سرقت در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

سرقت در لغت به معنای پنهان شدن،[۱] بر گرفتن چیزی از دیگری در خفا و پوشش[۲] و به ناحق آمده است؛[۳] اعم از اینکه چیز ربوده شده مال باشد یا غیر مال.[۴] بر همین اساس به ربودن مخفیانه اخبار «استراق سمع» گفته می‌شود.[۵]

سرقت در اصطلاح فقه به ربودن مخفیانه مالِ غیر به ناحق، اطلاق شده است؛[۶] اعم از اینکه مال یادشده به نصاب خاص رسیده باشد، یا به آن نرسد. [۷] سرقت از یک منظر به «صغرا» و «کبرا» قسمت شده است. سرقت صغرا به سرقت مال در غیر راه‌ها گفته می‌شود و سرقت کبرا به ربودن اموال دیگران در میان راه که به آن «قطع طریق» و به سارقان آن «قُطّاع الطریق» گفته می‌شود.[۸]

«اختلاس» و «استلاب» نیز به معنای ربودن چیزی از دیگری هستند؛[۹] با این تفاوت که سرقت، ربودن مخفیانه است و اختلاس و استلاب ربودن آشکار.[۱۰] برخی دیگر اختلاس را ربودن چیزی از دیگری در حضور او دانسته‌اند؛ آشکار باشد یا در نهان.[۱۱]

خیانت نیز نوعی سرقت به شمار می‌رود؛ با این تفاوت که خائن کسی است که آنچه را بر آن امین شمرده شده می‌رباید؛ ولی سارق هرکسی است که چیزی را از دیگری می‌دزدد، بنابراین هر خائنی سارق است؛ ولی هر سارقی خائن نیست.[۱۲]

از موضوع سرقت در قرآن کریم بیشتر با ماده «س - ر - ق» و مشتقات آن، مانند ﴿إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ[۱۳] و ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا[۱۴] و گاه با عناوین عام و کلی یاد شده است؛ مانند «غُلول» که به معنای خیانت و سرقت آمده است ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۱۵].[۱۶]، «فاحشه» ﴿وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ[۱۷] که در روایات به زنا و سرقت تفسیر شده است،[۱۸] گناه کبیره: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ[۱۹] که بر پایه روایات، یکی از مصادیق آن سرقت است،[۲۰] کم‌فروشی و کم‌گذاشتن از حق دیگران ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۲۱] و خوردن اموال دیگران به باطل ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۲۲]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۲۳] که یکی از مصادیق آن خوردن اموالسرقت شده است.[۲۴] در این آیات، از برخی مباحث مربوط به سرقت، مانند پیشینه سرقت در میان جوامع پیشین، آثار سرقت و برخی احکام فقهی آن سخن به میان آمده است. افزون بر این، موضوعات و مفاهیمی دیگر، همچون آدم‌ربایی، استراق سمع، محاربه و خیانت نیز با موضوع مورد بحث پیوند دارند که در مدخل‌های مستقل بررسی شده‌اند.[۲۵]

