عزاداری برای اهل بیت در تاریخ اسلامی
مقدمه
فاجعه خونبار و غمانگیز شهادت سرور شهیدان، حضرت امام حسین (ع) اثری عمیق و تألمی جبرانناپذیر بر دلهای امت اسلامی و آزاداندیشان جهان نهاد. از روز دهم محرم سال ۶۱ ه.ق که این حادثه دلخراش روی داد تاکنون، امت اسلامی و دوستداران آن حضرت، در شهادت مظلومانه او و یارانش و اسارت اهل بیت گرامی پیامبر عزادار بوده و اشک ماتم ریختهاند.
در تشکیل مجالس سوگواری و خواندن مرثیه و نیز سرودن شعرهای جانگدازی که بیانکننده مظلومیت و حقانیت آن امام و منعکسکننده جنایتهای بینظیر و قساوت قلب دشمنان آن حضرت باشد، همواره از سوی مسلمانان مورد توجه بوده و اکنون به صورت، یکی از کهنترین «سنت»های تغییرناپذیر الهی درآمده است. سنت سوگواری بر امام حسین و یارانش از آغازین روزهای پس از شهادت آن امام همام پای گرفت و روز به روز بر غنای آن افزوده گشت.
مرحوم شیخ مفید در کتاب «مجالس» و شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی در کتاب «امالی» در روایتی که سلسله سند آن به صورت پیوسته به ابراهیم بن راجه میرسد، میگویند: نخستین کسی که در شهادت حسین بن علی (ع) مرثیه خواند، (مردی) از قبیله بنی سهم بن عود بن غالب بن عقبه بن عمرو السهمی بود. از سرودههای او در «رثای» امام حسین این است: مَرَرْتُ عَلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ بِكَرْبَلَاءَ فَفَاضَ عَلَيْهِ مِنْ دُمُوعِي غَزِيرُهَا فَمَا زِلْتُ أَرْثِيهِ وَ أَبْكِي لِشَجْوِهِ وَ يُسْعِدُ عَيْنِي دَمْعَهَا وَ زَفِيرَهَا وَ بَكَيْتُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ عَصَائِبَ أَطَافَتْ بِهِ مِنْ جَانِبَيْهَا قُبُورُهَا سَلَامٌ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ بِكَرْبَلَاءَ وَ قَلَ لَهَا مِنِّي سَلَامٌ يَزُورُهَا سَلَامٌ بِآصَالِ الْعَشِيِّ وَ بِالضُّحَى تُؤَدِّيهِ نَكْبَاءُ الرِّيَاحِ وَ مُورُهَا....[۱].
با گذشت زمان، برپایی مجالس سوگواری و سرودن شعر در رثای امام حسین (ع)، روز به روز قوت میگرفت. شاعران نامداری چون فرزدق، کمیت، دعبل خزاعی و... و اندیشهورانی چون سید رضی، سید مرتضی، سید بحرالعلوم و دیگر صاحبنظران اسلامی چون اسماعیل بن عباد، خالد بن معدان، ابن حماد، ابومنصور بن علی القطیفی معروف به قطان، عبدالسلام بن محمد قزوینی بغدادی، صاحب بن عباد، عطیه کوفی، سفیان صوری، نقیب بغدادی، ابوالحسن علی بن احمد جرجانی و دهها صاحب نظر دیگر که بیشتر آنان از اهل سنت و جماعت هستند، اشعار سودمندی در رثای امام حسین (ع) سرودهاند[۲].
پیشوایان مذهبهای فقهی چون امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام مالک و امام احمد بن حنبل و شاگردان برجسته آنان، در عزای سرور شهیدان مرثیه خواندهاند. امام شافعی در سوگ امام حسین (ع) اشعاری سروده است که بخشی از آن را یاد میکنیم: تأوه قلبی و الفواد کئیب و أرق نوعی و السهاد عجیب و مما نضی جسمی و شیب لمتی تصاریف ایام لهن خطوب فمن مبلغ عنی الحسین رسالة و ان کرهتها انفس و قلوب ذبیح بلا جرم کأن قمیصه سبیغ بماء الارجوان خضیب فللسیف إعوال و للرمح رنه و للخیل من بعد الصهیل نحیب تزلزلت الدنیا لآل محمد و کادت لهم صم الجبال تذوب و غارت نجوم واقشعرت کواکب و هتک استار و شق جیوب یصلی علی المبعوث من آل هاشم و یغزی نبوه ان ذا لعجبی[۳].
