مقام مخلَصین
اخلاص در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل
اخلاص مؤمنین، بنا بر میزان معرفت و یقین به توحید و طهارت دل و توجهی که در زندگی به خداوند دارند، متفاوت است. اگرچه مخلِصین نیز از ایمان والایی برخوردارند، ولی تا زمانیکه این حال برای آنان به یک مقام تبدیل نشده باشد، احتمال خطا و خروج از اخلاص در آنها هست. خداوند داستان دانشمندی برجسته از بنیاسرائیل به نام بلعم باعور را نقل میکند که در ابتدا از رهروان و علمای آیین حضرت موسی (ع) وصاحب مقاماتی از اهل یقین شد، اما به دلیل تعلّق قلبی به دنیا و هویپرستی، در خدمت طاغوت زمان قرارگرفت و در مقام جدال و مخاصمه با حضرت موسی (ع) برآمد؛ کار او در پیروی از شیطان به آنجا رسید که خداوند او را به سگ تشبیه میکند[۱].
معلم و امام مردم در معرفی توحید، تنها مخلَصین هستند و سایرین، از عالِم و عامی، باید درس توحید را از آنان بیاموزند و صحت و سقم معرفت خود را به آنان عرضه کنند. البته مرتبه اخلاص افراد و درجه ایمان و یقین ایشان امری باطنی است و کسی جز خداوند به آن آگاه نیست. لذا تشخیص آن دسته از مخلَصینی که خداوند مرتبه اخلاص آنان را در عالیترین مقام تأیید کند و آنان را معلم بشریت قرار دهد، کاری عادی نیست تا با مشورت و تشکیل شوری و نظائر آن قابل انجام باشد. به همین دلیل، این امر خطیر تنها با تنصیص الهی و یا علائمی از قبیل ابراز معجزه، قابل احراز است و زمانی میتوان به مخلَص بودن بندهای یقین یافت که خداوند اخلاص او را تأیید و عصمت او از خطا را تضمین کرده باشد.[۲]
اخلاص مخلَصین؛ بالاترین مرتبه ایمان
اگرچه موضوع بسیاری از آیات قرآن، ایمان و کفر و دعوت به اسلام است، اما مراتب هریک از این دو، به میزان تسلیم اجابتکنندگان به دعوت قرآن بستگی دارد. مرتبه اول اسلام، خروج از کفر جلی و پرستیدن بتهای سنگی و چوبی و اذعان لسانی به وحدانیت خداوند و رسالت رسول اکرم (ص) است[۳]. اما از این مرتبه اسلام تا رسیدن به مرتبه ایمان کامل و مراتب بعدی، راهی طولانی فراروی بندگان خدا است؛ چنانکه خداوند به اعراب تازه مسلمان میفرماید: ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾[۴].
مؤمن، بعد از چنین اسلامی، میباید راه مجاهده را علماً و عملاً در طریق ایمان و تهذیب نفس در پیش گیرد و شهادتینی را که قبلاً بر زبان جاری کرده بود، در قلب خود محقّق سازد. در این زمینه، خداوند مؤمنین را در آیات گوناگون، به طی این مراتب امر مینماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾[۵]. به هر روی، سالک در فرایند طی مراتب اسلام و ایمان، در مقام مخلِصین است؛ یعنی ایمان خود را با استقامت در دین و تلاش در جهاد اکبر، از شائبههای شرک پاک مینماید؛ اما هنوز رگههای کفر و شرک اعتقادی و عملی در قلب او موجود است. خداوند درباره اغلب مؤمنین، خطاب به رسول خویش (ص) میفرماید: ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾[۶].