سرقت در جوامع پیشین و شرایع الهی

سرقت از اعمال ناپسند و جرایمی است که در همه زمان‌ها و میان پیروان همه شرایع الهی و ملل دیگر، جز در موارد نادر [۲۶] امری مذموم و ناپسند بوده و کیفرهای شدیدی را در پی داشته است، هر چند مجازات سرقت با توجه به نگرش هر ملت و قومی به این پدیده و نوع سرقت انجام گرفته متفاوت بوده است.[۲۷] در روم قدیم کیفر سرقت کردن شخص آزاد، شلاق خوردن و به بردگی گرفتن [۲۸] و کیفر بردگان کشته شدن و قطع دست سارق بود؛ ولی در قوانین روم جدید این مجازات‌ها لغو شدند.[۲۹] در دولت باستانی ایران سرقت جرم خصوصی و کیفر آن اعدام بود.[۳۰] در شرایع پیشین و کتب منسوب به این شرایع نیز سرقت، مذموم و دارای کیفر شدید بوده است. بر اساس نقلی از تورات، سرقت گاو، غرامتی ۵ برابر مال مسروق و سرقت گوسفند، غرامتی ۴ برابر آن داشت.[۳۱] در برخی موارد سرقت، غرامتی ۷ برابر مال به سرقت رفته و نیز پرداخت همه اموال منزل سارق داشت.[۳۲] براساس نقلی دیگر، چنانچه فردی در حال نقب زدن برای سرقت کشته می‌شد، دیه‌ای نداشت. [۳۳] طبق نقلی دیگر، کیفر کسی که انسانی را ربوده و او را نزد خود نگه داشته یا به فروش رسانده بود کشته شدن بود. [۳۴] در عهد جدید نیز سرقت امری ناپسند شمرده شده و انسان‌ها از ارتکاب آن نهی شده‌اند.[۳۵] آیاتی از قرآن کریم نیز مؤید این امرند؛ از جمله در آیه ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ[۳۶] از ماجرای مخفی کردن عامدانه جام عزیز مصر در میان متاع برادران یوسف و متهم کردن آنان به سرقت این جام سخن به میان آمده است. در پی این اتهام، برادران یوسف از مال به سرقت رفته پرسیدند ﴿قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ[۳۷] که کارگزاران یوسف(ع) شی‌ء گم‌شده را جام پادشاه دانستند. ﴿قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ[۳۸] در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که مراد حقیقی از سارق خواندن برادران از جانب کارگزاران حضرت یوسف(ع) سرقت گذشته آنان بود که حضرت یوسف را در کودکی از پدر خویش به سرقت بردند. [۳۹] برادران برای رفع اتهام سرقت از خود، سوگند یاد کردند که هدف آنان از آمدن به مصر فساد نبوده و تاکنون مرتکب سرقت نشده‌اند:﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ[۴۰] سوگند برادران یوسف و نفی سرقت از خود، حکایت از مذموم بودن شدید این عمل در میان آنان دارد. در پی رد این اتهام از سوی برادران یوسف، کارگزاران حکومت از مجازات این عمل در صورت دروغ گفتن پرسیدند که برادران یوسف کیفر سرقت را در شریعت خود به بردگی گرفتن سارق دانستند: ﴿قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ[۴۱]، ﴿قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ[۴۲].[۴۳] کارگزاران حضرت یوسف(ع) پس از جست‌وجوی اموال برادران، جام پادشاه را در بار بنیامین یافتند.﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ[۴۴].[۴۵] سپس قرآن ماجرای یادشده را نقشه‌ای از جانب حضرت یوسف(ع) برای نگه داشتن برادر خویش در مصر دانسته که خدا به او الهام کرد؛ زیرا آن حضرت نمی‌توانست بر اساس قانون حاکم مصر برادرش را نزد خودش نگاه دارد: ﴿كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ[۴۶]؛ زیرا کیفر سرقت در قانون حاکم مصر شلاق زدن سارق و گرفتن غرامت از وی بود.[۴۷] در پی این امر، برادران یوسف(ع) افزون بر بنیامین، حضرت یوسف را نیز به سرقت متهم کردند: ﴿قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ[۴۸] به نظر برخی، این اتهام بدان جهت بود که آن حضرت بتی را از جد مادریش ربوده و آن را شکسته بود و به گفته برخی، آن حضرت مقداری غذا از سفره برمی‌داشت و آن را میان مساکین قسمت می‌کرد.[۴۹] برپایه نقلی دیگر، حضرت یوسف پس از وفات مادر برای مدتی نزد عمه‌اش زندگی می‌کرد و چون به وی سخت علاقه‌مند بود، برای نگه داشتن دائمی آن حضرت نزد خود، کمربند مخصوص به یادگار مانده از اسحاق را به کمر یوسف بست و ادعا کرد که وی آن را دزدیده است.[۵۰] این نقل در روایاتی از اهل‌بیت(ع) نیز آمده است.