تمدن اسلامی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

برجسته کردن توحید و فضائل و اخلاق انسانی. ملت ایران از مکتب اهل بیت (ع) آموختند که با فعالیت و ترویج معارف تربیتی، اجتماعی و سیاسی اسلام و در پرتو تمدن‌سازی اسلامی، باید جامعه به توحید و تهذیب نفس و فضائل انسانی دعوت شود[۱]. پیش از همه مسئولین نظام اسلامی با اقتدا به شیوه ائمه (ع) و انبیا، اخلاق و آداب اسلامی را به عنوان سرلوحه رفتاری خود برگزیدند و از طریق حسن معاشرت با مردم، خود را به اولیای الهی نزدیک کردند[۲].

وحدت جامعه اسلامی. از جمله مهمترین الهامات انقلاب اسلامی از مرام و مکتب اهل بیت (ع) که از همان ابتدای مبارزه مورد توجه قرار گرفت، تلاش در جهت وحدت جامعه اسلامی و اجتناب از هر گونه اختلاف و افتراق؛ در راستای حفظ و ارتقای عزت و اقتدار دنیای اسلام است[۳]. توجه به مسائل کلان جامعه اسلامی. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش در جهت برجسته‌سازی و اهتمام به مسائل کلان دنیای اسلام به عنوان یک راهبرد کلان پیگیری شد و همه جوانب سیره اهل بیت (ع) از مبارزه گرفته تا تقیه و توجه به اتحاد مسلمین و... ، به عنوان الگوی عملی، پیوسته مورد توجه بوده و ملاک عمل مردم و مسئولین قرار گرفت[۴].

استمرار حرکت انقلابی در مسیر اسلام. استمرار حرکت در مسیر مکتب پویای اهل بیت (ع) و الهام گرفتن از معارفشان همراه با التزام عملی به سیره این حجت‌های الهی تنها عامل زنده نگهداشتن هویت اسلامی و رمز بقا و بالندگی انقلاب اسلامی ایران است[۵].[۶].

تمدن اسلامی

نظام اجتماعی اسلام دارای اهدافی است که دستیابی به تمدن اسلامی، هدف نیمه نهایی آن به شمار می‌آید. تمدن اسلامی، جامعه را به هدف نهایی یعنی سعادت و قرب الهی می‌رساند. این فصل به چیستی تمدن، عناصر سازنده آن، نسبت تمدن و تجدد با اسلام، انواع تمدن مادی و معنوی، غربی و اسلامی و نیز عوامل پیشرفت و آسیب‌شناسی تمدن غربی از دیدگاه امام خمینی پرداخته است.

زندگی بیشتر مردم دنیای امروز به گونه‌ای شده است که هر فرد، ملت و دولتی به فکر دنیای خویش است و تمام همّ و غمّ خود را بر روی آبادانی زندگی شخصی و یا کشور خود متمرکز کرده است، تا جایی که از حق خود تجاوز کرده و به حقوق یکدیگر حتی حقوق ملت‌ها دستبرد می‌زنند، تا خود را از دیگران برتر نمایند و یا برتری خود را نسبت به دیگران اعلام کنند و برای رسیدن به این منظور از هرگونه تلاشی فروگذار نیستند و همۀ کارها و اعمال خود را به پیشرفت و تمدن نسبت می‌دهند و در این راستا به حقوق فردی و اجتماعی و حتی اخلاقیات و مسائل معنوی دیگران دقت و توجه ندارند و فقط به مسائل مادی توجه می‌کنند. بر این اساس هم هست که جامعۀ بشری، حکومت‌ها و دولت‌های بزرگ که در رأس آنها آمریکای جنایت‌کار می‌باشد روز به روز در کنار پیشرفت در مادیات و صنعت، در منجلابی از فسادها، بی‌حرمتی‌ها، ضلالت‌ها و گمراهی‌ها و دوری از انسانیت واقعی، در حال غوطه‌ور شدن هستند و آنچه که به معنی تمدن واقعی می‌باشد تحقق نیافته، و برای تمدن حقیقی هیچ‌گونه الگویی تعریف نشده است. متأسفانه بسیاری از مسلمانان در روش زندگی و ابعاد اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی، فرهنگ و تمدن غربی را به عنوان الگوی خود برگزیده و از اسلام، به برخی عبادت‌های فردی اکتفا نموده‌اند. در این میان، تنها کشوری که اسلام را مبنا و الگوی خود پذیرفته و در عمل، آن را آرمان نجات‌دهنده دانسته، ایران اسلامی است. با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری مرجع فرزانه و بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی، بار دیگر خاطرۀ تمدن اسلامی در اذهان زنده شد. امام راحل با ارائۀ تصویر نوینی از نقش اسلام در جهان معاصر و تلاش مستمر برای عینیت بخشیدن به آموزه‌های آن، بار دیگر موج جدیدی از تمدن اسلامی را نوید داده است. این فصل به بررسی اندیشه حضرت امام خمینی در خصوص تمدن اسلامی می‌پردازد.[۷].

چیستی تمدن

تمدن یا حصاره در عربی، مصادر باب تفعل است و در لغت فارسی به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیّت گرفته شده و معنی شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن می‌دهد و بدان معناست که بشر در سایۀ آن به تشکیل جامعه پرداخته و شهرنشین شده است که در برابر مفهوم «بربریت» به کار رفته و جامعۀ متمدن به این دلیل با جامعه بدوی فرق داشت که اسکان یافته، شهری و با سواد بود. متمدن بودن مطلوب بود و متمدن نبودن ناخوشایند[۸]. (Civilization) در انگلیسی از کلمه (civita) که در مقابل وحشی‌گری قرار گرفته و از کلمه (civilis) که معنی شهرنشینی دارد، گرفته شده است[۹]. برای واژه تمدن، تعاریف گوناگونی از طرف دانشمندان مختلف غربی و شرقی بیان شده است؛ به این خاطر که بیشتر این تعاریف مادی و محدود بوده و از تعریف تمدن واقعی دور هستند، از بیان آنها خودداری کرده و به جامع و کامل‌ترین آنها می‌پردازیم: «تمدن، مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین، یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه است که نشان آن، پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»[۱۰].[۱۱].

جایگاه تمدن در منظومه فکری و اجتماعی امام خمینی

یکی از دغدغه‌های اصلی امام خمینی، بحث پیشرفت و تمدن از نوع اسلامی بودن آن است، به گونه‌ای که بسیاری از پیشرفت‌ها و تمدن‌های غربی و شرقی را مورد نقد قرار می‌دهند و برای این منظور مبانی اسلامی این دو مقوله را به صورت تشریحی در بیانات خود ارائه می‌دهند و می‌فرمایند: تمدن اسلامی باید در همۀ عرصه‌ها و زمینه‌های اجتماع نمود پیدا کند. این نظریه به گونه‌ای است که اگر بنا باشد جامعۀ اسلامی را متمدن بنامیم باید از همه جهت متمدن باشند نه فقط در صنعت و مسائل دنیوی، بلکه از لحاظ معنوی باید رشد کند و روح خداشناسی و توحید در همۀ عرصه‌های جامعه حکم‌فرما باشد. جایگاه تمدن در منظومه فکری امام خمینی به این گونه است که تمدن به عنوان روند رو به رشد جامعه، باید پایبند به اصول اسلامی باشد، و در کل روح خدامحوری در جامعه حکم‌فرما باشد؛ در نتیجه تمدنی که در حال شکل‌گیری یک جامعه اسلامی است، باید در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و به گونه‌ای باشد که با یکدیگر نظام تمدن اسلامی را پایه‌گذاری کنند و در کل ضامن این است که یک کشوری درست بکند که متمدن باشد، آزادی‌خواه و مستقل به معنای حقیقی‌اش باشد و این امر یک مکتب انسانیت و انسان‌ساز است[۱۲].[۱۳].

عناصر سازنده تمدن

ویل دورانت، چهار عنصر را سازنده تمدن می‌داند که عبارت‌اند از: پیش‌بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. از نظر ویل دورانت، ظهور تمدن هنگامی امکان‌پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ زیرا فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و ابداع و اختراع به کار می‌افتد و انسان خود را تسلیم غریزه‌ای می‌کند که او را به شکل طبیعی، به راه کسب علم، معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می‌دهد. ویل دورانت با عنوان «عوامل تمدنی»، برخی از مؤلفه‌های تمدنی، از جمله عامل زمین‌شناختی، شرایط جغرافیایی، اقتصادی، زیستی، روانی، نظم سیاسی، وحدت زبانی و قانون اخلاقی را نام برده و بر عامل اقتصادی بیش از سایر عوامل تأکید نموده است[۱۴]. از بررسی کلمات حضرت امام خمینی استنباط می‌شود که مقصود ایشان از «تمدن»، همان پیشرفت و ترقی است. ایشان پیشرفت‌های صنعتی و اقتصادی در قالب آبادانی و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید را از مصادیق تمدن به شمار می‌آورند[۱۵]؛ ولی در عین حال تمدنی را مفید و سازنده می‌داند که بر اساس مبانی دینی شکل گرفته باشد؛ ازاین‌روست که نهضت اسلامی را مصداق نهضت متمدن تلقی کرده است[۱۶]. پس می‌توان برای تمدن سه رکن اصلی دین و سیاست و عقلانیت را قائل شد.[۱۷].

دین

به نظر می‌رسد اولین و بنیادی‌ترین اصل تمدن‌ساز «دین» است. با توجه به تعاریفی که دانشمندان مسلمان از دین کرده‌اند اسلام، دینی خردگرا، جامع و جامعه‌گراست که آموزه‌ها و تعالیم آن افزون بر روابط فردی و آن جهانی، بر مناسبات اجتماعی و زندگی این جهانی مردم نیز حاکم بوده و تمهیدات نظری مناسب برای شکل‌گیری و ظهور نظام‌های مردم‌گرا و دموکراتیک را فراهم آورده است. در اینجا رابطۀ اسلام به مثابه یک دین با سیاست آن قدر بدیهی است که حتی مخالفین چنین رابطه‌ای نیز صریحاً بدان اذعان و اعتراف کرده‌اند؛ بنابراین مهم‌ترین خصوصیت دین اسلام این است که به همۀ عوامل رشد انسانی، اعم از رشد معنوی و مادی توجه دارد. اسلام مکتبی جامع است که هم برای بعد عقلی و اعتقادی، هم برای بعد روحی و اخلاقی و هم برای بعد جسمی و رفتاری و ظاهری انسان برنامه دارد؛ لذا اگر تمدنی فقط بر مبانی بعد مادی انسان و پیشرفت مادی بنا شد و از ارزش و رشد معنوی غفلت ورزید گرفتار تباهی و فساد خواهد شد. به تعبیر دیگر، تمسک به دین و لوازم آن، به ویژه اخلاق، عقل و علم تمدن‌ساز، وحدت‌افزا و عدالت آفرین است و فاصله گرفتن و یا پرداختن به یک بعد از ابعاد وجودی بشر، تمدن برافکن و فسادانگیز است. به همین دلیل، اگر امتی بخواهد قدرتمند و متحد باشد، زیر چتر پرافتخار اسلام، آن را خواهد یافت.

معمار انقلاب اسلامی ایران، در مورد ضرورت تحقق پدیدۀ انقلاب اسلامی و پیاده کردن قوانین اسلام و حاکمیت قرآن و اسلام تأکید داشتند و هدف اصلی این انقلاب را این عقیده عنوان کرده‌اند و بیان می‌کنند که سعادت ملت‌ها در گرو احکام اسلام است. اگر جامعه‌ای مسلمان باشد و اسلام با همۀ ابعادش در آن جامعه پیاده شود، آن جامعه پیشرفته‌ترین جامعه خواهد بود، این اسلام است که انسان‌ها را به درجۀ اعلای انسانیت می‌رساند و تا اسلام از طریق مجلس و مسئولین در جامعه پیاده نشود، جامعه‌ای اسلامی نخواهد شد[۱۸]. از این مطلب هم، نباید غفلت نمود که استکبار و استعمار به دنبال این است که نگذارد مسلمانان رشد نمایند و حکومت اسلامی تشکیل گردد؛ عمال آنها هم در دستگاه و در بین بعضی از مسئولین هستند و با کارشکنی‌هایشان، از رشد و تحقق حکومت اسلامی که در لوای آن جامعۀ ما خودکفا شده و به حد اعلای جامعۀ انسانی می‌رسد، جلوگیری می‌کنند[۱۹]. نکتۀ بعدی اینکه پیاده کردن اسلام و دستورات آن باید در درجۀ اول از جامعه و مردم خودمان شروع شود تا برای دیگران الگو باشیم و این کار نیاز به خودسازی فردی و گروهی دارد[۲۰]. امام خمینی معتقد است که انسان به طور اجمال و کلی دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل؛ دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال؛ سوم نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت. ایشان در ادامه تصریح می‌کند که هر یک از این مراتب، کمالی خاص و تربیتی مخصوص و عملی مناسب با نشئه و مقام خود دارد که انبیاء(ع)، متکفل دستور آن اعمال هستند.

بنابراین، انسان از منظر امام خمینی، دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است که بُعد عقلی نیازمند کمال، بُعد قلبی نیازمند اخلاق و تربیت، و بُعد ظاهری او نیازمند عمل است. اما چه چیزی برای عقل، کمال و برای قلب، تربیت و برای جوارح حسی، عملی مناسب محسوب می‌شود؟ پاسخ امام خمینی دقیق و کوتاه است[۲۱]؛ نگاه ایشان به دین، کاملاً جامع و منطبق بر لایه‌های ساختاری وجود انسان و نیازهای بشر است، از این‌رو، ایشان هم به فلسفه و عرفان که مربوط به بعد عقلی و روحی انسان است اهمیت می‌دهند؛ هم به اخلاق و تربیت که مربوط به بعد میانی وجود انسان است؛ و هم به فقه و ظواهر شرع و از هیچ‌کدام به نفع دیگری عقب نمی‌نشینند. طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت کرده و آنها را اصلاح کند و ارتیاض دهد، و از هیچ‌یک از کمالات علمی و عملی صرف نظر ننماید. گمان نکند که کفایت می‌کند او را تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت، چنانچه هر یک از این عقاید ثلاثه را بعضی از صاحبان علوم ثلاثه دارا هستند[۲۲]. بنابراین رشد همه این ابعاد، هدف پیامبر اسلام و سایر انبیای الهی بوده است و چنین دینی است که زندگی آسوده و رو به تکامل همراه با آسایش و آرامش را به بشر هدیه می‌دهد و می‌تواند تمدنی بانشاط و پویا خلق کند و پایۀ اصلی تشکیل امت واحده اسلامی شود.[۲۳].

سیاست

با توجه به دین‌شناسی منظومه‌ای و سیستمی امام خمینی، می‌توان گفت سیاست، مهندسی بُعد ظاهری زندگی انسان، یعنی لایۀ ظاهری وجود بشر را بر عهده دارد، بنابراین، سؤال از ارتباط میان دین و سیاست در جایی که دین سه لایه دارد و کاربرد واژه ارتباط از ناچاری و تنگی قافیه است. اگر از توجه به یک بعد از ابعاد وجودی انسان غفلت صورت گرفت، نه تنها سیستم، کارآمدی و کارآیی خودش را از دست می‌دهد که در بسیاری موارد کارکرد منفی و مضر پیدا می‌کند. امام خمینی می‌فرمایند: کسی که می‌گوید «ما را چه به سیاست» معنایش کنار گذاشتن اسلام است[۲۴]، چون نفی یک جزء از سیستم، نفی کارآیی تمام سیستم است. اما از نظر امام دقیقاً اهمیت و جایگاه سیاست در دین اسلام این است که می‌فرماید: متأسفانه اسلامی که الآن دست ماست به کُلّی از سیاست جدایش کردند؛ آن چیزی که اصل مطلب است از آن بریدند و جدا کردند، و اگر گرفتاری داریم به خاطر عدم شناخت اسلام واقعی است[۲۵]. امام خمینی اسلام را به یک انسان تشبیه می‌کنند و سپس بدون اینکه از مشبهٌ به اسمی بیاورند، با زبان استعاره می‌فرمایند سیاست سَر اسلام است. بنابراین در دین‌شناسی و تمدن‌شناسی امام، سیاست در رأس قرار دارد و کسی که می‌گوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا، رسول خدا و ائمه هدی(ع) را کرده است[۲۶].[۲۷].

عقلانیت

حضرت امام در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل به بیان چیستی عقل و جایگاه و اهمیت آن می‌پردازد که بحث از آن مجالی وسیع می‌طلبد؛ در این کتاب ایشان بعد از طرح بحث‌های مقدماتی بیست و پنج جنود عقل و در مقابل آن جنود جهل را از هفتاد و پنج جنودی که امام صادق(ع) در روایت طرح فرمودند، شرح و بسط می‌دهند. ایشان می‌فرماید: قوایی که انسان دارد، به ترتیب در انسان حاصل می‌شود؛ جلوتر از همه، قوه شهوت حاصل می‌گردد، شاید در این مرتبه، قوه غضب هم حاصل شود، ولی خیلی ضعیف است؛ به تدریج این قوه قدرت می‌گیرد؛ بعد قوه واهمه حاصل می‌شود که گاهی از آن به قوه شیطنت تعبیر می‌شود. سپس امام به فواید این قوا می‌پردازند و می‌فرمایند همۀ این قوا، شریف و لازم هستند؛ مثلاً اگر قوه شهوت نباشد، بقای نوع، ممکن نمی‌گردد، حتی قوه واهمه هم بسیار قوه شریفی است؛ زیرا اگر انسان تدبیر نداشته باشد و در کارهای خود بدون قوه تدبیر اقدام کند دچار شکست می‌شود. به نظر می‌رسد نوآوری و ابتکار امام در این است که می‌فرمایند: قوۀ دیگری لازم است که قوۀ ناصحه و عاقله و ممیزه است و این قوه در مملکت بدن، بعد از اینها حاصل می‌شود و چون بعد حاصل می‌شود غلبه‌اش بر این قوا سخت است، به جهت اینکه او باید طوری مستقر شود که سایر قوا را تحت تسخیر حکومت خود بیاورد و حال آنکه اینها قبلاً مستقر شده‌اند، پس غلبه بر آنها مشکل است. به همین دلیل حضرت احدیت، انبیاء و مرسلین و اولیاء الله و علماء بالله را برای پشتیبانی این قوه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام کنند و تحت فرمان عقل و دستور شرع درآورند[۲۸]؛ لذا عقلی که ایشان آن را تبیین می‌کند. مصداق حدیث شریف «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ» است و بدین ترتیب تفاوت این عقل با تدبیر و شیطنت مستکبرین روشن می‌شود. چون آنها عقلی سالم که بتواند انسان را به ارزش‌های انسانی برساند، ندارند و از عقل برای بهتر ضربه زدن و بیشتر صدمه زدن به خود و دیگران استفاده می‌کنند؛ لذا ممکن است شخصی دانشمند باشد اما عقل نداشته باشد و دانش خودش را صرف فساد و تباه کردن ملت‌ها کند[۲۹].

بنابراین می‌توان گفت عقلانیت از منظر امام بر خلاف عقلانیت سکولار، تحت تصرف و تربیت شرع است و صبغۀ الهی و رنگ قدسی دارد، عقلی هم که پشتیبانی شرع و تعالیم انبیای عظام و اولیای الهی را نپذیرد، اسمش عقل نیست، بلکه تدبیر و شیطنت نامیده می‌شود؛ چون بندۀ شهوت و غضب و شیطنت شده است. این عقل است که به دنبال عبادت خداست و به راحتی دین اسلام جامع را می‌پذیرد و برای اهتزار پرچم اسلام ناب، چونان پیامبران و اولیای الهی حاضر است از مال و جان و آبروی خویش بگذرد. این عقلانیت، عقلانیتی خالص است و جهت حرکتش به سمت خداست و تهدید و تطمیع و زر و زور در او اثری ندارد؛ لذا عزیز است و از این عزت با مبارزه و جهاد و ریختن خونش دفاع می‌کند. عقلانیتی که سراسر «معنویت» است و در برپاداشتن «عدالت» خسته نمی‌شود و خودش را نمی‌بازد و از پیگیری مطالبات حق خود کوتاه نمی‌آید، پس این عقل است که می‌تواند پایۀ مهم تشکیل امت واحده و تمدن اسلامی باشد.

