حدیث ثقلین
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث ثقلین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
یکی از مهمترین ادله روایی در مورد مصداقشناسی اهل بیت و برتری و حقانیت اهل بیت، حدیث صحیح و متواتر "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی میباشد. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) در این حدیث شریف با تأکید بسیار، امت اسلامی را به اطاعت از اهل بیت توصیه نموده است. طبق حدیث شریف "ثقلین"، قرآن و اهل بیت تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمیشوند و بین آنها رابطهای ناگسستنی وجود دارد. در کتابشریف "عبقات الأنوار"[۱] علمای عامه برای حدیث ثقلین شصت وجه بیان کردهاند که یک قول این است: قیل: سميا ثقلين لثقل وجوب رعاية حقوقهما، قال ثعلب: سماهما ثقلين لأته الأخذ بهما والعمل بهما ثقيل[۲] أو لأنه يثقل رعایة حقوقهما[۳] سمعت أبا العباس... قال لأن التمسك بهما ثقيل[۴] و أبو حیان أندلسی در در تفسیر آیه: سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ[۵] گفته: و الثقل: الأمر العظيم. و في الحديث: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» سميا بذلك لعظمهما و شرفهما...[۶] ثقلین به این دلیل ثقلین نامیده شده که تمسک به این دو ثقل و رعایت حقوقشان سنگین و بزرگ است[۷].
مقدمه
- "حدیث ثقلین" از مهمترین احادیثی است که بر امامت حضرت علی(ع) و یازده فرزند معصومش(ع) و فضیلت آنها دلالت میکند[۸]. پیامبر خدا(ص) بارها از جمله: در روز عرفه، مسجد خیف، در غدیر خم و خطبۀ غدیریه و در روزهای آخر عمر بر جایگاه والای قرآن (ثقل اکبر) و عترت (ثقل اصغر) تأکید فرمودند و از این دو میراث گرانبها و دو یادگار سنگین یاد کردند که پس از خود برجای میگذارد و فرمودند در قیامت از شما سؤال خواهم کرد که با این دو یادگار چه کردید؟ ثقل به معنای وزین و سنگین است؛ همچنین به معنای متاع، توشۀ سفر، هرچیز نفیسی که نیازمند حفاظت باشد آمده است. از ابوعباس ثعلب پرسیدند چرا به این دو، ثقلین گویند؟ گفت: چون تمسّک به این دو، سنگین است[۹]
- در کاربرد قرآنی، ثقلین به جن و انس هم گفته شده است سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ[۱۰] چراکه این دو گروه بر جانداران دیگر برتری دارند[۱۱].
- و مراد از عترت از نظر اهل لغت و شارحان حدیث، اهل بیت و اخص اقارب پیامبر(ص) است و در روایات نیز مصداق اهل بیت و عترت به پیامبر(ص) و حسن و حسین و ائمه نهگانه از فرزندان حسین(ع) و نهمین آنها مهدی(ع) و قائم آنهاست اشاره شده است[۱۲] و قرآن هم در وصف آنها فرموده: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۳].[۱۴]
- در این حدیث شریف چند نکته قابل توجّه است:
- قرآن و اهل بیت(ع) هیچگاه از یکدیگر جدا نخواهد بود؛ بنابراین اگر کسی گفت: قرآن ما را بس است باید بداند که قرآن هرگز از اهل بیت جدا نخواهد شد و این سخن نادرست است. چنانچه اگر کسی بگوید: اهل بیت ما را بس است، باید توجّه کنند که اهل بیت بدون قرآن ناممکن و این سخن نادرست است.
- اطاعت از قرآن و اهل بیت امری مطلق و ابدی و بدون قید و شرط است.
- اطاعت مطلق و توأم بودن این دو مستلزم این است که اهل بیت نیز همانند قرآن از هرگونه اشتباه و خطا دور باشند. قرآن درباره خود میفرماید: لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ[۱۵] عِدل قرآن بودن اهل بیت در صورتی صحیح است که آنان نیز چنین باشند؛ یعنی از هر خطا و گناهی مصون و دارای عصمت باشند.