[۵۱] برادران یوسف برای رهانیدن بنیامین از کیفر یادشده و به همراه بردن او به نزد پدر، به عزیز مصر پیشنهاد کردند که به جای او یکی دیگر از برادران را به عنوان مجازات نزد خود نگه دارد ﴿قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ[۵۲]؛ ولی عزیز مصر (حضرت یوسف(ع)) کیفر کردن غیر سارق را کاری ظالمانه شمرد و از پذیرش آن امتناع کرد. ﴿قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ[۵۳] پس از ناامید شدن برادران از آزادی بنیامین، برادر بزرگ‌تر به جهت عهد خویش با پدر درباره بنیامین، از بازگشت به وطن امتناع و دیگر برادران را مأمور کرد تا به پدر خبر دهند که فرزندش مرتکب سرقت شده است ﴿فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ[۵۴]، ﴿ارْجِعُوا إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ[۵۵]؛ ولی حضرت یعقوب(ع) ارتکاب سرقت را از سوی بنیامین مردود و این نسبت را برآمده از تصورات ذهنی و تزیین نفسانی‌آنان شمرد: ﴿قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ[۵۶].[۵۷] همچنین قرآن کریم در آیه ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۵۸] از سخن حضرت شعیب به قوم خود یاد کرده است که آنان را به کامل کردن کیل و میزان و کم نکردن چیزی از اموال مردم سفارش می‌کرد. کم گذاشتن از اموال مردم در آیه عام است و غصب یا سرقت از اموال دیگران را نیز دربر می‌گیرد.[۵۹] در شریعت اسلام نیز همانند شرایع پیشین سرقت امری مذموم به شمار می‌رود و قرآن کریم به گونه خاص یا با عناوینی عام، همگان را از ارتکاب این عمل نهی کرده و برای مرتکبان آن کیفرهایی شدید مقرر کرده است؛ از جمله در آیه‌ای به صراحت از سرقت کردن نهی کرده و این عمل را شرط بیعت زنان مسلمان با پیامبر اکرم(ص) شمرده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۰] در آیاتی دیگر از سرقت به عنوان خیانت به دیگران و خود و گناه تعبیر شده و از عدم حمایت پیامبر اکرم از این افراد و محبوب نبودن آنان در نزد خداوند سخن به میان آمده است: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا[۶۱]، ﴿وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا[۶۲] در شأن نزول این آیات نقل شده است که یکی از افراد طایفه بنی‌اُبَیْرِق به نام بشیر به خانه مسلمانی دستبرد زد و شمشیر، زره و مقداری طعام را دزدید؛ لیکن پس از افشای این ماجرا سارق برای تبرئه خود مسلمانی دیگر را که در آن خانه زندگی می‌کرد به سرقت متهم کرد و افراد قبیله‌اش برای اثبات این امر به دروغ نزد پیامبر گواهی دادند.[۶۳] در شأن نزولی دیگر آمده است که در یکی از جنگ‌ها زره یکی از انصار به سرقت رفت و آنان به یکی از افراد طایفه بنی‌ابیرق بدگمان شدند و سارق پس از آگاهی از این امر، زره سرقت شده را به خانه فردی یهودی افکند و افراد قبیله او نزد پیامبر(ص) بر علیه یهودی گواهی دادند و پیامبر بر اساس گواهی آنان علیه یهودیحکم کرد که آیه یادشده آن حضرت را از حمایت خائنان بر حذر داشت.[۶۴] به نظر مفسران، آیات ﴿وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا[۶۵]، ﴿وَمَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۶۶]، ﴿وَمَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا[۶۷] این سوره نیز که از ارتکاب گناه و ظلم به نفس و نسبت دادن گناه یادشده به افرادی بی‌گناه سخن به میان آورده‌اند، درباره ماجرای یادشده نازل شده‌اند.[۶۸] در آیاتی دیگر به طور عام از گناه و عمل فاحشه نهی، و اجتناب از آنها از صفات مؤمنان شمرده شده است: ﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۶۹]، ﴿وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ[۷۰] ﴿الْفَوَاحِشَ یادشده در این آیه در روایات اهل‌بیت(ع) به سرقت تفسیر شده است.[۷۱] افزون بر این، بر اساس برخی روایات، سرقت از مصادیق گناهان کبیره است که قرآن در آیه ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا[۷۲] مؤمنان را از آن نهی کرده و اجتناب از آن را سبب بخشایش دیگر گناهان و ورود انسان به بهشت شمرده است.[۷۳] افزون بر این، اسلام برای سرقت، کیفرهایی شدید در دنیا وضع کرده است. [۷۴]