لایه‌های سه‌گانۀ وجود انسان، سه سطح برای عقلانیت ترسیم می‌کند:

نخست، عقلانیت معرفتی: انسان با این ساحت عقلانی به دنبال شناخت فلسفۀ حیات و تنظیم رابطۀ انسان با جهان و خالق هستی و حصول حقیقت توحید است[۳۰]. این سطح از عقلانیت، مسائل ریشه‌ای و سؤالات اساسی بشر، یعنی: او از کجا آمده؟ چرا آمده؟ به کجا آمده؟ و در نهایت به کجا می‌رود؟ را پاسخ می‌دهد[۳۱].

دوم عقلانیت اخلاقی: انسان با این ساحت عقلانی در پی آن است که عمل خود را در مسیر رسیدن به غایت قوای الهی، مطابق اخلاق حسنه و ملکات فاضله کند[۳۲].

سوم عقلانیت ابزاری: در این سطح، مهندسی، اندازه‌گیری و نظام‌مندی، پیش‌بینی و نقش عقل در محاسبات مادی جهت نیل به شکوفا کردن مادیات و آباد کردن دنیا مدنظر است. حضرت امام، عقلانیت جدید را ذیل دو سطح دیگر از عقلانیت می‌داند نه در رأس آنها یا حتی در عرض آنها. یعنی عقلانیت جدید مادامی ارزشمند و قابل بهره‌گیری است که با سطوح دیگر عقلانیت هم‌خوانی داشته باشد و پیوند بخورد[۳۳]. امام در میزان توجه به عقلانیت ابزاری می‌فرمایند: ما با همۀ علوم و با همه ترقیات موافقیم، الاّ آنهایی که با اسم ترقی و آزادی برای ملت ایران آوردند، و راه تباهی ملت را فراهم کردند[۳۴].[۳۵].

منابع

پانویس

  1. ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۷۱-۷۲؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۸۱؛ ج۶، ص۲۸۶؛ ج۱۶، ص۱۰۵؛ آیت الله خامنه‌ای، ۷/۲/۱۳۷۷.
  2. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۴۱؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۵/۹/۱۳۷۹؛ ۲۰/۸/۱۳۸۳.
  3. حسینی بهشتی، سید محمد، اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا، ص۱۶۱؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۴؛ ج۶، ص۱۸۸؛ آیت الله خامنه‌ای، ۵/۷/۱۳۷۰؛ ۲۶/۵/۱۳۹۴.
  4. آیت الله خامنه‌ای، ۴/۳/۱۳۶۹.
  5. ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۱۱؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۴؛ آیت الله خامنه‌ای، ۱۹/۱۰/۱۳۷۵.
  6. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۵۴.
  7. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۷۵
  8. ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی، ص۵۹.
  9. فخرالدین حجازی، نقش پیامبران در تمدن انسان، ص۲۰ – ۱۹.
  10. تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۳۷.
  11. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۷۶
  12. صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.
  13. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۷۷
  14. ویل دورانت، مشرق زمین گاهواره تمدن، ص۳ – ۷.
  15. صحیفه امام، ج۳، ص۳۶۸.
  16. صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۴.
  17. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۷۹
  18. صحیفه امام، ج۸، ص۲۱۸.
  19. صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۹.
  20. صحیفه امام، ج۸، ص۲۸۴.
  21. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۸۵.
  22. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۸۵.
  23. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۷۹
  24. صحیفه امام، ج۳، ص۳۳۹.
  25. صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۴۹.
  26. صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۴.
  27. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۸۱
  28. صحیفه امام، ج۳، ص۳۶۶.
  29. صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۰۸.
  30. صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۴.
  31. صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۷.
  32. صحیفه امام، ج۲۱، ص۶.
  33. صحیفه امام، ج۳، ص۸.
  34. صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۶.
  35. خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۸۲