معناشناسی معصوم

به کسانی که دارای عصمت هستند و از تمام محرمات اجتناب می‌کنند، معصوم گویند[۱]؛ آنان که از ارتکاب خطا و لغزش به دورند[۲] و چون معصوم علامت و نشانه‌ای ندارد، باید خداوند و پیامبر، معصومان را مشخص و معرفی کنند[۳]. به طورکلی عنوان معصوم شامل پیامبران و امامان می‌شود؛ اما منظور ما از معصومان در این اثر پیامبران نیستند؛ بلکه رسول خدا(ص)، امیر مؤمنان علی، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) و نه امام بعدی از فرزندان امام حسین(ع) هستند. ایشان چون معصوم هستند سخن، عمل و تقریر آنها حجت است و می‌توان از آن پیروی کرد. ما در اینجا در صدد بحث عقیدتی نیستیم؛ اما مناسب است به دلیل عصمت آنان، به اجمال اشاره کنیم. مهم‌ترین دلیل بر لزوم پیروی از سیره معصومان و حجیت سنت و سیره آنان، عصمت ایشان است. سند عصمت پنج تن یعنی رسول خدا(ص)، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) آیه تطهیر است. خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۴]. در کتاب‌های شیعه[۵] و اهل سنت و تفاسیر آنان[۶] روایات فراوانی نقل شده که منظور از اهل بیت پیامبر(ص) در آیه این پنج تن هستند. از ام سلمه نقل شده است که پیامبر فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ»[۷]: بارالها اینان اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنان ببر؛ و فرمود: «أنَا و اهل بيتي مُطَهَّروُنَ مِنْ ذُنُوب»[۸]: من و اهل بیتم از گناه‌ها پاکیم. این موضوع از عایشه هم نقل شده است[۹]. علمای اهل سنت نقل کرده‌اند رسول خدا(ص) به مدت شش ماه وقتی به خانه فاطمه(س) می‌رسید، این آیه را می‌خواند و آنان را اهل بیت خود معرفی می‌کرد[۱۰]. بنابراین عصمت پنج تن از این آیه شریفه استفاده می‌شود و اطاعت از آنان واجب و لازم است. زیدیه با امامیه در عصمت این پنج تن اتفاق نظر دارند[۱۱].

اما اینکه پس از امام حسین(ع) نه تن از فرزندان وی معصوم و به ترتیب یکی پس از دیگری امام و رهبر جامعه اسلامی هستند و نظرها و رفتار آنان حجت هستند، برابر عقاید شیعه و دلایلی است که بر امامت این جمع ارائه کرده‌اند که اینجا جای بحث از آن نیست. در روایتی آیه تطهیر به ائمه تفسیر شده است[۱۲]. رسول خدا(ص) می‌فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ»[۱۳]: من، علی، حسن، حسین(ع) و نه تن از فرزندان حسین(ع) پاک و معصوم هستیم.

از طریق اهل سنت روایات متعددی نقل شده که امامان بعد از پیامبر(ص) دوازده نفرند و همه از قریش هستند[۱۴]. اهل سنت در شرح این احادیث دچار مشکل شده‌اند[۱۵]. شیعه بر این باور است که این دوازده نفر امام و معصوم و از خاندان پیامبرند. آنان علی(ع) و یازده نفر از نسل وی هستند. شیخ صدوق این دسته روایات را در آثار خود آورده است[۱۶].

امامان معصوم در دوران امامت خویش در موارد مهم از فرصت استفاده و امامان بحق را معرفی می‌کردند. امام صادق(ع) در عرفات با صدای بلند اعلام کرد: ای مردم، رسول خدا(ص) امام بود، بعد علی بن ابی طالب(ع)، سپس حسن(ع)، آن‌گاه حسین(ع)، بعد از وی علی بن الحسین(ع)، و پس از ایشان محمد بن علی(ع)، سپس من. ایشان این مطلب را سه بار تکرار کرد برای افراد روبرو، سمت راست و سمت چپ خود و پشت سر ایشان دوازده صدا بود که سخنان حضرت را تکرار می‌کرد[۱۷].