- تنها راه هدایت بعد از پیامبر تمسّک به قرآن و اهل بیت (با هم) است[۱۶].
متن حدیث
- متن حدیث ثقلین به صورتهای مختلف نقل شده است: « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۱۷].[۱۸]
سند حدیث
دلالت حدیث
نخست: دلالت بر مرجعیت اهل بیت
دوم: دلالت بر ارتباط ناگسستنی قرآن و عترت
سوم: دلالت بر عصمت اهل بیت
چهارم: دلالت بر وجوب اطاعت از اهل بیت
پنجم: دلالت بر مصادیق اهل بیت
حدیث ثقلین و بیان مرجعیت اهل بیت(ع)
- از جمله چارهاندیشیهای پیامبر خدا برای آیندۀ امت و جلوگیری از گسترش ضلالت و جهالت و حیرت در جامعه، تلاش برای تعیین مرجع علمی و نشان دادن جهتگیری استوار برای حرکتهای فکری و بیان چگونگی تفسیر قرآن و مکتب و سرچشمۀ آن است. این حقیقت، روشنترین گونۀ خود را در "حدیث ثقلین" نشان داده است. این حدیث هم منقبتی برای اهل بیت پیامبر(ص) است که آنان عِدل و قرین قرآنند، هم مرجعیت علمی و دینی خاندان پیامبر و أئمه معصومین(ع) را میرساند و هم به تفکیکناپذیری قرآن و عترت در آن تصریح شده است و اینکه تمسّک به این دو با هم موجب سعادت و رستگاری است[۱۹].
- در سخنان اهل بیت(ع) نیز به این حدیث استناد شده است مثلا از فاطمه زهرا(س) نقل شده که فرمودند: «شنیدم از رسول خدا(ص) در مرض موت در حجرۀ خود که مملو از جمعیت بود، فرمودند: ای مردم نزدیک است مرا به زودی و به سرعت قبض کنند و برای رفع عذر شما نزد خدا من گفتارم را برای شما تقدیم میکنم: آگاه باشید که من در میان شما دو جانشین از خود میگذارم، کتاب پروردگارم و عترتم که اهل بیت منند و سپس دست علی را گرفت و بلند کرد و گفت: این علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو تا از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس بپرسم از شما دربارۀ آنچه که بعد از من با آن دو کردید»[۲۰]. در سخنان علی(ع) به کمیل آمده است: «یَا کُمَیْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ»[۲۱].[۲۲]
دلالت حدیث ثقلین بر عصمت و اطاعت از اهل بیت(ع)
- قرار گرفتن عترت در کنار قرآن بیانگر این است که کتاب آسمانی به تفسیر و تشریح نیاز دارد و نکته دیگر آنکه بین قرآن و عترت هرگز جدایی نیست؛ بنابراین کسانی که جدای از عترت به شرح و تفسیر قرآن میپردازند به سبب عدم هم آشنایی با رموز و حقایق قرآنی، جز ضلالت نتیجهای عایدشان نخواهد شد. اینکه پیامبر این دو را قرین یکدیگر قرار داد، بیانگر آن است که حرکت هر دو در یک جهت و به خاطر یک هدف است: یکی قانون آسمانی و کلام خدا است و دیگری مفسران و مجریان و حامیان آن. اینکه فرمود: این دو هیچگاه از هم جدا نمیشوند، حاکی است که تمسّک به یکی به معنای کنار گذاشتن هر دو است. پس "کتابخدا ما را کافی است" حرف ناصحیح است و مفهوم روشن آن عدم تمسّک به ثقلین است. مطلب دیگر اینکه شاید از این جمله بتوان فهمید که هر چه برای یکی رخ دهد سرنوشت یکی سرنوشت دیگری نیز هست، مهجوریّت یکی مهجوریّت دیگری نیز هست. پس کسانی که باعث مهجوریّت عترت شده باشند، خواهی نخواهی، قرآن را مهجور کردهاند.
