسخر قرار می‌داده‌اند. ابن‌قتیبه مطلبی را در این باب نقل می‌کند که بعدها مکرّر در نوشته‌های شیعی تکرار شده است. او می‌نویسد هشام با بی‌ادبی به زید بن علی بن حسین (ع) برادر امام گفت: «برادرت بقره در چه حال است». زید به وی گفت: پیامبر وی را «باقرالعلم» نام‌گذاری کرده و تو او را بقره می‌خوانی و در این باب با پیامبر مخالفت می‌کنی[۱۵]. نکته جالب در این باب آن است که منابع شیعی از قول پیامبر اکرم (ص) بیان کرده‌اند که نام امام پنجم در کتاب تورات نیز باقر بوده است[۱۶].[۱۷]

پدر و مادر

امام باقر (ع) از حیث پدر و مادر جایگاه خاصی دارد. پدر و مادرش به ترتیب فرزندان امام حسین و امام حسن (ع) بوده‌اند. گفته شده که وی نخستین کسی است که از تبار حسنین متولد شده است[۱۸]. پدرش امام سجاد (ع) و مادرش فاطمه دختر امام حسن (ع) مکنی به امّ‌عبدالله بود. درباره مادرش تعبیر به «صدیقه» در منابع آمده و گفته شده زنی نظیر وی در میان آل حسن (ع) یافت نمی‌شود[۱۹]. از مادر امام باقر (ع) کرامت‌هایی نقل شده که البته داوری درباره آن را باید در جای دیگری پی گرفت. گفته‌اند وی در کنار دیواری نشسته بود و ناگاه دیوار رو به ریزش گذاشت. او به دیوار اشاره کرد و از آن خواست تا به حقّ رسول‌الله (ص) سقوط نکند. دیوار فرو نریخت تا وی از آن محل فاصله گرفت[۲۰]. البته برخی از منابع مادر حضرت را فرزند حسن بن حسن بن علی مشهور به حسن مثنی دانسته‌اند[۲۱] که با توجه به نقل منابع قرون نخست، صحیح به نظر نمی‌رسد[۲۲].

امام باقر (ع) و عاشورا

مهمترین واقعه کودکی حضرت، همراهی با امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان در واقعه کربلاست. امام در زمان این واقعه چهارسال بیشتر نداشت. از حضرت نقل شده که فرمود: "من در چهارسالگی شاهد کشته شدن امام حسین (ع) و آنچه بر اهل بیت (ع) گذشت، بودم و همه را به یاد دارم"[۲۳]. امام باقر (ع) از ایام اندک درک جدّ بزرگوار خویش خاطراتی را ذکر می‌کنند که قابل توجه است.

نقل است که زرارة بن اعین از ایشان می‌پرسید آیا جدّتان را درک کرده‌اید؟ ایشان پاسخ مثبت می‌دهد و می‌فرماید من زمانی را به خاطر می‌آورم که با جدّم در مسجدالحرام بودم و سیل داخل آنجا شده بود و مردم نگران جابه‌جایی مقام ابراهیم بودند. امام حسین (ع) از یکی از حاضران پرسید این مردم، نگران چه هستند؟ آن شخص گفت بیم دارند که مقام ابراهیم (ع) را سیل برده باشد. امام فرمود: "خداوند مقام ابراهیم را نشانه قرار داده و از بین نمی‌رود، پس استوار باشید"[۲۴].[۲۵]

امامت و ولایت

پس از آنکه جابر بن عبدالله انصاری به امام باقر (ع) در کودکی برخورد کرد و ایشان را به اوصاف خاصی توصیف کرد که در گذشته بدان اشاره شد، امام سجاد (ع) تا مدّت‌ها به ایشان اجازه خروج از منزل را نمی‌داد و بیم تعرّض دشمنان را به وصیّ خود داشت[۲۶]. امام باقر (ع) طی بیش از ۳۵ سال از زمان حیات، حضرت زین‌العابدین (ع) را درک کرد و حدود نوزده سال واجد مقام امامت بود[۲۷]. امام سجاد (ع) پیش از وفات (۹۴ق) همه ودایع امامت را به فرزند خود منتقل کرد. اسماعیل بن محمد علوی از امام باقر (ع) نقل می‌کند چون هنگام درگذشت پدرم رسید، صندوقی به من داد. پس از رحلت پدر، برادران آمدند و ادعای صندوق را کردند. گفتم: «شما در این صندوق بهره‌ای ندارید که اگر چیزی از آن به شما تعلّق می‌گرفت، پدرم آن را در اختیار من نمی‌گذاشت». در داخل صندوق، سلاح پیامبر (ص) و کتاب‌هایش بود[۲۸]. پس از آنکه امامت به حضرت منتقل شد، برخی افراد مدعی آن شدند که امامت متعلق به حضرت نیست و شخص دیگری امام است. از جمله این مدعیان، ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه از بزرگان کیسانیه بود. طبق نقل ابن حیون، او در حالی‌که امام در حال گفت‌وگو با مردم در مسجد بود، ایشان را متهم به این کرد که در ادعای وصایت پیامبر اکرم (ص) دروغ می‌گوید. حضرت نسبت خود را با پیامبر به وی متذکر شد و نشان داد که او ادعایی بی‌اساس را مطرح می‌کند. سپس مردم او را از مسجد بیرون کردند[۲۹].

فشارهای سیاسی و اجتماعی امویان در عصر امامت امام سجاد (ع) در زمان امام باقر (ع) اندکی کمتر شد، ولی همچنان باقی بود. هرچند واقعه کربلا و حوادث پس از آن برای امام باقر (ع) و خاندانش اوج تلخی و دشواری بود، اما فشارهایی که بر اهل بیت (ع) می‌رفت، به همین مورد منحصر نماند. امام باقر (ع) در مواضعی چند از این دشواری به صراحت سخن گفته است. از منهال بن عمرو نقل شده که روزی مردی نزد حضرت آمد و از حال ایشان جویا شد. امام فرمود: «اینک زمان آن است که بدانید ما چگونه‌ایم. مَثَل ما اهل بیت (ع) در این امّت مانند قوم بنی‌اسرائیل است که پسرانش سربریده می‌شدند و زنانشان را زنده نگاه می‌داشتند». سپس حضرت فرمود: «عرب ادعای برتری بر عجم می‌کند به جهت پیامبری حضرت محمد (ص) و قریش بر دیگر عرب‌ها فخر می‌فروشد، که پیامبر اسلام (ص) از ایشان است، اما ما فرزندان آن پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) او هستیم و هیچ‌کس چنین مقامی را واجد نیست»[۳۰]. حتی امام باقر (ع) در موضعی دیگر از قول برادرشان زید نقل می‌کنند که خود پیامبر (ص) نیز در محضر خلفای بنی‌امیه از جمله هشام مورد اهانت قرار می‌گرفت و خلیفه هیچ اقدامی نمی‌کرد[۳۱].[۳۲]

امام و خلفای اموی و مروانی

دوران حیات امام مقارن بود با خلافت امویان سفیانی و مروانی و این جماعت بیشترین معارضه و دشمنی را با اهل بیت پیامبر (ص) داشتند. ده خلیفه اموی معاصر امام باقر (ع) بودند که به ترتیب خلیفه شدن از این قرارند: معاویة بن ابوسفیان، یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمرو بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک. به جز معاویة بن یزید که علاقه‌ای به خلافت نداشت و اندکی پس از به خلافت رسیدن، از این منصب کناره‌گیری کرد[۳۳]، تنها عمرو بن عبدالعزیز بود که با اهل بیت پیامبر رفتار نسبتاً مناسبی داشت. در زمان وی سنّت ناپسند سب و لعن حضرت علی (ع) که از زمان معاویه باب شده بود، منسوخ[۳۴] و جواز کتابت حدیث که از زمان خلیفه دوم ممنوع شده بود، صادر گردید[۳۵]. او همچنین حق بنی‌هاشم را از بیت‌المال پرداخت[۳۶]. منقول است که وی مدتی به مدینه آمد و امام باقر (ع) در این سفر با وی گفت‌وگوهایی کرد و او را به تقوا و خداترسی دعوت نمود و از او خواست باغ فدک را که در زمان خلفای گذشته به نادرستی غصب شده بود، به ایشان بازگرداند. عمرو نیز که به حقانیت سخن امام باور یافته بود، طی حکمی مالکیت باغ فدک را به ایشان بازگردانید[۳۷]. برخی منابع حاکی از آن است که امام از عمرو بن عبدالعزیز به عنوان نجیب بنی‌امیه یاد کرده است[۳۸].

در زمان حکومت کوتاه مختار ثقفی در عراق نیز مدت زمانی وضعیت اهل بیت (ع) دست‌کم از حیث مالی بهبود یافت. امام باقر (ع) از این ایام که مقارن با کودکی‌اش بوده است، به نیکی یاد می‌کند. حضرت در پاسخ کسی که مختار را دشنام می‌دهد، می‌فرماید او را دشنام ندهید؛ زیرا وی قاتلانمان را کشت و به خون‌خواهی ما برخاست و زنان بیوه‌مان را شوهر داد و در زمان تنگ‌دستی میان ما اموالی تقسیم کرد. در موضعی دیگر نیز فرمود مهریه مادرم از مالی بود که مختار فرستاد. او خانه‌های ما را آباد کرد و دشمنانمان را کشت، خداوند او را رحمت کند[۳۹].[۴۰]

امام و هشام بن عبدالملک

دشوارترین روزگار امام باقر (ع) در عصر امامتش به زمان هشام بن عبد الملک مربوط می‌شود. هشام شخصی تندخو و در حق اهل بیت پیامبر (ع) به غایت ستمگر بود. طبق برخی گزارش‌ها وی در زمان خلافت برادرش ولید، امام سجاد (ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند[۴۱]. وی حکومت عراق را که جماعت بسیاری از علاقه‌مندان امام باقر (ع) در آن به سرمی‌بردند به یکی از اعوان حجاج بن یوسف، به نام خالد بن عبدالله قسری واگذار کرد که به زندقه و مانویت متهم بود. خالد به مردم آزار بسیار رساند و طریق حَجاج را ادامه داد[۴۲]. منابع حاکی از آن است که هشام در مواجهه با امام باقر (ع) برخوردی نامناسب داشته و می‌کوشیده که وی را مورد تحقیر و توهین قرار دهد. یکی از مواردی که هشام را نسبت به امام باقر (ع) و خاندان ایشان بیش از پیش حساس نمود، احترام عمیق مردم به ایشان در موسم حج بود. نقل است در سالی که هشام به حج رفته بود، امام نیز در حال به جا آوردن مراسم حج بود و از ناحیه مسلمانان اکرام، بسیار می‌شد. هشام که از این امر ناراحت بود شخصی را نزد حضرت فرستاد و به او گفت: نزد او برو و بگو امیرمؤمنان می‌گوید، خوراک و آشامیدنی مردم در روز قیامت تا آن‌گاه که از حساب فراغت یابند چیست؟ حضرت فرمود: مردم در زمینی محشور شوند که همانند گرده نانی است و در آن چشمه‌هایی از آب است و از آنها می‌خورند و می‌آشامند تا از حساب فارغ گردند. هشام چون این پاسخ را شنید پنداشت که بر حضرت غلبه یافته، به آن شخص گفت: برو به او بگو مردم در آن روز کجا به خوردن و آشامیدن می‌پردازند، در حالی‌که گرفتار حساب‌اند. امام در پاسخ فرمود: مردم در دوزخ به مراتب سرگرم‌تر از روز رستاخیز خواهند بود، با این حال از خوردن و آشامیدن غافل نیستند و چنان‌که خداوند فرموده: «دوزخیان تقاضای آب و غذا می‌کنند»[۴۳]. هشام چون این پاسخ را شنید خاموش شد[۴۴].

