ویژگیهای علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
ویژگیهای علم غیب معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
ویژگیهای علم غیب معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
«دانش اهل بیت (ع)، علم الهی و لدنی است؛ دانشی است که در اثر اتصال به عالم غیب و همنشینی با فرشتگان الهی به دست آوردهاند. دانشی است وراثتی، که از پیامبر به ارث بردهاند. امام صادق (ع) فرمود: "خدای ـ تبارک و تعالی ـ را دو گونه علم است: یک، آن علمی که فرشتگانِ مقرب و پیامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، این علم را ما نیز میدانیم. دو، آن علمی که ویژه ذات مقدس اوست و کسی جز او، آن را نمیداند "علم مستأثر". لکن چون خدا اراده کند که چیزی از همین علم را نیز آشکار گرداند به ما بیاموزد. و امامان پیشین را نیز از آن آگاه کرده بود[۱]»[۲].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله مکارم شیرازی در «وبگاه رسمی خود» در اینباره گفته است:
«در روایاتی آمده است که پیامبر (ص) یا امامان (ع) از بعضی از نوزادان، یا از پایان عمر بعضی از افراد خبر دادند، مربوط به همان علم اجمالی است. ... خداوند بالفعل از همه اسرار غیب آگاه است، ولی انبیاء و اولیاء ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را ندانند، اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم میدهد، و البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام میگیرد. ...در کتاب کافی در بابی تحت عنوان «ان الائمة اذا شاؤا ان یعلموا علموا»[۳] از جمله در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۴]»[۵].
|
۲. آیتالله مظاهری؛ |
---|
آیتالله مظاهری در کتاب «پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم» در این باره گفته است:
«اثبات علم غیب برای پیامبر (ص) و ائمه (ع) اگر به معنای علم حضوری باشد، بلحاظ مقامی از آنهاست که فوق ظرفیت حرکتها و تغییرات و تقدم و تأخرهای زمان میباشد. و رسیدن آنها به این مقام اگرچه به لحاظ ظرف ماده و حرکت از نظر زمانی از خلقت تأخر دارد "یعنی بعد از خلق شدن به این مقام نایل شدهاند" و لکن بر حسب مرتبه وجودی رسیدن آنها به این مقام دارای تقدم دهری است. "یعنی قبل از خلقت دهر ایشان به این مقام رسیدهاند" روایات نیز گویای این حقیقت است که نور پیامبر (ص) و ائمه (ع) قبل از هر چیز خلق شده و آنگاه پس از خلقت آدم به صلب آدم و فرزندان او تا زمان خلقت اجساد پیامبر (ص) و ائمه (ع) انتقال یافته و آنگاه در اجساد ایشان مستقر گشته است. "پس علم غیب ایشان یعنی علم حضوری به مقام نوری که فوق ظرف ماده و حرکت است". و اگر مراد از علم غیب، علم حصولی باشد، دو معنا را میتوان تصور کرد:
در هیچیک از این علوم، شکلی از علم که علم غیب را به خداوند متعال اختصاص دهد وجود ندارد. زیرا همه آنها با نوعی تعلیم مناسب از طرف خداوند سبحان حاصل میگردد. در حالیکه دانستیم این علم با علم غیب مختص به خدا تفاوت دارد. شیوه علمی ائمه (ع) نیز با آن منافاتی ندارد. زیرا علم حضوری و علم به نظام کلی و حوادث جهان از جهت علت و معدات تعلق دارد. و اما علم حصولی به معنای دوم آن به ایجاب جزئی ثابت است نه کلی به عبارت دیگر اولا علم غیب خداوند نیازی به تعلم ندارد، ثانیا علم غیب حضوری عالمان به علم غیب ائمه به عواقب کارها تعلق ندارد، ثالثا علم غیب حصولی آنها نسبت به عواقب کارها تأثیری در اراده و منشأ اراده ندارد، رابعا علم غیب حصولی آنها به امور جزئی است و به امور کلی تعلق ندارد. و اصولا همه آنها از طرق غیر عادی که علم غیب محسوب میگردد کسب نمیشود بلکه بسیاری از آنها از طرق عادی کسب شده و تأثر آن در افعال، همانند علوم سایر مردم است».[۶] |
۳. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسینی در کتاب «آشنایی با نهج البلاغه امام علی» در این باره گفته است:
«انبياء اولياء و مؤمنين به گواهی قرآن كريم دارای علم غیب میباشند ولی بهره انبياء و اولياء بيش از ساير مؤمنين است و در عين حال علم غیب آنان دارای چند ويژگی است:
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در اینباره گفته است:
«فرستادگان الهی و صاحبان رسالت، به طور ذاتی از غیب آگاه نیستند، ولی بر اثر تعلیمات الهی قسمتی از اسرار غیب را میدانند و مقدار آگاهی آنان نیز بستگی به اراده و خواست خدا دارد؛ یعنی خدا هر کس را شایسته ببیند و حکمتش اقتضا کند، به اسرار پنهان هستی آگاه میسازد. همه فرستادگان خدا در یک درجه علمی نیستند و برخی را خدا برمیگزیند و به آنان علم غیب عطا میکند؛ البته این درجات و انتخابها نیز براساس شایستگیهای افراد است»[۸].