احکام فقهی سرقت

در اسلام برای سرقت احکام و قوانین متعددی تشریع شده است که برخی از عمده‌ترین آنها که در قرآن کریم آمده‌اند بدین شرح‌اند:

حرمت سرقت

سرقت به نظر فقیهان اسلامی عملی حرام است.[۷۵]حرمت این عمل از آیاتی برداشت می‌شود؛ از جمله آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۶] که به صراحت از سرقت نهی کرده است. و آیات ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۷۷]، ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۸] که از کیفر دنیوی داشتن سرقت و ظلم بودن این عمل و وجوب توبه از آن سخن به میان آورده‌اند. برخی از فقیهان برای حرمت سرقت به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا[۷۹] که از خوردن اموال یکدیگر به باطل نهی کرده است. و آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۸۰] که انسان‌ها را از خیانت در امانات یکدیگر برحذر داشته است: ﴿وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ استناد کرده‌اند.[۸۱] دلیل دیگر، آیه ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۸۲] است که در آن خیانت از سیره پیامبر(ص) نفی شده و از مجازات خائنان در قیامت سخن به میان آمده است. «غلول» در آیه به خیانت،[۸۳]سرقت از غنیمت پیش از تقسیم [۸۴] یا سرقت از اموال خصم پس از دادن امان [۸۵] تفسیر شده که به نظر برخی از بدترین گونه‌های سرقت است.[۸۶] افزون بر این، حرمت سرقت از آیات متعدد دیگری از قرآن برداشت می‌شود؛ مانند:

  1. آیات ﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۸۷]، ﴿وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ[۸۸] که مؤمنان را به اجتناب کردن از فواحش فرمان داده‌اند؛ با این توضیح که از مصادیق عمل فاحشه در آیه یادشده، سرقت است.[۸۹]
  2. آیه ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا[۹۰] که مؤمنان را به اجتناب از گناهان کبیره مأمور کرده است؛ با این بیان که از مصادیق گناهان کبیره، سرقت اموال دیگران است.[۹۱]
  3. آیاتی که در آنها یهودیان به سبب خوردن ﴿سُّحْتِ مذمت شده‌اند: ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۹۲] {{متن قرآن|سُّحْتِ} در آیه به حرام تفسیر شده است [۹۳] که در روایات و کلمات مفسران، از مصادیق آن خوردن اموال یتیم [۹۴] و سرقت [۹۵] دانسته شده است.
  4. آیاتی که از کم‌فروشی و فساد در زمین نهی کرده‌اند: ﴿وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۹۶] «بَخْس» کم دادن حق دیگران، اعم از مقدار یا غیر مقدار است [۹۷] و شامل سرقت، غصب و گرفتن اموال دیگران با حیله و مکر می‌شود.[۹۸] «عُثُوّ» نیز به نظر برخی، به مطلق فساد در زمین مانند سرقت، قطع طریق و غارت اموال دیگران اطلاق می‌شود.[۹۹].[۱۰۰]