منابع حاکی از آن است که در زمان امامت امام باقر (ع)، در موسم حج، حضرت صادق (ع) سخنان مهمی در مقام ائمه معصوم (ع) و لزوم تبعیت از ایشان بیان فرمود که شدیداً موجبات ناراحتی هشام را فراهم آورد. او در آن موضع واکنشی نشان نداد، اما پس از اینکه به شام رسید، نامه‌ای را به مدینه ارسال داشت و امام و فرزندش را احضار کرد. پس از اینکه آن دو بزرگوار به شام رسیدند، هشام تا سه روز با ایشان دیدار نکرد و چون اجازه داد، در کاخ خود بر روی تخت نشسته بود و سران سپاه و دربارش همه غرق اسلحه در دو طرفش ایستاده بودند. او از امام خواست که در مسابقه تیراندازی شرکت کند. امام ابتدا پیری خود را مطرح کرد و از او خواست که از این مسابقه درگذرد. هشام اصرار کرد و امام در تیراندازی چنان مهارتی از خود نشان داد که وی را به حیرت انداخت. در گفت‌وگوی مفصّلی که میان امام و هشام گذشت، ایشان برتری اهل بیت پیامبر (ص) را بر دیگران بر اساس آیه اکمال تشریح فرمود. هشام مانند معاویه بن ابی‌سفیان که در نامه به امام علی (ع) خود را مانند ایشان از فرزندان عبدمناف به شمار آورده بود[۴۵]، نسب بنی‌هاشم و بنی‌امیه را یکی دانست و به تمسخر ادعاهای اهل بیت پرداخت و آن را بدون دلیل دانست، اما امام باقر (ع) به وی فضائل امام علی (ع) و آل او را از قول و سیره پیامبر اکرم (ص) بیان فرمود و نشان داد که او در آنچه می‌گوید بر خطاست[۴۶].

برخی روایت‌ها نیز حاکی از آن است که هشام در مجلسی در شام قصد توهین به امام باقر (ع) داشت و به اطرافیان خود نیز این مطلب را متذکر شده بود که چون او وارد شد، مانند من او را توبیخ نمایید. امام به محض ورود در مجلس به حاضران سلامی‌کرد و بدون اینکه سلام خاصی به خلیفه کند، در جایی نشست. هشام که از این واقعه ناراحت شده بود، با بی‌ادبی به امام گفت: محمد بن علی! همیشه مردی از اهل شما میان مسلمانان اختلاف انداخته و آنان را به سوی خویش دعوت نموده و از بی‌خردی و کم‌دانشی گمان کرده که او امام است. پس از وی اطرافیانش نیز امام را مورد توهین قرار دادند. حضرت که این رفتار را ملاحظه کرد، رو به جماعت کرد و به آنان فرمود که شما به واسطه خاندان ما هدایت یافته‌اید و اگر به این سلطنت شتابان، فریفته شده‌اید، بدانید که برای ما سلطنتی جاودان است. هشام که از شجاعت امام درمانده شده بود دستور داد حضرت را به زندان بیاندازند، اما پس از مدتی زندانیان شیفته گفتار و کردار ایشان شدند و به امام گرویدند. زندان‌بان این مطلب را به اطلاع خلیفه رساند و هشام دستور داد که با سختی بسیار ایشان را به مدینه بازگردانند. حضرت و یاران همراه سه شبانه روز راه رفتند و در این مدت طعام و آبی نیافتند تا به مدینه رسیدند. مردم این شهر که از دستور خلیفه آگاه شده بودند، دروازه شهر را بر ایشان بستند. اصحاب امام که به تنگ آمده بودند نزد ایشان به گله پرداختند. امام پس بر بالای کوهی مشرف به شهر رفتند و فرمود: ای اهل شهری که مردمش ستمکارند، من همان بقیة‌الله‌ام که خدا می‌فرماید[۴۷]. پیری در میان مردم شهر گفت: به خدا که این همان ندای حضرت شعیب (ع) است و اگر به آن بی‌اعتنایی کنید، گرفتار می‌شوید. پس از این مردم دروازه و بازار را بر امام و یارانشان گشودند. چون این خبر به هشام رسید، آن پیرمرد را نزد خود خواند و تعذیب کرد[۴۸]. امام باقر (ع) هرچند مانند پدران بزرگوارشان به تقیه توصیه می‌فرمود و آن را برای حفظ جان ضروری می‌دانست[۴۹] با این همه صراحت می‌فرمود: کسی‌که نزد سلطان ستمگر رود و او را به ترس از خدا دعوت کند برایش پاداشی عظیم خواهد بود[۵۰].[۵۱]

مقام علمی امام

تربیت شاگردان فراوان

امام باقر (ع) پس از آنکه به امامت رسید، محل رجوع خاص و عام و به ویژه شیعیان شد. ایشان مرجع علمی جهان اسلام بود و شاگردان بسیاری در نقاط مختلف بلاد اسلامی داشت. بسیاری از کسانی که در مدینه حضور داشتند یا به این شهر سفر می‌کردند، در حوزه درس حضرت حاضر می‌شدند و استفاده می‌کردند. منابع، ایشان را سید فقیهان حجاز معرفی کرده‌اند[۵۲] و گفته‌اند مورد رجوع افراد مختلف از مناطق مختلف از جمله عراق و خراسان بوده است[۵۳]. شیخ طوسی از شاگردان و مستفیدان امام بیش از ۴۶۰ نفر را نام برده است که در میان آنان شخصیت‌هایی چون ابراهیم بن نعیم عبدی، زرارة بن اعین شیبانی، جارود مکنی به ابا منذر، حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب، حکم بن مختار بن ابی‌عبید ثقفی، زیاد بن منذر ابوجارود، کیسان بن کلیب، لیث بن بختری مرادی مکنی به ابابصیر، منهال بن عمرو اسدی و خدیجة بنت محمد بن علی بن حسین دیده می‌شود[۵۴]. ابوزرعه دمشقی امام را از بزرگ‌ترین دانشمندان دانسته[۵۵] و عبدالله بن عطای مکی گفته: «دانشمندان را در مقابل هیچ‌کس چون اباجعفر کوچک ندیده‌ام. حکم بن عیینه با همه عظمتش در مقابل وی مانند کودکی نوآموز در برابر معلم بود»[۵۶].

در سخنان خود امام باقر (ع) نیز عباراتی یافت می‌شود که اشاره به علم وسیع حضرت است. ذیل حدیثی در تفسیر سوره توحید از ایشان نقل شده که اگر اهلی را می‌یافتم تمام آنچه را درباره توحید، اسلام، دین و شرایع است، از کلمه «صمد» بیان می‌کردم، اما افسوس جدّ من امیرمؤمنان علی (ع) نیز چنین کسی را نیافت[۵۷].[۵۸]

امام و اسقف مسیحی

حتی غیرمسلمانان نیز به فضل و دانش‌شان معترف بودند. در سفری که حضرت به شام داشت، گفت‌وگویی میان ایشان و اسقفی مسیحی صورت گرفت که منجر به اعتراف آن اسقف به دانش امام شد. نقل شده که حضرت در مجلس مسیحیان نشست و چون اسقف چشمش به ایشان خورد، به امام گفت از مایی یا مسلمانی و چون دینش را دانست، پرسید از عالمان مسلمانی یا از جاهلان؟ حضرت پاسخ داد از جاهلان نیستم. بعد از آن رو به حضرت کرد و گفت: شما به چه دلیل می‌گویید اهل بهشت غذا می‌خورند و آب می‌آشامند، ولی ادرار و مدفوع ندارند و چه شاهدی می‌توانید برای آن ذکر کنید؟ امام فرمود: شاهد و دلیل ما جنین است. او غذا می‌خورد، ولی بول و غائط ندارد و چیزی از او دفع نمی‌شود. اسقف باز پرسید: شما به چه دلیل می‌گویید میوه‌های بهشت همیشه تازه است و هرگز معدوم نمی‌شود و اهل بهشت هرگاه بخواهند میوه‌ها حاضر می‌شوند و در دسترس‌شان قرار می‌گیرد؟ حضرت فرمود: آب فرات نیز همیشه جریان دارد و هرگز معدوم نمی‌شود و همیشه هم تَر و تازه است. اسقف پرسید: آن چه زمانی است که نه شب حساب می‌شود و نه روز؟ امام فرمود: آن هنگام بین طلوع فجر و طلوع آفتاب است. عالم مسیحی که از پاسخ‌های امام درمانده شده بود، گفت: پرسشی از تو می‌پرسم که در پاسخش درمانی و پرسید: آن دو نفری که در یک روز متولد شدند و در یک روز مردند، در حالی‌که یکی از آنها صد و پنجاه سال از عمرش می‌گذشت و دومی فقط پنجاه سال داشت، چه کسانی بودند؟ امام فرمود: آن دو عزیر و عزره بودند و به تفصیل داستان زندگی‌شان را بیان فرمود. عالم مسیحی با عصبانیت اظهار داشت: شما داناتر از مرا با خود آورده‌اید، تا مرا رسوا کند و مسلمانان بدانند که آنان عالمی دارند که علوم ما را می‌داند و آنچه او می‌داند ما نمی‌دانیم[۵۹].[۶۰]

امام و کتابت حدیث

عصر امامت امام باقر (ع) همزمان با عصر کتابت حدیث و بازگشت تعالیم پیامبر اکرم (ص) به جامعه اسلامی به صورت مکتوب بود، از این‌رو ایشان به عنوان یکی از آگاه‌ترین اشخاص به روایت‌های نبوی می‌کوشید که در این زمینه امّت را از گمراهی نجات بخشد؛ خاصه که افراد بسیاری از سر جهل یا توطئه‌گری می‌کوشیدند روایت‌هایی را به دروغ به پیامبر (ص) نسبت دهند. امام باقر (ع) در اشاره به این انحراف عظیم بود که می‌فرمود از ما چیزهایی را نقل کردند که نگفتیم و کارهایی را بیان کردند که نکردیم[۶۱]. بازار جعل حدیث در این روزگار به حدی گرم بود که به خود امام پنجم نیز روایت‌هایی را به دروغ نسبت دادند و مورد نفرین حضرت صادق (ع) قرار گرفتند[۶۲]. هر کس و هر گروه برای تثبیت مواضع خود و مردود نشان‌دادن افراد و گروه‌های رقیب به جعل حدیث متمسک می‌شد و چون هنوز معیارهای حدیث‌شناسی مُنقّحی در اختیار نبود، بسیاری از مسلمانان به واسطه این روایت‌ها فریفته می‌شدند و عقاید باطل جماعت‌های مختلف را می‌پذیرفتند. امام باقر (ع) در این موقعیت مسلمانان را دعوت به این می‌کرد که دانش را از سرچشمه آنکه عترت پیامبر (ص) است، دریافت کنند و راستین و دروغین‌بودن سخنان منتسب به رسول خدا (ص) را از آنان درخواست نمایند[۶۳]. ایشان صراحت می‌فرمود: اگر به شرق و غرب عالم بروید، جز دانش ما دانشی درست نمی‌یابید[۶۴].

امام می‌کوشید انحراف‌های پیش‌آمده در اسلام را با جهت‌گیری صحیح و بیان حقایق تصحیح کند. از این‌روست که حتی از حیث کمی نیز روایت‌های ایشان در منابع روایی قابل توجه است و بیشترین روایت‌ها از آن حضرت و امام صادق (ع) منقول است. برخی منابع نوشته‌اند از هیچ‌یک از فرزندان حسنین (ع) آنچه از اباجعفر (ع) در زمینه تفسیر، کلام، احکام و حلال و حرام نقل شده، صادر نگشته است[۶۵]. در منابع غیرشیعی نیز ایشان را «کثیر الحدیث» معرفی کرده‌اند[۶۶].

دلیل اینکه امام توانست فعالیت قابل توجهی در این زمینه داشته باشد، مشی حاکمان عصر ایشان بود. در زمان آن حضرت دستگاه حاکم به فعالیت‌های دینی وقتی مظنون و متعرض می‌شد که به قدرت و سیاست‌شان آسیبی مستقیم می‌رساند. "ارزینا لالانی" گزارش می‌کند منابع حکایت از آن دارند که شهرت امام باقر (ع) به عنوان عالم حدیث بسیار دورتر از حوزه‌ها، محافل و گروه‌هایی که ایشان به آن شناخته می‌شدند، رسیده بوده است. حتی ایشان در منابع اهل سنت به عنوان «ثقه» شناخته می‌شود و در اسناد کتب علمای حدیث سنی مانند المؤطا مالک بن انس، التاریخ و التفسیر ابوجعفر طبری، المسند احمد بن حنبل و الرساله شافعی ذکر شده است. اما با کمال شگفتی روایت‌هایی که در منابع روایی اهل سنت از امام نقل شده چندان قابل توجه نیست. به باور این محقق عدم تناسب میان روایت‌های منقول از امام باقر (ع) در منابع روایی سنی و عظمت علمی ایشان نزد این جماعت، تابعی از مناسبات سیاسی این عصر و اعصار بعد بوده است[۶۷]. نکته عجیب‌تر در برخی منابع اهل سنت آن است که گفته شده همه کسانی که از حضرت روایت نقل می‌کنند، غیرقابل اعتمادند[۶۸]. این در حالی است که برخی از راویان ایشان از راویان قابل اعتماد اهل سنت‌اند و به بیان شمس‌الدین ذهبی کسانی چون عمرو بن دینار، اعمش، اوزاعی، ابن جریح و قرة بن خالد در میان راویان ایشان است[۶۹]. البته علمای طراز اول اهل سنت که مورد وثوق ایشان بوده‌اند و از امام باقر (ع) روایت نقل کرده‌اند، چنان‌که برخی محققان بیان داشته‌اند، بسیار بیشتر از آن تعدادی است که حتی در منابع تفصیلی‌شان آمده است[۷۰].[۷۱]