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در اینباره گفته است:
«امام ویژگیهایی دارد که برخی مانند نصب الهی، عصمت، علم غیب، ولایت و مرجعیت تام ناظر به مقام امامت و برخی مانند هدایت به امر، سیاست، حکومت و اصلاح، ناظر به مسئولیت اداره جامعه است. در این میان ویژگی علم غیب به اذن الهی است که امام را بینیاز از دیگران نموده و ابزاری برای هدایت مردم و اثبات حقانیت امام است. موضوع علم غیب جدای از علم بیپایان و آگاهیهای امام است که در پرتو تعلیم الهی است. امامان (ع) در مسائل عادی و روزمره مانند سایر مردم رفتار میکردند و حتی در قضاوتها به بینات و سوگندها اکتفا میکردند و مأمور نبودند از علم غیب خود بهره ببرند[۹]. طبق صریح روایات، ائمه (ع) گنجینهداران علم الهی و معادن حکمت خدا هستند که تمام علوم انبیا از آدم تا خاتم و آثار و صحیفههای آنان در اختیارشان بوده است»[۱۰].
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین وکیلی در سه مقاله «علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)» و مقاله «علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)» و مقاله «علم غیب امام (تکمیل نظریه اعتدالی و پاسخ به شبهات)» در این باره گفته است:
و علم اول تا سوم قبل الخلق است و علم هفتم مع الخلق و بعدالخلق است و علم چهارم و پنجم و ششم دو حیثیتی است؛ و علم پنجم قابل تغییر بوده و ظرف بداء در علم الهی است و موارد اول تا چهارم همیشه ثابت است و مورد هفتم ثابت و لایتغیر است مگر به تغییر متعلق آن. به همین شکل همه این اعتبارات درباره امام (ع) همه این اعتبارات - بجز اعتبار اول - از جهتی جاری است و امام (ع) در هر مرتبه علمی دارد؛ علاوه بر آنکه علمی هم دارد در نفس شریف خود مانند علوم حصولی همه انسانها در نشأت ظاهر. علم امام (ع) در این مرتبه اخیر علم حصولی عادی است و علم امام (ع) در مراتب اول تا ششم ناشی از احاطه تکوینی وی به عوالم است و به اعتبار احاطه به آن عالم حضوری و به اعتبار انکشاف مادون در مافوق حصولی است و علم وی در مرتبه هفتم علم حضوری است و معیت با همه حقائق خارجیه دارد. علم امام (ع) در عالم احدیت و واحدیت و عالم عقول از حیث تجرد ازلی و از حیث مخلوقیت در قوس صعود و نزول حادث است و در دیگر مراتب فقط حادث میباشد. پس اسناد هر یک از حصولی بودن یا حضوری بودن به علم امام (ع) سخن تمامی نیست و باید حکم مرحله را در آن مرحله مراعات نمود و با این بیان بسیاری از احادیث به راحتی فهمیده میشود».[۱۱].