بعد از بیان معنای معصوم و معرفی اجمالی معصومان، باید به این پرسش پاسخ داد که دلیل جواز استناد به سیره معصومان چیست و چرا باید به سیره و عمل آنان توجه کرد؟ در پاسخ می‌توان گفت: اساساً باید به اموری استناد کرد که از نظر شرعی مجاز باشد. مقام عصمت در پیامبر و امام، حجیت اقوال و افعال آنان را می‌رساند. افزون بر آن، درباره معصومان تعبیرات و عنوان‌های خاص دیگری آمده که قول و رفتار آنان را قابل استناد می‌شمارد و بر اساس آن می‌توان به سه جهت از سیره معصومانپیروی کرد[۱۸].

عصمت

مهم‌ترین دلیل بر لزوم پیروی از سیره معصومان عصمت آنان است. خداوند در قرآن پیروی از پیامبر(ص)[۱۹] و عمل به دستورهای ایشان را لازم دانسته است. اگر عصمت نباشد، الزامی برای عمل به سیره و سنت آنان نیست. ثقة الاسلام کلینی در باب اول کتاب حجت کافی روایاتی را نقل می‌کند که خداوند در قرآن فرموده: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۲۰]؛ خداوند امور بندگان را به پیامبرش و آن حضرت به علی(ع) و فرزندان ایشان وانهاده است[۲۱]؛ به همین جهت است که قول، عمل و تقریر آنان برای دیگران قابل استناد است.

عمل به سنت و سیره رسول خدا(ص) دستور خداوند است و در روایات فراوانی مورد تأکید قرار گرفته است. باب آخر کتاب علم اصول کافی درباره اخذ به سنت است[۲۲]. ائمه هم اولی الامر هستند که در قرآن اطاعت از آنان واجب دانسته شده است[۲۳]. آنان اوصیای پیامبرند[۲۴] و منظور از اطاعت از اولی الامر در آیه، اطاعت از آنان است[۲۵]. امیرالمؤمنین(ع) بیان نموده، از آن جهت خداوند اطاعت اولی الامر را واجب کرده که آنان معصوم و پاک هستند و بر خلاف دستور خدا فرمان نمی‌دهند[۲۶]؛ بنابراین کسی که پاک و معصوم باشد، شایسته پیروی است. سیره و سنت وی درخور عمل است؛ افزون بر آن، امام به معنای پیشواست؛ یعنی کسی که باید از او پیروی شود. به تعبیر امیرالمؤمنین هر پیروی امامی دارد که به او اقتدا می‌کند و از نور دانش او بهره می‌برد[۲۷]. تنها یک معصوم باقی می‌ماند که ممکن است گفته شود با دیگران متفاوت است و سنت و سیره وی مطرح نشده و آن فاطمه زهرا(س) است. لزوم پیروی از سنت‌های منسوب به ایشان نیز از آن جهت که معصوم است، لازم می‌نماید. وقتی حجیت سنت و سیره معصوم اثبات شود، ایشان هم جزو معصومان مورد اتفاق و مشمول آیۀ تطهیر هستند. در احادیث، تشویق به عمل به سنت فاطمه(س) در کنار سنت دیگر معصومان بیان شده است. در دعای تعقیب نماز مغرب و صبح به نقل از امام صادق(ع) آمده: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛ أَمْسَيْتُ وَ أَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُؤْمِناً عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَى دِينِ عَلِيٍّ(ع) وَ سُنَّتِهِ وَ عَلَى دِينِ فَاطِمَةَ(س) وَ سُنَّتِهَا وَ عَلَى دِينِ الْأَوْصِيَاءِ(ع) وَ سُنَّتِهِمْ...»[۲۸]: «به نام خداوند بخشنده مهربان. روز را شب کردم و شب را صبح کردم، درحالی که به خداوند ایمان دارم، بر دین محمد و سنت او هستم، بر دین علی و سنت او هستم، بر دین فاطمه و سنت او هستم و دین اوصیای الهی و سنت آنان». در اینجا از سنت فاطمه(س) یاد شده که مانند سنت پیامبر و امامان باید مورد توجه و پیروی و عمل قرار گیرد و سیره بخشی از سنت یا مرادف آن است[۲۹].

حجت

معصومان حجت‌های الهی هستند. حجت بودن آنان، یکی از جهاتی است که پیروی از سیره و رفتار آنان را برای دیگران موجه و لازم می‌سازد. حجت یعنی چیزی که می‌توان به آن برای دیگران استدلال و برهان آورد[۳۰]. وقتی گفته می‌شود اجماع حجت است، یعنی دلیل بر حکم شرعی است که می‌توان به آن استناد کرد و دلیل بر حکم شرعی دانست که در مباحث اصول فقه به آن پرداخته شده است.