کیفر سرقت

در صورتی که مرد یا زنی مالی را از دیگری بدزدد، به کیفر آن دست وی قطع می‌شود: ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۰۱].[۱۰۲] ذکر دست با لفظ جمع ﴿أَيْدِيَهُمَا بدان جهت است که انسان دو دست دارد و جمع دو دست زن و مرد سارق ۴ دست می‌شود،[۱۰۳] یا بدان جهت که هر دو دست سارق را شامل شود؛ زیرا سارقی که دست راست نداشته باشد، دست چپ وی قطع می‌شود،[۱۰۴] یا بدان جهت که آیه جنس سارق را قصد کرده است؛ نه یک فرد از سارقان را [۱۰۵] و مراد از دست‌های سارقان، دست راست آنان است.[۱۰۶] مؤید این امر، قرائت ابن‌مسعود است که آیه یادشده را ﴿فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا قرائت کرده است؛[۱۰۷] همچنین تعبیر ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ در آیه عام است و شامل همگان، اعم از زن و مرد، برده و آزاد و مسلمان و غیر مسلمان [۱۰۸] می‌شود؛ ولی این عموم بر اساس سنت نبوی و احادیث اهل‌بیت(ع) تخصیص خورده است و براساس آن، دست سارق در صورتی قطع می‌شود که سارق یا مال مسروق شرایطی داشته باشند؛ مانند بلوغ، عقل، اختیار، عدم اضطرار، نبودن شبهه، شریک نبودن سارق و مالک، سرقت مال از جای محفوظ (حِرْز)، رسیدن مال به حد نصاب، یعنی یک چهارم دینار طلا، پدر یا برده نبودن سارق نسبت به مالک، مخفیانه بودن ربودن مال[۱۰۹] و عدم ارتکاب سرقت طعام در سال قحطی.[۱۱۰] به نظر فقیهان امامیه، در قطع دست تنها ۴ انگشت سارق از بُن آنها قطع شده و کف دست و انگشت شست او باقی می‌ماند.[۱۱۱] دلیل این امر آن است که اولاً بر همین ۴ انگشت نیز «یَد» (دست) اطلاق می‌شود، چنان که قرآن کریم در آیه ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ[۱۱۲] از نوشتن کتاب با «دست‌ها» سخن به میان آورده است. و روشن است که نوشتن با انگشتان انجام می‌گیرد، نه با مچ یا بازو.[۱۱۳] افزون بر این، واژه «یَد» در آیه سرقت و آیه یادشده بر همه دست از سر انگشتان تا انتهای شانه اطلاق می‌شود و چون خداوند به طور کلی به قطع دست فرمان داده و موضع خاصی را برای قطع بیان نکرده است، باید به کمترین مقداری که دست بر آن اطلاق می‌گردد بسنده کرد و کمترین مقدار دست که در آن اختلاف نشده، همان انگشتان دست است؛[۱۱۴] همچنین قرآن کریم در آیه‌ای دیگر «مساجد» را برای خداوند دانسته است که نباید کسی را در آنها با خدا شریک کرد: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[۱۱۵] در روایات اهل بیت(ع) یکی از مصادیق «مساجد» در این آیه اعضای هفت‌گانه سجده، از جمله دو کف دست تفسیر شده است [۱۱۶] که باید برای خدا باقی بمانند و حتی هنگام اجرای حدّ نباید قطع شوند.[۱۱۷] افزون بر آیات و روایات یادشده، در روایات متعدد دیگری از اهل‌بیت(ع) به قطع دست از بن انگشتان تصریح شده است.[۱۱۸] در مقابل، بیشتر فقیهان اهل‌سنت قطع دست را از مچ واجب دانسته‌اند.[۱۱۹] دلیل آنان روایات صحابه و سیره پیامبر(ص) است که گفته‌اند آن حضرت دست سارق را از مچ برید؛[۱۲۰] ولی برخی از فقهای اهل‌سنت گفته‌اند: باید انگشتان او قطع شوند. از خوارج نیز نقل شده است که آنان قطع دست * را از شانه واجب دانسته‌اند. دلیل آنان آیه ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۲۱] است که به قطع دست فرمان داده و دست بر مجموع عضو مخصوص از سر انگشتان تا شانه اطلاق می‌گردد.[۱۲۲] همچنین اگر چند نفر در سرقت چیزی شرکت داشته باشند، دست همه آنان قطع می‌شود؛ زیرا عنوان سارق در آیه ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۲۳] همه افراد یادشده را شامل می‌شود، از این رو، همه آنان استحقاق قطع دست را دارند.[۱۲۴].[۱۲۵]

