عقل در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عقل و مشتقات آن در قرآن

کلمه عقل به شکل اسم مصدری نیامده، بلکه به صورت فعلی آن استعمال شده است. به عنوان نمونه کلمه: یعقلون ۲۲ بار در پانزده سوره نقل شده که اکثر آنها در مذمت کسانی است که از این نیرو استفاده نمی‌برند و این خود نکته‌ای دارد مبنی بر این که قرآن به‌کارگیری این قوه را در امور فطری و کسبی تشویق می‌کند و نمی‌خواهد عقل را به عنوان یک فعالیت مجرد و صِرف، مورد توجه قرار دهد. این مشتقات مانند: یعقل، عقلوه، یعقلون، و تعقلون، به فاعلیت عقل در نظر و تدبیر و تمییز میان اضداد، مثل تشخیص حق و باطل، صحیح و غیر صحیح، خیر و شر، جائز و مستحیل، مصلحت و مفسده، راهنمایی می‌کند. اگر بخواهیم واژه‌های مشترک آن را که در یک حوزه معنایی وسیع قرار می‌گیرد، به این حجم اضافه کنیم، به بیش از ۳۰۰ آیه می‌رسد، به طور مثال: واژه تفکر، تدبر، نظر (یَنظرون) و داشتن علم (یعلمون) یا حتی از قلب که در روایات از آن به عقل تفسیر شده است. از سوی دیگر همگی این دسته از آیات در جهت توجه به وحی و شریعت با کمک به عقل است. همچنین جهت‌گیری عملی و معرفتی را در نگاه به جهان هستی، استدلال شاهد بر غایب و آگاهی از نظام اسباب (سنن هستی‌شناسانه) نشان می‌دهد و حتی از موانعی که ممکن است برای عقل ایجاد شود و مانع آزادی و فهم درست عقل گردد، و یا به جای تحقیق و کاوش، موجب تقلیدهای بی‌جا شود، بر حذر می‌دارد. لذا در این مدخل موضوع بحث کلیت تعقل منظور نیست و تنها از چند جهت مسئله عقل و خردورزی نسبت به پیامبر توجه شده است. یکی روش پیامبر در تبلیغ دین در توجه به تعقل و اهتمام به خردورزی است که خطاب به پیامبر می‌شود که چنین بگو. و دیگری، اهمیت عمل به خرد و تشویق به آن و دیگری مبتنی بودن دین به اندیشه‌ورزی و در نهایت حوزه خانوادگی عقل چون تدبر و تفکر در آیات آفاقی و انفسی و نظر و رؤیت در مسائل و امور و تدبر در آیات کتاب تکوین و تدوین است. نکته جالب این که گاه معیارهایی برای حیات معنوی و بقای آن ذکر شده تا مخاطبان در دام خرافات نمانند.

  1. ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱].
  2. ﴿وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا * إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا * أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۲].
  3. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۳].
  4. ﴿قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ * أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ * أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ * مَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ * أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[۴].
  5. ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ[۵].
  6. ﴿قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۶].
  7. ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۷].

نکات آیات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. تصدیق حقانیت پیامبر اسلام بر اساس شواهد گویا از زندگی آن حضرت، نشانه عقل و خردمندی: ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛
  2. استهزاء پیامبر نشانه بی‌خردی: ﴿وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا *... أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا؛
  3. رعایت ادب در حضور پیامبر اکرم و احترام به آن حضرت، از نشانه‌های عاقلان: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ؛
  4. دستور خداوند به پیامبر نسبت به دعوت مردم به تفکر و تعقل در زمین و آسمان و موجودات دیگر و نظم حاکم بر آنها و این که به خرد خود رجوع کنند در خواهند یافت که خدایان آنها ناتوانند از خلق و هدایت انسان‌ها و موجودات دیگر: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ، ﴿قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ، ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۸].

اهتمام قرآن به عقل

اهتمام به تعقّل و بها دادن به عقل در فرهنگ قرآن تا به آنجاست که خداوند وجه تمایز انسان از حیوان را به تعقل توحیدی او بیان می‌دارد و می‌فرماید: ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۹].