زمانی که پیامبر(ص) یا علی و فاطمه(ع) حجت معرفی می‌شوند؛ یعنی آنان کسانی هستند که دیگران می‌توانند به راه و روش آنان عمل کنند و در بیان علت عمل به آن، نزد خداوند احتجاج کنند. بدیهی است سیره و روشی حجت است که برای دیگران قابل پیروی باشد. روایاتی داریم که در آنها معصومان حجت دانسته شده‌اند و طبق آنها، دیگران با پیروی از آنان در مسیر صحیح قرار می‌گیرند. به چند روایت اشاره می‌شود:

  1. پیامبر فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَعْدَاؤُنَا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُنَا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ»[۳۱]: من، علی، فاطمه، حسن، حسین(ع) و نه تن از فرزندان حسین(ع)، حجت‌های خدا بر خلق او هستیم. دشمنان ما، دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدا هستند.
  2. جابر بن عبدالله از پیامبر(ص) نقل می‌کند که فرمود: “خداوند علی(ع) و همسرش و فرزندانش را حجت‌های خدا بر خلقش قرار داده است و آنان درهای دانش در امت من می‌باشند. هر کس با راهنمایی آنان حرکت نماید، به سوی راه راست می‌رود”[۳۲].

در این روایت حجت به معنای امام نیست؛ زیرا زهرا(س) هم مورد اشاره قرار گرفته است؛ بنابراین می‌توان آنها را اسوه و نمونه برای دیگران دانست تا انسان‌ها با پیروی از ایشان به راه درست دست یابند. در روایتی دیگر که حسکانی از پیامبر(ص) نقل کرده، آن حضرت خود را به خورشید و علی(ع) را به ماه و فاطمه(س) را به زهره و حسن و حسین(ع) را به فرقدان (دو ستاره)[۳۳] انبیا و پیامبران هم به عنوان حجت‌های خدا در زمین معرفی شده‌اند[۳۴]. امام زمان(ع) در توقیعی علما و آگاهان به حوادث سیاسی را حجت خود بر بندگان و خود را حجت خدا بر آنان معرفی کرده است[۳۵]. مرحوم کلینی در کافی پس از کتاب توحید، کتاب حجت را آورده و در آن از مسائل نبوت، امامت و ویژگی‌های هر یک از رسول و امامسخن گفته و به بیان مولد و تاریخ معصومان پرداخته است[۳۶].

اسوه

تعبیر دیگری که پیروی از معصومان را می‌رساند، “اُسوه” است. این واژه درباره معصومان به کار رفته است. راغب اصفهانی در معنای “اسوه” می‌نویسد: “اُسوه و إسوه مانند قُدوه و قِدوه و آن حالتی است که انسان در آن پیروی از دیگری می‌کند، چه نیکو باشد و چه زشت، چه در شادمانی و چه در زیانمندی”[۳۷].

شخصی که دیگران او را نمونه و الگو قرار داده‌اند، ممکن است الگویی در خوبی‌ها باشد و ممکن است نمونه در بدی‌ها و زشتی‌ها باشد. علامه حلی بعد از نقل آیۀ اسوه درباره رسول خدا(ص) در بیان معنای اسوه می‌نویسد: اسوه انجام دادن کاری است به این جهت که دیگری انجام داده است[۳۸] که شامل خوب و بد می‌شود؛ به همین علت قرآن وقتی رسول خدا(ص) را به عنوان اسوه معرفی می‌کند، اسوه را به صفت نیکویی ستوده است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۳۹].

آیه به این نکته اشاره دارد که هر کسی را الگو و اسوه خود انتخاب نکنید. کسی را اسوه برگزینید که به دنبال اعمال پسندیده و نیک است. افزون بر رسول خدا(ص)، تعبیر اسوه درباره ابراهیم پیامبر(ع) و پیروان وی نیز در قرآن به کار رفته است[۴۰].