سقوط حد در صورت توبه

به نظر فقهای امامیه [۱۲۶] و برخی از فقهای اهل‌سنت،[۱۲۷] در صورتی که سارق پیش از اثبات سرقت و اجرای حد، توبه و عمل خود را اصلاح کند، حد سرقت از وی برداشته می‌شود؛ به دلالت آیات ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۲۸]، ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲۹] که از عفو الهی سارق در صورت توبه و اصلاح عمل سخن به میان آورده است[۱۳۰] با این توضیح که در این آیه به قطع دست سارق پیش از توبه فرمان داده شده و سپس از غفران الهی نسبت به این افراد در صورت توبه و اصلاح عمل سخن به میان آمده است که بیانگر سقوط حد الهی و قطع دست از آنان در صورت اصلاح و توبه است.[۱۳۱] در روایتی نیز نقل شده است که زنی پس از دزدیدن زیورآلاتی نزد پیامبر آمد و درخواست توبه کرد که این آیه نازل شد و توبه او را پذیرفته دانست.[۱۳۲] دلیل دیگر، روایاتی از پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) است که توبه را ساقط کننده آثار جرایم از جمله سرقت دانسته‌اند؛[۱۳۳] از جمله در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که دست سارق در صورت توبه اختیاری خود به پیشگاه خداوند و استرداد اموال مسروق قطع نمی‌شود.[۱۳۴] در مقابل، برخی فقیهان مذاهب اهل‌سنت توبه سارق را سبب سقوط حد سرقت ندانسته‌اند. دلیل آنان آیه یادشده است که به طور عام به قطع دست مردان و زنان سارق فرمان داده است: «فاقطَعوا اَیدِیَهُما» که شامل توبه‌کنندگان و غیر توبه‌کنندگان می‌شود.[۱۳۵] دلیل دیگر آنان روایاتی منسوب به سیره پیامبر(ص) است که آن حضرت دست برخی سارقان را پس از اقرار به سرقت و توبه قطع می‌کرد؛ نیز گفته شده است که قطع دست، کفاره عمل آنان است و از این رو با توبه ساقط نمی‌شود.[۱۳۶] برخی در تأیید این نظر گفته‌اند: قرآن در آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۳۷] حکم توبه‌کنندگان را از کسانی که حد الهی بر آنان جاری می‌شود استثنا کرده است: «اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن قَبلِ اَن تَقدِروا عَلَیهِم فَاعلَموا اَنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیم»، از این رو حد محاربه از آنان ساقط می‌شود؛ ولی در مورد سرقت تنها از عفو الهی سخن به میان آمده است که نشان پذیرش توبه نزد خدا و عدم سقوط حد دنیوی آنان است.[۱۳۸] اما در صورتی که سارق پس از اقامه دلیل بر سرقت و اثبات آن توبه کند، به اتفاقفقیهان اسلامی حد سرقت از او ساقط نمی‌شود،[۱۳۹] مگر اینکه سرقت با اقرارثابت شده باشد که در این صورت به نظر برخی فقهای امامیه، امام و حاکم اسلامی حق عفو سارق و اجرا نکردن حد را دارد.[۱۴۰] مراد از توبه و اصلاح در آیه ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۴۱] آن است که سارق با نیت خالص از کار خود پشیمان شده و بر توبه و انجام دادن عمل صالح مداومت داشته باشد.[۱۴۲] برخی اصلاح در آیه را به ادای حق دیگران و بازگرداندن مال مسروق و حلالیت‌ طلبیدن سارق از صاحب مال، یا انفاق مال در راه خدا در صورت مجهول بودن صاحب آن تفسیر کرده‌اند.[۱۴۳].[۱۴۴]

مجری حد سرقت

قرآن کریم در آیه ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۴۵] به مسلمانان فرمان داده است که دست سارق را قطع کنند. به نظر بیشتر فقیهان شیعه و اهل سنت، مخاطب آیه امام و حاکم اسلامی است[۱۴۶] که یا خود یا نایب او باید این حکم را درباره مجرمان جاری کند[۱۴۷] و عموم مسلمانان تنها وظیفه دارند وقوع جرایم از جمله سرقت را به حاکم اطلاع دهند.[۱۴۸] در روایات اهل‌بیت(ع) نیز اقامه حدود از وظایف کسانی دانسته شده است که حکم کردن به آنان واگذار شده است؛[۱۴۹] ولی برخی گفته‌اند: مخاطب این آیه همه مسلمانان هستند و چون اجرای این حد از سوی همه آنان، شدنی نیست، امام و حاکم اسلامی به نیابت از آنان این کار را انجام می‌دهد[۱۵۰].[۱۵۱]

مبارزه با جرم سرقت

مراد از این عنوان، مبارزه با دزدی به عنوان عادتی زشت در جاهلیت است که پیامبر با آن با روش‌های مختلف مبارزه کرد و تغییر اعتقادی و اخلاقی بوجود آورد و برای آن کیفر سخت تعیین نمود، زیرا دزدی، حقوق و امنیت جامعه را تهدید می‌کند و به مالکیت و تلاش آنان آسیب می‌رساند. به همین دلیل در کنار بیان جهان‌بینی قبول مالکیت دیگران، در هنگام بیعت با مردان و زنان مدینه، از آنان تعهد گرفت که دست به دزدی نزنند.