پیام این آیه چنین است که تا زمانی که بنده، خود را در مقابل خداوند مشاهده میکند و سخن از قرب و بعد است، هنوز به مقصد نرسیده است؛ زیرا عبودیّت در فرهنگ قرآن، به معنای فقر محض بنده در مقابل غنای محض حق است. بیتردید، چنین نگاهی به توحید، با خودبینی و اَنانیّت، ولو به مقدار بسیار کم، سازش ندارد. معنای دقیق احدیّت، یکتایی است و یکتایی امری غیربردار نیست. صمدیّت به معنای توپُری و اصالت ذاتی[۷] است؛ در نتیجه، غیر خدا، تنها نمودهایی از حق محض هستند. به این ترتیب، مؤمن در ابتدا، بعد از ایمان ظاهری و شهادت زبانی، به دنبال اقامه برهان بر معتقدات خود است و در این مرحله، بعد از اثبات مدعا و رسیدن به یقین علمی، عقل او تسلیم حق میشود؛ اما دل همراهی نمیکند و در مقام علمالیقین، او اذعان به توحید دارد، ولی عاشقانه متعبّد نیست. در مرتبه بعد، با استمرار و استقامت بر ایمان و تهذیب نفس و جهاد با جنود شیطان و تحلّی به صفات حمیده، کمکم ایمان از عقل مؤمن به قلبش سرایت میکند و مناسک عبادی را با ذوق و رغبت انجام میدهد؛ او به حدی اعتلا و ارتقا مییابد که خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود مشاهده میکند. به تعبیر رسول اکرم (ص)، بنده، در مقام عینالیقین، در عبادت به گونهای عمل میکند که گویی خداوند را مشاهده مینماید: «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»[۸].
اغلب صفات حمیده و اخلاق فاضله، از لوازم این مرتبه از ایمان است و مراتب علمالیقین و عینالیقین در این مقام قرارگرفتهاند. اما تا زمانی که بنده صفات فاضله و کمالات حمیده را به خود نسبت میدهد و خود را در مقابل پروردگار مشاهده میکند، در مقام مخلِصین است. در حالیکه در فرهنگ قرآن و بنا به حقیقت توحید، خداوند با وصف احد، صمد، عزیز و متکبّر و اوصاف دیگری از این قبیل، توصیف میگردد؛ که اشاره به سیطره ذاتی و وصفی و فعلی حق در همه امور آفاقی و انفسی دارد. به سخن دیگر، مالکیت مطلق خداوند، محملی برای ابراز مالکیت و اظهار علم و قدرت غیر حق در عالم باقی نمیگذارد؛ چنانکه میفرماید: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۹].
قرآن، در بیانی جامع میفرماید: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ﴾[۱۰]. و همچنین میفرماید: ﴿وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۱].
چنین مرتبهای از ایمان و یقین، عالیترین مرتبه اسلام و ایمان و مقام مخلَصین است. بنده، در این مقام در مقابل مولای خود هیچگونه استقلالی، نه برای خود و نه برای غیر، در ذات و صفات و افعال قائل نیست؛ او غرق کبریای حق در سراسر عالم میگردد. بنده در این مرتبه، به حقیقت این معنا پی میبرد که: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۲].
علامه طباطبایی درباره این مقام و آثار اعتقادی و عملی آن در زندگی، بیان جامعی در تفسیر المیزان دارند که به بخشی از آن اشاره میشود: الرابعة: مایلی، المرتبة الثالثة من الإیمان، فإن حال الإنسان و هو فی المرتبة السابقة مع ربه حال العبد المملوک مع مولاه، إذ کان قائما بوظیفة عبودیته حق القیام، وهو التسلیم الصرف لما یریده المولی أویحبه ویرتضیه، والأمر فی ملک رب العالمین لخلقه أعظم من ذلک و أعظم و إنه حقیقة الملک الذی لا استقلال دونه لشیء من الأشیاء لاذاتا و لاصفة، ولا فعلا علی ما یلیق بکبریائه جلت کبریاؤه[۱۳].
در قرآن ملاحظه میکنیم که اولیاء الهی و انبیاء اولوالعزم (ع) از خداوند تقاضا مینمودند که آنها را مسلمان قرار دهد؛ چنانچه منظور از چنین درخواستی، رسیدن به اسلام مصطلح در مقابل کفر مصطلح باشد، با عصمت انبیاء (ع) پیام و جلالت شأن آنان از کفر جلی سازگار نیست. بر این مبنا، چنین تقاضایی از جانب اولیاء الهی (ع)، دلالت بر درخواست نیل به این مقام از تسلیم دارد. مثال این موضوع، درخواست حضرت ابراهیم (ع) در اواخر عمر شریفش برای خود و فرزندانش از خداوند است: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۱۴].