بر همین اساس علم اولیاء خدا را نیز در یک تقسیم ساده و با نوعی مسامحه میتوان به چهار نوع تقسیم کرد: نوع اوّل: وقتی که نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر میبرد. در این حالت ولیّ خدا از علم به زمانها و مکانهای دیگر و عوالم دیگر و بلکه گاه از علم به زمان و مکان خود و موجودات عالم حس نیز خالی است؛ چون عالمِ کلیات، اشرف و اعلی از این است که در آن صور امور جزئیه اعم از صور عالم طبع یا مثال یا عقل ادراک شود. در اینجا به تعبیری باید گفت ولی خدا از علم غیبخالی است؛ چون نوع مردم علم غیب را آگاهی از زمانها یا مکانهای جزئی دیگر در عالم حس و یا آگاهی از موجودات عوالم دیگر میدانند. در تعبیری دقیقتر ولی خدا در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است که نوع مردم با آن هیچ اُنسی ندارند و اصلاً آن را از دائره علم غیب بیرون میپندارند. کسی که در چنین حالتی به سر میبرد برای اینکه به علوم غیبیه جزئیه همان علم غیب به اصطلاح عامیانه آن دست بیابد باید از جایگاه خود تنزل کرده و به سمت عالم کثرت حرکت کند. در این حالات ولی خدا از عالم حس خود گاهی کلاً بیخبر است و اگر با او حرف بزنند متوجه نمیشود و ممکن است تیری از پای او بیرون بکشند و متوجه نشود یا در منزل آتشسوزی شود ولی امام (ع) که در نماز غرق در حالات ملکوتایند متوجه آتشسوزی و سر وصدای خانواده نگردند. نوع دوّم: وقتی که نفس ولیّ خدا در عالم لوح محفوظ در مرتبه توجّه به امور جزئیه به سر میبرد. در این حالت همه حقائق جزئیه اعم از گذشته و آینده، امور مادی و مکانهای دیگرِ عالم ماده و خصوصیات عوالم دیگر برای ولی خدا منکشف است و به هر چه التفات کند آن چیز با تمام خصوصیّات و ظرائف گذشته و آینده آن برایش آشکار میشود، و این علم از خطا و تخلف مبراست. نوع سوّم: وقتی که نفس ولی خدا در عالم لوح محو و اثبات و حقائق مثالی سیر میکند. در این حالت نیز بسیاری از حقائق گذشته و آیندهِ عالم ماده، و نیز مکانهای غائب برای ولی خدا منکشف میشود و به اصطلاح عامیانه به علم غیب دست مییابد؛ ولی از دو نکته در آن نباید غفلت کرد: اوّلاً در این حال عوالم بالاتر از عالم مثال برای شخص منکشف نیست و برای ارتباط با آن باید صعود کرد. ثانیاً چون حقائق عالم مثال متنوعند و یک حقیقت در عالم مثال به اشکال مختلف و ناقص ظهور پیدا میکند این علوم قطعی نبوده و بداء در آن راه دارد. درباره بداء در ادامه توضیحی مختصری خواهد آمد. نوع چهارم: وقتیکه نفس ولی خدا در عالم طبع سیر میکند و التفات تفصیلی به عوالم بالاتر ندارد. در این حالت در او هیچ علم فعلی نسبت به غیب وجود ندارد و از زمانها و مکانهای دیگر و نیز از عوالم دیگر بیخبر است. در این حال ولی خدا برای مطلع شدن از یک امر غیبی باید از عالم حس صعود به عوالم برتر نموده و آن حقیقت را در آن عالم مشاهده نماید. خلاصه مطلب آنکه ما هیچ دلیل عقلی یا نقلی نداریم که در همین لحظه امام زمان (ع) توجه تفصیلی به حسب عالم پایین به ما داشته باشند. باطن امام که توجه تفصیلی به همه چیز دارد و هر کاری میکنیم همیشه در سایه لطف حضرت هستیم. اما اگر الآن حضرت در یک نقطهای از عالم مشغول امور عالم طبع و یا غرق در نماز و مناجات باشند، هیچ دلیلی نداریم که در همان حال حضرت توجه تفصیلی به همه شیعیان جهان داشته باشند. مقام توجه تفصیلی در عالم پایین یک مساله است، و توجه در باطن در موطن خودش مساله دیگری است».[۱۲]
با توجّه به اینکه میدانیم امام (ع) قبل از وصول به مقام بقاء و تصدّی امر امامت حتماً در عالم علم الهی وارد شده و همه حقائق تفصیلاً بر ایشان منکشف شده است و سپس نزول نمودهاند، میتوان گفت امام (ع) همه چیز را یک بار بالفعل دانستهاند و بعداً به علّت تنزّل از آن عالم دیگر بدان التفات ندارند و برای توجّه تفصیلی باید دوباره بدان عالم و آن حقیقت التفات نمایند. «یکی از سؤالات متعارف در باب علم امام این است که آیا علم امام متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. علمی که در اینجا از آن صحبت میشود علم فعلی در عالم ظاهر است. بر اساس اصول گذشته میتوان به این سؤال اینچنین پاسخ داد: الف) مسلّماً انسان کامل هرگاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا میکند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعهای از روایات اشاره شده است؛ مرحوم صفار در بصائر در «باب فی الإمام بأنه إن شاء أن یعلم العلم علم»[۱۳]. و ثقة الاسلام کلینی در کافی در «باب أنّ الْأئمّة علیهم السلام إذا شاءوا أن یَعلَموا عُلِّمُوا»[۱۴] روایت میکنند:
ب) مسلّماً گاهی علومی برای پیامبران و امامان (ع) بدون اراده حاصل میشود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار میشود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات امام (ع) به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل میشود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را میتوان از این قسم محسوب کرد:
تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب میشود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل میشود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود میآید. ج) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن میشود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر امام (ع) به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمیشود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل میشود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار میشود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل میشود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان میآید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح میشود»[۲۰] |
۷. حجت الاسلام و المسلمین لقمانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر لقمانی، در مقاله «شبههزدایی از قیام امام حسین» در اینباره گفته است:
«در این مسأله که ویژگیهای علم امام (ع) چیست، اختلاف نظر وجود دارد. (...) برخی از عالمان معتقدند: امام (ع) علاوه بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم دارد؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ همانند زمان فرارسیدن قیامت یا اموری که در دایره بدائات قرار میگیرد. ناگفته پیداست که تفاوت اصلی علم غیب پیامبر و امام با علم الهی، در آن است که علم خداوند، ذاتی است، ولی علم پیامبر (ص) و امام (ع)، ناشی از تعلیم و اعطای الهی است. در مقابل، گروه دیگری چنین باور دارند که: مقتضای ادله بیش از این نیست که امام باید به تمامی احکام دین و مسائل مورد نیاز مردم علم داشته باشد؛ ولی دلیلی بر آگاهی امام از تمامی حوادث گذشته و آینده نداریم»[۲۱].
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ایمانی در «وبگاه بهترین سخنها» در پاسخ به این پرسش آورده است:
«بشر هوشمندِ دارای روح ایمان و دارای روح القدس؛ که حسّ دارد ولی اسیر حسّ و تجربه نیست؛ او با چشم بسته میبیند و از پشت دیوارها خبر میدهد؛ و...؛ ﴿ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾[۲۲]؛ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَب»[۲۳]. آری این گونه از بشر، که معصوم (ع) نامیده میشود، تجربه نمیکند؛ چون آنچه با تجربه برای دیگران حاصل میشود، بدون تجربی برای او حاصل است. لذا از گزند آفات تجربه همچون سهو و خطا نیز ایمن است. ادراک او از امور غیبی نیز همچون ادراک مومنان حکیم و عارف نیست؛ او عقل دارد، امّا تعقّل نمیکند؛ چون تعقّل برای کسی معنا دارد که میخواهد مجهولی را معلوم نماید؛ در حالی که هیچ مجهول عقلی نیست که از راه روح القدس برای او معلوم نبوده باشد. تنها راه افزایش علم برای چنین گونهای از بشر، راه وحی میباشد که راهی اختصاصی بوده از طریق روح القدس میباشد. پس او چون تعقّل نمیکند، از خطاهای حکیمان نیز مصون خواهد بود» [۲۴]. |
۹. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛ |
---|
آقای جواد رنجبر در مقاله «کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت» در اینباره گفته است:
|
۱۰. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ |
---|
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در اینباره گفته است:
«از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی امام آمده، روشن میشود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشتهای آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمیگویند و آنچه بر زبان میآورند، یا به تعلیم رسول الله (ص) است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی امام، توسط امام باقر (ع) میخوانیم: امام باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسانها و راهنمای آدمها به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد. از اینرو در روایات اسلامی، از امام به عنوان "خزانهدار علم خدا" و "ترجمان وحی الهی" نام برده شده است:
|