- مضمون حدیث گویای این حقیقت است که خاندان پیامبر(ص) از گناه و خطا معصوماند؛ زیرا آنچه با قرآن کریم پیوند جداییناپذیر دارد و مردم تا روز رستاخیز موظفاند به هر دو تمسّک جویند، باید از هر نوع انحراف و لغزش مصون باشد، همانگونه که قرآن از خطا و لغزش پیراسته است؛ زیرا نه خداوند به مردم فرمان میدهد که از انسان آلوده اطاعت کنند و نه میان قرآن و چنین کسانی رابطه و پیوند غیر قابل انفکاک ایجاد میکند و نه پیغمبر(ص) چنین مطلبی را میگوید و میخواهد، بلکه خدا و پیامبر هدایت مردم و دوری آنان را از هر نوع آلودگی میخواهند؛ بنابراین امر بودن با ثقلین دلیل بر مصون بودن آن دو از لغزش است و چنانکه در مورد قرآن اجتماعی است[۲۳].
- همراه قرار دادن اهل بیت(ع) و حکم به جدا نشدن آن از قرآن کریم و همچنین دستور به تمسک و پیروی مطلق و بدون قید و شرط و انحصار سبب نجات از گمراهی در پیروی و چنگ زدن به این دو با هم دلالت بر دو چیز دارد:
- دلیل بر عصمت عترت است[۲۴] زیرا هرگونه مخالفت آنان با قرآن هرچند از روی خطا و اشتباه، افتراق و جدایی از قرآن محسوب میشود بنابراین همانگونه که قرآن وحی الهی است و خطایی در آن راه ندارد: وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۲۵]، امامان نیز از هوای نفس و گناه و خطا مصونند به همین خاطر فرمان داد که به هر دو تمسّک جویند و از آن دو جدا نشوند تا گمراه نگردند[۲۶]؛
- لزوم فرمانبرداری و اطاعت از عترت و اهل بیت را میرساند؛ زیرا "اخذ" در حدیث چیزی غیر از اطاعت و پیروی دستورات نیست و همچنین چنانکه ظلم به قرآن کریم عبارت است از نافرمانی دستورات و تعالیم آن، بنابراین ظلم به عترت(ع) هم نافرمانی از دستورات آنان است و چه ظلمی بدتر از زیرپا گذاشتن دستورات قرآن و اهل بیت که همان تعالیم قرآن کریم است[۲۷]، بر خلاف نظر بعضی که وصیت و سفارش پیامبر اکرم(ص) دربارۀ اهل بیت خود را اعطای حقوق و ظلم نکردن به آنها میدانند و میگویند سخنی از اطاعت نیست[۲۸].
دلالت حدیث ثقلین بر ارتباط ناگسستنی قرآن و عترت
- در روایتی که به حدیث ثقلین معروف شده، ولایت اهل بیت(ع) به عنوان محور فهم قرآن مطرح شده است؛ بهگونهای که جدایی از آن به معنای جدایی از قرآن و گرفتن روح بالنده کتاب الهی از آن است. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(ع) قُطْبَ الْقُرْآنِ وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُبِ عَلَيْهَا يَسْتَدِيرُ مُحْكَمُ الْقُرْآنِ وَ بِهَا يُوهَبُ الْكُتُبُ وَ يَسْتَبِينُ الْإِيمَانُ وَ قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ يُقْتَدَى بِالْقُرْآنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ذَلِكَ حَيْثُ قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ فَأَمَّا الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ رَبِّي وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فَاحْفَظُونِي فِيهِمَا فَلَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا»[۲۹].
- توضیح آنکه: اوّلاً، با توجّه به حدیث ثقلین، معلوم میشود که آن دو حقیقت ارزشمندی که از یکدیگر تفکیکناپذیرند، وجود مبارک معصوم و قرآن است؛ نه کلام و اخبار آنها، که در دلالت و صدور، ظنّی هستند و در فهم معارف الهی، یقین ضعیفتری از قرآن برای امّت پدید میآورند.