خاندان رسالت و پیشوایان معصوم شیعه نیز، بیتردید از ترویجکنندگان اصلی این سنت بودهاند. روضههای سوزناک حضرت زینب کبرا (س) و امام سجاد (ع) در دوران اسارت و پس از آن و نیز برگزاری مراسم سوگواری توسط امام باقر و امام صادق (ع) سند زنده این حقیقت است. از آنچه که بیان شد به خوبی فهمیده میشود، سنت سوگواری بر شهدای کربلا، از اولین روزهای بعد از حادثه آغاز شده و تا این زمان، لحظه به لحظه بر شور و حال آن اضافه گردیده است.
بسیاری از بزرگان و صاحبنظران اسلامی ـ از فرق مختلف ـ در گسترش این سنت تلاش ورزیده و همواره به آن اهتمام داشتهاند. اما در عین حال، برخی از دشمنان آل پیامبر (ص) که همیشه در تلاش بودهاند تا انوار الهی را خاموش نمایند، در کنار بعضی دیگر از عقاید دینی مذهبی مسلمین، سنت سوگواری بر امام حسین (ع) را نیز زیر سئوال بردهاند.
در میان این دسته، احمد تقی الدین ابن تیمیه که پایه گذار مبانی فکری و اعتقادی وهابیت بود، بیشترین لجاجت را به خرج داده است[۴].
عزاداری اهل بیت (ع) در مدینه
کاروان اسیران هر چند به وطن خود بازگشتهاند، وظیفه مهم و بزرگی بر عهده دارند که شاید از وظایفی که در کوفه و شام انجام دادند کمتر نباشد. آنان نه تنها نسل حاضر و سراسر کشور را باید از جنایات و وحشیگریهای بنی امیه آگاه سازند، بلکه باید این حقایق را با همه جزئیات آن به نسلهای آینده اسلامی و به تاریخ بشر تحویل دهند. برای رسیدن به این هدف راهی جز استفاده از سوگواری و عزاداری نبود. از اینرو آن بزرگواران پس از ورود به مدینه همواره به سوگواری و عزاداری مشغول بودند و هر یک به گونهای میکوشید خاطرههای جانسوز کربلا را زنده نگه دارد. از باب نمونه، وقتی زینب کبری کنار در مسجد پیامبر رسید، گریه جانسوزی کرد و فرمود: ای جد بزرگوار من! خبر شهادت برادرم حسین را آوردهام[۵]. او همچنان اشک میریخت و گریه میکرد و هرگاه چشمش به امام سجاد میافتاد داغش تازهتر میشد[۶]. آنان در کنار قبر پیامبر نیز دسته جمعی به مرثیه سرایی و سوگواری پرداختند.
از امام صادق (ع) نقل شده است: «بر امام حسین (ع) یک سال در هر روز و شب عزاداری شد، مدت سه سال از روزی که آن حضرت به شهادت رسید. مسور بن مخرمه[۷] و گروهی از اصحاب رسول خدا (ص) پنهانی و در حالی که نقاب به چهره میزدند، در این مجالس شرکت کرده، گوش میدادند و گریه میکردند»[۸]؛ چرا پنهانی و با نقاب؟ بدون تردید شرکت در مجالس حسینی، نوعی اعتراض به یزید و هواداران او به شمار میآمد و آنان از ترس اینکه از سوی حکومت شناسایی و برای آنها مزاحمت ایجاد شود، این گونه در عزای امام شرکت میکردند[۹].
سوگواری مردم مدینه بر امام حسین (ع)
مدینه پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و پیش از ورود اهل بیت به مدینه چند مرتبه دیگر غرق در ماتم و عزا شد:
- مرتبه نخست، هنگامی بود که ام سلمه، همسر پیامبر از شهادت امام حسین (ع) خبر داد. او نخستین کسی بود که همزمان با شهادت امام حسین در مدینه برای آن بزرگوار عزاداری و مرثیهسرایی کرد. عصر روز عاشورا وقتی مردم مدینه، فریاد و ناله و گریه او را شنیدند به خانهاش رفتند و او از شهادت امام خبر داد. ابن عباس و دختران عقیل و دیگر زنان بنیهاشم از افرادی بودند که در خانه امّسلمه آمده بودند. بنا به نقل تاریخ پس از سخنان ام سلمه، چنان گریه و شیونی از مدینه برخاست که هرگز مانند آن دیده نشده بود[۱۰].
- مرتبه دوم زمانی بود که نمایندهای از سوی ابن زیاد به مدینه آمد و خبر شهادت امام و یارانش را اعلام کرد.