۱۱. پژوهشگران وبگاه گفتگوی دینی؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه گفتگوی دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علم بر دو قسم حصولی و حضوری است مقصود از علم حضوری یا ارادی یا اشائی علمی است که از جانب خداوند به طریق الهام یا تعلیم رسول و مثل آن افاضه شود. در مقابل مقصود از علم حصولی، علمی است که به وسیله امارات و حواس ظاهری بهدست میآید. مراد از علم امام، علم حصولی نیست چون این نحو علم مشترک بین مردم است و از سویی تابع اسباب عادی است.[۳۵] باید توجه داشت این علم بر خلاف علم خداوند ذاتی نیست بلکه حادث و مسبوق به معلومات و عرضی و از جانب خدا است. در واقع مقصود، انکشاف معلومات در نزد امام است.[۳۶] از سویی این علم باید شامل موضوعات احکام کلی یا احکام باشد چون جهل امام نسبت به این موارد موجب نقص در رتبه و بطلان حجیت امامت اوست.[۳۷] بعبارت دیگر امام باید به هر آنچه در ایفای مقام امامت به آن نیاز دارد عالم باشد خواه علوم دینی باشد یا دنیوی مثل شرعیات و سیاست و آداب و....[۳۸] ولی لزوم شمول آن نسبت به تمام موضوعات خارجی جزئی صرفه مثل همه لغات حرفهها و نرخ کالاها و... محل اختلاف است[۳۹]»[۴۰].
|
۱۲. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«امامت منصبی الهی و امام حافظ شریعت و پاسخگوی تمام نیازهای دینی امت است، بنابراین شخص امام باید دارای ویژگیهای ممتازی باشد تا بتواند مسئولیت خطیر امامت را به نیکوترین وجه انجام دهد، یکی از مهمترین شرایط امام از دیدگاه شیعه، دانش گسترده وعلوم خاص امام است، علومی که از طرق عادی کسب دانشهای بشری به دست نمیآید و از این رو به آن لدنّی یا «خدادادی» میگویند، نیاز امت به امام ایجاب میکند که امام آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث و آمادگی کامل برای پاسخ گویی به شبهات، همگی مستلزم آنند که [امام]] از علوم ویژهای برخوردار باشد، اگر دانش امام تنها از طریق منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسشهای گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت، و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریع دین است[۴۱]. منابع علم امامان علوم امام از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که عبارتند از: ۱ . قرآن:آگاهی کامل امامان (ع) از کتاب خدا و قرآن مجید به گونهای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی میدانند. قرآن میفرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۴۲]؛ از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علمالکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ﴾[۴۳] آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد. بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب (ع) و ائمه هدی (ع) است. قرطبی مفسر اهل سنتدر تفسیر خود به نقل از امام باقر (ع) در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" میگوید: «انما ذلک علی بن ابی طالب (ع)»[۴۴]. در روایت دیگری از ابن عباس میخوانیم: «من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۴۵]. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم (ع) است[۴۶]. ۲ . وراثت از پیامبر (ص): دومین منبع از منابع علوم امامان (ع) وراثت از پیامبر (ص) است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (ع) آموخت و این علم و آگاهی از علی (ع) به امامان (ع) منتقل شد، امام صادق (ع) میفرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»[۴۷]. حدیث معروف: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کردهاند [۴۸]. ۳ . ارتباط با فرشتگان:از منابع علم امامان ارتباط با فرشتگان است، البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بودهاند، بلکه آنها همچون خضر، ذوالقرنین و مریم بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند. در حدیثی از امام باقر میخوانیم که فرمود: «أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»[۴۹]. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگوید، فرمود: «يُحَدِّثُهُ مَلَك»[۵۰]. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان میداد و سپس افزود: «مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن»[۵۱]. ۴ . القای روح القدس: چهارمین منبع علم امامان، فیض روح القدس است. از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر کمک روح القدس درباره سنان بن ثابت مدافع پیامبر و کمیت بن زید اسدی مدافع اهل بیت (ع) و دعبل خزاعی شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان پیامبر (ص) و امام باقر (ع) و امام رضا (ع) نقل شده است[۵۲]. و از این جا به خوبی روشن میشود که روح القدس یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العادهای قوییتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان. ۵. نور الهی:منبع دیگری که برای علوم امامان میتوان ذکر کرد "نور الهی است"، امام صادق (ع) میفرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند. با توجه به منابع فوق، امامان (ع) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند[۵۳]. |
