مکه
مکه شهری است خشک در وسط انبوهی از کوهها و سنگلاخها در کشور شبه جزیره عربستان. این شهر زادگاه پیامبر خدا (ص) و محل برانگیخته شدن ایشان به رسالت است. مردم مکه، همواره بر آیین ابراهیم (ع) بودند تا اینکه از زمان عمرو بن لحی، امیر خزاعی مکه، بتپرست شدند. بعد از اسلام این شهر در سال هشتم هجری توسط مسلمانان فتح شد. شهر مکه در آخرالزمان شاهد حوادث بسیاری خواهد بود که به فراوانی در احادیث ملاحم و فتن و احادیث آخرالزمان از آن یاد شده است.
مقدمه
مکه زادگاه پیامبر خدا (ص) و محل برانگیخته شدن ایشان به رسالت است. مکه شهری است خشک که در وسط انبوهی از کوهها و سنگلاخها قرار گرفته و هوای آن بسیار گرم است. از زمانی که حضرت ابراهیم (ع) فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر را به این سرزمین آورد و به اعجاز الهی چشمه زمزم در آنجا جوشید، به تدریج اقوام و قبایلی به این منطقه آمدند و مکه که خانه خدا و مسجدالحرام در آنجاست، رونق و شهرت یافت. مکه امروز، شهری بزرگ و مدرن است و همه ساله در ایام حج و در طول سال، پذیرای میلیونها زائر، از جهان اسلام است که برای ادای مناسک حج و عمره به این شهر میآیند. پرجمعیتترین شهر حجاز است، با ارتفاعی حدود ۳۰۰ متر از سطح دریا[۱].
مکه در عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ درجه قرار دارد. این شهر، جزئی از هلالی منطقه تهامه و ارتفاع آن از سطح دریا، حدود ۳۳۰ متر است. شهر مکه در درّهای تنگ و هلالی شکل پیرامون خانه کعبه[۲]، در میان دو کوه ابوقبیس و قیقعان واقع شده است. هوای این دره به واسطه احاطه کوهها، بسیار گرم و خشک است[۳].
جامعهشناختی این شهر در سالهای منتهی به ظهور پیامبر رحمت (ص)، میتواند به درک بیشتر و بهتر ما از اسلام کمک کند. مکه از آب سطحی برخوردار نیست و آب شرب آن فقط از چاهها تأمین میشود که از بارانهای زمستان و بهار، مایه میگیرند. این بارانها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در میآیند که به فاصله چند لحظه، سیلابهای عظیمی را تشکیل میدهند. این سیلابها از کوههای اطراف به سمت دره (مکه) سرازیر میشوند و شهر را به خرابی تهدید میکنند[۴].[۵]
وجه تسمیه
در علت نامگذاری مکه به این نام (بین عالمان و مؤرخان) اختلاف است. گفته میشود این نام، برگرفته است از: تمکّ الجبارین (تمک اعناق الجباره)[۶]؛ "ستمگران و فاجران را میبلعد و از بین میبرد"[۷]. همچنین گفتهاند: "برای اینکه مردم را به خود جذب میکند"[۸] و نیز گفته شده است: این شهر را از این لحاظ، مکه نامیدهاند که جای کمآبی است و گویا زمین آن، آبش را مکیده است[۹].
عدهای مکه را مترادف کلمه بکه به معنای ازدحام دانستهاند و علت نامگذاریاش را در این بیان کردهاند که مردم، هنگام حج در آن ازدحام میکنند[۱۰].[۱۱]
اوضاع سیاسی ـ اجتماعی
در مکه نیز چونان دیگر نقاط شبه جزیره عربستان، اساس اجتماع بر نظام قبیلگی استوار بود. قریش در مکه با تیرهها و طوایفش، عمده ساکنان این شهر را تشکیل میدادند. همسایگی خانه خدا باعث حرمتشان نزد عموم قبایل عرب میشد و به آنان چنان امنیتی بخشیده بود که دیگر قبایل را از آن بهرهای نبود[۱۲]. مردم عرب قریش را، به دیده احترام و بزرگی مینگریستند و نزدشان به بسیاری از اختلافات خاتمه میدادند[۱۳].[۱۴]
دین مردم مکه
مردم مکه، همواره بر آیین ابراهیم (ع) بودند تا اینکه از زمان عمرو بن لحی، امیر خزاعی مکه، بتپرست شدند[۱۵]. از آن پس، دین ابراهیم (ع) از میان غالب مردم مکه رخت بربست و جز در امور حج، اثری از آن باقی نماند. عزی، هبل، أساف، نائله و مناة از بتهای معروف قریش به شمار میآمدند[۱۶].
تحمس[۱۷] و سختگیری قریش در امر دین نیز از دیگر خصیصههای بارز دینی در مکه بر شمرده میشد؛ از اینرو به قریش "حمس" (بدعتگذار) اطلاق میشد[۱۸]. آنان ساکنان خارج از حرم را وادار میکردند که غذای خود را وارد حرم نکنند، بلکه باید از غذای اهل آنجا استفاده میکردند و در موقع طواف باید از لباسهای مردم مکه که لباس ملی و قومی بود، بهره بگیرند؛ اگر هم کسی توانایی خریدش را نداشت، میبایست برهنه طواف کند[۱۹]. با این حال، مکه از خداپرستانی که از پرستش بتان، سر باز زده بودند و حنیفی یا نصرانی شده بودند، خالی نبود. در بین قریش، به ویژه در طایفه بنیهاشم، آیین حنیف ابراهیم (ع) پیروانی داشت[۲۰].
فتح مکه
فتح مکه در پی آن روی داد که بر اساس "پیمان حدیبیه"، مسلمانان و کفار نباید علیه یکدیگر تحرکات نظامی میکردند و یا همپیمانان خود را ضد همپیمانان طرف مقابل به نبرد وا میداشتند و یا آنان را در نبرد، یاری میرساندند؛ اما قریش با تجهیز "بنوبکر" ـ که با آنان همپیمان بودند ـ علیه قبیله "خزاعه" که با مسلمانان همپیمان بودند و حتی با شرکت شبانه در نبرد علیه آنان، عملاً قرارداد حدیبیه را نقض کردند[۲۱].
زیارت مکه
مکه، سرزمین برگزیده خداوند است و موردنظر و توجه پروردگار. سرزمین عرفان و معنویت و توحید است، خاستگاه اسلام است، تربت منتخب آفریدگار است و زیارت این دیار، قدم نهادن و رفتن و دیدن و فیض بردن از جاهایی است که مورد عنایت خاصّ خداست. امام صادق (ع) فرموده است: "محبوبترین زمین نزد خدا، مکه است. نزد خداوند هیچ خاکی محبوبتر از خاکش و هیچ سنگی گرامیتر از سنگش و هیچ درختی محبوبتر از درخت مکه و هیچ کوهی محبوبتر از کوههایش و هیچ آبی محبوبتر از آب مکه نیست"[۲۲]. در ارزش زیارت مکه همین بس که ایام پربرکت و سراسر خیر حج، آنقدر سازنده و پربار و پربهاست که در حدیثی از امام باقر (ع) حتی خواب در مکه، همچون تلاش و فعالیت در شهرهای دیگر و سجود در مکه، همچون به خون غلطیدن و شهادت در راه خدا به حساب آمده است[۲۳]. ارزش و قداست این خاک، به خاطر انتساب به پروردگار است و برگزیدگی این تربت، به خاطر معنویات و خاطرات مقدس این مهد وحی و کانون رسالت و توحید است.
مرحوم علامه امینی، در ردّ نظریه کسانی که به اینگونه امور و تبرک جستنها و ارزش قائل شدنها ایراد میگیرند، بحث و بیان مفصّلی دارد که در جایی چنین میگوید: "... همچنان که اراضی و میدانها و خانهها و ادارات رسمی و دولتی که به نحوی منتسب به حکومتهاست، احکام و مقررّات ویژهای دارد که مردم، ملزم به رعایت آن و اجرای قوانین مربوط به آن هستند، همچنین زمینها و بناها و سرزمینهای منسوب به خداوند هم شئون خاص و احکام و مقررات ویژه و لوازم و روابطی دارد که حتمی است و آن کس که تسلیم پروردگار باشد و در لوای توحید و زیر سایه اسلام زندگی کند به ناچار باید آنها را مراعات کرده و به وظایف خود در قبال آنها قیام و اقدام کند. و از همینجاست که کعبه و حرم و مسجدالحرام و مسجدالنبی و کلًا مساجد و معابد و کلیساها و کنیسهها احکام خاص و مقررات ویژه و احترام فوقالعاده دارد و از نظر طهارت و نجاست و خرید و فروش و... مقرراتش ویژه و لازم الاجراء است. اگر مکه مکرمه حرم امن الهی است که مردم به آن روی میآورند و از هر فراز و نشیب، آهنگ خانه خدا میکنند و آن اعمال مخصوص را انجام میدهند و حتی گیاههای حرم هم حکم خاص دارد، اینها از آثار همان انتساب به خداوند است و به خاطر این است که خداوند، "مکه" را از بین سرزمینها، برگزیده است..."[۲۴].
