ابی بن کعب

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابی بن کعب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

نام او اُبی بن کعب قیس بن عبید بن زید خزرجی[۱]، است و به کنیه‌های ابامنذر و أباطفیل مشهور بوده است[۲]. او یکی از فضلا و فقهای صحابه پیامبر اسلام(ص) و استادترین مسلمین در خواندن قرآن به حساب می‌آمد و هم‌چنین دبیری پیامبر(ص) را نیز عهده‌دار بود. او قبل از زید بن ثابت، کاتب وحی بود و گاهی پیامبر(ص) او را مأمور می‌کرد تا به تازه مسلمانان، از جمله وفد عامر و وفد بنی حنیفه، که به مدینه آمدند، احکام اسلام و قرآن بیاموزد[۳]. او به عنوان یکی از انصار با سابقه سالیان زیادی همنشین پیامبر(ص) بود و چنان که در روایت آمده است تمامی قرآن را بر آن حضرت عرضه نمود و از همان تاریخ نیز به تعلیم قرآن مشغول شد و بنابر حدیثی مشهور، یکی از چهار تنی است که پیامبر(ص) فرا گرفتن قرآن را از آنان توصیه کرده است. در حدیثی دیگر که فضایل چند تن از صحابه بیان شده است، اُبیّ بن کعب، آگاه‌ترین فرد امت درباره قرائت دانسته شده است: «اقْرَأْ أُمَّتي لِكِتابِ اللهِ»[۴]. اُبیّ بن کعب پس از رحلت پیامبر(ص) نیز همواره به تعلیم قرآن در مدینه مشغول بود و جمعی از بزرگان چون ابن عباس، ابوهریره و عبدالله بن سائل از صحابه و عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه، ابو عبدالرحمن سلمی و ابوالعالیه ریاحی از تابعین، از وی قرائت آموختند. پیامبر(ص) پس از هجرت، میان او و سعد بن زید بن عمرو بن نفیل و به قولی میان او و طلحة بن عبیدالله پیمان برادری برقرار کرد و از آن پس او در غزوات بدر و احد و خندق و دیگر مکان‌ها همراه پیامبر(ص) بود[۵]. هم‌چنین او در سریه‌ای که در آغاز هفتمین ماه از هجرت، به فرماندهی حمزة بن عبدالمطلب روی داد، شرکت داشت[۶]. از زندگی پیش از اسلام او اطلاع چندانی نداریم، جز این که در جاهلیت، در زمانی که کمتر کسی در میان عرب نوشتن می‌دانست، او نوشتن را یاد گرفته بود[۷][۸].