قرآن کریم، کسانی را که در زندگی از عقل الهی و تعقّل در امور معنوی بی‌بهره هستند، به بدترین جنبندگان تشبیه می‌نماید و می‌فرماید: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۱۰].

توصیه قرآن به تعقّل

در آیات مختلف قرآن، به تعقّل و تدبّر در آیات آفاقی، انفسی و یا امور دینی توصیه شده است: ﴿لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۱].

  1. تعقل در آیات آفاقی: در جهان‌بینی توحیدی، همه عالم آیات الهی هستند که با تعقل در آنها، همگی هدایت به توحید می‌نمایند. این آیات، یا در بیرون از وجود انسان و در عالم تکوین هستند، که به آنها آیات آفاقی گفته می‌شود، و یا در درون انسانند و آیات انفسی نام دارند. قرآن درباره تعقل در آیات آفاقی می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ[۱۲].
  2. تعقل در آیات انفسی: قرآن، بیش از آنکه توصیه به آیات آفاقی بنماید، سفارش به تعقّل در وجود خود و شناخت توحید از طریق آیات انفسی می‌نماید و می‌فرماید: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۱۳]. خداوند در توصیه به تعقل در آیات انفسی می‌فرماید: ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ[۱۴]. قرآن کریم، در بیانی زیبا، برای نجات از مکائد شیطان و سیر در مراتب ملکوت انفسی، به مؤمنین توصیه به تعقل در آیات انفسی و معرفت‌النفس می‌نماید و می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۱۵].
  3. تعقل در امور دینی: بیشترین توصیه در قرآن، مربوط به تدبّر و تعقّل در امور دینی است؛ تا به آنجا که علّت کفر کافران را عدم تعقّل در دین و معارف الهی بر می‌شمارد و می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۱۶].

خداوند کافران را، که بدون تدبّر از کنار دعوت انبیاء و اولیاء الهی (ع) به سادگی رد می‌شوند، به حیواناتی تشبیه می‌کند که تنها صداهای نامفهوم از دهانشان خارج می‌شود: ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۱۷].

خلاصه آنکه، در فرهنگ دینی، عقل به معنای قوه تمییز حق از باطل است و کسی که چنین قوه‌ای را به کار نمی‌اندازد، در مرتبه حیوانات، بلکه پست‌تراز آنهاست: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۸].

مفهوم عقل در قرآن

گستره مسئله عقل در قرآن، بسیار فراتر از آن است که در کتاب‌های لغت و یا مباحث عقلی و یا اخلاقی مطرح شده؛ زیرا:

  1. اولاً، انسان در فرهنگ قرآن، خلیفه الهی و دارای مقام جامع در مقایسه با سایر مخلوقات است. او از یک سو، می‌تواند در سیرکمالی، تا عالی‌ترین مراتب قرب الهی را طی کند و ملقب به خطاب‌هایی چنین ارجمند گردد که ﴿وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي[۱۹]. ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى[۲۰]. او از سوی دیگر، امکان دنائت و پستی تا پایین‌ترین مراتب حیوانی و حتی جمادی را دارد؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۲۱]، ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۲۲].
  2. ثانیاً، انسان در همه مراتب، دارای قوه تشخیص خیروشر و تدبیر امور خود است. از همین رو، گستره مصادیق عقل ـ با حفظ معنای لغوی آن ـ در انسان بسیار وسیع است. ولی در فرهنگ قرآن، چون اصل در فطرت انسانی، توجه به توحید و فضائل الهی است، عقل در قرآن به مرتبه کمال نفسانی انسان اطلاق شده؛ که قدرت بر تشخیص حق و باطل و صلاح و فساد را بر اساس معیارهای الهی دارد؛ چنان که حضرت امام صادق (ع) درباره آن می‌فرمایند: «الْعَقْلُ‏ مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ، قِيلَ: فَمَا الَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟ قَالَ (ع): تِلْكَ النَّكْرَاءُ، تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»[۲۳].