- ثانیاً، آنچه از انحصار تفسیر قرآن به اهل بیت(ع) گفته شد، نه به معنای کنار گذاشتن مطلق تفسیر و تدبّر در آیات الهی است؛ که این امر، مخالف صریح آیات فراوان قرآن است که امر به تدبّر مینماید؛ مثلاً میفرماید: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۳۰]
- مضافاً بر آنکه در سیره اهل بیت(ع)، احتجاج به قرآن و توصیه به تدبّر در آن فراوان است؛ حتّی در اخبار متعارض، یکی از راه حلها برای فهم مراد حضرات ائمّه(ع)، عرضه کلام آنان به قرآن است؛ چنانکه از رسول خدا(ص) و حضرات ائمّه(ع) روایات متعدّدی به این مضمون صادر شده که فرمودهاند:«إِذَا جَاءَكُمْ مِنَّا حَدِيثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ»[۳۱].
- بنابراین، آنچه در انحصار تفسیر قرآن در این بخش مطرح میشود، تبیین قطعی و یقینآوری است که برای امّت، حجّتی یقینی در احکام و اعتقادات باشد. در اینجا سخن از ضرورت وجود شخص امام و مقام عصمت درکنار قرآن برای تفسیر آن است و نه کلمات آن بزرگواران؛ زیرا اگر بنا باشد که قرآن با اخبار آحاد - که ظنّیالصدور والدّلاله هستند - تفسیرگردد، همه ایرادهایی که به تفسیر ظاهر قرآن و قرائتهای مختلف از ظواهر آیات وارد میشود، بر اخبار نیز وارد میگردد؛ زیرا در میان کلمات صادره از مقام عصمت نیز، محکم و متشابه و ظاهر و باطن و ناسخ و منسوخ وجود دارد[۳۲]. به علاوه، قرآن قطعیالصدور از جانب خداوند است؛ در حالی که تعداد قابل توجّهی از اخبار، ضعیف و ظنّی الصدور است[۳۳].
پاسخ به یک شبهه
- برخی گمان کردهاند سفارش پیامبر اسلام(ص) به قرآن و سنت است نه قرآن و عترت و دست آویز آنان برای این پندار نقلی است که به جای کلمه "و عترتی" کلمه "و سنتی" را قرار دادهاند و لذا از احادیث ثقلین به "الاعتصام بالکتاب و السنه" تعبیر شده است[۳۴].
- اولاً: حدیث ثقلین با نقل کتابالله و عترتی از نظر سند در کمال صحت و قوت و از احادیث صحیح و متواتر نزد فریقین است. محدثان شیعه در تواتر آن اجماع دارند و با هشتاد و دو سند از طریق ائمۀ اطهار آن را باز گفتهاند[۳۵] و محدثان اهل سنت هم به صحت آن تصریح کردهاند برای نمونه: حاکم نیشابوری[۳۶]، ابن حجر مکی[۳۷]، نور الدین هیثمی[۳۸].[۳۹] ۳۴ نفر از اصحاب و ۱۹ نفر از تابعین آن را روایت کردهاند. صحابهای همچون: علی(ع)، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، ابو سعید خُدری و زید بن ثابت[۴۰]. علمای اهل سنت معترفاند این حدیث را بیست تن از اصحاب پیامبر(ص) نقل کردهاند[۴۱]. مرحوم قاضی نور اللّه آن را از ۷۴ راوی اهل سنت نقل کرده است و در منابع گوناگون به اسناد و راویان آن اشاره شده است[۴۲]. شکی نیست دست کم دویست تن از اکابر علمای مذاهب مختلف اسلامی، حدیث ثقلین را روایت کردهاند[۴۳].[۴۴] در مقابل این حدیث متواتر جایی برای مطرح شدن خبر واحد نیست.
