محمد بن اسحاق مدنی

آشنایی اجمالی

ابوعبدالله محمد بن اسحاق بن یسار قرشی مخرمی مطلبی مدنی و یا ابوبکر محمد بن اسحاق بن یسار قرشی مخرمی مطلبی مدنی، معروف به ابن اسحاق مورخ، محدث، نسب‌شناس، آگاه به سیر و مغازی و قصص پیامبران و از نخستین سیره‌نویسانی است که زندگانی پیامبر(ص) را به رشته تحریر درآورد. وی از نژاد ایرانی است[۱] و جد او «یسار» در سال ۱۲هـ و در جنگ عین‌التمر (شهری نزدیک انبار[۲]) اسیر شد[۳] و نخستین اسیر عراقی بود که به مدینه آورده شد[۴] و از موالی قیس بن مخرمة بن مطلب بن عبدمناف گشت.[۵] پدرش «اسحاق» نیز از راویان امام حسن(ع)[۶] و از اصحاب امام سجاد و امام باقر (ع) بود.[۷]

ابن اسحاق در حدود ۸۰[۸] یا ۸۵هـ در مدینه ولادت یافت.[۹] وی زمان زیادی در مدینه نماند و در طلب علم به مناطق مختلف از جمله جزیره، اسکندریه، کوفه و ری مسافرت کرد و در نهایت در بغداد اقامت گزید. او علاوه بر پدرش اسحاق و عمویش موسی بن یسار بن خیار، [۱۰] از امام باقر (ع) و امام صادق (ع)[۱۱] و همچنین ابن شهاب زهری، قاسم بن محمد بن ابی بکر، ابان بن عثمان بن عفان، عکرمة بن خالد مخزومی، عاصم بن عمر بن قتاده، عبدالرحمن بن هرمز أعرج، محمد بن منکدر، محمد بن یحیی بن حبان، شعبه، محمد بن سائب کلبی و برخی دیگر روایت کرده است.[۱۲]

زیاد بن عبدالله بکائی[۱۳]، یونس بن بکیر، شعبة بن حجاج،[۱۴] یزید بن ابی‌حبیب و یحیی بن سعید انصاری (هر دو از تابعینابوشهاب حناط، سفیان بن سعید ثوری، سفیان بن عیینه، محمد بن یزید واسطی و برخی دیگر نیز از او روایت کرده‌اند.[۱۵] بخاری به نقل از ابراهیم بن حمزه می‌‌گوید: ابراهیم بن سعد احادیث بسیاری در فروعات از ابن اسحاق شنیده و روایت کرده است.[۱۶] ابن اسحاق تشنه فراگیری دانش و گردآوری حدیث بود و اگر خبر می‌‌یافت فردی اخبار و احادیثی دارد، به سراغش رفته و با این استدلال که اگر به او بیاموزد این مزیت را دارد که در صورت فراموشی او، فرد دیگری آنها را از حفظ دارد، افراد را وادار به در اختیار گذاشتن روایاتشان می‌‌کرد. گویند که هزار حدیث نقل کرده که هیچ کس دیگری روایت نکرده است.[۱۷] وی در این راه تا آنجا پیش رفت که به «امیرالمحدثین» ملقب شد.[۱۸] گستره دانش او به قدری بود که به هنگام تدریس، اگر وارد شاخه ای می‌‌شد امکان خروج از آن حوزه را پیدا نمی‌کرد و زمان به پایان می‌‌رسید.[۱۹] زُهْری و ابن عیینه می‌‌گویند: مادامی که ابن اسحاق در مدینه باشد، چراغ علم و دانش در این شهر افروخته است.[۲۰] هنگامی که از ابن شهاب در مورد مغازی رسول الله (ص) سؤال شد، وی ابن اسحاق را داناترین مردم در این مورد معرفی کرد.[۲۱] شافعی نیز می‌‌گفت: هر کس بخواهد در مغازی مهارت پیدا کند، نیازمند محمد بن اسحاق است.[۲۲]

با این همه، دارقطنی[۲۳] و برخی دیگر وی رابه اتهام تشیع، قدری بودن و تدلیس در احادیث تضعیف کرده اند[۲۴] که گویا رقابت، یکی از عوامل آن بوده و از قول مصعب تصریح شده است که طعن بر او به خاطر مسائلی غیر از حدیث بود. خطیب بغدادی خبر از جناح بندی‌هایی در مدینه داده و می‌‌گوید: ابن ابی ذئب، عبدالعزیز ماجشون، ابن ابی حازم و محمد بن اسحاق از مخالفان و منتقدان مالک بن انس بودند و ابن اسحاق خود را جراح کتاب‌های مالک دانسته و می‌‌گفت: نوشته‌هایش را بیاورند تا ایرادات آنها را بیان کند وچون از فاطمه دختر منذر همسر هشام بن عروه روایت می‌‌کرد، هشام آن را برنتافت و به صف مخالفانش پیوست. این مسائل باعث شد تا محدثانی مثل مالک او را از مدینه بیرون کنند و حال اینکه سفیان که سال‌ها با او محشور بوده، می‌‌گوید: مردم مدینه با او مشکلی نداشتند، بلکه به گفته برخی از دانشمندان، مالک بسیاری از دانشمندان معاصر خود را که مشهور به صلاح، دین‌داری، امانت و موثق بودند، جرح می‌‌کرد و مخالفت مالک با ابن اسحاق بر همگان آشکار بوده است.[۲۵] ابن اسحاق در همه جای قلمرو اسلامی مخالف داشت مثلاً مکی بن ابراهیم که از شاگردان او بوده و در شهر ری در بیست جلسه درسش حضور یافته، تنها به دلیل اینکه برخی روایات استاد به مذاقش خوش نیامده، درس او را ترک کرده است و یا یزید بن هارون را که در سال ۱۹۳هـ در بقیع حدیث می‌‌گفته، گروهی از ذکر روایات محمد بن اسحاق باز می‌‌دارند.[۲۶] با وجود این، برخی‌ها مانند ابن حبّان و ابن سید الناس سخت از وی دفاع کرده و به دفع شبهات و اتهامات از وی پرداخته‌اند.[۲۷] ابن اسحاق بنابر مشهور در سال ۱۵۱هـ در بغداد درگذشت و در گورستان خیزران دفن شد.[۲۸] پس از تشکیل دولت عباسیان، ابن اسحاق در حیره به دستور منصور عباسی کتابی از آفرینش آدم تا آن زمان را برای مهدی پسر خلیفه نوشت که خیلی مفصل بود و آن را در خزانه دولتی گذاشته و از روی همان، کتابی مختصر فراهم آورد.[۲۹] کتاب ابن اسحاق شامل سه یا چهار بخش شامل تاریخ پیامبران از آغاز تا بعثت، سیره پیامبر اسلام، مغازی آن حضرت و تاریخ خلفا بوده است.[۳۰] ابن اسحاق بخش المبتدأ را با استفاده از مآخذ اهل کتاب و از طریق راویان یهودی و مسیحی یا آنان که مسلمان اما متأثر از اهل کتاب بوده‌اند و با تعبیر "عن بعض اهل العلم من اهل الکتاب الاول" نقل کرده است.[۳۱] متن تهیه شده ابن اسحاق به طور کامل به دست ما نرسیده و تنها تهذیب آن توسط عبدالملک بن هشام به نام السیرة النبویه که به نام خود اوست، در دسترس ما قرار گرفته است. وی از طریق زیاد بن عبدالله بکائی از ابن اسحاق روایاتی نقل کرده و آن گونه که در مقدمه کتاب آورده، علاوه بر حذف بخش المبتدأ و تاریخ الخلفاء، مطالبی که بی‌ارتباط با پیامبر (ص) دیده و یا شاهدی از قرآن بر آن نیافته، همچنین برخی اشعار و احادیث و مطالبی که شنیع می‌‌دانسته، حذف کرده و در عوض، مطالبی دیگر بر آن افزوده است.[۳۲] در مورد اشعار موجود در سیره ابن اسحاق، ابن سلام نیز بسیار از وی انتقاد نموده و می‌‌نویسد: وی از افرادی شعر نقل کرده که هرگز شعر نسروده‌اند.[۳۳] طبری بخش زیادی از سیره ابن اسحاق مشتمل بر المبتدأ، سیره و تاریخ خلفاء را در کتاب خود نقل نموده،[۳۴] چنان که خلیفة بن خیاط نیز اخبار مربوط به فتوحات و جریانات رده را از ابن اسحاق گرفته،[۳۵] که ظاهراً از همان کتاب اخبار الخلفاء او بوده است.[۳۶] اخیراً بخشی از کتاب ابن اسحاق در کتابخانه قرویین فاس مراکش و قطعه دیگری در کتابخانه ظاهریه دمشق پیدا شده[۳۷] که محمد حمیدالله و سپس سهیل زکّار جداگانه تصحیح و چاپ کرده‌اند. راوی این بخش، یونس بن بکیر است که روایاتی از دیگران را ضمیمه سیره ابن اسحاق کرده است.[۳۸] برخی از مباحث که در این بخش آمده، چنین است: زندگانی عبدالمطلب زندگی رسول خدا (ص) از تولد تا بعثت ذکر اسلام برخی از بزرگان مهاجرین و انصار زوجات الرسول حدیث الإسراء و غزوه احد است.

دیگر آثار ابن اسحاق عبارت‌اند از: الفتوح[۳۹] أخبار کلیب و جساس که نسخه‌ای از آن در کتابخانه آل سید عیسی العطار در بغداد بوده است[۴۰] و کتاب حرّاب البسوس بین بکر و تغلب ابنَی وائل بن قاسط که در کتابخانه مذکور موجود است.[۴۱] همچنین کتاب‌های دیگری بدو منسوب است: کتاب خطی در کتابخانه پاریس به نام سیر العرب الاربع حدیث الإسراء و المعراج، در کتابخانه طلعت در قاهره و أخبار صفین فی أصح الروایة و اتمها روایة محمد بن اسحاق و عمر بن سعید و غیرهما من العلماء المحققین، در کتابخانه برلین[۴۲][۴۳]

جستارهای وابسته

منابع

  1.   جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۵.
  2. معجم البلدان، ج۴، ص۱۷۶.
  3. تاریخ خلیفه، ص۷۹.
  4. رجال الطوسی، ص۳۹۹۸.
  5. سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۳ و ۳۵.
  6. المعجم الکبیر، ج۳، ص۸۶.
  7. رجال الطوسی، ص۱۰۶۵ و ۱۲۵۷.
  8. رجال الطوسی، ص۳۴.
  9. سیرة ابن اسحاق، ص۱۰، مقدمه تحقیق.
  10. سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۴ و ۴۷.
  11. رجال الطوسی، ص۱۰۶۵ و ۱۲۵۷.
  12. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴.
  13. السیرة النبویه، ج۱، ص۳ و ۵.
  14. الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۲۱.
  15. سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۴ و ۴۷.
  16. سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۹.
  17. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴.
  18. التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۰ و تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۳.
  19. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.
  20. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۹.
  21. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.
  22. البدایة و النهایه، ج۳، ص۹۵ و ج۱۰، ص۱۰۹.
  23. میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۶۹.
  24. الجرح و التعدیل، ج۷، ص۱۹۳ و سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۳۹.
  25. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.
  26. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۱۴ به بعد.
  27. الثقات، ج۷، ص۳۸۰ و عیون الاثر، ج۱، ص۶۳ ـ ۶۷.
  28. وفیات الاعیان، ج۴، ص۲۷۷ و الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۲۲ و التاریخ الکبیر، ج۱، ص۴۰.
  29. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۲۱.
  30. مقالات تاریخی، دفتر ۶، ص۲۹۲.
  31. منابع تاریخ اسلام، ص۵۷.
  32. السیرة النبویه، ج۱، ص۴.
  33. طبقات الشعراء، ص۴.
  34. تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۰، ۱۵۹ و ۵۳۶ و ج۳، ص۱۶، ۶۴، ۳۰۲.
  35. تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۷۹، ۸۰ و ۹۶.
  36. منابع تاریخ اسلام، ص۶۳.
  37. سیرة ابن اسحاق، ص۱۸ و ۱۹.
  38. منابع تاریخ اسلام، ص۶۳.
  39. تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، ص۹۱.
  40. الذریعه، ج۱، ص۳۶۴.
  41. الذریعه، ج۶، ص۳۹۲.
  42. تاریخ التراث العربی، التدوین التاریخی، ص۹۱.
  43. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۶۴۶ - ۶۴۷.