بنابراین، عقل در قرآن، به مرتبه عالی نفس انسانی اطلاق شده که به واسطه تربیت علمی و عملی تحت هدایت ولیّ‌الله، استعداد سیر تا عالی‌ترین مراتب کمال انسانی را دارد.

عقل فطری

عقل انسان در ابتدای تولد، ماهیتاً استعداد محض است و لذا خداوند درباره این مخلوق گران‌قدر خود می‌فرماید: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا[۲۴]. این اشاره آیه شریفه به نادانی انسان در ابتدای تولد، نه به معنای جهل مطلق او در مقابل علم است؛ بلکه به معنای عدم ملکه‌ای است که با رشد قوای ادراکی انسان، به تدریج قدرت بر درک امور مختلف و تحلیل آنها پیدا می‌کند؛ لذا خداوند در ادامه می‌فرماید: ﴿وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۲۵].

با توجه به آنکه شکر به معنای استفاده از نعمت در جهت رضای صاحب نعمت است، فراز ذیل آیه ﴿لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ، به نحوه صحیح استفاده از قوه عقل، یعنی برای تعقّل در امور توحیدی، اشاره دارد؛ به این ترتیب که چون گرایش به توحید و دین و لوازم آن ـ از اصول اعتقادی گرفته تا احکام عملی ـ امری فطری برای انسان است و از طرف دیگر، عقل انسان نیز از جمله قوای نفسانی و در نتیجه، متحد با نفس و ذاتی آن است، پس بنابراین، شکر نعمت عقل در هر مرتبه که باشد یعنی ارتقاء دادن نفس، با ارتقاء قوه عاقله آن و در نتیجه، به‌کارگیری عقل در مسیر قرب پروردگار.

در ضمن فرازهای بعدی، به مراتب عقل و راه‌های تربیت آن در تحت تدبیر هادیان الهی (ع) اشاره خواهد شد.

  1. تعقّل در آیات الهی: آیه در لغت یعنی نشانه و علامتی که به امر دیگری هدایت می‌کند. توجه به عالم، گاه از سر غفلت و بدون توجه به خالق آن است و گاه، به آیه بودن عالم و قدرت و علم و سایر صفات کمالی پروردگار در آیات او توجه می‌شود. به این ترتیب، تعقل در آیات، یعنی تعقل در مراتب صفات و اسماء الهی و در نتیجه، بالا رفتن معرفت توحیدی انسان به خداوند و اسماء و صفات کمالی پروردگار؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۲۶]، ﴿وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۲۷]. رهاورد چنین نگاهی به عالم، خضوع و خشوع در برابر خالق آن و در نتیجه، ارتقاء ایمان انسان است.
  2. تعقّل در قرآن و معارف الهی: قرآن از جمله اعظم آیات الهی است. در نتیجه، انس و تدبّر در آن، از جلوه‌های دیگر ارتقاء عقلانی انسان است. ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۲۸]، ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۲۹]. با توجه به آنکه قرآن حقیقتی ذومراتب است، تعقل در آن شامل همه مراتب آن می‌شود. در نتیجه، عقل در این مرحله، یعنی قوه‌ای که لیاقت درک ظاهر و باطن قرآن را می‌یابد و به تناسب طهارتی که کسب نموده، اجازه ورود به معارف این کتاب الهی را پیدا می‌کند؛ چنان که می‌فرماید: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[۳۰].
  3. تعقّل در علوم و معارف الهی (حکمت): خداوند، صاحبان عقل را به صاحبان علم توصیف می‌نماید و می‌فرماید: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ[۳۱]. مفهوم مخالف این بیان آن است که هر آن کس که جاهل به علوم توحیدی است، عاقل نیست: ﴿قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ[۳۲].

با توجه به آنکه مثل‌های قرآن، تعبیرهایی برای عبور از الفاظ قرآن به حقایق قرآنی است، روشن می‌شود که عقل و علوم الهی در فرهنگ قرآن، دو جلوه یک حقیقت هستند که هماهنگ با یکدیگر، نفس را در ابعاد عملی و نظری به توحید نزدیک می‌کنند. بر این اساس، کسی که عقل متعارف اجتماعی در تدبیر امور دنیوی خود دارد، ولی از دین و معارف الهی عملاً و نظراً فاصله گرفته، نه تنها عاقل نیست، بلکه عالم نیز نیست؛ او به تعبیر قرآن، در رتبه حیوان کروگنگی است که تظاهر به درک و فهم می‌نماید: ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۳۳]، ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۳۴].[۳۵]

کاربردهای عقل در قرآن

در قرآن کریم، ۴۹ بار مشتقات واژه «عقل» به کار رفته است و در آیات متعددی، انسان‌ها به خردورزی و تفکر دعوت و تشویق شده‌اند. عباراتی مانند ﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۳۶]، ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۳۷]، ﴿لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۳۸] و ﴿إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[۳۹]، تأکید بر اهمیت جایگاه خردورزی در فهم حقایق جهان و دستورهای الهی است. در برخی آیات، استفاده نکردن از عقل، از عوامل کفر و انحرافات فکری معرفی شده است: ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۴۰]. از ابن عباس نقل شده است که خداوند در این آیه کریمه، منافقان و کفار را به حیوانات تشبیه کرده است؛ زیرا آنان تعقل نمی‌کنند[۴۱]. خداوند در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۴۲]. مفسران نخستین مانند ابن عباس، پلیدی را در این آیه کریمه به خشم خداوند، گناه یا عذاب تفسیر کرده‌اند[۴۳]. «اولی الالباب»، یعنی صاحبان عقل‌های سلیم[۴۴]، یکی دیگر از تعابیر قرآنی است که به ستایش خردورزان می‌پردازد. در قرآن کریم، فهم مصلحت قصاص[۴۵]، رسیدن به حکمت[۴۶]، عبرت‌گیری از حوادث[۴۷]، توجه به نشانه‌های خداوند در طبیعت[۴۸]، هدایت پذیری از کتاب‌های آسمانی[۴۹]، شناخت دقیق حقایق[۵۰]، پیروی از بهترین سخنان[۵۱] و... به اولی الالباب نسبت داده شده است. از این کاربردها، می‌توان نکته پیش گفته را تأیید کرد که مقصود از اولی الالباب، افرادی است که عقل آنان به خطاها و هواهای نفسانی آلوده نباشد. این افراد با تدبر در آیات الهی، حکمت آنها را در می‌یابند.

تدبر و تعقل در آیات خداوند در جهان[۵۲]، وجود انسان[۵۳] و قرآن کریم[۵۴] از مسائلی‌اند که آیات متعددی بر آنها تأکید دارند. افزون بر این موارد، خداوند متعال در آیاتی متعدد، از استدلال‌های روشن عقلی برای بیان معارف دینی استفاده کرده[۵۵] و در کلمات پیامبران الهی مانند حضرت ابراهیم (ع) نیز این گونه استدلال‌ها آمده است. دلایل این پیامبر بزرگوار در رد شایستگی بت‌ها برای پرستش[۵۶]، نقد تفکر ستاره، ماه و خورشید پرستان[۵۷]، و استدلال‌های روشن آن حضرت در برابر نمرود[۵۸]، نمونه‌هایی روشن از استفاده از نعمت عقل و علوم عقلی است. از مجموع این کاربردها می‌توان دریافت که در قرآن، معنای لغوی عقل به کار رفته و به قوهای اشاره دارد که فهم و یادگیری به آن وابسته است؛ درست و نادرست را تشخیص می‌دهد و ثمره آن علم است.