- ثانیاً: نقل کتابالله و سنتی از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست؛ زیرا ارجاع امت به سنت پیامبر با توجه به این که همۀ سنت یک جا مدون و قابل دسترسی نبوده، تکلیف بما لا یطاق است و از پیامبر رحمت و هادی امت چنین دستوری صادر نمیگردد[۴۵].[۴۶]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: عبقات الأنوار، ج۲۰، ص۹۷.
- ↑ عبقات الأنوار، ص۱۰۰-۱۲۰.
- ↑ عبقات الأنوار، ص۱۱۴.
- ↑ معانی الأخبار، ص۹۰.
- ↑ «به زودی به حساب شما ای دو گروه گرانسنگ (آدمی و پری) میپردازیم» سوره الرحمن، آیه ۳۱.
- ↑ ابو حیان أندلسی، البحر المحیط، ج۱۰، ص۶۴.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
- ↑ معانی الاخبار، ص ۹۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی، امالی صدوق، ص ۵۰۰.
- ↑ «اى جنيان و آدميان، به حساب شما خواهيم رسيد» سوره الرحمن، آیه ۳۱.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگنامه دینی، ص۱۴.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۴۳.
- ↑ «من در میان شما چیزی به یادگار مینهم که پس از من تا وقتی بدان چنگ زنید، هرگز گم راه نگردید. یکی از آن دو، بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا، که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است، و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار میکنید»؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸؛ محمدی ری شهری، محمد، دانشنامۀ میزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۰۳ ـ ۲۶۲.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
- ↑ «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِی مَرَضِهِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ یَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَیُّهَا النَّاسُ یُوشِکُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِیعاً فَیُنْطَلَقَ بِی وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَیْکُمْ أَلَا إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمْ کِتَابَ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ(ع) فَرَفَعَهَا فَقَالَ هَذَا عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ ُ مَعَ عَلِیٍّ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکُمْ مَا ذَا تَخْلُفُونّی فِیهِهَا»؛ ینابیع الموده، ج ۱، ص ۱۲۴.
- ↑ اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰؛ بشارة المصطفی، ص ۲۹.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند. در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ ـ ۴۲
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۰۸و فرهنگنامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
- ↑ و هو لم یأمر باتباع العترة لکن قال اذکرکم الله اهل بیتی و تذکیر الامة بهم یقتضی ان یذکروا ما تقدم الأمر قبل ذلک من أعطائهم حقوقهم و الامتناع من ظلمهم؛ منهاج السنة النبویه، ج ۴، ص ۲۴۰.
- ↑ تفسیر العیاشی (ط. مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ ه.ق.)، ج۱، ص۵: فی فضل القرآن.
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ المقنع (للصدوق) (ط. مؤسسه امام مهدی ملل، ۱۴۱۵ ه.ق.)، ص۳۱۲، باب النکاح.
- ↑ «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ غَيْرُ مُقَرَّبٍ» (بصائر الدرجات فی فضائل ال محمد(ص) (ط. مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق)، ج۱، ص۲۱، باب ۱۱).
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۵۴-۳۵۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۷۲.
- ↑ اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۱۰۹: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین.
- ↑ الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۲۸.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۳.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.
- ↑ فضائل الخمسة، ج۲، ص۶۱.
- ↑ الصواعق المحرقة، ۲۲۸؛ فیض القدیر، ج۳، ص۱۵.
- ↑ احقاق الحق، ج ۸، ص ۳۰۸؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص ۳۲، ص ۲۹۴؛ نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات)، ج۲،۱، ۳؛ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۸۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۹۱، ۱۹۵.
- ↑ حدیث ثقلین، ص ۹.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۰۸ و فرهنگنامه دینی، ص۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
- ↑ ر.ک: معارف دین، ج۲، ص ۱۱۷؛ امامشناسی، ج ۲، ص ۳۴۸.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟.