آزادی در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معنا و مفهوم آزادی

معانی مختلفی برای کلمه "آزادی" نقل شده است و می‌توان معنای لغوی آزادی را خلاف بندگی، رقیت، عبودیت‌، اسارت و اجبار دانست[۱]. آزادی در اصطلاح نیزبه معنای امکان عملی کردن خواسته ها به صورت فردی یا اجتماعی و یا حق اقدام وانتخاب بدون دخالت دیگران است[۲].

یکی از ارکان اصلی دولت نبوی، آزادی است که در همه زمینه‌ها در عصر رسالت وجود داشته است؛ زیرا خود پیامبر(ص) پس از دوره جهل و تاریکی، پیام آور آزادی برای تمام انسان‌ها بود و با تمام توان کوشید روابط اجتماعی را عادلانه تنظیم کند تا در جامعه نبوی کسی به بهانه آزادی؛ حقوق، آزادی و کرامت دیگران را پایمال نکند[۳].[۴]

مصادیق آزادی در سیره پیامبر خاتم(ص)

آزادی تن

آزادی عقیده

آزادی در پذیرش دین

کتاب آسمانی قرآن، اجبار در پذیرش دین را نفی کرده است؛ خداوند متعال در سوره بقره، آیه ۲۵۷ می‌فرماید: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۵]. علامه طباطبایی درباره این آیه می‌گوید: «این یکی از آیاتی است که دلالت دارد که اسلام مبتنی بر شمشیر و زور و اجبار نیست»[۶]. بنابراین، از نظر اسلام، در پذیرش دین هیچ‌گونه اکراهی نیست؛ زیرا دین عبارت از یک سلسله اعتقادات است و اعتقاد هم از امور قلبی و باطنی است نه ظاهری، و مسلّم است که اکراه و اجبار تاثیری در امور قلبی نمی‌تواند داشته باشد. روزی مردی از انصار به نام حصین که از قبیله بنی سالم بن عوف بود به نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول الله(ص) من مسلمانم و دو پسرانم نصرانی هستند و هیچ تمایل به اسلام ندارند. آیا با اکراه و اجبار وادارشان کنم که اسلام آورند؟ آیه مذکور درباره وی نازل شد و پیامبر خدا با توجه به این آیه به او اجازه چنین کاری را نداد[۷].

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه ۲۸ سوره هود گفته است: این آیه نیز از جمله آیاتی است که اکراه در دین را نفی کرده و علاوه بر این دلالت دارد که این حکم از قدیمی‌ترین شرایع و ادیان آسمانی تاکنون بدون اینکه نسخ شود، همچنان پابرجا بوده است[۸].

بنابراین، از این قبیل آیات می‌توان دیدگاه اسلام را درباره عقاید و افکار افراد فهمید. این دین بدون استفاده از زور یا تهدید، با نیکوترین روش‌های ممکن به دعوت می‌پردازد. پیامبر اسلام، احکام دین را برای مردم بیان می‌کرد، آیات الهی را بر آنان می‌خواند و در کمال آزادی با دانشمندانشان وارد بحث و محاجّه می‌شد و مردم رفته رفته، بدون آنکه اسلام بر آنان تحمیل شود، اسلام اختیار می‌کردند. روزی شخصی به نام صفوان نزد رسول خدا(ص) آمد و درخواست کرد تا اجازه دهد مدت دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند، شاید حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان آورد. پیامبر خدا فرمود: «من چهارماه به تو فرصت می‌دهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی»[۹].

بنابراین، پیامبر، با آنکه بیشترین همت خود را برای هدایت و اصلاح عقاید و افکار مردم به کار می‌برد، هرگز اکراه و اجباری در کارهایش حکم‌فرما نبود و در نهایت آزادی و احترام به عقاید پیروان ادیان و مذاهب به تبلیغ خود ادامه می‌داد. در برخی موارد نیز که گروهی به نمایندگی از یهود، نصاری، دهریه، مشرکان و... به نزد آن حضرت آمده و با ایشان وارد بحث می‌شدند، رسول گرامی اسلام با دلیل قاطع و منطق قوی و نیرومند خود با آنان وارد بحث می‌شد و در نهایت هم که مغلوبشان می‌کرد، به آنها فرصت کافی می‌داد تا درباره سخنانش فکر کنند[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج ۲، ص ۸۶.
  2. حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج ۱، ص ۸۹.
  3. حسین ابراهیمی، سیره نبی اعظم لیوان، ص ۴۴۰.
  4. اکبری، هادی و پهلوان‌پور، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۸۲.
  5. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  6. تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۳.
  7. تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۷.
  8. تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۰۷.
  9. اسلام و حقوق بشر، ص۴۸۱.
  10. ابی منصور طبرسی، احتجاج، تحقیق: بهادری و هادی به، ج۱، ص۴۴.
  11. اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۸۲.