مصحف اُبیّ بن کعب

از برخی روایات کهن به دست می‌آید که سابقه رواج قرائت اُبی به دوره پیش از تدوین مصحف عثمانی باز می‌گردد و این قرائت در آن دوره یکی از چند قرائت متداول بوده است. و طبق نقل عسقلانی، مردم شام قرآن را به قرائت أبی ابن کعب می‌خواندند[۹]. اما در عهد عمر، بر اساس گزارش‌های رسیده، گاهی عموماً با قرائت او مخالفت می‌کرده است. پس از تدوین مصحف عثمانی که اُبیّ بن کعب خود نیز در آن همکاری داشت، از قرائت اُبیّ هم‌چنان استفاده شد و نسل به نسل به آیندگان منتقل شد و پایه اصلی قرائاتی قرار گرفت که در سده‌های بعد به عنوان قرائاتی معتبر شناخته می‌شد. از میان قرائات سبع، قرائت‌های حجازی نافع و ابن کثیر و قرائت بصری ابوعمروبن علاء که شبیه قرائت حجازی بود، تا حد زیادی از قرائت اُبیّ ریشه گرفته است، به گونه‌ای که می‌توان قرائت اُبیّ بن کعب و پس از او زید بن ثابت را بنیان اصلی قرائت حجازی تلقی کرد. در قرائات کوفی نیز تاثیر اُبیّ بن کعب بر قرائت عاصم و کسائی قابل ملاحظه است؛ شاید از همین روست که ابن‌جزری، اُبیّ بن کعب را به طور مطلق برجسته‌ترین قاری این امت دانسته است. گاهی برخی از منابع امامیه، قرائت اُبیّ بن کعب را در تأیید نظرهای اعتقادی یا فقهی خود استفاده می‌کنند و فراتر از آن، در روایتی به نقل از امام صادق(ع) تصریح شده که اهل بیت(ع) قرائت ابی بن کعب را تأیید کرده‌اند. امام صادق(ع) در حدیثی می‌فرماید: “اگر ابن مسعود بر اساس قرائت ما قرائت نمی‌کند، گمراه است”. ربیعة الرأی می‌پرسد: آیا او گمراه است؟ امام می‌فرماید: “بله، گمراه است”. البته از اُبیّ بن کعب درباره حدیث “سبعة احرف” نظری نقل شده است که جای تأمل دارد. او “أحرف” را در حدیث به لغت تفسیر کرده و از این رو هر یک از الفاظ قرآنی را که مترادف داشته با میل خود تبدیل می‌کرد، و به مسلمانان اجازه داده بود الفاظ قرآن را با الفاظ مترادف و با الفاظی که مخالف کلمه اصلی نباشد، جابه‌جا کنند که در این کار موفق نشد. روایت شده که او در آیه شریفه ﴿كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ[۱۰] عبارت ﴿مَشَوْا فِيهِ را مرّوا فيه یا سَعَوْا فيه قرائت می‌کرده است[۱۱]. بر اساس منابع روایی، اُبیّ بن کعب یکی از چهار تن صحابی انصاری پیامبر(ص) بود که در زمان حیات آن حضرت به گردآوری مصحف پرداختند و مصحف آنان برای قرآنهایی که بعداً نوشته شد، استفاده شد[۱۲]. ابوالعالیه روایت کرده است که ابوبکر جمعی از کاتبان را گرد آورد و اُبیّ بن کعب قرآن را بر آنان املا می‌کرد و بدین ترتیب مصحفی فراهم شد. در زمان عثمان به هنگام گردآوری و تدوین مصحف عثمانی، اُبیّ بن کعب و زید بن ثابت، برجسته‌ترین اعضای هیئت دوازده نفری تدوین قرآن بودند[۱۳]. ابن‌ندیم به نقل از فضل بن شاذان و او به نقل از فردی که مصحف اُبیّ را در دهکده‌ای به نام قریة الانصار نزد محمد بن عبدالملک انصاری دیده بود، ترتیب سوره‌های مصحف اُبیّ را بیان کرده است که با مصحف عثمانی تفاوت‌هایی دارد؛ از جمله این که دو سوره خَلْع و حَفْد را در شمار سوره‌های مصحف ابی بن کعب آورده است که سوره‌های ۹۰ و ۹۲ هستند[۱۴]. از ویژگی‌های مصحف اُبیّ، مقدم بودن سوره یونس بر انفال، و در برداشتن دو سوره که در واقع دعا بودند، می‌باشد. این دو سوره به این ترتیب بوده‌اند: سوره خَلع: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِينُكَ وَ نَسْتَغْفِرُكَ وَ نُثْنِي عَلَيْكَ الْخَيْرَ وَ لَا نَكْفُرُكَ و نَخْلَعُ وَ نَتْرُكُ مَنْ يَفْجُرُكَ‌». سوره حفد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ لَكَ نُصَلِّي وَ نَسْجُدُ وَ إِلَيْكَ نَسْعَى وَ نَحْفِدُ وَ نَخْشَى عَذَابَكَ وَ نَرْجُو رَحْمَتَكَ إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكُفَّارِ مُلْحَقٌ» طبق برخی اقوال، اُبیّ بن کعب این دو سوره را در قنوت نماز خود می‌خوانده و در مصحف خود آنها را نوشته بود[۱۵] و این به خاطر آن بود که پیامبر این دعاها را در قنوت خود می‌خوانده است. نویسنده کتاب تاریخ قرآن می‌گوید: اُبیّ به خاطر این که این دعاها را فراموش نکند آنها را در مصحف خود آورده اما کسانی که پس از او مصحف او را دیده‌اند، گمان کرده‌اند که این دعاها از سوره‌های قرآن می‌باشند و لذا مصحف اُبیّ را دارای صد و شانزده سوره می‌دانسته‌اند[۱۶]. او از جمله دوازده یا هفتاد[۱۷] نفری است که در عقبه با پیامبر(ص) بیعت کرد. اُبیّ بن کعب می‌گوید: پیامبر(ص) از من پرسید: کدام آیه از کتاب خدا در نظر تو بزرگ‌تر است؟ گفتم: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ[۱۸]، دستی به سینه‌ام زد و فرمود: “یا ابا المنذر! این علم تو را گوارا باد“، و به این خاطر به این کنیه معروف گردید. و نیز روایت شده است که رسول اکرم(ص) او را “سید الانصار” لقب داد و هنوز زنده بود که مسلمانان او را سیدالمسلمین خواندند[۱۹]. از کتاب کامل بهایی نقل شده است که اُبّی گفت: “عصر روز سقیفه به جمعی از انصار برخوردم، پرسیدند: از کجا می‌آیی؟ گفتم: از نزد اهل بیت پیامبر(ص)، گفتند: در چه حالی بودند؟ گفتم: افرادی که خانه ایشان محل فرود آمدن جبرییل و خوابگاه پیامبر خدا بوده و اکنون وحی از خانه ایشان قطع شده و حقشان از دست رفته است، چگونه می‌باشند؟”[۲۰]. و نیز در همین کتاب نقل شده است که چون سوره بیّنه نازل شد، جبرییل گفت: “یا رسول الله! خدا امر فرموده است تا این سوره را به اُبیّ بیاموزی”. اُبیّ به پیامبر(ص) گفت: “یا رسول الله! خدا نام مرا برده است؟”، پیامبر(ص) فرمود: “آری” و سپس اُبیّ گریست. به وی گفتند: آیا از شنیدن این خبر خوشحال شدی؟ او گفت: “چرا خوشحال نشوم، با آن‌که خدا فرموده است از فضل و رحمت پروردگار باید خوشحال شد”. در کتاب کافی از امام صادق(ع) روایت شده است که ما خاندان پیامبر، قرآن را آن طور که ابیّ خوانده است، می‌خوانیم. قیس بن عباده می‌گوید: “وارد مدینه شدم و با یاران پیامبر همراه شدم. اُبیّ بن کعب بیش از همه افراد نزد من دوست داشتنی‌تر بود؛ هنگامی که برای نقل حدیث دور هم می‌نشستند هیچ یک از آنان را مثل اُبیّ ندیدم که این گونه برای شنیدن سخنانش گردن بکشند”. و ابیّ می‌گفت: “به پروردگار کعبه قسم، امرا هلاک می‌شوند و من با آنان همکاری نمی‌کنم”[۲۱][۲۲].