طبری از عبدالملک نماینده ابن زیاد نقل کرده است: او از سوی ابن زیاد به مدینه نزد عمرو بن سعید حاکم مدینه رفت و خبر کشته شدن امام و یارانش را به وی داد. او گفت: برو و این خبر را به مردم اعلام کن. وی میگوید: پس از آنکه خبر را اعلام کردم، چنان ضجه و گریهای از زنان بنی هاشم برخاست که تا آن روز چنان شیون و ماتمی ندیده بودم. خانههای بنی هاشم غرق در ماتم و عزا شد. عمرو بن سعید، پس از آنکه خندهای کرد، شعر زیر را که از عمرو بن معدیکرب بود، خواند:
عَجَّتْ نِسَاءُ بَنِي زِيَادٍ عَجَّةً | كَعَجِيجِ نِسْوَتِنَا غَدَاةَ الْأَرْنَبِ |
سپس گفت: این شیون ونالهها که از خانه بنیهاشم بلند شد، به عوض شیونها و نالههایی است که از خانههای بنی امیه به هنگام کشته شدن عثمان بلند شد. او پس از آن به منبر رفت و مردم را از کشته شدن امام آگاه و برای یزید بن معاویه دعا کرد[۱۱].
بسیاری از مورخان از اهل سنت و شیعه آوردهاند که مدینه پس از اعلام این خبر غرق در ماتم و عزا شد. شیخ مفید، شیخ طوسی و ابنشهرآشوب از ابی هیاج عبدالله بن عامر نقل کردهاند: ندیدیم روزی را که زنها و مردها همانند آن روز این قدر گریسته باشند[۱۲]. بلاذری، ابن کثیر و بسیاری از دیگر عالمان اهل سنت، گریه اهل مدینه و زنان بنیهاشم و واکنش عمرو بن سعید را آوردهاند[۱۳].
برخی گفتهاند: حاکم مدینه پس از اعلام کشته شدن امام حسین (ع) به قبر پیامبر (ص) اشاره کرد و گفت: «امروز در برابر روز بدر»[۱۴]؛ یعنی حسین به انتقام خون کسانی کشته شد که در بدر از سوی پیامبر کشته شدند. گروهی از انصار سخنان او را انکار کردند[۱۵].[۱۶]
امام رضا (ع) و عزای امام حسین (ع)
امام رضا (ع) همچون اجداد خویش توجه کامل و تام به این قضیه داشتند و در این باره فرمودند: «همانا مصیبت روز شهادت حسین (ع) دیدههای ما را مجروح گردانید و اشک ما را جاری کرد». ایشان توجه به عزاداری جدش امام حسین (ع) را به یاران و شاگردان خویش گوشزد مینمودند. از جمله به ریان بن شبیب فرمودند: «ای پسر شبیب! اگر بر حسین گریه کنی تا آب دیده تو بر رخسارت جاری شود، خداوند جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را میآمرزد»[۱۷] و در سخنی دیگر از امام (ع) آمده: «هر مؤمنی که قبر امام حسین (ع) را کنار شط فرات در کربلاء زیارت کند، همانند کسی است که خداوند متعال را بر فراز عرش زیارت کرده باشد».
اباصلت، پیرامون این حدیث و همچنین در مورد آیه ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾[۱۸] از امام رضا (ع) سوال کرد. امام رضا (ع) فرمودند: «خداوند در تمام گفتارهایش راست و درست فرموده است، ولی فرزندان قاتلان حسین (ع) کسانی هستند که از کردار پدرانشان راضی بودند و به آن افتخار میکنند و هر کس که از کاری راضی باشد، مثل آن است که آن را انجام داده است و اگر در شرق عالم کشته شود و دیگری در غرب عالم به این قتل راضی و خشنود باشد، نزد خدای متعال، با قاتل شریک خواهد بود»[۱۹].[۲۰]
دیدگاه مخالفان سوگواری
«احمد تقی الدین ابن تیمیه» از جمله کسانی است که بیشترین مخالفت را با برگزاری سوگواری بر امام حسین ابراز کرده است. او برای این که عزاداری بر امام حسین را بدعت نشان دهد و حکم به حرمت آن کند، اصل قیام امام را زیر سوال برده است. ابن تیمیه معتقد است نهضت حسین (ع)، حرکتی فاسد[۲۱] و در جهت هوای نفس بوده است[۲۲]. همچنین ابن تیمیه دفاعیات سرسختانه و محکمی از یزید بن معاویه در خصوص به شهادت رساندن امام حسین (ع) انجام داده است[۲۳].