گرچه اسوه در لغت معنای عامی دارد، کاربرد آن در اسوۀ نیکو و پسندیده است. اسوه پیروی از رفتار دیگران است. اصولیان شیعه و سنی درباره آیه اسوه و آیات مربوط به اتباع از رسول خدا(ص) مانند ﴿فَاتَّبِعُوهُ[۴۱] یا ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي[۴۲] بحث‌های مختلفی کرده‌اند که آیا اتباع و تأسی به فعل و رفتار پیامبر(ص) واجب است یا نه. دراین باره چهار نظر مطرح است[۴۳]. علمای شیعه مانند سید مرتضی[۴۴]، شیخ طوسی[۴۵]، علامه حلی[۴۶]، صاحب فصول[۴۷] و میرزای قمی در قوانین[۴۸] از آیۀ اسوه بحث کرده‌اند.

مهدی نراقی افعال پیامبر(ص) و معصوم را دارای هشت جهت دانسته و درباره هر یک سخن گفته که سه وجه اول آنکه مرتبط به بحث ما می‌باشد، چنین است:

  1. آنچه از افعال طبیعی انجام دادند، مانند خوردن، آشامیدن، بیداری، حرکت و سکون و مانند آن. تردیدی نیست که اینها برای ایشان و برای تمام امت اسلامی مباح است و در این موضوع خلافی نیست.
  2. کارهایی است که از اختصاصات پیامبر(ص) است، چه عبادی مانند وجوب تهجّد و نماز وتر برای ایشان یا غیرعبادی مانند بیش از چهار همسر داشتن و مانند آن. تردیدی نیست که در این امور امکان پیروی از حضرت نیست.
  3. آنجا که جهت آن مشخص باشد از وجوب، استحباب و اباحه، طبق آن، به پیامبر(ص) تأسی می‌شود و حضرت اسوه قرار می‌گیرد. اگر واجب باشد پیروی واجب و اگر مستحب باشد پیروی و تأسی مستحب یا مباح خواهد بود.

موارد دیگری که ذکر می‌کند، مواردی است که جهت آن مشخص نیست و عمل پیامبر(ص) برای بیان حکم مجمل و مانند آن است و آن را وا می‌کاود[۴۹]. شهید محمد باقر صدر نکته جالبی را درباره آیه اسوه بیان می‌کند؛ ایشان می‌گوید منظور پیروی در جنبه بشری پیامبر(ص) است؛ بنابراین حضرت و معصومان در تمام موارد اسوه هستند؛ مگر ثابت شود کاری که انجام داده‌اند، اختصاصی و از جهت رسالت و امامت آنان بوده است[۵۰].

فخر رازی از علمای اهل سنت در معنای اسوه بودن پیامبر(ص) می‌نویسد: “می‌توان اسوه را در موردی به کار برد که اسوه در بعضی از کارها باشد و این مسلم است؛ اما نزد ما پیامبر(ص) در سخنانش و بسیاری از اعمالش که ما را دستور پیروی از آن داده، مانند این سخن که "آن‌گونه نماز بخوانید که می‌بینید من نماز می‌خوانم" اسوه است”[۵۱]. آمُدی با ذکر آیه اسوه در موردی گفته، هر کس به پیامبر(ص) تأسی ننماید، ایمان به خدا و روز قیامت ندارد؛ پس عمل به سنت پیامبر(ص) واجب است[۵۲].[۵۳]

اسوه در کلام امامان

در جنگ احد که افراد فرار کردند و پیامبر را تنها گذاشتند، حضرت رسول(ص) مشاهده کرد علی(ع) در کنار وی قرار دارد؛ فرمود: تو هم به فرزندان پدرت (قریش) ملحق شو؛ آنان که فرار کردند و پیامبر(ص) را تنها گذاشتند. علی(ع) پاسخ داد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ لِي بِكَ أُسْوَةٌ»: ای رسول خدا(ص) من شما را اسوه و نمونه خود قرار داده‌ام و باقی می‌مانم.

پیامبر(ص) به وی فرمود: مرا از اینان حفظ نما و علی(ع) به دشمن یورش برد[۵۴]. علی(ع) در حدیثی خود را در شش مورد پیرو شش تن از پیامبران دانسته و آنان را اسوۀ خود معرفی کرده است[۵۵].

اسوه به معنای مساوات و همانندی است. وقتی امیرالمؤمنین(ع) بیت المال را به طور مساوی بین مردم تقسیم می‌کرد؛ از این مساوات به “اسوه” تعبیر شده است. در نهج البلاغه آمده است، شما که به این تساوی ایراد می‌گیرید، رسول خدا(ص) هم بیت المال را به صورت مساوی تقسیم کرده است. این نکته را حضرت در پاسخ به اشکال طلحه و زبیر بیان فرمود[۵۶]. بنابراین اسوه یعنی همانندی و یکسانی در کردار و رفتار، یعنی همانند فرد اسوه بودن و مانند او عمل کردن.