  1. ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا * وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا * وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا * يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا[۱۵۲]
  2. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۵۳].

نکات:

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. اتهام سرقت از سوی فردی از بنی بیرق، به یکی از یهودیان، در زمان پیامبر اکرم و تبرئه آن فرد از جانب خداوند: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا[۱۵۴]؛ ﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا[۱۵۵].[۱۵۶]
  2. اجتناب از سرقت از جمله موارد بیعت زنان مؤمن، با پیامبر: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى[۱۵۷]... ﴿وَلَا يَسْرِقْنَ[۱۵۸].... ﴿فَبَايِعْهُنَّ[۱۵۹].[۱۶۰]

منابع

پانویس

  1. القاموس المحیط، ج۳، ص۲۴۴؛ تاج العروس، ج۱۳، ص۲۱۳، «سرق».
  2. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۵۴؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۲۴۴، «سرق».
  3. مفردات، ص۴۰۸؛ التحقیق، ج۵، ص۱۳۵، «سرق».
  4. معجم المصطلحات، ج۲، ص۲۶۳، «السرقه».
  5. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۵۴؛ التحقیق، ج۵، ص۱۳۵.
  6. مسالک الافهام، کاظمی، ج۴، ص۲۰۳؛ جامع المدارک، ج۷، ص۱۳۷؛ الاقناع، ج۲، ص۱۹۴.
  7. القاموس الفقهی، ص۱۷۱؛ معجم الفاظ الفقه، ص۲۲۸.
  8. المبسوط، سرخسی، ج۹، ص۱۳۳؛ معجم المصطلحات، ج۲، ص۲۶۴-۲۶۵.
  9. معجم الفاظ الفقه، ص۳۵؛ معجم المصطلحات، ج۱، ص۹۷.
  10. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۵۶؛ تاج العروس، ج۱۳، ص۲۱۳، «سرق».
  11. معجم المصطلحات، ج۱، ص۹۷.
  12. معجم الفروق اللغویه، ص۲۲۸.
  13. «گفتند: اگر (بنیامین) دزدی می‌کند (شگفت نیست) برادری دارد که (او نیز) پیش از این دزدی کرده است» سوره یوسف، آیه ۷۷.
  14. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.
  15. «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
  16. نک: روض الجنان، ج۵، ص۱۳۱-۱۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۷۲.
  17. «و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند» سوره شوری، آیه ۳۷.
  18. الکافی، ج۲، ص۲۷۸، ۴۴۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۳؛ ج۱۶، ص۸۰.
  19. «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده‌اید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم می‌پوشیم» سوره نساء، آیه ۳۱.
  20. وسائل‌الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۳۵۰.
  21. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  22. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  23. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  24. التبیان، ج۲، ص۱۳۸؛ کنزالعرفان، ج۲، ص۳۳؛ التفسیرالکبیر، ج۱۰، ص۶۹.
  25. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 338-340.
  26. حقوق جزای اختصاصی، ج۱، ص۱۵۳.
  27. قانون نامه حمورابی، ص۳۷-۴۰.
  28. دائرة المعارف بستانی، ج۹، ص۵۸۰؛ حقوق جزای اختصاصی، ج۱، ص۱۵۴.
  29. دائرة المعارف بستانی، ج۹، ص۵۸۰.
  30. جرم سرقت در حقوق کیفری ایران و اسلام، ص۳۱.
  31. الکتاب المقدس، سفر خروج۲۲: ۱.
  32. الکتاب المقدس، الامثال ۶: ۲۹-۳۰.
  33. الکتاب المقدس، سفر خروج۲۲: ۲.
  34. الکتاب المقدس، سفر خروج۲۱: ۱۶ و سفر تثنیه ۲۴: ۷.
  35. الکتاب المقدس، الرساله الی اهل رومیه ۲: ۲۱؛ الرساله الی اهل افسس ۴: ۲۸.
  36. «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده می‌کرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارنده‌ای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بی‌گمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
  37. «(برادران یوسف) رو به آنان آوردند و گفتند: مگر چه گم کرده‌اید؟» سوره یوسف، آیه ۷۱.
  38. «گفتند: پیمانه (زرّین) شاه را گم کرده‌ایم و (یوسف گفت) هر که آن را بیاورد یک بار شتر (جایزه) خواهد داشت و من بدین (وعده) ضامنم» سوره یوسف، آیه ۷۲.
  39. علل الشرایع، ج۱، ص۵۲؛ الصافی، ج۳، ص۳۴.
  40. «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳.
  41. «گفتند اگر دروغ گفته باشید کیفر آن چیست؟» سوره یوسف، آیه ۷۴.
  42. «گفتند: کیفر آن، (برده شدن) همان کسی است که (جام) در باربند وی یافته شود او خود کیفر آن است؛ ما ستمگران را بدین‌گونه کیفر می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۷۵.
  43. جامع البیان، ج۱۳، ص۲۹؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۳۲؛ المیزان، ج۱۱، ص۲۲۴.
  44. «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
  45. الصافی، ج۳، ص۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۲۳۵.
  46. سوره یوسف، آیه ۷۶.
  47. مجمع البیان، ج۵، ص۴۳۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۸۲.
  48. سوره یوسف، آیه ۷۷.
  49. التبیان، ج۶، ص۱۷۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۸۴.
  50. مجمع البیان، ج۵، ص۴۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۸۴.
  51. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۸۲؛ الصافی، ج۳، ص۳۵-۳۶.
  52. «گفتند: ای عزیز (مصر)! او پدر پیر کهنسالی دارد، یکی از ما را به جای او بگیر، ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۷۸.
  53. «گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافته‌ایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.
  54. «چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشه‌ای رفتند : بزرگ ایشان گفت آیا نمی‌دانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کرده‌اید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمی‌نهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید و» سوره یوسف، آیه ۸۰.
  55. «نزد پدرتان بازگردید و بگویید: ای پدر ! به راستی پسرت دزدی کرده است و ما جز به آنچه (دیدیم و) دانستیم گواهی ندادیم و علم غیب هم نداشتیم» سوره یوسف، آیه ۸۱.
  56. «(یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  57. مجمع البیان، ج۵، ص۴۴۳؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۲۴۶.
  58. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  59. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۷۴.
  60. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  61. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  62. «و از آنان که به خویش خیانت می‌ورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۷.
  63. التبیان، ج۳، ص۳۱۶؛ جامع البیان، ج۵، ص۳۶۱.
  64. مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۳۲.
  65. «و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزنده‌ای بخشاینده خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۱۰.
  66. «و هر کس گناهی کند تنها به زیان خویش کرده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۱۱.
  67. «و هر کس خطایی یا گناهی کند سپس آن را به گردن بی‌گناهی اندازد بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش کشیده است» سوره نساء، آیه ۱۱۲.
  68. مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۳۷؛ المیزان، ج۵، ص۷۰.
  69. «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.
  70. «و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند» سوره شوری، آیه ۳۷.
  71. الکافی، ج۲، ص۲۷۸، ۴۴۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۳.
  72. «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده‌اید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم می‌پوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در می‌آوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
  73. وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۳۵۰.
  74. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 340-343.
  75. تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۶۲؛ جامع المقاصد، ج۴، ص۳۳؛ فتاوی اللجنة الدائمه، ج۲۲، ص۲۲۱.