اُبیّ بن کعب و نقل حدیث

اُبیّ بن کعب از رسول اکرم(ص) احادیثی روایت کرده است که برخی از آنها را صاحبان صحاح ششگانه اهل سنت در آثار خود آورده‌اند. بنابر شمارش نووی احادیث معتبر منقول از اُبیّ بن کعب، صد و شصت وچهار حدیث است که از آن میان سه حدیث از منفردات بخاری و هفت حدیث از منفردات مسلم است. احمد بن حنبل نیز احادیث فراوانی را از او به نقل از ابوایوب انصاری، عبادة بن صامت، ابوهریره، رافع بن رفاعه، جابربن عبدالله، سهل بن سعد، عبدالله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن عباس، انس بن مالک، عبدالرحمان بن ابزی، سلیمان بن صرد، عبدالرحمان بن اسود، سوید بن غفله عبدالرحمان بن ابی لیلی، زر بن جیش، ابوعثمان نهدی، ابوالعالیه ریاحی، طفیل و محمد، پسران ابی بن کعب و برخی دیگر، در مسند خود آورده است. احادیث منقول از ابیّ بن کعب از نظر موضوع، مسائلی مربوط به فقه، تفسیر، سیره و زهد و اخلاق را در بر می‌گیرد[۲۳][۲۴].