این مکه است و کعبه، این خاستگاه نور توحید است و "ام القری"، این حجرالأسود است و مقام ابراهیم، این سرزمین "مبارک" است، خانه برکت خیز است. اولین خانه پربرکتی است که برای مردم قرار داده شده است. به تعبیر قرآن: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ﴾[۲۵]
در کعبه، "حجرالأسود"، سوگندنامه خدا با بندگان است و دست کشیدن به آن، تجدید عهد با خداوند است و بیعت نمودن با اوست. درباره حجرالاسود و رکن یمانی، حدیث است که:«يَمِينُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ يُصَافِحُ بِهَا خَلْقَه»[۲۶].
نگاه کردن به کعبه هم، عبادت است. که پیامبر (ص) فرموده است: «النَّظَرُ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَة»[۲۷] و در حدیث دیگر است که: هرکس به کعبه نظر کند (در واژه "نظر" دقت شود) تا وقتی که نگاهش به کعبه است برایش حسنه نوشته میشود و از سیّئات او محو میگردد: «مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ لَمْ يَزَلْ يُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ يُمْحَى عَنْهُ سَيِّئَةٌ حَتَّى يَصْرِفَ بَصَرَهُ عَنْهَا»[۲۸].
وقتی که کعبه، یادآور آن همه خلوص و عظمت و ایثار ابراهیم است و سمبل توحید و خداپرستی است، نگاه به آن هم عبادت به حساب میآید. چرا که این نگاه هم سازنده و تربیت کننده است. تا نگاه کننده چه کسی باشد و در ورای نگاه، چه احساس و درک و برداشتی نهفته باشد[۲۹].
مکه و حوادث آخرالزمان
شهر مکه در آخرالزمان شاهد حوادث بسیاری خواهد بود که به فراوانی در احادیث ملاحم و فتن و احادیث آخرالزمان از آن یاد شده است. حضرت قائم (ع) ابتدای قیام خویش را از کنار خانه کعبه در این شهر آغاز میکند و از یاران خویش در کنار مقام ابراهیم بیعت میستاند. مکه در آخرالزمان و پس از ظهور حضرت شاهد جنگهای فراوانی خواهد بود. در روایات از مردی یاد شده که از حبشه میآید و کعبه را سنگ به سنگ ویران میسازد[۳۰].
پس از بیعت مردم با حضرت مهدی (ع) در مکه، و فروپاشی نظام حاکم بر آن، آن حضرت قدرت را به دست میگیرد و بر تشکیلات و مراکز اداره جامعه مسلط میشود. برخی از کارهای آن حضرت در مکه چنین است: بازگرداندن مسجد الحرام به حدود اصلی خود، بازگرداندن مقام ابراهیم به جایگاه اصلی آن، جلوگیری از طواف مستحبی مانع از طواف واجب، کیفر دزدان خانه خدا (بنی شیبه) و...[۳۱].
جستارهای وابسته
منابع
- محدثی، جواد، فرهنگ زیارت
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲
- بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة
- حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان
- قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور
- محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ج۱
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۲۰.
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص۷۱.
- ↑ حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.
- ↑ حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۲۲؛ بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۵۱-۵۲.
- ↑ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد؛ البلدان، ص۷۴.
- ↑ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ لأنها تجذب الناس این الیها؛ ابن فقیه، ابوعبدالله احمد بن محمد، البلادان، ص۷۴.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد، البلدان، ص۷۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ حمیری کلاعی، ابوالربیع الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء ج۱، ص۶۲؛ احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.
- ↑ الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۲۳.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۱۴.
- ↑ بدعتگذاری و نوآوری در دین.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکه در عصر بعثت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۶.
- ↑ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۱۹۵.
- ↑ محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ «وَ النَّائِمُ بِمَكَّةَ كَالْمُجْتَهِدِ فِي الْبُلْدَانِ وَ السَّاجِدُ بِمَكَّةَ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ محجّه البیضاء، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ سیرتنا و سنتنا، علامه امینی، ص۱۶۰.
- ↑ بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان؛ سوره آل عمران، آیه۹۶.
- ↑ محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۶، ص۶۰.
- ↑ محجه البیضاء، ج۲، ص۱۵۴.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۰۹-۱۱۱.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۵۵۷.
- ↑ قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص۶۶۴.