  76. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  77. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  78. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  79. «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  80. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  81. منتهی المطلب، ج۲، ص۱۰۱۵.
  82. «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
  83. مجمع البیان، ج۲، ص۴۳۲؛ فقه القرآن، ج۲، ص۴۴؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۹.
  84. فقه السنه، ج۲، ص۶۸۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۳۳؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۹۴.
  85. شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۴۰۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۱.
  86. ملاذ الاخیار، ج۹، ص۳۶۴.
  87. «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.
  88. «و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند» سوره شوری، آیه ۳۷.
  89. الکافی، ج۲، ص۲۷۸، ۴۴۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۳.
  90. «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده‌اید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم می‌پوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در می‌آوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
  91. وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۳، ص۳۵۰.
  92. «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمی‌توانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
  93. مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۸.
  94. مسالک الافهام، کاظمی، ج۳، ص۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۹۲.
  95. فقه القرآن، ج۲، ص۲۷.
  96. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.
  97. الصافی، ج۲، ص۴۶۷؛ تفسیر نسفی، ج۲، ص۲۳.
  98. مقتنیات الدرر، ج۴، ص۳۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۴۸.
  99. الصافی، ج۲، ص۴۶۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۴۴؛ روح المعانی، ج۱۹، ص۱۱۸.
  100. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 343-344.
  101. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  102. فقه القرآن، ج۲، ص۳۷۹-۳۸۰؛ مغنی المحتاج، ج۴، ص۱۵۸؛ المغنی، ج۱۰، ص۲۳۹.
  103. نک: مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۵، ص۳۲۹.
  104. فقه القرآن، ج۲، ص۳۷۹-۳۸۰.
  105. تفسیر سمعانی، ج۲، ص۳۶.
  106. جامع البیان، ج۶، ص۳۱۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۰.
  107. جامع البیان، ج۶، ص۳۱۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۹.
  108. احکام القرآن، ابن عربی، ج۲، ص۱۰۴؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۷۹؛ کنز العرفان، ج۲، ص۳۴۸؛ حاشیة الدسوقی، ج۴، ص۳۳۲.
  109. تحریر الاحکام، ج۵، ص۳۵۱-۳۵۷؛ تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۸۲-۴۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۶۷.
  110. الخلاف، ج۵، ص۴۳۲؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۰۸.
  111. شرائع الاسلام، ج۴، ص۹۵۶؛ تحریر الاحکام، ج۵، ص۳۶۸.
  112. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  113. الخلاف، ج۵، ص۴۳۸؛ مسالک الافهام، کاظمی، ج۴، ص۲۰۶.
  114. الانتصار، ص۵۲۸-۵۲۹؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۸۱.
  115. «و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
  116. الکافی، ج۳، ص۳۱۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۶.
  117. وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۵۳؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۵۴.
  118. الکافی، ج۷، ص۲۲۲؛ تهذیب، ج۱۰، ص۱۰۲؛ وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۵۱.
  119. المجموع، ج۲۰، ص۹۷؛ حاشیة الدسوقی، ج۴، ص۳۳۲؛ المغنی، ج۱۰، ص۲۶۴.
  120. المجموع، ج۲۰، ص۹۷؛ المغنی، ج۱۰، ص۲۶۴؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۸۸.
  121. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  122. الخلاف، ج۵، ص۴۳۸؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۸۸.
  123. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  124. الخلاف، ج۵، ص۴۲۳؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۷۹-۳۸۰.
  125. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 344-346.
  126. شرائع الاسلام، ج۴، ص۹۵۶؛ مسالک الافهام، شهید، ج۱۴، ص۵۲۴.
  127. بدائع الصنائع، ج۷، ص۹۶؛ المجموع، ج۲۰، ص۱۰۶-۱۰۷.
  128. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  129. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  130. الخلاف، ج۵، ص۴۶۸؛ المجموع، ج۲۰، ص۱۰۷.
  131. الخلاف، ج۵، ص۴۶۸؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۸۴-۳۸۵.
  132. مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۱۴۷؛ جامع البیان، ج۶، ص۳۱۳-۳۱۴؛ عوالی اللئالی، ج۳، ص۵۶۵.
  133. الخلاف، ج۵، ص۴۶۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۳۹-۵۴۰.
  134. الکافی، ج۷، ص۲۲۰؛ تهذیب، ج۱۰، ص۱۲۲.
  135. المغنی، ج۱۰، ص۳۱۶-۳۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۳۰.
  136. المغنی، ج۱۰، ص۳۱۶-۳۱۷؛ فقه السنه، ج۲، ص۴۸۳.
  137. «جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۴.
  138. احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۵۱۶.
  139. مسالک الافهام، کاظمی، ج۴، ص۲۰۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۳۹.
  140. النهایه، ص۷۱۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۴۰.
  141. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  142. مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۳؛ زبده‌البیان، ص۶۶۳.
  143. مسالک الافهام، کاظمی، ج۴، ص۲۰۷؛ روح المعانی، ج۶، ص۱۳۴-۱۳۵.
  144. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 346-348.
  145. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  146. المبسوط، طوسی، ج۷، ص۲۶۳؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۲۸؛ ج۲۳، ص۱۴۳؛ الشافی فی الامامه، ج۱، ص۱۰۳.
  147. بدائع الصنائع، ج۷، ص۸۸.
  148. احکام القرآن، جصاص، ج۳، ص۳۶۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۴۴.
  149. من لایحضره‌الفقیه، ج۴، ص۷۲؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۰۰.
  150. تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۶۱.
  151. سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر، سرقت (مقاله)|مقاله «سرقت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 348.
  152. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش * و از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده بخشاینده است * و از آنان که به خویش خیانت می‌ورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمی‌دارد * (کارهای خود را) از مردم پوشیده می‌دارند و از خداوند پوشیده نمی‌توانند داشت در حالی که او هنگامی که آنان شب را با گفتاری ناخوشایند وی می‌گذرانند با آنان است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۰۵-۱۰۸.
  153. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  154. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  155. «(کارهای خود را) از مردم پوشیده می‌دارند و از خداوند پوشیده نمی‌توانند داشت در حالی که او هنگامی که آنان شب را با گفتاری ناخوشایند وی می‌گذرانند با آنان است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۰۸.
  156. عکرمه گوید: بنو ابیرق، نسبت دزدی را به مردی یهودی بنام زید بن سمین دادند و او خدمت پیامبر آمد و از ایشان شکایت کرد. بنو ابیرق نیز بیامدند و از پیامبر خدا در خواست کردند، که از طرف ایشان با یهودی بگفتگو و مجادله پردازد، چیزی نمانده بود که پیامبر بدرخواست ایشان جامه عمل پوشیده، یهودی را کیفر دهد، که آیه نازل گردید. ابن عباس نیز چنین گفته است. ". (ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص: ۳۱)
  157. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  158. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  159. «ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
  160. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۰۶.