این فرمانی به همه مسلمانان است و خداوند در آیات گوناگون قرآن، به همه مؤمنین امر به رسیدن به چنین مقامی را مینماید و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۱۵].
در این راستا، حضرت ابراهیم (ع) در واپسین لحظات عمر شریفش، و بعد از ایشان، حضرت یعقوب (ع) به فرزندانشان بهطور مؤکّد وصیت میکنند که چنان زندگی کنند که در فرصت عمر دنیوی، ایمان خود را به چنین مرتبهای از اسلام و تسلیم برسانند. ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۱۶]. زیرا رسیدن به چنان مقام ارجمندی، عنایت الهی و موهبتی است که خداوند ولایت امور چنین بندگانی را خود بر عهده میگیرد. به همین خاطر است که اخلاص آنان را به خودشان نسبت نمیدهد و در قرآن، این گروه به عباد مخلَص (به معنای خالصشده، به صیغه اسم مفعول) نامیده شدند؛ چنانکه خداوند درباره حضرات ابراهیم و اسحق و اسماعیل (ع) میفرماید: ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴾[۱۷].
همین تعبیر درباره حضرت موسی و یوسف (ع) نیز به کار رفته است[۱۸].
نتیجه آنکه، مقام مخلَصین موهبتی الهی است که خداوند حالاً و یا مقاماً به برخی از بندگان خاص خود عنایت مینماید[۱۹]. بنابراین، کسانی که به عالیترین مرتبه ایمان نائل میشوند، در مقام مخلَصین (خالصشدگان به عنایت پروردگار) قرار دارند. هرچند این مقام ذومراتب است، ولی در قرآن به طور خاص در مورد انبیاء و اولیاء معصوم (ع) به کار رفته است و دیگر انسانها، تحت تعلیم مخلَصین معصوم (ع)، میتوانند به مراتبی از اخلاص آنان نائل شوند.[۲۰]
توصیف مخلَصین در قرآن
خداوند در قرآن، شخصیتهای مخلَص را به سه نحو معرفی کرده است:
اولاً، مشخصات عام آنان را برشمرده؛ به گونهای که بر اساس آن میتوان تعریف اخلاص را به شکلی که مانع اغیار باشد، به دست آورد.
ثانیاً، اسامی برخی از ایشان (از جمله بعضی از انبیاء (ع)) را نام برده و در عین حال، اخلاص ایشان را بر آن صفات حمل نموده است؛ به گونهای که وصف مذکور همانا بر علت اخلاص آنها اشعار دارد.
ثالثاً، در مورد مخلَصین بعد از پیامبر اکرم (ص) که حائز چنین شرایطی هستند -یعنی ائمه هدی (ع)- بدون ذکر نام آنان، اوصاف دیگری علاوه بر اوصاف فوقالذکر بیان نموده که بنا بر شواهد تاریخی، مصداق خاص آن منحصر در امام معصوم است. بدین ترتیب، خداوند به نوعی بدون ذکر نام خاص، به نحوی حکیمانه، مصداقی منحصر به فرد را مشخص نموده است.
ذیلاً به این موارد به نحو اختصار اشاره میگردد:
صفات مخلَصین در قرآن
بنابر آنچه به عنوان دلیل عقلی برای ضرورت وجود مخلَص بیان شد، میتوان ویژگیهای لازم جهت احراز چنین مقامی را استنباط نمود. قرآن چهار صفت یا مقام مهم بندگان مخلَص، که آنان را از دیگر مؤمنین ممتاز میگرداند، اینگونه برشمرده است:
- عجز شیطان از نفوذ در آنان: شیطان بعد از راندهشدن از درگاه خداوند و قسم بر اغوای بنیآدم، خود ابراز عجز از نفوذ بر قلوب مخلَصین کرد. شاهد بر این مطلب، آیات سوره صاست که خداوند از زبان شیطان، بعد از اخراج از مقام قرب، میفرماید: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۱]. بدیهی است کسانی که شیطان ابراز عجز از نفوذ در ایشان مینماید، باید افرادی معصوم به عصمت الهی باشند؛ تا به امرالهی، بتوانند مقتدای دیگران باشند. در غیر این صورت، لازم میآید که خداوند امر به پیروی از گناهکار نماید؛ که عقلاً با حکمت الهی سازگار نیست و نقلاً نیز خداوند میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲۲].