ابن تیمیه و پیروانش، برگزاری هر گونه جشن و سرور در ولادتهای پیشوایان دینی و شخصیتهای برجسته و نیز عزاداری برای ارتحال آنان (حتی شخص رسول اکرم (ص)) را حرام و بدعت در دین میپندارند. اما درباره برپایی مجالس عزاداری برای امام حسین و اهل بیت آن حضرت حساسیت بیشتری نشان دادهاند.
ابن تیمیه، عزاداری بر امام حسین (ع) را با دلایل زیر بدعت و حرام دانسته است:
- از آنجا که مطلق عزاداریها برای شهید یا متوفا به منزله پرستش و عبادت آن شخص است، عزاداری برای امام حسین نیز همان حکم حرام را دارد.
- چون عزاداری بر حسین از اعمال شیعه است و از طرفی تمام عقاید و کردار شیعیان باطل و خارج از تعلیمات دینی است، این عمل نیز همچون سایر اعمال آنان بدعت و باطل است.
- چون عزاداری بر حسین، همواره با لعن یزید همراه است و از طرفی یزید، خلیفه مسلط به بلاد اسلامی بود و لذا پیشوایان دین با اتفاق نظر، لعن او را حرام میدانند، پس عزاداری بر حسین بن علی صحیح نیست[۲۴].
پس از ابن تیمیه، تعدادی از پیروان او نیز سیره و سلوک او را در پیش گرفتند. «محمد بن عبدالوهاب» مؤسس فرقه وهابیت در یکی از کتابهای خود به نام «الرد علی الرافضه» به مسئله سوگواری بر امام حسین پرداخته است. وی میگوید: «عزاداری برای امام حسین (ع) کفر و خارج شدن از دین است. عزاداری برای حسین (ع) بدعت است و باید از آن جلوگیری شود»[۲۵].
محمد بن عبدالوهاب در این باره به سخن استاد فکری خود ابن تیمیه استناد میکند و میگوید: «شیخ الاسلام ابوالعباس تقی الدین احمد ابن تیمیه میگوید: عزاداری برای حسین از بدعتها و منکرات و اعمال قبیح و زشت و خلاف شرع است و برگزارکنندگان این مراسمها باید توبه داده شوند و اگر توبه نکنند، باید کشته شوند»[۲۶].
با توجه به آنچه ذکر شد، باید دید که آیا عزاداری بر امام حسین (ع) از سنتهای شیعیان است؟ یا دیگر فرقههای اسلامی نیز به آن اهتمام دارند؟ همچنین باید روشن شود که سوگواری بر امام حسین بر چه مبنای دینی استوار است؟ و آیا دلایل ابن تیمیه بر رد سوگواری امام حسین (ع) از مبنای علمی، تحقیقی و غیر مغرضانه برخوردار است یا خیر؟
پیش از وارد شدن به أصل بحث، بیمناسبت نیست که نگاهی گذرا به اصل «عزاداری برای فقید» از منظر کتاب و سنت بیفکنیم[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ «در کربلا به آرامگاه حسین (ع) گذر کردم. پس از چشمانم آبی بسیار جاری شد. تا زندهام، برای حزن و اندوه حسین مرثیه میخوانم و اشک چشم و نالههایم مرا یاری میکند. پس از حسین (ع) بر یاران او میگریم، آنانی که قبرهایشان به واسطه حسین از دو سمت طواف میشوند. سلام بر شهیدان گورستان سرزمین کربلا و بر اهل آن قبرستان، از من به آنان سلامی بازگو کن که آنان را زیارت کند. سلام به هنگام عصر، شب و روز در هنگامی که بادهایی از شمال شرقی میوزد و غباری که از باد برمی خیزد، آن را میرساند» سپهر، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ (انتشارات کتابفروشی اسلامیه، تهران، ج۴، ص۱۳۵ به نقل از شیخ مفید و شیخ طوسی.
- ↑ سپهر، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۴، ص۱۳۴ به بعد.