امام و فقه اسلامی

امام در زمینه‌های مختلف محلّ مراجعه عام و خاص مسلمانان بوده است. ایشان به ویژه از نظر فقهی بسیار محلّ رجوع بود و بسیاری از کج‌روی‌ها را در این زمینه تصحیح نمود. امام صادق (ع) درباره نقش پدر خود در این زمینه مطالب بسیار مهمی را بیان فرمود است. ایشان می‌فرماید شیعیان پیش از اباجعفر مناسک حج و حلال و حرام خود را نمی‌دانستند. چون وی آمد، باب علم را گشود و مناسک حج و حلال و حرام مردم را بیان فرمود، تا آنجا که مردمی که شیعه به آنان در بیان احکام نیازمند بودند، محتاج شیعه شدند[۷۲].

البته آنچه در این کلام آمده عمدتاً ناظر به این است که تا زمان امام باقر (ع) اختلاف‌نظراتی در میان بوده که ایشان بدان پایان داده است و نه اینکه احکام این امور توسط ائمه پیشین بیان نشده باشد. حضرت در مواجهه با جریان‌هایی که در حوزه فقه و احکام اسلامی، انحراف‌هایی را موجب می‌شده‌اند، مخالفت صریح می‌نموده است. یکی از این جریان‌ها توسط ابوحنیفه رهبری می‌شد. ابوحنیفه متأثر از مکتب عراق بود و در این مکتب در کنار عنصر نقل، از رأی هم استفاده می‌شد. وی تحت تأثیر برخی از افراد این مکتب از جمله حماد، رأی و قیاس را در کنار دیگر منابع برای استنباط احکام به خدمت گرفت[۷۳]. امام باقر و امام صادق (ع) که هم‌عصر وی بودند شدید در مقابل این شیوه او موضع‌گیری کردند و مکرر خطای قیاس را به وی متذکر شدند[۷۴]. امام باقر (ع) در باب این شیوه فرمود که سنت و احکام قابل قیاس‌کردن نیست و چگونه چیزی ممکن است، در حالی‌که زن هنگامی که حائض است باید روزه را قضا کند، اما نماز را نه[۷۵]. چنین مطلبی را امام صادق (ع) نیز در مناظره خود به ابوحنیفه متذکر شدند[۷۶]. مباحث مختلفی از فقه اسلامی که مورد اختلاف امّت اسلامی در قرون نخستین بوده در روایت‌های امام باقر (ع) مورد بحث قرار گرفته که از جمله آن می‌توان به بحث از متعه[۷۷]، مسح بر روی کفش[۷۸]، نوشیدن نبیذ[۷۹] و جهر در بسم الله[۸۰] اشاره کرد[۸۱].

امام و مقابله با فرقه‌های انحرافی

امام در عصر خود با مباحث اعتقادی ـ کلامی متعددی نیز مواجه بودند. ظهور فرق و نحل تازه عاملی بود برای شکل‌گیری مباحثی تازه در اعتقادات مسلمانان. برای مثال در بحث از چیستی ایمان و کیستی مؤمن حضرت به دیدگاه‌های خوارج و مرجئه انتقاد کرد. اغلب خوارج (به غیر از نجدات) در بحث از ایمان تأکید افزونی بر عمل داشتند و از این‌رو مرتکب کبیره را کافر می‌دانستند[۸۲]. مرجئه نیز در بحث از چیستی ایمان بر «معرفت» تأکید نمودند و ایمان به خدا را مساوی با معرفت وی دانستند و کفر به حق را مساوی با جهل به او. آنان عمل و اقرار زبانی را در حقیقت ایمان دخیل نمی‌دانستند و بر این باور بودند که اگر کسی مؤمن باشد، گناهان به وی آسیبی نمی‌زند، کما اینکه اگر کافر باشد، اعمال نیک کمکی به وی نمی‌کند[۸۳]. امام موضع‌گیری هر دو جماعت را نادرست می‌دانند و درباره هریک مطالب مهمی را بیان می‌کنند. به بیان ایشان خوارج به جهت نادانی، عرصه را بر خود تنگ گرفته‌اند، در حالی‌که دین الهی گسترده‌تر از آن چیزی است که آنان می‌پندارند[۸۴].

در مجلسی که برخی مرجئه و احتمالاً شخص ابوحنیفه نیز حضور داشته‌اند، کسی از این جماعت به امام می‌گوید: ما هم‌کیشان خویش را به جهت ارتکاب اعمال نادرست از ایمان بیرون نمی‌دانیم. حضرت در پاسخ وی می‌فرماید: اما رسول خدا (ص) فرموده است که اهل ایمان تا مؤمن‌اند گناهانی چون زنا و دزدی نمی‌کنند، شما هر سو می‌خواهید بروید[۸۵]. امام حتی این جماعت را لعن کرده و گفته است که آنان دشمن ما در دنیا و آخرت‌اند[۸۶]. انتقادات امام به خوارج منحصر در مورد مذکور نیست و ایشان در مواضع مختلفی خطاهای این گروه را در ارتباط با امیرمؤمنان (ع) نشان می‌دهد و در مناظره‌های مختلف آنان را مغلوب می‌نماید[۸۷].

یکی دیگر از جماعت‌هایی که امام صراحتاً به نقد دیدگاه‌هایشان اهتمام می‌ورزد، جماعت غالیان بودند. بیان بن سمعان و پیروان وی مشهور به «بیانیه»[۸۸]، عبدالله بن معاویه و جماعت «حزبیه»[۸۹]، مغیرة بن سعید عجلی[۹۰] و ابومنصور عجلی[۹۱] از جمله کسانی بودند که با سخنان غلوآمیز و عقاید فاسد خود موجب انحراف در میان شیعیان می‌شدند. امام صراحتاً آنان را از جماعت شیعیان طرد نمود و در میان جماعت ایشان را لعن نمود و برخی از ایشان را مانند بلعم باعورا دانست[۹۲]. امام رضا (ع) نیز از مغیرة بن سعید و سخنان یاوه‌ای که درباره امام باقر (ع) بیان کرده سخن می‌گوید و می‌فرماید خداوند حرارت آتش و آهن را به او به عقوبت این کار رساند[۹۳].