- عنایت خاص در قیامت: اگر در روز قیامت به همگان در قبال اعمالشان جزا داده میشود، به مخلَصین علاوه بر جزا، عنایات ویژهای میشود که قابل بیان نیست. چون عمل آنها در دنیا نه برای دریافت مزد، بلکه برای جلب رضای محبوب بوده است، خداوند نیز در قیامت جزای مازاد و فراتری به ایشان ارائه میکند: ﴿وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۳]. چهبسا جزای آنان علاوه بر نعمتهای متعارف بهشتی، که خداوند به سایرین وعده داده است، نعمتهای خاصی باشد که رمزگونه به آن اشاره فرمود: ﴿فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۲۴]. و یا مقام رضوان و انس دائمی با پروردگار باشد، که در روایات برای اولیاء (ع) مورد اشاره قرارگرفته است[۲۵].
- معافبودن از محاسبه در قیامت: اگر دیگران در قیامت محشور شده و از ریز و درشت اعمالشان سؤال شده و به حساب کشیده میشوند، از آنجاکه مخلصین حساب خود را قبل از حشر با خدای خود تسویه کردهاند، از حضور در قیامت معافند و بیحساب وارد بهشت و مقامهای خود در آخرت میشوند. به بیان دیگر، آنان در مقامی فوق محاسبه و حسابدهی در قیامت هستند. ﴿فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۶].
- توصیف صحیح از خداوند: بالاترین مقامی که خداوند به مخلَصین عطا نموده است آنکه تنها توصیف ایشان از خداوند خالی از نقص است. این به دلیل معرفت آنان در مقام حقالیقین است و در نتیجه، این توصیف مورد رضای الهی است. اما معرفت دیگران، درهر مقامی از یقین که باشند، نسبت به پروردگار ناقص است؛ لذا هر مقدار که ایشان تلاش نمایند، نمیتوانند تکلیف واقعی خود در التزام عملی به توحید را انجام دهند. خداوند در این معنا میفرماید: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ* إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۷].
بنابراین، تنها کسانی در میان انسانها که میتوانند هادیان مطمئنی در معرفت خداوند و هدایت به مقام مخلَصین باشند، چنین افرادی هستند.[۲۸]
معرفی مصادیق مخلَصین معصوم در قرآن
برهانهای عقلی، قواعد کلی را اثبات میکنند و در رد و اثبات امور جزئی ساکت هستند. در این بحث نیز، برهان عقلی حداکثر این کشش را دارد که ذهن را در درک صفات مخلَصین معصوم یاری دهد؛ اما در تعیین مصداق آنان در میان مردم ساکت است. از اینرو، باید بررسی نمود که قرآن در میان مخلصین، چه کسانی را به امامت بشریت معرفی مینماید.
- تعیین مصادیق مخلَصین در قرآن: در میان انسانها، اولین گروهی که خداوند مقام امامت بر خلایق را به آنان عطا نموده است و قرآن اسامی آنان را نیز ذکر فرموده، انبیاء الهی (ع) هستند. آنان طبعاً باید در مقام یقین و اخلاص در ایمان، در مقام مخلَصین باشند؛ تا بتوانند رهبری امت را در هدایت به این مقام بر عهده گیرند؛ زیرا خداوند از یکسو، هدایت آنان را خود بر عهده گرفته و از سوی دیگر، عصمت آنان را تضمین نموده و سپس، امت را در سیر ایمان و یقین، به اقتدا به آنان امر نموده است. برای نمونه، در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره مبارکه اعراف، به اسامی برخی از آنان اشاره شده است و در پایان آمده: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾[۲۹][۳۰]. در میان آنها، از حضرات موسی و یوسف (ع) صریحاً با وصف مخلَصین نام برده شده: ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۱]. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۳۲].