۱۳. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
کسی که متصل به وحی باشد، میتواند به واسطه این اتصال از علوم غیب آگاهی یابد. منظور این است که علم تنها از آن خدا هست؛ ولی خدای متعال به اولیاء خودش این اذن را میدهد تا از علم غیب با خبر شوند. به تعبیری دیگر: پیامبر به خودی خود علم غیب ندارد؛ اما به اذن خدا از علم غیب خدا توشه میگیرد و یا ذاتاً و فی نفسه علم غیب ندارد؛ اما از علم غیب خدا بهره میگیرد. این که هر وقت میخواستند میدانستند هم به خاطر این است که گاهی مأمور بودند مثل دیگر بشر به صورت عادی و طبیعی عمل کنند. لذا تنها هر وقت نیاز به علم غیب بود، چنین ارادهای مینمودند»[۵۷].
امام (ع) که برگزیده خداست و مدارج قوس صعودی را پیموده است، به لطف و اذن و اراده الهی با سرچشمه علم الهی تماس پیدا میکند و از حوادث گذشته و حال و آینده آگاه میگردد. بر این اساس: الف . علم غیب امام (ع) از سنخ علم الهی است. برای آشنایی با علم غیب باید با علم الهی آشنا شد. علم خداوند به هر پدیده، از سنخ علم حضوری است که خود شیء معلوم، با تمام وجودش، نزد عالم حاضر است. علم حضوری، بدون وجود و تحقق معلوم معنا ندارد بلکه ملازم و همراه با وجود معلوم است. به تعبیر دیگر، علم خداوند به پدیدههای عالم هستی، همانگونه که در متن واقع هستند، تعلق میگیرد. این آگاهی منشأ هیچ تغییر و تأثیری در حوادث عالم نیست و چون علم غیب امام (ع) از سنخ علم الهی است، علم غیب ائمه (ع) نیز علم حضوری است و به پدیدهها به همان شکل که در متن واقع محققند تعلق میگیرد و موجب تغییر در حوادث عالم نیست. ب . از آنجا که علم غیب به نحو ذاتی و استقلالی فقط از آن خداست ﴿ قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ﴾[۵۹]؛ ﴿ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۶۰]علم غیب پیامبر و ائمه (ع) محدود است به مقداری که خداوند اراده کند و بخواهد».
|
۱۴. پژوهشگران وبگاه آنتی شبهه. |
---|
پژوهشگران «وبگاه آنتی شبهه» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علم خداوند به امور غیبی، بالفعل و علم غیر او، بالقوّه است و به اراده آنها بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند، چیزی را بدانند، میدانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمیدانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، علمی ارادی است؛ چنان که عدم آگاهی آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با تعلیم الهی آگاهی مییابند، لکن چون در اراده تابع اراده خدا هستند: ﴿ وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ﴾[۶۲]»[۶۳].
|
پرسشهای وابسته
- آیا علم غیب از جنس شهود یا علم حضوری است؟ (پرسش)
- معصوم چگونه عالم به غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا علم غیب معصوم به طور دفعی یا تدریجی به او داده میشود؟ (پرسش)
- آیا علم غیب در شب قدر نازل میشود؟ (پرسش)
- آیا ضرورت دارد کسی که عالم به غیب است به طور همیشگی از غیب آگاهی داشته باشد؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم به غیب دائمی است؟ (پرسش)
- آیا ضرورت دارد کسی که عالم به غیب است از همه امور غیبی مطلع باشد؟ (پرسش)
- آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)
- آیا علم غیب معصوم ذاتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ «إنَّ لِلَّهِ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ـ عِلْمَينِ: عِلْماً أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَأنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ; وَعِلْماً اسْتَأثَرَ بِهِ، فَاِذَا بَدَا للهِ فِي شَيء مِنْهُ، أعْلَمْنَا ذَلِكَ وَعَرَضَ عَلَى الأئِمَّةِ الَّذِينَ كَانوُا مِنْ قَبْلِنَا»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ پاسداران وحی، ص ۱۹۳.