بنا بر برخی اصطلاحات، فقط علومی عقلی نامیده می‌شوند که حواس در به دست آوردن آنها هیچ دخالت نداشته و تمام مقدمات آن عقلی محض باشد[۵۹]؛ اما در معنایی عام، می‌توان علومی را که با تفکر و تدبر به دست می‌آیند، عقلی نامید؛ هر چند برخی مقدمات آن، حسی یا نقلی باشد؛ زیرا ادراک امور حسی و نقلی نیز به خردورزی وابسته است[۶۰]. کاربردهای قرآنی واژه عقل و مشتقات آن، با این معنا هماهنگ است. تأمل و تفکر درباره پدیده‌های طبیعی، رخدادهای خارجی و آیات قرآن، از مصادیق تعقل به شمار می‌آیند؛ در حالی که بنا بر اصطلاح اول، این علوم، عقلی نیستند. در این نوشتار، این معنای عام از علوم عقلی مقصود است که با کاربردهای قرآنی نیز هماهنگی دارد.[۶۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
  2. «و چون تو را ببینند جز به ریشخند نمی‌گیرند (و می‌گویند) که آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟ * به راستی نزدیک بود ما را از (پرستش) خدایانمان- اگر بر آن شکیبایی نمی‌ورزیدیم- گمراه گرداند و به زودی هنگامی که عذاب را بنگرند خواهند دانست که چه کس گمراه‌تر است * آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟ * آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۱-۴۴.
  3. «به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند» سوره حجرات، آیه ۴.
  4. «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است؛ آیا خداوند بهتر است یا آنچه (برای او) شریک می‌آورند؟ * آیا بت‌ها بهترند) یا آن کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید و برایتان از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن باغ‌هایی شادی‌انگیز رویاندیم که شما را توان رویاندن درختان آنها نیست، آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ (نه) بلکه اینان قومی کجروند * یا آن کسی که زمین را آسایشگاهی کرد و در میان آن رودهایی پدید آورد و برای آن کوهپایه‌هایی آفرید و میان دو دریا پرده‌واره‌ای پدیدار ساخت؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ (نه) بلکه بیشتر اینان نادانند * یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟ و شما را جانشینان زمین می‌گرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند می‌پذیرید * یا آن کسی که شما را در تاریکی‌های خشکی و دریا، رهنمایی می‌کند و کسی که بادها را پیشاپیش، مژده‌آور رحمت خویش (باران) می‌فرستد؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ فرابرترا که خداوند است از آنچه (برای او) شریک قرار می‌دهند * یا آن کسی که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید * بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۵۹-۶۵.
  5. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
  6. «بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
  7. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟ بگو خداوند است که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده می‌شوید؟ * بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی حق رهنمون باشد؟ بگو خداوند به حق رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟ * بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمی‌کنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام می‌دهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۴-۳۶.
  8. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۶۲.
  9. «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این‌رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  10. «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.
  11. «بی‌گمان کتابی برای شما فرستاده‌ایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.
  12. «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
  13. «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  14. «و در زمین برای اهل یقین نشانه‌هایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمی‌نگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰-۲۱.
  15. «ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمی‌رساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۱۰۵.
  16. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  17. «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این‌رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  18. «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  19. «و تو را برای خویشتن پروراندم» سوره طه، آیه ۴۱.
  20. «سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.
  21. «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  22. «باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی‌گرایید چونان سنگ‌ها بلکه سخت‌تر زیرا بی‌گمان از برخی سنگ‌ها جویبارها فرا می‌جوشد و برخی می‌شکافد و از آن آب بیرون می‌زند و برخی از بیم خداوند فرو می‌غلتد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.
  23. هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة (ع)، ج۱، ص۴.
  24. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  25. «و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  26. «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رام‌شدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.
  27. «و در پیاپی آمدن شب و روز و در بارانی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن آن بدان زنده می‌دارد و در گرداندن بادها نشانه‌هایی است برای گروهی که خرد می‌ورزند» سوره جاثیه، آیه ۵.