امام در مقابل جماعات مشبهه و مجسمه نیز مواضع سلبی و ایجابی اتخاذ فرمود و در مباحثی چون از لیت الهی[۹۴]، رؤیت باری‌تعالی[۹۵]، عینیت ذات خداوند و صفات او[۹۶]، مفهوم برخی صفات از جمله غضب[۹۷]، معنی نفخ روح[۹۸] و... مطالبی را بیان داشت. ایشان همچنین اندیشه جبر و تفویض را محکوم می‌دانست[۹۹]. امام در مبارزه با اسرائیلیات منتشر شده از ناحیه یهودیان نیز اهتمام خاص داشت. برای نمونه نقل شده که شخصی نزد امام آمد و گفت کعب‌الاحبار می‌گوید کعبه هر صبح در مقابل بیت‌المقدس سجده می‌کند. حضرت از آن فرد پرسید نظر تو درباره این سخن چیست؟ آن شخص سخن مذکور را صحیح دانست. امام به او فرمود: هم تو و هم کعب دروغ می‌گویید، به راستی که خداوند بقعه‌ای محبوب‌تر از کعبه نیافریده است[۱۰۰].[۱۰۱]

امام و آگاهی بر علوم باطنی

منابع علاوه بر اینکه امام باقر (ع) را در علوم ظاهری یگانه عصر خویش می‌دانند، از جهت علوم باطن و غیب و ظهور کرامات نیز برای ایشان مقامی رفیع را ترسیم می‌کنند. برابر پاره‌ای از داده‌های شیعی، ایشان قادر بر طی‌الارض بود و بی‌آنکه مستقیماً از این توانایی سخن بگوید، می‌فرمود مردی را می‌شناسند که بر چنین کاری قادر است[۱۰۲].

حضرت به جهت احاطه‌ای که به اذن الهی به علم غیب داشت، خبر از آینده می‌داد. در یکی از این موارد ایشان پیش‌بینی فرمود منصور دوانیقی که در آن روزگار شخصی ناشناخته و حتی ناتوان بود، صاحب مقام خلافت می‌شود و چون سال‌ها بعد از این پیش‌بینی امام در حق او درست آمد، دچار شگفتی شد[۱۰۳]. ایشان حتی نوع حکومت بنی‌عباس را پیش‌بینی فرمود و بیان داشت که ایشان حکومت را مانند گویی در میان خود می‌چرخانند[۱۰۴]. برخی منابع نیز حکایت از آن دارند که برای امام از غیب چیزهایی فرستاده می‌شد. نقل شده که جابر بن یزید به حضرت از ناداری شِکوه کرد. امام به او فرمود چیزی ندارم که به تو بدهم. پس از آن کمیت اسدی وارد شد و از حضرت اجازه خواست شعری در منقبت اهل بیت (ع) بخواند. حضرت پس از قرائت شعر توسط وی به خادم خویش فرمود وارد اتاقی شود و برای او هزار درهم صله بیاورد. برای بار دوم و سوم نیز کمیت از امام اجازه قرائت شعری دیگر کرد و هر بار حضرت به خادم خود دستور پیشین را داد. کمیت حاضر به پذیرش این صله‌ها نشد و خادم آنها را به اتاق بازگرداند. جابر بن یزید که شاهد این واقعه بود با حالتی ناراحت به حضرت گله کرد. امام به او فرمود: ما مالی را از تو پنهان نکردیم، داخل آن اتاق شو. جابر وارد اتاق شد و چیزی ندید. پس از آن حضرت پای خود را بر زمین زد و تکه‌ای طلا به اندازه گردن شتری بیرون آمد. امام به او فرمود: این حقایق را ببین، اما جز افراد مطمئن هیچ‌کس را از آن باخبر مکن و بدان که خداوند ما را به آنچه اراده می‌کنیم، توانا ساخته است و زمام و اختیار زمین به دست ماست[۱۰۵].

از برخی روایت‌ها استفاده می‌شود که ایشان مانند پیامبران الهی قادر به احیای مردگان و شفای کوران بوده است. داستان ابوبصیر و آنچه در گفت‌وگوی میان وی و امام باقر (ع) می‌گذرد، یکی از موارد بارز چنین قدرت الهی است[۱۰۶]. حضرت نه تنها در مقطع کوتاهی چشم ظاهر ابوبصیر نابینا را می‌گشاید، بلکه در مراسم حج، چشم باطن او را نیز به حقایق باز می‌کند. منقول است که ابوبصیر در مراسم حج با امام همراه بوده و صدای حجاج بسیاری را می‌شنود و با تعجب می‌گوید چقدر حجاج زیادند و چقدر ناله می‌کنند. امام به وی فرمود که صدا زیاد، اما حاجی بسیار اندک است و سپس دست خود را بر دیدگان وی کشیدند و او جز معدودی همه حجاج را به صورت حیوان دید و سخن امام را تصدیق کرد[۱۰۷].

در روایت‌ها همچنین مواردی ملاحظه می‌شود که امام قادر به فهم زبان حیوانات و پرندگان بوده است[۱۰۸].[۱۰۹]

سیره عبادی و عملی امام

امام باقر (ع) از حیث عملی، چه در حوزه عبادت و چه سلوک با دیگران نیز ویژگی‌های بی‌نظیری داشت. ایشان خداوند را در همه احوال ناظر و محیط بر خود می‌دانست، از این‌رو در پاسخ اعرابی‌ای که از ایشان پرسید: آیا خداوند را می‌بینی، همان پاسخی را داد که امیرمؤمنان علی (ع) بیان کرده بود[۱۱۰] و فرمود: خدایی را که نبینم عبادت نمی‌کنم و در ادامه توضیح داد که این مشاهده با قلب و حقیقت ایمان صورت می‌پذیرد[۱۱۱]. خداشناسی امام در عباداتش منعکس بود. منابع حکایت از آن دارند که حضرت در شبانه‌روز بسیار مأنوس به نماز بود و دائم از محبت و خوف الهی استغفار نموده و می‌گریست[۱۱۲]. از امام صادق (ع) که شاهد عبادت‌های پدر بوده است، روایت‌های قابل توجهی در این زمینه منقول است[۱۱۳]. همچنین احوال شگفتی از حضرت در مراسم حج روایت شده است[۱۱۴].