علی(ع) پیامبر(ص) را اسوه و نمونه‌ای مناسب در بی‌توجهی به دنیا و ساده‌زیستی معرفی می‌کند[۵۷]. امیر مؤمنان(ع) در نامه به عثمان بن حنیف خود را اسوه و نمونه در زندگی سخت و ساده‌زیستی معرفی می‌کند[۵۸] و به امام حسن(ع) توصیه می‌کند: خودت را اسوه تمام مسلمانانِ دور و نزدیک قرار ده[۵۹]. امام حسن(ع) به امام حسین(ع) توصیه می‌کند که اگر اجازه ندادند در کنار پیامبر(ص) دفن شوم، مرا در بقیع در کنار مادرم فاطمه دفن نمایید؛ زیرا من از کسانی که در آنجا هستند، پیروی می‌نمایم[۶۰]. امام حسین(ع) در پایان خطبه خود در برابر لشکر حُرّ بن یزید ریاحی می‌فرماید: من اسوه شما در مبارزه با سلطان ستمگر هستم[۶۱]. امیر مؤمنان(ع) به امام حسین(ع) فرمود: ای اباعبدالله، تو اسوۀ پیشگامان هستی[۶۲].

امام صادق(ع) در ارتباط با پرسش ابراهیم کرخی که می‌گوید در محمل می‌توانم به جهت قبله قرار گیرم و نماز بخوانم، می‌فرماید: این تنگنا چیست؟ آیا برای شما رسول خدا(ص) اسوه نیست؟[۶۳] یعنی نیازی به رو به قبله نمازخواندن در روی مرکب نیست. این خبر نشان می‌دهد در مسائل فقهی و احکام نیز لازم است پیامبر(ص) اسوه قرار گیرد و از سیره ایشان پیروی شود.

فاطمه(س) گرچه امام نیست، جزو معصومان و به فرموده پیامبر(ص) سرور زنان است[۶۴]. چنین شخصیتی باید برای دیگران الگو باشد؛ افزون بر این در برخی احادیث، فاطمه(س) اسوه معرفی شده است. علی بن جعفر گوید: نزد برادرم موسی بن جعفر(ع) بودم که فرزندش علی (امام هشتم) آمد و این دیدار سه روز قبل از آن بود که هارون امام را برای بار دوم دستگیر کند و از مدینه ببرد. حضرت به من فرمود: این صاحب توست، او از من است و به منزله من است. متوجه شدم که حضرت خبر درگذشت خود را می‌دهد و افزود: «وَ لِي بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع)»[۶۵]: برای من است که پیامبر را (در مشکلات و گرفتاری‌ها) اسوه قرار دهم و همچنین امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن و حسین(ع) را.

در توقیع حضرت قائم در پاسخ به ابن ابی غانم آمده است: «وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[۶۶]: در دختر رسول خدا(ص) برای من اسوۀ نیکویی است؛ یعنی مانند زهرا(س) سختی‌ها را تحمل می‌کنم[۶۷].

حجیت و اعتبار سیره

پیش از هر بحثی در باب سیره، این پرسش شایان توجه است که آیا به طور کلی رفتار پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) دارای حجیت، سندیت و اعتبار است؟ برای روشن شدن بحث به دو نکته باید توجه کرد: نخست آنکه واژه «حجت» در علم منطق و اصول معانی گوناگونی دارد؛ در اینجا، مقصود معنای لغوی آن بوده و عبارت است از: «هر امر معتبری که سندیت دارد و پیروی از آن لازم است». نکته دوم آنکه مقصود از سیره در این مبحث، رفتار صادر شده از معصوم(ع) است، نه نقل و حکایت آن در حدیث و تاریخ. بر این اساس سؤال این است که چه دلیلی بر اعتبار و سندیت رفتار معصومان(ع) و ضرورت پیروی از سیره آنان وجود دارد؟

در علم اصول و حدیث به این نکته تصریح شده که: سنّت عبارت است از گفتار، رفتار و تقریر معصومان(ع)؛ و ادله اثبات سندیت و اعتبار سنت به چند گروه تقسیم می‌شود:

  1. ادله‌ای که دلالت بر اعتبار گفتار آنان دارد؛ مانند آیات و روایات وجوب اطاعت از پیامبر(ص) و ائمه(ع) که ظهور در پیروی و فرمانبری از سخنان آنان دارد؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۶۸].
  2. ادله‌ای که دلالت بر اعتبار رفتار آنان دارد؛ مانند آیه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۶۹]. البته بنابر این تفسیر که «اسوه» به معنای الگوی رفتاری باشد.
  3. ادله و شواهدی که اطلاق دارد و اعتبار داشتن سخن و عمل آنان را می‌رساند؛ مانند دلیل «عصمت»؛ زیرا مصونیت کلی آنان از گناه و خطا، هرگونه سخن و عمل آنان را حجیت و اعتبار می‌بخشد.

در این میان دلیل‌های دوم و سوم بر حجیت رفتار و سیره پیامبر(ص) دلالت دارد، اما در مورد سیره اهل بیت(ع) هم به آیاتی از قرآن کریم نظیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۷۰] استناد شده است. افزون بر آن، اخبار متواتر پیامبر(ص) مانند حدیث ثقلین[۷۱] نیز این نکته را اثبات می‌کند.

بنابراین، به استناد شواهد و قرائن و ادله کلامی، قرآنی و حدیثی، سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) و نیز اهل بیت(ع) به طور کلی و سیره عملی آنان به طور خاص، دارای حجیت و اعتبار است[۷۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۲: امام صادق(ع) فرمود: «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ».
  2. شیخ صدوق، الهدایة فی الأصول و الفروع، ص۳۴: «أَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ».
  3. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۲.
  4. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ ج۳، ص۸۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۰۵؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۴۹، ۵۶۴-۵۶۵ و ۵۹۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۸۱؛ ج۳۵، ص۲۲۵.
  6. ابوسعید عبدالله بن عمر شیرازی بیضاوی، أنوار التنزیل، ج۳، ص۳۸۲؛ عبدالرحمان سیوطی، در المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ ج۶، ص۶۰۳-۶۰۶ (چ دارالفکر).
  7. شیخ طوسی، الأمالی، ص۲۶۳، ۳۶۸ و ۵۶۵؛ سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الکبیر، ج۳، ص۵۳-۵۶؛ ج۹، ص۲۵؛ ج۲۳، ص۳۳۳؛ ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۲۱ و ۳۲۸؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۱۵۰؛ محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۲، ص۴۵۱؛ ج۳، ص۱۵۸.
  8. ابویوسف یعقوب بن سفیان فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۸؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۱.
  9. ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج۷، ص۵۰۱؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰؛ محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۴۵۱؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹.
  10. سلیمان بن احمد طبرانی، معجم الکبیر، ج۳، ص۵۶، ح۲۶۷۱ و ح۲۶۷۲؛ علی متقی هندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۶۴۶، ح۳۷۶۳۲؛ ابن اثیر جرزی (مبارک)، جامع الأصول، ج۹، ص۱۵۶، ح۶۷۰۴.
  11. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۱و ۱۳؛ شیخ مفید، الفصول المختاره، ص۳۴۰.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۳.
  13. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۶۴؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۰؛ علی بن محمد خزاز رازی قمی، کفایة الأثر، ص۱۹.
  14. ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۷، (چ دارالفکر)؛ ج۶، ص۲۶۴۰ (چ دار ابن کثیر)؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۶، ص۳-۴ (چ دار الفکر)؛ محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۷۱۵-۷۱۶.
  15. ر. ک: ابوزکریا یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۱۲، ص۲۰۱.
  16. شیخ صدوق، الخصال، ص۴۶۹-۴۷۲؛ شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا(ع)، ج۱، ص۵۴؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۸۷.
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۶۶.
  18. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۷۴.
  19. ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  20. «آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۸.
  22. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۹.
  23. ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷ و ۱۸۹.
  25. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶: « إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا».
  26. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۳: «وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ».
  27. نهج البلاغه، ن۳۵: «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ».
  28. ابن طاووس، فلاح السائل، ص۲۳۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۸۳، ص۹۷؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۰۰.
  29. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۷۸.
  30. الحجّة لغة: كلّ شيء يصلح أن يحتجّ به على الغير (محمدرضا مظفر، أصول فقه، ج۲، ص۱۲).
  31. شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۳۳؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۶، ص۲۲۸؛ عمادالدین ابی جعفر طبری، بشارة المصطفی، ص۲۴.