  28. «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
  29. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  30. «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید * و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.
  31. «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را جز دانشوران درنمی‌یابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.
  32. «گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم» سوره احقاف، آیه ۲۳.
  33. «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  34. «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این‌رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  35. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۹۷-۲۰۴.
  36. «آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  37. «باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  38. «برای گروهی که خرد می‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  39. «..........».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  40. «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  41. ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن ج۲، ص۴۸؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم ج۱، ص۲۸۲؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الاکشن و البیان عن تفسیر القرآن، ج۲، ص۱؛ عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵۵، جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۱، ص۱۶۷.
  42. «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  43. ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۰؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۹۹۰؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۳۵۲؛ علی بن محمد بغدادی، لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۲، ص۴۶۶؛ جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۱۸.
  44. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۳۳:اللُّبُّ: العقل الخالص من الشّوائب، و سمّي بذلك لكونه خالص ما في الإنسان من معانيه.
  45. ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  46. ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  47. ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ «به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست می‌شمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
  48. ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰؛ همچنین ر. ک: زمر، ۲۱.
  49. .﴿هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ «که رهنمود و یادکردی برای خردمندان بود» سوره غافر، آیه ۵۴؛ همچنین ر. ک: ص، ۲۹.
  50. .﴿أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ «آیا کسی که می‌داند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹؛ همچنین ر. ک: ابراهیم، ۵۹؛ زمر، ۹.
  51. ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  52. ر. ک: بقره، ۱۶۴؛ آل عمران، ۱۹۰-۱۹۱؛ اعراف، ۱۸۵؛ یونس، ۶: ابراهیم، ۳۲؛ روم، ۸؛ لقمان، ۲۵؛ شوری، ۲۹.
  53. ر. ک: فصلت، ۵۳؛ روم، ۸؛ مؤمنون، ۱۲-۱۴.
  54. ر. ک: محمد، ۲۴؛ نساء، ۸۲؛ کهف، ۵۴؛ روم، ۵۸؛ زمر، ۲۷، قمر، ۱۷، ۲۲، ۳۲ و ۴۰.
  55. ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟ * بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست» سوره یس، آیه ۷۸-۷۹؛ همچنین ر. ک: غافر، ۵۶-۵۷؛ اسراء، ۹۹؛ نحل، ۱۷؛ نساء، ۷۸؛ حج، ۱۲؛ هود، ۲۴؛ زمر، ۹ و....
  56. ر. ک: شعراء، ۷۰-۸۳.
  57. ر. ک: انعام، ۷۶-۷۹.
  58. ر. ک: انبیاء، ۵۱-۹۷؛ بقره، ۲۵۸.
  59. ر. ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۷۱: «همه علوم را با توجه به روش‌های کلی تحقیق، می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: الف) علوم عقلی که فقط با براهین عقلی و استنتاجات ذهنی قابل بررسی است مانند منطق و فلسفه الهی؛ ب) علوم تجربی که با روش‌های تجربی قابل اثبات است؛ مانند فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی؛ ج) علوم نقلی که بر اساس اسناد و مدارک منقول و تاریخی بررسی می‌شود؛ مانند تاریخ علم رجال و علم فقه»؛ سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدین الرازی، ص۳۲:أما الإدراک الحسی و الخیال فإنهما لا یتعلقان بالماهیة إلا عند کونها مقارنة لمادة معینة و لأعراض مشخصة... أما الإدراک العقلی فإنه یجب أن یکون مجردأ عن جمیع اللواحق والعوارض.
  60. جعفر آل یاسین، الفارابی فی حدوده و رسومه، ص۳۶۶: العقل لیس هو شیئا غیر التجارب، ومهما کانت هذه التجارب أکثر کانت النفس أتم عقلا؛ علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ص۶۵: (العقل) مأخوذ من عقال البعیر یمنع ذوی العقول عن العدول عن سواء السبیل و الصحیح أنه جوهر مجرد یدرک الغائبات بالوسائط والمحسوسات بالمشاهدة؛ مجمع البحوث الاسلامیة، شرح المصطلحات الفلسفیة، ص۲۱۳: إن العقل اسم مشترک یقال علی معنیین: أحدهما ما تشیر به الفلاسفة إلی أنه أول موجود اخترعه الباری وهو جوهر بسیط روحانی محیط بالأشیاء کلها إحاطة روحانیة. المعنی الآخر مایشیر به جمهور الناس إلی أنه قوة من قوی النفس الإنسانیة التی فعلها التفکر والرویة والنطق والتمییز والصنائع وما شاکلها
  61. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۹۲.