- تعیین مصادیق مخلَصین بعد از پیامبر (ص) در قرآن: همانطور که اشاره گردید، هرچند در قرآن، به دلائل خاصی که در اینجا مجال بحث آن نیست، اسامی امامان معصوم (ع) بهطور صریح بیان نشده، ولی خداوند حکیم با ذکر ویژگیهای خاص، مصادیق آنان را بیان نموده است؛ به گونهای که با اندکی تأمل و نیز با رجوع به شأن نزول آیات و وقایع تاریخی، به راحتی میتوان از بیان قرآن، مصادیق آنان را در طول تاریخ پیدا کرد. در اینجا، به لحاظ آنکه قلمرو بحث، محدود به امامت عامه است، صرفاً به بیان نمونهای از این روش قرآنی بسنده میگردد. تفصیل این بحث در مورد آیاتی از قرآن که در امامت حضرت علی (ع) مورد استناد قرار میگیرد، باید در مباحث امامت خاصه پیگیری شود.
- امامان از امت اسلام، باید از نسل حضرت ابراهیم (ع) باشند؛ زیرا خداوند بعد از نصب آن حضرت به مقام امامت، وعده آن را در معصومین از فرزندانش به آن حضرت بشارت داد و فرمود: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۳].
- امام و هادی امت به مقام یقین، باید خود در عالیترین مرتبه از علم و یقین به کتاب الهی و معارف الهی باشد. خداوند در سوره واقعه، تنها مطهرین را آگاه به حقیقت قرآن و کتاب مکنون معرفی مینماید: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۴]. او سپس وجود آنان را منحصر در امامان از فرزندان رسول خدا (ص) بیان مینماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۳۵].
- در میان انبیاء الهی (ع)، مقام رسول خدا (ص) عقلاً و نقلاً از همه بالاتر است؛ زیرا اولاً، پیامبرِ امّتِ خاتم است و به تناسب رشد بشریت، میباید اکمل انبیاء (ع) باشد و ثانیاً، خداوند با تعابیر برجستهای از رسول خود (ص) یاد میکند که درباره هیچ پیامبر دیگری چنین تجلیلی صورت نگرفته است. پس میتوان گفت کسیکه با عنوان نفس رسول خدا (ص) در قرآن معرفی میشود، از همه انبیاء (ع) بالاتر است؛ علاوه براین، در روایات اهل بیت (ع) نیز با بیانهای گوناگون به این مطلب تصریح شده است[۳۶].
- اسامی یکایک ائمه هدی (ع) با ذکر القاب و خصوصیات آنان در بیانات گوناگون رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) آمده است[۳۷].[۳۸]
- ↑ ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ «و اگر میخواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا میبردیم اما او به دنیاگرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از اینرو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی لهله میزند و اگر او را وانهی (باز) لهله میزند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را دروغ شمردند پس این داستان را باز گوی باشد که آنان بیندیشند» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۳۴۰.
- ↑ برای نمونه، خداوند میفرماید: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید» سوره نساء، آیه ۱۳۶.
- ↑ «و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
- ↑ در معنای ریشه «صمد» چنین گفته شده: أن الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو المقام العالی المرتفع الصلب الذی یعلو و لا یعلی علیه و یتفوق علی جمیع أطرافه (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۲۷۷).
- ↑ الامالی (للطوسی)، ص۵۲۶.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
- ↑ «و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی میگزینند و آنها را چنان دوست میدارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بتها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) مینگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۶۵.
- ↑ «گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست» سوره یونس، آیه ۶۵.
- ↑ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۳.