  32. عبیدالله بن عبد الله حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَ [هُ‏] حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ -وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي- مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ».
  33. فرقدان: دو ستاره نزدیک قطب که به آن راه شناسند (علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ذیل کلمه فرقد).
  34. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۷۰.
  35. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۴: «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ».
  36. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۸۰.
  37. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶.
  38. علامه حلی، تهذیب الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۶: الأسوة: الإتيان بفعل الغير لأنّه فعله.
  39. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  40. ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ «بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند» سوره ممتحنه، آیه ۴؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ «بی‌گمان برای شما آنان نمونه‌ای نیکویند، برای هر کس که به خداوند و روز بازپسین امید می‌ورزید» سوره ممتحنه، آیه ۶.
  41. «از آن پیروی کنید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
  42. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  43. شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۷۶.
  44. سید مرتضی، الذریعة إلی أصول الشریعه، ج۲، ص۱۰۰ و ۱۰۲.
  45. شیخ طوسی، العدة فی أصول الفقه، ج۲، ص۵۷۳.
  46. علامه حلی، نهایة الوصول الی علم الأصول، ج۲، ص۵۵۲؛ علامه حلی، مبادی الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۲؛ علامه حلی، تهذیب الوصول إلی علم الأصول، ص۱۷۶.
  47. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیه، ص۳۱۳.
  48. میرزا ابوالقاسم بن محمد قمی، القوانین المحکمة فی الأصول، ج۲، ص۵۵۵.
  49. محمدمهدی نراقی، أنیس المجتهدین فی علم الأصول، ج۱، ص۳۰۶.
  50. محمد باقر صدر، قواعد کلی استنباط، ج۲، ص۳۲۵.
  51. ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی، المحصول، ج۳، ص۲۵۱ (مؤسسة الرساله)؛ ج۱، ص۴۲۲ (چ دار الکتب).
  52. سیف الدین ابوالحسن علی بن محمد آمدی، الإحکام، ج۱، ص۲۳۱.
  53. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۸۲.
  54. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۱۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۰، ص۱۰۷؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، ص۸۲.
  55. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۷۰.
  56. نهج البلاغه، ص۳۲۲، خ۵ و ۲۰؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۷۳۲.
  57. نهج البلاغه، ص۲۲۶-۲۲۷: «وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) كَافٍ لَكَ فِي الْأُسْوَةِ وَ دَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَ عَيْبِهَا...».
  58. نهج البلاغه، نامه ۴۵: «أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ».
  59. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۸۰: «وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ أُسْوَةً لِقَرِيبِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَعِيدِهِمْ».
  60. علی احمدی میانجی، مکاتیب الأئمه، ج۳، ص۶۸؛ محمد بن یوسف زرندی، نظم در السمطین، ص۲۰۳: «فَإنَّ لي بِمَن فيهِ أُسوَةً».
  61. فلکم فیّ اسوة (ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۴؛ ابن اثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۴، ص۴۸؛ شهاب الدین احمد نویری، نهایة الإرب، ج۲۰، ص۴۱۹).
  62. «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أُسْوَةٌ أَنْتَ قُدُماً» (ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۷۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۶۲).
  63. شیخ صدوق، من‎ لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۴۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۲۹: «فَقَالَ: هَذَا الضِّيقُ أَ مَا لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ».
  64. شیخ طوسی، الأمالی، ص۶۰۸: «وَ أَنْتَ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ».
  65. شیخ طوسی، کتاب الغیبه للحجه، ص۴۲؛ علی بن جعفر عریضی، مسائل، ص۳۴۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۹، ص۲۷.
  66. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۳، ص۱۷۸-۱۸۰.
  67. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۸۵.
  68. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و نیز: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰؛ ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲؛ ﴿يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ «خداوند شب و روز را برمی‌گرداند، بی‌گمان در این پندی برای دیده‌وران است» سوره نور، آیه ۴۴؛ ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۶؛ ﴿لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳؛ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  69. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  70. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  71. «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ متقی هندی، المرشد الی کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۶۴.
  72. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۱۶.