امام به انبیای الهی و اولیاءالله توجه خاص داشت و کمترین توهینی را نسبت به ایشان بر نمی‌تابید. نقل شده امام همسری داشت که نسبت به او محبت می‌ورزید. ناگاه وی را طلاق داد و چون اطرافیان علت را جویا شدند، حضرت فرمود: من از امیرمؤمنان علی (ع) یاد کردم و او از حضرت عیب‌جویی کرد و من خوش نداشتم سنگی از سنگ‌های جهنم را به پوستم بچسبانم[۱۱۵]. امام درباره اطرافیان و مواجهه با دیگران بسیار اهل مراعات و اعتدال بود و آن‌گونه که خود می‌زیست آنان را مجبور نمی‌ساخت، به گونه‌ای که تفاوت بسیاری میان اتاق خودشان و محل زندگی همسرشان وجود داشت[۱۱۶]. ایشان خود را برای همسر می‌آراست و این را ناشی از محبت خود به همسر می‌دانست[۱۱۷].

امام در مواجهه با خصم نیز بسیار اهل مدارا و صبر بود و از خطاهای بزرگ به نیکی می‌گذشت. نقل شده که مردی نصرانی به ایشان گفت: تو بقر هستی؟ فرمود: نه من باقرم. گفت: فرزند زنی آشپزی؟ فرمود: این شغل او بوده. گفت: تو فرزند یک سیاه نابکاری؟ فرمود: اگر راست می‌گویی، خدا از او بگذرد و اگر دروغ می‌گویی خدا از تو بگذرد. نصرانی که این حد از خویشتنداری را از امام دید، مسلمان شد[۱۱۸].

امام باقر (ع) با آنکه رهبری مجموعه‌ای عظیم از مسلمانان را داشتند و دائم محلّ رجوع خاص و عام بود و در جلسات علمی متعددی به افاده دانش مشغول بود، اما برای کسب روزی به کارهای بدنی نیز اشتغال داشت و از راه کشاورزی امرار معاش می‌کرد. نقل شده که محمد بن منکدر ایشان را در گرمای سوزان در حال کار دید و به ایشان گفت: از این نمی‌ترسی که مرگ در این حال تو را دریابد و در حال کار برای دنیا باشی. امام به او فرمود: اگر در چنین حالی مرگ مرا دریابد بسیار خوب است؛ زیرا در حالتی نزد من آمده که در حال فرمانبرداری و طاعت خداوند هستم که نیازمندی خود را از تو و از مردم دور می‌سازم[۱۱۹]. امام با آنکه عیال بسیار و درآمد متوسط داشت، چنان‌که شیخ مفید می‌گوید جود و سخاوتش در میان شیعه و سنی زبانزد همگان بود و در میان مردمان به کرم مشهور و به فضل و احسان معروف بود[۱۲۰].[۱۲۱]

شهادت

تاریخ شهادت امام را بیشتر منابع سال ۱۱۴ق نوشته‌اند[۱۲۲]. اما سال‌های دیگری از ۱۱۵ق تا ۱۱۸ق نیز ذکر شده است. درباره روز شهادت نیز اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی آن را هفتم ذی‌حجه و برخی در ربیع‌الاول یا ربیع‌الثانی دانسته‌اند[۱۲۳]. حضرت به توطئه مروانیان و با همکاری ابراهیم بن ولید بن عبدالملک یا هشام بن عبدالملک با زهر به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار پدرشان به خاک سپرده شد[۱۲۴]. فرزندان حضرت را هفت‌نفر نوشته‌اند که عبارت‌اند از: اباعبدالله جعفر بن محمد (ع) و عبدالله که مادر این دو، امّ‌فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر بوده و ابراهیم و عبیدالله که از امّ‌حکیم، دختر اسید بن مغیره ثقفی بودند و علی و زینب که مادر آنها کنیزی بود و امّ‌سلمه که او نیز از کنیزی متولد شد[۱۲۵].[۱۲۶]