- ↑ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
- ↑ «و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ خداوند درباره حضرت موسی (ع) میفرماید: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱؛ و درباره حضرت یوسف (ع) نیز میفرماید: ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾ «بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ در اینجا مناسب است به قسمتهایی از بیان مرحوم علامه طباطبایی پیرامون این مرتبه از اسلام و ایمان اشاره گردد: فالإنسان - و هو فی المرتبة السابقة من التسلیم - ربما أخذته العنایة الربانیة، فأشهدت له أن الملک لله وحده، لا یملک شیء سواه لنفسه شیئا إلا به، لا رب سواه، و هذا معنی وهبی وإفاضة إلهیة لا تأثیر لإرادة الإنسان فیه، ولعل قوله تعالی: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا﴾ إشارة إلی هذه المرتبة من الإسلام، فإن قوله تعالی: ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ ظاهره أنه أمر تشریعی لا تکوینی فإبراهیم (ع) کان مسلما باختیاره، إجابة لدعوة ربه و امتثالا لأمره، وقد کان هذا من الأوامر المتوجهة إلیه فی مبادئ حاله، فسؤاله فی أواخر عمره مع ابنه إسماعیل (ع) الإسلام و إراءة المناسک، سؤال لأمر لیس زمامه بیده أو سؤال لثبات علی أمر لیس بیده، فالإسلام المسئول فی الآیة هو هذه المرتبة من الإسلام و یتعقب الإسلام بهذا إن المعنی المرتبة الرابعة من الإیمان و هواستیعاب هذا الحال لجمیع الأحوال والأفعال، قال تعالی: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾، فإن هؤلاء المؤمنین المذکورین فی الآیة یجب أن یکونوا علی یقین من أن لا استقلال لشیء دون الله، و لا تأثیر لسبب إلا بإذن الله حتی لا یحزنوا من مکروه واقع، ولا یخافوا محذورا محتملا، وإلا فلا معنی لکونهم بحیث، لا یخوفهم شیء، ولا یحزنهم أمر، فهذا النوع من الإیمان بعد الإسلام المذکور فافهم (المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۳).
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۳۴۱-۳۴۷.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ «و جز (برای) آنچه کردهاید کیفر نمیبینید * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ «پس هیچ کس نمیداند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که میکردند نهفتهاند» سوره سجده، آیه ۱۷.
- ↑ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ «خداوند به مردان و زنان مؤمن، بوستانهایی، نوید داده است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند، نیز جایگاههایی پاک در بوستانهای جاودان (نوید داده است) و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۷۲.
- ↑ «پس او را دروغگو انگاشتند از اینرو آنان را (در دوزخ) حاضر میگردانند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۲۷-۱۲۸.
- ↑ «پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۳۴۷.
- ↑ «آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ * وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ * وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ * أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند * و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایههایی فرا میبریم؛ بیگمان پروردگار تو، فرزانهای داناست * و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم * و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند * و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم * و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۲-۹۰.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «که این قرآنی ارجمند است * در نوشتهای فرو پوشیده * که جز پاکان را به آن دسترس نیست * فرو فرستادهای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ عن أبی عبدالله (ع) قال: إن الله خلق أولی العزم من الرسل و فضّلهم بالعلم و أورثنا علمهم و فضّلنا علیهم فی علمهم و علم رسول الله (ص) ما لم یعلموا و علمنا علم الرسول (ص) و علمهم (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۲۲۸).
- ↑ عن جابر بن یزید الجعفی قال سمعت جابر بن عبد الله الأنصاری یقول لما انزل الله تبارک و تعالی علی نبیّه (ص) ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ قلتُ: یا رسول الله، قد عرفنا الله و رسوله، فمن أولو الأمر منکم الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال (ص): خلفائی و أئمة المسلمین بعدی، اولهم علی بن ابیطالب (ع) ثم الحسن (ع) ثم الحسین (ع) ثم علی بن الحسین (ع) ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر و ستدرکه یا جابر فإذا لقیته فأقرئه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد (ع) ثم موسی بن جعفر (ع) ثم علی بن موسی (ع) ثم محمد بن علی (ع) ثم علی بن محمد (ع) ثم الحسن بن علی (ع) ثم سمیی و کنییی حجة الله فی أرضه و بقیّته فی عباده بن الحسن بن علی (ع) ذلک الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یده مشارق الأرض ومغاربها. ذلک الذی یغیب عن شیعته و أولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بإمامته الا من امتحن الله قلبه للایمان. قال جابر: فقلت یا رسول الله (ص) فهل لشیعته الانتفاع به؟ قال (ص) والذی بعثنی بالنبوة انهم لیستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فی غیبته کالانتفاع الناس بالشمس، إن سترها سحاب. یا جابر، هذا من مکنون سرّ الله و مخزون علم الله، فاکتمه الّا عن اهله (کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر (ع)، ص۵۴).
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۳۴۹.