- ↑ «قلبم آه کشید و دلم اندوهگین گردید. خوابم به بیداری منجر گردید و بیداری من عجیب بود. آنچه بدنم را لاغر کرد و موی سفیدم را سفیدتر نمود، حوادث روزهایی بود که بسیار دشوار و ترسآور است. پس چه کسی از من به حسین (ع) درستی رسالت او را میرساند؟ گرچه نفسها و قلبها(ی ناپاک) از آن کراهت دارد. کشته شده بیگناهی که پیراهنش با رنگ قرمز (خون بدنش) رنگین و خضاب گردید. پس برای شمشیر گریهای با صدای بلند است و برای سر نیزه، نوحه و زاری و برای اسبها نالهای است. دنیا برای آل محمد به زلزله آمد، کوهها برای آنان ندبه میکنند. ستارههای در ماتم و غوغا فرو رفتهاند و موی بر تن کواکب راست شده و جامه بر تن دریده و گریبان چاک کردهاند. بر فرستاده شدهای از آل هاشم درودی میفرستند و با فرزندان او میجنگند. این عجیب است. اگر گناه من دوستی آل محمد است، پس هرگز از این گناه توبه نمیکنم. آنان شفیعان من در روز محشر هستند، هنگامی که برای نگاهکنندگان، دشواری من آوری باشد.» سپهر، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۴، ص۱۳۴ به بعد، به نقل از ابنشهرآشوب.
- ↑ موسوی، سید احمد، مقاله «سوگواری بر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۵، ص ۶۷.
- ↑ «يَا جَدَّاهْ إِنِّي نَاعِيَةٌ إِلَيْكَ أَخِيَ الْحُسَيْنَ»
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۸؛ نفس المهموم، ترجمه شعرانی، ص۲۷۵.
- ↑ وی از اصحاب رسول خدا (ص) و یاران با وفای امام علی (ع) بود. او نامهای از علی (ع) برای معاویه برد که معاویه به آن نامه پاسخ نداد. وی پس از خلافت امام علی (ع) به مکه رفت و در آنجا اقامت گزید. او با یزید بیعت نکرد و پس از شهادت امام به سرزنش ابنزبیر پرداخت. وی در سال ۶۴ ق درگذشت. (تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۵؛ الاصابه، ج۶، ص۱۱۹؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۳۷۵).
- ↑ «نِيحَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ سَنَةً فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ ثَلَاثَ سِنِينَ مِنَ الْيَوْمِ الَّذِي أُصِيبَ فِيهِ وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَأْتُونَ مُسْتَتِرِينَ مُتَقَنِّعِينَ فَيَسْتَمِعُونَ وَ يَبْكُونَ»بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۲؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۲۷. در دعائم آمده است: «وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» که اشتباه است ابوهریره پیش از قضیه کربلا از دنیا رفته بود. بحارالانوار نیز از دعائم نقل کرده است، پس معلوم میشود نسخهای که علامه از آن نقل کرده درست بوده است.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص ۲۹۴-۲۹۶.
- ↑ در این باره در عنوان «امسلمه و عزاداری وی بر امام حسین (ع)» توضیح بیشتری خواهیم داد.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶.
- ↑ «فَمَا رَأَيْنَا بَاكِياً وَ لَا بَاكِيَةً أَكْثَرَ مِمَّا رَأَيْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ»امالی مفید، ص۳۱۹؛ امالی طوسی، ص۸۹؛ المناقب، ج۴، ص۱۱۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۹۸.
- ↑ «يَا مُحَمَّدُ يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ»
- ↑ الغدیر، ج۱۰، ص۲۶۴.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص ۲۹۶-۲۹۸.
- ↑ منتهی الامال.
- ↑ «و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۱۲؛ الزام الناصب، ج۱، ص۷۲.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه، ص ۱۱۷.
- ↑ ابن تیمه، احمد تقی الدین، منهاج السنة، ج۲، ص۱۴۱.
- ↑ ابن تیمه، احمد تقی الدین، منهاج السنة، ج۲، ص۱۴۱.
- ↑ ابن تیمه، احمد تقی الدین، منهاج السنة، ج۲، ص۲۲۵، ۲۴۷ و ۱۳۹.
- ↑ ابن تیمه، احمد تقی الدین، منهاج السنة، ج۲، ص۲۳۴ الی ۲۵۲.
- ↑ همتی، دکتر همایون، نقد و تحلیلی پیرامون وهابیگری، ص۱۳۹، به نقل از «الرد علی الرافضه» نوشته محمد بن عبدالوهاب.
- ↑ همتی، دکتر همایون، نقد و تحلیلی پیرامون وهابیگری، ص۱۳۹، به نقل از «الرد علی الرافضه» نوشته محمد بن عبدالوهاب.
- ↑ موسوی، سید احمد، مقاله «سوگواری بر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۵، ص ۷۳.