منابع

پانویس

  1. المقنعة. ص۴۷۲؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۷۷؛ تاج الموالید، ص۹۱.
  2. طب الأئمة (ع)، ابن بسطام، ص۲۷۱؛ جامع الرواة، ج۲، ص۴۶۲؛ أعیان الشیعة، ج۱، ص۶۵۰.
  3. الکافی، ج۱، ص۳۲۰؛ خلاصة الأقوال، ص۱۱۵، ۳۶۳، ۳۹۵؛ کتاب الوافی، ج۱، ص۲۸.
  4. الهدایة الکبری، ص۲۳۵؛ دلائل الإمامة، ص۲۱۶.
  5. تهذیب الأحکام، ج۶، ص۷۷.
  6. دلائل الإمامة، ص۲۱۵؛ مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۰۱.
  7. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۲۱۰؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۹۸.
  8. الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ إثبات الوصیة، ص۱۷۶؛ تهذیب الأحکام، ج۶ ص۷۷؛ عیون المعجزات، ص۷۵.
  9. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  10. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۰؛ وفیات الأعیان، ج۴، ص۱۷۴.
  11. تهذیب اللغة، ج۹، ص۱۱۸.
  12. شمس العلوم، ج۱، ص۵۹۱.
  13. الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ اختیار معرفة الرجال، ص۴۱.
  14. شرح الأخبار، ج۳، ص۲۷۶؛ الهدایة الکبری، ص۲۴۱.
  15. عیون الأخبار، ج۱، ص۳۱۲؛ عمدة الطالب، ص۱۷۵.
  16. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ الثاقب فی المناقب، ص۱۰۵.
  17. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  18. شرح الأخبار، ج۳، ص۲۷۶.
  19. الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ إثبات الوصیة، ص۱۷۶.
  20. الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ الدر النظیم، ص۶۰۳.
  21. وفیات الأعیان، ج۴، ص۱۷۴.
  22. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  23. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۲۰.
  24. الکافی، ج۴، ص۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۳.
  25. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  26. إثبات الوصیة، ص۱۷۷.
  27. الکافی، ج۱، ص۴۷۲.
  28. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۸۰.
  29. شرح الأخبار، ج۳، ص۲۸۴.
  30. الأمالی، طوسی، ص۱۵۴.
  31. الکافی، ج۸، ص۳۹۵.
  32. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  33. الإمامة و السیاسة، ج۲، ص۱۷-۱۸؛ تاریخ ألفی، ج۲، ص۸۹۱-۸۹۲.
  34. مروج الذهب، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.
  35. المصنف، ابن ابی‌شیبه، ج۱، ص۶؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۳۳.
  36. تاریخ ألفی، ج۲، ص۱۱۲۹- ۱۱۳۲.
  37. المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب (ع)، ص۵۰۳-۵۰۷؛ الخصال، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵.
  38. حلیة الأولیاء، ج۵، ص۲۵۴؛ محاضرة الأبرار، ج۱، ص۳۲۴.
  39. اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۵-۱۲۶.
  40. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  41. بحار الأنوار، ج۴۶، ص۱۵۳.
  42. فتوح البلدان، ص۴۵۰؛ الأغانی، ج۲۲، ص۲۸۱.
  43. وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ «و دمسازان آتش بهشتیان را ندا می‌کنند که از آب یا از آنچه خداوند روزی شما کرده است بر ما (نیز) فرو ریزید! می‌گویند: خداوند هر دو را بر کافران حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۵۰.
  44. الارشاد، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴.
  45. نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۳۷۵؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۱۷۹.
  46. دلائل الإمامة، ص۲۳۳- ۲۳۷؛ نوادر المعجزات، ص۲۷۵-۲۸۱.
  47. بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «برنهاده خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید» سوره هود، آیه ۸۶.
  48. الکافی، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲.
  49. المحاسن، ج۱، ص۲۵۹؛ الکافی، ج۲، ص۲۱۹.
  50. الاختصاص، ص۲۶۱؛ کتاب السرائر، ج۳، ص۶۳۴.
  51. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  52. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۷۷.
  53. شرح الأخبار، ج۳، ص۲۸۰؛ الکافی، ج۶، ص۲۵۶.
  54. رجال الطوسی، ص۱۲۳- ۱۵۵.
  55. الارشاد، ج۲، ص۱۶۳.
  56. روضة الواعظین، ج۱، ص۲۰۳.
  57. التوحید، ص۹۲.
  58. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  59. دلائل الإمامة، ص۲۳۷-۲۴۰.
  60. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  61. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۳.
  62. اختیار معرفة الرجال، ص۲۲۴.
  63. بصائر الدرجات، ج۱، ص۹- ۱۲.
  64. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۰.
  65. المناقب ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۱۹۵.
  66. تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص۲۷۲.
  67. نخستین اندیشه‌های شیعی، ص۱۳۷-۱۴۰.
  68. الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۴۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص۲۷۲.
  69. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۴.
  70. نخستین اندیشه‌های شیعی، ص۱۴۲- ۱۴۴.
  71. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  72. التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ الکافی، ج۲، ص۲۰.
  73. تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۸-۴۲۳.
  74. الأخبار الموفقیات، ص۷۶-۷۷؛ الاختصاص، ص۱۸۹-۱۹۰.
  75. المحاسن، ج۱، ص۲۱۴.
  76. الاختصاص، ص۱۸۹-۱۹۰.
  77. کتاب النوادر، قمی، ص۸۶؛ الکافی، ج۵، ص۴۴۹.
  78. الارشاد، ج۲، ص۱۶۱.
  79. الکافی، ج۶، ص۴۱۶-۴۱۷.
  80. التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۲۹۶.
  81. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  82. الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۷؛ الاقتصاد، ص۲۳۴.
  83. مقالات الإسلامیین، ص۱۳۲؛ الفرق بین الفرق، ص۱۹۰؛ المسائل و الرسائل المرویة، ج۲، ص۳۷۲.
  84. قرب الإسناد، ص۳۸۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۵۸.
  85. الکافی، ج۲، ص۲۸۵.
  86. المحاسن، ج۲، ص۳۵۳
  87. الکافی، ج۸ ص۳۴۹-۳۵۱؛ الارشاد، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵.
  88. بحار الأنوار، ج۲۵، ص۲۷۱.
  89. الحور العین، ص۱۶۰-۱۶۱.
  90. تبصرة العوام، ص۱۷۰.
  91. تبصرة العوام، ص۱۷۰.
  92. اختیار معرفة الرجال، ص۲۲۷، ۲۲۸، ۳۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۲۷۰.
  93. اختیار معرفة الرجال، ص۲۲۳.
  94. الکافی، ج۱، ص۸۸.
  95. الکافی، ج۱، ص۹۷.
  96. الکافی، ج۱، ص۱۰۸؛ التوحید، ص۱۴۴.
  97. متشابه القرآن، ج۱، ص۸۸.
  98. معانی الأخبار، ص۱۷.
  99. الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۷.
  100. الکافی، ج۴، ص۲۳۹-۲۴۰.
  101. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  102. بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹۹-۴۰۰؛ الاختصاص، ص۳۱۸.
  103. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۷۳-۲۷۴.
  104. الکافی، ج۸، ص۲۱۰.
  105. بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۷۶؛ الاختصاص، ص۲۷۲؛ دلائل الإمامة، ص۲۲۴-۲۲۵.
  106. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۶۹؛ الکافی، ج۱، ص۴۷۰.
  107. عیون المعجزات، ص۷۶-۷۷؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۱۸۴.
  108. الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۰۴-۶۰۵.
  109. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  110. متشابه القرآن، ج۱، ص۹۴.
  111. تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص۲۸۲؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۰۶.
  112. تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص۲۸۰.
  113. کشف الغمة، ج۲، ص۱۱۸.
  114. کشف الغمة، ج۲، ص۱۱۷-۱۱۸.
  115. الکافی، ج۶، ص۵۵.
  116. الکافی، ج۶، ص۴۴۶-۴۴۷.
  117. الکافی، ج۶، ص۴۸۰-۴۸۱.
  118. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۲۰۷.
  119. الارشاد، ج۲، ص۱۶۱-۱۶۲.
  120. الارشاد، ج۲، ص۱۶۶.
  121. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.
  122. الکافی، ج۱، ص۴۷۲؛ بحار الأنوار، ج۴۶، ص۲۱۶- ۲۱۸.
  123. بحار الأنوار، ج۴۶، ص۲۱۶- ۲۱۸؛ عوالم العلوم، ج۱۹، ص۴۴۴-۲۴۶.
  124. لإعتقادات، ص۹۸؛ بحار الأنوار، ج۴۶، ص۲۱۶- ۲۱۸.
  125. الارشاد، ج۲، ص۱۷۶؛ بحار الأنوار، ج۴۶، ص۳۶۵.
  126. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص۴۶۵-۴۸۰.