- ↑ «امامان هرگاه بخواهند چیزی را بدانند به آنها تعلیم داده میشود».
- ↑ «هنگامی که امام اراده میکند چیزی را بداند خدا به او تعلیم میدهد
- ↑ وبگاه پاسخدهنده.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیت الله مظاهری
- ↑ آشنایی با نهجالبلاغه امام علی، ص۵۸
- ↑ تفسیر قرآن مهر، ج۳، ص۳۵۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیتشناسی، ص ۱۰.
- ↑ وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
- ↑ وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
- ↑ «روایات مربوط به اینکه اگر امام بخواهد نسبت به علم آگاهی یابد، خواهد دانست».
- ↑ «روایات مربوط به اینکه امامان معصوم (ع) اگر بخواهند بدانند، تعلیم داده میشوند».
- ↑ «از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: همانا اگر امام بخواهد بداند، تعلیم داده میشود»؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۱.
- ↑ «و از ایشان (ع) روایت شده است که فرمودند: همانا امام اگر بخواهد بداند، آگاهی داده میشود»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۲.
- ↑ «و از ایشان (ع) روایت شده است که فرمودند: اگر امام بخواهد نسبت به چیزی آگاه گردد، خداوند متعال او را نسبت به آن چیز آگاه میسازد»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۳.
- ↑ «در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم (ص) را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۳۴، ص ۷۹.
- ↑ «در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله (ص) را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانوادهاش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۸، ص ۱۵۲.
- ↑ وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
- ↑ شبههزدایی از قیام امام حسین، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره ۵۲، ص۶۶ و ۶۷.
- ↑ و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران ، آیه ۴۹.
- ↑ جابر گوید: از حضرت باقر (ع) درباره علم عالِم پرسیدم. فرمودند: در انبیاء و اوصیاء پنج روح است؛ روح القدسو روح الایمان و روح الحیاه و روح القوه و روح الشهوه؛ به سبب روح القدس میدانند آنچه را که در زیر عرش تا زیر زمین است. سپس فرمودند: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییرند ولی روح القدس اهل لهو و لعب نیست؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۵۵.
- ↑ بهترین سخنها
- ↑ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲، ح ۳ و ص ۲۹۶، ح ۶ در حدیث اخیر، به جای وحی کلمۀ «أمر» آمده است.
- ↑ حسن بن سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، ص ۶۳.
- ↑ سوره یوسف، آیه: ۳۵.
- ↑ سوره بقره، آیه: ۲۶۹.
- ↑ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۱۳، ح ۱
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۲۲، ح ۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۹۰، ح ۵۸۶ و نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۷.
- ↑ علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۱۱۰ - ۱۱۲.
- ↑ علم الإمام، محمد حسین مظفر، ص ۱۱.
- ↑ همان، ص۱۲.
- ↑ همان، ص۱۲.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹.
- ↑ امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۹.
- ↑ وبگاه گفتگوی دینی
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، ۱۳۸۱.
- ↑ و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.
- ↑ او فقط علی بن ابی طالب (ع) است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
- ↑ کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی (ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
- ↑ روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
- ↑ رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
- ↑ برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
- ↑ علی (ع) محدث بود.
- ↑ فرشته با او سخن میگفت.
- ↑ او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین بود.
- ↑ جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
- ↑ وبگاه پرسمان
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات محکماند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات متشابهاند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران ، آیه ۷.
- ↑ و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم ، آیه ۳ - ۴.
- ↑ وبگاه پرسشکده
- ↑ وبگاه پرسشکده
- ↑ بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل ، آیه ۶۵.
- ↑ پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن ، آیه ۲۶ - ۲۷.
- ↑ وبگاه پرسشکده
- ↑ و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید؛ سوره انسان، آیه ۳۰.
- ↑ آنتی شبهه.