اُبیّ بن کعب و ابوبکر

از جمله دوازده نفری که در یک مجلس در پای منبر ابوبکر به وی اعتراض نمودند، اُبیّ بن کعب است. وی پس از عمار یاسر برخاست و گفت: “ابوبکر! حقی را که خداوند برای غیر تو قرار داده است انکار مکن؛ و اول کسی که در حق وصی و برگزیده پیامبر مخالفت می‌کند و از گفته او رو می‌گرداند مباش؛ حق را به صاحبش برگردان تا از کیفر و عذاب مصون باشی؛ در گمراهی پافشاری مکن که پشیمان خواهی شد؛ از کرده خود توبه نما تا گناهانت سبک شود؛ و حقی را که خدا مخصوص دیگری قرار داده است به خود اختصاص مده تا به کیفر آن دچار نشوی. ابوبکر! مواظب باش هر چه به دست آوری از آن جدا شده و به سوی پروردگارت رهسپار خواهی شد، و از آن‌چه مرتکب شده‌ای، تو را بازخواست خواهد فرمود”[۲۵]. اُبیّ بن کعب درباره شهادت دادن به امامت امام علی(ع) گفته است: «أشهد أني سمعت رسول الله(ص) يقول: علي بن أبي طالب إمامكم بعدي و هو الناصح لأمتي»؛ شهادت می‌دهم که شنیدم پیامبر(ص) فرمود: علی بن ابی‌طالب امام بعد از من است و او دلسوز برای امت من می‌باشد[۲۶]. علامه مجلسی خطبه مفصلی را درباره پشتیبانی اُبیّ از خلافت علی بن ابی‌طالب نقل کرده است که به جهت طولانی بودن از ذکر آن خودداری می‌شود[۲۷]. اُبیّ بن کعب در زمان عمر خواست که کاری بدو سپرده شود، ولی عمر در پاسخ گفت: “خوش ندارم که دین تو را آلوده سازد”[۲۸]. او از مخالفین عثمان نیز بوده است و قبل از وفات، قصد پرده برداشتن از بعضی حقایق درباره او و بقیه خلفا را داشته که فرصت نیافت[۲۹]. تاریخ وفات او را از سال ۱۹ تا ۳۶ هجری به اختلاف نقل کرده‌اند، و جمع بین این اقوال مشکل است؛ عده‌ای از مورخان در گذشت او را در روزگار عمر دانسته‌اند، و عده‌ای دیگر گفته‌اند در زمان عثمان از دنیا رفته است. و هم‌چنین درباره محل قبر او هم اختلاف است و بعضی آن را در مدینه و عده‌ای در شام می‌دانند.[۳۰][۳۱].


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۵.
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۶۶.
  3. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۵۶.
  4. البته اهل بیت(ع) مشمول این حدیث نمی‌شوند.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  6. المغازی، واقدی، ج۱، ص۹.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  8. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۱.
  9. فتح الباری، ابن حجر، ج۹، ص۱۴-۱۵.
  10. «هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه می‌افتند» سوره بقره، آیه ۲۰.
  11. الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۱، ص۴۶.
  12. اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، رافعی، ص۳۵.
  13. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۸۱.
  14. الفهرست، شیخ طوسی، ص۲۹-۳۰.
  15. إلاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۱، ص۲۰۶.
  16. تأویل مشکل القرآن، ابن قتیبه، ج۱، ص۳۳-۳۴.
  17. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  18. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  19. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۰۲.
  20. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۵.
  21. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۷.
  22. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۲.
  23. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۸.
  24. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۵.
  25. الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۰۲.
  26. قاموس الرجال، شوشتری، ج۱، ص۳۵۲.
  27. بحارالانوار (چاپ قدیم)، ج۸، ص۸۷.
  28. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹.
  29. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۲۹۶-۲۹۷.
  30. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۶۹.
  31. مرادی، غفور، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۵۶.